اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق در مورد مولانا

اختصاصی از اس فایل دانلود تحقیق در مورد مولانا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق در مورد مولانا


دانلود تحقیق در مورد مولانا

مقدمه  ..................................................................    أ تا ج

زادگاه مولانا    .................................................  1

پدر مولانه    ...................................................  1

جوانی مولانا  ................................................... 2

اخلاق وافکار مولانا ............................................. 3

نردبان روحانی ................................................. 6

از مقامات تبتل تا فنا ............................................. 8

سماع .......................................................... 11

احکام و آداب سماع .............................................. 11

آثار سماع ...................................................... 12

معنی سماع ..................................................... 12

رقص سماع .................................................... 12

حالت سماع ..................................................... 15

غزل های مولوی هر کدام یک سماع است ........................... 15

مولانا عشق اصلی را نزد خدا می داند ............................. 16

 

---------

یک تحقیق جع و جور و مرتب در مورد مولانا 

در قالب  word  

40 صفحه با صفحه بندی مرتب و آماده ارائه 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق در مورد مولانا

کارافرینی مولانا

اختصاصی از اس فایل کارافرینی مولانا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

کارافرینی مولانا


مقاله مولانا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:13

فهرست و توضیحات:

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت مسئله

اهداف تحقیق

مولانا و عشق

کریم زمانی مفسر گنجینه معنوی مولانا، درخصوص سه دیدگاه مختلف به زندگی در کتب ادبی اشاره دارد: دیدگاه اول نگاه منفی مطلق به زندگی است، دیدگاه دوم نگاه سطحی و ظاهری است و دیدگاه سوم نگاه حقیقی به زندگی است. در نگاه اول که زاویه دید به زندگی منفی است عالم خلقت و کارگاه هستی از صدر تا ذیل همه ماتم و فتنه هستند و مدام از فلک و چرخ هستی سنگ فتنه می بارد، در دیدگاه این افراد دنیا گویی مطبخی است که همه آدم ها به این قصد وارد آن می شوند که طعامی بخورند اما در این مطبخ چیزی به جز دود وجود ندارد، چشم ها سرخ می شود و به اشک می نشیند، سینه ها به سرفه می افتد و نفس ها بند می آید و با همین حال پریشان مطبخ دنیا را ترک می کنند و گروه جدیدی از انسان ها وارد دنیا می شوند و باز این داستان تکرار می شود. نگاه این افراد، منفی مطلق به زندگی است که همه چیز به ماتم و غم می انجامد و به جز این نیست اما این نقاب ها و شیشه های تیره را باید برداشت چرا که جهان ناسوت دائم در تغییر و تحول است همان طور که نامش جهان است و معنی جهنده دارد، کمیت و نسبیت دنیا سبب می شود که هیچ یک از انسان ها روی کره زمین در یک لحظه و یک زمان، از هر حیث کامروا نشوند و نتوانند آنچه را می خواهند به دست آورند. وی سپس به دیدگاه مولانا نسبت به نگاه افراد منفی نگر پرداخت و اظهار داشت: نسبیت این زندگی به گونه ای است که همه خواسته ها و آرزوهای انسان تحقق نمی یابد.


دانلود با لینک مستقیم


کارافرینی مولانا

دانلود مقاله انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 جوری ادنان وش (کارشناس ارشد زبان ادبیات فارسی، مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی) چکیده در مثنوی، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعی آن را می ستاید و صفت اولیائش می شمارد و در مواضعی دیگر آن را نکوهش کرده و مردم را به دوری جستن از آن دعوت می کند. در این مقاله این دو نوع متفاوت عقل مورد بحث قرار می گیرد و این که مولانا برای هر یک چه توصیفاتی قائل شده است بررسی می شود. واژه های کلیدی: عقل، عقل کلی، عقل جزئی، عقل ممدوح، عقل مذموم مقدمه: عقل قوه ای است که از دیرباز در شناخت و درک ماهیت آن کوشش شده است.
فلاسفه و عرفا دو گروهی هستند که بیشترین سخنان و تعاریف را از عقل و ماهیت و کارکرد آن ارائه داده اند در این مقاله با ارائه تعاریفی از عقل، به بررسی دیدگاه های مولانا جلال الدین در این باب پرداخته می شود. با توجه به این نکته که برخلاف آنچه عامه می پندارند عرفا به طور مطلق مخالف عقل و عقلانیت نیستند و تنها عقل را در مواردی که قصد شناخت امور ماوراء طبیعت و پی بردن به ذات اقدس الهی را دارد ناقص و نارسا شمرده و آن را نکوهش کرده اند مولوی نیز که یکی از بزرگترین عرفای اسلامی می باشد، به این موضوع یعنی تواناییها و عدم تواناییهای عقل در جای جای مثنوی اشاره کرده است و مرز بین عقل ممدوح و ایمانی و عقل مذموم و دنیوی را مشخص کرده است. معنای لغوی و اصطلاحی عقل واژه عقل معادل انگلیسی کلمات reason , visdom , intellect , mind می باشد و در فرهنگ واژگان فارسی با واژگان خرد، استدلال، علم ... برابر است. "در خلاصه السُّلوک اهل علم گویند: عقل جوهری نورانی است که خداوند آن را در مغز آفریده است و نورش را در قلب قرار داده و اهل لسان گویند: عقل چیزی است که صاحبش را از ملامت دنیا و پشیمانی عقبی نجات دهد." به همین دلیل برخی آن را مشتق از عقال به معنای زانو بند و افسار شتر گرفته اند ، زیرا عاقلان را از کجروی و انحراف باز می دارد. مطابق نظریه حکمای مشاء اولین صادر از خداوند عقل است" اول ما خلق الله العقل" غزالی نیز در احیاء علوم الدین حدیثی را روایت می کند که در ابتدای آن به اولیت خلقت عقل و نیز عجز عقل از شناخت حق تعالی بدون یاری خود او اشاره شده است. " در فلسفه عقل اول و عقل کل جبرئیل علیه السلام را گویند و در فرهنگ است که عرش را نامند و نیز اصل و حقیقت انسان را گویند از آنکه فیض و واسطه ظهور نفس کل است و آنرا به چهار نام نامیده اند: یکی عقل، دوم قلم اول، سوم روح اعظم، چهارم ام الکتاب و از روی حقیقت، آدم صورت عقل کل است و حوا صورت نفس کل. " عقل گرایی در اسلام " یکی از بزرگترین حقوق اسلام بر بشر تعیین حدود عقل است، هیچ دینی به اندازه اسلام مقام عقل را بالا نبرده و از آن تجلیل ننموده است در این آیین، ارزش هیچ عملی به پای تعقل و تفکر نمی رسد، پیغمبر اسلام یک ساعت تفکر را برتر از هفتاد سال عبادت دانسته اند، ولی همین تفکر و تعقل اگر در ذات پرودگار باشد حرام و گناه است، نه تنها در ذات بلکه در صفات و اسماء خداوند نیز کمیت اندیشه لنگ است." " عقل گرایی در اسلام با بحث قضا و قدر آغاز شد. " " تعالیم مکرر و بدون شبهه قرآن درباره دو نوع وحی- قدرت خداوند که در آفرینش دیده می شود و اراده خدا همانطور که به پیامبرانش وحی شده است- مدتها پیش از پیدایش مباحث کلامی، راهی عقلی به حقایق مذهبی گشود. در واقع در مورد بعضی از مسائل خاص که در زمان پیغمبر اسلام، مورد بحث بودند و مخصوصاً تعالیم مربوط به رستاخیز، قرآن خود شیوه استدلال را تعیین کرد. " جایگاه عقل در فلسفه عقل برای توجیه خود به فلسفه و علوم یونانی گذشتگان نیاز داشت. فلسفه نیز برای مورد قبول واقع شدن به عقل و عقلا نیت محتاج بود به همین دلیل در طول تاریخ فلاسفه به تفسیر و توضیح عقل پرداختند و سعی بسیار کردند تا هر حقیقتی را با سلاحی مجهز به عقل و استدلال کشف نمایند. از یونان قدیم که مهد بروز و ظهور فلسفه و کانون عقل گرایی قدیم بود، فیلسوفان بیشماری به پا خواستند و پرچم عقل گرایی را به اهتزاز در آوردند، از جمله آنان افلاطون، فیلسوف بزرگ و نامی بود که پایه گذار مکتب فلسفی صرف شد و هر حقیقتی را حتی حقیقت عالم مثل را با عقل جستجو می کرد، "در نظر افلاطون کلمه "ماورای عقل" وجود نداشت چون عقل با واقعیت نهایی یکی باشد چگونه چیزی می تواند ورای آن باشد؟ ارسطو نیز که شاگرد دبستان عقل افلاطون بود، ایمانی بی برهان عقلی داشت به اینکه عقل بشری می تواند به معرفت دست یابد و معرفت در نظر او جستجو از حقیقت کائن است و اطلاع یافتن از او." " ارسطو در کتاب " اخلاق نیکو ماخس" عقل را جنبه الهی وجود انسانی می شمارد و در کتاب " نفس" عقل را چیزی که جنبه الهی بیشتری دارد می داند و به هر صورت عقل فعال را او عقلی الهی که از هر جهت خارج از وجود فردی انسانی است می شمارد." به عقیده ارسطو" عقل فعال قوای نفس منفعل را از اثر فعالیت خود ظهور و بروز می دهد و به واسطه او انسان مقامی میان حیوانیت و الوهیت دریافته است و او باقی و ابدی است و پس از مرگ دوباره به مبداء اصلی و عقل کل که غایت غایات است باز می گردد." جایگاه عقل در عرفان بر خلاف فلاسفه و حکما که برای عقل و خرد انسانی ارزش فراوان قائل شده اند و زمام همه امور خود را به دست عقل سپرده اند، عرفا و صاحبدلان کمترین ارزشی برای عقل و استدلال قائل نشده اند. البته قابل ذکر است که این عقل و استدلال مذموم و نکوهیدنی به آن جنبه ثانوی عقل اشاره دارد که می توان به نوعی آنرا عقل معاش نامید، زیرا، هر که از این عقل مادی بهره بیشتری داشته باشد، در زندگی مادی و دنیایی موفق تر و بهره مندتر است و به همان میزان خسران دیده آخرت و حیات معنوی است. این عقل دنیایی غیر آن عقل کلی است که به نوعی با واجب الوجود فلاسفه هم یکی است و هر که از آن عقل نصیبی برده باشد با فرشتگان پهلو می زند بلکه رشک ملایک هم می شود. عقل کلی در همه جا ستایش شده، در جای جای اثر بزرگ و جاودانه مولانا جلال الدین هم، پیوسته مورد مدح و ستایش واقع شده است. "عرفا اگر هم گاهی سخنانی می گویند که از آن می توان به اندیشه فلسفی تعبیر کرد این اندیشه یا فلسفه را باید از همان نوع اندیشه های ما قبل منطق ارسطویی دانست که در تفکر عرفان گرای کهن به طور کلی یافت می شود. چنین فلسفه ای در پی اثبات یا رد امری از طریق تعقل منطقی نیست. بلکه معرفتی را که از راه شهود و بلاواسطه دریافته است با یقین و اعتقادی پیامبرانه بیان می کند. در تفکر فلسفی هدف از پیش معین و معلوم است اما در عرفان از پیش نه هدف معلوم است و نه راه." امام محمد غزالی در کیمیای سعادت می گوید: " ... به سبب آنکه دروی عقل نهاده اند کار فرشتگان کند... و آدمی را فرموده اند که: به نور عقل که از آثار انوار فرشتگانست، تلبیس و مکر شیطان کشف می کند تا وی رسوا شود و هیچ فتنه نتواند انگیختن..." نیز باز هم در ستایش خرد گوید: " پس آدمی را آنچه سباع را و بهایم را داده اند هست و زیادت از آن وی راکمالی داده اند – و آن عقل است- که خدای را تعالی بدان بشناسد و جمله صنع وی بداند و بدان خویشتن از دست شهوت و غضب برهاند و این صفت فرشتگان است و بدین صفت وی بربهایم و سباع مستولی است و همه مسخر ویند با هر چه بر روی زمین است." و نیز وی عقل را جوهری روشن و نورانی دانسته که پس از مرگ انسان باقی می ماند: " پس حقیقت آدمی آنست که کمال وی و شرف وی بدوست و دیگر صفتها غریب و عاریتی است و ایشان را به مزدوری و چاکری وی فرستاده اند و برای اینست که چون بمیرد نه غضب ماند و نه شهوت. اما جوهری روشن و نورانی آراسته به معرفت حق تعالی بر صورت ملایکه تالاجرم رفیق ایشان باشد." عین القضاه در کتاب "زبده الحقایق" بحث مفصلی راجع به عقل و معرفت دارد که عفیف عسیران در مقدمه تمهیدات شرح و تفسیر جامعی از آن به عمل آورده است. لب تمام مطالب و نظریات عین القضاه در مورد عقل این است که عقل وسیله شناخت است و خطا هم در آن راه ندارد ولی نه هر شناختی و معرفتی. به گفته عین القضات عقل و خرد برای درک بعضی از موجودات آفریده شده، نه همه موجودات، یعنی درست است که ما به وسیله عقل برخی موضوعات مشکل و پیچیده را حل می نماییم اما این دلیل نمی شود که آن را در همه امور راهنما و کاردان تلقی کنیم: "... خرد برای دریافت بعضی از موجودات آفریده شده چنانکه چشم برای دیدن قسمتی از موجودات خلق شده است و از دریافت شنیدنی ها و بوئیدنی ها ناتوان است، همچنان عقل از ادراک بیشتر موجودات عاجز است." وی اشاره می کند از طریق علم که مقید به زمان و مکان است نمی توان به وجودی که ازلی و رها از زمان و مکان است پی برد:"از محالات آشکار آنست که سالک بتواند از طریق علم، به ازلیت راه یابد زیرا آنکه جز به دانش نمی پردازد، در بند زمانست و رسیدن به ازلیت ممکن نیست مگر پس از پاره کردن این بند." عین القضات همچنین در تمهیدات " نسبت چشم عقل را با چشم بصیرت مانند نسبت پرتو آفتاب با ذات خورشید می داند و معتقد است قصور عقل در ادراک معانی عرفانی مانند قصور و هم است در ادراک معقولات." و نیز در رساله جمالی می گوید:" انسان عقل را نباید در امور دینی به کار ببرد مگر در حالت دفاع بر ضد مبدعان" مولوی و اعتقاد به تفاوت عقول مولوی در مثنوی درباره عقل مطالب گوناگون و به زعم بعضی متناقض دارد، اما با توجه به مقدمه ای که ذکر شد و نیز با مطالعه بیشتر و عمیق تر مثنوی این تعارض و تناقض حل می شود و اصولاً در مثنوی هیچ تعارضی نیست که به وحدت نرسد چنانکه خود مولانا فرموده: "مثنوی ما دکان وحدت است." عقلی که مولوی در جای جای مثنوی از آن نام می برد یک عقل نیست بلکه عقلی است که مراتب گوناگون دارد. خود مولوی به تفاوت عقول عقیده دارد و آنها را دارای مراتب و انواع می داند و تفاوت در عقل بشر را با تفاوت در صورت های شاهدان مقایسه می کند: این تفاوت عقلها را نیک دان هست عقلی همچو قرص آفتاب هست عقلی چون چراغ سرخوشی در مراتب از زمین تا آسمان هست عقلی کمتر از زهره و شهاب هست عقلی چون ستاره آتشی 5/459-461 آن تفاوت هست در عقل بشر که میان شاهدان اندر صور 3/1537 مولوی همانند اشاعره اعتقاد به این دارد که درجه عقول بشری از ابتدای خلقت متفاوت بوده است، بر خلاف معتزله که می پندارد عقول در ابتدا یکسان بوده سپس بر اثر آموزش و تجربه عده ای سهم بیشتری می برند و عده ای هم سهم کمتر: اختلاف عقل ها در اصل بود بر خلاف قول اهل اعتزال تجربه و تعلیم بیش و کم کند باطل است این زانکه رای کودکی بردمید اندیشه ای زان طفل خرد بر وفاق سنیان باید شنود که عقول از اصل دارند اعتدال تا یکی را از یکی اعلم کند که ندارد تجربه در مسلکی پیر با صد تجربه بویی نبود 3/1539-1543 مولوی منبع عقل را دو گونه می داند: 1- عقلی که بوسیله خود فرد و تحت تحصیل و تجربه حاصل شود. 2-عقلی که بخشش یزدان است و بدون سعی و اکتساب بدست می آید. وی عقل نوع اول را مایه زحمت و دردسر شخص می داند و لیکن عقل نوع دوم را ارزشمند و مایه رحمت و سعادت می شمرد: عقل، دو عقلست اول مکسبی از کتاب و اوستاد و فکر و ذکر عقل تو افزون شود بر دیگران لوح حافظ باشی اندر دور و گشت عقل دیگر بخشش یزدان بود چون ز سینه آب دانش جوش کرد ور ره نبعش بود بسته چه غم عقل تحصیلی مثال جویها راه آبش بسته شد شد بی نوا که در آموزی چو در مکتب صبی از معانی و زعلوم خوب و بکر لیک توباشی ز حفظ آن گران لوح محفوظ اوست کو زین در گذشت چشمه آن در میان جان بود نه شود گنده نه دیرینه نه زرد کو همی جوشد زخانه دم به دم کان رود در خانه ای از کویها از درون خویشتن جو چشمه را 4/1960-1968 عقل کل و عقل جزئی در مثنوی با دو نوع دیگر از عقل نیز مواجه می شویم: 1-عقل کل که بسیاری از انواع ارزشمند عقل که در مثنوی اشاره شده تحت همین عقل جای می گیرد، همانند: عقل ممدوح ، عقل ایمانی، عقل عقل و .... که همان عقل مجرد علوی و مفارق از مادیات است که انبیاء و اولیاء و انسان کامل را می توان تجسمی از آن دانست یا حتی با آن یکی دانست. -عقل کل ونفس کل با انسان کامل برابر است. "از دید مولوی انسان کامل با "لوگوس" یا عقل کل که خالق و مدبر کاینات است، یکی است. انسان کامل تجسم عقل کل است و با نفس کلی یکی است بنابراین هیچ قدرتی بیرون از او وجود ندارد: عقل کل و نفس کل مرد خداست عرش و کرسی را مدان کزوی جداست" 5/38 " مولوی گاهی عقل کل را همانند هگل زیر بنای جهان هستی معرفی می کند" اما موضوعی که باید روشن شود مسئله اتحاد عقل کل با خداوند است به عقیده برخی عقل کل در نظر مولوی همان خداوند است ، درست است که در مثنوی عقل کل فراوان ستوده شده و همواره از آن به عنوان ملجأ و پناه انسان ها و در حقیقت پدر روحانی بشر یاد می شود: کل عالم صورت عقل کل است این جهان یک فکرتست از عقل کل اوست بابای هر آنک اهل قل است 3/20 عقل کل شاهست و صورتها رسل 2/18 - عقل کل در برابر عظمت خداوند حیران و ناتوان است: عقل کل سرگشته و حیران تست نعلهای باژگونه ست ای پسر زهره نی مر زهره را تا دم زند کل موجودات در فرمان تست عقل کلی را کند هم خیره سر عقل کلش گر ببند کم زند عقل کل را گفت مازاغ البصر عقل مازاغست نور خاصگان عقل جزوی می کند هر سو نظر عقل زاغ اوستاد گورمردگان عقل کل حقیقتی است که در عین برتری و فضل بر سایر عقول و موجودات در برابر عظمت و اراده قاهره الهی درمانده و بیچاره است. مولوی در دفتر پنجم مقصود خود را از عقل کل روشن می سازد: عقل کل و نفس کل مرد خداست عرش و کرسی را مدان کزوی جداست - عقل کل با ملائک از یک سرشت است: این همان عقل است که با ملائک از یک سرشت است وحتی از ملائک نیز با شکوه تر است: چون ملک با عقل یک سررشته اند آن ملک چون مرغ با او پر گرفت لاجرم هر دو مناصر آمدند هم ملک هم عقل حق را واجدی بهر حکمت را دو صورت گشته اند وین خرد بگذاشت پر و فر گرفت هر دو خوش رو پشت همدیگر شدند هر دو آدم را معین و ساجدی - عقل کل با عقل عقل یکی است: عقل تو همچون شتربان تو شتر عقل عقلند اولیا و عقل ها می کشاند هر طرف در حکم مر بر مثال اشتران تا انتها 1/2497-2498 باز عقلی کور مد از عقل عقل کرد از عقلی به حیوانات نقل 1/3320 2- عقل جزئی که ناقص و نارساست و برای درک حقایق امور کافی نیست و عقل مذموم و نکوهیده از تجلیات این عقل است : عقل جزوی عقل استخراج نیست عقل جزوی را وزیر خود مگیر عقل جزوی عشق را منکر بود جز پذیرای فن و محتاج نیست عقل کل را ساز ای سلطان وزیر گر چه بنماید که صاحب سر بود هش چه باشد عقل کل هوشمند هوش جزوی هش بود اما نژند - عقل جزئی همچون مردارخواری در پی بدست آوردن متاع ناچیز دنیوی است: عقل جزوی کرکس آمد ای مقل عقل ابدالان چو پر جبرئیل پر او با جیفه خواری متصل می پرد تا ظلّ سدره میل میل 6/4138-4139 - عقل جزئی صفتی چون صفت بهایم دارد: قوه زیرکی و سود جویی و تزویر در امور دنیا که همین عقل جزوی و مذموم است و صاحب این عقل پیوسته در صدد افزودن کاه به آخر زندگانی دنیویش است : هم مزاج خر شده است این عقل پست فکرش این که چون علف آرد بدست 2/55 عقل اسیر است و همی خواهد ز حق روزی بی رنج و نعمت بر طبق 2/18 - عقل جزئی مغلوب هوای نفس است: عقل تو دستور و مغلوب هواست در وجودت رهزن راه خداست 4/1246 - خطاب "لایعلمون" از طرف خداوند به کسانیکه عاقل به عقل جزئی هستند: همچنان لرزانی این عالمان از پی این عاقلان ذوفنون که بودشان عقل و علم این جهان گفت ایزد در نبی لایعلمون 3/2642-2643 به نظر مولوی روح و جان بر عقل تأثیر می گذارند و به واسطه همین تأثیر است که عقل تدبیر می اندیشد و لیکن عقل با استدلال ناقص خود این نکته را درنمی یابد که آن اثر روح بوده نه خود روح: نص، وحی روح قدسی دان یقین عقل از جان گشت با ادراک وفر لیک جان در عقل تأثیری کند عقل اثر را روح پندارد و لیک و آن قیاس عقل جزوی تحت این روح او را کی شود زیرنظر؟ ز آن اثر آن عقل تدبیری کند... نور خور از قرص خور دورست نیک - وهم وظن و تردید از آفت های عقل جزئی است: عقل جزوی آفتش وهم است و ظن زانکه در ظلمات شد او را وطن - عقل جزئی منکر عشق است: عقل جزئی عشق را منکر بود زیرک و داناست اما نیست، نیست او به قول و فعل یار ما بود گر چه بنماید که صاحب سر بود تا فرشته لانشد آهر منیست چون به حکم حال آیی لابود 1/1982-1984 - عقل کل همچون شمع چشم دریا بین است و عقل جزئی همچون چشم ظاهربین: در ابیات ذیل مولوی به مقایسه عقل کلی و عقل جزئی پرداخته است: *چشم حس همچون کف دستست وبس چشم دریا دیگرست و کف دگر نیست کف را بر همه او دسترس کف بهل وزدیده دریانگر 3/1269-1270 پس از اشاره ای به موارد توصیف عقل کلی و جزئی در مثنوی این نکته قابل ذکر است که مولوی اعتقادی تمام به این دارد که حتی عقل کلی و ممدوح نیز اگر مشیت خداوند عالم اقتضاء نکند از علم و دانائیش نمی تواند استفاده کند و بهره ببرد و این که اگر خداوند از عقل پرتو عنایت خویش را بازگیرد زیرکی عقل مبدل به جهل و ابلهی می شود و تمامی استدلال ها و تفکراتش نتیجه عکس می دهد: بی خبر بود او که آن عقل و فواد یک زمان از وی عنایت بر کند بی ز تقلیب خدا باشد جماد عقل زیرک ابلهی ها می کند 4/3729-3728 مولوی و ستایش عقل: مولوی ابیاتی بسیار هم در توجیه و تعریف عقل دارد، وی همانند فلاسفه به این قول اعتقاد دارد که "اول ما خلق الله العقل": نی که اول دست یزدان مجید از دو عالم پیشتر عقل آفرید به نظر وی هر چه عقل ممدوح و ایمانی در زندگی انسان بیشتر به کار گرفته شود باعث افزایش بصیرت در انسان ها می گردد : عقل با عقل دگر دوتا شود نور افزون گشت و ره پیدا شود زانک با عقلی چو عقلی جفت شد مانع بدفعلی و بدگفت شد ور چه عقلت هست با عقل دگر با دو عقل از بس بلاها وارهی یار باش و مشورت کن ای پدر پای خود بر اوج گردون ها نهی - در بیتی دیگر نفس را نمرود می خواند و عقل را ابراهیم خلیل الله : نفس نمرود است

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

تحقیق در مورد مولانا، آموزگار معنا

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد مولانا، آموزگار معنا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مولانا، آموزگار معنا


تحقیق در مورد مولانا، آموزگار معنا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه14

 

مولانا، آموزگار معنا

مقدمه :روی آوری قشرهای گوناگون جویندگان حقیقت در سراسر جهان به آثار مولانا، آدمی را به یاد آن مصرع خود او در نی نامه می اندازد: که جفت بدحالان و خوشحالان1 شده است، بدحالان و خوش حالانی که هر یک از ظن خود یار2 او شده اند و هر یک به گوشه ای از ساحت روان او ورود کردهاند. خیل بی شمار مشتاقان، چاپ های متعدد آثار مولانا به زبانهای گوناگون، برگزاری کنگره ها و سمینارها... در جهان این سئوال را پیش می آورد که براستی در بازار نوفروشی3 مولانا چه متاعی عرضه می شود که این همه بر گرد او جمع آمده اند و این خریداران کالای او چه کسانی هستند، چه می خواهند؟...

بی گمان اینان هر که هستند آنانند که در فرآیند طلب خویش ز هزار خم چشیده اند و همه را بیازموده اند4 و سرانجام به شراب سرکش مولانا رسیده اند چرا که به این نتیجه رسیده اند بی مدد چون اویی، درهم ریختن ارزشها، اعتبارهای جهان و فرو شدن به دریا و در پی گوهر حقیقت کاری آسان نیست.

 معنا، گمشده آنانی، نه چونان همه

غالب انسانها در اجبار چارچوب ها و قالب های عرفی و معمول زندگی، مجال و فرصت باطنی آن را نمی یابند که لحظه ها را به چراگاه رسالت5 ببرند و روزن وجود را به روی آفتابی که لب درگاه آنهاست بگشایند6... در روند زندگی هر چه این قیدها و بندها محکم تر می شوند رفته رفته اکثر آدمها نمادی از آن گاو در مثنوی می شوند که از دروازه تولد وارد جهان شده و از دروازه مرگ خارج می شوند و از آن همه زیبائیها، هنرها و معرفت‎ها...

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مولانا، آموزگار معنا

تحقیق مولانا

اختصاصی از اس فایل تحقیق مولانا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق مولانا


تحقیق مولانا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:15

مولانا و خانواده او

موقعیت خانواده و اجتماع در زمان رشد مولانا

جوانی مولانا

اوضاع اجتماع و حکومت در دوره مولانا

جلال‌الدین محمد درششم ربیع‌الاول سال604 هجری درشهربلخ تولد یافت. سبب شهرت او به رومی ومولانای روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونیه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نویسان وی درهنگامی که پدرش بهاءالدین از بلخ هجرت می‌کرد پنجساله بود. اگر تاریخ عزیمت بهاءالدین رااز بلخ  در سال 617 هجری بدانیم، سن جلال‌الدین محمد درآن هنگام قریب سیزده سال بوده است. جلال‌الدین در بین راه در نیشابور به خدمت شیخ عطار رسید و مدت کوتاهی درک محضر آن عارف بزرگ را کرد.

چون بهاءالدین به بغدادرسیدبیش ازسه روزدرآن شهراقامت نکرد و روز چهارم بار سفر به عزم زیارت بیت‌الله‌الحرام بر بست. پس از بازگشت ازخانه خدا به سوی شام روان شد و مدت نامعلومی درآن نواحی بسر برد و سپس به ارزنجان  رفت. ملک ارزنجان آن زمان امیری ازخاندان منکوجک بودوفخرالدین بهرامشاه‌نام داشت، واو همان پادشاهی است حکیم نظامی گنجوی کتاب مخزن‌الاسرار را به نام وی به نظم آورده است. مدت توقف مولانا در ارزنجان قریب یکسال بود.

بازبه قول افلاکی، جلال‌الدین محمددرهفده سالگی ‌درشهرلارنده به‌امرپدر، گوهرخاتون دخترخواجه لالای سمرقندی را که مردی محترم و معتبر بود به زنی گرفت و این واقعه بایستی در سال 622 هجری اتفاق افتاده باشد و بهاءالدین محمد به سلطان ولد و علاءالدین محمد دو پسر مولانا از این زن تولد یافته‌اند.

مولانا و خانواده او

مولانا جلال الدین محمد مولوی  در سال 604 روز ششم ریبع الاول هجری قمری متولد شد.هر چند او در اثر خود فیه مافیه اشاره به زمان پیش تری می کند ؛ یعنی در مقام شاهدی عینی از محاصره و فتح سمرقند به دست خوارزمشاه سخن می گوید


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق مولانا