اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تاریخچه ی ریاضی

اختصاصی از اس فایل تاریخچه ی ریاضی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تاریخچه ی ریاضی


تاریخچه ی ریاضی

انسان اولیه نسبت به اعداد بیگانه بود و شمارش اشیاء اطراف خود را به حسب غریزه یعنی همانطور که مثلاً مرغ خانگی تعداد جوجه‌هایش را می‌داند انجام می‌داد. اما بزودی مجبور شد وسیلة شمارش دقیقتری بوجود آورد. لذا، به کمک انگشتان دست دستگاه شماری پدید آورد که مبنای آن 60 بود. این دستگاه شمار که بسیار پیچیده می‌باشد قدیمی‌ترین دستگاه شماری است که آثاری از آن در کهن‌ترین مدارک موجود یعنی نوشته‌های سومری مشاهده می‌شود.

سومریها که تمدنشان مربوط به حدود هزار سال قبل از میلاد مسیح است در جنوب بین‌النهرین، یعنی ناحیه بین دو رود دجله و فرات ساکن بودند. آنها در حدود 2500 سال قبل از میلاد با امپراطوری سامی، عکاد متحد شدند و امپراطوری و تمدن آشوری را پدید آوردند.

این فایل دارای 35 صفحه می باشد.


دانلود با لینک مستقیم


تاریخچه ی ریاضی

دانلودمقاله عقل و ایمان

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله عقل و ایمان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

در دین اسلام، تعقل مبنای ایمان قرار گرفته است و قرآن کریم، همواره انسان رابه تفکر و تدبر و پرهیز از تقلید کورکورانه فرا میخواند. در اینکه عقل در قلمرو دینجایی دارد، شک و تردیدی وجود ندارد؛ مهم، تشخیص و تبیین دامنه‌ی جایگاه‌عقل است؛ زیرا تمام متدینان، تلاش می‌کنند تا در تعالیم نظام دینی و تبیینباورهای دینی از عقل بهره‌مند شوند. پس برای فهم ایمان، باید از عقل بهره بگیریم.
در دین اسلام، تعقل مبنای ایمان قرار گرفته است و قرآن کریم، همواره انسان رابه تفکر و تدبر و پرهیز از تقلید کورکورانه فرا میخواند. در اینکه عقل در قلمرو دینجایی دارد، شک و تردیدی وجود ندارد؛ مهم، تشخیص و تبیین دامنه‌ی جایگاه‌عقل است؛ زیرا تمام متدینان، تلاش می‌کنند تا در تعالیم نظام دینی و تبیینباورهای دینی از عقل بهره‌مند شوند. پس برای فهم ایمان، باید از عقل بهره بگیریم.
در این مقاله، به بررسی نسبت عقل و ایمان پرداخته شده است و نویسنده،ضمن بررسی آیات و احادیث، به تحلیل این دو مقوله پرداخته است.
نویسنده معتقد است، در اینکه عقل در قلمرو دین جایی دارد، شک و تردیدیوجود ندارد؛ مهم، تشخیص و تبیین دامنهی جایگاه عقل است. لذا نویسنده درمقاله‌اش به این مهم می‌پردازد.
نویسنده در مقدمه می‌نویسد: عقل و ایمان، دو موهبت و نعمت گرانبهای الهی‌برای بشریت‌اند و کرامت آدمی در تکریم این دو ارزش الهی است. جدا انگاری‌میان آنها، پی آمدهای جبران ناپذیری را به دنبال دارد. تکیه به عقل صرف و پرهیزاز ایمان، باعث طغیان انسان و بی مهار شدن نفس می‌شود. بی‌هویتی و سرگشتگی‌انسان معاصر نیز، زاییدهی خردورزی افراطی جهان معاصر است. از طرف دیگر،دین فارغ از عقل نیز یا گرفتار بد فهمی می‌شود و یا در انواع تحریف‌ها و خرافه هاآلوده میگردد.
نویسنده، جایگاه عقل را در اسلام بررسی می‌کند و می‌نویسد: اساس آیات وروایات، بیانگر این حقیقت اند که از منظر اسلام، عقل جزیی باید به منشأ خودیعنی عقل کلی متحمل شود و عقل بشری، رنگ عقل الهی به خود بگیرد؛ و برایآنکه عقل جزیی با مبدأ خود ارتباط یابد و سیر صعودی خود را به موطن اصلیاشآغاز کند و در پرتو این ارتباط بتواند راهنمای انسان باشد تعقل و پرهیزگاری دراسلام، مقارن با هم مطرح شدهاند.
نویسنده، تفاوتهای مهم اسلام و مسیحیت را در مقوله‌ی ایمان و نسبت آن باآگاهی را در سه عنوان اکتسابی بودن ایمان، تعارض یا توافق ایمان و آگاهی و ایمانصرف، بررسی میکند و مینویسد: علم و عقل در آموزه‌های مسیحیت مذموماست و مفاد مسیحیت، غیر عقلانی تلقی میشود. ولی در دین اسلام، عقل اهمیتخاصی دارد. توصیه های فراوان قرآن و سنت به عقل گرایی و نیز عقلانی بودن مفاددین اسلام، نسبت این دین و عقل را محکمتر مینماید.
نویسنده در ادامه به بررسی نسبت عقل و قلب در شناخت حقایق می‌پردازد ومینویسد: عقل و قلب، دو دریچه به سوی شناخت حقایق جهان هستیاند که هرکدام اسلوب و روش خاص خود را دارند. عارف، کسی است که عقل و قلب وتعقل و سلوک عملی او به منزله‌ی دو بال او تلقی گردند.
نویسنده، ارکان و شرایط ایمان را بررسی می‌کند و دیدگاه متکلمان و حکمای‌اسلامی را از سویی و دیدگاه عرفای اسلامی را از سویی دیگر تحلیل می‌نماید.
وی در ادامه، تجربه‌ی دینی و ایمان را تحلیل می‌کند و می‌نویسد: ایمان،شناخت و تجربه‌ی حوادث وحیانی است. ایمان برای فرد مؤمن، انکشاف عنایتخداوند در جهان است. اساس ایمان، دیدن، تعلق و وابستگی آدمی به یک امرمتعالی است؛ بنابراین، مؤمن بعد از آنکه حادثه را از طریق وحی تجربه کرد، نگرشاو به حادثه‌ها دگرگون و سراسر زندگی او دستخوش تغییر میشود.
نویسنده در پایان می‌‌نویسد:
دین و ایمان، نه تنها در محدودهی ناتوانی عقل، نقش ایفا میکنند، بلکه دردایره‌ی توانایی عقل نیز حضور می‌یابند؛ بنابراین، ایمان به خدا بدون معرفت،ممکن نیست و نمی‌توان به مجهول مطلق ایمان آورد و طعن عارفان اسلامی در حق‌فیلسوفان، نه از باب ناتوانی عقل در اثبات وجود خدا، بلکه به جهت توانایی شهودخداوند توسط انسان بوده است.
ایمان و عقل از نگاه علامه طباطبایی
از نگاه علامه میان ایمان و اسلام پیوندی ناگسستنی وجود دارد به طوری که هر مرتبه از اسلام ، مرتبه ای از ایمان را به دنبال دارد.
از نگاه علامه میان ایمان و اسلام پیوندی ناگسستنی وجود دارد به طوری که هر مرتبه از اسلام ، مرتبه ای از ایمان را به دنبال دارد. باید گفت ایمان با مولفه ها و عناصری پیوند دارد ، از جمله این عناصر: اسلام ، عقل ، یقین ، اختیار ، اخلاق ، علم و... است که در این مقاله نویسنده به اختصار به رابطه ایمان و عقل می پردازد.
در آغاز این مبحث ، ذکر نکاتی خالی از فایده نیست. در بررسی پیوند میان تعقل و عنوان ۲ عملکرد انسانی ، ۳رهیافت عمده در تاریخ فلسفه وجود دارد: "عقلگرایی افراطی"، "عقلگرایی انتقادی" و "ایمانگرایی".
مطابق دیدگاه نخست ، برای آن که نظام اعتقادات دینی ، واقعا و عقلا مقبول باشد ، باید بتوان صدق آن را تا حدی که جمیع عقلا قانع شوند ، اثبات کرد که از میان این عقلگرایان برخی مانند آنسلم قدیس ، توماس آکوئیناس ، جان لاک و... و نیز ابن سینا در شرق موافق با دین هستند و برخی همچون آنتونی فلو ، هر ، هیوم ، راسل و... مخالف با دین است. با وجود این ، همگی مبناگرایان ، باوری را که عقلانی نباشد مردود می شمردند. دومین دیدگاه ، دیدگاه "عقل گرایی انتقادی" است.
مطابق این دیدگاه ، هم به عقل و هم به ایمان به یک اندازه اهمیت داده می شود. شاید بتوان علامه طباطبایی ره را جزئ این دسته دانست. در دیدگاه سوم ، حقایق دینی مبتنی بر ایمان است و از راه خردورزی و استدلال نمی توان به حقایق دینی دست یافت. امروزه با واژه ایمان گرایی در حوزه کلام ، نام کرکگور و در حوزه فلسفه دین نام ویتگنشتاین تداعی می شود. ایمان گرایی را می توان در ۲شکل عمده افراطی و اعتدالی بررسی کرد. گونه نخست آن خردستیز و گونه دیگر آن خردگریز و غیرعقلی است.
در اولی ، عقل و ایمان یکدیگر را برنتابیده و با یکدیگر ضدیت دارند ولی در نوع دوم عقل و ایمان صرفا قلمرویی جدا دارند. کرکگور ، داستایوفسکی ، شستوف و مونتنی از جمله ایمان گرایان افراطی هستند. پاسکال ، ویلیام جیمز، تیلیش ، ویتگنشتاین و جان هیک را در زمره اعتدالی ها می توان جای داد.دیدگاه مرحوم علامه درباره جایگاه عقل در مساله ایمان ، مقتضی نظام تربیت عقلانی ویژه ای است که وی به عمده عناصر و پیوند میان آن ها تصریح کرده است.
مبانی تربیت عقلانی از نگاه علامه از یک سو توانمندی های عقل را در شناخت آموزه های دینی و منزلت والایی که برای تفکر عقلی قائل است توجیه می کند و از سویی موارد عجز و ناتوانی آن را.
۲ ویژگی فطری انسان یعنی واقع بینی و شعور استدلالی آدمی ، علت تاکید علامه بر طریق عقلی در مسایل ایمانی و دینی و جایگاه والای آن است.
وی ، لفظ عقل را بر ادراک اطلاق می کند و قائل است که در ادراک عقد قلبی به تصدیق است و انسان را بدین جهت عاقل می گویند که به طور فطری و از راه عقل در جستجوی امور واقعیت دار است و در مواجه با واقعیت ها و علومی که بر او عرضه می شود. علامه معتقد است که دین حقیقی مردم را جز به فلسفه الهی نمی خواند و هدف دین این است که می خواهد مردم به کمک استدلال و با سلاح منطق عقلی و به نیروی برهان عزم راه کند و قدم در عرصه دشوار شناخت حقایق جهان ماوراء طبیعت نایل آیند. چرا که "فلسفه الهیه همان دین الهی است". و جدا از هم انگاشتن این دو، ستمی بزرگ به هر دوست.
علامه در ادامه می گوید: کرامت و شرافتی بالاتر از درک حقایق و معارف دینی برای انسان وجود ندارد و همانا تکریم انسان به نعمت عقل است که به هیچ موجود دیگری داده نشده است.
به عقیده وی عقل اعتبار و کارآیی لازم را در حوزه شناخت مسایل دینی و ایمانی داراست و با یک الهام فطری راه را در این گونه مسایل برای خود هموار می کند.
درک عقلانی حقایق دینی و پذیرفتن آن ها ، گرانبهاترین محصولی است که دستگاه انسانیت تولید می کند و مایه تحکیم مبانی دین اسلام می شود.
از دید علامه ، بررسی تعلیمات و آموزه های دینی به ویژه ایمان از مجرای تعقل و استدلال آزاد ، حیات و تازگی آن را در همه زمان ها ، حفظ خواهد کرد ، چرا که قرآن با رساترین بیان کنجکاوی عقل آزاد را می ستاید.
وی بر این عقیده است که ایمان با غریزه تفکر فلسفی انسان قابل هضم است و نتیجه پیروی از این راه ، ایجاد پشتوانه دیگری غیر از وحی مجرد است که آموزه های ایمانی را برای همیشه و نسبت به همه کس زنده نگه می دارد و مقاصد این آئین پاک از دریچه چشم استدلال ، همیشه پیوسته و تازه خواهد بود. بهترین گواه علامه بر مدعای خویش ، روش تفسیری روایت به روایت است. وی مجوز تفسیر اجتهادی و نظری قرآن را از خود قرآن گرفته است.
هنر علامه در این است که نخست در پس فهم و بیان معنای هر آیه برآمده ، آن گاه چنان چه مویداتی از علم ، فلسفه ، عرفان و....... داشته ذکر کرده است.
وی بر خلاف پیشینیان ، برهان را در خدمت قرآن و عقل را در خدمت وحب درآورده و این همان "تفسیر عقلی" است که مقبول قرآن کریم است.
علامه حیات انسانی را، حیاتی فکری دانسته و چنین اظهار می کند:" هرچند قرآن کریم بشر را به اطاعت مطلقه و بی چون و چرای خدا و رسول دعوت می کند، اما به این هم رضایت نمی دهد که مردم معارف قرآنی را با تقلید کورکورانه و بدون هیچ تعقلی بپذیرند. بلکه باید فکر و عقل خود را به کار گیرند تا در هر مساله حقیقت ، کشف شود." مرحوم علامه در مقابل کسانی که معتقدند قرآن برتر از آن است که با عقل ناقص انسانی مورد تفسیر و تدبر قرار گیرد. به آیه ۸۲ سوره نسائ اشاره می کند:"افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا: آیا در قرآن از روی فکر و تامل نمی نگرند و اگر از جانب غیر خدا بود، در آن بسیار اختلاف می یافتند." و می فرماید از این آیه استفاده می شود که آدمی با همین فهم و عقل عادی می تواند به درک قرآن دست یابد. علامه در جایی دیگر چنین آورده که راه های تفکر مذهبی در قرآن ۳ طریق است : ظواهر دینی ، حجت عقلی و درک معنوی از راه اخلاص و بندگی.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 14   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله عقل و ایمان

دانلود مقاله انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 جوری ادنان وش (کارشناس ارشد زبان ادبیات فارسی، مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی) چکیده در مثنوی، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعی آن را می ستاید و صفت اولیائش می شمارد و در مواضعی دیگر آن را نکوهش کرده و مردم را به دوری جستن از آن دعوت می کند. در این مقاله این دو نوع متفاوت عقل مورد بحث قرار می گیرد و این که مولانا برای هر یک چه توصیفاتی قائل شده است بررسی می شود. واژه های کلیدی: عقل، عقل کلی، عقل جزئی، عقل ممدوح، عقل مذموم مقدمه: عقل قوه ای است که از دیرباز در شناخت و درک ماهیت آن کوشش شده است.
فلاسفه و عرفا دو گروهی هستند که بیشترین سخنان و تعاریف را از عقل و ماهیت و کارکرد آن ارائه داده اند در این مقاله با ارائه تعاریفی از عقل، به بررسی دیدگاه های مولانا جلال الدین در این باب پرداخته می شود. با توجه به این نکته که برخلاف آنچه عامه می پندارند عرفا به طور مطلق مخالف عقل و عقلانیت نیستند و تنها عقل را در مواردی که قصد شناخت امور ماوراء طبیعت و پی بردن به ذات اقدس الهی را دارد ناقص و نارسا شمرده و آن را نکوهش کرده اند مولوی نیز که یکی از بزرگترین عرفای اسلامی می باشد، به این موضوع یعنی تواناییها و عدم تواناییهای عقل در جای جای مثنوی اشاره کرده است و مرز بین عقل ممدوح و ایمانی و عقل مذموم و دنیوی را مشخص کرده است. معنای لغوی و اصطلاحی عقل واژه عقل معادل انگلیسی کلمات reason , visdom , intellect , mind می باشد و در فرهنگ واژگان فارسی با واژگان خرد، استدلال، علم ... برابر است. "در خلاصه السُّلوک اهل علم گویند: عقل جوهری نورانی است که خداوند آن را در مغز آفریده است و نورش را در قلب قرار داده و اهل لسان گویند: عقل چیزی است که صاحبش را از ملامت دنیا و پشیمانی عقبی نجات دهد." به همین دلیل برخی آن را مشتق از عقال به معنای زانو بند و افسار شتر گرفته اند ، زیرا عاقلان را از کجروی و انحراف باز می دارد. مطابق نظریه حکمای مشاء اولین صادر از خداوند عقل است" اول ما خلق الله العقل" غزالی نیز در احیاء علوم الدین حدیثی را روایت می کند که در ابتدای آن به اولیت خلقت عقل و نیز عجز عقل از شناخت حق تعالی بدون یاری خود او اشاره شده است. " در فلسفه عقل اول و عقل کل جبرئیل علیه السلام را گویند و در فرهنگ است که عرش را نامند و نیز اصل و حقیقت انسان را گویند از آنکه فیض و واسطه ظهور نفس کل است و آنرا به چهار نام نامیده اند: یکی عقل، دوم قلم اول، سوم روح اعظم، چهارم ام الکتاب و از روی حقیقت، آدم صورت عقل کل است و حوا صورت نفس کل. " عقل گرایی در اسلام " یکی از بزرگترین حقوق اسلام بر بشر تعیین حدود عقل است، هیچ دینی به اندازه اسلام مقام عقل را بالا نبرده و از آن تجلیل ننموده است در این آیین، ارزش هیچ عملی به پای تعقل و تفکر نمی رسد، پیغمبر اسلام یک ساعت تفکر را برتر از هفتاد سال عبادت دانسته اند، ولی همین تفکر و تعقل اگر در ذات پرودگار باشد حرام و گناه است، نه تنها در ذات بلکه در صفات و اسماء خداوند نیز کمیت اندیشه لنگ است." " عقل گرایی در اسلام با بحث قضا و قدر آغاز شد. " " تعالیم مکرر و بدون شبهه قرآن درباره دو نوع وحی- قدرت خداوند که در آفرینش دیده می شود و اراده خدا همانطور که به پیامبرانش وحی شده است- مدتها پیش از پیدایش مباحث کلامی، راهی عقلی به حقایق مذهبی گشود. در واقع در مورد بعضی از مسائل خاص که در زمان پیغمبر اسلام، مورد بحث بودند و مخصوصاً تعالیم مربوط به رستاخیز، قرآن خود شیوه استدلال را تعیین کرد. " جایگاه عقل در فلسفه عقل برای توجیه خود به فلسفه و علوم یونانی گذشتگان نیاز داشت. فلسفه نیز برای مورد قبول واقع شدن به عقل و عقلا نیت محتاج بود به همین دلیل در طول تاریخ فلاسفه به تفسیر و توضیح عقل پرداختند و سعی بسیار کردند تا هر حقیقتی را با سلاحی مجهز به عقل و استدلال کشف نمایند. از یونان قدیم که مهد بروز و ظهور فلسفه و کانون عقل گرایی قدیم بود، فیلسوفان بیشماری به پا خواستند و پرچم عقل گرایی را به اهتزاز در آوردند، از جمله آنان افلاطون، فیلسوف بزرگ و نامی بود که پایه گذار مکتب فلسفی صرف شد و هر حقیقتی را حتی حقیقت عالم مثل را با عقل جستجو می کرد، "در نظر افلاطون کلمه "ماورای عقل" وجود نداشت چون عقل با واقعیت نهایی یکی باشد چگونه چیزی می تواند ورای آن باشد؟ ارسطو نیز که شاگرد دبستان عقل افلاطون بود، ایمانی بی برهان عقلی داشت به اینکه عقل بشری می تواند به معرفت دست یابد و معرفت در نظر او جستجو از حقیقت کائن است و اطلاع یافتن از او." " ارسطو در کتاب " اخلاق نیکو ماخس" عقل را جنبه الهی وجود انسانی می شمارد و در کتاب " نفس" عقل را چیزی که جنبه الهی بیشتری دارد می داند و به هر صورت عقل فعال را او عقلی الهی که از هر جهت خارج از وجود فردی انسانی است می شمارد." به عقیده ارسطو" عقل فعال قوای نفس منفعل را از اثر فعالیت خود ظهور و بروز می دهد و به واسطه او انسان مقامی میان حیوانیت و الوهیت دریافته است و او باقی و ابدی است و پس از مرگ دوباره به مبداء اصلی و عقل کل که غایت غایات است باز می گردد." جایگاه عقل در عرفان بر خلاف فلاسفه و حکما که برای عقل و خرد انسانی ارزش فراوان قائل شده اند و زمام همه امور خود را به دست عقل سپرده اند، عرفا و صاحبدلان کمترین ارزشی برای عقل و استدلال قائل نشده اند. البته قابل ذکر است که این عقل و استدلال مذموم و نکوهیدنی به آن جنبه ثانوی عقل اشاره دارد که می توان به نوعی آنرا عقل معاش نامید، زیرا، هر که از این عقل مادی بهره بیشتری داشته باشد، در زندگی مادی و دنیایی موفق تر و بهره مندتر است و به همان میزان خسران دیده آخرت و حیات معنوی است. این عقل دنیایی غیر آن عقل کلی است که به نوعی با واجب الوجود فلاسفه هم یکی است و هر که از آن عقل نصیبی برده باشد با فرشتگان پهلو می زند بلکه رشک ملایک هم می شود. عقل کلی در همه جا ستایش شده، در جای جای اثر بزرگ و جاودانه مولانا جلال الدین هم، پیوسته مورد مدح و ستایش واقع شده است. "عرفا اگر هم گاهی سخنانی می گویند که از آن می توان به اندیشه فلسفی تعبیر کرد این اندیشه یا فلسفه را باید از همان نوع اندیشه های ما قبل منطق ارسطویی دانست که در تفکر عرفان گرای کهن به طور کلی یافت می شود. چنین فلسفه ای در پی اثبات یا رد امری از طریق تعقل منطقی نیست. بلکه معرفتی را که از راه شهود و بلاواسطه دریافته است با یقین و اعتقادی پیامبرانه بیان می کند. در تفکر فلسفی هدف از پیش معین و معلوم است اما در عرفان از پیش نه هدف معلوم است و نه راه." امام محمد غزالی در کیمیای سعادت می گوید: " ... به سبب آنکه دروی عقل نهاده اند کار فرشتگان کند... و آدمی را فرموده اند که: به نور عقل که از آثار انوار فرشتگانست، تلبیس و مکر شیطان کشف می کند تا وی رسوا شود و هیچ فتنه نتواند انگیختن..." نیز باز هم در ستایش خرد گوید: " پس آدمی را آنچه سباع را و بهایم را داده اند هست و زیادت از آن وی راکمالی داده اند – و آن عقل است- که خدای را تعالی بدان بشناسد و جمله صنع وی بداند و بدان خویشتن از دست شهوت و غضب برهاند و این صفت فرشتگان است و بدین صفت وی بربهایم و سباع مستولی است و همه مسخر ویند با هر چه بر روی زمین است." و نیز وی عقل را جوهری روشن و نورانی دانسته که پس از مرگ انسان باقی می ماند: " پس حقیقت آدمی آنست که کمال وی و شرف وی بدوست و دیگر صفتها غریب و عاریتی است و ایشان را به مزدوری و چاکری وی فرستاده اند و برای اینست که چون بمیرد نه غضب ماند و نه شهوت. اما جوهری روشن و نورانی آراسته به معرفت حق تعالی بر صورت ملایکه تالاجرم رفیق ایشان باشد." عین القضاه در کتاب "زبده الحقایق" بحث مفصلی راجع به عقل و معرفت دارد که عفیف عسیران در مقدمه تمهیدات شرح و تفسیر جامعی از آن به عمل آورده است. لب تمام مطالب و نظریات عین القضاه در مورد عقل این است که عقل وسیله شناخت است و خطا هم در آن راه ندارد ولی نه هر شناختی و معرفتی. به گفته عین القضات عقل و خرد برای درک بعضی از موجودات آفریده شده، نه همه موجودات، یعنی درست است که ما به وسیله عقل برخی موضوعات مشکل و پیچیده را حل می نماییم اما این دلیل نمی شود که آن را در همه امور راهنما و کاردان تلقی کنیم: "... خرد برای دریافت بعضی از موجودات آفریده شده چنانکه چشم برای دیدن قسمتی از موجودات خلق شده است و از دریافت شنیدنی ها و بوئیدنی ها ناتوان است، همچنان عقل از ادراک بیشتر موجودات عاجز است." وی اشاره می کند از طریق علم که مقید به زمان و مکان است نمی توان به وجودی که ازلی و رها از زمان و مکان است پی برد:"از محالات آشکار آنست که سالک بتواند از طریق علم، به ازلیت راه یابد زیرا آنکه جز به دانش نمی پردازد، در بند زمانست و رسیدن به ازلیت ممکن نیست مگر پس از پاره کردن این بند." عین القضات همچنین در تمهیدات " نسبت چشم عقل را با چشم بصیرت مانند نسبت پرتو آفتاب با ذات خورشید می داند و معتقد است قصور عقل در ادراک معانی عرفانی مانند قصور و هم است در ادراک معقولات." و نیز در رساله جمالی می گوید:" انسان عقل را نباید در امور دینی به کار ببرد مگر در حالت دفاع بر ضد مبدعان" مولوی و اعتقاد به تفاوت عقول مولوی در مثنوی درباره عقل مطالب گوناگون و به زعم بعضی متناقض دارد، اما با توجه به مقدمه ای که ذکر شد و نیز با مطالعه بیشتر و عمیق تر مثنوی این تعارض و تناقض حل می شود و اصولاً در مثنوی هیچ تعارضی نیست که به وحدت نرسد چنانکه خود مولانا فرموده: "مثنوی ما دکان وحدت است." عقلی که مولوی در جای جای مثنوی از آن نام می برد یک عقل نیست بلکه عقلی است که مراتب گوناگون دارد. خود مولوی به تفاوت عقول عقیده دارد و آنها را دارای مراتب و انواع می داند و تفاوت در عقل بشر را با تفاوت در صورت های شاهدان مقایسه می کند: این تفاوت عقلها را نیک دان هست عقلی همچو قرص آفتاب هست عقلی چون چراغ سرخوشی در مراتب از زمین تا آسمان هست عقلی کمتر از زهره و شهاب هست عقلی چون ستاره آتشی 5/459-461 آن تفاوت هست در عقل بشر که میان شاهدان اندر صور 3/1537 مولوی همانند اشاعره اعتقاد به این دارد که درجه عقول بشری از ابتدای خلقت متفاوت بوده است، بر خلاف معتزله که می پندارد عقول در ابتدا یکسان بوده سپس بر اثر آموزش و تجربه عده ای سهم بیشتری می برند و عده ای هم سهم کمتر: اختلاف عقل ها در اصل بود بر خلاف قول اهل اعتزال تجربه و تعلیم بیش و کم کند باطل است این زانکه رای کودکی بردمید اندیشه ای زان طفل خرد بر وفاق سنیان باید شنود که عقول از اصل دارند اعتدال تا یکی را از یکی اعلم کند که ندارد تجربه در مسلکی پیر با صد تجربه بویی نبود 3/1539-1543 مولوی منبع عقل را دو گونه می داند: 1- عقلی که بوسیله خود فرد و تحت تحصیل و تجربه حاصل شود. 2-عقلی که بخشش یزدان است و بدون سعی و اکتساب بدست می آید. وی عقل نوع اول را مایه زحمت و دردسر شخص می داند و لیکن عقل نوع دوم را ارزشمند و مایه رحمت و سعادت می شمرد: عقل، دو عقلست اول مکسبی از کتاب و اوستاد و فکر و ذکر عقل تو افزون شود بر دیگران لوح حافظ باشی اندر دور و گشت عقل دیگر بخشش یزدان بود چون ز سینه آب دانش جوش کرد ور ره نبعش بود بسته چه غم عقل تحصیلی مثال جویها راه آبش بسته شد شد بی نوا که در آموزی چو در مکتب صبی از معانی و زعلوم خوب و بکر لیک توباشی ز حفظ آن گران لوح محفوظ اوست کو زین در گذشت چشمه آن در میان جان بود نه شود گنده نه دیرینه نه زرد کو همی جوشد زخانه دم به دم کان رود در خانه ای از کویها از درون خویشتن جو چشمه را 4/1960-1968 عقل کل و عقل جزئی در مثنوی با دو نوع دیگر از عقل نیز مواجه می شویم: 1-عقل کل که بسیاری از انواع ارزشمند عقل که در مثنوی اشاره شده تحت همین عقل جای می گیرد، همانند: عقل ممدوح ، عقل ایمانی، عقل عقل و .... که همان عقل مجرد علوی و مفارق از مادیات است که انبیاء و اولیاء و انسان کامل را می توان تجسمی از آن دانست یا حتی با آن یکی دانست. -عقل کل ونفس کل با انسان کامل برابر است. "از دید مولوی انسان کامل با "لوگوس" یا عقل کل که خالق و مدبر کاینات است، یکی است. انسان کامل تجسم عقل کل است و با نفس کلی یکی است بنابراین هیچ قدرتی بیرون از او وجود ندارد: عقل کل و نفس کل مرد خداست عرش و کرسی را مدان کزوی جداست" 5/38 " مولوی گاهی عقل کل را همانند هگل زیر بنای جهان هستی معرفی می کند" اما موضوعی که باید روشن شود مسئله اتحاد عقل کل با خداوند است به عقیده برخی عقل کل در نظر مولوی همان خداوند است ، درست است که در مثنوی عقل کل فراوان ستوده شده و همواره از آن به عنوان ملجأ و پناه انسان ها و در حقیقت پدر روحانی بشر یاد می شود: کل عالم صورت عقل کل است این جهان یک فکرتست از عقل کل اوست بابای هر آنک اهل قل است 3/20 عقل کل شاهست و صورتها رسل 2/18 - عقل کل در برابر عظمت خداوند حیران و ناتوان است: عقل کل سرگشته و حیران تست نعلهای باژگونه ست ای پسر زهره نی مر زهره را تا دم زند کل موجودات در فرمان تست عقل کلی را کند هم خیره سر عقل کلش گر ببند کم زند عقل کل را گفت مازاغ البصر عقل مازاغست نور خاصگان عقل جزوی می کند هر سو نظر عقل زاغ اوستاد گورمردگان عقل کل حقیقتی است که در عین برتری و فضل بر سایر عقول و موجودات در برابر عظمت و اراده قاهره الهی درمانده و بیچاره است. مولوی در دفتر پنجم مقصود خود را از عقل کل روشن می سازد: عقل کل و نفس کل مرد خداست عرش و کرسی را مدان کزوی جداست - عقل کل با ملائک از یک سرشت است: این همان عقل است که با ملائک از یک سرشت است وحتی از ملائک نیز با شکوه تر است: چون ملک با عقل یک سررشته اند آن ملک چون مرغ با او پر گرفت لاجرم هر دو مناصر آمدند هم ملک هم عقل حق را واجدی بهر حکمت را دو صورت گشته اند وین خرد بگذاشت پر و فر گرفت هر دو خوش رو پشت همدیگر شدند هر دو آدم را معین و ساجدی - عقل کل با عقل عقل یکی است: عقل تو همچون شتربان تو شتر عقل عقلند اولیا و عقل ها می کشاند هر طرف در حکم مر بر مثال اشتران تا انتها 1/2497-2498 باز عقلی کور مد از عقل عقل کرد از عقلی به حیوانات نقل 1/3320 2- عقل جزئی که ناقص و نارساست و برای درک حقایق امور کافی نیست و عقل مذموم و نکوهیده از تجلیات این عقل است : عقل جزوی عقل استخراج نیست عقل جزوی را وزیر خود مگیر عقل جزوی عشق را منکر بود جز پذیرای فن و محتاج نیست عقل کل را ساز ای سلطان وزیر گر چه بنماید که صاحب سر بود هش چه باشد عقل کل هوشمند هوش جزوی هش بود اما نژند - عقل جزئی همچون مردارخواری در پی بدست آوردن متاع ناچیز دنیوی است: عقل جزوی کرکس آمد ای مقل عقل ابدالان چو پر جبرئیل پر او با جیفه خواری متصل می پرد تا ظلّ سدره میل میل 6/4138-4139 - عقل جزئی صفتی چون صفت بهایم دارد: قوه زیرکی و سود جویی و تزویر در امور دنیا که همین عقل جزوی و مذموم است و صاحب این عقل پیوسته در صدد افزودن کاه به آخر زندگانی دنیویش است : هم مزاج خر شده است این عقل پست فکرش این که چون علف آرد بدست 2/55 عقل اسیر است و همی خواهد ز حق روزی بی رنج و نعمت بر طبق 2/18 - عقل جزئی مغلوب هوای نفس است: عقل تو دستور و مغلوب هواست در وجودت رهزن راه خداست 4/1246 - خطاب "لایعلمون" از طرف خداوند به کسانیکه عاقل به عقل جزئی هستند: همچنان لرزانی این عالمان از پی این عاقلان ذوفنون که بودشان عقل و علم این جهان گفت ایزد در نبی لایعلمون 3/2642-2643 به نظر مولوی روح و جان بر عقل تأثیر می گذارند و به واسطه همین تأثیر است که عقل تدبیر می اندیشد و لیکن عقل با استدلال ناقص خود این نکته را درنمی یابد که آن اثر روح بوده نه خود روح: نص، وحی روح قدسی دان یقین عقل از جان گشت با ادراک وفر لیک جان در عقل تأثیری کند عقل اثر را روح پندارد و لیک و آن قیاس عقل جزوی تحت این روح او را کی شود زیرنظر؟ ز آن اثر آن عقل تدبیری کند... نور خور از قرص خور دورست نیک - وهم وظن و تردید از آفت های عقل جزئی است: عقل جزوی آفتش وهم است و ظن زانکه در ظلمات شد او را وطن - عقل جزئی منکر عشق است: عقل جزئی عشق را منکر بود زیرک و داناست اما نیست، نیست او به قول و فعل یار ما بود گر چه بنماید که صاحب سر بود تا فرشته لانشد آهر منیست چون به حکم حال آیی لابود 1/1982-1984 - عقل کل همچون شمع چشم دریا بین است و عقل جزئی همچون چشم ظاهربین: در ابیات ذیل مولوی به مقایسه عقل کلی و عقل جزئی پرداخته است: *چشم حس همچون کف دستست وبس چشم دریا دیگرست و کف دگر نیست کف را بر همه او دسترس کف بهل وزدیده دریانگر 3/1269-1270 پس از اشاره ای به موارد توصیف عقل کلی و جزئی در مثنوی این نکته قابل ذکر است که مولوی اعتقادی تمام به این دارد که حتی عقل کلی و ممدوح نیز اگر مشیت خداوند عالم اقتضاء نکند از علم و دانائیش نمی تواند استفاده کند و بهره ببرد و این که اگر خداوند از عقل پرتو عنایت خویش را بازگیرد زیرکی عقل مبدل به جهل و ابلهی می شود و تمامی استدلال ها و تفکراتش نتیجه عکس می دهد: بی خبر بود او که آن عقل و فواد یک زمان از وی عنایت بر کند بی ز تقلیب خدا باشد جماد عقل زیرک ابلهی ها می کند 4/3729-3728 مولوی و ستایش عقل: مولوی ابیاتی بسیار هم در توجیه و تعریف عقل دارد، وی همانند فلاسفه به این قول اعتقاد دارد که "اول ما خلق الله العقل": نی که اول دست یزدان مجید از دو عالم پیشتر عقل آفرید به نظر وی هر چه عقل ممدوح و ایمانی در زندگی انسان بیشتر به کار گرفته شود باعث افزایش بصیرت در انسان ها می گردد : عقل با عقل دگر دوتا شود نور افزون گشت و ره پیدا شود زانک با عقلی چو عقلی جفت شد مانع بدفعلی و بدگفت شد ور چه عقلت هست با عقل دگر با دو عقل از بس بلاها وارهی یار باش و مشورت کن ای پدر پای خود بر اوج گردون ها نهی - در بیتی دیگر نفس را نمرود می خواند و عقل را ابراهیم خلیل الله : نفس نمرود است

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

اثبات روح از دیدگاه عقل وفلسفه

اختصاصی از اس فایل اثبات روح از دیدگاه عقل وفلسفه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اثبات روح از دیدگاه عقل وفلسفه


اثبات روح از دیدگاه عقل وفلسفه

اثبات روح از دیدگاه عقل وفلسفه

اولین مساله زیربنایی درعلم النفس اثبات موجودیت مستقل مجرداز ماده برای نفس است زیرا این مساله محور تمام مسائل علم النفس از دیدگاه اسلامی می باشد واین بحث محوری درهمه مسائل قوای مورد بحث درعلم النفس تاثیر کلی دارد وبه مسائل جهت می بخشد وآثارواحکام گوناگون نتیجه می دهد.
طبعا دررابطه نزدیک با این مساله چند مهم زیر لازم است مورد بحث وبررسی قرار گیرد :
1-    ذکر اجمالی از عقیده مادیون درباره نفس وروح وتذکرچند جمله از متون معتبر آنها به عنوان شاهد به طور اجمال وگذرا.
2-    پاسخ از دیدگاه مادیها درنحوه وجودی نفس.
3-    تذکراین که مادیون دیدگاه الهی را درمورد نفس وروح تحریف کرده اند وبررسی آن ..
4-    وجود روح به عنوان جوهر وگوهری اصیل مجرد ازماده درماورای بدن ازدیدگاه قرآن و...
و.....

..........................
ادامه مطلب در دانلود فایل قابل مشاهده است
............................
نوع فایل: ((ورد-word-doc-dox))

تعداد صفحات: 19 صفحه

حجم فایل: 60 کیلوبایت

قیمت: 500 تومان
..............................


دانلود با لینک مستقیم


اثبات روح از دیدگاه عقل وفلسفه

دانلود مقاله ISI نوآوری اجتماعی از طریق یک پروژه با استفاده از زوال عقل معماری نوآوری

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله ISI نوآوری اجتماعی از طریق یک پروژه با استفاده از زوال عقل معماری نوآوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

موضوع فارسی :نوآوری اجتماعی از طریق یک پروژه با استفاده از زوال عقل
معماری نوآوری

موضوع انگلیسی :Social innovation through a dementia project using
innovation architecture

تعداد صفحه :12

فرمت فایل :PDF

سال انتشار :2015

زبان مقاله : انگلیسی

 

این مقاله به بررسی یک روش برای شرکت ها برای استفاده در انجام یک پروژه مدت اواسط طولانی به
پیدا کردن بازارهای ناشناخته و یا مشتریان در حال ظهور در آینده است.
انگیزه برای انجام این مطالعه این بود برای ایجاد یک راه عملی برای رسیدگی در حال ظهور
مورد نیاز بازار برای تحقیق و توسعه در بازارهای آشفته با تاثیر کوچکتر
نیاز به چند تغییر یا اضافه شده به فرآیندهای کسب و کار موجود است. بسیاری از شرکت ها درک
اهمیت داشتن یک مدت استراتژی بازاریابی اواسط طولانی است. با این حال، با اضافه کردن انواع مختلف
از گردش می تواند یک بار برای شرکت هایی که در حال تمرکز بر کسب و کار روزانه خود را
عملیات.
روش اعمال با استفاده از نقشه راه تکنولوژی ابزار (TRM)، که در استفاده
سازمان به عنوان زبان مشترک و بصری برای بحث در مورد استراتژی. این مقاله یک
کاربرد وسیع آن یک ابزار TRM و نشان می دهد که شرکت ها می توانند چالش های رسیدگی
نوآوری اجتماعی با تاثیر کوچکتر است. در پروژه نویسندگان به نام "جامعه زندگی با
زوال عقل، تیم مجازی "" این شرکت تشکیل "با ذینفعان جدید که معمولی
فرآیند کسب و کار قادر نخواهد بود برای مدیریت و دانش به اشتراک گذاشته ایجاد شده است.
سهم یک مثال عملی از یک شرکت بخش خصوصی است که ایجاد روابط است
در مد گام به گام توسط به گام با ذینفعان بالقوه از جمله سازمان های غیر انتفاعی، سیاست
سازندگان، و مردم مبتلا به زوال عقل را به رسیدگی به یک مسئله اجتماعی است.

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ISI نوآوری اجتماعی از طریق یک پروژه با استفاده از زوال عقل معماری نوآوری