اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فلسفه زیبایی شناسی

اختصاصی از اس فایل فلسفه زیبایی شناسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فلسفه زیبایی شناسی


فلسفه زیبایی شناسی

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات42

 

- زیبایی
زیبایی را نمی توانیم تعریف کنیم، به ناچار بایستی سخن آناتول فرانس را بپذیریم که: «ما هرگز به درستی نخواهیم دانست که چرا یک شی زیباست» اما این مطلب مانع نگردیه که صاحبنظران و هنرمندان به تعریف زیبایی نپردازند. اگر از معنای لغوی آن شروع کنیم: « زیبا، از زیب+ (فاعلی وصفت مشبه)= زیبنده، به معنی نیکو و خوب است که نقیص زشت و بد باشد. جمیل و صاحب جمال و خوشنما و آراسته و شایسته (ناظم الطباء) هر چیز خوب و با ملاحت بود و نیکو و آراسته باشد (شرفنامه منیری) نیکو، جمیل، قشنگ، خوشگل، مقابل زشت، بد گل ( از فرهنگ فارسی) جمیل، حسن ، خوب مقابل زشت، نیکو و سیم، خوبروی، قشنگ، خوشگل، درخور، لایق، سزاوار، برازندده، برازا، زیبنده و ازدر» می باشد.
در فرهنگ بشری ابتدا در یونان باستان به تعریف زیبایی پرداخته شده، البته آنها دربارة زیبای محض و خود زیبایی کمتر سخن گفته اند، بلکه بیشتر در مورد زیبایی هنری اظهار نظر کرده اند. در یونان باستان دو نوع زیبایی را تحلیل کرده اند، یکی زیبایی هنری و دیگری زیبایی معنوی و اخلاقی که همان خیر اخلاقی را در بر می گرفته است. لذا در مجموع می توان گفت، اندیشمندان یونانی از سقراط و افلاطون و ارسطو، زیبایی را با خبر مساوی دانسته اند.سقراط این خبر را در سود بخشی جستجو می کرده، افلاطون زیبایی اصیل را درعالم مثل و حقایق معقول پیدا نموده، و ارسطو دربارة زیبایی بیشتر بر عناصر هماهنگ، نظم و اندازة مناسب تاکید داشته است.


دانلود با لینک مستقیم


فلسفه زیبایی شناسی

تحقیق در مورد فلسفه مجازات

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد فلسفه مجازات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد فلسفه مجازات


تحقیق در مورد فلسفه مجازات

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه21

مجازات یکی از قدیمی ترین نهادهای بشری است. خصیصهٔ بارز این نهاد، ناخوشایند بودن آن برای کسی است که مورد مجازات قرار می گیرد. این ویژگی فلاسفه را برانگیخته است تا در صدد ارایهٔ توجیهاتی برای آن برآیند.

این مقاله که در «دائرهٔالمعارف فلسفه» را تلیج به نگارش در آمده است، می کوشد نظریات فلسفی مختلف راجع به این مطلب را بررسی نماید. در ابتدا دو رویکرد آینده نگرا یا غایت گرا و گذشته گرا یا واپس گرا مطرح می شود. در رویکرد نخست مجازات به دلیل تأمین هدفی آتی و نتایج سودمند آن توجیه می شود؛ در حالی که رویکرد دوم به خطایی که مجرم مرتکب شده است توجه دارد.

هریک از این دو رویکرد، مظاهر متفاوتی دارد. معروف ترین مظهر رویکرد گذشته نگرا نظریهٔ تلافی جویانه است که ایدهٔ اصلی آن به یک معنا تاوان جرم است. از جملهٔ مظاهر رویکرد آینده نگرا، نظریهٔ تقلیل جرایم، باز پروری، اصلاح و درمان مورد است که بررسی قرار می گیرند.

در مقابل این نظریات که به مجرم توجه دارند، در بخش پایانی مقاله، نظریاتی که می کوشند مجازات را با توجه به قربانی جرم توجیه کنند مورد بررسی قرار گرفته و دو نظریهٔ ارضای خاطر و جبران خسارت مطرح شده است.

مجازات یکی از قدیمی ترین ساخته های بشری است. مشکل بتوان جامعه ای را تصور کرد که برای ناقضین قوانین اعم از نوشته یا نانوشته نوعی تنبیه روا ندارد؛ زیرا اداره جامعه متکی به این قوانین است. به علاوه، در بیش تر مکتب ها کیفر جایگاهی ثابت و قدیمی دارد. از بُعد مذهبی کسانی که علیه خدا یا خدایان مرتکب جرمی شوند باید منتظر مجازات جهان بالا باشند، حال یا در این دنیا و یا در صورت عدم تحقق، در آن دنیا.

نقطه مقابل مجازات، پاداش است و پاداش دادن به خاطر اعمال نیک شاید به میزان سزادهی اعمال بد دارای قدمت و ثبات باشد. با وجود این، کیفر دارای ویژگی خاصی است که اعمال آن را از دیدگاه فلسفی پیچیده می کند، حال آن که این مشکل در پاداش وجود ندارد. از آن جا که به لحاظ منطقی همه مجازات ها متضمن تحمیل درد و رنج بر مجرم است و طبع انسانی آن را نپسندیده و در شرایط عادی آن را انتخاب نمی کند، معمولاً اثری ناخوشایند بر مجازات شونده دارد. اما واقعیت آن است که برخی مجرمین کم و بیش و بسته به موارد مختلف، به مجازات خو می کنند.

این واقعیت اساسی مجازات، به طور مشخص موجب نگرانی منفعت گرایان است. توضیح این که: چون مجازات ناخوشایند بوده و موجب سلب منفعتی از مجرم است، در نگاه اول امر نامطلوب است مگر این که نتایج به دست آمده از آن برای جامعه (مثل کاهش میزان جرم) به اندازه ای باشد که رنج حاصل از اعمال آن را توجیه کند. این نگرانی در بیان معروف بتنام آمده است که: «هر مجازاتی بد است و مجازات فی نفسه متضمن شر و بدی است».

به رغم نگرانی بتنام، بدیهی است که مجازات گزاره ای ثابت نیست تا ارباب قدرت به واسطه آن مرتکب ظلم بر زیردستان شوند. اگر این گونه باشد مجازات صرفاً نوعی ظلم و استبداد است که انتظار می رود با حرکت جامعه به سوی انصاف و مردم سالاری بیش تر، از بین برود. اما از گذشتهٔ دور مجازات چیزی بیش از تحمیل رنج و درد ناخوشایند توسط حاکمان بوده است و همواره با اهداف حقوق و عدالت رابطه ای تنگاتنگ داشته است.

دست کم در موارد صحیح، مجازات چیزی نیست که بی جهت اعمال گردد. اصولاً افراد را به خاطر آن چه انجام داده اند کیفر می دهند. معنای این مطلب آن است که تعیین مجازات به خاطر نقض قاعده یا قانون است، اما ورای این مطلب مفهومی گسترده نهفته است که اگر مجازات متناسب بوده و اعمال آن ناشی از سوء استفاده از قدرت نباشد حق مجرم است. مفهوم دقیق «استحقاق» امر پیچیده ای است اما غالباً بر این نکته تأکید می شود که برای مستحق بودن مجرم لازم است اولاً، با عمل ارادی خویش موجب اعمال مجازات نسبت به خود شده باشد و ثانیاً، این مجازات تا جایی که ممکن است، با جرم تناسب داشته باشد.

در این دیدگاه، ناخوشایندی مجازات انکار نمی شود بلکه این ناخوشایندی عادلانه توصیف می گردد. این دو ویژگی اساسی در مجازات، یعنی ماهیت ناخوشایند و فرض ارتباط آن با عدالت، نقش مهمی در غالب تحلیل های فلسفی داشته و در مباحث بعدی مد نظر خواهد بود.

  • دو توجیهٔ متفاوت

مسئله مهمی که در مورد مجازات ذهن فیلسوفان را به خود مشغول کرده چگونگی توجیه اخلاقی آن است. در دیدی کلی از دو منظر کاملاً متفاوت می توان به این موضوع پرداخت. در دیدگاه آینده نگر یا غایت شناختی، توجیه مجازات بر اساس تحصیل اهدافی در آینده است؛ اهدافی که انتظار می رود به واسطه تحمیل نوع خاصی، یا به طور کلی هر مجازاتی، تأمین گردد. بتنام در کتاب «اصول اخلاق و قانون گذاری» خود (۱۷۸۰) چنین دیدگاهی را توصیف می کند، اما منشأ این دیدگاه را باید در زمان افلاطون جست وجو کرد. افلاطون در فصل ششم از کتاب «قوانین» اظهار می دارد: «افراد را نباید به خاطر اشتباه گذشته شان مجازات کرد، زیرا وقتی عملی انجام شد نمی توان آن را به حالت اول برگرداند بلکه با دیدی به آینده، اعمال مجازات با هدف انزجار مجرم و دیگران از جرم به واسطه مشاهده مجازات انجام می گیرد».

نقطه مقابل این نگرش، دیدگاه گذشته نگر یا واپس گرا نسبت به مجازات است. مؤلفه های این دیدگاه تأکید بر مفاهیمی از قبیل استحقاق و تناسب جرم و مجازات است. در این جا توجه به نتایج بعدی مجازات ملاک نیست بلکه تأکید بر خطایی است که مجرم انجام داده است. بر اساس این، مطابق با نظر ارسطو، از لحاظ قضایی هدف اعمال مجازات ترمیم خطاهای گذشته است. در ادامه به بررسی این دو دیدگاه خواهیم پرداخت، اما مناسب است بحث را با دیدگاه گذشته نگر و به خصوص شاخصهٔ معروف آن، یعنی «نظریهٔ مکافات»، آغاز نماییم.

  • نظریهٔ مکافات

واژهٔ «تلافی» از کلمهٔ لاتین Retribuere به معنای بازگرداندن گرفته شده است. اساس نظریه مکافات این است که مجازات تاوان جرم است. بازگرداندن دارای مفهومی مشابه در سطح انتقام ابتدایی است؛ به این معنا که اگر کودکی به کودک دیگر ضربه ای وارد کند، دومی ممکن است به او بگوید «کاری می کنم که تاوان آن را بدهی»، و همین که به خاطر آن ضربه، متقابلاً ضربه ای به او بزند تاوان خود را پرداخته است. در مفهوم رسمی تئوری مجازات مجرمین نیز همین استعاره به کار می رود؛ چنان که اغلب گفته می شود مجرم به جامعه بدهکار است و همین که مجازات را تحمل می کند دین خود را ادا کرده است.

با وجود رواج چنین اصطلاحاتی معنای دقیق استعارهٔ پرداخت به هیچ وجه روشن نیست. به طور دقیق چگونه مجازات بازپرداخت جرم است؟ در صورت توجه به معنای لغوی واژهٔ «پرداخت»، آن گونه که در دعاوی مدنی معمول است، مطلب روشن است. به عنوان مثال، اگر من به اموال کسی خسارتی وارد کنم و او علیه من اقامه دعوا نماید چنان که دادگاه مرا به پرداخت مبلغی به خاطر خسارت محکوم نماید به معنای دقیق کلمه، تاوان خسارتی را که ایجاد کرده ام پرداخت نموده ام.

اما اگر از قلمرو خسارت های مدنی به قلمرو مجازات کیفری وارد شویم روشن نیست چگونه اجرای مجازات زندان تاوان جرم ارتکابی است. تا آن جا که به قربانی جرم مربوط می شود زندان رفتن مجرم خسارتی را از وی جبران نمی کند، زیرا زیان و صدمه ای که وی متحمل شده است هم چنان باقی است. درست است که عامل ایجاد صدمه به خاطر آن متحمل خسارت شده است اما آیا آسیب وارد شده به مجرم جای گزین خسارت بزه دیده می گردد؟ در مورد این مطلب هیچ گونه توضیحی ارایه نشده است.

در برخورد با این مشکل گاهی اوقات قائلین به مکافات، استعاره دیگری به نام «تعادل» را به کار می برند. به طور سنتی عدالت حافظ تعادل دو کفه ترازو است؛ در یک کفه، جرم به عنوان عامل بر هم زننده توازن و در کفه ای دیگر مجازات به عنوان احیاکننده توازن است. با وجود این، کاربرد اقناع کننده این استعاره مشکل است؛ یعنی چگونه مجازات مجرم می تواند موجب توازن حقوق گردد. علاوه بر این که از نظر بزه دیده، خسارت های او هم چنان باقی است و معلوم نیست چگونه تحمیل صدمه مساوی به مجرم (از قبیل محرومیت از آزادی) موجب سر و سامان دادن به امور است.

سومین استعاره ای که بیش تر توسط قائلین به مکافات به کار می رود استعاره « امحا» یا «الغا» است. چنان که گفته می شود مجازات مجرم «پاک کردن لوح است». هگل در کتاب فلسفه حق (۱۸۳۳) بیان می دارد که مجازات موجب زوال خطایی است که در غیر این صورت باقی خواهد ماند. اما سؤال در مورد چگونگی فرض امحای آثار جرم از طریق مجازات است. به گفته افلاطون عملی که انجام شده است را نمی توان به مرحلهٔ پیش از تحقق بازگرداند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد فلسفه مجازات

دانلود تبارشناسی فلسفه تربیتی نانوشته

اختصاصی از اس فایل دانلود تبارشناسی فلسفه تربیتی نانوشته دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تبارشناسی فلسفه تربیتی نانوشته


دانلود تبارشناسی فلسفه تربیتی نانوشته

شاه سلطان حسین
تربیت شاه سلطان حسین:
سخن از جستجوی مبانی تربیتیای است که در بررسیهای تاریخی، دارای پیشینهای
نیست یا نگارنده از آن بیخبراست و یا سخن از مبانی تربیتی نانوشتهای است که باید
آنرا در درون اسناد و مدارک تاریخی، ردیابی کرد. بررسی چنین امری در تاریخ،
آنهم مربوط به چند قرن گذشته، که نه تاریخ نگاری و تحلیل تاریخی در آن زمان
چندان رونقی داشته است و نه روش علمی چنین تحقیقاتی در دسترس بوده است،
کاری دشوار است. براین اساس، بررسی مسایل تربیتی آخرین پادشاه صفوی، شاه
سلطان حسین، صرفاً برپایه تعداد انگشت شمار یادداشتی است که در لابلای کتب
تاریخی، نقل شده است. با کمک این بررسی، در صورت تداوم بررسیها در زندگی
دیگر پادشاهان، در قرون بعدی، این امکان فراهم می شود تا به حدسهایی در مورد
مبانی تربیتی نانوشته در تاریخمان، دست یابیم. شاه سلطان حسین به همراه برادرش
عباس میرزا، از تربیت حرمسرایی برخوردار بودند.
!گفته شاه سلیمان برای گزینش جانشین چه واقعاً از زبان او بوده باشد و چه
بعدها بدو نسبت داده شده باشد، بهرحال با شخصیتهای متفاوت فرزندان او یعنی دو
فرزند ارشد از هفت فرزند او، کاملاً همخوانی دارد. هر دو نفر تحت حضانت حرمسرا
بار آمدند و هیچکدام تحصیلات و یا تدابیری خاص را که لازمه حکومترانی شاه آینده
ایران بود تجربه نکردند. مردانگی، جنگجویی، هوشمندی و ذکاوت از صفات و
مشخصات اصلی عباس میرزا بود. سلطان حسین در خط مخالف او قرار داشت: ملایم
و زودجوش ، شاعرمنش، پارسا منش و متقی؛ چنان که در سالهای نخستین عمرش به
قدری دینداری از خود نشان میداد که اطرافیانش به او لقب “ملاحسین“ داده بودند. بیاعتنایی او به امور حکومتی که در این زمینه کاملاً به پدرش رفته بود لقب دیگری
را برای او به ارمغان آورده بود یعنی ! یا خشیدر به معنی ! خوبست که در شور
زنیهای امور مملکتی ورد زبانش بود.١
محیط حرمسرا، محل تجمع افراد به ویژه زنانی است که کاری جز ایجاد
سرگرمی برای بزرگان دربار و فرزندان آنها را ندارند. این چنین محیطی بدلیل توجه
افراطی به کودک و سرگرم کردن او به محرکات بیرون از خودش، امکان آزمون و
کشف قابلیتهای فردی و درونی را از کودک میگیرد. اگرچه شخصیت شاه سلطان
حسین و رابطه آن با اثر این نوع تربیت، به سهولت امکان قضاوت را فراهم نمیکند،
لیکن بررسی و مطالعه در مورد سرنوشت تربیتی سایر پادشاهان، به ما این امکان را
میدهد تا حدسهای تربیتی خود را در مورد فلسفه نانوشته تربیتی، در متن تاریخمان
صریحتر، بیان کنیم. از اینکه این دو برادر هر کدام به چه میزان از این روش تربیتی
بهرهگرفتهاند و زمینههای قبلی شکلگیری شخصیتی آنها چه بوده، اسنادی در
دسترس نمی باشد. لیکن پیامدهایی که در زندگی شاه سلطانحسین، مشاهده
میشود، این حدس را قوت میدهد که او از برادرش عباس میرزا، بیشتر از روش
تربیت حرمسرایی بهرهگرفته باشد. روشی که مطابق عرف آن زمان، صفاتی را در او
بیشتر تقویت کرده که می توان آن را تربیت زنانه، نام گذاری کرد. شاه سلطان
حسین، به احتمالی، تحت تأثیر چنین محیطی به یاخشیدر) خوبست( معروف شد؛ چرا
که در مقابل هر پیشنهادی با اعلام رضایت ! خوبست ، تمکین میکرد.
!... زوال قدرت سلطنت، بیاعتنایی شاه به امور مملکتی و دولتی، فقدان کارآیی و
ابتکار عمل و توانایی او، همه امکانات پیشرفت و ترقی را در مملکت، چه در زمینههای تجارت و بازرگانی و تشکیلات دولت؛ و چه در قلمرو کشاورزی و اقتصاد
ملی و یا امور نظامی در بوته تعویق و تنزل انداخت. از شرایط موجود هم در زمینه
سیاست خارجی موفقیتی حاصل نشد. با وجود این نهادهای دولتی همچنان به
موجودیت خود ادامه میدادند ولی علایم شوم پوسیدگی و رخوت، مخصوصاً در حیطه
نظامیگری بتدریج چهره می نمود.٢
! اقامت وزیراعظم در دربار مشکل آفرین بود، چون اویک نفر لَزِگی ) نام
یکنژاد است( بود نه ایرانی و بالاتر از همه، اعتقادات سنی او هنوز برای رجالی که
در استخوانبندی کهن تشیع صفوی جاداشتند، غیرقابل هضم بود. به علاوه وزیر
اعظم به سبب نااستواری، بیعزمی و دمدمی مزاجی شاه، چندان اتکایی بدو نداشت.
در این شرایط هر یک از اعضای حکومتی و درباری میخواستند اهداف خاص
خویش را متحقق سازند )و با هر گروه فشار دیگر( و نقشههای افراد دیگر را نقش
برآب کنند. بدینسان لشکرکشی به قندهار شدیداً مورد مخالفت قرارگرفت.در اینجا
برجستهترین مخالفان وزیراعظم یکی ملاباشی محمدحسین و دیگری حکیم باشی
رحیمخان بود، چون میترسیدند موفقیت حاصله از این لشکرکشی موجب افزایش
قدرت و اعتبار او شود. آنها بایک نامه جعلی خطاب به یکی از رؤسای قبایل کُرد، او
را در نزد شاه متهم و موجبات محکومیتش را فراهم ساختند. ادعا شد فتحعلیخان در
توطئه اهل سنت برای عزل شاه و اخذ قدرت شرکت دارد. سلطان حسین بدون تحقیق
و بررسی، او را از منصب خویش معزول و محکولالبصر ـ نابینا ـ و زندانی ساخت. لطفعلیخان هم متهم به شرکت در این توطئه شد و از شیراز به اصفهان منتقل و در
آنجا به بند کشیده شد.٣
!امپراتوری صفوی هنوز کورسویی داشت و فرصتی به کف آورد تا آن را از
فروپاشی کامل برهاند، فرجه و فرصتی که نتوانست از آن بهرهای کامل ببرد. سلطان
حسین کمی پس از بازگشت از تهران، کاخ مورد پسند خود فرح آباد را در آنسوی
زاینده رود مرمت کرد و خود را با توسعه آن مشغول داشت، با این بهانه که درصدد
تهیه و تدارک لشکرکشی دیگری است که چندی بعد بدان دست خواهد زد. زمانی
که خبر ورود دگر باره محمود به کرمان رسید، حکومت اصفهان به وخامت اوضاع
پی برد.
٤
شاه سلطان حسین با اعتماد بنفس پایین، ناتوانی در تصمیمگیری، سرگرمی و
عشق بازی با زنان دربار و حرمسرا، سرانجام پایان سلسله صفوی را با تسلیم اصفهان به
محمود افغان، رقم زد. نگارش تاریخ دوره شاه سلطان حسین و نحوه شکست او از
محمود افغان و داستان زن بازی او موضوع این نگارش نمیباشد، بلکه در صددیم
این نکته را مدنظر قرار دهیم که اگرچه شخصیت شاه سلطان حسین یکی از دلایل
پایان سلسله صفوی است و دلایل متعدد دیگری هم برای پایان این سلسله، وجود
دارد، ولی از لابلای تحلیلهای تاریخی، اجتماعی، نظامی و سیاسی، نباید سهم روش
تربیتی او را نادیده گرفت. اگرچه اسنادی که در مورد تربیت او بطور محدود در
دسترس است، صرفاً به تربیت غیررسمی او مربوط است، اما این سؤال تاریخی مطرح
است که چرا شاه اسماعیل به عنوان اولین پادشاه صفوی با قدرت به بالا سر برآورد ولی به تدریج این قدرت بدست فرزندانش رو به افول رفت و سرانجام با دستان
سست شاه سلطان حسین فرو ریخت. این سئوال در مورد چگونگی سربرآوردن آقا
محمدخان قاجار و فرجامش که به پایان سلسله قاجار به دست احمد شاه منجر شد،
نیز مطرح میگردد. اگرچه با بررسی تاریخی امر، دلایل متعددی رخ مینماید، اما
این نگاشت براین باور است که به مبانی تربیتی فروپاشی تدریجی سلسلهها نیز باید
توجه کرد.

 

 

فهرست مطالب
ـ پیشگفتار ............................................................. ٤
ـ مقدمه ....................................................... ٥
ـ شاه سلطان حسین ...................................... ٧
ـ احمد شاه ....................................................... ١٢
ـ محمدرضا شاه ....................................................... ٢٩
ریشه های تفکرات تربیتی رضاشاه ...................................................... ٢٩
تربیت رضاشاهی ..........................................٣٣
پیامد تربیت رضاشاهی ........................................................ ٤٧
الف ـ پیامد تحصیلی ....................................................... ٤٨
ب ـ ویژگی های فردی ............................................................... ٥٠
ج ـ ویژگی های روانی اجتماعی ...................................................... ٥٥
واکنش در برابر مصدق و اشرف .............................................. ٦٢
شاه در مقابل بلارنست پرون ...................................................... ٦٦
شاه در مقابل آمریکا ........................................................... ٦٨
تصمیم تربیتی محمدرضا شاه ................................................. ٦٨
ـ پرفسور حسابی
روش تربیت پرفسور حسابی ...................................................... ٧١
پیامد تربیت پرفسور حسابی ............................................................... ٨٣
الف ـ ویژگی فردی: ......................................................................... ٨٣
ب ـ پیامد تحصیلی: ............................................................................... ٨٧
ج ـ پیامدهای اجتماعی:....................................................................... ٩٠
نتیجه گیری .................................................................................... ٩٥
ضمیمه: مفهوم شناسی دو تبار فلسفه تربیتی .................................................. ٩٨
فهرست منابع و مآخذ: ............................................................................. ٩٩

 

 

 

شامل 101 صفحه pdf


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تبارشناسی فلسفه تربیتی نانوشته