اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره بررسی و دلایل اثبات وجود خدا در فلسفه اسپیتوزا

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله کامل درباره بررسی و دلایل اثبات وجود خدا در فلسفه اسپیتوزا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره بررسی و دلایل اثبات وجود خدا در فلسفه اسپیتوزا


دانلود مقاله کامل درباره بررسی و دلایل اثبات  وجود خدا در فلسفه اسپیتوزا

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :52

 

بخشی از متن مقاله

مطالعه و بررسی دلایل اثبات وجود خدا در فلسفه اسپیتوزا، این نتیجه را به دست می دهد که مبنای پذیرش وجود خدا توسط او دلایلی است که از فسلفة دکارت در اختیار داشته است. هر چند برخی از شارحین فلسفه اسپیتوزا براهین موجود در آثار او را بعضاً متفاوت دانسته‌اند[1] اما واقعیت این است که اصل و اساس این براهین همان اصول موضوعه ای است که او از آثار دکارت آموخته است. این احتمال قوی به نظر می رسد که تفاوت استدلالهای اسپیتوزا و دکارت در خصوص اثبات وجود خدا بیشتر مربوط به نتایجی باشد که دو فیلسوف (و خصوصاً اسپیتوزا) از آنها استخراج کرده اند.

به هر حال صرفنظر از صحت و سقم این سخن که آیا دلایل اسپیتوزا متفاوت از استدلالهای دکارتی اثبات وجود خدا هستند یا خیر، در مجموع در این زمینه چهار برهان یا چهار تقریر مختلف از یک برهان، در آثار فیلسوف مورد نظر ما قابل تفکیک هستند که در این قسمت به شرح آنها خواهیم پرداخت.

1- برهان اول

به نظر می رسد با توجه به اشارات خود اسپیتوزا در آثارش مهمترین برهانی که او برای اثبات وجود خدا بیان می کند، برهانی است که اکنون قصد بیان آن را داریم. این برهان مبتنی بر این اصل است که در گفتن اینکه چیزی مندرج در طبیعت یا مفهوم چیزی است به منزله این است که بگوییم آن دربارة این چیز صادق است[2].»  به عنوان مثال اگر ما مفهوم سه ضلعی را مندرج در طبیعت یا مفهوم یا ذات مثلث می دانیم این بدین معنی است که مثلث های موجود در جهان هم سه ضلعی هستند. مقدمه دوم این برهان این است که طبق تعریف اسپیتوزا از مفهوم خدا، «وجود ضروری مندرج در مفهوم خداست»[3]

بنابراین، در مورد خدا میتوان گفت که «وجود ضروری در اوست یا اینکه او موجود است[4]

این برهانی است که اسپیتوزا آن را برهان لمی می داند و به واسطة آن با توماس آکوئیناس که معتقد به عدم امکان اقامه برهان لمی در اثبات وجود خداست، مخالفت می ورزد. همین برهان در قضیه 11 از کتاب اخلاق به این صورت بیان شده است که «خدا یا جوهر که ؟؟‌از موجود است.»[5] برخی از شارحین آثار اسپیتوزا با تبدیل این استدلال به قیاسی شرطی آنرا به این صورت توضیح داده اند:

«اگر تصور واضح و متمایزی داریم از خدا چونان موجودی که ماهیتش متضمن وجود است، پس خدا را مستقیماً ادراک می کنیم.

اما تصور واضح و متمایزی داریم از خدا چونان موجودی که ماهیتش متضمن وجود است. پس وجود خدا را مستقیماً ادراک می کنیم[6].

تفسیر استاد محسن جهانگیری مفسر و منتقد آزاد آسپیتوزا در کشور ما ، نیز مشابه تبیین فوق است. ایشان معتقدند : «این برهان را میتوان به صورت قیاس شرطی زیر درآورد:

هرگاه از خدا به عنوان موجودی که ذاتش مستلزم وجود است، تصوری روشن و متمایز داشته باشیم،‌وجود او را مستقیماً ادراک خواهیم کرد. اما از خدا به عنوان موجودی که ذاتش مستلزم وجود است تصوری روشن و متمایز داریم. پس وجود او را مستقیماً ادراک می‌کنیم. البته این قیاس با قیاس دیگری تکمیل می شود به این صورت که هر چیزی را که مستقیماً ادراک کنیم موجود است، آن موجود است. خدا را مستقیماً ادراک می کنیم که موجود است. پس خدا موجود است. یعنی که با نوعی از علم متقین به وجود خدا معرفت داریم[7]

بنابر چنین تفاسیری از این برهان است که کسانی مانند ویلیام ارل و ولفین معتقدند که چنین بیانی صرفاً ابراز یک شهود عقلی از ماهیت و وجود ضروری خدا است و اسپیتوزا در اینجا در مقام گزارش این امر است که ما تجربه ای از خدا داریم و یا می توانیم داشته باشیم که در آن وجودش را برای ماهیتش ضروری تصور می کنیم.

در مقابل بنابر تفسیر دیگری که از برهان وجودی اسپیتوزا بر اثبات وجود خدا که توسط هارولدزوکیم ارائه شده است هدف اسپیتوزا از ارائه چنین بیانی آوردن استدلال محکمی در خصوص وجود خدا بوده است. بنابراین برهان «باید گفت ماهیت جوهر اقتضا می کند که موجود باشد و جوهری که موجود نیست، اساساً جوهر نیست. یک جوهر ناموجود،‌یک امر متناقض با لذات است.

براین اساس شما یا باید مفهوم جوهر را رها کنید یا باید بپذیرید که جوهر یعنی خدا، بالضروره موجود است. اما اگر شما مفهوم جوهر را کنار بگذارید در آن صورت ناچارید مفهوم حالت را نیز کنار بگذارید. پس یا هیچ چیز وجود ندارد یا خدا بالضروره موجود است[8].

روشن است که چنین تقریری از نظر اسپیتوزا، صرفاً با توجه به تعریف خاص فلسفه اسپیتوزا از دو اصطلاح جوهر و حالت ارائه شده است. جوهر در دیدگاه او دو شیئی است که در خودش است و به نفس خودش به تصور در می آید، یعنی تصورش به تصور شیئی دیگری که از آن ساخته شده باشد، متوقف نیست.» و مقصود او از حالت «احوال جوهر یا شیئی است که در شیئی دیگر است و به واسطه آن به تصور در می آید»[9]. با توجه به این دو تعریف است که او در اولین اصل از اصول متعارفه کتاب اخلاق می گوید: «هر شیئی که موجود است یا در خودش وجود دارد یا در اشیاء دیگر[10].»  به عبارت دیگر هر چیزی که وجود دارد یا جوهر است یا حالت . وجود حالت بدون وجود جوهر قابل تصور نیست. و از آنجا که در فلسفه اسپیتوزا تنها یک جوهر وجود دارد و آن همان ذات لایتناهی خدا می‌باشد بنابراین یا هیچ چیز وجود ندارد، یا خدا بالضروره موجود است. آنچه گذشت شرح استدلالی بود که اسپیتوزا آنرا برهانی لمی دانسته و در مسأله اثبات وجود خدا کارآمدی بیشتری نسبت به سایر براهین برای آن قائل بوده است.

به هر حال روشن است که وقتی در مورد روایت برهانی بیان اسپیتوزا بحث میشود همانگونه که فردریک کاپلتون نیز گفته است ما با شکلی از برهان وجودی ؟؟ که در معرض حملات و انتقاداتی قرار دارد که براهین وجودی قدیس آنسلم و رنه درکات با آن مواجه بودند[11]. فهم چگونگی گذر از این اعتراضات به واسطه تقریرهای متفاوت فلاسفه‌ای همچون، آنسلم، درکارت، اسپیتوزا و ملاصدرا زمینة درک عمیقتری از برهان وجودی را فراهم خواهد آورد. در مورد اسپیتوزا، به احتمال قوی کسانی مانند ولفن و ارل که او را در هنگام بیان برهان وجودی ، در مقام گزارش تجربة ما از خدا می دانند، سعی کرده اند که روایت اسپیتوزایی برهان وجودی را از این انتقادات نجات دهند. به هنگام بحث تطبیقی در مورد آراد اسپیتوزا و ملاصدرا ما تمرکز بیشتری در این خصوص خواهیم داشت.


برهان دوم :

برهان دومی که اسپیتوزا در قضیة ششم از کتاب «شرح اصول فلسفه دکارت و تفکرات مابعدالطبیعی» بیان کرده است همان برهانی است که دکارت در تأمل سوم[12] از کتاب تأملات در فسلفه اولی اقامه نموده است. در این برهان، وجود خدا از صرف این واقعیت که تصور او در ما موجود است از طریق برهان انی مبرهن شده است. براساس این برهان «واقعیت ذهنی هر یک از تصورات ما مقتضی علتی است که همین واقعیت نه تنها ذهناً بلکه به صورت برابر یا برتر مندرج در آن است (طبق اصل متعارف نهم) اما با تصوری که از خدا داریم (طبق تعریف دوم و هشتم) واقعیت ذهنی این تصور به صورت برابر یا برتر مندرج در ما نیست (طبق اصل متعارف چهارم) و ممکن نیست جز خدا در چیز دیگری مندرج باشد (طبق تعریف هشتم) بنابراین تصور خدا که موجود در ماست ایجاب می کند که خدا علت آن باشد و در نتیجه (طبق اصل متعارف هفتم) خدا موجود است[13].

خلاصة‌ این برهان به این صورت است که ؛ تصوری از خدا به عنوان موجودی مطلقاً نامتناهی که علت خود است و دارای همة کمالات در حد اعلای آن است در ما وجود دارد. از طرف دیگر ما محدود هستیم و نمی توانیم علت ایجاد این تصور نامتناهی در خودمان باشیم. بنابراین علت آن تصور باید در عالم واقع موجود باشد. بنابراین خدا به عنوان علت آن تصور، دارای وجود واقعی است. البته این نکته لازم به ذکر است که در مورد تصورات دیگری که در ذهن ما وجود دارد نیز قطعاً چنین نیست که وجود آنها در ذهن ما بی علت باشد، منتهی در مورد آنها،‌چون محدود و متناهی هستند این فرضیه قابل طرح است که مثلاً خود ما از طریق تخیل آنها را ایجاد کرده باشیم ولی در مورد تصور موجود نامتناهی چنین فرضیه ای قابل طرح نیست. البته این امکان وجود دارد که کسی بگوید این تصور، تصوری سلبی است و نه ایجابی و وجودی تا نیاز به علتی ورای خود داشته باشد که در پاسخ به چنین اشکالی باید توجه داشته باشیم که قطعاً اسپیتوزا هم به تبع دکارت که می گوید : با وضوح معلوم است که واقعیت در جوهر نامتناهی بیشتر است تا در جوهر متناهی[14]. این تصور را تصوری ایجابی می داند. حال این سؤال مطرح می شود که آیا این برهان متفاوت از برهان اول است. کوتاهترین شکل برهان اول این است که ذات (طبیعت) خدا متضمن وجود اوست و این امری واضح و متمایز است. و جان کلام در برهان دوم نیز این است که مفهوم خدا متضمن وجود واقعی اوست. اگر از اسپیتوزا سؤال شود که چرا ذات خدا متضمن وجود اوست چنانکه ملاحظه می شود خواهد گفت این امری واضح و متمایز است. اما اگر او بخواهد برای کسی که نمی تواند این وضوح و تمایز را درک کند این مطلب را تبیین نماید چه خواهد گفت؟ به نظر می رسد حداقل یکی از راههای تبیین این مسأله که گفته شود امکان ندارد چنین ذاتی با چنان تعریفی معلول علتی جز خودش باشد. اینجا ممکن است این تصور پیش آید که پس برهان اول و دوم متفاوت از یکدیگر نیستند. اما در خصوص تبیین تفاوت این دو اسپیتوزا می تواند بگوید در برهان دوم سخن بر سر این نیست که وجود امر لایتناهی عین تصور موجود لایتناهی در ذهن ما است و همین نکته است که این برهان را به برهانی انی تبدیل می کند. اما در برهان اول که برهانی لمی است، اساس این برهان این است که ذات خدا عین وجود خدا است. و از این جهت است که او می گوید خدا علت خود یا موجودی خود تبیین است[15]. شاید این تصور که برهان اول و دوم که شرحشان گذشت قابل تحویل به برهان واحدی هستند از طریق این موضوع تقویت شود که اسپیتوزا قائل به وحدت وجود و وحدت جوهر است و اشیاء و امور موجود در عالم را به عنوان حالات آن جوهر واحد تلقی می کند[16]. بنابراین ممکن است این گمان پیش بیاید که تصور موجود لایتناهی در ذهن ما نیز به عنوان حالتی از حالتهای وجود خدا و آن جوهر لایتناهی،‌در ما است و حالت نیز وجودی مستقل از جوهر ندارد و در حقیقت رابطة این دو رابطه این همان است. یعنی تصور جوهر لایتناهی در ذهن ما به تعبیری همان جوهر لایتناهی است که در ذهن ما متجلی شده است که البته ذهن ما نیز چیزی حالت دیگر از وجود و جوهر واحد نیست. بنابراین وقتی در برهان دوم گفته می شود وجود خدا علت بودن تصوری از خدا در ذهن ما است،‌این علیت از قبیل علیت جوهر نسبت به حالت است. «حالتی» که هم وجودش متوقف بر وجود جوهر است و هم تصورش وابسته به تصور جوهر است[17]. اینجاست که باید قبول کرد که تقریر اسپیتوزایی برهان دوم با تقریر دکارتی این برهان حامل قابلیتهای متفاوتی است. در فلسفه دکارت علیت وجود واقعی خدا نسبت به تصور خدا در ذهن ما هرگز نمیتواند مانند فلسفه اسپیتوزا تبیین شود. چرا که دکارت ذهن انسان را جوهری جدا و متفاوت از خدا می داند که به دلیل قصورش نمی تواند تصور موجود لایتناهی را در خود ایجاد کند اما در اندیشه وحدت وجودی اسپیتوزا، ذهن انسان یک تجلی (حالت) از تجلیات (حالات) الهی است که جوهرة آن و نور آن وجود لایتناهی که مشتمل بر تصور لایتناهی می‌باشد، است. اینجاست که برهان اسپیتوزا به اندیشه ملاصدرا نزدیک و از تفکر دکارت دور میشود.

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره بررسی و دلایل اثبات وجود خدا در فلسفه اسپیتوزا

دانلود تحقیق کامل درمورد فلسفه طبیعت در غرب

اختصاصی از اس فایل دانلود تحقیق کامل درمورد فلسفه طبیعت در غرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد فلسفه طبیعت در غرب


دانلود تحقیق کامل درمورد فلسفه طبیعت در غرب

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :59

 

فهرست مطالب :

ـ مقدمه

ـ فلسفه طبیعت پیش از سقراط

ـ فلسفه طبیعت بعد از سقراط

ـ فلسفه قرون وسطایی (قبل از رنسانس)

ـ فلسفه طبیعت در دورة رنسانس

ـ فلسفه طبیعت بعد از  رنسانس

ـ فلسفه طبیعت در دوره باروک

ـ عصر روشنگری

ـ‌ فلسفه طبیعت در دروه رمانتیسم

ـ طبیعت گرایی

ـ منابع

 

مقدمه

نخستین فلاسفه یونان را طبیعت‌گرا می‌دانند. زیرا آنها بیش از همه به طبیعت و رویدادهای طبیعی توجه داشته‌اند. امروزه بسیاری از مردم کم و بیش معتقدند که در زمانی نا معلوم باید همه چیز از هیچ به وجود آمده باشد. این اعتقاد در میان یونانیان آن ایام چندان متداول نبود. آنان به دلایلی بر این باور بودند که از همان بدو امر «چیزی» وجود داشته است. آنچه یونانیان را بیشتر به خود مشغول کرد.این مسئله بود که آب چگونه به ماهی مبدل شده است و خاک بی جان از چه طریق به درختان سر به فلک کشیده و گلهای رنگارنگ تبدیل می‌شود. فلاسفه یونانی همگی بر این اعتقاد بودند که باید مادة اولیة مشخصی موجب تمامی تغییرات شود. و این تصور مطرح بوده که ماده‌ای اولیه باید وجود داشته باشد که در اثر آن تغییرات طبیعی صورت پذیرد.

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد فلسفه طبیعت در غرب

دانلود تحقیق فلسفه حجاب

اختصاصی از اس فایل دانلود تحقیق فلسفه حجاب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق فلسفه حجاب


دانلود تحقیق فلسفه حجاب

 

مشخصات این فایل
عنوان: فلسفه حجاب
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 57

این مقاله درمورد فلسفه حجاب می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله فلسفه حجاب می خوانید :

آیا حجاب ریشه در تمایلات فطرى زن دارد؟
عللى که قبلا ذکر کردیم کم و بیش مورد استفاده مخالفان پوشیدگى زن قرار گرفته است.به عقیده ما یک علت اساسى در کار است که مورد غفلت واقع شده است. به عقیده ما ریشه اجتماعى پدید آمدن حریم و حائل میان زن و مرد را در میل به ریاضت، یا میل مرد به استثمار زن، یا حسادت مرد، یا عدم امنیت اجتماعى، یا عادت زنانگى نباید جستجو کرد و لااقل باید کمتر در اینها جستجو کرد.ریشه این پدیده را در یک تدبیر ماهرانه غریزى خود زن باید جستجو کرد.
به طور کلى بحثى است درباره ریشه اخلاق جنسى زن از قبیل حیا و عفاف، و از آن جمله است تمایل به ستر و پوشش خود از مرد.در اینجا نظریاتى ابراز شده است. دقیق‏ترین آنها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیرى است که خود زن با یک نوع الهام براى گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت‏خود در برابر مرد به کار برده است. زن، با هوش فطرى و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمى نمى‏تواند با مرد برابرى کند و اگر بخواهد در میدان زندگى با مرد پنجه نرم کند از عهده زور بازوى مرد بر نمى‏آید، و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازى یافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است.در طبیعت، جنس نر گیرنده و دنبال کننده آفریده شده است.به قول ویل دورانت:
«آداب جفتجویى عبارت است از حمله براى تصرف در مردان، و عقب نشینى براى دلبرى و فریبندگى در زنان...مرد طبعا جنگى و حیوان شکارى است، عملش مثبت و تهاجمى است.زن براى مرد همچون جایزه‏اى است که باید آن را برباید.» وقتى که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همان طور که متوسل به زیور و خودآرایى و تجمل شد که از آن راه قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد.دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالا برد.
ویل دورانت مى‏گوید:
«حیا امر غریزى نیست‏بلکه اکتسابى است.زنان دریافتند که دست و دل بازى مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند.» ویل دورانت مى‏گوید:
«خوددارى از انبساط، و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح براى شکار مردان است. اگر اعضاى نهانى انسان را در معرض عام تشریح مى‏کردند توجه ما به آن جلب مى‏شد ولى رغبت و قصد به ندرت تحریک مى‏گردید.مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست و بى‏آنکه بداند حس مى‏کند که این خوددارى ظریفانه از یک لطف و رقت عالى خبر مى‏دهد.» مولوى، عارف نازک اندیش و دوربین خودمان، مثلى بسیار عالى در این زمینه مى‏آورد.اول درباره تسلط معنوى زن بر مرد مى‏گوید:
زین للناس حق آراسته است زانچه حق آراست چون تانند رست چون پى یسکن الیهاش آفرید کى تواند آدم از حوا برید رستم زال ار بود وز حمزه بیش هست در فرمان اسیر زال خویش آنکه عالم مست گفتارش بدى کلمینى یا حمیرا مى‏زدى
آنگاه راجع به تاثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن و در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز، مثلى لطیف مى‏آورد: آنها را به آب و آتش تشبیه مى‏کند، مى‏گوید مثل مرد مثل آب است و مثل زن مثل آتش، اگر حائل از میان آب و آتش برداشته شود آب بر آتش غلبه مى‏کند و آن را خاموش مى‏سازد، اما اگر حائل و حاجبى میان آندو برقرار گردد مثل اینکه آب را در دیگى قرار دهند و آتش در زیر آن دیگ روشن کنند، آن وقت است که آتش آب را تحت تاثیر خود قرار مى‏دهد، اندک اندک او را گرم مى‏کند و احیانا جوشش و غلیان در او به وجود مى‏آورد، تا آنجا که سراسر وجود او را تبدیل به بخار مى‏سازد.مى‏گوید:

آب غالب شد بر آتش از لهیب ز آتش او جوشد چو باشد در «حجیب‏» چونکه دیگى حایل آمد آندو را نیست کرد آن آب را کردش هوا
مرد برخلاف آنچه ابتدا تصور مى‏رود، در عمق روح خویش از ابتذال زن و از تسلیم و رایگانى او متنفر است.مرد همیشه عزت و استغناء و بى‏اعتنایى زن را نسبت‏به خود ستوده است.
ابن العفیف مى‏گوید:
تبدى النفار دلالا و هى آنسة یا حسن معنى الرضا فى صورة الغضب
نظامى مى‏گوید:
چه خوش نازى است ناز خوبرویان ز دیده رانده از دیده‏جویان
به طور کلى رابطه‏اى است میان دست نارسى و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گرانبهایى از طرف دیگر، همچنانکه رابطه‏اى است میان عشق و سوز از یک طرف و میان هنر و زیبایى از طرف دیگر; یعنى عشق در زمینه فراقها و دست نارسى‏ها مى‏شکفد و هنر و زیبایى در زمینه عشق رشد و نمو مى‏یابد.
برتراند راسل مى‏گوید:
«از لحاظ هنر مایه تاسف است که به آسانى به زنان بتوان دست‏یافت و خیلى بهتر است که وصال زنان دشوار باشد بدون آنکه غیر ممکن گردد.» هم او مى‏گوید:
«در جایى که اخلاقیات کاملا آزاد باشد، انسانى که بالقوه ممکن است عشق شاعرانه‏اى داشته باشد عملا بر اثر موفقیتهاى متوالى به واسطه جاذبه شخصى خود، ندرتا نیازى به توسل به عالیترین تخیلات خود خواهد داشت.» ویل دورانت در لذات فلسفه مى‏گوید:
«آنچه بجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها مى‏گردد.زیبایى به قدرت میل بستگى دارد و میل با اقناع و ارضاء، ضعیف و با منع و جلوگیرى قوى مى‏گردد.» از همه عجیب‏تر سخنى است که یکى از مجلات زنانه از آلفرد هیچکاک - که به قول آن مجله به حسب فن و شغل فیلمسازى خود درباره زنان تجارب فراوان داردنقل مى‏کند.او مى‏گوید:
«من معتقدم که زن هم باید مثل فیلمى پر هیجان و پر آنتریک باشد، بدین معنى که ماهیت‏خود را کمتر نشان دهد و براى کشف خود مرد را به نیروى تخیل و تصور زیادترى وادارد.باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار کنند یعنى کمتر ماهیت‏خود را نشان دهند و بگذارند مرد براى کشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد.» ایضا همان مجله در شماره دیگرى از همین شخص چنین نقل مى‏کند:
«زنان شرقى تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و رویبندى که به کار مى‏بردند خود به خود جذاب مى‏نمودند و همین مساله جاذبه نیرومندى بدانها مى‏داد، اما به دریج‏با تلاشى که زنان این کشورها براى برابرى با زنان غربى از خود نشان مى‏دهند حجاب و پوششى که دیروز بر زن شرقى کشیده شده بود از میان مى‏رود و همراه آن از جاذبه جنسى او هم کاسته مى‏شود.» مى‏گویند: «مشتاقى است مایه مهجورى.» این صحیح است اما عکس آن هم صحیح است که: «مهجورى است مایه مشتاقى‏» .

امروز یکى از خلاهایى که در دنیاى اروپا و امریکا وجود دارد خلا عشق است.
در کلمات دانشمندان اروپایى زیاد این نکته به چشم مى‏خورد که اولین قربانى آزادى و بى‏بند و بارى امروز زنان و مردان، عشق و شور و احساسات بسیار شدید و عالى است.در جهان امروز هرگز عشقهایى از نوع عشقهاى شرقى از قبیل عشقهاى مجنون و لیلى، و خسرو و شیرین رشد و نمو نمى‏کند.
نمى‏خواهم به جنبه تاریخى قصه مجنون و لیلى، و خسرو و شیرین تکیه کرده باشم، ولى این قصه‏ها بیان کننده واقعیاتى است که در اجتماعات شرقى وجود داشته است.
از این داستانها مى‏توان فهمید که زن بر اثر دور نگه داشتن خود از دسترسى مرد تا کجا پایه خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرود آورده است!قطعا درک زن این حقیقت را در تمایل او به پوشش بدن خود و مخفى کردن خود به صورت یک راز، تاثیر فراوان داشته است.
آیا منشاء حجاب حسادت در مردان است؟
ریشه دیگرى که براى پیدا شدن حجاب ذکر کرده‏اند جنبه اخلاقى دارد.در اینجا نیز مانند نظریه سابق علت پدید آمدن حجاب را تسلط مرد و اسارت زن معرفى کرده‏اند، با این فرق که در اینجا براى تسلط جویى مرد به جاى ریشه اقتصادى ریشه اخلاقى ذکر شده است; گفته‏اند علت اینکه مرد زن را بدین شکل اسیر نگه مى‏دارد حس خودپرستى و حسادت وى نسبت‏به مردان دیگر است.مرد نمى‏خواهد و رشک مى‏برد که مردان دیگر و لو با نگاه کردن یا همسخن شدن از زنى که تحت اختیار اوست استفاده کنند.
به عقیده این دسته، قوانین دینى و مذهبى با اینکه در جاهاى دیگر با خودخواهیها و خودپرستیها مبارزه کرده است در اینجا بر عکس عمل کرده روى این خودخواهى مردان صحه گذاشته منظور آنها را تامین کرده است.
برتراند راسل مى‏گوید: بشر توانسته است تا حدى در مورد مال و ثروت بر خودخواهى و بخل غالب گردد ولى در مورد زن نتوانسته است‏بر این خودخواهى تسلط پیدا کند.از نظر راسل «غیرت‏» صفت ممدوحى نیست و ریشه آن نوعى بخل و امساک است.
مفهوم سخن راسل این است که اگر بذل و بخشش در مورد ثروت خوب است در مورد زن هم خوب است.چرا بخل و امساک و حسادت در مورد مال نکوهیده و در مورد زن ستوده است؟ چرا نان و سفره داشتن و نمک خود را خورانیدن از لحاظ اخلاق اقتصادى مورد تمجید و ستایش است و همین بذالى و گذشت و کام دیگران را شیرین کردن در اخلاق جنسى مذموم است؟ به عقیده امثال راسل این تفاوت علت معقولى ندارد، اخلاق نتوانسته است در مورد امور جنسى بر خودخواهى و تسلط جویى بشر غلبه کند، بر عکس تسلیم خودپرستى شده همان رذیله را به نام «غیرت‏» از طرف مرد و به نام «عفاف‏» و «حجاب‏» از طرف زن تحت عنوان «اخلاق حسنه‏» پذیرفته است.
....

بخشی از فهرست مطالب مقاله فلسفه حجاب


تاریخچه حجاب                                                                                                         5  
حجاب ضد استعمار         7    
مفهوم واژه حجاب                                                                                                      13    
سیماى حقیقى مساله حجاب                                                                                      17    
نگاهى کوتاه به تاریخچه حجاب                                                                                18    
پوشش تقویت‏کننده پیوند خانوادگى                                                                                25
پوشش موجب استوارى اجتماع است               28    
حجاب ارزش و احترام زن را افزایش مى‏دهد                                                       30
حجاب ارزش و احترام زن را افزایش مى‏دهد                                                       32
بحثى مختصر درباره علل و عوامل پیدایش حجاب                                                34
آیا مى‏توان گفت عدم امنیت زنان دلیل پیدایش حجاب است؟                               41
آیا حجاب ریشه در تمایلات فطرى زن دارد؟                                                     46
آیا منشاء حجاب حسادت در مردان است؟     50    

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق فلسفه حجاب

جزوه فلسفه جغرافیا رشته جغرافیا

اختصاصی از اس فایل جزوه فلسفه جغرافیا رشته جغرافیا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

جزوه فلسفه جغرافیا رشته جغرافیا


جزوه فلسفه جغرافیا رشته جغرافیا

جزوه فلسفه جغرافیا رشته جغرافیا

توضیحات محصول :جزوات خلاصه منابع آمادگی آزمون کارشناسی ارشد رشته جغرافیا به طور کامل به همراه مجموعه تست  ها با پاسخ های تشریحی با فرمت ورد  

فصل اول: اندیشه های نو در فلسفه جغرافیا
 
مفهوم جغرافیا
تقریباً 2300 سال، قبل، برای اولین بار، اراتوستن، کلمه جغرافیا را بکار برد و از جغرافیا چنین تعریفی ارائه داد: "مطالعه زمین، به عنوان جایگاه انسان". بعد از گذشت 2300 سال هنوز هم این تعریف با مختصر تغییری در تعاریف جدید جغرافیا به کار گرفته ﻣﯽ¬شود. چنان که در سال 1981، پیتر هاگت، جغرافیا را، مطالعه سطح سیاره زمین، به منزله فضایی که در داخل آن جمعیت انسانی زندگی ﻣﯽ¬کند، تعریف ﻣﯽ¬کند. برابر این تعریف، جغرافیا، با انسان آغاز ﻣﯽ¬شود و در واقع عمر جغرافیا همزاد با عمر انسان بوده است و بدون فعالیت‏ﻫﺎ و رفتارهای انسانی در سطح زمین، علم جغرافیا وجود نخواهد داشت.
ـ کلمه جغرافیا با شناخت جمله ((مردم در کجا زندگی ﻣﯽ¬کنند)) عینیت ﻣﯽ¬یابد. بدین سان کلمه "کجا" به مکان¬ﻫﺎﯼ موجود در سطح زمین اطلاق ﻣﯽ¬شود و زندگی نیز به پراکندگی و تراکم مردم اطلاق ﻣﯽ¬شود. بعد از این دو، مفهوم این سؤال مطرح ﻣﯽ¬شود ((که مردم چگونه زندگی ﻣﯽ¬کنند؟)) که در ماهیت این گزاره عوامل (فضا و زمان) نهفته است.
در هم تنیدگی پدیده¬ﻫﺎی طبیعی و انسان ساخت که در سطح زمین پدیدار ﻣﯽ¬شوند، هسته و علت وجودی علم جغرافیا را سبب ﻣﯽ¬گردند. پس بازیگران اصلی فضای جغرافیایی، نه طبیعت و نه تنها انسان ﻣﯽ¬باشد، بلکه در هر فضای جغرافیایی، طبیعت و جامعه در تولید فضا و مکان هر یک به میزان توانایی خود، سهمی را به خود اختصاص داده¬اند.
تأثیرات متقابل ساختار جامعه و محیط که حاصل آن، در هم تنیدگی پدیده¬ﻫﺎ در سطح زمین و شکل¬گیری فضاهای جغرافیایی است. از نظر گریفیت تیلور ﻣﯽ¬تواند سه نوع جغرافیا را مطرح سازد:
1)
جئوکراتیک: که در این نوع جغرافیا، طبیعت، نقش عمده¬ای در تعیین نوع زندگی بازی ﻣﯽکند.
2)
تئوکراتیک: در این نوع جغرافیا، یک نوع خدانگری در همه پدیده¬ﻫﺎ مورد توجه ﻣﯽ¬باشد.
3)
وی ـ اوکراتیک، این نوع جغرافیا، در مقابل جئوکراتیک و تئوکراتیک قرار ﻣﯽ¬گیرد و چنین استدلال ﻣﯽ¬شود که محیط یک مقدار امکاناتی را در اختیار انسان قرار ﻣﯽ¬دهد و بهره¬گیری از امکانات محیطی به انتخاب جامعه انسانی بستگی دارد.
 
تعاریف علم جغرافیا
ـ هدف جغرافیا، مطالعه زمین به ویژه سطح زمین و بخش¬ﻫﺎﯼ آن است. (برنارد و ارنیوس
ـ جغرافیا، به منزله علم همبستگی بین علوم طبیعی و پژوهش¬ﻫﺎﯼ انسانی است. (فردریک راتزل)
ـ جغرافیا، علم مکان¬هاست. (ویدال دوبلاش)
ـ جغرافیا، افتراق مکانی زمین را به عنوان زیستگاه انسان مورد مطالعه قرار ﻣﯽ¬دهد (ریچارد هارتشون)
ـ جغرافیا، راهبرد انسان، فضا و منابع ﻣﯽ¬باشد. (اسپایکمن)
ـ جغرافیا، عبارتست از روابط متقابل انسان، تکنیک، مدیریت محیط (محمد حسین پاپلی یزدی)
مجموعه تست 
1
ـ کدام دانشمند برای اولین بار مفهوم «فیزیک اجتماعی» را مطرح ساخت؟
الف) اگوست کنت
ب) جان استوارت
ج) ریچارد چورلی
د) ویلیام وارنتر
2
ـ کدام عبارت مفهوم پارادایم را ﻣﯽ¬رساند؟
الف) الگو ـ سرمشق
ب) فلسفی ـ سیاسی
ج) فضا ـ موقعیت
د) روش شناسی ـ تبیین
3
ـ بازیگر و معمار فضای جغرافیایی کدام است؟
الف) نیروی انسانی
ب) طبیعت
ج) سرمایه
د) تکنیک
4
ـ کدام یک از موارد زیر از نظریه¬پردازان مکتب جبرگرایی هستند؟
الف) هانتینگتون، آلن چرچیل سمپل
ب) ادوین دکستر
ج) ویدال دولابلاش، راتزل
د) راتزل، مارکس دریو
5
ـ پست مدرنیسم به معنی کدام است؟
الف) تجددگرایی            ب) فردباوری غربی
ج) فرا نوگرایی                د) ضدیت با نوگرایی

پاسخ مجموعه تست

1-       گزینه (الف) صحیح است.

2-       گزینه (الف) صحیح است.

3-       گزینه (ج) صحیح است.

4-       گزینه (الف) صحیح است.

5-       گزینه (ج) صحیح است.

 

نوع فایل:word

  سایز: 223Kb

 تعداد صفحه:112


دانلود با لینک مستقیم


جزوه فلسفه جغرافیا رشته جغرافیا

دانلود تحقیق فلسفه هنر معاصر ( سینما )

اختصاصی از اس فایل دانلود تحقیق فلسفه هنر معاصر ( سینما ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق فلسفه هنر معاصر ( سینما )


دانلود تحقیق فلسفه هنر معاصر ( سینما )

 تحقیق فلسفه هنر معاصر ( سینما ) در 14 صفحه با فرمت ورد شامل بخش های زیر می باشد:

مقدمه

پیدایش سینما : ( هنر هفتم  )

پدیده توام دیدیادوام بصری (persistence of vision)

پدیده ی فای :       (phi phenomenon)   

عکاسی :           (photography)

تاریخ سینما

منابع

 

 

 

بخشی از تحقیق:

 

انسانها هنر را برای تسکین خود برگزیده اند. چه هنرمندان و چه مخاطبان اثارهنری در هنرمایه ارامش می جویند. انچه در هنر به نظر اصل است زیبایی است. هرچند در هر زمانی زیبایی را به شکل های مختلفی درک میکنند. بعضی هنر را ایینة واقعیت های موجود درجهان از طبیعت تا زندگی ادمها به حساب می اورند. بعضی زمانی نام هنر را بر چیزی می گذارند که سازنده اش با ان احساس ارامش کند و انچه در نظر دارد به تمامی بیان کرده باشد. بعضی از شکل اثر حرف می زنند که اگر اثر هنری از قواعد و شکل درست هنر پیروی نکند یک اثر هنری خلق نکرده است اما همه این گروهها بعد از قرنها بحث می دانند که اثر هنری در واقع همه اینهاست. و شاید بطور کامل هیچ کدام نباشد و هر کس با برداشت و دریافت شخصی از درک زیبایی هنر را احساس می کند . در واقع دریافت لذت درونی بسته به انکه هنرمند چه ابزاری را بیان هنرش انتخاب می کند هنر شاخه های مختلفی را تشکیل داده اند .اما همچنانکه گفته شد اصل در هنر زیبایی است و درک وتعریف هر انسان از زیبایی متمایز .

 یکی از مسایل مهم در هنر امروز بصری شدن بیش از اندازة ان است  .در عصر حاضر هنرهای بصری به انواع مختلفی موجود هستند و همگی در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر و در کنار هم اثر و مفهوم یکدیگر را کامل میکنند . همیشه هنرها در هم تآثیر می گذارند یک عکاس می تواند از یک نقاش ایدة بگیرد یا نقاشی با شنیدن یک موسیقی به فکر کشیدن یک تصویر بیفتد گاهی یک هنر می تواند مولد هنرهای دیگری شود مثلا از دل هنر نقاشی نور پردازی  طراحی لباس و رشتة مجزایی بنام طراحی صحنه شکل بگیرد. همجنین در بسیاری از رشته ها هنر یکی از ارکان شاید اصلی انها بحساب می اید .

معماری که یک رشتة مهندسی است ولی معمار باید یک هنرمند خوب هم باشد  یا سینما علاوه بر انکه در تقابل تنگاتنگ با هنر است با مسایل فنی و تکنیک های فنی دست و پنجه نرم می کند .گاهی یک اثر هنری تلفیقی از چندین هنر می شود مانند سینما که چندین و چند هنر را در بطن خود می پروراند مانند موسیقی  نقاشی  ( طراحی صحنه  نور  لباس  گریم  و... ) شعر و یا یک اثر ادبی

سینما در میان شکل های هنری صنعتی شده ای که زندگی هنری قرن بیستم را تسخیر کرده اند نخستین و تقریبا مهمترین و پر طرفدارترین ان هاست .

شکلی که در محوطه های شهر بازی اوج گرفته تا تبدیل به صنعتی میلیارد دلاری  دیدنی و اصیل ترین هنر معاصر شده است ...


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق فلسفه هنر معاصر ( سینما )