کتاب معبری برای عشق که زندگی مین برداران و نیروهای پاکسازی میادین مین را روایت می کند …. با بارش باران مجبور شدم دستور تعطیلی کار را به یگان پاکسازی صادر کنم . بچه ها میدان مین را ترک کردند و وسایل و مین یاب ها را در ماشین ها گذاشتند و آماده حرکت شدند . نزدیک به آخر سال بود و در دفتر هم لازم بود که گزارش سالیانه را به مرکز مین زدایی ارایه کنیم . بارش باران کار را متوقف کرده و مجبوریم که ساعت ده صبح میدان مین را ترک کنیم و به قصر شیرین برگردیم . با صادق و حسین در پاترول مخصوص وسایل حرکت می کنیم بچه های دیگه هم با تویوتا و آمبولانس حرکت می کنند . بوی خاک خیس خورده و صدای آسمانی خواننده بزرگ کُرد حسن زیرک ، هوای تازه ای را داخل ماشین دمیده بود . از جاده خاکی میدان مین اول که رد شدیم ، باران شدت گرفت و نرسیده به آسفالت دیگر باران به حدی بود که جوهای کوچکی در روی زمین در حال شکل گیری بود . به محض رسیدن به جاده آسفالت گل های اطراف لاستیک های پاترول شروع به پخش شدن روی آسفالت کردند . نرسیده به باغ حاجی زیر باران متوجه سواری پژو ۴۰۵ شدم که جوانکی بلند بالا کاپوت را بالا زده و معلوم بود که در حال برسی خرابی ماشینش است
معبری برای عشق