اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق در مورد مولوی

اختصاصی از اس فایل دانلود تحقیق در مورد مولوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق در مورد مولوی


دانلود تحقیق در مورد مولوی

با باختن ِخود ، جهان را آفریدن
درباختن ، بُردن
خدا میبازد ، تا جهان ببرد
خنک آن قماربازی ، که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش ، امّا ، هوس قمار دیگر
تفکرعرفا و بویژه تفکر مولوی را، بدون درک« اندیشه باختن»، « اندیشه مات شدن»،نمیتوان دریافت.ازدیدگاه عقل یا راسیونالیتهrationality ، « باختن »، بد است ، و بُردن ، خوبست . کسی که میبرد ، عاقل است . انسانی عاقل است که ببرد ، وهمیشه سود بکند ، همیشه ازدیگران بگیرد و بستاند  و برآنچه دارد ، بیفزاید . بقول مولوی :تفکرّ ، از برای بُرد  باشدتو سرتاسر همه ایثارگشتی درفرهنگ ایران، خدا و انسان ، همگوهر و همسرشت هستند ، و هردو، « گوهر ایثار » هستند . هردو، قله آتشفشان هستند که از ژرفای درونشان غنای خودرا میگدازند و میافشانند . در فرهنگ ایران ، یک چیزی ، هنگامی « هست » ، که « غنی » است ، که خود را میافشاند ، ازخود لبریز وسرشار میشود . واژه « هستی « ، از « اَست + اُست » آمده است که به معنای « هسته و زهدان » است . یک چیزی « هست » ، وقتی « همیشه میزاید » ، « همیشه میروید » ، « همیشه میآفریند » ، همیشه می بخشد . یک چیزی « هست » ، موقعی حامله یا آبستن است ، یعنی درحال آفرینندگی است . یک چیزی « نیست »، وقتی نمیزاید و نمیآفریند و نمی بخشد و نمی بازد ، طبعا باید ببلعد و بستاند و تصرف و تجاوزکند . به همین علت مولوی میگوید .
توزاده عدمی ، آمده ز « قحط » دراز
ترا چه مرغ مسمّن ( پرواری) غذا، چه کژدم و مار
بدیگ گرم رسیدی ، گهی دهان سوزی
گهی سیاه کنی ، جامه و لب و دستار
به هیچ سیر نگردی ، چو معده دوزخ
مگر که برتونهد پای ،  خالق جبّار
به عبارت دیگر « خالق جبّار» ، ترا « از عدم » خلق کرده است ، به همین علت، همیشه گرسنه ای، و طبعا تجاوزخواه و پرخاشگر و سیرناشدنی از ثروت و قدرت ، تا بتواند ، با جباریت برتو حکومت کند . به عبارت دیگر ، با چنین تصویری از انسان ، جامعه انسانی، نیاز به یک قدرت جبّار دارد ، تا بر انسان، پای بنهد وواورا زیرلگد بمالد و براو چیره بشود ، تا بتواند اورا مهارکند . این تصویر الله و یهوه است که در تضاد با خدای ایثارگراست ، که انسان را ازگوهرخود میافشاند .
ارضاء این « قحط وجود » را مردم معمولا ، « هست و هستی » مینامند، و مولوی برضد « این هستی » است ،و « فنای این هستی » را میجوید . آنچه امروزه « هستی » مینامند ، درست همان « قحط دراز – یا – قحط وجود » است ، که « شهوت تصرف و سرمایه اندوزی و مالکیت » بیماری عمومی  میشود . ما امروزه چنانچه گفته میشود، با « نیاز اقتصادی » کاری نداریم . ما ، با « شهوت یا جوع اقتصادی » ، با « شهوت یا جوع قدرت » کار داریم . ازاینروست که همه دستگاههای سیاسی ( جمهوری + پادشاهی + خلافت .. ) دچارشکست میشوند . دموکراسی در اثر همین « جوع و شهوت اقتصادی » ، همیشه درحالت بحران است . طبعا ، این « عقل» است ، که حقانیت به « درک قحط وجود » میدهد ، و قحط وجود را ، هستی واقعی میداند ، « باختن » را شوم میخواند . مسئله باختر، همین عقلیست که سراسر مدنیتشان برآن استواراست .
دیده میشود که مولوی ، برضد « عقل » است ، چون عقل ، همین  اندیشیدن به دور محور« بُردن» میچرخد . عقل ، نیروو اصل بُردن است . عقل ، به هر ترتیبی هست، باید ببرد . هزارحیله و خدعه و مکر میکند ، تا هیچگاه نبازد ، و همیشه از دیگران ، ببرد .  عقل ، هیچگاه نمیتواند ببازد ، چون فوری ، احساس قحط وجود خودش را میکند وازآن درد و عذاب میکشد  . بردن ، جبریست بروجود او . درحالیکه ، خدای ایران ، « قمار باز » است ، چون در خود را باختن ، احساس شادی و احساس وجود میکند . همچنین انسان که همسرشت با خداست ، قمارباز و پاکباز است .
عاشق مات ویم   تاببرد رخت من     ورنه نبودی چنین گرد قمارم، طواف
اگرچند بخشی زگنج سخن       برافشان، که دانش نیاید به بُن  فردوسی
دانش ،افشاندنیست. در دانش باید راد بود . به عبارت دیگر، آموزگاربودن ، ایجاد حق حاکمیت  نمیکند . تخصص درعلم دین ، حقانیت به حکومت نمیدهد . براین شالوده ، حاکمیت انبیاء وموبدان و آخوندها ... برضد فرهنگ ایرانست .
 قمار، درفرهنگ ایران ، شادی و مستی از « گم ساختن » است ، طرب از روند گم کردن است . خدای ایرانی ، خودش را گم میکند ، می بازد ، خودش را دور میاندازد . خدای ایران ، همیشه در بازی ، مات میشود . چرا ؟  برای آنکه از این خود باختن است که جهان ، که گیتی ، که انسان ، پیدایش می یابد . خدا ، در خود باختن ، در قماربرسرخود است ، که جهان را میآفریند . خدا ،  درجهان ، باخته شده است ، خدا در باختن خود ، جهان و انسان میشود . گیتی ، خدائیست که واقعیت یافته است . شادی از آفریدن جهان ، شادی از باختن خود است . و آنچه باخته شد ، حق مالکیت و تصرف برآن ،دیگر نیست . خدا ، میبازد ،ولی وام و امانت نمیدهد که حق پس گرفتنش را داشته باشد .
یهوه و پدرآسمانی و الله ، دنیا(= گیتی) را با امرخود ، خارج از خود ، خلق میکنند ، تا دنیا ، مخلوق او باشد ، تا مخلوقات ، عبد او باشند ، تا همیشه اورا عبادت کنند ، تا در تصرف او باشند ، تا در زیر حکم او باشند ، تا مُلک او باشند ، تا در قبضه قدرت او باشند .  تعزّ من تشاء و تذّل من تشاء . تا هرکه را میخواهد ، به قدرت میرساند و هرکه را میخواهد از قدرت بیندازد .  تصویر خدای قماربازایرانی ، با تصویر الله و پدرآسمانی و یهوه ، که مالک و متصرف و دارنده اند ، و فقط هرچیزی را به امانت میدهند، تا هروقت بخواهند پس بگیرند ، فرق دارد . آنها جان میدهند تا جان را پس بگیرند . خدای ایرانی ، خودش را می بازد و دیگر، حقی برآنچه باخته است ندارد . خدای ایرانی در جهان ، گم میشود و پراکنده و پخش میشود و ازاو هیچ چیزی ، فراسوی جهان ، باقی نمی ماند . این را « پاکبازی » مینامند . او در دل هر ذره ای ، پنهان میشود . او بی خویش، میشود ، تا جهان ، تا انسان ، به خود آید . هر به خود آمدنی درگیتی ، بی خود شدن خداست . طبعا ، هر بیخودشدنی در انسان نیز ، به خود آمدن تازه ِ خداست ، که به هوس خود باختن تازه است . خدا ، در میان هرجانی ، پخش میگردد . چنان در ذرات ، در جهان ، پاشیده و پراکنده میشود که به کلی، گم و ناپیدا میگردد . اورا باید در میان هر چیزی جست . واین اصل جستجو درهرانسانیست . انسان ، خدای گمشده در هرچیزی و در خود را ، میجوید . و انسان ، آنچیزی « هست » که « میجوید » . من آنچیزی هستم که میجویم .  اصالت خرد انسان ، ازآنست که میپژوهد و میآزماید . اگر خردی نپژوهد و نجوید و به تقلید ، اکتفا کند، او نیست و هیچ اصالتی ندارد . با چنین قماریست که جهان ، پیدایش می یابد . این همان قمار بازی است که مولوی بدو میاندیشد ، وقتیکه میگوید :
خنک آن قمار بازی ، که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش ، اما ، هوس قمار دیگر
اندر قمارخانه ، چون آمدی ببازی
کارت شود حقیقت ، هرچند تو مجازی
او، هرچه بوده است ، باخته است ، ولی هنوز ، هوس و عشق « باختن » و « مات شدن » را دارد . این ، اصل عشق است . خود را باختن ، خود را افشاندن ، از خود لبریزشدن ، عشق است . این درست اعتراض و سرپیچی در برابر مفهوم « عقلی » است که بنیاد ادیان نوری در یهودیت و مسیحیت و اسلام و الهیات زرتشتی است . البته بنیادگذاراسطوره ای حکومت ایران در شاهنامه، ایرج است کهErez یعنی ارتا یا سیمرغ باشد ، که درست پیکریابی ، همین آرمان است . ایرج خود را میبازد ، تا اصل مهر در گیتی ببرد ، تا مهر، درمان ِ دادی ( عدالتی ) باشد که قدرتها و ملتها و طبقات راازهم می برّد .  همچنین نخستین داستان شاهنامه ، با همین « باختن و خود یاختن » آغازمیشود . کیومرث ، در روایات زرتشتی ، نخستین انسان و نخستین شاه است ( البته نزد سیمرغیان، نخستین انسان یا بُن انسان ، جم بوده است ) .درشاهنامه ، فرزندش سیامک است . اهریمن ، دراندیشهِ نخستین آزار یا زدارکامگی ( violence + Gewalt ) است ، و در اندیشه است که انسان را که کیومرث باشد ، بکشد ،.واین سیامک است که برضد نخستین عمل تجاوزگرانه و خشونت وقهر و یا خشم درگیتی ، برمیخیزد ، و « برهنه » ، یعنی بدون حیله و خدعه و مکر ، بدون خواست بُردن ، با اهریمن ، که همیشه چنگ وارونه میزند ، یعنی گوهرش ، مکر و حیله و خدعه برای برد است ، یعنی همان « عقل » است ، پیکار میکند ، و جان خود را میبازد ، تا جان کیومرث ، یا جان انسان ، آزرده نشود . سیامک برضد عقل قدرت پرست و حیله گر میجنگد . این سیامک کیست ؟ این سیامک که به معنای « سه مک = سه مگا = سه مغ » هست ، به معنای « سه خوشه ، سه ابربارنده وافشاننده ، یا همان سیمرغ » است . خدا ، فرزند انسان ست . سیامک ، خدای ایران ، فرزند نخستین انسان است ، ولی اوست که جان خودرا میبازد ، تا جان انسان ، یا به عبارت دیگر « جان همه انسانها » را که فرزند کیومرث هستند ، آزرده نشوند . جان انسان ، آنقدر والاو ارجمند (=dignity + Würde) است که سیمرغ ، هستی خود را می بازد تا جان انسانی ، آزرده نشود . خوب دیده میشود که سیمرغ ، که همان سیامک است ، عقل ندارد . سیمرغ ، خرد دارد .

 

 

شامل 17 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق در مورد مولوی

مقاله مولوی ، خداوندگار عشق و عرفان

اختصاصی از اس فایل مقاله مولوی ، خداوندگار عشق و عرفان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله مولوی ، خداوندگار عشق و عرفان


مقاله مولوی ، خداوندگار عشق و عرفان

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:5

فهرست و توضیحات:

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت مسئله

اهداف تحقیق

مولوی ، خداوندگار عشق و عرفان

سراینده کتاب عظیم مثنوی ، مولانا جلال الدین محمد بلخی که باید از سلاله ی پیامبران شعر و ادب فارسی بلکه خلاق ترین و خدایی ترین ا«ها باشد. زندگی اش ساپا معنی و عشق بود که البته صورت ظاهر و دنیایی آن نیز دانستی و دلپذیر است . او جلا لالدین محمد نام داشت و در حدود سال 604 هجری در بلخ – که آن روزها زیر نفوذ خوارزمشاهیان بود – دیده به جهان کشود . پدرش بهاء الدین ولد ، معروف به      « سلطان العلما » واعظی زبان آور و صاحب نام بود . که به صوفلیه گرایشی خاص داشت و مجموعه سخنان او اکنون باقی است و با عنوان معارف بهاء ول در تهران به چاپ رسیده است .

             جلال الدین هنگام فوت پدر ، جوانی بیست و چهار ساله بود. با این حال به درخواست مریدان ، بر مسند تدریس و منبر و وعظ و بهاء ولد نشست .یک سال بعد برهان الدین محخقق که از مریدان قیدم بهاء ولدبود. به شوق دیدار وی به قونیه آمد اما استاد مرده بود . جلال الدین که خود بر مسند پدر تکیه زده بود، دسا ارادت به این شاگرد پیش کسوت پدر داد و برهان الدین هم به حرمت حق استاد ، فرزند وی جلال الدین را تحت ارشاد و تربیت خوی درآوردو او را به حلب و دمشق فرستاد تا اندوخته های بیشتری فراهم آورد و خود هم اندک اندک وی را با معارف صوفیه و مراحل سیر و سلوک آشنا کرد.

             برهان الدین به سال 638 هـ . درگذشت و جلال الدین از همدمی با آن مرشد پیر هم محروم ماند . در همان حال ، حوزه ی درس و وعظ او رونق فراوان یافته بود .در سال 642 هـ . حادثه ای شگرفت در زندگی مولانا روی داد ،در آن سال مردی ژولیده موی و شوریده سر موسوم به شمس تبریزی که از بسیاری سفر و بی قراری که داشت وی را شمس برنده و آفاقی ( به معنی هر جا گرد ) نیز می گفتند . گذارش به قونیه افتاد . آشنایی با شمس ، به یک باره سرنوشت و درس و وعظ و مریدان و شاگردان جلال الدین را دگرگون کرد .

             صحبت این درویش بی سر و سامان چنان انقلابی در روح مولانا پدید آورد که درس ووعظ را کنار گذاشت و یک باره دل به هم نشینی و همدمی وی تسیلم کرد . مولانا ساعت ها و روزها با شمس در خلوت بود و عوض هرکاری ، به سماع و وجدو حال می پرداخت . این امر سبب ناخشنودی وخشم مریدان و حتی خانواده  مولانا شد . مریدو مراد را سرزنش ها کردند و به ویژه شمس را جادوگر خواندند و به هلاک تهدید کردند تا آنجا که وی به ناچار قونیه را ترک گفت وبه دمشق رفت اما غیبت شمس از قونیه چندانی به درازا نکشید ، زیرا مولوی ، سلطان ولد ، پسر خویش را از پی او فرستاد تا وی را به قونیه بازآورد . این بار ، مریدان در پی آزار و هلاک او برآمدند . شمس از قونیه دل برکند و از آن شهر برفت و دیگر کس ازوی نشانی نیافت.مولانا تا پایان عمر از دیدار با شمس ناامید نشد و حتی دوبار به طلب او عزم دیار شام کرد .

             باری ، غیبت  ناگهانی شمس نه تها مولوی را به جای اول خود باز نیاورد ، بلکه بیش از پیش وی را به دنیای عشق و هیجان کشانید و بر خلاف انتظار مریدان ، او خود رایک باره تسلیم وجد و سماع کرد و غزلهای شورانگیز و پر ذوق و حالی سرود که مجموع آنها به نام « دیوان کبیر یا کلیات شمس تبریزی » نام بردار گشته است .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله مولوی ، خداوندگار عشق و عرفان

مقاله در مورد غزلـّیات ِ مولوی وباز زائی فرهنگ ایران

اختصاصی از اس فایل مقاله در مورد غزلـّیات ِ مولوی وباز زائی فرهنگ ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد غزلـّیات ِ مولوی وباز زائی فرهنگ ایران


مقاله در مورد غزلـّیات ِ مولوی  وباز زائی فرهنگ ایران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:56

 

  

 فهرست مطالب

 

پیدایش غزل درایران

و بازگشتِ بُن فرهنگی ایران، ازتبعید

ازبینش و آهنگ سرود خسروانی

همه جانها درگیتی، سرشته و بافته و آفریده میشوند

 

 

 

 

« گیتی که مجموعه همه جانهاست » ، سایه هماست . ولی سایه انداختن هما ، هبوط گیتی ازهما و هبوط انسان، ازهما نیست ، بلکه سایه هما ، درفرو افتادن به زمین ، تبدیل به آفتاب وسرچشمه روشنی میشود ! این سخن که به نظرما، غیرمنطقی است ، چه معنائی داشته است ؟ ودرست این، تفاوت کلی فرهنگ ایران ، از فلسفه غربست ، که بجای « اندیشه هبوط » ، « اندیشه تعالی » می نشیند . این سراندیشه فوق العاده مهم را باید بررسی کرد.

« بـهـمـن » ، درفرهنگ اصیل ایران ، تخم درون هرجانی وهرانسانی است.  به عبارتی دیگر، بهمن ، « گنج نهفته » یا « کنزمخفی» یا « جان درمیان جان » درهرانسانی است . در هرجانی در گیتی ، « گنج نهفته» هست .  درشاهنامه این سراندیشه ، به شکل « دژبهمن که درش ناپیداست ، و با هیچ زوروقهروقدرتی ، نمیتوان « دراین دژ» را یافت و آنرا گشود و آن دژرا تسخیرکرد » و به  شکل ِ« پیدایش جهان به صورت ِ بند یا طلسم » عبارت بندی شده است . فردوسی ، پس ازگفتار اندرآفرینش عالم » و بیان پیدایش  آسمان و کوه و آب ورستنیها و پویندگان واینکه همه، « دربندند»، میگوید که : انسان درپایان ، پیداشد، تا باخردش ، این طلسم ها و بندهارابگشاید :

چو زین بگذری ، مردم آمد پدید

شد « این بند ها » را سراسر کلید

خرد انسانی با « کلید مهر»، این طلسم و بندها را میگشاید . ویژگی بنیادی خرد انسان درفرهنگ ایران ، « پیوند مهری خرد با طبیعت و گیتی » است .خرد ، درفرهنگ ایران ، نمیاندیشد که چگونه میتواند طبیعت را با مکرو قهر و زور، مغلوب خود سازد، بلکه میاندیشد که چگونه با مهر، میتواند « درهای بسته به طبیعت هرپدیده ای را بگشاید » . در هر چیزی وهر جانی درگیتی ، گنجی نهفته است که باید آنهاراجست وبدون قهرو زور و غلبه ، آنهارا گشود .

همچنین این سراندیشه درگرشاسپ نامه توسی ، به شکل « دخمه سیامک » عبارت بندی میشود . گرشاسپ که همان « سام » باشد از ملاح میپرسد که « این حصن که دژ باشد، درنهفتش ، چه دارد ؟ ودراین دژ، چیست که هرچه درش را میجویند، در ِورود به آن را نمی یابند » ؟ درست این دژی که درش ناپیداست ، و « دخمه سیامک » میباشد ، همان « گنج مخفی » یا « بهمن » است و سیامک درشاهنامه ، وجودی جز« سیمرغ یا هما » نیست که نخستین پیدایش بهمن است

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد غزلـّیات ِ مولوی وباز زائی فرهنگ ایران

پایان نامه انسان کامل از دیدگاه مولوی و راجرز

اختصاصی از اس فایل پایان نامه انسان کامل از دیدگاه مولوی و راجرز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه انسان کامل از دیدگاه مولوی و راجرز


تحقیق انسان کامل از دیدگاه مولوی و راجرز

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات84

 

فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول
مقدمه
بیان کلی مسئله
هدف- ضرورت تحقیق
فصل دوم
مقدمه
انسان کامل در سیر تاریخ
ریشه گرایش به انسان کامل
نگاهی به ویژگیهای انسان کامل
انسان کامل از دیدگاه مولوی
عظمت انسان
انسان میان دو بینهایت
ارزیابی خود
موانع رشد و کمال
راه و روشهای نیل به کمال
انسان از دیدگاه مولوی
ویژگی های انسان کامل
حواس جسمانی و حس نهانی انسان
آدم شناسی از هر علم و فنی دشوارتر است
حل مشکل
خودشناسی، کلید رمز غیرشناسی است
آدمی دید است، باقی گوشت و پوست
نتیجة اخلاقی
راه لذت و الم از درون است نه از بیرون
دفع توهم و جواب شبهة احتمالی
حس و اندیشه انسانی اسیر عقل، و عقل اسیر روح است
درمان دردهای درونی بشر
فصل سوم
انسان با کنش کامل
عنوان صفحه
زندگی راجرز
نگرش راجرز به شخصیت
انگیزش شخصیت سالم: فعلیت بخشیدن
خود و تحقق خود
ویژگیهای افراد کامل
1. آگاهی از تمام تجربیات
2. تازگی درک در مورد تمام تجربیات
3. اعتماد کردن به رفتار و احساسهای خویش
4. آزادی انتخاب بدون بازداریها
5. خلاقیت و خودانگیختگی
6. نیاز مستمر به رشد
اظهار نظر شخصی
عملکرد کامل فرد
توجه بی قید و شرط
شرایط با ارزش بودن
اصول کلی نظریه راجرز
نظر راجرز در مورد انسان
همسانی و همخوانی خویشتن
تحقیق در همسان و همخوانی خویشتن
نیاز به توجه مثبت
دیدگاه یک درمانگر از زندگی خوب
انسان کارآمد
یک مشاهدة منفی
یک مشاهدة مثبت
ویژگیهای فرایند
بازبودن فرایند نسبت به تجربه
افزایش زندگی هستی گرایانه
یک اعتماد فزاینده نسبت به ارگانیسم
فرایند کارآمدی کاملتر
پاره ای پیامدها
عنوان صفحه
چشم انداز نو در بارة آزادی در برابر جبر علمی
آفرینندگی به عنوان یک عنصر زندگی خوب
پایة اطمینان بخش طبیعت انسان
پرباری عظیم زندگی
فرایند آفرینندگی
انگیزش برای آفرینندگی
شرایط درونی آفرینندگی سازنده
فصل چهارم
مقدمه
بحث و نتیجه گیری
نظریة مولوی
نظریة راجرز
محدودیتها
پیشنهادات
فهرست منابع


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه انسان کامل از دیدگاه مولوی و راجرز

دانلودمقاله مولوی ، خیام ، عطار

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله مولوی ، خیام ، عطار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


مقدمه

 

آثار ادبی بیانگر اندیشه ها و باورهای کسانی است که آنها را آفریده اند و شناساننده شخصیت هایی است که در این آثار معرفی شده اند .
مطالعه زندگی شاعران و بزرگان زبان و ادب فارسی به خوانندگان این امکان را می دهد تا با سیر و تحول و تطور اندیشه ها و جریان های فکری و ادبی آشنا شوند و در زندگی خود به طور عملی و کاربردی از آنها بهره بگیرند .
آنچه در این مجموعه گردآمده است حاصل تلاش های پیگیر بنده و دوتن از دوستانم می باشد ما برای یافتن کتابهای مناسب بارها به کتابخانه های شهر و کتابخانه مدرسه مراجعه کردیم و با افراد گوناگون از جمله کتابدارها و دبیران ادبیات مشورت کردیم و امیدواریم با دقتی که در انتخاب کتابهای مناسب و سودمند به کار برده ایم این مجموعه مورد استفاده علاقه مندان قرار بگیرد و مفید واقع شود مباحث این مجموعه در برگیرنده بخشی از زندگینامه و آثار سه تن از شعرای ایران ( خیام ، عطار ، مولوی ) می باشد که در سه فصل جداگانه به آن پرداخته شده است .
و در پایان لازم می دانیم از تمامی کسانی که ما را درتهیه این مجموعه یاری نموده اند به ویژه سرکار خانم صحت تشکر و قدردانی نماییم .

 

 

 

1-معرفی شخصیت خیام
2-زندگینامه خیام
3-خیام و جوانی
4-آرامگاه خیام
5-آثار خیام ( رباعیات )
6-چکیده ای از رباعیات خیام

معرفی شخصیت خیام
خیام نامی است که با نیشابور پیوستگی دیر سالی دارد . بگونه ای که گاهی این دو واژه خویشاوند را مترادف می پندارند سیمای واقعی این شخصیت هیاهوزا در فراسوی توده متراکمی از ابرهای ابهام و پرده های افسانه ای زندانی است گر چه تا حدودی تصویر ابوالفتح ( یاابوحفض ) عمر فرزند ابراهیم خیامی به عنوان فیلسوف و ریاضیدان و طبیب و حکیم آشکارتر و شناخته تر است جماعتی در وجود شاعری به نام خیام شک کرده اند و او را موجودی وهمی و خیالی پنداشته اند موجودی که سایه اش بر همه قرون و اعصار گذشته است سخن خیام سرسری و هوایی نیست .
عصیان اندیشه ای شکافنده و طولانی است که با اسارت قیود و قواعد مسخره زندگی بشری تسلیم نمی شود و حتی همه کاوش های خستگی ناپذیرش از حقیقت و نهایت وجودی خویش آگاه نمی شود .
زمره آنرا دارد که در ژرفای هراسناک و شکننده و خود شکافی فریاد برآرد و شعله آواز اندوهگین خویش را چراغ زاویه تیره خانه جهل و غفلت کند .اما خام سگالان خشک مغزی که ایمان رکود و انجماد تحیّر می کنند و محراب مناجات را بر معراج خرابات اوج می نهند .اینان به حقیقت ویژگی نهادی و درونی شعر خیام را درک نکرده اند اینان برش اندیشی را نمی شناخته اند .تنها با نگاهی گذرا و سطحی ظاهر الفاظ و اندام بیرونی اشعار وی را آنهم بریده غرض دیده اند .*

 

 

 

 

 

 

 


فرهنگ شاعران زبان پارسی ،عبدالرفیع حقیقت ،جلد اول

زندگینامه خیام
ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری، فیلسوف و ریاضی دان و منجم و پزشک و شاعر و نویسنده بزرگ ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری است .ولادتش در نیشابور اتفاق افتاده و در بیرون آن شهر پهلوی امام زاده معروف به محمد محروق به خاک سپرده شده است .
خیام از طرفداران بزرگ حکمت ابن سینا در عهد خود و پزشک و منجم دربار ملک شاه بوده است . در ریاضیات نیز چند اثر معروف دارد که از همه مشهور تر کتابش در جبر و مقابله است .
تفضیل زندگی خیام مانند احوال همه بزرگان ما مجهول است و آنچه یقین است این است که در سال 467 در سلطنت جلال الدین ملکشاه سلجوقی و وزارت خواجه نظام الدین الملک چون خواسته اند ترتیب تقویم یعنی محاسبه سال و ماه را موافق قواعد نجومی بدرستی معین کنند هیئتی از دانشمندان اهل فن هیئت و نجوم را برای این مقصود برگزیده اند و خیام یکی از آن دانشمندان و گویا بر همه مقدم بوده است .
به خیام کتابی در نثر پارسی به نام نوروزنامه نسبت داده شده است .
شهرت خیام در ایّام زندگی و دوران قریب به آن بیشتر در حکمت و طب و نجوم و ریاضی بود و لیکن امروز او را در جهان بیشتر به سبب رباعیات فلسفی لطیفش می شناسند .این رباعیها بسیار ساده و بی آلایش و دور از تصنع و تکلّف و با این حال مقرون به کمال فصاحت و بلاغت معانی عالی استوار است . در این اشعار خیام افکار فلسفی خود ر ا غالباً در مطالبی از قبیل تحریک تفکر در برابر اسرار خلقت ، کوتاهی حیات و مصائب آن بیان می کند ،او برای آدمیان بازگشتی که اهل ادیان معتقدند قائل نیست . با این همه خیام از انتقادات سخت اجتماعی هم در بعضی از ترانه های خود غافل نماند وعلی الخصوص از حمله بر علمای ریا کار مذهبی باز ننشسته است .
تعیین شماره واقعی رباعیهای خیام دشوار است چه بر اثر شهرتی که در ترانه های فلسفی او می توان یافت بسیاری از ترانه های دیگر شاعران نیز بدو منسوب شد و از این رو در پاره ای از نسخ عدد آنها به صدها رباعی بالغ گشت لیکن گویا بیش از شصت و شش رباعی را به تحقق می توان از او شمرد و از روی سبک آن شصت و شش رباعی تا حدود 178 رباعی را می توان بحدس قریب به یقین از او دانست .*
خیام و جوانی
از اوائل زندگی خیام و جوانی او اطلاع دقیق و صحیحی در دست نیست ولی این نکته روشن است که خیام در کار تحصیل بسیار کوشا بوده از جمله یکی از کتابهای چاپی اوائل قرن 14 ( 1312 ق ) متذکر است که خیام جهت کسب علم از دیر ،زادگاه به دارالعلم نیشابور وارد شد .
ملاحظه شده است ناشران غربی در مقدمه ( رباعیات خیام ) جهت تفهیم نام وی خیام را به TENT یا MAKER ، ضمیمه دوز یا چادر دوز معنی و ترجمه کرده اند و اظهار داشته اند چون پدرش و یا خودش به چادر دوزی اشتغال داشته به خیامی مشهور گشته است . چنین تفسیر و ترجمه ای به آسانی قابل قبول نیست .درست است که خیام را اصطلاحاً چادر دوز می گویند ولی چنین لازم نمی آید که هر که نامش خیام یا خیامی باشد چادر دوز هم باشد . پدرش نیز که نیشابوری بوده مسلماً صاحب کمال و استعداد بوده است و معتقد به تربیت صحیح فرزندش ،چنان که از بذل مال و سعی در واداشتن فرزندش به تحصیل دریغ نورزید . بنابراین از چادر دوز ساده بعید می نمود که صاحب چنین فرزندی با چنان فضائل باشد . این نکته را فراموش نکنیم که قریحه ، استعداد و نبوغ تا حدی موروثی است توارث سهم به سزایی در پرورش بزرگان و نوابغ دارد . از جهتی به عناوینی چون عمر بن خیام بر می خوریم که قابل تأمل است نخست عنوان نامه سنایی است که با عبارت ( به خدمت خواجه حکیم عمر بن خیام … ) عنوان شده ، دیگر رساله ای از امام فخر رازی درباره سوره التین است که به هنگام نقل رباعی معروف دارنده ترکیب طبایع آراست با عنوان ( نظم ابن الخیام ) آغاز می شود .*

 

 

 

 

 

* زندگی خیام مصطفی باد کوبه ای هزاوه ای
*تعلیقات چهار مقاله دکتر محمد معین ،جلد دوم

آرامگاه خیام
آرامگاه خیام ، زیبا ، شاعرانه ، مستحکم و روح پرور در تابعه نیشابور و در طرف شرق باغ مزار امام زاده محمد محروق نیشابوری است . سقف آهنی بطوری ترتیب داده شده که علاوه بر استحکام ساختمان ، زیبایی خاصی به آن بخشیده است بین هر کدام از پایه های دهگانه ساختمان مثلثی بزرگ ایجاد شده . در کنار آن یک لوزی کشیده ، تشکیل شده است و در هر لوزی بزرگ عناوین و اشعاری بر روی کاشی معرق نوشته شده است .
سطح لوزی های قدری گودتر از حاشیه است تا بتوانند کاشی زمینه و خطوط نوشته شده را در آن جا سازی کنند و تا اندازه ای از گزند برف و باران محفوظ بماند .
سبک این بنا مخلوطی از سبک معماری شرق و غرب است و شاید از اندیشه خیام و نکات هندسی ذهن وی الهام گرفته باشد اطراف پایه ها گنبد هرمهایی از سنگ های بزرگ و آب نماهای سنگی که دیواره آنها کاشیکاری شده است .زیبایی پر طرواوتی را در باغ مصفای آرامگاه ایجاد می کند .
در قسمت غربی آرامگاه مجموعه ای از کتابخانه ، موزه و مهمانخانه وجود دارد که هم اکنون در اختیار سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران است مساحت زیر بنای این گنبد یکصد و سی متر مربع است .
در حدود نهصد متر مربع مساحت چندین آب نماو محوطه سازی اطراف می باشد در زیر گنبد بر روی زمین ، سنگی نصب شده و عبارت ذیل روی آن نوشته شده است .
(( کل شئ هالک الّا و جهد . ))
آرامگاه حکیم ابوالفتح ، عمر بن خیام نیشابوری که پس از هفتاد و چند سال زندگی در سال 517 هجری قمری به رحمت ایزدی پیوسته است .
کاشی اشعار و مطالب لوزیها و پایه های گنبد تماماً کاشی معرق است و با رنگهای لاجوردی ، زرد ، سیاه ، قهوه ای و سبز تزئین یافته است.*

 


* دمی با خیام ، علی دشتی ، جلد دوم

آثار خیام ( رباعیات )
شگفت آن که رباعیات اصیل منسوب به او ( خیام ) آنقدر اند که عدد آنها را بین 16 ، 36 ، و 66 انگاشته اند هر چند صدها رباعی به نام او در کتاب ها و مجموعه ها درج است
با همه جاذبه و لطفی که رباعیات خیامی دارد بی گمان این اشتهار مرهون ترجمه آزاد و هنرمندانه ای است که ادوارد فیتر جدالر شاعر انگلیسی به ذوق و سلیقه خویش از رباعیات خیام کرده و نخستین بار به سال 1859 م . بطبع رسیده است و هم این کار سبب نام و اعتبار فیتر جدالر در شعر و ادبیات جهان نیز شده است .
در حقیقت در مرحله نخست جاذبه و جوهر سعدی و افکار حکیمانه رباعیات خیام بود که پروفسور کاول را بر انگیخته که رونوشتی از رباعیهای او را به خط خود از روی نسخه کتابخانه بادلیان آکسفورد بنویسد و به نزد فیتر جدالر بفرستد . دیری نگذشت که شرق شناسان و پژوهندگان به تتبع درباره رباعیات خیام و تصحیح متن آنها پرداختند به علاوه رباعیات خیام از روی منظومه فیتر جدالر به زبان های دانمارکی ، فرانسه ، آلمانی ، سوئدی ، ایتالیایی ، لاتینی و یدّی ( زبان یهودیان و اروپای مرکزی ) ترجمه شده و نیز ترجمه های متعدد دیگری به انگلیسی بر اساس شعر فیتر جدالر یا از متن فارسی به زبان های فرانسه ، آلمانی ، عربی ، ایتالیایی ، ترکی ، روسی ، دانمارکی ، سوئدی ، ارمنی ، اسپانیایی ، اسپرانتو ، گالی ، هلندی ، و مجاری صورت گرفته است .
این همه شهرت و حسن به قول خیام از کیست ؟ درست است که نفوذ ترجمه زیبا و شاعرانه فیتر جدالر را نباید از نظر دور داشت و شاید به قول یان ریپسکا شعر خیام
(( در نظر اروپاییان مانند آیینه ای بود که انعکاس درماندگی خود را در آن می دیدند )) اما جوهر اصلی شعر فیتر جدالر رباعیاتی است که از خیام خوانده بود و از آنها الهام گرفته است .
در رباعیهای خیام نخستین چیزی که جلب توجه می کند ژرفای اندیشه است . پیداست حکیمی است که به شعر سخن می گوید و نکته هایی را که در ذهن او جرقه زده است در قالب هایی کوتاه گنجانده است .
سراینده این ترانه ها قاعدتاً بایست اندیشه گری دورنگر و فیلسوفی صاحب نظر باشد بعلاوه چنان کششی داشته که تأثیر آنرا در شعر کسانی از پیشینیان مانند عطار و سعدی و حافظ و دیگران و نیز در صادق هدایت از معاصران می توان دید .
پایه اصلی اندیشه خیامی تأمل در راز هستی و نیستی است و سر نوشت انسان : از کجا آمده ایم و به کجا می رویم ؟ چرا کائنات به وجود آمده اند و چرا از بین می روند ؟ پرسشی است که قرن هاست فکر بشر را به خود مشغول داشته است .
البته این گونه افکار سابقه دیرین دارد منتهی طرز برخورد و واکنش خیام با مسئله و شیوه بیان و تأثیرات وی دارای حالت و رنگ خاصی است که صفت ویژه رباعیات اوست.
بنابر این شگفت نیست که دو موضوع مهم پایه اصلی تفکر خیام است : مرگ و زندگی . چرا مرگ را مقدم می گوییم ؟ زیرا اندیشه مرگ بر اکثر اشعار خیام سایه انداخته و بیش از هر چیز مطرح است ( از جمله رباعیات 3 ، 4، 5 ، 9 ، 10 ، 11 ، 13 و 16 ) چندان که پیر پا سگال نیز در مقدمه خود بر ترجمه منظوم رباعیات به زبان فرانسه از (( مرگ )) بعنوان درون مایه و فکر در رباعیات خیامی یاد کرده است . طبع حساس و زیبا پسند خیام از جلوه های رنگارنگ و دل انگیز زندگی سبزه و باغ و گلزار و جویبار و ماهتاب و زیبا رویان تأثیر می پذیرد .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  31  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله مولوی ، خیام ، عطار