اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد خطبه 83 نهج البلاغه

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد خطبه 83 نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد خطبه 83 نهج البلاغه


تحقیق در مورد خطبه 83 نهج البلاغه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه21

 

َ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است

وَ تُسَمّى بِالْغَرّاءِ وَ هِىَ مِنَ الْخُطَبِ الْعَجیبَةِ
موسوم به «غرّاء» که از خطبه هاى اعجاب انگیز اوست

الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى عَلا بِحَوْلِهِ، وَ دَنا بِطَوْلِهِ، مانِحِ کُلِّ غَنیمَة
حمد خداى را که از همه چیز به قدرتش برتر، و به احسانش نزدیک است، بخشنده هر سود
وَ فَضْل، وَ کاشِفِ کُلِّ عَظیمَة وَ اَزْل. اَحْمَدُهُ عَلى عَواطِفِ کَرَمِهِ،
و فضل، و برطرف کننده هر بلاى عظیم و شدت است. او را بر کَرَمهاى پى در پى،
وَ سَوابِغ  ِ نِعَمِهِ، وَ اُومِنُ بِهِ اَوَّلاً بادِیاً،
و نعمت هاى فراوان و کاملش سپاس مى گویم، و به او ایمان مى آورم که اول است و ابتداکننده آفرینش،
وَ اَسْتَهْدیهِ قَریباً هادِیاً، وَ اَسْتَعینُهُ قاهِراً قادِراً.
و از او هدایت مى خواهم که نزدیک است و هدایت کننده، و از او کمک مى طلبم که غالب است و قوى،
وَ اَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ کافیاً ناصِراً. وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
و به او اعتماد مى نمایم که کفایت کننده است و یاور. و شهادت مى دهم که محمد صلّى اللّه علیه وآله
عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اَرْسَلَهُ لاِِنْفاذِ اَمْرِهِ، وَ اِنْهاءِ عُذْرِهِ، وَ تَقْدیمِ نُذُرِهِ.
بنده و فرستاده اوست، که او را براى اجراى فرمانش، و ابلاغ حجّتش، و ترساندن عاصیان از عذابش فرستاد.
اُوصیکُمْ عِبادَ اللّهِ بِتَقْوَى اللّهِ الَّذى ضَرَبَ لَکُمُ الاَْمْثالَ، وَ وَقَّتَ
اى بندگان خدا، شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم، خداوندى که براى شما مثلها زد، مدت زندگى شما
لَکُمُ الاْجالَ، وَاَلْبَسَکُمُ الرِّیاشَ، وَ اَرْفَعَ لَکُمُ الْمَعاشَ، وَ اَحاطَ بِکُمُ
را معین فرمود، به شما لباس پوشاند، فراخى معیشت داد، شما را در محدوده شماره گرى اعمال

الاِْحْصاءَ، وَ اَرْصَدَ لَکُمُ الْجَزاءَ، وَ آثَرَکُمْ بِالنِّعَمِ السَّوابِغِ وَالرِّفَدِ
قرار داد، و جزاى کردارتان را آماده نموده، شما را براى نعمت هاى کامل و عطایاى فراوان
الرَّوافِغِ، وَ اَنْذَرَکُمْ بِالْحُجَجِ الْبَوالِغِ، وَ اَحْصاکُمْ عَدَداً، وَ وَظَّفَ
اختیار نموده، و با دلایل رسا از عذاب فردا بیم داده، شما را به شمار آورده، و مدت زندگى شما
لَکُمْ مُدَداً فى قَرارِ خِبْرَة وَ دارِ عِبْرَة، اَنْتُمْ مُخْتَبَرُونَ فیها
را در قرارگاه امتحان و سراى

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد خطبه 83 نهج البلاغه

تحقیق در مورد ترجمان البلاغه کامل

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد ترجمان البلاغه کامل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد ترجمان البلاغه کامل


تحقیق در مورد ترجمان البلاغه کامل

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه55

 

فهرست مطالب

 

  مقدمه ای بر ترجمان البلاغه :

محمد بن اقبال رادویانی وکتاب او:                                                                                                                                       

ترصیع و تجنیس

تجنیس مطلق

تجنیس مردّد

تجنیس زاید

مقتضب

مقلوب مستوی

مقلوب منجح

مطابقه

 

                                                                    

     پرفسوراحمد آتش :

 

احمد آتش ، در سال 1917 به دنیا امد و در سال 1966 م در گذشت  ،او ادیب و ایران‌شناس معروف کشور ترکیه است .       وی در آغچاکوی در ناحیه ی بیرجیک زاده شد .. تحصیلات ابتدایی را در مَرْعَش و تحصیلات متوسطه را در قونیه به پایان رساند .اتش     درسال 1935م وارد مدرسه ی عالی استانبول شد و در گروه آموزشی زبان و ادبیات ترکی دانشکده ی ادبیات استانبول به تحصیل مشغول شد .

آتش در باره ی اموختن زبان فارسی می‌نویسد :"من زبان فارسی را خود به خود آغاز کردم "او هنوز دانشجو بود که ریتر- محقق المانی - در تعلیم دروس خود ،- فارسی و عربی- ، از او یاری خواست . پس از آن که احمد آتش در 1939 م موفق به گرفتن گواهی نامه‌های تحصیلی لازم شد ، رسماً به سمت دستیاری ریتر در دانشگاه استخدام گردید .اتش بعد از دفاع از رساله ی خود ، در اوایل سال  1943م به مقام « دانشیاری » دست یافت. .
اودر تصحیح متون مختلف ، که خود آن را    " نقد و نشر متون"    می‌خواند ، شاگرد وفادار ریتر بود .احمدآتش از 1939 م با همکاری ریتر برای استقلال کرسی ادبیات عربی و فارسی کوشش بسیارکرد و. این کار بسیارمهم هنگامی انجام گرفت که آموزش همگانی عربی و فارسی از برنامه ی مدارس متوسطه و عالی حذف گردیده بود و این دو درس در دانشکده ی ادبیات فقط جزئی تکمیلی از دروس دیگر به حساب می‌آمد . آتش  همچنین در گسترش سازمان خاورشناسی ، که به طور غیررسمی در 1938 م بنیاد یافته بود ، بسیار کوشید و از 1949م ( تاریخ مراجعت ریتر به آلمان ) تا هنگام وفات ، مسئولیت آموزشی کرسی ادبیات عربی و فارسی و مؤسسه ی خاورشناسی را برعهده داشت.

احمد آتش  در 1935 م به مقام استادی دست یافت و . با نشر نخستین شماره ی مجله ی خاورشناسی در 1956 م مؤسسه ی خاورشناسی را دارای نشریه‌ای تخصصی کرد .   او افزون بر این مسئولیت ها ، مدیریت انتخابی هیأت تحریریه ی اسلام آنسیکلوپدیسی ، عضویت کمیته ی اداری انجمن جهانی پژوهش های خاورشناسی ، که خود از بنیادگزاران آن بود ، عضویت بنیاد تحقیقات فرهنگی ترک ، مجمع زبان‌شناسی ترک و نیز سرپرستی بخش اسلامی کتابخانه ی دانشگاه استانبول را برای مدتی برعهده داشت

احمد آتش محققی دقیق و دانشمندی پرکار بود . وسعت مطالعات در باب موضوعات گوناگون ، کار مداوم در زمینه ی نسخه‌های خطی کتابخانه‌ها از او عالمی پرمایه ساخته بود .

آتش درباره ی کارهای علمی خود چنین می‌نویسد : کسانی که « از نزدیک با حیات من آشنایی دارند ، می‌دانند که من به جز کارهای علمی هیچ گرفتاری خارجی ندارم و در تهیه و نشر آثار خود نیز به جز موجبات علمی هیچ عاملی مرا دچار وقفه نمی‌کند ».

وی محضر بسیار از اساتید ان زمان مانند ، شرف‌الدین یالتقایه را درک کرد و آشنایی و تماس درازمدت با ریتر خاورشناس آلمانی ، ازوی دانشمندی ممتاز و خاورشناسی برجسته ساخت .وی شاگردان بسیاری داشت که برخی از آنان هم‌اکنون در دانشگاه های ترکیه تدریس می‌کنند .
وی مردی خون گرم وبسیار مودب بود وهیچ گاه خود ستایی نمی کرد ،. انصاف او را می توان در این جمله اش به خوبی درک کرد : "
اگر متن مورد انتقاد اشتباهاتی دارد ، این اشتباهات


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ترجمان البلاغه کامل

دانلودمقاله نهج البلاغه از منظر اندیشمندان

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله نهج البلاغه از منظر اندیشمندان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 انتخاب این نام (نهج البلاغه) برای این کتاب به خاطر آن است که انسان تصور می کند برتر از کلام مخلوق و پایین تر از کلام خالق متعال است سخنانی که به مرحله اعجاز نزدیک شده و ابداعات و ابتکاراتی در حقیقت و مجاز دارد.

سبط بن جوزی (از خطبا و مورخان و مفسران معروف اهل سنت):
خداوند امتیازات حلاوت و ملاحت و زیبایی و فصاحت را در وجود علی علیه السلام جمع کرده، کلمه ای از او ساقط نشده و حجت و برهانی از دست نرفته است، تمام سخن گویان را ناتوان ساخته و گوی سبقت را از همگان ربوده است. کلماتی که نور نبوت بر آن تابیده و افکار و عقول را حیران ساخته است.

علامه محمد تقی جعفری:
هیچ گونه جای تردید نیست که ما نمی توانیم شخصیت علی بن ابی طالب علیه السلام را مانند شخصیتهای یک بعدی تاریخ نشان بدهیم وکتابش (نهج البلاغه) راهم به عنوان کتابی که یک شخصیت یک بعدی ازخود به یادگار گذاشته است تلقی کنیم . ما با انسانی سروکار داریم که هدف اعلایی برای زندگی دارد ، زمامداری که عادل مطلق است ، دارای معرفتی درحد اعلی درباره انسان وجهان ، وابستگی به مبادی عالی هستی ، وابستگی مستقیم به خدا ودهها امتیازات از این قبیل که درعلی بن ابی طالب (علیه السلام) به اتفاق تمام تواریخ ثبت شده است ، قابل توضیح وتفسیر با مفاهیم وارزش های معمولی نمی باشد 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  4  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نهج البلاغه از منظر اندیشمندان

تحقیق در مورد خطبه 84 نهج البلاغه

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد خطبه 84 نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد خطبه 84 نهج البلاغه


تحقیق در مورد خطبه 84 نهج البلاغه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:3

 

 

 

 

وَ مِنْ کَلام لَهُ عَلَیْهِ السّلامُ
از سخنان آن حضرت است

فى ذِکْرِ عَمْرِوبْنِ الْعاصِ
درباره عمروعاص

عَجَباً لاِبْنِ النّابِغَةِ، یَزْعُمُ لاَِهْلِ الشّامِ اَنَّ فِىَّ دُعابَةً، وَ اَنِّى امْرُؤٌ
مرا از پسر زانیه تعجب است، که به مردم شام وانمود مى کند که در من شوخ طبعى است، و انسانى
تِلْعابَةٌ، اُعافِسُ وَ اُمارِسُ. لَقَدْ قالَ باطِلاً، وَ نَطَقَ آثِماً.
بازیگرم، شوخى مى کنم و در بازى کردن کوشایم. او به باطل سخن گفته، و به این گونه سخن مرتکب گناه شده.
اَما وَ شَرُّ الْقَوْلِ الْکَذِبُ. اِنَّهُ لَیَقُولُ فَیَکْذِبُ، وَ یَعِدُ فَیُخْلِفُ،
بدانید که بدترین گفتار دروغ است. او در سخن راندن دروغ مى گوید، و وعده مى دهد و تخلف مى کند،
وَ یَسْأَلُ فَیُلْحِفُ، وَ یُسْأَلُ فَیَبْخَلُ، وَ یَخُونُ الْعَهْدَ،
چون درخواست مى کند اصرار مىورزد، و چون از او درخواست شود بخل مىورزد، به عهدش خیانت مى کند
وَ یَقْطَعُ الاِْلَّ، فَاِذا کانَ عِنْدَ الْحَرْبِ فَاَىُّ زاجِر وَ آمِر هُوَ
و قطع رحم مى نماید، و چون به میدان جنگ آید براى شعلهور ساختن جنگ چه امر و نهى ها مى کند!
ما لَمْ تَأْخُذِ السُّیُوفُ مَآخِذَها! فَاِذا کانَ ذلکَ کانَ اَکْبَرُ مَکیدَتِهِ
البته پیش از بیرون آمدن شمشیرها از غلاف، و چون جنگ آغاز شود بزرگترین حیله اش براى نجات خود


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد خطبه 84 نهج البلاغه

دانلود مقاله نبوت در نهج البلاغه

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله نبوت در نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه:
از جمله موضوعاتى که در نهج البلاغه در چند جا تکرار شده مساله نبوت است و رسیدگى به آن علاوه بر این که موضوعى از نهج البلاغه را براى ما روشن مى کند، یک مساله اساسى از مسائل اسلامى را نیز تبیین مى کند. مساله نبوت را نه تنها به عنوان یک مساله قابل تعقیب در نهج البلاغه مى توان بررسى کرد بلکه آن را می توان به عنوان یکى از مسائل بسیار اصولى و مهم ایدئولوژى اسلامى و محور سایر مسائل، مورد پیگیرى و فهمیدن قرار داد و در طیف وسیعى از مطالب و مباحثى که بر گرد این محور قرار مى گیرد، مسائل بسیارى از اسلام را جا داد، از جمله مساله توحید؛ و معتقدیم اگر بخواهیم به مساله توحید از ابعاد اجتماعى و کلا انقلابى آن نگاه کنیم باید آن را به عنوان مساله اى از مسائل نبوت تحت بررسى و پیگیرى قرار دهیم.
ما در این بحث عناوین مختلف و فصول گوناگونى از بحث نبوت را مطرح کرده و در ذیل این عناوین سخن على بن ابى طالب «ع» در نهج البلاغه را پیش کشیده و آن را شرح مى کنیم، تا در ضمن بحث از مسائل اسلامى بخش هاى مهمى از نهج البلاغه شریف ترجمه و تفسیر گردد.
براى شروع مباحث نبوت در نهج البلاغه، مقدمه اى را عنوان مى کنیم. ما در این بحث به مساله وحى نمى پردازیم بلکه به نبوت به چشم یک واقعیت تاریخى و یک حادثه تردیدناپذیر نگاه مى کنیم. بى گمان در تاریخ بشریت حادثه اى که ما نام آن را نبوت مى گذاریم اتفاق افتاده است و در وجود این حادثه میان ما و میان بى اعتقادان به نبوت اختلافى نیست، اختلاف در تفسیر این حادثه است، اختلاف در مضمون پیامى است که در این حادثه وجود دارد، اما در اصل حادثه در این واقعیت تاریخى میان ما و هیچ یک از انسان هایى که با تاریخ سر و کار دارند اختلافى وجود ندارد. موسى یک پدیده اى است که در تاریخ ثبت شده، عیسى و دیگر پیامبران با تاریخچه هاى کم و بیش روشن یا مبهم همینطور. ما در این بحث نبوت را با این دید مى نگریم یعنى این حادثه تاریخى را در نظر مى گیریم بعد در اطراف آن بحث مى کنیم. اولاً بحث مى کنیم که در هنگام وقوع این حادثه زمینه اجتماعى چگونه بوده است؟ یعنى این حادثه در چه موقعیت زمانى و تاریخى و در چه وضعیت اجتماعى واقع شده است؟ بعد بررسى مى کنیم که این حادثه از کجاى جامعه سر برآورده؟ از کدام طبقه؟ از کدام قشر؟ از چه تیپ انسانی، از پادشاهان، از مستضعفان، از عالمان و متفکران و اندیشمندان؟ بعد بحث و مطالعه می کنیم که این حادثه داراى چه جهت گیرى بود، آیا به سود طبقه خاصى مى اندیشید، آیا به سود مادیون مى اندیشید؟ آیا به جنبه هاى عرفانى و معنوى مى اندیشید؟ چه هدفى در کار بود؟ داراى چه جهت گیرى اجتماعى و فکرى بود؟ همچنین بحث مى کنیم که وقتى این حادثه واقع شد نخستین شعارى که این پیام آور آورد چه بود؟ نمى گوییم پیام آور از غیب، تا کسانى بگویند ما به غیب اعتقاد نداریم، این اختلاف را مى گذاریم براى بعد، به هر حال حادثه اى بود که پیام آورى در آن پیامى ارائه مى کرد، آیا این پیام، مخالفانى یا موافقانى در جامعه داشت یا نه؟ اگر داشت چه کسانى بودند، از چه قشر هایى و با چه انگیزه هایى در مخالفان، و نیز از چه قشرهایى و با چه انگیزه هایى در موافقان، و با کدام ابزار از ابزارهاى کمک و معاونت.
همچنین در هدف این پیام بحث مى کنیم، آیا هدف در این حادثه چه بود: رفاه زندگى مادی، برداشتن فاصله طبقاتی، بالا بردن سطح اندیشمندى و هوشمندی، مخالفت با قدرتها، با توجه به قدرتها؟، اینها سوالهائى ست که براى شناختن آن حادثه، حادثه اى که بى گمان یک واقعیت اجتماعى به حساب مى آید، لازم است و پاسخ به این سوالها روشنگر آن حادثه خواهد بود. این قبیل بحث ها که شامل حدود پانزده سوال پیرامون مساله نبوت را براى ما مطرح مى کند جوابهایى را به دنبال مى آورد که وقتی آنها را از متون اسلامى گرفتیم یک منطقه عظیمى از اندیشه اسلامى براى ما روشن می شود.
از جمله این سوالهاى یکى همین است که این پیام آور به چه چیز یا به چه کسى دعوت مى کرد، مساله توحید مطرح مى شود و اینجاست که توحید بعد اجتماعی، بعد انقلابی، سیاسی، اقتصادى پیدا مى کند واز این قبیل، ما همین رشته بحث را در نهج البلاغه دنبال مى کنیم واز این قبیل، ما همین رشته بحث را در نهج البلاغه دنبال مى کنیم البته کوشش مى کنیم که در هریک از این بحث ها به ترجمه بسنده نکنیم بلکه در اطراف آن مسئله بحث مشروح ترى داشته باشیم و یا این که محور بحث نهج البلاغه است از آیات قرآن و مباحث عقلى نیز به تناسب بهره خواهیم گرفت.
اولین بحثى که به شکل سوال مطرح است در زمینه ظهور نبوت هاست، نبوت ها در چه موقعیت زمانى و ذهنى و اجتماعى بروز کرده است؟ این به ما کمک خواهد کرد که پیام نبوت ها را بهتر بشناسیم. در نهج البلاغه چند جا به سئوال ما پاسخ داده شده است.
1. در خطبه اول به دو مناسبت در این زمینه بحث شده است:
الف: و اصطفى سبحانه من ولده انبیاء اخذ على الوحى میثاقهم و على تبلیغ الرساله امانتهم لما بدل اکثر خلقه عهدالله الیهم فجهلوا حقه، و اتخذوا الانداد معه، و اجتالتهم الشیاطین عن معرفته، و اقتطعتهم عن عبادته فبعث فیهم رسله …… (1)
در این عبارت چگونگى زمان ظهور پیامبران بیان شده است:
زمانى که بیشترین آفریدگان خدا فرمان خدا را دگرگونه کردند و حق خدا را ندانسته و رقیبانى را با او پذیرفتند و شیاطین، آن را از شناخت خدا بازداشته و از عبودیت او برگردانده بودند، در چنین دورانى بود که خدا پیامبرانش را در میان مردم برانگیخت.

 

زمینه ظهور پیامبران
در نهج البلاغه به قسمت هاى دیگرى مى توان دست یافت. آنچه در این فراز آمده به چند خصوصیت از جامعه جاهلى اشاره فرموده است:
1. بیشترین آفریدگان خدا در این زمان فرمانى را که خدا به انسان سپرده دگرگونه کرده اند، منظور از فرمانى که خدا به انسان سپرده چیست؟ فرمانى که ما کلمه عهد را به جاى آن ترجمه کردیم منشور است که حاکمى و بزرگى براى زیر دست خود مى نویسد، ابلاغى که رئیس به مرئوس خود مى دهد، عهد مالک اشتر یعنى منشور. در آن روزگار بیشترین انسانها منشور الهى را دگرگونه کردند، قرآن در چند جا به این منشور اشاره کرده است، بعضى جاها با کلمه عهد یعنى با همین لغت و واژه اى که در این خطبه به کار رفته و در جاى دیگر با واژه ها و عنوان هاى دیگر.
از جمله این آیه است:
الم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لاتعبدوا الشیطان2
اى فرزندان آدم آیا من به شما فرمان ندادم که شیطان را عبودیت نکنید.
آیه دیگر:
و قضى ربک ان لاتعبدوا الا ایاه3
خدا حکم کرده و فرمان داده است که عبودیت نکنید مگر او را
پس اینجا هم فرمان خدا و عهد الهى یعنى عبودیت فقط خدا.
در آیه سوم این طور آمده است:
و اشهد هم على انفسهم الست بربکم قالوا بلى شهدنا
خدا انسان ها را در دوران پیشین «دوران ذر» (به تعبیر روایات) بر خویشتن گواه کرد، آنها را گواه بر خودشان گرفت به اینگونه که گفت: «الست بربکم» آیا من پروردگار شما نیستم؟ «قالوا بلی» انسان ها با زبان فطرت و طینت خودشان گفتند چرا، یعنى انسانیت به طور طبیعى اعتراف کرده به این که بنده خداست و باید خدا را عبودیت کند. اینست عهدى که امیرالمومنین در این خطبه به آن اشاره مى کند و فرمانى که خدا به آن سپرده و آنها را موظف به انجام آن فرمان کرده است ولى آنان دگرگونه اش کردند، خدا فرمان داده بود که از شیطانها، بتها، از رقیبان پندارى خدا یعنى خداوندان زر و زور و خداگونگان، در هر جامعه به هر نحو و با هر عنوان اطاعت نشود اما انسانها این فرمان را دگرگونه کرده بودند بعضى بتها را عبادت مى کردند و بعضى خود را بت کرده و بر انسان هاى دیگر تحمیل کرده بودند. پس خصوصیت بارز دوران ظهور انبیاء این است که بیشترین انسانها فرمان الهى را یعنى لزوم عبودیت انحصاری الله را دگرگونه کرده بودند و این نتایج بر این دگرگونه کردن بار مى شود پس حق خدا را ندانسته و رقیبانى رابا او پذیرفته اند و شیطانها آنها را از شناخت او بازداشته و از عبودیت او برگردانده بودند. در این دوران، خدا نبوت ها و بعثت ها را در جامعه بوجود مى آورد.
باز در خطبه اول در جاى دیگر به مناسبت ظهور پیغمبر اسلام این کلمات ذکر شده است. و این را مى دانیم که زمینه ظهور همه پیامبران یکسان و یکنواخت است، در همان شرایط اجتماعى که پیغمبر اسلام ظهور کرده از لحاظ خطوط کلى دقیقاً در همان زمینه هاست که موسى و عیسى و ابراهیم و هزاران پیغمبر دیگر ظهور کردند. بنابراین آنچه در مورد زمینه ظهور اسلام در اینجا ذکر شده با زمینه ظهور پیامبران دیگر و بعثت هاى دیگر تطبیق مى کند و آن جمله اینست:
و اهل الارض یومئذ ملل متفرقه و اهواء منتشره و طوائف مشبه بین لله بخلقه او ملحد فى اسمه او مبشیر الى غیره4
مردم روى زمین در آن هنگام فرقه هاى جدا جدا داراى هوس های پراکنده و شیوه هاى گوناگون بودند کسانى خدا را با آفریدگانش همانند مى کردند و کسانى در نام او فرو مانده و به او نرسیده بودند و کسانى دیگر به حقیقتى جز او اشاره مى کردند.
این کلمات، کلمات بسیار پر مغزى است و ما به اختصار به شرح آن مى پردازیم: (مردم روى زمین در آن هنگام که پیامبر ظهور مى کند فرقه هاى جدا جدا بودند). یعنى یک اندیشه همه گیر و همه گستر بر ذهن ها حاکم نبود و این نشانه عدم وجود یک فرهنگ قابل پذیرش، و یا نشانه جدایى ها و اختلاف هاى فراوان میان انسان هاست و خود این از نشانه هاى جهالت است. هوس هاى پراکنده به دو معنا مى تواند باشد.
معناى ساده تر این که انسان ها در هر بخشى از بخش هاى جامعه یا در هر بخشى از بخش هاى روى زمین داراى خواست ها و جهت گیرى هاى ویژه خودشان بودند. کسانى در این گوشه یا در این طبقه یا در این قشر و در این صنف به چیزى شوق می ورزیدند و کسانى در قشر و طبقه و صنف و شغل دیگر به چیز دیگر. آرمان هاى مشترک در جامعه وجود نداشت و این هم نشانه انحطاط یک جامعه است.
معناى دوم: منظور از هوس هاى پراکنده یعنى وقتى شما در سراسر عالم نگاه مى کردید چند قطب و چند قدرت بیشتر وجود نداشت؛ در ایران، ساسانیان بودند و طاغوت هاى ساسانی، در رم امپراطوران روم بودند، در حبشه سلطانى و طاغوت دیگری، در چند نقطه عالم چندین مستبد خودکامه و دیکتاتور در راس زندگى مردم قرار داشتند، هر جا هر طاغوتى در راس یک جامعه اى قرار داشت، آنچه در سطح جامعه مشاهده مى شد و احساس مى شد کامجویى هاى آن طاغوت بود، اگر در جامعه ایرانى آن زمان ظلم بود، اگر آقایى بى حد و حصر برهمنان و نظامیان و خانواده هاى بزرگ و اشرافى بر مردم تحمیل مى شد این در حقیقت به معناى کامجویى آن طاغوتى بود که در راس قرار داشت او این طور مى خواست و اگر مردم در زیر فشار ظلم طبقاتى و اقتصادى فرهنگى و اخلاقى دست و پا مى زدند این در حقیقت گوشه اى و جلوه اى از کامجویى آن طاغوت بزرگ را نشان مى داد. بنابراین هوس یک انسان در بخش عظیمى از جامعه بشریت و خانواده بشریت مشاهده مى شد و محسوس و ملموس بود. دنیا در یک چنین وضعى بود.

انحراف در شکل بت پرستى
مرم شیوه هاى گوناگونى داشتند، کسانى خدا را با آفریدگانش همانند مى کردند آن کسانى که بر طبق فطرت و جاذبه قلبى و روحى خودشان احساس می کردند که خدایى و آفریننده اى وجود دارد این خدا را در شکل مخلوقات، در شکل موجودات کوچک و محدود و ناقصى مى دیدند. عده اى گاو را مى پرستیدند به عنوان خدا، عده اى بت چوبى و سنگى یا هر نوع بت دیگر را مورد پرستش قرار مى دادند، بنابراین خدا را بر طبق دعوت فطرت مى پرستیدند اما این خدا را به درستى نمى شناختند. گمراهی از این بزرگتر و واضحتر چه مى شود؟ و کسانى در نام او فرو مانده و به او نرسیده بودند، و همین موضوع یک نوع انحراف در ذهن مردم خداجو و خداشناس پدید آورده بود، در اسم خدا فرو بمانند و نتوانند از اسم به آن طرفتر بروند، یک نمونه اش را ما در دوران هاى باستانى و قدیم مى بینیم مثلاً آن کسانى که با وجود خدا به طور مبهم آشنا بودند چون نمى توانستند خدا را درست بشناسند همین اسم «الله» یا اسم «منان» را مى گرفتند و اسم را مى پرستیدند. اگر از آنها مى خواستى که مصداق این اسم را برایت معین کنند از حقیقت خدا چیزى نمى دانستند لذا این اسم را در این بت یا آن بت منعکس مى یافتند و نمونه دیگرش را ما مى توانیم امروز در بعضى از ایدئولوژى های التقاطى ببینیم که اینها خدا را قبول مى کنند اما اگر از آنها بپرسى که خدا چیست؟ مى بینى در مفهوم خدا را در معنا و مضمون این کلمه درمى مانند، خدا به معناى کل وجود معنا مى کنند، خدا ره به معناى قوانین حاکم بر طبیعت معنا مى کنند، خدا را با معناى واقعى خودش یعنى آن ذات مستقل واجب الوجود وتردید ناپذیر که آفریننده این عالم است ونه خود این عالم، با این مفهوم برجسته فلسفى قابل استدلال، نمى توانند بشناسند، در اسم خدا درمى مانند، در اسم خدا توقف مى کنند، وقتى که «الله»، «ذات الله» را نتوانند بشناسند، طبیعى است که معرفت عشق، عرفان، جاذبه هاى معنوی، کشش هاى اخلاقى که همه بر مبناى توحید و عرفان و شناخت خداست در یک چنین عناصر به وجود نمى آید، خیلى روشن است وقتى که انسان خدا را مجموعه قوانین آفرینش دانست براى او مناجات، بى معنى است، براى او سوز وگداز عاشقانه و عارفانه امام سجاد(ع) یک عمل پوچ است، براى او دعا و توجه و ذکر بى معنى است، در حقیقت آنچه او قبول دارد الله نیست، مفهوم الله نیست، معناى الله نیست، اسم الله نیست لذا به خاطر این است که امیرالمومنین در اینجا مى گوید «او ملحد فى اسمه» وکسانى در نام او فرومانده و به او نرسیده اند، این هم جزو نشانه هاى مردمى است که در دوران ظهور نبوتها وجود داشتند واین نشانه انحطاط ادیان وانحراف مذاهب در آن زمان است. در خطبه دوم، امیرالمومنین در همین زمینه بیان مشروح ترى دارد:
الناس فى فتن انجذم فیها حبل الدین، و تزعزعت سوارى الیقین و اختلف النجر، و تشتت الامر، و ضاق المخرج و عمى المصدر، فالهدى خامل، و العمی شامل، عصى الرحمن، و نصر الشیطان، و خذل الایمان فانهارت دعائمه و تنکرت معالمه و درست سبله و عفت شرکه، اطاعوا الشیطان فسلکوا مسالکه و وردوا مناهله بهم سارت اعلامه و قام لوائه، فى فتن داستهم باخفافها، و وطنتهم باظلافها، و قامت علی سنابکها فهم فیها تائهون حائرون جاهلون مفتونون فى خیر دار و شر جیران، نومهم سهود و کحلهم دموع، بارض عالمها ملجم و جاهلها مکرم.5
در هنگام بعثت پیامبران، مردم دستخوش فتنه هائى بودند که در آن ریسمان دین گسسته بود و دستگیره هاى یقین و باور، سست شده بود و راههاى دگرگونى و اختلاف پیدا کرده بود و کار به پراکندگى گرائیده و راه گریز از این فتنه بر مردم تنگ شده بود و جایگاه بهره گیرى بر مردم مبهم و تاریک مانده بود، هدایت در آن روزگار فرو افکنده و کمرنگ بود. کورى و نابینائى همه گیر بود. خداى رحمان، عصیان و سرپیچى مى شد اما شیطان مورد نصرت و یارى قرار مى گرفت و ایمان بى یاور و بی پشتوانه مى ماند، پایه هاى ایمان متزلزل و ویران بود نشانه هاى ایمان گم بود، راههاى ایمان فراموش شده بود، مردم از شیطانها فرمان مى بردند و راه آنها را می پیمودند به سر منزلى که آنها هدایت مى کردند فرو مى آمدند و لواى شیطان بر پا می گشت، مردم دستخوش فتنه هایى بودند که این فتنه ها مردم را در زیر سم خود مانند حیوان وحشى و ناآرامى لگد مال و آنها را پایکوب مى کرد. فتنه مانند حیوان پیروزمندى که طعمه خود را زیر دست و پاى خود له کرده و گردن برافراشته است از سرکوبى مردم، گردن برمى افراشت مردم در فتنه ها گم گشته بودند. در بهترین خانه ها با بدترین همسایگان زندگى مى کردند، خواب آنان بدخوابى بود و سرمه چشمشان اشکها بود. در سرزمینى زندگى مى کردند که عالمان لجام زده بودند، و جاهلها عزیز و گرامی مى زیستند. این زمینه بعثت پیامبران است در کلام امیرالمومنین و شما اگر این کلام را مورد دقت قرار دهید مى بینید که یک تصویر است یک نقاشى است یک اثر به معناى واقعى کلمه هنرى است براى نشان دادن اوضاع و احوال جاهلی. در این ترسیم هنری در یک تابلو که على بن ابى طالب (علیه السلام) روى منبر ایستاده و براى مردم حرف زده است در این حرف زدن که على تابلویى ترسیم کرده است بیشترین قلم، از بدبختى ها و نابسامانیها و نارسائیهاى جامعه مشاهده مى شود از جنبه هاى فکرى مردمى هستند که راه بجائى نبرده اند و هدفشان را نمى دانند چیست نمى دانند براى چه صبح از خواب برمى خیزند، شاید فکر مى کنند که مى دانند اما اشتباه مى کنند و این جمله را اضافه کنم که ما چون دوران اختناق را دیدیم خیلى روشن مى توانیم مضمون این کلمات على بن ابى طالب (علیه السلام) را بفهیم، دقیقاً از اوضاع زمان ماست، زمان مظلومیت ملت ایران و زمان قربانى شدن ملت ایران در زیر دست و پاى جلادان خاندان پهلوى و رژیم آمریکائی، و من در آن روزگار که این خطبه را تشریح مى کردم هر کلمه اى را که می نوشتم از روى وجدان و احساس یعنى دقیقاً چیزهایى بود که در آن روز ما لمس مى کردیم همه آنچه که در این خطبه و امثال این خطبه از میان زمینه ظهور پیامبران آمده گام به گام و کلمه به کلمه تطبیق مى کرد بر وصفى که ما آن روز مى گذراندیم از لحاظ فکری، مردم در سطح بسیار نازل، و از نظر روانى حیرت زده، فریب خورده بودند

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 20   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نبوت در نهج البلاغه