
تعداد صفحات:31
فرمت: پی دی اف
مقالاتی در باره تحولات نانو تکنولوژی در جهان
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه67
فهرست مطالب ندارد
مولانا
دریایی موج در موج و کف آلود. افقی صحنه در صحنه گسترده سرزمینی توده در توده پهن آفتابی درخشنده و پرتو اتفشان شبی تو در تو پیپیده ستاره های چشمک زن و راهنما آفتابی جان بخش و زندگی ساز حیاتی جنبنده و فرساینده عشقی حیات بخش و مولد دیداری امید دهنده و جانفرسا مهار امید بخش تابستان کمال آفرین پاییز پروراننده زمستانی که همه برای حیاتی جدید آماده می کند. انسانی که در بی جان, جان می جوید و دل سوختن به جانداران را می داند. روحی که بهار و گل زندگی را دوست دارد. انسانی که برای انسانها می گیرد بارانی که می بارد, بادی که می وزد آفتابی که متولد می شود ماهی که می میرد. مهتاب نور آفتاب گرمایی احاصه کننده که غرور را می گذارد اشک چشم و آتش دل : مولانا.
در یکی از نوشته هایم نوشته بودم که: «مولانا پایان ناپذیر است» مولانا پایان ناپذیر است. چه حرف درستی گفته ام چه جمله موجزی بکار برده ام. حیات در تکاپوست. کهنه نو را می سازد. دنیای یک لحظه پیش, دنیایی لحظه بعد از می آفریند: مولانا.
دلم از آتش مهرت می سود. چشمم از محبتت می گرید. گریه ای که با خنده پهلو می زند. مثل زمینی که از نم نم خیس باران می شود. چون بوی خاک که پس از باز شدن هوا به مشام می رسد. در تو مرده ام و فانی شده ام با تو زندگی می کنم: مولانا.
آثار مولانا: شش دفتر مثنوی (1) 2- مجالس سبعد ((2) مکتوبات (3) دیوان کبیر (4) 5- فیه مافیه (5)
لقب سلطان العلما:
1) پدر مولانا جلال الدین محمد, محمد بن حسین بن احمد خطیبی است که به «سلطان العلما بهاء الدین ولد» شهرت دارد. خود او در «معارف» به نزدیک شدن عمر خود به پنجاه و پنج سالگی در آغاز رمضان 600 هر اشاره کردهخ است. (1) اگر بپذیریم که این سخن را در پنجاه و چهار سالگی بر زبان آورد, باید در سال 546 ه / 1152 – 1151 م تولید یافته باشد. زنگدگانی بهاء الدین که «مولانای بزرگ» نیز خوانندش – حتی در «ابتدا نامه» هم به کرامات آمیخته است. در راس کرامات منسوب بر این کرامت که قلب «سلطان العلما» را به خصومت محمد (ص) بدو بخشیده است حامی دارد.
2) بدرستی معلوم نیست که سلطان العلما در چه سالی از بلخ کوچ کرده است. سپهسالار می نویسد او از بلخ خارج شد. شهر به شهر و دریا به دریا رفت تا به بغداد رسید. چند صباحی در آن شهر اقامت کرد و راه حج در پیش گرفت و بعد به ارزنجان آمد و زمستان را در آق شهر ارزنجان گذارند. چون خواست از آن شهر سفر کند علاء الدین کیقباد قاصدی فرستاد و او را به قونیه دعوت کرد و سلطان العلما به قونیه آمد.
3) سلطان العلما در مدتی کوتاه در قونیه شهرت شایانی کسب کرد. چنانکه امیر بدر الدین گوهرتاش لله سلطان علاء الدین کیقباد به سلک مریدان او پیوست و مدرسه ای بنام وی بنا نهاد.
به گفته سلطان ولد، سلطان العلما قریب دو سال در قونیه زیست و بالاخره روز جمعه 18 ربیع الاخر سال 628 ه / دوازدهم ژانویه 1231 م روی در نقاب خاک کشید:
مولانا
دریایی موج در موج و کف آلود. افقی صحنه در صحنه گسترده سرزمینی توده در توده پهن آفتابی درخشنده و پرتو اتفشان شبی تو در تو پیپیده ستاره های چشمک زن و راهنما آفتابی جان بخش و زندگی ساز حیاتی جنبنده و فرساینده عشقی حیات بخش و مولد دیداری امید دهنده و جانفرسا مهار امید بخش تابستان کمال آفرین پاییز پروراننده زمستانی که همه برای حیاتی جدید آماده می کند. انسانی که در بی جان, جان می جوید و دل سوختن به جانداران را می داند. روحی که بهار و گل زندگی را دوست دارد. انسانی که برای انسانها می گیرد بارانی که می بارد, بادی که می وزد آفتابی که متولد می شود ماهی که می میرد. مهتاب نور آفتاب گرمایی احاصه کننده که غرور را می گذارد اشک چشم و آتش دل : مولانا.
در یکی از نوشته هایم نوشته بودم که: «مولانا پایان ناپذیر است» مولانا پایان ناپذیر است. چه حرف درستی گفته ام چه جمله موجزی بکار برده ام. حیات در تکاپوست. کهنه نو را می سازد. دنیای یک لحظه پیش, دنیایی لحظه بعد از می آفریند: مولانا.
دلم از آتش مهرت می سود. چشمم از محبتت می گرید. گریه ای که با خنده پهلو می زند. مثل زمینی که از نم نم خیس باران می شود. چون بوی خاک که پس از باز شدن هوا به مشام می رسد. در تو مرده ام و فانی شده ام با تو زندگی می کنم: مولانا.
آثار مولانا: شش دفتر مثنوی (1) 2- مجالس سبعد ((2) مکتوبات (3) دیوان کبیر (4) 5- فیه مافیه (5)
لقب سلطان العلما:
1) پدر مولانا جلال الدین محمد, محمد بن حسین بن احمد خطیبی است که به «سلطان العلما بهاء الدین ولد» شهرت دارد. خود او در «معارف» به نزدیک شدن عمر خود به پنجاه و پنج سالگی در آغاز رمضان 600 هر اشاره کردهخ است. (1) اگر بپذیریم که این سخن را در پنجاه و چهار سالگی بر زبان آورد, باید در سال 546 ه / 1152 – 1151 م تولید یافته باشد. زنگدگانی بهاء الدین که «مولانای بزرگ» نیز خوانندش – حتی در «ابتدا نامه» هم به کرامات آمیخته است. در راس کرامات منسوب بر این کرامت که قلب «سلطان العلما» را به خصومت محمد (ص) بدو بخشیده است حامی دارد.
2) بدرستی معلوم نیست که سلطان العلما در چه سالی از بلخ کوچ کرده است. سپهسالار می نویسد او از بلخ خارج شد. شهر به شهر و دریا به دریا رفت تا به بغداد رسید. چند صباحی در آن شهر اقامت کرد و راه حج در پیش گرفت و بعد به ارزنجان آمد و زمستان را در آق شهر ارزنجان گذارند. چون خواست از آن شهر سفر کند علاء الدین کیقباد قاصدی فرستاد و او را به قونیه دعوت کرد و سلطان العلما به قونیه آمد.
3) سلطان العلما در مدتی کوتاه در قونیه شهرت شایانی کسب کرد. چنانکه امیر بدر الدین گوهرتاش لله سلطان علاء الدین کیقباد به سلک مریدان او پیوست و مدرسه ای بنام وی بنا نهاد.
به گفته سلطان ولد، سلطان العلما قریب دو سال در قونیه زیست و بالاخره روز جمعه 18 ربیع الاخر سال 628 ه / دوازدهم ژانویه 1231 م روی در نقاب خاک کشید:
در جنازه اش چو روز رستاخیر
مرد و زن گشته اشک خونین ریز
نار در شهر قونیه افتاد
از غمش سوخت بنده و آزاد
ریز
نار در شهر قونیه افتاد
از غمش سوخت بنده و آزاد
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:18
فهرست:
دوران طفولیت حلاج
جوانی حلاج
از صفات بارز این دانشمند حقیقت پژوه ، روح حساس و عدالت جوی او است این دانش مرد ، در عین استغراق در تفحصات علمی، به امور اجتماعی و سیاسی نیز عنایت خاص داشت ،و هر گاه اهل علمی را به بلا مبتلا می دید یا قوم وملتی را در جنگ رفتار غیر عادلانه یا در وضع غیر طبیعی مشاهده می کرد ، از خود گذشتگی دریغ نمی ورزید ، بر سبیل مثال ، با حمله فرانسه و انگلیس به کانال سوئز مخالف بود ، و آن دو دولت را سخت نکوهش می کرد ، همچنین در مبارزه هفت ساله خلق الجزائر در طلب استقلال و آزادی ، پیوسته طرف ملّیون الجزائر را می گرفت و با سیاستمداران کشور خویش درکشاکش بود ، تا جایی که ماموران انتظامی دولت فرانسه ، با همه احترامی که برای شخصیت والای علمی او قائل بودند ، بنا گزیر ، چندی او را بازگشت کردند . خوشبختانه سرانجام شاهد پیروزی حق و عدالت بر ظلم و شقاوت شد و مستقل شدن الجزائر را مشاهده کرد . حلاج مردی بزرگ ، مردی که از راه حق مرگ را عاشقانه پذیرفت و تا سر دار جز حق چیزی نگفت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:9
فهرست:
مُحَمَّد زَکَریای رازی
نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیهاش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتابهایشان او را محمد بن زکریای رازی خواندهاند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نامهای رازس Rhazes=razes و رازی Al-Razi در کتابهای خود یاد کردهاند. به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری متولد شده و دوران کودکی و نوجوانی و جوانیاش دراین شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود مینواخته و گاهی شعر میسرودهاست. بعدها به کار زرگری مشغول شد و پس از آن به کیمیاگری روی آورد، وی در سنین بالا علم طب را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آنکه در این راه چشمش در اثر کار زیاد با مواد تند و تیزبو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد. . [۲] در کتابهای مورخان اسلامی آمدهاست که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموختهاست، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندی شاپور بودهاست و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آنجا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان معتضدی را برعهده گرفت. پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی به ری بازگشت و عهدهدار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، درباره علت نابینا شدن او روایتهای مختلفی وجود دارد، بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه میداند.
رازی در ۵ شعبان ۳۱۳ ه.ق.، ۱۵ اکتبر ۹۲۵ در ری وفات یافتهاست. مکان اصلی آرامگاه رازی نامعلوم است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
مقدمه و خلاصه
فناوری HVDC تقریباً پنجاه سال است که به طور تجاری در دسترس است و امروز در زمینه های کاربردی خاصی به خوبی جا افتاده است. از نظر عملکرد ، این فناوری هنوز هم از پیشرفت سریع افزاره های نیمه رسانای قدرت ، ریزپردازنده ها و مواد نارسانای جدید سود می برد. از نظر بازار دهه پایانی این قرن تغییرات سریعی به دنبال داشت که اثر گذاری آن بر بازار HVDC در قرن بیست و یکم هم ادامه خواهد یافت. نتیجه کلی این است که قرن بیست و یکم رویدادهای مثبتی برای HVDC شرف وقوع است. انتظار می رود که با رفع موانع عملی و مفهومی در توسعه ، تقویت وا صلاح شبکه ، این فناوری انتخاب اصلی برنامه ریزان و بهره برداران سیستم باشد.
فرآیند جابه جایی توان الکتریکی را انتقال انرژی الکتریکی گویند. این فرآیند معمولا شامل انتقال انرژی از مولد یا تولید کننده به پست توزیع نزدیک شهرها یا مراکز تجمع صنایع است و از این پس یعنی تحویل انرژی الکتریکی به مصرف کننده ها در محدوده توزیع انرژی الکتریکی است. انتقال انرژی الکتریکی به ما اجازه می دهد تا به راحتی و بدون متحمل شدن هزینه حمل سوخت هاو همچنین جدای از آلودگی تولید شده ازسوختن سوخت ها در نیروگاه ،از انرژی الکتریکی استفاده کنیم . حال آنکه در بسیاری از موارد انتقال منابع انرژی مانند باد یا آب سدها غیر ممکن است و تنها راه ممکن انتقال انرژی الکتریکی است .
پس برای انتقال انرژی الکتریکی از نیروگاه ها به مصرف کنندگان ، یک سیستم بهم پیوسته مورد نیاز می باشد این سیستم شامل مراکز تولید انرژی ، ایستگاه ها وخطوط انتقال ویا کابلها ومصرف کنندگان می باشد.
بعلت سهولت تولید ولتاژ،جریان متناوب AC نسبت به جریان مستقیم DC، جریان متناوب سه فاز بعنوان جریان عمومی وعمده سیستمهای قدرت پذیرفته شده است . در جریان مستقیم ، تولید انرژی وتبدیل ولتاژ، خصوصاً در مقادیر بزرگ ، بسیار مشکل بوده ونسبت به جریان متناوب گرانتر می باشد معهذا سیستمهایDC، برخی مسایل ومشکلات سیستم هایAC مانند سنکرونیزم وپایداری را ندارند وضمناً برای انتقال انرژی با ولتاژهای بسیار بالا وهمچنین انتقال انرژی با کابلهای عایق دار وبرخی موارد دیگر ،استفاده از جریان مستقیم ارزانتر می باشد.
در انتقال DC ،هزینه هادی ،هزینه عایقی وپایه وپی ،درشرایط یکسان نسبت به انتقالAC،بمراتب کمتر می باشد . ولی چون سیستم سه فازAC،اساس سیستم های قدرت را تشکیل می دهد ،احداث خطوط DC ، در بخشی از سیستم ،مستلزم نصب ایستگاههای یکسو ساز ومبدل جریان مستقیم به تناوب نیز می باشد که هزینه بالای یکسوسازها واینورترهای قدرت ، به جمع هزینه ها اضافه شده وبعلت افزایش قابل ملاحظه هزینه ها ،تنها در شرایطی که طول خط انتقال ویا کابل از یک حدی بیشتر باشد (این حد برای خطوط هوایی،تقریبا 700 کیلومتر وبرای کابلها ،حدود 30 کیلومتر می باشد )،ازنظر اقتصادی ،انتقالDC ارجحیت خواهد داشت.
انتقال ولتاژ dc فشار قوی ( high voltage dc ) تاریخچه
تعداد صفحه