اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله زندگى نامه بزرگان کیفیت دنیا

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله زندگى نامه بزرگان کیفیت دنیا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

فیلیپ‌ کرازبی :Philip Crosby
کرازبی‌ در سال 192 بدنیا آمده‌ و پس‌ از اتمام‌ خدمت‌ سربازی‌ در نیروی‌ دریائی‌ در دوران جنگ‌ کره‌ ، کارخود را ابتدا از سال 1952 در شرکت‌ خود آغاز کرد ، سپس‌ به‌ عنوان‌ مدیر کیفیت‌ در قسمت‌ برنامه‌ ساخت‌موشک‌ های‌ پرشینگ‌ ( نوع‌ اول‌ ) در شرکت‌ مارتین‌ ماریانا مشغول‌ فعالیت‌ شد. در این‌ زمان‌ وی‌ مفهوم‌ نقص‌صفر یا تولید بدون‌ ضایعات‌ را مطرح‌ ساخت‌. سپس‌ به‌ مدت‌ 14 سال‌ بعنوان‌ دستیار و معاون‌ کنترل‌ کیفیت‌ مدیرعامل‌ شرکت ITT آمریکا مشغول‌ کار بود .وی‌ در سال 1973 کتاب‌ "کیفیت‌ رایگان‌ است‌" را منتشر کرد که پرفروشترین کتاب سال شد و در سال 1974 "کتاب کیفیت بدون عبو"را منتشر کرد که مجدداً پرفروشترین‌کتاب‌ سال‌ شد.
فرایند بهبود کیفیت‌ کرازبی‌ بر اصول‌ زیر مبتنی‌ است‌ :
1 - کیفیت‌ به‌ معنی‌ انطباق‌ با خواسته‌ هاست‌ . اما به‌ معنی‌ خوبی‌ یا زیبایی‌ نیست‌
2 - سیستمی‌ که‌ سبب‌ مرغوبیت‌ می‌ شود جلوگیری‌ است‌ ، نه‌ ارزیابی‌ و ممیزی‌
3 - استاندارد عملکرد باید ضایعات‌ صفر باشد ، نه‌ این‌ که‌ بگوییم‌ به‌ اندازة‌ کافی‌ به‌ مشخصات‌ نزدیک‌ است.
4 - معیار کیفیت‌ ، بهای‌ عدم‌ تطابق‌ است‌ ، نه‌ شاخص‌ ها
در فلسفه‌ کرازبی‌ ، پنج‌ اصل‌ اساس‌ مدیریت‌ کیفیت‌ جامع‌ را بنیان‌ نهاده‌ اند.
1 - کیفیت‌ به‌ معنی‌ همخوانی‌ با نیازها بوده‌ و پاسخ‌ به‌ نیازها و مشخصه‌های‌ طراحی‌ شده‌ میباشد
2 - چیزی‌ به‌ نام‌ " مشکل‌ کیفیت‌ " وجود ندارد.
3 - چیزی‌ به‌ نام‌ "هزینه‌ کیفیت‌ " وجود ندارد.
4 - تنها ملاک‌ اندازه‌ گیری‌ عملکرد، هزینه‌ کیفیت‌ است‌.
5 - تنها استاندارد عملکرد، نقص‌ صفر است‌.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زندگینامه جوران
او شاهد دو جنگ جهانی، مبارزات نظامی متعدد، ظهور و افول اختراعات بیشمار، اولین اکتشاف فضایی انسان و 17 رئیس جمهور آمریکا بوده است. وی مخالفت با یهودیان، فقر، مهاجرت، از دست دادن مادر در کودکی و آشفتگی بزرگ جنگ جهانی دوم را پشت سر گذاشته است. 100 سال زندگی در چنین تغییرات و اتفاقات عمیقی به حد کافی قابل توجه است ولی جوزف جوران بسیار بیشتر از یک نظاره گر معمولی بوده است. او در رشد صنعت، جامعه و شاید مهمتر از همه کیفیت دخالت زیادی داشته و به طور گسترده ای در این زمینه مشارکت نموده است.
از زندگی جوران می توان به عنوان یک داستان نام برد. او در 24 دسامبر 1904 در رومانی بدنیا آمد و در سال 1912 به امید رهایی از فقر و برخورد خشونت آمیز با یهودیان به همراه خانواده خود به شهر مینه پولیس مهاجرت کرد. متاسفانه اقبال مالی خانواده فقط زمانی اندک بهبود یافت. بخصوص اینکه مادر جوران در سال 1920 در اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت. تقریباً از همان لحظه ای که آنها وارد ایالات متحده شدند. جوران به همراه خواهر و برادرهایش برای افزایش درآمد خانواده شروع به کار کردند. جوران معمار کیفیت در یادداشتهای خود اشاره کرده است که در طول 12 سال زندگی در مینه پولیس در 16 حرفه فعالیت کرده است. شغلهایی از قبیل: دستفروشی روزنامه، فروشنده بقالی، دفترداری، سرایداری، دسته بندی اقلام انبار. وی همچنین برای یک چاپخانه انجمن ایالتی و راه آهن برلینگتون کار می کرد.
با وجود ذهنیت منفی مرسوم در مورد کار کردن بچه ها جوران عقیده داردکه این کار به خود و خواهر و برادرهایش از جهات مختلف کمک کرد تا با تفکر نترسیدن از ساعات کاری طولانی و کار سخت بزرگ شوند. ما یاد گرفتیم که در جستجوی فرصتها و استفاده از نبوغ خود برای بدست آوردن آنها باشیم. ما مسئولیت ساختن آشیانه هایی امن را برای خود به عهده گرفتیم و با تحمل گرمای کوره آتشین اخلاق کاری را بدست آوردیم که باقی عمرمان به خوبی به دردمان خورد.
جوران تمامی تجربیات کاری خود را آموزنده یافت و علی رغم برنامه کاری خود هرگز از تحصیل که والدینش به شدت به آن اعتقاد داشتند و فرزندان خود را ملزم به ادامه آن کرده بودند غافل نشد. او در دوران دبستان و دبیرستان بخصوص در زمینه ریاضیات بسیار درخشید و همواره 2 سال از سایر دانش آموزان همسن خود جلوتر بود. سرانجام اقبال مالی خانواده بهبود یافت و جوران توانست اندوخته هایش را برای تحصیلات عالیه خود در یک حساب بانکی پس انداز کند. در سال 1920 در دانشگاه مینه سوتا در رشته مهندسی برق ثبت نام کرد، او اولین فرزند خانواده بود که به کالج رفت.
گرچه تأمین مالی این تحصیلات هر ساله به صورت یک مشکل بزرگ باقی می ماند، اما برای جوران مهمترین چیز حفظ معدل با رتبه C بود. به دلیل اینکه او در دوران اولیه مدرسه به سادگی نمرات خوب کسب می کرد. هرگز یاد نگرفته بود که مطالعه کند و به همین دلیل به کار خارج از کالج ادامه داد. وی همچنین در فعالیت های غیر درسی از قبیل شطرنج –که مشتاق آن بود- و لشکر آموزشی فرماندهان رزرو (ROTC) که آن را فرصتی برای خدمت به کشور خود می دید شرکت می کرد.
علی رغم موانع موجود، جوران سرانجام در سال 1925 توانست فارغ التحصیل شود، تا جایی که 6 شرکت خواهان استخدام وی شد. او سه پیشنهاد از جنرال الکتریک، وسترن یونیون را با سمت مهندس در کارخانه هاثورن در سیسرو پذیرفت. حقوق وی در شروع کار 27 دلار در هفته بود.
سن 20 سالگی برای جوران آغاز 70 سال جدید کاری بود. او در آغاز هیچ ایده ای در مورد کار در زمینه کیفیت نداشت. بعد از یک هفته دوره آموزشی برای آغاز کار در وسترن الکتریک به طور اتفاقی و شاید تصادفی در شاخه بازرسی کارخانه هاثورن مشغول به کار شد. از آن آغاز نه چندان جالب توجه، مسیر زندگی کاری وی به صورت زیر دنبال شد:
- خدمت در یکی از اولین واحدهای بازرسی آماری در صنعت
- ارتقاء به یکی از مناصب مدیرتی و سپس ریاست یک بخش در سن 24 سالگی (سال 1928)
- کسب یک مدرک در زمینه حقوق (به عنوان پشتوانه ای برای استخدام در دوران آشفتگی جنگ جهانی دوم)
- انتقال به دفتر مرکزی ATT وسترن الکتریک برای همکاری با قسمت مهندسی
- اشتغال در بخش های آماری، استخدامی، حسابداری و کنترل شرکت lend-lease که در زمینه فراهم کردن اسلحه، تجهیزات و آذوقه برای متحدین جنگ جهانی دوم فعالیت می کرد.
- آموزش مهندسی صنایع در دانشگاه نیویورک به عنوان پروفسور و رئیس بخش
- کسب مناصب مشاور مدیریت –وسپس مدیریت کیفیت- سخنران، نویسنده و رهبر بین المللی
- تأسیس یک شرکت (انستیتو جوران که هم اکنون بیست و پنجمین سال تأسیس خود را جشن می گیرد) و یک سازمان غیرانتفاعی (مؤسسه جوران) برای ادامه کارهایش.
ژوئن 1928-درست زمانی که فرزندش متولد شد- تا ژوئن 1929 –درست قبل از رکورد- را 12 ماه از شادترین لحظات زندگی خود توصیف کرده است. در یک محاصبه جدید، جوران توضیح داد که او و همسرش روزگار خوب و خوشی را در کنار هم سپری می کردند و دنیا بسیار سخاوتمند شده بود. آنها در حال تجربه اختراعات هیجان انگیز مانند تلفن بودند و شغل او در وسترن الکتریک بسیار خوب بود. وی در سلسله مراتب کاری تا مناصب با نفوذ بالا آمده بود. وی می افزاید: زمان صلح بود. آرزوهای ما در حال تحقق یافتن بود. دوران قبل از آشفتگی بود. قبل از آن آشفتگی در اروپا (ظهور نازی ها و جنگ جهانی دوم) و ما بی گناه بودیم. تمامی دهه ها بعد از آن دچار گرفتاری شدند.
با وجود این جوران همواره راهی برای مبارزه با مشکلات پیدا می کرد. راههایی از قبیل استفاده از مهارت های خود و تجربه در تحلیل های آماری و مهندسی برای تقویت خرید. بودجه بندی و انبوه کاغذبازی در شرکت lend-lease او همچنین به طور عمده در فعالیت ها و سازمانهای متفرقه برای تقویت مدیریت در دولت آمریکا شرکت نمود. بعد از جنگ اشتیاق خود به مدیریت را به راهی برای کمک به شرکتها و دانش آموزان در زمینه رشد صنعت و اقتصاد آمریکا تبدیل کرد. آن کمک، به سرعت به شرکتهای کشورهای دیگر –بویژه ژاپن- و نیز کشورهایی که کشمکشهای پس از جنگ را تجربه می کردند گسترش یافت. با اینحال تغییر کار وی همه از روی نوعدوستی نبودند. هم در وسترن الکتریک و هم lend-lease او با چاقوی تیز تفکر و مهارت های فنی خود برهم رده ها و مافوقهای خود تاثیر گذاشته بود ولی با زبان برنده خود و نیز ناتوانی خود در قبول درک نیازهای دیگران مشکلاتی را هم ایجاد کرده بود.
او عقیده دارد : من بسیار فردگراتر از آن بودم که در سازمان به آن بزرگی جا شوم.
اضافه کردن ابعاد انسانی به کیفیت یکی از دستاوردهایی است که جوران به خاطر آن به طور گسترده ای اعتبار یافت. او مطمئن نیست که شایسته چنین اعتباری باشد. ولی به این مسئله اعتراف می کند که توسعه کیفیت از منظر آماری، به مدیریت کمک فراوانی کرده است. در طول دوره کاری خود مشکلات ارتباطی افراد را نه تنها به خود بلکه با دیگران نیز بررسی کرد و از نظر وی همه این مشکلات یک دلیل ریشه ای داشتند. مقاومت در برابر تغییر یا چنانکه او آنرا می نامد: مقاومت فرهنگی.
پس از سالها تلاش برای خوب کار کردن با دیگران و سپس مشاهده موراد مشابه زیادی بین مدیریت و کارکنان- در سال 1956 هنگامی که کتاب مارگرت مید "الگوهای فرهنگی و تغییرات فنی" را مطالعه می کرد. در آن مقاومتهایی که گروههای ملل متحده ضمن تلاش برای بهبود شرایط کشورهای در حال توسعه، با آن روبرو شده بودند را دید. تعبیر مید از این مقاومت به "یک برخورد بین دو فرهنگ" را متوجه شد به یک جرقه ذهنی می رسد.
جوران ناگهان آن را به طور مشابه با کار دید. همانند برخوردهای بین مدیریت و کارکنان یا موقعیت هایی که تغییراتی را پیشنهاد داده بود و بدون هیچ دلیل منطقی ای توسط مشتریان رد شده بودند. او در مورد مکاشفه خود "پیشرفت مدیریتی" توسعه داد. امروزه جوران هیچ تفکر بدیعی را در این زمینه نمی بیند و می گوید : شاید من اولین نفری بودم که آن را در مورد کیفیت توسعه دادم.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  23  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زندگى نامه بزرگان کیفیت دنیا

سورس سخنان بزرگان با امکانات باور نکردنی

اختصاصی از اس فایل سورس سخنان بزرگان با امکانات باور نکردنی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

سورس سخنان بزرگان با امکانات باور نکردنی


سورس سخنان بزرگان با امکانات باور نکردنی

سورس سخنان بزرگان با امکانات باورنکردنی برای اندروید استودیو دوستان کلیه مراحل تغییر نام برنامه وتغییر پکیج به صورت تصویری با ویدیو در این سورس امده 

 


دانلود با لینک مستقیم


سورس سخنان بزرگان با امکانات باور نکردنی

دانلود مقاله از بزرگان بیاموزیم درباره محرم

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله از بزرگان بیاموزیم درباره محرم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

از بزرگان بیاموزیم درباره محرم

 

1. علامه اقبال‏
علامه اقبال ، اندیشمند ، عارف و شاعر شهیر پاکستانى ، بحق از مفاخر عالم اسلام در قرون معاصر است . این متفکر بزرگ از پیشگامان نهضت بازگشت به خویشتن فرهنگى و از احیا گران اندیشه توحیدى است . اقبال در اشعار خود از خاندان وحى یاد کرده ایى دارد و تمایل او نسبت به اهل بیت نکته ‏اى است که به سادگى از سروده ‏هایش مشخص مى ‏گردد . وى در اشعار خود به نهضت خون رنگ عاشورا ، علل و انگیزه ‏ها ، اهداف و دستاوردها و پیامدهاى آن اشاراتى دارد . در مثنوى رمز بیخودى از حسین (ع) و نهضت خونینش سخن گفته و در معنى حریت اسلامى و سیر حادثه کربلا به گفتگو نشته است :

 

مریم از یک نسبت عیسى عزیز
از سه نسبت حضرت زهرا عزیز

 

نور چشم رحمت للعالمین
آن امام اولین و آخرین‏

 

بانوى آن تاجدار هل اتى
مرتضى ، مشکل‏گشا ، شیر خدا

 

مادر آن مرکز پرگار عشق‏
مادر آن کاروانسالار عشق‏

 

آن یکى شمع شبستان حرم
حافظ جمعیت خیر الامم‏

 

و آن دگر مولاى ابرار جهان
قوت بازوى احرار جهان‏

 

در نواى زندگى سوز از حسین‏
اهل حق ، حریت ‏آموز از حسین‏

 

هر که پیمان با هو الموجود بست‏
گردنش از بند هر معبود رست‏

 

مؤمن از عشق است و عشق از مؤمن است‏
عشق را ناممکن ما ممکن است‏

 

عقل را سرمایه از بیم و شک است
عشق را عزم و یقین لاینفک است

 

عقل گوید شاد شو ، آباد شو
عشق گوید بنده شو آزاد شو

 

عشق را ، آرام جان حریت است‏
ناقه‏اش را ساربان حریت است‏

 

در نگاه اقبال حسین (ع) حماسه ستیز عشق با عقل و هوس است :

 

آن شنیدستى که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس‏پرور چه کرد

 

آن امان عاشقان پور بتول‏
سرو آزادى زبستان رسول‏

 

اله اله باى بسم‏اله پدر
معنى ذبح عظیم آمد پسر

 

ستیز هابیل و قابیل ، موسى و فرعون ، مسیح و قیصر ، محمد و ابولهب ، و حسین و یزید همه و همه حلقه ‏هایى است از زنجیره ستیز حق و باطل ، که از بدایت تاریخ تا نهایت آن گسترده است . حقیقت ، از خون بزرگ مردانى چونان حسین حیات مى‏ گیرد و باطل بقاى خود را وامدار بقاى یزیدیان است . در فلسفه اقبال ، این تضاد ها و درگیری ها در نهایت به سود نیروهاى حق جو و عدالت خواه پایان خواهد یافت و سامرى باطل ، سرانجام داغ ماتم بر دل ، در زیر پاى موسى شکسته و در قربانگاه عشق ، سربریده خواهد شد .

 

موسى و فرعون و شبیر و یزید
این دو قوت از حیات آمد پدید

 

اقبال براى مطالعه عاشورا و بهتر نگریستن به آن ، از خلافت اسلامى و پیامبر (ص) آغاز مى ‏کند . او بدین نکته اذعان دارد که خلافت اسلامى لااقل بعد از امام على بن ابیطالب (ع) رشته از قرآن گسیخته و راه بر کژ راهه برده است . ثمره این حاکمیت سیاسى از قرآن گسسته چیست ؟
اقبال اعتقاد بر آن دارد که جدایى دین از سیاست دستاوردى جز زهر در کام آزادى‏ ریختن ندارد . آزادى در نگاه اقبال تنها در سایه پیوند دین و سیاست ممکن است و لاغیر . نهضت خونین اباعبدالله (ع) همچون سحابى که آزادى مى ‏بارد و عشق مى ‏پرورد و رودى است که از هر کجا که مى ‏گذرد جوانمردى را از خاک برمى‏ انگیزد . حسین بن على (ع) در نگاه اقبال تبلور عینى و عینیت متبلور شعار اساسى توحید - لا اله الا الله - است .

 

چون خلافت رشته از قرآن گسیخت‏
حریت را زهر اندر کام ریخت‏

 

خواست آن سر جلوه خیر الامم
چون سحاب قبله باران در قدم‏

 

بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه‏ ها کارید و رفت‏

 

تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد

 

بهر حق در خاک و خون غلطیده است
پس بناى لا اله گردیده است‏

 

عده ‏اى از محققان برآن‏اند که امام به انگیزه حکومت و با عدم علم به شهادت پا به کربلا نهاد ، بنابراین شهادت هدف نبوده است . در مقابل این دیدگاه ، نظریه دیگرى وجود دارد که هدف نهایى امام (ع) را شهادت و رسوا نمودن رژیم اموى به وسیله بذل خون مى‏ داند . اندیشمندان و صاحب نظرانى که به این نظریه معتقدند برآن‏اند که امام با آگاهى به شهادت پاى به سرزمین کربلا نهاده است و شهادت انتخاب حسین بن على است . شهادت سلاحى است که سالار شهیدان تاریخ براى مبارزه با رژیم یزیدى آگاهانه آن را برگزیده است . اقبال از زمره اندیشمندانى است که بدین نظریه باور دارند . او در اثبات نظر خویش به نحوه حرکت امام از مکه اشاره مى‏ کند ؛ خروج دسته جمعى و پر سر و صدا ، تعداد کم نفرات ، همراه بودن زنان و کودکان ، ادامه راه با وجود خبردار شدن از شهادت مسلم - فرستاده امام به کوفه - ، اعلام متوالى این مطلب که این کاروان به سوى شهادت مى‏ رود و ...
اقبال هدف سید الشهدا را حفظ عزت مسلمین و حراست از مرزهاى حماسه جاوید مى ‏داند :

 

مدعایش سلطنت بودى اگر
خود نکردى با چنین سامان سفر

 

دشمنان چون ریگ صحرا لاتعد
دوستان او به یزیدان هم عدد

 

سر ابراهیم و اسماعیل بود
یعنى آن اجمال را تفصیل بود

 

تیغ بهر عزت دین است و بس‏
مقصد او حفظ آیین است و بس‏

 

ما سوى اله را مسلمان بنده نیست‏
پیش فرعونى سرش افکنده نیست‏

 

خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد

 

تیغ لا چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل خون کشید

 

نقش اله الله بر صحرا نوشت‏
سطر عنوان نجات ما نوشت‏

 

رمز قرآن از حسین آموختیم
زآتش او شعله‏ ها اندوختیم‏

 

تار ما از زخم ه‏اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز

 

اى صبا اى پیک دور افتادگان‏
اشک ما بر خاک پاک او رسان‏
2. عمر ابو النصر
یکى دیگر از نویسندگان معاصر عمر ابوالنصر ، اهل سوریه است . او کتاب هایى در تاریخ و ترجمه بزرگان اسلام و صحابه نوشته است . وى از کسانى است که مقایسه تعلیمات اسلام با وضع فعلى مسلمین او را سخت متأثر ساخته و با تنها وسیله‏ اى که در اختیار داشته - یعنى قلم - خواسته است ضمن نوشتن تاریخ و ترجمه بزرگان دین ، مسلمانان را از گذشته آگاه و به آینده امیدوار سازد تا شاید جامعه اسلامى به خود آمده و سیره بزرگان خود را الگو قرار داده و از این بدبختى رهایى یابد . در این راستا کتابى پیرامون حادثه عاشورا و شخصیت حسین بن على (ع) به نگارش درآورده به نام سید الشهدا وقعه عاشورا ، در اینجا به فراض هایى از این کتاب اشاره مى ‏کنیم .
نویسنده در آغاز پیرامون زمینه ‏هاى پیدایش قیام امام حسین مى ‏گوید :

 

" قیام حسین ابن على و مخالفت او با نظامات آن روز ، از امورى نبوده که بدون مقدمه پدید آمده باشد بلکه مقدمات فراوانى در پدید آمدن نهضت عاشورا نقش داشته است . از این رو در نظر دارم موجبات تسلط معاویه و سلطنت او را بیان کنم . براى آگاهى خوانندگان لازم است به تاریخچه زندگى على بن ابیطالب و سیاست آن حضرت با معاویه و چگونگى اختلاف و خصومت آن‏ها و فرزندان آنها اشاره کنم " .

 

وى ضمن اشاره به اینکه مقام خلافت و امامت بسیار والا و باارزش است و هر بى فضل و بى تقوا نمى ‏تواند متصدى آن شود بلکه بایستى افضل و اعلم و اشجع و اعدل مسلمانان خلافت را به عهده گیرد ، مى ‏گوید : " پیامبر پس از خویش کسى را به جانشینى خود برنگزید ، اما مسلمانان ضمن اعتقاد بر ضرورت امام و خلیفه ، در شخص خلیفه اختلاف کردند . انصار معتقد بودند که چون آن حضرت را یارى کرده ‏اند بایستى خلیفه از میان آنان باشد . مهاجران نیز مدعى بودند که چون نخستین گروندگان به پیامبراند باید خلیفه از میان آنان باشد . على بن ابیطالب هیچ یک را نپذیرفت ؛ از این رو اقدام آنان را قبول نکرد زیرا خلیفه باید از خانواده پیامبر (ص) و از نزدیکترین افراد به آن حضرت باشد . این فکر در دوره ابوبکر و عمر که فتوحات بسیارى نصیب مسلمانان شد تقریباً مسکوت مانده و فراموش شد یا عمداً به آن توجهى نشد و این عدم توجه تا زمان عثمان بن عفان ادامه یافت ولى عثمان به خاطر اینکه به خلافت رنگ اموى داد و تمام کارهاى حساس را به آنها سپرد ، مسلمانان را به اعتراض وا داشت ، - چنانکه - او را محاصره کرده و کشتند ".

 

عمر ابونصر مى ‏گوید : " امام حسن با معاویه صلح کرد و در نامه‏ اى که نوشت فرمود : هیچ یک از افراد عراقى را بازداشت ننماید و تمام مردم از سیاه و سفید در امان باشند و شرایط دیگرى هم فرمود که معاویه فقط بعضى از آنها را انجام داد و بقیه را با این که امضا کرده بود وفا نکرد . پس از صلح حسن بن على ، معاویه بر کار خود مسلط شد و بر خلاف حق و اصول دین مبین اسلام بر امام و خلیفه مسلمین و امام زمان خود قیام کرد و در حق واجب و مسلم او که صاحب حق بود دخالت کرد و آن فتنه بزرگ را بین مسلمین برپا ساخت . او بر خلاف رویه خلفاى راشدین عمل کرد و روش آنها را زیر پا گذارد و اقداماتى کرد که اساساً دیانت اسلام و کشور اسلامى را مبدل به یک سلطنت کرد . بیعت گرفتن از مردم براى پسرش یزید علاوه بر اینکه با اصول اسلام منافات داشت از مصیبت ‏هاى بزرگى است که او بر عالم اسلام وارد کرد و این جوان بى ‏لیاقت را به این مقام رساند که در برابر امام قایم و خلیفه حقیقى مسلمین بایستد ".

 

آنگاه درباره خصومت بنى امیه و بنى هاشم چنین مى ‏گوید : " بنى امیه در مقام خصومت بنى هاشم برآمدند ، به طورى که از ابتداى امر هر چه از دست آنها برآمد با رسول خدا فروگذار نکردند و وقتى دشمنى آنان به جایى نرسیده و پیغمبر (ص) پیشرفت فرمود ، در این مقام دعوت آن بزرگوار را پذیرفته ، خود را در پناه دیانت حفظ نمودند و از عظمت اسلام بهره گرفته و سلطه پیدا کردند . پس از فوت یزید پسر ابوسفیان ، در شام براى معاویه جریان مساعدى پیش آمد و حاکم شام گردید و فعالیت خود را براى ریختن پایه ‏هاى سلطنت آغاز کرد و چنان مهارت نشان داد که پس از چندى شام یکى از ایالات مهم مملکت اسلامى گردید و مستقل شد به طورى که با پایتخت اسلام - مدینه منوره - ارتباط زیادى نداشت . آنها تصمیم گرفتند که چون افتخار نبوت از آن بنى هاشم شد ، آنها هم افتخار عزت و سلطنت را به خود اختصاص دهند و از هر بهانه ‏اى در جهت تثبیت خود استفاده کردند . معاویه مى ‏دانست پس از قتل عثمان ، على او را یک لحظه والى شام نخواهد گذاشت بنابراین با عمر و عاص مشورت کرد و قرار گذاردند که به بهانه قتل عثمان فتنه و انقلابى به پا کرده و على بن ابیطالب را متهم به قتل عثمان نمایند . با این فکر پیراهن عثمان را که به خون آغشته و جاى انگشتان نائله - زوجه او - بر آن پیدا بود روى منبر مسجد انداخته و مردم را جمع کرده شروع به تبلیغ علیه امام نمود . گروهى را از این راه و جمع دیگرى را از راه پول به خود جذب نمود و آنان را خرید " . نویسنده سپس مواردى را یادآورى نموده که معاویه به وسیله پول ایمان آنان را خرید .

 

عمر ابونصر درباره شخصیت امام ، ضمن بیان چند روایت از پیغمبر (ص) که نشان دهنده توجه و مهربانى فوق ‏العاده آن حضرت نسبت به او و برادرش حسن بن على مى ‏باشد ، مى ‏نویسد : " حسین بن على از کسانى نبود که خلافت را براى جاه و جلال بخواهد بلکه آن وجود مقدس فقط در مقابل خواست مسلمین و اصرار آنها موافقت فرمود . از طرفى یزید بن معاویه صلاحیت خلافت را نداشته است " . او در پایان کتاب مى ‏نویسد : " آنچه در سیره و رفتار امام شهید نوشته ‏ام چیزهایى است که انسان را فوق ‏العاده تحریک کرده و عواطف و احساسات را به جوش مى ‏آورد و تاریخ نگار را وادار مى ‏سازد که بپرسد مگر در بین رجال مسلمان کسى نبود که آن آتش را خاموش کند و نگذارد شراره آن آتش که در کربلا پیدا شده بود تمام عالم اسلام را بسوزاند و موجب تفرقه ‏اى بزرگ بین مسلمانان گردد ؟ مگر زمین عوض شده بود ؟ مگر این مردم همان مردمى نبودند که اگر به فردى از مسلمین ظلمى وارد مى ‏شد تا رفع ظلم خوابشان نمى ‏برد . مگر در عهد حسین بن على فقط همان یک دسته کوچک بودند که به یارى او رفتند و دفاع نمودند . مگر - مردم آن زمان - نمى‏ فهیمدند که حسین بن على قادرتر و مهیاتر بود که نگذارد دین جدش بازیچه مردمان دنیا پرست گردد .
در این واقعه ، اسباب تفرقه بین مسلمانان فراهم گردید ولى حالا که تمام مسلمانان فهمیده و دانسته ‏اند و سر گرفتارى خود را تشخیص داده ‏اند بر آنهاست که از این واقعه بزرگ و این مصیبت عظیمى که بر پیکر اسلام و دیانت وارد آمده است عبرت بگیرند و براى خود پیش بینى کنند و بدانند که حسین بن على در راه یک فکر و یک مبدأ و یک مقصود عالى جنگید و اگر خلافت را مى ‏خواست براى آن بود که خود را احق و اصلح از دیگران مى ‏دانست . از این رو از واجبات است که مسلمانان موارد اختلاف را کوچک شمرده و آن را دور بریزند و با هم اتفاق داشته باشند و مانند یک دست در راه خدا و - دین - محمد بن عبدالله (ص) بکوشند " .
آنچه اشاره شد فراز هایى از سخنان عمر ابونصر در کتاب سید الشهداست .
3. علامه استاد شیخ عبدالله علائلى مصرى‏
وى از نویسندگان مصرى است که با قلمى بسیار شیوا کتابى به نام تاریخ الحسین به نگارش در آورده است . وى در این کتاب پیرامون شخصیت امام حسین بن على و نهضت عاشورا تحقیق شایسته‏ اى انجام داده است . البته تاریخ الحسین بخش دوم کتاب‏ ارزشمند دیگر ایشان است که به نام سموالمعنى فى سمو الذات مى‏ باشد .
در اینجا به فراز هایى از این کتاب اشاره مى ‏کنیم ، علاقمندان مى ‏توانند به کتاب مزبور مراجعه نمایند .
ایشان در آغاز کتاب پیرامون شخصیت امام حسین مى ‏نویسد : " اى ابا عبدالله حسین ! هیچ تاریخى سزاواتر از تاریخ تو نیست که عنوان بزرگوارى ابدى یابد . تو نهالى هستى که در جویبار معجزه روییدى تابار دیگر معجزه ببار آرى . درخت نیرومند با همه نمایش هاى دلرباى خود همان نهالى است که نیرومند شده . نبوت معجزه‏ اى است که انسان را براى فکر بلند تازه آماده مى ‏کند . پیغمبر اسلام مردم را براى آدمیت بى ‏آلایش آماده کرد و معجزه خود را به پایان رساند . اى ابا عبد الله حسین ! تو خود را آماده کردى که معجزه آدمیت بى ‏آلایش باشى و از این رو اعجاز را به پایان رسانیدى . پیغمبرى باید تا مغزها را از اندیشه ‏هاى ناشایسته و خرافات شستشو کند و مصلحى لازم است تا مردان خودپرستى را که خدایى به خود مى ‏بندند سرکوب نماید . جد تو همان پیغمبرى است که خدایان دروغى خرافات را نابود کرد و تو همان سبط مصطفى مى‏ باشى که شور خدایى را از سر مردمان خودپرست بیرون کرده‏ اى . زندگى همیشه جنبش است و مرگ آرامش ؛ ولى مرد بزرگ وقتى هم مرد آرام و خموش نمى‏ ماند بلکه از مرکز هستى خود در یک فضاى پهناور بى پایان در جنبش آید تا همه زندگان به جوش و خروش آرد . اى حسین ! جان تو با جان هر مصلحى آمیخته ، و هر مجاهدى ، جانبازى را در پرتو آموزش حضرت تو آموخته " .

 

آنگاه درباره ویژگی هاى امام مى ‏گوید : " خانواده هاشم از دیر زمان ، متخصص در شؤون دینیه بودند و در دوران جاهلیت در اعمال حج پیشواى مردم بودند . آنان نوعى پرورش دینى مخصوص داشتند که پیوسته شعور خداخواهى را در آنها مى‏ افروخت . از این رو خون حسین از وراثت هاى دینى پشت اندر پشت آمیخته بود و باید کارهاى او را در پرتو این وراثت دینى بازرسى نمود . حسین اوصاف خوبى از مادرش به ارث برده بود نظیر :

 

1. واداشتن خویش به کارهاى نیک و تقوا ؛
2. شعور آمیخته به اندوه ؛ این صفت در حسین آشکار بود . بسیارى کم خنده و کم شادى بود ، همیشه در آینده جامعه اسلامى اندیشه مى ‏کرد .
3. بر آنان که از راه راست و برکنار بودند بسیار خشمناک بود و این از اوصاف مادرى بود که به ارث برده بود . آن بانو سوز دلى بى‏ اندازه از دست دشمنان پدرش داشت و آرزوى انتقام از آنها را مى ‏کشید . همان دشمنانى که پدرش را در احد خونین دل کردند و در روز عاشورا به روى پسر او شمشیر کشیدند .

 

همه اینها و مشاهدات روزگار جوانى و شورش‏ هاى دوره عثمان و پدرش در جنگ جمل ، صفین و نهروان او را آماده کرده بود که در راستاى راه اندازى برنامه اصلاح همگانى که پدرش تنظیم کرده بود مردى بزرگ باشد . از این روى بى‏انصافى است که آن حضرت را به شورش مؤاخذه کنند و بر او تندى نمایند . من هر روز زنده باد مى ‏گویم به آن جوانمردانى که در برابر حکومت هاى فاسد شورش بر پا می کنند و بر دل بزرگ آنهایى که پر از اخلاص و شرافت است آفرین می گویم و بزرگترین همه آنان حسین بن على است ".

 

علائلى درباره نقش پیامبر در تربیت و رشد امام می گوید : " پیغمبر می خواست هر چه از رموز و اسرار عالم در دل بزرگوارش جا گرفته بود را یک بار با روان آن جوان خود بیامیزد و آن چه دست خدإ ؛ در صفحه پاک دلش نگارش کرده بود را در صفحه پاک دل او بنگارد . دو شاگرد از گهواره پرورش پیغمبر بیرون آمد ؛ یکى نمایش واژه آرامش حق بود و دیگرى نیز همان واژه بود ولى با جوش و خروشى که صدف طبع بشر را شکافت و زنگ گمراهى را از صفحه هستى آنها زدود چرا که طبیعت رنگ خورده انسان جز با سوهان فریاد حق ، جلا و روشنى نیابد .
یکى از آن دو شاگرد داعى حق بود و دیگرى نمایش مدافع و نگهبان . پیغمبر شاگرد بزرگوار خود را در یک نوازش و دل نازکى فرو می برد تا خود را دریابد و در عالم هستى مستقل شود ".

 

آنگاه علائلى پرورش را به یک درخت تشبیه می کند که در کنار آب روان کشت می شود و کشاورز با کمک کارمندان طبیعت از آن وارسى می کند تا به بار نشیند : " خدا نیروهاى آدمیت را در او نهاده تا کم‏کم نمود کند و اندک ‏اندک در او نمایان شود ، اندام و ملکات تدریجاًبه کمال رسد و ایمان کودک با نشو و نماى او ترقى یابد . پیغمبر می خواست بچه خویش را اینطور بپرورد . سپس على هم به معنویت سرشار او که همیشه در فزونى بود کمک کرد .
اگر چه بیش از شش سال و کمى زیر دست پرورش پیغمبر زیست نکرد ولى بهره بزرگى از آن به دست آورد . در این شش سال از مشاهده جمال زیباى نبوت ، دل و وجدان او پر از حقایق گردید . پیغمبر چنان به او و برادرش علاقه ‏مندى نشان می داد که آنها را گل بوستان خود خواند . حضرت فاطمه نیز در نفس پاک او ، اندیشه خیر و دوستى مطلق را پرورش داد و در گوشه ‏هاى دل و نهاد او فضایل عالیه را پروراند و چنان مبادى اولیه را در نفس او تشکیل داد که نقطه دایره الهى شد . کودک دایره کوچکى براى خود رسم می کند که بر دور مادرش می چرخد ولى در عوض مادر براى او یک دایره بى ‏پایان رسم می کند ؛ چون که اندیشه خدایى را نقطه پرگار افکار او قرار می دهد و به این وسیله دل او وسعت پیدا می کند تا همه جهان را با عواطف پاک خود فرا گیرد ".

 

او در جاى دیگر از کتاب خود می گوید : " در آثار و اخبار آمده است که حسین ، سایه مانند با جد بزرگوارش همانند بود و پیغمبر پرتوى از محبت و خصایص خویش به وى داده بود تا در پس صورت ، معناى آن را نیز داشته باشد و پس از وى حقیقت او باشد ، چنانچه پیشتر انسانى بود که از کنگره نبوت انا من حسین بالا رفته و یک نبوتى بود که به درجه انسانیت فرود آمده بود .
کودک به اعتبار خانواده ‏اى که در آن بزرگ می شود داراى تربیتى متفاوت می گردد مانند قطره باران که گاهى در میان شیشه می ریزد و گاهى میان خاک تیره بیابان. و حسین در خانواده نبوت زاده شد . حسین نهالى بود که پیغمبر به دست خویش آبش داد . اصلش پاکیزه بود و فرعش پاکیزه شد . نگریست تا از چشمه نبوت سرشار شود . سپس هر دو به عنوان یک حقیقت ؛ یکى به سوى گذشته رهسپار شد و دیگرى به سوى آینده ؛ اما پیامبر بزرگ تا آن زمان که می رفت رو برمی گردانید و با چشم حسرت و دل هراسان ولى پر محبت به فرزند خویش می نگریست .
حسین بن على رمز راستى و درستى وجود پیغمبر بود . در او معنا و طبیعت پیغمبر بود . گویا از وجود او دوباره پیغمبر پدیدار گشت ، نماینده اخلاق محمدى بود و در هر کارى از کارهاى دنیا و آخرت مثال پیغمبر ؛ تا آن که همه حفاظ و روات اجماع کردند که حسن سنت پیغمبر و روش آن حضرت را به همه نمایاند و از این رو انجمن او دلخواه همه کس و محل رفت و آمد فرشتگان بود . کسى که در محضر او می نشست درمى یافت که در محضرى پر از سکینه و وقار جاى دارد که فرشتگان هر صبح و شام آستان بوس و شیفته جلوس آنند .
معاویه به مردى از قریش گفت هر گاه به مسجد پیغمبر رفتى حلقه‏ اى می نگرى با وقار و آرام‏ نشسته‏ اند ، در آن حلقه ابى عبدالله است که ازارى تا نصف ساق‏ هایش پوشیده است . چون حضرت حسین به سوى مردم مى ‏آمد حلقه حلقه و صف در صف تا چشم کار می کرد برابرش می نشستند و از سرچشمه فیض او کامیاب می شدند و به دامن او می چسبیدند ؛ مانند مرغانى که از سختى گرما بر روى زمین نمناک بیفتند که خود را خنک سازند .
هر گاه حسین به لسان الغیب خود سخن می گفت ، در اسرار الهى در مى ‏سفت و پرده از حقایق غیبیه برمی داشت و چون خاموش می شد به طریقه دیگرى اسرار نهان را به فهم حاضران می رسانید ".

 

علائلى می گوید : " مرد خدا تا زنده است استوار ، و چون مرد نماینده ‏اى است عالى مقدار که تا ابد در جهان بپاید و تاریخ هر ملتى واقعاً تاریخ بزرگان آن است هر ملتى که رجال بزرگ ندارد تاریخ ندارد و ما چون حسین را در میان رجال تاریخ داریم نه تنها از مردى بزرگ مانند دیگر رجال تاریخى بهره‏مندیم بلکه بزرگترین رجال تاریخ که عمر خویش را نه صرف تحصیل مجد و بزرگوارى زمینى بلکه صرف رضاى دوست نمود و جان خود را فداى آن کرد برخورداریم .
حسین مردى است که همه عظمت‏ هاى جهان در او جمع شده و در هر صفت پسندیده یگانگى پیدا کرده است . آرى مردى که وجودش سرشار از عظمت نبوت محمد ، عظمت مردانگى على و عظمت فضیلت فاطمه است ؛ نماینده عظمت انسان و آیت آیات بینات است . از این رو یاد کردن او و انجمن کردن در ذکر حالات و مصایب او فقط یاد کردن مردى از مردان جهان نیست ؛ بلکه یاد کردن انسانیت است که ابدى است و اخبار او اخبار یک نفر بزرگ نیست که اخبار بزرگوارى بى مانند است . مردى است که وجودش آیت مردان جهان است و بزرگوارى است که در او حقیقت بزرگى مجسم است و باید همیشه او را یاد کرد و از او موعظه گرفت ؛ از این جهت شایسته است که همیشه در ذکر او باشیم و به یاد او رازهاى غیب را خواستار گردیم زیرا مصدر الهام الهى است و در این عالم جلوه گر شده و پرتو هیبتش در قرن‏ هاى پى در پى کشیده شده و همیشه درخشنده خواهد بود تا آن که لا نهایت ابد را در اشعه انوار خود منتظم کند و در ماوراى آسمان و زمین جلوه ‏گر شود و آیا براى نور خدا حدى هست .
هر کس در پایان کار حسین بنگرد بداند که بزرگترین پایان و بزرگترین فداکارى و بزرگترین یادگارى است که در جهان دست خدا به خامه توانایى به خطى سرخ تا ابد نوشته . اخلاص لفظى است که معناى آن در شهادت مظلومانه است . هر کس خواهد مخلص باشد دل بر مصیبات آن نهد .

 

قد خط سطراً على الایام فقرؤه‏
و کان آیة امجاد و احماس

 

یا جند الموت دون المجد مختلداً
و احقرن بعیش الذل انکاساً

 

سطرى نوشت بر صفحه روزگار که آن را می خوانیم و آیت بزرگوارى و غیرت بود . خوش است مردن براى بزرگوارى و پست شمردن زندگى در خوارى .
نمایش کامل آن با روى خون آلوده جلوه گر شود . زنده باد گوییم پاکى را که در منزلش طشت ، قدس و خون است . توده هاى آینده به آوازى بلند لرزان و سوزان از زیر سنگ ها و پشت پرده قبر ها می شنوند . زنده و جوشنده که در اعماق دلها اثر می کند و سینه‏ ها را آتش می زند و شعور و وجدان را زنده می کند . از سوز زیر و بم این آواز انسان می تواند گناهان خود را بشوید و چرک هاى خود را پاک کند و پلیدى خویش را دور کند تا انسانى شود که دین خواسته و شریعت آن را آراسته ... و حسین فقط براى این اوصاف پسندیده قربانى شد و این تهمت است اگر گفته شود فداى تصاحب سلطنت و پادشاهى شد . این امور در اندیشه ذات بزرگش راه نداشت زیرا اینها مقصود مردمان شهوت پرست است .

 

امام شهید برنامه شورش و نهضت خود را بیان کرد و به ولید بن عتبه بن ابى سفیان حاکم مدینه فرمود : اى امیر ما خانواده پیغمبر ، معدن رسالت و محل نزول فرشتگانیم . خدا دین او را باوجود ما آغاز کرد و به وجود ما انجام می دهد و یزید مرد فاسق و شرابخوارى است که مردم بیگناه را می کشد و تجاهر به فسق می کند و مثل من کسى با مثل او بیعت نخواهد کرد .
امام براى ما روح بیعت و فلسفه خلافت را در یک کلمه گنجانیده که فرمود : مانند من با مثل یزید بیعت نمی کند . بیعت با خلیفه خودفروشى است . بیعت با او این است که خود را به فسق و فحشا و ستمکارى و مجاهره در گناهکارى بفروشى . اگر خلافت را به معنایى که حسین اعتبار می کرد بفهمیم ممکن است بزرگى او را درک کنیم. باید اندکى در حادثه کربلا تأمل کرد تا بزرگواری هاى امام را به روشنى دریافت ".
علامه علائلى درباره زمینه هاى پیدایش نهضت عاشورا می نویسد : " باید اندیشه بیشمار نمود و خود را از هرگونه طرفدارى مجرد ساخت زیرا هرگاه به غرض‏رانى آمیخته باشد موجب مبالغه و اغراق گردد و جز زنده کردن اختلافات مذهبى فایده دیگرى ندارد . تعصب مذهبى و قصد تقرب به سلطان زمان خود ، از غرض هاى مهمى بوده است که تاریخ را درهم و برهم خواهد کرد و ما را در حیرتى سخت انداخته است " .
آنگاه می گوید : " براى - کشف - حقیقت افکار حسین بن على (ع) ، بایستى احساسات عرب و افکارى را که بر اساس تقلید کورکورانه حاکم بوده بررسى کنیم و روشن سازیم که نبوت حضرت خاتم چه اثرى از خود بر به جاى گذاشت و در جنگ عصبیت با دین ، چگونه عصبیت در کمین دستورات نبوت نشست تا در فرصت مناسب آن را در هم شکند و شرح دهیم حالت نفسانیه عرب را پیش از اسلام ؛ همچنین دستورات و عادات بدویه ، و نظام عشیرگى را و سهل انگارى خلفا در جلوگیرى از نظام ناهنجار بدویت که پیغمبر براى برانداختن اساس آن رنج ها برد و چون زمام حکم به دست امیران داده شد عالم اسلام یکپارچه استبداد محض گردید .
براى اداى حق مطلب درباره حسین بن على شایسته است به شرح - وقایع - زمان پیغمبر ، روز سقیفه و دوران خلیفه اول ، دوم و سوم بپردازیم و ببیننیم که على بن ابیطالب چگون زمامدار شد و معاویه و مستشارش عمرو عاص چه آثارى در جامعه اسلام به جاى گذاشتند و بدانیم گروهى از صحابه از جنگ على و معاویه کناره گرفتند و در گوشه عزلت خزیدند و فکر دینى جامعه را متزلزل ساختند و بساط خوارج را فراهم کرده و راه خروج و سرپیچى از فرمان امام وقت را براى نادانان گشودند . حوداث بزرگى به وجود آمد که باعث به وجود آمدن میدان هاى خون ریزى اسفناک شد و جامعه را از روح دین و معناى شریعت بسیار دور نمودند . از این رو زد و خورد میان على بن ابیطالب و معاویه زد و خوردى شخصى نبود بلکه جنگ میان قانون قرآن و مبادى جاهلیت بود ، جنگ میان خلافت اسلام با ملک و پادشاهى و استبداد بود . وضع حکومت زمان خلفا از وضع زمان پیغمبر دور نبود هنوز گرمى ایمان در دل مردم بود و از پیغمبر یاد گرفته بودند ولى چاره‏اى جز پیمودن این راه نداشتند ".
4. عباس محمود عقاد
عباس محمود عقاد از نویسندگان مصرى است که کتاب هاى فراوانى در زمینه هاى گوناگونى تالیف کرده است . یکى از کتاب هاى ایشان کتاب حسین ابوالشهدا است . در این کتاب پیرامون زمینه هاى پیدایش نهضت عاشورا و ویژگی هاى بنى هاشم و بنى امیه به طور مفصل بحث شده و در اینجا به فرازهاى از آن اشاره می کنیم .
وى می نویسد : " در تاریخ اسلام از دو گروه بسیار یاد می شود ؛ بنى هاشم و بنى امیه که هر دو گروه در اصل و نسب به عبد مناف و سپس قریش می رسند ، اما هر کدام ویژگی هاى مخصوص به خود دارند . یک گروه نماد فضایل و ارزش ‏هاى معنوى و گروه دیگر سمبل مفاسد و نفع‏طلبى و جاه و مقام می باشند .
این دو گروه نه تنها در معنویات ، بلکه از نظر ظاهرى صورت و قامت نیز با یکدیگر اختلاف دارند چنانکه غفل نسابه می گوید بر معاویه وارد شدم گفت عبدالمطلب بن هاشم را براى من توصیف کن . گفتم عبدالمطلب داراى صورت نیکو و سفید و قامتى کشیده بود و در پیشانى او نور نبوت و عزت مشاهده می شد . ده تن از فرزندان ، اطراف او را مانند نیزارى فرا می گرفتند اما امیه پیرمردى کوتاه قد و داراى اندامى لاغر بود و چشمان او کور بود چنان که غلام او به نام ذکوان او را در پى خود می برد و این عجیب نیست چرا که گاهى دو برادر در یک خانواده از جهات اخلاقى و رفتارى بایکدیگر متفاوت ‏اند . بنى هاشم پیش از بعثت پیامبر (ص) در یارى حق ، همکارى و تعاون پیشقدم بودند ؛ برخلاف فرزندان عبدالشمس که اهل تجارت ، ریاست ، سیاست و ربا و کم فروشى بودند ".
آنگاه می گوید : " حوادث گوناگونى باعث خصومت بنى هاشم و بنى ‏امیه می شد . نخستین جدایى ، پیش از تولد معاویه بود که امیه به شام هجرت کرد و هاشم در مکه ماند . آنگاه ستاره ابوسفیان بالا آمد و در حجاز زعامت قریش را به دست گرفت ، تا هنگامى که دعوت محمدى از بنى هاشم آشکار شد ، اینجا بود که آغاز جنگ جدیدى بین بنى ‏هاشم و بنى امیه درگرفت که همچنان استمرار داشت .
حسین بن على نمونه بهترین فضایل و ویژگی هاى هاشمى بود ، در صورتى که یزید بن معاویه‏ نماد بسیارى از عیوب و مفاسد طایفه قریش بود .
گر چه معاویه برخى از خصلت ها را نظیر وقار ، حلم و سیادت دارا بود اما در برابر آنچه سلطنت او را تهدید می کرد نمی توانست خود را نگه دارد ؛ از این رو برخى از شیعیان على را که حاضر به سب و دشنام او نشدند به قتل رساند و همواره در زندگى خودش از این عمل ، اظهار ندامت می کرد و می گفت : ما قتلت أحداً الا و أنا اعرف فیهم قتلته ما خلا حجراً فانى لا اعرف باى ذنب قتلته . مادر یزید میسون بنت مجدل کلبیه بود که زندگى با معاویه را در دمشق دوست نداشت و معاویه را تشویق می کرد تا در بیابان زندگى کند ، لذا معاویه او را با یزید به بیابان فرستاد و دراین مدت یزید از پدرش دور بود .
معاویه داراى مشاوران صاحب رأى نظیر عمر و عاص و مغیره بود ، در صورتى که یاران یزید جلاد ها و سگانى بودند که در پى شکار می گشتند و درون سینه هاى آنان از کینه بنى ‏آدم پرشده بود . بدترین آنها شمشر بن ذى‏ الجوشن ، مسلم بن عقبه ، عبید الله زیاد و عمر بن سعد بن ابى وقاص بودند . شمر داراى مرض پیسى بود . مسلم بن عقبه در مدینه سه شبانه روز مشغول تجاوز و قتل بود ، او مانند قصابى که گوسفندان را ذبح می کند ، فرزندان مهاجرین و انصار و ذریه اهل بدر را سر برید . به نقل از زهرى هفتصد تن از بهترین مردان و ده هزار تن از موالى را کشت . آنگاه نام ه‏اى به یزید نوشت : این نامه را در منزل سعید بن عاص در حالى که مریض هستم می نویسم اما هیچ باکى ندارم اگر اکنون مرگ به سراغ من آید چرا که تا توانستم مردم را قتل عام کردم و بهترین افراد را به قتل رساندم تنها خانه هاى اولاد عثمان در امان بودند .
اما عبیدالله زیاد در نسب خویش متهم به قریش است چون پدرش مجهول بود و گفته ‏اند او زیاد بن ابیه بوده است . معاویه او را به ابى سفیان منتسب کرده است . در هر صورت این افراد جلادان و متمردین بزرگى بودند که مطیع هوا و هوس‏ نفسانى و حقد و کینه ‏اند . در برابر اینها ، گروهى از انسانهاى پاک قرار دارند که تمام دنیا را در راه خدا رها ساخته و جز او اندیشه ‏اى در سر نداشتند نماد توحید و آمال توحیدى بودند بنابراین جنگ عاشورا را بایستى جنگ میان جلادها و شهیدان نامید " .
امام حسین (ع) از دیدگاه دکتر شریعتی
برخى از سخنرانى ‏ها و نوشته هاى دکتر شریعتى در مورد شهادت امام حسین‏ علیه السلام و حادثه کربلا ، از جمله آثار خوب وى به شمار مى ‏رود . در این نوشتار سعى خواهیم نمود به حد وسع خود ، دیدگاه دکتر شریعتى را در این موارد به تصویر کشیم :

شهادت حسین‏ علیه السلام‏
" شهادت حسینى کشته شدن مردى است که خود براى کشته شدن خویش قیام کرده است ... امام حسین ‏علیه السلام از مقوله دیگرى است ؛ او نیامده است که دشمن را با زور شمشیر بشکند و خود پیروز شود ، و بعد موفق نشده و یا در یک تصادف یا ترور توسط وحشى ، کشته شده باشد . این‏ طور نیست ، او در حالى که مى ‏توانسته است در خانه‏ اش بنشیند و زنده بماند ، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال مردن شتافته و در آن لحظه ، مرگ و نفى خویشتن را انتخاب کرده است ... امام حسین‏ علیه السلام یک شهید است که حتى پیش از کشته شدن خویش به شهادت رسیده است ؛ نه در گودى قتلگاه ، بلکه در درون خانه خویش ، از آن لحظه که به دعوت ولید - حاکم مدینه - که از او بیعت مطالبه مى ‏کرد ، " نه " گفت ، این ، " نه " طرد و نفى چیزى بود که در قبال آن ، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه ، حسین شهید است . "

سمبل شهادت حسینى در این تعریف ، تنها سلاح پیروز است . البته شهادت حسینى شرایط ویژه خود را مى ‏طلبد . وقتى ظلم ، انحطاط و انحراف همه گیر مى ‏شود و ارزش ‏هاى والاى اسلامى مسخ مى‏ گردد و موعظه‏ ها بر گوش ‏هاى سنگین کارگر نمى ‏افتد ؛ حسین با همه دانایى به عدم توانایى خود در پیروزى ظاهرى بر دشمن ، علناً به پیشواز مرگ می رود و با انتخاب شهادت ، بزرگترین کارى را که مى ‏شد کرد ، انجام مى ‏دهد .

ثمره شهادت امام حسین‏ علیه السلام آگاهى و بازگشت مردم به هویت اصیل اسلامى و زدن داغ رسوایى کشتن فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر پیشانى کریه حکومت یزید است .

در شهادت حسینى ، وظیفه اولیه اسلامى براى یارى دین خدا ، شهادت است ؛ در این جا مجاهد فى‏ سبیل ‏الله با شهادت خود ، دین خدا را یارى مى ‏کند . شهادت عمار یاسر نیز از این قبیل است ؛ لیکن انعکاس شهادت اباعبدالله الحسین ‏علیه السلام به دلایلى گسترده و خارج از ظرف زمان است .

در شهادت حسینى ، شهید با خوب مردن پیروز مى ‏شود و در شهادت حمزه ‏اى ، با خوب کشتن . در شهادت حسینى ، شهید با شکست ظاهرى از دشمن پیروز مى ‏شود و در شهادت حمزه ‏اى ، شهید با پیروزى بر دشمن . در شهادت حسینى ، وظیفه اولیه شهید ، شهادت است و در شهادت حمزه‏ اى ، وظیفه اولیه شهید ، مجاهدت و تلاش براى شکست دشمن است .

امام حسین علیه السلام
تأثیر اباعبدالله الحسین‏ علیه السلام بر روى اندیشه‏ هاى دکتر شریعتى و خلق روح حماسى و نگاه حسینى وى ، در همه آثارش به وضوح دیده می شود . بازتاب حماسه حسینى در جولان فکر و روحیه وى بسیار گسترده ، شورانگیز و عمیق مى ‏باشد ؛ به طورى که بسیارى از جریانات سیاسى و اجتماعى و رویدادهاى تاریخى را با رویکرد به " حادثه کربلا " تحلیل و ارزیابى مى ‏کند . پرداختن به عاشوراى حسینى از منظر دکتر شریعتى بیشتر انعکاس یک قریحه قوى ، احساس شورانگیز و ترجمان روح حماسى و بى‏ تاب اوست . این بخش در زوایاى مختلفى قابل مدح است ، که اختصاراً به چند مورد از آن مى ‏پردازیم :

الف) شرایط نهضت امام حسین ‏علیه السلام‏
" شکل مبارز ه‏اى که حسین انتخاب کرده ، قابل فهمیدن نیست مگر این که اوضاع و شرایطى که حسین در آن شرایط ، قیام خاص خودش را آغاز کرد ، فهمیده بشود ... اکنون حسین مسئول نگاهبانى انقلابى است که آخرین پایگاه هاى مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش ، یعنى حکومت اسلام و جبهه حقیقت و عدالت ، یک شمشیر برایش نمانده و حتى یک سرباز ! سال ‏هایى است که بنى‏ امیه همه پایگاه هاى اجتماعى را فتح کرده است . "

اسلام در این زمان ، چون پوستین وارونه شده است ؛ ارزش ‏هاى اسلامى رنگ باخته و دین با حاکمیت افراد فاسد و غاصب ، رو به انحطاط و انحراف مى ‏رود . امام حسین‏ علیه السلام در چنین شرایطى براى اصلاح دین جدش قیام مى ‏کند ؛ از یک سو ، نیرویى براى تغییر وضع موجود ندارد و از دیگر سو ، در سکوت خود مشعل امیدى نمى ‏بیند . بنابراین ، با تنهاترین و برنده ‏ترین سلاح ، سلاح شهادت ، به رویارویى با یزید ، مظهر باطل مى ‏شتابد و با شهادت خویش بر آنها پیروز مى ‏شود .

این که حسین فریاد مى ‏زند - پس از این که همه عزیزانش را در خون مى ‏بیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمى ‏بیند - فریاد مى ‏زند که : " آیا کسى هست که مرا یارى کند و انتقام کشد ؟ " " هل من ناصر ینصرنى ؟ " ؛ مگر نمى ‏داند که کسى نیست که او را یارى کند و انتقام گیرد ؟ این " سؤال " ، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش ، از آینده است و از همه ماست و این سؤال ، انتظار حسین را از عاشقانش بیان می کند و دعوت شهادت او را به همه کسانى که براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند ، اعلام مى ‏نماید .

ب) بایستن و نتوانستن‏
" فتواى حسین این است : آرى ! در نتوانستن نیز بایستن هست ؛ براى او زندگى ، عقیده و جهاد است . بنابراین ، اگر او زنده است و به دلیل این که زنده است ، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد . انسان زنده ، مسئول است و نه فقط انسان توانا . و از حسین ، زنده ‏تر کیست ؟ در تاریخ ما ، کیست که به اندازه او حق داشته باشد که زندگى کند ؟ و شایسته باشد که زنده بماند ؟ نفس انسان بودن ، آگاه بودن ، ایمان داشتن ، زندگى کردن ، آدمى را مسئول جهاد می کند و حسین مَثَلِ اعلاى انسانیت زنده ، عاشق و آگاه است . توانستن یا نتوانستن ، ضعف یا قدرت ، تنهایى یا جمعیت ، فقط شکل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئولیت را تعیین مى ‏کند نه وجود آن را . "

" بایستن " یعنى براى انجام دادن وظیفه مسئولیت دینى و شرعى ، تلاش نمودن و تا حد توان براى پیشبرد آن ، به تناسب زمان و شرایط ، اقدام کردن . گویاترین کلام براى اداى این مفهوم ، فرمایش حضرت امام‏ قدس سره است ؛ ایشان در پیامى فرمودند :

" ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفه ‏ایم ، نه مأمور به نتیجه . "

هر مسلمانى در هر شرایطى ، وظیفه ‏اى دارد که باید بدان عمل نماید ؛ لیکن اقتضاى زمان ، شکل انجام وظیفه را به تناسب خود ، دستخوش تغییر مى ‏سازد . عمل به وظیفه در بستر زمانى خاص ، " جهاد " و در شرایطى " فقه " و در برهه ‏اى " پرداختن به مسایل علمى " است ؛ لیکن آنچه با تحول زمان دگرگون نمى ‏شود ، اصل اداى تکلیف و انجام وظیفه است .

ج) هنر خوب مردن‏
" او ( امام حسین‏ علیه السلام ) فرزند خانواده ‏اى است که هنر خوب مردن را در مکتب حیات ، خوب آموخته است ... آموزگار بزرگ شهادت اکنون برخاسته است تا به همه آنها که جهاد را تنها در توانستن مى ‏فهمند و به همه آنها که پیروزى بر خصم را تنها در غلبه ، بیاموزد که شهادت نه یک باختن ، که یک انتخاب است ؛ انتخابى که در آن ، مجاهد با قربانى کردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق ، پیروز مى ‏شود و حسین " وارث آدم " - که به بنى ‏آدم زیستن داد - و " وارث پیامبران بزرگ " - که به انسان چگونه باید زیست را آموختند - اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مردن را بیاموزند . "

شهادت ، هنر مردان خداست ؛ چنان که خوب زیستن و خوب زندگى کردن ، هنر مردان الهى مى ‏باشد . خوب مردن نیز هنرى است که در درجه اول ، شهدا آن را به ارث مى ‏برند . شهدا شمع‏ هاى فروزانى هستند که با نثار هستى و وجود خود در محضر حق تعالى ، پیروز مى ‏شوند . سید الشهد سمبل و الگوى خوب مردن ( شهادت ) در همه اعصار است . مقتدایان امام حسین‏ علیه السلام کسانى هستند که از مایه جان خویش در راه خدا نثار می کنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است که هنر خوب مردن را در جان بى ‏تاب انسان ‏هاى عاشق ، تزریق می کند .

د) آثار شهادت امام حسین‏ علیه السلام‏
" برخى درباره آثار شهادت حسینى تردید کردند ! و آن را قیامى خوانده ‏اند که شکست خورده است ؛ شگفتا ! کدام جهاد و کدام جنگِ پیروزى بوده است که دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ ، این همه گسترده و عمیق و بارآور باشد ؟ ... حسین با شهادت " ید بیض " کرد ، از خون شهیدان " دم مسیحائى " ساخت که کور را بینا مى ‏کند و مرده را حیات می بخشد ... اما نه تنها در عصر خویش و در سرزمین خویش ، که " شهادت " جنگ نیست ، رسالت است ؛ سلاح نیست ، پیام است ؛ کلمه ‏اى است که با خون تلفظ مى ‏شود . "

تأثیر حادثه کربلا ، هم در بستر زمان خود و هم در طول تاریخ ، عمیق و فراگیر بوده است . نهضت‏ هایى که با فاصله کمى با الهام ‏گیرى از قیام خونین کربلا شکفتند - مانند قیام توابین و ابومسلم خراسانى - و جان‏ هاى مردمى که از ترنم خون ‏هاى گرم شهیدان کربلا زندگى یافتند ، معدود نیستند ؛ انقلاب اسلامى شاهد و مثالى زنده در عصر حاضر است که هم در شروع نهضت ، پیروزى انقلاب ، ثبات نظام و ادامه آن تا هم اکنون همواره زیر درخشش پرتو عشق به اباعبدالله الحسین‏ علیه السلام جریان یافته است . به راستى کدامین عشق و ایمان جوشان براى پیشبرد انقلاب اسلامى مى ‏توانست به اندازه عشق و ایمان حسینى مؤثر باشد ؟

ه) زندگانی جاوید
" آنها که تن به هر ذلتى مى ‏دهند تا زنده بمانند ، مرده‏ هاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا کسانى که سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده ‏اند و مرگ خویش را انتخاب کرده ‏اند - در حالى که صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود - توجیه و تأویل نکرده ‏اند و مرده‏ اند ، اینها زنده هستند ؟ آیا آنها که براى ماندن‏شان تن به ذلت و پستی ، رها کردن حسین و تحمل کردن یزید دادند ، کدام هنوز زنده ‏اند ؟ هر کس زنده بودن را فقط در یک لَشِ متحرک نمى ‏بیند ، زنده بودن و شاهد بودن حسین را با همه وجودش مى ‏بیند ، حس مى ‏کند و مرگ کسانى را که به ذلت‏ ها تن داده ‏اند تا زنده بمانند ، مى ‏بیند . "

شهدا زنده ‏اند و سید الشهد زنده ‏ترین شهید تاریخ است . نام او ، یاد او ، خاطره او و داستان شگرف کربلاى و ، همه و همه در طول تاریخ براى همه نسل‏ ها نیروبخش ، حیات آفرین ، امیدزا و انقلاب گستر است . به راستى کدامین ملت را مى ‏توان سراغ گرفت که با روح و خون حسین همگرایى کنند و به افت

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله از بزرگان بیاموزیم درباره محرم

تحقیق جایزه نوبل و بزرگان علوم مالی و اداری

اختصاصی از اس فایل تحقیق جایزه نوبل و بزرگان علوم مالی و اداری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق جایزه نوبل و بزرگان علوم مالی و اداری


تحقیق جایزه نوبل و بزرگان علوم مالی و اداری

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:3

فهرست:

جایزه نوبل و بزرگان علوم مالی و اداری

هربرت سایمون برنده جایزه نوبل معتقد است که فعالیت اقتصادی به خاطر غفلت از نامعلوم بودن آینده محدود می گردد.

مودیلیانی با ارائه نظریه تامین مالی مدرن، نظریه سنتی را کاملاً دگرگون ساخت.

شهرت هری مارکوویتس به سبب تحقیقات او در مورد مالیه شرکتها و نظریه پرتفوی است.

ویلیام شارپ یکی دیگر از برندگان جایزه نوبل معتقد است که ریسک بازار را نمی توان با متنوع سازی دارائیها کاهش داد زیرا این خطر درهمه انواع اوراق بهادار موجود است.

تغییر ساختار مالیاتی بر رابطه میان ترکیب دارایی شـرکت و ارزش بازار سهام آن تاثیر می گذارد.

هربرت سایمون

هربــرت سایمون (HARBERT A.SIMON) به خاطر اهتمامی که دربیان نظریه های جدید اداری و اقتصادی داشته و همچنین کوششهای او در جرح و تعدیل مسائل رفتاری واداری با استفاده از نبوغ فوق العاده و مهارتهایش در مسائل روانشناسی، علوم اجتماعی و کامپیوتر، در سال 1978 مفتخر به دریافت جایزه نوبل گردید.

وی معتقد بود که فعالیت اقتصادی به وسیله هزینه کسب اطلاعات درباره فرصتها وامکانات و نیز به خاطر غفلت از نامعلوم بودن آینده محدود می گردد. بنگاههای اقتصادی حتی اگر هم بخواهند نمی توانند به حداکثر رساندن سود اقدام کنند و لذا متقاعد می شوند که برای رسیدن به یک سطح معین و عقلایی که سطح رضایتبخش نام دارد. تلاش کنند. این حرکتها که به حرکتهای بازی شطرنج شبیه است در فعالیتهای رفتاری و اقتصادی بسیار نمود پیدا کرده است. در عالم واقعیت به جای یک حرکت می توان چندین حرکت را انجام داد و در این حرکتها عامل هزینه، فرصتها و اطلاعات درنظر گرفته می شود تا بهترین حرکتها ازنظر بنگاه یا افراد اعمال شود و همین عوامل سطح تلاش موسسات و انسانها را محدود می سازد. سایمون در مقالات متعددی ازجمله الگوهای انسان (1956)، علوم تصنعی (1969)، الگوهای اکتشاف (1977) و الگوهای منطق محدود و موضوعهای دیگر در نظریات اداری و اقتصادی (1982) کوشیده است که رفتار انسان را با واقع بینی، نه براساس تخیل توضیح دهد. سایمون و همکارانش دردانشگاه کارنگی - ملون در پیترزبورگ مجله ای به نام رفتار سازمانی منتشر کردند تا نحوه تصمیم گیری افراد در داخل سازمانها و موسسات دولتی را تشریح کند. وی به خاطــر علاقه مفرطی که به علم مدیریت و تصمیم گیری در سلسله مراتب سازمانی داشت مهمترین اثر خود یعنی کتاب رفتار اداری را تالیف کرد؛ کتابهای دیگر او در این زمینه عبارتند از: مدیریت دولتی (1950)، کتاب سازمانها با همکاری جی.جی.مارچ (1958)، علم جدید تصمیم گیری مدیریت (1960) و شیوه خودکاری برای افراد و مدیریت (1965).

سایمون در سال 1916 در میلواکی درایالت مینه سوتای آمریکا متولد شد. او لیسانس خود را در سال 1936 و دکتری را در سال 1943 از دانشگاه شیکاگو گرفت. از سال 1938-1936 نخستین شغل تحقیقاتی خود را در دانشگاه شیکاگو تجربه کرد. او استادی دانشگاه کارنگی ملون، ریاست هیات مدیره موسسه تحقیق در علوم اجتماعی، عضویت کمیته مشاوران علمی رئیس جمهوری، دفتر بودجه ایالات متحده، عضو ممتاز انجمن اقتصاددانان و روانشناسان، و ریاست کمیته علوم رفتاری بنیاد علوم ملی را دارا بوده است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق جایزه نوبل و بزرگان علوم مالی و اداری

بزرگان ریاضی

اختصاصی از اس فایل بزرگان ریاضی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .


پاسکال
بلز پاسکال در ۱۶۲۳ در ایالت فرانسوی اوورنی متولد شد و خیلی زود توانایی شگفت‌انگیزی در ریاضیات از خود نشان داد.داستانهای چندی از دستاوردهای دوران جوانی او را خواهرش ژیلبرتا که بعدها خانم پریه شد نقل کرده است.به علت ضعف جسمی ، پسر را در خانه نگه داشتند تا از تحلیل بنیه‌اش جلوگیری کنند.پدر بر آن شد که تحصیلات فرزندش در بدو امر به مطالعه زبان محدود شود و شامل ریاضیات نباشد.حذف ریاضیات از مطالعات او کنجکاوی پسر را برانگیخت و وی از معلم سرخانه خود درباره ماهیت هندسه استفسار کرد.معلمش به او گفت که هندسه ، مطالعه اشکال دقیق و خواص اجزای مختلف آنهاست.توصیف معلمش از هندسه و دستور پدرش در نهی آن باعث تهییج او شده از وقت بازی‌اش دست کشید و پنهانی ، در عرض چند هفته پیش خود بسیاری از خواص اشکال هندسی و به ویژه این حقیقت را که مجموع زوایای مثلث یک نیم صفحه است را کشف کرد.پاسکال در هجده یا نوزده سالگی اولین ماشین حساب را اختراع کرد و اختراع آن بدان لحاظ بود که پدرش را در ممیزی حسابهای دولتی در روئن یاری نماید.
فعالیتهای اعجاب‌آور پاسکال در سال ۱۶۵۰ ناگهان قطع شد.در این سال پاسکال که از ضعف جسمانی در رنج بود تصمیم گرفت از تحقیقات خود در ریاضیات و علم دست بردارد و خود را وقف تأملات مذهبی نماید ، ولی سال بعد به مدت کوتاهی به عالم ریاضیات بازگشت.در این دوران مقاله مثلث حسابی خود را نوشت ، آزمایشات متعددی درباره فشار مایعات به عمل آورد و مکاتبه به فرما وی را در پی‌ریزی شالوده‌های نظریه ریاضی احتمالات یاری کرد ، اما در اواخر سال ۱۶۵۴ آنچه را که وی به دیده یک ندای باطنی شدید مبنی بر ناخشنودی خداوند از تجدید فعالیتهایش بدان می‌نگریست دریافت کرد.این ندای غیبی زمانی به او رسید که اسبهای رم کرده کالسکه حامل وی با دیواره پلی در نویی تصادم کردند و خود او فقط به دلیل پاره شدن معجزه‌آسای تسمه‌ها نجات یافت


دانلود با لینک مستقیم


بزرگان ریاضی