دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 60 صفحه می باشد.
مقاله بررسی مقایسه ای هوش هیجان کودکان عادی و کودکان کار و خیابان
فهرست
خلاصه پژوهش… ۱
فصل اول. ۲
پرسش پژوهش… ۲
فرضیه پژوهش… ۲
اهداف پژوهش: ۲
متغیر پژوهش… ۲
تعریف نظری متغیرهای پژوهشی: ۳
کودک خیابانی.. ۳
کودک عادی: ۳
هوش هیجانی.. ۳
کودک عادی: ۴
هدف پژوهش: ۴
اهمیت موضوع پژوهش… ۵
فـصل دوم. ۶
پیشـینه. ۶
نظریه پردازان. ۱۲
دیدگاه توانایی (پردازش اطلاعات). ۱۳
۱-ارزیابی و ابراز هیجان: ۱۳
۲-تنظیم هیجان در خود و دیگران. ۱۳
۳-بهره برداری از هیجان: ۱۴
شاخه اول: ۱۴
شاخه دوم: ۱۵
شاخه سوم: ۱۷
فهم و تحلیل اطلاعات هیجانی.. ۱۷
شاخه چهارم: ۱۸
تنظیم هوشمندانه هیجان: ۱۸
دیدگاه مختلط هوش هیجانی (شخصیتی هیجانی اجتماعی). ۱۹
مدل هوش هیجانی بار- آن. ۲۲
الگوی ۵ بخش هوش هیجانی بار- آن. ۲۳
۱-درون فردی.. ۲۳
۲-بین فردی.. ۲۴
۳-قابلیت سازگاری و انطباق. ۲۴
۴-مدیریت فشار روانی.. ۲۴
۵-خلق عمومی.. ۲۴
یافته های اصلی از مطالعه های مربوط به افراد باهوش هیجانی پایین و بالا. ۲۴
یافته های اصلی در مورد افراد با هوش هیجانی بالا: ۲۶
کودک خیابانی و پیشینه تاریخی آن: ۲۶
پیشینه کودک خیابانی و کار. ۲۸
تعریف واژه کودک خیابانی.. ۲۹
عوامل بروز پدیده کودک خیابانی.. ۳۰
نظریه ها و دیدگاههای مبنی بر عوامل تعیین کننده کار کودکان. ۳۲
دیدگاه مندلوچ: ۳۲
دیدگاه استرلینگ: ۳۳
دیدگاه السون. ۳۴
دیدگاه فانیت: ۳۴
فصل سوم. ۳۶
طرح پژوهش: ۳۷
جامعه آماری: ۳۷
نمونه وروش نمونه گیری: ۳۷
ابزار پژوهش… ۳۷
روش اجرا ۳۸
روش نمره گذاری.. ۳۸
روش تجزیه وتحلیل: ۳۹
فصل چهارم. ۴۰
فصل پنجم. ۴۶
بحث و نتیجه گیری: ۴۷
پیشنهادات برای تحقیقات آتی.. ۴۸
محدودیت های پژوهش… ۴۹
فهرست منابع. ۵۰
نمونه تست.. ۵۲
فهرست منابع
حسین وفایی صنعتی بررسی واعتبار وپرسشنامه هوش هیجانی «دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی پایان نامه کارشناسی ارشد » چاپ نشده واحد مرکز ۱۳۸۱
کلمن-دانیل .هوش عاطفی (ترجمه حمید رضا بلوچ) تهران جیحون ۱۳۷۹ دماس احمد هوش هیجانی فصل نامه تعلیم وتربیت ۱۳۸۱
عبادی –شیرین –حقوق کودک تهران انتشارات کانون ۱۳۷۶
کلمن- دانیل هوش هیجانی توانایی محبت کردن ومحبت دیدن (نسرین پارسا تهران انتشارات رشد ۱۳۸۰)
محی الدین بناب.مهدی روان شناسی انگیزش و هیجان ،تهران نشر راه ۱۳۷۴
معین. محمد. فرهنگ فارسی جلد سوم تهران انتشارات امیرکبیر
کوئن بروس مبنای جامعه شناسی علامعباس توسلی ورضا فاصل تهران انتشارات سمت ۱۳۸۲
فرجی ذبیح الله انگیزش و هیجان تهران نشر میترا
فصل دوم
پیشینة هوش هیجانی را می توان در ایده و کسلر به هنگام تبیین جنبه های غیر شناختی هوش عمومی جست و جو کرد. وکسلر در صفحه ۱۰۳ گزارش ۱۹۴۳ خود دربارة هوش می نویسد کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوش عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارند که می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند. نمیتوانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم. مگر اینکه آزمونها و معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوشی در بر داشته باشند. وکسلر در کارهای خود به تلاشهای دال حسی به سنجش حیات غیر شناختی هوش نیز اشاره کرده است. نتیجه کوشش های دال در مقیاس رشد اجتماعی وایلند منعکس است.
پیر (۱۹۸۴) نیز بر این باور بود که تفکر هیجانی بخشی از تفکر منطقی است و به این نوع تفکر یا به معنای کلی تر هوش، کمک می کند. روان شناس دیگری نظیر مایر (۱۹۹۳) و سالووی نیز پژوهش های خود را بر جنیه های هوشی هیجانی متمرکز کردهاند (جلالی ۱۳۸۱) پیش از ۱۹۹۰ پاین (۱۹۶۸) برای نخستین بار واژه هوش هیجانی را به کار برد و چنین نوشت:
یکی از دلایلی که بسیاری از پژوهشگران در حال حاضر هوش هیجانی را مورد مطالعه قرار می دهد. این است که افرادی هوش هیجانی بالایی دارند در برخی جنبه های از دیگر افراد جامعه مؤثرترند.
هوش هیجانی، احساس و تفکر را به کار می گیرد و موفقیت افراد را به زندگی بهترین نحو پیش بینی می کند (بس ۱۹۹۶ و هنگ ۱۹۹۶ به نقل از مایر سالوی و کارسو ۲۰۰۰)
شایان ذکر است که ایده هوش هیجانی پس از ۵۰ سال بار دیگر توسط گاردنر (۱۹۸۳) استاد روان شناس دانشگاه هاروارد دنبال شد. وی هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگونی چون زبانی، موسیقیایی، منطقی ریاضی جسمی میان فردی و درون فردی می داند. گاردنر وجوه شناختی مختلفی را با عناصر از هوش شناختی یا به گفته خودش شخصیتی ترکیب کرده است. بعد غیر شناختی مورد نظر او مشتمل بر دو مؤلفه کلی است که وی آنها را با عناوین استعدادهای درونی و مهارت های میان فردی معرفی میکند. به نظر گاردنر هوش هیجانی متشکل از دو مولفه هوش درون فردی و هوش میان فردی است.
طی یافته های کلمن (۱۹۹۸) سالووی و مایر (۱۹۹۰) اولین تعریف رسمی از هوش هیجانی مطرح می شود. در همان سال نیز مایر و سالوی همراه با دی پائولو اولین آزمون توانایی های هوش و هیجانی را به ثبت رساندند یک آزمون توانایی به جای اتکا به گردش دادن شخصی توانایی ها. توانایی های واقعی را می سنجد از آن پس از هر کسی در زمینه تحول مفهوم هیجانی به عنوان هوش حقیقی شناخته شده اند.
بار آن هوش غیر شناختی را عامل مهمی در تعیین توانمندی افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند و آن را با سلامت عاطفه- یعنی وضعیت روانی یعنی و در مجموع سلامت هیجانی- در ارتباط مستقیم می بیند. بار آن برای اولین بار بهره هیجانی (EQ) را در برابر IQ که اصطلاح شناخته شده و مقیاسی برای سنجش هوش شناختی است مطرح کرد و از سال ۱۹۸۱۰ به تدوین پرسشنامه بهره هوش هیجانی EQ و توصیف کمی هوش شناختی تنها شاخص عمده برای پیش بینی موفقیت فرد نیست.
هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی دست که نشان می دهد دقت گزارش های هیجانی افراد چقدر متفاوت است و درک دقیق تر هیجان چگونه منجر به حل بهتر مسئله هیجانی در زندگی فرد می شود در واقع هوش هیجانی توانایی درک و ابراز هیجان ذهن و فهم و استدلال هیجان و نظم دادن به هیجان خود و دیگران است (مایر و سالووی ۱۹۹۷)
هوش هیجانی آگاهی از احساس ها و استفاده از آن برای تماسی تصمیم های مناسب به زندگی و همچنین توانایی تحمل کردن ضربه های روحی و مهار آشفتگی های روحی است و به عبارت دیگر هوش هیجانی نوعی مهارت اجتماعی است یعنی با مردم کنار آمدن مهار احساس ها و رابطه با انسان ها و توانایی ترغیب یا راهنمایی دیگران (به نقل از علی حسین وفایی صفتی ۱۳۸۱-۱۳۸۰) هوشیاری هیجانی غیر مهارت در کنترل هیجانها به طوری که تعادل بین هیجانها و منطق را به نحوی افزایش دهد که فرد به شادکامی دراز مدت دست یابد (همین ۱۹۹۶)
عامل هوش عاطفی نوعی از با هوش بودن است. از دیدگاه روزبرگ (۱۹۹۲) هوش عاطفی از دو مؤلفه بینش فرد و استعداد فطری همدلی تشکیل شده است.
مؤلفه اول: بینش فردی در همة موقعیت ها و به طور حتم در تمام مراحل حل مسئله، تصمیم گیری و یا انجام تکلیف یادگیری شایان اهمیت است.
مؤلفه دوم: به هنگام انجام وظیفه و یا موقعیتی خاص در رابطه با دیگران ضرورتی یا به شکلی است که در چنین موقعیتی رابطه ای متقابل میان ما و دیگران وجود دارد. با وجود این احساس همدلی حتی در صورت عدم حضور فیزیکی دیگران می تواند مؤلفهای ضروری و حساس باشد.
مثلاً: وقتی برای کسی یا از جانب کسی مطلبی می نویسیم شناخت مخاطب یقیناً بر اساس احساس همدلی نسبی در برقراری ارتباط اثر بخشی عاملی ضروری است. (حسین ئفایی صنعتی ۸۱)
مایر و سالووی هوش هیجانی را متشکل از مؤلفه ای درون فردی می دانند که در پنج حیطه به شرح زیر خلاصه می شود.
۱-خودآگاهی[۱] : به معنای آگاهی از خویشتن خویش، توان خودنگری و تشخیص دادن احساسات خود به همان گونه ای است که وجود دارد.
۲-اداره هیجانها:[۲] به معنای اداره و کنترل هیجانها، کنترل احساسات به روش مطلوب و تشخیص منشأ این احساسات و یافتن راه های اداره و کنترل ترس ها و هیجانها و عصبانیت و … است
۳-خودانگیزی:[۳] به معنای جهت دادن عواطف و هیجانها به سمت و سوی هدف، هویشتن دار هیجانی و به تأخیر انداختن خواسته ها و بازداری و تلاش هاست.
۴-هم حسی[۴]: به معنای جسمانیت نسبت به علایق و احساسات دیگران و تحمل دیدگاههای آنان و بها دادن به تفاوت های موجود بین مردم در رابطه با احساسات خود نسبت به اشیا و امورات .
۵-تنظیم روابط:[۵] به معنای ادارة هیجان های دیگران و برخورداری از کفایت های اجتماعی و مهارت های اجتماعی است به نظر گاردنر، هوش هیجانی از دو مؤلفه تشکیل شده است. هوش درون فردی و هوش میان فردی هوش درون فردی، مبین آگاهی فرد از احساسات و هیجانات خویش افکار باورها. احساسات شخصی و احترام به خویشتن و تشخیص استعدادهای ذاتی، استقلال عمل در انجام کارهای مورد نظر و در مجموع میزان کنترل شخصی بر هیجانها و احساس ها و خود رهبری است.
هوش میان فردی: به توانایی درک و فهم دیگران اشاره دارد و می خواهد بداند چه چیزهایی انسان را بر می انگیزد، چگونه فعالیت می کند و چگونه می توان با آنها همکاری داشت. (جلالی ۸۱)
نظریه پردازان
با نگاهی به تعاریف متعدد هوش هیجانی دو خط نظری کلی را در این زمینه ی توان یافت. دیدگاه اولیه، هوش هیجانی را نوعی هوش تعریف می کند که هیجان و عاطفه را در بر می گیرد. دیدگاه بعد دیدگاه مختلط است که هوش هیجانی را با سایر توانایی ها و ویژکگی های شخصیت نظیر انگیزش ترکیب می کند.
دیدگاه توانایی (پردازش اطلاعات)
اصطلاح هوش هیجانی اولین بار در سال ۱۹۹۰ از سوی رابرو مایر و سالووی به عنوان شکلی از هوش اجتماعی تعریف شد. الگوی اولیه آنها از هوش هیجانی سه حیطه از توانایی ها را شامل می شود.
۱-ارزیابی و ابراز هیجان:
ارزیابی و ابراز هیجان خود به دو مؤلفه کلامی و غیر کلامی و ارزیابی و ابراز هیجان دیگران با مؤلفه های فرعی غیر کلامی و همدلی مشخص می شود (مایر و سالووی ۱۹۹۰)
۲-تنظیم هیجان در خود و دیگران
تنظیم هیجان در خود به معنی تجربه فراخورده کنترل و ارزیابی عمل و خلق خویشتن دست تنظیم هیجان در دیگران یعنی تعامل مؤثر با سایر افراد برای مثال آرام کردن هیجانات درمانده کننده در دیگران.
۳-بهره برداری از هیجان:
با استفاده از اطلاعات هیجانی در تفکر، عمل و مسئله گشایش است. مایر و سالووی در ۱۹۹۷ مدل اصلاح شده ای از هوش هیجانی که بر مؤلفه های شناختی رشد هوشمندانه و هیجانی تأکید داشت ارائه دادند. این مدل هوش هیجانی را به صورت عملیاتی در دو سیستم شناختی و هیجانی بررسی می کند. سیستم استعداد تشخیص با وارد کردن، اطلاعات، توانایی پردازش اطلاعات را در تمام مدت و دستکاری سریع نمادها و ارجاع آن با دانش تخصصی را دارد. هر دو سیستم تک الگویی و کاملاً سنجیده عمل می کنند. مدل مورد نظر از چهار شاخه تشکیل شده که هر یک طبقهای از توانایی ها را به صورت اساسی سنجیده و سلسله مراتب مرتب شده ای را نشان میدهند. (مایر و سالووی ۱۹۹۷)
شاخه اول:
ادراک و ارزیابی و بیان هیجان که شامل
ادراک هیجان می باشد
تنظیم هیجان
فهم هیجان
کنترل هیجان
در چرخه سیستم شناختی هیجانی این شاخه شامل بازشناسی و وارد کردن اطلاعات است. هوش هیجانی بدون شاخه اول نمی تواند شروع شود. اگر هر زمان احساس ناخوشایندی به سمت شخص آید شخص توجهش را از آن منحرف می سازد چرا که توجه به احساسات و آموخته است. درک هیجانی، توجه به رمزگشایی پیام های هیجانی که در حالات چهرع تن صدا و آثار هنری نهفته است را بیان می کند. برای مثال شخص حالات خنده و چیزهایی زیاد دیگری را در مورد هیجانات و احساسات دیگران درک می کند اما فرد دیگری این هیجانات و حالات را درک نمی کند. این توانایی ها، پایه و مهارت های پردازش اطلاعات مربوط به احساس ها و حالات خلقی هستند. افرادی که با سرعت و دقت هیجاناتشان را ارزیابی و بیان می کنند بهتر میتوانند به محیط و اطراف خود پاسخ دهند افرادی که مهارت بیشتری در این کار دارند و بهتر می توانند به محیط اجتماعی شان واکنش نشان دهند و می توانند چهارچوب حمایت اجتماعی مناسبی را برای خویشتن بسازند (مایر و سالووی ۱۹۹۷)
شاخه دوم:
تسهیل هیجانی تفکر که توانایی اولوین دادن و به کار گرفتن تفکر شخصی بر پایه احساسات در ارتباط با اشیاء، وقایع و سایر افراد، توانایی ایجاد یا تقلید هیجانات واضح و فعال جهت تسهیل قضاوت، تشخیص و حافظه مربوط به احساسات، توانایی استفاده از حالات هیجانی برای تسهیل مسئله گشایش و خلاقیت را در بر می گیرد (برای مثال احساس زمینه خلاقیت را تسهیل می کند) ین شاخه با استفاده از هیجان برای تقویت پردازش های شناختی است. هیجان دو سیستم شناختی را تسهیل می کند. احساسات شناخته شده، زمانیکه شخص تصور می کند که من ناراحت هستم و شناخت های متغیر، زمانیکه شخص در حالت ناراحتی فکر می کند که من خوب نیستم. تسهیل هیجانی بر تفکر و چگونگی ورود داده های هیجانی به سیستم شناختی و متغیر شناخت جهت مساعدت تفکر، تمرکز یافته است.
فردی که هیجانات و معانی آنها و چگونگی ترکیب و بهبود آن ها را درک می کند، استعداد درک حقایق بنیادی ماهیت انسان در روابط میان فردی را دارد.
حالات هیجانی و اثرات آن می تواند افراد را به سوی هدف متفاوت هدایت کند. برای مثال خلق مثبت با احتمال بیشتری بیاید مثبت را ایجاد می کند در حالی که خلق منفی پیامد منفی را به دنبال دارد. (مایر، گاسکه و براون ۱۹۹۳)
این دو سبک متفاوت پردازش اطلاعات به ترتیب برای دو نوع متفاوت تکلیف مسأله گشایش نتیجه بخش است و این تغییر و تفاوت های سیستم شناختی ما را برای توجه به جهات اطرافمان از چشم اندازهای مختلف وا می دارد.
مثلاً تفاوت میان شک و خوش بینی، مزیت چنین تفاوت هایی کاملاً آشکار است بیان شک و خوش بینی فرد را برای دیدن نقاط چندگانه و در نتیجه تصور یک مسئله به صورت عمیق ترغیب می کند. افراد با هوش از لحاظ هیجانی قادر به مهار و هدایت کیفیت های انگیختگی هستتند. دانش آموزی با یادآوری پیامدهای منفی شکست و یا ایجاد حالت ترس خود را برای مطالعه تحریک می کند. و به این ترتیب منجر به تقویت اعتماد به نفس تداوم و پشتکار در انجام تکلیف می شود. (به نقل از خسرو جاوید ۱۳۸۱)