اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه مقایسه راهبردهای رویارویی در دانش آموزان با و بدون اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی

اختصاصی از اس فایل پایان نامه مقایسه راهبردهای رویارویی در دانش آموزان با و بدون اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه مقایسه راهبردهای رویارویی در دانش آموزان با و بدون اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی


پایان نامه مقایسه راهبردهای رویارویی در دانش آموزان با و بدون اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی

 

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 190 صفحه می باشد.

 

فهرست
فصل اول ۱
مقدمه پژوهش ۱
مقدمه ۲
۱-۱ بیان مساله ۵
۱-۲ هدف پژوهش ۷
۱-۳ اهمیت موضوع پژوهش ۸
۱-۴ فرضیه‌ پژوهش ۹
۱-۵ تعریف عملیاتی متغیرها ۹
فصل دوم ۱۰
پیشینه پژوهش ۱۰
مقدمه ۱۰
بخش اول – اختلال نارسایی توجه / بیش‌فعالی ۱۲
بخش دوم- راهبرد های رویارویی ۵۸
رفتارهای مطلوب و رویکردهای حمایتی شامل جلب توجه: ۸۰
رویکردهای حمایتی برای تکمیل صحیح تکالیف مدرسه: ۸۰
فصل سوم ۸۲
روش پژوهش ۸۲
مقدمه ۸۲
۳-۱ جامعه آماری ۸۳
۳-۲ نمونه و روش نمونه‌گیری ۸۳
۳-۳ ابزار پژوهش ۸۴
۳-۴ روش گرد آوری اطلاعات ۸۸
۳-۵ روش تجزیه و تحلیل داده‌ها ۸۹
فصل چهارم ۹۰
یافته های پژوهش ۹۰
مقدمه ۹۰
۴-۱ توصیف داده ها ۹۱
۴-۲ استنباط آماری داده ها ۱۰۱
فصل پنجم ۱۷۴
بحث و نتیجهگیری ۱۷۴
۵-۱ بحث و نتیجه گیری ۱۷۴
۵-۲ کاربردهای پژوهش ۱۸۰
۵-۳ محدودیت‌های پژوهش ۱۸۱
۵-۴ پیشنهادهای پژوهش ۱۸۲
منابع فارسی: ۱۸۳
منابع انگلیسی ۱۸۵

 


بخش اول - اختلال نارسایی توجه / بیش‌فعالی
جنب و جوش کردن کودکان امری کاملاً عادی است و حتی لازم است، تحرک داشته و از بازی کردن لذت ببرند. گاهی مادران به درمانگاه یا روان شناس مراجعه نموده و اظهار می‌کنند که فرزندشان (بخصوص پسرها) بسیار بی قرار، زیاده فعال، حواس پرت، بی ثبات و تکانشی است. معمولاً معلمان چنین دانش‌آموزانی را خوب می شناسند. هر یک از ما هم اگر به پیرامون خود توجه کافی کنیم، متوجه می‌شویم که چنین کودکانی را دیده ایم. برخی از مردم معتقدند که این کودکان با هوش‌اند، و در مقابل ، برخی معتقدند که آنان از هوش کمتری برخوردارند (علیزاده،۱۳۸۳).
اما میزان جنب و جوش طبیعی چقدر است؟ از چه نقطه‌ای به بعد اختلال محرز و آشکار است؟ آیا به راستی این کودکان بیش از کودکان دیگر جنب و جوش دارند؟ تنوع و گوناگونی در واژه‌شناسی اختلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی، حکایت از آن دارد که دانشمندان، این اختلال را از دیـدگاه‌هـای متفاوتی می‌نگرند و هر کدام بر جنبه یا جنبه‌هایی خاص تاکید دارند. قبل از دهة ۱۹۶۰، نشانه‌های بی‌توجهی، برانگیختگی و بیش‌فعالی و مسائل توأم با آنها را معمولاً به ضایعة مغزی نسبت می‌دادند و آنچـه را که امـروزه تحـت عنـوان اخـتلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی می‌شناسیم ناشی از «آسیب‌دیدگی خفیف مغزی» می‌دانستند و بدین‌ترتیب، این کودکان را از آنهایی که دارای نارسایی‌های روانی گسترده‌تری بودند، متمایز می‌کردند. و این گونـه تصور می‌شد که آسیب‌‌دیدگی خفیف مغزی ناشی از ضربه های تولد، عفونت های پیش تولدی یا مسمومیت‌های محیطی است (دادستان، ۱۳۷۸).
در آغاز دهة ۱۹۶۰، پژوهش‌ها و نظریه ها متوجه تظاهرات رفتار شدند و از آسیب‌دیدگیهای فرضی ارگانیکی فاصله گرفتند. بی‌تردید، آشکارترین تظاهر رفتاری این اختلال، بیش‌فعالی بود و بدین ترتیب این نشانه در مرکز ثقل نظریه ها قرار گرفت.
چس [۱] (۱۹۶۰) به نقل از دادستان (۱۳۷۸) این نشانگان را «نابهنجاری میزان فعالیت» تعریف کرد و ( انجمن روانپزشکی آمریکا (۱۹۹۴) نیز با انتخاب عنوان «واکنش بیش‌فعالی در کودکی» برای این اخـتلال، بر نقـش «فعالیـت نابهنـجار» ایـن کودکـان تاکـید کرد و نشانه‌های بی‌توجهی و برانگیختگی را به منزلة نشانه‌هایی ثانوی در نظر گرفت؛ یعنی نشانه‌هایی که معلول گرایش به رفتار بیش‌فعالی حرکتی بودند.
تا آغاز دهة ۱۹۷۰، الگوی بیش‌فعالی همچنان غلبة خود را حفظ کرد، تا آنکه محققان در خلال دهة ۱۹۷۰ بر مولفة «توجه» متمرکز شدند و ضمن تایید شدت بیش‌فعالی در این کودکان، وابسته بودن آن را به موقعیتهای مختلف بر جسته ساختند. افزون بر این ، در بررسی مشهوری دوگلاس[۲] ( ۱۹۷۲ )، به نقل از دادستان (۱۳۷۸) نشان داده که کودکان «بیش‌فعال» در قلمرو وظایفی که مستلزم حفظ توجه و حالت مراقبت هستند، نارسایهای پایداری دارند. بدین ترتیب، بتدریج بیش‌فعالی بیش از آنکه به منزلة علت بی‌توجهی در نظر گرفته شود، به عنوان پیامد آن تلقی شد. بازتاب این تغییر مفهومی را می‌توان در انجمن روان پزشکی آمریکا (۱۹۸۰) مشاهده کرد، چرا که این مجموعه با انتخاب عنوان «اختلال نارسایی توجه» برای این اختلال ، نارساییهای توجه را به منزلة عامل اصلی آن در نظر گرفت.
در دهة ۱۹۸۰، پژوهشگران به برانگیختگی به عنوان عامل اصلی اختلال، توجه کردند و بر اساس شرایط دقیق آزمایشی به این نکته دست یافتند که کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ بیش‌فعالی، همواره دچار نارسایی هایی در قلمرو حفظ حالت توجه نیستند.(دوگلاس و پیترز۱۹۷۹[۳] ، به نقل از دادستان، ۱۳۷۸). بر اساس این نتایج و یافته های دیگر، فرضیه ای مطرح شد که این اختلال را بیش از آنکه به نارسایی توجه، نسبت دهد، به منزلة «اختلال مهار ارادی رفتار» در نظر گرفت؛ این فرضیه با مشاهداتی که بر اساس آنها کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ بیش‌فعالی می‌توانستند توجه خود را مدت های مدید بر کاری که مورد رغبت آنهاست متمرکز کنند، کاملاً منطبق بود.
بر مبنای این نظریه، بی‌توجهی، بیش‌فعالی و برانگیختگی در مبتلایان به این اختلال، معلول ناتوانی آنها در بازداری و یا به تعویق انداختن پاسخ های خویشتن است. این ناتوانی به کاهش ظرفیت تجسم ذهنی منجر می‌شود و گذار بلافاصله به عمل را در پی دارد (بارکلی[۴]، ۱۹۹۳به نقل از دادستان، ۱۳۷۸) به طور خلاصه میتوان گفت که در خلال چند دهه گذشته، هر یک از مولفه های اصلی اختلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی، به ترتیب بر مفهوم سازی علمی آن غلبه داشته اند، تاکید بر بیش‌فعالی، جای خود را به تاکید بر نارسایی توجه داده و اینک تاکید بر فقدان مهار رفتار یا برانگیختگی، جانشین نارسایی توجه شده است (دادستان، ۱۳۷۸).
۲-۱-۱ تعریف اختلال نارسایی توجه / بیش‌فعالی
اختلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی به شکل های مختلف و با نام های متفاوتی تعریف شده و تقریباً هیچ گاه توافقی در این زمینه وجود نداشته است. برخی از مولفان ، تعریف های ویژة خود را ارائه می‌کنند و برخی دیگر از افراد یا انجمن ها، معیارهای خاصی را برای تعریف این اختلال به صورت بالینی، خود در نظر می‌گیرند (علیزاده، ۱۳۸۳).
این اختلال معمولاً با ویژگی هایی چون بیش‌فعالی، تکانشگری، بی‌توجهی و مانند اینها توصیف شده و اغلب این نگرش وجود داشته است که آن را ناشی از عواملی زیستی، آسیب مغزی یا وراثت بدانند. در این میان درمانگران به تعریفی عملیاتی احتیاج دارند تا در کارهایشان به آن مراجعه کنند، زیرا بدون در اختیار داشتن تعریف عملیاتی، مجبور می‌شوند بر اساس مفاهیم نه چندان مشخصی همچون آسیب مغزی، مشکلات عاطفی، محرومیت های محیطی و توصیف‌های مقوله‌ای گوناگون کار کنند (دایک۱۹۷۷[۵] به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳) .ازا ین رو می‌توان گفت اختلال نارسائی توجه/ بیش‌فعالی مجموعه ای از علائم است که با محدودیت میزان توجه که به ضعف تمرکز، رفتار تکانشی و بیش‌فعالی منجر می‌شود، مشخص می‌شود (پورافکاری،۱۳۷۶).
اسمیت[۶] و بارت[۷] (۲۰۰۰) مطرح می کنند که اختلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی با تعدادی مشکلات ثانویه و اساسی همراه است . نشانه‌های اساسی، مواردی چون بی‌توجهی، بیش‌فعالی و تکانشگری است و نشانه‌های ثانویه مشکلاتی را در سلوک، ارتباطات و مهارت‌های رویارویی منعکس می‌نمایند که اغلب با آموزش والدین و روان درمانی قابل رفع شدن است. همچنین تعدادی از این کودکان با یکجا ثابت نشستن برای مدت طولانی و انتظار کشیدن و در نوبت ماندن مشکلات جدی دارند. گاهی اوقات نامرتب، فراموشکار، پرحرف و بر هم زنندة نظم محیط و تمرکز دیگران به نظر می‌رسند (تاینن [۸]، ۲۰۰۴).
در چهارمین مجموعة تشخیص و آماری انجمن روانپزشکی آمریکا (۱۹۹۳) تشخیص و آماری انجمن روانژزشکی آمریکا (۱۹۸۶) اختلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی به جای آنکه مانند سویمن مجموعه تجدیدنظر شده به دو مقولة نارسایی توجه/ بیش‌فعالی و نارسایی توجه نامتمایز (بدون بیش‌فعالی) تقسیم شود، به صورت یک اختلال واحد و دارای الگوهای نشانه شناختی متفاوت، ارائه شده است. بر اساس ضوابط تشخیص انجمن روانپزشکی آمریکا (۱۹۹۴) ، تشخیص این اختلال مستلزم وجود مشکلات پایدار در قلمرو بی‌توجهی، بیش‌فعالی و برانگیختگی است که از تاخیر عقلی، اختلال فراگیر تحولی یا اختلال‌های روانی دیگر ناشی نمی‌شوند و قبل از ۷ سالگی بروز می کنند. این مجموعه سه ریخت متفاوت را بر مبنای وجود یا فقدان نشانه‌های بی‌توجهی و بیش‌فعالی / برانگیختگی متمایز کرده است:
نوع مختلط؛ با توجه به وجود همزمان نشانه‌های بی‌توجهی و بیش‌فعالی/ برانگیختگی مشخص می‌شود.
· نوع بی‌توجهی غالب؛ زمانـی به تشـخیص آن مبـادرت می‌شود که نشانه‌های بی‌توجهی وجود دارند اما با فقدان نشانه‌های بیش‌فعالی/ برانگیختگی مواجه هستیم.
نوع بیش‌فعالی/ برانگیختگی غالب؛ بر اساس وجود نشانه‌های بیش‌فعالی/ برانگیختگی و فقدان نشانه‌های بی‌توجهی مشخص می‌شود.
افزون بر این در ضوابط تشخیص انجمن روانپزشکی آمریکا (۱۹۹۴) یک مقوله به تشخیص اختلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی تصریح نشده اختصاص داده شده است. مقولة اخیر به منظور مشخص کردن اختلال هایی است که دارای نشانه‌های آشکار نارسایی توجه یا بیش‌فعالی– برانگیختگی هستند اما ضوابط تشخیصی کامل اختلال دربارة آنها صدق نمی‌کند. علاوه بر نشانه‌های اصلی، اغلب این کودکان دارای انواع مشکلات ثانوی دیگر نیز می‌باشند. اهم این مشکلات عبارتند از: سطح پایین عزت نفس، تضادورزی، رفتارهای ضد اجتماعی، طردشدگی توسط همسالان، اختلال های روابط خانوادگی، نارسایی‌های خاص شناختی و فراشناختی، نارسایی‌های خاص حسی – حرکتی و مشکلات خواب. تعدد مسایلی که در کارند موجب شده اند تا پژوهشگران در قلمرو اختلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی، متمایز کردن عوامل علی مانند برانگیختگی را از پیامدهای ناشی از این عوامل بر شخصیت و رفتار (مانند تضاد ورزی) هدف اصلی خود قرار دهند (دادستان، ۱۳۷۸).
۲-۱-۲ ویژگی ها و مشکلات همراه با اختلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی
۲-۱-۲-۱- بی‌توجهی: اغلب کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ بیش‌فعالی دارای مشکلاتی در قلمرو توجه هستند. اگر چه مکانیزم دقیق این مشکلات هنوز مشخص نیست اما پاره ای از محققان، «انحراف توجه» را معیار اصلی این اختلال تلقی می کنند و آن را یکی از علل بنیادی مشکلات کودکـان در پیگیـری دسـتورالعمـل های لازم برای به پایان رساندن وظایف محوله می‌دانند (وندر۱۹۸۷[۹] به نقل از دادستان ، ۱۳۷۸).
پاره ای دیگر از پژوهشگران برمشکلات «حفظ حالت توجه» در این کودکان مبتـلا تاکیـد می‌کنند. تفاوت بین انحراف توجه و حفظ حالت توجه، وجود یا فقدان یک محرک محیطی است که بتواند توجه را به خود معطوف کند. اما در حال حاضر، بسیاری از پژوهشگران، نارسایی بنیادی در قلمرو بازداری رفتار را عامل اصلی در نظر می‌گیرند و مشکلات انحراف یا حفظ حالت توجه را در مرتبة دوم اهمیت قرار می‌دهند (بارکلی،۱۹۹۰به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳).
۲-۱-۲-۲- بیش‌فعالی: بیش‌فعالی حرکتی احتمالاً یکی از نخستین نشانه‌هایی است که در خلال سال های پیش مدرسه‌ای، در کودک مبتلا به نارسایی توجه / بیش‌فعالی مشاهده می‌شود (فالر، ۱۹۹۲). والدین و معلمان، این کودکان را به منزلة کودکانی توصیف می‌کنند که بیش از حد پر جنب‌و‌جوش و به گونه‌ای اغراق آمیز کنجکاوند، آرام و قرار ندارند، یک جایی بند نمی‌شوند، حرف گوش نمی‌کنند و طوری عمل می‌کنند که گویی یک موتور آنها را به حرکت در می‌آورد. اما بیش‌فعالی مانند نشانه‌های دیگر این اختلال همواره آشکار نیست و به ساختار یک موقعیت معین وابسته است (فریک[۱۰] و لاهی[۱۱]، ۱۹۹۱ به نقل از دادستان ، ۱۳۷۸).
اصطلاح «بیش‌فعالی» نمی‌تواند اصطلاح مناسبی برای این وضعیت باشد چرا که به طور دقیق نمی‌توان گفت کودکان مبتلا به این اختلال، «بیش فعال»[۱۲] هستند بلکه آنها در تنظیم یا بازداری حرکتی خود با در نظر گرفتن الزام های اجتماعی ناتوانند و جابجا کردن سریع مقدار فعالیت حرکتی، برای آنها مشکل است (براس ول[۱۳] و بلوم کوئیست[۱۴]،۱۹۹۱ به نقل از دادستان، ۱۳۷۸). برای مثال نمی‌توانند ناگهان بازی خود را قطع کنند و به کلاس درس بروند چون این گذار، مستلزم قطع سریع برونریزی فعالیت حرکتی است.
در پاره ای از موارد، بیش‌فعالی تا حدی در نوجوانی کاهش پیدا می کند (بارکلی، ۱۹۹۱به نقل از علیزاده ۱۳۸۳) اما گاهی نیز این نشانه‌ها تا دوران بزرگسالی باقی می‌مانند. در چنین مواقعی، بیش‌فعالی می‌تواند بر اساس نشانه‌هایی متفاوت از آنچه در کودکی و نوجوانی دیده می‌شد، بروز کند. بزرگسال مبتلا به نارسایی توجه/ بیـش‌فعالی، بیـقرار است، به نـظر ناآرام می آید و ممکن است هنوز هم نتواند به آسانی برای مدتی در جای خود بنشیند (وندر،۱۹۸۷به نقل از علیزاده ۱۳۸۳).به طور مثال این گونه کودکان در مدرسه قبل از اینکه سوالات به طور کامل از طرف معلم مطرح شود به آنها پاسخ می دهند ( محمد اسماعیل، ۱۳۸۴).
۲-۱-۲-۳- برانگیختگی : برانگیختگی نیز مانند بی‌توجهی در افراد و موقعیت های مختلف تغییر می‌کند. بارکلی عقیده دارد که مسالة برانگیختگی کودکان مبتلا به این اختلال، ناتوانی در فکر کردن قبل از عمل کردن نیست بلکه «عمل می کنند پیش از آنکه مدت زمانی را به فکر کردن اختصاص دهند». همچنین این کودکان نمی‌توانند رفتار خود را با قواعد عمل و پیامدهای ناشی از آن، منطبق سازند (علیزاده ۱۳۸۳).
گلدستاین[۱۵] و گلدستاین (۱۹۹۸ ، به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳) مطرح می کنند که تکانشگری چهار نوع است:۱ – عمل بدون کنترل، بازداری یا توقف ۲ – عمل بدون تفکر یا ملاحظه گری ۳ – عمل بدون پیش بینی، برنامه‌ریزی کافی یا در نظر گرفتن پیامدها ۴ – عمل آنی و ناگهانی.
آنچه مبین گذار به عمل و نیاز به نتایـج بـلافاصـله در کودکان بیش فعال است، نارسایی‌های قواعد حاکم بر رفتار آنهاست. در واقع، در خلال تحول کودکان بهنجار، با درونی‌سازی تدریجی قواعد مواجه هستیم، در حالی که در کودکان بیش فعال ، این درونی‌سازی قواعد در موقع مناسب صورت نمی‌گیرد و جایگزین کردن دستورهای شفاهی به جای قواعد درونی شده، بی‌تردید در سال های نوجوانی و بزرگسالی مشکلاتی را در زمینة «مهار خود» و «توانایی حل مسائل» به وجود می آورد (بارکلی،۱۹۸۱به نقل از علیزاده ۱۳۸۳).
۲-۱-۲-۴- ناتوانی‌های یادگیری: کودکان با ناتوانی‌های یادگیری[۱۶] و کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ بیش‌فعالی، مشکلات بسیار مشابهی را همچون بی‌توجهی یا حواس پرتی از خود نشان می‌دهند (میلیچ[۱۷] و لونی[۱۸] ،۱۹۷۹ به نقل از علیزاده ، ۱۳۸۳). نتایج پژوهش‌ها نشان داده است که حدود یک سوم کودکان دارای نارسایی توجه/ بیش‌فعالی، به درجه‌های مختلف، دارای ناتوانی‌های یادگیری هستند (دوپل[۱۹] و استونر[۲۰]، ۱۹۹۴ به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳). نارسایی توجه، مشکلات اساسی در یادگیری عملیات حساب به وجود می‌آورد (مارشال[۲۱] و همکاران، ۱۹۹۹) .
همچنین نتایج ضعیف تحصیلی همراه با پایین بودن سطح عزت نفس، مشکلاتی هستند که در اغلب این کودکان و نوجوانان مشاهده می‌شوند (گرین[۲۲]، ۱۹۹۳ به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳). اگر چه نشانه‌های این اختلال به خودی خود باعث کاهش آمادگی یادگیری در این کودکان می‌شود اما می‌توان به عوامل دیگری که مشکلات تحصیلی آنها را افزایش می‌دهند نیز اشاره کرد (فالر، ۱۹۹۲): رفتن به کلاسهای بالاتر مستلزم استقلال بیشتر، وظایف طولانی تر، تکالیف نوشتنی افزون تر و مطالب حفظ کردنی زیادتر است. در نتیجه، دستیابی به موقعیت تحصیلی مشکل تر می‌شود. افزون بر این، کودکان و نوجوانان مبتلا به این نارسایی در معرض خطر باقی ماندن در چرخه ای قرار دارند که در آن شکست تحصیلی، درک کارآمدی کمتر (همراه با حالت های عاطفی منفی) را در پی دارد و این حالت به نوبة خود، رفتار اجتنابی و شکست تحصیلی بیشتر را موجب می‌شود.
۲-۱-۲-۵ مسایل اجتماعی: نتایج پژوهش‌های بسیاری نشان داده است که کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ بیش‌فعالی در رفتارهای اجتماعی مشکل دارند. این کودکان معمولاً ناراحت، پر سرو صدا و زورگو هستند (والن و هنکر، ۱۹۸۵ به نقل از دادستان، ۱۳۷۸). کیفیت رابطه با همسالان بر جنبة ظاهری، ارزش‌ها و سطح عزت نفس خود در خلال نوجوانی موثر است (اوبرین[۲۳] و بایرمن [۲۴]،۱۹۸۸ به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳). میکز[۲۵] (۱۹۸۶ )به نقل از علیزاده ( ۱۳۸۳) اظهار مـی‌کند که اهمیـت روابط با همسـالان به حـدی است که بهبود و افزایش آن را می‌توان به منزلة پایان درمانگری در نظر گرفت. اگرچه هنوز هم علت طرد شدگی کودکان بیش فعال توسط همسالانشـان کاملاً مشـخص نیست اما پـاره ای از محققان، شواهدی به سود فرضیة بی‌مهارتی خاص اجتماعی در کودکان بیش فعال ارائه داده اند (مور [۲۶] و هیوز و رابینسون، ۱۹۹۲).
بی تردید منزلت اجتماعی می‌تواند تحت تاثیر نارسایی پردازش اطلاعات اجتماعی قرار گیرد و موجبات طردشدگی کودکان را فراهم کند؛ اما پژوهشگران نتوانسته اند به دلایل کافی مبنی بر وجود چنین نارسایی‌هایی در مبتلایان دست یابند. بنابراین می‌توان این احتمال را در نظر گرفت که کودکان بیش فعال – بدون آنکه ناتوانی و یا بی مهارتی خاصی در موقعیت های اجتماعی داشته باشند – نمی‌توانند از دانسته هایشان در زمینة عملی سود جویند (مور و همکاران، ۱۹۹۲).
عده ای از پژوهشگران تقریباً تمامی ویژگی هایی را که موجب طرد شدگی کودکان در کل جامعه می‌شوند، در مبتلایان به بیش‌فعالی باز یافته اند. برای مثال، پرخاشگری، رفتارهای اغتشاش گر و ناتوانی‌های یادگیری با طرد شدگی توسط همسالان، همبستگی معناداری دارند و این نکته نیز محرز است که کودکان بیش فعال در حد قابل ملاحظه‌ای با چنین مشکلاتی دست به گریبانند (لاندو[۲۷] و مور، ۱۹۹۱ به نقل از علیزاده،۱۳۸۳ ).
۲-۱-۲-۶ مشکل های حرکتی: همانطور که قبلاًٌ نیز مطرح شد این کودکان جنب و جوش زیادی دارند. علیزاده ( ۱۳۸۳ ) مطرح میکند، این امر می‌تواند از چند عامل ناشی شود. اول آنکه تکانشی هستند، دوم آنکه هدف مدار نیستند، پر انرژی و مضطربند، و البته گاهی هم از بزرگسالان نافرمانی می کنند (تیلور[۲۸] ، ۱۹۸۶ به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳). کودکان دارای نارسایی توجه/ بیش‌فعالی از نظر رفتار حرکتی، دارای سازمان دهی حرکتی ضعیف و نارسا هستند (گاتلیب[۲۹]، ۱۹۸۷ به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳). دیرتر راه می‌افتند (وندر، ۱۹۷۱ به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳). و در نوع مرکب این اختلال، دارای مشکل ادراک دیداری – حرکتی هستند. (راجیو[۳۰]، ۱۹۹۹). همچنین در تکلیف‌های عملکردی پیوسته (بارکلی و همکاران، ۱۹۹۰) و در بازداری حرکتی مشکل دارند (بارکلی، ۱۹۹۷، و ولر[۳۱] و هیلمن[۳۲]، ۱۹۸۸ به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳). در کنترل حرکتی بیش از سرعت حرکتی مشکل دارند و در انجام کارها با دست برتر بی دقتی های زیاد نشان می‌دهند (کالف[۳۳] و همکاران، ۲۰۰۳به نقل از علیزاده ۱۳۸۴)یاریاری و همکاران(۱۳۸۰) در پژوهشی به ارزیابی مهارتهای مهارتی و عملکرد عصبی-عضلانی دانش‌آموزان ۷ تا ۱۰ ساله مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعّالی پرداختند و به این نتیجه رسیدند که این کودکان در سرعت حرکتی دستها و دقّت حرکتی و هماهنگی حرکتی دو طرفه مشکل دارند .
۲-۱-۲-۷ نافرمانی ستیزشی و اختلال رفتار ارتباطی[۳۴] : مهمترین اختلال‌هایی که با نارسایی توجه/ بیش‌فعالی همراهند، نافرمانی ستیزشی و اختلال رفتار ارتباطی است. در مدارس ابتدایی ۴۰% تا ۶۰% مبتلایان نارسایی توجه/ بیش‌فعالی دارای رفتار تضاد ورزی و ۲۰% تا ۳۰% آنها واجد اختلال رفتار ارتباطی هستند. در نوجوانان بیش فعال، رفتارهای ضد اجتماعی بیشتر است و وقتی اختلال رفتار ارتباطی با بی‌توجهی بیش‌فعالی همراه می‌شود، با جدول بالینی وخیم تری مواجه می‌شویم (هین شو[۳۵] ، ۱۹۹۴به نقل ازعلیزاده ۱۳۸۳). مصرف سیگار، الکل، مواد مخدر و غیره در نوجوانان مبتلا به بیش‌فعالی و اختلال رفتار ارتباطی ، به مراتب بیش از کسانی است که علیرغم ابتلا به نارسایی توجه/ بیش‌فعالی، فاقد اختلال رفتار ارتباطی بوده‌اند. همچـنین همزمانی این دو اختلال خطر ترک تحـصیل را به گونة قابـل ملاحـظه‌ای افزایش می‌دهد.
در نهایت، تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که فراوانی اختلال‌هایی مانند اضطراب و افسردگی نیز در نوجوانان مبتلا به نارسایی توجه/ بیش‌فعالی در حال افزایش است. ولی این افسردگی تعمیم یافته نیست و تنها در زمینة تعامل های اجتمـاعی و رفتـارهای آنها متجـلی می‌شود (فیشر[۳۶] ، ۱۹۹۳).
۲-۱-۳ فراوانی اختلال نارسایی توجه / بیش‌فعالی
فراوانی اختلال نارسـایی توجه / بیش‌فعالی را در خلال کودکی بین ۳% تا ۵% تخمین زده اند (هایند[۳۷] و همکاران، ۱۹۹۱به نقل از علیزاده ۱۳۸۳). اما از آنجایی که این اختلال اغلب به درستی تشخیص داده نمی‌شود، بین مولفان مختلف دربارة فراوانی آن اتفاق نظر وجود ندارد. گزارش‌های متفاوتی در مورد شیوع این اختلال ارائه شده است که حدود ۲ تا ۴ درصد از کودکان، در حد متوسط تا شدید، به این اختلال مبتلا هستند. البته میزان شیوع درجات خفیف‌تر آن، بیشتر از این حد است و پسران ۳ تا ۹ برابر بیشتر از دختران به این اختلال مبتلا می‌شوند (حقوقی[۳۸]، ۱۹۹۲ به نقل از علیزاده،۱۳۸۳).
شایویتز و شایویتز[۳۹] (۱۹۸۸) معتقدند که حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد از کودکان مدرسه رو، به این اختلال مبتلا هـستند و گلداستین و گلداسـتین (۱۹۹۸) می‌نویسند که حدود ۳ تا ۵ درصد کودکان مبتلا به نارسایی توجه / بیش‌فعالی هستند و ۲۰ تا ۳۰ درصد این تعداد، فقط نارسایی توجه دارند، بدون آنکه در تکانشگری یا بیش‌فعالی مشکلی داشته باشند (علیزاده ، ۱۳۸۳ ).
در فراسوی اختلاف نظرها، این نکته محرز است که افراد مبتلا به این اختلال دچار مشکلات متعددی در قلمرو کارکرد تحصیلی، اجتماعی و عاطفی هستند. بر خلاف باور عمومی، مشکلات کودک بیش‌فعالی به مراتب فراتر از ناتوانی وی در یکجا بند شدن یا توجه کردن است. این اختلال در افراد مختلف به گونه‌های متفاوت بروز می کند و در هر فرد مبتلا، نمونه‌های متفاوتی از مجموعة نشانه ها دیده می‌شود. همین پیچیدگی و تنوع نشانه شناختی است که موجبات سردرگمی متخصصان بالینی و محققان را فراهم می‌کند و موجب توجه فزایندة آنها نسبت به این اختلال می‌شود (دادستان، ۱۳۷۸).
۲-۱-۴ سیر تحولی اختلال نارسایی توجه / بیش‌فعالی
۲-۱-۴-۱ نوزادی و خردسالی: بررسی‌های انجام شده دربارة نوزادان و کودکان خردسال، نشانه‌های رفتاری خاصی را عنوان می‌کنند که به نظر می‌رسد طلیعة نشانگان نارسایی توجه/ بیش‌فعالی باشند. احتمال ابتلای به بیش‌فعالی در نوزادانی که مدام چنین رفتارهایی را نشان می‌دهند، بیش از نوزادان دیگر است. راس و راس[۴۰] (۱۹۷۶به نقل از دادستان، ۱۳۷۸) به توصیف مجـموعة این رفتارهـا پرداخـته‌اند. رفتار نوزاد غیر قابل پیش‌بینی است، پیوسته گریه می‌کند یا آنکه یک لحظه فریاد می‌زند و لحظة دیگر آرام است. فریاد وی تیز و نافذ است و به صدای سوت یا حیوانی شبیه است که در معرض خطر قرار دارد. فزون تنودی، کج خلقی، توقع و نارضایی را از ویژگی های شخصیت این نوازدان دانسته‌اند. نوازد اغلب فعال است و فعالیت حرکتی وی فراتر از سطح رشد و تحول بهنجار اوست. خواب این نوزادان یادآور الگوی خواب کودکان زودرس است؛ بدین معنا که دوره های خواب آرام در آنها بسیار کوتاه و وهله های فعالیت یا وهله‌های گذاری طولانی است.
۲-۱-۴-۲ کودکان پیش دبستانی: ناآرامی حرکتی، نوسان های خلقی توأم با حالت‌های عصبی، بدخوابی، ناتوانی در تحمل ناکامی‌ها و گسترة محدود توجه، در کودکان پیش‌دبستانی مبتلا به نارسایی توجه/ بیش‌فعالی دیده می‌شود. اغلب آنها دارای بی مهارتی‌های حرکتی هستند و رفتاری پرخاشگرانه و مخرب دارند که به طرد شدگی از گروه‌های همسالان و کاهش سطح عزت نفس در آنها منتهی می‌شود (زاتمری[۴۱] و همکاران ، ۱۹۸۹به نقل از دادستان، ۱۳۷۸).
براساس مشاهداتی که در مهد کودک ها انجام شده‌اند (شلایفر[۴۲] و همکاران ، ۱۹۷۵به نقل از دادستان،۱۳۷۸) کودکان بیش‌فعالی از زاویة فعالیت حرکتی و رفتارهای اجتماعی در خلال بازی آزاد، تفاوتی با دیگر همسالان خود ندارند. در حالی که در جریان بازی‌های ساخت دار یا سازمان یافته یعنی وقتی لازم است که بنشینند، قواعد را در نظر بگیرند و یا در فعالیت‌هایی که با رهبری معلم انجام می‌شود شرکت کنند اغلب از جای خود بلند می‌شوند و نسبت به همسالانشان پرخاشگری بیشتری را نشان می‌دهند.
وایگلند[۴۳] و همکاران دریافتند که بهبود عملکرد رفتار در سال‌های میانی دورة پیش دبستانی و ابتدایی با فشار روانی کم در خانواده، کیفیت بالای محیط خانواده و میزان افسردگی مادر رابطه دارد (بلکمن[۴۴]، ۱۳۸۳).
کمبل[۴۵] و همکاران (۱۹۹۰) کودکان پیش دبستانی ۳ و ۴ ساله را مورد پژوهش قرار دادند که والدین آنها را با شکایاتی نظیر بی‌توجهی، بیش‌فعالی و مشکلات انضباطی، شناسایی کرده بودند، در پیگیری کمبل تنها ۵۰ درصد از این گروه وقتی ۶ ساله بودند اختلال نارسایی توجه را دارا بودند و والدین شان هنوز از مشکلات آنها شکایت داشتند. در ۹ سالگی ، ۴۸ درصد آنها مشکلات دیگری غیر از نارسایی توجه/ بیش‌فعالی را نشان دادند (نظیر نافرمانی ستیزشی و اختلال سلوک). این بررسی نشان می‌دهد که مشکلات جدی همراه با پرخاشگری در طول دوران پیش دبستانی با مشکلات توجه، همپوشی دارد و معمولاً تا هنگام ورود کودک به مدرسه و بعد از آن هم پایدار خواهد ماند. اما تاثیر محیط در اینجا به این صورت است که اگر محیط خانواده آشفته و کمتر حمایت گر باشد و هنگامی که والدین کنترل خود و کنترل رفتار را در کودکان خود پرورش ندهند، مشکلات تشدید می‌شود. اما به هر حال همچنان که این تحقیق نشان می‌دهد برای نیمی از این کودکان مشکلات مزبور علایمی گذرا هستند و بتدریج از شدت آنها کاسته می‌شود (بلکمن، ۱۳۸۳).
لرنر[۴۶] و همکارانش در یک مطالعه طولی برروی کودکان پیش دبستانی که مشکلاتی چون پرخاشگری کلامی و بدنی، بیش‌فعالی، حواس پرتی و مانند آن داشتند دریافتند که کودکانی که شدت این مشکلات در آنها در سطح بالایی قرار دارد در مقایسه با گروهی که در حد خفیف و متوسط دچار این مشکلات هستند در آینده دست کم دوبرابر بیشتر خطر ابتلا به اختلال روانپزشکی دارند (بلکمن، ۱۹۸۷).
پالفری[۴۷] و همکاران مشکلات توجه ۱۷۴ کودک را از زمان تولد تا پایه دوم دبستان مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که از تولد تا مهد کودک ۴ درصد از کودکان پیش دبستانی تعدادی از شاخص‌های مشکل توجه را از خود بروز دادند ۵ درصد از آنها مشکلات توجه طولانی مدت داشتند و ۸ درصد مشکلات توجه خاصی داشتند که به هر حال تا قبل از مهدکودک برطرف شد. آنها دریافتند که کاهش مشکل در توجه این کودکان با سطح تحصیلات بالای مادر، ثبات خانوادگی بیشتر، مشکلات بهداشتی کمتر ، توانایی شناخت عمومی بالاتر و قدرت کلامی بیشتر در ارتباط بود (بلکمن، ۱۹۸۷).
۲-۱-۴-۳ کودکان دبستانی: در سنین مدرسه ای، نارسایی توجه/ بیش‌فعالی روابط با خانواده و همسالان و پیشرفت تحصیلی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. رفتارهای اغتشاش گر، بی‌توجهی یا حواس پرتی، بدخوابی و سطح پایین عزت نفس آشکارا دیده می‌شوند. بین ۲۰% تا ۵۰% کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ بیش‌فعالی دارای ضوابط تشخیصی اختلال رفتار ارتباطی نیز هستند (بارکلی، ۱۹۹۰ به نقل از علیزاده،۱۳۸۳) و افزون بر این، اغلب آنها از مهارت های اجتماعی متناسب نیز محرومند. در مدرسه می‌توان کم کاری ، برانگیختگی و پرخاشگری آنها را مشاهده کرد. در مقایسه با کودکانی که فقط به عنوان پرخاشگر مشخص می‌شوند کودکان بیش فعال و بیش‌فعال/ پرخاشگر در آزمون‌های حفظ حالت توجه، بی‌توجهی و برانگیختگی بیشتری را نشان می‌دهند (هالپرین[۴۸] و همکاران، ۱۹۹۰). این کودکان در توجه کردن به جزئیات، و پیروی از دستورها و انجام دادن تکالیف و سازماندهی و استفاده از وقت به تلاش بیشتری احتیاج دارند(کویین و استرن[۴۹] ۱۳۸۳) .
اغلب پژوهش‌ها در این قلمرو در مورد پسران انجام شده‌اند و تنها تحقیقی که به بررسی تفاوت های جنسی پرداخته و اختلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی را در دختران بررسی کرده است، نشان می‌دهد که توانایی تمرکز و طیف توجه در دختران بیش‌فعال مانند پسران است با این تفاوت که پاسخ های مبتنی بر برانگیختگی در آنها وجود ندارد و در ارتباط با معلمانشان، مشکلات رفتاری کمتری را نشان می‌دهند (دهاس[۵۰] و یانگ[۵۱]، ۱۹۸۴ به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳). مورل[۵۲] و مورای[۵۳] (۲۰۰۳) در تحقیقی طولی به بررسی تأثیر نقش والدین در پیش بینی رشد و گسترش اختلال رفتاری و بیش‌فعالی کودکان (۲ ماهگی تا ۸ سالگی) پرداختند و به این نتیجه رسیدند که فقط در پسران می‌توان به وجود یک دورة حساس جهت رشد و گسترش علائم اختلال بیش‌فعالی گواهی داد و این دوره در دختران وجود ندارد در این دوره حساس سبک‌های برخورد والدین و نحوة عمل مادر با کودک نظیر رفتارهای ناشی از غفلت، حساسیت یا اجبار می‌تواند در پیش بینی رشد و گسترش علائم اختلال بیش‌فعالی کودک در آینده نقش داشته باشد. دیویدسن[۵۴] (۱۹۸۴). ۱۳۰۷ کودک ۳ تا ۱۵ ساله را در بررسی‌های چند رشته‌ای بهداشت و رشد مورد پیگیری قرار داد. ۲ درصـد این گـروه کودکـانی شـناخته شـدند که بیش‌فعالی فراگیر داشتند. این کودکان در مقایسه با کودکان پیش دبستانی عادی از خانواده هایی بودند که سطح پریشانی بالایی داشتند و مهارت کلامی ضعیفتری از خود نشان دادند.در طول پیگیری ۱۲ ساله، کودکان بیش‌فعال همچنان به طور پیوسته از نظر مهارت‌های شناختی و توانایی خواندن در سطح ضعیف‌تر قرار داشتند و در رفتارهای آزار رسانی و بی‌توجهی در خانه و مدرسه در ۱۵ سالگی تنها ۵/۱% از این گروه بهبودی کامل یافتند لذا دیویدسن نتیجه گرفت هر چه علائم نارسایی توجه در سنین پایین تری ظاهر شود، احتمال آنکه اختلال رفتاری و رشدی در سنین بالاتر ادامه یابد بیشتر خواهد بود (علیزاده، ۱۳۸۳).
۲-۱-۴-۴ نوجوانی: برخلاف عقیدة مرسوم که می گوید نارسایی توجه / بیش‌فعالی کودکان تا نوجوانی ادامه نمی‌یابد، پژوهش‌های طولی اخیر نشان می‌دهد که ۸۰ درصد کودکان دچار اختلال نارسایی توجه / بیش‌فعالی هنوز نشانه‌هایی از آنرا در نوجوانی بروز می‌دهند و این نشانه‌ها به صورت دو سطح از استرس و اعمال تخریبی ویژه که هم در مدرسه و هم در خانه نمود دارد، دیده می‌شود (آخن باخ و همکاران، ۱۹۹۸ به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳).
نوجوانان مبتلا به اختلال نارسایی توجه / بیش‌فعالی معمولاًٌ دچار مشکلات شناختی، عاطفی و اجتماعی هستند. بر اساس یک پروژه طولی به مدت ۸ تا ۱۰ سال، در مورد ۸۴ کودک بیش‌فعالی، مولفان به این نتیجه رسیده اند که مشکلات تحصیلی، عاطفی و اجتماعی آنها با گذشت زمان، افزایش می یابد (هیوسی[۵۵] و همکاران ، ۱۹۷۴ به نقل از دادستان، ۱۳۷۸). در آزمودنی‌های مورد بررسی فراونی ترک تحصیل ۵ بار و فراوانی بستری شدن ۲۰ بار بیش از جامعة کلی بود اما در عین حال به نظر می رسید که بیش‌فعالی آشکار در بخشی از این کودکان کاهش یافته است. مندلسن[۵۶] و همکاران (۱۹۷۱ ) به نقل از دادستان، (۱۳۷۸) براساس پیگیری تحول اختلال در نوجوانان به مدت ۲ تا ۵ سال، نشان دادند که نیمی از آزمودنی ها به بهبود نسبی و ۴/۱ آنها به بهبود کامل دست یافتند، در حالی که در ۴/۱ دیگر هیچ گونه تغییری حاصل نشد. به طور کلی بر اساس تحقیقات طولی متعدد (ویس [۵۷] و همکاران، ۱۹۷۱، ۱۹۷۸، ۱۹۷۹، میند[۵۸] و همکاران، ۱۹۷۱، هایند و همکاران، ۱۹۸۹ همه موارد به نقل از دادستان، ۱۳۷۸) پژوهشگران به نتایج زیر دست یافتند: بر اساس نظر معلمان و والدین، بیش‌فعالی کاهش یافته بود. با این وجود تحلیل فعالیت‌های این نوجوانان نشان می داد که دیگر رفتارهای نامرتبط با فعالیت های کلاسی، جانشین ناآرامی حرکتی شده بودند. برای مثال، آرامش آنها توام با فعالیت هایی مانند بازی با مداد بود، بیش از آنکه به صورت بیش‌فعالی بیان شود. بی‌توجهی هم چنان مشکل اصلی باقیمانده بود اگرچه نشانه‌هایی مبنی بر بهبود تمرکز یا حفظ حالت توجه مشاهده می شد.
- رشد نایافتگی عاطفی، فقدان جاه طلبی و ناتوانی در پیگیری هدف ها، فراوان ترین خصیصه‌های نابهنجار در این نوجوانان، بودند. پایین بودن سطح عـزت نفس در اغلب آنها می‌توانست با شکست تحصیلی مرتبط باشد.
- سطح سازش یافتگی اجتماعی در بسیاری از این نوجوانان بسیار ضعیف بود. ۲۰% آنها دوست صمیمی نداشتند؛ در ۲۵% گذار بلافاصله به عمل دیده می شد و ۱۰% به کارهای خلاف قانون دست زده بودند و کارشان به دادگاه کشیده شده بود.
- کارکرد شناختی که به وسیلة آزمون وکسلر سنجیده شد، افزایش ناچیزی را نسبت به ارزشیابی اولیه نشان داد و مولفان، این افزایش را به تاثیر پیش آزمون بر پس آزمون نسبت دادند. در آزمون‌های کارآمدی حرکتی، نتایج افراد بیش‌فعال به مراتب ضعیف‌تر از گروه گواه بود.
- ۸۰% از آزمودنی‌های بیش‌فعال از لحاظ نتایج تحصیلی ضعیف بودند و تنها ۲۰% آنها در کلاس متناسب با سن خود قرار داشتند و یا نتایجی متوسط و کمتر از متوسط به دست آورده بودند. با این حال کم هوشی، علت اصلـی شکسـت کـودکان بیش‌فعالی محسوب نمی‌شد بلکه مشکلات کلامی و پایین بودن سطح عزت نفس از جمله عواملی بودند که در نتایج ضعیف تحصیلی، نقش مهمی را ایفا می کردند.
- نتایج آزمودنی‌های بیش‌فعال در همة آزمون‌هایی که حفظ حالت توجه و فرایند پردازش محرک‌ها را می‌سنجیدند، به گونه ای معنادار پایین تر از گروه گواه بود. مولفان معتقدند که افراد بیش‌فعال، نه تنها پاره ای از محرک ها را از قلم می‌اندازند بلکه آنها را به شیوه‌ای سطحی‌تر تحلیل می‌کنند و این مشکل، قلمرو روابط اجتماعی آنان را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد چرا که تعامل اجتماعی موفقیت آمیز، مستلزم در نظر گرفتن همزمان چندین منبع خبری و پردازش عمقی محرک هاست تا امکان انتخاب و به کار بستن یک راهبرد اجتماعی مناسب فراهم شود. محققان نتیجه می‌گیرند که نارسایی‌های توجه و پردازش محرک‌ها بیش از بیش‌فعالی و حفظ حالت توجه، می‌توانند نوجوانان بیش فعال را متمایز کنند.
در بررسی لوچمن[۵۹] و وایلند[۶۰] (۱۹۹۴ به نقل از بلکمن، ۱۳۸۳) که در مطالعه ای طولی بر گروهی ۱۰۴ نفری از پسران ۱۴ ساله از نژادهای متفاوت که با هدف شناخت رابطة میزان پرخاشگری و کمی میزان پذیرش توسط دوستان و نژاد در پیش بینی رفتار نوجوانان انجام گرفت، معلوم شد که:
۱- میزان پرخاشگری در دورة پیش نوجوانی، با مصرف مواد مخدر و بزهکاری در دورة نوجوانی رابطه دارد.
۲- پرخاشگری و کمی میزان پذیرش توسط دوستان، می‌توانست پیش بینی کنندة نظر معلمان و همـسالان در مـورد وجـود مشـکل های درون نمود[۶۱] و برون نمـود[۶۲] در سال‌های بعد باشد.
۳- در گروههای نژادی متفاوت، درجه بندی همسالان در مورد پذیرش اجتماعی و رفتارهای پرخاشگرانه، متفاوت بوده است.
۴- پسرانی که مورد علاقه دیگران نبودند و دارای رفتارهای پرخاشگرانه بودند، به تدریج به رفتارهایی روی می‌آورند که آنها را به رفتارهای نابهنجار نزدیک می کرد (علیزاده، ۱۳۸۳).
در زمینة پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بیش فعال، ارزشیابی کارآمـدی تحصـیلی دانش آموزان مدارس ابتدایی نشان دهندة نمره‌های بهرة هوشی مشابه دراین کودکان در مقایسه با گروه کنترل است (بوهلاین[۶۳] ، ۱۹۸۵) ضمن آنکه در آغاز کلاس سوم با کاهش و تغییرپذیری نتایج این کودکان در آزمون های هوش مواجه می شویم؛ کاهشی که به طور عمده ناشی از شکست آنها در خرده آزمون حساب آزمون وکسلر[۶۴] (WISC – R) است (میلر[۶۵] و همکاران،۱۹۷۳به نقل از دادستان،۱۳۷۸).
بنابراین می‌توان گفت که کودکان بزرگتر مبتلا به نارسایی توجه/بیش‌فعالی بیش از کودکان کم سن‌تر با مشکلات تحصیلی، مشکلات عاطفی ناشی از انزوای اجتماعی و ناتوانی در ایجاد ارتباط، مواجه می‌شوند و دارای افسردگی بیشتری نیز هستند (بوهلاین، ۱۹۸۵ به نقل از دادستان، ۱۳۷۸).
در نهایت بر اساس یافته های پژوهشی، می‌توان گفت که نوجوانان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی، بیشتر احتمال دارد که به افسردگی (کانتول، ۱۹۷۹)، مشکل‌های اجتماعی (وادل[۶۶]، ۱۹۸۴)، اعتماد به نفس پایین و احساس درماندگی (باتل[۶۷] و لیسی[۶۸] ، ۱۹۸۲) و عقب ماندگی تحصیلی (زاگار[۶۹] و همکاران، ۱۹۸۹همه موارد به نقل از علیزاده، ۱۳۸۳). دچار باشند. این مشکل ها به طور عمده در شکست ها و ناکامی های آنان در زندگی، ریشه دارد یافته‌های مطالعة پلیفر[۷۰] و همکاران (۱۹۹۱) نشان می‌دهد که در نوجوانانی که خودکشی کرده‌اند، اختلال‌های خلقی ۷ برابر بیشتر از گروه عادی بود و ۳۱ درصد این افراد، به اختلال نارسایی توجه / بیش‌فعالی مبتلا بودند. گرچه میزان اختلال سلوک نیز بسیار بالا بود (%۶/۴۳)، مشکل های اضطرابی نیز در این بین نقش داشتند. همچنین عوامل خانوادگی نیزنقش مهمی در زندگی نوجوانان مبتلا به نارسایی توجه/ بیش‌فعالی دارند. پژوهش مافیت[۷۱] (۱۹۹۰) روی ۴۳۵ پسر از تولد تا بزرگسالی، نشان داد که مشکل های مربوط به رفتار ضد اجتماعی، هوش کلامی پایین، مشکل خواندن و نابسامانی های خانوادگی مهمترین همبستگی را با بزهکاری نوجوانی دارند.
پسرانی که دارای این اختلال بودند در مقایسه با پسران بزهکار بدون اختلال در زمینه‌های عنوان شده وضعیت بدتری داشتند.
۲-۱-۴-۵ بزرگسالی: نتایج پژوهش‌ها نشان می‌دهد که بزرگسالانی که در کودکی و نوجوانی تشخیص بیش‌فعالی دربارة آنها عنوان شده بود. در بزرگسالی دارای نشانه‌های مفرط بیش‌فعالی مانند بیقراری، عصبانیت، برانیگختگی و اختلالهای خلقی بود. به رغم برخورداری از سطوح مشابه هوش و آموزش با افراد عادی، افراد بیش فعال از منزلت اقتصادی – اجتماعی پایین‌تر و مشکلات و روانی بیشتری (که بر اساس روان دردمندی و مشکلات در قلمرو اجتماعی و روابط زناشویی مشخص می‌شود) برخوردارند (برلند[۷۲] و هکمن[۷۳] ، ۱۹۷۶ به نقل از دادستان، ۱۳۷۸).
همچنین تحقیقات دیگر نشان داده اند که اختلال‌های شخصیتی، روان پریشی، روان رنجوری، اعتیاد به الکل و مواد مخدر در بیمارانی که پیشتر به عنوان بیش فعال مشخص شده بودند، بیشتر است (مورسین[۷۴]، ۱۹۷۹؛ گودوین[۷۵]، ۱۹۷۵ به نقل از دادستان، ۱۳۷۸).
بسیاری از محققان به این نتیجه رسیده اند (ویس و همکاران، ۱۹۷۹به نقل از دادستان ۱۳۷۸) که اغلب کودکان و نوجوانان مبتلا به بیش‌فعالی، در خلال بزرگسالی دارای مشکلات سازشی هستند. برانگیختگی یکی از مشخصه های اصلی آنهاست که با توجه به افزایش تصادف های رانندگی، تغییر مکرر محل سکونت و همچنین پاسخ های مبتنی بر برانگیختگی در خلال آزمون های شناختی نشان داده می‌شود. دیگر ویژگی پایدار این بیماران، بیقراری است. در اغلب آنها اختلال های خصیصه ای وجود دارد؛ برانگیختگی، رشد نایافتگی و وابستگی شخصیت، فراوانترین خصیصه شخصیتی آنها در نظر گرفته می‌شوند. این اختلال‌ها که بیشتر جنبة خلقی دارند، مانعی در کارکردهای اجتماعی، ادامة تحصیل یا اشتغال حرفه‌ای ایجاد نمی‌کنند. به طور خلاصه باید گفت که یافته های تحقیقاتی متعددی نشان دهندة این نکته‌اند که نشانگان نارسایی توجه/ بیش‌فعالی با گذشت زمان از بین نمی‌رود. برخی از نشانه‌هایی که در خلال کودکی مشاهده می‌شوند مانند بیقراری، پرخاشگری نوسان‌های خلقی و رفتارهای ضد اجتماعی باقی می مانند. برانگیختگی، بی‌توجهی و مشکلات حفظ حالت توجه نیز همچنان قابل مشاهده اند. کارآمدی ضعیف تحصیلی و سطح پایین عزت نفس که در خلال نوجوانی وجود دارد. اغلب تا بزرگسالی نیز پایدار می مانند.
۲-۱-۵ مشکلات مدرسه ای دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی
کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش‌فعالی معمولاً قبل از مدرسه کمتر شناسایی می‌شوند و بیشتر، وقتی که به محیط آموزشی – اجتماعی مدرسه پای می‌گذارند، مورد توجه و شناسایی قرار می‌گیرند. معلمان می‌توانند با توجه به ویژگی های این کودکان آنها را شناسایی کنند، ولی نباید دست به تشخیص بزنند. بلکه باید آنها را برای ارزیابی دقیق و جامع به روان شناس یا روان پزشک معرفی کنند. م

دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه مقایسه راهبردهای رویارویی در دانش آموزان با و بدون اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی

پایان نامه رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تعارض بین مدیران آموزشی واجرایی دانشکده های تربیت بدنی

اختصاصی از اس فایل پایان نامه رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تعارض بین مدیران آموزشی واجرایی دانشکده های تربیت بدنی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تعارض بین مدیران آموزشی واجرایی دانشکده های تربیت بدنی


پایان نامه رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تعارض بین مدیران آموزشی واجرایی دانشکده های تربیت بدنی

 

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 212 صفحه می باشد.

 

رساله ی دکتری رشته تربیت بدنی با گرایش مدیریت و برنامه ریزی

فهرست
مقدمه ۱
زیر بنای نظری تحقیق ۶
تعارض و ماهیت آن : ۷
گیبسون و هاجز (۱۹۹۱ ) تعارض را در سه بعد توصیف کرده اند : ۹
تعارض معمولا ً‌ در مواقع زیر رخ می دهد : ۱۰
ادراکات نقش عمده ای در تعارض ها دارند . از این منظر افراد تعارض را در سه بُعد می بینند ۱۰
دیدگاههای متفاوت پیرامون تعارض سازمانی ۱۳
دیدگاه سنتی ( یگانگی ) ۱۳
دیدگاه کثرت گرا : ۱۴
دیدگاه تعامل گرا : ۱۵
انواع تعارض ۱۶
شکل ۳ واکنش فرد نسبت به ناکامی (همان منبع، ص ۳۷۲) ۲۰
ب )تعارض بین فردی : ۲۰
علل ایجاد تعارض در سازمان ها ۲۵
تعارض و اثر بخشی سازمانی ۳۲
تفرقه انداختن و حکومت کردن ۳۹
سرکوب کردن تعارض ۳۹
حل سازنده تعارض ۳۹
۱- رویکردهای حل تعارض ۴۰
پنج رویکرد فوق را می توان در موقعیت های مناسب زیر به کار برد: ۴۴
رویکرد رقابت ۴۴
رویکرد اجتناب ۴۵
رویکرد مصالحه ۴۵
رویکرد سازش ۴۶
رویکرد همکاری ( اشتراک مساعی ) ۴۶
۲- چانه زنی ۴۷
۳- میانجی گری ۵۰
تعریف : ۵۰
۴ – حکمیت ۵۱
تعریف : ۵۱
وجود شرایط و عوامل زمینه ساز تعارض، احساس یا ادراک تعارض، واکنش و رفتار، پیامدها و نتایج تعارض ۵۲
هوش عاطفی ۵۳
دیدگاههای متفاوت پیرامون هوش عاطفی ۶۴
هوش عاطفی از دیدگاه گاردنر ۶۴
هوش عاطفی از دیدگاه مایر و سالووی ۶۵
هوش عاطفی از دیدگاه بار _ آن ۶۶
ابعادهوش عاطفی از دیدگاه بار_آن : ۶۷
هوش عاطفی از دیدگاه گلمن: ۶۸
مولفه های هوش عاطفی گلمن : ۶۹
مولفه مدیریت خود _( کنترل عواطف ) ۷۰
۳- آگاهی اجتماعی ( همدلی ) ۷۱
۴- مولفه مهارت های اجتماعی ( مدیریت روابط ) ۷۴
۵_ خودانگیزی ۷۷
توجه معاصر به هوش عاطفی ۷۸
تقسیم بندی افراد بر اساس IQ و EQ از دیدگاه جک بلوک ۸۱
نقش وراثت و محیط درهوش عاطفی ۸۳
ویژگی های افراد باهوش عاطفی بالا و پایین ۸۴
هوش عاطفی در محل کار : ۸۸
آموزش و یادگیری هوش عاطفی ۹۵
ارتباطات (مهارت های ارتباطی) و چارچوب مفهومی آن ۹۹
هدف و اهمیت ارتباطات ۱۰۴
ارتباطات انواع مختلفی دارد که به این قرار است: ۱۱۰
مهارت های ارتباطی مدیران : ۱۱۲
الگو : ۱۲۲
الگو سازی ۱۲۳
الگو سازی برای فرد ۱۲۳
مرحله اول : ساخت دهی و فعالیت ۱۲۳
مرحله دوم : آزمون ۱۲۴
مرحله سوم : تقویت ۱۲۴
نظریه های الگو سازی ۱۲۴
انواع الگو ۱۲۵
۱- مدل های مفهومی : شامل مدل های ذهنی ، توصیفی ، و لفظی می باشد . ۱۲۶
۲- مدل های نمادی : شامل مدل های شمایی ، ریاضی و نموداری هستند . ۱۲۷
۳- مدل های تمثالی : شامل مدل های تصویری و فیزیکی ( نمادی ) هستند. ۱۲۷
۴- مدل های همسان : مدل های همسان مانند سیستم های واقعی ساخته می شوند . ۱۲۷
بیان مسأله ۱۲۸
اهمیت و ضرورت تحقیق ۱۳۳
اهداف تحقیق ۱۳۵
الف) هدف کلی تحقیق ۱۳۵
ب) اهداف ویژه ۱۳۶
پیش فرض های تحقیق ۱۳۷
محدودیت های تحقیق ۱۳۸
الف) محدودیت هایی که توسط محقق اعمال می شود: ۱۳۸
تعریف واژه ها و اصطلاحات ۱۳۹
هوش عاطفی: ۱۳۹
مؤلفه های هوش عاطفی: ۱۳۹
مهارت های ارتباطی: ۱۴۰
تعارض: ۱۴۱
مدیریت تعارض ۱۴۱
راهبردهای مدیریت تعارض : ۱۴۲
۱ ـراهبرد کنترل: ۱۴۲
۲ ـ راهبرد راه حل گرا: ۱۴۲
۳ ـ راهبرد عدم مقابله: ۱۴۲
فصـل دوم ۱۴۴
پیشینه تحقیق ۱۴۴
تعارض ۱۴۶
الف ) تحقیقات انجام شده در داخل کشور ۱۴۶
هوش عاطفی ۱۶۲
الف ) تحقیقات انجام شده در داخل کشور ۱۶۲
ب ) تحقیقات انجام شده در خارج از کشور ۱۶۶
ج ) ارتباطات ۱۷۵
الف ) تحقیقات انجام شده در داخل کشور ۱۷۵
ب – تحقیقات انجام شده در خارج از کشور ۱۸۰
فصـل سوم ۱۸۶
روش شناسی تحقیق ۱۸۶
مقدمه: ۱۸۷
روش تحقیق ۱۸۷
متغیرهای تحقیق: ۱۸۹
متغیرهای مخل و نحوه کنترل آنها: ۱۹۰
نحوه امتیاز دهی ۱۹۲
پرسشنامه هوش عاطفی: ۱۹۲
پرسشنامه مهارت های ارتباطی ۱۹۴
پرسشنامه راهبردهای مدیریت تعارض ۱۹۶
نحوه جمع آوری اطلاعات ۱۹۷
رعایت مسائل اخلاقی ۱۹۹
چکیده: ۲۰۰
منابع فارسی 211

 

مقدمه
دانشگاه به عنوان یک عامل اجرایی در آموزش و تربیت فرد وهدایت وی به سمت شهروندی موثر و مفید به حال جامعه ، دارای نقش موثر بوده و بدون تردید تامین کننده ی نیروی انسانی مورد نیاز جامعه درآ‌ینده خواهد بود . به همین دلیل امروزه در جوامع مختلف , دانشگاه ها از نظر کمی و کیفی رشد و گسترش یافته و تقاضا برای راهیابی روز به روز زیادتر می شود و تعداد کثیری دانشجو برای تحصیل و برخورداری از مزایای آن به این مراکز روی می آورند .
دانشگاه بعنوان یک نهاد تعلیم و تربیت از همه نهادهای اجتماعی پیچیده تر است . دانشگاه همانند سایر سازمان های رسـمی بایستی با وظایف ساخت ، اداره و جهت دادن به ترکیب پیچیده ای از منابع انسانی درگیر گردد . بر خلاف اغلب سازمانهای رسمی تولید دانشگاه انسان است و این امر موجب پیدایش مسائل ویژه در مدیریت دانشگاه می گردد .
از جمله مسائلی که دانشـگاه به عـنوان یک سـازمان با آن روبرو اسـت مساله تعارض[۱] و عدم موافقت هاست. فعالیت های سازمانی مستلزم تعامل بین افراد وگروه های سازمان می باشد . در سازمان ها افراد مختلفی در رده های گوناگون مشغول انجام فعالیت ها و وظایف خود می باشند . لازمه انجام این فعالیت ها ارتباط دو جانبه یا چند جانبه افراد با همدیگر بوده که می توانند زمینه ساز ایجاد تعارض باشند
بنابراین یکی از عمده ترین و در عین حال غیر قابل اجتناب ترین مسائل در سازمان ها تعارض بین افراد و گروه های موجود در آنها می باشد .دانشگاه نیز از این امر مستثنا نیست . « اصولا خمیر مایه مدیریت نظام های آموزشی با تعارض عجین است » (لی فام وهووئه۲، ۱۹۷۴، ترجمه نائلی، ۱۳۷۰ ).
باید به خاطر داشت، این وجود تعارض نیست که باعث اختلال و از هم پاشیدگی روابط در سازمان می شود؛ بلکه مدیریت غیر اثر بخش تعارض ها است که سبب نتایج نامطلوب می شود . تعارض در حد معقول یک جنبه طبیعی و مطلوب در هر رابطه ای است و اگر مدیریت تعارض به شکل سازنده صورت گیرد بسیار ارزشمند خواهد بود ( کتزلز ۳ و همکاران ، ترجمه کریمی ، ۱۳۷۸ ).
بنابراین سازمان های ورزشی بخصوص دانشکده های تربیت بدنی برای اینکه بتوانند برنامه های اصولی تربیت بدنی را در جهت تأمین سلامت جسمانی و روانی دانشجویان ارائه دهند و زمینه های مساعدی را برای رشد و پرورش استعدادهای ورزشی دانشجویان ایجاد نمایند و از حداکثر توان جسمانی و روانی و فکری کارکنان خود بهره گیرند، باید اختلافات ، کشمکش ها و تعارضات را به گونه ای موثر و سودمند اداره کنند . از کسانی که نقش مهمی در شـناسایی ، هدایت و حل تعارضـات در سـازمان ها دارند ، مدیران آن سـازمان ها می باشند . توانایی برخورد مدیران با تعارض و اداره آن در موفقیت و اثر بخشی کارکنان و سازمان های آنها اثر بسزایی دارد .
یکی از مهمترین عواملی که تعیین کننده توانایی مدیر در حل موثر تعارض است، برخورداری او از هوش عاطفی[۲] است. برخلاف آنچه که درگذشته تصـور می شد و هوش شناختی را تنها عامل موفقیت افراد می دانستند امروزه هوش عاطفی را از عوامل تعیین کننده موفقـیت افراد در کار و زندگی می دانند (گلمن[۳] ، ۱۹۹۵ ) .آنچه که امروزه هوش عاطفی نامیده می شود، در اصل منبع اصلی انرژی ، قدرت ، آرزو و اشتیاق انسان است و درونی ترین ارزش ها و اهداف فرد را در زندگی فعال می سازد. با توسعه عاطفی فرد می آموزد که احساسات خود و دیگران را تایید کند و برای آنها ارزش قائل شود و بطور مناسب به آنها پاسخ گوید و در می یابد که عواطف در هر لحظه از روز اطلاعات حیاتی و سودمندی در اختیار او می گذارند . این واکنش قلبی است که نبوغ خلاق و شهود را شعله ور می سازد . فرد را با خود صادق می گرداند ، روابط اطمینان بخش برقرار می کند ، تصمیمات مهم را روشن می کند ، قطب نمای درونی برای زندگی و کار فراهم می آورد و شخص را به پیشآمدهای غیرمترقبه و راه حل های موفقیت آمیز رهنمون می سازد ( کوپر[۴] ، ۱۹۸۰ ، به نقل از عزیزی ،۱۳۷۷ ) .
تحقیقات نشان می دهند که حل تعارض در سازمان ها نیاز به ایجاد یک محیط مسالمت آمیز ، کاهش تبعیض وبرقراری عــدالت ، یادگیری مشارکتی ، پیــشگیری از خــشونت و تفــکر انتقـادی دارد ( کاترین[۵] ، ۱۹۹۵ ) . مدیرانی می توانند چنین محیط هایی را خلق کنند که از هوش عاطفی بالایی برخوردار باشند .
مدیر با داشتن شعور عاطفی بالا می تواند نسبت به تعارض آگاهی بیشتری کسب نماید و بدین وسیله سریع تر و صحیح تر تعارض را شناسایی کند و با همدلی و اطمینان به هدایت سودمند آن بپردازد و از این طریق محیطی فراهم آورد که کارکنان از سلامت روانی بیشتری در آن برخوردار شوند . چرا که افراد با داشتن یک رابطه سالم ، احساس پذیرش ، درک حمایت ، ارزش ، اعتماد و اهمیت می کنند و این تامین کننده سلامت روانی و افزایش کارایی و سودمندی افراد است . در چنین فضایی است که مدیریت تعارض به شکل سازنده آن امکان پذیر می شود .
همچنین از دیگر عوامل مؤثر در حل تعارضات در سازمان علاوه بر جلوگیری از دخالت ذهنیت در ارتباطات سازمانی و پذیرش نظرات دیگران و …. برخورداری مدیر از مهارت های ارتباطی می باشد (سلطانی، ۱۳۸۰).
یک مدیر چنانچه بتواند گوینده خوب و فرستنده خوب ، شنونده خوب و گیرنده خوب باشد ، مشارکت افراد درون و بیرون سازمان را از طریق جلب اعتماد فراگیر تامین خواهد کرد و این امر موفقیت او را در دستیابی به اهداف سازمان تضمین خواهد کرد .
دستیابی اهداف آموزش و پرورش در دانشگاه ها منوط به استفاده بهینه از منابع انسانی ، مالی و تجهیزاتی است . اما پویایی نظام آموزشی به عوامل مختلفی از جمله وجود روابط سالم و به دور از هرگونه تیرگی و همکاری و همدلی بین کارکنان دارد تا افراد بتوانند در محیطی پویا و سالم در جهت تحقق اهداف شخصی و سازمانی گام بردارند .
بنابراین مدیران باید این حقیقت را بپذیرند که تعارض جزء انکار ناپذیر زندگی سازمانی است و مدیریت سازمان چاره ای جز پذیرش آن ندارد .آنها می بایست از تعارض برای افزایـش اثـر بـخشی سـازمان بهره جویند .برای مدیـریت تعارض در سـازمان ها تکنـیک های متـعددی وجـود دارد .همـکاری، مصـالحه، رقـابت، سازش و اجتـناب از روش هـای برخورد با تعـارض است که در این تحـقیق از آنها در قالب سـه راهبـرد راه حل گرا، عدم مقابله و کنترل نام برده شده است .
پژوهش حاضر سعی بر آن دارد که نگاهی موشکافانه به مدیران تربیت بدنی و ورزش که وظایف گوناگونی در محیط دانشگاهی بر عهده دارند ، داشته باشد . از طرفی باید متذکر شد که بین مدیران آموزشی و اجرایی از نظر نوع کاری که انجام می دهند ماهیتاً تفاوت هایی وجود دارد . زیرا بخش عمده کار مدیر آموزشی در ارتباط با مسائل آموزشی ، دانشجو و استادان که صرفا ً مشغول به تحصیل و کار در یک رشته خاصی هستند می باشد . ولی مدیران اجرایی با تمام دانشجویان سر و کار دارند، که هریک در رشته های خاصی مشغول به تحصیل می باشند .
پژوهش حاضر در نظر دارد که میزان هوش عاطفی، مهارت های ارتباطی و راهبردهای مدیریت تعارض را در مدیران آموزشی و اجرایی دانشکده ها و گـروه های تربیـت بدنی دانشـگاه های دولتی و دانشگاه های آزاد اسلامی کشور مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهد. همچنین ارتباط هوش عاطفی ومهارت های ارتباطی را با راهبـردهای مدیریت تعـارض مورد بررسـی قرار داده و در نـهایت با توجـه به یافته های حاصل از این تحقیق و همچنین مطالعات انجام شده در این زمینه الگوی مناسبی ارائه دهد که بتواند مدیران را در حل موفقیت آمیز تعارضات کمک نماید.
زیر بنای نظری تحقیق
یکی از عمده ترین و در عین حال غیر قابل اجتناب ترین مسائل در سازمان ها تعارض بین افراد و گروه های موجود در آنها می باشد. مدیران معمولاً نسبت به تعارض نگرشی منفی داشته و از آن هراسان و گریزان هستند و سعی در از بین بردن و سرکوب کردن یا نادیده انگاشتن آن دارند. علت اساسی این امر، عدم اطلاع از ماهیت و ویژگی های تعارض است.
مفـید و قابل استفـاده بودن تـعـارض، بـسـتگی به شناخت مدیر از ویژگـی های تعـارض، علـل شکل گیری و همچنین توانایی و آمادگی مدیر در حل تعارض دارد. مدیر برای آنکه بتواند اثربخشی سازمان را افزایش دهد به مشارکت و همکاری اعضاء سازمان نیاز دارد؛ در این راستا او باید کارکنان را برانگیزد و به ارتباطات آزاد و دو طرفه معتقد باشد و توانایی حل تعارض میان افراد، گروه ها یا میان دو یا چند دیدگاه را به شیوه ای که پیامد آنها به دستیابی هدف های سازمان رهنمون شود، داشته باشد.
یکی از مهم ترین عواملی که تعیین کننده توانایی مدیر در حل مؤثر تعارض است، برخورداری او از هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی است. در این فصل ابتدا به بررسی مبانی نظری تعارض و سپس مبانی نظری هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی پرداخته می شود و در پایان فصل نظریه های الگو سازی و طرح تحقیق مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
تعارض
تعارض و ماهیت آن [۶]:
اگر همکاری و رفتارهای خوب اجتماعی در یک طرف پیوستاری که چگونگیِ کار کردن افراد وگروهها را با یکدیگر در سازمان ها توصیف می کند، قـرار گیرد؛ در طـرف دیگر آن مطـمئنا ً تعـارض قـرار می گیرد . این واژه معانی زیادی دارد و برای اشاره به رویدادهایی با دامنه وسیع نظیر اضطراب های درونی ناشی از نیازها و خواسته های رقابتی ( تعارض درونی ) تا خشونت باز بین کشورها ( جنگ ) مورد استفاده قرار می گیرد ( بارون وگرین برگ [۷]، ۱۹۹۰ ) . در حوزه رفتار سازمانی تعارض عمدتا‌ً به مواردی اشاره دارد که در آن واحدها یا افراد در درون یک سازمان به جای کار کردن با همدیگر در مقابل یکدیگر کار مـی کنند. فرهنگ لغت وبستر، تعارض را به صورت (نبرد و اختلاف نیروهای متـضاد و تضـاد موجـود بین غرایز یا اخـلاقیات و ایده آل های دینی و اخلاقی) تعریف می کند.. (فیاضی، ۱۳۸۲). رابینز (۱۹۹۰) معتقد است که تعارض فرایندی است که در آن شخص اول به طور عمدی می کوشد تا به گونه ای باز دارنده سبب ناکامی شخص دوم در رسیدن به علایق و اهدافش گردد (به نقل از خواجه ای، ۱۳۷۲).
داج ۳ (۱۹۹۳) تعارض را عدم تطابق و تفاهم در مورد فعالیت های انجام شده تعریف کرده است. تامسون۴ تعارض را هر رفتاری که از جانب اعـضای یک سـازمان به منظور مخالفـت با سایر اعضاء صورت می گیرد، می داند (میرکمالی، ۱۳۷۱).
با توجه به یک تعریف جامع و پذیرفته شده ، تعارض فرایندی است که از طریق آن یک گروه متوجه می شودکه گروه دیگر اقداماتی را انجام داده است و یا در حال انجام است که اثرات منفی را برخواسته های او می گذارد (گرین برگ، ۱۹۹۰) . به عبارت دیگر عناصرکلیدی تعارض به نظر می رسدکه در برگیرنده ی :
۱) علایق متضاد بین افراد یا گروهها؛ ۲) شناخت چنین تضادهایی در علایق؛ ۳) اعتقاد بر این اصل که هر طرف علایق دیگری را خنثی خواهد کرد ( یا قبلا‌ً کرده است )؛ ۴) اقداماتی که در واقـع چنین اثـرات را به وجود می آورد . شکل ۱ ، ماهیت تعارض سازمانی را نشان می دهد :
گیبسون و هاجز[۸] (۱۹۹۱ ) تعارض را در سه بعد توصیف کرده اند :
تعارض عمومی در مقابل تعارض خصوصی ۲ : یعنی تعارض آشکار و قانونی در مقابل تعارض پنهان و غیر قانونی ( گوردون ۳، ۱۹۹۹ ).
تعارض رسمی در مقابل تعارض غیر رسمی ۴: تعارض مربوط به زنجیره فرماندهی در مقابل تعارض بین افراد یا گروهها (همان منبع، ص ۲۷۳).
تعارض عقلانی در مقابل تعارض غیر عقلانی ۵: تعارض از پیش اندیشه شده و منطقی در مقابل تعارض عاطفی، آنی ، خود به خود و غیر منطقی ( پوت نام ۶، ۱۹۹۲ ) .
افراد یاگروه ها تصور می کنند که آنها اهداف و ارزشهای انحصاری دو جانبه ای دارند .
افراد از رفتارهایی استفاده می کنند که برای شکست دادن یا غلبه کردن بر مخالفان طراحی شده است.
.گروه ها با یکدیگر با اعمال مخالفت انگیز دو جانبه ، روبرو می شوند .
· گروه سعی می کند یک موقعیت مطلوب نسبت به گروه یا شخص دیگر بدست آورد (گوردون، ۱۹۹۹).
رابطه ای / کاری ۷: تعارض مبتنی برکار ، بر روی خود کار تمرکز می کند؛ و در حالی که تعارض مبتنی بر افراد بر روابط جاری بین افراد متمرکز می شود (سی سا ۸، ۱۹۹۶ ).
· احساسی / عقلانی ۹: گروه ها یا بر اجزای احساسی تعارض و یا اجزای شناختی تعارض توجه دارند(گوردون، ۱۹۹۹).
همکاری کردن / رقابتی ۱۰: هر گروه می تواند باگروه دیگر همکاری نماید یا به هزینه کنار زدن گروه دیگر برنده شود ( پینگلی ۱۱، ۱۹۹۴ ) .
تعارض معمولا ً‌ در مواقع زیر رخ می دهد :
ادراکات نقش عمده ای در تعارض ها دارند . از این منظر افراد تعارض را در سه بُعد می بینند
با توجه به تعاریف فوق می توان گفت : اختلاف در تعریف ها حول محور اهداف می چرخد و معنی واژه مزبور این است که؛ آیا تعارض تنها در مرحله عمل آشکار می شود یا خیر ؟ به این معنی که آیا رفتاری که مانع و سد راه دیگران می شود یک عمل آگاهانه ( با قصد ونیت ) است ؟ یا اینکه در نتیجه اوضاع و شرایطی اتفاق می افتد .
آیا تعارض تنها به معنی آشکار ساختن عمل است یا خیر ؟ طبق برخی از تعاریف برای اینکه تعارض وجود داشته باشد، باید نشانه هایی از نزاع و کشمکش یا زد و خورد آشکار ( بین افراد و گروه ها ) به چشم بخورد؛ بنابراین، چنانچه بپذیریم نخستین وظیفه مدیر، شکوفا ساختن توانایی و خلاقیت کارکنان است؛ در این صورت باید بیشتر به عوامل مربوط به ایجاد تعارض توجه کرد ( بخشی، ۱۳۷۵ ).
تعارض بوسیله طرفین درگیر آن درک می شود ، زیرا تعارض یک موضوع ادراکی است . اگر کسی از تعارض آگاهی ندارد، پس در این حالت تعارض وجود ندارد؛ البته تعارضات درک شده نیز ممکن است واقعی نباشند . از این رو شرط وجود تعارض این است که طرفین آن را درک کرده باشند ، آنچه در این تعاریف مشترک است مفاهیمی از قبیل شرایط ، مسائل مورد توجه طـرفین ، به نظر رسـیدن مخالفـت و کمیابی منابع می باشد و فرض بر این است که برای ایجاد تعارض دو نفر یا تعداد بیشتری وجود دارند، که منافع متضاد و ناسازگار دارند . منابع ( خواه پول ، ارتقاء وجهه ، قدرت و یا هر چیز دیگر ) محدود هستند و کمیاب بودن آنها رفتارهای مانع زا ، برای دیگران را تشویق می کند . از این رو طرفین درگیر در یک تعارض با هم در تضاد قرار می گیرند .
موقعی که یکی از طرفین در راه تحقق هدف دیگری مانع ایجاد می کند ، حالت تعارض وجود دارد . بنابراین تفاوت بین تعاریف ارائه شده از تعارض بر قصد یا نیت طرفین تکیه دارد و این نکته که آیا تعارض اصطلاحی است که مبین عمل بیرونی و ظاهری است متمرکز می باشد ، ( الوانی و دانایی فرد ، ۱۳۷۳ ) . واکنش طبیعی به پدیده تعارض در سازمان این است که می توان آن را به عنوان یک نیروی بازدارنده به حساب آورد که تحت شرایط ناراحت کننده به وجود می آید و لازم است که به این نکته اساسی اشاره کنیم که فرد و نوع رفتار وی تنها عامل به وجود آورنده تعارض نیست؛ بلکه شرایط سازمان ها و نظر یا ماهیت اصلی آنها در ایجاد تعارض موثر هستند . روانشناس معروف سنفورد[۹] ( ۱۹۶۴ ) معتقد است که سی سال پیش این امر ساده بود که گناه وجود تعارض در سازمان را به گردن افـراد انداخـت ولی آن فرمـول ساده دیگر مناسب وضع کنـونی سـازمان ها نیـست، زیرا در این زمان درباره فرایـندهای اجـتماعی، دانــش و اطلاعات بیـشتری وجود دارد ( پارسائیان ، اعرابی ، ۱۳۷۶ ).
دیدگاههای متفاوت پیرامون تعارض سازمانی [۱۰]
دیدگاه ها درباره علل تعارض به دید ویژه افراد در مورد ماهیت جامعه و سازمان های درون آن بستگی دارد ( گیبسون و ایوانسویج‌ ۲، ۱۹۹۱ ) .
سه دیدگاه در این زمینه ارائه شده است و هر کدام که مورد پذیرش قرار گیرد حائز اهمیت می باشد، زیرا:
تعیین می کند که چه نوع رفتاری از افراد انتظار می رود .
بر واکنش شما در مورد رفتار دیگران تاثیر می گذارد .
انتخاب روش های قابل استفاده جهت تغییر این رفتارها را تعیین می کند .
دیدگاه سنتی ( یگانگی ) ۳
بر طبق این دیدگاه، تعارض به معنی عملکرد اشتباه در گروه ، بخش یا سازمان می باشد . با توجه به این دیدگاه ، تعارض بد و مضر بوده ؛ بنابراین، می بایست در صورت امکان از آن برحذر بود و در صورت بروز می بایست ریشه کن شود . این دیدگاه سنتی خوانده می شود ، زیرا از مطالعات هاتورن۴ که در سال های ۳۲-۱۹۲۴ در امریکا انجام شد سرچشمه می گیرد.
این دیدگاه سازمان ها را اساسا ً‌ ساختارهای هماهنگ و موزون دانسته، که نمی بایست هیچ گونه تعارض سیستماتیک علایق در آن وجود داشته باشد . اهداف مشترک برای این سازمان ها وجود داشته و موفقیت یا شکست سازمان منجر به موفقیت یا شکست کارمندان و مدیران خواهد شد .
در این دیدگاه ، همفکری (‌عدم تعارض ) یک حالت ایده آل و طبیعی می باشد و بروز تعارض به معنی نقطه آغازین به خطر انداختن حیات سازمانی می باشد .
بنابراین ، دیدگاه سنتی به تعارض به عنوان یک پدیده غیر ضروری و مضر می نگرد و آنرا مخرب دانسته و وجود آن را موجب کاهش رضایت شغلی ، تضعیف روابط بین واحدها و کاهش اثر بخشی می داند
( فاکس[۱۱] ، ۱۹۹۶، به نقل از باک هنن و هاچنسکی ۶، ۱۹۹۷ ) .
دیدگاه کثرت گرا [۱۲]:
این دیدگاه معتقد است که اشخاص دارای علایق مختلف و منحصر بفرد بوده و براساس این علایق در گروه ها جای گرفته و یک سازمان شامل گروه هایی با اهداف و علاقه ی جدا بوده که هر کدام اهداف خویش را دنبال می کنند . گاهی اوقات این علایق مشابه بوده و گاهی اوقات نیز مخالف یکدیگر می باشد، که در این صورت منجر به تعارض می شود .
با قبول دیدگاه کثرت گرا به این استدلال می رسیم که تعارض نه تنها امری اجتناب ناپذیر می باشد؛ بلکه پدیده ای ضروری برای سلامتی سازمان می باشد . با این وجود ، بر خلاف دیدگاه سنتی که تعارض را امری مضر می داند که می بایست حذف گردد ، در دیدگاه کثرت گرا تعارض را می بایست قبول کرد؛ زیرا، در شرایط خاص باعث افزایش کارایی می شود . ( لوئیس پوندی ۳ ، ۱۹۶۴ ) اظهار می دارد که :
تعارض ضرورتاً امر خوب یا بدی نمی باشد؛ اما، می بایست از لحاظ کارکردی و غیر کارکردی سازمانی مورد ارزیابی قرار گیرد (به نقل از باک هنن، ۱۹۹۷).
نگرش کثرت گرا ، این احتمال را مطرح می کند، که تضاد می تواند عنصری سازنده باشد؛ اما، به نوعی عمدتا‌ً وقوع آن را در سازمان نامیمون و موجد ضرر می داند و به عبارت دیگر، بعد غیر کارکردی تعارض را بیش از منافع آن می داند .
دیدگاه تعامل گرا ۳:
این دیدگاه فراتر از مکتب نظریه کثرت گرا به تحمل و مدیریت تعارض نگاه می کند . این دیدگاه هم به تحریک تعارض و هم به حل تعارض تاکید می کند . این مکتب فکری اظهار می دارد که یک گروه یا واحدی که در آن هیچ گونه اختلافی نباشد و بسیار دوستانه ، سازگار و هماهنگ عمل نماید؛ می تواند، نسبت به نیازهای در حال تغییر بی تفاوت و بی احساس شود . مدیـری که دارای دیدگاه تعامل گرایی است، همواره می کوشد جنبه های بالقوه مثبت تعارض را برای رشد سازمان فراهم نموده و جنبه های منفی تعارض را کاهش دهد . به عبارت ساده تر ، در این دیدگاه به مدیران توصیه می شود که به فکر ریشه کردن تعارض نباشند؛ بلکه، تزریق شرایط تضاد آور را نیز در نظر گیرند . این موضوع شرط تسهیل سازندگی ، تحرک زایی و پویایی سازمان است . بنابراین، نقش مدیران در این نگرش ، عبارت خواهد بود از متعادل سازی تعارض ها در سطح عملکردی ( جنس ۱، به نقل از باک هنن ۱۹۹۶ ) .


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه رابطه هوش عاطفی و مهارت های ارتباطی با راهبردهای مدیریت تعارض بین مدیران آموزشی واجرایی دانشکده های تربیت بدنی

دانلودمقاله بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری برافزایش پیشرفت تحصیلی در دانش¬آموزان تیز هوبسم الله الرحمن الرحیم
اقرأ باسم ربک الذی خلق ، خلق¬الانسان من علق ، اقرأ و ربک الاکرم ، الذی علم بالقلم ، علم الانسان مالم یعلم .
ای رسول بخوان به نام پروردگارت که آفریننده عالم است . آن خدایی که آدمی را از خون بسته بیافرید ، بخوان (قرآن را) که پروردگار تو کریم¬ترین کریمان است آن خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت و به آدمی آنچه را نمی دانست تعلیم داد .
تعلیم و یاد دادن نادانسته ها اولین و مهم¬ترین پیام الهی و بزرگترین رسالت انبیا و معلمین بشر است و یادگیری و آموختن مهم¬ترین وظیفه هر انسان است لذا از تولد تا مرگ و در هر زمان و موقعیتی باید این تعلیم و تعلم بین انسانها به نحو شایسته انجام گیرد . از طرف دیگر خداوند در وجود انسان توانمندی ها و استعدادهای شگرفی به ودیعه نهاده است که به واسطه این خلقت به خود آفرین گفته و به انسان مقام اشرف مخلوقات داده است .
یکی از ویژگی های مهم انسانی برخورداری از ظرفیت ذهنی شگرف و توانایی عظیم یادگیری است .
بخش اعظم اطلاعات بشری از طریق این مهارت کسب می شود . پیشرفت و تمدن ، مقابله با طبیعت و مهار آن ، رفع نیازهای متنوع خود ، دستیابی به تکنولوژی پیچیده و غیره همه حاصل تلاش انسان برای یادگیری و تجربه¬اندوزی بوده است .
در جهان امروز یعنی عصر انفجار اطلاعات ، تولید اطلاعات جدید و کهنه شدن اطلاعات قبلی آنچنان سریع انجام می شود که مطالب کتابها قبل از بیرون آمدن از زیر چاپ کهنه می شوند (مرتضوی،1374) ، بنابراین ، روش یادگیری (فرآیند) در مقایسه با یادگیری اطلاعات (محصول) در کانون توجه بیشتری قرار گرفته است . چون در فرآیند یادگیری ، این خود فراگیر است که در زندگی واقعی ـ امروز و آینده ـ باید از مهارت چگونگی یادگرفتن خود استفاده کند ، لذا توجه به روش های درست آموزش و آموختن که در آن مسئولیت امر یادگیری به خود فراگیر واگذار می شود ، ضروری به نظر می رسد . در جهان امروز داشتن «سواد علمی ـ فنی» برای هر فرد لازم است . سواد علمی ـ فنی به مجموعه ای از دانستنی ها و مهارت ها در زمینه علوم و تکنولوژی اطلاق می شود که هر انسانی برای زندگی کردن به آن نیاز دارد و در واقع داشتن توانائی در حل مسائل و مشکلاتی است که جامعه امروز بشری با آن مواجه است و این سواد در تمام عمر با 3 شرط تحقق می یابد .
1 ـ داشتن اطلاعات کافی در مورد دانش پایه .
2 ـ وجود انگیزه برای یادگیری .
3 ـ دانستن راه و روش یادگیری(میرعابدینی ، 1378).
لازم به ذکر است که مدارس تنها می توانند بخشی از آموزش های لازم برای مهارت زندگی را در مدت زمانی که دانش آموزان در آن محل سپری می کنند ، در اختیار آنها بگذارند . اما اگر همین فرصت ، بیشتر از ارائه اطلاعات ، صرف روش کسب اطلاعات در زمینه های مختلف شود ، این امید وجود دارد که علاقه و اعتقاد و توان و دانش لازم برای یادگیری مادام العمر ، که لازمه زندگی و تعالی بخش آن است ، در افراد فراگیر به وجود آید .
لذا اندیشمندان از دیرباز به اهمیت یادگیری و ضرورت شناخت آن پی برده اند ، به طوری که تاریخچه بررسی یادگیری به 2400 سال قبل یعنی دوره افلاطون و ارسطو بر می گردد.
افلاطون و ارسطو هر دو فردگرا هستند و ذهن را فعال می دانند ، با این تفاوت که افلاطون را می توان فطرت گرا نامید،زیرا دانش را یکی از ویژگی های ارثی انسان می داند،ولی ارسطو را می توان تجربه گرا دانست،زیرا تجارب حسی را سرچشمه همه دانش ها می دانست . عقاید این دو دانشمند در طول تاریخ روی همه نظریه پردازان یادگیری تاثیر داشته است . مثلاً ، عقاید افلاطون درباره ماهیت دانش از آغاز مسیحیت تا دوره رنسانس نظریه غالب محسوب می شد . از قرن هفدهم به بعد پیروان مکتب تداعی گرایی به مخالفت با نظریه فطرت ـ گرایی برخاستند.به طوری که،در قرن نوزدهم توجه شایانی به قانون تداعی ارسطو (شباهت ، تضاد ، مجاورت و بسامد) مبذول شد . سپس، مکتب رفتار گرایی اسکینر ، با ارائه اصول رفتار گرایی در یادگیری انسان و تهیه فنونی برای مدیریت کلاس و تغییر رفتار افراد ، تاثیرات عمیقی در آموزش و پرورش گذاشت . در نیمه دوم قرن بیستم رویکرد شناخت گرایی در مخالفت با دیدگاه مکانیکی رفتار گرایان درباره¬ی انسان ، یادگیری را ایجاد تغییر در ساخت شناختی و فرآیندهای ذهنی یادگیرنده تعریف کردند. شناخت گرایان در زمینه یادگیری ، نظریه های متعددی را ارائه نمودند . از جمله ، یادگیری گشتالتی ، نظریه یادگیری معنی دار کلامی آزوبل ، نظریه یادیگری شناختی ـ اجتماعی بندورا و سرانجام نظریه روانشناسی خبر پردازی یا پردازش اطلاعات مطرح شدند . نظریه خبر پردازی یادگیری انسان را یک فعالیت مستمر پردازش اطلاعات می داند و به مطالعه راه هایی می پردازد که آدمیان به توسط آنها دانش را کسب ،ذخیره و یادآوری می کند و آن را مورد استفاده قرار می دهد . دراین نظریه از کامپیوتر به عنوان الگویی برای تبیین ذهنی انسان و فرآیند یادگیری استفاده شد (میرسعیدی،1380).
تدابیری که به این منظور توسط صاحب نظران حوزه روان شناسی خبر پردازی ابداع شد ، با نام روش ها یا مهارت های یادگیری یابه طوردقیق تر راهبردها یا استراتژی های شناختی ، نام گذاری شد و سرانجام روان شناختی فراشناخت ، حوزه اندیشه گری نوینی ، که به راه های هدایت و نظارت بر راهبردهای شناختی خود می اندیشید از دهه 1970 توسط جان فلاول آغاز شد و به تدریج جمع زیادی از اندیشمندان به آن روی آوردند و نظریات و راهبردهای مختلف فراشناختی را ارائه نمودند . بنابراین نظریه های یادگیری قرن بیستم شامل دو مجموعه بزرگ رفتار گرایی و شناخت گرایی است، در نظریات رفتارگرایی موضوع مورد مطالعه ، رفتارهای قابل مشاهده است که باید هر چه دقیقتر و عینی تر بررسی شود . اما دیدگاه شناختی دنیای ذهن را موضوع مورد مطالعه قرار می دهد . دراین حوزه مطالعاتی جدید ، یادگیری انسان به گونه ای عینی و نظام دار تشریح می شود . نتایج تحقیقات انجام شده دراین چهارچوب می تواند در یادگیری وآموزش مورد استفاده روان شناسان و مربیان باشد . علاوه بر این با بهره گیری از نظام پردازش اطلاعات می توان موضوعات مورد نظر دیدگاه های دیگر را نیز به شیوه ای تازه نگریست و آنها را به نحوی عینی ، منطقی و پویا سازمان داد (کدیور،1379) . با توجه به نظریه های شناختی و دانش فراشناختی ، امروزه در امر یادگیری ، فردی موفق است که شیوه آموختن را فرا گرفته باشد . اساس نظام آموزشی در قرن بیست و یکم ، فراهم ساختن زمینه تجربی فعالیت های آموزشی و آموزش چگونه فکر کردن و چگونه یادگرفتن است . بر این اساس ، پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش راهبردهای مطالعه و یادگیری بویژه راهبردهای شناختی و فراشناختی در میزان یادگیری درسی و پیشرفت تحصیلی فراگیران می پردازد . این راهبردها ، روش های مختلف فراگیری مطالب ساده و پیچیده را چه از راه شناخت (پردازش عقلی مطالب) و چه از راه فراشناخت (شناخت از شناخت خود) به فراگیر می آموزد . لذا فراگیران با یادگیری این روش ها و استفاده از آنها هنگام مطالعه می توانند بر سرعت و کیفیت یادگیری خود بیافزایند و این امر در دراز مدت منجر به تحولات کیفی در نظام آموزشی می شود . به نظر می رسد اگر معلمان این راهبردها را فراگرفته و در روش تدریس خود پیاده نمایند و آنها را به دانش آموزان نیز یاد دهند ، در این راه کوتاهترین و موثرترین گام ها برداشته می شود(میرسعیدی،1380) .

بیان مساله
در ایران همه نهادهای دولتی از جمله وزارت آموزش و پرورش همه ساله مبالغ هنگفتی از بودجه کشور را صرف مسائل آموزش و پرورش از جمله تربیت معلم ، تهیه و چاپ کتاب ، حقوق کارکنان، تدارک کلاس های بازآموزی و کارآموزی ، تدریس روش های مختلف آموزشی و غیره می کنند. خانواده ها نیز سرمایه و وقت زیادی را صرف یادگیری فرزندان خود می کنند و حتی بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان وقت و نیروی زیادی را صرف مطالعه ، آموزش ویادگیری می کنند ، اما باز هم متوجه می شویم که یادگیری درست صورت نگرفته است، یادر حد مورد انتظار نیست و آنها به نتیجه دلخواه نرسیده اند و آمادگی های لازم را کسب نکرده اند . لذا نه تنها دولت به بازخورد مناسب نمی رسد،بلکه حتی افت تحصیلی از مهم ترین مسائل مبتلا به نظام آموزشی کشور ماست که همه آن سرمایه ها و اوقات گرانبها را هدر می دهد (واحدی، 1379). البته در این مورد عوامل مختلفی از جمله «علل مربوط به فراسیستم اجتماعی» مانند : فقدان یا کمبود بازار کار مناسب برای فارغ التحصیلان ، وجود مشغولیت های ذهنی و یا سرگرمی های مختلف و نیز «علل مربوط به نظام آموزشی» ماند : ارزشیابی بر اساس محفوظات ، فقدان یا کمبود ارتباط مطالب با زندگی واقعی فرد ، بی ثباتی و تغییرات پی در پی نظام آموزشی و غیره در تعامل با هم و با درجه تاثیر متفاوت در این مساله نقش دارند . یکی از عوامل مهم در عدم یادگیری مطلب ، عدم به کارگیری ظرفیت بالای یادگیری و فعالیت دانش آموزان مدارس در اثر عدم آشنایی دانش آموزان با راهبردهای یادگیری و مطالعه و استفاده صحیح از آنها است . به نظر تایرنی و همکاران (1990) هدف اساسی خواندن و یا مطالعه و یادگیری ، توانا ساختن کودکان و دانش آموزان است تا خود را بشناسند، علایق و استعدادهای خود را رشد دهند ، برای مشکلات گروهی و فردی راه حل هایی بیابند و نیز اینکه بتوانند راهبردهای خود را تحول بخشیده و مستقل از دیگران مطالب را درک کنند (یوسفی،1380).
از اینرو ، جهت دست یابی به اهداف فوق ، شناخت و درک صحیح مطلب آموختنی به عنوان یکی از اهداف و فعالیتهای مهم آموزشی مطرح می شود . این درک ، مهارت بسیار پیچیده ای است که مستلزم تعامل میان فرآیندهای ادراکی و مهارت های شناختی و دانش فراشناختی است و در یادگیری درست و عملکرد تحصیلی مطلوب در ابعاد مختلف ، اهمیت زیادی دارد .
لذا پژوهش حاضر سعی دارد تاثیر کاربرد راهبردهای شناختی و فراشناختی بر یادگیری دروس پایه را بررسی کند و به این سوالات پاسخ دهد که آیا کاربرد راهبردهای یادگیری (مرور ذهنی تکالیف ، بسط دهی تکالیف ، سازمان دادن مطالب و نظارت بر درک مطلب ) باعث پیشرفت تحصیلی می شود ؟
اهمیت موضوع پژوهش :
کدیور (1379) ضمن اشاره به عقیده اسلاوین (1994) مبنی بر تاکید روانشناسان تربیتی طی چندین دهه اخیر بر آموزش راهبردهای ویژه یادگیری به دانش¬آموزان و نیز اشاره به نظر لفرانکویس (1997) مبنی بر تاکید بر یادگیری چگونه یادگرفتن به عنوان یکی از هدفهای کلی فرآیند یادگیری و تدریس ،آورده است : رابطه فراشناخت با سبکهای اسنادی و نتایج انگیزشی آن نیز باید مورد توجه معلم معتقد به دیدگاه روانشناختی قرار گیرد . بدون شک اگر دانش آموزان به این سو سوق داده و تشویق شوند که بخشی از شکستهای تحصیلی خود را به عدم استفاده از روشهای درست مطالعه و یادگیری و نه به عواملی همچون شانس ، کم استعدادی و دشواری تکلیف نسبت دهنده و در عین حال روشهای درست به آنها ارائه شود ، آنها می توانند با تلاش ، پشتکار و مسئولیت پذیری در قبال شکستها ، موفقیت تحصیلی کسب کنند .
با استناد به مطالب فوق و نتایج پژوهشهای زیادی که توسط یوسفی (1380) ، عباباف (1375)،مرتضوی زاده (1380) ، صمدی (1373) ، پور نوروزی (1374) ، کریمی (1375) ، سالاری فر(1375) ، میقاتی(1375) ، بازرگان (1376) ، متولی (1376) ، قوام آبادی (1377) ، لک زاده (1378) ، تدین (1380) ، عباسی اول (1379) ، انصاری (1380) ، غلامی (1379) ، میرزائی (1381)،حیدری (1380) ، صالحی (1381) ، کرمی (1381) ، الکساندر و همکاران (2000) ، کولینز، نورما (1994) ، ملوث (1997) ، اولیورز و همکاران (1994) ، الکساندر و همکاران (1998) ، جگر و همکاران (1999) ، پینتریج و پل آر (1999) ، وانیستاین و هیو (1998) ، داگلاس هامن و همکاران (2000) ،همگی تاکید بر اهمیت تاثیر کاربرد راهبردهای یادگیری بر بهبود یادگیری را نشان می دهند.
بنابر شواهد فوق و شهود افت تحصیلی و کم انگیزه شدن بیشتر دانش آموزان بررسی موضوع پژوهش حاضر تحت عنوان «بررسی تاثیر آموزش راهبردهای یادگیری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تیز هوش مقطع دبیرستان» حائز اهمیت است .

اهداف پژوهش :
هدف کلی : بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری برافزایش پیشرفت تحصیلی در دانش¬آموزان تیز هوش.
اهداف فرعی
1 ـ بررسی رابطه راهبرد مرور ذهنی با پیشرفت تحصیلی.
2 ـ بررسی رابطه راهبرد بسط دهی با میزان پیشرفت تحصیلی.
3 ـ بررسی رابطه راهبرد سازمان دهی با میزان پیشرفت تحصیلی.
4 ـ بررسی رابطه راهبرد نظارت بر درک مطلب با میزان پیشرفت تحصیلی.

سوالهای پژوهش :
چون فقط یک پیش تست و پس تست داریم،نمی توانیم هر گدام از راهبرد ها را بطور جداگانه بر روی آنها بررسی کنیم.لذا کل راهبرد را میتوانیم بر روی آن بسنجیم،پس فقط یک سوال داریم:
آیا کاربرد راهبرد یادگیری باعث افزایش پیشرفت تحصیلی میشود؟
حالا برای هر یک از اهداف فرعی میتوان یک سوال نوشت:
1) آیا بین راهبرد مرور ذهنی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
2) آیا بین راهبرد بسط دهی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
3) آیا بین راهبرد نظارت بر درک و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
4) آیا بین راهبرد سازماندهی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
5) آیا راهبرد یادگیری با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد؟

 

فرضیه های پژوهش
1ـ بین راهبرد مرور ذهنی با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد .
2ـ بین راهبرد بسط دهی با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد.
3ـ بین راهبرد سازمان دهی با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد .
4ـ بین راهبرد نظارت بر درک مطلب با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد .
5- بین راهبرد یادگیری با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد.
6- بکارگیری راهبرد یادگیری باعث افزایش پیشرفت تحصیلی می شود.

تعاریف عملیاتی متغییرها
الف ) تعریف مفهومی متغیرها .
ب) تعریف عملیاتی متغیرها(تعریف سنجشی).

راهبرد یادگیری
الف)راهبردهای یادگیری شامل راهبرد مرور ذهنی (حفظ کردن ، تکرار کردن ، فهرست کردن ، رونویسی و خط کشیدن زیر موضوعات مهم) ، راهبرد بسط دهی (بوجود آوردن یک تصویر ذهنی ، ارتباط دادن ، تفسیر کردن ، خلاصه کردن ، مربوط کردن و استدلال کردن) ، راهبرد سازمان دهی (طبقه بندی کردن ، ردیف کردن مطالب ، تهیه نمودار ، جدول بندی کردن ، نشان دادن رابطه بین مطالب قدیم و جدید) و راهبرد نظارت بر درک مطلب (بررسی اشتباهات مربوط به درک مطلب ، خودپرسی ، تفسیر کردن و تجدید نظر کردن) است (میر سعیدی ، 1380) .
ب)منظور از راهبردهای یادگیری درتحقیق حاضر نمره ایست که آزمودنیها در آزمون راهبرد یادگیری کسب می کنند .

راهبرد مرور ذهنی
الف ) منظور از راهبرد مرور ذهنی در انجام تکالیف ساده : حفظ کردن ، تکرار کردن و فهرست کردن است . اما برای تکالیف پیچیده : رونویسی و خط کشیدن زیر موضوعات مهم است(میر سعیدی ، 1380) .
ب ـ منظور از راهبرد مرور ذهنی در این تحقیق نمره ایست که آزمودنی در پاسخ به سوالات (3 ، 8، 12 ، 13 ، 24 ، 26) آزمون راهبردهای یادگیری بدست می آورد .

راهبرد بسط دهی تکالیف :
الف ـ راهبرد بسط دهی در انجام تکالیف ساده عبارت است از : بوجود آوردن یک تصویر ذهنی ، ارتباط دادن مطالب قدیمی و جدید . اما برای انجام تکالیف پیچیده شامل تفسیر کردن ، خلاصه کردن ، استدلال کردن و مربوط کردن مطالب است (میر سعیدی ، 1380) .
ب ـ منظور از راهبرد بسط دهی دز این تحقیق نمره ایست که آزمودنی در پاسخ به سوالات (1 ، 10 ، 14 ، 18 ، 21 ، 22 ) آزمون راهبردهای یادگیری کسب می کند .

راهبرد سازماندهی
الف ـ راهبرد سازماندهی در انجام تکالیف ساده شامل: طبقه بندی کردن یا ردیف کردن مطالب است . اما برای مطالب پیچیده شامل : تهیه نقشه یا نمودار ، جدول بندی کردن ، نشان دادن رابطه مطالب اصلی و فرعی و مقایسه کردن است . سازماندهی مطالب به فهمیدن بهتر مطالب و یادآوری سریعتر آنها منجر می شود زیرا سازمان دادن به کد گذاری بهتر منجر می شود و کدگذاری هم به یادآوری سریعتر مطالب کمک می کند مانند فهرست کردن مطالب (میر سعیدی ، 1380) .
ب ـ منظور از راهبرد سازمانی نمره¬ایست که آزمودنی در پاسخ به سؤالات (2 ، 7 ، 15 ، 17 ، 20 ، 25 ، 27 ، 28) آزمون راهبردهای یادگیری کسب می کند .
راهبرد نظارت بر درک مطالب
الف) راهبرد نظارت بر درک مطالب در انجام تکالیف ساده شامل : بررسی اشتباهات مربوط به درک مطلب و در انجام تکالیف پیچیده شامل : خودپرسی ، بیان مجدد ، تفسیر کردن ، زمینه¬یابی و تجدیدنظر است (میرسعیدی ، 1380) .
ب) در این پژوهش منظور از راهبرد نظارت بر درک مطلب نمره¬ایست که آزمودنی در پاسخ به سؤالات (4 ، 5 ، 6 ، 9 ، 11 ، 23 ، 29) آزمون راهبردهای یادگیری کسب می کند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


الف)تاریخچه نظریه های یادگیری
اندیشمندان از دیرباز به اهمیت یادگیری و ضرورت شناخت آن پی برده اند. به طوری که تاریخچه بررسی یادگیری به 2400 سال قبل یعنی دوران افلاطون و ارسطو باز می گردد. افلاطون معتقد بود که دانش ارثی است لذا آن را یکی از اجزاء طبیعی ذهن آدمی می دانست. به باور افلاطون، آدمی از راه اندیشیدن درباره محتوای ذهن خود کسب دانش می کند. از سوی دیگر، ارسطو معتقد بود که دانش، نتیجه تجربی حسی است و ارثی نیست (هرگنهان/سیف1374).
افلاطون و ارسطو هر دو فردگرا هستند و ذهن را فعال می دانند. افلاطون اعتقاد داشت که همه انسان ها روح دارند و روح دارای دانشی خاص و کامل است. به عبارت دیگر او دانش را یکی از ویژگی های ارثی انسان می دانست. به این دلیل افلاطون را می توان « فطرت گرا » نامید، در صورتی که ارسطو تجارب حسی را سرچشمه همه دانش ها می دانست، بنابراین ارسطو را می توان یک « تجربه گرا » به شمار آورد.
عقاید این دو دانشمند در طول تاریخ طرفداران و مخالفینی داشته و اغلب نظریه های معاصر یادگیری که روان شناسان مختلف در تعریف و تبیین یادگیری مطرح کرده اند، ریشه در یکی از این دو دیدگاه دارد و در هر دوره، یکی از این دو دیدگاه غالب بوده است. عقاید افلاطون درباره ماهیت دانش از آغاز مسیحیت تا دوره رنسانس نظریه غالب محسوب می شد. از قرن هفدهم به بعد دانشمندانی چون رنه دکارت (1650ـ1596)
توماس هابز (1679ـ 1588) و جان لاک (1632ـ1702) با نظریه فطرت گرایی مخالفت کردند و اعتقاد داشتند که اندیشه ها حاصل تجربه ها است. تلاش این دانشمندان سبب شد که دیدگاه تجربه گرایی در نظریه های یادگیری مجدداً مطرح شود. به طوری که در قرن نوزدهم توجه شایانی به قانون تداعی ارسطو ـ شباهت، تضاد، مجاورت و بسامد ـ مبذول شد و از سال 1920تا حوالی 1970، دنیای روان شناسی در ایالات متحده امریکا در تسخیر مکتب تداعی بود( گلاور و همکاران ، ترجمه خرازی 1377). هدف کلی مکتب تداعی، استخراج قوانین ابتدایی رفتار و یادگیری و تسری آن به موقعیت های پیچیده تر بود. در این مکتب استنتاج درباره فرآیندهای اساسی با رفتار مشهود پیوندی نزدیک دارد و حیوان ها و انسان ها موضوع های مناسب مطالعه بودند. تحقیقات مربوط به یادگیری و حافظه در مورد موجودات زنده پایین تر از انسان بر اساس این باور که قوانین یادگیری، جهان شمول است و کار با حیوانات در آزمایشگاه قابل تسری به انسان ها است ، گسترش یافت (قوام آبادی،1377) .
البته روان شناسان تداعی گرا تحقیقاتی نیز در زمینه حافظه، تفکر و حل مسأله انجام داده اند. ولی محور مطالعه در اکثر تحقیقات مربوط به حافظه، یادگیری به اصطلاح طوطی وار بود. مفروضه همه این تحقیقات این بود که درک یادگیری پیچیده و پدیده حافظه از طریق شکل های ساده تر یادگیری و حافظه امکان پذیر است.
در دهه 60 مکتب رفتارگرایی اسکینر اقتدار زیادی داشت. ظرفیت کاربردی اصول رفتارگرایی در یادگیری انسان، به خصوص با ساختن ماشین های آموزشی و تهیه فنونی برای مدیریت کلاس و تأثیر استفاده از روش تقویت مثبت کاربرد اصول این مکتب در بیمارستانهای روانی و استفاده از روش های تغییر رفتار در مراکز مشاوره و بسیاری از موارد دیگر، نفوذ رفتارگرایی را نشان می دهد. در حالی که رفتارگرایی اسکینر می رفت که بیشترین تأثیر را در آموزش داشته باشد، روان شناسان به تدریج نگران آن شدند که سلطه طلبان جامعه از قوانین رفتاری آن سوء استفاده کنند (گلاور، ترجمه خرازی ، 1377) . از آنجا که در مکتب رفتارگرایی، انسان ، گیرنده نافعال محرک ها تلقی می شد و فرآیند های ذهنی و فکری انسان مورد توجه آنها نبود، بتدریج از نفوذ آن کاسته شد.
در نیمه دوم قرن بیستم، رویکرد شناخت گرایی شکل گرفت. نگرش نظریه پردازان شناختی به یادگیری، متفاوت از نظریه پردازان رفتارگرا بود. رفتارگرایان یادگیری را ایجاد تغییر در رفتار آشکار فرد می دانند، در صورتی که روان شناسان شناخت گرا، یادگیری را ایجاد تغییر در ساخت شناختی و فرآیندهای ذهنی یادگیرنده تعریف می کنند. شناخت گرایان در زمینه یادگیری نظریه های متعددی ارائه نموده اند که یکی از با سابقه ترین آنها، یادگیری گشتالتی است. در این نظریه از روان شناسی، اعتقاد بر این است که یادگیری و حل مسأله نه از راه کوشش و خطا، بلکه از راه کسب بینش حاصل می شود و بینش معمولاً از راه کشف روابط بین اجزای یک مسأله بدست می آید.
از دیگر نظریه های شناختی یادگیری می توان به نظریه یادگیری معنی دار کلامی آزوبل و نیز نظریه یادگیری شناختی اجتماعی بندورا اشاره کرد. نظریه اولی برای معنی دار کردن یادگیری بر ایجاد رابطه بین یادگیری قبلی و یادگیری جدید تأکید دارد. دومی یک نظریه التقاطی رفتاری ـ شناختی است، که هم بر تقویت و هم بر فرآیندهای ذهنی شناختی تأکید می ورزد و یادگیری را صرفاً ناشی از مشاهده رفتار و اعمال دیگران می داند (یوسفی،1380).
یکی دیگر از نظریه های شناختی یادگیری «نظریه خبرپردازی یا پردازش اطلاعات» است. این نظریه ، یادگیری انسان را یک فعالیت مستمر پردازش اطلاعات می داند و به مطالعه راه هایی می پردازد که آدمیان به توسط آنها دانش را کسب، ذخیره و یادآوری می کنند و آن را مورد استفاده قرار می دهند. در این رویکرد به نقش فرآیندهای ذهنی توجه شده و از کامپیوتر به عنوان الگویی برای تبیین فعالیت ذهنی انسان و فرآیند یادگیری استفاده شده است. زیرا هم کامپیوتر و هم انسان اطلاعات را از محیط می گیرند (درون داد) سپس آنها را به شیوه های گوناگون پردازش می کنند، به رمز در می آورند و با اطلاعات دیگری که از قبل در حافظه دارند ترکیب می نمایند. کامپیوترها اطلاعات را از طریق دورنویس ها و چاپگرها بیرون می دهند، به همین قیاس، انسان اطلاعات را از طریق تدابیر، (برون دادی) نظیر دست ها و دهان بیرون می دهد(یوسفی،1380).
در روان شناسی خبر پردازی ، یادگیری به جریان دریافت محرک های محیط به وسیله گیرنده های حسی، گذر این محرک ها از حافظه حسی و کوتاه مدت ، معنی دار شدن آنها و نهایتاً قرارگرفتن در حافظه دراز مدت گفته می شود بنابراین، هر تدبیری که جریان فوق را سهولت بخشد، به پردازش اطلاعات کمک خواهد کرد. تدابیری که برای کمک به یادگیری و یادآوری اطلاعات از ذهن توسط روان شناسان و صاحب نظران حوزه روان شناسی خبرپردازی ابداع شود، با نام روش ها یا مهارت های یادگیری یا به طور دقیق تر، راهبردها یا استراتژی های شناختی نامگذاری شده¬اند (سیف،1376).
روان شناسی فراشناخت، حوزه اندیشه گری نوینی است که پیشینه آن به حدود دهه 1970می رسد. جان فلاولپ نخستین کسی است که گفتگو درباره فراشناخت را آغاز کرد و به تدریج جمع¬آوری زیادی از اندیشمندان به آیین نوین تفکر در حوزه روان شناسی روی آوردند (آقازاده و احدیان ، 1377) . همچنین پژوهش های متفاوت در زمینه فراشناخت و راهبردهای آن انجام گرفت.
به نظر سیف(1376) راهبردها یا استراتژی های شناختی، همان راه های کسب دانش هستند، اما راهبردها یا استراتژی های فراشناختی به راه های هدایت و نظارت بر راهبردهای شناختی گفته می¬شد. یادگیرندگان ماهر به کمک راهبردهای شناختی نظارت می کنند تا پیشرفت خود را بهبود بخشند.
به نظر مارزانو و همکاران، راهبردهای فراشناختی دو جنبه اصلی یعنی:
الف) دانش و کنترل خود شامل تعهد ـ نگرش و توجه.
ب) دانش و کنترل فرآیند شامل طرح ریزی ـ ارزش سنجی و نظم بخشی ـ را در بر می گیرد (مارزانو و همکاران/یوسفی ،1380).
با توجه به نظریه های شناختی و دانش فراشناختی ، امروزه در امر یادگیری ، فردی موفق است که شیوه آموختن را فرا گرفته باشد. در جامعه پیشرفته کنونی، این ادعا که وظیفه نظام آموزشی، انتقال معلومات از نسل گذشته به نسل آینده است، دیگر معنایی ندارد، بلکه اساس نظام آموزشی در قرن بیست و یکم فراهم ساختن زمینه تجربی فعالیت های آموزشی و آموزش چگونه فکر کردن و چگونه یادگرفتن ـ یادگرفتن نحوه یادگیری ـ است با این فرض، یادگیرنده ماهر و موفق که بتواند در همه زمینه ها به ویژه در زمینه تحصیلی به پیشرفت مطلوب برسد ، کسی است که از شیوه ها یا راهبردهای صحیح یادگیری و مطالعه آگاهی داشته باشد و از آنها به طور صحیح استفاده کند. از آنجا که شناخت در اثر آگاهی و هشیاری حاصل می شود جا دارد که نگاهی هم به پیشینه (هشیاری) در روان شناسی داشته باشیم.

جایگاه هشیاری در مکاتب روان شناسی
پس از تحولات اساسی در علوم فیزیکی و تجربی در قرون 19، اولین مکتب روان شناسی تحت عنوان «ساختارگرایی» از ترکیب مکتب فلسفی تداعی گرایی و روش علمی به وجود آمد. رهبر مکتب به نام ویلهلم وونت (1833تا 1920) معتقد بود که : هشیاری قابل تجزیه به عناصر بوده و کوچکترین عنصر آن اندیشه است(هرگنهان ، 1988).
ساختارگرایی بزودی جای خود را به مکتب دیگری به نام کارکردگرایی داد که بنیادگذارش ویلیام جیمز (1824ـ1910) معتقد بود که ، هشیاری به صورت یک واحد یکپارچه عمل می کند و قصدش کمک به فرد در سازگاری با محیط است. از نظر کارکردگرایان، جریان هشیاری تغییرمی کند، آن گونه که کل تجربه تغییر می کند و چنین فرآیندی را نمی توان به عناصر کاهش داد زیرا فرآیندهای هوشیاری یک فرد به عنوان یک کل در سازگاری او با محیطش دخالت دارند(هرگنهان، 1988) . کارکردگراها مخالف مطالعه فرآیندهای ذهنی نبودند، اما اصرار داشتند که همواره باید هشیاری را در رابطه با محیط مطالعه کنند( گلوورد و بروتنیگ ، 1990).
مکتب بعدی «رفتارگرایی» بودکه توسط جان واتسون بنیانگذاری شد. او معتقد بود که هشیاری را تنها می توان از طریق فرآیند درون نگری، که یک ابزار پژوهشی غیرقابل اعتماد است، مطالعه کرد و از آنجا که هشیاری را نمی توان به طور علمی مطالعه کرد، لذا روان شناسی نباید آن را مورد بررسی قرار دهد و فقط رفتار ، موضوع روانشناسی است.
مکتب گشتالت، که توسط ورتهایمر ، کافکار و کهلر ، پایه گذاری شد، بر این عقیده بود که کل بیش از اجزای تشکیل دهنده آن است، پس رویدادها را نباید جدا جدا در نظر گرفت، بلکه باید بین آنها رابطه برقرار کرد و آنها را سازمان داد تا درک شود. حل مسأله نیز به طور ناگهانی و از طریق بینش حاصل می شود، در این فرآیند، اجزاء پراکنده موضوع در ذهن به طور ناخود آگاه شکل می گیرد و کل مسأله به ناگاه آشکار می شود. البته رسیدن به بینش مستلزم اطلاعات قبلی غنی و ذهن نقاد و جستجو گر است، لذا هر چه موجودات با هوش تر یا دارای شناخت بیشتری باشند، هشیارترند و زودتر به بینش و بصیرت می رسند و در حل مسأله موفق ترند.

آغاز نظریه های شناختی یادگیری:
مکتب شناختی تقریباً همزمان با مکتب رفتارگرایی به وجود آمد و روند آرام و کندی را طی کرده است. از قدیمی ترین و شاید سردسته نظریه های شناختی یادگیری، نظریه یادگیری گشتالت است.
• نظریه یادگیری گشتالت: در نظریه های رفتارگرایی، یادگیری به فرآیند ایجاد تغییر در رفتار آشکار فرد گفته می شود. روان شناسان پیرو این مکتب معتقدند که برای مطالعه پدیده های پیچیده یادگیری باید آنها را به اجزای ساده¬تری تجزیه کرد و از طریق مطالعه این اجزای ساده به شناسایی پدیده های پیچیده دست یافت. روان شناسان مکتب گشتالت مخالف روش کاهش گرایی یا تجزیه پدیده های روان شناختی هستند. به اعتقاد آنها اندیشه های انسان از ادراکات کلی معنی دار تشکیل می یابند نه از مجموعه هایی از تصاویر ذهن جزیی که از راه تداعی به یکدیگر مرتبط می شوند، لذا از آنجا که پدیده های ادراکی جنبه کلی دارند، یادگیری را باید با توجه به این کل نگری مورد مطالعه قرار داد(سیف، 1380)
یادگیری در روانشناسی گشتالت عبارت است از بینش حاصل از درک موقعیت یادگیری به عنوان یک کل یکپارچه که آن هم از طریق کشف روابط میان اجزای تشکیل دهنده موقعیت یادگیری حاصل می شود. بنابراین، عنصر اصلی یادگیری در روان شناسی گشتالت رسیدن به بینش است (سیف، 1380).
روان شناسی گشتالت در امر آموزش به درک معانی و کشف روابط بین اصول تشکیل دهنده مسائل یادگیری توجه داشتند و با فشار آوردن به دانش آموزان جهت حفظ کردن طوطی وار مخالف بودند و روشها و راهبردهایی که در یادگیری به کار می بردند بیشتر برای درک و فهم امور از راه کشف اصول زیر بنایی مسائل بود.
• نظریه یادگیری معنی دار آزوبل: دومین نظریه مهم شناختی که با یادگیری آموزشگاهی نیز رابطه زیادی دارد نظریه معنی دار کلامی دیوید آزوبل (1968) است. در نظریه آزوبل، همانند سایر نظریه های شناختی، ساخت شناختی و تغییراتی که بر اثر یادگیری در آن صورت می گیرد، اساس یادگیری را تشکیل می دهند. در این نظریه ، ساخت شناختی عبارت است از، مجموعه از اطلاعات، مفاهیم، اصول و تعمیم های سازمان یافته ای که فرد قبلاً در یکی از رشته های دانش، آموخته است.
به طور کلی ساخت شناختی بر دانشهای کلی و عمده فرد در یک زمینه بخصوص علمی و تحصیلی دلالت دارد(سیف،1380ـ ص272).
از نظر آزوبل، وقتی یک مفهوم معنی دار می شود که قابل ارتباط دادن با مفاهیمی باشد که از پیش در ساخت شناختی فرد وجود دارند و اگر ارتباط برقرار نشود یادگیری جنبه طرح وار پیدامی¬کند.
در نظریه شناختی یادگیری معنی دار، راهبردهایی که باعث افزایش کیفیت یادگیری و یادداری می شوند عبارت اند از: سازمان دادن، ثبات ، روشنی دانش یادگیرنده در یک زمینه معین در زمان یادگیری ، کاربرد پیش سازمان دهنده ها ـ به صورت توضیحی یا مقایسه ای ـ و انگیزش.
• نظریه یادگیری شناختی اجتماعی: در نیمه دوم قرن بیستم، روان شناسانی ظهور کردند که علاوه بر تأکید بر محرک های بیرونی به عنوان کنترل کننده رفتار عوامل شناختی درونی فرد را نیز در کنترل رفتار مؤثر می دانستند. نظریه های این دانشمندان به نظریه های شناختیـرفتاری معروف شده است. یکی از معروفترین این نظریه پردازی مربوط به «آلبرت بندروا» است. بندورا (1977) گفته است که در دیدگاه یادگیری اجتماعی ، مردم نه به وسیله نیروهای درونی رانده می شوند و نه محرک های محیطی آنان را به عمل سوق می دهند، بلکه کارکردهای روان شناختی بر حسب یک تعامل دو جانبه بین شخص و عوامل تعیین کننده محیطی تبیین می شوند (سیف،1380) . راهبردهای مهمی که در امر یادگیری در این نظریه روی آنها تآکید شده است عبارت اند از : توجه کردن، متمایز ساختن مطالب، مشخص بودن مطالب یادگیری، قابلیت کاربردی آموخته ها، جذابیت موضوع، بازنمایی تجسمی و باز نمایی کلامی مطالب، کسب اطلاع از نتایج کار و گرفتن باز خورد اصلاحی وانگیزش.

نظریه های رشد شناختی:
چون هدف از طرح نظریه های رشدی در این تحقیق، استفاده دانش آموزان از راهبردهای یادگیری و مطالعه است. لذا 3 نظریه مهم رشد شناختی به طور اجمالی بررسی می شود:
ـ نظریه پیاژه: پیاژه نحوه ایجاد و تکامل فعالیتهای شناختی انسان را از آغاز کودکی تا بزرگسالی مورد مطالعه قرار داده است. او رشد ذهنی انسان از تولد تا بزرگسالی را به چهار مرحله اصلی: حسیـحرکتی، پیش عملیاتی، عملیات محسوس و عملیات صوری تقسیم کرده است. ویژگی مهم مراحل رشد آن است که ساخت شناختی کودک در هر یک از مراحل با ساخت شناختی او در مراحل قبل و بعد از نظر کمی و کیفی متفاوت است (سیف،1380).
به نظر پیاژه : به طور کلی شناخت، تفکر یا پردازش عقلی، بر فرآیندهای تقابلی و فعال متمرکز است. مفهوم شناخت در برگیرنده تمام دانش است که آدمی به دست می آورد و شامل تفکر، حافظه ، تشکیل مفهوم و ادراک است. مفهوم شناخت در ساخت های شناختی او سازمان می یابد، ذهن و روان کودک نه صفحه سپید جان لاک است و نه یک دستگاه ساخته، آماده و پیچیده مانند کامپیوتر، بلکه مانند گیاهی است که از درون متناسب با نیروهای واقعی خود رشد می کند ، هر چند تأثیر محیط خارجی نیز وجود دارد(اسپرینتال،1994).
ـ نظریه رشد ذهنی ویگوتسکی (1978): در نظریه رشد ذهنی ویگوتسکی بر تعامل میان عوامل تاریخی ، فرهنگی و اجتماعی تآکید شده است. در این نظریه، کارکردهای ذهنی بر دو دسته کارکردهای نخستین ذهنی و کارکردهای عالی ذهنی تقسیم شده اند. به علاوه ، نقش گفتار درونی در هدایت و کنترل تفکر مورد تأکید قرار گرفته است. یکی دیگر از مفاهیم عمده نظریه ویگوتسکی، مفهوم « منطقه تقریبی مجاور رشد» است. طبق این مفهوم، کودکان در موقعیتهای چالش انگیز به کمک بزرگسالان می توانند فکر خودشان را رشد دهند. یعنی (آموزش هدایت شده مورد نظر وی، مستلزم آن است که بدانیم کودک خود به تنهایی از عهده چه کاری بر می آید و چه کاری را با راهنمایی مربی آماده می تواند انجام دهد. تفاوت میان این دو سطح عملکرد، منطقه مجاور(تقریبی) رشد نامیده می شود. کلید افزایش رشد شناختی، تعیین ابعاد محدوده ای است که کودک در آن قرار دارد. (هترینگتون و پارک / مترجمان، 1373).
ـ نظریه رشد شناختی جروم برونر (1961) : برونر به پیروی از پیاژه معتقد است که یادگیری کودکان سنین مختلف با یکدیگر تفاوت دارد و کودک در هر مرحله از رشد خود جهان را به صورتی ویژه می بیند. وی نظریه خود را به جای آنکه نظریه یادگیری بنامد، نظریه تدریس به حساب آورد و شامل 4 اصل است. چهار اصل نظریه تدریس برونر عبارتند از: انگیزش ، ساختار ، توالی ، تقویت ، به نظر برونر اگر مطالب درسی متناسب با ظرفیتهای شناختی کودک عرضه شود، او قادر به فهم آنها است. روشی که خود او ارائه می دهد به یادگیری اکتشافی معروف است، که در آن دانش آموز را با مسائلی مواجه می کند که او باید با کار مستقل یا در جریان کار گروهی راه حل های آنها راه پیدا کند. این نوع یادگیری پردوام است و نیاز کمتری به تقویت کننده های خارجی دارد(گیج و برلاینر / لطف آبادی،1374).
نظریه برونر بیش از هر نظریه دیگری بر فرآیند تفکر تأکید می کند. به باور برونر، بازده اصلی رشد شناختی ، تفکر است. برونر نیز مانند پیاژه، مفاهیم نظری خود را از پژوهشهایی که با کودکان انجام داده(120کودک) بدست آورده است. او در انجام پژوهشهای خود دنبال این مطلب بود که چگونه اطلاعات مربوط به جهان هستی به ذهن در می آیند، مورد دستکاری قرار می گیرند، ذخیره شده و سپس سازمان داده می شوند.
برونر(1964) در نتیجه مشاهدات خود به این نتیجه رسید که کودکان در 3مرحله نسبتاً متمایز حرکتی، تصویری ، نمادی رشد، جهان هستی را در ذهن خود بازنمایی می کنند( سیف،1380).
بررسی نظریه این سه دانشمند، نشانگر آن است که کودکان و نوجوانان در مراحل مختلف رشد، توانایی یادگیری مطالبی خاص را دارند و مطالب درسی باید با توجه به رشد ذهنی آنان ارائه شود، مسلم است که راهبردهای یادگیری مطالعه هم تابع مراحل رشد است و در هر یک از دوره های تحصیلی از راهبردهای خاصی باید استفاده شود. بطور مثال در 2 سالگی از روشهای ساده و مستقیم برای یادسپاری استفاده می شود، مانند نام بردن و اشاره کردن، در 6 سالگی از راهبرد تکرارـبه صورت تکرار طوطی وار مطالبـو در کلاس پنجم از راهبرد سازماندهی ـ بصورت دسته بندی معنایی مطالب ـ و در نوجوانان از راهبرد تفسیر ـ به صورت برقراری پیوندی بصری یا کلامی که به مطالب معنا بخشد، استفاده می شود (مری آن ، رفوت و همکاران، 1990) ، لذا معلمان دوره های کودکستانی، دبستانی ، راهنمایی و دبیرستان باید با راهبردهای خاص آن دوره آشنایی داشته باشند و در آموزش آنها به دانش آموزان و نظارت بر کاربرد آنها از طرف دانش آموزان توجه کافی مبذول دارند.

نظریه خبرپردازی یادگیری (پردازش اطلاعات)
تازه ترین رویکرد یا دیدگاه روان شناسی یادگیری، رویکرد خبرپردازی یا پردازش اطلاعات نام دارد. این مجموعه نظریه هایی را در بردارد که وجه اشتراک همه آنها این است که یادگیری انسان را یک فعالیت مستمر پردازش اطلاعات می دانند. این نظریه ها به مطالعه راههایی می پردازند که انسانها به توسط آن دانش را کسب ، ذخیره و یادآوری می کنند و مورد استفاده قرار می دهند. بنابراین در نظریه های وابسته به روان شناسی خبرپردازی ، هم فرآیند های یادگیری بحث می شود و هم فرآیندهای به یاد سپاری و فرآیندهای یادآوری، در آغاز پیدایش نظریه های جدید خبرپردازی ، برخی از روان شناسان از جمله: میلر ، گالانتر ، پریبرام (1960) به نقل از بیگز و مور (1993): رفتارهای شناختی از جمله حل مسئله را بیشتر به کار کامپیوتر شبیه می دانستند، هم کامپیوتر و هم انسان اطلاعات را از محیط می گیرند و کامپیوتر با استفاده از وسایل کارت خوانی، نوار خوانی و غیره این کار را انجام می دهند، در حالی که انسانها از اندامهای حسی خود برای این منظور سود می برند . در درون کامپیوتر، اطلاعات رسیده از محیط مورد دستکاری واقع می شوند، به رمز در می آیند و با اطلاعات دیگری که از قبل در کامپیوتر ذخیره شده اند ترکیب می گردند. این کار از طریق فعال شدن ثبت کننده های الکترونیکی انجام می گیرد. در درون انسان هم اطلاعات مورد دستکاری واقع می شوند، به رمز در می آیند و با اطلاعات دیگری که از قبل در انسان ذخیره شده اند، ترکیب می شوند. این کار با استفاده از «فعال شدن نورونها» انجام می گیرد سرانجام اینکه کامپیوتر اطلاعات را از طریق تدابیر برون دادی نظیر دورنویس ها و چاپگرها بیرون می دهد و به همین قیاس، انسان اطلاعات را از طریق تدابیر برون دادی نظیر دهان و دستها بیرون می دهد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  152  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری

راهبردهای مدیریت ایمنی دانشگاه چارلز استورت (CSV)

اختصاصی از اس فایل راهبردهای مدیریت ایمنی دانشگاه چارلز استورت (CSV) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

راهبردهای مدیریت ایمنی دانشگاه چارلز استورت (CSV)


راهبردهای مدیریت ایمنی دانشگاه چارلز استورت (CSV)

 

 

 

 

 

 

 

 

موضوع:

راهبردهای مدیریت ایمنی دانشگاه چارلز استورت (CSV)

 

تعاریف

ارزیابی: بررسی سیستماتیک و نظام مند درون سازمانی بر اساس معیارهای تعریف شده و به برسی این موضوع می پردازد که آیا فعالیتهای و نتایج مربوط با تمهیدات برنامه ریزی شده مطابق می کند یا خیر و آیا این تمهیدات عملا تحقق می یابند و برای رسیدن به سیاست و اهداف سازمان مناسبند

بازرسی: بررسی سیستماتیک و نظامند برون سازمانی بر اساس معیارهای تعریف شده می باشد و به بررسی این موضوع می پردازد که آیا فعالیتها و نتایج مربوطه با تمهیدات برنامه ریزی شده تطابق می کند یا خیر و آیا این تمهیدات عملا تحقق می یابند و برای رسیدن به سیاست و اهداف سازمان مناسبند.

محیط سلامت وایمنی : S،EH،EHS هر دو اختصار محیط سلامت وایمنی می باشند و در تمام این کتاب از EHS استفاده می کنیم.

خطر: منبع یا موقعیتی که می تواند بطور بالقوه دارای زیان باشد. مانند جراحت انسانی یا بیماری، خسارت به اموال، خسارت به محیط و یا ترکیبی از اینها.

شناسایی خطر: فرایند شناسایی وجود خطر و تعریف خصوصیات خطر

کنترل سلامت: کنترل افراد به منظور شناسایی تغییراتی در وضعیت سلامتی به واسطه ای تماس شغلی با خطر و شامل کنترل بیولوژیکی نیز می شود.

حادثه: هر گونه واقعه برنامه ریزی نشده که بطور بالقوه می تواند جراحت، بیماری، خسارت و یا زیانهای دیگر ایجاد کند و یا منجر به این موارد گردد.

سلامت و ایمنی شغلی: OH&S،OHS هر دو اختصار سلامت و ایمنی شغلی می باشند. OHS شامل مسائل رفاهی در محدوده قانون می باشد در این خصوص، OHS در تمام این کتاب مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

مشاورهOHS: در ابتدا CSU، ایجاد مقدمات مشاوره را با اتحادیه های کارمندی مورد بحث قرار داد و سپس مستقیما با کارمندانش به مشاوره پرداخت. بعد از قرار دادن اطلاعات در اختیار کارمندان فعلی، در 14 ژوئن 2004 رای گیری به عمل آمد و نشان داد که اکثریت کارمندان با مشاوره بوسیله کمیته ای OHS موافقند. بیانیه ای حاصله از مشاوره ی  OHSدر وب سایت EHS در دسترس می باشد.

معرفیOHS: معرفی OHS بخشی از برنامه ی آشناسازی کارمند جدید است که بیاد در اولین هفته ی شروع کار انجام شود و شامل مولفه ی OHS میباشد.

اهدافOHS: اهداف بر حسب عملکرد OHS: حاصل سیاست OHS می باشد و یک سازمان خود را برای رسیدن به آنها آماده می کند و در صورت امکان می توان آنها را سنجید.

 

تعداد صفحات: 138

 

 


دانلود با لینک مستقیم


راهبردهای مدیریت ایمنی دانشگاه چارلز استورت (CSV)

پایان نامه بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری برافزایش پیشرفت تحصیلی در دانش¬آموزان تیز هوش

اختصاصی از اس فایل پایان نامه بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری برافزایش پیشرفت تحصیلی در دانش¬آموزان تیز هوش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری برافزایش پیشرفت تحصیلی در دانش¬آموزان تیز هوش


پایان نامه بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری برافزایش پیشرفت تحصیلی در دانش¬آموزان تیز هوش

فایل : word

قابل ویرایش و آماده چاپ

تعداد صفحه :143

 

مقدمه :

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اقرأ باسم ربک الذی خلق ، خلق­الانسان من علق ، اقرأ و ربک الاکرم ، الذی علم بالقلم ، علم الانسان مالم یعلم [1].

 

ای رسول بخوان به نام پروردگارت که آفریننده عالم است . آن خدایی که آدمی را از خون بسته بیافرید ، بخوان (قرآن را) که پروردگار تو کریم­ترین کریمان است آن خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت و به آدمی آنچه را نمی دانست تعلیم داد .

 

تعلیم و یاد دادن نادانسته ها اولین و مهم­ترین پیام الهی و بزرگترین رسالت انبیا و معلمین بشر است و یادگیری و آموختن مهم­ترین وظیفه هر انسان است لذا از تولد تا مرگ و در هر زمان و موقعیتی باید این تعلیم و تعلم بین انسانها به نحو شایسته انجام گیرد . از طرف دیگر خداوند در وجود انسان توانمندی ها و استعدادهای شگرفی به ودیعه نهاده است که به واسطه این خلقت به خود آفرین گفته و به انسان مقام اشرف مخلوقات داده است .

 

یکی از ویژگی های مهم انسانی برخورداری از ظرفیت ذهنی شگرف و توانایی عظیم یادگیری است .

 

بخش اعظم اطلاعات بشری از طریق این مهارت کسب می شود . پیشرفت و تمدن ، مقابله با طبیعت و مهار آن ، رفع نیازهای متنوع خود ، دستیابی به تکنولوژی پیچیده و غیره همه حاصل تلاش انسان برای یادگیری و تجربه­اندوزی بوده است .

 

در جهان امروز یعنی عصر انفجار اطلاعات ، تولید اطلاعات جدید و کهنه شدن اطلاعات قبلی آنچنان سریع انجام می شود که مطالب کتابها قبل از بیرون آمدن از زیر چاپ کهنه می شوند (مرتضوی،1374) ، بنابراین ، روش یادگیری (فرآیند) در مقایسه با یادگیری اطلاعات (محصول) در کانون توجه بیشتری قرار گرفته است . چون در فرآیند یادگیری ، این خود فراگیر است که در زندگی واقعی ـ امروز و آینده ـ باید از مهارت چگونگی یادگرفتن خود استفاده کند ، لذا توجه به روش های درست آموزش و آموختن که در آن مسئولیت امر یادگیری به خود فراگیر واگذار می شود ، ضروری به نظر می رسد . در جهان امروز داشتن «سواد علمی ـ فنی» [2] برای هر فرد لازم است . سواد علمی ـ فنی به مجموعه ای از دانستنی ها و مهارت ها در زمینه علوم و تکنولوژی اطلاق می شود که هر انسانی برای زندگی کردن به آن نیاز دارد و در واقع داشتن توانائی در حل مسائل و مشکلاتی است که جامعه امروز بشری با آن مواجه است و این سواد در تمام عمر با 3 شرط تحقق می یابد .

 

1 ـ داشتن اطلاعات کافی در مورد دانش پایه .

 

2 ـ وجود انگیزه برای یادگیری .

 

3 ـ دانستن راه و روش یادگیری(میرعابدینی ، 1378).

 

لازم به ذکر است که مدارس تنها می توانند بخشی از آموزش های لازم برای مهارت زندگی را در مدت زمانی که دانش آموزان در آن محل سپری می کنند ، در اختیار آنها بگذارند . اما اگر همین فرصت ، بیشتر از ارائه اطلاعات ، صرف روش کسب اطلاعات در زمینه های مختلف شود ، این امید وجود دارد که علاقه و اعتقاد و توان و دانش لازم برای یادگیری مادام العمر ، که لازمه زندگی و تعالی بخش آن است ، در افراد فراگیر به وجود آید .

 

لذا اندیشمندان از دیرباز به اهمیت یادگیری و ضرورت شناخت آن پی برده اند ، به طوری که تاریخچه بررسی یادگیری به 2400 سال قبل یعنی دوره افلاطون و ارسطو بر می گردد.

 

افلاطون و ارسطو هر دو فردگرا هستند و ذهن را فعال می دانند ، با این تفاوت که افلاطون را می توان فطرت گرا نامید،زیرا دانش را یکی از ویژگی های ارثی انسان می داند،ولی ارسطو را می توان تجربه گرا دانست،زیرا تجارب حسی را سرچشمه همه دانش ها می دانست . عقاید این دو دانشمند در طول تاریخ روی همه نظریه پردازان یادگیری تاثیر داشته است . مثلاً ، عقاید افلاطون درباره ماهیت دانش از آغاز مسیحیت تا دوره رنسانس نظریه غالب محسوب می شد . از قرن هفدهم به بعد پیروان مکتب تداعی گرایی به مخالفت با نظریه فطرت ـ گرایی برخاستند.به طوری که،در قرن نوزدهم توجه شایانی به قانون تداعی ارسطو (شباهت ، تضاد ، مجاورت و بسامد) مبذول شد . سپس، مکتب رفتار گرایی اسکینر ، با ارائه اصول رفتار گرایی در یادگیری انسان و تهیه فنونی برای مدیریت کلاس و تغییر رفتار افراد ، تاثیرات عمیقی در آموزش و پرورش گذاشت . در نیمه دوم قرن بیستم رویکرد شناخت گرایی در مخالفت با دیدگاه مکانیکی رفتار گرایان درباره­ی انسان ، یادگیری را ایجاد تغییر در ساخت شناختی و فرآیندهای ذهنی یادگیرنده تعریف کردند. شناخت گرایان[3] در زمینه یادگیری ، نظریه های متعددی را ارائه نمودند . از جمله ، یادگیری گشتالتی[4] ، نظریه یادگیری معنی دار کلامی آزوبل[5] ، نظریه یادیگری شناختی ـ اجتماعی بندورا[6] و سرانجام نظریه روانشناسی خبر پردازی[7] یا پردازش اطلاعات مطرح شدند . نظریه خبر پردازی یادگیری انسان را یک فعالیت مستمر پردازش اطلاعات می داند و به مطالعه راه هایی می پردازد که آدمیان به توسط آنها دانش را کسب ،ذخیره و یادآوری می کند و آن را مورد استفاده قرار می دهد . دراین نظریه از کامپیوتر به عنوان الگویی برای تبیین ذهنی انسان و فرآیند یادگیری استفاده شد (میرسعیدی،1380).

 

تدابیری که به این منظور توسط صاحب نظران حوزه روان شناسی خبر پردازی ابداع شد ، با نام روش ها یا مهارت های یادگیری یابه طوردقیق تر راهبردها یا استراتژی های شناختی ، نام گذاری شد و سرانجام روان شناختی فراشناخت ، حوزه اندیشه گری نوینی ، که به راه های هدایت و نظارت بر راهبردهای شناختی خود می اندیشید از دهه 1970 توسط جان فلاول آغاز شد و به تدریج جمع زیادی از اندیشمندان به آن روی آوردند و نظریات و راهبردهای مختلف فراشناختی را ارائه نمودند . بنابراین نظریه های یادگیری قرن بیستم شامل دو مجموعه بزرگ رفتار گرایی و شناخت گرایی است، در نظریات رفتارگرایی موضوع مورد مطالعه ، رفتارهای قابل مشاهده است که باید هر چه دقیقتر و عینی تر بررسی شود . اما دیدگاه شناختی دنیای ذهن را موضوع مورد مطالعه قرار می دهد . دراین حوزه مطالعاتی جدید ، یادگیری انسان به گونه ای عینی و نظام دار تشریح می شود . نتایج تحقیقات انجام شده دراین چهارچوب می تواند در یادگیری وآموزش مورد استفاده روان شناسان و مربیان باشد . علاوه بر این با بهره گیری از نظام پردازش اطلاعات می توان موضوعات مورد نظر دیدگاه های دیگر را نیز به شیوه ای تازه نگریست و آنها را به نحوی عینی ، منطقی و پویا سازمان داد (کدیور،1379) . با توجه به نظریه های شناختی و دانش فراشناختی ، امروزه در امر یادگیری ، فردی موفق است که شیوه آموختن را فرا گرفته باشد . اساس نظام آموزشی در قرن بیست و یکم ، فراهم ساختن زمینه تجربی فعالیت های آموزشی و آموزش چگونه فکر کردن و چگونه یادگرفتن است . بر این اساس ، پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش راهبردهای مطالعه و یادگیری بویژه راهبردهای شناختی و فراشناختی در میزان یادگیری درسی و پیشرفت تحصیلی فراگیران می پردازد . این راهبردها ، روش های مختلف فراگیری مطالب ساده و پیچیده را چه از راه شناخت (پردازش عقلی مطالب) و چه از راه فراشناخت (شناخت از شناخت خود) به فراگیر می آموزد . لذا فراگیران با یادگیری این روش ها و استفاده از آنها هنگام مطالعه می توانند بر سرعت و کیفیت یادگیری خود بیافزایند و این امر در دراز مدت منجر به تحولات کیفی در نظام آموزشی می شود . به نظر می رسد اگر معلمان این راهبردها را فراگرفته و در روش تدریس خود پیاده نمایند و آنها را به دانش آموزان نیز یاد دهند ، در این راه کوتاهترین و موثرترین گام ها برداشته می شود(میرسعیدی،1380) .

 


1 ـ آیات 1 تا 5 سوره مبارکه علق

[2] ـ Scientific and Technological Litracy

[3] - Cognitive

[4] - Gestalty Learning

[5] - Azobel Meaningful Verbal Learning

[6] - Bendora Social-Cognitive Learning Theory

[7] - Processing Psychology Cognitive

 

 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری برافزایش پیشرفت تحصیلی در دانش¬آموزان تیز هوش