اختصاصی از
اس فایل دانلود مقاله زندگی نامه شهریار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
سید محمد حسین بهجت تبریزی فرزند حـــاج میر آقا خشکنابی مقارن انقلاب مشروطیت و بین سالهای 1285 – 1283 شمسی در روســتای خشکناب نزدیک بخش قره چمن متولد گردید . پدرش که در آغاز طلبه بود بعد مجتهد و سپس از وکلای برجسته و ول وکیل آذربایجان مردی بود فـــاضل ، خوشنویس ، کریم الطبع وبا ایمان که در سال 1313شمسی مرحوم و در قم مدفون شد . محمد حسین تحصیل را در مکتب خانه ی قریه ی زادگاهش با گلستان سعدی ، نصاب قران و حافظ آغاز کرد و نخستین مربی او والد ماجدش و بعد مرحوم امیر خیزی بود . تحصیلات ایتدایی را در مدرسه های متحده و فیوضات و متوسطه را در تبریز و دارالفنون تهران به پایان رساند . در سال 1303 وارد مدرسه ی طب شد . تا آخرین ســال پزشکی را با هر مشقتی که داشت سپری کرد و در بیمــارستان مراتب انترنی را می گذراندکه به سبب پیشامدهای عاطفی و عشقی از ادامه ی تحصیل منصرف شد و کمی قبل از اخذ مدرک دکتری ، پزشکی را رهـا کرد و به دمات دولتی پرداخت . به قول خود شهریار این شکست و ناکامی در عشق موهبت الهی بود که او را از عشق مجـــازی به عشق حقیقی معنوی رساند .
در اوایل جوانی و آغاز شاعری « بهجت » و پس از سال 1300 که به تهران رفت « شیوا » تخلص می کرد ولی به انگیزه ی ارادت قلبی و ایمانی که از همــان کودکی و نوجوانی به خواجه شیراز داشت برای یـــافتن تخلص بهتر وضو گرفت نیت کرد ودو بار از دیوان حافظ تفال کرد که هر دو بار کلمه ی « شهریار » آمد و چه تناسبی داشت با غریبی او .
و نیت تقاضای تخلص از خواجه :
غـــم غریبی مهنت چــــو بر نمی تـــابم روم به شهر خـــود و شهریـــــار خود یاشم
دوام عمــر و ملک او بخواخ از لطف حق که چرخ این پکه ی دولت به نام شهریاران را
هر چند خود نیتی درویشـــانه کرده بود و تخلصی « خاکســــــارانه » می خواست ولی به احترام حافظ تخلص شهریار را پذیرفت .
الف) شرح مختصر زندگانی شاعرانه شهریار
ویژگیهای او : شهریار شاعری مومن و مسلمان بود . عمق اعتقادات قلبی خلال بسیـــاری از اشعارش به خوبی پیداست.
از دیگر خصوصیات بارز او او دقت و حساسیت فوق العـــاده فروتنی و درویشی همیشگی مهمان دوستی و مهمان نوازی دائمی ، خلاص و صمیمیت ویژه با دوستان واقعی علاقه مفرط به تمامی هنر ها بخصوص شعر ، موسشقی و خوشنویسی بود .او خط نسخ مستعلیق بویژه خط تحریر را خوب می نوشت . در جوانی سه تــــــار می نواخت و آنجنان نیکو می نواخت که اشک استاد ابو لحسن صبا را جاری می ساخت و برای ساز خود می سرود :
نال به حال زار من امشب سه تار من این مایه ی تسلی شبهای تار من است
پس از مدتی سه تار را برای همبشه کنار گذاشت .
خاطرات کودکی و نوجوانی شهریار : بیش تردر منظومه های حیدربابا ، هذیان دل ، مومیایی و افسانه ی شب منـدرج است و با خواندن آنها می توان دور نمای کودکی او را کم و بیش مجسم کرد . تلخ ترین خاطـــره ی زندگی او مرگ مادر است که ر تاریخ 31 تیر مــــاه 1333 اتفاق افتاده و شاهکار خوب و ماندنی : ای وای مادرم » یادگـــــار آن دوران است .
مادش نیز همچون پدرش در قم مدفون شد . ازسال 1310 تا 1314 در اداره ی ثبت اسناد نیشابور و مشهـــد خدمت کرد. در نیشابور به خدمت نقاش بزرگ کما الملک رسید و آن مثنوی معروف و زیبا را برای استــاد سرود و در مشهد همـدم و عاشراســــتاد فرخ خراسانی ، گلشن آزادی ، نوید و دیگر شاعران گرانمایه ی آن خطــه ی پر برکت بـود در سال 1315 شمسی ه تهران منتقل شد مدتی در شهر داری و پیش رو هنرسپس در بــانک کشاورزی به کار پرداخت . چنــد سالی در عوالم درویشی یر کرد سر آنجام به زاد گاه اصلی خود تبریز باز گشت و تا زمان باز نشستگی در بانک کشـــــاورزی تبریز خدمت کرد . لفبت پس از هشتاد و سه ســــال زندگی شاعرانه ی پر بار و با افتخـــار روح این شاعر بــزرگ در 27 شهریور ماه 1367 به ملکوت اعلی پیوست و جسمش در مقبره الشعرا ی تبریز که مدفن بسیاری از شعرا و هنـر مندان آن دیار است به خاک سپرده شد . به مناسبت اولین سالگرد در گذشت او اداره ی پست و تلاگراف با ابتکاری هنـــری در سرس تمبر های یادگار ی خود و با عنوان : بزرگ داشت استاد محمد حسین شهریار شاعر شهیر ایرانی تصویر شهـــریار و مقبره الشعرای تبریز را یه همراه شعر معروف « علی ای همای رحمت تو چه آیتــی خدا را » را یه خط شکستـــه نستعلیق انتشار داد همچنین کتاب یادنامه ی شهریار به خط خوشنویسان اصفهان و مجموعه ی مفصل دیگری به نام سوگـنامــه و یاد واره ی فارسی و ترکی شهریار از سوی کتاب فروشی ارک تبریز منتشر گردید .
ب ) سبک آثار و گرایشهای شعری او :
شهریارهرچند به شاعری غزلسرا شهرت یافته و این خود حقیقتی است انکار ناپذیر ولی او مرکب اندیشهی شاعرانــهی خودرا در عرصه های مختلف شعری به جولان درآورده است وتا سرزمین هاو افق های دور دست و ناشناخته ی احســاسی و تخیل تاخته و شاهکار های جاودانه ی به تصاویری زیبا و تاثیری گیرا و ژرف پدید آورده است که هر کدام در تاریــخ ادبیات این مرزو لوم ثبت شده است . این شاعر پر شور در انواع شعر استاد و بسیار توانا بود از قصیده و قطعه و مثنــوی و رباعی گرفته تا منظومه ها و حتی قالبهای تازه و نوو به اصطلاح نیمایی آثاری دلپذیر ، لظیف و استوار به وجــود آوده است که همواره بر تارک ادب معاصر می درخشد .
در غزل که محور سخن ماست و پایه و اساس این دفتر پر از سوز وشیفتگی لبریز از وجد و شور است .عشـــق و شیدایی دوران جوانی و شور و حال عاشقانه ، رقت احساسات و سخنان آتشین و مضـــامین بکر و لطیف و سوختگی ویــژه ای که ذاتی اوست ، بیشتر در غزلیاتش متجلی است . غزل شهریار مشهور خـاص و عام است و برخی از ابیاتش بع صورت امثال سایره در آمده و برزبانها جاری ، بر دلهانقش و همواره زبان دل و بیان حال عشاق دلسوخته بوده و هست . هر چند برخی از محققان متاخر تقسیم بندی سبکهای شعر فارسی را از دیدگاه منتقدین به شیوه های خراسانی عراقی ، هندی ،(اصفهانی) صحیح نمی دانند و هنوز کتابی جامع و مطقی دوباره ی سبکهای شعر فــــــارسی تدوین نشده است . با این وصف و طبق معمول می توان گفت که سبک شعری شهریار در اشعار کلاسیک عراقی یـــا طرز سعدی و حافظ بویژه شیوه ی حافظ است .گهگاه برخی ازابیات غزلهایش ازلطافت ، باریک اندیشی ، تشبیح ، استعاره و ارسال مثلهای سبک هندی (اصفهانی) چاشنی می گیرد . این ها همه صورت ظاهری کار اوست و در باطن سبک شهریــار مخصوص به خود اوست و سخنش ، سخن دل است و از عمق جان و روح بسیار حساس و پر شور او مایه می گیرد . بیشتر مضــــــامین و تابلئهای توصیفی و قطعات تازه خلق ، ابداع و ابتکــــار خود شاعر است نه تکراری و کلیشه ای چرا که او : «عاریت کسی نپذیرفته است » «آنچه دلش گفت بگو گفته » . در پــاره ای از اشعــــارش گاهی کلمـات ترکیبات و اصطلاحات مردم کوچه و بازار ر ا آگاهانه در شعر می آورد و منظور اصلی او از این هنر نمـــایی پیوند عمیقتر بـــا مردم و نیز بردن شعر به میان توده های عظیم افراد عادی در بعدی وسیع تر است و در این راه هرچند برخی از ادبا از او خرده می گیرند ، موفق است . استاد دانش مند دکتر منوچهر مرتضوی در مقدمه ی حیدر بابا با جمالتی زیبا چکیده ی افکــــار و سبک و شگرد کار شهریار را به خوبی نشان داده است و هنر بزرگ اورا به حق و شایسته در این چهار زمینه می داند :
1- غزل های از دل برآمده و لاجرم بر دل نشسته ی او( که نمونه های فراوان آنها را در این گزیده می خوانید . )
2 – ابداع تابلو های رنگین و توصیفی مانند تخت جمشید ، مولانا در خانقاه شمس ، زیارت کمال الملک .
3 – خلق و ابداع آثار عاطفی پر احساس مانند ای وای مادرم ، حیدر بابا ، پیام انشتین ، صبــا می میرد ، کودک و خزان ، دختر گل فروش .
4 – انتخاب و استخدام اغات و تعبیرات عامیانه و پیاده کردن آنها در شعر که این مهم در غـــزل ها و قصـــاید و هم در شاهکار کم نضیر حیدر بابا کاملا مشهود است .
در باره ی حیدر بابا سخن بسیار گفته اند لطف و دقت این منضومه را ترک زبــان ها بهتر از هر کس دیگر با تمام وجود درک و احساس می کنند . این شعر معروف بارها چـــــاپ شده و به چند زبان خارجی نیز ترجمه گردیده است . شاید بتوان به طور خلاصه و فشرده گفت که : حیدر بابا نام کوهی است نزدیک زادگـــــــاه شاعر ، و این شعر درد دلی است شاعرانه با همین کوه .در قسمت اول شعر بیشتر خاطرات کودکی شاعر نقــــــاشی و تصویر شده است و در قسمت دوم فرزند نام دار کوه شهریار شاعر معروف از غربتی چندین ساله باز می گرددولی هرچه جستجــــو می کند اثری از دوران کودکی خود نمی بیندو مجبور می شود به خاطرات آن دوران دل خوش باشد .آثار شهریار بسیار متنوع و در بــر دارنده ی انواع شعر و قالبهای گوناگون است و تا به حال به صورتهای مختلف منتشر شده است . نخستین دفتر شعر او در سالهــــای 1308 – 1310 شمسی با مقدمه های استاد بهار ، سعید نفیسی ، پژمان بختیاری از سوی کتابخانه خیام و آخرین مجمــوعه شعرش پس از در گذشتوی ، بعنوان جلد سوم دیوان شهریار شامل اشعار منتشـــر نشده از سوی انتشـــارات رسالت تبریز درپانصد صفحه انتشار یافت . طبق شمارشی که از کلیات اشعـــار شهریار به عمل آمـــد دیوانهای مختلف او شامل بیست هزارو. شصت بیت شعر سنتی و حدو.د پانزده منظومه و شعر آزاد در قالبهای نو است .
ج ) نظر برخی از شعرا و تذکره نویسان در باره استاد شهریار :
- شهریار نه تنها افتخار ایران بلکه افتخار شرق است . ( ملک الشعرای بهار )
- شهریار جوانی است با ذوق سرشار و قریحه بلند . ملول وشی است پرهیجان ، عاشق پیشه ی صاحب دل ، از کودکی به اقتضای استعداد غریزی و اکتسابی به قول و غزل پرداخته و در شباب عمر شاعری مقتدر از کار بیــرون آمده ، شهــــریار شاعری است شیوا و نو ومرغوب و نزد پیرو جوان مطلوب است . ( ملک الشعرای بهار )
- طبع این شاعر مایه ی افتخار زبان فارسی است . ( سید محمد علی جمالزاده )
- شهریار ، افتخار ایران است . ( وحید دستگردی )
- شهریار به تجدد و نو آوری گرایش محســوسی دارد ذوق نوجویی و نو اندیشی در بسیاری از شعرهای او منعکس است . تازگی مضمون ف صور خیال و تعبیــر و حتی قالب شعـــر دیوان او از بسیــــاری از شاعــــران نسل وی متمــایز است . ( دکتر علامحسین یوسفی )
- این شاعر با اینکه بیش از سی سال ندارد ، اشعارش در کمال پختـــگی است و می توان گفت فکـررسا ، ظرافت ، الفاظ ، معانی و نفوذی که یک شعر خوب داشته باشد در اشعار او وجود دارد . محمد اسحاق ( استـــاد زبان و ادبیات دانشــــگاه کلکته ) - شهریار ، یکی از مشهورترین شعرای معاصر است که همه اهل ذوق و ادب آثار وی را به جان مشتاقند . بسیاری از اشعار او در شمار شاهکارهای شعر معاصــر است که از لحاظ روانی و رسایی بی نظیر و مورد اعجاب سخـــن شناســـان است . ( سیـــد عبدالحمید خلخالی )
- بی خود نیست که شهریار را حافظ معاصر، استادغزل و شهریار شعر ایران می دانند . او یگانه شاعری است که در زمـان حیات خود مشهور گردیده است . ( دکتر غلامحسین بیگدلی )
- استــاد شهــریار هرگز اشتهــــار خود را در استخفاف دیگـــــران نمی جست . به شعـرای کمنام و کم شهرت نیز ارج میگذاشت . به حافظ و منظومه ی حیدربابای خود علاقه ای وافر داشت هرگز نشد که صحبتی از این منظومه به میـان آید و ابیاتی از آن خوانده شود و او نگرید . استاد می گفت اول باید در شعر سنتی مسلط بود وبعد رفت سراغ شعـــــر نو و الا شکست می خورد . مطالعه ی اشعار کلاسیک برای هر شاعری لازم است . ( محمد شفیع پور )
د ) کیفیت گزینشی و تدوین این مجموعه :
بدنبال فعالیتهای هنری انجمن خوشنویسان ایران که قبله گاه اهل هنر است و به پیروی از بخش کتابت آن تحت نظــــر و سرپرستی و اشراف استاد بلند پایه آقای عباسی اخوین است اینک دو تن از هنرمندان داین انجمن که از پرورده هـای استاد اخوین هستند یعنی آقایان حجت الله اسدی و حمید رضا عاطفی که هردو سالها پیش مراتب ممتازی خوشنویسی را گذرانده و حال خود از مدرسین انجمن خوشنویسان در تهران هستند و دررا ه نستعلیق مجدانه گـــام بر می دارند و در این شیوه قلم می زنند پس ازدرگذشت استـــــــــاد شهریار این دو هنر مند به منظور تجلیل از مقام والای این شاعر عالی قدر گزیدهای از غزلیات شور انگیز اورا با خط زیبای خود زینتی دیگر و جلوه ای برتر می بخشند .
هر چند تمامی غزلیات شهریار عالی وگیرا و زیبـــااست با ایت وضع کوشیدیم ازمیان غزلیات این غزل سرا باز هم بعترین بیت ها گزیده گردد و برای این بررسی و انتخاب علاوه بر استــــواری ، پختگی و شهرت غزلها به ذوق و سلیقه و دریافت ناچیز خود نیز و هیچ تحمیلی به ذوق و پسند صاحب نظران فـاضل و گرامی نداریم . در این راه دشوار سعادت آن را داشته ایم از راهنمایی پر مفید شاعران یدالله بهزاد کرمان شاهی و نوبتی کرمان شاهی بر خوردار شویم .
پیش سخن :
گاهی از خواندن یک شعر جندان تاثییر در نفس حاصل می گردد که به سالهای دراز رفع آن میسسرنگردد . ( خواجه نصیر الدین طوسی )
چگونه با حیدر بابا آشنا شدم ؟
در فروردین 1333که ماموریتی در خوزستان داشتم تازه وارد آباذان شدم در مهمانخـانه ای منزل گرفته بودم که جلــد اول مظومهی ترکی « سلام حیدر بابا » اثر ارزنده ی شاعر شهیر ما استاد محمد حسین شهریار تبریزی توسط دوست دانشورم آفای دکتر عبدالله هادی به دستم رسید . کتاب را از مقدمه ی آن آغاز نموده و تا آخــرین مطالبش که معرفی پرسنـــاژهای کتاب و تعریف و تفسیر پاره ای از اصطلاحات محلی بود به انجام رسانیدم . با اینکه در همــان اولیـن بار خواندنم بیت به بیت گریسته بودم باز برای دومین و سومین بار که خواندم همچنان متاثر شدم . زیرا آشکــــارا می دیدم که هشتاد در صد شرح حال و ترجمان احوال من درابیات آن گنجیده و به مضمون « جانا سخن از زبان من می گویی » مصداق بخشیـده است چه آنکه زادگاه من با زادگاه شاعر فاصله چندانی ندارد و اوضاع و احوال و قال ومقــال محل شبیــــه هم بوده ، سنت ها و عادتها و رسوم هر دو نقطه مانند هم است ، آنچنانکه ناکامیها و دلشکستگیهاو نامرادیهای ما مانند هم .... در واقع هر چه در سطور آن می خواندم مانند آن بود که ســرگذشت خود و خانواده ام را در آئینه ی افکــــار شاعر تماشا می کردم و یا آرزو های انجام نیافته ی خود را که سالها به دنبال آن دویده و نیافته بودم در گفتار او باز می یافتم .
از این رو اثر « حیدربابا » اثر بســزایی در من گذاشت و علاقه ی شدید من به مطالعه ی مکرر آن به جایی رسید که بیشتر ابیات کتاب را حفظ کردم . بیشتــر از این جهت که من هم به زادگاه خود دلبستگی شدیدی دارم و همیشه سخن ناپلئون را که در ایام اسارت در جزیره ی سنت هلـــن به دکتــر مخصوص خود گفته به یاد می آورم « کجاست آن آسمان قشنگ ، کجاست آن مناظر زیبا و آن کوههای با شکـــوه . لعنت بر سر نوشت باد که نگذاشت یادگارهای دوران کودکــی خود را دوباره ببینم ...... »
باری ، در سال 1337 آقای دکتر حسینقلی کاتبی دوست دانشمند و روشن بینم حکایت کرد :
اهالی محل شاعر را به زادگاهش دعوت کرده خواستند یوسف را به یعقو بش رسانیده با « حیدر بابایش » دیدار گرداند. در این رفتن است که شاعـــر به محض دیدن کوه بلنـــد آوازه ی حیدر بابا به سخن در آمده و فریاد بر می آورد . این گفت و شنودها و یاد بودها ، منظومه ی دیگری به نام « حیدر بابای دوم » به وجود می آورد که بعد از پایان ، نسخه ی خطـی آن را به بنده مر حمت فرمودند که مدتی نیز سرگرم مطالعه ی آن بودم و بیشتر ابیاتش را از بر کردم . به طوری که در مرداد ماه 1342 بعد از 32 سال مفارقت به زادگاهم وافع در هشرود پا نهادم ، ابیات حیدر بابای دوم ساعت به ساعت همراهـــم بود و گام به گام رفیق راهم ... در هر نقطه که به خاطره ای برخورده و گمگشته ای را می یافتم بی اختیار با زبان حیدر بابـــا به دلیادهایم پاسخ میدادم و با دلگذرهایم نجوا می کردم .
نتیجه آنکه : مطالعه ی « حیدر بابای اول و دوم » و خواندن سلام به شهریار مرا به آن واداشت که در این درد دل گفتنها و یاد وطن کردنها هم آوا گردم و در مقدمه ی آن بنویسم :
« آهی که در دیار غربت به یاد وطــن از دل برآمده ناله ی شورانگیزو گرفته ایست که از دل سوزانی تراویده »
از قضا چون در آن سال به مناسبت ستمی که به اینجانب رسیده بود سخت اندوهگین بوده ودر دهایی در دل داشتـم موجب شد که باسرودن ابیاتی در حدود 90 بیت عقده گشایی کرده ، تسکین یابم و نامش را « تعظیم به شهـــــریار » گذاردم . آن منظومه همچون موسیقی جاز سیاهپوستان است که گویی زیر ضربات شلاق به وجود آمده است .
اگر چه از مصائب وارده در سال 1337 هنوز هم در رنجم ولی خوشوقتم که آن محرومیت چنان طبعم را شورانیـده که به سرودن « تعظیم به شهریار » موفق آمدم . بعداز چندی نسخه ی خطی از ساخته و پرداخته ی خود را خذمت استاد شهریار به تبریز فرستادم ودر دل با خود گفتم : نمله جائت بر جل من جواد .
اما نمی دانستم که مقبول خاطر ایشان واقع خواهد شد یا نه . تا اینکـــــه روزی بسیج خلخالی شاعر نامدار در مراجعت از تبریز گفت : در حضور استاد شهریار بودیم ، سخن از شما به میان آمــــد و استاد تعریف از شما کرد و گفت ک فلانی در اشعار خود معانی بلندی پرورانده است . این خبر به جهت تشویقی که استـاد از من به عمل آورده بود موج بشد که در صدد چاپ ساختهی خود برآیم و مقدمات کاررا فراهم آورم اما ماموریت پر مشغلـهی خراسان آن را به تاخیر انداخت و چون در مشهد با ادیبان معاشرت داشته و ایام تعطیل در مجالس ادبی آن شهر حاضـــر می شدم ، در یکی از این جلسات به دبیر سخنوری برخوردم که اهل اذربایجان بود و مقیم خراسان ، معلوم شد که ایشان نیــز در اقتفای مکتب « سلام حیدر بابا »
منظومه ای خطاب به شهریار دارد که به زبان ترکی آذری سروده و چون می خواستم اینگـونه آثاررا گرد آورده و یکجا به طبع برسانم از مشارالیه نیز خواستم واو اظهار داشت : خود به چاپ آن اقدام خواهم کرد .. معهذا ازنظر علاقه ای که مـــرا در این کـار بود بعداز مراجعت به تهران بوسیله ی نامه ای آن منظومه را مطالبه کردم ، همان جواب را داده بود بعد دوستان دیگر که با او آشنــــایی داشتند نامه نوشتند جواب منفی بود . ناگزیر از مطالبه و طبع آن انصراف حاصل شد . تا اینکه در اواخر سال 1341 که به مناسبتی فراقتـــی حاصل شد ، قصـــــد خود را درباره ی چاپ اثر دوم شهریار و اثر خود با مدیر روزنامه ی « اراده ی آذربایجان » به میان گزاردم و ایشان با علاقه ی زیاد حاضــــر شدند که هر دو اثـــــــر را قبلا در روزنامه ی خود چاپ و بعدا به شکل کتاب به طبع رسانند . این بود که با مقدمه ی مختصری به چاپ هر دو اثـــــر شروع کردیم و به طور غیر منتظره مورد توجه علاقمندان قرار گرفت و بنا به قول اولیاء روزنامه تیراژ تکفروشی آن را به مقدار معتنابهی بالا برد و معلوم شد که آذربایجانیـــــان مقیم تهران طالب اشعار مــورد بحث بوده و روزنامه را مرتبا خریداری کردند .
کسانی که جلد اول اثر شورانگیز « سلام به حیــــدر بابای » شهریار را که به زبان آذری سروده شده است را خوانده اند میدانند که در زبان ترکی آذری کمتر اثری به زیبایی و شیوائی آن آفریده شده است ونام ترکی آن « حیدر بابا یا سلام »
می باشد که به عقیده ی نگارنده باید آن اثر را « حیدر بابا ی مادرش » نامیــد . زیرا علاوه بر آنکه به الهام مادرش آنـــرا سروده ، خود آن نیز زاینده و بوجود آورنده ی آثار منظوم دیگری در ان شیوه شده است .
باری : حیدر بابا نام کوهی است در قریه ی زادگاه شاعر ، که شاعر آن را بعنوان کدخدای معمر و جهان دیده ای در نظــــر گرفته ، مثال شخص جهان خورده و پیری که از گذشته ها خبـــر دارد طرف صحبت خود قرار داده و با آن سالخـــورده به درد دل گفتن و سخن راندن پرداخته است . آنچنان سخنان شیرینی که از هر کلمه ی آن شهد و ار هر لفظ آن شکر می بارد همه جا رویاانگیز است و همه جا دلفریب ، همه جه نقاشی و پرده ساز است .
مثلا شاعر به حیدر بابا نمی گوید که می خواهم ابرگیر شوی و یا خورشید بر تو بتابد بلکه همین سخن را با تعبیری زیبا برزبان می آورد و با احترام می گوید : می خواهم ابر با همه عظمتی که دارد در دامــــن تو به زانو در آید . یعنی می خواهم آفتاب در آید .
همچنین در قسمتی از این منظومــــه می گوید : می خواهم رویت بخنـــدد و چشمهایت گــریه کند و به یاد می آورد که چشمه ها در چشم ها ی چمن می جوشد و بولاق اوتی روی آن شنا و مرغان زیبا از آنجا عبور می کنند و وقتی دور خود را خلوت می بینند آب می خورند و ده ها نوع از این تعبیرها .
حیدر بابا ی اولش را که در اینجا « حیدر بابای مادرش » نام نهاده ایم بنا به خواهش مادرش در تهران ساخته ، از آنجا کـه روزی مادرش به وی می گوید : تو که این همه شعر گفته ای همه فارسی است و من از آنهــــا چیزی نمیفهمم من که خود کلمه به کلمه به تو زبان یادداده ام به چه دلیل زبان ترا نمی فهمم . مادران که حتی زبان بچه های لال خود را می فهمنـــــد از چیست که من زبان ترا نمی فهمم .
از این رو شهریار حیدربابای نخستین را در تهران آفریده است و در آن از زمان کودکی و اوضاع و احوال پنجاه سال پیـش زادگاه خود سخن گفته و گذشته های تلخ و شیرین را به پرده ی سینما کشانده است چنانچه در در نخستین چاپ حیدربابا می نویسد در آثار خود کم و بیش از موطن خود یاد کرده است و چون در تهران ساکن بوده و از تمام رسم و رسوم مناطـق آذربایجان دور بوده و حتی دوران کودکی نیز برایش کم رنگ شده بود و می گفت از وقتی که مادرم به تهران آمده همـــه چیز برای من دوباره شروع شده است و خیلی مایل هستم که به زبان مادری خود که ترکی است صحبت کنم .
گواه قطعه ی دیگری درباره ی مرگ مادر است . او غمــــزده نیست ، وقتـــی من زنده هستم او نیــــز زنده است . میراث شاعرانه ی من هر چه هست از اوست .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 59 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود با لینک مستقیم
دانلود مقاله زندگی نامه شهریار