تحقیق حاضر به بررسی ریشه های مسیحی فرهنگ سکولار جدید غرب پرداخته است. البته سکولاریزم را به دلیل کثیر الاضلاع بودن ، می توان از ابعاد مختلفی تحلیل و بررسی کرد . سکولاریزم دارای جنبه ها و ابعاد مختلفی است، جنبه معرفتی که در نفی عوامل بیرون از پدیده های طبیعی یا تاریخی و در تأکید بر تحول بی وقفه تاریخ تبلور می یابد و جنبه نهایی که در تلقی نهاد دین به عنوان نهاد خصوصی بروز می یابد و جنبه سیاسی که در جدایی دین از سیاست نمود پیدا می کند. بدیهی است که هر کدام از این جنبه ها دارای اشکال و مناسباتی با واقعیتهای تاریخی پیرامون آن می باشند. در تمامی تعاریفی که از سکولاریزم می شود یک عنصر که تقریباً می توان گفت فرعی ترین عنصر سکولاریزم است ، به نحو مشترک یافت می شود. این عنصر عبارت است از جدایی دین از دولت یا به تعبیر خود غربی ها جدایی church از state . جدایی دین از دولت که به منزله سمبل سکولاریزم گرفته می شود، البته یکی از نتایج فرعی سکولاریزم است اما چون ملموس ترین، بارزترین و آشکارترین نتیجة آن است، نوعاً بر آن انگشت نهاده می شود. اما توقف کردن بر این عنصر و خاتمه دادن امر به اینجا البته گمراه کننده است. باید قدری به عقب برگشت و ریشه های تاریخی و فلسفی سکولاریزم را دید چون بدون این کار نمی توان فهمید که در تاریخ مدرن غرب چه اتفاق عظیمی افتاده است.
در تحقیق کنونی تمام سعی و تلاش بر این است که فرهنگ سکولاریزم جدید از منظر مسیحیت تبیین گردد. اینکه مسیحیت بستر ایجاد فرهنگ سکولار جدید غرب بوده است یا نه ، ادعایی است که نیازمند تحقیق بسیار جدی است که قطعاً تبیین و توجیه آن فراتر از یک تحقیق مقدماتی و جانبی است که قصد نگارنده نیز از چنین تحقیقی صرفاً بیان تمهیدی است که در این زمینه صورت گرفته است.
از این رو در راستای انجام تحقیق سعی شده است که به پدیده سکولاریزم و فرهنگ سکولار صرفاً در چارچوب فرهنگ مسیحی پرداخته شود. بدیهی است که فرهنگ مسیحی نیز حوزه یا حیطه خاصی را در بر نمی گیرد بلکه باید در فرایند تاریخی به آن نگریسته شود. در هر دوره ای از تاریخ غرب، این فرهنگ مسیحی است که به حیات خود ادامه می دهد و در هر دوره ای به شکل جدیدی ظاهر می شود لذا به این سبب است که می توان از فرهنگ سکولار در بستر فرهنگ مسیحی سخن گفت.
در این روند با دو دسته از عوامل ظهور و رشد مواجه ایم ، یک دسته عوامل درونی است که در فرهنگ مسیحی قرون وسطی به منزله زمینه ای مستعد ، سکولاریزم را در خود بارور ساخته است و یک دسته عوامل بیرونی ، که همان شرایط فرهنگی ـ سیاسی خاص یعنی رنسانس ، نهضت اصلاح دین و عصر روشنگری است که در باروری فرهنگ سکولار موثر بوده اند .
هدف از انجام چنین مطالعه ای ، بررسی این مسأله است که مبانی فرهنگ جدید سکولار درکجاست و فرهنگ مسیحی تا چه اندازه درآن تاثیر داشته است ؟ و اگر تاثیر داشته ، روند این تاثیر چگونه بوده است ؟ کاری که در این زمینه صورت گرفت عمدتا بر اساس یک کتاب مهم انگلیسی تحت عنوان «مبانی دینی فرهنگ سکولار جدید «Biblical Origin of Modern Secular Calture » بوده است . نویسنده این کتاب ، پروفسور ویلیس . بی . گلوور Willis. B. Glover استاد تاریخ فلسفه در دانشگاه مرسر[1]است وی بحران کنونی جهان غرب را بحران هویت و عدم اعتماد و ایمان و بی اعتقادی به ارزشهای انسانی می داند . هدف وی از نوشتن چنین کتابی ، حل تناقضاتی است که بین شعبات مسیحی و الحادی در سنت عمومی غرب وجود دارد . در این فرایند ، او تاکید می کند که تداوم تاریخی اومانیسم مدرن با ایمان مسیحی در کار است . وی در مباحث این کتاب بررسی می کند که نفوذ مذهب در آنچه که گهگاهی اومانیسم مدرن سکولار نامیده می شود ، نادیده گرفته شده است .لذا با بررسی نمودن اعصار مختلف تاریخ غرب ، سعی می کند که رابطه اومانیسم و مسیحیت را تبیین کند .
در تحقیق حاضر نیز با الهام گرفتن از مباحث کتاب فوق که در تبیین ریشه های سنتی دینی فرهنگ سکولار در اعصار مختلف تاریخ غرب است ، سعی شده است که این مساله از منظر مسیحی ـ غربی بررسی شود . در راستای انجام مطالعه و تحقیق ، موانع و محدودیتهایی نیز وجود داشته است. زیرا از آنجائی که تحقیق کنونی، سکولاریزم را در فرهنگ مسیحی – غربی توصیف نموده منابعی که در این زمینه وجود داشته است بصورتی مدون و قابل توجه باشند، در دسترس نبوده است. اگر هم بوده، تنها به برخی از وجوه آن پرداخته است. خصوصا فقدان چنین منابعی به زبان فارسی ، محدودیتهای زیادی را در برداشته است . کارهایی که در زمینه فرهنگ سکولار به زبان فارسی صورت گرفته تنها به برخی از جنبه ها ، نظیر تاثیر فرهنگ سکولار در اندیشه ایرانی و یا تاثیر این فرهنگ در جهان اسلام پرداخته است . لذا چنین منابعی برای تحقیق کنونی چندان موثر نیفتاد .
روشی که نگارنده در رساله کنونی از آن استفاده کرده ، روش توصیفی ـ تحلیلی است . بدین صورت که با توصیف زمنیه های فرهنگ مسیحی در ادوار مختلف به تبیین و تحلیل فرهنگ سکولار در این ادوار تاریخی پرداخته شده است . در روش گرد آوری اطلاعات نیز ، از روش کتابخانه ای طی مراحل فیش برداری ، استفاده گردید .
تعریف اصطلاحات مهم
1- سکولار، سکولاریزم و سکولاریزاسیون (secular, secularism, secularization):
سکولار به کسی می گویند که علاقه و گرایشی به امور معنوی و مذهبی ندارد و نهاد سکولار، نهادی است که بدون ملاحظه نسبت به هر گونه اندیشه دینی و مذهبی، تمام توجه خود را مصروف اهداف این جهانی و دنیوی می کند. در مورد دو اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون نیز در فصل اول توضیحات لازم ارائه شده است.
2- فرهنگ مسیحی : (christian calture)
مقصود از فرهنگ مسیحی، فرهنگی است که در بستر آیین مسیحیت شکوفا شده و در بستر مفسران آن رشد و توسعه یافت. این فرهنگ که با تحول مسیحیت نیز متحول گشت، افزون بر هزارسال بر غرب چیرگی داشت و هرگز مفادی واحد ارائه نکرد و افت و خیزهایی داشت که گزارش تفصیلی آن در حوصله این نوشتار نیست.
3- کتاب مقدس: (the bible)
کتاب مقدس، عنوان مجموعه ای از نوشته های کوچک و بزرگ است که مسیحیان همه و یهودیان بخشی از آن را کتاب مقدس خود می دانند. عنوان معروف این مجموعه در زبان انگلیسی و بیش تر زبان های اروپایی، بایبل (bible) و یا کلمه های هم خانواده آن است که از واژه یونانی biblia به معنای «کتاب ها» گرفته شده است.
4- رنسانس : (renassnance)
مقصود از رنسانس یا عصر نوزایی، عصری است که مربوط به سده های چهارده، پانزده و شانزده میلادی است. در این عصر، آرمان انسان، بازگشت به دوران طلایی فرهنگ یونان و روم باستان و احیای فرهنگ کلاسیک آن اعصار می باشد.
5- اومانیسم : (humanism)
مقصود از اومانیسم ، مکتب اصالت بشر یا انسانگرایی است که طبق آن اندیشه خدامحوری به اندیشه انسان محوری تبدیل می شود و طبق آن انسان می کوشد که خود معنای زندگی اش را بفهمد.
6- آیین کاتولیک: (doctrin of catholic)
مقصود آیینی است که در تمام دوران قرون وسطی، کلیسا طبق آن بر آداب و اعمال دینی مردم اعمال نفوذ می نمود. در آئین کاتولیک ، مرجعیت نهایی ، پاپ و کلیسا است.
7- آئین پروتستان : (doctrin of protestant)
آئین پروتستان چنانکه از واژه پروتستان ( = معترض ) بر می آید ، درباره برخی از اصول و آموزه های اساسی الهیات مسیحی از جمله آموزه بخشایش گناهان ، پذیرش توبه ، دکترین تمایز و برتری روحانیون کلیسا، آموزة دو شمشیر و … با آئین کاتولیک اختلاف دارد. و بطور کلی نسبت به اعمال کلیسای کاتولیک معترض می باشد. این آئین به عنوان یک جنبش دینی در درون مسیحیت ظهور کرد و به آیینی جدید تبدیل شد.
فصل اول
واژه شناسی سکولاریزم و سکولاریزاسیون
1- ریشه لغوی
واژه سکولار secular برگرفته از اصطلاح لاتینی saeculum یا saecularum (به معنی قرن و سده و همینطور به معنای نسلی از انسانها) میباشد. از این واژه تعبیر به زمان حاضر و اتفاقات این جهان در مقابل ابدیت و جهان دیگر شده است. تعبیر عام تر از این مفهوم به هر چیز متعلق به این جهان اشارت دارد[1].
2- معادل های واژه سکولار
مشکل تعدد اصطلاحات و لغات بکار رفته در برابر یک واژه خاص از زبانهای اروپایی و عدم تلاش جدی از سوی لغت شناسان و اصحاب فن برای حصول نوعی اجماع و توافق در انتخاب و ترویج مناسب ترین معادل برای آن، اختصاص به واژه مورد نظر ندارد، بلکه دامن اغلب اصطلاحات فنی و مفاهیم رایج در حوزه های علوم انسانی را فرا گرفته است. در خصوص اصطلاح سکولار، در زبانهای اروپایی بنا به تحققهای تاریخی متفاوت این مفهوم، اصطلاحات مختلفی شکل گرفته است. معروفترین اصطلاحی که بویژه در کشورهای پروتستان رواج یافته، واژه “secularism” میباشد که به لحاظ ریشه ای برگرفته از همان اصطلاح لاتینی saeculum است. در کشورهای کاتولیک برای این اصطلاح ، معادل “laicite” [2] بکار میرود. این واژه از ریشه یونانی “laos” (به معنای مردم) و laikos به معنای عامه مردم در برابر طبقه کاهنان و روحانیان ، اشتقاق یافته است.
دو اصطلاح “سکولار” و “لائیک”[3] ، چه در زبان فارسی و چه در زبانهای اروپایی، در بسیاری از موارد به صورت مترادف به کار برده میشوند. هر چند که اصطلاح سکولار اعم از لائیک میباشد و برای آن معنایی وسیع تر از لائیک در نظر میگیرند.
برخی نیز در مقایسه با واژه لاتینی “saecularis” ، اصطلاح آلمانی “weltlich” به معنای “دنیوی” یا “این جهانی” را معادلی برای اصطلاح secular و همینطور اصطلاح “vewltichen” به معنای “دنیوی شدن” یا این “جهانی شدن” را معادلی برای اصطلاح “secularization” قرار دادند[4].
در فرهنگ زبان و ادبیات عرب، سکولاریزم به “علمانیت” ترجمه شده است. البته باید خاطرنشان نمود که علی رغم قطعیتی که در زبان عربی در مورد علمانیت به عنوان معادل سکولاریزم – و نیز علمنه در برابر سکولاریزاسیون [5] وجود دارد،اما در این میان دو ابهام جدی در کار است که هنوز راه حل قطعی و مورد اتفاقی نیافته است:
- برای نخستین بار چه کسی این اصطلاح را در فرهنگ و ادبیات عرب وارد ساخت؟
- و نیز منشأ اشتقاق این واژه چیست؟
پاسخ به دو ابهام فوق، مورد بررسی این نوشته نمیباشد، زیرا زبان شناسان و علمای عرب پاسخهای متعدد و گوناگونی در این باره ارائه نمودند و به یک راه حل قطعی و مسلم دست نیافتند. این مطلب که آیا علمانیت از علم برگرفته شده و به نوعی معنای scientism در آن، تضمین شده است ، یا اینکه از عالم برگرفته شده و با حذف الف به علمانیت تبدیل شده است ، میان زبان شناسان عرب به توافقی کلی دست نیافته است.
از اینرو در ادبیات عرب، مبدأ و منشأ این واژه نیز مانند بسیاری از اصطلاحات دیگر همچنان نامعلوم میماند[6].
بنا به عقیدة برایان ویلسون[7] ، براساس وجوه کارکردی اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون،تعابیر دیگری نیز میتوان از آنان داشت. وی میگوید، «تعابیر دیگر و کمابیش محدودتری که به برخی از تحولات سکولاریزم و فرایند سکولاریزاسیون اشاره دارند، عبارتند از :تقدس زدایی[8]، غیر روحانی کردن[9] و مسیحیت زدایی[10]».
خصوصی شدن دین[11] ،به حاشیه رانده شدن دین، تبدیل شدن دین به نوعی فعالیت و سرگرمیاوقات فراغت نیز از مفاهیمیهستند که گاه از سوی جامعه شناسان دین به عنوان معادلهایی برای این اصطلاح، ارائه شده اند[12].
3- معادل های فارسی
در مورد برابر نهادة فارسی سکولاریزم ، قطعیتی وجود ندارد و همچنان نویسندگان و اندیشمندان ایرانی برای رساندن این مفهوم از تعابیر متعددی استفاده میکنند. به اختصار به چند نمونه از این تعابیر اشاره میکنیم.
1-3- سکولاریزم
دنیاپرستی و اعتقاد به اصالت امور دنیوی،غیر دین گرایی، نادینی گری، دنیویت ، نادینی،دین زدایی، این دنیایی و غیرمذهبی،دنیاگرایی،گیتیانه [13] (در برابر مینوی یا اخروی).
برخی نیز ترجمه “این جهانی” را برای اصطلاح سکولاریزم بکار میبرند[14]. و همینطور در نظر برخی دیگر از نظریه پردازان ، “علمیبودن” یا “علمیگروی” ، دقیق ترین ترجمة سکولاریزم است[15].
2-3- سکولاریزاسیون
رایج ترین معادل فارسی واژه سکولاریزاسیون جداانگاری دین و دنیا[16] است. اما در تعابیر دیگر، این اصطلاح نیز به صورتهای مختلف ترجمه شده است از آن جمله، غیردینی کردن، دنیوی سازی نامقدس شدن[17]، از قید کشیشی یا رهبانیت جدا شدن، دنیاپرست شدن، مادی شدن[18] ، دنیوی کردن و عرفی شدن[19] ، که وجه مشترک همة آنها قداست و دین زدایی است.
در میان اصطلاحات فوق، آنهایی که در آن از پسوند “سازی” و “کردن” استفاده شده است به دلیل متعدی بودن این قبیل افعال، وجود نوعی اراده و تصمیم برای دنیوی کردن یا ساختن را به ذهن متبادر میسازند که بنظر میرسد با مفهوم اصلی این واژه مغایرت داشته باشد. ظاهراً مناسب ترین معادل برای لغاتی که در انگلیسی به tion ختم میشوند، به کارگیری پسوند “شدن” است، چرا که این فعل (شدن – becoming ) ، بیانگر یک تغییر و تحول فراارادی با همان مضمونی است که در این اصطلاح منظور نظر است.
در یک مقایسه کلی از میان معادل های پیشنهادی به درستی نمی توان معادل خاصی را انتخاب نمود چرا که هر کدام از این معادل ها معنای خاصی را به ذهن متبادر می کند که در بردارندة همه معانی نهفته در اندیشه سکولار نیست. لذا در تحقیق حاضر، از همان اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون استفاده می گردد.
3-3- سکولار
سکولار به کسی میگویند که علاقه و گرایشی به امور معنوی و مذهبی ندارد[20]. در زبان فارسی این واژه به “دنیوی”، “مادی”، “غیردینی” ، “غیرمقدس” و “عرفی” ترجمه کرده اند[21].
به هر حال با توجه به تمامیتعابیر متعددی که در ارتباط با ترجمه فارسی اصطلاحات سکولار، سکولاریزم و سکولاریزاسیون بیان گردید، لازم به یادآوری است که این اصطلاحات نه تنها در زبان فارسی دقیق تعریف نشده و برداشت های نسبتاً گوناگونی از معانی آنها وجود دارد، بلکه در غرب هم تعریف آنها به ویژه سکولاریزم ، بحث برانگیز و غیر روشن است. زیرا کاربرد و تعریف آنها در طول زمان تغییر کرده و مثل بسیاری از مفاهیم علوم انسانی تعریف آنها با توجه به حرکت تاریخی و جغرافیایی آنها معلوم میشود. در بحث تطور تاریخی مفهوم سکولاریزم،این مسائل روشن تر خواهند شد.
4- تفاوت سکولاریزم و سکولاریزاسیون
سکولاریزم و سکولاریزاسیون دو اصطلاح هم ریشه و در عین حال از نظر معنایی مختلف میباشند که تفاوتهای مهم آنها در کاربردهای عمومیو متون غیرفنی، بعضاً ملحوظ نظر قرار نمیگیرد و موجب میشود تا برداشت های نادرستی از آراء صاحب نظران در این زمینه، به دست آید. اهمیت درک تفاوت این دو از آن جاست که هر یک از این دو مفهوم، نسبت های متفاوتی با دین که موضوع محوری مورد اهتمامشان است،برقرار میسازند. سکولاریزاسیون (عرفی شدن) نظریه یا مجموعه نظریاتی است دربارة دین و دینداری و تحولات آن دو در طول تاریخ،این مفهوم،در مقام توصیف و تبیین،از صیرورت و تحول یک واقعیت خبر میدهد و فرایندی اجتماعی است که در شرایط خاص و بر اثر یک سلسله عوامل اجتماعی،به جداسازی دین از دنیا میانجامد. این فرایند در متن جامعه رخ داده و از سنخ فکر و معرفت نمیباشد. اما سکولاریزم (عرفی گروی) به جهت همراه شدن با پسوند “گراییدن” ،تلاشی است ایدئولوژیک به منظور مقابله با باور و تعلق دینی و به عنوان یک ایده و طرز تفکر خاص،آگاهانه برای نیل به این مقصود تلاش میکند و در واقع به مثابه یک دین است.
از اینرو دین و سکولاریزاسیون هیچگاه در مقابل هم قرار نمیگیرند؛ در حالیکه دین و سکولاریزم همواره در تعارض با یکدیگر قرار دارند، چرا که از یک جنس بوده و هر دو طالب نوعی ایمان، تعهد و سرسپردگی از سوی متولیان خویش قرار دارند[22].
برایان ویلسون دربارة تفاوت این دو چنین گفته است:
«سکولاریزاسیون اساساً به فرایندی از نقصان و زوال فعالیتها، باورها،روش های اندیشه و نهادهای دینی مربوط است که عمدتاً با سایر فرایندهای تحول ساختاری اجتماعی یا به عنوان پیامد ناخواسته یا ناخودآگاه فرایندهای مزبور رخ میدهد، در حالی که سکولاریزم یا دنیوی گروی یا اعتقاد به اصالت دنیا،یک ایدئولوژی است. قائلان و مبلغان این ایدئولوژی همه اشکال اعتقاد به امور و مفاهیم ماورای طبیعی و وسایط و کارکردهای مختص به آن را طرد و تخطئه میکنند و از اصول غیردینی و ضد دینی به عنوان مبنای اخلاق شخصی و سازمانی حمایت میکنند[23].»
...
117 ص فایل Word
پروژه کارشناسی ارشد ریشه های مسیحی فرهنگ سکولار جدید غرب