دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
104 ص
مقدمه
مصدق در سال 1261 در خانواده ای متمکمن و با نفوذ ودیوانی به دنیا آمد. پدرش میرزا هدایت الله وزیر دفتر بود پسر عموی میرزا یوسف مستوفی الممالک که زمانی صدراعظم ایران بود. وزیر دفتر از اخلاف بلافاصل آقامحسن آشتیانی بزرگ ”خاندان“ آشتیانی بود, که در دو قرن اخیر خاستگاه مردانی بوده است با استعدادی چشمگیر در عرصه سیاست و امور اجرایی و علمی.
مادر مصدق ملک تاج خانم نجم السلطنه بود, از طرف پدر نتیجه فتحعلی شاه, خواهر عبدالحسین میرزافرمانفرما, و دختر عموی ناصرالدین شاه قاجار, پادشاه وقت در زمان تولد و جوانی مصدق.
مصدق در سال 1261 در خانواده ای متمکمن و با نفوذ ودیوانی به دنیا آمد. پدرش میرزا هدایت الله وزیر دفتر بود پسر عموی میرزا یوسف مستوفی الممالک که زمانی صدراعظم ایران بود. وزیر دفتر از اخلاف بلافاصل آقامحسن آشتیانی بزرگ ”خاندان“ آشتیانی بود, که در دو قرن اخیر خاستگاه مردانی بوده است با استعدادی چشمگیر در عرصه سیاست و امور اجرایی و علمی.
مادر مصدق ملک تاج خانم نجم السلطنه بود, از طرف پدر نتیجه فتحعلی شاه, خواهر عبدالحسین میرزافرمانفرما, و دختر عموی ناصرالدین شاه قاجار, پادشاه وقت در زمان تولد و جوانی مصدق. برادرش عبدالحسین میرزا فرمانفرما-بزرگ خاندان فرمانفرمائیان وفیروز- چه قبل وچه پس از انقلاب مشروطه درسال 1284, در جای خود سیاستمداری متمول و متنفذ بود. سالها بعد مصدق درنطقی در مجلس در مخالفت با درالاشرف,نخست وزیر وقت و معلم سابق سالارالسلطنه,پسر تاصرالدین شاه, ذکر می کند که سالار السلطنه همبازی کودکیش بوده است.
مصدق همواره از پدرش که در ده سالگی اورا از دست داده بود, با عطوفت و احترام یاد می کرد. اما تأثیر مادرش در زندگی او ژرف وپایدار بود. او زنی بود با اراده ی قوی و علاقه مند به کارهای عام المنفعه, مصدق دربسیاری از اوقات- حتی در نطقها و مذاکرات رسمی خود- پند واندرزهای او را نقل می کرد. درسال 1293, زمانی که مصدق از نشر شایعه ای کذب درباره خود سخت افسرده و نومید شده بود, مادرش به او پند داد که ”وزن اشخاص در جامعه به قدر شدائدی است که در راه مردم تحمل می کنند“- واین پند در تمام طول زندگی او, هرگاه که زمانه با او سر ناسازگای داشت, به یاریش می آمد. مادر مصدق تا زمان مرگش به سال 1312درتمام تصمیم گیریهای مهم مصدق بر سر مسائل سیاسی و شخصی دخالت داشت. پس از مرگ وزیر دفتر, دوبار دیگر ازدواج کرد, و فرزندان دیگری آورد که هر یک در زمینه ای نام آور شدند.
در باره مصدق سخن بسیار گفته و نوشته شده است. حقیقت این است که در دهه 1950 میلادی، مردان بزرگی در جهان توسعه نیافته پای در رکاب مبارزه با استمعارگران و کشورهایی گذاشتند که سرمایه آنان را سالیان دراز به یغما میبرند- نهرو در هند، سوکارنو در اندونزی، جمال عبدالناصر در مصر، چوئن لای در چین، و بالاخره دکتر محمد مصدق در ایران.
مصدق پنحه در پنجه استعمار پیر انگلیس انداخت و تا او را از پای درنیاورد، از پایی ننشست و سرانجام نیز زندگی خود را بر سر این مبارزه گذاشت.
در این کتاب سعی بر آن است که در آغاز پردازشی کنیم به مصدق و نهضت ملی ایران که رهبری آن را خود به دست گرفت.
در باره دکتر مصدق و نقش او در نهضت ملی ایران علیه استعمار خارجی بسیار نوشتهاند، و غالباً دو گروه در مقابل هم قرار گرفتهاند، یکی معاندان او که سعی میکنند چهره این فرزند خلف ایران را به ناپاکی جلوه دهند، اینان از جمله مخالفان او هستند؛ دسته دوم کسانی هستند که مبارزات او را میستایند. مصدق بالاتر از آن است که در پس پردههای ضخیم مسخ و تعریف از درخشندگی بازماند. در این نوشتار برآنیم تا پردهها را برافکنیم و چهره حقیقی او را از پس پرده که گرد فراموشی بر آن نشسته است نشان دهیم.