اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد عدالت از نگاه نهج البلاغه

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد عدالت از نگاه نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد عدالت از نگاه نهج البلاغه


تحقیق در مورد عدالت از نگاه نهج البلاغه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه9

عدالت از نگاه نهج البلاغه

عدالت یعنی رعایت کردن حقوق دیگران و تجاوز نکردن به حدود و حقوق آنها.
علیعلیه‌السلام می فرماید: العدل یضع الامور فی مواضعها یعنی عدل جریانها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد. عدالت این است که استحقاقهای طبیعی و واقعی را در نظر گرفته و به هرکس مطابق به کار و استعدادهایش و لیاقتش کاری داده می شود.

جای دیگر علیعلیه‌السلام می فرماید:

عدالت قانونی است عام و مدیر و مدبری است کلی و شامل که همه اجتماع را در برمی گیرد و بزرگراهی است که همه باید از آن بروند. (حکمت 437)



از نظر علیعلیه‌السلام آن اصلی که می تواند تعادل جامعه را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد و به پیکر اجتماع سلامت به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت است، عدالت بزرگراهی است عمومی که همه را می تواند در خود بگنجاند و بدون مشکلی عبور دهد، اما ظلم و جور کوره راهی است که حتی فرد ستمگر را به مقصد نمی رساند.

علیعلیه‌السلام می فرماید:

همانا در عدالت گنجایشی خاص است، عدالت می تواند همه را در برگیرد و در خود جای دهد و آن کس که بیمار است اندامش آماس کرده در عدالت نمی گنجد باید بداند که جایگاه ظلم و جور تنگتر است. (خطبه 15)

یعنی عدالت چیزی است که می توان به آن به عنوان یک رمز، ایمان داشت و به حدود آن راضی و قانع بود. او عدالت را یک تکلیف و وظیفه الهی بلکه یک ناموس الهی می داند. هرگز راضی نیست که یک مسلمان آگاه به تعلیمات اسلامی تماشاچی صحنه های تبعیض و بی عدالتی باشد.

زهد و نهج البلاغه

زهد مرادف است با ترک دنیا و در نهج البلاغه به مذمت دنیا و دعوت به ترک آن زیاد بر می خوریم.

به نظر می رسد مهمترین موضوع از موضوعات نهج البلاغه که لازم است با توجه به همه جوانب کلمات امیرالمومنین تفسیر شود، همین موضوع است



و با توجه به اینکه زهد و ترک دنیا در تعبیرات نهج البلاغه مرادف یکدیگرند، این موضوع از هر موضوع دیگر در نهج البلاغه زیادتر است.

زهد و رغبت نقطه مقابل یکدیگرند، زهد یعنی اعراض و بی میلی در مقابل رغبت که عبارت است از کشش و میل. بی میلی دو گونه است، طبیعی و روحی. بی میلی طبیعی: آن است که طبع انسان نسبت به شیئی معین تمایل نداشته باشد مثل بیمار که میل به غذا و میوه ندارد که اینگونه بی میلی ربطی به زهد ندارد و به معنی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد عدالت از نگاه نهج البلاغه

نماز در نهج البلاغه

اختصاصی از اس فایل نماز در نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

نماز در نهج البلاغه


نماز در نهج البلاغه

نماز در نهج البلاغه

17 صفحه

نماز نخستین حکم الهى بود که چند روز پس از بعثت پیغمبر خاتم، حضرت محمد بن عبد اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم توسط جبرئیل امین از جانب خداوند صادر شد و پیغمبر با تعلیم پیک وحى، آن را معمول داشت.
بدین گونه که پیک وحى الهى، جبرئیل امین، چند روز بعد از آن که پیغمبر به مقام نبوّت رسید، براى دومین بار بر آن حضرت نازل شد و آبى از آسمان آورد و طریقه وضو گرفتن و نماز گزاردن و رکوع و سجود را به پیغمبر آموخت.
بنا بر این، نماز این فریضه بزرگ الهى و عالی‌ترین فرمان خداوند عالم که بهترین حالت یک انسان باایمان و بنده خدا در پیشگاه الهى است، نوبر احکام اسلام است و از همین‏جا نیز باید قدر آن را دانست و به اهمیت آن پى برد.
نکته جالب توجه این است که پس از پیغمبر، نخستین کسى که از مردان آن را به‌پا داشت على علیه السلام و آنهم در سن 9 سالگى بود که در خانه پیغمبر به سر مى‏برد و چون پیغمبر وضو گرفت او نیز وضو گرفت و همین که رسول خدا به نماز ایستاد، آن وجود مقدس هم در آن سن و سال، پشت پیغمبر (ص) خدا ایستاد و در پشت سر على علیه السلام هم تنها خدیجه بود که به عنوان اولین زن به نماز ایستاد و با پیغمبر (ص) نماز جماعت گزاردند.


دانلود با لینک مستقیم


نماز در نهج البلاغه

تحقیق متن کامل نهج البلاغه

اختصاصی از اس فایل تحقیق متن کامل نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق متن کامل نهج البلاغه


تحقیق متن کامل نهج البلاغه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:280

 فهرست مطالب

خطبه 1

در این خطبه ، سخن از آغاز آفرینش آسمان و زمین و آفرینش آدم ( ع ) است .

حمد باد خداوندى را که سخنوران در ثنایش فرو مانند و شمارندگان از شمارش نعمتهایش عاجز آیند و کوشندگان هر چه کوشند ، حق نعمتش را آنسان که شایسته اوست ، ادا کردن نتوانند . خداوندى ، که اندیشه‏هاى دور پرواز او را درک نکنند و زیرکان تیزهوش ، به عمق جلال و جبروت او نرسند . خداوندى که فراخناى صفاتش را نه حدّى است و نه نهایتى و وصف جلال و جمال او را سخنى درخور نتوان یافت ، که در زمان نگنجد و مدت نپذیرد . آفریدگان را به قدرت خویش بیافرید و بادهاى باران زاى را بپراکند تا بشارت باران رحمت او دهند و به صخره‏هاى کوهساران ، زمینش را از لرزش بازداشت .

اساس دین ، شناخت خداوند است و کمال شناخت او ، تصدیق به وجود اوست و کمال تصدیق به وجود او ، یکتا و یگانه دانستن اوست و کمال اعتقاد به یکتایى و یگانگى او ، پرستش اوست . دور از هر شایبه و آمیزه‏اى و ، پرستش او زمانى از هر شایبه و آمیزه‏اى پاک باشد که از ذات او ، نفى هر صفت شود زیرا هر صفتى گواه بر این است که غیر از موصوف خود است و هر موصوفى ، گواه بر این است که غیر از صفت خود است .

[ 31 ]

هرکس خداوند سبحان را به صفتى زاید بر ذات وصف کند ، او را به چیزى مقرون ساخته و هر که او را به چیزى مقرون دارد ، دو چیزش پنداشته و هر که دو چیزش پندارد ، چنان است که به اجزایش تقسیم کرده و هر که به اجزایش تقسیم کند ،

او را ندانسته و نشناخته است . و آنکه به سوى او اشارت کند محدودش پنداشته و هر که محدودش پندارد ، او را بر شمرده است و هر که گوید که خدا در چیست ، خدا را درون چیزى قرار داده و هر که گوید که خدا بر روى چیزى جاى دارد ، دیگر جایها را از وجود او تهى کرده است .

خداوند همواره بوده است و از عیب حدوث ، منزه است . موجود است ، نه آنسان که از عدم به وجود آمده باشد ، با هر چیزى هست ، ولى نه به گونه‏اى که همنشین و نزدیک او باشد ، غیر از هر چیزى است ، ولى نه بدان سان که از او دور باشد . کننده کارهاست ولى نه با حرکات و ابزارها . به آفریدگان خود بینا بود ، حتى آن زمان ، که هنوز جامه هستى بر تن نداشتند . تنها و یکتاست زیرا هرگز او را یار و همدمى نبوده که فقدانش موجب تشویش گردد . موجودات را چنانکه باید بیافرید و آفرینش را چنانکه باید آغاز نهاد . بى‏آنکه نیازش به اندیشه‏اى باشد یا به تجربه‏اى که از آن سود برده باشد یا به حرکتى که در او پدید آمده باشد و نه دل مشغولى که موجب تشویش شود . آفرینش هر چیزى را در زمان معینش به انجام رسانید و میان طبایع گوناگون ،

سازش پدید آورد و هر چیزى را غریزه و سرشتى خاص عطا کرد . و هر غریزه و سرشتى را خاص کسى قرار داد ، پیش از آنکه بر او جامه آفرینش پوشد ، به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و نفس هر سرشت و پیچ و خم هر کارى را مى‏دانست .

آنگاه ، خداوند سبحان فضاهاى شکافته را پدید آورد و به هر سوى راهى گشود و هواى فرازین را بیافرید و در آن آبى متلاطم و متراکم با موجهاى دمان جارى ساخت و آن را بر پشت بادى سخت‏وزنده توفان‏زاى نهاد . و فرمان داد ، که بار خویش بر پشت استوار دارد و نگذارد که فرو ریزد ، و در همان جاى که مقرر داشته بماند . هوا در زیر آن باد گشوده شد و آب بر فراز آن جریان یافت . [ و تا آن آب در تموج آید ] ، باد دیگرى بیافرید و این باد ، سترون بود که تنها کارش ، جنبانیدن آب بود . آن باد همواره در وزیدن بود وزیدنى تند ، از جایگاهى دور و ناشناخته . و فرمانش داد که بر آن آب موّاج ،

[ 33 ]

وزیدن گیرد و امواج آن دریا برانگیزد و آنسان که مشک را مى‏جنبانند ، آب را به جنبش واداشت . باد به گونه‏اى بر آن مى‏وزید ، که در جایى تهى از هر مانع بوزد . باد آب را پیوسته زیر و رو کرد و همه اجزاى آن در حرکت آورد تا کف بر سر برآورد ،

آنسان که از شیر ، کره حاصل شود . آنگاه خداى تعالى آن کفها به فضاى گشاده ، فرا برد و از آن هفت آسمان را بیافرید . در زیر آسمانها موجى پدید آورد تا آنها را از فرو ریختن باز دارد . و بر فراز آنها سقفى بلند برآورد بى‏هیچ ستونى که بر پایشان نگه دارد یا میخى که اجزایشان به هم پیوسته گرداند . سپس به ستارگان بیاراست و اختران تابناک پدید آورد و چراغهاى تابناک مهر و ماه را بر افروخت ، هر یک در فلکى دور زننده و سپهرى گردنده چونان لوحى متحرک .

سپس ، میان آسمانهاى بلند را بگشاد و آنها را از گونه‏گون فرشتگان پر نمود .

برخى از آن فرشتگان ، پیوسته در سجودند ، بى‏آنکه رکوعى کرده باشند ، برخى همواره در رکوعند و هرگز قد نمى‏افرازند . صف در صف ، در جاى خود قرار گرفته‏اند و هیچ یک را یاراى آن نیست که از جاى خود به دیگر جاى رود . خدا را مى‏ستایند و از ستودن ملول نمى‏گردند . هرگز چشمانشان به خواب نرود و خردهاشان دستخوش سهو و خطا نشود و اندامهایشان سستى نگیرد و غفلت فراموشى بر آنان چیره نگردد .

گروهى از فرشتگان امینان وحى خداوندى هستند و سخن او را به رسولانش مى‏رسانند و آنچه مقدر کرده و مقرر داشته ، به زمین مى‏آورند و باز مى‏گردند . گروهى نگهبانان بندگان او هستند و گروهى دربانان بهشت اویند . شمارى از ایشان پایهایشان بر روى زمین فرودین است و گردنهایشان به آسمان فرازین کشیده شده و اعضاى پیکرشان از اقطار زمین بیرون رفته و دوشهایشان آنچنان نیرومند است که توان آن دارند که پایه‏هاى عرش را بر دوش کشند . از هیبت عظمت خداوندى یاراى آن ندارند که چشم فرا کنند ، بلکه ، همواره ، سر فروهشته دارند و بالها گرد کرده و خود را در آنها پیچیده‏اند . میان ایشان و دیگران ، حجابهاى عزّت و عظمت فرو افتاده و پرده‏هاى قدرت کشیده شده است . هرگز پروردگارشان را در عالم خیال و توهم تصویر نمى‏کنند و به صفات مخلوقات متصفش نمى‏سازند و در مکانها محدودش نمى‏دانند و براى او همتایى نمى‏شناسند و به او اشارت نمى‏نمایند .

[ 35 ]

هم از این خطبه [ در صفت آفرینش آدم ( علیه السلام ) ] آنگاه خداى سبحان ، از زمین درشتناک و از زمین هموار و نرم و از آنجا که زمین شیرین بود و از آنجا که شوره‏زار بود ، خاکى بر گرفت و به آب بشست تا یکدست و خالص گردید . پس نمناکش ساخت تا چسبنده شد و از آن پیکرى ساخت داراى اندامها و اعضا و مفاصل . و خشکش نمود تا خود را بگرفت چونان سفالینه . و تا مدتى معین و زمانى مشخص سختش گردانید . آنگاه از روح خود در آن بدمید . آن پیکر گلین که جان یافته بود ، از جاى برخاست که انسانى شده بود با ذهنى که در کارها به جولانش درآورد و با اندیشه‏اى که به آن در کارها تصرف کند و عضوهایى که چون ابزارهایى به کارشان گیرد و نیروى شناختى که میان حق و باطل فرق نهد و طعمها و بویها و رنگها و چیزها را دریابد . معجونى سرشته از رنگهاى گونه‏گون .

برخى همانند یکدیگر و برخى مخالف و ضد یکدیگر . چون گرمى و سردى ، ترى و خشکى [ و اندوه و شادمانى ] . خداى سبحان از فرشتگان امانتى را که به آنها سپرده بود ، طلب داشت و عهد و وصیتى را که با آنها نهاده بود ، خواستار شد که به سجود در برابر او اعتراف کنند و تا اکرامش کنند در برابرش خاشع گردند .

پس ، خداى سبحان گفت که در برابر آدم سجده کنید . همه سجده کردند مگر ابلیس که از سجده کردن سر بر تافت . گرفتار تکبر و غرور شده بود و شقاوت بر او چیره شده بود . بر خود ببالید که خود از آتش آفریده شده بود و آدم را که از مشتى گل سفالین آفریده شده بود ، خوار و حقیر شمرد . خداوند ابلیس را مهلت ارزانى داشت تا به خشم خود کیفرش دهد و تا آزمایش و بلاى او به غایت رساند و آن وعده که به او داده بود ، به سر برد . پس او را گفت که تو تا روز رستاخیز از مهلت داده شدگانى .

آنگاه خداوند سبحان آدم را در بهشت جاى داد ، سرایى که زندگى در آن خوش و آرام بود و جایگاهى همه ایمنى . و از ابلیس و دشمنى‏اش برحذر داشت . ولى دشمن که آدم را در آن سراى خوش و امن ، همنشین نیکان دید ، بر او رشک برد . آدم یقین خویش بداد و شک بستد و اراده استوارش به سستى گرایید و شادمانى از دل او رخت بر بست و وحشت جاى آن بگرفت و آن گردن فرازى و غرور به پشیمانى و حسرت بدل شد . ولى خداوند در توبه به روى او بگشاد و کلمه رحمت خویش به

[ 37 ]

او بیاموخت و وعده داد که بار دگر او را به بهشت خود بازگرداند . لیکن نخست او را به این جهان بلا و محنت و جایگاه زادن و پروردن فرو فرستاد .

خداوند سبحان از میان فرزندان آدم ، پیامبرانى برگزید و از آنان پیمان گرفت که هر چه را که به آنها وحى مى‏شود ، به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند ، به هنگامى که بیشتر مردم ، پیمانى را که با خدا بسته بودند ، شکسته بودند و حق پرستش او ادا نکرده بودند و براى او در عبادت شریکانى قرار داده بودند و شیطانها از شناخت خداوند ، منحرفشان کرده بودند و پیوندشان را از پرستش خداوندى بریده بودند . پس پیامبران را به میانشان بفرستاد . پیامبران از پى یکدیگر بیامدند تا از مردم بخواهند که آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده ، به جاى آرند و نعمت او را که از یاد برده‏اند ، فرا یاد آورند و از آنان حجّت گیرند که رسالت حق به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته ، برانگیزند . و نشانه‏هاى قدرتش را که بر سقف بلند آسمان آشکار است به آنها بنمایانند و هم آنچه را که بر روى زمین است و آنچه را که سبب حیاتشان یا موجب مرگشان مى‏شود به آنان بشناسانند و از سختیها و مرارتهایى که پیرشان مى‏کند یا حوادثى که بر سرشان مى‏تازد ، آگاهشان سازند . خداوند بندگان خود را از رسالت پیامبران ، بى‏نصیب نساخت بلکه همواره بر آنان ، کتاب فرو فرستاد و برهان و دلیل راستى و درستى آیین خویش را بر ایشان آشکار ساخت و راه راست و روشن را خود در پیش پایشان بگشود . پیامبران را اندک بودن یاران ، در کار سست نکرد و فراوانى تکذیب کنندگان و دروغ انگاران ، از عزم جزم خود باز نداشت . براى برخى که پیشین بودند ، نام پیامبرانى را که زان سپس خواهند آمد ، گفته بود و برخى را که پسین بودند ، به پیامبران پیشین شناسانده بود .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق متن کامل نهج البلاغه

تحقیق درباره بررسی احساس و هیجان در نهج البلاغه

اختصاصی از اس فایل تحقیق درباره بررسی احساس و هیجان در نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره بررسی احساس و هیجان در نهج البلاغه


تحقیق درباره بررسی احساس و هیجان در نهج البلاغه

فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 24 صفحه

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

اصطلاح هیجان در روانشناسی یک واکنش کلی و کوتاه ارگانیسم به یک موقعیت غیر منتظره ، همراه با یک حالت عاطفی خوشایند یا نا خوشایند تعریف شده است . پژوهش حاضر به  منظور بررسی احساس هیجان در نهج البلاغه از دیدگاه امام علی (ع) صورت گرفته است . این پژوهش با استفاده از روش توصیفی ، کتابخانه ای مورد بررسی قرار گرفته است . در این مقاله پس از جمع بندی و بررسی مفاهیم کلیدی و ابعاد هیجان از قبیل مسئولیت پذیری ،            خود شناسی ، خردورزی و از خود بیگانگی از دیدگاه امام علی (ع) ؛ به بررسی انطباقی نظرات دانشمندان اسلامی ، غیر اسلامی و نهج البلاغه در مورد هیجان پرداخته می شود که بیانگر این مفهوم است که آیا احساس هیجان در نهج البلاغه همان هیجان در علم روانشناسی است یا برعکس . نتایج برآمده از پژوهش حاضر آن است که هر فرد عادی دارای عواطفی است که زندگی بدون عواطف زندگی تیره و تار خواهد شد . هدف اصلی هیجان باید آن باشد که تعادل از میان رفته در اثر اضطراب را به او برگرداند و سعادت او را که عبارت است از حفظ تعادل و سازگاری با محیط و اجتماع است را تامین کند . لذا با در نظر گرفتن اهمیت احساس هیجان ، در این مقاله سعی برآن شده است که هم به صورت علمی و هم با تاکید بر احادیث مرتبط در نهج البلاغه معنا و مفهوم کاملتری از احساس هیجان مورد بررسی واقع شود

 

مقدمه

علی (ع) پیشوای سخنوران و سرآمد همه زبا ن آوران و اهل بلاغت است . بعد از قرآن کریم و سخنان پیامبر (ص) هیچ سخنی در زبان عرب به عمق و شکوه و استواری سخنان علی (ع) نیست . نهج البلاغه ، کتابی که بحق برادر قرآن کریم لقب گرفته ، پس از قرآن و حدیث پیامبر مهمترین منبع شناخت اسلام و آموزه های دینی است .

نهج البلاغه تراوشات روح بلند و آسمانی انسانی کامل است که شاگرد اول مکتب وحی و نمونه و الگوی راستین انسانیت و مظهر تام کمالات و فضایل انسانی است . نهج البلاغه نه فقط یک کتاب والا ، بلکه اقیانوسی است که           مرتبه ای فرو دین از روح کهکشانی فرازین امام علی (ع) است . از این رو اگر این کتاب بزرگ را کتابی کامل بنامیم بیراهه نرفته ایم . بسامد بالای واژه انسان و مفاهیم مربوط به او نیز در نهج البلاغه گواه روشن این نامگذاری است . انسان شناسی از مباحثی است که در نهج البلاغه در ابعاد وسیعی مورد بررسی واقع شده است . نگاه های جامعه شناسانه ، روانشناسانه ، حکیمانه و عارفانه و ... به انسان دوخته شده تا به عظمت و زوایای پنهان وجود این شگفتی آفرینش پی ببرند . ( طاهری ، 1381 )

 یکی از مفاهیم فنی و تخصصی در نهج البلاغه مباحث مربوط به روانشناسی و روانکاوی و روانشناسی بالینی است که به شناخت انسان از جنبه های مختلف روحی ، روانی ، پژوهشی ، تربیتی ، اخلاقی و ... پرداخته است . با توجه به اهمیت این موضوع این مفاهیم نیاز به ترجمه و تفسیر دقیقی دارند تا ابعاد و مفاهیم آن در زمینه روانشناسی کشف و شناسایی گردد . از جمله مسائل مربوط به روانشناسی انسان در نهج البلاغه عبارتند از : انسان و روابط ، خود باوری و از خود بیگانگی ، آسیب شناسی شخصیت و سیمای انسانهای خود باخته... .

به امید آنکه گاهی در راه شناخت انسان و پرورش او در جامعه برداشته باشیم .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره بررسی احساس و هیجان در نهج البلاغه

تحقیق در مورد اصلاحات از منظر نهج البلاغه

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد اصلاحات از منظر نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اصلاحات از منظر نهج البلاغه


تحقیق در مورد اصلاحات از منظر نهج البلاغه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:18

 فهرست مطالب

 

  
  • مقدمه‏
  • اصلاحات، اصلى که ریشه در فطرت کمال جویى و کمال خواهى انسان دارد و رسالت بلند انبیاى الهى هم اصلاح مادى و معنوى زندگى بشر بوده است. اسلام دین ناظر به فطرت آدمى و مکمل ادیان آسمانى گذشته، اصلاحات واقعى را در انجام دستورهاى خالق هستى و تحقق عدالت و عبودیت حق مى‏داند که متناسب با شرایط زمان بر محور ولایت‏-اصلاحات (واژه عربى، جمع اصلاح از ریشه اصلى) در لغت به معناى درست کردن، نیکو نمودن، آراستن به اصلاح درآوردن مى‏باشد. در اصلاح علوم سیاسى عبارت از رفورم (refom) و برخى تغییرات تدریجى و آرام در ابعاد سیاسى، اقتصادى و اجتماعى، بدون تحول در ساختارى که نظام و بنیاد جامعه است. و در فرهنگ دینى، تحول در فکر و فرهنگ فرد و جمع و نظامیان اجتماعى حاکم، به منظور منزوى نمودن آداب و عادات ناپسند و رفع نقص‏ها و مفاسد و جایگزین کردن ارزشهاى الهى و تمایلات عالى و اخلاقى بر پایه عدالت، معنویت، آزادى و امنیت ? اجرا مى‏گردد. و به گفته شهید استاد مطهرى (ره):
    ((اصلاح‏ طلبى یک روحیه اسلامى است، هر مسلمانى به حکم این که مسلمان است، خواه ناخواه اصلاح طلب است و لااقل طرفدار اصلاح‏طلبى است، زیرا اصلاح‏طلبى هم به عنوان یک شأن پیامبرى در قرآن مطرح و هم مصداق امر به معروف و نهى از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعى اسلام است.)) -نهضت‏هاى اسلامى، شهید مطهرى،ص 7. ?
    بعلاوه منتظر مصلح حقیقى و عدالت جهانى حضرت مهدى (عج) و لزوم مراقبت و محاسبه نقش، اصلاح‏طلبى و پالایش مستمر خود و جامعه را به همراه دارد، در واقع موضوع اصلاحات در همه زمینه‏ها و زمانها به عنوان یک اصل ارزشى ریشه در دین داشته و نه نتها در کلام امامان معصوم علیه السلام آمده که حتى در طول حیات خود براى تحقق آن تا پاى فدا شدن پیش رفتند و امام حسین علیه السلام مى‏فرماید:
    ((قیام من براى کامجویى یا جاه‏طلبى و آشوبگرى و ستم نبوده بلکه براى ایجاد اصلاحات در امت جدم قیام کردم...)) -بحار الانوار، ج 44، (ص) 329. ?
    و انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى (ره) نهضتى اصلاح طلبانه علیه رژیم ستمشاهى بود. -و امروز نیز اصلاحات باید در راستاى اسلام که صدها هزار شهید و جانباز بر آن داده شده باشد، و بر محور شعار اصیل ملت (استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى) گرچه انقلاب اسلامى و نظام اسلامى ایجاد کردیم نه حکومت اسلامى علوى و مدیریت دینى ولى باید بدان سو گام برداریم یعنى در جهت رفع فقر، فساد، تبعیض، گسترش عدالت و معنویت، پرورش مدیران و ساختار ادارى متناسب با انقلاب اسلامى و با الهام از نهج‏البلاغه بدور از افراط و تفریط تحجر گرایانه یا روشنفکرانه بیگانه‏نگر و فرصت طلبان مدعى اصلاحات وارداتى که استحاله فرهنگى (طرد مدیریت دینى) و براندازى خاموش نظام اسلامى و بازگشت استعمار در نقاب نوین را برنامه ریزى کرده‏اند. ?
    اکنون این حقیقت را به اختصار از کتاب و کلام شهید عدالت، امام على علیه السلام (نهج‏البلاغه) که ترجمان وحى است جویا مى‏شویم.
  • ضرورت اصلاحات‏
  • در این بخش از بیانات حضرت على علیه السلام نه تنها اصلاح‏طلبى و انجام اصلاحات راستین در همه ابعاد زندگى توصیه شده و کارشکنان و کوتاهى کنندگان را سرزنش نموده، بلکه استفاده مى‏شود وظیفه حاکم و رهبرى پرداختن به اصلاح امور ملت است.
    ((کوشش در صلاح و سامان دهى جامعه و امور مردم از کمال سعادت و نیکبختى است.)) -من کمال السعادة السعى فى صلاح الجمهور. غررالحکم، ج 6،ص 30. ?
    ((در آنچه صلاح است و اصلاحات بشمار مى‏آید کوتاهى و سستى مکنید)) -ولاتفر طوافى صلاح. نهج‏البلاغه (صبحى صالح)، نامه 50. ?
    ((کدورتها و مسائل (شخصى و جناحى) بین خود را اصلاح کنید)). -و اصلحوا ذات بینکم. خطبه 16. ?
    ((وظیفه من جز تلاش و کوشش در اصلاح امور شما نیست.)) -و ما على الا الجهد...178. ?
  • اصلاحات و حکومت اسلامى‏
  • امام على علیه السلام در بیانات متعدد تصریح مى‏فرماید که ایجاد اصلاحات همه جانبه از اهداف بلند فعالیتها و دستیابى ما، به امارت و حکومت مى‏باشد؛ از جمله مى‏فرماید:
    ((پروردگار!تو مى‏توانى آنچه انجام دادیم نه براى کسب سلطنت و نه جهت تحصیل متاع پست دنیا بود، بلکه بدان خاطر بود که معیارها و نشانه‏هاى از بین رفته دین دنیا را بازگردانیم و اصلاحات را در شهرها و سرزمین‏هایت آشکار و محقق نماییم تا بندگان ستمدیده‏ات در امنیت (سیاسى، اقتصادى، قضایى، بهداشتى و...) و آسایش قرار گیرند (روابط اجتماعى و عدالت زندگى عمومى مردم از نظر مسکن، تغذیه، آموزش و پرورش و...بهبود آشکار یابد) و قوانین و مقرراتى که به فراموشى سپرده و احکام تعطیل مانده خدا، اقامه و اجرا گردد)). -اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى کان منافسة فى سلطان و لاالتماس شى‏ء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فى بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک. خطبه 131. ?
    و نیز در دستور العمل خود به مالک اشتر (استاندار بزرگ مصر) مى‏نویسد:
    (( به آن سرزمین مامور و اعزام شدى تا خراج و مالیات‏هاى آنجا را جمع آورى نمود و با دشمنانش جهاد کنى و به اصلاحات جامعه و اهل مصر همت گمارى، به عمران و آبادى شهرها و مناطق آن بپردازى...)) - جبایه خراجها و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عمارة بلادها.... نامه 53. ?
  • اصلاحات و آگاهى
  • از آنجا که در هر کار و راهى، موفقیت‏ها، مرهون میزان معرفت و آگاهى است، حرکت اصلاحى هم نیازمند شناخت لازم و علم و اطلاع مصلح نسبت به ابعاد و اهداف آن به طور شفاف و تبیین حدودش براى جامعه مى‏باشد.
    و لذا در نهج البلاغه غیر از توصیه‏هاى مکر به کسب دانش و تجربه و فرهیختگى و اینکه راس و سر آغاز تمام فضائل، علم است، در خصوص اصلاحات نیز امام على علیه‏السلام به عنوان مصلحى یگانه، مى‏فرماید:
    (( به راستى من به آنچه شما را به اصلاح مى‏رساند و کاستى و کژى هایتان را بر طرف مى‏نماید آگاهى کامل دارم و مى‏دانم چگونه شما و جامعه را اصلاح کنم.)) و همچنین در- و انى لعالم بما یصلحکم و یقیم اودکم. / خطبه 69 ? عهد نامه خود به (( مالک اشتر)) رسما مى‏کند تا آگاهى و شناخت خود را در زمینه سامان دادن کشور و اصلاحات (در بخش‏هاى مختلف) با بحث و گفتمان و مشاوره با متخصصان و عالمان متعهد تکمیل و تقویت نماید:
    ((... و با کارشناسان و دانشمندان بسیار به بحث و مشورت پرداز و این بررسى و بحث‏ها در باره امورى که وضع مملکت را در همه زمینه‏ها اصلاح مى‏کند... )) و در نامه خود- و اکثر مدارسة العلما و منافثه الحکماء فى تثبیت ما صلح علیه امر بلادک/ . نامه 53. ? به امام حسن علیه‏السلام مى‏نویسد:
    (( پس باید خواست‏ها و برنامه هایت از روى درک قوى و آگاهى باشد نه و نه ورود در شبهات...)) - فلیکن طلبک ذلک بتفهم و تعلم: لا بتورط الشبهات. / نامه 31. ?
  • جهت اصلاحات
  • اصلاحات وقتى مفید، فراگیر و ماندگار خواهد بود که با انگیزه و در جهت ارزش‏هاى الهى، ایمان و باورهاى دینى جامعه و سنت‏هاى ملى صالح مردم باشد و بطور کلى آنچه در راستاى بسط عدالت، دیانت و زندگى جاوید عالم آخرت قرار دارد (نه فقط در جهت هواهاى نفسانى و تمایلات حیوانى و لذت‏هاى زود گذر و محدود دنیا) تا انسان را به کمال لایق به حال خود برساند و نظام و کشور را استقلال، عزت و اقتدار بخشد و از این رو سرور آزادگان و عارفان، امام على علیه‏السلام مى‏فرماید:
    (( مبادا اصلاحات دنیویت را به بهاى نابودى دینت انجام دهى)). - و لا تصلح دنیاک بمحق دینک فتکون من الاخسرین اعمالا /. نامه 43. ?
    و نیز به (( مالک اشتر)) کارگزار بزرگ خود مى‏نویسد:
    (( هرگز آداب و سنت‏هاى پسندیده‏اى که بزرگان این امت به آن عمل کرده‏اند و عامل وحدت و انسجام بوده و ملت به وسیله آن به صلاح سامان رسیده است مشکن و از بین مبر و هیچگاه آداب و مقرراتى پدید نیاور که به سنت‏هاى خوب گذشته زیان وارد کند چرا که پاداش براى آورنده و کیفر و بدبختى براى تو خواهد بود که آنرا شکستى.)) (( مردم‏- و لا تصلح دنیاک بمحق دینک فتکون من الاخسرین اعمالا. / نامه 43. ? چیزى از امور دینشان را براى اصلاح دنیاى خود ترک نمى‏کنند مگر آنکه خدا زیانبارتر از آنان پیش خواهد آورد. - لا یترک شیئا من امر دینهم لا ستصلاح دنیا هم الا فتح الله علیهم ما هو اضر منه / . حکمت 106. ?
    حتى از منظر نهج البلاغه، تباه نمودن آخرت (زندگى ابدى انسان که بعد از مرگ آغاز مى‏شود) فساد به شمار آمده و اصلاح طلبان باید در برنامه ریزهاى خود از این حدود و جهت را بشناسند و رعایت کنند، که امام على علیه‏السلام مى‏فرماید:
    (( از موارد فساد، ضایع نمودن زاد و توشه (( اندیشه نیک و عمل صالح) و تباه ساختن آخرت و معاد است)) - و من الفساد اضاعه الزاد و مفسدة المعاد / نامه 31. ?
    و در اینکه اصلاحات باید در جهت حق و عدل باشد، حضرت على علیه‏السلام به (( عبدالله بن عباس)) (وقتى از او پرسید این کفش وصله دار من چقدر ارزش دارد و (( ابن عباس)) پاسخ داد بهایى ندارد) مى‏فرماید:
    (( بخدا سوگند همین کفش بى‏ارزش، برایم از حکومت بر شما محبوب‏تر است مگر اینکه با آن حقى را به پا دارم و یا باطلى را دفع کنم)) - و الله لهى احب الى من امرتکم الا ان اقیم حقا اوو ادفع باطلا /. خطبه 33 ?

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اصلاحات از منظر نهج البلاغه