اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق بررسی ادله عقلی اثبات وجود امام زمان(عج)

اختصاصی از اس فایل دانلود تحقیق بررسی ادله عقلی اثبات وجود امام زمان(عج) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق بررسی ادله عقلی اثبات وجود امام زمان(عج)


دانلود تحقیق بررسی ادله عقلی اثبات وجود امام زمان(عج)

حجت الاسلام و المسلمین على ربانى گلپایگانى (1)
الحمد لله رب العالمین و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم
و الصلاه و السلام على خیر خلقه و خاتم انبیائه و رسله سیدنا و نبینا و شفیع ذنوبنا ابى القاسم محمد صلى الله علیه و على اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین لاسیما بقیت الله فى الارضین روحى و ارواح العالمین له الفداء.
 موضوع بحث, اثبات وجود مقدس حضرت بقیت الله الاعظم, امام عصرـ ارواحنافداه ـ بر اساس دلایل عقلى است. روشى را که براى اثبات این مطلب از نظر عقل برگزیده ایم, روش معروف منطقى به نام روش ((سبر و تقسیم)) است که آن را روش ((تردید)) نیز گفته اند. از این روش, متکلمان امامیه در کتاب هاى کلامى خود بهره برده اند; از جمله شیخ طوسى, در کتاب الغیبه بر اساس این روش, بر وجود حضرت امام عصر ـ ارواحنافداه ـ استدلال کرده است. قبل از ایشان, سید مرتضى در کتاب الذخیره و دیگر کتاب هاى مربوط به مسئله ى امامت این روش را به کار گرفته است و قبل از سید مرتضى, شیخ مفید در آثار مربوط به مسئله ى مهدویت و امام عصر(عج) از این روش استفاده کرده است.
در این جا چند نکته را به عنوان پیش درآمد بحث یادآور مى شوم:
نکته ى اول
نکته ى اول این است که از دیدگاه شیعه, مسئله ى امامت از مسائل کلامى است و تحت عنوان ((وجوب على الله)) مطرح مى شود; مانند مسئله ى نبوت از دیدگاه متکلمانى که به حسن و قبح عقلى اعتقاد دارند. قائلان به حسن و قبح عقلى متکلمان امامیه, معتزله و ((ماتریدیه))اند. متکلمان ((ماتریدیه)) از نظر فقهى, حنفى مذهب اند و از نظر کلامى, پیرو ابومنصور ماتریدى(2) مى باشند و به قاعده ىحسن و قبح عقلى اعتقاد دارند.(3) اشاعره چنین اعتقادى ندارند; به ((وجوب على الله)) معتقد نیستند; به استثناى بعضى از متفکرانشان مانند شیخ عبده. امامیه معتقداند که امامت از صغریات حسن و قبح عقلى و وجوب على الله است. نزاع بین امامیه و معتزله و طرف داران حسن و قبح عقلى, نزاع کبروى نیست, نزاع صغروى است. آن ها قبول دارند که نبوت از مصادیق آن قاعده است, اما امامت را از مصادیق آن نمى دانند. ما فعلا از دیدگاه شیعه سخن مى گوییم. بنابراین نکته ى اول این شد که امامت از دیدگاه شیعه, مسئله اى کلامى و تحت عنوان ((وجوب على الله)) است و از مصادیق حسن و قبح عقلى مى باشد.
 

نکته ى دوم
نکته ى دوم این که همان گونه که نبوت به دو گونه ى: نبوت عامه و نبوت خاصه تقسیم شده است. امامت نیز به امامت عامه و امامت خاصه تقسیم مى شود. مقصود از امامت عامه بحث هاى کلان و کلى امامت است; این که امامت امرى است بایستنى و لازم, حسن امامت, چیستى و یا فلسفه ى امامت, غایات امامت و صفات و بایستگى هایى که امام باید داشته باشد و راه شناخت امام, این ها مباحث مربوط به امامت عامه است. اما این که مصادیق و اشخاص و کسانى که منصب امامت در آن ها تعین و تجلى پیدا مى کند چه کسانى اند این مى شود بحث امامت خاصه; همان گونه که در نبوت نیز نبوت خاصه به این مسئله یعنى مصادیق و موارد مى پردازد. همه ى مذاهب اسلامى در اصل وجوب امام و امامت اتفاق نظر دارند; جز یک قول شاذ و نادرى که به برخى از خوارج و معتزله نسبت داده شده است; فرقه ى اباضیه (خوارج امروزى) به چنین مطلبى اعتقاد ندارند. کتاب هاى آن ها را من نگاه کرده ام و با علماى آن ها از نزدیک تماس داشته ام, آن ها به وجوب امامت معتقدند. به قول سید مرتضى در کتاب الذخیره هر چند نخستین فرقه خوارج یعنى محکمه به لحاظ تئورى اصل امامت و لزوم امامت را منکر شدند, اما در زندگى خود عملا بدون رهبر و امام زندگى نکرده اند. بنابراین هیچ یک از مذاهب منکر اصل وجوب امامت نیست. اختلافى که بین شیعه و سایر مذاهب اسلامى است, در صفات امام است. عصمت یکى از صفات مهم یا مهم ترین صفت در مسئله ى امامت است که شیعه به آن عقیده دارد و دیگران آن را لازم نمى دانند.
نکته ى سوم    
نکته ى سوم این که اگر ما بخواهیم از زاویه ى ابزار و راه شناخت, یک بحث معرفت شناختى به مسئله ى امامت بنگریم, باید بگوییم امامت مسئله اى است عقلى و نقلى; یعنى هم مى توانیم از ابزار عقلى استفاده کنیم و هم ابزار نقلى.
اصولا مسائل اعتقادى سه دسته اند: یک دسته مسائل عقلى محض اند و از راه نقل نمى توان آن ها را اثبات کرد مانند وجود خداوند, علم خداوند, حکمت خداوند و مانند هر عقیده اى که مبناى شریعت و وحى باشد. این گونه عقاید را نمى توان از راه شرع اثبات کرد; زیرا به دور و مصادره ى به مطلوب مى انجامد. دسته اى از عقاید, نقلى محض اند و عقل در آن جا هیچ راهى ندارد; مانند مسائل جزئى مربوط به معاد. به قول ابن سینا در مسئله ى معاد جسمانى, یعنى جزئیات و مسائل مربوط به این قسم معاد, دست عقل کوتاه است. چگونگى عذاب, نعمت هاى بهشتى, صراط, میزان و مانند آن, مسائلى است که از راه نقل به ما رسیده و عقل تنها مى تواند مبناى نقلى را اثبات کند که همان وحى باشد.
دسته ى سوم, مسائل اعتقادى است که هم از راه عقل و هم از راه نقل قابل اثبات است. توحید و اصل یگانگى خداوند از این گونه مسائل است. مسئله ى امامت از آن دسته مسائل اعتقادى است که هم با عقل مى توان آن را بررسى کرد و هم از طریق نقل.

 

 

 

شامل 17 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق بررسی ادله عقلی اثبات وجود امام زمان(عج)

دانلود مقاله اثبات اراده و مشیت الهی

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله اثبات اراده و مشیت الهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله اثبات اراده و مشیت الهی


دانلود مقاله اثبات اراده و مشیت الهی

در میان اوصاف ثبوتى خداوند, صفت اراده از اهمیت خاصى برخوردار است. هر چند عموم متکلمان اسلامى در اتصاف خداوند به ((اراده)) همراىاند در تبیین این صفت و پاره اى احکام آن اختلاف شدیدى وجود دارد. بخشى از پرسشهاى مهمى که در این زمینه وجود دارند, عبارت اند از:

الف: تعریف دقیق اراده الهى چیست ؟

ب: اراده از صفات ذاتى خداست یا صفات فعلى؟

ج: اراده خداوند قدیم است یا حادث؟

د: تفاوت اراده با مفاهیمى همچون ((اختیار)) و ((مشیت)) چیست؟

گفتنى است که علاوه بر متکلمان, فیلسوفان اسلامى نیز بحثهاى دقیق و پیچیده اى در باب حقیقت اراده الهى کرده اند که آنها, بى تردید, برپیچیدگى و سنگینى این بحث خواهد افزود. ما در اینجا مى کوشیم تا متناسب با سنخ این نوشتار, به بررسى اراده الهى پرداخته, و به پرسشهایى که در بالا مطرح شد, پاسخ دهیم.

حقیقت اراده در انسان

ما انسانها هنگامى که در صدد انجام کارهاى اختیارى بر مىآییم, در درون خود حالتى را مى یابیم که از آن به ((اراده)) تعبیر مى کنیم. حالت مزبور, حالتى نفسانى است و همچون سایر احوال درونى, به علم حضورى درک مى شود. با این حال, حضورى بودن علم ما به این حالت, به معناى آن نیست که تبیین آن در قالب مفاهیم ذهنى (علم حصولى) کار ساده اى باشد و همین امر سبب شده است تا تعاریف مختلفى از اراده انسان داده شود.

گروهى گفته اند که اراده همان اعتقاد به سودمندى فعل است; ما پیش از انجام یک عمل, مفید بودن آن را تصدیق مى کنیم و این تصدیق همان اراده ما بر انجام عمل مزبور است. گاه به این تصدیق ((داعى)) نیز گفته مى شود. بنابراین, براساس تفسیر بالا, اراده همان داعى ما بر انجام فعل است.

در مقابل, گروه دیگرى اراده را غیر از داعى مى دانند و معتقدند صرف اعتقاد به مفید بودن یک عمل, اراده انجام آن عمل نیست. در اینجا نیز آراى مختلفى وجود دارد: بر اساس یک دیدگاه, در پى اعتقادى به سودمندى فعل شوقى نسبت به انجام آن در نفس ما حاصل مى شود و این شوق همان اراده است. گاه نیز گفته مى شود که اراده,میل ما به انجام کار کار و کراهت, که در مقابل اراده قرار دارد, میل ما به ترک یک عمل است. در دیدگاهى دیگر, اراده با شوق و میل به انجام کار نیز تفاوت دارد; اراده, کیفیتى نفسانى است که پس از علم به سودمندى فعل و قبل از انجام آن, در نفس حاصل مى شود و سبب ترجیح انجام فعل بر ترک آن مى گردد.

هر یک از آراى یاد شده بر ادله اى متکى است که نقل و بررسى آن از حوصله بحث ما خارج است. 1 اما نکته اى که در این میان اهمیت دارد آن است که نمى توان معنایى را که براى اراده انسان در نظر مى گیریم, بدون حذف آن جهاتى که موجب نقص و محدودیت و شایسته موجودات ممکنى نظیر انسان است, بر خداوند اطلاق کرد. براى مثال, اراده انسان, به هر معنایى که در نظر گرفته شود, حالتى نفسانى و حادث است که بر نفس انسان عارض مى گردد. بدیهى است که چنین معنایى به هیچ وجه شایسته مقام الوهى نیست, زیرا ذات الهى از هر گونه تغییر و تحول و ااز اینکه معروض عوارضى باشد منزه است .

آراى گوناگون متکلمان در بیان حقیقت اراده الهى

همانگونه که اشاره کردیم, بحث از حقیقت اراده الهى معرکه آراى مختلف متکلمان(و فیلسوفان) است در اینجا, به اختصار برخى از آراى مزبور را یادآور مى شویم:

1ـ معنى اراده الهى آن است که خداوند افعال خود را بدون اجبار و اکراه انجام مى دهد. بنابراین, مرید بودن خداوند به معناى سلب اجبار و اکراه از افعال اوست .2

براساس تعریف بالا, صفت اراده از جمله صفات سلبى خواهد بود.

2ـ اراده الهى, اعمال قدرت و حاکمیت خداوند است. 3

3ـ اراده الهى, در مقام ذات, محبت خداوند نسبت به ذات خویش و کمالات آن است و در مقام فعل, عبارت است از رضاى الهى به وقوع فعل. 4

4ـ مقصود از اراده خداوند, همان علم ذاتى او به نظام احسن است .

گروهى از حکما در تبیین اراده الهى, به مثابه یکى از اوصاف ذاتى, آن را مساوق با علم ذاتى خداوند به نظام اصلح عالم دانسته اند; علمى که خود در سلسله على وجود عالم قرار دارد و از مبادى ایجاد آن است. 5

5ـ اراده خداوند عبارت است از اختیار ذاتى او ; خدا ذاتاً فاعل مختار است و اراده او چیزى جز مختار بودن او نیست هر چند ممکن است اختیار او را به ((مجبور نبودن یا مکره نبودن)) او تفسیر کنیم, ولى چنین تفسیرى مستلزم سلبى بودن صفت اراده (که مساوق با اختیار ذاتى است) نمى شود, همان گونه که تفسیر علم به ((عدم جهل)) مستلزم سلبى بودن صفت علم نیست .6

اراده ذاتى و اراده فعلى

چنین به نظر مى رسد که براى روشنتر شدن بحث باید ابتدا به این پرسش پاسخ دهیم که اراده از صفات ذاتى خداوند است یا از صفات فعلى. اهمیت این مساله از آنجا آشکار مى شود که مى بینم برخى از تعاریف یاد شده صرفاً به اراده ذاتى نظر دارند (مانند تعریف چهارم) و برخى نیز تنها ناظر به اراده فعلى اند (مانند تعریف دوم) و گروهى نیز در مقام تعریف هر دو قسم مى باشند (مانند تعریف سوم) بنابراین, شایسته است که قبل از بررسى تعاریف مشخص کنیم که اراده الهى را از جمله اوصاف ذاتى یا فعلى به شمار مىآوریم .

در پاسخ به پرسش فوق به نظر مى رسد که مى توان دو مرتبه اراده ذاتى و اراده فعلى را از یکدیگر باز شناخت و براى هر کدام تعریفى جداگانه ارائه داد.

هر چند بسیارى از متکلمان و فیلسوفان اسلامى اراده ذاتى را مساوق با علم ذاتى خداوند به نظام احسن دانسته اند بیان ساده این نظریه آن است که خداوند به خصوصیات نظام احسن عالم, یعنى بهترین وضعیت ممکن جهان, علم دارد و همین علم منشا پیدایش جهان مى گردد و اراده ذاتى خداوند نیز چیزى جز علم مذکور نیست. اما به نظر مى رسد پذیرش این راى حالى از پاره اى اشکالات نیست: ما با تامل در معناى اراده و با مراجعه به ارتکازات لغوى خود در مى یابیم که معناى اراده غیر از معناى علم است. 7 از سوى دیگر, همان گونه که خواهیم دید, در برخى روایات بر تفکیک علم از مشیت تصریح شده است .

اگر مساوقت اراده ذاتى با علم خداوند به نظام احسن را نپذیریم, تصویر اراده الهى, به مثابه یک صفت ذاتى, مشکل مى شود, مگر آنکه در اینجا تعریف پنجم را برگزیده, اراده ذاتى خداوند را همان اختیار ذاتى بدانیم; یعنى, ذات خداوند واجد نوعى کمال وجودى است که براساس آن مقهور و مغلوب هیچ موجود دیگرى نمى شود و افعال را از سر اختیار, و به دور از اکراه و اجبار غیر, انجام مى دهد.

در مورد اراده فعلى نیز ممکن است آن را به صفاتى همچون حب و رضا ارجاع دهیم بر این اساس, اراده خداوند به وقوع فعل خاصى عبارت است از تعلق محبت و رضاى خداوند به وقوع آن فعل. ولى در اینجا نیز ممکن است اشکال شود که براساس یافته هاى وجدانى و درونى ما, معناى اراده غیر از معناى محبت یا رضایت است .

احتمال دیگر آن است که بگوییم صفت اراده, به عنوان یک صفت فعلى, از مرتبه فعل واجب تعالى, یعنى همان احداث و ایجاد موجودات (البته با ملاحظه خاصى) انتزاع مى شود. توضیح آنکه, عقل انسان در مى یابد که وجود هر مخلوقى در زمان و مکانى خاص و با کیفیتى مخصوص, متعلق علم و محبت خداوند قرار گرفته و خدا آن را بخواست خود, بدون آنکه کسى او را مجبور کرده باشد آفریده است. بدین ترتیب, ملاحظه این رابطه خاص بین خداوند و مخلوقات او منشا انتزاع صفت اراده مى گردد.

در اینجا راى دیگرى نیز وجود دارد که براساس آن, اراده (به عنوان یک صفت فعلى) از رابطه خداوند با فعلى که اسباب و علل آن تام است, انتزاع مى شد. بر این اساس, هرگاه رابطه فعلى را که علت تامه آن موجود است با ذات الهى در نظر مى گیریم, صفت اراده را انتزاع کرده, مى گوییم: خداوند تحقق فعل مزبور را اراده کرده است.

حدوث یا قدم اراده الهى

پس از آنکه تا حدودى معناى اراده خداوند روشن گردید, جا دارد به بحث دیگرى درباره قدیم یا حادث بودن آن بپردازیم. با مرورى کوتاه بر آراى متکلمان در این باب, روشن مى شود که اختلاف شدیدى در این مساله وجود دارد: در نظر اشاعره اراده صفتى ثبوتى و زاید بر ذات الهى است و همچون ذات, قدیم است. در طرف مقابل, گروهى قائل به حدوث صفت اراده شده و سپس در اینکه ((محل)) حدوث آن چیست, اختلاف کرده اند.8

با توجه به توضیحى که درباب اراده ذاتى و فعلى دادیم, مى توان گفت: اراده ذاتى عین ذات خداوند است و لذا قدیم بودن ذات شامل آن نیز مى شود. بنابراین, اراده (به عنوان صفت ذاتى) به تبع قدیم بودن ذات, قدیم است. اما اگر بحث بر سر اراده فعلى باشد, از آن رو که از رابطه بین ذات و افعال الهى انتزاع مى شود و یکى از طرفین این رابطه (یعنى فعل) حادث است, اراده نیز صفتى حادث خواهد بود. البته, همان گونه که در بحث تفاوت اوصاف ذاتى و فعلى گفتیم, منشا انتزاع صفت فعلى ذات خداوند نیست تا حادث دانستن آن مشکل آفرین باشد, بلکه از مقام فعل انتزاع مى شود.

تفاوت اراده و مشیّت و اختیار

علاوه بر صفت اراده, خداوند به صفت ((مشیت)) و ((اختیار)) نیز متصف مى گردد. آیا این سه صفت مترادف اند یا آنکه هر یک معنایى مستقل و جداگانه دارند؟ از پاره اى عبارات چنین استفاده مى شود که ((اراده)) و ((مشیت)) تفاوتهایى ندارند و هر دو به یک معنا به کار مى روند, اما در نظر گروهى از متکلمان تفاوتهایى بین این دو وجود دارد. براى مثال, کسانى اراده را علم به مصلحت یا مفسده فعل)) و مشیت را خواستن انجام یا ترک فعل)) مى دانند; خواستى که مبتنى بر علم به مصلحت یا مفسده است .9

همچنین گفته شده است که متعلق مشیت ((ماهیت)) معلول و متعلق اراده ((وجود)) آن است. 10

همانگونه که دیدیم, بر اساس برخى تفاسیر اراده (ذاتى), بین اراده و اختیار تفاوتى نیست و حقیقت اراده به مختار بودن خدا باز مى گردد. براساس راى دیگر, اختیار عبارت از آن است که انجام فعل مسبوق به علم, مشیت ,اراده و قدرت باشد و از رابطه فاعل با چنین فعلى, صفت ((مختار)) انتزاع مى گردد.

دلیل متکلمان بر اراده الهى

پس از توضیحى که درباره معناى اراده الهى و اقسام آن داده شد, اینک نوبت آن رسیده است که ببینیم متکلمان چه دلایلى بر اراده الهى اقامه کرده اند.

چکیده یکى از مشهورترین ادله متکلمان در این باب آن است که : برخى افعال الهى در وقت خاصى محقق مى شوند مثلاً , موجودى را مى بینیم که در زمان خاصى آفریده مى شود در حالى که قبل از آن معدوم بوده است . از سوى دیگر, اختصاص چنین افعالى به زمانهاى خاص نیاز به مخصص دارد. مقصود از مخصص عاملى است که سبب مى شود فعلى خاص در زمان خاصى( نه زودتر و نه دیرتر) رخ دهد. با تامل در امورى همچون قدرت و علم الهى روشن مى شود که صلاحیت مخصص بودن ندارند . مثلاً نسبت قدرت با تمام زمانها مساوى است و چنین نیست که خدا در زمان خاصى قادر به انجام فعل خود باشد و در زمان دیگرى چنین قدرتى نداشته باشد . در مورد علم نیز همین مطلب جارى است . بنابراین , مى باید باز مخصص دیگرى (غیر از قدرت و علم ) در میان باشد و این مخصص, همان اراده است.

اراده تکوینى و تشریعى

آنچه تاکنون درباره اراده الهى گفته شد, در حوزه اراده تکوینى خداوند قرار مى گرفت, اما علاوه بر این نوع از اراده, متکلمان براى خداوند اراده تشریعى نیز در نظر مى گیرند که متعلق آن افعال خاصى در انسانهاست . از تعلق اراده تشریعى ( که در مقابل اراده تشریعى قرار دارد) به برخى افعال, صفت وجوب (یا استحباب) انتزاع مى شود و تعلق کراهت تشریعى به برخى افعال دیگر, مبدا انتزاع وصف حرمت (یا کراهت) مى گردد. بنابراین , اراده فعلى و تکوینى خداوند سرچشمه وجود کائنات و هستى موجودات است و یا به تعبیر دیگر, از رابطه خاص ذات الهى با مخلوقات خود انتزاع مى شود, اما منشا انتزاع اراده تشریعى رابطه خاص خداوند با برخى افعال اختیارى انسان است.

از دیگر تفاوتهاى این دو آن است که عدم تحقق مراد (= آنچه اراده به آن تعلق گرفته است) در اراده تکوینى ممتنع است ولى در اراده تشریعى , امکان دارد.

اراده و مشیت الهى در قرآن و روایات

واژه ((اراده)) از ریشه ((رود)) گرفته شده که در اصل به معناى رفت و آمد همراه با ملایمت در طلب و جستجوى چیزى است . معناى این واژه , در واقع از سه عنصر ترکیب یافته است : خواستن چیزى همراه با علاقه و همراه با امیدوارى به وصول آن و حکم به انجام آن از سوى خود یا دیگرى. مشیت نیز در نظر بسیارى از ارباب لغت به معناى اراده است , ولى در نطر برخى از آنان مشیت تمایلى است که بعد از تصور (و تصدیق) حاصل مى شود و

بعد از آن عزم و تصمیم و سپس اراده تحقق مى یابد.11

هر چند در قرآن کریم دو وصف اراده و مشیت به صیغه اسم فاعل (یا صفت مشبهه و امثال آن ) به خداوند نسبت داده نشده ولى صیغه فعلى این دو مصدر در آیات متعددى در مورد خدا به کار رفته است .

در برخى آیات قرآن بیان مى شود که اراده و مشیت تکوینى الهى در همه جا نافذ است و فعلى که متعلق اراده او قرار گیرد, بدون هیچ قید و شرط و درنگى , محقق مى شود:

انما قولنا لشى اذا اردناه ان نقول له کن فیکون (نحل : 40)

ما وقتى چیزى را اراده کنیم, فقط به آن مى گوییم : باش. پس بى درنگ موجود مى شود. البته, روشن است که مقصود از اینکه خدا به اشیا مى گوید: ((باش)) , کلام لفظى نیست, بلکه این تعبیر کنایه از آن است که تخلف مراد از اراده الهى, ولو براى یک لحظه, ممکن نیست. 12در برخى آیات نیز, از عمومیت مشیت الهى و عدم محدودیت آن سخن رفته است :

یخلق الله ما یشا ان الله على کل شى قدیر (نور45:)

خدا هر چه بخواهد مىآفریند . در حقیقت, خدا بر هر چیزى تواناست.

همچنین , قرآن کریم بر این حقیقت پاى مى فشرد که هیچ موجودى نمى تواند در مقابل اراده تکوینى خداوند بایستد و از تحقق آن جلوگیرى کند که این, تعبیر دیگرى از مقهور و محدود نبودن اراده الهى است :

قل فمن یملک لکم من الله شیئاً ان اراد بکم ضراً او اراد بکم نفعاً بل کان الله بما تعملون خبیراً (فتح: 11)

بگو : اگر خدا بخواهد به شما زیانى یا سودى برساند چه کسى در برابر او براى شما اختیار چیزى را دارد؟ بلکه (این) خداست که به آنچه مى کنید همواره آگاه است .

شامل 23 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اثبات اراده و مشیت الهی

دانلود مقاله چند همسر داری و اثبات نظریه شهید ثانی در تعدد زوجین

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله چند همسر داری و اثبات نظریه شهید ثانی در تعدد زوجین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله چند همسر داری و اثبات نظریه شهید ثانی در تعدد زوجین


دانلود مقاله چند همسر داری و اثبات نظریه شهید ثانی در تعدد زوجین

 

مشخصات این فایل
عنوان: چند همسر داری و اثبات نظریه شهید ثانی در تعدد زوجین
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 39

این مقاله درمورد چند همسر داری و اثبات نظریه شهید ثانی در تعدد زوجین می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله چند همسر داری و اثبات نظریه شهید ثانی در تعدد زوجین می خوانید .

چرا چند همسری
اسلام اصولاً چند همسری را مذموم می‏داند امّا به دلیل عدم پذیرش اجتماعی در صدر اسلام برای نفیِ کاملِ تعدد زوجات، اسلام آن را محدود نمود و در آیات قرآن جواز چند همسری را مشروط به رعایت عدالت کرد و رعایت عدالت را ناممکن خواند تا به تدریج زمینه محو چند همسری را ایجاد نماید.
امروزه بر فقها و علمای دینی است که برای حذفِ تعدد زوجات یا محدود کردنِ آن به موارد بسیار خاص و ضروری اقدام نمایند.
چند همسری نهادی نیست که توسط اسلام ایجاد شده باشد و از این رو مورد پشتیبانی و یا تأکید اسلام قرار داشته باشد. این امر در تقابل با نهادهایی همچون حج، نماز، زکات، جهاد و غیره قرار می‏گیرد که اساساً یا به صورت اولیه توسط اسلام ایجاد گردید و یا با تحول شدید ماهوی محتوایی کاملاً اسلامی یافت‏ چند همسری نهادی بود که در جزیرة العرب آن زمان کاملاً متداول بود...
علاوه بر عربستان در بسیاری از فرهنگ‏های باستانی آن زمان همچون ایران و روم نیز چند همسری رواج داشت. از آنجایی که هر دینی در یک بستر اجتماعی که از پیش موجود بوده است، از سوی خداوند نازل می‏شود بنابراین شارع مقدس نمی‏تواند نسبت به آن‏چه که از پیش در آن جوامع وجود داشته است، بی‏توجه باقی بماند. لذا شمار زوجات را که به گونه‏ای نامحدود بسط یافت، در ابتدا محدودیتی به اندازه‏ی چهار همسر بر آن وضع نمود. بنابراین ملاحظه می‏شود که اسلام در خصوص چند همسری راهکار اصلاح تدریجی را در پیش گرفت.
باید در نظر داشت که نمونه‏ی این روند اصلاح طلبانه‏ی تدریجی را می‏توان در زمینه‏ی مبارزه‏ی دین آزادی طلب اسلام با نهاد برده‏داری سراغ گرفت. از آن‏جا که در آن زمان برده‏داری در نظام اجتماعی عربستان به شدت ریشه‏دار بود هرگونه حرکت انقلابی دین اسلام در جهت نابودسازی فوری و ناگهانی این نهاد زشت می‏توانست پیامدهای ناگواری داشته و واکنش‏های منفی شدیدی را به دنبال داشته باشد. به همین دلیل، در اسلام تأکید بر آزاد کردن بردگان قرار گرفت و به ویژه با برابر گشتن همه‏ی مؤمنان در هر مقام و منزلت اجتماعی و قرار گرفتن تقوا به عنوان تنها معیار برتری میان افراد، روندی تدریجی در جهت حذف برده‏داری آغاز شد که آثار مثبت آن را می‏توان در چندین سده‏ی بعد مشاهده کرد که دیگر چیزی به نام برده‏داری در آن‏جا وجود نداشت.

تمامی این رویدادها در حالی اتفاق افتاد که هیچ‏گاه در اسلام برده‏داری رسماً ممنوع اعلام نشد و تنها بر زشتی‏های آن تأکید می‏شد. چیزی که تمایل جدی اسلام را به الغاء بردگی ثابت می‏نماید این است که اگر برده‏ای فرار کرد، دولت و قوای انتظامی ابداً مسئول گرفتن و استرداد او به خواجه‏اش نیستند. همین‏طور اگر بنده‏ای به حقوق خواجه‏اش تجاوز کرد، دولت بنده را مجازات نمی‏کند، زیرا قانون و احکام اسلامی به هیچ وجه دولت را مکلف نکرده است که از حقوق خواجه در مقابل بنده حمایت کند. بهناز اشتری.
قاچاق زنان بردگی معاصر، تهران، اندیشه برتر، ۱۳۸۰، ص ۲۷. به نظر می‏رسد که مسئله چند همسری نیز تا حد زیادی به نهاد برده‏داری شباهت داشت. زیرا اسلام علی رغم میل خویش جهت حذف این نهاد، به خاطر ملاحظه‏ی وضعیت خاص اجتماعی آن روز عربستان از ممنوعیت ناگهانی آن که می‏توانست پیامدهای منفی به دنبال داشته باشد، خودداری ورزید.
اما این مسئله چرا در خصوص نهاد چند همسری رخ نداد، همان‏گونه که برده‏داری به تدریج در طول تاریخ رنگ باخت و محو شد، جواب این سؤال به این واقعیت باز می‏گردد که مردان پدر سالار که این نهاد را به سود خویش تلقی می‏کردند در برخی جوامع علی رغم همخوانی آن با تحولات اجتماعی هم‏چنان آن را محفوظ نگه داشتند. درک این نکته و اقدام مقتضی جهت حذف نهاد چند همسری از لحاظ قانونی و یا محدود کردن شدید آن به موارد بسیار خاص و ضروری، چیزی است که بر عهده‏ی فقیهان، مجتهدان، قانونگذاران و در کل بر عهده‏ی نخبگان جامعه است.
امام خمینی (ره) در نظریه‏ی ولایت مطلقه‏ی فقیه مصلحت حکومت اسلامی را بالاتر از احکام اولیه‏ی اسلام برشمرد. همین نگرش اساس تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام برای حل اختلاف میان مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان بود. بدین سان نظریه‏ی ولایت فقیه شکل جدیدی به خود گرفت که عبارت از تقدم مصلحت حکومت و مصلحت‏گرایی بر احکام اولیه‏ی اسلام بود. از این مطلب می‏توان به این نتیجه رسید که در صورتی که مصلحت نظام اسلامی اقتضاء نماید حتی می‏توان برخی از احکام ضروری دین اسلام را تعطیل کرد حال این سؤال مطرح می‏شود که آیا همین قضاوت را می‏توان درباره‏ی چند همسری داشت؟

با توجه به این‏که چند همسری حکم ضروری دین خداوند نیست و از چندین آیه‏ی قرآن کریم برمی‏آید که نهاد چند همسری دست‏کم مورد تشویق شارع مقدس قرار نداشته است و جواز این نهاد در اسلام تنها برای موارد خاص صادر شده است.
سوره‏ی مبارکه نساء آیه‏ی شریفه ۳ «فانکحوا ماطاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع فان خفتم الا تعد لوا فواحدة» ضرورت و مصلحت اقدام جهت محو چند همسری از چند منبع ریشه می‏گیرد. نخست این که این نهاد موجب فروپاشی بسیاری از خانواده‏ها و عدم پایداری آن‏ها می‏شود. دیگر این‏که وجود امکان قانونی چند همسری موجبات عدم اطمینان و آرامش روانی زنان را موجب می‏گردد و همیشه آنان را در این آشفتگی باقی می‏دارد که هر زمان ممکن است با هوویی روبه‏رو شوند.
و دلیل دیگر به پیامدهای منفی بین‏المللی وجود نهاد چند همسری در جوامع اسلامی باز می‏گردد که مورد انتقاد واقع می‏شوند. از این نظر که به حقوق زنان به اندازه‏ای کافی توجه نمی‏شود و... در واقع این قبیل انتقادها تا حد زیادی می‏تواند چهره‏ی زیبا و انسانی دین اسلام را در نظر غیر مسلمان مخدوش سازد و مانع از دریافت پیام‏های والای این دین آسمانی به مخاطبان غیر مسلمان گردد. با بررسی و تأمل در قرآن کریم ـ آیه‏ی سوم سوره‏ی نساء ـ در می‏یابیم که اسلام نکاح متعدد را به شرط عدالت و در مواقع ضرورت اجازه داده است و در واقع مهم‏ترین موضوعی که اساس تعدد زوجات را در صورت استطاعت از لحاظ تمکن و اجرای عدالت ایجاب می‏نماید برقرار نمودن مساوات و برابری مابین زنان و عدم تبعیض بین آن‏ها است.
اگرچه بعضی از آن‏ها کم سال‏تر و بعضی دیگر مسن‏تر و یا این که برخی زیباروی بوده و بعضی دیگر از وجاهت کامل محروم باشند تا به آن اندازه که مقدور شخص باشد باید در اجرای این مساوات بکوشد و عدالت واقعی و حقیقی را ما بین آن‏ها برقرار نماید و نکته‏ای که در این‏جا قابل توجه است این است که با وجود جدّیت و کوشش تامی که انسان در این موضوع انجام بدهد باز هم قلباً نمی‏تواند مودت و دوستی بین زنان را که امری است قلبی یکسان قرار دهد محقق، پیشین، ص ۲۳۸. و به سبب همین امر طبیعی است که خداوند در آیه‏ی شریفه‏ی ۱۲۹ از سوره نساء عدالت مردان را ناشدنی و محال می‏داند و در واقع اجرای چنین عدالتی از عهده‏ی اشخاص خارج است و مردان را از چند همسری منع می‏نماید. هم‏چنین آیه‏ی ۱۲۸ و ۱۳۰ همین سوره نیز حکایت از مشکلات چند همسری دارد. چنان که آیه‏ی ۵۱ سوره‏ی احزاب. مجله‏ی زنان، سال سوم، ش ۱۷، فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۳، ص ۵۸. در این آیات سخن از نشوز مرد به میان آمده و حذف زن را از بدسلوکی او نشان داده است و خدایی که طلاق را مبغوض‏ترین چیز می‏داند، اجازه می‏دهد مردان چند همسره، همسران خود را رها سازند تا خداوند از سعه‏ی خود بی‏نیازشان کند، و این همه درباره‏ی زوجات متعدد است. گذشته از این، موضوع تعدد زوجات، ناظر به امور انجام شده‏ی پیش از اسلام است. آیه‏ی سوم سوره‏ی نساء، سنت جاهلی را تعدیل می‏کند ولی آیه‏ی ۱۲۹ درصدد برآمده تا این سنت را از جامعه‏ی تازه متحول بردارد و به آنان بفهماند: یک مرد، یک دل و یک محبوب. همان. لازم به ذکر است که امضای یک سنت مباح، از روی مصالحی که مورد نظر شارع بوده غیر از حکم تکلیفی آن است. چه کسی حکم تکلیفی گفته است؟
پس اصل در ازدواج، تک همسری است. دین مین اسلام تلاش می‏کند زوجین را علی‏رغم مشکلات، به زندگی مودت‏آمیز و عاشقانه دعوت کند ولی در مواردی ضروری و جایی که برای شوهر توان زندگی تک همسری وجود نداشته باشد، راهی گشوده است و اجازه می‏دهد همسر دوم اختیار کند. هم‏چنین در جامعه‏ای که تعداد زنان بیش‏تر از مردان باشد، مرد می‏تواند علاوه بر همسر خود با زن یا زنان دیگری، صرفاً به قصد بهره‏دهی به آنان، ازدواج کند و همان‏طور که بیان شد این موارد فقط در مواقع ضروری است. همه‏ی موارد یاد شده و بسیاری از استدلال‏های دیگر، فقها و قانونگذاران نظام اسلامی را ملزم می‏سازد که به بازاندیشی درباره‏ی نهاد چند همسری بپردازند و همان‏طور که ادعای همیشگی فقه شیعه مبنی بر پویایی و انطباق با شرایط و مقتضیات روز بوده است، این نهاد نامطلوب بر جای مانده از دوران پیش از اسلام را نیز محو سازند یا این‏که به گونه‏ای آن را محدود سازند و تصمیم‏گیری در این خصوص به دادگاهی به راستی صلاحیت‏دار سپرده شود که بتواند شرایط دشوار عدالت را در فرد خواهان ازدواج مجدد به دلایل ضروری، در وی احراز نماید.

چند همسری؛ ممنوع، مشروع، جایز نویسنده معتقد است «چند همسری نهادی نیست که توسط اسلام ایجاد شده باشد و از این رو مورد پشتیبانی و یا تأکید اسلام قرار داشته باشد». در حقیقت نویسنده معتقد به قضیه‏ی کلی است که عبارت است از اینکه: هر نهادی که توسط اسلام ابداع و ایجاد نشده باشد مورد تأکید و پشتیبانی اسلام نیست. در حالی‏که این کبرای کلی مورد خدشه و نقض است. به عنوان نمونه، اسلام نهاد ازدواج و تشکیل خانواده را ایجاد نکرده است اما این نهاد بسیار مورد تأکید و توصیه اسلام است. بنابراین محذوری وجود ندارد که نهادی توسط اسلام ایجاد نشده باشد اما مورد تأکید اسلام باشد. افزون بر این نباید چنین پنداشت که موافقان چند همسری، مدعی‏اند اسلام چند همسری را در همه شرایط و برای تمامی مردان مورد تأکید و توصیه قرار داده و آن را واجب نموده است بلکه آنان مدعی‏اند اسلام، چند همسری را ممنوع نکرده و آن را مشروع و جایز اعلام نموده است و در شرایطی خاص که در ادامه این نوشتار خواهد آمد.
به استناد کدام منبع چند همسری به صورت یک تکلیفِ اجتماعی برای مردان مطرح خواهد بود. نویسنده ضمن تشبیه نهاد چند همسری به نهاد برده‏داری معتقد است اسلام علی رغم میل خویش جهت حذف این نهاد، در برخورد با چند همسری راهکار اصلاح تدریجی را در پیش گرفت تا به تدریج این پدیده را حذف نماید، چرا که به دلیل وضعیت خاص اجتماعی آن روز عربستان، ممنوعیت ناگهانی چند همسری می‏توانست پیامدهای منفی به دنبال داشته باشد. پرسش اساسی در برابر این سخن آن است که تمایل اسلام به حذف چند همسری ولو به صورت تدریجی را نویسنده از کدامیک از منابع دینی دریافته است؟ به استناد کدام منبع شرعی، نویسنده از فقها و مجتهدان و قانون گذاران می‏خواهد برای حذف نهاد چند همسری و یا محدود کردن آن اقدام نمایند؟ اگر مستند وی آیاتی است که به آن‏ها اشاره کرده است خواهیم گفت که چنین مطلبی از آیات استفاده نمی‏شود. تسلط مرد دلیل کافی نیست. به اعتقاد نویسنده این که چند همسری بر خلاف برده‏داری در طول تاریخ محو نگشت، از آن جاست که مردان پدر سالار چون، چند همسری را به سود خویش تلقی می‏کردند آن را محفوظ نگه داشتند. هر چند بررسی علل تاریخی ماندگاری چند همسری در طول تاریخ نیازمند بحثی گسترده و مستقل است و جا داشت نویسنده دست کم یک کتاب معتبر و علمی را در این مبحث مورد توجه قرار می‏داد؛ لیکن در این مجال کوتاه تنها به چکیده دیدگاه استاد شهید مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام بسنده می‏کنیم: «اگر مانند برخی از نویسندگان سطحی فکر کنیم، کافی است که برای توجیه و توضیح علل تاریخی و اجتماعی تعدد زوجات بگوییم علتش زورگویی و تسلط مرد و بردگی زن است، علتش پدر شاهی است. مرد به دلیل سلطه بر زن رسوم و قوانین را به نفع خود چرخانیده و لهذا رسم چند زنی را به نفع خود و علیه زن، قرنها محفوظ داشته است.
اینگونه فکر کردن بسیار سطحی و ناشیانه است. نه علت رواج یافتن تعدد زوجات زورگویی مرد بوده و نه اینکه امروز تعدد زوجات عملاً منسوخ می‏شود این است که دوران زورگویی مرد به پایان رسیده است. البته زور و قدرت مرد در طول تاریخ موجب سوء استفاده مرد از زن شده است اما منحصر کردن عامل زور و قدرت مخصوصاً در توجیه روابط خانوادگی زن و مرد، ناشی از کوته فکری است. اگر علت رواج تعدد زوجات، تسلط و حاکمیت مرد بر زن و نظام پدر سالاری است چرا در دنیای گذشته غرب که پدر سالاری و حاکمیت مطلق مرد حاکم بوده است، تعدد زوجات رواج نیافته است؟ زن غربی تا نیم قرن پیش، از بدبخت‏ترین زنان دنیا بود؛ حتی در اموال خود نیازمند قیمومت شوهر بود. به اقرار خود غربی‏ها در قرون وسطی زن شرقی از زن غربی وضع بسیار بهتری داشته است.» نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری، صص ۲۹۷ ـ ۲۹۵، با تلخیص. برداشت اشتباه از قرآن.
نویسنده مدعی است قرآن کریم در آیه ۳ سوره نساء چند همسری را منوط به رعایت عدالت در میان همسران کرده و فرموده است: «اگر بیم دارید که نتوانید به عدالت میان همسران خود رفتار کنید پس یک همسر اختیار کنید» و در آیه ۱۲۹ همین سوره می‏فرماید: هرگز نمی‏توانید میان زنان عدالت ورزید هر چند بسیار مشتاق این کار باشید. پس بکوشید که تمامی میل و رغبت شما به سوی یکی از زنانتان معطوف نشود که دیگری را به صورت بلاتکلیف و رها شده در آورید.

بخشی از فهرست مطالب مقاله چند همسر داری و اثبات نظریه شهید ثانی در تعدد زوجین

مقدمه
طرح مسئله
فرضیات
متعه در جمهوری اسلامی ایران
اصول چند همسر داری در اسلام
نظریه شیخ شهید ثانی در مورد تعدد زوجین بر گرفته از آیات الهی
کاربست قرآن در تبیین مفاهیم
صاحب اختیاران ازدواج
اهل سنت
در فقه شیعه
قواعد
تعیین مدت
تعیین مهریه
انقضای عقد
ارث
مذهب
تعداد
عده
اجازه پدر
چرا چند همسری
نتیجه گیری
منابع و مآخذ

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله چند همسر داری و اثبات نظریه شهید ثانی در تعدد زوجین

دانلود مقاله اثبات روح از دیدگاه عقل وفلسفه

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله اثبات روح از دیدگاه عقل وفلسفه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله اثبات روح از دیدگاه عقل وفلسفه


دانلود مقاله اثبات روح از دیدگاه عقل وفلسفه

اولین مساله زیربنایی درعلم النفس اثبات موجودیت مستقل مجرداز ماده برای نفس است زیرا این مساله محور تمام مسائل علم النفس از دیدگاه اسلامی می باشد واین بحث محوری درهمه مسائل قوای مورد بحث درعلم النفس تاثیر کلی دارد وبه مسائل جهت می بخشد وآثارواحکام گوناگون نتیجه می دهد.

طبعا دررابطه نزدیک با این مساله چند مهم زیر لازم است مورد بحث وبررسی قرار گیرد :

  • ذکر اجمالی از عقیده مادیون درباره نفس وروح وتذکرچند جمله از متون معتبر آنها به عنوان شاهد به طور اجمال وگذرا.
  • پاسخ از دیدگاه مادیها درنحوه وجودی نفس.
  • تذکراین که مادیون دیدگاه الهی را درمورد نفس وروح تحریف کرده اند وبررسی آن ..
  • وجود روح به عنوان جوهر وگوهری اصیل مجرد ازماده درماورای بدن ازدیدگاه قرآن و...

مساله وجود روح انسانی از بزرگترین مسائل فلسفی است فیلسوفان درباره آن قرنها مطالب گوناگون به صورت اثبات روح ونفی آن بحث کرده اختلاف نموده اند ودرحقیقت می توان گفت این یکی از شیرین ترین ومناسب ترین بحثها به قلب آدمی بوده است چراکه انسان به طورفطری مایل است درباره آن بحثهای گوناگون انجام دهد زیرا از مسائل اولیه انسانی بوده انسان علاقه زیادی به دانستن شوون روخ خود دارد بلکه عالم روح از مطمئن ترین عالمی است که انسانها به هنگام قطع از علائق عالم حس به آن امید می بندد ومواردی که انسانها از انجام آزروهای شیرین مثل خوابهای خوش عاجز می گردند به این مبدأء پناه برده وجود آن را قطعی وغیر قابل انکار می دانند!

انسان عالم عجیبی است که از قوای عقلی بهره ها برده به طوری که برای آن حدی موجود نمی باشد تا انجا که بروجود خودش حکم می کند به نقص از برخی جهات ودرنتیجه ناموس های خلقت وافرینش وتحکم ان را چه بسا درمواردی مورد انتقاد قرار می دهد ودرمقابل گاهی ازکرامت های عواطف کمال بهره را می برد ودرنتیجه عدل و رحمت وکمال ودوستی وفضیلت رادر حد مطلق خود می شناسد عدالتی را پشت سرعدالت درجامعه کامل ترمی بیند وبه دنبال هررحمت وجمالتی وحب وفضیلتی کامل تر را ملاحظه می کند تا آنجا که ارامش پیدا می کند.می خورد ومی آشامد ومی خوابد وچه بسا به بازی وطرب مشغول می گردد وسایرصفات مختلف انسانی از خوب وبد را انجام می دهد وگاهی ترقی کرده به حد فهم حکماء و بزرگان می رسد و گاهی تنزل پیدا کرده تا آنجا که خیالات براوچیره براوچیره شده وغیراز تملق در ذرات خویش فکری ندارد و اینگونه دچاربی خبری می گردد !

شامل 29 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اثبات روح از دیدگاه عقل وفلسفه

راه هاى اثبات نبوت

اختصاصی از اس فایل راه هاى اثبات نبوت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

راه هاى اثبات نبوت


راه هاى اثبات نبوت

راه هاى اثبات نبوت ( 1 )

16 صفحه
بحث ما درباره نبوت است که به یک اعتبار دومین اصل و به اعتبار دیگر سومین اصل از اصول دین است . اصول دین به یک اعتبار عبارت است از توحید , نبوت و معاد , ولى از دیده شیعیان چون دو چیز دیگر هم جزء اصول دین است , گفته مى شود که اصول دین پنج است : توحید , عدل , نبوت , امامت و معاد . به هر حال نبوت یکى از ارکان اصول دین است . راجع به نبوت بحثهاى زیادى هست که ما عجالتا فهرست بحثها را آن اندازه اى که فعلا به نظرمان رسیده عرض مى کنیم و ممکن است که آقایان هم موضوعاتى داشته باشند که لازم باشد در اطراف آنها بحث شود . مفهوم عمومى اى که همه مردم از نبوت دارند این است که بعضى از افراد بشر واسطه هستند میان خداوند و سایر افراد بشر , به این نحو که دستورهاى خدارا از خدا مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند .

 


دانلود با لینک مستقیم


راه هاى اثبات نبوت