اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره زکات در حکومت اسلامی و احکام آن

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله کامل درباره زکات در حکومت اسلامی و احکام آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره زکات در حکومت اسلامی و احکام آن


دانلود مقاله کامل درباره زکات در حکومت اسلامی و احکام آن

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :33

 

بخشی از متن مقاله

زکات در حکومت اسلامی

اساساً اصل زکات یک امر تشریعی است؛ اما موارد و متعلقات آن و بلکه منابع حد نصاب و مقدار آن از اموری است که در هر زمان مربوط به امام و ولی امر است که هرگونه صلاح بداند، تعیین کند. پس طبق این برداشت، منابع زکات و سایر شرایط در هر زمانی دچار نوسان است. آنچه در پی می آید، یکی از جدیدترین آثار حضرت آیت الله موسوی بجنوردی است که از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.

زکات همچون نماز پیوسته جزء فرایض مهم به شمار می رفته است. همان گونه که انبیای الهی وظیفه داشتند مردم را به اقامه نماز دعوت کنند،سخن می گوید، به اقامه صلات و ایتای زکات، آن هم مقارن با یکدیگر اشاره می کند.1 خداوند درباره حضرت اسماعیل(ع) می فرماید: <و اذکُر فی الکتاب اسماعیل انهُ کان صادق الوعد و کان رسُولاً نبیّاً و کان یأمُرُ اهلهُ بالصلوه و الزّکاه و کان عند ربّه مرضیّاً> (مریم، 54، 55). همان طور که ملاحظه می شود، ایتای زکات نه تنها متوجه خود آن حضرت، بلکه به عنوان یک تشریع الهی برای عموم افراد و اهل و قوم ایشان نیز بوده است. در جای دیگر وقتی به میثاق با بنی اسرائیل می پردازد، عنوان می کند: <و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل ... و اقیمُوا الصلوه و اتُوا الزّکوه` > (بقره، 83) از زبان حضرت مسیح(ع) نیز در گهواره می فرماید: <و اوصانی بالصلوه و الزّکوه مادُمتُ حیّاً...> (مریم، 31)؛ یعنی از نماز و زکات به عنوان دو فریضه ثابت و تغییرناپذیر مادام که آن حضرت زنده است، یاد می کند. یا آنجا که درباره اهل کتاب می گوید: <و ما امرُوا الّا لیعبُدُوا الله مُخلصین لهُ الدّین حُنفاء، و یُقیموُا الصّلوه و یُؤتُوا الزّکوه و ذلک دینُ القیمه...> (بینه، 5) درواقع وجود نماز و زکات را از جمله شروط دین می شمارد. بدین ترتیب معلوم می شود که جاودانگی زکات به اندازه نماز است یعنی به قدمت تاریخ ادیان الهی از اولین تا آخرین. باید اذعان کرد که نماز و زکات از مشخصات دین حنیف است که خود فصل مشترک جمیع ادیان سماوی و حنفای مرسل می باشد. واژه زکات در قرآن از نظر لفظی و معنایی متجاوز از یکصد مرتبه تکرار شده است. در این میان واژه زکات به صورت معرفه 30 بار آمده که 27 بار آن مقارن با کلمه صلات و حتی در یک آیه آورده شده است. از همین رو زکات به عنوان رکن دین مبین اسلام شناخته شده است و اساساً سنت قرآن است که این دو را مقارن همدیگر عنوان می کند. بر همین مبنا ابوبکر گفت: <لا افرق بین شیئین جمعها الله": بین آن دو چیزی که خداوند آنها (نماز و زکات) را با یکدیگر مقارن کرده است، فاصله نمی اندازم. حال به نمونه هایی دیگر از این آیات اشاره می شود.

1- <تلک آیاتُ القُرآن و کتابٍ مُبینٍ هُدیً و بُشری للمؤمنین الّذین یُقیموُن الصّلوه و یؤُتوُن الزکوه`> (نمل، 3-1) در اینجا زکات به عنوان شرط ایمان و قرین و عدل نماز مطرح شده است.
2- <و اقیمُوا الصّلوه و آتُو الزّکوه و اقرضُوا الله قرضاً حُسناً> (مزمل، 20).

3- <فان تابُوا و اقامُوا الصّلوه و آتُوا الزّکوه فاخوانُکُم فی الدّین> (توبه، 11) در این آیه توبه، نماز و زکات، شروط ورود به دین اسلام معرفی شده اند.

     تشریع زکات در دین مبین اسلام در اولین آیات الهام شده به مهبط وحی آمده است. مثل آیه فوق الذکر از سوره مزمّل و نیز آیه 6 و7 از سوره فصلت که می گوید: <و ویل للمُشرکین الذّین لایُؤتُون الزّکوه و هُم بالاخره هُم کافروُن>، که درواقع ندادن زکات را شرط شرک و کفر دانسته است. هرچند در اجرای این دستور گرانبهای اسلامی تا سال هشتم یا نهم مماطله شد یا حتی پس از نزول آیه شریفه: <خُذ من اموالُهُم صدقه> که دستور صریح قرآن در اخذ زکات می باشد. رسول اکرم(ص) تا یکسال در امر جبایه و جمع آوری زکات امهال کردند، <حتی حال علیهم الحول> و در پایان سال عاملان زکات را برای جمع آوری و اخذ زکات اعزام نمودند. البته قول مشهور آن است که زکات در مدینه تشریع شده است و آیات مکی مشعر به زکات را از نوع زکات نفس تفسیر و تأویل کرده اند. برخی اقتران زکات به ایتاء را بر زکات مال تفسیر نموده اند، چون ایتاء به معنای اعطا می باشد، لذا دلالت بر مال می کند.

اما گفته اند که زکات در آیات مکی به صورت مطلق و مستقل از حدود، قیود، نصاب و مقادیر و نیز جبایه و جمع آوری می باشد و زکات با تعیین نصاب، برنامه جمع آوری و اخذ آن در سال دوم هجری قمری و در مدینه واجب شده است زیرا در مدینه بود که جماعت مسلمانان توانستند کیان مستقل و حکومت داشته باشند.

سپس تکالیف و احکام اسلامی و از جمله زکات صورت جدیدی به خود گرفت و از حالت مطلق و عمومیت خود خارج و به شکل قوانین الزامی و اجرایی و عینی تبیین شد. در تأیید این قول گاه اظهار می شود که آیات مکی به صورت وصفی یا اخباری است همچون: <الذین یؤُتوُن الزکوه...> یا <ایتاء الزکوه و...> اما در آیات مدنی به صورت امر و دستور صریح آمده است مثل: <اقیموا الصلوه و آتُوا الزکوه`>.

در اهمیت زکات همین بس که از جمله فصول ممیز شرک و اسلام و مرز بین کفر و ایمان معرفی شده است: <فان تابُوا و اقامُوا الصلاه و آتُوا الزکوه فاخوانکُم فی الدین> که ایتای زکات را شرط ورود به دین و جماعت مسلمانان دانسته یا در آیه: <ویل للمُشرکین الذین لایؤُتوُن الزکوه`> ندادن زکات را شرط کفر و شرک قلمداد کرده و از اولین علامات آن شمرده است. همچنین می بینیم که در قرآن دستور اجتناب و دست کشیدن از قتال با مشرکان منوط به تحقق سه شرط است که سومین آن ایتای زکات می باشد: <فاذا انسلخ الاشهُرُ الحُرُمُ فاقتُلُوا المشرکین حیثُ وجدتُموُهُم و خُذُوهُم و احصُروُهُم واقعُدوُا لهُم کُلّ مرصدٍ فان تابُوا و اقامُوا الصّلوه و آتُوا الزّکوه فخلُّوا سبیلُهُم انّ الله غفُور رحیم > (توبه، 5). بدین ترتیب سه شرط: توبه از شرک، اقامه نماز و ایتای زکات، می تواند موجبات کف مسلمانان از قتال با مشرکان را فراهم سازد. درواقع تقارن همیشگی بین نماز و زکات در آیات کریمه قرآن، خود دلالت بر اهمیت و جایگاه پرمنزلت و اساسی آن داشته و به عنوان اصل و رکن دین و احکام اسلامی مشخص شده است. در روایات بسیاری نیز آمده است که زکات از ارکان خمسه اسلامی است و اساس اسلام بر آن استوار می باشد، همچون روایاتی که بیان می دارند: <بنی الاسلام علی خمس، علی الصلوه و الزکوه` و الصوم و الحج و الولایه`>. در آیاتی از قرآن کریم، پیامبر(ص) به جهاد با کسانی دعوت می شود که حاضر به پرداخت زکات نیستند. همچنین در قصص و روایات متعدد، پیامبر(ص) پس از امتناع قوم یا قبیله ای از ایتای زکات، دستور آماده شدن لشکر وتجهیز قوا برای جنگ را صادر فرمودند. در زیر بعضی از این موارد آورده می شود که در کتابهای معتبر تاریخ و سیره رسول الله(ص) نمونه های مشابه آنها قابل پیگیری است:

1- <بعث رسول الله(ص) بشر بن سفیان و ... علی الصدقات> (ابن هشام، ج 4، ص224). پیامبر گرامی اسلامی(ص) بشر بن سفیان را برای اخذ صدقات بنی کعب از قبیله خزاعه فرستادند. بشر به جانب ایشان آمد در حالی که در نواحی آنان عمر بن جندب منزل گرفته بود. پس بنی خزاعه گوسفندان و سایر حیوانات خود را برای پرداخت زکات جمع آوری کردند. لکن بنی تمیم آن را زشت و منکر شمردند. لذا کمانهای خود را کشیده و شمشیرهای خود را برهنه نموده آماده قتال شدند. به ناچار مأمور زکات به حضور پیامبر(ص) آمد. رسول خدا فرمودند: <من لهولاء القوم؟> (چه کسی داوطلب جنگ با این گروه است؟) آنگاه عیینه بن بدر فزاری به جنگ ایشان داوطلب شد. رسول الله او را با پنجاه سوار فرستادند. پس رفتار رسول خدا با کسانی که از پرداخت زکات خودداری می کردند، مانند رفتار با کفار و مشرکان بود و قتل آنان و اسیری زن و فرزندان ایشان را جایز و لازم می دانستند. اساساً رسول الله(ص) در نامه هایی که به روسای قبایل می فرستادند در مورد زکات آنان را در صورت تمرد به غزا و جنگ تهدید می کردند.

2- نامه رسول الله(ص) به اهل عمان <من محمد رسول الله الی اهل عمان، اما بعد فاقروا بشهاده ان لا اله الاالله و النبی رسول الله و اتو الزکوه و احضرو المساجد و الا غزوتکم> (هیربد 1352، 85) که در این نامه هم آمده است که اگر زکات ندهید، با شماخواهیم جنگید.

3 - اخذ زکات از قبیله بنی المصطلق یکی دیگر از شواهد تاریخی این مدعاست که در سیره رسول الله است. در اثر اشتباه کاری ولید که گفته بود مسلمانان از پرداخت زکات خودداری کرده اند، رسول الله تصمیم به جنگ و کارزار علیه آن قبیله را گرفتند. اما نزول آیه مبارکه: <و ان جائکم فاسق بنبأ...> (هیربد 1352، 86) مانع وقوع جنگ شد.

4- به ابوبکر گفتند از آنان که زکات نمی دهند اما نماز می گزارند، در گذر. ابوبکر گفت: <و الله لاافرق بین شیئین جمع الله بینها. و الله لو منعوا عاقلاً مما فرض الله و رسول لقاتلتهم علیه.> (هیربد 1352، 87) به خدا بین دو چیزی که خدا آن دو را با هم جمع کرده است اشاره به آیاتی که در آن اقامه نماز و ایتای زکات مقارن یکدیگر آمده اند جدایی نمی اندازم. به خدا اگر زانوبند شتری را از آنچه خدا و رسول فرض کرده اند، ندهند، هر آینه با ایشان قتال خواهم کرد. اساساً زکات از همان ابتدا توسط مأموران پیامبر(ص) و خلفای صدر اسلام جمع آوری می شده است، جز در زمان عثمان که به نقل از سیوطی در الاوائل آمده است: <اول من فوض الی الناس اخراج زکوتهم عثمان بن عفّان> (هیربد 1352، 87) یعنی اولین کسی که اخراج زکات را به خود صاحبان اموال زکوی تفویض و واگذار نمود و به صورت اجباری و با ارسال مأمور، زکات را جمع آوری نکرد عثمان بن عفان بود. علامه حلی در کتاب منتهی المطلب می گوید: <قال الشیخ و یجب علی الامام ان یبعث ساعیاً فی کل عام لجبابه الصدقات لان النبی(ص) کان یبعثهم فی کل عام و متابعته واجبه> وی همچنین می گوید: <و ما ذکره الشیخ جید> (بی تا، ذیل مبحث زکات).

احادیث بسیاری بر عدم اعطای زکات بر غیرشیعه و سلاطین جور مثل بنی امیه و عباس تأکید دارند که فرار از اعطای زکات شاید ریشه در همین اجتنابها داشته باشد و گرنه روایات صریحی داریم که اجباری بودن اخذ زکات را نشان می دهد مثل روایتی از حضرت علی(ع) که می فرماید: <یجبر الامام <الناس> علی اخذ الزکوه من اموالهم لان الله یقول: خذ من اموالهم صدقه>. (علامه مجلسی 1403 ج 96، 86) بنابراین همان طور که از تاریخ، سیره و روایات برمی آید، ایتای زکات اساساً فرض اجباری است که می توان نسبت به افرادی که از پرداخت آن امتناع می ورزند، متوسل به زور، قانون و حتی قتال شد.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره زکات در حکومت اسلامی و احکام آن

دانلود تحقیق ویژگی های حضرت مهدی (ع) و حکومت جهانی اش

اختصاصی از اس فایل دانلود تحقیق ویژگی های حضرت مهدی (ع) و حکومت جهانی اش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق ویژگی های حضرت مهدی (ع) و حکومت جهانی اش


دانلود تحقیق ویژگی های حضرت مهدی (ع) و حکومت جهانی اش

 

مشخصات این فایل
عنوان: ویژگی های حضرت مهدی (ع) و حکومت جهانی اش
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 28

این مقاله درمورد ویژگی های حضرت مهدی (ع) و حکومت جهانی اش می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله ویژگی های حضرت مهدی (ع) و حکومت جهانی اش می خوانید :


شناخت ظهور و بیان اوصاف امام عصر (عج)
   «امام ماه تابان و خورشید فروزانی است که پره ظلمت را می درد و اشعه تابناک نور هدایت را در همه جا می گسترد، در شدت تاریکی ها، در دل شهر ها ، در بیابانهای بی آب و علف ،در میان امواج کوه پیکر دریا نور افشانی می کند.امام آب حیات بخش و گوارایی است که تشنگان دانش و شیفتگان پاکی را از سر چشمه معارف حق سیراب می کند.امام مشعل فروزانی است که گمگشتگان وادی ضلالت و گمراهی را به شاهراه حق و حقیقت رهنمون می شود و چون خورشید فروزان با نور و حرارت خود خطرات تاریکی و سرما رانابود می سازد و هر کس از او دوری گزیند به هلاکت خواهد رسید».

   «امام امین خدا در روی زمین ،حجت خدا در میان مردم ، خلیفه خدا در پهنه گیتی،دعوت کننده به سوی خدا و دفاع کننده از حریم اوامر اوست».
   «امام یگانه دوران است که هیچ کس قدرت برابری با او را ندارد،هیچ دانشمندی نمی تواند با تو همگام شود، امام گنجینه علوم اولین و آخرین است و هرگز احدی نمی تواند امام را آنچنانکه هست بشناسد.امام با این ویژگی ها که از جانب خدای تبارک و تعالیبه او عطا شده،برتر از اندیشه مردمان است و از این رهگذر کسی حقّگزینش او را ندارد،که هرگز اندیشه ها نتوانند اورا بشناسند،نه هرگز.عقل ها در باره اش گم،افکار در شناختش گمراه،مغزها در تصویرش حیران،دیده ها از درکش ناتوان ، بزرگان در برابرش خردسال ،حکیمان در شناساییش سر گردان ، سخنگویان در مدحش گنگ و ناتوان،ادیبان در نعتش وامانده،بلیغان در وصفش فرو مانده، و همگی به ناتوانی خود معترفند».
   «چگونه می توان اوصاف امام را شمرد و بر اسرارش دست یافت و کسی را به جانشینی او بر گماشت؟!چه کسی می تواند به جای او بنشیند و پرسش ها را پاسخ گوید و نیازها را بر آورد؟!برای امامی که در اوج آسمانها جای دارد و خردها از شناختش ناتوانند،چگونه می توان بدل و جانشینی یافت؟!او کجا و اندیشه ها کجا؟!».
   امام باید دارای ویژگی های زیر باشد:
   1 ـ دانش و فضیلت او از همه انسان ها برتر باشدو هرگز در پاسخ مشکلی فرو نماند و هرگز جهالت به او راه نیابد.
   2 ـ در نگهبانی امت و مرزداری احکام شریعت هرگز کوتاهی نورزد و دچار ضعف و سستی نگردد.
   3 ـ معدن پاکی و پاکیزگی،کان تقوی و پرهیزگاری و اسوه قداست و عبادت باشد.
   4 ـ از طرف خدای تبارک و تعالی معین و از سوی رسول اکرم صلی الله علیه وآله اعلام شده باشد.
   5 ـ از تبار پاک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد.
   6 ـ در نسب او هیچ جای ابهام و ایراد نباشد.
   7 ـ از نژاد قریش،از تیره بنی هاشم و از تبار عبد مناف باشد که شاخه ای از درخت رسالت و شریفی از اشراف خاندان نبوت گردد.
   8 ـ دانش او در جوشش و فزونی،و بردباری اش در اوج کمال انسانی باشد.
   9 ـ کانونی از معنویات وآگاه بر تدبیر امور و واقف بر سیاست باشد.
   10 ـ از طرف خدا به عنوان«واجب الاطاعه»شناخته شود و به فرمان خدا و بندگان را خیر خواه و پند آموز باشد و حریم آیین خدا را حفظ کند و در نگهبانی و مرزبانی احکام شریعت تلاشگر باشد.
   خداوند منان ، پیامبران و امامان را از دانش بیکران خود آنقدر برخوردار می سازد که احدی در روی زمین نتواند به پای آنها برسد، از این رهگذرآنها از همه مردمان زمان خود برتر ، و از علوم آنها بی نیاز، وهمه امت به آنها نیازمند هستند و فقط آنها شایسته رهبری امت هستند.
ظهور بر اساس قدرت بی نهایت خداست
   چگونه ممکن است یک نفر در برابر همه ابر قدرت های شرق و غرب قیام کند و همه رژیم های جابرانه را از صفحه روزگار بر اندازد و بر ویرانه های کاخ های ستمگران ،حکومت واحد جهانی را بر اساس عدالت و آزادی بنیان نهد؟!
   پاسخ این سؤال در ضمن مقدمه ای کوتاه چنین است:
   تمام قدرت های متصور در جهان هستی دو نوع است:
   1 ـ قدرت های محدود و ارزیابی شده
   2 ـ قدرت های نا محدود و نا پیدا کرانه
 

  تمام دولت های بزرگ و کوچک جهان از ابر قدرت ها گرفته تا کشورهای نیمه مستقل،از تمام جهات محدود و ارزیابی شده هستند، از لحاظ نفوس و جمعیت از جهت وسعت و مرز جغرافیایی ،از نظر قدرت نظامی و اقتصادی.
   تمام نیرو های تخریبی جهان که در اختیار ابر قدرت های شرق و غرب است با همه تنوع و گستردگی اش محدود و ارزیابی شده است.
   کوتاه سخن اینکه:اگر تمام قدرت های اهریمنی شرق و غرب و سازمان های بین المللی جهان را یکجا جمع کنیم باز هم قدرت محدود و ارزیابی شده است و از قسم اول است.
   اما قدرت بی نهایت و نامحدودی که اگر همه فنرهای الکتریکی برای سنجش و محاسبه آن بسیج شوند،قادر به ارزیابی آن نخواهند بود، قدرت نا پیدا کرانه حضرت احدیت است ، که قیام آخرین باقیمانده از
حجتهای حضرت پروردگار بر اساس آن قدرت بیکران خواهد بود.آنگاه اگر همه قدرتهای اهریمنی جهان دست به دست هم بدهند و در برابر ارتش حق صف آرایی کنند ، یک لحظه نیز تاب مقاومت نخواهند داشت. و اینک دلایل این گفتار از قرآن کریم و احادیث معتبر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام:
   «وَ لَه اَسلَمَ مَن فِی السَّماواتِ وَالاَرضِ طَوعاً وَ کَرها».
   یعنی:«همه آنچه در آسمان ها و زمین است،خواه و ناخواه تسلیم و اراده او هستند.»
 سوره آل عمران آیه83
   پیشوای ششم شیعیان در تفسیر این آیه فرمودند:«هنگامی که قائم علیه السلام قیام کند نقطه ای در زمین نمی ماند جز اینکه در آن به یکتایی خدا و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گواهی داده می شود».
   هنگامی که ابن بکیر از محضر امام رضا علیه السلام در مورد این آیه سؤال می کند می فرماید:«در حق قائم علیه السلام نازل شده است،هنگامی که ظاهر شود آیین مقدس اسلام را به یهود و نصاری و صائبین و ملحدان ومرتّدها و کافران جهان عرضه می کند هر کس بپذیرد او را به نماز و ذکات و دیگر تکالیف یک مسلمان فرمان می دهد و هر کس امتناع کند گردنش را می زند تا در همه شرق و غرب جهان جز موحد باقی نباشد».
   «یَدُاللهِ فَوقَ ایدیهِم».
   یعنی:« دست قدرت خدا برتر از همه دست ها و قدرت هاست».
 سوره فتح آیه10
همه رژیم ها ساقط می شوند
   از وعده های قرآن کریم و احادیث معتبر خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام استفاده می شود که به هنگام ظهور تنها باقیمانده از حجتهای پروردگار ، تمام حکومتهای جهان سقوط خواهند کرد و رژیمی در روی زمین نخواهد ماند و سر تا سر کره خاکی تبدیل به یک کشور، یک امت ، یک شماره ، یک پرچم و یک قانون اساسی خواهد شد و آن حکومت حقّه حضرت «بقیه الله» با پرچم«البیعه لله» با« توحید کلمه»به سوی« کلمه توحید»می باشد.
   قرآن کریم در این رابطه می فرماید:
   خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند وعده فرموده است که آنان را در روی زمین جانشین قرار دهد، چنانکه  پیشینیان را جانشین قرار داده بود،و آنها را از دینی که برای آن ها پسندیده متمکّن سازد و آنها را بعد از خوف و وحشت  به امنیت و آرامش برساند ، تا مرا بپرستند و به من شرک نورزند».
 سوره نور آیه55
   ابو بصیر می گوید امام صادق علیه السلام در مورد این آیه فرمود که این آیه در حق قائم (عجل الله تعالی فرجه)و اصحاب او نازل شده است.
 
کشته شدن شیطان به دست آن حضرت
   در قرآن آمده:ابلیس( پدر شیاطین) به خدا عرض کرد:خدایا مرا تا
روز قیامت مهلت بده خداوند فرمود:به تو تا روز وقت معلوم مهلت داده می شود.
   از این تعبیر می شود در خواست شیطان، اجابت نشده است ، و طبق فرموده امامان علیه السلام منظور از روز وقت معین وقت ظهور امام قائم (عج) است،بنابراین شیطان در این وقت کشته می شود .
   ما در روایات می خوانیم شخصی در مورد جمله «یَوم الوقت المعلوم» که در آیه مذکور آمده از امام صادق (ع) سؤال کرد ،امام(ع) فرمود :
    وقتی که قائم ما(عج) ظهور کند و به مسجد کوفه بیاید در این مسجد،شیطان به حضور آن حضرت می آید و زانو می زند و می گوید:
«یا وَیلَهُ مِن هذا الیَومِ؛
ای وای از این روز»
آنگاه امام (عج)موی پیشانی شیطان را می گیرد و گردنش را می زند و او را به هلاکت می رساند ،این روز وقت معلوم،(در آیه مذکور) است.   
   بنابراین شیطان کشته می شود ، ولی در اینجا این سؤال پیش می آید، پس دیگر مردم ،آزاری در اراده ندارند و همچون فرشتگان مجبور به اطاعت خدا خواهند شد؟
   آزادی اراده واختیار از انسانها گرفته نمی شود،منظور از کشتن شیطان این است که ریشه های فساد و عوامل انحراف و ظلم و جور در عصر درخشان حکومت مهدی (عج) نابود می گردد و به جای آن عقل و ایمان حکومت می کند .چنانچه در حدیثی دیگر نیز می خوانیم:
   «در صحف ادریس پیامبر (ع) آمده :تو ای شیطان تا زمانی که مقدّر
کرده ام که زمین را در آن زمان از کفر و شرک وگناه پاک سازم، مهلت داده خواهی شد ، ولی در این زمان(به جای تو) بندگان خالص و پاکدل و با ایمان روی کارآیند آن ها را خلیفه  و حاکم زمین می کنم  و دینشان را استوار می سازم ،که آنها تنها مرا می پرستند و هیچ چیز را شریک من قرار نمی دهند، در آنروز است که تو(شیطان) و همه لشکریانت از پیاده و سواره را نابود می سازیم».
   به این ترتیب می فهمیم در آن زمان دیگر حنای شیطان و بچه هایش  رنگ ندارد،و در برابر بندگان مخلص خدا به رهبری حجت (عج) همچون خفاش هایی در برابر خورشید تابناک عالمند،نتیجه می گیریم مرگ شیطان فرا رسیده است
.....

بخشی از فهرست مطالب مقاله ویژگی های حضرت مهدی (ع) و حکومت جهانی اش

‌« پیشگفتار»
ویژگی های حضرت مهدی (ع)و حکومت جهانی اش
پدر،مادر و ولادت امام زمان(ع)
سخنی درباره نیمه شعبان
حضرت مهدی منتظر(عج)کیست؟
سیمای حضرت مهدی (عج)
چگونگی غیبت صغری و نواب چهارگانه
نشانه های ظهور در شب معراج
علم به وقت ظهور از آن خداست
شناخت ظهور و بیان اوصاف امام عصر (عج)
ظهور بر اساس قدرت بی نهایت خداست
همه رژیم ها ساقط می شوند
کشته شدن شیطان به دست آن حضرت
نقش زنان در انقلاب حضرت مهدی(عج)
منابع


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق ویژگی های حضرت مهدی (ع) و حکومت جهانی اش

دانلود تحقیق انتقادگرى و انتقادپذیرى در حکومت علوى

اختصاصی از اس فایل دانلود تحقیق انتقادگرى و انتقادپذیرى در حکومت علوى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق انتقادگرى و انتقادپذیرى در حکومت علوى


دانلود تحقیق انتقادگرى و انتقادپذیرى در حکومت علوى

مقدمه
امروزه، یکى از جدّى ترین مسایل فلسفه سیاسى، نقش مردم در تعیین نوع و هدایت سمت و سوى حکومت است. حضور مردم در صحنه سیاسى، نمادهاى گوناگون دارد که از مهمترین آنها، حضور نقادانه و جست و جوگرانه مردم در نوع رفتار و منش مسؤولان حکومتى است. بشرِ جایزالخطاء اگر به حال خود واگذارده شود، آن چنان در تهاجمِ انواعِ عواملِ فساد، خودباخته مى شود که گاهى بى آن که خود بفهمد، در کمند شیطان گرفتار آمده و در عین حال، در پندار خود، خویشتن را راه یافته مى یابد.
خطر این گونه مردمان، اگر در پستهاى حکومتى قرار گیرند، صد چندان است. به گفته امیر مؤمنان علیه السلام: «فلیست تصلح الرعیّة الّا بصلاح الولاة»؛[1] صلاح و فساد امت، به صلاح و فساد حاکمان منوط است. هر چه دستگاههاى کنترل کننده فساد قدرت، زیادتر باشد، ضریب امنیت معنوى و صلاح والیان بیشتر خواهد بود و شاید بر پایه همین فلسفه است که خداوند، با این که خود، براى ثبت اعمال بندگان، کافى است و نیازى به مراقبى دیگر نیست، فرشتگان و جوارح را نیز مراقب رفتار آنها قرار داده است. در دعاى کمیل آمده است: «و کُلُّ سیّئةٍ أمرْتَ بإثباتها الکرام الکاتبین الذین وکّلتهم بحفظ ما یکون منّی و جعلتهم شهوداً علیّ مع جوارحی و کنتَ أنْتَ الرّقیب علىّ من ورائهم ...؛ پروردگارا! ببخش از من، هر گناهى را که به فرشتگان نویسنده خودت، دستور ثبت آن را دادى؛ همانها که به حفاظت از اعمال من گمارده اى و آنان را شاهدان بر من، همراه با جوارحم قرار دادى و خود، از وراى آنان، بر من مراقبى».
حضور مستمر مؤمنان در صحنه و نقد و ارزیابى دایمى نسبت به هم، بویژه از ارکان و عاملان حکومت، نیک فطرتان و پاک نهادانِ پندپذیر را، همواره، در حال صلاح نگه داشته و سست نهادان فرعونْ منش را، یا ساقط و یا کنترل و یا بى اعتبار خواهد ساخت و بر عکس، بى تفاوتى آنان، میدان را براى عناصر بدخواه دین و دنیاى مردم و پیروان خط شیطان، خالى نگاه خواهد داشت.
با توجه به مطلب بالا، شایسته است که موضوع «نقد و انتقاد از دولتمردان» از دیدگاه امام على علیه السلام بررسى شود.
از آن جا که دامنه بررسى همه جانبه این موضوع، نوشته اى مبسوط را مى طلبد، در این جا، تنها، به برخى از عنوانهاى اساسى این موضوع مى پردازیم.
مفهوم انتقاد
جوهرى، در صحاح مى گوید: انتقد الدراهم: «أخرج منها الزیف ... ناقَدَهُ: ناقَشَهُ فی الأمر؛ درهمهاى ناخالص را از مجموعه آن جدا کردن، انتقادِ درهمهاست و نقد کسى، به معناى مناقشه کردن با او در باره چیزى است.
فیروزآبادى مى گوید: «ناقده: ناقشه» و طریحى مى نویسد: «انتقدت الدّراهم: إذا أخرجت منها الزّیف». این، همان سخن جوهرى است.
در «منجد» آمده است:
«نقد نقداً و تنقاداً الدّراهم و غیرها: میّزها و نظرها لِیعرفَ جیّدها من ردیئها. و [نَقَدَ الکلامَ: أظهر ما به من العیوب و المحاسن ... و ناقده مناقدةً: ناقشه فی الأمر ...،
نقد درهم، به این است که آنها را از هم جدا کرده و به دقت نگریسته تا خوب و پست آن از هم شناخته شوند. و نقد سخن، اظهار کردن عیبها و محاسن آن است ... .
از مجموع کلمات لغویان، استفاده مى شود که انتقاد، حرکتى است اصلاح گرانه، با قصد پالایش و زنگارزدایى و نجات حقیقت چیزى از نفوذ باطل در حریم آن و برگرداندن طبیعت شخص و یا امرى از آمیختگى به ناخالصى و غش، به سوى خلوص و فطرت ناب آن.
عیب جویى و انتقاد
در روایات بسیارى، از عیب جویى و سرزنش مؤمن، به شدت نهى شده است.
امیر مؤمنان علیه السلام مى گوید:
... و مَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بغیر نَفْسِهِ، تَحَیَّر فی الظلمات و ارْتبکَ فی الهلکات، و مدّت به شیاطینُه فی طغیانه و زَیَّنَتْ له سیّ ءَ اعماله؛
هر کس، خود را به غیر خویش، مشغول کند، خود را در تاریکیها، سرگردان، و در مهلکه ها، گرفتار کرده و شیاطین، او را به تجاوز کشیده و زشتیهایش را، در نظرش، نیکو مى نمایند.
عیب جویى و انتقاد، هر دو، در ردّیابى عیوب و ابراز آن به صاحب عیب، مشابه و یکسانند، و تفاوت، تنها، در دو امر است:
1ـ منشأ عیب جویى، حسادت و انتقام جویى و خودخواهى و خباثت نفس است، ولى خاستگاه انتقاد، نوع دوستى و عواطف انسانى و تعهّد ایمانى است. (انگیزه فاعلى)
2ـ هدفى که عیب جو از این کار خود تعقیب مى کند، آزاردهى و تخریب شخصیت و در هم شکستن طرف مقابل خویش است، در حالى که غرضِ انتقادگر، اصلاح و زدودن عیوب و رو به کمال بردن شخص مورد انتقاد است. (انگیزه غایى)
نهى از منکر و انتقاد
از امورى که تشابه و تجانس بسیار زیادى با انتقاد دارد، نهى از منکر است که از اهمّ واجبات اسلام شمرده مى شود، ولى در عین حال، فرقهایى با هم دارند. از مهم ترین آن فرقها، این است که هر نهى از منکرى، خود، نوعى انتقاد هم هست، ولى ممکن است در جایى، انتقاد صورت پذیرد، ولى نهى از منکر بر آن منطبق نباشد. براى مثال، چنانچه از کسى، کارى صادر شود که این عمل، او را، در دید مردم، کوچک و خوار جلوه دهد و از موقعیت اجتماعى او بکاهد و یا کسى، داراى صفتى باشد که با وجود آن، در موفقیت او، خللى وارد سازد، تذکّر از روى اصلاح و دلسوزى، و نقد عملکرد شخصى، در هر زمینه اى که مایه رشد او شود، در عنوان «انتقاد»، داخل است، ولى عنوان نهى از منکر ندارد. بر این اساس، نقد و ارزیابىِ عملکرد مسؤولان و حاکمان، گرچه نهى از منکر نباشد، تحت عنوان انتقاد خواهد بود.
از دیگر موارد جدایى نهى از منکر و انتقاد، یکى این است که نهى از منکر، با پشتوانه حجت شرعى عمل مى کند و کسى که از کارى، بر اساس آن، نهى شده است، در قبال تکلیف و وظیفه شرعى خود قرار مى گیرد. ولى در مورد انتقادِ به معناى خاص، کار به این صورت نیست؛ چون، در این موارد، منتقد، نه بر اساس حکم شرعى روشن، بلکه بر پایه تشخیص و فهم خود، در موضوعاتى که چه بسا هیچ دستورى از شرع، در آن باره نباشد، اعلام نظر مى کند، لذا، بحث از پشتوانه ارزشى انتقاد و این که نظر منتقد، تا چه میزان، تعهدآور است، اهمیتى ویژه دارد.
به نظر مى رسد پشتوانه اصلى انتقاد، حکم عقل است؛ چون،محصول خِرد ناب انسانى، در مواردى که حجت شرعىِ ظاهرى نیست، خود یکى از منابع دستورهاى شرع است.
ولى در بسیارى از موارد، حکم آن، بویژه در امور مهم، در اثر برخى عوامل غفلت زا، پوشیده مى ماند و تشخیص آن، بسیار دشوار مى شود. در این دست مسایل، از تک روى و خودرأیى و اتکّاى زیاد به یافته هاى فکرى خود، به شدت نهى شده و بهره مندى از عقل جمعى، سفارش شده است.
در این باره، در روایات، از دو مقوله سخن رفته است: نخست، از مشورت که اقدامى است از سوى عامل، پیش از شروع به کارى خاص، براى کسب آراى خردورزان خیراندیش، و دیگرى، از انتقاد که این، باز حرکتى است از سوى ناظران. اهل اطّلاع و هوشمندان دلسوز و مصلحت نگر، در جهت تصحیحِ کار ارائه شده و پیرایش آن از نقصها و عیوب.
در هر دو مقام، هر چه اظهارنظرکنندگان، از عقل و بینش و دلسوزى و خیرخواهى بیشترى برخوردار باشند، آن موضوع را، به حکم خرد، نزدیک تر کرده و تعهدآفرینى آن، فزونى خواهد یافت. پس معیار در نقدگرى و نقدپذیرى، تبعیت از حکم عقل است که از این طریق به دست مى آید و خود، موضوعیّت ندارد و لذا اگر براى کسى، قطعى شد که منتقد یا مشاور خود، به خطا مى روند، پیروى از آن، الزامى نداشته و تعهدى در این جهت پدید نمى آید.

 

 

 

شامل 40 صفحه Word و 14 اسلاید powerpoint


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق انتقادگرى و انتقادپذیرى در حکومت علوى

دانلود تحقیق درمورد کوروش کبیر بنیانگذار حکومت ایران

اختصاصی از اس فایل دانلود تحقیق درمورد کوروش کبیر بنیانگذار حکومت ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق درمورد کوروش کبیر بنیانگذار حکومت ایران


دانلود تحقیق درمورد کوروش کبیر بنیانگذار حکومت ایران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 4

 

کوروش کبیر بنیانگذار حکومت ایران

کوروش بزرگ, شاهنشاهی هخامنشی ایران را در این سده تاسیس کرد، تاریخ زرتشت مسلم نیست ولی بسیاری از اصول مذهب او در این زمان رواج داشته و اهورمزدا را می پرستیده اند، بودا و ماهاویرا در هندوستان و کنفسوسیوس در چین در قرن ششم ق.م بدنیا آمده اند و لائوتسه در اوائل این قرن هنوز زنده بوده است، مذهب یهود در این سده تکمیل و تقویت شده است.

متفکرین بزرگ یونان یکی دو قرن دیرتر آمده اند ولی از همان قرن ششم ق.م بعضی از یونانیان ساکن آسیا که با تمدنهای خاورمیانه آشنا بوده اند پاره ای از مباحث مورد توجه آنانرا مطرح نموده اند.

در بین وقایع بزرگی که باعث امتیاز سده ششم پیش از میلاد شده واقعه ای که زودتر در تغییر سیر تاریخ مؤثر گشته تشکیل شاهنشاهی هخامنشی است که مبداء تاریخ شاهنشاهی ایران محسوب میشود.

مؤسس این شاهنشاهی کوروش هخامنشی (550 تا 529 ق.م) و مبداء آن روزی است که کوروش، پادشاه پارسها، آستیاژ پادشاه مادها را شکست داد و پایتخت او هکمتان را گرفت (550 ق.م). پس از این پیروزی بزرگ کوروش، از یکطرف تمام سرزمین بین شهر شوش پایتخت پارسها دریای مدیترانه و از طرف دیگر تمام سرزمین پهناور تا رود جیحون را در آسیای مرکزی مسخر نمود. پس از غلبه بر مادها فتح لیدی و بابل از درخشان ترین فتوحات کوروش بشمار می آید. لیدی از آن جهت که یونانی نشین و پادشاهش، کرزوس بسیار ثروتمند بود، در باختر زمین مشهور است و اهمیت بابل، مقتدرترین دولت زمان، بیشتر از آن جهت است که رشد تمدن تا آن تاریخ را نشان میداده، تمدنی که از عمر آن د ر زمان کوروش بیش از 2500 سال می گذشته است.

پس از کوروش توسعه فوق العاده شاهنشاهی باز ادامه یافت.

پسر و جانشینش، کمبوجیه (529 تا 522 ق.م) و داریوش بزرگ (521 تا 485 ق.م) در افریقا، مصر و لیبی و حبشه را بقلمرو ایران افزودند و در مشرق تا کوه هندوکش و تا ماورا رود سند پیشرفتند. در اروپا تسلط خود را بر تنگه های بسفر و داردانل، جزیره های دریای اژه، تراس، مقدونیه و بخش عمده ای از آنچه رومانی و بلغارستان امروز را تشکیل میدهد برقرار و از رود دانوب گذشته رو بشمال برای رفع خطر سیتهای غربی تا جلگه هائی که امروز در قسمت اروپائی روسیه واقع شده است بالا رفتند.

با گرفتن مصر غنی ترین مرکز تمدن باستانی، و با تسخیر سند، مرکز یا لااقل یکی از مراکز اصلی تمدن هند زیر لوای ایران در آمد. در تمام دنیای متمدن عهد باستان فقط نواحی متمدن سرزمین اصلی چین جزء شاهنشاهی ایران نشد، یونان مشمول این استثنا نمیشود زیرا:

1- پر جمعیت ترین و متمولترین واحی یونانی نشین جزء شاهنشاهی ایران بوده است.

2- سرنوشت شهرهای یونانی نشین اروپا را مدتها عملا و چندین سال رسما ایرانیان در دست داشتند.

3- تمدن یونان از روی تمدن خاورمیانه ساخته شده و در تمام دوره رشدش از تمدن خاورمیانه الهام میگرفته است.

برای ایرانیان و آشنایان بتمدن ایران وجود خود ایران بهترین گواه اهمیت هخامنشیان می باشد. سرداران و فلاسفه و دانشمندان زیاد آمده و رفته اند ولی در بین آنان کسانی که علاوه بر جنگ آوری و روشن بینی نبوغ خلاقه داشته و توانسته اند معجزه آسا به آثار خود ابدیت بخشند بسیار کم است و در این مقام شاید هیچکس با کوروش بزرگ و داریوش برابر نمیشود.

ولی علاوه بر ایجاد ایران جاویدان از چند جهت دیگر نیز تشکیل شاهنشاهی هخامنشی اهمیت فوق العاده جهانی دارد.

پیش از هخامنشیان هرگز یک واحد سیاسی به وسعت شاهنشاهی ایران تشکیل نشده و به آن اندازه دوام نیاورده بود، هیچیک از جهانگیران دیگر به اندازه هخامنشیان مقید به رعایت هویت و فرهنگ ملل مغلوب نبوده و به اندازه آنان سعی نکرده است از فاصله بین غالب و مغلوب بکاهد.

هخامنشیان مبتکر این فکر بودند که میشود از تمام ملل جهان و بنفع همه آنها یک واحد بزرگ ساخت یعنی تمام ملل مختلف را از هر نژاد و آئین که باشند زیر یک پرچم جمع و به هر یک کمک نمود تا با حفظ هویت خود در حدود ممکن پیش برود. از ابتدای تاریخ تا امروز هیچیک از پیشوایان و سرداران ملل مختلف به اندازه ایرانیان هخامنشی به انجام این آرزو نزدیک نشده است.

نبوغ نظامی هخامنشیان یک عامل مؤثر ایجاد و حفظ این واحد جهانی بوده و عامل دیگر این توفیق از ترکیب خصوصیات اخلاقی و عقاید مذهبی و اصول سیاسی هخامنشیان و قوانین و سازمانهائی که برای اداره و عمران شاهنشاهی بوجود آوردند نتیجه شده است.

کوروش اصل تازه مسئولیت فرمانروا در برابر اتباع را که پیش از خودش وجود نداشت را ابداع نمود و داریوش که به اتقاد مورخین یکی از خردمندترین مدیران بوده اجراء اصول و هدفهای اخلاقی و سیاسی کوروش بزرگ را با وضع قوانین و سازمانهای تازه تامین نمود.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درمورد کوروش کبیر بنیانگذار حکومت ایران

دانلود تحقیق درمورد تغییر حکومت استبدادی به پهلوی

اختصاصی از اس فایل دانلود تحقیق درمورد تغییر حکومت استبدادی به پهلوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق درمورد تغییر حکومت استبدادی به پهلوی


دانلود تحقیق درمورد تغییر حکومت استبدادی به پهلوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 11

 

در اکثر ادوار تاریخی ایران، نظامهای سیاسی حاکم، از نوع نظام استبدادی با ساخت قدرت شخصی بوده‌اند. نظامی که یک شخص براساس یک نهاد دیرپای بر مردم، حاکم مطلق بوده و رابطه‌ی مردم به عنوان شهروندان بدون حقوق شهروندی با حاکمیت، بدون واسطه و از نوع یکجانبه بوده است و مردم بدون اینکه گفت و شنودی با بالاترین مقام قدرت سیاسی، یعنی شاه، داشته باشند اسیر تصمیم‌های فردی و بی‌چون و چرای پادشاهان بوده‌اند.

با بررسی جامعه‌ی ایران در دوره‌ی باستان و دوره‌ی پس از اسلام می‌توان گفت که: "دولتی متکی بر تمرکز اقتدار و حق حاکمیت بر جمیع قوای مملکتی به صورت حکومت فردی سلطنتی پدید آمد، رئیس دولت با عنوان شاهنشاه، قدرت نامحدود و اختیارات کامل را در دست داشت و حکومتش ناشی از اراده و مشیت خداوند شمرده می‌شد و جنبه‌ی الوهیت داشت. پس از اسلام حکومت سلاطین ساسانی مورد تقلید حکام قرار گرفت و تمایلات استبدادی سلاطین همچنان به قوت خود باقی ماند تا به آنجا که به استبداد مطلق و نامحدود رسید.1 مطالعات تاریخی گواهی می‌دهند که نظامهای سیاسی دولتها در ایران از قدیم‌‌الایام به عنوان نهادی در خدمت مردم و جهت‌ تنظیم و تمشیت امور آنان نبوده است، بلکه دولت صرفاً جهت حفظ منابع و مصالح طبقه‌ی حاکم بکار گرفته می‌شده است.
با تأمل در نظامهای سیاسی گذشته ایران در می‌یابیم که حکومتهای ایران عموماً فردی، مطلقه، استبدادی و خودمحور بوده‌‌اند و متأسفانه این امر، تمامی قدرتهای حاکمه ایران را در تمامی ادوار تاریخ این کشور در بر می‌‌گیرد.

در باب سلسله مراتب قدرت نیز باید گفت : "نظام حکومتی نیز متکی بر سلسله مراتب زنجیره‌ی دراز قدرت بوده که از سرحلقه‌ی اصلی آن شاه نشأت می‌گرفت و در درجات پائین‌تر تا استانداران، فرمانداران وبخشداران و کدخداها ادامه پیدا می‌کرد. " 2

بدین‌سان،‌ حکومتها با وجود همه‌ی وسعتی که داشته‌اند،‌ حرمت خود را حفظ می‌کردند و هر کس که بر اثر تغییر شرایط اجتماعی و حدوث تحولات فوق‌العاده‌ی تاریخی به قدرت دست می‌یافت و بر تخت فرمانروایی تکیه می‌زد ودر مقام امن و حصن حصین دولت و دستگاه دولتی جای می‌گرفت، از تمامی امتیازاتی که در اختیار حکومتگران پیشین بود، برخوردار می‌شد.

از دیگر سو، جامعه به یکباره از حقوق سیاسی محروم بود و قدر و منزلت مردم تنها در خلوص بی‌پایان برای فرمانبری و خاکساری خلاصه می‌شد و نهاد یا سازمان حمایتگری که بتواند از پایمال شدن عرض و ناموس مردمان جلوگیری کند، وجود نداشت. کین و نفرت عناصر غیرحاکم تنها در هنگامه کشمکش‌هایی که میان قدرتمندان به و جود می‌آمد، به صورت خاموشی گزیدن و از گروه یا دسته جانبداری نکردن ظاهر می‌شد. به عبارت دیگر، حاکمیت، را پروای زیردستان نبود و چون قوانین شرعی و عرفی به تناسب قدرتمندی ارباب زور، ضعیف و حتی نادیده انگاشته می‌شد، بنابراین، خداوندان شمشیر تنها به اتکای خلقیات و سلایق و منافع خویش و اطرافیان بر جامعه حکم می‌راندند و مصالح آنی و آتی خود و گروه حاکم را ملاک و معیار هرگونه ارتباط به حساب می‌آوردند. فاصله‌های کوتاه رفت و آمد سلاطین و تغییر سلسله‌ها، مجالی برای توده‌ها فراهم نمی‌کرد که قدرت عکس‌العمل یابند. 3 علیرغم دست به دست گشتن مکرر حکومتها در ایران و علیرغم تحولات عظیم در کشور و تسلط عناصر بسیار متفاوت از عالم و عامی، شهری و روستایی، بیگانه و خودی بر ایران باز روال حکومتها همیشه همان بوده که مشهود است و اصول کار و مدار قرار آنها نیز به هیچ وجه تغییری نشان نداده است. یعنی حکام ایرانی از هر منشاء و مبدأیی که بودند، به هیچ وجه در اصل حکومت فردی و استبدادی مطلقه اختلاف نظر نداشتند. انگار که مقدّر ایران و ایرانی از صدر تاریخ حکومت فردی مطلقه بود و هیچ حاکمی نیز خود و اعمالش را مستوجب پاسخگویی نمی‌شمرد. در مقابل نیز احوال مردم بود که تمامه تکلیف دیگری پذیرفته و باب چون و چرای را یکبار برای همیشه بر روی خویش بسته بود. 4

به عبارت بهتر اگر نظام استبدادی و خودکامگی را نظامی بدانیم که در آن قدرت حاکمه با اختیارات نامحدود در اختیار شخص خاصی قرار می‌گیرد و حقوق فردی در جامعه تابع علایق دولتمردان و حکام مستبد قرار می‌گیرد، با اینحال به جای استفاده از روشهای اقناعی، از سرکوب، اجبار و قهر استفاده می‌شود و در نهایت وجود جامعه نادیده گرفته می‌شود پس اگر بگوییم که این شکل از حاکمیت و نظام سیاسی از ویژگیهای مستمر نظامهای سلطنتی در ایران بوده است، غلط نگفته‌ ایم.
مطالعات تاریخی در خصوص ویژگیهای ساختاری، قدرت سیاسی در ایران، گویای این است که "استبداد " با شروع سلطه شاهان همزمان و از بدو شکل‌گیری ویژگیهای این نظام‌های سیاسی بوده است. جوانه‌های خودکامگی و استبداد از آن موقع شکفته و رفته رفته به غده‌ای بدخیم تبدیل شده و در طول قرنها ملت ایران رابی‌چون و چرا اسیر خودش ساخته و به عنوان صفت اصلی‌ نظام سیاسی ایران درآمده و آن را فاسد کرده است. برای فهم درست چرائی و چگونگی ویژگی مستمر نظامهای سیاسی در ایران می‌بایستی به متن فرهنگ سیاسی در جامعه رجوع کرد.


از ویژگی‌های جامعه ایران در این دورانها می‌توان از عدم مشارکت عمومی در تصمیم‌گیریها، عدم آگاهی مردم از حقوق خود و آشنا نبودن آنها با وظائف نظام سیاسی، بی‌تفاوتی و کناره‌جویی از سیاست و امور اجتماعی نام برد.
در واقع، دولت نقش یک دیوانسالاری عظیم را که همه امور خود را رأساً به انجام می‌رساند، ایفاء می‌کرد که دامنه‌ی کارکردهای آن پایان ناپذیر بود، لذا مردم در همه چیز خود را وابسته به دولت احساس می‌کردند که امکان فاصله از آن و قیام علیه دولت امکان ناپذیر می‌نمود.
ساختار نظام سیاسی در ایران نیز عمدتاً متکی بر ارتش (نظام میلیتاریزه) و بر استبداد فردی و شخصی متکی بوده است. مسأله‌ی تمرکز، گسترش قدرت و انحصار‌طلبی قدرت در ایران قبل از آنکه به متغیرهایی چون روحیات اخلاقی حاکم مربوط باشد به فرهنگ سیاسی جامعه و نیز ماهیت قدرت در آن جامعه بر می‌گردد. در یک نظام سیاسی که فاقد هرگونه ساختار تهدید کننده‌ی قدرت باشد، حاکمیت سیاسی در پی بدست آوردن انواع انحصارهای دینی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خواهد بود. بنابراین، اگر در این حاکمیت در نهایت قدرت دینی نیز جلب و جذب و حتی تسلیم بلاشرط قدرت سیاسی شود تعجب‌انگیز نخواهد بود.

روند تاریخی استبداد در ایران پهلوی
در طول تاریخ پرنشیب و فراز ایران، استبداد یا قدرت شخصی به عنوان ویژگی اصلی ساخت قدرت سیاسی در این کشور حضوری مستمر و مداوم داشته است.
در دوره‌ای که ارتش شهرها یا پادگانهای شهری بوجود آمدند، شاه به عنوان کسی که قدرت سیاسی را در دست داشت، اهمیت برجسته‌ای به لحاظ موقعیت ژئوپولیتیک ایران برای خود کسب کرده بود. در دوره‌هایی از تاریخ ایران زمین،‌حضور مدام استبداد حکومتی عکس‌العمل‌های متفاوتی را در بین مردم بوجود آورد. شورشهای اجتماعی، نهضتها و انقلاب‌‌های بزرگ توده‌ای مانند انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی 1357 را می‌توان شدید‌ترین واکنش اقشار جامعه در قبال نظام سیاسی استبدادی دانست.
با بررسی ساختار قدرت، ماهیت هر نظامی را می‌توان دریافت. ساخت قدرت در نظامهای حکومتی شخصی، از نوع عمودی، مطلق و یکجانبه است. در این نوع ساخت قدرت، به دلیل تمرکز شدید قدرت سیاسی در دست شاه،‌نیروهای اجتماعی ـ سیاسی مستقلی که بتوانند به طور رسمی در نظام سیاسی اثر بگذارند وجود ندارند و نیروهای اجتماعی ـ سیاسی مستقلی که به طور غیر‌رسمی فعالیت دارند، بسیار ضعیف و سازمان نیافته هستند که بتوانند در برابر قدرت مطلقه شاه عملی مؤثر انجام دهند. نظام سیاسی در دوره‌ی پهلوی نیز از نوع نظام سیاسی فردی بوده و قدرت در دست شاه تمرکز داشت و نیروهای مردمی در تصمیم‌گیریهای سیاسی مؤثر نبودند و در ساخت قدرت پهلویان،‌حکومت برای پایداری خود بر مبنای اصل اطاعت و فرمانبرداری درصدد بر می‌آمد که مشروعیت سیاسی را در میان اتباع خویش برانگیزد.
حال که پیشینه‌ی ساخت قدرت و نحوه تعامل حکومت و مردم ادوار گوناگون تاریخ ایران آشنا شدیم، به دوره‌ی پهلوی که در آن مان انقلاب اسلامی چهره نمود توجه می‌‌کنیم. پیداست که "منابع مشروعیت در این نوع نظامها، اعتقاد به قداست سنتهای موجود و اعتقاد به خصوصیات خارق‌العاده شخص شاه است. در ساخت عمومی قدرت، این فرض وجود دارد که مردم توانایی تشخیص مصالح خویش را دارا نبوده و این شخص شاه است که مصلحت عمومی را تشخیص می‌دهد و مردم را چون رمه‌ای هدایت می‌کند. " 5
ساختار سیاسی در دوره‌ی حاکمیت رضاشاه مبتنی بر "پایه‌ی اصلی ارتش، دیوان سالاری و دربار بود و از این نظر، قدرت اصلی در برابر‌ هرگونه نهاد مردم سالارانه و مبانی مشروع کننده مردمی بود. " 6
در هر حال "در عصر پهلوی، ساخت قدرت به شکل عمودی مطلق بود. در رأس هرم قدرت شاه قرار داشت، اقتدار و مشروعیت شاه ناشی از قدرت ارتش در جهت اعمال فشار و سرکوب بود و علاوه بر این، رضاشاه با توسل به احساسات میهن دوستانه مردم،‌از شور و احساسات آنها برای تأمین وحدت کشور و نیروهای نظامی بهره‌برداری می‌کرد. 7
همانطوری که اشاره شد پایه سوم قدرت شاه، دربار بود. از این رو، پس از شاه، وزیر دربار عنصر دیگر ساخت قدرت بعد از شاه بود و کنترل پایه‌ی حکومت یعنی دیوان‌سالاری اعم از دستگاه‌های اداری و دیوانی از طریق او صورت می‌گرفت و نخست‌وزیر به لحاظ سلسله مراتب قدرت و نفوذ پس از وزیر دربار قرار می‌گرفت. وزیر دربار مستقیماً تحت نظر شاه انجام وظیفه می‌کرد. اگر چه او عضو هیأت دولت نبود، ولی دستورات شاه را به هیأت دولت ابلاغ می‌‌کرد. همین امر یکی از نشانه‌های یکجانبه‌ بودن و عمودی بودن شکل حکومت پهلویان بود.
این رویه از سلسله مراتب قدرت زمانی آغاز شد که "جنگ جهانی دوم " شروع شد و هجوم متفقین به ایران، حکومت رضاشاه را در شهریور 1320ساقط کرد و دوره‌ای جدید در ایران بوجود آورد.
در این دوره، به دلیل کاهش قدرت دربار، شفافیت سیاسی در جامعه پدیدار گشت. پس از آن، گروه‌ها و دسته‌های مختلف اجتماعی وارد عرصه فعالیت سیاسی شدند که هر یک، نمایندگی بخشی از منافع اجتماعی و طبقاتی را به عهده داشتند. در این زمان (32 ـ 1320) اگر چه قدرت نهادی سلطنت ـ به صورت مظهر حکومت مطلقه ـ‌ همچنان یک عنصر اصلی بود، اما سیطره‌ی آن بر جامعه کاهش نسبی یافته بود و قدرت سیاسی بین قطبهای مختلف؛ دربار، مجلس، کابینه، سفارتخانه‌های خارجی و عامه مردم تقسیم شده بود که بی‌ثباتی سیاسی یکی از پیامدهای آن بود. " 8
"اگر چه دیکتاتوری شاه بر همه این جناحها کنترل داشت ولی کسانی چون تیمورتاش ‌و فروغی، سپهبد زاهدی، تیمور بختیار، علاء، اقبال، امینی و مصدق درتعیین سیاست کشور دست کمی از شاه نداشتند. شاه و دربار در آن سالها یکی از مراجع قدرت به حساب می‌آمدند و نه همه آن. از آن به بعد، شاه قدرت خود را تحکیم کرده و همه مراجع قدرت را تحت سیطره خود قرار داد. او مخالفان را به شدت سرکوب نمود و آن دسته از وزراء و یا فرماندهان نظامی را که ممکن بود، خطری محسوب شوند از کار برکنار یا به قتل رسانید. برای نمونه، در زمان رضاشاه، تیمورتاش که برای به قدرت رسیدن او تلاش بسیار کرده بود، به قتل رسید. علی امینی، مصدق و سپهبد زاهدی نیز با وجود اینکه به تثبیت قدرت محمد‌رضا شاه کمک زیادی کرده بودند به محض احساس خطر از کار برکنار و یا تبعید شدند. " 9 همانگونه که هانتینگتون مطرح می‌کند، در این نوع رژیمها ابزارهای نهادمندی چون انتخابات، مجالس قانونگذاری وجود دارد، اما دارای کارآیی لازم نیست. در ایران، این نهادها از جمله ابزارهای فرمانبردار حکومت سلطنتی بودند و هرگاه این نهادها کوشیده‌اند تا مستقل از شاه عمل کنند، شاه به مقابله با آنها برخاسته است. این را نیز باید متذکر شد که در ایران عصر پهلوی تمامی مراجع تصمیم‌گیری سیاسی از مجلس تا هیأت دولت زیر نظر شخص شاه قرار داشت و بدون اجازه شخص شاه این نهادها قادر به هیچ اقدامی نبودند و هیأت دولت بیشتر به کارگزاران شاه شباهت داشت تا کسانی که مسئولیت اداره کشور را بر عهده دارند. وزراء حق هیچگونه اظهار نظر مستقلی نداشتند و تحت فرمان مستقیم شاه کشور را اداره می‌کردند. شدت مداخله شاه در امور تا بدان حد بود که "شاه در کوچکترین امور مملکتی شخصاً دخالت می‌‌کرد خواه این امر کاشتن فلان درخت در کویر بود و یا خرید فلان کالا از شرکت خارجی. " 10
بدین گونه بود که "دیکتاتوری فردی در اواخر رژیم پهلوی یکی از خشن‌ترین دیکتاتوریها در جهان به شمار می‌رفت. اعمال روشهای خشن سرکوب حتی توان حق رأی و اظهار نظر را از تمامی جناحها حتی جناح‌هایی که از سیستم منتفع می‌شدند، سلب کرده بود. برای نمونه شا ه سعی می‌‌کرد حتی مسائل اقتصادی مانند تورم و افزایش قیمتها را با زور سرنیزه و با تکیه بر دادگاه‌های نظامی حل و فصل کند. در دیکتاتوری فردی شاه حتی حامیان و سرسپردگان رژیم، چه شخصی و چه نظامی و چه صاحبان سرمایه، از تعیین حق سرنوشت محروم بودند وحتی بزرگترین سرمایه‌داران جرأت اظهار نظر بر خلاف نظر شاه را نداشتند. دیکتاتوری شاه حد و مرزی نداشت. او به ویژه ارتش را که نقطه اتکاء او بود، سخت زیرنظر داشت. فرماندهان نظامی حق هیچگونه تصمیم‌گیری را نداشتند. ارتقاء درجه از سرگردی به بالا تماماً زیر نظر شخص شاه انجام می‌گرفت. در نیروی هوایی به ویژه این نظارت از رده‌های پایین‌تر یعنی افرادی که وارد مدارس آموزشی می‌شدند، دقیق‌تر صورت می‌گرفت. وی غالباً فرماندهان عالی را تعویض می‌کرد و برای مراقبت از ارتش علاوه بر دستگاه‌های پلیسی و اطلاعاتی،‌ یک دستگاه ویژه به نام ضد اطلاعات ارتش بوجود آورده بود. در عصر پهلوی، سیاست جنبه شخصی داشت و نه نهادی. سازمانهای دولتی و قانونگذاری و قضایی به جای تداوم بخشیدن به ثبات سیاسی، ابزاری جهت پیشبرد مقاصد خصوصی شاه بودند. عناصر غیر‌سلطنتی هیأت حاکمه معمولاً از میان کسانی برگزیده می‌شدند که سرسپردگی خود را به شاه و دربار پهلوی از راههای مختلف به اثبات رسانده باشند. وزارت دربار به رهبری مستقیم شاه با توسل به سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن و براساس یک شبکه‌ی گسترده‌ی پلیسی همه امور کشور را زیر نظر داشت. شاه از طریق وزارت دربار با ایجاد رقابت، حسادت و کینه میان نخبگان و گزینش ناظران و جاسوسهایی حتی برای نزدیکترین فرمانبران و اعضای محفل درونی‌اش می‌کوشید پایه‌های قدرت خود را تحکیم بخشد.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درمورد تغییر حکومت استبدادی به پهلوی