اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله رابطه ویژگی های شخصیتی با رضایتمندی زناشویی در زنان متأهل 25 تا 30

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله رابطه ویژگی های شخصیتی با رضایتمندی زناشویی در زنان متأهل 25 تا 30 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

رابطه ویژگی های شخصیتی با رضایتمندی زناشویی در زنان متأهل 25 تا 30سال شهر تهران


رابطه ویژگی های شخصیتی با رضایتمندی زناشویی در زنان متأهل 25 تا 30سال شهر تهران خلاصه پژوهش:
عنوان پژوهش بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی با رضایتمندی زناشویی در زنان متأهل 25 تا 30سال شهر تهران است.
چون ازدواج و زناشویی و همینطور رضایت زناشویی بر بهداشت روانی و سلامت فردی زوجین بسیار تأثیر دارد و این کار که آیا رابطه بین ویژگی شخصیتی زنان با میزان رضایت مندی زناشویی وجود دارد ضرورت طرح این پژوهش را مطرح می کند.
این پژوهش بر آن است تا ببیند که تیپ های شخصیتی زنان تا چه اندازه بر رضایت زناشویی آن ها کمک می کند و بر این اساس ما در این پژوهش 4 فرضیه داریم که عبارتند از:
1- بین میزان شخصیت برون گرای با ثبات و رضایت مندی زناشویی رابطه وجود دارد.
2- بین میزان شخصیت برون گرای بی ثبات و رضایت مندی زناشویی رابطه وجود دارد.
3- بین میزان شخصیت درون گرای باثبات و رضایت مندی رابطه وجود دارد.
4- بین میزان شخصیت درون گرای بی ثبات و رضایت مندی زناشویی رابطه وجود دارد.
روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش از نوع زمینه یابی است.
جامعه مورد مطالعه ما در این پژوهش زنان متأهل 25 الی30 شهر تهران می باشد که 30 نفر از آنان به عنوان نمونه از روش خوشه ایی چند مرحله ایی به صورت محله، خیابان، کوچه، پلاک و شخص است.
ابزار اندازه گیری متغیرهای این پژوهش پرسشنامه شخصیت آیزنگ بود که از روایی و پایایی لازم برخوردار است و به وسیله دکتر محمدنقی براهنی استاندارد شده است.
و از آزمون رضایت مندی زناشویی ENRICH هم استفاده به عمل رفته است ک این آزمون هم به صورت استاندارد شده است و هم از روایی و پایایی لازم برخوردار است که نمرات خام هر آزمودنی با استفاده از جدول فرم به نمرات استاندارد تبدیل گردید و این نمرات توسط مجذور خی (x2 ) مورد بررسی قرار گرفت. که نتایج به دست آمده در این پژوهش به این صورت بود که فرضیه های احتمالی در این تحقیق رد شده و فقط فرضیه شماره 2 (شخصیت برون گرای بی ثبات) تایید شد و در کل بین ویژگی های شخصیتی زنان و رضایتمندی زناشویی رابطه چندانی وجود ندارد و عوامل دیگری در این امر دخیل هستند.



مقدمه:
همه چیزهایی را که تاکنون به دست آورده اید تمام چیزهایی را که انتظار دارید در شغل خود به دست آورید خواه همسر یا والد خوبی باشید و حتی حالت سلامت عمومی شما میتواند تحت تأثیر شخصیت شما و شخصیت های افرادی که با آن ها تعامل دارید قرار بگیرید (شولتز، ترجمه سید محمدی 1379).
برای این که شخصیت راتعریف کنیم می توانیم به منبع آن نگاهی بینداریم. شخصیت از واژه persona «پرسونا» گرفته شده است که به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه ها در نمایش به صورت خود می زدند. پی بردن به این که چگونه پرسونا به ظاهر بیرونی اشاره دارد یعنی چهره علنی که به اطرافیان نشان می دهیم آسان است. بنابراین بر اساس ریشه این کلمه ممکن است نتیجه بگیریم که شخصیت به ویژگی های بیرون و قابل مشاهده اشاره دارد. جنبه هایی که دیگران می تواند آن ها را ببینند، پس شخصیت ما در قالب تأثیری که به دیگران می گذاریم، یعنی آنچه به نظر می رسد که باشیم تعریف می کند. «شخصیت جنبه آشکار منش فرد به گونه ایی که بر دیگران اثر می گذارد است».
اما آیا هنگامی که واژه شخصیت را به کار می بریم، تمام منظورمان این است؟ آیا فقط در باره آنچه می توانیم ببینیم یا حالتی که دیگری به نظر ما می رسد حرف می زنیم؟ آیا شخصیت تنها به نقابی که بر چهره می زنیم و نقشی که بازی می کنیم اشاره دارد؟ مطمئناً وقتی از شخصیت حرف می زنیم منظورمان چیزی بیش از آن است. مقصود ما در نظر داشتن بسیاری از ویژگی های فرد است. کلیت یا مجموعه ای از ویژگی های مختلف که از ویژگی های جسمانی سطحی، فراتر می رود. این واژه تعداد زیادی از ویژگی های ذهنی اجتماعی و هیجانی را نیز در برمی گیرد. ویژگی هایی که ممکن است نتوانیم به طور مستقیم ببینیم که شخص امکان دارد آن ها را از ما مخفی نگه دارد یا ممکن است ما سعی کنیم آن ها را از دیگران مخفی کنیم. (شولتز، ترجمه سیدمحمدی، 1379).
در تعریف شخصیت باید چند نکته را در نظر گرفت. نخست هر شخص بیگانه و بی همتا ست زیرا هیچ دو فردی از نظر خلق، علایق، رفتار و دیگر ویژگی های شخصیتی کاملاً یکسان نیست. دوم اینکه افراد و موقعیت ها به شیوه های یکسان رفتار نمی کنند. رفتار شخص ممکن است از موقعیتی به موقعیت دیگر متفاوت باشد. سوم، گرچه هر فرد یگانه و به همتاست و رفتارش در همه موقعیت ها کاملاً یکسان نیست امّا در رفتار آدمی وجه اشتراک قابل ملاحظه ایی وجود دارد. به عبارت دیگر هر چند در جزئیات رفتار آدمی تفاوت هایی دیده می شود امّا بیشتر مردم الگوهای رفتاری نسبتاً ثابت دارند. توصیف ویژگی های شخصیتی ممکن است به ما امکان دهد که افراد را به گونه ایی طبقه بندی کنیم که برخی از الگوهای مهم رفتاری آنان به دقت قابل توصیف باشد (پاشا شریفی، 1376).
اما یکی از طبقه بندی هایی که از ویژگی های شخصیت وجود دارد درون گرایی و برون گرایی بوده که توسط اکثر روانشناسان به گونه های مختلف بیان شده است. افرادی که در ویژگی های شخصیت برون گرایی طبقه بندی می شوند افرادی هستند اجتماعی که شرکت در مجالس را دوست دارند، این افراد دوستان زیادی دارند، آن ها نیاز به این دارند که با مردم صحبت کنند، مطالعه و خواندن را در تنهایی دوست ندارند، طالب هیجان اند، فرصت ها را مغتنم می شمارند لحظه ایی عمل می کنند و کلاً افرادی تکانشی هستند. بذله گویی را دوست دارند و به طور کلی تغییر را دوست دارند. سهل گیر، بی احتیاط و خوش بین هستند. این افراد ترجیح می دهند تحرک داشته باشند و کاری انجام دهند . تمایل به پرخاشگری در افراد برون گرا بیش تر است و به سرعت عصبانی می شوند معمولاً کنترلی بر روی احساسات خود ندارند و همشه افراد قابل اعتمادی نخواهند بود.
اما فرد درون گرا ساکت به نوعی کناره گیر ودرون گراست و به جای صحبت با مردم دوست دار کتاب است، به جز دوستان با دیگران کمتر می جوشد، تمایل به این دارد که از قبل نقشه داشته باشد، قبل از اقدام به آینده می اندیشد، به تکانشهای لحظه ایی اعتماد ندارد، از هیجان خوشش نمی آید ، مطالب زندگی روزمره را جدی می گیرد ، زندگی مرتب و منزه را دوست دارد، احساسات خود را شدیداً کنترل می کند، به ندرت به شیوه پرخاشگرانه رفتار می کند و به آسانی از کوره در نمی رود، قابل اعتماد و تا حدودی بدبین است و به معیارهای اخلاقی ارزش زیادی قائل می شود. (لارنس ای ، ترجمه پروین 1374).
البته هر کس در زندگی روزانه اش گاه برون گرا و گاه درون گراست، یعنی گاه متوجه محیط خارج و تحت تأثیر آن است و گاه در خود فرو می رود و پیرامون خود التفات ندارد. هر کس در عرض روز گاه برون گراست و گاه درون گراست. پاره ایی از اشخاص به یکی از این دو حالت خو گرفته و بیش تر اوقات خود را در آن حالت می گذرانند و این رو برون گرایی و درون گرایی صفت ممیزه آن ها می گردد و این صفت به شخصیت آن ها رنگ مخصوص می زند و در رفتارشان به صراحت انعکاس پیدا می کند. (سیاسی، 1371).

بیان مسئله:
رضایت زناشویی از عمده مسائل مطرح شده در روانشناسی خانواده است و عدم رضایت زناشویی یکی از نگرانی های عمده کسانی است که یا در پی درمان می آیند یا برای پایان دادن به ارتباط زناشویی خود اقدام می کنند. (بوت واد وواردرز، 1985 لاسول و لاسول، 1991).
معمولاً تحقیقات برای بررسی رضایت زناشویی در سنین مختلف کم می باشد و هنوز در این زمینه ابهاماتی وجود دارد، لذا تحقیق در این زمینه ضروری است.
هدف و پژوهش:
1- کشف و شناخت رابطه ویژگی های شخصیتی زنان و میزان رضایتمندی زناشویی آن ها.
2- پیش بینی رضایتمندی زناشویی از روی ویژگی های شخصیتی افراد.
اهمیت و ضرورت پژوهش:
چون ازدواج زناشویی و همین طور رضایت زناشویی بر بهداشت روانی و سلامت فردی زوجین بسیار تأثیر دارد و شناخت بیش تر در مورد این مسئله که که آیا ویژگی های شخصیتی زنان رابطه ایی با رضایت زناشویی دارد یا خیر می تواند بر این مهم بسیار کمک کند و ضرورت طرح این پژوهش را مطرح کند.
فرضیه پژوهشی:
- بین میزان برون گرای با ثبات و رضایتمندی زناشویی رابطه وجود دارد.
- بین میزان برون گرای بی ثبات و رضایت مندی زناشویی رابطه وجود دارد.
- بین میزان درون گرای با ثبات و رضایت زناشویی رابطه وجود دارد.
- بین میزان درون گرای بی ثبات و رضایت زناشویی رابطه وجود دارد.
تعریف متغیرهای پژوهش:
شخصیت: الگوی منحصر به فرد و نسبتاً پایدار افکار، احساس ها و اعمال به عبارت دیگر شخصیت شما مشخص می کند که به عنوان یک فرد چگونه با سایر افراد تفاوت دارید واین که کدام الگوهای رفتاری معرف شما هستند. (هافمن، ترجمه دکتر نقشبندی، 1379).
ویژگی های شخصیت: اصطلاح ویژگی های شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق می شود.
رضایت زناشویی: رضایت زناشویی که به تبع درک صحیح زوجین از همدیگر و تفاهم موجود بین آن دو حاصل می شود عبارت است از خوشنودی نسبی یا کامل طرفین از طرز رفتار، عملکرد، نحوه برخورد با یکدیگر و مشارکت آن ها در تمامی امور مربوط به زندگی مشترک.
تعریف عملیاتی:
منظور از ویژگی های شخصیتی در این پژوهش نمره آزمودنی شخصیت آیزنک 57 سؤالی ایران است که شامل برون گرایی که با مقیاس E آزمون و ثبات هیجانی با مقیاس N نشان داده می شود در گروهی از خانم هایی که حداقل 5 سال از زندگی زناشویی آن ها گذشته است و منظور از رضایت زناشویی در این پژوهش نمره آزمودنی در آزمون زناشویی ENRICH با همان شرایط فوق است.


تیپ شناسی شخصیت و نظریه صفات:
نظریه صفات از جمله نظریه هایی است که تأثیر بسیاری بر تحقیق و نظریه در شخصیت داشته است و فرض اصلی این دیدگاه این است که پاسخ های متفاوت انسان ها به موقعیت های خاص به دلیل آمادگی های شخصی است که در آن ها موجود است به این آمادگی ها صفات گفته می شود به عبارت دیگر افراد را می توان با توجه به این طرز و رفتار خاص آن ها شناسایی و توصیف کرد. مثلاً این احتمال است که انسان موجودی معاشرتی و صمیمی باشد و یا سلطه جو و با جرأت، افرادی که برای این طرز رفتار آمادگی بیش تری د ارند در این صفات زیاد درجه بندی می شوند. اگر چه این نظریه پردازان در تعیین صفاتی که شخصیت انسان را تشکیل می دهد از یکدیگر متفاوتند ولی همگی بر این باورند که این صفات پایه های اصلی شخصیت انسان را تشکیل می دهد. (لارنس ای، ترجمه پروین، 1374).
نظریه صفات- تیپ تحلیل عاملی هانس، جی آیزنک (1916):
در نظریه صفات شخصیت انسان ساختار طبیعی دارد و با تحلیل عاملی می توان آن ها را انمایان کرد. اگر متغیرها و پاسخ آزمون ها با یکدیگر همانند باشد، یعنی حضور و عدم حضور آن ها همراه باشد، می توان این طور نتیجه گرفت که بین این دو زمینه های مشترکی موجود است و آن ها به یک واحد کارکردی شخصیت متعلق اند. تحلیل عاملی فرض را بر این می گذارد که رفتارهای همانندی با یکدیگر مرطبتند و بنابراین پیوستگی ها یا عناصر طبیعی یک شخصیت را مشخص می کند. این فرآیند سپس بر عواملی منجر می شود که صفات نام دارد. این نامگذاری با توجه به ویژگی های مشترک پرسش ها یا رفتارهایی است که با یکدیگر مرتبط اند. آیزنک با استفاده از شیوه های آماری دیگر به ابعاد اصلی یا زمینه های این عوامل یا صفات نیز دست یافت به ابعاد اصلی تیپ گفته می شود.
بنابراین می توان برای مثال صفاتی چون اجتماعی بودن، تکانشی بودن، فعالیت، سرزندگی و تحرک پذیری در زیر عنوان مفهوم برون گرا در یک گروه جمع کرد. البته اگرچه در این جا از اصطلاح تیپ استفاده می شود باید توجه داشت که در واقع این اصطلاح دارای دو حد نهایی بالا و پایین است و افراد ممکن است در نقاطی بین این دو حد قرار گیرند.
به نظر آیزنک معمولاً فرد برون گرا فردی است، اجتماعی، علاقمند به میهمانی، دارای دوستان فراوان و طالب هیجان که بدون تفکر و اندیشه به صورت تکانشی عمل می کند. به نظر می رسد که دو جنبه از این صفت یعنی اجتماعی بودن و تکانشی بودن را می توان تا حد زیادی از یکدیگر جدا در نظر گرفت ولی درعین حال آنقدر با یکدیگر مرطبتند که هر دو را تحت عنوان برون گرا آورد. فرد درون گرا برخلاف خصوصیات بالا فردی است آرام ، درخود فرورفته، خوددار وتأملی که به احساسات اعتماد نمی کند و زندگی با نظم و قاعده را بر زندگی بر مبنای شانس و خطر ترجیح می دهد. آیا تفاوت های عمده و معنی دار دیگری در رفتار افراد وجود دارد که با نظرات درون گرایی و برون گرایی مرتبط باشد؟
مرور جدیدی که در این مورد شده است یافته های جانبی را در اختیار ما می گذارد. برای مثال درون گرایمان در مقایسه با برون گرایان به درد حساس و زود خسته می شوند. هیجان در عملکرد آن ها تأثیر می گذارد و سرانجام این که دقیق تر ولی کندتر عمل می کنند.سایر تفاوتهای مشاهده شده بین این دو گروه به شرح زیر است:
1) درون گرایان در مدرسه موفق تر عمل می کنند این موفقیت به خصوص در درسهای پیشرفته تر آشکار است. همین طور دانشجویانی که به دلیل درسی ترک تحصیل می کنند بیش تر برون گرا هستند ولی افرادی که به دلیل روانی از تحصیل باز می مانند درون گرا هستند.
2) برون گرایان ترجیح می دهند که تعطیلات را با دیگران بگذرانند در حالی که درون گرایان تعطیلات را به تنهایی به پایان می رسانند. برون گرایان به دنبال تغییر و تحول در شغل روزمره هستند در حالی که درون گرایان نیاز چندانی به تغییر احساس نمی کنند.
3) برون گرایان شوخی های تند و زننده را دوست دارند در حالی که درون گرایان شوخی های روشنفکرانه مانند استفاده از کلمات و لطیفه های ظریف را می پسندند.
4) برون گرایان در مقایسه با درون گرایان از لحاظ جنسی فعالترند.
5) برون گرایان تلقین پذیرتر از درون گرایان هستند. (لارنس ای، ترجمه پروین 1374)
ابعاد شخصیت از دید آیزنک:
آیزنک تیپ های شخصیتی را به دو صورت گروه های مستقل و مجزا از هم که بتوان مردم را بر اساس آن ها طبقه بندی کرد تفسیر نمی کند بلکه معتقد است که تیپ های شخصیتی به شکل ابعاد به هم پیوسته هستند که در راستای آن مردم با هم تفاوت دارند. همان طوری که یک صفت کم و بیش می تواند معرف خصوصیات یک فرد باشد همچنین می تواند به عنوان یک تیپ شخصیتی هم شود. درون گرایی و برون گرایی این امر بی شباهت به بعد میزان؟ که دو حد نهایی غول آسا و کوتوله وجود دارد اما تعداد بسیار کمی از مردم در هر یک از این دو انتخاب قرار می گیرند. (راس آلن، ترجمه جمالفر 1374)
تیپ های روان شناختی یونگ:
یونگ هشت تیپ روان شناختی را بر اساس تعامل دو نگرش و کارکرد معرفی کرد.
1) تیپ برون گرای متفکر: که به طور جدی منطقی، عینی، متعصب و طبق مقررات جامعه زندگی می کند.
2) تیپ برون گرای احساسی: به سرکوب شیوه تفکر و عاطفی بودن زیاد تمایل دارد این افراد عاطفی، حساس، معاشرتی، بیش تر خاص زنان است تا مردان.
3) تیپ برون گرای حسی: اجتماعی، لذت جو، انعطاف پذیر این افراد بر لذت و شادی و بر جستجوی تجربه های جدید تمرکز دارند.
4) تیپ برون گرای شهودی: موفقیت را در کسب و کار و سیاست می بینند. زیرا توانایی زیادی برای بهره برداری از فرصت ها دارد. خلاق، قادر به برانگیختن دیگران و غنیمت شمردن فرصت ها.
5) درون گرای متفکر: بیش تر به اندیشه ها علاقمند است تا مردم، با دیگران به خوبی کنار نمی آید و در انتقال افکار مشکل دارد.
6) تیپ درون گرای احساسی: تفکر عمیق را سرکوب می کند، تودار، خوددار با این حال قادر به داشتن عواطف عمیق.
7) تیپ درون گرای حسی: بی تفاوت، آرام و بریده از دنیای روزمره به نظر می آید در ظاهر بی اعتنا و خشک است و وجود خود را در فعالیت های هنر شناختی ابزار می کنند.
8) تیپ درون گرای شهودی: بیش تر در ارتباط با ناهشیار هستندتا واقعیت روزمره، چنان با دقت بر شهود تمرکز دارد که افراد این تیپ تماس کمی با واقعیت دارند. (شولتز، ترجمه سید مهدی 1379)
نوروفیزیولوژی برون گرایی و درون گرایی:
آیزنک یک فرضیه مسلم نوروفیزیولوژیکی مطرح می سازد که باید با انتقال تکانشهای عصبی انجام شود انتقال این تکانش ها از یک نورون به نورون دیگر را آیزنک برانگیختگی می نامد. بلوکه شدن چنین انتقال ها را آیزنک بازداری می نامد. پراکندگی اصطلاحی است که وی برای کاهش احتمالی اثر یک تکانش انتقال یافته از آن استفاده می کند. بر اساس نظریه آیزنک برون گراها افرادی هستند که در آن ها برانگیختگی به آرامی و به طور ضعیف صورت می گیرد در حالی که بازداری در آن ها به سرعت و به طور قوی اتفاق می افتد و اثر آن به آرامی پراکنده و از بین می رود. برعکس درو نگراها افرادی هستند که برانگیختگی در آن ها به سرعت و به طور قوی ایجاد می شود در حالی که بازداری به آرامی و به طور ضعیف ایجاد شده و اثر آن به سرعت پراکنده و از بین می رود.
فرضیه های مبتنی بر این صورت بندی بارها مورد تأیید قرار گرفته است به عنوان مثال برون گراها و درون گراها به طور متفاوت نسبت به داروهایی که بر عملکرد عوامل انتقال دهنده عصبی تأثیر می گذارد واکنش نشان می دهد. داروهای کند ساز موجب می شوند که درون گراها خیلی شبیه به برون گراها رفتار کنند در حالی که داروهای محرک باعث می شوند که برون گراها خیلی شبیه به درون گراها رفتار کنند. (راس آلن، ترجمه جمالفر 1374)
نظریه دانشمندان در باره ازدواج:
فروید:
در رابطه انسان ها به مسئله جنسی بسیار اهمیت می دهد و معتقد است که ارضاء شدن غرایز جنسی در انسان مانع بروز بسیاری از مشکلات می شود و یا راه حلی برای بسیاری از موضوعات زندگی فرد است. وی که یک روانشناس ماهر و برجسته اطریشی بود به کیفیت مهمی در روان کاوی نایل آمد. وی از عواقب خطرناک ناکامی جنسی سخن گفت اما در اینجا به جای داشتن یک راه قانونی و اجتماعی جلوگیری از ناکامی جنسی یعنی «ازدواج آزادی جنسی» را پیشنهاد کرد. فروید ریشه تمام ناکامی ها و بیماری ها را در مسائل جنسی دنبال می کرد به عقیده فروید لیبیدو منشاء تمام ناراحتی های جنسی است.
فروید در قسمتی از کتاب خود می نویسد: در اینجا ناگزیرم تا آنچه را که در نوشته های گوناگونم متذکر شده ام در اینجا نیز اختصار کوتاهی یادآور شوم این تذکر حاکی از آن حد و اندازه ایی که تجارب و آزمایش های من نشان داده است حالات عصبی وابسته به نیروهای عامل میل جنسی می باشد.
آدلر:
آدلر هیچگاه اهمیت امور جنسی را در زندگی زناشویی انکار نکرده است وی اعتقاد دارد که برای انتخاب همسر بی شک جذابیت جنسی نقش مهمی را بازی می کند اما به نظر آدلر تنها شرط مهم نیست روابطی که فقط بر تمایلات جنسی استوار می باشند نمی تواند یک رابطه کامل باشد. به عقیده آدلر گروهی از مردم هیچ وقت رفیق و شریک مناسب خود را نمی یابند کسانی هستند که نمی توانند مسئله محبت را درست حل کنند و برای این که ناتوانی خود را از نظر دور بدارند بهانه های مختلف می تراشند.
انتخاب همسر به طریق صحیح برای خوشبخت زندگی کردن فرد بسیار مهم است و آدلر و طرفدارانش معتقدند که انسان باید همسر خود را از گروه هایی انتخاب کند که از لحاظ فکری، اجتماعی با گروه او متناسب باشد (رجایی 1356)
اریک اریکسون:
اریکسون یک نظام هشت مرحله ایی برای توصیف میسر رشد از گهواره تا گور پیشنهاد کرده است وی این عوامل را روانی – اجتماعی نامیده است وی می گوید که افراد در نخستین سال های بزرگسالی پیشه ایی برمی گزینند، بسیاری از آن ها ازدواج می کنند یا در روابط صمیمانه دیگر وارد می شوند. صمیمیت به معنای علاقمندی به دیگران و داشتن تجارب مشترک با آن هاست که خود نقش مؤثری در سلامت عاطفی و جسمانی را دارا می باشد.
یونگ:
یونگ ازدواج را یکی از موارد تکامل شخصیت می داند وی اعتقاد دارد که دومین مرحله تکامل شخصیت در واقع تولد روانی مرد پس از بلوغ است و آن را زمان مسائل تعارضها و انطباق های بی شمار می داند. وظیفه اصلی در این دوره را آماده شدن برای شغل و به عهده گرفتن مسئولیت های یک فرد بالغ
می داند. وی تأکید را در ابتدا به تحصیلات، کار، ازدواج، تشکیل خانواده نهاده است. (رجایی 1356)
در سال های اخیر محققین و کارشناسان زناشویی مطالعات زیادی نموده اند که پی می برند چرا برخی زن و شوهرها با هم سازگاری داشته و زندگی زناشویی سعادت آمیزی دارند ولی عده ای دیگر نمی توانند سعادتی را که طالب آن هستند را بیابند. گرچه هنوز راه زیادی در پیش است لیکن کارشناسان بر سه عامل تکیه کرده اند که این سه عامل می تواند در کامرانی یک زوج مؤثر باشد این سه عامل عبارتند از:
1- تناسب شخصیت: به این معنا که شوهر روشی در ابراز احساسات و رفتار خود اتخاذ کند که زن طالب آن است و از آن لذت می برد و بالعکس.
2- هم فکری و هماهنگی: هر یک از طرفین در مورد روابط زناشویی و رفتار زن و شوهر با دیگری هم عقیده می باشد.
3- آرزوی کامیابی: هر دو مصمم باشند که ناامیدی های غیرقابل اجتناب و اختلافات را به طریق مثبت پشت سر گذاشته و ازدواج را تبدیل به تجربه ایی شیرین بنمایند.
شاملو مهم ترین عوامل توافق در ازدواج را چنین نام می برد:
1- رشد عاطفی و فکری: مهم ترین عامل موفقیت در زندگی زناشویی رشد عاطفی و فکری است که فقط بستگی به سن ندارد بلکه سن روانی – اجتماعی- عاطفی- سن جسمانی که همه از عوامل مؤثر رشد فکری هستند.
2- توافق و تشابه به علائق و طرز فکر: مسئله مهمی که قبل از ازدواج وجود دارد این است که طرفین در موضوعات مهم زندگی اتفاق نظر داشته باشند و این توافق معمولاً روی علائق و طرز فکر قرار میگیرد و طرز تفکر مهم است زیرا بر اساس آن فلسفه زندگی هر فردی ریخته می شود. علائق رابطه نزدیک با طرز تفکر دارد که شامل فعالیت های متعدد روزانه از قبیل: رفتن به سینما، تئاتر، کنسرت، خواندن کتاب، رفتن به مهمانی می شود. البته نباید انتظار داشت هر زن و شوهر در تمام علائق با هم توافق داشته باشند ولی برای سعادت خانواده توافق کلی در قسمت عمده ایی از علائق ضرورت دارد.
3- تناسب و هماهنگی مذهبی: شباهت در عقاید مذهبی به قدری در سعادت کانون زناشویی اهمیت دارد که روان شناسان ازدواج دو نفر از مذاهب مختلف را معمولاً غیرعاقلانه می دانند زیرا به دنبال آن اختلاف نظردر زمینه تربیت کودکان بر حسب عقاید مذهبی بخصوص در زمینه خانوادگی و غیره پیش می آید.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   52 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله رابطه ویژگی های شخصیتی با رضایتمندی زناشویی در زنان متأهل 25 تا 30

پایان نامه بررسی رابطه ی بین خلاقیت و ویژگی های شخصیتی (درونگرایی و برونگرایی) بین دانش آموزان

اختصاصی از اس فایل پایان نامه بررسی رابطه ی بین خلاقیت و ویژگی های شخصیتی (درونگرایی و برونگرایی) بین دانش آموزان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی رابطه ی بین خلاقیت و ویژگی های شخصیتی (درونگرایی و برونگرایی) بین دانش آموزان


پایان نامه بررسی رابطه ی بین خلاقیت و ویژگی های شخصیتی (درونگرایی و برونگرایی) بین دانش آموزان

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 78 صفحه می باشد.

 

فهرست مطالب

چکیده ۶
مقدمه ۸
بیان مسئله ۱۰
اهداف تحقیق ۱۱
اهمیت و ضرورت تحقیق ۱۲
فرضیه تحقیق ۱۳
سوالات تحقیق ۱۳
تعریف عملیاتی ۱۳
یشینه ی تحقیق ۱۵
خلاقیت چیست؟ ۱۷
تفکر خلاق ۲۱
عوامل موثر در خلاقیت ۲۲
ویژگی های افراد خلاق ۲۵
ویژگی های دانش آموزان خلاق ۲۶
چگونه می توان خلاقیت را دردانش آموزان پرورش داد؟ ۲۷
هوش و خلاقیت ۲۹
خلاقیت و پیشرت تحصیلی ۳۰
شخصیت چیست؟ ۳۱
فرآیندهای اصلی در رشد شخصیت ۳۲
نظریه فروید در مورد شخصیت ۳۷
ساختار شخصیت از نظر یونگ ۳۸
سخن های شخصیتی در نظریه یونگ ۳۹
نظریه آیزنگ درباره شخصیت ۴۳
روش های سنجش شخصیت ۴۵
جامعه آماری ۴۹
حجم نمونه ۴۹
روش اجرای آزمون ۴۹
ابزار نمونه گیری ۵۰
نمونه آماری و رو ش نمونه گیری ۵۱
روش آماری و تجزیه تحلیل داده ها ۵۲
روش جمع آوری اطلاعات ۵۲
توزیع فراوانی شخصیت بر حسب خلاقیت ۵۵
نتیجه ۵۵
بحث و نتیجه گیری ۵۷
محدودیت ها ۵۷
پیشنهادات ۵۸
منابع ۵۹
پیوست ۶۱

 

 

 

منابع:

۱)    افروز، غلامعلی (۱۳۷۱)، مباحثی در روانشناس تربیت کودکان و نوجوانان، (تهران انجمن اولیاء و مربیان) ص ۱۰۳٫

۲)    افروز، غلامعلی (۱۳۶۵)، دانش آموزان تیزهوش و خلاق، مجله پیوند، شماره ۱۸، دی ماه

۳)    افروز، غلامعلی (۱۳۷۶)، روانشناسی تربیتی کاربردی، تهران، انجمن اولیاء و مربیان.

۴)    افروز، غلامعلی (۱۳۸۰)، ویژگی های شخصیتی و خلاقیتهای ذهنی، نشریه آموزشی بزرگسالان.

۵)    افروز، غلامعلی (۱۳۷۰)، دانش آموزان تیزهوش و خلاق نشریه پیوند، شماره ۸۸، انجمن اولیاء و مربیان.

۶)    کریمی، یوسف (۱۳۸۰)، روانشناس شخصیت، موسسه منتشر و ویرایش، تهران.

۷)    قرائنی مقدم، امام اله (۱۳۷۵)، مدیریت آموزشی، انتشارات ابجد، تهران.

۸)    سیف، علی اکبر (۱۳۷۹)، روانشناسی پرورش، انتشارات آگاه، تهران.

۹)    شریعتمداری، علی (۱۳۷۲)، روانشناسی تربیتی، موسسه انتشارات امیر کبیر، تعران.

۱۰)                        شالچیان، طاهره (۱۳۶۵)، چگونه می توان نسلی متفکر و خلاق را تربیت کرد، مجله ماهنامه، تربیت، شماره ۲، ص ۶۱-۵۹٫

۱۱)                        مفاخری، نیره (۱۳۶۵)، رابطه خلاقیت با پیشرفت تحصیلی، انتشارات دانشگاه تهران.

۱۲)                        مفیدی، فرخنده (۱۳۷۲)، آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستانی، انتشارات دانشگاه پیام نور.

چکیده:

ما دراین پ‍ژوهش به دنبال بررسی رابطه ی بین خلاقیت و ویژگیهای شخصیتی (برونگرا، درونگرا) بین دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان ابهر هستیم.و فرض ما در این پژوهش این است که بین خلاقیت و شخصیت افراد رابطه ی معنی داری وجود دارد.

برای بررسی فرضیه مورد نظر و آزمون متغیرهای پژوهش که شامل خلاقیت و شخصیت برونگرا و درونگرا است از آزمون شخصیت آیزنگ (بزرگسالان) که شامل ۵۷ سؤال است و بر روی ۱۲۰ دانش اموز دختر شهرستان ابهر اجرا شده و برای خلاقیت نیز از آزمون خلاقیت عابدی استفاده شد.همچنین برای آزمون فرضیه از روش   استفاده شده است که   محاسبه شده (۱۴/۹) بزرگتر از   جدول در سطح معنی دار ۰٫۰۱ (۶۳/۶) است بنابراین فرض صفر رد می شود و نتیجه می گیریم که بین خلاقیت و وی‍ژگی های شخصیتی رابطه معناداری وجود دارد.

مقدمه:

بررسی اهداف آموزش و پرورش در سطح جهان و در ایران، به خوص در پنج سال دوم (طرح کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران) اراده و تعقل خویش منطقی و خلاق بیندیسد و به جای وابستگی و استفاده از دست آوردهای اقتصادی و فرهنگی دیگران، مولد دانش، تکنولوژ‍ی و فرهنگ مناسب برای زندگی مستقل، فعال و خلاق در عصر دانایی باشند.این موضوع اخیراً توجه بسیاری از دانشمندان و مسئولان کشورهای مختلف به ویژه ممالک در حال توسععه را به خود جلب کرده است به نحوی که تغییر نظام آموزش و پرورش از نظری صرف به نظری توام با عمل پرورش افراد پویا و خلاق به جای افراد ایستا مورد توجه خاص قرار گرفته است.شناسایی و به عرصه ظهور رسانیدن برخی از استعدادهای انسانی که تاثیرات عمیقی بر جامعه می گذارد از جمله خالاقیت تفکر، مساله یابی از مهم ترین اهداف آموزش و پرورش این قرن خلاقیت است که یکی از ویژگی های ممتاز انسان به شمار می رود و همین وی‍گی است که انسان را از ماشین و حیوان متمایز می سازد و یکی از عوامل پویایی و تکامل فرهنگی و صنعتی است.پیشرفت های سریع در عرصه ی تکنولوژی و وابستگی انسان به تکنولوژی خودکار توجه به نظام آموزشی را بیشتر می کند. در چنین وضعیتی نظام آموزشی زمانی می تواند در رسالتش موفق گردد که قادر به تربیت دانش آموزان خلاق اشد.گرچه برای آموزش خلاقت راهکار ثابتی وجود ندارد اما شناسای عومال موثر بر آن محیط هایی را که خلاقیت را بهتر رشد و شکوفا می سازد می تواند برنامه ریزان نظام آموزشی را طراحی فعالیت ها به ان ویژگی انسان یاری دهد.و با توجه به این که خلاقیت امری اکتسابی است و به شخصیت فرد بستگی دارد بنابراین آگاهی از تفاوت های شخصیتی می تواند ما را در شناخت و ژرورش افراد خلاق یاری دهد وقتی قبول کردیم انسان ها در ویژگی ها و خصوصیات ذاتی و اکتسابی با هم تفاوت دارند در پی آن نخواهیم بود که از همه انتظارات یکسان داشته باشم و با توجه به این که تفاوعت های فردی و شخصیتی، جوامع و به خصوص متخصصین و صاحبان امر باید تلاش کنند تا افراد خلاق و خصوصیات بارز آن ها را شناسایی کنند و در پروررش این گونه استعداد ها بکوشند تا در آینده شکوفایی این افراد، به سوی پیشرفت و ترقی سوق دهند.

بیان مسئله:

یکی از مسائلی که از دیرباز ذهن اندیشمندان، روانشناسان و دانشمندان علوم انسانی را به خود مشغول نموده، چگونگی رشد و پرورش خلاقیت و ابتکار عمل در دانش آموزان، نوجوانان و جوانان می باشد.اصولا یکی از شاخه های رشد و ابتکار هر کشوری شکوفایی و تجلی خلاقیت و ابتکار عمل به عنوان زیر ساخت آن جامعه می باشد.جوامعی که بتوانند خلاقیت نسل جوان را احیا و شکوفا سازند از میزان قابل توجه توسعه، رشد و شکوفایی عمل برخوردار خواهند شد و بالعکس به هر میزان که خلاقیت، پرورش  و تعالی و شکوفا نشود رکورد عملی، صنعتی و فرهنگی را باید برا ی آن جامعه انتظار داشت.

یکی از مهم ترین هدف های آموزش و پرورش ، تربیت دانش آموزان خلاق است زیرا خلاقیت عامل کلیدی کلیه پیشرفت های بشری بو.ده و خواهد بود بنابراین در سیاست گزاری های آموزشی خلاقیت پرورش افراد خلاق از اولویت خاصی برخوردار می گردد.خلاقیت از موضوعاتی است که در تحقیقات عملی کمتر مورد توجه قرار گرفته است دلایل این غفلت را می توان در موارد زیر:

۱٫      وجود عقاید سنتی مبتنی بر ارثی بودن و بی تاثیر بودن تربیت بر آن.

۲٫      کم بودن افرادی که دارای قوه خلاقیت هستند در سطح جامعه

۳٫      اعتقاد به این که افراد باهوش در زندگی موفق تر از افراد خلاق هستند و در نتیجه نبودن رغبت به پرورش افراد خلاق.

اهداف تحقیق:

بیان اهداف تحقیق جزء لاینفک در هر تحقیقی است برا یان که اهداف تحقیق به صورت عینی تر بیان شوند به دو دسته تقسم می شوند:

۱-   اهداف کلی: که به صورت کلی و آرمانی بیان می شوند.

۲-   اهداف فرعی: که به صورت عینی بیان می شوند.

اهداف کلی این تحقیق عبارتند از:

هدف کلی بررسیی روابط بین خلاقیت و و یژگی های شخصیتی (درون گرایی – برون گرایی) دانش آموزان دختران مقطع متوسطه

همچنین اهداف فرعی عبارتنداز:

بررسی رابطه خلاقیت با برون گرایی دانش آموزان

برسی رابطه خلاقیت با درون گرایی دانش آمزان

بررسی میزان خلاقیت در دانش آموزان

اهمیت و ضرورت تحقیق:

محیط های آموزشی وظیفه دارند شرایط لازم برای پرورش و ایجاد فکر خلاق و رشد تواناییهای دانش آموزان را فراهم می کنند، روش های سنتی آموزش و یادگیری به رشد و توانایی ها و ایجاد تفکر خلاق کمک نمی کند.

دانش آموزان برای یادگیری نیاز به محیط مناسبی دارند که با آن در تعامل باشند و با کمک گرفتن از آن به ابداع، نوآوری دست بزنند وو توانایی های بالقوه خود را به بالفعل تبدیل کنند در طول دوره ابتدایی رکورد و کاهش قابل توجهی توانایی های خلاقیت کاملا محسوس است.بخشی از این مشکل مربوط به عوامل ساختاری مدرسه یعنی مدیر و معلمان که تعامل مابین آن ها جوی را در مدرسه حاکم می کند که خیلی از مسایل را تحت الشعاع می گیرد.

بی توجهی قابل چشم گیری به جو مدرسه انجام می گیرد، از طرفی دیگر خلاقیت ممتاز ترین توانایی های شناختی انسان است.

خلاقیت سبب می شود افراد قادر باشند خودررا با تغییرات در آینده وفق دهند.

شرایط متغییر زندگی هر لحظه فرد را در برابر مساله ای قرار می دهد که داشتن آفرینندگی نوآور و قدرت حل مسئله می تواند او را در سازگاری با محیط یاری دهد نگاه واقع بینانه به آینده در زمینه شتاب تغییرات تکنولوژی و اجتماعی ایجاب می کند که آموزش و پرورش در روش های آموزشی و اهداف خود تجدید نظر نمایند و مسایلی نظیر تفکر خلاق، کارگروهی تلفیق مواد درسی جایگزین.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی رابطه ی بین خلاقیت و ویژگی های شخصیتی (درونگرایی و برونگرایی) بین دانش آموزان

دانلود مقاله بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی درون گرا و برون گرا

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی درون گرا و برون گرا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

پیشگفتار:
اضطراب به منزلۀ فقدان آرامش، تردید، عدم اعتماد در تسلط بر موفقیت¬ها است و به نظر محصول فرعی هرنوع تحریک کشاننده¬¬ای شدید است که دربرابر آن پاسخ¬های مهار شده امکان پذیرنیست.
تصویر شخصیت مضطرب، سیمای فرد نگرانی را به دست می¬دهد که نسبت به تنیدگی¬ها حساس است و در یک ناایمنی اجتماعی و جهانی زندگی می-کند، همچنین فعالیت¬های خود را از پیش با شکست مواجه می¬بیندو برای خود و نزدیکان خود نگران است.
از سوی دیگر شخصیت مفهومی بسیار پیچیده در روانشناسی است که آگاهی از آن شالوده اغلب روان درمانی¬ها و نظریه¬های آسیب شناسی را تشکیل می¬دهد. شاید بدون اغراق بتوان گفت که بدون آگاهی از این مفهوم، نمی¬توان روش¬های روان درمانی و تعدادی از اختلال¬های روانشناختی را به روشنی درک کرد.
ویژگی¬های هر انسانی منحصر به فرد است، اما به نظر می¬رسد که می¬توان آنها را طبقه بندی کرد به عبارت دیگر، می¬توان در ویژگی¬های انسان¬ها تشابهاتی یافت. روانشناسان سعی کرده¬اند افراد را در طبقات مختلف جای دهند. طبقه بندی شناخته شده¬ای که کارل گوستاویونگ پیشنهاد کرده، طبقه بندی به صورت « درونگرایی- برون گرایی » است.
انسان دورنگرا فردی است که معمولاً د ر خود فرو می¬رود و در سازگاری با واقعیت دشواری دارد و از فعالیت¬های عینی و ملموس گریزان است.
انسان برونگرا فردی است که دنیای بیرون برایش اهمیت دارد. او بدون دشواریی با اطرافیان سازگار می¬شود، و از کارهای عینی و ملموس خوشش می¬آید.

چکیده:
در این پژوهش رابطۀ بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی درون گرا و برون گرا مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور 50 نفر از بین دانشجویان دختر رشتۀ مشاوره و راهنمایی، ورودی 84 ، مقطع کارشناسی، دانشکدۀ روانشناسی و علوم اجتماعی، مجتمع ولیعصر، واحد تهران مرکز به عنوان گروه نمونه به روش تصادفی انتخاب گردید.
ابزار پژوهش در مورد اضطراب دانشجویان، پرسشنامۀ اضطراب کتل است و در مورد تیپ¬های شخصیتی دانشجویان، مقیاس درونگرایی- برونگرایی میشل گوکلن است.
فرضیۀ اصلی پژوهش این بود که بین اضطراب و تیپ¬ درونگرا ، برونگرا و میانگرا رابطۀ معنی داری وجود دارد و با توجه به روش همبستگی پیرسون و آزمون توکی مشخص شد که بین اضطراب و ویژگی های شخصیتی ( درونگرا- برونگرا- میانگرا) رابطه معناداری وجود دارد.
اصطلاعات کلیدی: اضطراب، درونگرایی، برونگرایی

 


مقدمه
از دیدگاه یونگ ( 1913 ) پدیده¬های¬¬¬¬ درونگرایی و برونگرایی دو جنبۀ مهم از شخصیت انسان را تشکیل می¬دهند. هنگامی که توجه به اشیاء یا امور خارج چنان شدید باشد که افعال ارادی و اعمال آدمی نتیجۀ ارزیابی ذهنی نباشد، بلکه معمول مناسبات امور و عوامل خارجی باشد، برونگرایی خوانده می¬شود
( سیاسی، علی اکبر، 1371، ص 82 )
افراد درونگرا، از لحاظ روانی دارای سرعت فعالیت مغزی بالاتر ازحد طبیعی هستند و این امر سبب می¬شود که افراد درونگرا به قوای محرکه کمتر از حد طبیعی نیاز پیدا نمایند. افراد درونگرا ، دارای دیدگاه درونی و ذهنی هستند و آمادگی بیشتری را برای خود داری و تسلط بر نفس خویش از خود نشان می¬دهند. این افراد اوقات خود را به مطالعه و بیشتر در تنهایی سپری نموده و کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستند.
از سوی دیگر، افراد برونگرا دارای دیگاه عینی و خارجی هستند و سرعت فعالیت مغزی آنها پایین¬تر از حد طبیعی است، و میزان تسلط آنها بر نفس خود نسبت به افراد درونگرا کمتر است. شخصیت¬های برونگرا خوش مشرب و اجتماعی هستند و فعالیت¬های هیجان انگیز را دوست دارند.
شخصیت¬های درونگرا، احساساتشان را بیان نمی¬کنند و دوستان زیادی ندارند و همچنین ساکت و متفکر هستند.
از سوی دیگر، اضطراب در سراسر طبقه بندی بیماری¬های روانی به چشم می¬خورد. این اختلال بالاترین حد رنج روانی است و غالباً با ترس که دارای پاره¬ای از خصیصه¬های روان شناختی و فیزیولوژیکی است متشبه می¬شود. اضطراب بدون آنکه به منزلۀ انگیزش باشد، در بیشتر موارد نیروی ایجاد اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارهاست. ( پروفسور ژ.کُراز، ترجمۀ دکتر منصور و دادستان، 1381، ص¬ 28 ) اضطراب یک ترس درونی شده است از اینکه مبادا تجارب درد آور تکرار شوند. از دیدگاه فروید، اضطراب هستۀ مرکزی روان نژندی و علامت اخطاری به خود است.

 

بیان مسئله :
بسیاری از افرادی که در معرض اضطراب¬های مداوم قرار می¬گیرند ممکن است نسبت به زندگی دارای دیدگاه منفی شوند. ولی باید اعلام نمود که اضطراب در زندگی افراد به علت انتخابی است که آنها برای ادامۀ زندگی خویش انجام داده¬اند و این انتخاب بنا به هر دلیلی ممکن است آنها را با مشکلات مواجه کرده باشد.
اما نکتۀ مهم این است که تمایل افراد به درونگرایی در زمان رویارویی با اضطراب¬های ممتد این توانایی را به آنها می¬دهد که با تمرکز بیشتری به مشکل خود توجه نموده و نهایتاً در حل آن کوشش نموده و موفق شوند.
اضطراب زمانی مایۀ نگرانی بالینی می¬شود که به چنان سطح شدیدی رسیده باشد که توانایی عمل کردن در زندگی روزمره را مختل کند، به طوری که فرد دچار حالت ناسازگارانه¬ای شده باشد که مشخصۀ آن واکنش¬های جسمانی و روانی شدید است. این تجربیات شدید، غیر منطقی و توانکاه اساس اختلال¬های اضطرابی هستند که هر سال 19 درصد از آمریکایی¬ها را مبتلا می-سازد. ( هالجین و ویتبورن، ترجمۀ سید محمدی، 1385، ص 264 )
اگر درونگرایی و برونگرایی در حد کمال در افراد ظاهر شوند، دو شخصیت نا بهنجار را بوجود می¬آورند که اولی به صورت اختلال اسکیزوفرنی و دومی به صورت اختلال هیستری تظاهر خواهد نمود. تعداد این افراد البته بسیار کم است و اکثریت مردم میان این دو قطب نهایی جای دارند. عده¬ای نزدیکتر به قطب نهایی درونگرایی و گروهی نزدیکتر به قطب نهایی برونگرایی هستند، و عدۀ کثیری هم هر دو جنبۀ برونگرایی و درونگرایی را به صورت متعادل دارا می¬باشند یعنی به نوعی میانگرا هستند که اصلاح ambivert به آنها اطلاق می-شود. ( سیاسی، علی اکبر به نقل از یونگ، 1913 )

 

ضرورت و اهمیت پژوهش:
زمانی که افراد به مدت نسبتاً طولانی در معرض اضطراب مزمن قرار می-گیرند، سیستم¬های عصبی آنها به گونه¬ای خود را تنظیم می¬نمایند که فرد به طور طبیعی در حالت بیداری، هوشیاری بیشتری را نسبت به وقایع اطراف خویش نشان می¬دهد. این امر سبب می¬شود که نیاز به محرک خارجی در آنها کمتر شده و تا زمانی که منبع اضطراب کشف و رفع نگردد به سوی درونگرایی متمایل می¬شوند. ( بنزیگر، 1999 ) بنابراین وجود اضطراب در افراد جامعه تأثیر بسزایی در میزان درونگرایی و برونگرایی آنها دارد. به گونه¬ای که ممکن است یک فرد برونگرا در اثر شدت فشارهای وارده ناشی از اضطراب به تدریج به فردی درونگرا تبدیل شود و در صورتی که این فشار همچنان ادامه داشته باشد، ممکن است در افرادی که با مشاغل اجتماعی سروکار دارند و باید در تعامل دائم با جامعه باشند، سبب کاهش شدید کارآیی آنها شود.
براساس دیدگاه آیزنک ، نظریۀ یونگ مبنی بر اینکه « درونگرایی به عنوان یک حالت روانشناختی طبیعی در شرایط خاص محیطی است » صحیح می¬باشد و این امر مبتنی بر خواص فیزیولوژیکی بدن است و به عنوان یک واکنش در برابر اضطراب تلقی می¬شود.
نظریۀ آیزنک اشاره به این دارد که بروز درونگرایی و برونگرایی در افراد همیشه حالت نسبی داشته و در ارتباط با وقایع خارجی زندگی آنها می¬باشد به صورتی که در شرایط مناسب افراد دارای یک حد تعادل در رفتارهای درونگرا یا برونگرا خویش بوده و بر اساس شرایط زندگی خویش ممکن است بیشتر به سوی درونگرایی و برونگرایی متمایل شوند.
به طور مثال فردی که در حالت عادی برونگرا است ممکن است پس از تماس طولانی مدت با اضطراب مزمن تبدیل به یک فرد برونگرا شود و پس از رفع اضطراب می¬تواند دوباره به شخصیت درونگرای خویش برگشت نماید ( آیزنک، 1981 )
از سوی دیگر افراد درونگرا در مواردی که جامعه شان افراد برونگرا مورد تقدیر و ستایش قرار می گیرند، دچار خجالت زدگی و احساس کم ارزشی می کنند( آردن، 1996) .
موضوع تحقیق :
بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی دانشجویان دختر
تعریف موضوع تحقیق :
این بررسی در ارتباط با دانشجویان دختر رشتۀ مشاوره و راهنمایی دانشگاه ولیعصر ( واحد تهران مرکز ) انجام شده است. این پژوهش، بررسی رابطه بین اضطراب این گروه دانشجویان و ویژگی های شخصیتی درونگرا و برونگرا و میانگرا است و اینکه آیا میزان اضطراب با تیپ شخصیتی درونگرا و برونگراو میانگرا دانشجویان رابطه دارد؟

 

هدف کلی :
شناسایی رابطۀ بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی درونگرا، برونگرای و میانگرا دانشجویان دختر
اهداف فرعی :
1- شناسایی رابطۀ بین اضطراب خفیف و متوسط، و شخصیت¬های برونگرا و میانگرا
2- شناسایی رابطۀ بین اضطراب شدید و شخصیت¬های درونگرا

 

فرضیۀ کلی :
بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی درونگرا و برونگرا دانشجویان دختر رابطه وجود دارد.

 

فرضیات فرعی :
1- شخصیت¬های برونگرا و میانگرا معمولاً دارای اضطراب خفیف و متوسط هستند.
2- شخصیت¬های درونگرا معمولاً دارای اضطراب شدید هستند.

 

متغیرهای تحقیق :
متغیر مستقل :تیپ ها یا ویژگی های شخصیتی درونگرا، برونگرا، میانگرا
متغیر وابسته : اضطراب
محدودیت¬های تحقیق :
الف - محدودیت¬هایی که در اختیار پژوهشگر می¬باشد :
1- زمان اجرای تحقیق از محدودیت¬هایی است که در اختیار پژوهشگر است که زمان مناسب را انتخاب کند.
2- مکان که در این تحقیق دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکز مورد بررسی قرار گرفته است.
3- تعداد آزمودنی¬ها که در این تحقیق 50 نفر از دانشجویان رشتۀ مشاوره و راهنمای مورد بررسی قرار گرفته¬اند.
ب‌- محدودیت¬هایی که خارج از کنترل پژوهشگر می¬باشد :
1- طبقۀ اجتماعی و سطح فرهنگی آزمودنی¬ها
2- میزان صداقت آزمودنی¬ها
3- تفکر متفاوت آزمودنی¬ها

 

محیط پژوهش :
مکان اجرای پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکز، دانشکدۀ روانشناسی وعلوم اجتماعی می باشد، که با همکاری دانشجویان ، محیطی مناسب برای اجرای این پژوهش فراهم گردید.
تعریف اصطلاحات و واژه¬ها :
آزمودنی ( subject )
افرادی هستند که ابزار اندازه گیری در مراحل پژوهش بواسطۀ آنان تکمیل گردیده است.
پرسشنامه ( Inventory )
پرسشنامه، وسیله¬ای کم حجم و بدون صرف وقت زیاد است که بیشتر در تحقیقات علوم رفتاری مورد استفاده قرار می¬گیرد. و شامل جمله¬ها یا پرسش-های متعددی دربارۀ خصوصیات ، رفتارها، و نگرش¬ها و ... به کار می¬رود.

 

فرضیه ( Hypothesis )
تحقیق به روش علمی حول محور یک مسئله یا مشکل صورت می¬گیرد. قدرت تصور و حدس ذهنی انسان به عنوان یک محقق به او امکان می¬دهد تا در مورد موضوعات مختلف بیاندیشید، حدس بزند، تصویر ذهنی ایجاد کند و راه حل¬های مختلف پیشنهاد کند. یک محقق از همین روش برای طرح یک یا چند فرضیه برای نتیجه تحقیق استفاده می¬کند. بنابراین می¬توان فرضیه تحقیق را یک حدس علمی یا پیش داوری دانست که بوسیلۀ جمع آوری حقایقی که منجربه تأ یید یا رد آن فرضیه شده، مورد آزمایش نیز قرار می¬گیرد.
به عبارت دیگر، فرضیه راه حل پیشنهادی محقق برای حل مسئله تحقیق یا نتیجۀ تحقیق است.

 

 

 

متغیر ( Variable )
مشخصه، یک عنصر، یک پدیده یا هر چیزی است که قابلیت تغییر داشته و می¬تواند مقادیر مختلفی را بپذیرد. به عبارت دیگر متغیر صفتی است قابل اندازه گیری که از شخصی به شخص دیگر قابل انتقال است.

 

نمره ( Score )
عددی که از یک تست بدست می¬آید و معرف تراز موقعیت است.
تعریف اصطلاحات تخصصی

 

اضطراب ( anxiety )
اضطراب یک ترس درونی شده است از اینکه مبادا تجارب درد آور گذشته تکرار شوند. از دیدگاه فروید، کشش¬های غریزی نامطلوب موجب اضطراب می-شوند. اضطراب با احساس ترس مترادف است با این تفاوت که ترس منشاء خارجی دارد در حالی که اضطراب منشاء درونی دارد. ( شفیع آبادی، 1378، ص 52 )

 


درون گرایی ( introversion )
رفتاری است که با دیدگاه درونی- ذهنی همراه بوده و فرد درونگرا آمادگی بیشتری برای خود داری و تسلط بر نفس از خود نشان می¬دهد. این افراد کمتر تمایل به حضور در جمع دارند وبیشتر دقت خود را به مطالعه و فعالیت¬های ذهنی انفرادی می¬گذارنند. ( آیزنک ، 1947 )

 

برونگرایی ( extraversion )
رفتاری است که با دیدگاه عینی و خارجی مشخص شده و با فعالیت¬ عملی بالاتری همراه است. افراد برونگرا آمادگی کمتری برای تسلط خویش دارند. ( آیزنک ، 1947 )

 

تعریف عملیاتی
فرد مضطرب
فردی است که در گزینش آزمودنی¬ها از طریق پرسشنامۀ اضطراب کتل، نمرۀ اصلی یا تراز شده¬ای بالاتر از 4 کسب نماید.

 


فرد درونگرا
فردی است که در گزینش آزمودنی¬ها از طریق پرسشنامۀ مقیاس درونگرایی- برونگرایی میشل گوکلن در ستون I ( درونگرایی ) بیشتر از 25 پاسخ را مطابق کلید پاسخ دهد.

 

فرد برونگرا
فردی است که در گزینش آزمودنی¬ها از طریق پرسشنامۀ مقیاس درونگرایی- برونگرایی میشل گوکلن در ستون II ( برونگرایی ) بیشتر از 25 پاسخ را مطابق کلید پاسخ دهد.

 

فرد میانگرا
فردی است که در گزینش آزمودنی ها از طریق پرسشنامۀ مقیاس درونگرایی – برونگرایی میشل گوکلن در ستون II و I بین 15 تا 35 پاسخ را مطابق کلید پاسخ دهد.

 

 

 

خلاصۀ سایر فصول
فصل دوم، شامل سابقه موضوع تحقیق است و اینکه چه نتایجی از تحقیقات و موضوعات مشابه بدست آمده است.
در فصل سوم، روش این تحقیق، آزمودنی¬ها و چگونگی روش گزینش آنها، روش جمع آوری داده¬ها و روش¬های آماری بیان می¬شود.
در فصل چهارم ، یافته¬های تحقیق و تجزیه و تحلیل آنها خواهد آمد.
و در نهایت در فصل پنجم، خلاصۀ تحقیق ، تحلیل نتایج ، پیشنهادات و پیوستها خواد آمد.

 


مقدمه
اضطراب واکنشی است که فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز از خود نشان می دهد و در مهار کردن آن ناتوان است. در واقع اضطراب یک کشانندۀ ثانوی است که پاسخی اجتنابی را در بر می گیرد.
شخصیت مجموعه ای سازمان یافته از خصوصیات نسبتا پایدار و مداوم است که بر روی هم یک فرد را از سایر افراد متمایز می کند. شخصیت را براساس صفت بارز به شخصیت های درونگرا ، برونگرا و ... تقسیم کرده اند، که هرکدام از این شخصیت ها ویژگی های خاص خود را دارند.

 

اضطراب
اضطراب در سراسر طبقه بندی بیماری¬های روانی به چشم می¬خورد. این اختلال بالاترین حد رنج روانی است. اضطراب غالباً با ترس که داری پاره¬ای از خصیصه¬های روان شناختی و فیزیولوژیکی است مشتبه می¬شود و ترجمۀ دقیق کلمۀ ترس که توسط فروید به کار رفته مسایلی را در زمینۀ فهم اصطلاحات مطرح می¬کند. باید گفت که با پیشرفت بررسی¬های مرضی نه تنها در راه متمایز کردن اشکال اضطراب گام برداشته شده بلکه تفاوت¬های روان شناختی و فیزیولوژیکی ( گل هورن¬ ) آن با ترس نشان داده شده و حتی در نمایاندن این تفاوت از راه تحلیل عوامل ( کتل و بارتلت 1971 ) توفیق حاصل شده است. اضطراب بدون آن که به منزلۀ انگیزش باشد در بیشتر موارد نیزوی نیروی ایجاد اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارهاست.
فروید ( در سال 1895 ) سازمان یافتگی اضطراب را زیر عنوان روان آزردگی اضطراب به صورت یک بیماری مستقل بنا کرد. این روان آزردگی دارای دو گروه از نشانه¬های مرضی است: گروه اول گروهی است که در آن اضطراب به شکل حاد به صورت یک تجربۀ روان تنی نشان داده می¬شود و گروه دوم گروهی است که فرد تظاهرات گوناگون بدنی را به شکل نشانه¬های مرضی آزردگی¬های جسمانی از خود بروز می¬دهد.
اضطراب به شکل یک بحران حاد، غالباً چندین دقیقه طول می¬کشد، و در موارد افراطی چندین ساعت ادامه دارد. فرد در خود احساس نامطبوعی از یک ترس نا معین « ترس بدون موضوع » وحشت زدگی، بلکه درماندگی و حتی مرگ دارد. در اکثریت عظیمی از موارد، به این حالات، تظاهرات دستگاه عصبی مستقل، مشابه آنچه در هیجان¬ها وجود دارد، افزوده می¬شوند: از قبیل تپش قلب، مشکلات تنفسی همراه با احساس فشردگی قفسۀ صدری و خفگی، تعرق مفرط، لرزه، کم تنودی و احساس سستی در پاها، در پاره¬ای از موارد میل به ادرار کردن می¬تواند به این بحران پایان بخشد. این نوع اضطراب به حوادث خاصی وابسته نیست و به همین دلیل به اضطراب
« نوسانی » موسوم است. اما با این وجود ممکن است با پاره¬ای از کیفیاتی که از طنین فردی غنی باشند در رابطه باشد.
به نظر می¬رسد که هر فرد از نظر دستگاه مستقل عصبی تظاهرات خاص خود را دارد، و این امر به سود نظریۀ لاسه است، فیزیولوژیستی که برای وی هر فرد دارای یک پاسخ اختصاصی و خود خاسته در برابر تنیدگی هاست.
اختلالات بدنی را که دارای طول مدت بیشتری هستند غالباً به اضطراب مزمن یا « معادل¬های بحران اضطراب » ( فروید) تعبیر کرده¬اند. این اختلالات ممکن است با بحران¬های گاهگاهی همراه و یا از آنها مستقل باشند.

 

تعریف اضطراب ، جنبه¬ها و جلوه¬های مختلف آن
اضطراب به منزلۀ بخشی از زندگی هر انسان، در همۀ افراد در حدّی اعتدال آمیز وجود دارد و در این حدّ، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی می¬شود به گونه¬ای که می¬توان گفت ، « اگر اضطراب نبود، همۀ ما پشت میزها یمان به خواب می¬رفتیم » ( استیفن ، 1982؛ به نقل از کامر ، 1995 ) . فقدان اضطراب ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظه¬ای مواجه کند: اضطراب است که ما را وا می¬دارد تا برای معاینه¬ای کلی به پزشک مراجعه کنیم؛ کتابهایی را که از کتابخانه به عاریت گرفته¬ایم بازگردانیم؛ در یک جادۀ لغزنده با احتیاط رانندگی کنیم ... و بدین ترتیب زندگی طولانی¬تر، سازنده¬تر و بارورتری داشته باشیم . بنابراین اضطراب به منزلۀ بخشی از زندگی هر انسان، یکی از مؤلفه-های ساختار شخصیت وی را تشکیل می¬دهد و از این زاویه است که پاره¬ای از اضطرابهای دوران کودکی و نوجوانی را می¬توان بهنجار دانست و تأثیر مثبت آنها را بر فرایند تحول پذیرفت ؛ چرا که این فرصت را برای افراد فراهم می-آورند تا مکانیزمهای سازشی خود را در جهت مواجهه با منابع تنیدگی زا و اضطراب انگیز گسترش دهند.
به عبارت دیگر، می¬توان گفت که اضطراب در پاره¬ای از مواقع، سازندگی و خلاقیت را در فرد ایجاد می¬کند، امکان تجسم موقعیتها و سلطه بر آنها را فراهم می¬آورد و یا آنکه وی را برمی¬انگیزد تا به جدّی با مسئولیت مهمی مانند آماده شدن برای یک امتحان یا پذیرفتن یک وظیفۀ اجتماعی مواجه شود.
بالعکس، اضطراب مرضی نیز وجود دارد، چرا که اگر حدّی از اضطراب می¬تواند سازنده و مفید باشد و اگر اغلب مردم اضطراب را تجربه می¬کنند، امّا این حالت ممکن است جنبۀ مزمن و مداوم بیابد که در این صورت نه تنها نمی-توان پاسخ را سازش یافته تلقی کرد که فرد را از بخش عمده¬ای از امکاناتش محروم می¬کند،
فقط براساس راهبردهای محدود کنندۀ آزادی و انعطاف فردی کاهش می-یابد و طیف گستردۀ اختلالهای اضطرابی را که از اختلالهای شناختی و بدنی تا ترسهای غیر موجه و وحشتزدگیها گسترده¬اند، به وجود می¬آورد.
الف) اضطراب، عموماً یک انتظار به ستوه آونده است، به منزلۀ چیزی است که ممکن است در تنشی گسترده و موحش و اغلب بی¬نام، اتفاق افتد. این حالت که به شکل احساس و تجربۀ کنونی مانند هر اغتشاش هیجانی در دو سطح همبستۀ روانی و بدنی در فرد پدید می¬آید، ممکن است به یک تهدید عینی « اضطراب آور » ( تهدید مستقیم یا غیر مستقیم مرگ، حادثۀ شو م شخصی یا مجازات ) نیز وابسته باشد ( لافون ، 1973 ) .
ب) اضطراب عبارت است از واکنش فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز، یعنی موقعیتی که زیر تأثیر بالا گرفتن تحریکات اعم از بیرونی یا درونی واقع شده وفرد در مهار کردن آنها ناتوان است ( چاپلین ، 1975 ) .
ج) ناراحتی در عین حال روانی و بدنی که براثر ترسی مبهم و احساس نا ایمنی و تیره روزی قریب الوقوع در فرد آدمی به وجود می¬آید ( پیه رون ، 1985 ) .
د) در چهار چوب، رفتاری نگری تجربی، اضطراب به منزلۀ یک کشانندۀ ثانوی است که پاسخی اجتنابی را در بر می¬گیرد. مثلاً در حضور یک محّرک غیر شرطی ( معمولاً یک شوک یا تکان ) ، رفتارهایی از حیوان سرمی¬زند که در حکم نشانه¬های محرز اضطراب قلمداد می¬شوند و دفع ادرار و مدفوع یا حمله به دستگاههای آزمایش و جز آن در شمار آنها قرار می¬گیرند (چاپلین ، 1975 ) .
ه) اضطراب به منزلۀ حالت هیجانی توأم با هشیاری مستقیم نسبت به بی-معنایی، نقص و نابسامانی جهانی است که در آن زندگی می¬کنیم ( ربر، 1985 ) .
و) نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یا بدبختیهای آینده ، توأم با احساس بی¬لذتی یا نشانه¬های بدنی تنش، منبع خطر پیش بینی شده می¬تواند درونی یا بیرونی باشد ( Dsm IV ، 1994 ) .
دریک جمع بندی کلی ، شاید بتوان اضطراب را به عنوان احساس رنج آوری که با یک موقعیت ضربه آمیز کنونی یا با انتظار خطری که به شیئی نامعین وابسته است، تعریف کرد. در واقع ،بجز در پاره¬ای از نظریه¬های رفتاری نگر، از اصطلاح اضطراب معمولاً معنایی وسیعتر از آنچه با تجربه¬های رنج آور فرد مرتبط است، استنباط می¬شود.
به عبارت دیگر، اضطراب مستلزم مفهوم نا ایمنی یا تهدیدی است که فرد منبع آن را بوضوح درک نمی¬کند، در حالی که اصطلاح ترس به احساسی پوشش می¬دهد که در مقابل یک شیء که به منزلۀ شیئی خطرناک محسوب می-شود، به وجود می¬آید. از همین زاویه است که اغلب روانشناسان ترس را از اضطراب متمایز کرده¬اند. بدین معنا که ترس را واکنش در برابر خطری دانسته-اند که با ایجاد حالت احتیاط، اجتناب و گریز در فرد، بوجود می¬آید.

 


اضطراب به عنوان پاسخ آموخته شده
در نظریۀ یاد گیری اجتماعی به جای تعارض های درونی، شیوه¬هایی در مدار توجه قرارمی¬گیرد که طی آن، اضطراب از راه یادگیری با برخی موقعیتها مرتبط می¬شود. دختر بچه¬ای که والدینش او را به خاطر عصیان در برابر خواستهایشان و پافشاری بر خواستهای خودش تنبیه کرده¬اند، سرانجام یاد می¬گیرد که درد تنبیه را به رفتار ابراز وجود پیوند دهد. از این راه بعدها هر بار که دختر به فکر ابراز وجود و ایستادگی در برابر والدین خود می¬افتد، مضطرب می¬شود.
گاه ترسهایی که در دوران کودکی یاد گرفته شده به دشواری خاموش می-شود. برای نمونه، هرگاه نخستین واکنش کودک به صورت کناره گیری یا فرار از موقعیت اضطراب¬زا باشد در آن صورت ممکن است کودک نتواند دریابد که چه وقت آن موقعیت خالی از خطرست. دختر- بچه¬ای که به خاطر ابراز وجود تنبیه شده ممکن است هیچگاه یاد نگیرد که ابراز خواستها در برخی موقعیتها کاری درست و پاداش یابنده است.
پژوهشهایی که با حیوانها شده نشان می¬دهد که خاموش شدن پاسخهای اجتنابی تا چه اندازه می¬تواند دشوار باشد. حیوانی که یاد گرفته برای اجتناب از ضربۀ برقی در جعبۀ دو سره از رودی مانعی ببرد ممکن است یاد بگیرد که با دریافت نشانۀ هشدار همواره از روی مانع بپرد اگر چه به جز در چند کوشش نخست، در همۀ کوششهای بعدی به دنبال هشدار، ضربه¬ای در کار نباشد. این حیوان حتی یک با هم فرصت یادگیری این نکته را به خود نمی¬دهد که ضربۀ برقی قطع شده است.
کودکی نیز که یک بار برخورد ناراحت کننده¬ای با یک سگ داشته و پس از آن با دیدن هر سگ دیگری راه فرار در پیش می¬گیرد. به همین ترتیب فرصتی پیدا نمی¬کند تا دریابد که بیشتر سگها رفتار دوستانه¬ای دارند، نکته اینجاست که چون فرار از سگ یک رفتار تقویت کننده است ( چون پاسخی است که ترس راکم می¬کند) بنابراین کودک به این رفتار ادامه خواهد داد. یک بزرگسال نیز ممکن است از موقعیتهایی که در دوران کودکی برایش اضطراب¬زا بوده¬اند همچنان اجتناب کند، زیرا هیچگاه به ارزیابی دوبارۀ تهدید مزبور نمی¬پردازد یا درپی راه و روشی برای کنار آمدن با آن نمی¬رود.

 

اضطراب در معنای نداشتن کنترل
گفته می¬شود که هنگامی احساس اضطراب به آدمی دست می¬دهد که با موقعیتی روبه رو شود که کنترلی برآن ندارد. ممکن است با موقعیت تازه¬ای روبه رو گردیم و مجبور شویم آن را با دیدی که از دنیا و خودمان داریم در هم آمیخته و سازمان بدهیم. یا چنانکه در مورد بسیاری از تجربه¬های ما پیش می¬آید، ممکن است در موقعیت مبهمی قرار گیریم و مجبور شویم آن را در تصویری که از جهان داریم بگنجانیم. در غالب نظریه¬های اضطراب، کنترل ناپذیر بودن آنچه روی می¬دهد و احساس در ماندگی در برابر آن ، هسته و مدار نظریه است. مثلاً طبق نظریۀ روانکاوی ، اضطراب هنگامی ایجاد می¬شود که « تکانه¬های کنترل ناپذیری خود را به خطر می¬اندازند. مطابق نظریۀ یادگیری اجتماعی ، هنگامی آدمیان مضطرب می¬شوند که با محرک درد آوری روبه رو می¬شوند که فقط از راه اجتناب می¬توان آن را کنترل کرد. درجه و شدّ ت اضطرابی که در موقعیتهای فشار زا احساس می¬شود تا حدود زیادی بستگی به این داردکه در نظر شخص، آن موقعیت تا چه مایه در کنترل و اختیار وی است.

 

کنار آمدن با اضطراب
از آنجا که اضطراب ، هیجان بسیار نا گواری است نمی¬توان آن را مدت درازی تحمل کرد. در این موارد سخت تمایل داریم کاری کنیم که ناراحتی تخفیف پیدا کند. در هر آدمی در طول زندگی روشهای گوناگونی برای کنار آمدن با موقعیتهای اضطراب زا و احساس اضطراب، تکوین می¬یابد. برای کنار آمدن با اضطراب دو خط مشی اصلی وجود دارد. در یکی از آنها خود مسأله در مدار توجه قرار می¬گیرد: شخص موقعیت اضطراب زا را ارزیابی می¬کند و سپس دست به کار ی می¬زند تا آن موقعیت را تغییر دهد یا از آن اجتناب نماید. در خط مشی دیگر، خود هیجان در مدار توجه قرار می¬گیرد: شخص به جای درگیری مستقیم با مسأله¬ای که اضطراب زا است می¬کوشد تا از راه¬های گوناگون از احساس اضطراب خود بکاهد.
هر آدمی برای رویارویی با موقعیتهای فشار زا راه و روشی خاص خود دارد که در هر حال آمیزه¬ای است از دو خط مشی هیجان- مدار و مسأله- مدار. در غالب موارد خط مشی مسأله- مدار، گرایش سالم¬تری است، اما اینهم هست که برای هر مسأله¬ای راه حل سهل و ساده¬ای وجود ندارد. آدمیان در مواردی مانند بیماری وخیم یک فرد محبوب یا وابستگی یک والد پیر، ممکن است در عین کوشش برای حل مسأله، به دفاع از خویش در برابر اضطراب هم نیاز داشته باشند.

 

شخصیت مضطرب
سازمان یافتگی اضطرابی شخصیت با واقعیات انکار ناپذیر روزمره مربوط می¬شود. بدبختانه در موارد بسیار زیادی درک این چاچوب را به دریافت¬های شهودی واگذار کرده¬اند. رگه¬های این خلق و خو را می¬توان درگروه مرضی « روان دردمندی توان زدوده » اشنایدر ، در گروه « سرشت مضطرب » دوو ولوگر ، دو نوع » شخصیت توان زدودۀ » طبقه بندی¬های روان پزشکی بازیافت: کتل توانسته است از طریق تحلیل عوامل و براساس اشباع علائم کلینیکی ، و مواد یک پرسشنامه و تست¬های فیزیولوریک به وجود یک عامل اضطراب دست یابد.
تصویر شخصیت مضطرب، سیمای فرد نگرانی را به دست می¬دهد که نسبت به تنیدگی¬ها حساس است، فعالیت¬های خود را از پیش با شکست مواجه می¬بیند، در یک نا ایمنی اجتماعی و جهانی زندگی می¬کند، نسبت به ظرفیت¬ها کفایت¬های خاص خود شک می¬کند و برای خود و نزدیکان خود نگران است. به این سیما گروه دیگری از رگه¬هایی که جنبۀ توان زدودگی شخصیت را تشدید می¬کنند افزوده می¬شود:
احساس خستگی دائم و پایین بودن سطح انرژی و شادی زندگی.
این عناصر که مدت¬ها به منزلۀ عناصر غیرعینی یا فاعلی محض در نظر گرفته شده بوده¬اند ممکن است لااقل با فروریختگی¬های مختلف دستگاه عصبی مستقل که توسط کتل و همکاران او مشخص شده¬اند مطابقت نمایند: « از زاویۀ درون بینی، اضطراب به منزلۀ فقدان آرامش، تردید، عدم اعتماد و بی¬کفایتی در تسلط بر موقعیت¬ها است و به نظر محصول فرعی هر نوع تحریک کشاننده¬ای شدیدی است که در برابر آن پاسخ¬های مهارشده ومتناسب امکان پذیرنیستند. »
کتل و شییر ¬ در بررسی¬های مختلفی ( 1961 و 1958 ) توانسته¬اند اضطراب موقت را از اضطراب به عنوان یک رگۀ شخصیت، جدا سازند. در مورد اول ، بحث از یک حالت انتقالی است که در طول زمان نوسان¬هایی از خود نشان می¬دهد. در مورد دوم، ما در مقابل متغیرهایی پایدار، که در قالب یک واحد به هم پیوسته¬اند و یک خصیصۀ دائم شخصیت را تشکیل می¬دهند قرار گرفته¬ایم. این عامل با نورزگرایی آیسنک که با عامل دیگر کتل
( موسوم به « رگرسیو » یا وایاز ) وفق می¬دهد متفاوت است. این دو عامل نسبت به یکدیگر عمود هستند و روان آزرده¬ها در حد بالای آنها قرار می¬گیرند.

 

اضطراب بنیادی: شالوده روان رنجوری
هورنای اضطراب بنیادی را به این صورت تعریف کرد: « احساس فراگیر و فزایندۀ تنها و درمانده بودن در دنیای خصمانه » (هورنای، 1937 ، ص89) . اضطراب روان رنجور مبنای روان رنجوریهای بعدی است و به طور جدایی ناپذیری به احساسهای خصومت ربط دارد. صرف نظر از اینکه چگونه اضطراب بنیادی رانشان دهیم ،احساس آن در همۀ ما مشابه است. به قول هورنای، ما خود را « حقیر، بی¬اهمیت، عاجز، رهاشده، وبه خطر افتاده در دنیایی احساس می¬کنیم که پر از سوء استفاده، تقلب، تجاوز، خواری ، و خیانت است » ( 1937 ، ص 92 ).
در کودکی سعی می¬کنیم به چهار طریق از خود در برابر اضطراب بنیادی محافظت کنیم:
1- کسب کردن محبت
2- سلطه پذیر بودن
3- کسب کردن قدرت
4- کناره گیری کردن
فرد با کسب کردن محبت از دیگران، در واقع می¬گوید: « اگر مرا دوست داشته باشی به من آزار نمی¬رسانی ». ما به چند طریق سعی می¬کنیم محبت کسب کنیم: انجام دادن هر کاری که دیگری می¬خواهد، رشوه دادن به دیگران، یا تهدید کردن دیگران برای تأمین کردن محبت دلخواه.
سلطه پذیر بودن به عنوان وسیله¬ای برای حفاظت از خود، شامل تن در دادن به خواسته¬های فردی بخصوص یا هر کسی می¬شود که در محیط اجتماعی ماست. افراد سلطه پذیر از انجام دادن هر کاری که دشمنی دیگران را بر انگیزد خودداری می¬کنند . آنها جرأت انتقاد کردن از دیگران یا بی¬احترامی به آنها را ندارند. آنها باید امیال شخصی خود را سرکوب کنند و نمی¬توانند در برابر سوء استفاده از خود دفاع کنند زیرا می¬ترسند این حالت دفاعی، دشمنی سوء استفاده کننده را بر انگیزد. اغلب افرادی که سلطه پذیرانه رفتار می¬کنند معتقدند که از خود گذشته و فداکار هستند. به نظر می¬رسد چنین افرادی می-گویند: « اگر تسلیم شوم صدمه نخواهم دید ». این حالت ، رفتار کودکی هورنای را تا 8 یا 9 سالگی توصیف می¬کند. فردی که قدرت طلب است با کسب قدرت می¬تواند درماندگی خود را جبران کند و از طریق موفقیت یا احساس برتری به امنیت برسد. به نظر می¬رسد که این گونه افراد معتقدند که اگر قدرت داشته باشند هیچ کس نمی¬تواند به آنها صدمه بزند. این بیانگر کودکی هورنای به هنگامی است که تصمیم گرفت برای موفقیت تحصیلی تلاش کند.
این سه وسیلۀ حفاظت از خود یک ویژگی مشترک دارند: فرد با پرداختن به هر یک از آنها سعی می¬کند از طریق تعامل کردن با دیگران ، با اضطراب بنیادی مقابله کند. روش چهارم حفاظت از خود در برابر اضطراب بنیادی، کناره گیری از دیگران، نه به صورت جسمانی، بلکه به صورت روانی است. چنین آدمی سعی می¬کند از دیگران مستقل باشد و برای ارضا کردن نیازهای درونی یا بیرونی به هیچ کس متکی نباشد. برای مثال، اگرکسی مال و منال زیادی را انباشته کند، در این صورت می¬تواند برای ارضا کردن نیازهای بیرونی به آنها اتکا کند. متأسفانه، ممکن است چنین فردی به قدری تحت فشار اضطراب بنیادی باشد که نتواند از این مال و منال لذت ببرد. او باید از این اموال به دقت محافظت کند زیرا آنها تنها محافظ او علیه اضطراب هستند.
آدم کناره گیر یا منزوی، در رابطه با نیازهای درونی یا روان شناختی، با دوری کردن از دیگران به استقلال می¬رسد و برای ارضا کردن نیازهای عاطفی خود به دنبال کسی نمی¬گردد. این فزایند، فروکشتن یا به حداقل رساندن نیازهای عاطفی را شامل می¬شود. فرد منزوی با چشم پوشی از این نیازها، از خود در برابر صدمه دیدن از دیگران محافظت می¬کند.
چهار مکانیزم حافظت از خود که هورنای مطرح کرد یک هدف دارند: دفاع کردن در برابر اضطراب بنیادی. این مکانیزمها فرد را به جای خشنودی یا لذت، برای کسب امنیت و اطمینان خاطر، با انگیزه می¬کنند. آنها دفاع علیه رنج هستند نه تعقیب بهزیستی.
ویژگی دیگر این مکانیزمهای حفاظت از خود، نیرو و شدت آنهاست. هورنای معتقد بود که آنها می¬توانند الزام آورتر از نیازهای جنسی یا سایر نیازهای روان شناختی باشند. امکان دارد که این مکانیزمها اضطراب را کاهش دهند ولی معمولاً به قیمت تحلیل رفتن شخصیت فرد تمام می¬شود.
معمولاً افراد روان رنجور برای کسب امنیت از بیش از یک مکانیزم استفاده می¬کنند و ناسازگاری بین این چهار مکانیزم می¬تواند زمینه را برای مشکلات بیشتر فراهم کند. برای مثال، امکان دارد کسی با نیازهای کسب قدرت وکسب محبت برانگیخته شود. شاید فردی بخواهد تسلیم دیگران شده و در عین حال، دوست داشته باشد بر آنها حاکم شود. امکان بر طرف کردن این ناسازگاریها وجود ندارد و می¬توانند به تعارضهای شدیدتر منجر شوند.
نظریه¬های اضطراب

 

نظریۀ روانکاوی ( فروید )
فروید اضطراب را ترس بی¬هدف توصیف کرد؛ و آن را جزء مهمی از نظریۀ شخصیت خود ساخت و تأکید کرد که اضطراب اساس ایجاد رفتار روان رنجور و روان پریش است. او اظهار داشت که نمونۀ نخستین تمام اضطرابها ضربۀ تولد است، مفهومی که شاگرد او اوتورنک مطرح کرد.
جنین در رحم مادر در محیط بسیار پایدار و امنی قرار دارد، جایی که هر نیاز او بدون تأخیر ارضا می¬شود. اما هنگام تولد، این ارگانیزم به محیط خصمانه¬ای پرت می¬شود. ناگهان، ضرورت می¬یابد سازگار شدن با واقعیت را شروع کند، زیرا درخواستهای غریزی آن همیشه فوراً برآورده نمی¬شوند.
سیستم عصبی نوزاد که نارس است و آمادگی لازم را ندارد، ناگهان با انواع محرکهای حسی بمباران می¬شود. در نتیجه، نوزاد جنبش¬های حرکتی زیادی می¬کند و تنفس و ضربان قلب او افزایش می¬یابند.
این ضربۀ تولد همراه با تنش و ترس از اینکه غرایز نهاد ارضا نخواهد شد، اولین تجربۀ اضطراب انسان است از این تجربه، الگوی واکنشها و ترسها به وجود می¬آید.
در صورتی که فرد با اضطراب مقابله کند چنانچه در معرض خطر مغلوب شدن توسط آن قرار بگیرد، گفته می¬شود که این اضطراب آسیب زاست. منظور فروید این بود که فرد، صرف نظر از سن، به حالتی از درماندگی مانند آنکه در کودکی تجربه شده است تنزل می¬یابد. در دوره بزرگسالی ، هر وقت که خود تهدید شود ، درماندگی بچگانه تا اندازه¬ای تکرار می¬شود.

 


انواع اضطراب
فروید سه نوع اضطراب را مطرح کرد: اضطراب واقعی، اضطراب روان رنجور و اضطراب اخلاقی.
اولین نوع اضطراب ، نوعی که سایر اضطرابها از آنها حاصل می¬شوند، اضطراب واقعی یا عینی است. این ترس از خطرات ملموس در زندگی عملی است. اغلب افراد به طور قابل توجیهی از آتش، طوفانها، زلزله، و بلایای مشابه می¬ترسند ( از حیوانات وحشی، اتومبیلهایی که با سرعت حرکت می¬کنند، و ساختمانی که در حال سوختن است می¬گریزند ) اضطراب واقعی ، رفتار فرد را برای گریختن از خطرهای واقعی و محافظت کردن از خودش هدایت می¬کند. وقتی که این تهدید دیگر وجود نداشته باشد، ترس نیز فروکش می¬کند. اما این ترسهای مبتنی بر واقعیت می¬توانند به افراط کشیده شوند. کسی که به خاطر ترس از اینکه اتومبیلی با او برخورد کند از خانه بیرون نمی¬رود یا به خاطر ترس از آتش کبریت روشن نمی¬کند، ترسهای مبتنی بر واقعیت را به نقطه نابهنجاری کشانده است.
انواع دیگر اضطراب، اضطراب روان رنجور و اضطراب اخلاقی، برای سلامت روانی فرد مشکل آفرین¬تر هستند.
اضطراب روان رنجور در کودکی ریشه دارد، یعنی در تعارض ارضای غریزی با واقعیت. معمولاً کودکان به خاطر ابراز کردن تکانه¬های جنسی و پرخاشگری تنبیه می¬شوند. بنابراین، میل به ارضا کردن برخی تکانه¬های نهاد، موجب اضطراب می¬شود. این اضطراب روان رنجور ترس ناهشیار از تنبیه شدن به خاطر نشان دادن تکانشی رفتار تحت سلطه نهاد است. که این ترس از غرایز نیست، بلکه از آنچه ممکن است در نتیجۀ ارضای غرایز اتفاق افتد است. در این حالت، بین نهاد و خود تعارض وجود داشته و مبنای واقعی دارد.
اضطراب اخلاقی از تعارض بین نهاد و فراخود ناشی می¬شود. در واقع، این ترس از وجدان است. وقتی که فرد برای نشان دادن تکانه¬ای غریزی که با اصول اخلاقی او مغایر است تحریک می¬شود فراخود او باعث می¬شود احساس شرم و گناه کند و به این طریق از او انتقام می¬گیرد. به زبان روزمره ممکن است خود را دچار عذاب وجدان توصیف کند.
اضطراب اخلاقی بستگی دارد به اینکه فراخود چقدر کامل رشد کرده باشد. فردی که وجدان بسیار باز دارنده دارد از کسی که رهنمودهای اخلاقی نه چندان سفت و سختی دارد، بیشتر دچار تعارض می¬شود. اضطراب اخلاقی نیز مانند اضطراب روان رنجور مبنای واقعی دارد. در اضطراب اخلاقی، احساس شرم و گناه از درون سرچشمه می¬گیرد؛ این وجدان است که موجب ترس وگناه می¬شود. فروید معتقد بود که فراخواد عقوبت سختی را برای تخلف از اصول خود می¬طلبد.
اضطراب به عنوان یک علامت هشدار دهنده به فرد خدمت کرده و به او خبر می¬دهد که اوضاع درون شخصیت آن گونه که باید باشد، نیست. اضطراب در ارگانیزم، تنش به وجود می¬آورد و بنابراین خیلی شبیه به سابق تشنگی یا گرسنگی، تبدیل به سایقی می¬شود که فرد را برای رفع کردن آن باانگیزه می¬کند. این تنش باید کاهش یابد.
اضطراب به فرد خبر می¬دهد که خود تهدید شده است و اگر دست به کار نشود، امکان دارد خود ساقط شود. خود چگونه می¬تواند از خودش محافظت با دفاع کند. چند گزینه وجود دارد: گریختن از موقعیت تهدید کننده، جلوگیری از نیاز تکانشی که علت خطر است، یا اطاعت کردن از احکام وجدان. اگر هیچ یک از این روشهای منطقی مؤثر نباشند، فرد ممکن است به مکانیزمهای دفاعی متوسل شود که راهبردهای غیر منطقی طراحی شده برای دفاع کردن از خود هستند.

 


مکانیزمهای دفاعی علیه اضطراب
اضطراب خبر می¬دهد که خطر قریب الوقوع، تهدیدی برای خود، باید خنثی یا از آن اجتناب شود. خود باید تعارض بین در خواستهای نهاد و قید و بندهای جامعه یا فراخود را کاهش دهد. به عقیدۀ فروید، این تعارض همیشه وجود دارد، زیرا غرایز همیشه برای ارضا فشار می¬آورندو تحریم¬های جامعه همیشه چنین ارضایی را محدود می¬کنند. فروید معتقد بود که این دفاعها همیشه باید تا اندازه¬ای مشغول فعالیت باشند. همان گونه که تمام رفتارها با غرایز برانگیخته می¬شوند، همۀ آنها دفاعی نیز هستند زیرا علیه اضطراب دفاع می¬کنند. شدت این مبارزۀ درون شخصیت ممکن است نوسان داشته باشد ولی هرگز متوقف نمی¬شود.
فروید تعدادی مکانیزم دفاعی را فرض کرد و خاطرنشان ساخت که فرد به ندرت فقط از یکی استفاده می¬کند و معمولاً با استفاده از چندین مکانیزم به طور هم زمان از خود در برابر اضطراب دفاع می¬کند.
( جدول 1-2 ) بین این مکانیزمها مقداری همپوشی هم وجود دارد. گرچه مکانیزمها از لحاظ جزئیات تفاوت دارند اما در دو ویژگی مشترک هستند: (1) آنها انکار یا تحریف واقعیت هستند- با اینکه ضروری هستند ولی تحریف کنده می¬باشند و (2) آنها به صورت ناهشیار فعالیت می¬کنند. فرد از آنها آگاه نیست ، بدین معنی که او در سطح هشیار از خود و محیط خویش تصورات تحریف شده یا غیر واقعی دارد.
جدول 1-2 مکانیزمهای دفاعی فروید
سرکوبی انکار ناهشیار وجود چیزی که موجب اضطراب می¬شود.
انکار انکار کردن وجود تهدید بیرونی یا رویدای آسیب زا.
واکنش وارونه نشان دادن تکانه نهاد که درست بر عکس تکانه¬ای است که فرد را واقعاً تحریک کرده است.
فرافکنی نسبت دادن تکانه ناراحت کننده به فردی دیگر.
واپس روی برگشتن به دوره پیشین زندگی که کمتر نا کام کننده بوده و نشان دادن رفتارهای بچگانه و وابسته¬ای که مشخصۀ آن دوران امن¬تر بوده است.
دلیل تراشی تعبیر متفاوت رفتار برای قابل قبول¬تر کردن و کمتر تهدید کننده بودن آن.
جابجایی جابجا کردن تکانه¬های نهاد از موضوع تهدید کننده یا غیر قابل دسترس به موضوعی جایگیزین که در دسترس قرار دارد.
والایش تغییر دادن یا جابجا کردن تکانه¬های نهاد با منحرف کردن انرژی غریزی وبه رفتارهای جامعه پسند.

 

سرکوبی
سرکوبی انتقال غیر ارادی چیزی از آگاهی هشیار است. این نوعی فراموشی ناهشیار وجود چیزی است که موجب ناراحتی فرد می¬شود و اساسی¬ترین و رایج¬ترین مکانیزم دفاعی است. سرکوبی می¬تواند بر خاطراتی که فرد از موقعیتها برداشتی که از زمان حال دارد ( به طوری که نتواند رویدادی را که آشکارا ناراحت کننده است درک کند) و حتی بر عملکرد فیزیولوژیکی بدن تأثیر بگذارد. برای مثال، مردی می¬تواند سایق جنسی خود را به قدری شدید سرکوب کند که عقیم شود.
وقتی سرکوبی در جریان باشد، برطرف کردن آن دشوار است. چون ما برای محافظت از خودمان در برابر خطر از سرکوبی استفاده می¬کنیم، برای اینکه آن را برطرف نماییم مجبوریم بدانیم که آن فکر یا خاطره دیگر خطرناک نیست. اما تا وقتی که از سرکوبی دست بر نداشته باشیم چگونه می¬توانیم بفهمیم که خطر دیگر وجود ندارد؟ مفهوم سرکوبی برای نظریۀ شخصیت فروید اهمیت زیادی داشته و در تمام رفتارهای روان رنجود دخالت دارد.
انکار
مکانیزم دفاعی انکار با سرکوبی ارتباط دارد و انکار کردن وجود تهدیدهای بیرونی یا رویدادهای آسیب زایی که اتفاق افتاده¬اند را شامل می-شود. برای مثال، فردی که به بیماری لاعلاجی مبتلاست شاید قریب الوقوع بودن مرگ را انکار کند. والدین کودکی که مرده است امکان دارد با بدون تغییر نگه داشتن اتاق او فقدان وی را انکار کنند.
واکنش وارونه
نوعی دفاع علیه تکانۀ ناراحت کننده، نشان دادن فعال تکانۀ مخالف است. این واکنش وا

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی درون گرا و برون گرا

پایان نامه ی بررسی رابطه بین اعتماد به نفس با خصایص شخصیتی درونگرایی و برون گرایی در بین دانشجویان دختر و پسر . doc

اختصاصی از اس فایل پایان نامه ی بررسی رابطه بین اعتماد به نفس با خصایص شخصیتی درونگرایی و برون گرایی در بین دانشجویان دختر و پسر . doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ی بررسی رابطه بین اعتماد به نفس با خصایص شخصیتی درونگرایی و برون گرایی در بین دانشجویان دختر و پسر . doc


پایان نامه ی بررسی رابطه بین اعتماد به نفس با خصایص شخصیتی  درونگرایی و برون گرایی  در بین دانشجویان دختر و پسر . doc

 

 

 

 

 

 

 

دانشگاه آزاد اسلامی واحد شبستر

نوع فایل: word

قابل ویرایش 68 صفحه

 

جهت دریافت درجه ی کارشناسی در رشته ی روان شناسی

 

مقدمه:

از دیدگاه یونگ (1913) پدیده های برونگراییExtraversion)) و درونگرایی

(introversion) دو جنبه ی مهم از شخصیت انسانی را تشکیل می دهد.

برونگرایی: هنگامی که توجه به اشیاء و امور خارج چنان شدید باشد که افعال ارادی و سایر اعمال اساسی آدمی نتیجه ی ارزیابی ذهنی نباشد بلکه معلول مناسبات امور و عوامل خارجی باشد برونگرایی خوانده می شود.(سیاسی،1371)

افراد درونگرا از لحاظ روانی دارای سرعت فعالیت مغزی بالاتر از حد طبیعی هستند و این امرسبب می شود که افراد درونگرا به قوای محرکه (stimulation) کمتر از حد طبیعی نیاز پیدا نمایند.افراد درونگرا دارای دیدگاه درونی و ذهنی هستند و آمادگی بیشتری را برای خودداری و تسلط بر نفس خویش از خود نشان می دهند.این افراد اوقات خود را به مطالعه و بیشتر در تنهایی سپری نموده و کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستند.(آیزنک.به نقل از سید محمدی.1386) از سوی دیگر افراد برونگرا  دارای سرعت فعالیت مغزی پایین تر از حد طبیعی هستند و از این رو این افراد برای اداره ی امور زندگی خویش به قوای محرکه ی بالاتر از حد طبیعی نیاز دارند.افراد برونگرا بیشتر دارای دیدگاه عینی و خارجی بوده و دارای فعالیت عملی عالی تری هستند.(آیزنک.به نقل از سید محمدی.1386) ولی میزان تسلط آنها بر نفس خودشان نسبت به افراد درونگرا کمتر است.این افراد مایل اند که بر محیط افراد خود تأثیر گذارده و به رقابت با دیگران پرداخته و در مجامع عمومی بیشتر ظاهر می شوند.(همان منبع) بنابراین اگر درونگرایی و برونگرایی در حد کمال در افراد ظاهر شود ما را در برابر دو شخصیت نابهنجار قرار

می دهند که اولی به صورت اختلال اسکیزوفرنی و دومی به صورت اختلال هیستری تظاهر خواهد نمود.تعداد این افراد البته بسیار کم است و اکثریت مردم میان این دو قطب نهایی جای دارند.عده ای نزدیکتر به قطب نهایی درونگرایی و گروهی نزدیکتربه قطب نهایی برونگرایی هستند و عده ای کثیری هم هر دوجنبه ی برونگرایی و درونگرایی را به صورت متعادل دارا می باشند که اصطلاح آن آم بی ورت(Am bi verth ) به آنها اطلاق می شود.(سیاسی، به نقل از یونگ،1913)

از سوی دیگر اضطراب(عامل منفی اعتماد به نفس) یک ترس درونی است از اینکه مبادا تجارب درد آور تکرار شوند از دیدگاه فروید اضظراب هسته ی مرکزی روان نژندی است و علامت اخطاری است به خود و یک رابطه ی غیرمستقیم دارد با اعتماد به نفس.

 

بیان مسأله:

اگرچه اختلافات بی حد و آشکار بین رفتارهای آدمی وجود دارد ولی کوشش های معینی وجود دارد که برای تمام مردم دنیا یکسان است در اینجا تلاش عمده بر این است که نقش اصلی و اساسی اعتماد به نفس انسان شود.زمانی که افراد به مدت نسبتا طولانی در معرض اعتماد به نفس پایین یا (اضطراب مزمنchronic anxiety) سیستم های عصبی رتیکولو آندوتلیال آنها به گونه ای خود را تنظیم می نمایند که فرد بطور طبیعی در حالت بیداری،هشیاری بیشتری را نسبت به وقایع اطراف خویش نشان می دهد.این امر طبیعتا سبب می شود که نیاز به محرک خارجی در آنها کمتر شده و تا زمانی که اعتماد به نفسشان پایین است منبع اضطراب کشف و رفع نگردد و به سوی درونگرایی متمایل

می شوند(شاملو.1378)

با توجه به موارد فوق مشاهده می شود که وجود اضطراب به علت کمبود اعتماد به نفس در افراد جامعه تأثیر بسزایی در میزان درونگرایی و برونگرایی آنها دارد به گونه ای که ممکن است یک فرد برونگرا در اثر شدت فشارهای وارد ناشی از اضطراب حاصل از نبود اعتماد به نفس به تدریج به فرد درونگرا تبدیل شود و در صورتی که این فشار همچنان ادامه داشته باشد ممکن است در افرادی که با مشاغل اجتماعی سروکار دارند و باید در تعامل دائم با جامعه باشند سبب کاهش شدید کارآیی آنها بشود و اعتماد به نفس آنها رفته به رفته کمرنگ تر شود.این موضوع در جامعه معلمان بسیار حائزاهمیت است بر اساس دیدگاه آیزنگ نظریه ی یونگ مبنی بر اینکه درونگرایی به عنوان یک حالت روانشناختی طبیعی در شرایط خاص محیطی است کاملا صحیح می باشد و این امر مبتنی بر خواص فیزیولوژیکی بدن است و به عنوان یک واکنش طبیعی در برابر اعتماد به نفس تلقی

می شود.از سوی دیگر افراد درونگرا در مواردی که جامعه شان افراد برونگرا مورد تقدیر و ستایش قرار می گیرند دچار خجالت زدگی شده و احساس کم ارزشی

می کنند.(یونگ.به نقل از سید محمدی.1386) همچنین بسیاری از افرادی که در معرض کاهش اعتماد به نفس مداوم قرار می گیرند ممکن است نسبت به زندگی دارای دیدگاه منفی شوند ولی باید اعلام نمود که اعتماد به نفس در زندگی افراد به علت انتخابی است که آنها برای ادامه ی زندگی خویش انجام داده اند و این انتخاب بنا به هر دلیلی ممکن است آنها را با مشکلات مواجه کرده باشد اما نکته ی مهم این است که تمایل افراد به درونگرایی در زمان رویارویی تقلیل اعتماد به نفس این توانایی را به آنها می دهد که با تمرکز بیشتری به مشکل خود توجه نموده ونهایتا در حل آن مشکل کوشش نموده و موفق شوند.در این موارد افراد درونگرا با دقت هرچه تمامتر که به جمع آوری اطلاعات در خصوص علل بروز مشکلات و چگونگی رفع آنها می پردازند و آنقدر کوشش می کنند تا نهایتا با حل مشکلات مورد نظر بطور طبیعی به دیدگاه مثبت نسبت به زندگی دست

می یابند.در اینجا باید به نظریه ی آیزنگ اشاره نمائیم که بروز درونگرایی و برونگرایی در افراد همیشه حالت نسبی داشته و درارتباط با وقایع خارجی زندگی آنها می باشد.به صورتی که در شرایط مناسب افراد دارای یک حد تعادل در رفتارهای درونگرا وبروگرای خویش بوده و بر اساس شرایط زندگی خویش ممکن است بیشتر بسوی  درونگرایی و برونگرایی متمایل شوند.

بطور مثال فردی که در حالت عادی برونگرا است ممکن است پس از تماس طولانی مدت با وقایع خارجی که با اعتماد به نفس در ارتباط است تبدیل به یک فرد درونگرا شود و پس از رفع آن وقایع می تواند دوباره به شخصیت برونگرایی خویش برگشت نماید(آیزنگ.به نقل‌از سید محمدی.1386)بنابراین با توجه به روابط پویا و دینامیک مابین دو بعد رفتاری درونگرایی و برونگرایی و ارتباط آن با اعتماد به نفس اهمیت این امر مشاهده می شود.

 

فهرست مطالب:

مقدمه

بیان مسأله

اهمیت موضوع

اهداف

فصل دوم

پیشینه ی تحقیق

نظریه ها

جمع بندی

فرضیه ها

فصل سوم

جدول متغیر های تحقیق

تعاریف مفهومی

عملیاتی  متغیرها

روش تحقیق

نوع تحقیق از نظر هدف

روش اندازه گیری متغیر

 روایی و اعتبار

روش ها و آزمونهای آماری

جامعه و نمونه آماری

روش نمونه گیری

حجم نمونه

فصل چهارم

 توصیف متغیرها

آزمون  فرضیه ها

فصل پنجم

بحث و اندازه گیری

پیشنهادات

محدودیت های پژوهش

منابع و مآخذ

 

منابع و مأخذ:

1- سیدمحمدی،یحیی(1386).نظریه های شخصیت.تهران:نشرویرایش.

2- پاشا شریفی،حسن(1380).روش های تحقیق در علوم رفتاری.تهران: انتشارات سخن.

3- دلاور،حسن(1387).روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی. تهران: نشر ویرایش.

4- سیاسی ، سید علی اکبر (1376).نظریه های شخصیت.انتشارات سخن.

5- شاملو، سعید(1378). بهداشت روانی، انتشارات رشد.

6-کریمی،یوسف،(1386).روانشناسی تربیتی.تهران: نشر ارسباران.

7- کریمی،یوسف،(1379).روانشناسی اجتماعی. انتشارات ارسباران.

8- محمودی،غلام رضا(1376).بررسی اعتماد به نفس .ارومیه:انتشارات دانشگاه.

9- اسلامی نسب،علی،(1373).روانشناسی اعتماد به نفس.تهران:انتشارات مهرداد.

10-کریمی،یوسف،(1379).روانشناسی شخصیت.انتشارات موسسه نشر ویرایش.

  11- گنجی،حمزه(1385).روانشناسی عمومی. تهران:نشر ساوالان .                  

 

منابع اینترنتی:

www.moshaver.mihanblog.com

www.nedayemoshaver.com

www.ravanshenas.blogsky.com

www.daneshnameh.roshd.ir

www.sid.ir

www.hamdardi.net


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ی بررسی رابطه بین اعتماد به نفس با خصایص شخصیتی درونگرایی و برون گرایی در بین دانشجویان دختر و پسر . doc

پایان نامه رابطه رنگ با تیپ شخصیتی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

اختصاصی از اس فایل پایان نامه رابطه رنگ با تیپ شخصیتی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه رابطه رنگ با تیپ شخصیتی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی


پایان نامه رابطه رنگ با تیپ شخصیتی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

تعداد صفحات :103

 

 

 

 

 

 

 

 

  • کلیات
  • مقدمه
  • بیان موضوع
  • بیان مسئله
  • اهداف تحقیق
  • فرضیه های تحقیق
  • ضرورت تحقیق
  • متغیرهای تحقیق
  • تعریف عملیاتی


 

   


مقدمه

انسان دارای حسی است به نام بینایی، که این عمل را جز چشمهای او چیز دیگر میسر نمی گردند. جهان هستی را بوسیلة این دو عضو کوچک پیچیده و حساس می توانیم ببینیم جهانی که تمام اجزا و اشیای آن مشخصه ای به نام رنگ دارند.

هنگامیکه چشمان، بسته‌اند، جز سیاهی و تاریکی چیزی وجود ندارد ولی به محض گشودن آنها دنیا پراز رنگهای مختلف تصویر وارونه پردة حساس اتاق تاریک چشمانمان می گردد و عمل دیدن انجام می پذیرد در واقع اگر رنگهای مختلف تصویر نداشت. چرا که همانگونه که صدا اعصاب شنوایی را تحریک میکند و عمل شنیدن بوقوع می پیوندد و به دنبال آن عکس العمل در فرد بوجود می آید، رنگ نیز پس از تأثیر و تحریک اعصاب گیرنده خود موجب دیدن و مهمتر از آن سبب ایجاد دخالت انگیختگی در فرد میشود.

روانشناسی و فیزیولوژی رنگها و نحوه تأثیر آنها در حالتهای رفتاری و روانی افراد از مباحث بسیار مهمی اند که در زمینه رنگها قابل طرح و بررسی اند.

هر رنگی به مقتضای خاصیت خود به نوعی در روان انسان اثر می گذارد. که بی ربط به رفتارهای اجتماعی روانی او نیست. انتخاب رنگ اتاق، کتاب، میز، لباس و همیشه موردتوجه آدمی بوده و کسی می خواهد رنگ دیوارهای اتاقش کرم باشد یا دیگری سبز کم رنگ و

اینها همه گویایی تأثیر رنگ در انسان اند. بطوریکه هر فردی بنا به مسایل درونی خود به رنگی انس دارد و آن را می پسندد.


موضوع پژوهش:

رابطه رنگ با تیپ شخصیتی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در سال تحصیلی 87-86

بیان مسئله:

پدیده رنگ از جمله پدیده های طبیعی است که شناخت آن تاریخی بس کهن داشته و در طول تاریخ تکامل بشر مطرح بوده است، این شناخت در جهت کاربرد رنگ برای زیبا جلوه دادن هر چه بیشتر و بهتر نمودن محیط زندگی است، از این رو مطالعات و پژوهشهای بسیاری از گذشته تا حال در مورد رنگ صورت گرفته و در دو قرن اخیر شناخت علمی نسبت به آن افزایش یافته است.

با شناخت علمی پدیده رنگ، مساله ترجیح رنگها بر یکدیگر مطرح گردید، پژوهشهای صورت گرفته دربارة ترجیح رنگها، از نظر روان شناسی جنبة علمی داشته و با دیدگاههایی چون نظریه های زیباشناسان که ترجیح رنگها را جزء ذاتی آنها دانسته و اساساً امری ذهنی تلقی می کنند توافق نظر ندارند و با تأکید بر ذهنیت این امر، تحقیق در این زمینه را بی مورد می دانند.

آنچه مسلم است عوامل در ارتباط با ترجیح رنگ مطرح می گردد که به طور اختصار میتوان به این گونه بیان کرد:

  • عوامل فیزیکی، شامل عواملی است که به فیزیک نو مربوط بوده و در رویت رنگها و ترجیح رنگی بر رنگ دیگر مؤثر هستند. برای نمونه میتوان از طول موج و تواتر آنها نام برد.
  • عوامل فیزیولوژیکی، این دسته از عوامل شامل فیزیولوژی چشم گیرنده های نور، تارها و سیستم عصبی هستند.
  • عوامل فرهنگی- اجتماعی، از جمله این عوامل میتوان از ارزشهای فرهنگی، طبقه اجتماعی، پدیده های جمعی مانند مد، نامگذاری رنگها در فرهنگهای مختلف و نمادگرایی نام برد.
  • عوامل فردی که میتوان از حالات و واکنش های هیجانی، خصایص و ویژگیهای و شخصیتی فرد نام برد که با ساختار شخصیتی فرد در ارتباط هستند.

با توجه به این که، هر فرد دارای صفات، خصوصیات رفتاری و ویژگی های شخصیتی منحصر به فرد است و با داشتن زندگی اجتماعی و گروهی با بسیاری دیگر از افراد، همنوائی دارد. انسان جهت داشتن رفتاری نسبتاً ثابت در پیرامون تعامل های خود، نیاز به تماس و برخوردهایی با محیط داخلی و خارجی خود دارد. فرد با اعمال محرکهائی از خارج متاثر گشته و نسبت به آن واکنش نشان میدهد و به همین ترتیب در اثر کنش و واکنش هائی که در درون فرد، متشکل از یادگیریهای گذشته، نگرش و منطق و استدلالی که از آن بهره مند است، مجموعه ای پویا ونسبتاً ثابت از رفتار پدید می‌‌ آید که بدان شخصیت فرد اطلاق می گردد.

در پژوهش حاضر، موضوع مورد بررسی در ارتباط با ترجیح رنگ وخصوصیات شخصیتی افراد است که با پرسشنامه شخصیتی(جهت سنجش بعد درون گرا -برون گرا) و سوالهایی در مورد ترجیح رنگ است که تشکیل مرحله ای از مراحل پژوهش را می دهند.

بر اساس پرسشنامه یاد شده و سوال بیان شده در مورد ترجیح رنگ، اساساً رابطه بین شخصیت و رنگ بررسی و به سوال زیر پاسخ داده می شود که:

  • آیا بین ترجیح رنگ و شخصیت افراد رابطه وجود دارد؟


هدف پژوهش:

در اجتماع امروزی کمتر کسی یافت میشود که به اهمیت رنگ و اثر عمیق آن روی انسان تردید داشته باشد. هر کدام از رنگها به تفاوت سردی و گرمی یا خنثی بودن، تأثیر روانی مشخصة خود را روی انسان ایجاد میکند با وجود خصوصیات فوق العاده ای که رنگ دارد غالب اشخاص نسبت به آن کم توجه و یا کاملاً بی تفاوت هستند. شناخت قدرت رنگ به انسان در حل پاره ای مشکلات کمک قابل توجهی نموده است به طبیعت نگاه کنیم تا متوجه شویم چگونه با عوض شدن فصول، رنگها نیز تغییر میکند و پیوسته ترکیبات زیبایی بوجود می آورند. معیار انسان در تمیز یک ترکیب رنگی زیبا، طبیعت است.

طبیعت منبع الهام در فراگیری هماهنگیهای صحیح و زیبا است. رنگهای هیجان انگیز بهاری در مقابل با رنگهای سرد و آرام زمستانی در احساس کاملاً متفاوت در انسان برمی انگیزند. (لوچه، 1370، صفحه 30)

علیرغم خصوصیات گوناگون رنگ، این پدیده از قواعدی پیروی میکند که شناخت آنها میتواند در بهره گیری مناسب از رنگ کمک و راهنمای مؤثر میباشد. با فراگیری چنین قواعدی استفاده از رنگهای مختلف آسان گشته، میتوان محیط زندگی را به مکانی دلپذیر برای زیستن تبدیل نمود.

با توجه به توضیحات فوق هدف از این پژوهش سعی در بررسی علاقمندی افراد نسبت به رنگی خاص و تیپهای شخصیتی در این زمینه میباشد.

امید است که بتوانیم با این پژوهش گامی مؤثر در شناخت رنگ و اهمیت آن در زندگی روزمره و عادی افراد بردارم. (ویدا ابی زاده، 1372، ص 11)

فرضیه پژوهش:

پژوهش فوق دارای فرضیه زیر است:

  • بین انتخاب رنگ و شخصیت افراد رابطه وجود دارد.

اهمیت مساله:

رنگ نیز مانند هوا و آب بخشی از دنیای ماست. هیچ چیز بدون رنگ بدون شکل مادی قابل رویت نیست، نه معماری و نه هنر و نه طراحی و

رنگ پدیده ای آنچنان وسیع است که تلاش برای شناسایی آن در یک پاراگراف به نظر عجولانه میآید. زیرا رنگ با اغلب فعالیتهای بشری در تماس است و در واقع مواردی که رنگ در آن نقش نداشته باشد نادر است. فیزیک، زیست شناسی، پدیده های ادراکی و بالخصوص روان شناسی و همه و همه با رنگ در ارتباط هستند.

انتخاب رنگ بعنوان یکی از راههای شناخت انسان موضوعی مورد اختلاف و بحث انگیز است. (کارکیا، فرزانه، 1375، ص 50)

به این دلیل ساده که انسانها شبیه هم نیستند این موضوع تا حدی بحث انگیز می نماید.

حتی دوقلوهای همسان که از نظر فیزیولوژیکی کاملاً به هم شبیه هستند نیز دارای شخصیت های متفاوتی می باشند. هر قدر که اشخاص شکاک وناباوری وجود داشته باشند ولی با افزایش تدریجی بیماریهای روانی در سراسر دنیا، روشها و نظریه های جدیدی برای تشخیص بیماریها ابداع میشود که رنگ را نیز شامل میشود.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه رابطه رنگ با تیپ شخصیتی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی