مقدمه
ما نیازمندیم خود را متقاعد سازیم که مردمی پاک و خردمندیم، و ملاحظه کردیم که چگونه این موضوع سبب میشود نگرشهای خود را نسبت به مسائلی که برایمان مهم هستند، تغییر بدهیم. مثلاً ملاحظه کردهایم که اگر شخص، با توجیه بیرونی اندم، برخلاف نگرش خود، نطقی به نفع مصرف و قانونی ساختن ماری جوانا ایراد کند و بفهمد که فیلم آن سخنرانی برای گروهی از جوانان مستعد متقاعد شدن، نمایش داده میشود، مایل است به خود بقبولاند که ماری جوانا چندان هم بد نیست، تا بدین وسیله کمتر احساس پلیدی کند.
در این قسمت، شکل دیگری از این موضوع را مورد بحث قرار خواهیم داد: فرض کنید به کاری دست بزنیم که آسیب زیادی به یک شخص بیگناه وارد سازد. همچنین، فرض کنید که این آسیب و گزند، واقعی و عینی باشد. این شناخت که «من شخصی پاک، عادل و خردمند هستم» با شناخت دیگر که «من به شخص دیگری آسیب رساندهام» مغایر خواهد بود. اگر آسیب و گزند وارد شده، روشن و واقعی باشد، آنگاه نمیتوانید با تغییر عقیده خود نسبت به یک مساله مانند کاری که در آزمایش ماری جوانا انجام شده- ناهماهنگی را کاهش دهید. در این موقعیت، شیوه موثر کاهش ناهماهنگی این است که تقصیر قربانی عملتان را به حداکثر برسانید، تا خدو را مجاب سازید که قربانی شما، سزاوار آن آسیب و گزند بوده، یا عملش او را مستوجب آزار شمار کرده است، یا وی شخصی بد، شرور، کثیف و سزاوار سرزنش است.
حتی اگر مستقیماً موجب آزار قربانی نشده باشید، ولی از اول او را دوست نداشته و آرزو کرده باشید که به او گزندی برسد، باز هم ممکن است این ساز و کار[1] کارگر افتد. مثلاً، پس از اینکه چهار دانشجو در دانشگاه کنت به ضرب گلوله پاسداران ملی ایالت اوهایو کشته شدند، چندین شایعه به سرعت منتشر شد، مبنی بر اینکه: 1- هر دو دختر مقتول، آبستن بودند (بنابراین هوسباز و بیبند و بار بودند)، 2- بدنهای هر چهار نفر پر از شپش بود، 3- قربانیان چنان مبتلا به سیفلیس بودند که به هر حال در عرض دو هفته میمردند.
همانطور که در فصل اول خاطرنشان ساختم، این شایعات به کلی بیاساس بودند.
دانشجویان مقتول، همه پاک، منزه و هوشمند بودند. در واقع، دو نفر از آنها حتی در تظاهراتی که منجر به آن واقعه اسفناک شد، شرکت نداشتند؛ بلکه در حینی که در محوطه دانشگاه قدم میزدند، به گلوله بسته شدند. چرا مردم شهر اینگونه مشتاق بودند که این شایعات را باور کنند و منتشر سازند؟ دانستن این موضوع به طور قطع و یقین غیرممکن است، لیکن گمان من این است که این شایعات، به همان دلایلی پخش شد که شایعات پراساد و سینها[2]، در میان مردم هند پخش شد؛ یعنی به دلیل آرامش بخش بودن آنها، موقعیت را مجسم کنید: کنت شهری سنتگرا است. بسیاری از مردم شهر از رفتار افراطی بعضی از دانشجویان، خشمگین و غضبناک بودند، احتمالاً بعضی امیدوار بودند که دانشجویان جزای خود را ببینند، اما آنها را سزاوار مرگ نمیدانستند. در چنین شرایطی، هر اطلاعاتی که قربانی را بد جلوه دهد، به کاهش ناهماهنگی کمک میکند, چه این نکته استنباط میشود که در واقع، مردن آنها چیز خوبی بوده است. به علاوه، تمایل به باور کردن اینکه قربانیان، گناهکار و مستوجب آن سرنوشت بودند، به طرق مستقیمتر هم ابزار میشد. چند نفر از اعضای پاسداران ملی ایالت اوهایو سخت معتقد بودند که قربانیان سزاوار کشتن بودند و یک خانم دبیر شهر کنت که جیمز میچنر با او مصاحبه کرده بود، تا آنجا پیش رفت که اظهار داشت «هر کس در خیابانهای شهری مانند کِنت، با موی بلند، لباس کثیف یا پای برهنه ظاهر شود، مستحق کشته شدن است.» وی ادامه داد که این حکم درباره فرزندان خود وی هم قابل اجراست.
تحقیق آماده با موضوع توجیه خود 16 صفحه word