لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه32
فهرست مطالب ندارذ
پیشگفتار
قران کتابی است که با گذشت زمان و ایام نه تنها از ارزش ان کاسته نمی شود بلکه هر روز که علم پیشرفت می کند اعجاز و ارزش علمی قران بیشتر نمایان می شود و اشکار می کند که این کتاب نمی تواند کتاب عادی باشد.قرآن میتواند پاسخ گوی سؤالات ما در همه زمینهها، اعم از اجتماعی،فرهنگیو علمی باشد.
اگر روانشناسان. دانشمندان و حتی اقتصاددانان در این کتاب بنگرند بهترین قوانین را خواهند یافت !
در واقع قران کتابی است برای عزت و پیشرفت بشر در دنیا و آخرت .
منشاء زندگی در قرآن کریم:
پیدایش وخلقت موجودات خوب تریننکات قرآنی است که بزیبائی شرح داده شده است. آفرینش موجودات زنده از آب و نیز خاک بارها مورد اشاره قرار گرفته است در این میان توجه ویژهای به خلقت انسان از آب و خاک دارد.
{أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السمَوَتِ وَ الأَرْض کانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شىْءٍ حَىٍ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ}[الأنبیاء :30]؛آیا کافران نمی بینند که آسمانها وزمین(درآغاز خلقت به صورت توده عظیمی در گستره فضا،یکپارچه) بهم متصل بوده وسپس آنها را از هم جدا ساخته ایم وهر چیز زنده ای را( اعم از انسان وحیوان وگیاه) از آب آفریده ایم. ایا ایمان نمی آورند؟
{وَ اللَّهُ خَلَقَ کلَّ دَابَّةٍ مِّن مَّاءٍ فَمِنهُم مَّن یَمْشى عَلى بَطنِهِ وَ مِنهُم مَّن یَمْشى عَلى رِجْلَینِ وَ مِنهُم مَّن یَمْشى عَلى أَرْبَعٍ یخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى کلِّ شىْءٍ قَدِیرٌ}[النّور:45]
و خداست که هر جنبندهاى را (ابتدا)از آبى آفرید. پس پارهاى از آنها بر روى شکم راه مى روند و پارهاى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار(پا)راه مىروند. خدا هر چه بخواهد مىآفریند. در حقیقت، خدا بر هر چیزى تواناست.
در این دو آیه صراحتاً منشاءآفرینش را آب معرفی مینماید و به پیوستگی آسمان و زمین در پیش از پیدایش آب اشاره دارد. مسلماً آنچه که پیوستگی آسمان و زمین را موجب میشود عدم وجود اتمسفر در اطراف کره زمین بوده است. پس از تشکیل اتمسفر و تمرکز گازهای حیاتی در بخشهای پایینی جو، اتمسفر زمین شکل گرفته و با پیدایش آب و استقرار آن بر روی زمین و پس از تشکیل خاک اولین موجودات حیاتی متابولیسمدار خلق شدهاند.
{فَإِنَّا خَلَقْنَکم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضغَةٍ مخَلَّقَةٍ وَ غَیرِ مخَلَّقَةٍ لِّنُبَینَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فى الأَرْحَامِ مَا نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى...}[الحجّ:5]؛پس (بدانید) که ما شما را از خاک آفریدهایم، سپس از نطفه، سپس از علقه، آنگاه از مضغه، داراى خلقت کامل و (احیاناً) خلقت ناقص، تا (قدرت خود را) بر شما روشن گردانیم. و آنچه را اراده مىکنیم تا مدتى معین در رحمها قرار مىدهیم...
{وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشرٌ تَنتَشِرُونَ}[ الروم:20]؛یکی از نشانه های ( دال برعظمت وقدرت) خدا این است که (نیای) شما را از خاک آفرید وسپس شما انسانها( به مرور زمان زیاد شدید ودر روی زمین برای تلاش در پی معاش) پراگنده گشتید.
{هُوَ الَّذِى خَلَقَکم مِّن تُرَابٍ ثمَّ مِن نُّطفَةٍ ثمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثمَّ یخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثمَّ لِتَبْلُغُوا أَشدَّکمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شیُوخاً وَ مِنکُم مَّن یُتَوَفى مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُّسمًّى وَ لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ} [غافر:67]؛خدا کسی است که شما را از خاک می آفریند،سپس(خاک را) به منی تبدیل میگرداند،وبعد( منی را) به ژالو گونه ای تبدیل مینماید،وآنگاه به شکل نوزادی (ازشکم مادرانتان) بیرونتان میاورد. بعد تا میر سید به کمال قوت خود،آنگاه پیر میشوید برخی از شما پیش از آن مرحله میمیرند- و تا به وقت معین میرسید. امید است شما بفهمید.
{هُوَ الَّذِى خَلَقَکُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْترُونَ}[الأنعام:2]؛خدا آن ذاتی است که شما را از گل آفریده است؛( برای زندگی هریک از شما) زمانی را تعیین کرده است(مرگ) وزمان معین را تنها خدا میداند وبس. سپس شما شک وتردید به خود راه میدهید.
}وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الانسنَ مِن سلَلَةٍ مِّن طِینٍ}[مومنون: 12]؛ما انسان را از عصاره ای از گل آفریده ایم.
{الَّذِى أَحْسنَ کلَّ شىْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الانسنِ مِن طِینٍ}[السجده:7]
همان کسى که هر چیزى را که آفریده است نیکو آفریده، و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.
در این آیات، خداوند پاک منشاء خلقت انسان را از خاک بیان نموده است.
مراد از خلقت اولیه از خاک این است که پدر بزرگ نخستین ما یعنی حضرت آدم علیه السلام از خاک آفریده شده و چون خلقت غیرآدم علیه السلام ( بنی آدم) منتهی به خلقت آدم میشود ، در نتیجه خلقت ایشان هم در اصل از خاک بوده است. چرا که مواد غذایی که وجود انسان و حتی نطفة او را تشکیل میدهد اعم از ماد حیوانی و گیاهی و همچنین عناصر و اجزای سازندة سلولهای بدن موجود زنده، همه از خاک و روییدنیهای زمن نشأت میگیرد.
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم صریحاً به غذای انسان و دیگر موجودات اشاره میکند و میفرماید:
به غذایت نگاه کن که از دانهها و حبوبات ، انگور و خرما و زیتون و درخت نخل و از باغهای پر درخت و میوههای تر و خشک درست شده و همة اینها برای شما و حیوانات شما تعیین گردیده است.
اگر در این آیه بیشتر دقت نماییم به نکات بسیار جالب و ارزشمندی برخورد مینماییم . پرورش دادن گیاهانی که یا مستقیماً غذای انسانند یا آنکه به طور غیرمستقیم غذای انسان را فراهم میآورند، نیاز به یک خاک حاصلخیز دارد. حاصلخیزی خاک به عوامل متعددی مربوط است که در مجموع میتوان آنها را به صورت زنجیری مرتبط باهم در نظر آورد. از میان این عوامل به ذکر نمونههایی بسنده میکنیم.
{فَاستَفْتهِمْ أَ هُمْ أَشدُّ خَلْقاً أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَهُم مِّن طِینٍ لازِبِ}[الصافات:11]؛( به منکران بعث وقیامت بگو) از ایشان پرس وجو کن که آیا آفرینش( دوباره) ایشان سخت تر ودشوار تر است یا آفرینش چیز هائی که آفریده ایم؟ ما که ایشان را از گل چسبنده ناچیزی آفریده ایم. {وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الانسنَ مِن صلْصلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسنُونٍ}[الحجر:26]؛وما انسان را از گل خشکیده فراهم آمده از گل تیره شده گندیده ای بیافریدیم.
خلقت از (تراب) (طین) و (حَمَإٍ مَّسنُونٍ) سه مرحله از مراحل تکامل خاک در بستر اولیه کره زمین است که بر اثر وجودآب و نیز گازهای تشکیل دهنده سطح زمین و به کمک دیگر کانیهای متشکله سطح زمین، خاک ها تکامل یافته و نهایتاً اولین سلولهای حیاتی از میان خاکهای سیاه و بدبو شکل میگیرند.
با تشکیل اولین سلولهای حیاتی، آنچه از این پس مهم جلوه مینماید تشکیل سلولهای بزرگتر با کارائی بیشتر که امکان ادامه حیات در شرایط زیست محیطی مختلف را دارا باشند. مسلماً شکلگیری و ایجاد گونههای مختلف حیاتی مستلزم رشد و تحولی هدفمند در اشکال اولیه حیات به شمار میآید .
آفرینش انسان جلوهای از قدرت خدا
خبرگزاری شبستان: دیباچه هر کتابی، خلاصه و فشرده آن کتاب است و انسان دیباچه کتاب آفرینش و نشانهای از عظمت و خلاّقیت خداوند بزرگ است. در قرآن مجید که خود معجزه پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله و نشانه عظمت و قدرت پروردگار عالم است، علاوه بر تمام آیات قرآن که هر کدام به نوعی نشانی از خالق یکتاست، آیاتی نیز وجود دارد که اشاره به توحید و یگانگی خداوند متعال دارد و با تعبیر "وَ مِنْ آیاته" آغاز میشود. این آیات عبارتند از آیههای 20 تا 26 سوره روم و همچنین آیه 46 همین سوره و آیههای 37 و 39 سوره "فصّلت" و 29 و 32 سوره "شوری". این آیات یازدهگانه یک دوره کامل توحید میباشد.
هفت آیه از این آیات در سوره "روم" آمده که سه آیه از آنها درباره نشانههایی است که در درون وجود انسان (انفسی) و سه آیه دیگر درباره نشانههایی است که در خارج از وجود انسان (آفاقی) و یک آیه هم درباره "آفاق" و "انفس" هر دو آمده است. نخستین آیه از این آیات، آیه 20 سوره روم است که درباره آفرینش ابتدایی انسان اولیّه یعنی حضرت آدم علیهالسلام است.
***
آفرینش انسان از دیدگاه دانشمندان
درباره آفرینش انسان و مواد اولیّه آن نظریات گوناگونی وجود دارد که دو نظریه از دیرباز بوده است. عدّهای معتقد به تبدّل انواع جانداران از جمله انسان هستند. مانند "چارلز داروین" طبیعی دان انگلیسی که درباره آفرینش انسان معتقد است انسان یکی از انواع موجودات زنده است و با میمون از یک منشأ بوده و این دو دارای اجداد مشترک بودند و انسان تکامل یافته و به صورت کنونی درآمده است1.
خداوند متعال در آیه 59 سوره آل عمران با تشبیه خلقت حضرت عیسی علیهالسلام در خارقالعاده بودن و استقلال آفرینش به آدم علیهالسلام میفرماید:"إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَم خَلَقَهُ مِنْ تُراب." همانا مَثَل آفرینش عیسی در خارقالعاده بودن به امر خدا مانند آفرینش آدم بوده که خدا او را از خاک آفرید پس بدان خاک گفت بشری به حدّ کمال باش، هماندم چنان شد.
"کرسی موریسُن" در انتقاد از نظریه داروین مینویسد: "کشفیّات داروین فقط قدم بزرگی در راه پیشرفت افکار فلسفی بوده است. اما امروز کسی مانند "هِگل" نمیتواند بگوید که با آب و مواد شیمیائی و زمان میتوان آدم آفرید"2. هگل میگوید: "هوا و آب و مواد شیمیایی و زمان به من بدهید و من با آنها انسان خلق کنم"3. با پیشرفت روزافزون علم و دانش، بیپایه بودن این نظریه روشنتر می شود. ما میبینیم در عصر حاضر حتی کسانی که دست به شبیهسازی میزنند، با پیوند سلّول زنده از یک گیاه یا حیوان به یک موجود دیگر مانند خود موجود سلول گرفته شده، جاندار دیگری به وجود میآورند، همانند پیوند گل و گیاه است4. نه این که با یک مشت خاک و هوا و آب بتوان موجود زندهای را خلق کرد. چرا که دمیدن روح و جان خلاّقی قادر و حکیم میخواهد که او تنها خداوند حکیم است که هستیبخش تمام جهان هستی است. و او است که به خاک تیره و خاموش، روح و جان میبخشد چنانکه میفرماید: "...وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی..." و از روح خود در آن دمیدم.. و بعضی دیگر معتقدند که آفرینش انسان مستقل از سایر جانداران میباشد که این عقیده نشأت گرفته از ظواهر دینی و کتب آسمانی میباشد. مخصوصا قرآن مجید هم تأیید میکند. از جمله آیه 20 سوره روم و 59 سوره آل عمران.
"کرسی موریسُن" مینویسد: "حقیقت امر این است که مؤلف این کتاب هم اطلاع صحیحی در این خصوص ندارد اما معتقد است که حیات، نشانهای از قدرت بیچون و چرای الهی است و به هیچ وجه جنبه مادی ندارد"5. "هو الخالِقُ الباریءُ المُصَوِّرُ.."6. او خداوندی است خالق، آفرینندهای بیسابقه و صورتگری بینظیر.... باز در همان کتاب در جواب "هگل" که انسان را موجودی کاملاً مادی و تصادفی فرض میکند، مینویسد: هگل فراموش کرده است که برای این کار نطفه و جرثومه حیات نیز لازم است. ایشان پس از آن که ذرّات نامریی را جمع کردند و برای خلقت انسان آنها را با نظم و ترتیب پهلوی هم چیدند، تازه باید به قالب آن جان بدهند. به فرض آن که به انجام همه این امور خارقالعاده توفیق یافت از بین میلیون ها احتمال فقط به یک احتمال ممکن است جانوری به وجود آید که چشم روزگار غریبتر از آن چیزی ندیده باشد. خوشمزهتر آن که پس از کامیابی در این امر، تازه خود "هگل" نخواهد گفت این موجود عجیب بر حسب اتفاق و تصادف به وجود آمده، بلکه میگوید:«هوش و نبوغ من آن را خلق کرده است».
"راستی خداوند برای ایجاد شگفتیهای خلقت، اسباب و وسایل اسرارآمیزی به کار میبرد که فهم آن از قوّه تعقّل ما خارج است".
***
خصایص انسان از نظر علمی
1. تمام خصایص موجودات آلی را دارد چون از عناصر تشکیل یافته است(خصایص عنصری)= تن.
2. تمام خصایص موجودات زنده و آلی را دارد.
3. تمام خصایص "جانوری" را دارد (خصایص بیولوژیک)= جان. علاوه بر آن، خصایصی مخصوص به خود دارد که در هیچیک از موجودات زنده و جانوران جاندار هم دیده نشده و آن وجود "روان انسانی" با خصائص انسانی است= روان7 .
***
موادّ اولیّه آفرینش انسان از نظر قرآن
نخستین آیهای که خداوند متعال به آن اشاره میکند، و آن را نشانهای از عظمت و خلاّقیت خود میشمارد، آیه 20 سوره روم و اشاره به آفرینش و موادّ اولیه انسان نخستین که مهمترین نعمت و موهبت الهی به انسان است، میباشد. چنانکه میفرماید:"وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ". یکی از نشانههای او این است که شما را از خاک آفرید و سپس شما انسان هایی شدید که در روی زمین پراکنده شدید چرا که دیباچه هر کتابی خلاصه و فشرده مطالبی است که در آن کتاب نوشته شده است. و دیباچه کتاب آفرینش، انسان است که در هر جمله و صفحه آن کتاب، علوم و فنونی نهفته است و هرکدام از آن صفحات، دانش و تخصصّ مخصوص به خود را میطلبد. مثلاً علم طب از نظر جسم و تن و روانشناسی از جهت روان و... انسان را مورد بررسی قرار میدهند. از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نقل شده است که فرمود: "أَتَزعَمُ أنَّک جِرمٌ صَغیرٌ وَ فیک انْطَویَ العالَمُ الأَکْبَر، أنتَالکتابُ المُبینُ الَّذی بِأَحْرُفِه تَظْهَرُ المُضمَرُ8 " ای بشر آیا خیال میکنی که به ظاهر جِسم کوچکی هستی، در صورتی که در وجود تو جهانی پر از رمز و راز نهفته است. تو یک کتاب آشکاری هستی که هر یک از حروف و کلمات آن کتاب آشکار کننده نهان خلقت بزرگ است.
واقعا انسان چه مخلوق عجیبی است که ابعاد گوناگون آن هنوز برای بشر ناشناخته است. چنانکه علی علیهالسلام میفرماید: "مَن عرفَ نَفسَهُ فَقد عرف رَبِّهُ" هرکس خودش را بشناسد، خدای خود را شناخته است. انسانی که کرات مختلف و دریاها و خشکیها را تسخیر کرده و با پیشرفت سریع علمی خود، دنیا را مانند یک دهکده کوچک قرار داده و در یک زمان خیلی کوتاه از تمام گیتی باخبر میشود و اطلاعات علمی خود را در اختیار دیگران میگذارد و اطلاعات دیگران را بلافاصله دریافت میکند؛ چگونه از خاکی آفریده میشود که یک مادّه بیحرکت و خاموش است؟ چه نیرویی غیر از خالق توانا میتواند از خاک تیره، انسان متمدن و سراسر نور و لطافت و زیبایی بیافریند و هوش و ذکاوتی به او عطا کند که دنیا را به استخدام خود درآورد؟
میدانیم که هر سازنده و پدید آورندهای ابزار و ماده اولیه میخواهد اما خداوند متعال همه موجودات از جمله انسان را بدون سابقه و ابزار و ماده اولیه آفرید: "...اِبتدعَ ما خلقَ بِلا مِثالٍ و لا تعبٍ و لا نصَبٍ و کُلّ صانِعِ شَیءٍ فَمِن شَیءٍ صنَعَ و اللّهُ لا مِن شیءٍ صنع ما خلقَ". خدا هرچه آفریده، ابتکاری و بدون سابقه بوده، نقشهای از پیش در میان نبوده و رنج و تلاشی تحمل نکرده9.
خداوند متعال در مورد خلقت اولیّه انسان در آیات متعددی با لفظ "تراب"10 و "طین"11 تعبیر آورده و بیان فرموده است که انسان را ابتداءً از خاک آفریده است. چنانکه در این باره جریان حضرت عیسی علیهالسلام را به آدم علیهالسلام که کاملاً مستقل، و از خاک به وجود آورده، مقایسه میکند و میفرماید: "إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب...". این آیه تصریح دارد بر این که حضرت آدم علیهالسلام مستقلاً از خاک گرفته شده زیرا که قرآن برای آدم نه پدری قایل است و نه مادری و تبدّل انسان از موجودات دیگر را نفی میکند و میفرماید: "بَدأَ خَلْقَ الإِنْسانِ مِنْ طِین..12. خداوند انسان را ابتداءً از خاک آفرید. حالا خاک چه مراحلی را پشتسر گذاشته در آیات متعدد متذکّر میشود مانند: سورههای سجده:7 - مؤمنون: 12 - حجر: 26 - الرحمان: 14 که حاکی از مراحل خاک، گِل و لای، گِل خشکیده(مانند سفال) و گِل چسبنده است.
آیه 20 سوره روم به دو نمونه از قدرت خلاّقیت خداوند متعال اشاره میکند:
1. آفرینش انسان از خاک ممکن است اشاره به خلقت اولیه انسان که مخلوطی از آب و خاک، آنهم از انواع مختلف خاک های تیره، قرمز، سبز، سخت، نرم، خشن، ملایم و سخت باشد13 یا اشاره به نطفه و غذای انسان است که باز از خاک به صورت میوهجات و سبزیجات به دست میآید و با آن غذاها سلّول به وجود میآید و از آن سلولها نطفه ساخته میشود و از نطفه؛ انسان.
دکتر"الکسیس کارل" میگوید: "عناصر تشکیل دهنده نطفه انسان ابتدا از فرآوردههای خاکی مانند: آهن، مس، کلسیم و ید تهیه میشود که زمین آنها را به صورت میوهها و سبزی ها درمیآورد و گیاهان در بدن دام ها به لبنیات و گوشت تبدیل میشوند و بدن انسان با استفاده از آنها نطفه و اسپرم را میسازد.
2. لفظ "إذا" در آیه "فجائیّه" است و در مواردی به کار میرود که کاری یک مرتبه انجام گیرد یعنی خداوند قدرت انتشار و تولید مثل به انسان عطا کرد و در مدت کوتاهی نسل بشر زیاد شد. که اگر زمینه تولید مثل و توالد و تناسل را در نهاد انسان قرار نمیداد، امکان نداشت نسل بشر رو به افزایش بگذارد.
***
موادّ اولیّه آفرینش انسان از دیدگاه احادیث
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در این زمینه میفرماید: "خداوند مقداری خاک از قسمت های سخت و نرم زمین و خاک های مستعد، شیرین و شورهزار آن گرد آورد، و آب بر آن افزود تا گلی خالص14 و آماده شد و با رطوبت، آن را بهم آمیخت تا به صورت موجودی چسبناک15 درآمد و از آن صورتی دارای اعضاء و جوارح، پیوستگی ها، گسستگی ها آفرید، آن را جامد کرد تا محکم شود و صاف و محکم و خشک ساخت تا وقتی معلوم و سرانجامی معین و آنگاه از روح خود در او دمید و دارای افکاری قرار داد که به وسیله آن در موجودات تصرف کند به او جوارحی بخشید که به خدمتش پردازد و ابزاری عنایت کرد که وی را به حرکت درآورد، نیروی اندیشه به او بخشید که حق را از باطل بشناسد و ذائقه، شامّه و وسیله تشخیص رنگ ها و اجناس مختلف در اختیار او قرار داد و او را معجونی از رنگ های گوناگون و مواد موافق و نیروهای متضاد و اخلاط مختلف حرارت، برودت، رطوبت، یبوست، ناراحتی و شادمانی ساخت16. عبداللّه بن یزید بن سلام از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در مورد آفرینش آدم و این که چرا "آدم" نامیده شد، پرسید. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: "برای این که از خاک و گرد و غبار روی آن آفریده شده است. گفت: آیا آدم از تمامی خاکها آفریده شد، یا از یک نوع از خاک؟ فرمود: بلکه از تمامی خاکها، زیرا که اگر از یک نوع خاک آفریده شده بود، همدیگر را نمیشناختند، و همه با یک قیافه آفریده میشدند. گفت: آیا در دنیا مَثَلی برای انسان ها هست؟ فرمود: خاک؛ چرا که خاک انواع و اقسامی دارد: خاک سفید، سبز، سرخ مایل به سفیدی، غبارآلود(سفید کدر)، سرخ، صاف، سرد، شورهزار، خشن، نرم. لذا مردم هم مانند خاکها نرم، خشن، سفید، زرد و سرخ به رنگ خاک ها آفریده شدند17. پس حیات و هستی، نشانهای از قدرت بیچون و چرای الهی است و به هیچوجه جنبه مادی ندارد.
درک این جهان عظیم و شگفتی آفرین از جمله انسان با دور پروازی های ذهنش در گذشته اندیشی و آینده نگری عمیق، حمل هستی این جهان بر وجود بخت و اتفاق یا ضرورت کور را امکان ناپذیر می نماید. وقتی که به این شیوه تأمل میکنم، احساس میکنم ناچار به وجود یک علت اولی باشم؛ که ذهن هوشیاری کمابیش شبیه ذهن انسان داشته باشد و سزاوارم که خداشناس نامیده شوم… ولی سپس این شک در خاطرم خلجان میکند که به ذهن انسان که به اعتقاد راسخم از وضعی نظیر ذهن نازلترین حیوانات ارتقاء و تکامل یافته است، اعتماد هست؛ که چنین استنباطهای شکوهمندی به عمل آورد.»
چارلز رابرت داروین (1809-1882) زندگی خود را در قرنی که اوج تکیه بشر بر علم بود سپری کرد. نظریهی او که به «نظریه تکامل» شهرت دارد برخلاف پیش بینی کانت مبنی بر این که در زیست شناسی ، گالیله یا نیوتونی ظهور نخواهد کرد انقلابی در عالم زیست شناسی ایجاد کرد که ابعاد اصلی این انقلاب در حوز دین و جهان بینی الهی بود. نقلی که در ابتدا آورده شد از داروین بود که با نگاهی به این متن میتوان چندی از زمینه های ابعاد این نظریه را دید، آنجا که انسان را تکامل یافته حیوانات میداند، نه موجودی با آفرینشی مستقل. آنجا که به ذهن انسان ، که از گذشته به علت تفکر و انتخاب، خود را از همه چیز برتر میدانست شک میکند که بتواند استنباطها و برداشتهایی سرنوشت ساز بکند. مهمتر و اصلیتر آنچه است که او دربارة خداوند و آفرینش گفته است.
اعتقاد داروین به خداوند در طول عمر او رو به کاهش بوده است به طوری که در ابتدا او نقش خداوند را در خلقت موثر دانسته است، در سالهای اخیر عمرش موضعی بیشتر لاادریگرانه گرفته است و در نهایت در زندگی نامه ی خود که توسط خودش نوشته شده بود و چند دهه پس از مرگش به چاپ رسید، او به وضوح خدا را انکار میکند. ولی باید اشاره کرد که هنگام مرگ او کتاب مقدس را برسینه گذاشته بود.
در این نوشته در ابتدا نظریاتی که در مورد خلقت انسان گفته شده است را بیان خواهیم کرد و گذشته نظریهی داروین و پایه ها و اصول آن را مختصری شرح میدهیم. سپس ابعاد تعارض نظریه داروین و دین و همچنین واکنشهایی که در برابر آن در غرب و در بین علمای اسلامی صورت گرفته است را خواهیم گفت. در انتها به بررسی واکنشها در برابر ابعاد تعارض خواهیم پرداخت.
خلقت و پیدا یش انواع
دربارة پیدایش انواع دو فرضیه وجود داشته است. فرضیه اول، ثبات انواع میباشد که شامل نظریه خلقت و نظریه ثبات انواع براساس قدمت انواع است. نظریه ثبات انواع براساس قدمت انواع که منسوخ شده است میگوید انسان از هیچ نوع دیگر مشتق نشده است و این طور هم نیست که برای مثال صد میلیون سال پیش پیدا شده باشد بلکه قدمت دارد و اگر تا بینهایت به عقب بازگردیم انسان و انواع دیگر وجود داشته اند . این نظریه مورد قبول فیلسوفانی همچون ارسطو و ابن سینابوده است.
نظریة خلقت، ثبات انواع را براساس حدوث انواع می داند . بطوری که یک نوع که تا کنون نبوده است یکباره آفریده شد. این نظریه برداشت عالمان دینی ازکتب دینی بود و بین مردم رواج داشته است.
تبدیل انواع فرضیه دوم میباشد که بر خلاف فرضیه ثبات انواع، خلقت انسان را تدریجی میداند و شامل دو نظریه لامارک و داروین است. نظریه لامارک بیان میکرد که اعضا و اندامهای یک جانور در طی کار و کابرد آنها تحول می یابد و این تحول و تعدیل، اکتسابی و وراثتی است؛ یعنی با توارث منتقل میشود. برای مثال میتوان دراز شدن گردن زرافه را بر اثر گردن کشیدن به سوی برگهای درختان بلند نام برد. نظریه داروین که پس ازچندی از لحاظ علمی بر این نظریه چیره شد و نظریه غالب گشت را بیان خواهیم کرد.
داروینیسم
داروین پیش از آنکه نخستین کتاب خود را منتشر کند؛ بیست و پنج سال به بررسی و آزمایش در زمینه های متفاوت و گوناگون پرداخت و مجموعهی شواهدی حیرت آور را گرد آورد ، آنگاه با ایدهای که از نظریه مالتوس گرفته بود نظریه خویش را بیان کرد. نظریه او از سه مفهوم شکل گرفته است که به این شرح میباشد:
الف) تغییرات تصادفی: داروین شواهدی بدست آورده بود که وجود تغییرات کوچک ، تصادفی و خودبخودی در میان یک نوع را نشان میداد. ویژگی مهم این تغییرات آن بود که آنها وراثت پذیر بودند. یعنی پس از به وجود آمدن میتوانستند به نسل بعدی منتقل شوند.
ب) تنازع بقا: اولاً در میان موجودات زنده تعداد آنهایی که میتوانند به حد تولید فرزند برسند کمتر از کل موجودات زنده است. ثانیاً بعضی از این تغییرات مطلوب بوده است و موجب برتری نامحسوسی در این رقابت و تنازع در بین یک نوع و یا بین انواع گوناگون در یک محیط میشوند و بعضی نامطلوب بوده است. و موجب ضعیف شدن نوع میشود.
پ) بقای انسب : از دو مقدمه بخش قبل میتوان نتیجه گرفت وقتی نوعی این چنین تغییر مطلوبی را بدست می آورد در رقابت و تنازع بقا پیروز میشود و طول عمر بیشتر از حد میانگین خواهد داشت که موجب افزایش زاد و ولد و جمعیت آنها خواهد شد. جمعیت گروه دیگر که تغییرات نامطلوب دارند کاهش خواهد یافت. این روند موجب گسترش نوع اول بر نوع دوم خواهد شد و این سیربه «انتخاب طبیعی» این تغییرات می انجامد و با گذشت زمان طولانی و به طور کاملاً تدریجی و نامحسوس ، تبدیل نوع رخ میدهد.
داروین در کتاب نخست خود که با نام «منشأ انواع» در سال 1859 منتشر شد، نام انسان را ذکر نکرده بود؛ اما در کتاب دوم با نام « تبار انسان» که دوازده سال بعد آن را منتشر کرد، بحثهایی دربارة شباهت نزدیک اننسان به گوریل کرده است و سعی میکند نشان دهد چگونه میتوان ممیزه انسان را براساس تعدیل تدریجی نیاکان آدم نمای او در جریان انتخاب طبیعی توجیه و تعلیل کرد. آن چه در نظر یات او جالب و حائز اهمیت است آن است که او مصر بر آن بود که اخلاق و تواناییهای روانی انسان با قوای دیگر حیوانات، تفاوت درجهای دارند. یعنی تفاوت، نوعی نیست بلکه فقط در شدت و ضعف است و میتوان برای حیوانات نیز قائل به درجات ضعیفی از احساس تفهیم و تفاهم شد.
پس از شکل نظریه، تعارض بین آن و کتاب مقدس دیده شد و سپس ابعاد دیگر نیز خود را نشان داد و سرانجام چهار تعارض پدیدار شد که آنها را ذکر میکنیم.
تعارض با متون دینی
در گذشته نظریاتی علمی، بیان شده بود که با متون کتاب مقدس تعارض داشت، اما از آنجاییکه این متون به مسائل مهمی نمی پرداختند، تعارض خود را بزرگ جلوه نمیداد.اما این بار نظریه علمی نکات مهمی را به زیر سئوال می برد.
تئوری تکامل همانطور که به آن اشاره شد، خلقت انسان را تدریجی و او را تکامل یافته حیوانات پیشتر میدانست. حال آنکه از کتب دینی نظریه ثبات انواع براساس حدوث زمانی برداشت می شد. در تورات به صورت مستقیم به خلقت مستقل انسان اشاره شده است . در مورد انجیل نیز افراد کلیسا این چنین برداشتی را از آن بیان میداشتند.
در مورد قرآن باید گفت تاکنون با نظریه علمی تعارض پیدا نکرده است و در این مورد نیز نصی بر خلقت مستقل انسان در قرآن نیست، ولی تا آن زمان تمامی تفسیرها حاکی از خلقت ثبوتی انواع براساس زمانی بود این اولین بعد تعارض میباشد که مستقیماً از خود نظریه بر میخواست.
تعارض با اشرفیت و قدسی بودن انسان
در تعالیم دینی ادیان مختلف همواره انسان دارای مقام و منزلت ویژه ای بوده است و رابطه بین او و خداوند برقرار بوده است. در تورات آمده است که خدا آدم را به صورت خود آفریده است و نیز در آئین یهود ، یک انسان با همة آفرینش برابر است. در دین زردشت برترین آفریدگان مادی انسان دانسته شده است. در اسلام نیز انسان از جایگاه ویژه ای برخوردار است به طوری که تمام جهان آفرینش در خدمت انسان است تا او در حرکت استکمالی خود به کمال نهایی که مقام قرب الهی است، برسد.
جدا از اشاره های مستقیم که شد، انسان چه در تمدن شرقی و چه در تمدن غربی دارای ویژگی ها و برتریهای انکار ناپذیر و متمایز کننده ای بوده است . این تمدن ها انسان را دارای حسن اخلاقی میدانستند، نظیر وفاداری و ایثار، از خود گذشتگی که همه با حق انتخاب بوده است؛ یعنی میتوان ایثار بکند یا نکند. زیرا در بعضی حیوانات ممکن است این چنین چیزهایی دیده شود ولی همراه با حق انتخاب نباشد. و انسان دارای تفکر برتر بوده است که موجودات دیگر از آن بی بهره بوده اند.
حال آنکه داروین ادعا میکرد که تفاوت اساسی بین انسان و حیوان نیست. هاکسلی به عنوان یکی از طرفداران داروین ادعا میکرد: بین انسان و عالیترین میمونها تفاوت کمتری است تا بین عالیترین و پست ترین میمونها . داروین حسن اخلاقی را نیز به عنوان تغییرات مطلوبی بیان می کرد که موجب برتری قبایلی که آنرا بدست آورده اند بر قبایل وحشی می شد و سرانجام او قبایل بدوی را حلقه مفقوده بین انسان و حیوان می دانست .
تعارض با جهان بینی الهی
مهمترین و حادترین تعارض که پایه نظریه داروین پیش آمد تعارضی بود که بین جهان بینی علمی و جهان بینی الهی پیش آمد . این بار تعارض به طور مستقیم از خود نظریه نبود و با توجه به برداشت از شیوه به وجود آمدن هستی از نظریه داروین بود، که این برداشت در نظر بسیاری از متکلمان مغایر با نظریات دینی دربارة پیدایش جهان بود. بر اساس این برداشت که به نوعی تعمیم نظریه داروین به نظم کل هستی بود، برهان اتقان صنع که یکی از مهمترین براهین اثبات خداوند در بین الاهیون میباشد منفی دانسته میشد. این تعمیم قواعد انتخاب طبیعی را در مورد کل هستی بیان می کند.
این برهان بر دو مقدمه استوار است: اول آنکه ما موجودات را می بیینیم و در آن نظم را مشاهده میکنیم و دوم آنکه این نظم بدون نظم دهند ای مدبر امکان ندارد؛ لذا جهان دارای آفریننده است و ما خداوند را به عنوان آفریننده آن میدانیم. هر آنچه منظم است به چهار علت میباشد. (فاعلی، مادی، صوریی، غایی) و در بین این چهار علت ، علت غایی مبین وجود نظم دهنده ای آگاه و مدبر است. علت غایی بیان میکند که علاوه بر وجود خالقی آگاه و توانا، این نظم دهنده از این نظم هدفی را داشته است که از ابتدا برای رسیدن به آن هستی را خلق کرده است. اما بنا بر تعمیم نظریه تکامل، برای ایجاد این نظم احتیاج به یک شخص مدبر نمی باشد زیرا بر پایه قانون انتخاب طبیعی، جهانن سیر تکامل و انضباط خویش را طی میکیند و نظم در آن ایجاد میشود و همچنین چون نظم ایجاد شده براساس یکی سری تصادف میباشد؛ هرگز نتیجه نهایی را نمیتوان از ابتدا دانست و این نظم را برای رسیدن به آن ایجاد کرد. بنابراین با متزلزل شدن مقدمه دوم ، برهان نیز متزلزل میگردد.
تعارض در نظام اخلاق
بار دیگر نظریه داروین به عنوان پایهای برای یک تعارض شد و برداشتهای عدهای از این نظریه، تعارض را بین علم و دین ایجاد میکرد. از ترکیب و التقاط آراء زیست شناسی و سیاسی، نظریه ی اخلاقی اجتماعی به نام داروینیسم اخلاقی به بارآمد. از آن جا که تنارع برای بقاء و انتخاب اصلح و انسب، ناموس طبیعت است و این روش با توجه به نظریة داروین موجب تکامل طبیعت گشته است، با این عبارت که رقابت ترقی را افزایش میدهد، عده ای الگویی برای نظام اجتماعی و اخلاقی انسانها بدست آوردند که در آن ارزش، حذف ضعیف توسط قوی تر میباشد و هر گونه اقدامی در خلاف جهت سیر تکاملی بقای اصلح، ضد ارزش قلمداد میگردد. در این نظام جایی برای ملاحظه کارهای احساسی برای افراد ضعیف نیست، در این چنینی جامعه ای کمک به تهی دستان ، خدمت به بیچارگان و یاری از درماندگان هیچ معنایی ندارد و مطرود میباشد . پرواضح است چنین نظام اخلاقی کاملاً مغایر با نظام اخلاقی دینی است زیرا هر آنچه آنجا مطرود است در نظام دینی از موجبات سعادت و کمال انسانی میباشد و هر آنچه که در اخلاق دارو نیستی موجب ترقی و تکامل است در اخلاق دینی باعث بدبختی و شقاوت انسان میباشد
بشربودن انسان کامل
انسان کامل موجودی همانند دیگر موجودات و آفریده ای از آفریده های خداوند است. بنابراین انسان کامل ، از دایره آفریده بیرون نمی رود و تحقق و وجود همه کمالات در مصداقی و یا همه مصادیق انسان کامل به معنای خداوندی آنان نیست. تاکید بر بر جنبه هایی چون بشر بودن و آفریده شدن و بندگی از سوی انسان کامل و پیامبر به این معنا و مفهوم است که حضور قوی و شدید جنبه های الهی در آنان به معنای بیرون رفتن از حوزه انس
مقاله تکامل انسان از نظر قرآن