بررسی تأثیر ناکامی در میزان پرخاشگری بین دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی شهرستان قروهفصل اول
(الف ) مقدمه
« به نام آنکه هر چه هست و نیست همه در گه قدرت اوست »
دلم می خواست دنیا رنگ دیگر بود ، خدا با بنده هایش مهربانتر بود ، وز آن بیچاره مردم یاد می فرمود ، دلم می خواست خدا از بارگاه خویش ، زنجیر گران می آویخت ، تا بیچاره گان خدای را در پای آن دیوار ، به درد خویش آگاه می ساختند ، مگو این آرزو خام است ، مگو روح بشر همواره سرگردان وناکام است اگر این آسمان درهم نمی ریزد ، و گر این کهکشان از هم نمی پاشد ، بیا تا ما :
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم زشادی گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم «باباطاهر »
علاقه وافر به کودکان توجه به دنیای زیبا و شگرف آنان ، اهمیت به خواسته ها و آرزوها و هدف هایشان و همچنین موانع و مشکلاتی که سد راه این خواسته ها بوده و باعث می گردد برخی از این فرشته های مهربان خشم آلود وعصیانگر و برخی غمناک ، گوشه گیر و در خود فرو رفته باشند ، افزون بر آن ، عدم آگاهی والدین و مربیان درباره علل این تغییرات رفتاری در کودکان و چگونگی مقابله و برخورد با آنان برای بر طرف نمودن و کاهش اینچنین رفتارهایی ، همه و همه ، محقق را بر آن داشت تا به تحقیق د رزمینه « بررسی تأثیر ناکامی در میزان پر خاشگری بین دانش آموزان دختر و پسر ( مقطع ابتدایی ) بپردازد . تا شاید به این طریق بتوان گام کوچکی درجهت شناخت برخی از عوامل بر انگیزنده رفتارهای پرخاشگرانه و ارائه راه حل ها و توصیه هایی د راین رابطه به والدین و مربیان ، بر داشت و راه را برای تحقیقات وسیع تر در آینده هموار نمود ».
مسلم است که انجام این تحقیقات راهنمایی اندیشمندان و صاحبنظران و محققین گرامی را می طلبد که با بیان نقطه نظرهای عالمانه خود ، کاستی ها را جبران نموده و معایب را برطرف نمایند . امید است محقق را در پیمودن ره بی انتهای علم راهبر باشید . « انشاءالله»
با تشکر فراوان
(ب)طرح مسئله
موضوع این تحقیق :
« بررسی تأثیر ناکامی در میزان پرخاشگری بین دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی شهرستان قروه »
بنابر این با طرح سؤالات زیر مسئله این تحقیق را مطرح می سازیم :
1- آیا ناکامی در پرخاشگری تأثیر دارد ؟
2- آیا تأثیر ناکامی در پرخاشگری دختران و پسران دانش آموز یکسان است ؟
3- دختران دانش آموز در برابر عوامل ناکام کننده چه نوع واکنش پرخاشگرانه نشان می دهند ؟
4- پسران دانش آموز در برابر عوامل ناکام کننده چه نوع واکنش پرخاشگرانه نشان می دهند ؟
5- آیا عکس العمل های پرخاشگرانه دختران دانش آموز ، در برابر عوامل ناکام کننده برای دفاع از خود ، تسلط و بقای مانع ویا بقای نیاز است ؟
6- آیا عکس العمل های پرخاشگرانه پسران دانش آ”موز در برابر عوامل ناکام کننده برای دفاع از خود ، تسلط و بقای مانع ویا بقای نیاز است ؟
(پ) هدف تحقیق
هدف این تحقیق دارای دو جنبه بنیادی و کاربردی می باشد ، بنابراین با توجه به این هدف دو جنبه ، اهداف تحقیق مطرح می شود :
1-) جنبه بنیادی : بررسی دیدگاه روانکاری و بخصوص نظریه زیگموند فروید در مورد ناکامی بعنوان عامل برانگیزنده پرخاشگری است .
« ناکام ماندن تلاشهای فرد برای دستیابی به هدف موجب پیدایش سائق پرخاشگری شده و این نیز به نوبه خود رفتاری را برای صدمه زدن به فرد به شی موجد ناکامی بر می انگیزد و بروز پرخاشگری باعث کاهش این سائق شده و در پاسخ به ناکامی پرخاشگری یک پاسخ غالب است .» (هلیگارد ، اتکینسون 1985).
2) جنبه کاربردی : بررسی پرخاشگری دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی و ناکامی بعنوان علتی برای آن که بدین منظور ، آزمون مصّور ناکامی روزتر وایگ در کودکان مقطع ابتدایی بکار می رود .
ارائه راهبردها وتوصیه هایی به اولیاء دانش آموزان در زمینه برخی از علل رفتارهای پرخاشگرانه دانش آ”موزان و چگونگی مقابله و برخورد با آنها به منظور اصلاح رفتار آنان در جهت تخفیف رفتارهای پرخاشگرانه .
(ت ) فرضیه تحقیق
با توجه به اینکه : ناکامی به عنوان یکی از عوامل بر انگیزنده پرخاشگری ، موجب عکس العملهای پرخاشگرانه متفاوت در بین دختران و پسران دانش آموز مقطع ابتدایی می شود . چند فرضیه به ترتیب زیر مورد بررسی قرار می گیرد :
1) عوامل ناکام کننده در دختران دانش آموز مقطع ابتدایی ، باعث بروز عکس العملهای پرخاشگرانه درونی می شود .
2) عکس العمل های پرخاشگرانه دختران دانش آموز مقطع ابتدایی در جهت تسلط و بقای مانع است .
3) عوامل ناکام کننده در پسران دانش آموز مقطع ابتدایی ، باعث بروز عکس العمل های پرخاشگرانه بیرونی می شود .
4) عکس العمل های پرخاشگرانه در پسران دانش آموز مقطع ابتدایی ، در جهت دفاع از خود می باشد .
(ج) تعریف عملیاتی متغیرها و اصطلاحات :
ناکامی : حالتی است که موجود زنده – جاندار درمواقع برخورد با موانع کم و بیش عبور ناپذیر دارا می باشد موانعی که درونی و بیرونی هستند و سّد راه ارضای نیازها می شوند « لاگاش »
- هنگامی که راه دستیابی به یک هدف خواستنی بسته می شود یا دستیابی به آن به تأخیر می افتد ناکامی روی می دهد ، سدهای گوناگونی چه درونی و برونی بر سر راه کوشش های فرد برای دستیابی به هدف قرار می گیرد ، در محیط فیزیکی سدهایی وجود دارد مانند راهبندان خیابانها ، صفهای طولانی برای خرید از فروشگاهها ، خشکسالیهای که محصولات کشاورزی را از بین می برد و سرو صدا که راه بر تمرکز فکر را می بندد ، سدهای محیط اجتماعی به صورت محدودیتهای است که مردم به آدمی تحمیل می کنند ، از امر ونهی پدر و مادر گرفته تامسائل گسترده تر تبعیض نژادی یا جنسیتی ، همه در زمره همین محدودیت هاست .
گاه چیزی که مانع دستیابی آدمی به هدف و خشنود شدن وی می شود از کم و کاستیهای خودش سرچشمه می گیرد ، معلومیت های جسمانی ، نداشتن برخی از توانائیها و یا خویشتن داری ناکامی نیز ممکن است آدمی را از رسیدن به هدف باز دارند واگر کسی هدفهایی برای خود انتخاب کند که فراتر از تواناییهای او باشد ، متحملاً دچار ناکامی خواهد شد .
- به طور کلی ناکامی چیزی است بیشتر از یک محدودیت و یا باز داشتن ساده از کاری که مورد درخواست است . د رکودک ناکامی عکس العملی است به امتناع محیط از آنچه که از او خواسته است و به آن ارزشی شخصی وواقعی داده است و در بزرگسال عکس العمل فرد است در مقابل حقی که برای خود قائل است و از آن محروم شده است ، توضیحات فوق روشن می سازد که رابطه معینی میان مکانیسم درونی ناکامی و آنچه که در فرد به ویژه کودک در موقعیت های شکست زندگی عادی اتفاق می افتد ،وجود دارد «هسنارد 1975 و لافن 1969»
- عوامل ناکام کننده می تواند غایب یا حاضر باشد ،عوامل حاضر می تواند فعال یا غیر فعال باشد و در هر یک از دو حال یا درونی است یا بیرونی است .
- مفهوم ناکامی در نظریه و ازمون روز نزوایگ با سه مفهوم «فشار روانی » «مانع » و «نیاز »در امیخته و مربوط است :
الف ) « فشار روانی » موقعیتی است که مانع بر آورده شدن نیاز فرد است ، دو نوع فشار روانی وجود دارد : فعال و غیر فعال ، که هر کدام از این نوع فشار های روانی ، درونی یا بیرونی هستند .
- فشار روانی فعال درونی : تعارض های است که در روانکاری بررسی شده و در نتیجه برخورد دو نیاز با کشش مساوی حاصل می شود .
- فشار روانی فعال بیرونی : عملا مانع دستیابی فرد به هدف می شود ، مانند پلیسی که راه را بسته باشد .
- فشار روانی غیر فعال درونی : ناتوانی فرد را نشان می دهد ، آنطور که در روانشناسی آدلر مطرح است فرد در مقابل مانع احساس کهتری می کند .
- فشار روانی غیر فعال بیرونی : فرد وسیله برای عبور از مانع را ندارد مانند در بسته و نبودن کیلد برای باز کردن آن .
ب) نیاز: روز نزدایک اصطلاح « نیاز» را در مفهوم وسیعی به کار می برد و آن را به دو دسته تقسیم می کند :
1- نیازهای اورگانیم به دفاع : این نیازها برای حفظ اورگانیم در ضایعات و بهم خوردن و مشوش شدن ساخت و کنش های اورگانیم به کار می رود .
2- نیازهایی که در زندگی روزانه پیش می آید : مثل نیاز به مورد تائید قرار گرفتن ، آزاد بودن و ..
ج) مانع : کرامر (1985) می گوید : مفهوم « مانع » به معنی عوامل باز دارنده واقعیت دادن به ناکامی ، به اندازه مفهوم ناکامی اهمیت دارد .
مانع هر دو نوع درونی و بیرونی است ،
1- مانع درونی : مثلا اگر کشش حاصل از « نهاد » با « من برتر » د رتعارض قرار گیرد مانع درونی در برابر ارضاء برخی از نیازها بوجود می آورد .
2- مانع بیرونی : طبیعتا شخصی و فردی است ، زیرا برای آنکه یک محرک بصورت نمودی از مانع جلوه کند بایستی آن محرک بوسیله فرد مشخص ، انتخاب و به عنوان مانع تفسیر شود ، بدین ترتیب محرک خارجی بهانه ای است که اورگانیم پیش گرفته است تا خود را در شرایط ناکامی قرار دهد . فرد به تعبیر و تفصیر عوامل عینی دنیای خارج می پردازد و به آن عوامل صفات نا مطبوع نسبت می دهد ، کیفیت موانع بیرونی نسبی است و وابسته به جریانهای « درونی » فرد است و تابع برونفکنیهای از دنیای شخصی هر فرد است که تحت تأثیر زندگی اجتماعی حاصل می شود ، چنان است که گویی مانع هر چه باشد درونی است .
و با توجه به آنچه در مورد ناکامی ، مانع ، نیاز، استرس گفته شد ، می توان به نتایج زیر رسید :
الف – ناکامی عکس العملی است در برابر امتناعی که در پذیرفته شدن ارزشها خواه به وسیله عوامل درونی و خواه به وسیله عوامل بیرونی ، در فرد بروز می کند .
ب – مانع ، خواه درونی ، خواه بیرونی باشد ، عامل امتناعی است که فرد به آن ارزش داده است .
ج- نیاز همان ارزشی است که از طرف فرد به عوامل داخلی یا خارجی نسبت داده شده است .
د- استرس نحوه هستی داشتن فرد است در حضور عوامل امتناعی ارزش داده شده و بیرونی ویا درونی .
پرخاشگری :
- از عوامل انفعالی وجود انسان به هر گونه ای نهفته است که هنگام بروز در پرده ای از پوشش های دفاعی پیچیده شده است و به صورت بخشی از نیروی آمده برای عمل و فعالیت ظاهر می گردد .
- پرخاشگری معمولا به رفتار ی اطلاق می شود که قصد از آن صدمه رساندن ( جسمانی یا زبانی ) به فرد دیگری یا نابود کردن امکانات مادی آنها است . واژه اصلی در این تعریف قصد است ، یعنی اگر شخصی تصادفاً پای کسی را لگد کند و فوراً عذر خواهی کند ، احتمال نمی رود که بر چسب رفتار پرخاشگرانه بر آن زده شود ، ولی اگر همین عمل با قصد و نیت آزار رساندن همراه باشد ، مسلما موجب عصبانیت خواهد شد . وبا وجود این حتی اعمال عمدی پرخاشگرانه ممکن است هدفی غیر از صدمه رساندن داشته باشد . مثل قدرت ، ثروت ، مقام ، و غیره… در پرخاشگری وسیله ای ، هدف بدست آوردن پاداش است نه صدمه زدن به دیگران مثل جنگیدن برای دفاع ازخود ، حمله به فرد دیگر هنگام دستبرد ، و از این قبیل .
- رفتار پرخاشگرانه در کودکان : پرخاشگری را می توان یک حالت گذرا ویک بخش از رشد و تحول فرد دانست . روانکاوی برای اولین بار به پرخاشگری به صورت یک پدیده قابل بررسی توجه کرد . استفاده از اصطلاحاتی مانند « نیروی پرخاش » « نیروی تخریب » و بالاخره « نیروی مرگ » درهمین راستا بوده است . فروید درنظریه های اول خود ، این نیروها را مقابل یکدیگر قرار می داد ، مثلا از نیروی حفظ حیات و نیروی جنسی نام می برد ، اما بعدها میان « نیروهای من » . و نیروی های جنسی تفاوت قائل شد .
نیروی مرگ گرایش بنیادی موجودات زنده به انحلال اورگانیسم خود را نشان می دهد . بدین ترتیب ، نیروههای مرگ و زندگی در چهار چوب نیروههای متضاد قرار می گیرند .
ملانی کلاین به تبعیت از آبراهام نیاز به گاز گرفتن و با دهان پاره کردن را در کودکان واجد اهمیت می داند به ویژه در مرحله دهانی ، : وقتی کودک از مکیدن شیر در پستان مادر ناکام می شود ،
دچار اوهام پرخاشگرانه می گردد و می خواهد مادر را دندان بکند و پاره کند و پستان را گاز می گیرد .
نیروی اوهام تخریب کننده معادل نیروی سائقه مرگ است و از خصوصیات آن ، کودک احساس می کند که آنچه می خواسته در اوهامش واقعاً اتفاق افتاده است ، به عبارت دیگر او احساس می کند ، موضوع نیروی تخریب (پستان مادر ) خود را متلاشی کرده ویا در حال متلاشی کردن آن است .
کودک با اوهام پرخاشگرانه ( پاره کردن و گاز گرفتن ) مادر خود را رنج می دهد ، در همان حال با گسترش اوهام به جمع آوری و باز سازی جسم متلاشی شده می پردازد ، ترسی که از احساس متلاشی کردن مادر ایجاد می شود کاملا از بین نمی رود ملانی کلاین معتقد است سائقه مرگ و زندگی را باید به عواملی که مبنای پویاییهای روانی هستند بیفزاییم . گرایشهای تخریب به صورت وسیع و همه جانبه بالیبید و وابستگی دارند ، میان پرخاشگری و سائقه مرگ تأثیر وتأثر دورانی وجود دارد . سائقه تخریب موجب پرخاشگری می شود و پرخاشگری دلهره را بوجود می آورد و دلهره پرخاشگری را تقویت می کند . اما این دور باطل با تقویت شدن لیبید و شکسته می شود : سائقه علیه سائقه مرگ بکار می افتد و بدین وسیله زندگی حفظ می شود و ادامه می یابد . ملانی کلاین معتقد است که همین امر شکوفایی جنسی کودک را موجب می شود . ( هلیگارد و اتکینسون 1985).
هایمن معتقد است که ناکامی نیازهای بدنی راه دشمنی با موضوعات مادی را هموار می کند ، پیدایش کینه های اولیه به همان اندازه وابسته به احساس های بدنی است که محبت های اولیه .
( هارتمن ، کریس و لوونستن هر سه نفر دو گانگی لیبید و ونیروی تخریب را می پذیرند ، اما از بحث زیست شناسی درباره نیروی مرگ و نیروی زندگی خود داری می کنند و با مفهوم قدیمی پرخاشگری که مطابق آ”ن هدف پرخاش تخریب موضوع پرخاشگری است مخالفت می کنند و نشان می دهند که پرخاشگری به چهار فرآیند تازه تغییر می کند : 1- جابجایی 2- والا گرایی 3- محدود شدن هدف ها 4- تداخل پیدا کردن بالیبید و آنها اهمیت والاگرایی را بیشتر می دانند ، زیرا والاگرایی نیروی پر خاشگری را تبدیل به نیرویی می سازد که در اختیار « من » قرار می گیرد و مانند یک اصل موضوعه می پذیرند که ثبات روابط عاطفی یا موضوعات از یک طرف به توانایی فرد در تحمل ناکامی وابسته است واز طرف دیگر به والاگرایی و پرخاشگری مربوط می شود . ( پرخاشگری و ناکامی ص 27 ) .
سرج لوبوویسی با مطالعه پرخاشگری در کودکان می پذیرد که تظاهرات پرخاشگری در کودکان یکسان یکنواخت ودرحال تحول است . پرخاشگریها هم عکس العمل کودک در برابر شرایط محیط خارجی و عینی است و هم عکس العملی است در برابر تصوراتی که رفته ، رفته درونی شده اند ، این تصورات با شروع زندگی فرد در نتیجه روابط او با اشیاء و جهان خارج متمایز گشته اند .همچنانکه لوبوویسی می گوید ، به دشواری می توان مجموعه رفتارها و سلوک فرد را تحت عنوان پرخاشگری مشخص کرد . زیرا پرخاشگری را می توان به تمام رفتارهای غریزی فرد منتصب ساخت در واقع کودک می تواند در خوردن ، خوابیدن ، حرکت کردن ، یا کنترل کردن ماهیچه های ادرار و مدفوع خود پرخاشگرانه باشد ویا بعدها در دوره کودکستان و دبستان خشم خود را به صورت های شدید و ملایم به شکل امتناع کردن ، مقابله نمودن ، منکر شدن در زمینه های اجتماعی در رفتارهای خشن ، تخریب و لجبازی نشان بدهد ، این توصیف و تبین رفتار کودکان ناسازگار است و تنها شامل تظاهراتی بیرونی ، پرخاشگری می گردد .
پرخاشگری را در کودکان عاقل ، خویشتن دار و مضطرب نیز می توان یافت ، لوبوویسی در مورد کودکان مضطرب می گوید : پرخاشگری در اضطراب نقشی بعهده نمی گیرد . و برعکس اضطراب می تواند در کودک نحوه ای از بیان پرخاشگری باشد . از طرفی دیده می شود که جوانان بسیار ناسازگار غالبا نا آرام و پرخاشگر بوده اند که در جریان بلوغ کنترل شده اند . از نظر لوبوویسی رفتار پرخاشگرانه زاییده کودک به تنهایی نیست بلکه د رتغییرات روابط کودک و مادر پیدا می شود : از یک طرف برونفکنی های کودک بر مادر واز طرف دیگر نتایج پاسخهای مادر به این برونفکنی های پرخاشگرانه را باید مورد توجه قرار داد .
- تحقیقات تیره شناسان ، اهمیت تاثیر محیط اطراف فرد را در بروز رفتار پرخاشگرانه نشان داده است . آنها نه تنها پرخاشگرانه را در کودکان نفی نمی کنند بلکه معلوم می سازند که رفتارهای پرخاشگرانه تابع صورت های ویژه ای از ساخت شخصیت فرد می باشد .
پرخاشگری در حیوانات :
پرخاشگری در حیوانات برای دفاع از قلمرو و یا حفظ مقام و نقش طبقاتی دردرون یک گروه اتفاق می افتد . دارا بودن یک قلمرو موجب بروز رفتار پرخاشگرانه میشود واگر حیوان ا زقلمرو خود دور شود پرخاشگری نیز کاهش می یابد .
همچنین پرخاشگری واقعی میان یک تیره از حیوانات برای تصاحب قلمرو و یا ماده ها برای دفاع از آ”شیانه ، غذا ، یا گروهی از حیوانات همنوع بروز می کند ، در حیوانات « خود داری » همراه با رفتار پرخاشگرانه دیده می شود : خود داری مادران در برابر فرزندان ، بزرگتر ها در برابر کوچکترها و …
داده های فیزیولوژی درباره پرخاشگری :
کارلی می نویسد : فیزیولوژیستها درباره چیزی بنام « غریزه پرخاشگری » مطالعه نمی کنند ، بلکه سلوکهای پرخاشگرانه را بررسی می نمایند .
آمادگیهای فیزیولوژیکی می تواند در حیوان عکس العملهای شبه عاطفی با تظاهرات هیجانی ایجاد کند ، این عکس العمل ها در حالتی که کرتکس صدمه دیده شود دوام بیشتری دارد ، پذیرفته شده که منطقه قدامی هیپوتالاموس برای ایجاد چنین پدیده ای ضروری است . بحرانهای هیجانی شبه خشم در حیواناتی که مخ آنها برداشته شده باشد دیده نمی شود . تحریک الکتریکی منطقه قدامی هیپوتالاموس در حیوانات سالم تظاهرات شبه عاطفی ، مشابه آنچه که در حیوان عاری از کرتکس دیده شده بوجود می آورد .
کارلی ،دخالت هیپوتالاموس در رفتار پر خاشگرانه و (عادت شده )را می پذیرد . اما می گوید ورود آن رفتار ئر ساخت روانی و یا بکارگیری آن در یک حادثه وابسته به سیستم لمبیک است .
هسته های درونی هیپوتالاموس نقش بازدارنده در رفتار پرخاشگرانه را دارد . پرخاشگری پدیده ای اجتماعی است .بررسی آن در افراد به تنهایی با مشگلاتی همراه است و نمی تواند اطلاع درستی بدست دهد .تعبیر و تفسیر جامعه شناسی یا مردم شناسی رفتار پرخاشگرانهع به تنهایی نتیجه ای دو پهلو و غیر قابل اطمینان خواهد داشت ،تجربه نشان داده بدون تعارض های اجتماعی ،با تحریک التریکی مغز می توان تغیراتی در چهره ،حرکات بد ن ایجاد کرد ،معادل آنچه تعارضات
اجتماعی بوجود می آورد .
پژوهشگرانی مانند دلگادو در منطقه زیرین کرتکس و لمبیک نقاطی را پیدا کرده اند که تقویت کننده پرخاشگری هستند و نقاط دیگری یافته اند که موجب کاهش و حذف پرخاشگری می شود . –در انسان قسمت پهن بخش پیشین پیشانی و بخشی ا زقسمت بالایی آن موجب کاهش پرخاشگری می شود ، اعمال جراحی که در قسمت هایی از تالاموس ، پیشانی ، هیپوتالاموس . قسمت زیرین مغز انجام شده است با کاهش عکس العملهای پرخاشگرانه در انسان همراه بوده است .
درسال 1966 سانو و عده ای دیگر از جراحان ژاپنی ، برای کنترل رفتار حمله و پرخاش درکودکانی که ناراحتی مغزی داشتند قسمت عقب هیپوتالاموس را به مقدار کمی برداشتند و ملاحظه کردند که عمل جراحی آنان مفید بود وهمین عمل در منطقه میانی هیپوتالاموس نیز مفید بود .
- برونسون نقش هورمونها را د ر فیزیولوژی پرخاشگری بررسی کرده است و نشان می دهد که تراشحات تستوسترون در رفتار جنگجویانه به افراد بزرگ سال مؤثر است .. نبرد کردن در تمام ترشحات غده داخلی تغیر ایجاد می کند .
-اثر داروها نیز در ایجادرفتار پرخاشگرانه مؤثر است ، مصرف آمفتامینها با سایر داروها در حیوانات جونده ایجاد خشم شدید می کند ولی دوام ندارد . یا مشخصات رفتار پرخاشگرانه حیوانات را در بر نمی گیرد ، مصرف کلر و دپازپوزین موجب تقلیل پرخاشگری می شود ( پرخاشگری وناکامی ص 13)
- به طور کلی در افراد بهنجار تعداد دفعاتی که در آنها رفتار پرخاشگرانه تجلی می کند و صورتهایی که این رفتار به خود می گیرد . و موقعیت هایی که در آن بروز می کند همه تا حدود زیادی تابع یادگیری و تاثیرات اجتماعی است .
دیدگاههای مختلف در مورد پرخاشگری :
1- پرخاشگری به عنوان یک سائق : فروید پرخاشگری را به عنوان یک غریزه اساسی می نگریست نیروی غرایز مرگ ، در درون جاندار انباشته می شود و سرانجام به حدی می رسد که باید تخلیه شود ، خواه روبه بیرون وبه شکل پرخاشگری آشکار و خواه روبه درو و به صورت اعمال خود تخریبی ، اعتماد به وجود سائق پرخاشگری بسیار رواج دارد ، زیرا خشونت را معمولا نوعی رفتار غیر منطقی ، ناگهانی و انفجاری تلقی می کنند ، چنانچه گویی نوعی نیروی پرخاشگری انباشته شده است و باید مفری پیدا کند ، نحوه انعکاس جنایات در جراید ، تلویزیون نیز معمولا مشوق چنین دیدگاهی است .
2- پرخاشگری بعنوان یک پاسخ آموخته شده : بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی ، پرخاشگری هیچ فرقی با پاسخهای آموخته شده ندارد و پرخاشگری می تواند از طریق مشاهده یا تقلید ، آ”موخته شود ( مشاهده رفتار دیگران ، تقلید از رفتارها ی پرخاشگرانه ) و هر چه بیشتر تقویت شود احتمال وقوع آن بیشتر است . بندورا در آزمایشهای که انجام داد نشان می دهد که تقلید کردن عامل مهمی در مدلهای پرخاشگری کودکان است . او شباهت قابل توجه رفتار کودکانه و رفتار والدین آنها را مورد تاکید قرار می دهد .
نتیجه :
پرخاشگری به عنوان یک فعالیت دفاعی در وجود انسان سازمان ویژه ای برای چگونگی بروز پیدا می کند ، این سازمان با تغییرات بیوشیمیایی و هورمونی فعال می شود . عوامل اجتماعی موجب تغییر و جهت دادن به پرخاشگری می گردند و پرخاشگری درفرد می تواند با والاگرایی همراه باشد و به صورتی مفید در آید .
مزلو می نویسد : در انواع حیوانات پرخاشگری به طور فطری برا ی دفاع است . اما در انسان فطری نیست ، بلکه حاصل اختلال در سازمان نیروهای بی اختیاری است که به دو عوامل درونی و بیرونی فرد و همچنین به کمبود فرهنگ و قدرت کنترل او وابسته است .
بندر معتقد است : کودک در انتظار آن است که بزرگتری او را در برابر حملات خصمانه محافظت کنند و می خواهد با او صحبت نمایند . غذا بدهند و لباس بپوشانند . درمقابل مزلو معتقد است که پرخاشگری به منزله پاسخ به ناکامیهای مانند گرسنگی ، کمبود عاطفی ، کمبود ارتباط با دیگران ، ضعف ارضاء جنسی و پذیرفته نشدن از طرف دیگران است . اگر پرخاشگری را به صورت واکنشی د رنظر بگیریم می پذیریم که پرخاشگری عکس العملی در برابر اعمال پرخاش دیگران است و وابسته به تربیت خانوادگی و کمبود های عاطفی است . (روف کاربالو)
انواع عکس العملهای پرخاشگرانه:
1-پرخاشگری مستقیم :مستقما به شخص یا شی که موجد پرخاشگری است نشان داده میشود .
2-پرخاشگری غیر مستقیم (جابجا شده ):چون شخصی نمی تواند پرخاشگری خود را به صورت مستقیم به عامل موجد پرخاشگری نشان بدهد ،آْنرا به فرد یا شی دیگری انتقال می دهد و موضوع پرخاشگری را جابجا می کند ،مثلا معلمی ازدست همسرش عصبانی است ، خشم خود را با فریاد زدن بر سر دانش آموزان نشان می دهد چون قادر نیست به همسرش خشمگین شده و یا فریاد بزند . و یا کودکی که از دست والدینش عصبانی است چون نمی تواند با آنها با پرخاش واکنش نشان بدهد ، اسباب بازیهای خودش را خراب کرده ویا می شکند .
3- پرخاشگری درونی : که در آن ضربات خشم متوجه خود فرد است که در این نوع « دلهره » تسلط دارد مثل خود کشی .
4- پرخاشگری بیرونی : که ضربات خود را به بیرون و محیط وارد می کند و در رابطه فرد با محیط به شکل تقلیدی .، اجتماعی و تکامل یافته تر بروز می کند مثل آدم کشی .
5- پرخاشگری نسبت به خود : پرخاشگری نسبت به خود به صورت خود آزاری اولیه مثل خود را گاز گرفتن ، چنگ زدن ، .. خود آزاری ثانویه و هدایت شده مثل کوبیدن سر به دیوار ، نرده ، … که موجب زخمهای خطرناک می شود و آنافروید نشان داد که : پرخاشگری ثانویه در کودکانی که در مؤسسه نگهداری کودک هستند بیشتر است . همچنین در کودکان عقب مانده و روانپریش اهمیت زیادتری دارد . رفتارهای خود آزاری ثانویه جزء اختلالات کم و بیش دائمی هستند و غالبا به حد افراطی می رسند و به منزله بروز خشم برای تخریب خود است . کودک نسبت به رفتار خود بی تفاوت است ولی ناظرین دستخوش ترس و وحشت می شوند . در خود آزاری اولیه ، رفتارهای که از کودک سر می زند ، از عوامل عادی و سرشتی شخصیت است یعنی وسیله ای است برای سازگاری ، اکتشاف ، سازماندهی و خود کامجویی او .
فصل دوم :
ادبیات مربوط به تحقیق
پیشینه تحقیق
تحلیلی از تحقیق های پیشین
1) چکیده برخی از تحقیقاتی که در زمینه « پرخاشگری » « ناکامی » « آزمون روزنزوایگ » در کشورهای دیگر انجام گرفته است .
الف ) تحققات در زمینه پرخاشگری
1- ( فروید 1900 ) درزمینه سائق های غریزی معتقد بود که همه رفتارهای ا زدو دسته غرایز متضاد نشات می گیرد « غریزه های زندگی » که به زندگی و رشد انسان نیرو می بخشد . و « غریزه های مرگ » که انسان را به سوی نابودی سوق می دهد، کار مایه غریزه زندگی شهوت زیست – مایه است ، که عمدتاً بر فعالیت های جنسی متمرکز است . غریزه های مرگ می تواند به شکل خود کشی و دیگر رفتارهای خود ویران گر متوجه درون شوند . و یا به صورت پرخاشگری به دیگران به سوی بیرون متوجه گردند . بنابراین میل جنسی و پرخاشگری دو انگیزه اساسی رفتار آدمی است .
( هلیگارد و اتکینسون 1985).
2- آزمایشات ( ایرنا س ایبل ابیس فلدت 1963)در زمینه غریزه پرخاشگری نشان داد که موشهایی که د رانزوا بزرگ شده اند ( بدین معنی که هیچگونه تجربه ای در جنگیدن باموشهای دیگر نداشتند ) به موش دیگری که به قفس آنها وارد شده حمله می کنند ، بعلاوه موش منزوی همان نحوه تحدید و حمله موشهای مجرب را بکار می برد ، بدین ترتیب با اینکه رفتار پرخاشگرانه می تواند در اثر تجربه اصلاح و متعادل شود ولی تحقیقات نشان می دهد که ظاهراً نیازی به آموختن پرخاشگری نیست .
3- تحقیقات ( زیلمن ، کچر ، میلاد وسکی ) د رزمینه سبب های انگیزشی در پرخاشگری نشان داد که حتی تحریکی که ناشی از محرک نامطبوع نباشد درصورت وجود محرکهای پرخاش انگیز ممکن است پرخاشگری را افزایش دهد . در این تحقیق افرادیکه در نتیجه ورزشهای تلاش انگیز برانگیخته شده بودند ، پرخاشگری بیشتری علیه کسی که قبلا آنان را عصبانی کرده بود نشان دادند و پرخاشگرتر از کسانی بودند که چنین تمرینهایی نداشتند ، اما در پی آن فعالیتهای سخت پرخاشگری علیه آن کسی که آنان را عصبانی نکرده بود افزایش نیافت .
4- تحقیقات ( آلبرت بندورا1973) د رزمینه مشاهده رفتار پرخاشگرانه نشان داد که ، تماشای سرمشقهای پرخاشگرانه ( چه بصورت زنده و چه در فیلم ) درمقایسه با تماشای سرمشقهای ناپرخاشگر یا نداشتن سرمشق موجب افزایش رفتار پرخاشگرانه درکودکان می شود . دیدن سرمشق زنده به تقلید اعمال پرخاشگرانه خاص تری منجر می شود ، د رحالیکه مشاهده سرمشقهای فیلمی ( خواه زندگی حقیقی وخواه فیلم کارتون ) انواع گوناگون پاسخهای پرخاشگرانه را سبب می شود .
اگر نمونه پرخاشگرانه برای رفتار پرخاشگرانه اش پاداش داده شود ، کودکانی که شاهد رفتار سرمشق پرخاشگر هستند بیشتر پرخاشگر می شوند ، تا آنهایی که شاهد سرمشق پرخاشگری باشند که برای پرخاشگری خود تنبیه می شود .
5- تحقیقات ( کنراد لورنز 1966) در زمینه ضرورت پرخاشگری نشان داد که پرخاشگری بخشی لازم از سازمان صیانت ذات حشرات است . براساس مشاهداتی که او از رفتار حیوانات داشته پرخاشگری را از نظر تکامل دارای اهمیت فوق العاده می داند . چون به حیوانات جوان امکان می دهد که قویترین وخردمندترین والدین را داشته و گروه را قادر می سازد تا بهترین رهبر را داشته باشند .
6- تحقیقات ( جین و کوانتی 1977) در زمینه پرخاشگری به عنوان پالایش نشان داد که : بررسی بر روی کودکان و شرکت دادن آنها در فعالیتهای پرخاشگرانه ، یا رفتار پرخاشگرانه را افزایش می دهد و یا بجای کاهش پرخاشگرانه آن را در همان سطح نگه می دارد . در آزمایش های که با بزرگسلان انجام گرفته ، همان نتایج به دست آمده است در یک مورد وقتی فرصت های مکرر برای وارد کردن ضربه برقی به فرد دیگری ( فردی که نمی تواند تلافی کند ) داده شده دانشجویان بتدریج بیشتر تنبیه گر شدند ، بعلاوه در جملات بعدی افراد خشمگین حتی بیشتر از افراد که خشمگین نبودند تنبیه گری نشان دادند . اگر پرخاشگری نقش پالایشی داشت ، سائق پرخاشگری افراد خشمگین می بایستی با اعمال پرخاشگرانه کاهش یابد و می بایستی هر چه بیشتر پرخاشگری نمایان شود تنبیه گری کمتری گردد . ( اگر پرخاشگری اثر پالایشی داشت تجلی آن می بایست از شدت احساسهای پرخاشگرانه بکاهد . )
7- تحقیقات ( کلاین ، کرافت و کوریر 1973) د ر زمینه کاهش حساسیت نسبت به پرخاشگری ، مشخص کرد ، تماشای خشونت موجب برانگیختگی هیجانی در کودکان می شود ، اما با تکرار آن ازشدت واکنشهای فیزیولوژیکی کاسته می شود . وقتی فیلم یک مسابقه خشن مشت بازی برای پسران پنج تا دوازده سال نمایش داده شد ، گروهی از آنان که در گذشته زیاد تلویزیون تماشا کرده بودند ، بر انگیختگی بسیار کمتری نشان دادند ( بر اساس اندازه گیری پاسخ گالوانیکی پوست ) تا گروهی که به طور متوسط فقط چهار ساعت در هفته تلویزیون تماشا کرده بودند .
8- تحقیقات ( برکووتیز 1971) در زمینه پالایش روانی پرخاشگری نشان داد که ، فعالیتهای بدنی فراوان پرخاشگری را کاهش می دهند .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 102 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله بررسی تأثیر ناکامی در میزان پرخاشگری بین دانش آموزان دختر