علیرغم تاکید دولت جرج بوش بر رویکرد دیپلماتیک در مقابل ایران، مانورهای نظامی و اظهارات تندی که از سوی تهران و واشنگتن شنیده میشود احتمال مواجهه تسلیحاتی میان دو کشور را افزایش داده است.
تشدید لحن مخاصمهجویانه مقامات آمریکایی علیه ایران در هفتههای اخیر باعث شده تا بسیاری از سیاستمداران ضدجنگ آمریکایی و اروپایی نسبت به زمینهچینی کاخ سفید برای انجام یک حمله نظامی «پیشدستانه» به ایران ابراز نگرانی کنند. به باور بسیاری از تحلیلگران، مواضع جدید رئیس جمهور آمریکا در قبال ایران و تقویت ساختار نظامی این کشور در خلیجفارس یادآور برخی از صداهایی است که قبل از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ شنیده میشد. جرج بوش بارها بر این موضوع پافشاری کرده که او هیچ طرحی برای حمله به ایران ندارد و تنها میخواهد از جان سربازان آمریکایی در عراق محافظت کند اما بالاترین میزان حضور نظامی آمریکا در خلیجفارس از زمان حمله به عراق موید چنین چیزی نیست.
آسوشیتدپرس، BBC، رویترز، فرانسپرس، گاردین، ریانوستی، الجزیره، هفتهنامه تایم، و بسیاری از روزنامهها و خبرگزاریهای دیگر در یک ماه اخیر از طرحهای پنهانی آمریکا برای حمله به ایران سخن گفتهاند. مقامات کاخ سفید این اخبار را همواره تکذیب کردهاند تا آنجا که جرج بوش طرح موضوع حمله به ایران را «سر و صدای مخالفانش» خواند و گیتس و رایس این اخبار را مضحک نامیدند. تهران نیز تاکید میکند که این اخبار جزئی از جنگ روانی آمریکا برای وادار کردن ایران به تعلیق غنیسازی است و دولت و ملت ایران از این جنگ روانی نمی ترسند. اما هیچ کس پاسخ نمیدهد که مجهز کردن ناگهانی همسایگان عرب ایران به سیستمهای ضد موشک پاتریوت با چه هدفی صورت گرفته است؟ بیانیه تعدادی از فرماندهان بلندپایه ارتش آمریکا و تاکید آنان بر این که اگر کاخ سفید هرگونه دستوری برای آغاز حمله نظامی به ایران صادر کند از سمت خود استفعا خواهند داد (ساندیتایمز) به چه دلیلی منتشر شده است؟ ابراز نگرانی نمایندگان سنا و کنگره از حمله به ایران و طرح سنا برای کاهش اختیارات نظامی بوش نشانه چیست؟ راهپیمایی صدهزار نفره در لندن برای چه بود؟ پوتین با چه هدفی به آمریکا درباره گسترش دامنه جنگ تا ایران هشدار داد؟ و دهها سئوال دیگر.
به نظر میرسد اینکه ایران مقصر اصلی اوضاع عراق و کشته شدن سربازان آمریکایی در آن کشور معرفی شود بخشی از سیاستی است که خواهان افزایش فشار بر تهران است و میخواهد افکار عمومی را بصورت بالقوه برای پذیرش هر اقدامی علیه جمهوری اسلامی آماده کند. دولت بوش از حاکم ساختن تئوریاش در عراق و سرزمینهای فلسطینی ناکام مانده و در اندیشه آن است که راهی برای جلوگیری از وقوع یک «بازگشت به عقب بزرگ» در افغانستان و لبنان بیابد. از زمانی که بازها طرح بلندپروازانه استقرار دموکراسی در خاورمیانه را طراحی کردند نزدیک به پنج سال میگذرد. هرج و مرج جنونآمیز و مرگباری که در پی حمله سال ۲۰۰۳ به عراق متولد شد نخستین محصول این سیاست بود.
اینک کاخ سفید در پی ایجاد یک ائتلاف با شرکت اسرائیل و دولتهای عرب است تا راهی برای مقابله با اردوگاه جدید بنیادگرایی مذهبی متشکل از ایران، حزبالله و حماس پیدا کند. در این داستان جدید نقش ایران به عنوان بزرگترین تهدید منطقهای علیه آمریکا و یکی از عوامل اصلی بیثباتی موجود در عراق تعریف میشود، هر چند برای بهرهگیری از کمک حکومتهای اقتدارگرای عرب سنی در برابر ایران دولت بوش باید بتواند یک راه حل سریع برای بحران فلسطین پیدا کند.
نئوکانها در کاخ سفید نشان دادهاند که علاوه بر تحلیلهای استراتژیک، انگیزههایی به غایت ایدئولوژیک برای «تعیین تکلیف ایران» دارند. با این وصف در شرایطی که جمهوریخواهان از سال آینده وارد رقابتهای انتخاباتی فشرده با دموکراتها برای تسلط بر کاخ سفید خواهند شد هیچ چیز به اندازه یک فضای امنیتی دیگر نظیر آن چه در ۱۱ سپتامبر یا انتخابات دور دوم ریاست جمهوری بوش وجود داشت نمیتواند مواضع آنان را در مقابل کبوترها تقویت کند. این اما فقط یک روی سکه است. نومحافظهکاران اثبات کردهاند توجه چندانی به چندجانبهگرایی در مواجهه با بحرانهای بینالمللی ندارند. با این وصف چه چیز میتواند مانع اقدامات فراقانونی رئیسجمهوری شود که در هر صورت دیگر رئیسجمهور نخواهد ماند.
کاخ سفید در شرایطی که تحت شدیدترین فشارها به دلیل وضعیت نابسامان امنیت در عراق قرار دارد بالقوه از این پتانسیل برخوردار است که واکنشهایی افراطی و خشمگینانه در مقابل حوادث غیرمترقبه نشان دهد. هفته گذشته خبرگزاری BBC در گزارشی پیرامون آمادگی ارتش آمریکا برای حمله به ایران نوشت دستور حمله به ایران تنها در دو صورت صادر میشود: «تائید ساخت تسلیحات هستهای در ایران» یا «حمله پرتلفات به نیروهای آمریکایی در عراق در صورتی که سرچشمه آن در تهران باشد». این گزارشها همگی بیانگر گرایشی در میان نومحافظه کاران آمریکایی است که ترجیح میدهند با فرافکنی مشکلات موجود در عراق و افغانستان، ایران را مقصر تمام ناکامیهای آمریکا معرفی کنند! با این ترتیب اکنون رئیسجمهوری در مقابل ایران قرار گرفته است که تحت فشار افکار عمومی قرار دارد، یک بحران امنیتی جدید را موهبت خداوندی میداند، شدیداً به یکجانبهگرایی علاقمند است، فرافکنی را بهترین راه میشناسد و در عراق و خاورمیانه و افغانستان ناکامیهای متعددی داشته و آماده واکنش است.
آیا مقامات جمهوری اسلامی این تهدید را درک میکنند؟ شواهد موجود نشان میدهد که فرماندهان نیروهای مسلح ایران کاملا متوجه این اوضاع هستند وگرنه از روسیه در خواست تسریع در صدور سیستم دفاع موشکی تور-ام۱ را نمیکردند. مانورهای پیدرپی نظامی در ایران توسط ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نمایش هر روزه دستاوردهای نظامی ایران که تصویری مدرن و قدرتمند از نیروهای دفاعی به نمایش میگذارد بخشی از رفتارهایی است که درک تهدیدات واشنگتن را به نمایش میگذارد.
رویکرد استراتژیک ایران در مقابل تهدیدات آمریکا و اسرائیل از ابتدا رویکردی «بازدارنده» بوده است. ایران تاسیسات بزرگ نطنز را حدود ۱۵۰ متر زیر زمین ساخته تا حتی بانکرکوبهای مورد استفاده در نبرد «تورابورا» را نیز ناکارآمد سازد. پراکندگی جغرافیایی تاسیسات اتمی، نوع بهرهبرداری از نفوذ معنوی ایران در خاورمیانه و هشدارهای مقامات سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی به آمریکا و اسرائیل درباره هزینههای تعرض احتمالی نشان میدهد که تهران اساساً رهیافت بازدارندگی را دنبال کرده است. شرایط جدید اما ظاهراً فرماندهان و استراتژیستهای نظامی را به این سمت سوق داده است که توجه بیشتری به ابعاد نظامی دفاعی در جنبههای سختافزاری و نرمافزاری داشته باشند. تغییر رویکرد سپاه پاسداران از «جنگ کلاسیک» به «نبرد نامتقارن»، اصرار بر نصب سریعتر پدافند روسی تورـام۱ و تمرکز بر فعالیتهای موشکی مخصوصاً موشکهای بالستیک نشان میدهد که مقامات جمهوری اسلامی بیشتر از آن چه گفته میشود تهدیدات آمریکا را جدی میگیرند.
این تغییر رویکرد نه تنها در زمینههای نظامی که در حوزههای امنیتی نیز قابل مشاهده است. پس از اخباری که درباره دخالتهای آمریکا و بریتانیا در ناآرامیها و اقدامات تروریستی در ایران منتشر شد، تهران با حساسیت بیشتری تحرکات اشرار را دنبال میکند و دقیقاً با اقدامات آمریکا مقابله به مثل میکند. کمتر از یک هفته پس از آن که پنتاگون فیلمی از تجهیزات گروههای تروریستی عراق منتشر کرد و مدعی شد این تجهیزات در ایران ساخته شدهاند، ایران نیز به نمایش فیلمی پرداخت که در آن مارک «made in usa» بر روی فشنگها و تجهیزات به دست آمده از یک گروهک تروریستی که در زاهدان بمبگذاری کرده بودند، نقش بسته بود. وزاری اطلاعات و کشور ایران و همچنین فرماندهان سپاه و نیروی انتظامی تاکنون چندین بار تاکید کردهاند آمریکا و انگلستان در تحرکات اشرار مخصوصاً در مناطق مرزی دست دارند.
مشکل بزرگ در این میان است که هیچ یک از دو طرف ایران و آمریکا حاضر نیستند نخستین کشوری باشند که چند قدم عقبنشینی میکند. تهران البته در این مناقشه میکوشد با ظرافت و ملایمت بیشتری رفتار کند اما این رویکرد باعث نمیشود که پیششرط تعلیق غنیسازی برای آغاز مذاکره با آمریکا یا درخواستهای مشابه کاخسفید در عراق و خاورمیانه را بپذیرد. با آن که ایالات متحده در عراق رسماً به ایران اعلان جنگ داده و اعلام کرده ایرانیانی که در حملات تروریستی دست دارند را میکشد، تهران تاکنون هیچگاه اقدام متقابلی را در این سطح انجام نداده است. با این حال هیچ وقت نیز تلاش نکرده با یک گام عقبنشینی زمینه شکستن بنبست موجود را فراهم کند. مقامات جمهوری اسلامی همواره تاکید کردهاند مذاکره با آمریکا صرفاً در صورتی ممکن خواهد بود که کاخسفید تهران را به عنوان یک بازیگر منطقهای به رسمیت شناخته و از جایگاهی برابر با ایران سخن بگوید. خواستهای که ظاهراً برای آمریکاییها بسیار گران تمام شده است.
در مجموع به نظر میرسد که بازی سیاسی فعلی ایالات متحده و ایران به «مراحل خطرناک» رسیده و ادامه این وضعیت به وقوع درگیری نظامی بین دو کشور در آیندهای نزدیک منجر خواهد شد. هیچکس نمیتواند عواقب برخورد نظامی ایران و آمریکا را پیشبینی کند، این اتفاق به ایجاد یک نقطه تنش بزرگ در خاورمیانه منجر شده و گسترش بی ثباتی در کل منطقه را در پی خواهد داشت. علاوه بر این معاهده منع گسترش که ظاهراً دلیل اصلی نگرانی جامعه جهانی از برنامه هستهای ایران محسوب میشود موقعیت شکنندهتری پیدا میکند و دورنمای امیدبخش آینده درباره گسترش دموکراسی در منطقه و مبارزه با تروریسم را برای سالها تیره و تار میسازد. مگر آن در آخرین لحظات اتفاق مبارکی رخ دهد.
روابط ایران و آمریکا باتوجه به انتخاب اوباما
هشت سال حاکمیت نو محافظه کاران، توام با کشتار و وحشت آغازی دردناک برای قرن 21 آمریکا بود. در این دوران خشونت و قصاوت ناشی از سیاستهای آمریکا به اوج خود رسید و چهره آمریکا، با کشتار و وحشت به منفورترین و جنگ طلبترین قدرت در افکار عمومی جهانی تبدیل شد.
هشت سال حاکمیت نو محافظه کاران، توام با کشتار و وحشت آغازی دردناک برای قرن 21 آمریکا بود. در این دوران خشونت و قصاوت ناشی از سیاستهای آمریکا به اوج خود رسید و چهره آمریکا، با کشتار و وحشت به منفورترین و جنگ طلبترین قدرت در افکار عمومی جهانی تبدیل شد. انتخاب باراک اوباما به عنوان پاسخی به این وضع بحرانی جامعه آمریکا، به احتمال قوی چرخشهای اساسی در پی دارد. لذا پیروزی اوباما پیام روشنی به اصلاح طلبان و آزادیخواهان و طرفداران همزیستی مسالمت آمیز در جهان با خود همراه دارد.
انتخاب اوباما در واقع نقطه عطفی به لحاظ اجتماعی و سیاسی در جامعه آمریکا است. ظاهرا در داخل آمریکا ارادهای بوجود آمد که فراتر از روابط بین احزاب دوگانه آمریکا بود و اوباما به عنوان چهرهای برای تغییر و بازسازی تصویر آمریکا را به صحنه رقابت نهایی کشاند. کمترتاریخ بیاد دارد که رئیس جمهوری یک کشور در این حد از محبوبیت جهانی برخوردار باشد.
استقبال گروه کثیری از کشورها و مردم جهان خصوصا قاره آفریقا و کشورهای اسلامی در نگاه اول چهرهای مقبول و مورد احترام از اوباما در افکار عمومی مردم جهان بوجود آورد، این ویژگی در صورت تداوم میتواند باعث همکاری جامعه جهانی با او شود. این پشتیبانی جهانی، مسئولیت سنگینی به دوش اوباما خواهد گذاشت.
سئوال مهمی که در این رابطه مطرح است این است که آیا اوباما از عهده انتظارات مردمی که با آمدن او بارقه امید در چشمانشان هویداست و او را تجسم آرزوهای رهبران و مبارزان راه آزادی از جمله مارتین لوترکینگها میدانستند برخواهد آمد ؟
دراین مقاله به این سوال و تاثیر این انتخابات در زمینه روابط آمریکا با ایران و نیز راهکارهای احتمالی بطور خلاصه اشاره خواهد شد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 21 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله روابط ایران و آمریکا