چکیده مقاله
مهاجرت و حاشیهنشینی دو پدیده به ظاهر متفاوت میباشند که برآیند یک عامل مشترک بوده و نتایج و تبعات مشابهی هم بخصوص برای شهرها بدنبال دارد.
مهاجرت که خود نتیجه ی نابرابریهای مکانی و بیعدالتیهای منطقهای میباشد، به دلیل ویژگیهای خاص مهاجران و علل مهاجرتشان پیامدهای منفی متعددی برای شهرها و روستاها بدنبال دارد که از جمله ی آنها ظهور و گسترش پدیده ی حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ میباشد.
حاشیهنشینان به علت فقر شدید و همهجانبه ( اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و…) و اعتراض نسبت به وضع موجود و ابراز وجود در شهرها ، اقدام به فعالیتهایی مینمایند که موجب سلب آسایش شهروندان و امنیت شهرها میگردد.
این موضوع در شهر مشهد از شدت بیشتری برخوردار بوده و مشکلات زیادی را هم ایجاد نموده است. سرقتهای متعدد ، آدمربایی و آدمکشی، قاچاق مواد مخدر ، شرارت ، تجمعات خیابانی و… از جمله ی این معضلات هستند.
آنچه مسلم است بدون توجه به علل مهاجرت روستاییان و سکنه ی شهرهای کوچک به شهر های بزرگی مانند مشهد، مبارزه با معلول و تلاش برای ساماندهی حاشیه نشینی نتایج ملموس و چندانی نخواهد داشت.
مقدمه :
مهاجرت بیرویه به شهرها و گسترش حاشیهنشینی در قرن گذشته و قرن اخیر از معضلات مهم شهرهای بزرگ جهان، بخصوص در کشورهای در حال توسعه میباشد، که پیامدهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی متعددی به دنبال داشته است.
این دو پدیده جمعیتی و شهری اگر در راستای هم قرار گیرند و به هم پیوند بخورند، قطعاً مشکلات و پیامدهای منفی مضاعفی را برای یک جامعه بخصوص شهرهای بزرگ به دنبال خواهند داشت.
از آنجایی که علل حاشیهنشینی رانمیتوان خارج از چارچوب علل مهاجرت ـ بخصوص مهاجرت روستا به شهر ـ بررسی کرد، میبایستی آنها را به طور توأمان مطالعه نمود. چرا که از یک طرف عوامل دافعه (Pushfactors) در روستا موجب تخلیه این واحدهای جمعیتی و مولد میگردد و از طرف دیگر عوامل جاذبه (Pull factors) آنها را به سوی شهرها کشانده و سربار جامعه شهری مینماید.
برای بررسی نقش این فرآیند در مسائل شهری و بخصوص امنیت اجتماعی شهرها لازم است دلایل مهاجرت، تیپ مهاجران و خصوصیات آنها و همچنین وضعیت مناطق حاشیهنشین شهرها و ساکنان آنها مورد توجه قرار گیرند. چرا که بخش اعظم بزهکاری ها، جرم های مشهود و نامشهود و جنایاتی که در این کانونهای جمعیتی اتفاق میافتد و یا ساکنان آنها در سطح جامعه مرتکب میشوند، ناشی از ساختار فیزیکی، فرهنگی، جمعیتی و اقتصادی این نواحی و ساکنان آنها میباشد.
حاشیهنشینان دارای وضعیت اجتماعی و اقتصادی نامناسبی بوده و بندرت جذب ساختارهای مدرن شهری میشوند. برداشتها و روحیات خود آنها، نحوه برخورد و رفتار شهروندان دیگر با آنها، عدم توجه مسئولان سیاسی و خدماتی شهرها به آنها، موجبات ایجاد روحیه ی عصیانورزی و حس انتقام در آنها شده که خود را به صورت رفتارهای نابهنجار و مشکلآفرین بروز میدهد.
بررسی نظریات مربوط به پاتولوژی شهری ( آسیبشناسی شهری ) و اکولوژی جرایم شهری و خشونت ها و ناآرامیهای شهری و انطباق آنها بر حاشیه ی شهر مشهد مبین ارتباط مستقیم بین ویژگیهای مهاجر و حاشیهنشین با بزهکاری و کاهش ضریب امنیتی شهرها میباشد.
مهاجرت:
« مهاجرت جابجایی بین دو واحد جغرافیایی یا به عبارت دیگر ترک یک سرزمین و اسکان در سرزمین دیگر است.»(1)
حرکات مکانی جمعیت یا مهاجرت یعنی « تغییر محل اقامت معمولی از یک نقطه جغرافیایی به نقطه دیگر» (2) که میتوان آن را از نقطه نظرات مختلف تقسیمبندی نمود مانند: فاصله مبدأ تا مقصد، طول مدت اقامت در محل جدید، عبور از مرزها و …
از نظر عبور از مرزها مهاجرت ها یا « بینالمللی » و یا « داخلی » هستند، که هرکدام به نوعی میتواند زمینهساز مشکلاتی در مقصد باشد. در این بین هجوم آوارگان کشورهای مجاور ـ مانند آوارگان افغانی ـ و مهاجرت روستا به شهر در داخل یک کشور مشکلات و تبعات بیشتری دارند.
مهاجرت به عنوان یک پدیده اجتماعی میتواند نشانه ی پویایی و تحول جامعه باشد و موجب ترقی و پیشرفت شود، همانطور که پیرمن عقیده دارد که: « هجرت روستایی نه تنها انحطاطآور نیست بلکه مترقی نیز هست».(3)اما مهاجرت های بیرویه و بدون برنامه که نتیجه ی اجرای سیساست های غلط دولت ها و نابرابریهای شدید مکانی میباشد، اثرات مخربی بر پیکر روستاها و شهرها وارد آورده و فضاهای جغرافیایی را از حرکت و پویایی باز میدارد.(4)
علل مهاجرت روستا به شهر:
برای هر حرکت که منجر به مهاجرت و در نهایت سبب حاشیهنشینی میشود میتوان عوامل مختلفی را ذکر نمود که در بین آنها دو عامل اساسی « دفعکننده» و « جذبکننده» اهمیت بیشتری دارند. (لوئیسـ1982)
مایکل تودارو تصمیم به مهاجرت از روستا به شهر را تابع دو متغیر اصلی «جذب و دفع» میداند:
1- تفاوت فاحش درآمد شهر و روستا(دافعه)
2- احتمال دستیابی به نوعی اشتغال در شهر(جاذبه)
به نظر تودارو یک روستایی در برابر امکان بیکاری در شهر و یا روستا، بیکاری در شهر را برمیگزیند چرا که چشمانداز آینده شهر روشنتر از روستا میباشد.(5)
صاحبنظران رشتههای مختلف، علت های زیادی را برای این فرایند شوم برشمردهاند که همه ی آنها به نوعی مکمل همدیگر بوده و تنها زوایای ناخوشایند از بینرفتن تدریجی روستاها را به تصویر میکشد. انگیزههای اقتصادی، فرهنگی، روانی و عاطفی، طبیعی، اداری، سیاسی و حکومتی، جهانی و غیره که به برخی اشاره خواهد شد.
نظریات اقتصادی مهاجرت بیشتر بر تفاوت شاخص های اقتصادی مانند سطح درآمد، اشتغال، تفاوتهای مکانی و… تأکید دارند.
از دیدگاه اکولوژیکی و در تحلیل اکولوژیکی ـ جغرافیایی مهاجرت، عوامل اکولوژیکی روستا (آب و خاک و…) و موضع جغرافیایی روستا مؤثر میباشند که حتی بر عوامل اقتصادی هم تأثیر زیادی دارند.(6)
نظریه وابستگی، مهاجرت را امری اجباری میداند که بر اساس عدم توسعه یک محیط نسبت به محیط دیگر و وابستگی بخش غیر سرمایهداری به سرمایهداری بوجود میآید. مهاجرت از یک طرف معلول توسعه ی نابرابر و از طرف دیگر عامل گسترش و تعمیق آن میباشد. این نظریه مهاجرت روستا به شهر را نتیجه ی نابرابری های ساختی و مکانی بین بخشهای جامعه میدانند.(7)
متأسفانه رشد وابسته و ناموزون اقتصاد کشور ایران در دهههای گذشته، در قالب نظام « مرکز ـ پیرامون » و سیاستهای نادرست اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی که متأسفانه تا به امروز هم با تفاوتهایی ادامه دارد، موجب رشد قطبهای شهری به قیمت افول مناطق روستایی شده است. این روند نامعقول منجر به عدم تعادل بین مناطق کشور بخصوص شهرها و روستاها شده است. بروز جنگ و نابسامانی های اوایل پیروزی انقلاب این نابرابری ها را تشدید نموده و موجب جابجایی و انتقال منابع اقتصادی و نیروی انسانی از نواحی محروم به نواحی برخوردار، بصورت مهاجرت های فصلی، کوتاهمدت و دائم شده است.(8)
خروج نیروهای جوان و فعال در گروههای سنی 29ـ20 سال از روستاها در نتیجه ی این روند نابرابر، موجب تشدید عقبماندگی مناطق مهاجرفرست شده است. (9)
مهمترین علل مهاجرت را به طور اختصار میتوان اینگونه بیان نمود :
1- علل اقتصادی :
درآمد کم، اختلاف درآمد بین شهر و روستا، عدم تضمین و ثبات درآمدها، نوسان قیمت محصولات کشاورزی، کمبود زمین، بیکاری و نبود فرصت های شغلی، وجود فرصت های اشتغال بیشتر در شهرها، علاقه به صیانت نفس، سیاست های نادرست اشتغال، مسکن و قیمتگذاری مواد غذایی و….
علاقه به صیانت نفس و حفظ بقاء در سرشت هر موجود زندهای از جمله انسان نهفته است. اگر انسان در شرایطی قرار گرفت که از مایحتاج اولیه محروم ماند، طبیعی است که برای نجات از آن کوشش به خرج میدهد.(10)
در حقیقت آن ها از مرگ به سوی فقر و از فقر به سوی مرگ پناه میبرند.
در مطالعات نگارنده در بخش مرکزی شهرستان بیرجند، 66% مهاجرین روستایی و 75% ساکنان روستاهای مطالعه شده، عوامل اقتصادی را از مهمترین دلایل مهاجرت و ترک روستا برشمردهاند.(11)
2- علل طبیعی :
محدودیتها و مشکلات طبیعی بطور مستقیم یا غیرمستقم موجب دفع جمعیت از روستاها میشود و شاید بتوان به جرأت ادعا نمود، بسیاری از عوامل دیگر بخصوص عوامل اقتصادی مهاجرت، ریشه در عوامل طبیعی دارند.
مخاطراتی از قبیل: سیل، زلزله، بهمن، خشکسالی و محدودیت هایی مانند کمآبی و افت سطح آبهای زیرزمینی، شورشدن آبها، حرکت ماسههای روان، فرسایش خاک، سرمازدگی محصولات و…، که متأسفانه بیشتر این مشکلات طبیعی به دلیل عدم برنامهریزی و مدیریت صحیح منابع و رفتارهای طبیعی مشکلات زیادی را برای روستانشینان ایجاد مینماید، بطوری که پس از هر حادثهای مانند سیل یا زلزله و خشکسالی خانوادههای زیادی به سوی مقصدی نامعلوم و سرنوشتی مجهول در شهرها حرکت میکنند.
3- علل اجتماعی و فرهنگی :
علاقه به تحصیل و بخصوص در سطوح عالی، تحصیل فرزندان، ازدواج، روابط خویشاوندی، جاذبههای فرهنگی و هنری در شهرها، احساس حقارت و سرخوردگی به دلیل روستایی بودن، رشد سریع جمعیت و عدم تناسب آن با فرصتهای شغلی در روستا، برنامههای دولت و نیازهای اداری، تمایل به زندگی بهتر و رفاه بیشتر، خدمت سربازی، کمبود امکانات آموزشی و فرهنگی مانند مدرسه و کتابخانه و … از جمله ی این عوامل هستند.
علاقه به سوادآموزی و ادامه ی تحصیلات توسط نوجوانان روستایی از یک طرف و نبود امکانات تحصیلی کافی در روستاها در مقاطع مختلف تحصیلی از سوی دیگر، خیل عظیمی از دانشآموزان را راهی شهر نموده و آرامآرام جذب شهر و جاذبههای فریبنده و یا واقعی آن مینماید.- مهاجرتی که در بیشتر موارد از سوی والدین آنها هم همراهی میشود ـ و این سرآغاز یک مهاجرت خاموش و بی سر و صدای نسل جوان روستا و سازندگان فردای آن میباشد.
2/56% روستاهای مورد مطالعه در بخش مرکزی بیرجند و 19% مهاجران روستایی تحصیل را علت مهاجرت ذکر کردهاند و بیش از 50% این روستاها فاقد فضاهای آموزشی در مقاطع مختلف بخصوص راهنمایی و دبیرستان بودهاند.(12)
مهاجران روستایی در شهرها
این افراد در شهرها بصورت گروههای متمایز باقی میمانند و اگرچه میکوشند ارزش های شهری را تقلید نمایند ولی به از خود بیگانگی دچار میشوند. شخص مهاجر نه تنها ارزش های شهر را در خود درونی نمیکند بلکه در بسیاری از موارد به دور خودیک دیوار فرهنگی نامرئی میکشد. شکلگیری خرده فرهنگهای مهاجرنشین در شهرها نشانگر عدم انطباق او با محیط جدید است. دوگانگی و داشتن فرهنگ دهقانی و فشارهای ناشی از محدودیت های شهری در آنها حس دشمنی، عداوت و حقارت بوجود میآورد و در برابر جامعه ی شهری به خشونت میایستند. نابسامانی ها، کجروی ها، انحرافات، فسادهای اجتماعی و اخلاقی، سرقتها و… حاصل این روند میباشد. (13) (نگاهی به رفتارهای اجتماعی مردم در برخی مناطق مشهد بخصوص حاشیه شهر گویای این مسئله است).
در حقیقت شهرنشینی صورت گرفته اما بدون آمادگی های فکری، روحی و اقتصادی، که این مسئله تمایلات پنهان و حتی غیرعادی را بتدریج در میان مهاجران از قوه به فعل درمیآورد. شهرنشینی نیازهای فراوانی را برمیانگیزد که برآوردن آنها با توجه به محدود بودن امکانات آنها غیرممکن است.
مهاجران روستایی خصوصیات اجتماعی ـ اقتصادی متفاوتی دارند. برخی با سرمایه و تخصص میتوانند خود را با نظام حاکم بر شهرها تطابق دهند، ولی عده کثیر دیگر بدون سواد و تخصص کافی و مهارت و سرمایه، قادر به جذب در نظام اقتصادی و اجتماعی شهرها نیستند و به حاشیه ها( حاشیه های اقتصادی، فرهنگی و فیزیکی) رانده میشوند و موجب افتراق اجتماعیـاقتصادی در شهرها میشوند که این شکاف در الگوهای اکولوژیکی و فیزیکی شهرها به خوبی و به وضوح منعکس میباشد.
دسته ی اول در مرکز نظام اقتصادی ـ اجتماعی قرار گرفته و شغل و جایگاهی یافتهاند و در نقاط مناسب ساکن میشوند و گروه دوم که در حاشیه ی اقتصادی و اجتماعی شهر هستند از لحاظ فضایی هم در حاشیه ی فیزیکی شهرها قرار میگیرند و به طور کامل به حاشیه رانده میشوند.
ارتباط تنگاتنگ مهاجرت با حاشیهنشینی و تأثیر شدید مهاجرت بر الگوهای رفتاری شهرها از همین جا مشخص میشود. ضعف و ناتوانی پدر در حکمرانی خانواده، تضادهای ارزشی میان اعضای خانواده، ایجاد ارزشهای جدید، از بین رفتن کنترل اجتماعی روستا، آشنایی جوانان و نوجوانان با مظاهر و لوازم فساد و انحراف، شیادان و باندهای تبهکاری که در کمین افراد بیکار و سرگردان نشستهاند و دهها عامل دیگر حاشیهنشینان شهری امروز و مهاجران روستایی دیروز را بسوی انحطاط سوق میدهد و بر دامنه ی نابسامانی های اجتماعی میافزاید.(14)
نگارنده در بازدیدی که از حاشیه ی شهر مشهد به همراه دبیران جغرافیای ناحیه ی یک مشهد داشتیم، در مصاحبه با افراد متعدد این رهاشدگی از قیود و کنترل های شدید اجتماعی روستا را به وضوح در صحبت ها و رفتارهای ساکنان آن مناطق مشاهده نمودیم.
ارتباط زیاد مهاجرت با حاشیهنشینی ایجاب مینماید که هرگونه طرح و برنامه، یا مطالعهای در ساختار مناطق حاشیهای ، بر مطالعه ی علل مهاجرت ها و تیپ مهاجران تکیه نماید و صد البته که ساماندهی حاشیهنشینی امکانپذیر نخواهد بود جز با حذف و یا لااقل کمرنگ نمودن علت های گریز جمعیت از روستاها.
در اینجا ذکر چند نکته اهمیت زیادی دارد:
1- همه ی مهاجرانی که وارد شهرها میشوند، روستایی نیستند و بخش قابل توجهی از آنها را هم مهاجران شهرهای کوچکتر و مناطق غیر برخوردار تشکیل میدهند.
2- تمامی مهاجران( روستایی یا غیر روستایی ) در حواشی اسکان نمییابند و در حاشیه قرار نمیگیرند،بلکه به عنوان عوامل فعال در نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شهرها ایفای نقش مینمایند.
3- در برخی کشورها بخصوص ممالک جهان سوم پدیده ی مهاجرت به شهرها، در بیشتر موارد واکنش به دافعههای نواحی روستایی میباشد تا جاذبههای نواحی شهری.
حاشیهنشینی چیست و حاشیهنشین کیست؟ (15 )
حاشیهنشینی (shanty town) از دیدگاه صاحبنظران مختلف بصور گوناگون تعریف شده و هر گروهی از دیدگاهی خاص به آن پرداختهاند: حاشیهنشینی از کلمه ( slumer) گرفته شده است. از لحاظ جامعهشناسی، حاشیهنشینی یک شیوه ی زندگی است، خردهفرهنگی با مجموعهای از ارزشها و هنجارها که در محلهایی نامناسب و در یک انزوای اجتماعی با پارامترهای بهداشتی و رفتاری پایین قرار گرفتهاند.
ــ برخی پژوهشگران از دیدگاه اکولوژی شهری تلاش نمودهاند با توجه به بافت فیزیکی شهر، به توجیه آن بپردازند. گروهی دیگر حاشیهنشینی را نوعی مسکن اطلاق مینمایند که افراد بدون اجازه و یا پرداخت اجارهبها، مکانها را اشغال نموده و آن را پناهگاه خویش قرار دادهاند.(16)
ـ آقای حسینزاده دلیر حاشیهنشینی را معادل slum) ) به مفهوم محله، با کوچههای کثیف یا مسکن انحطاط یافته و غیرمعمولی در نظر گرفتهاند.
ـ منصوریان و آیتاللهی از مرکز جمعیتشناسی دانشگاه شیراز معتقدند: حاشیهنشینان کسانی هستند که در سکونتگاه های غیر متعارف همراه با ساکنان بافت اصلی شهر زندگی میکنند. این افراد بیشتر بر اثر نیروی دافعه ی زادگاه خود و کمتر تحت تأثیر نیروهای جاذب شهری ترک وطن نمودهاند، و چون اکثریت آنها بیسواد و فاقد مهارت لازم برای جذب در بازار کار شهری هستند، عامل «پسرانی شهری» آنها را از شهر به حاشیه سوق میدهد.(17)
ـ سید سعید زاهد زاهدانی معتقد است: حاشیهنشین کسی است که در محدوده ی اقتصادی شهر زندگی میکند، اما جذب نظام اجتماعی ـ اقتصادی شهر نشده است.(18)
در کشورهای توسعه یافته این مسئله مولود نابرابری ها و تبعیضات نژادی میباشد، مانند محلات سیاهان یا آسیائیها در آمریکا. ولی در کشورهای توسعه نیافته این پدیده معلول رشد سریع و ناهماهنگ اقتصاد و فزونی دوگانگی های اجتماعی ـ اقتصادی و نابرابری های مکانی بین مناطق مختلف این کشورها میباشد.
از دیدگاه جغرافیای شهری، حاشیهنشینی، آلونک نشینی و زاغه نشینی نیست، بلکه یک روند است. روندی که عدهای در حاشیه ی یک شهر زندگی میکنند که ممکن است مرفه یا فقیر باشند. (حاشیههای ثروتمند نشین موضوع این مقاله نیست).
در حواشی فقیرنشین ممکن است آلونک، زاغه، کپر، زیرزمین، چادر، اتاق، گرگین، اتاق حلبی و… به عنوان انواع مساکن وجود داشته باشد.
ـ زاغهنشین یا حاشیهنشین به کسی گفته میشود که از روی فقر در مکانی به نام خانه، سوای خانههای عادی و متعارف شهری زندگی میکند. (19)
این مفهوم با « مناطق فقیرنشین شهر» ( urban slums) تفاوت دارد. مناطق فقیرنشین شهری معمولاً در نتیجه ی صنعتی شدن بوجود آمدهاند و به مناطقی از شهرها اطلاق میشود که قدیمی بوده و بصورت مخروبه هستند و دارای تراکم جمعیت زیاد میباشند. در حالی که حاشیهنشینی مربوط به خانههایی است که با مصالح نامناسب و غیرمتعارف و در کنارههای شهرها ساخته میشوند.(20)
آنچه میتوان روی آن تأکید نمود این نکته است که این مناطق دارای مساکن نامتعارف و متفاوت با سایر نواحی شهر، از نظر مصالح و نوع مساکن هستند. ساکنان این نواحی از نظر شاخص های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در پایینترین سطح جامعه شهری هستند. آنها تنها منشأ روستایی ندارند، بلکه گروهی از آنها، شهرنشینانی هستند که به دلایلی مانند: عدم تمکن مالی، ناآشنایی با مناطق شهر، جابجایی های داخل شهر از این نواحی سر در آوردهاند و یا تبهکارانی که این مناطق را حاشیه ی امن برای فعالیت های خود میدانند.
انواع حاشیه ها
حاشیه های شهری به دو دسته تقسیم می شوند:
الف) حاشیه های درون شهری :
این حاشیه ها معمولا در بخش های قدیمی تر شهرهادیده می شوند.این قسمت از شهر در گذشته وضعیت مطلوب و سامان یافته ای داشته ، ولی به تدریج شرایط آن ها نامناسب شده و ساکنان آن به نقاط بهتر و جدیدتر ی از شهر رفته ودر آن جا سکنی گزیده اند.(مانند بافت فرسوده و قدیمی اطراف حرم امام رضا(ع) )
هالدر حاشیه های درون شهری را این گونه تعریف می کند:" منطقه ای با وسعت بیش از 70 متر مربع که برای مقاصدی هکچون خانه های محقر و کلبه مانند جهت سکونت انسانی استفاده می گردند."
ب) سکونتگاهای غیر قانونی ( عدوانی):
سکونتگاه غیر قانونی ، یک منطقه ی مسکونی است بدون مطالبه ی قانونی برای دریافت زمین و یا اجاره از سوی مقامات مربوطه برای ساختن خانه ، توسعه یافته است.
در دایره المعارف بریتانیا Slum یا زاغه ی درون شهری به شرایط سکونتگاه اشاره می کند ، در حالی که یک سکونتگاه غیر قانونی squatter settlement به موقعیت قانونی آن اشاره می کند.(21)
علل حاشیه نشینی
علل حاشیهنشینی را نمیتوان خارج از چارچوب علل مهاجرت از روستا به شهر بررسی کرد، چرا که با هجوم سیل مهاجران به شهر، این پدیده را باید جزئی از فرایند کلی گرایش به شهر (شهرنشینی urbanisation) دانست. بسیاری از محققین علل مهاجرت و به تبع آن علل حاشیهنشینی را در چارچوب الگوی «دفع و کشش» (push – pull) بررسی نمودهاند. که فرد نسبت به دافعههای روستا یا محیط قبلی خود واکنش نشان داده و آن را ترک میکند و جذب جاذبههای شهری میشود و یا حداقل خود را به سرنوشتی نامعلوم میسپارد و بدون توجه به آینده خود در شهرهای بزرگ، محیط روستا یا شهر خود را ترک مینماید.
برخی علل اصلی حاشیهنشینی عبارتند از:
1- افزایش بیرویه جمعیت شهرها در نتیجه ی مهاجرت های بیرویه و تودهای.
2- پیشرفت و توسعه سیستم های حمل و نقل و سهولت جابجایی حاشیهنشینان با مراکز شهرها.
3- انزواطلبی فرهنگی مهاجران،بدلیل عدم انطباق با الگوها و ارزشهای فرهنگی جامعهی شهری.
4- عدم تمکن مالی و افزایش قیمت زمین و مسکن و اجارهبهاء در سایر مناطق شهر.
5- جدایی گزینی اقلیتهای مذهبی و قومی.
6- فرایند صنعتی شدن که موجب تحولات زیادی در زندگی اجتماعی شده و شکاف عمیقی را بین جنبههای مادی و غیرمادی فرهنگ ایجاد نموده است.
اصطلاح حاشیه نشینی در کشور های مختلف(22)
• هند- گالیچا واستی ( سکونتگاه کثیف) ( Gallich washi)
• پاکستان- کاتچی –(Katchi )
• بنگلادش- سوکوم باشی((Sukum bashi
• مالزی و اندونزی – کامپونگ –(Kampong)
• کامبوج – ساهام خوم-(Saha kum)
• تایلند- چومچن-(Chumchon)
• ترکیه – جکندو-(Gecekendu)
• برزیل- فاولاس-(Favelas)
• کره ی جنوبی- موهاگا چونگ چاک جی –(Muhaga chongchakji)
• ژاپن- هین مین کوتسو-(Him min kutsu)
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 36 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله مهاجرت ، حاشیهنشینی و امنیت اجتماعی شهرها