نگاهی گذرا به سیمای روستاهای ایران گویای تنوع بسیار در میان آنهاست. در جایی روستا بافت به هم پیچیدهای از خانههائی است که به صورت پلکانی بر دامنه شیب کوه قرار گرفتهاند. این نوع روستاها را اغلب در مناطق کوهستانی میبینیم. در جای دیگر خانههای روستا در دل کوهها کنده شده و خطوط ارتباطی دشوار و پیچیدهای آنها را به یکدیگر مربوط میسازد، چون روستای کندوان در آذربایجان و میمند در کرمان... در جای دیگر، روستا قلعة دفاعی مستحکم برج و بارو داری است که خانهها در درون آن به هم تنیده شدهاند. این نوع روستاها را در نواحی مرکزی ایران و در میان دشتها مشاهده میکنیم؛ در ناحیهای دیگر از ایران، روستا مجموعهای از خانههای منفرد است که در میان کشتزارها پراکنده شدهاند. نمونه این روستاها در نواحی ساحلی دریای خزر به وفور مشاهده میشود.
سقف و بام ساختمانهای روستاها نیز در هر یک از نواحی ایران با ناحیة دیگر آن متفاوت است؛ در جائی بامهای خانهها یا گنبدی است و یا گهوارهای (طاق آهنگ)، ساخته شده از خشت و گل و پوشیده شده از اندود کاهگل، چون نواحی مرکزی و دشتی و حاشیههای کویر. در جائی دیگر سقفها تیر پوش، مستوی و پوشیده از کاهگل است مثل اکثر جاهای ایران که تنوع مصالح امکان اجرای هر نوع فنی را فراهم میکند؛ و در جای دیگر سقفها شیبدار، تخته پوش، سفال پوش، گالیپوش کولش پوش و غیره است. این نوع خانهها را اکثراً در نقاط جنگلی و پرباران مثل نواحی جنگلهای شمال و غرب ایران میبینیم.
دیوارها و جداکنندههای ساختمانهای روستاهای نواحی گوناگون ایران نیز از تنوع خاصی برخوردارند؛ در جائی دیوارها خشتی و قطور با ملات گل است، در جائی دیوارها سنگی هستند با ملات یا بدون ملات و خشکه چین؛ در جائی دیوارها را شبکهای از تیرهای نازک تشکیل میدهند و بین آنها با ِگل پر میشود؛ در جائی دیگر دیوارها از تیرهای قطور روی هم سوار شده تشکیل میگردند.
در طرح و شکل کلی خانهها و واحدهای ساختمانی روستاهای نواحی متفاوت ایران نیز با چنین تنوعی رو در رو هستیم؛ در جائی ساختار باز حاکم است و خانهها عیان و در دید عام و در جائی دیگر ساختار بسته به کل روستا سایه انداخته و خانهها در درون چهار دیواری حیاطها محصور هستند و همه چیز از نظرها پنهان است. در جائی طرح کلی خانه بسیار ساده است و از دو یا سه اتاق مستطیلی تشکیل شده که به هم تکیه دادهاند؛ در جای دیگر فضاهای خانه به گرد یک حیاط مرکزی حلقه زده و احیاناً در دو طبقه قرار گرفتهاند؛ در جائی دیگر محوطه خانه بیشتر به قطعهای از بیابان میماند که احیاناً با دیواری کوتاه و چینهای محصور شده و فضاهای خانه ظاهراً بطور نامنظم و جدا از هم در بخشهائی از این محوطه سر برافراشتهاند.
همین مرور بسیار ساده و گذرا بیانگر تنوع بسیار در معماری روستائی سرزمین ایران است. ولی سؤال بنیادی در اینجاست که علت این همه تنوع چیست؟ اگر بدون آن که در دام جبرگرائی (یا به قول فرنگیها دترمینیسم) بیفتیم، مثل جبر جغرافیایی، جبر اقتصادی، جبر دفاعی و امنیتی، بتوانیم با مطالعه مصادیق آنها به علت این تنوعات پی ببریم، احتمالاً خواهیم توانست به احکام و اصول لازم برای اقدامات عمرانی صحیح، در روستا در عصر حاضر، دست پیدا کنیم. بنابراین تلاش ما این است که رابطة علت و معلولی را در کالبد روستا و خانهها و فضاهای تشکیل دهندة آن بشناسیم و نه این که نمونههای متعدد و گوناگون از روستاها را گردهم آوریم. این قبیل تحقیقات را تحت عنوان گونهشناسی استانهای مختلف بعضاً دیگران انجام دادهاند و علیالاصول میباید برای تمامی سرزمین ایران انجام شود.
الف- عوامل مؤثر در شکلگیری کالبد روسوتا
به راستی این همه تنوع را کدام مجموعة از عوامل به وجود آورده است؟ آیا در شکل کلی مسکن و در معماری کالبد روستا، همه عوامل دخالت دارند؟ آیا نظریه جبرگرایان صحیح است و عواملی هستند که در معماری روستا نقش قطعی و تعیین کننده دارند؟ و بسیاری آیاهای دیگر. در ابتدای امر سعی میکنیم با یک بررسی جامع، نظری و گذرا پاسخی اولیه برای این نوع سؤالات داشته باشیم و سپس با توجه به مصادیق به ذکر جزئیات بپردازیم.
قبلاً از الگو صحبت کردیم و میدانیم که هر منطقهای در ارتباط با کلیة عوامل مشترکی که جامعه با آنها روبروست و به آنها عمل میکند، دارای الگوی خاص خودش میباشد. در گام اول باید بدانیم که یک جامعه روستائی در کدام مرحله از زندگی خود به سر میبرد، آیا انسان و دام، بدون هیچ نوع حایلی، هنوز در زیر یک سقف هستند و یا مرحله تفاوتگذاری شروع شده و حایلی (مثل چپر، دیوار نئی، دیوار کوتاه سنگی و غیره) بین آنهاست و لذا بدانیم که آیا کارکرد هر فضا مشخص گردیده است؟ آیا جامعه روستائی از این مراحل پا فراتر گذاشته و انسان و دام در مکانهای جدا از هم هستند و هر بخشی از مسکن کارکرد مشخصی را پیدا کرده است و آیا بعضی از بخشهای مسکن و حتی فضاهای کالبد روستا کارکردهای چند منظوره دارند؟ آیا ساختمانهائی که دارای مشخصههای مذهبی و یا اجتماعی و یا هر دو میباشند، به دلیل داشتن ارزش نمادین خاص، در مقایسه با خانههای معمولی، با شکل کلی الگو متفاوت میباشد یا نه؟ این تفاوتها در کجاست، آیا در ابعاد است؟ در تزئینات است؟ یا در طریقه و شیوه معماری خاص است؟ آیا فضاهای عمومی روستا در رابطه با جنس و سن و کاربری و غیره از یکدیگر متمایز هستند؟ آیا مکان اجتماع زنانه، مکان اجتماع مردانه، مکان اجتماع کودکان و بازیهای آنها و غیره مشخص شدهاند؟ آیا مکان بازارهای هفتگی مشخص است و همیشه جای ثابتی دارد؟ و باز هم بسیاری آیاهای دیگر که پاسخ به آنها و طبقهبندی آنها منجر به کشف قانونمندیهای معماری روستائی میگردد.
برای آشنایی با عواملی که دارای نقش مهم در به وجود آمدن شکل کلی معماری روستایی هستند، لازم است با نظریههای مختلفی آشنا شویم که دربارة شکل کلی و معماری سکونتی و عللی به وجود آمدن آن ارائه شده است، تا موضوع روشنتر شود و شاید بتوان از این راه به نتایجی رسید. در ابتدای راه باید خاطر نشان کرد که یک بنا نشاندهندة کنشهای متقابل عوامل متعدد و رابطة پیچیدة آنهاست و اگر تنها یک عامل در به وجود آمدن شکل کلی مسکن و مجتمعهای مسکونی مهم تلقی شود و برای آن نقش بنیادی و جبری قائل گردیم (که بیشتر نظریههای ارائه شده در این قالب است)، همانطور که قبلاً نیز گفتهایم، در دام جبرگرائی گرفتار شده و راه به خطا رفتهایم. اکثر معماران و نیز آنهایی که به مطالعات جغرافیای انسانی اشتغال دارند، بطور گستردهای نقش مسلط و جبری آب و هوا و شرایط اقلیمی را در به وجود آمدن شکل کلی سکونتگاه پذیرفته و روی آن اصرار میورزند. آنها چنین بیان میکنند که اولین دغدغة خاطر انسان ابتدایی پیدا کردن جانپناه و سرپناه بوده است و در نتیجه، شرایط اقلیمی و آب و هوائی نقش مسلط و حتی تعیین کننده در شکل کلی مسکن، در قالب سرپناه و جانپناه، دارد.
عدهای نیز بر این عقیدهاند که مواد اولیهای که در محیط یافت میشوند نقش تعیین کننده در شکل کلی سکونتگاه دارند؛ احساس میشود که این نظریه هنوز هم تا اندازهای فکر بسیاری از پژوهشگران را به خود مشغول کرده است.
عدهای نیز نظام اجتماعی و نیاز مبرم به تأمین امنیت کل جامعه در مقابل بیگانگان و نظم و آرامش در امور اجتماعی رامطمح نظر قرار میدهند و شکل کلی سکونتگاه روستائی را در ارتباط با آن تشریح و توجیه میکنند و در این مورد به انگیزههای تدافعی، یعنی ظاهراً به روشنترین و ملموسترین انگیزهها متوسل میشوند.
عدهای نیز معتقدند که اقتصاد و صرفهجویی در شکل کلی سکونتگاه سنتی و بومی نقشی قاطع و تعیین کننده دارد. اینها عقیده دارند که در اقتصاد فقر، نهایت تلاش انسان برای بهرهبرداری دقیق و صحیح و صرفهجویانه از منابع تحت اختیار برای برآوری نیازهای بنیادین خودش است و لذا جائی برای گسترش و تجمل و الحاقات و اضافات در مسکن باقی نمیماند. لذا مسکن در این شرایط سادهترین و محقرترین و ابتدائیترین صورت خود را دارد. با افزایش تولید مازاد بر نیاز، بخشی از سرمایه به بصورت ثروت درمیآید و در خدمت رفاه قرار میگیرد و اثرات آن به صورت قطعی و تعیینکننده، روی شکل کلی مسکن، که یکی از ملموسترین و بارزترین نمادهای فرهنگی انسان است، ظاهر میگردد.
عدهای نیز بر این عقیدهاند که منظر عمومی و چشمانداز نقش تعیین کنندهای در روی شکل کلی سکونتگاه روستائی و معماری آن دارد. در جوامع روستائی و بومی اهمیت این موارد از طریق وابستگی افراد این جامعه به زمین مدلل شده است، حتی بعضیها این وابستگی را عجیب و «اسرارآمیز» تلقی کردهاند. وابستگی خاصی که آیندهنگریهای دقیقی را موجب شده و در پرتو این آیندهنگریها، زمین مسکونی از زمین زراعی و تولیدی متمایز گشته و خانهها در روی زمین مخصوصی استقرار یافتهاند که ناظر بر تمام چشمانداز طبیعت باشند. حاصل این آیندهنگریها، ثبات چشمانداز و سیمای عمومی روستا است. این مشخصه سنتی و این وابستگی به زمین (به قول بعضیها: اسرارآمیز) موجب شده که مردم این جوامع قرنها و نسلهای متمادی با تحمل تنگناها و دشواریهای فراوان در همین منطقه بمانند و هیچ نوع تغییری نیز در زندگی آنها پدید نیاید. اینها حتی تغییرات در ساخت کلی مسکن و مجتمع مسکونی را نیز، که از خارج به آنها تحمیل شده باشد، نمیپذیرند و در سرجای خود و با همان ساختار کهن و کالبد قدیمی روستای خود زندگی میکنند.
در مقابل کلیة این عناصر و عوامل مادی، که ملموس و مرئی هستند و براحتی میتوان آنها را تحلیل کرد، عامل دیگری نیز وجود دارد که بسیار پیچیدهتر بوده و در ارتباط مستقیم با جهان معنوی است. این عامل مذهب میباشد. عدهای معتقدند که شکل کلی سکونتگاه رابطة مستقیمی با این عامل دارد. اینها میگویند که خانه تنها یک جانپناه و سرپناه نیست بلکه خیلی بیشتر از آن است. آنها میگویند که نهادهای نمادین فراوانی در خانه و مسکن وجود دارد و خانه نه تنها به منظور انجام مجموعهای از اعمال حیات مادی در نظر گرفته شده است، بلکه چون در آن مناسک دینی و آئینی فراوانی انجام میشود، در تحلیل نهائی باید برای خاانه و مسکن یک سرشت مذهبی قائل شد و آن را یک معبد انگاشت.
حال که بطور گذرا با کل موضوع و عوامل تأثیرگذار بر معماری روستا و شکل کلی سکونتگاه و کالبد روستا آشنا شدیم، برای سهولت مطالعه میتوانیم با دیاگرامی ارتباط آنها را با یکدیگر ترسیم نمائیم، بدیهی است که این دیاگرام و طبقهبندی آن یک امر قراردادی است:
این دیاگرام نشان میدهد که کالبد روستا تحت تأثیر عوامل گوناگون جغرافیائی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. همین دیاگرام نشان میدهد که هیچکدام از این عوامل بطور مستقل عمل نکرده و در رابطه تأثیر متقابل نسبت به یکدیگر قرار دارند. به عبارت دیگر، در حالی که روستا تحت تأثیر عوامل جغرافیائی و فرهنگی است، این دو عامل نیز بدون ارتباط با یکدیگر نبوده و روی هم تأثیر متقابل دارند. تذکر این نکته ضروری است که روستا در عالم واقع یک پدیدة واحد است و نمیتوان عوامل و اجزاء فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، زیست بومی و غیرة آن را از یکدیگر جدا کرد. روستا پدیدهای واحد است زیرا که شامل عدهای از مردم است که شغل و فعالیت تولیدی ویژهای دارند، در محیط معین و مشخصی زندگی میکنند، با یکدیگر روابط و مناسبات ویژه و تعیین شدهای دارند، دارای باورها، اعتقادات و ارزشهای ویژهای هستند و در بستر جغرافیائی خاصی نیز زندگی میکنند. لذا روستا مجموعهای نیست که از اجزاء تشکیل شده باشد، بلکه همانطور که گفته شد، یک پدیدة واحد است. محدودیت روش مطالعه علمی، ما را مجبور به تجزیه روستا به اجزاء و عوامل مؤثر در شکل گیری کالبد روستا و طبقه بندی آنها میکند. شیوة متعارف تحقیقات علمی حکم میکند که موضوع مورد مطالعه را به اجزاء متشکلة آن تجزیه نموده و برای رسیدن به قانونمندیهای کل موضوع، این اجزاء را طبقهبندی نموده و هر یک از آنها را جداگانه مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم. در جریان اجرای چنین روشی، اگر در مطالعات خودمان درباره معماری کالبد روستا، مثلاً از تأثیر نزولات جوی بر روی شکل ساختمان در روستا سخن به میان میآوریم، در آن لحظه عملاً ناگزیریم تأثیر تابش نور خورشید و کیفیت و کمیت مصالح بومی در دسترس را کنار بگذاریم و این امر ناشی از محدودیت روش مطالعاتی ماست که نمیتوانیم در آن واحد و بطور کامل رابطة تأثیر و تأثیر کلیة عوامل را بر روی یکدیگر و در مجموع بر روی کالبد روستا بررسی کنیم.
ب- مقیاسهای مورد اشاره
پیگیری تأثیر عوامل گوناگون در سازمان فضائی و کالبد روستا در سطوح مختلف و در مقیاسهای گوناگون، از کلان تا خرد، میسر است.
1- مقیاس اول، مقیاس استقرار و مکانیابی روستا است که در قالب آن میتوان تأثیر عوامل متعدد را ردیابی کرد.
2- در مقیاس دوم، بررسی چگونگی سازمان فضائی روستا، نحوة قرارگیری بافت پر، مزارع و باغات، راه و جاده، پل و امثال آن امکانپذیر است.
3- مقیاس سوم، مقیاس بافت پر روستا است. بحث در مورد معابر، تراکم، اندازة قطعات زمین، چگونگی تفکیکها، همسایگیها، محل قرارگیری فضاهای جمعی و امثال اینها موضوع این بخش است.
4- مقیاس چهارم، واحدهای ساختمانی است که هنوز میتوان تأثیر عوامل را در آن پیگیری نمود: شکل و طرح خانه، تعداد و نوع فضاها، نحوة ترکیب فضاها با یکدیگر و امثال آن در چارچوب این موضوع بررسی میشوند.
5- مقیاس پنجم، مقیاس خردتر یا مقیاس جزء فضاها است. مثلاً یک اتاق یا یک ایوان چه رابطهای با عوامل محیطی و انسانی دارد.
6- مقیاس ششم در مورد اجزاء خردتری مانند درها و پنجرهها و یا جزئیات اجرائی است که میتوان دربارة آنها سخن گفت و نحوة تأثیر عوامل بیرونی را در آنها جستجو کرد.
برای سهولت کار و خارج نشدن از حوزة معماری و باقی ماندن در چارچوب موضوعات آن، از میان مجموعه عوامل مذکور در فوق سعی خواهیم کرد که مثالها را بیشتر در سه مقیاس بافت پر، واحدهای ساختمانی و جزء فضاها ارائه نمائیم.
ج- جغرافیای محل
در مبحث جغرافیا باید به دو موضوع جغرافیای مصنوعی و جغرافیای طبیعی اشاره کرد. در جغرافیای مصنوعی موقعیت روستا نسبت به شهر، جاده، راه، مراکز تولیدی و امثال آن مورد بررسی قرار میگیرد. مجاورت روستا با شهر همانطور که میتواند ساختار اقتصادی و اجتماعی روستا را دگرگون کند در ریخت کلی آن نیز میتواند مؤثر واقع شود. الگوبرداریهای ناشیانه و تقلیدی و نسنجیده در زمرة این قبیل تأثیرات هستند. معذالک تمرکز ما بر نمونههائی است که هویت اصلی خود را حفظ کردهاند.
تحت عنوان جغرافیای طبیعی عوامل متعددی قابل طبقهبندی هستند. در حوزه معماری کالبدی بیشتر اشارات متوجه عوامل اقلیمی خواهد بود که از آن جملهاند: آب، باد، باران و برف، روزهای یخبندان، سرما، گرما، رطوبت محیط، تابش خورشید، شکل و جنس زمین، پوشش گیاهی و امثال آن.
برای آشنایی با رابطة هر یک از این عوامل با کالبد روستا میتوان اجزاء آنها را در نظر گرفت. بدیهی است که ارائة مصادیق و نمونهها برای تمامی عوامل، کار را گسترده خواهد کرد و خطر خروج از حد مناسب بحث را در پی خواهد ساخت. بنابراین کوشش خواهد شد که با ارائة چند مصداق به عنوان نمونه، که در واقع، مشتی از خروار خواهد بود، راه خوب دیدن، خوب شنیدن و خوب تحلیل کردن برای دانشجویان رشتههای معماری و دانش پژوهانی که در این راستا گام برمیدارند، هموارتر گردد.
1- آب
پیدایش و بقای گروههای انسانی بدون وجود مستمر آب در محیط طبیعی غیرقابل تصور است. از این لحاظ، آب از عناصر اولیه و همگانی است و نقش زیستی آن، کسب و مصرف آن را برای هر جامعه انسانی اجتناب ناپذیر میسازد. ضرورت حیاتی و زیست شناختی این عنصر برای انسان منزلتی کاملاً منحصر به فرد دارد زیرا در میان مواد طبیعی، آب تنها عنصری است که هم به شکل ساده و طبیعی آن، بدون کمترین دانش فنی مصرف میشود و هم میتواند به نسبت پیشرفت دانش فنی، به لحاظ ماهیت فیزیکی و سیالش، فنون مهار، جابجائی و کسی انرژی را ایجاب کند. آب در عین حال منشاء نابودی و مرگ نیز هست. لذا از مجموعة عوامل اقلیمی مؤثر در کالبد معماری روستا میتوان اشاراتی به عامل «آب» داشت که خصوصاً در سرزمین نیمهخشک و کم آب ایران نقش بسیار حیاتی در زندگی روستا دارد.
آب در روستا بطور کلی سه مصرف عمدة 1) آشامیدنی؛ 2) مصارف بهداشتی، 3) کشاورزی و دامداری و سایر موارد تولیدی دارد.
نیاز انسان به آب آشامیدنی روشن است ولی برای رعایت کیفیت و سلامت آن تمهیداتی را به کار میبرند که آشنائی با آنها مفید است.
درخصوص مصارف بهداشتی عمدتاً استحمام، شستن البسه، ظروف و امثال آن مدنظر است که از نظر مکانیابی تأسیسات و محل انجام فعالیت، گاه ویژگیهائی به بافت روستا میدهد.
کشاورزی بطور کلی وابسته به آب است. دامداری نیز از این نظر که دام نیاز به آب آشامیدنی دارد، وابسته به آب است. ضمناً بعضی از انواع دامها وابستگی تنگاتنگی به آب دارند از جمله گاومیش که فقط میتواند در کنار هورها و رودخانهها زیست کند و باید ساعاتی از روز را در درون آب بگذرانند. علاوه بر آن، بخش اعظمی از اقتصاد روستاهای صیادی و حتی کل آن وابسته به آب است.
کاربرد آب در فعالیتهای خدماتی و تولیدی مانند، آسیای آبی، آبدنگ و غیره نیز مورد توجه است که البته در همه جا رواج ندارد.
در این مبحث، که فقط دارای چارچوب معماری است، تحت عنوان آب به موارد زیر اشاره میشود:
- انواع منابع آب و تأثیر آنها بر کالبد روستا.
- روشهای حفاظت و ذخیرة آب.
- تأسیسات آبی.
- روشهای دفع فاضلاب.
• انواع منابع آب و تأثیر آنها بر کالبد روستا
انواع منابع آب موجود در ایران متنوع است و اهم آنها عبارتند از: رودخانه، قنات، چشمه، چاه، آب باران،... که هر کدام از آنها میتوانند در سیمای کالبدی روستاها مؤثر واقع شوند.
- رودخانه.
حداقل سه نوع رودخانه را میتوانیم از یکدیگر تفکیک کنیم:
اول- رودخانههائی هستند که دائمی بوده و قسمت اعظمی از بستر آنها در نواحی نسبتاً هموار امتداد مییابد و بطور آرام جریان دارد. مانند کرخه و کارون.
دوم- رودخانههائی هستند که در بستر کوهستانی و شیبدار و صخرهای، با غرش و جهش حرکت میکنند.
سوم- رودخانههائی که سطح آب آنها به تبعیت از جزر و مد دریا بالا و پائین میشود؛ مانند رودخانه اروندرود.
به انواع رودخانههای دیگری نیز میتوان اشاره کرد مثل رودخانههای سیلابی، مسیلها و همچنین رودهائی که آب آنها شور یا تلخ و برای مصارف متعارف و عمومی غیر قابل مصرف است.
درمورد رودخانههای نوع اول و تأثیر آنها بر کالبد روستا، باید توجه کنیم که اولین تأثیر آن بر روستا، با عنایت به اهمیتی که دسترسی ساده و آسان به آب به عنوان یک ارزش تلقی میشود، احتمال خطی شدن بافت روستا است.
نکتة دوم این است که در چنین بافتی، به دلیل گرایش به سهولت در امر دسترسی به آب، معابر آن احتمالاً به صورت عمود بر جریان رودخانه شکل خواهند گرفت. که همین امر امکان نفوذ نسیم خنک برخاسته از بستر رودخانه را به درون بافت روستا به همراه خواهد داشت. مثال این قبیل روستاها را میتوان روستای «شاکریه» و «هوفل» در حاشیه کرخه در ناحیة دشت آزادگان ذکر کرد.
نظر به این که بستر این رودخانه در دشتها غالباً سست است، لذا آنها به دلیل گوناگون طبیعی به مرور زمان بستر خود را تغییر میدهند و این موضوع در معماری روستاهائی که در حاشیة این نوع رودخانهها استقرار پیدا میکنند حائز کمال اهمیت و توجه است.
نگاهی به عکس هوائی نشان میدهد که رودخانههائی از نوع کارون و کرخه به مرور زمان تغییر مسیر دادهاند. تصویر هوائی این نوع رودخانهها نشان میدهد که بستر آنها گاه به صورت مارپیچ درآمده است. لذا اگر روستائی در ساحل بلافصل رودخانه قرار گیرد خطر سیلبردگی برای آن جدی است. در دشت خوزستان مثل این قبیل روستاها کم نیستند که از آن جمله روستای «شاکریه» که گرفتار چنین مشکلی شده بود. نکته قابل ذکر دیگر در مورد این نوع رودخانهها خطر طغیان آنها در فصول خاصی از سال مخصوصاً در فصل بهار است. به همین خاطر است که در چنین مواردی روستا علیرغم مطلوبیت استقرار در فاصلة نزدیک به رودخانه، از نظر دسترسی به آب، از ترس طغیان به ناچار در فاصلة دورتری مستقر میشود. غالباً یک سد خاکی، مخصوصاً در خوزستان، حفاظ مناسبی را برای خانههای روستائی فراهم مینماید.
از نظر سلسله مراتب استقرار، غالباً خانهها بلافاصله پس از سد خاکی مستقر میشوند که دسترسی به رودخانه جهت استفاده از آب برای مصارف خانگی و یا رفت و آمد با قایق فراهم گردد و پس از آن مزارع در پشت خانهها قرار میگیرند. بناهای عمومی و فضاهای جمعی نیز غالباً در رابطه با لبة رودخانه جایابی میشوند.
مشکل سیل گرفتگی در مناطق حاشیة هورها نیز از نظر مکانیابی و استقرار و معماری کالبدی روستا مسئلهای بسیار جدی است. مثلاً روستاهای اطراف «هوارالهویزه» و یا «هورشادگان» گرفتار چنین مشکلی هستند.
با توجه به محدود بودن تبخیر آب هورها و بسته بودن آنها، به محض افزایش غیر معمول حجم آب رودخانههائی که به این هورها میریزند، مثلاً به دلیل بارش شدید باران، با توجه به هموار بودن منطقة اطراف، آ» با سرعت مناطق وسیعی را که گاهی ابعاد آن به دهها کیلومتر میرسد، دربرمیگیرد و معضلات زیادی را برای روستائیان به وجود میآورد. ایجاد سد خاکی دور تا دور روستا و یا استقرار روستا بر نقاط نسبتاً مرتفعتر دشت از از جمله تمهیداتی است که برای گریز از چنین مشکلی بکار رفته است. گاه نیز جابجائی و تخلیه خانهها، که غالباً به صورت کپرهای ساخته شده از نی هستند و احداث مجدد آنها پس از فرو نشستن سیل، راه حل دیگری است.
در رودخانههائی از دستة دوم، جائی که بستر رودخانه نسبتاً مقاوم و شیبدار است، گاهی نوعی از سلسله مراتب استقرار دیده میشود که متفاوت با نوع قبلی است. در این گونه موارد اکثراً امکان هدایت آب از نقطة مرتفعتر به داخل بافت روستا برای مصارف خانگی وجود دارد و غالباً آب آشامیدنی از چشمههای اطراف تأمین میشود. بنابراین دیگر نیازی به دسترسی بلافاصله به رودخانه احساس نمیشود. ضمناً به دلیل کم بودن زمینهای مسطح، خاکی، آبگیر و قابل کشت در نواحی کوهستانی، حاشیهای رودخانهها زمینهای مطلوبی برای بهرهبرداری هستند و نمیشود از آنها چشم پوشید، از طرف دیگر خطر سیلزدگی وجود خواهد داشت و لذا محصولات ضعیف و غیر مقاوم در مقابل سیل، از بین خواهند رفت. به همین دلیل هم برای بهرهبرداری صحیح و عقلانی از این زمینها و هم به منظور پرهیز از خسارات ناشی از سیل، زمینهای حاشیة رودخانه را اختصاص به نهالستان و یا باغ میدهند که در صورت بروز سیل بتوانند دوام بیاورد. در حالی که مزارعی را که احتمالاً در آن کشت آبی میکنند و معمولاً در مناطق کوهستانی کمتر زمین مسطح یافت میشود، از سطح رودخانه و از محدودة سیلگیر بالاتر احداث میکنند. در این حالت خانهها به نقطة بالاتر و معمولاً روی زمین ناهمواری کشیده میشوند که قابلیت کشت ندارد. زمینهای صخرهای و شیبدار و غیرقابل کشت مناسبترین مکان برای احداث ابنیة روستائی هستند.
مصداق روستاهای حاشیه زاینده رود در دهستان سامان بسیار بارزند. تا پیش از احداث سد، در زمینهای پست حاشیة رودخانه در کف دره و کنار رودخانه کشت شالی رواج داشت ولی به دلیل احداث سد و ذخیرة آب در پشت آن، از یکسو درجة حرارت آب پائین آمد و مناسب کشت برنج نیست و در ثانی هر زمان که حجم آب ذخیره زیاد میشود و به ناچار آب رها شده از سد افزایش مییابد، شالیزارها دچار سیلزدگی میشوند و همین امور اقتصاد و زندگی اجتماعی روستائیان حاشیه زاینده رود را به شدت متأثر کرده است، از جمله کشت درختان بادام و گردو جایگزین شالی شده است.
برخلاف رودخانههای نوع اول، در این موارد بافت پُر روستا میتواند به صورت لکهای و غیرخطی باشد. روستاهای حاشیة زاینده رود مانند «چمزین»، «چمخلیفه» و «سوادجان» مصادیق خوبی از خوبی از این بابت هستند.
استقرار و بافت کلی روستاهای حاشیه اروندرود مانند «اروندکنار» به شدت تحت تأثیر آب است. نکتة مهم در این خصوص این است که سطح آب اروندرود با جزر و مد دریا بالا و پائین میرود، لذا امکان سوار شدن آب آن به شبکه نسبتاً منظم و هندسی نهرهای فرعی و نفوذ به نخلستانهای احداث شده در فاصلة نهرها میسر میشود.
خانهها به منظور سهولت دسترسی در کنار جاده احداث میشوند و هر خانهای عملاً مشرف به نخلستان خود است. به همین لحاظ بافت روستا مجموعهای از قطعات نخلستان است که با شبکة هندسی نهرهای اصلی و فرعی تفکیک شدهاند و خانهها به صورت کاملاً پراکنده و احیاناً در کنار معبر اصلی قرار گرفتهاند.
شبیه این پراکندگی را میتوان در روستاهای منطقة شادگان مثل«فیّه شاوردی» دید که پراکندگی بافت آن شباهت زیادی به بافت روستاهای منطقة اروند دارد. کلاً در جزیرة آبادان روستاهای زیادی با این خصوصیت دیده میشوند.
- قنات
تغییر منبع آب روستا از رودخانه به قنات میتواند تأثیر چشمگیری در سیمای کالبدی آن به وجود آورد. بجاست در مورد قنات توضیحاتی داشته باشیم.
اعتقاد بر این است که قنات در زمرة اختراعات ایرانیان است. چه بسا در زمرة هوشیارانهترین آنها باشد. قنات یک تکنیک دسترسی به آب است. انسان ایرانی حدود سه هزار سال پیش با شناخت منابع زیرزمینی آبها و شناخت نیروی ثقل زمین و استفاده از یک دانش فنی ظاهراً ساده، یعنی کندن چاهها و دهلیزها، توانسته آب را با استفاده از نیروی جاذبة زمین و ماهیت فیزیکی آب از نظر کشش و فاصلة مولکولی آن، کیلومترها در دل زمین جاری سازد و با شیبی ملایم آن را به دشتی برساند که مورد نظرش بوده و بی آب. در این راستا برای انتقال آب از انرژی باد، انرژی سوخت، انرژی ماهیچهای (حیوانی یا انسانی)،... مطلقاً استفاده نمیشود؛ فقط قوة ثقل زمین و خاصیت خود آب است که به کمک میآید. در حفر قنات ابتدا سفرهها و آبرفتها زیرزمینی را در کوهپایهها شناسائی میکنند. در آنجا چاهی حفر میکنند تا به آب برسند. عمق این چاه، که به آن «مادرچاه» میگویند، در ایران از 15 متر تا 100 متر نوسان دارد (راجع به عمق مادرچاههای گناباد افسانهها وجود دارد). سپس مظهر قنات را، یعنی جائی که آب قنات باید از آن خارج شود در نزدیکی آبادی مورد نظر مشخص میکنند. حفر دهلیز قنات از همین مظهر قنات شروع میشود و مستقیم و با شیبی ملایم و حساب شده به پیش میرود تا به عمق مادرچاه برسد. طول این دهلیزها از یک تا دو کیلومتر شروع و تا 30 کیلومتر نیز میرسد (طول قناتی که از ماهان به کرمان میآید). در فواصل معین، چاههائی حفر میکنند که به این دهلیزها میرسند. این چاهها هم برای بیرون آوردن خاک دهلیز است و هم برای تهویه آن. برای این که دهلیز در زیر زمین به خط مستقیم پیش برود، فقط از دو شاقول و نور یک چراغ پیه سوز استفاده میشده است. مقنی مسیری را دنبال میکرده که سایه دو شاقول در سینة کار همیشه بر هم منطبق بوده است. برای تنظیم شیب آن نیز از ترازهائی استفاده میشده که خود مقنیان ابداع کرده بودند. اصل فکر این است که در مناطق کم آب و بیابانی ایران، ادامة حیات موکول به دسترسی به آب کافی است. و اگر این مقدار آب در یک نقطه متمرکز قابل دسترسی نباشد، با احداث قنات میتوان آن را از فاصلة دوردست و از سطوح زیرین زمین به تدریج جمعآوری کرد و به روی زمین آورد. گفته میشود طول مجموع دهلیزهای قناتهای ایران به 160000 کیلومتر میرسد و در حدود 40 سال پیش 75 درصد آبی که در ایران مصرف میشده از همین قناتها بدست میآمده است.
احداث قنات، که گاه طول آن به دهها کیلومتر میرسد و تنظیم شیب معقول و ملایم در کف کانال آن خصوصاً با وسایل ابتدائی که در گذشته در اختیار داشتهاند چیزی جز نبوغ و هنر و خلاقیت مردم این سرزمین نیست.
غالباً وقتی در بیابانهای مرکزی ایران حرکت میکنیم به دهانههای چاههائی برمیخوریم که در یک مسیر خطی پشت سرهم مانند دهانههای آتشفشان از سطح زمین برآمدهاند. این برجستگیها در واقع همان خاکهائی هستند که آنها را به هنگام حفر چاه بیرون کشیده و در اطراف دهانة چاه ریختهاند و در عین حال مانع نفوذ سیل یا آب باران و احیاناً افتادن افراد و جانوران به درون چاه میشود.
اگر چه قناتها معمولاً در مناطق بیابانی احداث میشوند ولی گاه دیده میشود که در روستاهای کوهپایه نیز از این دانش فنی برای انتقال و دسترسی به آب استفاده شده است (مثل روستای النجه زنجان). نکتة مهم این است که آب قنات در مظهر قنات، یعنی در یک نقطه بر روی زمین میرسد و این آب، برخلاف آب رودخانه که غالباً حجم آن بسیار زیاد و در یک خط ممتد حرکت میکند، مانند آب چشمه محدود و در یک نقطه متمرکز است و از آنجا به حرکت در میآید.
در خانههای اعیانی شهرهای ایران مرکزی و حاشیه کویری و نواحی گرمسیری که مقدار نزولات آسمانی آن اندک و آب آنها از قنوات تأمین میشود، مانند کاشان و یا شهرهائی مثل میبد و اردکان روستاهای اطراف اردکان، مانند روستاهای «اشکذر» و «زارچ» پله کانی به صورت پلههای آب انبار احداث شده و به مسیر اصلی قنات که از زیر زمین خانه میگذرد، دسترسی پیدا کردهاند. به عبارت دیگر، پیش از این که آب قنات به سطح زمین برسد، خانواده از آن بهرهمند میشود. علاوه بر دسترسی به آب، فضای خنک و نسیم مرطوب این مکان نیز در تعدیل هوای زیرزمین خانه برای استراحت در روزهای گرم مناطق خشک کویری میتواند کارساز باشد.
شبیه همین پله کان و سطح شیبدار را در شهر کاشان میبینیم که از بعضی از معابر به سمت کانال قنات دسترسی ایجاد کرده و نام آن را «سیپک» نهادهاند.
در جائی که منبع آب چشمه یا قنات باشد، که آب آنها در مقایسه با حجم آب رودخانه بسیار اندک است، موضوع انبار کردن آب و جمعآوری آب و ذخیرة آب مطرح میشود که در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت.
یکی از موارد عمدة بررسیهای کالبدی معماری روستائی تأثیر همین قناتها و چشمهها در کالبد کلی روستا است. اولاً به دلیل نقطهای بودن آب چشمه یا قنات، بافت روستاهائی که منبع آب آنها چنین منابعی هستند، نقطهای و کاملاً فشرده میباشند. ثانیاً و شاید مهمترین نکته آن مسئلة محدودیت آب قناتها و چشمههاست و ممکن است همین مقدار آب هم کاشتن یابد. به همین لحاظ وقتی جمعیت چنین روستاهائی از نظر بهرهبرداری از آب موجود به حد اشباع برسد، به تبع آن تعداد خانهها نیز به آستانة حد خود خواهد رسید و امکان توسعه بیشتر از آنها سلب خواهد شد تا جائی که از نظر توسعه فیزیکی نیز با محدودیت فشرده و غیر قابل گسترشی روبرو خواهند بود.
چنین روستاهائی چه بسا دهها سال و یا صدسال به یک حال و منوال باقی بماند، چرا که ظرفیت پذیرش جمعیت بیشتر را به خاطر محدودیت منابع آب به عنوان مایع اصلی حیات انسانی و کشاورزی ندارد. نکتة دیگر این است در ارتباط با توپوگرافی ناحیه و سایر عوامل، مظهر قنات غالباً یا در قسمت علیای روستاست و به احتمال بسیار ضعیف در وسط میدان ده و یا در خارج از روستا و کاملاً دور از دسترس عام. بافت این قبیل روستاها عمدتاً به صورت لکهای شکل میگیرد. حرکت آب از نقطة مظهر قنات به طرف درون روستا و در داخل شبکه بافت آن تابع شکل و شیب زمین است. به همین خاطر دسترسی به نهرهائی که آب قنات یا چشمه را هدایت میکنند، نوعی ارزش به حساب میآیند و معابر با عنایت به مسیر حرکت آب بر روی همان نهرها قرار میگیرند. وجود معابر نامنظم و غیرهندسی در بسیاری از روستاها میتواند ناشی از پیروی از حرکت نهر آب باشد. از طرف دیگر با توجه به پاکیزگی آب در مظهر قنات و آلوده شدن تدریجی آن، نزدیکی به مظهر قنات یا «سرآب» نوعی ارزش محسوب خواهد شد و خانههائی که از این منطقه دورتر باشند از این امتیاز مسلم محروم خواهند بود. بدین ترتیب بافت روستا میتواند به تبع مظهر قنات و نهرهای آن دارای نوعی سلسله مراتب باشد. تا پیش از لولهکشی آب آشامیدنی که در سالهای اخیر در روستاها خیلی رایج شده است، رسم روستاها این بود که آب آشامیدنی را از محل چشمه و یا مظهر قنات میآوردند. خانوادهها ظرف و لباس خود را در مسیر آب میشویند و پس آب باقیمانده نهایتاً راهی مزارع و باغات میشود.
اعم از این که منبع آب روستا رودخانه باشد یا چشمه یا قنات، در روستاها نقاط بخصوصی که معمولاً وجود آب تعیین کنندة آن است، اختصاص به فعالیتهائی دارد که از نظر تقسیم جنسی کار به عهدة زنها میباشد. محلی که زنها برای شستن لباس و گاه ظرف جمع میشوند معمولاً حریم ویژهای را تشکیل میدهد و از حرمت ویژهای نیز برخوردار میباشد و به گونهای عرصة زنها محسوب میگردد.
در مورد چشمه لازم به یادآوری است که غالباٌ در مناطق کوهپایهای چشمهها فراوانند ولی مردم از آب چشمه بیشتر برای آشامیدن و پخت و پز استفاده میکنند و بسیاری از اوقات روستاها برای آبیاری مزارع و باغات از آب رودخانه بهره میگیرند.
- چاه
از گذشتههای دور تا همین اواخر در اکثر روستاهای نواحی مختلف ایران چنین مرسوم بوده که از آب چاه برای آشامیدن و گاه برای مصارف شستشو و بهداشتی و یا هر دو استفاده میکردهاند. استفاده از آب چاه برای کشاورزی مربوط به دورههای نسبتاً اخیر یعنی بعد از پیدایش پمپها است. سابقة پمپهای گازوئیلی در خوزستان در حدود پنجاه سال یا اندکی بیشتر است. پیش از آن، روستائیان با ساختن بند و بالا آوردن سطح آب در پشت بندها آب مربوط به آبیاری مزارع و باغات خود را تأمین میکردهاند. رواج پمپها که آب چاه را از لایههای زیرین زمین به سطح آب میآورد و در حوضچهای میریزد و این آب به سمت مزراع و روستا هدایت میشود، پدیدة نسبتاً نوینی است. امروز آب آشامیدنی بسیاری از روستاها را آبی تأمین میکند که از چاهها به منبعهای فلزی یا بتنی ساخته شده منتقل میگردد و از طریق لولهکشی به منازل یا نقاط بخصوصی از روستا میرسد. اخیراً کاملاً مرسوم شده است که در کنار چشمههای واقع در کوهپاینهها منبعهائی با مصالح ساختمانی میسازند و آب چشمه و یا حتی چاه را با پمپاژ به درون آن میریزند و از طریق لولهکشی به مصرف کننده میرسانند. رواج لولهکشی میتواند انعطاف پذیری بیشتری به شکل بافت روستا بدهد چرا که الزام و ضرورت چندانی به پیروی از یک مسیر با حرکت و جهت خاص در روستا وجود ندارد.
بطور کلی، در خانههائی که از آب چاه برای آشامیدن و مصارف بهداشتی استفاده میشود، دو نوع فن برای بیرون کشیدن آب از چاه وجود دارد. تکنیک اول مربوط به ناحیههائی است که سطح آبهای تحتالارضی آنها بالاست، مثل نواحی ساحلی دریای خزر. آنها با استفاده از یک چوب یا نی بلند 3 یا 4 متری، که به یک سر آن طنابی بسته شده و سر دیگر این طناب نیز به دسته یک دلو متصل است، با کمک دست از چاه آب را خارج میکنند. دیوارة چاه معمولاً (شاید به دلیل ماسهای و سست بودن زمین) با حلقههای سیمانی محافظت میشود. حلقه دهنة چاه نیز حدود 80 سانتیمتر تا 1متر بلندتر از سطح زمین است. این ارتفاع مانع سقوط کودکان و یا حیوانات به درون چاه و یا سرازیر شدن آبهای آلوده به آن میگردد.
در این مناطق آب کشاورزی یا از رودخانهها تأمین میشود و یا اینکه چشم به آسمان میدوزند و در انتظار باران روزشماری میکنند، که البته بینصیب هم نمیمانند. در جاهای دیگر چاه در گوشهای از حیاط خانه قرار دارد و آب آن را با استفاده از چرخهائی بیرون میکشند که یا شبیه به چرخ مغنیها و پرههای آن به شکل چلیپاست و یا به صورت استوانهاست که میلهای از محور آن گذشته و دستة چرخ با در امتداد قطر مقطع استوانه و عمود بر آن قرار گرفته است. نوع اول تقریباً در همه جا و نوع اخیر را در روستاهای حوزة خدابنده در جنوب زنجان دیدهایم.
در روستاهائی که آب لولهکشی دارند گاه شیرهای عمومی را در نقاط ویژهای از روستا، مثلاً در تقاطعها، قرار میدهند تا مورد استفاده همگان قرار گیرد و به این ترتیب نوعی مرکزیت به آن میدهند. معمولاً در کنار چاه، چالهای همانند حوض برای ذخیرة آب وجود دارد که متعاقباً به آن خواهیم پرداخت.
- برکه یا مانداب
در مناطقی از ایران یا به دلیل شوری آبهای زیرزمینی و یا به علت عدم دسترسی به چنین آبهائی در عمقهای متعارف، روستائیان به آبهای شیرین باران وابسته هستند که در برکهها جمع میشوند. این برکهها یا چالههای طبیعی هستند و یا احیاناً چالهای مصنوع دست بشر هستند. این نوع منبع آب در مناطق بسیار محروم و دورافتاده از جمله بخشهایی از استان هرمزگان، در جنوب کرمان و در حوالی جازموریان دیده شده است. واضح است آبی که به این ترتیب در دسترس قرار گیرد معمولاً در کنارههای آن برای شستشوی ظرف و لباس و از همان آب برای سیراب کردن دامها و مصارف بهداشتی مختلف استفاده میشود و در آلوده بودن آن نیز تردیدی وجود ندارد. برکه ممکن است در نزدیکی سرپناهائی قرار داشته باشد که به صورت کپر و گاه با مصالح سنگین برپا شدهاند. در چنین مواردی قاعدتاً روستا مجموعهای از واحدهای پراکنده و بینظم است که در مجاورت مانداب و در اطراف آن قرار گرفتهاند. در بعضی از روستاها، به دلیل بالا بودن سطح آب تحتالارضی، ماندابهائی به وجود میآید که نه برای آشامیدن مفید است و نه برای مصارف بهداشتی، بلکه منحصراً به کار نگهداری پرندگان مثل اردک و غاز میآید و یکی از نقاط کاملاً غیر بهداشتی و خطرناک برای سلامت محیط است. گاه این قبیل ماندابها را، که با روش گیاهان مردابی سبز هم میشوند، در مناطق گرم و خشک نیز میتواند دید. در حاشیة روستای «ونارج» قم، درپارهای از روستاهای جنوب زنجان نیز به این مردابها برمیخوریم. در شمال کشور نیز از این قبیل ماندابها فراوانند.
در نزدیکی شهر بلداجی، در استان چهارمحال و بختیاری، امروز دریاچهای به نام چغاخور و بندی نیز به همین نام وجود دارد. تا پیش از احداث بند، برکهای طبیعی در این محل وجود داشته که به قرار اطلاع و طبق گفتة محلیها منحصر به همین مورد نبود و چند نمونة دیگر نیز از این نوع برکه در نقاط نزدیک آن وجود داشته است.
این ناحیه یکی از غنیترین مراتع ایل بختیاری و ناحیة ییلاقی خوانین بزرگ این ایل بوده است. دشت وسیعی است همانند کاسه که اطراف آن را تپههای برفگیر گرفتهاند. با آب شدن برفها، آب از کف آن میجوشیده و برکهای طبیعی را به وجود میآورده است. آب این برکه که به تدریج خشک میشده، اطراف آن امکان مناسبی برای افراشتن چادرهای خوانین و خدم و حشم آنها میشده و در هیمن جا بوده که ایلخانان بزرگ بختیاری در فصول بهار و تابستان به رتق و فتق امور ایل بختیاری میپرداختهاند.
در بالای تپهای در کنار همین دشت، بقایای بنائی که متعلق به خوانین بختیاری بوده، وجود دارد که از منظر دشت و تالاب بهرهبرداری میکرده است. با احداث بند چغاخور، آب در مکان قبلی محبوس شده و دریاچة وسیعی را به وجود آورده است.
در دشت سلطانیه و در بعضی از مناطق شهرستان خدابندة استان زنجان جوشش آبهای تحتالارضی موجب به وجود آمدن مراتع طبیعی وسیعی شده است که همین مراتع منشاء پیدایش روستاها و حتی شهر شدهاند. رونق دامداری در این مناطق که دارای مراتع طبیعی هستند، عامل گسترش و رونق اقتصادی و پیدایش سکونتگاهها شده است.
- روشهای حفاظت و ذخیره اب
حفظ آب و ذخیرة آن در روستاها موجب پدید آمدن فضاها و یا اجزاء معماری متعددی میشود که آشنائی با کاربرد آنها ضروری است.
روش معمول و متداول برای انتقال آب استفاده از نهرهائی است که در سطح زمین احداث میشوند و برای جلوگیری از هدر رفتن آب آنها گاهی نیز فنونی را به کار میبرند و تمهیداتی میاندیشند. به عنوان مثال برای مسیرهای کوتاه حفر شده در زیر سطح خاک زمین، گاه از تنبوشههای سفالی استفاد میکنند که به صورت نر و ماده در دو سر ساخته شدهاند و در امتداد یکدیگر قرار میگیرند. به عنوان مثال برای این که آب نهر درون کوچه را به درون آب انبار هدایت کنند، از این نوع تنبوشهها استفاده میکنند. برای اطلاع از جزئیات بیشتر به کتاب استخراج آبهای پنهانی صفحه... مراجعه نمائید.
در مورد ممانعت از هدر رفتن آب نهرها در فضای باز نیز روشها و فنونی متداول است. گاهی دیده میشود که بستر نهر را با استفاده از سنگ طوری میسازند که آب کمتر هدر رود. یک مثال ممتاز و البته نه چندان روستائی این نهرها جزئیات اجرایی نهری است که آب قهرود را به سوی شهر کاشان میآورده و بقایای آن از دوران صفوی به یادگار مانده است. در دو طرف این نهر درختان توت کاشتهاند کف و دیواره نهر با سنگهای تراش داده شده ساخته شده است.
فن دیگری که برای ممانعت از تبخیر سطحی نهرهای سرباز بکار رفته، کاشتن درخت در یک طرف و یا در دو طرف نهر آب است. این درختهای بزرگ و سایهدار با ایجاد سایه بر سطح نهر از تابش مستقیم آفتاب جلوگیری میکنند. علاوه بر آن وجود درختها به عنوان نوعی بادشکن عمل کرده و میزان تبخیر سطحی آب را تقلیل میدهد. بعلاوه، چندان دور از ذهن نیست که ریشههای درخت در مقاوم کردن زمین زیر نهر نیز مؤثر باشد. مسلماً فواید درختهای سایهدار اینجا نیز مثل همه جا مصداق دارد. در مورد نهر قهرود در کنارة آن از درختهای توت استفاده شده بود که به ترتیب علاوه بر ایجاد سایه برای نهر و استفاده از میوة آن برای انسانها و برگ آن برای کرم ابریشم، شاید هم ریشة آن، که ریشة درخت توت در شبکه دواندن و تراکم بافت ریشهای آن از ریشة هر نوع درخت دیگری معروفتر است، دارای همان کاربردی بوده که در بالا به آن اشاره کردیم، یعنی استحکام و غیر قابل نفوذ کردن دیوارهها و زمین بستر نهر.
- استخرهای ذخیره آب
در روستاهائی که منابع آبی آنها چشمه و قنات است و لذا میزان آبدهی آنها کم است، جمعآوری آب در استخر و یا در انبارها ضرورت مییابد. اگر چنین آبهائی با همان شدت و سرعت اندک خود جاری شوند، جذب زمین میشود و یا تبخیر میگردد و احتمالاً بکلی تلف میشوند. راه حل تجربه شده این است که آب را در استخرهایی جمعآوری کنند که برای همین منظور پیشبینی کردها
دانلود مقاله تنوع سیمای روستاها