این مطلب از مطالب آزاد موجود در اینترنت جمع آوری شده است و در مورد چالش های ایران از نظر پیشرفت و توسعه و در 11 صفحه می باشد و در زیر قسمتی از متن آورده شده است :
برای توسعه و رشد اقتصادی نسخه ایرانی و وطنی وجود ندارد. توسعه تعریف مشخص و جهانی دارد و عوامل آن نیز جهانی و با شاخص های اقتصادی و اجتماعی سنجیده می شود. مدرنیزم ایرانی، مانند دمکراسی ایرانی یا حقوق بشر اسلامی پدیده ساختگی و من درآوردی است که موجودیت خارجی ندارد.
دلایل عقب ماندگی ایران از پیش از انقلاب مشروطیت پرسش بسیاری از صاحب نظران ایرانی بوده است و هر یک از زاویه ای به آن پاسخ داده اند.
عقب ماندگی در ایران پدیده ای تاریخی و نسبی است. تاریخی به این معنا که باید عوامل آن را در سراسر تاریخ ایران جستجو کرد و دگرگونی تاریخی آن را نیز مد نظر داشت. نسبی است به این معنا که نمی توان گفت ایران کشور عقب مانده است، بلکه باید گفت که ایران نسبت به جوامع غربی عقب مانده است ، ولی از کشور های شرقی و همسایه خود عقب نبوده و نیست. بنابراین می توان ضمن مراجعه به عوامل ویژه عقب ماندگی ایران به عوامل کلی عقب ماندگی شرق در برابر غرب و آنهم در دوره مدرن اشاره کرد. می گویم در دوره مدرن، یعنی بعد از سده های 15 و 16 میلادی. زیرا شرق بطور کلی و ایران بطور مشخص پیش از دروه مدرن، در زمانی که اروپا دوران تاریکی را می گذارند، نه تنها عقب تر از غرب نبود، بلکه رشد یافته تر نیز بود. این رشد یافتگی را می توان تقریباً در تمام زمینه ها نشان داد. به دلیل همین دوویژگی، یعنی نسبی بودن پدیده رشد و عقب ماندگی و تاریخی بودن آن که غرب در دوره مدرن از شرق پیشی گرفت،
عوامل عقب ماندگی ایران نه خارجی، بلکه بطور عمده داخلی بوده است. نه غربی ها، بلکه خود ایرانی ها مسئول آن بوده اند و بطور مشخص این نه انسان هایی که در ایران زندگی می کردند، بلکه سر زمین آنها در این عقب ماندگی دخیل بوده است. کما اینکه ثروت کشور های عربی خلیج فارس، نه از لیاقت و برتری ساکنان آنها، بلکه ناشی از ثروت طبیعی سرزمین آنها، یعنی نفت است. می دانیم که ایران و ترکیه کشور های مسعتره غرب نبوده اند و ترکیه تا زمان جنگ جهانی اول، خود یک کشور امپراتوری بوده است. پس چه عواملی سبب شد که ایران و ترکیه در جرگه کشور های عقب مانده قرار بگیرند؟ باید آن عوامل را شناخت.
علت پیشرفت غرب پیدایش سیستم سرمایه داری بود که آن از بطن نظام فتودالی بیرون آمده بود و نظام فئودالی نیز حاصل مالکیت خصوصی بر زمین بود. این هر سه در شرق غایب بودند. کشور های شرق، به جز ژاپن فتودالیسم نوع غربی را تجربه نکردند. من در کتابم به تشریح این دو گانگی پرداخته ام. افزون بر این عوامل، ادغام تاریخی دین و دولت از دیرباز، یعنی قبل از ظهور اسلام در ایران مانع بزرگی در راه پیشرفت ایران بوده است. بنابراین نه خود دین، بلکه ادغام آن با نهاد قدرت سیاسی (دولت) بطور تاریخی سد حرکت توسعه در ایران بوده است. در این رابطه باید به تجربه غرب نیز اشاره کرد. نگرش بنیادین مسیحیت و اسلام نسبت به قدرت حکومتی یکسان نبوده است. در مسیحیت نوعی جدایی قدرت دین و دولت (مسیح و قیصر) وجود داشته است. دین مسیح در برابر امپراتوری روم (قدرت دولتی) قد علم کرد. در حالیکه اسلام برای اولین بار و از آغاز بنیان گذار قدرت سیاسی در بطن دین بود. در واقع اسلام برای اعراب هم دین واحد، هم حکومت واحد و هم ملیت واحد بوجود آورد. بطوریکه این جوامع به ملل مسلمان شناخته می شدند. عامل دیگر در این رابطه جدا کردن بیشتر دین و دولت از یکدیگر پس از پیدا شدن سرمایه داری بود که به این جدایی نیاز داشت. در حالیکه در ایران سرمایه داری بوجود نیامد که به این جدایی کمک کند. این رابطه تو در تو نباید ما را از اصل تفاوت شرق و غرب گمراه کند. از جوامع شرقی، سرمایه داری متولد نشد. از جوامع غربی سرمایه داری، سیستم اقتصادی – اجتماعی، سیاسی و حقوقی کاملاً متفاوت از اقتصاد کشاورزی بوجود آمد. از دید من تمام تفاوت شرق و غرب را باید
برای توسعه و رشد اقتصادی نسخه ایرانی و وطنی وجود ندارد. توسعه تعریف مشخص و جهانی دارد و عوامل آن نیز جهانی و با شاخص های اقتصادی و اجتماعی سنجیده می شود. مدرنیزم ایرانی، مانند دمکراسی ایرانی یا حقوق بشر اسلامی پدیده ساختگی و من درآوردی است که موجودیت خارجی ندارد.
دلایل عقب ماندگی ایران از پیش از انقلاب مشروطیت پرسش بسیاری از صاحب نظران ایرانی بوده است و هر یک از زاویه ای به آن پاسخ داده اند.
عقب ماندگی در ایران پدیده ای تاریخی و نسبی است. تاریخی به این معنا که باید عوامل آن را در سراسر تاریخ ایران جستجو کرد و دگرگونی تاریخی آن را نیز مد نظر داشت. نسبی است به این معنا که نمی توان گفت ایران کشور عقب مانده است، بلکه باید گفت که ایران نسبت به جوامع غربی عقب مانده است ، ولی از کشور های شرقی و همسایه خود عقب نبوده و نیست. بنابراین می توان ضمن مراجعه به عوامل ویژه عقب ماندگی ایران به عوامل کلی عقب ماندگی شرق در برابر غرب و آنهم در دوره مدرن اشاره کرد. می گویم در دوره مدرن، یعنی بعد از سده های 15 و 16 میلادی. زیرا شرق بطور کلی و ایران بطور مشخص پیش از دروه مدرن، در زمانی که اروپا دوران تاریکی را می گذارند، نه تنها عقب تر از غرب نبود، بلکه رشد یافته تر نیز بود. این رشد یافتگی را می توان تقریباً در تمام زمینه ها نشان داد. به دلیل همین دوویژگی، یعنی نسبی بودن پدیده رشد و عقب ماندگی و تاریخی بودن آن که غرب در دوره مدرن از شرق پیشی گرفت،
عوامل عقب ماندگی ایران نه خارجی، بلکه بطور عمده داخلی بوده است. نه غربی ها، بلکه خود ایرانی ها مسئول آن بوده اند و بطور مشخص این نه انسان هایی که در ایران زندگی می کردند، بلکه سر زمین آنها در این عقب ماندگی دخیل بوده است. کما اینکه ثروت کشور های عربی خلیج فارس، نه از لیاقت و برتری ساکنان آنها، بلکه ناشی از ثروت طبیعی سرزمین آنها، یعنی نفت است. می دانیم که ایران و ترکیه کشور های مسعتره غرب نبوده اند و ترکیه تا زمان جنگ جهانی اول، خود یک کشور امپراتوری بوده است. پس چه عواملی سبب شد که ایران و ترکیه در جرگه کشور های عقب مانده قرار بگیرند؟ باید آن عوامل را شناخت.
علت پیشرفت غرب پیدایش سیستم سرمایه داری بود که آن از بطن نظام فتودالی بیرون آمده بود و نظام فئودالی نیز حاصل مالکیت خصوصی بر زمین بود. این هر سه در شرق غایب بودند. کشور های شرق، به جز ژاپن فتودالیسم نوع غربی را تجربه نکردند. من در کتابم به تشریح این دو گانگی پرداخته ام. افزون بر این عوامل، ادغام تاریخی دین و دولت از دیرباز، یعنی قبل از ظهور اسلام در ایران مانع بزرگی در راه پیشرفت ایران بوده است. بنابراین نه خود دین، بلکه ادغام آن با نهاد قدرت سیاسی (دولت) بطور تاریخی سد حرکت توسعه در ایران بوده است. در این رابطه باید به تجربه غرب نیز اشاره کرد. نگرش بنیادین مسیحیت و اسلام نسبت به قدرت حکومتی یکسان نبوده است. در مسیحیت نوعی جدایی قدرت دین و دولت (مسیح و قیصر) وجود داشته است. دین مسیح در برابر امپراتوری روم (قدرت دولتی) قد علم کرد. در حالیکه اسلام برای اولین بار و از آغاز بنیان گذار قدرت سیاسی در بطن دین بود. در واقع اسلام برای اعراب هم دین واحد، هم حکومت واحد و هم ملیت واحد بوجود آورد. بطوریکه این جوامع به ملل مسلمان شناخته می شدند. عامل دیگر در این رابطه جدا کردن بیشتر دین و دولت از یکدیگر پس از پیدا شدن سرمایه داری بود که به این جدایی نیاز داشت. در حالیکه در ایران سرمایه داری بوجود نیامد که به این جدایی کمک کند. این رابطه تو در تو نباید ما را از اصل تفاوت شرق و غرب گمراه کند. از جوامع شرقی، سرمایه داری متولد نشد. از جوامع غربی سرمایه داری، سیستم اقتصادی – اجتماعی، سیاسی و حقوقی کاملاً متفاوت از اقتصاد کشاورزی بوجود آمد. از دید من تمام تفاوت شرق و غرب را باید
چالش های ایران از نظر پیشرفت و توسعه