زندگانی امام رضا(ع):
دوران حیات و زندگی امام هشتم(ع) به سه قسمت تقسیم می شود
دورة اول:زندگانی زمان پدرش حضرت موسی بن جعفر(ع) و دورة قبل از امامت است که از سال 148-153 آغاز شده و تا سال 183 ادامه یافته و این دوره که 25 سال می باشد را با پدر و خاندان خود زندگی می کرده است.
دورة دوم:زندگانی امامت آن حضرت که در مدینه بود و پس از پدر بزرگوارش مرجع مسلمین به شمار می آمد و منزلش مرکز تجمع علما،دانشمندان و فقها و مجتهدین بوده و سیل مردم معارف پرور که به طرف مکه و مدینه می آمدند از علم و فضیلت و از دانش و مکارم اخلاقی و مکتب تربیتی آن حضرت بهره مند می شدند.
این دوره تقریبا 16 سال طول کشید و در این مدت ابواب علوم و دانش به روی مردم باز بوده و هر کس به اندازة استعداد و لیاقتش از آن سرچشمة علم و دانش آسمانی سیراب می شد.
دورة سوم:دوره ای است که نامزد و ولایت عهدی شد و به خراسان مسافرت فرمود و مقام ولایت عهد داشت تا سال 203 که مسموما شهید گردید این مدت مظاهر ولایت کاملا تجلی داشت و افق خلافت مامون به نور مبارک ولایت روشن گردید.
دورة حیات امامت ثامن الحجج 21 سال طول کشید و 25 سال هم قبل از پدر به نشر معارف دین پرداخت و 55 سال زندگی حضرت رضا(ع) گوشة تجلی از فرهنگ اسلام است که در نیم قرن دوم پرتو افکن گردید.
تولد امام رضا(ع)
آفتاب وجود علی بن موسی الرضا از افق ولایت در جمعه سوم ذیقعدة سال148 پرتو افکن گردید.
شیخ مفید می نویسد:حضرت رضا (ع) در سال 148 در مدینه متولد شد و در طوس خراسان در ماه صفر در سن 55 سالگی شهید گردید. مادرش ام ولد و معروف به ام البنین بود و 20 سال امامت کرد.
نام و نسب امام رضا(ع)
القاب امام هشتم عبارتند از:فاضل،صابر،وفی صدیق و چون خدا از او در آسمان ها و
پیغمبرش در زمین از او راضی بود او را رضا می گفتند و برخی می نویسند چون مامون از ولایت عهدی او راضی بود او را رضا نامیدند و کنیه آن حضرت،امام رضا،ابالحسن ،ابو علی و ابوالقاسم بوده است.
پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر و مادرش سبیکه نوبیه یا خیزران مرسیه یا نجمه بود و چون امام به حد رشد رسید مادرش را طاهره صدا می کرد در هر حال ام البنین از زنانی بود که در فضیلت اخلاقی و خاندانی و در تربیت و بچه داری موجب رضایت حضرت موسی بن جعفر (ع) بوده است.
مادر حضرت رضا (ع)
هشام بن احمد می نویسد یکروز امام هفتم فرمود هیچ می دانی که از تجار مغرب (اروپا) کسی آمده! خوب است به دیدن او برویم با او سوار اسب شدیم و رفتیم تا به تجار مغربی رسیدیم دیدیم کنیزانی را برای فروش آورده اند گفتیم آنچه کنیز داری به ما بنما تاجر هفت کنیز را به ما نشان داد ولی حضرت موسی هیچ کدام از آنها را قبول نفرمود و گفت کنیز دیگری را بیاور تاجر مغربی گفت جز یک کنیز بیمار دیگر کنیزی باقی نمانده حضرت فرمود آن کنیز را بیاور تاجر امتناع داشت و گفت فردا برای خرید کنیز به آنجا برویم .
فردای آن روز امام فرمود تو برو و به هر قیمتی که گفت آن را خریداری کن. رفتم و کنیز را خریدم صاحب کنیز گفت آن مرد که دیروز همراه تو بود که بود گفتم مردی است از بنی هاشم پرسیدم برای چه؟ گفت چون وقتی این کنیز را خریدم مردی به من گفت این کنیز را برای چه کسی خریده ای گفتم برای خودم گفت این طور نیست او نسیب بهترین شخصیت از اهل شرق خواهد شد و از او مرد بزرگی که در شرق و غرب نظیر ندارد به وجود خواهد آمد.این خبر را به امام هفتم گزارش دادم و فرمود از او ولی خدا به دنیا خواهد آمد.
شامل 13 صفحه word
دانلود تحقیق زندگانی امام رضا