مشخصات این فایل
عنوان: اقسام صفات الهی
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 14
این مقاله درمورد اقسام صفات الهی می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله اقسام صفات الهی می خوانید :
علم ذاتی خداوند به موجودات
در چگونگی علم ذاتی خداوند به موجودات، آرای مختلفی نقل شده است. این آرا به سه مطلب مربوط میشود: یکی این که آیا علم ذاتی و پیشین خداوند به موجودات، حضوری است یا حصولی؟ و دیگری این که آیا علم پیشین الهی به اشیا اجمالی است یا تفصیلی؟ و سوم این که متعلق علم پیشین خداوند چه چیز است؟ وجود آنهاست یا ماهیت آنها؟
الف: علم پیشین خداوند به موجودات، حضوری و اجمالی است و به وجود آنها تعلق دارد. این نظریه را شیخ اشراق و پیروان او برگزیدهاند. بیان آن این است که چون خداوند به ذات خود عالم است و از طرفی ذات خداوند، علت موجودات است و علم به علت، سبب علم به معلول است، به طور اجمال؛ بنابراین خداوند در مقام ذات به همه چیز عالم است و علم او حضوری و اجمالی است.
اشکال این نظریه این است که علم تفصیلی بر علم اجمالی برتری دارد؛ در این صورت، بنابر نظریة یاد شده، علم ذاتی خداوند بر موجودات، کاملترین علم نخواهد بود، در حالی که ذات خداوند، همة کمالات را به وجه اکمل، داراست: «و لله الاسماء الحسنی».
ب: علم پیشین خداوند به موجودات، حصولی و تفصیلی است و به ماهیت آنها تعلق گرفته است؛ زیرا ماهیت آنها قبل از آن که موجود شود، (ماهیات معدومه) دارای نوعی ثبوت میباشد. چون ثبوت، اعم از وجود است. این نظریه، به معتزله منسوب است که به ثابتات ازلیه قائل شدهاند.
اشکال این نظریه، علاوه بر این که علم حصولی، چنان که خواهد آمد، در خداوند راه ندارد، این است که ثبوت مساوق وجود است، و چیزی که موجود نیست، ثبوت عینی ندارد. بنابراین، اعتقاد به ثابتات ازلیه از اساس نادرست است.
ج: علم پیشین خداوند به موجودات علم تفصیلی و حصولی است که به وجود ذهنی ماهیات تعلق گرفته است، همان گونه که انسان به کارهایی که میخواهد انجام دهد، قبل از ایجاد آنها علم تفصیلی دارد و این علم به وجود ذهنی ماهیات افعال او تعلق میگیرد. ابن سینا و پیروان او این نظریه را برگزیدهاند.
اشکال این نظریه این است که علم حصولی مربوط به موجوداتی است که در ذات یا فعل خود با ماده در ارتباط باشند، و با دستگاههای ادراکی مخصوصی که دارند، از موجودات مادی صورت برداری کرده، و ماهیات آنها را نزد خود حاضر میکنند، و به آنها علم پیدا میکنند، و از طریق آن ماهیات ذهنی به وجود عینی اشیاء نیز عالم میگردند. و از آنجا که خداوند از نظر ذات و فعل مجرد از ماده است، علم حصولی در او راه ندارد. علم خداوند ـ خواه به ذات خود و خواه به افعال خود ـ علم حضوری است.
د: علم پیشین خداوند به موجودات، علم حضوری است و از نظر اجمالی یا تفصیلی بودن، اجمالی در عین کشف تفصیلی است، زیرا خداوند در مقام ذات، کمالات وجودی همه موجودات را به نحو بساطت واجد است، چون وجود، حقیقتی است واحد و دارای مراتب، و عالیترین مرتبة وجود، همان وجود خداوند است. بدیهی است که هر کاملی مراتب وجودی ناقص را دارد به علاوة مرتبهای از کمال که ناقص آن را ندارد. بنابراین، به حکم این که خداوند فاقد هیچ مرتبهای مراتب کمال وجودی نیست، همة کمالات وجودی را که در موجودات به صورت کثرت و تعدد موجود است، او به نحو بساطت و وحدت دارا میباشد. پس، از این نظر علم ذاتی خداوند به موجودات علم اجمالی است (اجمال= بساطت و وحدت در مقابل تفصیل به معنی کثرت و تعدد). و از طرفی، پس از موجود شدن اشیاء چیزی بر علم خداوند افزوده نخواهد شد، زیرا در مقام ذات الهی هیچ گونه تغییری راه ندارد. از این نظر علم ازلی خداوند به موجودات علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است.
اگر فرض کنیم انسان در علمی از علوم به همة مسائل آن آگاه است یعنی ملکة آن علم را دارد، به گونهای که از هر مسألهای از آن علم سؤال شود، او از قبل پاسخ آن را میداند، و پاسخهایی که میدهد چیزی بر علم او نمیافزایند. در این صورت، پیدایش کثرت در مورد پاسخهایی که میدهد، منشأ تحول در علم او نمیشوند، او قبل از دادن پاسخها و بعد از دادن پاسخها به همه چیز آگاه است، آنچه تغییر یافته است، وجود پاسخهاست، که در مقام ذات عالم وجود اجمالی (بسیط و وجدانی) دارند، و در مقابل فعل وجود تفصیلی (متکثر و متعدد). اما در ذات عالم و علم او تحولی راه نیافته است. هرگاه چنین فرضی در مورد انسان امکان پذیر است، چرا در مورد خداوند که واجب الوجود بالذات است، پذیرفته نباشد؟
این نظریه را صدرالمتألهین مطرح کرده است و همه پیروان حکمت متعالیه صدرایی آن را پذیرفتهاند، و برترین تفسیری است که برای تبیین علم ازلی خداوند به موجودات ارائه شده است. احادیث اسلامی نیز مؤید این نظریه است، زیرا در روایات آمده است:
«علمه به قبل کونه کعلمه به بعد کونه علم خداوند به هر چیز قبل از تحقق آن موجود، همچون علم او به آن موجود است پس از تحقق یافتنش».
ایوب بن نوح در نامهای از امام هادی ـ علیه السلام ـ پرسید:
آیا خداوند قبل از آفریدن موجودات به آنها عالم بود یا نه؟
امام ـ علیه السلام ـ در پاسخ او نوشت:
«خداوند قبل از آفریدن موجودات به آنان عالم بود، همان گونه که بعد از آفریدن به آنها علم دارد».
حاصل آن که علم خداوند به موجودات در مقام ذات و قبل از ایجاد آنها، لازمة علم خداوند به ذات خود میباشد، همان گونه که وجود موجودات تابع وجود ذات الهیاند.
«فکان علمه بجمیع ماعداه لازماً لعلمه لذاته، کما ان وجود ما عداه تابع لوجود ذاته»
دلایل علم خداوند به موجودات پس از ایجاد
علم خداوند به موجودات پس از ایجاد آنها و به عبارتی علم به موجودات در مقام فعل، علم تفصیلی و حضوری است، ولی عین ذات خداوند نیست. چون فرض این است که این علم در مقام فعل است و فعل خارج از ذات است. در این جا واقعیت موجودات در عین این که فعل خداوند میباشند علم او نیز هستند. در مقام تمثیل میتوان آن را به علم نفس انسان به صورتهای ذهنی که ایجاد میکند تشبیه کرد. واقعیت این صورتها هم فعل نفساند و هم علم نفس، یعنی صورت این ذهنی مزبور به خودی خود نزد نفس حاضرند و از طرفی فعل و معلول نفس نیز میباشند. تفسیر علم فعلی خداوند به موجودات انسان به گونهای مزبور، از ابتکارات شیخ اشراق است. بر این اساس فرقی میان موجودات مجرد و مادی وجود نخواهد داشت، زیرا همگی معلول و فعل خداوندند، و واقعیت آنها عین ربط به وجود الهی است، و همگی در محضر خداوند قرار دارند.
.....
بخشی از فهرست مطالب مقاله اقسام صفات الهی
تقسیمات صفات
2. صفات ذات و صفات فعل:
صفات حقیقی و اضافی:
4. صفات خبریه:
آیا اسماء الله توقیفی است؟
1. علم خداوند به ذات خود
2. علم ذاتی خداوند به موجودات
براهین علم الهی
سمیع، بصیر، مدرک
منابع:
دانلود تحقیق اقسام صفات الهی