اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله اولین سکونتگاهای ایران باستان

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله اولین سکونتگاهای ایران باستان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله اولین سکونتگاهای ایران باستان


دانلود مقاله اولین سکونتگاهای ایران باستان

ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻏﺎﺭ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺸﺮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﺭﺩﻩ ﻭ ﻳﺎﻓﺖ ﮔﺸﺘﻪ، ﻏﺎﺭ ﻫﺎﻱ ﺍﻟﺘﻤﻴﺮﺍ ﺩﺭ 30 ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮﻱ ﻏﺮﺏ ﺳﺎﻧﺘﺎﻧﺪﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﺍﺳﭙﺎﻧﻴﺎ ﻻ‌ﺳﻜﻮ ﺩﺭ ﺩﺭﻩ ﻭﺭﺯ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﺩﻭﺭﺩﻭﻧﻲ ﭘﺎﺭﻳﺲ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﻳﻦ ﻏﺎﺭ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻏﺎﺭ ﻫﺎﻱ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﺳﺖ. ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺍﻃﻼ‌ﻋﺎﺕ ﻭ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﮔﺎﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻫﺎﻱ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺸﺘﻢ ﻕ ﻡ، ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺍﺳﺖ. ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﮔﺎﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺗﭙﻪ ﮔﻨﺞ ﺩﺭﻩ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺭ ﺩﻩ ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮﻱ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻥ ﻫﺮﺳﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﺴﺘﻄﻴﻞ ﺷﻜﻞ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﺍﺗﺎﻕ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﻣﺪﻭﺭ ﺑﺎ ﺍﻧﺪﻭﺩ ﻛﺎﻫﮕﻞ ﻭ ﺳﻘﻒ ﺗﻴﺮﭘﻮﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺧﺸﺖ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻗﺎﻟﺐ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ 10 ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮﻱ ﻏﺮﺏ ﺷﻬﺮ ﻫﺮﺳﻴﻦ ﻭ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ﻫﺮﺳﻴﻦ – ﻛﺮﻣﺎﻧﺸﺎﻩ، ﺗﭙﻪ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ " ﮔﻨﺞ ﺩﺭﻩ " ﻭﺍﻗﻊ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻔﺎﺭﻱ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1965 ﻡ. ( 1344 ﻩ.ﺵ. ) ﺁﻏﺎﺯ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﻱ 1967 ﻡ. ( 1346 ﻩ.ﺵ. ) 1969 ﻡ. ( 1348 ﻩ.ﺵ. ) ﻭ 1974 ﻡ. ( 1353 ﻩ.ﺵ. ) ﻧﻴﺰ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻳﺎﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻔﺮﻳﺎﺕ ﭘﻨﺞ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ. ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻗﻄﻌﻪ ﺳﻔﺎﻝ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻧﻮ ﺳﻨﮕﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ، ﺍﺯ ﺗﺤﺘﺎﻧﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻃﺒﻘﻪ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺗﭙﻪ" ﮔﻨﺞ ﺩﺭﻩ " ﻳﺎﻓﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.  ﻗﺪﻣﺖ ﺍﻳﻦ ﻗﻄﻌﻪ ﺳﻔﺎﻝ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺧﻤﻴﺮﻱ ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻱ ﺗﻴﺮﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺮﺍﺭﺍﺗﻲ ﻛﻢ ﭘﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻗﺪﻣﺖ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﺎ ﺭﻭﺵ ﻣﻮﺳﻮﻡ ﺑﻪ ﻛﺮﺑﻦ 14، ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ 8450 ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﻴﻼ‌ﺩ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﺛﺎﺭ ﻣﻌﻤﺎﺭﻱ ﻗﺪﻳﻤﺘﺮﻳﻦ ﻃﺒﻘﻪ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺭﺍ، ﺣﻔﺮﻩ ﻫﺎﻱ ﻛﻮﭼﻚ ﻣﺪﻭﺭﻱ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺣﻔﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺑﺎﻻ‌ﺗﺮ، ﺷﺎﻣﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺍﺗﺎﻗﻬﺎﻱ ﻣﺴﺘﻄﻴﻠﻲ ﺷﻜﻞ ﻭ ﻓﺎﻗﺪ ﭘﻲ ﺳﻨﮕﻲ  ﻛﻪ ﺳﻄﺢ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﻭ ﻛﻒ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻛﺎﻫﮕﻞ ﺍﻧﺪﻭﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﻠﻲ، " ﮔﻨﺞ ﺩﺭﻩ "ﺗﭙﻪ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺩﺍﻳﻢ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻏﺮﺏ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ. ﺍﺯ ﭘﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﻃﻼ‌ﻉ ﺭﺳﺎﻧﻲ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﮔﺮﺩﺷﮕﺮﻱ ﻛﺸﻮﺭ ﺗﭙﻪ ﮔﻨﺞ ﺩﺭﻩ ﻳﺎ ﭼﻴﺎﺧﺰﻳﻨﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺟﺎﺩﻩ ﻛﺮﻣﺎﻧﺸﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﺮﺳﻴﻦ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﻳﻜﻲ ﺭﻭﺳﺘﺎﻱ ﻗﻴﺴﻮﻧﺪ ، ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻳﻦ ﺗﭙﻪ ﻣﺨﺮﻭﻃﻲ ﺣﺪﻭﺩ 6 ﻣﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﻄﺢ ﺯﻣﻴﻦ ﻫﺎﻱ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺑﺎﻻ‌ﺗﺮ ﺍﺳﺖ . ﺿﺨﺎﻣﺖ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ 8 ﻣﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً 2ﻣﺘﺮ ﺁﻥ ﺯﻳﺮ ﺳﻄﺢ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ .

شامل14 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اولین سکونتگاهای ایران باستان

دانلود مقاله ایران در ایینه جشن های باستان

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله ایران در ایینه جشن های باستان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 مقدمه:
روزی که معلم موضوعاتی داد و گفت باید تحقیقی ارائه دهید من با توجه به علاقه به ایران عزیز، وطنم، بر آن شرح تا در این رابطه مقاله ای جمع آوری کنم پس گشتم و مطالبی در این باره یافتم که تا حدودی توانست به سوال های درون ذهنم پاسخی دهد و نیز اطلاعات خودم را افزایش دهد.
همچنین جا دارد از دبیر محترممان استاد کاظمی تشکر کنم که دریچه ای به روی تحقیق و پژوهش در ذهن ما باز کردند.
تحقیقی که اکنون پیش روی شماست مطالبی است در مورد جشن های ایران باستان البته بیشتر سعی بر آن شد تا افکار و عقاید مردم و آداب و رسوم آنان توضیح داده شود و همچنین راجع پیرایش جشن ها و نیز مراسمی که در آن انجام می شده و انگیزه های آنان.
جشن های سالیانه عهد ساسانیان عموما دارای صورت دهقانی و روستایی بوده و در اصل با امور کشاورزی بستگی داشته است. چون این رسمی ساسانیان این اعیاد را پذیرفته بود، هنگام جشن از یک طرف دیگر تشریفات و اعمال خاصی انجام می شد. مبدا این اعمال اخیر، اعتقاد به سحر و جادو بوده، اما رفته رفته مبدل به مراسم عادی گشته، تفریحات عامه نیز از هر قبیل در آن وارد شده بود. چنان که رسم عوام الناس است و محققان رسوم عامیانه عامل به خوبی از آن اطلاع دارند، اکثر این جشن های سالیانه را مردمان با یکی از حوادث تاریخ داستانی مربوط می کرده اند. مثلا فلان عید را یادگار فلان واقعه می دانستند، که در عهد جمشید یا فریدون یا پهلوانی داستانی رخ داده بود.
نسل زردشتیان دوازده ماه دارد، که هر یک را نام یکی از ایزدان بزرگ نهاده اند و ترتیب با آن ها از این قرار است:
1- فروردین (فروشی ها) 7- مهر (میثر)
2- اردوهشت (اش و هشت) 8- آبان («آب ها»آناهیتا)
3- خورداد (هورتات) 9- آذر (آتر، آتش)
4- تیر (تشتری) 10- دذو (خالق، اوهرمزد)
5- امرداد (امرتات) 11- وهمن (وهومنه)
6- شهریور (خشترویری) 12- اسپندارمند(اسپنت ارمیتی)
ظاهرا در عید قدیم پیش از ساسانیان، سال از مهرماه شروع می شده و عید مهرگان که جشن پاییزی است، در آن اوقات اول سال به شمار می رفته است، اما از علائمی که در تقویم هست، می توان حدس زد، که در روزگار بعد، وقتی که آغاز سال را در ابتدای فصل بهار قرار دادند، یک سال با ماه دذو(ماه اوهرفرد) شروع شده است.
تاریخ بعضی اعیاد، که بیرونی شرح داده است ما با حوادث طبیعی فصول مربوطه متضاد است و از این جا معلوم می شود چند قسم سال شماری متداول بوده و در حساب افزایش ایام زائده بی نظمی واقع می شده است.
در میان اعیاد، آنکه بیشتر قبول عام داشت، چنان که امروز نیز دارد، نوروز بود که آن را نوگ روز می گفتند. این جشن در آغاز سال بود و در سال دینی بلافاصله بعد از عید فروردیگان می آمد. به موجب روایت دینکرد، هر پادشاهی در این روز فرخنده، رعیت ممالک خویش را قرین شادی و خرمی می کرد و در این عید کسانی که کار
می کرده اند، دست از کار کشیده، به استراحت و شادمانی می پرداخته اند. نوروز عید بهاری است و آثاری از گموک، که جشن با عیان بابلیان بود، در آن باقی است در این روز قانیات های وصول شده را به حضور شاه عرضه می داشتند و شاه به عزل و نصب حکام می پرداخت و نیز در نوروز سکه نو می زدند و آتشکده ها را پاک و طاهر
می کردند و امثال این...
عید نوروز 6 روز متوالی دوام داشت و در این شش روز سلاطین ساسانی با رعام می دادند و نجبای بزرگ و اعضای خاندان خود را به ترتیب منظم می پذیرفتد که به حضار عیدی می دادند. روز ششم عید را سلاطین برای خود و محرومان جشن می گرفتند.(1)
روز ششم فروردین(خورداد فروردین ماه) روز تولد و نیز به پیامبری رسیدن دشورزتشت است. این روز که نزد مقام زرتشتیان عزیز و محترم است، در هر منطقه با مراسم ویژه خود تا امروز برگزار می شود.
در شهرلرکان، بیش از غروب آفتاب، همگی در«شاه ور هرام ایزد» گردهم می آمدند. هر کس زیباترین لباس خود را می پوشید. کودکان حتی لباس عید خود را نگه می داشتند، تا حد این روز، به تن کنند. با حضور موبد و اوستا خوانی، مراسم شروع می شد. بر سر سفره مقابل موبد، گل و شمشاد و عکس اشور زرتشت حتما وجود داشت.
نقل و شیرینی می گرداندند، رئیس انجمن زرتشتیان، خیرمقدم و تبریک سال نو و جشن ششم فروردین را می گفت و پس از آن اجرائی سرودها و نمایش های سنتی و مذهبی، شعرخوانی و موسیقی و... در این جشن مسلمانان نیز می توانستند حضور پیدا کنند و پس از آن مراسم خیرات آش و سیرو و دید و بازدید یکدیگر.
در شب جشن ششم فروردین که به نام شب«هوزه رو- havzaru» خوانده می شد، تمام زرتشتیان در آتشکده جمع می شدند. کوزه سبزی را که قبلا هر کس در آن چیزی انداخت بود، می آوردند و دختر نابالغی می نشست و به ترتیب، اشیا را از کوزه بیرون
می آورد، حاضرین برای هر شی شعری می خواندند و صاحب شعر سی آن شعر را جواب نیت خود می گرفت.
سپس ظرف مسی بزرگی را می آوردند و دستمال ابریشمی سبز رنگ بزرگی روی آن می گستراندند و هر کس که نیتش خوانده می شد، مخفیانه از زیر دستمال، پولی در ظرف می انداخت، کسی که مسئول گرداندن ظرف بود، این پول ها را به فقرا می داد، ولی از آن چه که معمولا کسی نبود که محتاج صدقه باشد، این پول صرف سفید کردن ظروف مسی آتشکده می شده.(1) فی الواقع در روز اول و روز ششم نوروز، همه قسم مراسم متداوله ملی ابرا می شد. در روز اول مردم صبح بسیار زود برخاسته به کنار نهرها و قنات ها رفته، شستشو می کردند و به یکدیگر آب می پاشیدند و شیرینی تعارف می کردند. صبح پیش از آن که کلامی ادا کنند، شکر می خوردند یا سه مرتبه عسل می لیسیدند. و برای حفظ بدن از ناخوشی ها و بدبختی ها روغن به تن می مالیدند و خود را با سه قطعه موم دود
می دادند.(2)
اما در کتاب جشن های آب درباره روز ششم فروردین نوشته اند:
"روز ششم این ماه، نوروز بزرگ است که نزد ایرانیان عید بزرگی است و گویند خداوند در این روز از آفرینش جهان آسوده شد، زیرا این روز، آخر روزهای شش گانه است."
در این روز خداوند مشتری را بیافرید و فرخنده ترین ساعت های آن روز با ساعات مشتری است. زرتشتیان می گویند که در این روز، زرتشت توفیق یافت با خداوند مناجات کند(همپرسه شود) و کی خسرو به آسمان در این عروج کرد. و در این روز برای ساکنان کره زمین سعادت را قسمت می کنند و از این جاست که ایرانیان این روز را روز اصل چاروز برات نام نهادند و اصحاب نیرنگ ها گفته کند که هر کس در بامداد این روز پیش از آنکه سخن گوید شکر بچشد و با روغن زیتون تن خود را چرب کند، در سراسر سال از انواع بلاها سالم و در امان خواهد ماند.
ایرانیان می گویند: در بامداد این روز بر کوه هوشنگ شخصی صامت و خاموش دیده می شود که یک دستم مرو در دست داشته و ساعتی پیداست و سپس از نظر پنهان می شود و تا سال دیگر آشکار نمی گردد.
بیان مطلب آن است که ابلیس تعیین برکت را از مردم زایل کرده بود به قسمی که هر اندازه خوردنی و آشامیدنی تناول می کردند، سیر نمی شدند. و نیز باد را نمی گذاشت بو زده که سبب روییدن اشجار شود و نزدیک شد که دنیا نابود گردد. پس جم به او خداوند راهنمایی او به قصد خانه ابلیس و پیروان او به سوی جنوب رفت(؟- به سوی شمال) و دیدگاهها در آنجا بماند(سیزده زمستان) تا این سفائله را برطرف کرد. آن گاه مردم از نوبه حاقت اعتدال و برکت و فراوانی رسیدند و از بلا رهایی یا متندوجم در این هنگام به دنیا بازگشت و در چنین روزی مانند آفتاب طالع شد و نور از او می تافت و مردم از طلوع دو آفتاب در یک روز شگفت بردند. در این روز هر چوبی که خشک شده بود سبز شد و مردم گفتند«روز نو» یعنی روزی نوین و هر کس از راه تبرک به این روز، در تشتی جو کاشت. سپس این رسم در میان ایرانیان پایدار ماند که روز نوروز در کنار خانه هفت نوع از غلات در هفت ظرف بکارند و از روییدن این غلات، خوبی و بدی زراعت و محصول سال را حدس بزنند.
در این روز بود که جمشید به اشخاصی که حاضر بودند امر نمود و به آنان که غایب بودند نموشت که دخمه های کهنه را خراب کنند و دخمه های تازه ای بسازند. و این کار در ایران باقی ماند و خداوند را پسندید و پاداشی که ایزد تعالی جمشید را برای این کار داد- این بود که رعایای او را از پیری و بیماری و حسد و فنا و غم و مصایب دیگر حفظ کرده و هیچ جانوری در مدت پادشاهی جم نمرد تا اینکه خواهر زاده او پیدا شد و جم را بکشت و به کشور او چیره گشت.
چون در دوران جم هیچ جانوری نمرد و به طوری رو به افزونی گذاشتند که فراخنای زمین با همه پهنایی که داشت بدل به تنگنا شد، خداوند آن گاه زمین را سه برابر آن چه بود، بزرگ کرد و ایشان را امر نمود که با آب غسل نمایند تا از هر گناهی پاک شوند و در هر سال برای این که آفات را از ایشان دور کند این کار را تکرار نمایند. نیز گفته اند سبب این که ایرانیان در این روز غسل می کنند این است که این روز به«هروزا» که فرشته آب است تعلق دارد و آب را با این فرشته مناسبی است و از این جاست که مردم در این روز هنگام سپیده دم از خواب بر می خیزند و با آب قنات و حوض خود را می شویند و گاهی نیز آب جاری برخود از راه تبرک و دفع آفات می ریزند. در این روز مردم به یکدیگر آب می پاشند و سبب این کار همان سبب اغتسال است و برخی گفته اند که علت این است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید و ناگهان بارانی سخت بارید و مردم به این باران تبرک جستند و از این آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همین طور در ایران مرسوم ماند.
نیز گفته اند سبب این که ایرانیان در این روز به هم آب می پاشند این است که چون در زمستان تن آدمی به کثافات آتش از قبیل دود و خاکستر آلوده می شود، این آب را برای تطهیر از آن کثافات به هم می ریزند. و دیگر آن که هوا را لطیف و تازه می کند و
نمی گذارد که در هوا تولید وبا و بیماری شود.(1)
اما سایر اعیاد،ما به ذکر مهمترین آن ها اکتفا می کنیم: در هر ماه روزی که اسمش با نام ماه مطابق می شد ما عید می گرفتند. مثلا روز تیر، که 13 تیرماه بود جشم تیرگان گرفته می شد. در آن روز آب تنی می کردند و گندم و میوه می پختند.(2)
عید آذر جشن اول در هفتم شهریور(شهریور روز از شهریورماه) بود. آذرخوش، عید آتش خانه محسوب می شد. در داخل خانه ها، آتش های بزرگ می افروختند و در ستایش خدا و شکر نعم او سعی بلیغ می کردند. مردمان گرد هم فراهم آمده با هم غذا پخته و تفریح می کردند ظاهرا این عید فقط در بعضی نواحی ایران معمول بوده است.
مهرگان ی عید مهر که در 16 مهرماه(روز مهر از ماه مهر) واقع می شد، عیدی بسیار بزرگ به شمار می رفت. در قدیم الایام این عید روز اول سال بود و آثار مبدا سال بودن، در فراهم این جشن هنوز باقی مانده است. عید مهرگان هم مثل عید نوروز، بیانگر حوادثی که در آغاز آفرینش جهان رخ داده و به یاد وقایعی که در تاریخ داستانی مذکور است، وضع شده بود. در این روز پادشاهان ایرانی تاجی بر سر می نهادند که صورت آفتاب مادر میان چزخی گردان، بر آن منقوش بود. هنگام طلوع آفتاب، یکی از سپاهیان، درحیاط قصر سلطنتی ایستاده فریاد می زد:«ای فرشتگان به عالم فرود آیید و شیاطین و بدکاران را بزنید و و از خیادایند!»

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  19  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ایران در ایینه جشن های باستان

تحقیق در مورد عدالت در یونان باستان و ایران

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد عدالت در یونان باستان و ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد عدالت در یونان باستان و ایران


تحقیق در مورد عدالت در یونان باستان و ایران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه41

 

فهرست مطالب

 

 ر

  • تعریف قضاوت و مفهوم آن
  • تشکیلات دولت ایران و وضعیت قضایی آن
  • اهمیت عدا لت در ایران باستان

الف) اهمیت عدالت در ایران باستان از دید مذهبی :

  • متون قضایی
  • قضات و محاکم
  • محاکم محلّی و اقلّیت‌‌‌ها
  • قاضی (داته برا)
  • مجازات قضات :

ب) مجازات اخروی:

عدالت در یونان باستان

    در جهان جدید عدالت تنها بخشی از اخلاق فردی را در برمی‌گیرد و ما اگر کسی دروغ بگوید یا به بچه‌ها بی‌اعتنایی کند به او لقب ناعادل نمی‌دهیم اما در نظام افلاطونی و کلاً نظام فکری یونان باستان عدالت تنها یک فضیلت محسوب نمی‌شود بلکه جمیع فضایل را در بر می‌گیرد.

 

  • پیشگفتار

« الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم »

تاریخ نشان داده است که هیچ جامعه‌ای بدون وجود قانون - مدوّن یا غیرمدوّن - نتوانسته است پابرجا بماند و میزان ماندگاری و تداوم حکومت‌ها را می توان در میزان توجه آنان به قانون جستجو کرد. و البته روشن است که قانون بدون توجه مداوم رهبران حکومت محترم و قابل اجرا نمی ماند و نیز بدون رعایت عدالت در اجرای قانون، احترام به آن در دل‌ها جا ی نخواهد گرفت.

بااندکی توجه به حکومت‌های ایران باستان و مقایسه‌ی آن‌ها با حکومت‌های پس از اسلام در ایران از نظر طول مدت حکومت، درمی‌یابیم که حکومت‌های ایران باستان عموما ًتوانسته‌اند مدتی طولانی سلطه ی خود را حفظ کرده و حتی توسعه دهند، درحالی که طولانی ترین حکومت های پس از اسلام در ایران، از نظر طول مدت حکومت، قابل مقایسه باحکومت‌هایی چون اشکانیان و ساسانیان نیستند.

 

  • تعریف قضاوت و مفهوم آن
  • تشکیلات دولت ایران و وضعیت قضایی آن
  • اهمیت عدا لت در ایران باستان

 

الف) اهمیت عدالت در ایران باستان از دید مذهبی :

 

  • متون قضایی
  • قضات و محاکم
  • محاکم محلّی و اقلّیت‌‌‌ها
  • قاضی (داته برا)
  • مجازات قضات :

 

ب) مجازات اخروی:

 

عدالت در یونان باستان

 

    در جهان جدید عدالت تنها بخشی از اخلاق فردی را در برمی‌گیرد و ما اگر کسی دروغ بگوید یا به بچه‌ها بی‌اعتنایی کند به او لقب ناعادل نمی‌دهیم اما در نظام افلاطونی و کلاً نظام فکری یونان باستان عدالت تنها یک فضیلت محسوب نمی‌شود بلکه جمیع فضایل را در بر می‌گیرد.

 

 

 

  • پیشگفتار

 

« الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم »

 

تاریخ نشان داده است که هیچ جامعه‌ای بدون وجود قانون - مدوّن یا غیرمدوّن - نتوانسته است پابرجا بماند و میزان ماندگاری و تداوم حکومت‌ها را می توان در میزان توجه آنان به قانون جستجو کرد. و البته روشن است که قانون بدون توجه مداوم رهبران حکومت محترم و قابل اجرا نمی ماند و نیز بدون رعایت عدالت در اجرای قانون، احترام به آن در دل‌ها جا ی نخواهد گرفت.

 

بااندکی توجه به حکومت‌های ایران باستان و مقایسه‌ی آن‌ها با حکومت‌های پس از اسلام در ایران از نظر طول مدت حکومت، درمی‌یابیم که حکومت‌های ایران باستان عموما ًتوانسته‌اند مدتی طولانی سلطه ی خود را حفظ کرده و حتی توسعه دهند، درحالی که طولانی ترین حکومت های پس از اسلام در ایران، از نظر طول مدت حکومت، قابل مقایسه باحکومت‌هایی چون اشکانیان و ساسانیان نیستند.

 

مسلماً تداوم سلطه‌ی یک حکومت می‌تواند دلایل بی‌شماری داشته باشد ـ همان گونه که انحطاط و سقوط یک سلسله نیز معلول عوامل بی‌شماری است ـ اما بدون هیچ شک و تردیدی مهم‌ترین

ته باشد ـ همان گونه که انحطاط و سقوط یک سلسله نیز معلول عوامل بی‌شماری است ـ اما بدون هیچ شک و تردیدی مهم‌ترین


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد عدالت در یونان باستان و ایران

دانلود مقاله ایران باستان

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله ایران باستان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 مقدمه
داستانهای ملی ایران که در شاهنامه وحماسه های دیگر می بینیم چنانکه گذشت مسائلی ابداعی و ابتکاری نیست بلکه اغلب و نزدیک به تمام آنها را مبادی تاریخی است که با گذشت روزگار عناصرتداستانی مختلفی بر آنها افزوده شده و آنها را بصورتهایی که می بینیم درآورده است.
مورخان جدید که در تاریخ ایران پیش از اسلام مطالعه می کنند همواره درتحقیق تاریخ ایران از سلسله سلاطین ما در آغاز می کنند وآنجه را که در شاهنامه در باب پیشدادیان و کیان می یابیم از مقوله خرافات می شمرند. به عقیده من این حکم نتیجه عدم استقصاء و تحقیق است و هیچ داستان ملی و عام که از آغاز مورود قبول همگان شود و از روزگاران بسیار قدیم آثاری از آن بیابیم ممکن نیست بی اصل و اختراعی باشد. از اینروی به صرف اینکه از هوشنگ وجمشید و کیقباد و کاوس و کیخسرو وکتیبه ی بر صخره های جبال نمانده یا اثری از پرتوهای خاک بدست نیامده نمی توان وجود ایشان را یکباره انکار کرد و دروغ و بی اساس شمرد.
بنابراین باید تعصب و انکار را در باب یکسو نهاد و با دقت و تحقیقی بیشتر به کار پرداخت.
بنابر آنچه خواهیم دید بسیاری از رجال داستانی و اساطیری حماسه های ملی ما اصلاً و اساساً وجودهای تاریخی و حقیقی بوده اند که از بعضی ایشان در روایات ملی و مذهبی هندوان نیز آثاری می یابیم و وجود همه آنان بیاری قدیمی ترین قطعه اوستا ثابت و محقق میشود.
در گاتاها که بنابر تحقیقات مشاهر خاور شناسان منسوب به شخص زردشت و بالنتیجه قدیمی ترین قطعات اوستا نام گشتاسب و چند تن دیگر از معاصران او را می یابیم و همچینن در بعضی از پشتهای قدیم که متعلق به حدود قرن نهم و دهم پیش از میلاد است اسامی بسیاری از رجال داستانی( پیشدادیان و کیان) دیده می شود و از این طریق مسلم می گرددد که داستان این مردان اصلی قدیمی تر از آنچه می پنداشتیم دارد. در وجود گشتاسب و درباریان و اطرافیان او که از ایشان درگاتاها سخن رفته است هیچگونه تردیدی جایز نیست و جون وجود او برای ما مسلم شود وجود نیاکان وی که مانند او عنوان کی(کوی یا کو در اوستا) دارند و اسامی همه آنها در یشتهای کهن مانند فروردین یشت و آبان یشت و یشتهای قدیم دیگر آمده است تا درجه یی محقق می گردد اتفاقاً از بعض سلاطین کیان که شهرت و قدرت بسیار داشتند مانند کاوس در ادبیات سانسکریت نیز یاد شده است و بهر حال وجود تاریخی زیاد که هنگام تحقیق در باب سلسله کیان بدانها برخواهیم حخورد وجود تاریخی سلسه کیان را ثابت می کند. از سلسله پیشدادی خاصه بعضی از رجال آن مانند جمشید و پدرش ویونگهان و فریدون و پدرش اثو به ( اثفیان) چنانگه خواهیم دید در« ودا» سخن رفته است و از اینروی محقق می شود که این مردان از رچال مشترک دو قوم هندی و ایرانی بوده اند وناگزیر روزی که هردوان بصوسرت قبیله یی واحد در نقطه یی از نقاط آسیای مرکزی می زیستند برایشان سلطنت می کرده و خدماتی بزرگ انجام داده اند چنانکه خاطره بزرگیها و مردانگی ها و خدمات مختلف ایشان دیرگاهی د راذهان هر دو قوم باقی ماند و هر یک از ایشان را مختص خود پنداشته و زندگی آنان را با اساطیر و افسانه های مذهبی و ملی خود در آمیخته اند.
برخی از اسامی پهلوانان دیگ مانند قان و بیژن و گیوو و گودرز و فردووپلاشان و امثال ایشان را در میان بزرگان و رجال عهده اشکانی می توان دید و چنانکه ثابت خمام کرد این مردان اغلب از رجال و ملوک الطوایف اشکانیانند که هر یک به نوعی در داستانهای ملی ما راه جسته و بعهد معینی انتساب یافته اند.
چنانکه خواهیم دید اصل و اساس تاریخی افسانه دیوان و توران و تورانیان نیز هر یک بصورت خاصی درتاریخ ملی ایران ثابت و محقق است منتهی عناصر داستانی بسیاری بر آنها افزود ه شده و بصورت فعلی درآمده است.
همچنانکه اصل تاریخی حماسه های ملی لازم و وضرری است راه یافتن مطالب داستانی نیز در آنها حتمی است زیرا چنانکه میدانیم حفظ روایات حماسی که همواره قدیمی ترین روایات تاریخی یک فوم است، در روزگاران نخستین تمدن هر قوم، از طریق نقل صور ت نمی گرفت و میان وجود یافتن و مدون شدن آنها قرنها فاصله بود.
با اطلاع بر این مقدمات و برای آنکه اصل و اساس روایات حماسی و داستانهای ملی ما و آنچه که میسر است روشن گردد و محقق شود که ذ هن ایرانیان قرن چهارم و پنجم در خلق این داستانها اثری نداشته من در این گفتار به دشوارترین بحقث خود می پردازم و ریشه داستان شاهان و پهلوانان رااز قدیمی ترین ایام تمدن ایرانی جست و جو می کنم و همچنین در تحقیق اسامی شاهان و پهلوانان از لحاظ فقه اللغه تا آنجا که بضاعت مزجات من رخصت می دهد می کوشم.
مطالب این گفتار در سه فصل دیگر خواهد شد: 1 – شاهان 2- پهلوانان 3- دشمنان ایران( دیوان، تورانیان، رومیان و تازیان)
داستان بیژن و منیژه نخستین و یاا جزو نخستین طبع آزمایی فردوسی برای ورود به روند طولانی و پر مرارت رنج سی ساله سرایش شاهنامه بوده است. این نظریه اکنون دیگر یک مدعا نیست که نیاز به اثبات داشته باشد بل ک اصلی است که هم برمبنای قرائن داخلی داستان] ساختار، زبان، منطق قکری و موضوعی نسبت به آنها با کل شاهنامه[ و هم برپایه مستنداتی بیرون از منظومه فردوسی دیری است به اثبات رسیده است. طرح یک نکته مهم اما در همین آغاز درباره بیژن و منیژه ضروری است و آن این است که داستان رزم بیژن گیو با گرازان و عاشق شدن او به منیژه دختر افراسیاب و باقی قضایا نیز مانند برخی دیگر از داستانهای شاهنامه و از جمله مشهورترین آنها یعنی رستم و سهراب و رستم و اسفندیار، اگرچه به لحاظ موضوع کلی در بخش حماسی شاهنامه جای می گیرند لیکن ساخت درومی و مناسبات فکری حاکم بر تار و پود حوادث آنها بگونه ای است که با ساختار هدفمند تقابل میان دو بن کهنه خیر و شر( ایران و توران) که به تقریب از نیمه پادشاهی فریدون آغاز می شود و با ناپدید شدن کیخسرو در بوران وبرف به پایان مقدر خود می رسد تناسبی ندارد. به نظر می رسد بن مایه های اساسی این بخش از شاهنامه که با اندکی تسامح به فصل حماسی مشهور شده است در اعصار ماقبل تاریخ به تدریج تضیج یافته و از مؤثرهای آئینی و اجتماعی دوران پرفراز و نشیب حکومت هخامنشیان و اشکانیان تأثیر پذیرفته و سپس بخشهایی از آن و بویژه بن مایه روایات شاهان در عهد ساسانیان بر مبای اوستا و مصالح سیاسی زمان با حذف و اضافه گردآوری و تدوین شده و همراه با انبوه اخبار شفاهی و کتبی دیگر به زمان فردوسی رسیده، واجد مفهومی معین است که این سه داستان هرکدام به دلایلی نمی توانند در این طرح کلی جای داشته باشد به لحاظ سبکی و فن نیز داستانهایی مانند بیژن و منیژه، رستم و سهراب و رستم و اسفندیار که دارای زیر ساختهای فکر و داستانی مستقلی هستند نمی توانند با طرح کلی تضاد میان دو اردوگاه ایرانیان و تورانیان ک تجسم حماسی هدفمند از دوران گمیزشن ( آمیختگی) در چرخه هزاره های کهن آفرینش درباور و زروانی و مزدانی است همآهنگ و یگانه شوند. در حقیقت عنصر اساسی مشترک در زیر ساخت هر سه این داستانها اجد انگیزه های خودجوش و درونی است که از تضاد حاکم بر نبرد موضعی موجود در آنها حادث می شود.
داستان رستم و اسفندیار در برزخ تضاد میان منطق پهلوانان در حماسه ملی با نظام سلحشوری دین گسترانه رزدشتی فاقد تعادل موضوعی و ساحتاری دردل تضاد اساسی میان خیر و شر در منطق خاص حماسی آن است. عنصر پیش برنده در داستان رستم و سهراب مبین تقابل میان آرمان زمینی سهراب با وابستگی های سرزمینی رستم است؛ اگرچه این تقابل در پوشش ظاهری نبرد سپاه توران با ایرانیان شکل می گیرد، لیکن به رغم فلسفه نبردهای اساسی و طولانی شاهنامه سهراب که در جستجوی پدر ناشناخته خویش دررأس سپتاه توران به ایران آمده یکسره با انگیزه های تعارض میان دو ارودی متخاصم مبیگانه است و هرچه ا ز زمان جنگ بیشتر می گذرد منش او آشتی جویانهتر می شود تا آنجا که سرانجام خود را در سرزمین ایران عنصری خودی احساس می کند. درواق هم سهراب درست در همان زمانی به دست رستم کشته می شود که حتی همان اندک تمایل اولیه به نبرد نیز یکسره از وجودش رخت بربسته است.
در داستان بیژن و منیژه نیز به نوعی دیگر تضاد حاکن بر نبرد موضعی میان دو ادروگاه، از درون منطق موضوعی خود داستان می جوشد و به حوادث شکل میدهد. سخن بیژن خطاب به رستم آنجا که جهان پهلوان پس ا زنحات دادن فرزند گیو از زندان افراسیاب عزم دارد او را به همراه منیژه به پشت جبهه بفرستد و سپس خود با پهلوانان ایرانی به نبرد با افراسیاب بشتابد، گویای همین معناست:
بدو گفت بیژن منم پیش رو که از منی همی کیه ساز تو
که این استدلال رستم را بی درنگ قانع می کند و او را نیز همراه خود به نبرد می برد.
بدین ترتیب می بینیم که در داستان بیژن و منیژه انگیزه نبرد میان ایرانیان و تورانیان جنبه موضعی دارد و هیچگونه پیوند موضوعی و داستانی با زنجیره کلی نیروهای طولانی میان دو جبهه متخاصم که جنگ بزرگ نهایت آن است ندارد اما از آنجا که نوع حوادث و زمان کلی داستان به لحاظ فن حماسه سرائی در درون اتن مایه های اصلی دوران نبردهای فرساینده ایران و توران جای دارد، فلسفه جبهه بندی میان دو کل متعارض بر نبردهای این داستان هم سایه افکنده است. در ظاهر هم همین اصول کلی است که پیروزی و شکست در نبرد موجود در این داستان را توجیه می کند و نه حقانیت یا عم حقانیت موضع معارضان در منطق درونی خود داستان. می توان فرض کرد که فردوسی در آستانه سرودن شاهنامه و یا حتی بیشتر از آن، یعنی در زمانی که هنوز سرودن منظومه ای حماسی با هدفمندی فکری و موضوعی خاص در ذهن او مراحل اولیه خود را می گذرانده است. داستان بیژن گیو و عشق او به شهرزاد خانم توران را به عنوان نوعی پیش درآمد کار از روی بن مایه ای جداگاه سروده و سپس بعدها پس از پایان نظم شاهنامه و یا در حین سرودن منظومه آن را در جای فعلی مرتب کرده باشد. داستانهای بیژن و منیژه و رستم و سهراب در غرراخبارثعالبی( غرراخبار ملوک الفرس و سیرهم) که به لحاظ الگوی اصلی روایات شاهان و پهلوانان به الگوی شاهنامه بسیارنزدیک است نیامده این خود قرینه دیگری است که ظن استقلال منبع با منابع این دو داستان را از مآخذ اصل فردوسی تقویت می کند.
به هر حال روایت بیژن و منیژه هم( قول« مری بویس») ماندند برخی از بخشهای مهم شاهنامه و بویژه داستانهائی که به روایت اعمال پهلوانی خاندان رستم در سیستان می پردازد جدا از سنت روائی وآئین اوستا ساخته و پرداخته شده است و منشاء آن را نیز باید در سنت خنیاگری گوسان های عهد پارت جست که چکامه سرایان باستانی و مفسران داستانهای غنائی که پیش از خود بودند. این راویان در حقیقت با بهره گیری از تسامح و تساهل گسترده دینی و سیاسی عهد اشکانیان و کوشانیان در شرق و جنوب فلات ایران و بویژه در خراسان بزرگ بهترین ضابطان و حافظاان افسانه های کهن اقوام مختلف در نجدهای ایران بودند. این نظریه« بویس» در واقع مؤید قول« کویاجی» است که د رباره داستان بیژن و منیژه اعتقاد دارد و خنیاگران پارت کهن دیرزمان داستان کارزارها و پیروزیها ی نمایان اینان] گودرز، گیو و بیژن [ را می خواند ه اند و فردوسی یکی از آنها را داستان بیژن و منیژه آشکارا در حماسه خویش عرضه می کند.
آنچه مسلم م ینماید این است که تم داستان عشق بیژن پهلوان ایرانی ] دوران پارتها؟[ به منیژه دختر پادشاه سرزمین دشمن و گرفتاری بیژن در آنجا و سرانجام نجات او بوسیله رستم جهان پهلوان] قوم دیگر؟ سکاها[ در هیچیک از کارنامه ها خدای نامه ها و دیگر مآخذی که گردآوری و تدوین آن به روزگار ساسانیان منسوب است و جود ندارد اما نشانه های آشکار از نام شخصیت های اصلی و خطوط کلی حوادث داستان به شکل جسته و گریخته در منابع شفاهی و کتبی تاریخ و افسانه های مربوط به دوران پارتها و کوشانیان دیده شده است.
روایت بیژن و منیژه از قول فردوسی این است:
کیخسرو و برجسته ترین شاه اساطیری حماسی شاهنماه و فرمانروای آرمانی فردوسی در نظام فکری حماسه او در میانه سالهای پادشاهی خویش است. روزی که خسرو نشستگه رود می ساخته و بزرگان و پهلوانان را به رایزنیی و شادخواری یرخویش خوانده است سالار بار اذن دخول می طلبد و به عرض می رساند گروهی از آرمانیان که بر سر مرز ایران و توران با کشت و کار روز گار به سر م یآورند برای دادخواهی بر در سرای بپای ان. شاه آرمانیان را بار می دهد و اینان زاری کنان و دست بر سر زنان به حضور می رسند و ماجرای حمله گرازان وحشی به کشتزارهایشان را به سمع خسرو می رسانند.
کی خسرو که از درد و خسران آرمانیا سخت اندوهگین شده است بی درهنک از میان حاضران در مجلس پهلوانی پر دل و دلیر می طلبد تا به فرونشاندن فتنه گرازان دامن همت بر کمر استوار سازد. بیژن پسر گیو و نواده کودرز گشواد، مقل همیشه بی تأمل پا پیش می نهد و اجرای این مهم را تعهد می کند.
کی خسرو شادمان میشود و یا نثار زر و گوهر به ای جوان دلاور و دلیر او را ارج می نهد و سپس به گرگین فرزند میلاد که مردی سرد و گرم آزموده است دستور میدهد تا راهنمای بیژن در این سف ر خطیر باشد. بیزن و گرگین راهی سرزمین مرزی آرمان می شوند و بی درنگ آماده نبرد با گرزان می شوند گرگینم که دیو آرزو و شک بر روانش چیره است از کمک به بیژن تن می زند و جوان دلاور را در نبرد با گرازان تنها می گذارد. لیکن واژه ترس در فاموس فرزند گیو بی معناست. او به تنها تن خویش بر انبوه گرازان وحشی یورش می برد و دیری نمی پاید که گرازان بع تمامی به زخم خنجر و تیر بیژن به هلاکت می رسند و او دندانهایشان را از بن برمی کند. تا آنها را گواه پیروزی خویش به حضور خسرو ببرد. گرگین که سربلندی بیژن را در مصاف با گرازان با نیت خویش دمساز نمی داند به اندیشه فرو می رود و سرانجام تنها راه چاره را در فرستادن بیژن به کام خطر کمرگ می بیند. برای رزم آوری جوان از پس پیروزی در میدان هول نبرد با گرازان چه چیزی پر کسش تر ازعرصه بزم و احیاناً کامیابی از عشق شهرزاد خانمی خوبروی می تواندمتصور باشد؟ پس گرگین با توصیف جاذبه های خلوتگاه تابستانی منیژه دختر افراسیاب بیژن را به وسوسه دچار می سازد.
افسون پیر محیل در جوان کامجو کارگر می افتد و فرزند خام طمع گیو برازنده ترین لبهاسهایش را در برمی کند و خود را به جشنگاه دختر شاه توران که در چمنزار آن سوی مرز برپاست می رساند و به کمین داری می نشیند. منیزه از دور بیزن را می بیند و به یک نگاه دل به عشق او می بندد و بی درنگ ندیمه خود را برای دعوت از پهلوان جوان به سوی او روانه می کند. بیژن دعو شهزاد ختم دلربا را می پذدیرد و به دیدار او می شتابد. از پس چند روز شادخواری در دامان طبیعت هنگام بازگشت به شهر فرا می رسد منیژه که در خود تاب دوری از بیژن را نمی بیند او را با داوری هوش بر بی هوش می کند و پنهانی به شهر و به دورن کاخ خویش می آورد.
افراسیاب شاه توران بوسیله دربان خود کاخ منیژه ار ماجرا آگاه می شود. عصب و غیرت شاه توران را به خشمی کور دچار می سازد. و او برادر خود گرسیوز را مأمور می کند تا بیژن را دستگیر کند و در جا به دار آویزد. گرسیوز که در شاهنامه به سیاهدلی و کنیه توزی شهره است این مأموریت را به جان می پذیرد. کاخ منیژه به محاصره مردان گرسیوز درمی آید و بیژن که غافلگیر شده است بی درنگ آماده درگیری و نبرد می شود. گرسیوز که هیبت پهلوانی و تهور جوانی بیزن را می بیند با چرب زبانی و وعده دروغین نخست خلع سلاحش می کند و سپس او را به بند می کشد. برادر مزور اورا از جان و مان مردان خود امر می کند تا کاخ منیژه را یکسره به غارت برند و خود را از خان و مان برانند. دژخیم بر در سرای افراسیاب در کار سامان دادن چوبه دار است که دست سرنوشت پیران ویسه سپهسالار دلیر و نیک اندیش افراسیاب را بدانجا می کشاند. پیران چگونگی کار را جویا می شوند و پس از آگاهی از ماجرا به دژخیمان امر می کند تا زمانی دست از کار باز دارند تا او با فرمان دیگری از پادشاه بازگردد. منطق استوار و دور اندیشی نیک دلانه سپهدار پیر توران همچون آب سردی است که لهیب سوزان خشم و کینه افراسیاب را خاموش می کند و بدین ترتیب با پایمردی رادمردانه پیران بیژن از مرگی موهن و خفت بار رهایی می یابد و در چاهی ژرف زندانی می شود.
گرگین میلاد که از درنگ دراز و نابیوسیده بیژن خطر را احساس کرده است به جستجوی او می شتابد اما هنگامی که باره پهلوان جوان را با زینی نگونسار و لگامی گسسته پیدا می کند حال را در می یابد و به ناچار به سوی ایران باز می گردد. کی خسرو و گیو از رویداد نامیمون گم بودن بیژن آگاه می شوند و گرگین به تاوان این خیانت بزرگ به امر شاه به زندان می افتد. ماه فروردین فرا می رسد و در این ایام خجسته کی خسرو با توسل به جام جهان نما از محل زندان بیژن آگاه می شود. گشودن گره کور رهائی بیژن تنها بازبسته دلیزی و چاره گیری رستم جهان پهلوان است. پس گیو بی درنگ با نامه خسرو راهی سیستان می شود و رستم را از مصیبتی بزرگ که بر او و دودمان او آوار شده است آگاه می کند. رستم به شتاب به همراه گیو راهی ایران می شود و به حضور کی خسرو می رسد. دو روز به رایزنی سپری می شود و در فرجام جهان پهلوان شاه را متقاعد می سازد که چاره این کار به تدبیر و رأی است و نه زور و جنگاوری. روز دیگر ر ستم به همر اه هفت پهلوان گزید ه که همه در زی بازرگان در آمده اند به سوی توران حرکت می کند.
منیژه که از آمدن گروهی سوداگر ایرانی آگاه می شود به قرارگاه آنان می شتابد و از رستم می خواهد تا خبر زندانی شدن بیژن را به شاه و رستم و خاندان گودرزیان برساند. رستم در آغاز از ترس افشاء راز خویش منیژه را از خود می راند اما بعد که می بیند بیژن راز کار را بر زوار خوبروی گشاده است رستم نقشه خود را با دختر دلیز در میان می گذارد و او را به یاری میخواند. شب هنگام رستم در معیت هفت پهلوان ایرانی و به راهنمایی منیژه بر سر چاه بیزن می آید و نجاتش می دهد. پس از تیمار بیژن رستم شهزاده خانم توران را در پناه سپاهیانی چند به سوی مرز ایران می فرستد وخود به همراه بیژن و پهلوانان دیگر شبانه به کاخ افراسیاب حمله می کنند. افراسیاب که غافلگیر شده است نخست ایز برابر رستم می گریزد، اما اندکی بعد در رأس سپاهی انبوده به مصاف رستم می آید جنگ موضعی ایرانیان با تورانیان که در آن رجزخوانی های پهلوانی عمدتاً به مسئله ستم افراسیاب به بیژن و زندانی کردن او در چاه ژرف و تاریک خلاصه شده است این جنگ با پیروز ایرانیان و هزیمت سپا توران به فرجام می رسد. رستم با غنائم بسیار به ایران میآید و پس ا ز رساندن بیزن به شاه و به پدرش گیو آنجا درنگ نمی کند و به سیستان باز می گردد.
عشق متقابل بیژن و منیژه به یکدیگر در حالی به برگ و بار می نشیند که همه اندرز مؤکد شاه خرمدار شاهنامه به بیژن در سپاس داری ازوفاداری شگرف و فداکاری بی شائبه دختر دلیر شاه توران خلاصه شده است.
تفضیل دربار ساختار زبان و مضنون داستان بیژن و منیژه از شاهنامه فردوسی و بویژه غرض استاد توس از گنجاندن این داستان در درون ساختار منسجم و از پیش شناخته شده تضاد میان دو کلیت متخاصم ایران و توران و نیز سرشت های مقدر هر کدام در وابستگی به دو جبهه عمده حق و باطل به استقلال تصویر شده اند و مجال یمناسب و درخور می طلبد. طرح اجمالی مواضع برخی از شخصیت های این داستان در مقدمه حاضر تنها برای تأکید بر این نکته است که وجود داستانهائی مانند بیژن و منیژه، ر ستم و سهراب، رستم و اسفندیار و نیز داستانهایی از نوع شکارگاه رستم و ... که هر یک از تمامیت داستانی و کلیت فکری مستقلی برخودار بوده و ریشه در بن مایه های جداگانه دارد در داخل فلسفه تضاد در ساختار حماسی شاهنامه بجز دلایل متعدد فنی و سبکی در حقیقت خود نشانه دیگری است از نوع تلقی زیبایی شناختی شاعر و ار زشهای خاص او در بازآفرینی چگونگی تطور انسان غریزی اساطیر به انسان خرد گرای حماسه در نسبیت های واقعی و تاریخی آن. این خلاقیت هنری و این نگرش برحسب مقصود نه تنها ژرف ساخت مستقل داستانهائی مانند بیژن و منیژه، رستم و سهراب و .... را شکل می دهد بلکه در مناسبات اخلاقی و طبیعت بیرونی و درونی زندگی تمام زنان و مردان شاهنامه به اشکال مختلف حاکم است بطور مثال اگر نوع پیشقدم أن شدن زنان شاهنامه درابزارعشق انتخاب همسر برآیند دوره ای شرایط زندگی در نظام زن سالاری] مادر سالاری[ در بن مایه های کهن منظومه فردوسی باشد
(: قول فرخی از اسطوره شناسان) لیکن بی گمان تصاویر هنرمندانه ای که فردوسی از شهامت و آزادگی برخی از زنان شاهنامه در ابراز عشق شفاف و بی پیرایه خویسش ارائه داده منتجه مبارزه جوئی بینش زیباشناختی شاعر قرن چهارم هجری در نقل ارز شهای جهان مردکامه زمانه اش است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   39 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ایران باستان