لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه42
مولوی ِصنم پرست
« بخش دوم »
« صـنم ِ» مـولـوی و حـافـظ
همان
« ایرج » فـردوسـی است
پیدایش ِ سر اندیشه ِ«حکومتِ بدون قدرت»
درفرهنگ ایران= ارکه= ارتاخشتره=اردشیر
ای شادی آن شهری ، کش، « عشق» بوَد، سلطان
هرکوی ، بود بزمی ، هرخانه بود سوری
مولوی
نام دیگرصنم ، « زُون » بود، که نام « خورشید » است
درآلمانی « زونهSonne »، درانگلیسی « سان sun»
درکردی گورانی « سون = پرتو »
«صنم »، هم « ماه» درشب ، و هم« آفتاب» در روزبود
صنم = خورشید= ایرج(اصل مهریاعشق)
درون تست یکی« مه »، کزآسمان، « خورشید »
ندا همی کند ش ، کای َمنـَت ، غلام غلام
زجیب خویش ، بجو« مه » ، چو موسی عمران
نگر به روزن خویش و ، بگو : سلام سلام
دراین ُجستار، بررسی خواهد شد که « صنم » در غزلیات مولوی ، همان « ایرج » در شاهنامه فردوسی است . « ایرج که همان ارتا یا- اِ ر ِ ز- باشد » درشاهنامه ، بیان « پیکریابی ِ مهر» است که بدون آن ، « داد »، که در فریدون، پیکر به خود گرفته ، واقعیت نمی یابد . بدینسان ، « مهر» درفرهنگ سیاسی ایران ، افزوده بر « داد» که درمیان همه ملل باید باشد ، به ویژه ،گوهرحکومت درایران میگردد. « مهر» درفرهنگ ایران ،« طیف همبستگیهاست» ، چه مهربه زندگی درگیتی ، چه مهر میان افراد، چه مهر میان زن ومرد ، وچه مهر اجتماعی ، و چه بستگی میان حکومت ها ، چه بستگی میان ملت ها ، چه همبستگی میان طبقات و اقوام ، همه « مهر» هستند . ازاینرو ، خدای مهر، تنها اصل «عشق میان افراد ، یا فرد وخدا...» نیست ، بلکه به همان اندازه نیز« اصل پیوستگی میان طبقات و اقوام و
تحقیق در مورد مولوی صنم پرست