اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله در مورد تفسیر سورۀ واقعه «آیات 1 تا 14»

اختصاصی از اس فایل مقاله در مورد تفسیر سورۀ واقعه «آیات 1 تا 14» دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد تفسیر سورۀ واقعه «آیات 1 تا 14»


مقاله در مورد تفسیر سورۀ واقعه «آیات 1 تا 14»

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:21

 

  

 فهرست مطالب

 

 

 

تفسیر سوره واقعه

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمد لله رب العالمین...اعوذ بالله من الشیطان الرجیم:

 

بسم الله الرحمن الرحیم×اذا وقعت الواقعة×لیس لوقعتها کاذبة×خافضة رافعة×اذا رجت الارض رجا×و بست الجبال بسا×فکانت هباء منبثا×و کنتم ازواجا ثلاثة×فاصحاب المیمنة مااصحاب المیمنة×و اصحاب المشئمة ما اصحاب المشئمة×و السابقون السابقون×اولئک المقربون×فى جنات النعیم×ثلة‏من الاولین×و قلیل من الاخرین (1)

 

سوره مبارکه واقعه است که به نام‏«واقعه‏»هم نامیده شده است.

 

تقریبا مى‏توان گفت که تمام این سوره مربوط به قیامت است.اینچنین‏شروع مى‏شود: «اذا وقعت الواقعة‏» آنگاه که واقع شد«واقع شده‏».کلمه‏«وقوع‏»،ظاهرا کلمه دیگرى وجود نداشته باشد که معنایش از خودش‏روشنتر باشد.با هر کلمه دیگرى بخواهیم آن را تفسیر کنیم باز به اندازه‏خودش یا بیشتر از خودش روشن نیست.گاهى مى‏گویند وقوع یعنى‏حدوث.ولى وقوع با حدوث متفاوت است.هر وقت‏«حدوث‏»گفته‏شود عنایت به این است که یک چیزى که نبود بعد وجود پیدا کرد.

 

مى‏گویند حدوث یعنى وجود بعد از عدم.ولى در«وقوع‏»این جهت قیدنشده یعنى شى‏ء اگر وجود بعد از عدم پیدا کند وقوع پیدا کرده است واگر وجودش بعد از عدم هم نباشد باز واقعیت و واقع است.در اصطلاح‏قدیم خودمان و مخصوصا در اصطلاح جدید، کلمه‏«واقعیت‏»زیاداستعمال مى‏شود،مى‏گویند واقعیت‏یعنى حقیقت قطع نظر از تصور وفکر ما یعنى قطع نظر از اینکه ما بدانیم که آن هست‏یا نیست،آن رامى‏گوییم واقعیتى است،یعنى خودش فى حد ذاته وجود دارد،حقیقت‏دارد.اینجا که راجع به قیامت،تعبیر به‏«واقعه‏»مى‏شود یعنى امرى‏محقق و امرى موجود،کما اینکه در آیه دیگر تعبیر به‏«حاقه‏»شده است:

 

«الحاقة ما الحاقة‏» (2) .مى‏شود گفت که در این تعبیرات این معنا نهفته است که‏شما به قیامت به چشم یک امرى که واقع نشده است و در آینده بایدواقع شود نگاه نکنید،آن را یک امر واقع شده بدانید،حال یا از آن جهت‏که به تعبیر بعضى آنچنان قطعى الوقوع است که باید آن را واقع شده‏فرض کنید و یا از آن جهت که مساله قیامت،مساله زمان نیست که درزمان آینده‏اى مى‏خواهد رخ بدهد،مساله به اصطلاح‏«اطوار»است واینکه الآن هم آن عالمى که نامش‏«عالم قیامت‏»است به یک معنا وجوددارد،آن یک واقعیتى است که وجود دارد.عجیب این است که در سوره‏واقعه وقتى که راجع به دنیا صحبت مى‏کند گویى از امر گذشته صحبت مى‏کند.مثلا: «و لقد علمتم النشاة الاولى‏» (3) نشئه اولى را قبلا مى‏دانستید.یاراجع به اصحاب الشمال مى‏فرماید(این خیلى صریح است): «و اصحاب‏الشمال ما اصحاب الشمال فى سموم و حمیم و ظل من یحموم لا بارد و لا کریم انهم کانواقبل ذلک مترفین‏» (4) .مثل اینکه الآن ما در قیامت واقع هستیم بعد مى‏گویدکه چرا اصحاب الشمال اینچنین سرنوشت‏شومى دارند و چرا اینقدرمعذبند؟[مى‏فرماید]اینها قبلا مترف بودند.آیه مطلب را به گونه‏اى بیان‏مى‏کند که[گویى]دنیا در مرحله گذشته است. «انهم کانوا قبل ذلک مترفین‏و کانوا(و چنین بودند نه چنین هستند)یصرون على الحنث العظیم و کانوایقولون (چنین مى‏گفتند)...» (5) .تعبیرات، این گونه است.

 

به هر حال:آنگاه که امر واقع شده واقع شد،یعنى قیامت. «لیس‏لوقعتها کاذبة‏» .این آیه را مفسرین دو جور تفسیر کرده‏اند:یکى اینکه‏«کاذبة‏»را مصدر گرفته‏اند به معنى کذب.در زبان عربى گاهى این وزن به‏معنى مصدر هم مى‏آید،مثل‏«عافیة‏».گفته‏اند که «لیس لوقعتها کاذبة‏»

 

 

 

جمله‏اى است مستقل از «اذا وقعت الواقعة‏» ،آن،جزایش محذوف است:

 

آنگاه که واقع شد امر واقع شده.«آنگاه چه‏»یعنى دیگر نمى‏گوییم که چه‏شد؟خودت دیگر فکرهایش را بکن که چه شد.به عقیده بعضى ازمفسرین «لیس لوقعتها کاذبة‏» جمله‏اى است مستقل که معنایش این است‏که در وقوع این قضیه هیچ گونه دروغى وجود ندارد یعنى حقى است که‏هیچ گونه احتمال خلافى در آن نیست.ولى این کمى خلاف ظاهر جمله‏است چون باید «کاذبة‏» را که به صیغه اسم فاعل است به معنى مصدربگیریم و لام «فى وقعتها» را هم به

 

معنى‏«فى‏»بگیریم یعنى لیس فی وقعتها بعضى دیگر از مفسرین به همان ظاهرش گرفته‏اند و آن به نظر مادرست‏تر است.کاذبة یعنى تکذیب کننده،کسى که بتواند درباره آن‏دروغى بگوید.مقصود این است که در ظرف قیامت و در مرحله قیامت‏دیگر تکذیب و دروغ گفتنى یعنى دروغگویى وجود ندارد چون در ن‏وقت‏حقایق همه مکشوف است (فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم‏حدید) (6) .تکذیب مربوط به مرحله دنیا و ظرف دنیاست.در آنجا حتى‏کافرترین کافرها هم دیگر نمى‏تواند تکذیب کند چون واقع شده.آنجاهر کسى به راى العین شهود مى‏کند و مى‏بیند.

 

«خافضة رافعة‏» پایین برنده است و بالا برنده،پست کننده است وبلند کننده.یک مصداق واضح از پست کردن و بلند کردن این است که‏خیلى از بلندهاى در دنیا،آنهایى که در دنیا در مقامات رفیع قرار گرفته‏اندآنجا پستند و خیلى افرادى که در دنیا پست و حقیر و کوچک شمرده‏مى‏شوند آنجا بالا هستند.در آنجا بالاهاى دنیا پست‏خواهند شد وپستهاى دنیا بالا خواهند شد.نه مقصود این است که هر بالایى پست‏مى‏شود و هر پستى بالا،بالاهایى از بالا به پایین خواهند آمد و پایینهایى‏از پایین به بالا خواهند رفت.البته بدون شک این یک مصداقش است،ولى همان طور که بسیارى یا همه مفسرین گفته‏اند مقصود این است که‏تمام شؤون دنیا در آنجا زیر و رو مى‏شود یعنى اصلا عالم زیر و رومى‏شود،باطنهایى ظاهر مى‏شود و ظاهرهایى باطن.البته آن تعبیرامیر المؤمنین در مقام امتحانهاست ولى در آنجا هم صادق است:مثل‏دیگى که وقتى به جوش مى‏آید آن چیزهایى که در زیر است مى‏آید رو وآنهایى که در رو هست مى‏رود زیر:«لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة و لتساطن‏سوط القدر حتى یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم‏» (7) .مى‏فرماید در آینده‏امتحاناتى پیش خواهد آمد،مورد ابتلا قرار خواهید گرفت چگونه،وغربال خواهید شد چگونه.مثل غربالى که به دست‏یک-در خراسان‏مى‏گویند-«رهواردار»است که وقتى تکان مى‏دهد این دانه‏ها پایین[و]بالا مى‏روند، ریزها در مى‏روند و درشتها باقى مى‏مانند،همین‏طورتکانهاى سختى بر شما مسلمین وارد خواهد شد و مانند غربال عده‏اى‏خارج خواهید شد،و آنچنان که دیگ[حاوى آب و مواد دیگر] وقتى که‏زیرش آتش و حرارتى نباشد یک حالت آرامشى دارد،جسمهایى که‏سنگین‏تر هستند و وزن مخصوصشان از آب بیشتر است پایین مى‏روند،آنهایى که سبکترند رو باقى مى‏مانند، آنهایى هم که پایین مى‏روندسنگین‏ترها زودتر مى‏روند و سبکترها دیرتر،همین قدر که حرارت آمد وآن را به جوش آورد،مى‏بینید مثلا آن نخود یا آن لوبیایى که در آن ته‏خوابیده بود چگونه قل مى‏زند مى‏آید بالا،وضع جامعه مردم هم درحرارت امتحانات این جور مى‏شود، زیرها بالا مى‏آیند،بالاها زیرمى‏روند،خلاصه انقلاب به تمام معنا.کلمه‏«انقلاب‏»هم-که امروزمعمول شده و انقلابات اجتماعى را«انقلاب‏»مى‏گویند-یعنى‏زیر و رو شدن.

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد تفسیر سورۀ واقعه «آیات 1 تا 14»

مقاله در مورد تفسیر سوره ناس

اختصاصی از اس فایل مقاله در مورد تفسیر سوره ناس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد تفسیر سوره ناس


مقاله در مورد تفسیر سوره ناس

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:10

 

  

 فهرست مطالب

 

 

 

تفسیر سوره ناس

 

سوره ناس این سوره در مکه نازل شده و داراى 6 آیه است

 

 

 

محتوى و فضیلت سوره ناس

 

انسان همیشه در معرض وسوسه هاى شیطانى است ، و شیاطین جن و انس کوشش دارند در قلب و روح او نفوذ کنند ، هر قدر مقام انسان در علم بالاتر رود و موقعیت او در اجتماع بیشتر گردد ، وسوسه هاى شیاطین شدیدتر مى شود ، تا او را از راه حق منحرف سازد و با فساد عالمى عالمى را بر باد دهد .

 

این سوره به پیغمبر اکرم (صلى الله علیهوآلهوسلّم) به عنوان یک سرمشق و پیشوا و رهبر دستور مى دهد که از شر همه وسوسه گران به خدا پناه برد .

 

محتواى این سوره از جهتى شبیه سوره فلق است ، هر دو ناظر به پناه بردن به خداوند بزرگ از شرور و آفات مى باشد ، با این تفاوت که در سوره فلق انواع مختلف شرور مطرح شده ، ولى در این سوره فقط روى شر وسوسه گران ناپیدا ( وسواس خناس ) تکیه شده است .

 

در اینکه این سوره در مکه نازل شده است یا در مدینه ؟ باز در میان مفسران گفتگو است ، گروهى آن را مکى مى دانند ، و جمعى آن را مدنى مى شمرند ، ولى لحن آیاتش با سوره هاى مکى موافقتر است .

 

و با توجه به اینکه این سوره و سوره فلق طبق روایات با هم نازل شده ، و سوره فلق به عقیده جمع کثیرى مکى است این سوره نیز مى تواند مکى بوده باشد .

 

در فضیلت تلاوت این سوره روایات متعددى وارد شده از جمله اینکه در حدیثى مى خوانیم که پیغمبر اکرم (صلى الله علیهوآلهوسلّم) شدیدا بیمار شد ، جبرئیل و میکائیل ( دو فرشته بزرگ خدا ) نزد او آمدند ، جبرئیل نزد سر پیامبر نشست و میکائیل نزد

 

تفسیر نمونه ج : 27 ص : 469

 

پاى او ، جبرئیل سوره فلق را تلاوت کرد ، و پیغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد ، و میکائیل سوره قل اعوذ برب الناس را .

 

در روایتى که از امام باقر (علیه السلام) نقل شده و قبلا به آن اشاره کردیم ، مى خوانیم : هر کسى در نماز وتر معوذتین ( سوره فلق و ناس ) و قل هو الله احد را بخواند به او گفته مى شود اى بنده خدا ! بشارت باد بر تو که خداوند نماز وتر تو را قبول کرد !

 

تفسیر نمونه ج : 27 ص : 470

 

 

 

سورة الناس

 

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَب النَّاسِ(1) مَلِکِ النَّاسِ(2) إِلَهِ النَّاسِ(3) مِن شرِّ الْوَسوَاسِ الخَْنَّاسِ(4) الَّذِى یُوَسوِس فى صدُورِ النَّاسِ(5) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ(6)

 

ترجمه :

 

بنام خداوند بخشنده مهربان

 

1 - بگو پناه مى برم به پروردگار مردم .

 

2 - به مالک و حاکم مردم .

 

3 - به خدا و معبود مردم

 

4 - از شر وسواس خناس .

 

5 - که در سینه هاى انسانها وسوسه مى کند .

 

6 - خواه از جن باشد یا از انسان

 

تفسیر نمونه ج : 27 ص : 471

 

تفسیر : پناه مى برم به پروردگار مردم !

 

در این سوره که این آخرین سوره قرآن مجید است روى سخن را به شخص پیامبر (صلى الله علیهوآلهوسلّم) به عنوان سرمشق و مقتدا و پیشواى مردم کرده ، مى فرماید : بگو پناه مى برم به پروردگار مردم ( قل اعوذ برب الناس ) .

 

به مالک و حاکم مردم ( ملک الناس ) .

 

به خدا و معبود مردم ( اله الناس ) .

 

قابل توجه اینکه در اینجا روى سه وصف از اوصاف بزرگ خداوند ( ربوبیت و مالکیت و الوهیت ) تکیه شده است که همه آنها ارتباط مستقیمى به تربیت انسان ، و نجات او از چنگال وسوسه گران دارد .

 

البته منظور از پناه بردن به خدا این نیست که انسان تنها با زبان این جمله را بگوید ، بلکه باید با فکر و عقیده و عمل نیز خود را در پناه خدا قرار دهد ، از راههاى شیطانى ، برنامه هاى شیطانى ، افکار و تبلیغات شیطانى ، مجالس و محافل شیطانى ، خود را کنار کشد ، و در مسیر افکار و تبلیغات رحمانى جاى دهد ، و گرنه انسانى که خود را در معرض طوفان آن وسوسه ها عملا قرار داده ، تنها با خواندن این سوره و گفتن این الفاظ بجائى نمى رسد .

 

با گفتن رب الناس اعتراف به ربوبیت پروردگار مى کند ، و خود را تحت تربیت او قرار مى دهد .

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد تفسیر سوره ناس

مقاله تفسیر آیه 40 سوره احزاب

اختصاصی از اس فایل مقاله تفسیر آیه 40 سوره احزاب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله تفسیر آیه 40 سوره احزاب


مقاله تفسیر آیه 40 سوره احزاب

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:11

 

  

 فهرست مطالب

 

آیه 40
آیه و ترجمه
مَّا کانَ محَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَ لَکِن رَّسولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکلِّ شىْءٍ عَلِیماً(40)

  ترجمه :

 


40 -
محمد پدر هیچیک از مردان شما نبود، ولى رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است و خداوند به هر چیز آگاه است .

  تفسیر:

 


مساله خاتمیت
این آیه آخرین سخنى است که خداوند در ارتباط با مساله ازدواج پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با همسر مطلقه زید براى شکستن یک سنت غلط جاهلى ، بیان مى دارد، و جواب کوتاه و فشرده اى است به عنوان آخرین جواب ، و ضمنا حقیقت مهم دیگرى را که مساله خاتمیت است به تناسب خاصى در ذیل آن بیان مى کند.
نخست مى فرماید: ((محمد پدر هیچیک از مردان شما نبود)) (ما کان محمد ابا احد من رجالکم ).
نه ((زید)) و نه دیگرى ، و اگر یک روز نام پسر محمد بر او گذاردند این تنها یک عادت و سنت بود که با ورود اسلام و نزول قرآن بر چیده شد نه یک رابطه طبیعى و خویشاوندى .
البته پیامبر فرزندان حقیقى به نام ((قاسم )) و ((طیب )) و ((طاهر)) و ((ابراهیم )) داشت ، ولى طبق نقل مورخان همه آنها قبل از بلوغ ، چشم از جهان بستند، و لذا نام ((رجال )) (مردان ) بر آنها اطلاق نشد.

 

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 337

امام حسن و امام حسین (علیه السلام ) که آنها را فرزندان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خواندند، گرچه به سنین بالا رسیدند، ولى به هنگام نزول این آیه هنوز کودک بودند، بنابر این جمله ما کان محمد ابا احد من رجالکم که به صورت فعل ماضى آمده است بطور قاطع در آن هنگام در حق همه صادق بوده است .
و اگر در بعضى از تعبیرات خود پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم ((انا و على ابوا هذه الامة )): ((من و على پدران این امتیم )) مسلما منظور پدر نسبى نبوده بلکه ابوت ناشى از تعلیم و تربیت و رهبرى بوده است .
با این حال ازدواج با همسر مطلقه زید که قرآن فلسفه آنرا صریحا شکستن سنتهاى نادرست ذکر کرده چیزى نبود که باعث گفتگو در میان این و آن شود، و یا به خواهند آنرا دستاویز براى مقاصد سوء خود کنند.
سپس مى افزاید: ارتباط پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با شما تنها از ناحیه رسالت و خاتمیت مى باشد ((او رسول الله و خاتم النبیین است )) (و لکن رسول الله و خاتم النبیین ).
بنابر این صدر آیه ارتباط نسبى را بطور کلى قطع مى کند و ذیل آیه ارتباط معنوى ناشى از رسالت و خاتمیت را اثبات مى نماید، و از اینجا پیوند صدر و ذیل روشن مى شود.
از این گذشته اشاره به این حقیقت نیز دارد که در عین حال علاقه او فوق علاقه یک پدر به فرزند است ، چرا که علاقه او علاقه رسول به امت مى باشد، آنهم رسولى که مى داند بعد از او پیامبر دیگرى نخواهد آمد، و باید آنچه مورد نیاز امت است تا دامنه قیامت براى آنها با دقت و با نهایت دلسوزى پیش بینى کند.
و البته خداوند عالم و آگاه همه آنچه را در این زمینه لازم بوده در اختیار او گذارده ، از اصول و فروع و کلیات و جزئیات در تمام زمینه ها، و لذا در پایان آیه مى فرماید: ((خداوند به هر چیز عالم و آگاه بوده و هست )) (و کان الله بکل شى ء علیما).


دانلود با لینک مستقیم


مقاله تفسیر آیه 40 سوره احزاب