اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله تاثیر و تاثیرات جهانی شدن جغرافیا

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله تاثیر و تاثیرات جهانی شدن جغرافیا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

جغرافیا علم فضا و مکان است. بنای محوری جغرافیا شناخت عوامل طبیعی، فرهنگی و فیزیکی مؤثر در مکانها، قسمت های قابل زیست و زندگی بر روی کره زمین است و هدف جغرافیا تشریح، تخمین و تفسیر الگوهای متغیر مکانی و فضائی است.
بنابراین دانش جغرافیا از یک طرف به توصیف، بررسی، تجربه و تحلیل پدیده های مختلف محیط در عرصه های گوناگون آب و خاک و اقلیم و محیط زیست و نیز نحوه پراکندگی سازمان بندیهای اجتماعی و فعالیت های اقتصادی و پیامدهای ناشی از کنش های متناسب جوامع انسانی با محیط زیست می پردازد و از طرف دیگر می کوشد تا با شناخت علمی که نسبت به قانونمندیهای محیط طبیعی و جریانهای اجتماعی پیدا می کند، نقشی فعال در کاهش یا از بین بردن ناهماهنگی های فضایی و آفرینش چشم اندازهای فرهنگی بر عهده گیرد. این کار میسر نیست مگر با تکیه بر جنبه های علمی و کاربردی جغرافیا و اهمیتی که امروزه این علم در شناخت محیط زندگی انسان و راهگشائی و حل بسیاری از مسائل و مشکلات یافته است.

 

بازشناسی جغرافیائی کشورمان نه تنها به لحاظ برنامه ریزی های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی و فضائی اهمیت دارد، بلکه به جهات اصولی دیگر نیز از اولویت خاصی برخوردار است. به تعبیری هیچ ملتی نمی تواند استقلال پیدا کند، الا اینکه خودش، خودش را بفهمد و تا زمانی که ملتها خودشان را گم کرده اند و دیگران را بجای خود نشانده اند، نمی توانند استقلال پیدا کنند.
برای خودشناسی و خود فهمی، یعنی شناسائی وضع ایران، دانش جغرافیا می تواند گامهای مؤثر و استواری بردارد. هدف از ارائه این رشته شناخت ارزش کاربردی جغرافیا و نیز آگاهی از ضرورت کاربرد بررسیهای جغرافیائی در کلیه تصمیم گیریهای سیاسی- نظامی، اجتماعی، اقتصادی و فضا- مکانی است. جهت افزایش کارائی و توانائی دانشجویان در مورد مسائل گوناگون جغرافیا، در این رشته به مسافرت های پژوهشی و علمی و انجام عملیات میدانی توجه خاصی شده است.

 

چکیده
جهانی شدن را فشردگی مکانی نامیده‏اند؛ گاهی هم آن را باطل شدن جغرافیا تعریف کرده‏اند. این تعریف از جهانی شدن به سوی نوعی دیدگاه ایدئولوژیک، آرمانی و تخیل‏گرایانه سوق داده شده است؛ یعنی باید مکان را باطل کرد، نه اینکه مکان باطل می‏شود.
مکان، یعنی جغرافیا و جغرافیا، یعنی فرهنگ؛ چرا که هیچ مکان انسانی بدون فرهنگ نیست و هر فرهنگی زمانی را در درون خود دارد و یا در یک تاریخ خاص تنفس می‏کند؛ پس هیچ مکان و جغرافیایی بدون زمان و تاریخ نیست. این دو همراه با هم فرهنگ را می‏سازند؛ پس باطل کردن مکان به معنی باطل کردن زمان و باطل کردن این دو نیز به معنای باطل کردن فرهنگ است؛ بنابراین جهانی شدن به معنای مذکور، یعنی باطل کردن فرهنگ‏ها در جهان.
باطل کردن فرهنگ، یعنی جایگزین کردن فرهنگی دیگر، چون انسان نمی‏تواند بدون فرهنگ زندگی کند و فرهنگ جدید، به معنای زمان و مکان جدید یا تاریخ و جغرافیای جدید خواهد بود؛ پس جهانی شدن به معنای فوق یعنی ساختن زمان و مکان‏های جدیدی که با نظریه جهانی شدن تطابق و همراهی داشته باشد.

 

اولین قدم این تاریخ‏سازی و جغرافیاسازی، دائره المعارف یا دانشنامه‏نویسی و تهیه دانشنامه‏های تاریخی و جغرافیایی کشورها است و به همین منظور در کشورهای غربی دانشنامه‏های متعددی برای سراسر جهان و به خصوص برای کشورهای متعددی برای جهانی شدن مقاومت می‏کنند (مثل ایران) نوشته می‏شود.

 

تاریخ‏سازی براین نکته اساسی بنا می‏شود که زمان جوامع با هم متفاوت هستند. زمان معیار سنجش حرکت است (یعنی از حرکت زاییده می‏شود و سپس وسیله سنجش آن قرار می‏گیرد) و حرکت در جوامع از نظر کمی و کیفی بسیار متفاوت است؛ پس زمان‏ها نیز متفاوت می‏شوند.

 

جوامعی که دچار «گسل زمانی» می‏شوند، دارای دو یا چند زمانی می‏شوند؛ در این زمینه اولین مسئله‏ای که می‏توان به آن اشاره کرد، «دو زمانه شدن» معرفتی است. یک زمان به موقت سنتی و زمان دیگر به معرفت وارداتی از غرب تعلق دارد که زمان اولی کندتر (چون حرکت کندتر است) و حتی دچار اختلال سرعتی و اختلال زمانی است، ولی در دومی زمان و حرکت بسیار تندتر و حتی تندتر از خود غرب است (چون حرکت بسیار سطحی و غیر عمیق است)؛ پس این جوامع سخت دچار دوگانگی زمانی می‏شوند و به همین دلیل، بحران‏های اجتماعی عمیق را به وجود می‏آورند. این گسل زمانی با نزدیک‏تر شدن به غرب زیادتر خواهد شد، چون سنت برخاسته از زمان و مکان است و این زمان و مکان خاص، به سنت خاص خود نیاز دارد. نزدیکی به غرب، یعنی فاصله گرفتن از این زمان و هرچه نزدیک‏تر باشد، فاصله و بحران بیشتر خواهد بود.
جهانی شدن و جهانی کردن، یعنی مسلط کردن زمان غربی بر زمان‏های غیرغربی، پس بحران زمانی، آرامش جامعه غیر غربی را خواهد گرفت.
زمان غربی سریع است، چون زمان غربی تابع عقلانیت ابزاری حرکت در سطح و جهان مادی صرف است و به عکس جهان شرقی که زمان جهان ملکوتی و بالاتر را دارد و زمان آن نسبت به این جهان کند است (مثل یک روز قیامت در مقابل پنجاه هزار سال این دنیا.
گرفتن زمان غربی، یعنی رها کردن اعتقادات دینی؛ به همین دلیل، جهانی شدن با اعتقادات دیگر کشورها برخورد مستقیم خواهد داشت.

 

ورود زمان غربی موجب می‏شود که تاریخ و نگرش تاریخی در آن جامعه دچار اختلال شود. چون تاریخ با توجه به زمان فعلی یک جامعه تفسیر می‏شود و با یک اضافه هرمنوتیکی سعی می‏شود، جوامع ما قبل زمان فعلی که براساس حدس و یا شهود رخ می‏دهد، فهمیده شود؛ پس جامعه جهانی‏شده غیرغربی (با فرض امکان) جامعه‏ای با نگرش کج و معوج تاریخی است.

 

چون زمان و مکان به هم پیوسته‏اند، هیچ مکانی بدون حرکت و هیچ حرکتی بدون زمان نیست ؛ پس هیچ مکانی بدون زمان نیست و چون زمان دچار بحران می‏شود، مکانی نیز دچار بحران می‏شود؛ به عبارتی چون تاریخ دچار بحران می‏شود، جغرافیا نیز بحرانی می‏شود؛ پس باطل شدن جغرافیا توسط فرآیند جهانی شدن چنین باطنی دارد.
بحرانی شدن جغرافیا، نتیجه مصادره مکان به نفع مکان غربی است؛ یعنی متنفر شدن از یک جغرافیا و عاشق شدن به جغرافیای دیگر.

 

مهاجرت از این جغرافیا به جغرافیای دیگر نتیجه‏ای طبیعی است پس یکی از دلایل اصلی مهاجرت نخبگان علمی و مالی کشورها غیر غربی به غرب و از کشورهای اروپایی به امریکایی همین نکته است.

 

به دلیل همین، تنفر از زمان و مکان یا تاریخ و جغرافیای خود و در پی آن جذب به سوی تاریخ و جغرافیای دیگر، تنفر از فرهنگ خود یا فرهنگ گریز سعی در اخذ فرهنگ غربی و امریکایی، با همه ابعاد آن می‏شود که این جریان از نخبگان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی (در سطح نخبگی) آغاز و تا مردمان روستاها جریان می‏یابند و حتی اقشار سنت‏گرای جامعه، مثل روحانیت را هم طی خواهد کرد.
نسخه روانی یا روان شناختی این فرایند این است که در تاریخ و جغرافیای مبدأ(فرهنگ خودی) یک نوع حالت وارفتگی و افسردگی اجتماعی به وجود می‏آید که انسان‏ها دست به هیچ کاری نمی‏زنند، چون به نظر این انسان‏ها کار کرده در این جغرافیا و تاریخ به جایی نمی‏رسد؛ پس از مدیریت جامعه تا پائین‏ترین سطح اجرایی جامعه، دچار مشکلات افسردگی و وارفتگی می‏شوند که از زمان ناصرالدین شاه قاجار تا حال این مسئله ادامه دارد.
تنها راه نجات چنین جوامعی از این وضعیت، شناخت زمانی و مکانی جامعه است؛ پس زمان‏شناسی اجتماعی و برنامه‏ریزی جامع برای شناخت آن بسیار حیاتی است و گرنه هر حرکتی که به این دقت انجام نشده است، سبب تشدید بحران خواهد شد؛ مثل برنامه‏ریزی توسعه در ایران یا نوشتن دائرة المعارف یا دانشنامه و یا ترجمه کتاب و یا سیاستگذاری و برنامه‏ریزی‏های دانشگاهی و حوزوی. همه سؤال این است که در چه زمانی و چه مکانی زندگی می‏کنیم؟

 

چشم‌اندازهای جغرافیایی در عصر جهانی شدن

 

دولتهای ملی: مرزها و قومیتها
تضعیف دولتهای ملی، کمرنگ شدن مرزهای بین‌المللی، افول تدریجی حاکمیت و ایجاد مجدد دولت‌ ـ‌ شهرها پدیده‌هایی است که جغرافیای سیاسی جهان را که براساس نظام بین‌الملل شکل یافته است، در آینده دچار دگرگونی خواهد ساخت.
تاکنون اهمیت دولتهای ملی به اندازه‌ای بوده است که برخی صاحبنظران، حیات و مرگ انسانها را در چهارچوب آن شناسایی می‌کردند. دکتر سیف‌زاده در کتاب خود تحت عنوان “نظریه‌های مختلف در روابط بین‌الملل” می‌نویسد: «این اقتدار دولت ملی است که می‌تواند دستور مرگ کسی را صادر کند یا برعکس، بدون کوشش شخصی، وجود وی را در کنف حمایت خود حفظ کند.وقتی شخصی هیچ ملیتی را نپذیرد یا هنگامی که انسان در جهان، چیزی جز ماهیت وجودی خود نداشته باشد، اولین پیش‌شرط حیات خود را نیز از دست می‌دهد؛ یعنی شناسایی توسط هموطنانش، تولد یا زندگی یا مرگ انسان بدون شناسایی رسمی از سوی یک دولت ملی امکان ندارد». او می‌‌افزاید: «انسان امروز جز در صورت مهاجرت به نقاط قطبی یا ستارگان، راه فراری از نفوذ دولت ملی ندارد». (1)
شکل‌گیری اولیه دولتهای ملی از سال 1648 و به دنبال “عهدنامه‌ی وستفلن” آغاز شد. ویژگی اصلی آن که در قرن شانزدهم در اروپا شکل گرفت، گرایش به این سمت بود که دولت (یا دولت ـ ملت) تبدیل به یک شکل سیاسی عام گردد و نظام بین‌الدولی در سطح جهان بسط یابد. استحکام کلی نظام دولت ـ ملتها در سده‌های شانزدهم و هفدهم تا اندازه‌ای تابع شرایط خاص حاکم بر اروپای غربی بود. یک همگنی نسبی فرهنگی نیز وجود داشت که مشخصه‌اش همگرایی در خور توجه اعمال و عادتهای زبانی، خانوادگی، قانونی، مذهبی، اقتصادی و سیاسی بود. این شرایط، گسترش این شکل از سازمان دولتی را در چارچوب منطقه تسهیل کرد و به جابه‌جایی مجدد جمعیت سرزمین میان دولتها کمک نمود.
سالهای پایانی قرن بیستم سالهایی بود که همه‌ی واحدهای سرزمینی در لوای دولتهای ملی هویت یافت، اما درست به موازاتی که حتی مناطق بی‌طرف میان برخی کشورها که خارج از حاکمیت دولتها بود با توافقهایی تحت حاکمیت دولتهای همجوار درمی‌آید، تأثیر پیشرفت جهانی شدن بر کاهش نقش مرزها نیز معلوم‌تر می‌شود و در نتیجه اقتدار دولتهای ملی با سؤال مواجه می‌گردد. فرایند جهانی شدن مراحل اولیه را با شتاب طی می‌کند و اثرات خود را بر پدیده‌های مختلف از جمله پدید‌ه‌های جغرافیایی ـ سیاسی نشان می‌دهد.
از پیامدهای مهمی که جهانی شدن بر پدیده‌های جغرافیایی ـ سیاسی دارد، سه موضوع تضعیف دولت ـ ملتها، تقویت هویت‌خواهی‌های قومی و کاهش نقش مرزهای جغرافیایی است که به وضوح دیده می‌شود.
با این حال برخی سپری شدن دوره‌های دولت ـ ملتها را نمی‌پذیرند و معتقدند دولت ـ ملتها قدرتهای زنده و پویایی هستند که جهانی شدن تأثیری بر تضعیف آنان ندارد.
«گیدنز» در پاسخ به این سؤال که آیا در حالت جهانی شدن، ملتها اهمیت خود را از دست می‌دهند می‌گوید: “کسانی که معتقدند دوران دولت ـ ملت سپری شده اشتباه می‌کنند. دولت ـ ملتها هنوز قدرت زنده و پویایی هستند. حتی به جهاتی می‌توان گفت که دولت ـ ملتها نه تنها تضعیف نشده‌اند بلکه اهمیت بیشتری یافته‌اند. تا چند سال پیش پدیده‌هایی دیگر مانند امپراطوریها در مقابل دولت ـ ملتها قرار داشتند. شوروی یک نوع امپراطوری بود. در قرن بیستم امپراطوریهای مختلفی وجود داشت، اما اکنون همه‌ی اشکال امپراطوری به‌غیر از امپراطوری امریکا از بین رفته‌اند. همه‌ی کشورها دولت ـ ملت شده‌اند و این تحولی بزرگ است”.او در ادامه بیان می‌دارد: «امروزه برای اولین بار دولت ـ ملت یک پدیده‌ی جهانی شده است، زیرا تا آنجا که من می‌دانم تنها قطب جنوب یا هر دو قطب دولت ـ ملت نیستند، انا آنها هم تا حدی مدعی بخشی از سرزمینی هستند که ملت نامیده می‌شود و مرزهای ملی دارند».
در ادامه گیدنز با طرح معیارهایی تلاش نموده تا قدرت دولت ـ ملتها را فراتراز رقبای خود یعنی شرکتهای بزرگ جهانی نشان دهد ولی هیچ‌یک از معیارهای ذکر شده در استدلال وی، حاکی از قدرتمند بودن دولت ملی نیست. وی می‌گوید: “دولت ـ ملتها از رقبای خود در نظام جهانی یعنی شرکتهای چند ملیتی مهمتر هستند. برای مثال، اکسون یکی از بزرگترین شرکتهای چندملیتی در دنیاست. که درآمد آن در سال بیشتر از 9 یا 10 کشور جهان است. چنین شرکتی یک سرمایه‌گذار جهانی است با این وجود، قدرت این شرکتهای بزرگ به اندازه‌ دولت ـ ملتها خصوصاً ملتهای بزرگ نیست، به این علت که مرزها هنوز دارای سرزمین هستند در حالی که شرکتها فاقد آن می‌باشند. دولت ملتها به قدرت نظامی و کنترل ابزار زور دسترسی دارند، در حالی که شرکتها اگر هم به آن دسترسی داشته باشند به صورت غیرمستقیم است. ملتها هنوز مشمول اجرای چارچوبهای قانونی هستند و این چارچوبهای قانونی در عملکرد شرکتها موثر است. بنابراین نتیجه می‌گیریم دولت ـ ملتها هنوز بسیار مهم هستند”.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  33  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاثیر و تاثیرات جهانی شدن جغرافیا

پاورپوینت مصائب بین‌المللی سینمای جهانی - 11 اسلاید

اختصاصی از اس فایل پاورپوینت مصائب بین‌المللی سینمای جهانی - 11 اسلاید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت مصائب بین‌المللی سینمای جهانی - 11 اسلاید


پاورپوینت مصائب بین‌المللی  سینمای جهانی - 11 اسلاید

 

 

 

 

  • یکی از قدیمی‌ترین سازمان‌های حرفه‌ای فعال در دنیای سینما
  • فیاپف تهیه‌کنندگان را از طریق انجمن‌های ملی خودشان نمایندگی می‌کند
  • در بعضی موارد نظیر ایران، اعضای فیاپف گستره‌ی بیشتری از سینماگران را نمایندگی می‌کنند
  • فیاپف از هر پنج قاره عضو دارد

 


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت مصائب بین‌المللی سینمای جهانی - 11 اسلاید

صلاحیت جهانی رسیدگی به جرایم علیه بشریت در حقوق فرانسه

اختصاصی از اس فایل صلاحیت جهانی رسیدگی به جرایم علیه بشریت در حقوق فرانسه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

صلاحیت جهانی رسیدگی به جرایم علیه بشریت در حقوق فرانسه


صلاحیت جهانی رسیدگی به جرایم علیه بشریت در حقوق فرانسه

 

 

 

 

 

 

 

مقاله با عنوان صلاحیت جهانی رسیدگی به جرایم علیه بشریت در حقوق فرانسه در فرمت ورد در 14 صفحه و شامل مطالب زیر می باشد:

مقدمه
1 ـ اصل صلاحیت سرزمینی
2 ـ اصل آثار جرم
3 ـ اصل تابعیت متهم
4 ـ اصل حمایت از تبعه
5 ـ اصل آسیب به اتباع
6 ـ علاوه بر اصول فوق الذکر اصل دیگری وجود دارد که از آن “ به صلاحیت جهانی ” یاد کرده اند .
ماده 7 نیز مشعر بر قبول اصل تابعیت متهم است :
منابع


دانلود با لینک مستقیم


صلاحیت جهانی رسیدگی به جرایم علیه بشریت در حقوق فرانسه

تحقیق درباره ی جنگ جهانی دوم

اختصاصی از اس فایل تحقیق درباره ی جنگ جهانی دوم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره ی جنگ جهانی دوم


تحقیق درباره ی جنگ جهانی دوم

فایل : word

قابل ویرایش

تعداد صفحه : 7

پیش زمینه جنگ

جنگ در اروپا

جنگ در افریقا و خاورمیانه

انگیزه ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم

تاریخچه تدارک جنگ جهانی دوم

نتیجه جنگ

جنایات جنگ دوم جهانی

پی آمد جنگ

پایان جنگ

ارتش‌های درگیر

دلایل آغاز جنگ

آغاز جنگ جهانی دوم


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ی جنگ جهانی دوم

دانلود مقاله حقوق بشر در اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله حقوق بشر در اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله حقوق بشر در اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر


دانلود مقاله حقوق بشر در اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر

 

 

 

 

حقوق بشر در اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر

حقوق بشر که به زبان فرانسه droits lhomme و به انگلیسی Human Rights و به عربی حقوق الانسان نامیده شده است طبق نظریه مکاتب آزادیخواه عبارت است از حقوقی که لازمه طبیعت انسان است , حقوقی که پیش از پیدایی دولت وجود داشته و مافوق آن است و بدین جهت دولت ها باید آنرا محترم بشمارند .

به تعبیر روشن تر , در مکاتب آرمان گرا نظر بر این سات که پاره ای حقوق از لحاظ کرامت و شرافت انسانی , بنیادی و برای اینکه انسان بتواند رسالت خود را انجام دهد ضروری هستند . این حقوق که حقوق بشر نامیده شده اند خارج از حوزه اقتدار قانونگذار بشری می باشند و قانونگذار نمی تواند احدی را از آن محروم کند . وجود چنین حقوق و امتیازاتی مورد انکار مکاتب مادی واقع شده است . مکتب مادیت تاریخی بر آن است که حقوق بشر همواره دستخوش تحول و تکامل است و بالنتیجه قابل تعریف نیست .

بررسی تاریخی , جامعه شناسی و دینی نشان می دهد که اعتقاد به وجود پاره ای حقوق فطری و ضروری برای بشر که قانونگذار بشری نباید آن را نادیده بگیرد از دیرباز وجود داشته است . در اسلام و مسیحیت اعتقاد به این حقوق که ناشی از اراده الهی و لازمه کرامت انسانی است وجود دارد . مکتب حقوق فطری در قرن هفدهم تحرک تازه ای به این فکر داد و همین فکر در عصر انقلاب کبیر فرانسه در اعلامیه حقوق بشر و شهروند 1789 منعکس گردید . این اعلامیه همانند انقلاب کبیر فرانسه متاثر از فلسفه فردگرائی بود که تاکید بر شخصیت و ارزش فرد دارد و فرد را محور اندیشه ها و قانونگذاریها به شمار می آورد . برعکس فلسفه جامعه گرائی در طول قرنهای 19 و 20 برحقوق جامعه تاکید می نماید . لیکن نفی حقوق افراد به نامه حقوق جامعه یا نژاد موجب تجاوزات بزرگ و خشونت های ناروا و اعمال وحشیانه نسبت به افراد در برخی از کشورهای خود کامه می گردد و در نتیجه مساله حقوق بشر در قرن بیستم از نو مورد توجه خاص واقع می شود و بالاخره به تهیه و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 به وسیله مجع عمومی سازمان ملل متحد منتهی می گردد .

در واقع , همانطور که برخی از مولفان حقوق بشرگفته اند , به علت اعمال وحشیانه پاره ای از کشورها در نیمه اول قرن بیستم که با بهره گیری از کلیه وسائل علمی و فنی به شکنجه و نابودی انسانها برخاسته بودند وجدان بشریت بیدار شده با صدای بلند تدوین یک اعلامیه بین المللی حقوق بشر را مطالبه می کرد همچنین در دوره های دیگر ملتهایی که برضد طاغوت ها و رژیم های خودکامه شورش کرده بودند خواهان تضمین حقوق خود از طریق مقررات یا منشورهای ملی یا بین المللی بودند . اعلان رسمی حقوق بشر همواره ادعانامه های رسمی علیه رژیمهای خود کامه گذشته و وعده تضمین حقوق مزبور در برابر تجاوزات احتمالی آینده بوده است .

اعلامیه های جهانی حقوق بشر مبتکر حقوق بشر نبوده بلکه ادیان الهی به ویژه اسلام نخستین اعلامیه های حقوق بشر را در برداشته و فلاسفه و دانشمندان نیز به گونه ای از حقوق بشردفاع کرده اند و قبل از اعلامیه جهانی حقوق بشر این حقوق در برخی از اعلامیه ها و مقررات داخلی کشورها مطرح شده است .

به دیگر سخن , حقوق و آزادیهای مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر ترکیبی است از حقوق و آزادیهای بشری که قبل از تاسیس سازمان ملل متحد وارد قوانین اساسی و دیگر قوانین کشورهای مختلف جهان گردیده بود . همچنین تاریخ تمدن بشر شاهد کوشش پیامبران , فلاسفه و متفکران و انسان دوستان مشرق و مغرب زمین در اعتلای شان و کرامت اسنان و دفاع از حقوق و آزادیهای اساسی اوست . معهذا از قرن هجدهم به بعد با اعلامیه های مختلف حقوق بشر که در امریکا و اروپا به تصویب رسید و با ذکر و تضمین حقوق و آزادیهای اساسی در قوانین اساسی کشورها توجه جهانیان بیش از پیش به این حقوق معطوف شد و بویژه بعد از جنگ جهانی دوم نهضتی در این زمینه پدید آمد که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقها و قراردادهای بین المللی متبلور گشت . بحث از کلیه اسناد بین المللی مربوط به حقوق بشر از حوصله این گفتار خارج است لذا به بحثی مختصر از اعلامیه جهانی حقوق بشر که مبین تفاهم مشترک اکثر ملل جهان در زمینه حقوق بنیادی و غیر قابل نقض اعضای جامعه بشری است و مقایسه آن با حقوق اسلام که از پیشگامان دفاع از حقوق بشر بوده بسنده می کنیم

اعلامیه جهانی حقوق بشر مشتمل بر یک مقدمه و 30 ماده است : مقدمه اعلامیه مبین اندیشه های زیربنایی است که الهام بخش نویسندگان اعلامیه در تدوین مواد بعدی بوده است مانند وحدت خانواده بشری , کرامت و ارزش شخص انسان , حقوق بنیادی ( قانونی و غیرقابل انتقال ) مرد و زن , پیامدهای اسف بار تجاوز به حقوق بشر ,بالاخره رابطه بین احترام و رعایت این حقوق در نظام داخلی و برقراری صلح بین ملتها .

در ماده 1 اعلامیه سه اصل کلی که زیربنای حقوق بشر می باشد مطرح شده که عبارت است از آزادی , برابر و برادری .ماده 2 اعلامیه نیز بر اصل عدم تبعیض تاکید دارد :

هر کس می تواند از حقوق و آزادیهای مندرج در اعلامیه بدون تفاوت از لحاظ نژاد , جنس , زبان , مذهب , چنانکه منشور ملل متحد آرزو می کند , برخوردار گردد , همچنین بدون تفاوت از لحاظ رنگ , عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر , همچنین ملیت , وضع اجتماعی , ثروت , تولد یا هر موقعیت و نیز وضع سیاسی , حقوقی یا بین المللی کشور یا سرزمینی که شخص به آن تعلق دارد .

بقیه مواد اعلامیه به چهار دسته قابل تقسیم است .

ـ دسته اول ( مواد 3 تا 11 ) حقوق و آزادیهای شخصی : که در اعلامیه های قبلی و قوانین اساسی بیشتر کشورها مندرج است مانند حق حیات ( ماده 3 ) که نه تنها شامل حمایت از فرد در برابر هر گونه تجاوز به زندگی و تمامیت جسمی اوست بلکه حمایت از انسان در برابر بینوائی و خطراتی که جسم و جان او را تهدید می کند را نیز در بر می گیرد حق آزادی که نه تنها آزادی جسمی و ایمنی در برابر بازداشت ها و تبعیدهای غیرقانونی و منع بردگی و خرید و فروش انسانها را در بر می گیرد , بلکه آزادی حقوقی یعنی شناخت شخصیت حقوقی انسان و تضمین حق دفاع در برابر دادگاهها , حق مراجعه به دادگاه در قبال خودسری ها و سوء استفاده ها و قانون شکنی ها و عطف به ماسبق نشدن قوانین کیفری را نیز شامل می شود . کرامت انسانی شکنجه , اعمال وحشیانه و غیرانسانی نسبت به افراد را نفی می کند . همه در مقابل قانون برابرند و حق دارند بدون هیچگونه تبعیض از حمایت مساوی قانون برخورداد گردند .

ـ دسته دوم ( مواد 12 تا 17 ) مربوط به حقوق بنیادی فرد در رابطه با خانواده , سرزمین و اشیاء جهان خارج است . مرد و زن به طور مساوی حق دارند با اراده آزاد خود ازدواج کنند , خانواده تشکیل دهند , اقامتگاهی داشته باشند و از یک زندگی خصوصی که دور از مزاحمت دیگران باشد متمتع گردند . خانواده عنصر طبیعی و بنیادی جامعه است وحق دارد از حمایت جامعه برخوردار گردد . هر انسانی شایسته آن است که تابعیتی داشته باشد, آزادانه در محلی مسکن گزیند , کشور خود را ترک کند , به جائی دیگر پناهنده شود . انسان حق دارد به طور فردی یا جمعی سلطه خود را براشیاء جهان خارج اعمال کند واز هیچکس نمی توان بدون مجوز قانونی سلب مالکیت کرد .

 

ـ دسته سوم شامل آزادی های عمومی و حقوق سیاسی بنیادی است ( مواد 18 تا 21 ) . دراین مواد آزادی اندیشه , عقیده , مذهب و بیان و نیز آزادی تشکیل اجتماعات و همچنین حق هر کس به مشارکت در اداره امور عمومی کشور خود از طریق شرکت در انتخابات و حق اشتغال به مشاغل عمومی اعلام شده است .

ـ دسته چهارم که اهمیت آن کمتر از دسته های پیشین نیست نسبتا\" جدید است و در اعلامیه های پیشین سابقه نداشته است ( مواد 22 تا 27 ) . این دسته مربوط به حقوق اقتصادی , اجتماعی و فرهنگی است . ماده 22 اعلام می کند که هر کس حق دارد از حقوق اقتصادی , اجتماعی و فرهنگی که برای کرامت و گسترش آزاد شخصیت او ضروری است برخوردار گردد . لیکن همان ماده تصریح می نماید که برخورداری از این حقوق در پرتو کوشش ملی و همکاری بین المللی و بر طبق سازمان و منابع هر کشور خواهد بود . مواد 23 تا 27 به پاره ای از این حقوق اشارت دارد : حق کار , حق انتخاب آزاد کار , آزادیهای سندیکائی , حق برخورداری از تامین اجتماعی , دفاع از سلامت , حقوق مادران و کودکان , حق تفریحات , حق تعلیم وتربیت , حق شرکت در زندگی فرهنگی و پیشرفت علمی , حق حمایت از ابداعات علمی , ادبی وهنری .

برفراز این چهار دسته از حقوق , نویسندگان اعلامیه در مواد 28 تا 30 اصولی را ذکر کرده اند که ارتباط بین فرد و جامعه را نشان می دهد . این مواد ضرورت وجود یک نظام اجتماعی و بین المللی را که حقوق و آزادیهای فردی بتواند در آن اثر کامل خود را به بار آورد اعلام کرده اند . همچنین مواد مزبور تکالیف فرد را در برابر جامعه یادآور شده و حدود حقوق وآزادیهای فردی را که انسان نمی تواند از آن فراتر رود مشخص نموده اند : انسان باید به حقوق و آزادیهای دیگران احترام بگذارد و نمی تواند در یک جامعه دمکراتیک بر خلاف اخلاق و نظم عمومی و مصلحت جامعه رفتار کند , همچنین نباید هدفها واصول سازمان ملل را زیرپا گذارد .

بدین سان اعلامیه جهانی به بیان حقوق و آزادیهای فردی بسنده نمی کند بلکه به محدودیتهای آن حقوق و آزادیها و تکالیف فرد در قبال همنوعان خویش نیز اشاره می نماید.

اینک که محتوای اعلامیه جهانی حقوق بشر روشن شد بجاست که مقایسه ای کوتاه بین حقوق بشر در اسلام و آنچه در اعلامیه جهانی آمده است انجام گیرد . البته بحث تفصیلی در این باب از حوصله این گفتار بیرون است . در جلسات تخصصی سمینار موضوعات حقوق بشر مورد بحث وتجزیه و تحلیل واقع خواهد شد . لذا در اینجا فقط به نکاتی چند در باره کرامت انسانی , آزادی و برابری که سه موضوع اساسی در حقوق بشر به شمار می آیند از دیدگاه اسلام اشاره می کنیم .

الف ـ کرامت انسانی

در مقدمه اعلامیه جهانی چنانکه گفتیم به رکامت انسانی اشارت رفته است , گمان نمی رود در هیچ دین و مکتبی به اندازه اسلام بر کرامت انسان تاکید شده باشد . در نظر اسلام انسان دارای مقام و ارزش والائی است و خدا سروری موجودات زمین و آسمان را برای او فراهم ساخته است . روح خدا در آدم دمیده شده و او شایسته تکریم و تعظیم گردیده و حتی فرشتگان مامور شده اند که بر او سجده کنند . انسان در نظر اسلام دارای مقام خلیفه ا..... است . در این زمینه آیات و روایات فراوان است . بویژه آیه 70 از سوره اسراء کرامت انسانی را با وضوح هر چه تمامتر اعلام می دارد : \" ولقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البرو البحر ورزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا . \"

 

قابل ذکر است که از نظر اسلام , همانطور که از پاره ای آیات از جمله آیه 29 از سوره بقره , بر می آید همه انسانها صرفنظر از دین و مذهب و اعتقادات و اعمال و رفتار آنها دارای کرامت هستند , هر چند که انسان با تقوی دارای فضیلت و کرامتی بیشتر است . به دیگر سخن , هر انسان دارای کرامت ذاتی است . اما گروهی از انسانها علاوه بر کرامت ذاتی دارای کرامت ارزشی یا اکتسابی نیز هستند که با تقوی به دست می آید .

( ان الله اکرمکم عندالله اتقاکم ) . در اسلام این کرامت بویژه مورد تاکید واقع شده در حالی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر قوانین موضوعه کشورها به این کرامت توجه چندانی نشده است . هرچند که محدودیت آزادیها به موجب قانون چه بسا مبتنی بر ارتکاب اعمال ناشایسته مجرمانه است که از کرامت ذاتی انسان می کاهد .

ب ـ آزادی

در اینجا نخست از حقوق و آزادیهای شخصی که در موارد 3 تا 11 اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر شده و سپس از آزادیهای عمومی و حقوق سیاسی که در مواد 18 تا 21 اعلامیه آمده است سخن می گوئیم .

1 ـ حقوق و آزادیهای شخصی

حقوق و آزادیهای شخصی که در مواد 3 تا 11 اعلامیه جهانی , حقوق بشر ذکر شده در اسلام مورد تاکید قرار گرفته است . در حقوق اسلام هر کس حق زندگی , آزادی و امنیت شخصی دارد ( اصل 22 قانون اساسی جمهوری اسلامی ) . از نظر اسلام همه انسانها آزاد آفریده شده اند و حق دارند آزاد زندگی کنند 1 . اسلام با برده داری و برده فروشی موافق نیست و گامهای بزرگی در راه آزادی آنان برداشته است . اگر اسلام بردگی را یکباره لغو نکرد بدان جهت بود که در هنگام ظهور اسلام برده داری یکی از ارکان عمده زندگی اقتصادی و اجتماعی جهان آن روز به شماره می آمد و اسلام نمی توانست یک باره آنرا لغو کند . معهذا در کتاب و سنت هیچ نصی که دستور برده داری بدهد وجود ندارد بلکه برعکس نصوص بسیاری موجود است که به آزاد کردن بردگان دستور می دهد . 2 . اسلام در موارد بسیاری آزاد کردن بردگان را مقرر داشته است که در کتب فقهی ذکر شده اند . اسلام علل بردگی را که در قدیم متعدد بوده محدود کرد . بردگی به علت فقر یا عجز از پرداخت دین یا ارتکاب برخی از جرائم که در میان اقوام و ملل قدیم رواج داشت , در حقوق اسلام وجود ندارد , فقط بردگی به علت اسارت جنگی در صدر اسلام وجود داشته که آن هم یک عمل متقابل بوده است , یعنی اقوام و ملل دیگر نیز هرگاه در جنگ با مسلمانان پیروز می شدند آنان را به بردگی می گرفتند . حتی در این زمینه نیز اسلام گامهای موثری برای آزادی بردگان برداشته است , به گونه ای که نتیجه دستورها و سفارشهای اسلام لغو تدریجی بردگی بوده است . بنابراین می توان گفت لغو بردگی در عصر جدید با اصول و روح اسلام کاملا\" سازگار است .

اسلام با شکنجه و آزار انسان و هتک حیثیت او مخالف است . در اسلام زندگی هر شخص مصون از تعرض است و تجاوز به حیات یا تمامیت جسمی بشر جرم است و مجازات دارد ( اصول 38 و 39 قانون اساسی جمهوری اسلامی ) . در احترام به جهان و حق حیات تفاوتی بین مسلم و غیرمسلم نیست . قتل نفس جز در مواردی که قانون مقرر داشته از نظر اسلام جرم و گناهی بزرگ محسوب می شود و حتی در قرآن کشتن یک نفربه منزله قتل همه مردم به شماره آمده است 1 ; زیرا قتل نفس جرمی است که پی آمد آن متوجه همه انسانیت است .

 

در اسلام هر کس حق دارد در برابر اعمالی که حقوق او را مورد تجاوز قرار می دهد به محاکم صالحه مراجعه کند و دادخواهی حق مسلم هر فرد است وهر کس می تواند به منظور دادخواهی به دادگاه صالح رجوع کند ( اصل 34 قانون اساسی ج 1 ) . در حقوق اسلامی هر یک از اصحاب دعوی حق دارند برای احقاق حق خود از طریق قضائی , وکیل بگیرند ( اصل 35 قانون اساسی ) .

در اسلام اصل برائت شناخته شده است . هیچکس را نمی توان گناهکار شناخت مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح به اثبات رسیده باشد ( اصل 27 قانون اساسی جمهوری اسلامی ) .اصل عطفبه ماسبق نشدن قوانین نیز در اسلام وجود دارد و علمای اسلام گاهی آن را تحت عنوان قبح عقب بلابیان مطرح کرده اند و در قانون جمهوری اسلامی اصل 169 به آن اختصاص یافته است .

2 ـ آزادیهای عمومی و حقوق سیاسی

آزادیهای عمومی نیز که لازم کرامت انسانی است در اسلام به رسمیت شناخته شده است . آزادی اندیشه , عقیده و بیان و آزادی تشکیل اجتماعات و حق مشارکت در اداره عمومی کشور از طریق شرکت در انتخابات و حق اشتغال به مشاغل عمومی براساس حقوق اسلام در قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح وتضمین گردیده است . ( اصول 23 به بعد قانون اساسی ) .

اسلام به اندیشه وتفکر اهمیت فوق العاده می دهد . حدود 300 آیه در قرآن هست که مردم را به اندیشه و تفکر و تعقل دعوت می کند . اصول دین باید با اندیشه و استدلال پذیرفته شود نه به صورت تقلیدی و کورکورانه . در مورد آزادی دین و مذهب باید یادآور شد که از نظر اسلام زندگی انسان منحصر به زندگی مادی نیست , بلکه انسان باید با سیر به سوی خدا و کمال مطلق خود را برای زندگی جاوید اخروی آماده کند . از اینرو حمایت معنوی و اخلاقی بشر وسیر به سوی کمال نفسانی از نظر اسلام دارای نهایت اهمیت است . اسلام مردم را به سوی خدا که کمال مطلق است هدایت می کند و شرک و بت پرستی و ماده پرستی و انحراف از ادیان الهی را مجاز نمی داند . البته این بدان معنی نیست که اسلام انسانها را برای عقیده باطل مجازات کند یا عقیده خود را بر کسی تحمیل نماید . لااکراه فی الدین فتبین الرشد من الغی ( آیه 256 از سوره بقره ) 1 . اعتقاد باطل تا زمانی که صرفا\" جنبه شخصی وخصوصی دارد و به صورت اقدام علیه اسلام و جامعه اسلامی جلوه گر نشده از نظر اسلام قابل مجازات نیست . ( اصل 23 ق . 1 ) . تحمیل عقیده از دیدگاه اسلام نه عملی و نه مجاز است . به علاوه اسلام اقلیت های دینی مسیحی کلیمی و زردشتی را به رسمیت می شناسد یعنی به پیروان این ادیان الهی اجازه می دهد که با حفظ دین خود و با استفاده از کلیه حقوق انسانی در کنار مسلمانان زندگی کنند ( اصل سیزدهم ق . 1. )

بطور کلی اسلام برای غیر مسلمانان , حتی آنانکه اهل کتاب نباشند , تا زمانی که برضد اسلام قیام و توطئه نکنند , آزادی و احترام قائل است . حتی به حکومت اسلامی دستور می دهد که با آنان به نیکی و قسط رفتار کند . اصل چهاردهم قانون اساسی جمهوری اسلامی می گوید : \" به حکم آیه شریفه لاینها کم الله عن الذین لم یقاتلو کم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تفسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین 1 , دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت نمایند . این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که برضد اسلام و جمهوری اسلامی ایران توطئه و اقدام نکنند . \"

امیرالمومنین , علی ( ع ) در توصیه خود به مالک اشتر درباره رعایت حقوق و آزادیهای مردم اعم از مسلمان و کافر می فرماید

تعداد صفحه:19


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حقوق بشر در اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر