دانش و بینش دو مشخصه عمده حیات انسانى و وجه تمایز آن با سایر نمودهاى حیات در پهنه گیتى هستند. با این حال، اگر این دو عنصر ارجمند به ساحت عمل راه نیابند و بر اخلاق و منش و رفتار انسانى اثر نگذارند، حرمت و کرامت انسانى شکل نخواهد گرفت و آدمى چون ظرفى گلین خواهد بود که در آن جواهراتى چند نهادهاند، بى آنکه ظرف کمترین ارزش افزوده یافته باشد.انسان آنگاه انسان است و به کرامت انسانى دست مىیابد که خاک وجودش با زلال دانش و بینش در هم آمیزد و صنعى نوین در قالب اخلاق و منش متعالى از آن تولد یابد، بنابراین اخلاق، عصاره همه ارزشهاى ذاتى و اکتسابى انسان و چکیده تعالیم آسمانى دانش در این میدان با همه ارجمندى که دارد تنها یک ابزار و ضرورت است و بینش و ایمان یک گذرگاهاست و اخلاق و عمل مقصد و نتیجه نهایى آن.
از اینرو قرآن هرچند ایمان و علم را مایه ارزش شمرده است، اما نگاه نهایى و ارزشى انسان را به ساحت عمل مربوط دانسته است:(یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات و الله بما تعلمون خبیر) “مجادله،11”
خداوند اهل ایمان و برخورداران از دانش را از میان شما انسانها براساس درجات و مراتب، رفعت مىبخشد و خداوند به آنچه انجام مىدهید، آگاه است.
از این آیه و 182 آیه دیگر قرآن استفاده مىشود که علم و ایمان، دانش و بینش به منزله دو عدد هستند که در یکدیگر ضرب مىشوند و حاصل ضرب آنها اخلاق و عمل است. پس رابطه متقابلى میان حاصل ضرب و اعداد در هم ضرب شده وجود دارد. چنانکه همین رابطه میان عمل اخلاقى در مقابل هر عمل سهى و عمل جبرى و ایمان و عمل آدمى مشهود است:
(ثم جعلناکم خلائف فى الارض من بعدهم لننظر کیف تعلمون)”یونس،14"
پس شما را جانشین نسلهاى پیشین در روى زمین قرار دادیم تا بنگریم که چگونه عمل مىکنید.
نام امام خمینی(ره) امروز براى بسیارى از انسانها آشناست و هر کدام او را از زاویه نگاه و آگاهى و دلبستگىهاى خود مىشناسند. اهل سیاست و حکومت و مدیریت او را بهعنوان یک رجل سیاسى و اهل فقه و فلسفه و عرفان او را بهعنوان یک فقیه، فیلسوف و معلم و عرفان نظرى مىشناسند و کاوشگران علوم تربیتى و رهروان عرفان عملى و شیفتگان اخلاق و منش انسانى او را بهعنوان انسانى نمونه و خودساخته و ذوب شده در اخلاق الهى معرفى مىکنند و او به راستى این همه بود و از این جامعیت بهره داشت، اما آنچه به او جذابیت و محبوبیت بخشیده بود و او را تا اوج یک قهرمان در قلب یک ملت بالا برده بود، اخلاق و منش متعالى او بود. چنانکه انبیا چنین بودند و خداوند در توصیف پیامبر خاتم او را به اخلاق، بردبارى و دلسوزى و کرامتش ستوده است: (و انک لعلى خلق عظیم) “قلم، 4”
همانا تو از اخلاق و منشى بس عظیم برخورداری.
(و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک) “آل عمران، 159”
و به راستى اگر تو خشن و سختدل بودی، از پیرامون تو پراکنده مىشدند.
بدیهى است که نرمدلى و مهربانى یکى از خصلتهاى نیک وارجمند انسانى است، ولى جاى تامل دارد که چرا خداوند از میان همه کرامتهاى پیامبر اکرم، این صفت را بهعنوان صفت جذابیت آفرین یاد کرده است؟
شاید بتوان در پاسخ گفت که محبت به انسانها، عشق به آنها، صبورى در برابر آنها و تحمل خشونت و ناسپاسى آنها تنها براى کسى حاصل مىشود که در سایر زمینهها نیز ساخته شده و متعادل ومتعالى باشد، چرا که هر خصلت نکوهیده مىتواند سرانجام به سنگدلى و تجاوز و نابردبارى بینجامد.
به هرحال امام خمینی(ره) بهعنوان یکى از وارثان خط انبیا و اولیاى الهی، چهرهاى است که باید بخش عظیمى از موفقیتهاى او را در شخصیت عملى و اخلاق او جستجو کرد. البته به این نکته اشاره شد که عمل و اخلاق شایسته، در سطوح عالى و در گستره مسائل انبوه اجتماعى حاصلضرب علم و ایمان است؛ هرچند در سطوح آغازین ریشه در فطرت و سرشت انسان دارد.
این است که امام خمینی(ره) خود نیز به آثار علمى اخلاقى خود عنایت بیشترى داشت تا سایر آثار علمى خویش و در وصیت خود سفارش کرده است که از ضایع شدن آثار خطى ایشان جلوگیرى شود بویژه کتابهاى اخلاقى که به رشته تحریر درآمده است.(1)آثار اخلاقى امام به دو بخش آثار نظرى و آثار عملى قابل تقسیم است. آثار نظرى امام مطالبى است که ایشان با عنوان مباحث عرفانى یا نکتهها و توجیههاى اخلاقى در کتابها و سخنان خود بیان داشته است و آثار عملى ایشان منشها و روشهایى است که در زندگى اجتماعى و سیاسى به کار بسته و ما از آنها برداشت اخلاقى داریم.حجم هر کدام از این دو مقوله به حدى است که پرداختن به هر یک نویسنده این مقاله را از پرداختن به دیگرى باز مىدارد. از اینرو ما تنها به مقوله نخست آن هم نه با ادعاى استقصا خواهیم پرداخت.
مسلکهاى اخلاقى و شیوه اخلاقى امام خمینی(ره)
نگاه تحلیلى به مقوله اخلاق نشان مىدهد که اگرچه مفهوم اجمالى که از این واژه به ذهن مىآید، مشترک و نزدیک به هم است، اما در بسیارى از مباحث نظرى آن مانند ریشههاى فطرى یا اعتبارى اخلاق، اطلاق یا نسبیت اخلاق، مسلکها و روشهاى اخلاقى و اختلاف نظر وجود دارد.
از آن میان ما به منظور شناخت مسلک اخلاقى امام ناگزیر هستیم نگاهى هرچند اجمالى به مسلکهاى اخلاقى داشته باشیم.
1- اخلاق زیستى و همسازى اجتماعی
سادهترین و بسیطترین نگاه به مقوله اخلاق، نگاه زیستى و همسازى اجتماعى به آن است، با این توضیح که انسان در جامعه متولد مىشود و ناگزیر است که در میان جامعه به نیازهاى خود پاسخ گوید، اما نیازها و منافع انسانها با یکدیگر ناسازى دارد. آرمانها و خواستههاى انسان گسترده است و منابع تامین آن محدود. با این شرایط اگر انسان بخواهد بىهیچ ضابطه و قانونى عمل کند و رفتارى را از خود بروز دهد، بزودى با واکنشهاى شدید مواجه شده منافع خود را از دست مىدهد و آرامش و رفاه و برخوردارى او به اضطراب و محرومیت و سختى تبدیل مىشود، بنابراین انسان براى دستیابى به لذت زندگى و برخوردارى از رفاه و آسایش، ناگزیر باید رفتاراجتماعى خود را به گونهاى سامان دهد که تامینکننده لذت و رفاه او باشد و این ساماندهى و ضوابط و روشهاى آن (اخلاق) نامیده مىشود.
در این نگاه، خصلتهایى چون خوشرویی، نرمخویی، خوشزبانی، آرامش، خوشبینی، امیدوارى و از خصلتهاى مثبت به شمار مىآیند، اما با سایر نگاهها و مسلکها که یاد خواهیم کرد تفاوتهایى دارند:
الف: اخلاق زیستى و معاشرتی، تنها به تنظیم ظاهرى روابط اجتماعى انسانها نظر دارد و به چیزى با عنوان (نیت) و (باور)نمىاندیشد.
ب: در اخلاق زیستی، انگیزه اصلى از توجه به اخلاق و رعایت آن، منافع فردى و دنیوى است و فراتر از منافع فردى و دنیوى افقى دیده نمىشود.
ج: پشتوانه اخلاق زیستی، احساسهاى عاطفی، مصلحتهاى شخصی، عادتها و رسوم ملى است.
د: در این نگرش اخلاق، امرى اعتبارى و صورى است و در شرایط گوناگون تعریفها و نمودهاى متفاوت و گاه متضاد دارد. چرا که براى تنظیم روابط اجتماعى باید سنتها و نگاههاى جمعى ملاک قرار گیرد و این سنتها مىتواند در جامعههاى گوناگون ناهمگون و ناهمسو باشد.
2- اخلاق عقلى و فلسفی
در این نگرش، عقل محور اصلى تشخیص خیر و کمال است و آنچه را عقل خیر و کمال تشخیص دهد، باید مورد عمل قرار گیرد. در مسلک فلسفى و عقلی، علت ناهنجارىهاى اخلاقی، جهالت و کمخردى است و براى مبارزه با فساد اخلاقی، باید به رشد دانش و تعقل همت گمارد. فیلسوفان معتقدند که چون نیکوکارى بسته به تشخیص نیک و بد، یعنى دانایى است، بالاخره فضیلت بهطور مطلق جز دانش و حکمت چیزى نیست اما این دانش چون در مورد ترس و بىباکى یعنى علم به اینکه از چه باید ترسید و از چه نباید ترسید ملحوظ شود، (شجاعت) است و چون در رعایت مقتضیات نفسانى به کار رود (عفت) خوانده مىشود و هرگاه علم به قواعدى که حاکم بر روابط مردم بر یکدیگر مىباشد منظور گردد (عدالت) است و اگر وظایف انسان نسبت به خالق در نظر گرفته شود، دیندارى و خداپرستى است و این فضایل پنجگانه یعنى حکمت، شجاعت، عفت، عدالت و خداپرستی، اصول اول اخلاق سقراطى بوده است.(2)
3 -اخلاق عرفانى و سیر و سلوکی
این مسلک با پیراستن دل از آلودگىها و آراستن آن به زیور (محاسن اخلاق) از راه ریاضت و مجاهدت مىکوشد تا حقیقت را در آن متجلى گرداند. در این مسلک، حرکت قلبى و عملى مورد نیاز است نه حرکت فلسفى و عقلی. در نگاه عرفان انسان با تزکیه نفس، راه تعالى مىپوید و از معبر قلب به قرب الهى مىرسد و درد خداجویى و عشق به کمال مطلق را تازیانه سلوک مىشناسد.
مسلک عرفانى خط سیر حرکت را در دو قوس نزول و صعود مىبیند که در قوس نزول انسان از بیرون سیر مىکند و در قوس صعود که شامل حرکت اخلاقى است شوقى از درون مىجوشد که به معرفت افاضى و علم لدنى چشم دوخته است و علوم رسمى را در جهت رسیدن به مقام قرب الهى کارساز نمىداند. عارفان به رسیدن فرا مىخوانند و فیلسوفان به دانستن دعوت مىکنند.
شامل 38 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود تحقیق اخلاق از دیدگاه امام خمینی(رحمت الله علیه )