انسان شناسی شهری:
انسانشناسی شهری، به عنوان تخصصی ویژه در انسانشناسی فرهنگی، پس از جنگ جهانی دوم یعنی هنگامی مطرح شد که وضعیت اقتصادی ـ سیاسی جدید سبب رشد گسترده وانفجار آمیز شهرها نه فقط در مناطق توسعه یافته بلکه در مناطق درحال توسعه جهان نیزشده بود. این فرایند نیمی از جمعیت جهان را به طور مستقیم به درون مراکز شهری سوق داد و منجر به گسترش بینظمی اجتماعات و بازسازمانیافتگی اشکال اجتماعی و ارزشهای فرهنگی و به وجود آمدن خصوصیت فرهنگی جدید شد. در واقع این نوع شهرنشینی که شکل مدرنی از شهرنشینی بود، برحسب اصول کاملاً متفاوتی سازمان یافته و با اصولی که در دوران پیشین، شهرهای ماقبل مدرن را از روستاها جدا میکرد، تفاوت داشت.
تغییر و تحول به وجود آمده در شهرها و افزایش و رشد سریع جمعیتهای شهری در شهرهای مدرن و پیآمدهای فرهنگی، اجتماعی و ظهور خصوصیات فرهنگی جدید و خردهفرهنگها و همچنین تنوع قومی و بحث همجواریشان، انسانشناسان را برآنداشت تا از حوزة کلاسیک که مربوط به قلمرو جغرافیایی اقوام ابتدایی و بومی بود، به جوامع پیچیده یعنی جامعة شهری توجه کنند. کتاب انسانشناسی شهری اثر ریچارد بشام از آثار انسانشناسی شهری است که تحت تأثیر همین تحولات نگاشته شده و از آثار خواندنی و قابل توجه به شمار میآید.
اگر زمان تقریبی شکلگیری انسانشناسی شهری (1940) را تا به حال (2003) به سه دورة دو دههای تقسیم کنیم، اثر بشام به دورة دوم یعنی دو دهة میانی مربوط میشود که موضوعات خاصی را مورد توجه قرار میدهد و تفاوتهایی با دو دهة دیگر دارد.
کتاب مذکور حاوی هشت فصل است. فصل اول کتاب، به روند شکلگیری انسانشناسی شهری و روششناسی کلاسیک انسانشناسی و چگونگی انطباق آن با محیط شهری میپردازد. کانون اصلی توجه در کتاب بشام، در همین فصل و فصل آخر کتاب نهفته است به همین دلیل برای آشنایی و بررسی این شاخة تخصصی سعی خواهد شد بر این فصول تأکید بیشتری شود.
بشام ریشههای شکلگیری انسانشناسی شهری را با تغییرات به وجود آمده پس از جنگ جهانی دوم مرتبط میداند. با ظهور جنگ جهانی دوم و تغییرات عمده در کشورهای جهان و برچیده شدن امپراطوریهای استعماری و استقلال کشورهای تحت استعمار، تغییرات عمدهای در رویکرد مطالعاتی انسانشناسی به وجود آمد. با جنگ جهانی دوم و تغییرات سریع در سراسر جوامع بشری، انسانشناسان روند مطالعاتی خود را که ابتدا موسوم به جوامع ابتدایی بود، تغییر دادند و به واقعیتهای زندگی اجتماعی مدرن توجه کردند. این مطالعات از دهههای چهل وپنجاه میلادی قرن بیستم آغاز شد و انسانشناسان به نقش شهرها که در جهان امروز باعث تغییرات عمدهای در شیوة زندگی و شکلگیری تعاریف فرهنگی جدید شدهاند، توجه کردند. بشام نقش تغییر و جهانشمول شدن تغییر پس از جنگ جهانی دوم و پیآمدهای تغییر را در شکلگیری این شاخه از علم انسانشناسی، مهم میداند.
افزون بر این، وی به نگرش ضد استعماری توجه کرده واضافه میکند که این نگرش در کشورهای تازه به استقلال رسیده، به دلیل مهاجرت و اقامت تعداد کثیری از نخبگان بومی کشورهای غربی برای آموزش در دانشگاههای غربی بود. در خلال این سفرها، حقیقتی برای آنها مکشوف شد که برای آنها ناراحتکننده بود. آن حقیقت، این بود که علم انسانشناسی، مردمان موسوم به«ابتدایی» را مورد مطالعه قرار میدهد، به این دلیل که اغلب انسانشناسان در همین محیطهای استعماری به مطالعه میپرداختند، این مکانها عموماً موطن این نخبگان بود و در عوض، علم جامعهشناسی، جوامع متمدن و غربی را مورد مطالعه قرار میدهد. پیوند انسانشناسی با مردمان «ابتدائی» به این تفکر منجر شد که تداوم حضور انسانشناسان غربی را در این کشورها نوعی توهین قلمداد کنند و دست به تغییری در نگرش خود نسبت به انسان شناسی بزنند و به این ترتیب پارادایم انسانشناسی را ازمحدودة حوزة ابتدایی وساده خارج کرده، به حوزة جوامع پیچیده و شهری گسترش دهند.
همانگونه که ذکر شد، فصل اول و آخر کتاب بشام معرفی انسانشناسی شهری و روششناسی این شاخه از انسانشناسی است. بقیه فصلها به موضوعات این شاخه تخصصی و تحقیقاتی که در قالب این موضوعات توسط انسانشناسان شهری انجام گرفته، پرداخته است. از نکات قابل توجه کتاب بشام پاسخ روششناختی او برای مطالعه در شهرهاست. وی پس از معرفی دو روش پایهای و اساسی انسانشناسی که عبارتند از مشاهدة مشارکتی و کلگرایی سوالاتی در مورد بهکار بردن این روششناسی درگسترة جامعه شهری مطرح میکند. برای مثال بشام این پرسش را پیش میکشد که با توجه به آنکه روششناسی انسانشناسی برای مطالعه بر جوامع کوچک و عناصر و اطلاعرسانهای محدودی طراحی شده است ، گذر به شهر با پیچیدگی و تنوع و فراونی عناصر آن چگونه امکانپذیر خواهد بود؟ آیا گستره وحجم بزرگ شهر سبب نخواهد شد که مطالعة انسانشناس شهری سطحی وکم عمق شود؟ بشام، برای پاسخ به این سؤالات و به کاربردن روششناسی دقیق که به تحریف واقعیت جامعة شهری منجر نشود، کاربرد شیوة خاصی را در روششناسی توصیه میکند. به اعتقاد او این روششناسی، در متن، ماهیت و ذات انسانشناسی نهفته است. انسانشناس با این تمهید روششناختی است که میتواند یک متن یا یک پدیده را مورد بررسی دقیق قرار دهد. تمهید روششناختی توصیه شده توسط بشام برای بررسی متن شهری، محدود کردن حوزة میدانی و انتخاب یک زمینة فرهنگی مشخص در جامعة کلان شهری است.
او معتقد است بخشبخش کردن حوزههای شهری و گنجاندن حوزهها در قالب محله یا زمینة فرهنگی با محدودة مشخص، میتواند تمهیدی باشد برای به کارگیری روششناسی پایهای انسانشناسی در متن شهری.او معتقد است در حوزه شهری، محققین انسانشناس باید مطالعات اجتماعی سطح میانهای را جستجو کنند که هم روش مشاهده مشارکتی و هم روش کلگرایی درآن قابل بهکارگیری باشد.بشام در فصل آخر کتاب خود روشهای تکمیلی را برمیشمارد که همراه با روششناسی پایهای میتوانند در مطالعات شهری موردستفاده قرار گیرند. روشهای تکمیلی ارایه شده در فصل آخر کتاب بشام عبارتند از: اتنوگرافی خردشهری ، فن معناشناسی قومی و فنشبکهای ، مصاحبههای رسمی، اتنوگرافی کلان شهری ، و…
شامل 12 صفحه Word
دانلود تحقیق انسان شناسی شهری