رمان معروف و زیبای سیزده روز نوشته ک.اسعد نیا نوشته شده در فروردین ماه سال یکهزار و سیصد و نود و یک میباشد.
قسمتی از این رمان زیبا:
دستانم را کشید و مرا بھ آغوشش برد. احساس میکردم سردی بدنش بھ من ھم منتقل
شد.گونھ اش بھ گونھ ام چسبیده بود و بوی عطرش مرا مست کرد .گ فت:
"عزیزم خیلی دوستت دارم؛ مراقب خودت باش."
"فدات بشم...مطمئن باش دیگھ تنھات نمیذارم."
"منم تنھات نمیذارم."
دستانش را ول کردم و خداحافظی کردم. داشتم بھ سمت ماشین میرفتم کھ بھ سرعت آمد و
از پشت بغلم کرد. انگشتھای سردش بھ روی شکمم بود. آرام گفت:" زندگی بدون تو برام
معنی نداره." برگشتم و لبخندی زدم. صورتم را جلو بردم. چشمانش بھ چشمانم خیره بود.
آرام لب ھایم را...
سیزده روز (ک.اسعدنیا)