دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 70
فهرست و توضیحات:
مقدمه
انقلاب و اختناق
زندگی امام (دوره اول)
تجربهاندوزی
کودکی و نوجوانی
زندگی امام (دوره دوم)
تلاش در دو عرصه
جامعه و سیاست
حوزه
زندگی امام (دوره سوم)
مبارزه آشکار
ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی
تحریم رفراندوم
سخنرانی روز عاشورا و قیام 15 خرداد
ویژگیهای مبارزه امام
مقدمه
طرح زندگی سیاسی امام خمینی (قدس سرهالشریف) به نحوی که معطوف به جهات نظری و عملی مواضع تاریخ ایشان باشد مبتنی بر سه عامل اساسی است:
1ـ معقول یا حکمت اسلامی (عرفان، کلام فلسفه)
2ـ منقول یا علوم شریعت (تفسیر، فقه، حدیث و اخلاق نقلی)
3ـ عمل اجتماعی و سیاسی
در خصوص جهات حکمی تفکر امام باید به همین قدر بسنده کرد که بزرگوار حتی جزئیترین مسائل علمی را همواره با نگرش عمیق و وسیع عرفانی مینگریست و با بیانی محکم که از کلام و فلسفه اسلامی مایه میگرفت امور جزئی و کلی را تبیین میکرد. اصل ولایت فقیه که جوهر تفکر سیاسی امام بود در بدایت و نهایت خود محاط در عرفان بود و به ولایت مطلقة الهی بر انسان و جهان هستی معطوف میگشت؛ ولی در شرح و بسط خود به قلمرو و کلام و فقه وارد میشد و در عمل سیاسی و انقلابی تجلی مییافت.
لذا بیانات عرفانی و تدقیقات ذوقی ایشان که از سنین جوانی (25 سالگی) شکوفایی و کمال خود را اشکار ساخته بود، تا آخر عمر پربرکت آن بزرگوار همچنان منحصر به فرد باقی ماند و کسی را توان همنوایی و حتی تقلید صوری از تبیینهای عرفانی امام نبود.
اهمیت این نکته از آنکه آشکار میشود که امام را حل و اصل همواره در جهت ارجاع مسائل فقه اصغر به فقه اکبر، که عرفان و کلام است، کوشش داشت و همین دقیقه ایشان را از سایر فقهای معاصر و سلف خود ممتاز میکرد، آنها که هرگز جامعیت نظر حضرت امام و وسعت تلقی ایشان از «فقه» را درک نمیکردند و صرفا به ظواهر فقه (فقه اصغر) مشغول بودند و از غور در باطن کلامی و عرفانی آن (فقه اکبر) غافل بوده و یا عجز داشتند، گمان میکردند که مبنای فقهی اصل ولایت فقیه ـ چندان واضح و متقن نیست؛ در حالی که امام در رسالههای آدابالصلوه و اسرارالصلوه خود، حتی تشریح ظاهری وضو را نیز با رجوع به باطن و حقیقت عرفانی آن ممکن میدانست و آنچه را که در بین اهل ظاهر رایج است، کاشف از واقعیت دینی احکام نمیشمرد.
زندگی امام مبین این واقعیت است که سکوت و فریاد، صبر و خشم، نرمی و خشونت، امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبرای او تنها برای رضای خدا بود و لاغیر و با مجاهدت و هدایت حضرت حق تعالی بود که در زندگی سیاسی هفتاد ساله خویش از مواضع اصولی خود هیچگاه عدول نکرد و از هیچکس و هیچ قدرتی نهراسید و گذشت روزها و سالها، حقانیت و درستی نظر آن حکیم را بارها و بارها به اثبات رساند.
از طرف دیگر، مطالعات و تحقیقات و از همه مهمتر مشهدات و تجربیات مستقیم امام از جنبشهای اسلامی سده اخیر در منطقه و خصوصاً ایران و عراق، گنجینة گرانبهایی از خاطرات تلخ و شیرین برای ایشان فراهم کرد که معد تصمیمات حساس تاریخی در عرصه سیاست بود.
آشنایی، تماس و مراوده با بسیاری از مراجع تقلید، علما و روحانیون انقلابی و مبارز و نیز مطالعه و پیگیری سیاستها و برنامههای استعماری رژیم پهلوی، سبب گردید تا از یک سو به نقاط قوت و شعف رهبری سیاسی مردم و بالاخص روحانیت آشنا شود و از سوی دیگر اهداف شوم استکبار و شیوههای مختلف عملکرد آن را در ابعاد وسیع وابستگی رژیم پهلوی به اجمال و تفصیل دریابد. همین عوامل است که به زندگی سیاسی آن رهبر انقلابی امتیاز ویژهای بخشیده و روش و منش وی را منحصر به فرد ساخته است.
آنچه موضوع تحقیق حاضر قرار گرفته تنها وجه اخیر است که به قدر امکانات و اطلاعات موجود و قابل دسترس تنظیم و تدوین گردیده است ولی بحث از وجوه معقول و منقول تفکر سیاسی حضرت امام را به اساتید فن و صاحبنظران واگذار میکنیم.
تدوین زندگینامه سیاسی امام مشکلات زیادی برای ما دارد که اهم آن گذشته از تحویل و تأویل مواضع عملی به اصول و مبانی نظری معقول و منقول اسلامی، اطلاعات بسیار نایاب و اندک پیرامون زندگی سیاسی امام است. منبع اصلی اطلاعات ما در این نوشتار، سخنان و نوشتههای ایشان است؛ زیرا خاطرات منتشر شده نزدیکان، دوستان و شاگردان اما بیشتر مربوط به احوال شخصی، رفتار خانوادگی و جهات معنوی امام میشود تا زندگی سیاسی ایشان.
مشکل دیگر آنکه بررسی زندگی سیاسی امام بدون اشاره به رویدادهای سیاسی مهم آن دوران، صورتی انتزاعی و مبهم خواهد داشت که اهمیت مواضع سیاسی نظری و عملی ایشان را به هیچ روی نشان نخواهد داد، زیرا این مواضع، خود مبین آگاهی سیاسی و حضور فعال امام در متن آن رویدادهاست. به همین دلیل حوادث و جریانات مهم سیاسی این دوران به موازات ادوار زندگی سیاسی امام بنا به ضرورت بررسی شده است.
انقلاب و اختناق
اوضاع سیاسیت کشور از مشروطه تا استبداد رضاخان
جنبش مشروطه به دنبال یک سلسله حوادث کوچک و بزرگ روی داد. این وقایع، ظاهراً امور جزئی و کماهمیتی بودند اما در شرایط تاریخی سیاسی آن زمان منتهی به جنبش سیاسی ـ اجتماعی عظیمی شد که در تاریخ ایران به همین نام معروف است. علل و عواملی که موجل ظهور این جنبش گردید عبارت بود از: ظلم و جور روزافزوم درباریان، شاهزادگان، والیان و مأمورین دولتی به تودههای محروم شهری و روستایی، عدم امنیت مردم از جان، مال و ناموس خود، فقدان هرگونه قانون و مرجع قانونی برای رسیدگی به تظلمهای مردم، از بین رفتن استقلال سیاسی و اقتصادی به واسطة مداخلههای فزایندة روسیه و انگلستان در کشور ... و در یک جمله، فقدان عدالت اجتماعی و قضایی موجب ساب اعتماد عموم مردم از مسئولان فاسد و نالایق کشور گردید. این فشارهای طاقتفرسا کهب ا خشونت به مردم و بیاحترامی به علما همراه شد سبب جریحهدار شدن احساسان و عواطف دینی مردم گردید.
خواست و انگیزة اصلی علما و مردم ایجاد «عدالتخانه» یا «مجلس عدالت» بود تا در آن به شکایتهای مردم از فقیر و غنی و شاه و گدا به طور عادلانه رسیدگی شود. مفهوم عدالتخانه نیز بر همگان روشن بود؛ یعنی مردم میدانستند که علیه چه چیزی قیام کردهاند و خواستار چه چیزی هستند. به عبارت دیگر شأن نفی و اثبات قیام کاملاً با هم متناسب بود.
در انگلیس بود که عوامل سفارت با شایعه و تبلیغ، مردم متحصن را با «مجلس شورای ملی» و سپس «مشروطه» آشنا کردند و آن را نجاتدهنده همه از ظلم و تعدی» معرفی نمودند. به کوشش همانا بود که مظفرالدین شاه در پاسخ به تقاضای علمای مردم، فرمان تشکیل مجلس شورای ملی را صادر کرد که به «فرمان مشروطه» معروف گردید. ولی علما تا ان زمان، شناخت درست و کاملی از نظام مشروطة غربی نداشتند.
بدین ترتبی علمان نه تنها متوجه ناهماهنگیها و تعارضهای بنیادین مشروطه و اسلام نشدند بلکه عالم اندیشمندی چون نائینی درصدد برآمد تا با استفاده از مفاهیم علم اصول، تعبیر و تفسیری اسلامی از مشروطه ارائه دهد.
اختلاف نظری که بر سر ماهیت (شرعی و یا عرفی) قانون اساسی پدید آمد دو دلیل عمده داشت: اول اینکه ـ چنانکه گفته شد ـ عناصر فراماسون و وابسته به انگلستان در کسوت مشروطهخواهی تلاش میکردند تا با تدوین قانون اساسی غیرمذهبی و مأخوذ از قوانین اساسی اروپایی، دموکراسی مشروطهای به سبک غرب، و بویژه انگلستان، در ایران به وجود آورند. در آن صورت همه ارکان نظام به جای آنکه بر مبنای «وحی» و شریعت استوار باشد، بر امیال عموم بنا میشد و موردی برای اعمال قوانین اسلامی باقی نمیگذاشت.
دوم آنکه جنبش مشروطیت نمایانگر نخستین مواجهه مستقیم بین فرهنگ سنتی اسلامی در غرب در ایران معاصر بود که علمای شیعه را برای اولین بار در تاریخش با نیازهای اساسی عصر جدید رودرو قرار داد.
سرانجام پس از یک دوره کشمکش و مشاجره، مجلس اصل پیشنهادی حاج شیخ فضلالله را با تغییرات مختصری که در آن داد به عنوان اصل دوم متمم قانون اساسی پذیرفت. با این وجود هنوز قوانین دیگری بودند که تعارض آشکاری با قوانین اسلامی داشتند؛ لذا آن اصل به تنهایی نتوانست تا ماهیت غیردینی قانون اساسی را تغییر دهد.
زندگی امام (دوره اول)
1320ـ1281
«تجربهاندوزی»
کودکی و نوجوانی
«خمین»، زادگاه امام خمینی(ره)، از شهرهای باستانی ایران است. در کتاب تاریخ پیامبران و شاهان که هزار و پنجاه سال پیش نوشته شده برای نخستین بار به نام «خمهین» (خمین) برمیخوریم.
خمین یا با اصطلاح قدما خمهین مرکب از دو لغت است: لغت اول «خو» حرفت «هو» به معنی خوب و دوم میهن با (یا)ی مجهول به معنی جایگاه و مکان که اکنون میهن میخوانیم. مرکب لغت، یعنی جایگاه خوب و یا «سرزمین مقدس». ئقیقترین و در عین حال قدیمیترین صورتی که از نام این شهر ضبط شده است خمهین و خمیهن میباشد که در دو کتاب نخست آمده است.
آقا سید احمد، معروف سبه سید هندی (جد امام) حدوداً در اوایل قرن سیزدهم هجری قمری از هندوستان به ایران آمد و در خمین مسکن گزید. آقا سیدمصطفی (پد رامام)، پسر آقا سیداحمد، از طلبههای همین قصبه بود که مطابق معمول زمان برای تکمیل تحصیلات دینی خود عازم نجف اشرف و سامرا شد. این ایام مصادف بود با مرجعیت میرزای شیرازی (میرزای اول) که سامرا را پایگاه خود قرار داده بود.
روزی که مرگ پدر امام اتفاق افتاد، «روحالله»، کوچکترین فرزند آقا سیدمصطفی، کمتر از پنج ماه داشت. او در روز 20 جمادیالثانی 1320 قمری (اول مهر 1281 هجری)، روز تولد حضرت زهرا(س) به دنیا آمد. میلاد کودک در چنان روز خجستهای آن هم در میان خانوادهای مذهبی و روحانی طبعاً به فال نیک گرفته شد و آرزوهای بزرگ و مقدسی را برای او به همراه داشت.
پس از مرگ پدر، توجه خانواده و بستگان معطوف به یادگار کوچک او، روحالله، گردید؛ از این رو صاحبه خانم، خواهر آقا سیدمصطفی به خانه برادر خود رفت و به همراه همسر برادر، بانو حاجر (مادر روحالله)، سرپرستی و تربیت کودکان خردسال او را بر عهده گرفتند.
روحالله از همان نخستین روزهای تولید، به دستور پدرش به ادیة پرهیزکاری به نام خاور سپرده شد تا کودک را شیر دهد. در عوض از او التزام میگیرد تا زمانی که فرزندش را شیر میدهد تا غذای کس دیگری نخورد بلکه غذایش تا زمان حیات خود و پس از وی تا دو سالگی عمر کودک از منزل او تأمین میشد.
ماجرای مرگ پدر، برای روحالله که پدر را به خاطر نمیآورد حماسهای بود از شهامت و ایستادگی در برابر ظلم و ستم خوانین و حکام وقت، و دفاع از محرومین و مستضعفین تا حد ایثار جان. آنچه این خاطره را برای او زنده نگاه میداشت، روابط و مناسبات غلط و ظالمانه ارباب رعیتی بود که روح ظریف و حساس کودک را میازرد.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید