کتابی ارزشمند ونایاب شامل 2100سند از شهرهای ایران
مناسب جهت استخراج اطلاعات تاریخی وعلایم ونشانه ها
مناسب محققین ودانشجویان علوم باستان
کتاب گنج نامه شیخ بهایی(کامل)
کتابی ارزشمند ونایاب شامل 2100سند از شهرهای ایران
مناسب جهت استخراج اطلاعات تاریخی وعلایم ونشانه ها
مناسب محققین ودانشجویان علوم باستان
دانلود پاورپوینت پروژه حمام شیخ بهائی در 21 اسلاید
نام:حمام شیخ بهائی
کشور: ایران
استان: اصفهان
اطلاعات اثر:
کاربری:حمام
دورهٔ ساخت اثر:دوره صفوی
اطلاعات ثبتی:
شمارهٔ ثبت: ۲۰۶۳
تاریخ ثبت ملی: ۲۹ تیر ۱۳۷۷
حمام شیخ بهائی مربوط به دوره صفوی است و در اصفهان، خیابان عبدالرازق، کوچه شیخ بهائی واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۷۷ با شمارهٔ ثبت ۲۰۶۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.حمام شیخ بهائی معروفترین حمام شهر اصفهان، توسط شیخ بهائی (م۱۰۳۰ق) در۱۰۲۵ق در عهد شاه عباس، طراحی و ساخته شده است. حمامی تاریخی که میان مسجد جامع و هارونیه در بازار کهنه، نزدیک بُقعه معروف به «درب امام» واقع شده است. به واسطه ویژگی منحصربهفرد خود با افسانهها و داستانهای گاهی متناقض آمیخته شده است.
سوخت گرمخانه
مردم اصفهان از دیرباز عقیده داشتهاند که گُلْخَن (آتشخانه) این گرمابه را شیخ بهائی چنان ساخته که با شمعی گرم میشد و در زیر پاتیل گُلْخَن، فضای تهی تعبیه کرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدّتهای مدید همچنان میسوخت و آب حمام بدان وسیله گرم میشد. در باب سوخت این گرمخانه نظرات متفاوتی ارائه شده است که به واسطه نبود شمع گرمخانه و عدم انجام تحقیقات جامع از نظریه فراتر نرفته و قابل اثبات نبوده. جدیترین نظریه در باب سوخت این گرمخانه، سیستم سفالینه لوله کشی زیرزمینی هست که حد فاصل آبریزگاه مسجد جامع و این حمام وجود داشته که احتمالاً با روش مکش طبیعی گازهایی چون متان و اکسیدهای گوگردی به مشعل خزینه حمام هدایت میشده و به عنوان منبع گرما در مشعل میسوخته و یا این که مستقیماً این گازها را از مواد زاید دفع شده در خود حمام جمعآوری میکردند و مورد استفاده قرار میدادند. همچنین بنا بر صحبت ساکنین قدیمی محله، در پشت گرمخانه مُردابی...........
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه199
مسجد جمعه و آرامگاه شیخ عبدالصمد
در ورای باغستانهای سرسبز مرکز شهر نطنز مناره ای سربفلک کشیده، و گنبدی هرمی شکل در کنار آن توجه هر تازه واردی را به سوی خود معطوف می دارد. این مناره بخشی از مجموعه بسیار نفیس مسجد جمعه و آرامگاه عالم ربانی و عارف روشن ضمیر سده هشتم هجری قمری شیخ نورالدین عبدالصمد اصفهانی نطنزی و سردر خانقاه او می باشد، که قسمتهایی از آن از دستبرد مصون نمانده و در نتیجه زینت بخش موزه های کشورهای بیگانه گردیده است.
این مجموعه که شامل شبستان هشت ضلعی گنبددار مسجد (دارای بخشهای گوناگون) – آرامگاه شیخ نورالدین عبدالصمد – سردر خانقاه و مناره مرتفعی است به استثنای شبستان گنبددار که از بناهای دوره دیلمی است، بقیه مربوط به دوره ایلخانیان مغول می باشند که در فاصله سالهای 704 تا 725 هجری قمری بنا گردیده است.
شمال و جنوب و مغرب این مجموعه را کوچه های باریکی فرا گرفته که در سمت جنوب وسعت بیشتری پیدا کرده و به صورت میدانی کوچک درآمده است. به گفته دونالد ویلبر «ترکیب رنگهای روشن تزئینات خارجی ابنیه در مقابل درخت کهنسالی که بر آنها سایه افکنده و رنگهای مختلف کوهستان، منظره جالب توجهی بوجود آورده که شخص را به یاد نقاشیهای مینیاتور ایرانی می اندازد.
همان گونه که اشاره شد قسمتهایی از این مجموعه مورد دستبرد قرار گرفته است، و از آن جایی که از وضع نخستین آن اطلاع چندانی در دست نیست نخست دو نوشته را که مربوط به سالهای 1294 و 1316 هجری قمری و حاوی اطلاعات نسبتاً مهمی در باره این مجموعه
• دارو فروش کدکنی(عطار کدکنی):
کدکن ٬ روستایی خوش آبو هوا در میان روستاهای شهر مشهور و نامدار نیشابور بود. مردمانش به کشاورزی و دامداری مشغول بودند.خانواده ی ابراهیم بن اسحاق که بنا بر مشهور از اعقاب انصار رسول خدا بودند٬ در محله زروند کدکن مسکن گزیده ٬ پدر اندر پدر به کار طبابت و دارو فروشی مشغول بودند .
شاید بدان علّت که اکثر گیاهان فروختنی این داروخانه ها عطری خاص داشنتد و بوی دلپذیر برخی از آنان از فاصله دور مشام هر رهگذر را نوازش می داد ٬ معمولا این صنف را "عطار" می نامیدند.
بالاخص که ابوبکر ٬ ابراهیمم بن اسحاق ٬ حکیم شایسته و عطاری وارسته همیشه با جامعه ای آراسته و معطر به عطری دلپذیر در بازار حاضر می شدند. به طوری که نابینایان آن منطقه با استشمام بوی خوش همیشگی اش ٬ پیوسته از حضورش آگاه می شدند.
ابراهیم بن اسحاق ٬ مکررا نقل می کردند که : "رسول خدا (ص) به عطر علاقه ای فراوان داشتند و مسلمانان می کوشیدند ٬ تا از آن حضرت پیروی کنند. به همین جهت میان مهاجر و انصار همیشه در به کار بردن عطر های خوش و دل انگیز رقابت بود و چون جدّ بزرگ ما از انصار بوده است ٬ ما نیز این رسم خوب را از او به ارث برده ایم. "
ابراهیم کنیه اش را به رسم اعراب به همه اعلام کرده ٬ معمولا دوستان تحصیلکرده اش اورا به ابوبکر صدا می زدند ٬ دارای داروخانه معروف بود.او بیشتر گیاهان منطقه را می شناخت و همیشه بیمارانی به او رجوع می کردند و یقیین داشتند که حکیم کدکنی برای بیماریشان دارویی دارد. شهرت او طوری بود که نه تنها از روستاهای اطراف بلکه گاهی از شهر های مانند توس و تون ٬ طبس و ... برای معالجه پیش وی می آمدند.
خانواده ابراهیم با احترام و سربلندی تمام بدین صورت زندگی را می گذاراندند و در آن ماه شعبان که نه ماه از بارداری همسر ابراهیم می گذشت ٬همگی چشم به راه ورود نوزادی بودند تا چشم و چراغ آن خانه باشد و سکوت خانواده اشان را بشکند. زیرا از وقتی که اسحاق پدر ابراهیم درگذشته بود ٬ تقریبا سکوت غم انگیزی در آنجا حکمفرما بود.
در ایمن میان یک شب یک زوج جوان به خانه ابراهیم آمدند و با التماس از او خواستند تا دارویی بدان ها بدهد تا بوسیله ی آن آندو صاحب فرزندی شوند ٬ زیرا پدر و مادر شان می خواستند تا برای همسر زن ٬ زنی دیگر برای بچه دارشدن اختیار کنند. ابراهیم که تحت تاثیر آن دو قرار گرفته بود دارویی برای درمان اولیه داد و به آنها گفت تا چند روز دیگر به نزد او بیایند برای تشخیص و درمان کاملشان.
پس از چند روز آن زوج به پیش ابراهیم آمدند و ابراهیم به آنها گفت که درمان آنها باید دارو تهیه کند و به شهری دیگر برود و تا سه روز دیگر آماده خواهد شد . بعد از رفتن آن زوج همسر ابراهیم که زنی فهیم بود از وی پرسید که چرا آن زوج را خود به آن شهر نفرستادی ٬ ابراهیم گفت زیرا طبابت من زیر سوال می رفت و من خود نیز می خواستم به سفری در نیشابور رفته وبه دیدار دوست قدیمیه خود روم و از وی طلب دارو مورد نیاز را کنم.
بدین صورت اساس سفر ابراهیم به شهر توس مهیا شد.
هنگامی که ابراهیم به شهر نیشابور رسید خود را ابتدا به مغازه دوست خود «شیخ توسی» رفت. وقتی بدان جا رسید مغازه دوستش را بسته دید . با پرس و جو خانه او را یافت . وقتی بدانجا رسید دریافت که شیخ توسی در بستر بیماری لا علاجی است و سخت با مرگ دست و پنجه نرم می کند.
ابراهیم به پیش وی رفت جویای حال وی شد. شیخ توسی نیز با گرمی از او پذیرایی کرد.
شیخ توسی بدو گفت که من در بستر بیماری لا علاجی هستم و چون فرزند پسری ندارم تا وارث علم و دانش و مغازه من باشد ٬ تو در میان دوستانم در شهر های اطراف بهترین شخص برای این کار هستی .
ابراهیم بدو گفت که لایق چنین چیزی نیست ولی با اصرار زیاد شیخ تصمیم گرفت تا در این زمینه فکر کند. سپس مسئله آن زوج را با شیخ در میان گذاشت و با راهنمایی شیخ به مغازه وی رفت و پس از برداشتن دارو به مقدار نیاز به پیش شیخ رفت و با تشکر های بسیار رهسپار منزل شد.
پس از رسیدن به خانه داروها را به آن زوج داد و آنها را روانه کرد.
شامل 16 صفحه Word
در این بخش شیت نقشه آتوکد 1:2000 محدوده بزرگراه همت( از تقاطع شیخ فضل الله تا یادگار و سازمان محیط زیست) در تهران برای دانلود قرار داده شده است. تصویر پیشنمایش مربوط به همین محصول میباشد. تصویر پیشنمایش مربوط به همین محصول میباشد. در صورت تمایل میتوانید این محصول را از فروشگاه خریداری و دانلود فرمایید.