لینک پرداخت و دانلود "پایین مطلب
: فرمت فایل: word (قابل ویرایش)
تعداد صفحه:10
فهرست مطالب
مقدمه
تعدادی از نظریات برنامه ریزی شهری که در قرن بیستم میلادی به وجود آمده بودند (نسبت به سایر نظریات) برترییافتند و بسته به محبوبیت و طول عمر خود بر ظهور و تجربه چشمانداز شهری تاثیر گذاشتند. هدف اولیه برنامه ریزی شهری در میانه قرن بیستم جامعیت بود. یک بازشناسی روز افزون در رابطه با وابستگی متقابل ابعاد مختلف یک شهر سبب درک این موضوع میشود که کاربری، حمل و نقل و مسکن نیاز دارند که در ارتباط با یکدیگر طراحی شوند. تحولات رشتههای دیگر به ویژه علم مدیریت و پژوهشهای اجرایی بر برنامه ریزان آکادمیک که به دنبال ساخت دقیقیک متد جهانی- که تحت عنوان مدل عقلانی نیز شناخته شده است- بودند، تاثیر نهاد، که بدین وسیله متخصصان گزینههای پیشنهادی را در رابطه با تعدادی اهداف تعیین شده مورد ارزیابی قرار میدهند و سپس راه حل بهینه را از میانآنها انتخاب میکنند. مدل عقلانی در مجموع مدلی سلطه طلب بود، اما این روش علمی برای اتخاذ سیاستهای عمومی به سرعت توسط منتقدان به چالش کشیده شد؛ آنها باور داشتند که نتایج انسانی تصمیمات برنامه ریزی نمیتواند به طور منظم مورد ارزیابی و اصلاح قرار گیرد.
الگوی مدرنیستی که شامل تخریب گسترده و بازسازی-بر طبق نظر و هدایت برنامه ریزانی بیگانه با افکار عموم-بود، هم از لحاظ ذهنی و هم در واقعیت تحت حملات شدیدی قرار گرفت. مهمترین منتقد رویکرد مدرنیستی، جین جیکوبز(Jane Jacobs) ، متخصص شهری بود. او در کتاب خود، مرگ و زندگی در شهرهای بزرگ امریکایی(The Death and Life of Great American Cities -1961) به نحو طعنه آمیزی مراکز شهری احیا شده و پروژههای مسکونی را تحت عنوان باغشهر درخشان توصیف میکند (اشاره کنایه آمیزی به ایده برج در پارک لوکوربوزیه -اشاره به ایده شهر درخشان لوکوربوزیه- و ایده ضد شهری ابنزر هوراد یعنی باغشهر) . جیکوبز علیه عملیات پاکسازی وسیع به منظور از میان بردن بافت پیچیدهی اجتماعی شهرها و تحمیلیک نظم غیر انسانی بر آنها را مورد انتقاد قرار داد. وی به جای اینکه بهتراکم بالای جمعیتی به عنوان یک تهدید نگاه کند، آن را به عنوان یک فاکتور مهم برای سرزندگی شهری مورد توجه قرار داد. او تاکید کرد که یک زندگی خیابانی سرزنده، شهرها را جذاب میکند و تنوع کاربری و گروههای جمعیتی را به عنوان یک ارزش بنیادی در کنترل توسعه شهری مورد تشویق قرار داد. بر طبق دیدگاه جیکوبزتنوع شهری به توسعه پایدار کمکمیکند، در حالی که ساختار شهرییکنواخت به بهره برداری ناپایدار میانجامد، که این امر در منتهای درجه در شهرهای چوب برییا معدنی که پس از اتمام منابع با ارزش مضمحل میشوند، مشهود است. این تنها جیکوبز نبود که به این امر انتقاد میکرد. در اوایل دهه 1960 حرکتهای اجتماعی شهری در زمان اوج خود با جابجاییهای ناشی از طرحهای بزرگ مقیاس مدرنیستی به مخالفت برخاستند.
تحقیق برنامه ریزی شهری