اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در زمینه ی طهارت

اختصاصی از اس فایل تحقیق در زمینه ی طهارت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در زمینه ی طهارت


تحقیق در زمینه ی طهارت

 

 

 

 

 

نام محصولتحقیق در زمینه ی طهارت

فرمت : Word

حجم :1.2 مگابایت

تعداد صفحات : 280

زبان : فارسی

سال گردآوری : 1394

 

در قرآن کریم در سوره مبارک حشر راجع به کفار آمده است که ایشان در دنیا به ظاهر با همدیگر جمع اند امّا در دل، از یکدیگر متفرقند لذا جهنّمیان در قیامت برخلاف بهشتیان که همدلند و رویشان به طرف هم است، با هم همدل نیستند و از یکدیگر روی گردانند که: «یوم یفرّ المرء من اخیه و امّه و ابیه و صاحبته و بنیه»[1] قرآن بهشتیان را نسبت به هم همرو می‌داند و می‌فرماید: ایشان در بهشت با «کأس معینی» که در دست دارند به همدیگرتعارف می‌کنند. اما در مورد اهل جهنّم می‌فرمایند: ایشان در قیامت هم از دست برادرانشان در فرارند و هم از دست خواهرشان. هم از پدر و مادر خود گریزانند و هم از همسر خود که نزدیکترین فرد جسمی و محرمی با آنها است فرار می‌کنند. این سلسله اشخاص در آیات را باید بیشتر توجه کرد.

خداوند در ابتدای آیه شریفه فرمود: در روز قیامت حتی دو برادر نیز با مشاهدة حال یکدیگر از هم فرار می‌کنند، یعنی برخلاف آنچه که در عالم دنیا مشهود است و معمولاً‌ دو برادر خواهان نزدیکی و رویارویی بیشتر با یکدیگرند اما در قیامت دو برادر پس از ظهور آنچه در باطن دارند از همدیگر نیز فرار می‌کنند، و حتی نزدیکتر از دو برادر نیز که پدر و مادر فردند از فرزند خود خواهند گریخت. از پدر و مادر نزدیکتر به انسان، همسر انسان است.

در آیه شریفه فرمود: در روز قیامت نه تنها برادر از برادر و پدر و مادر از فرزند بلکه همسر جهنّمیان نیز با مشاهده احوالشان از ایشان گریزان خواهد بود. بعد از همسرتنها کسی که بیشترین انس و الفت را با انسان دارد فرزند انسان است. زیرا همسر در ابتدا غیر بود و بعد با انسان انس گرفت که نعوذ بالله شاید برسد روزی که این انس با یک طلاق منقطع گردد امّا فرزند جگر گوشه انسان است و علْقه و ارتباط فیمابین پدر و فرزند با هیچ امری گسستنی نیست که؛ «الولد سرّ أبیه»، فرمود: بلکه از همسر نزدیکتر به انسان نیز که همان فرزندانند از جهنمی خواهند گریخت.


1- سوره عبس آیه 34، 35، 36

 

در دنیا معمولاً برادر و برادر، زن و شوهر، فرزندان و پدر و مادر به هم نزدیکند که اگر قرار باشد هر کدام اینها منزلی داشته باشند سعی می‌کنند در محیطی کنار همدیگر زندگی کنند اما قرآن کریم می‌فرماید: چه بسا همین‌هایی که به ظاهر باهمند، در دل با همدیگر نیستند.  هر کسی که دلش به دل دیگری راه داشت قطعاً این دو دل به هم رو می‌کنند و چون رو می‌کنند چهره ها و بدنشان نیز به یکدیگر رو می‌کنند. امّا اگر دلی به دلی دیگر راه نداشت می‌بینید که بدن و چهره‌هایشان نیز از یکدیگر روی بر می‌گردانند و هر وقت به هم می‌رسند، از هم پشت می‌کنند در این هنگام گرچه به ظاهر با هم جمع می‌شوند اما اگر اهل دلی در بین آنها باشد که چشم دل اوباز باشد خواهد دید که آنها از یکدیگر پشت کرده اند. اما اگر دو دل با هم مأنوس باشند اهل باطن در خواهند یافت که این دو به هم رو کرده‌اند ولو اینکه یکی مثلاً در آمل و دیگری در فلان نقطه از دورترین نقاط کشور باشد. آنچه ملاک است رو کردن «قلبها» است، باید این را دنبال کرد که اگر دلها به هم رو کنند قهراً موّفقیّت هست در غیر این صورت راهی جز افتراق و جدائی نخواهد بود. زیرا نهایت راه یا همچون بهشتیان اجتماع است ویا همانند دوزخیان افتراق است. لذا باید در ادامه جلساتمان به این معنی بیشتر عنایت کنیم.

و اکنون وارد بحث می‌شویم که راجع به طهارت و مراتب آن است.

 

طهارت فقهیه:

«طهارت» حاوی یک معنای ظاهری و یک معنای باطنی است. معنای ظاهری طهارت «پاکی» است. ما در سلسله جلساتمان –ان شاء‌ الله- قصد داریم که مباحث مربوط به معنای باطنی طهارت را تقدیم حضورتان کنیم. در ابتدا درباره طهارت ظاهری عرض می‌کنیم که این طهارت در سه بخش وضو، غسل، و تیمم حاصل می شود و این طهارتی است که در فقه مطرح است. طهارت فقهیه را در فقه برای این مطرح فرموده اند که بدن انسان را از نجاستهای ظاهری پاک کند که فقه شریف مربوط به بدن و اعمال قالبیه آن همانند نماز و روزه و احکام شرعی است که با انجام آن انسان در مرتبه بدن به مقام تجلیه می‌رسد و تجلیه مربوط به ظاهر انسان است که مطابق قوانین شرع و احکام شرعی آن آراسته می‌شود لذا فقه شریف باید در متن انسان و اجتماع پیاده شود تا هر دو را تجلیه نماید.

 

حقیقت نورانی وضو:

شاخصة مرتبة طهارت را «وضو» تشکیل می‌دهد. در یک روایت آمده است که «الوضوء نور» وضو گرفتن نور است در روایتی دیگر آمده: اگر شخص با وضویی قبل از اینکه وضویش را باطل کند، وضوی دیگری بگیرد او نور بر نور افزوده است که «الوضوء علی الوضوء نور علی نور».

در نکته 730 هزار و یک نکته حضرت مولای مکرّمم آمده است:

شیخ رئیس در فصل دوم مقاله اُولی قانون در حفظ صحّت عین گوید: و ممّا یجلوا العین و یحدّها الغوص فی الماء الصافی و فتح العین فی داخله (یعنی از جمله چیزهایی که جلا می‌دهد چشم را و حفاظتش می‌کند فرو رفتن در آب صافی و گشودن چشم در داخل آن است.) در تفسیر نور الثقلین حدیث 127 آن این است: فی کتاب علل الشرایع باسناده إلی ابن عباس قال: قال رسول الله  _ صلی الله علیه و آله و سله_  افتحوا عیونکم عند الوضو لعلّها لا تری جهنّم (یعنی در حین وضو چشمانتان را بگشائید تا بدین طریق چشمانتان از آتش جهنم برحذر باشد)

جهنم عین، رمد و عمی و سایر امراض آن است أعاذنا الله و ایّاکم منها.

برای اینکه بحث وضو را دنبال کنیم، نکته 365 هزار و یک نکته حضرت مولی (روحی فداه) را تلاوت می‌کنیم تا بعد به شرح و بیان آن بپردازیم، در نکتة مذکور آمده است:

«فی ترک الاطناب فی شرح الشهاب» (حدیث 229) امتی الغر المحجلون یوم القیامه من آثار الوضوء. گفت پیامبر  _ صلی الله علیه و آله و سله_ : امت من از اثر دست و روی شستن روی سپید و دست و پای سپید باشند بدان که ایزد تعالی چون نماز را واجب کرد نخواست که بندگان وی به دنیا آلوده، به خدمت آیند، ایشان را فرمود که وضو کنند و با این چهار عضو مخصوص کرد زیرا که آدم اوّل روی به درخت گندم کرد و به پای رفت و به دست از درخت گندم باز کرد و بر سر نهاد و بر حوّا آمد. ایزد «عزّ اسمه» این چهار عضو گناهکار را بفرمود: «شستن به گاه خدمت».

 

تاریکی، حق ملاقات با روشنایی را ندارد:

جناب رسول  _ صلی الله علیه و آله و سله_  فرمودند: خداوند وقتی نماز را واجب کرد، دید که بندگانش آلوده‌اند لذا دستور داد که بندگان قبل از ورود به نماز، اوّل روشن گردند و سپس وارد منطقه روشنایی «صلوة» شوند. زیرا بندة آلوده حقِ مشرف شدن به زیارت نماز را ندارد. چون نماز پاک است و حقیقت آن تماماً طهارت است کسی که وضو ندارد وجودش تاریک است و کسی که تاریک باشد حق ملاقات با نماز را که نور است نخواهد داشت. پیامبر فرمود: خداوند وضو را واجب نمود زیرا که نخواست بندگانش با دنیایی که بدان آلوده اند وارد در نماز شوند زیرا بنده به دنیا آلوده است و شبانه روز در این آلودگی به سر می‌برد. نتیجه اینکه انسان با وضو گرفتن خود را آماده می‌سازد برای ورود در منطقه نورانی دیگری به نام نماز.

 

نکته ای در فهم قصص قرآنی:

به مناسبت بحث نکته ای را بیان می‌نمایم که این نکته به عنوان رمزی در فهم قصه های قرآن کریم است و آن اینکه: هر چه را در قرآن می‌خوانید از قصه حضرت آدم «عَلَیهِ السَلام» که اولین قصه سوره بقره است، گرفته تا قصه های حضرت موسی «عَلَیهِ السَلام»، حضرت ابراهیم «عَلَیهِ السَلام»، حضرت عیسی «عَلَیهِ السَلام»، حضرت نوح «عَلَیهِ السَلام» و دیگر انبیاء عظام، بدانید که اینها فقط صرف پرداختن به یک داستان نیست بلکه رمز این قصه ها در قرآن آن است که هر کسی بخواهد از حیوان بودن به در آید و به مقام انسانیّت برسد باید مسیری را طی کند که در این مسیر همانند پیغمبران دچار حوادث و موانع شود و با مشکلاتی برخورد کند. مثلاً اگر کسی از امشب بگوید: خدایا می‌خواهم بیایم تا تمام آنچه را که فرمودی، عمل کنم از فردایش خواهد دید که مشکلی برایش پیش آمده است همانند مشکل حضرت آدم«عَلَیهِ السَلام»، یک حادثه ای برای او اتفاق افتاده است و همانند حادثه حضرت موسی «عَلَیهِ السَلام»، یک واقعه ای برای او رخ داده است همانند واقعه حضرت عیسی «عَلَیهِ السَلام» و ... خداوند نیز در قرآنش می‌فرماید اگر در مسیر انسانیت مشکلی شبیه مشکل حضرت آدم «عَلَیهِ السَلام»، پیدا کردی اینگونه حلّش کن و یا اگر شبیه حضرت موسی دچار مشکل شده ای راه حل آن اینگونه است. به تعبیر دیگر  وقایع قرآن مربوط به مورد خاص نیست که تا قرآن همانند کتاب قصّه و داستانی تلقّی گردد، بلکه قصص قرآنی و نقل وقایع و حوادث مهم در امور مختلف برای شرح و بیان اطور وجودی انسان و شئون مختلف اوست. یعنی قرآن از بدو تا ختم تفسیر انفسی انسان است.

نتیجه کلام اینکه ما نپنداریم قرآن یک داستانی گفته که حضرت آدمی بود، این حضرت آدم در یک بهشتی زندگی می‌کرد، به او گفته بودند به گندم نزدیک نشو و او هم نزدیک شد و از آن خورد و از بهشت بیرونش کردند، تا از آن به بعد سوالهای فراوانی پدید آید که مثلاً: آدم ابتدا در کجا بود؟ چگونه او را ساختند؟ آن بهشت در کجا بود؟ چگونه به گندم نزدیک شد؟ مگر در بهشت گندم و جو هم وجود دارد؟ و مگر آنجا ممنوعیتی هم هست؟ چرا از آنجا بیرونش کردند؟ و دهها سؤال دیگر... سرّ تمام این سؤالاتی که برای افراد پیش می‌آید این است که خیال کرده اند قضیة حضرت آدم و مانند آن صرفاً به عنوان پرداختن به یک قصه در قرآن است و حال اینکه عرض کردیم اینگونه نیست بلکه همه قصص قرآنی بیان اطوار وجودی انسان در سیر تکاملی او است که سفرنامه های انبیاء در مقام شهود حالات ما است وگرنه انسانهای کامل همانند سفرای الهی منزه از خطا و اشتباهند و این لطیفه را روح دیگری است که برای اهل آن با تدبّر تام معلوم است که انسان کامل را روی به جانب حق است که مظهر اسماء‌الله است و چهره‌ای به جانب خلق است که اطوار وجودی آنها را به آنها نشان می‌دهد  تا در مسیر تکامل، شوق به کمال یابند فافهم.

 

تطبیق وقایع قرآنی در سیر انسانی:

همچنانکه گفتیم باید تمامی آیات قرآن را از بدو تا ختم آن در نفس و اطوار وجودی و شئون اطوار آن پیاده نمود. به عنوان مثال یکی از آیاتی که اشارة مستقیم به ذبح خُلق و خوی های ناشایست و کندن و نابود نمودن آنها از حریم دل دارد آیة 260 از سوره مبارکه بقره است که از جانب ابراهیم خلیل چنین حکایت می‌نماید که «و اذ قال ابراهیم ربّ أرنی کیف تحیی الموتی قال أولم تؤمن قال بلی و لکن لیطمئن قلبی قال فخذ أربعه من الطیر فصرهنّ إلیک ثم اجعل علی جبل منهنّ جزءاً ثم ادعهنّ یأتینک سعیاً و اعلم انّ الله عزیز حکیم».

یعنی: و چون ابراهیم گفت بار پروردگارا به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد، خداوند فرمود: باور نداری؟ گفت آری باور دارم لکن می‌خواهم تا به مشاهدة آن، دلم آرام گیرد. خداوند فرمود: چهار مرغ بگیر و گوشت آنها به هم درآمیز نزد خود، آنگاه هر قسمتی بر سر کوهی بگذار پس آن مرغان را بخوان تا بسوی تو شتابان پرواز کنند و آنگاه بدان که خداوند بر همه چیز توانا و به حقایق امور عالم داناست.

همانگونه که در ظاهر آیه شریفه آمده است جناب ابراهیم «عَلَیهِ السَلام» در این کریمه خواست تا حقیقت اسم شریف «محیی» را مسّ نموده و در مقام شهود آن برآید لذا از حق متعال چگونگی احیاء را طلب کرد که «ربّ أرنی کیف تحیی الموتی» لذا به حضرتش گفته شد چهار مرغ که عبارتند از کرکس و اردک و طاووس و خروس را بگیر و پاره پاره کن و گوشتهای آنها را در هم بنما و بالای هر کوهی قسمتی از آن را بگذار، سپس آنها را بخوان تا به سوی تو شتابان پرواز کنند.

حضرت این چهار مرغ راتهه کرد و آنها را در هم کوبید و با هم مخلوط کرد و بالای ده قلّه کوهی نهاد، سپس آنها را صدا زد و این ذرات درآمیخته از هم تفکیک شدند و هر یک از آن چهار تا بار دیگر تشکیل شده و به سوی حضرتش پرواز کردند.

اگر چه اکنون درصدد انکار تحقّق چنین قضیه ای در خارج نیستیم چرا که از نظر عقلی وقوع قضایایی از این قبیل ممکن بوده و استحاله عقلی ندارد زیرا انسان کامل صاحب ولایت کلیه است و وی را دست تصرّف بر مادّه کائنات است.

اما با توجه بدین اصل که قرآن صورت کتبیّة انسان کامل است و تمامی آیات آن حکایت از احوال گوناگون سالک اِلی الله در سیر صعودی دارد، عمده آن است که اهتمام وافر به دریافت تفسیر انفسی آیات داشته باشیم.

به عنوان مثال در حدیثی از صادق آل محمّد  _ صلی الله علیه و آله و سله_  می‌خوانیم که‌آقا فرمودند: حیوانات صُوَر و مُثُلِ اعمالِ شما هستند.

این حکم حکیم صادر از لسان عصمت مبیّن بسیاری از حقایق در آیات وروایات خواهد بود. فی المثل باید دید هر یک از انواع اربعة مذبوحه که عبارت بود از کرکس و اردک و طاووس و خروس حاوی چه خصائصی است که در آیة شریفه امر به ذبح آنها شده است. به تعبیر دیگر هر یک از این حیوانات بیانگر چه خُلق و خوی زشتی هستند که حق متعال به پیغمبر خود دستور ذبح و نابودی آنها را صادر می‌نماید. با مطالعه و تأمّل در خصوصیات این حیوانات دانسته می‌شود که هر کدام از اینها حاوی صفاتی هستند که وجود آنها در انسان رذیله به حساب آمده و او را مستحقّ عقاب خواهد ساخت مثلاً صفت بارز خروس شهوترانی است که وجود آن که افراط در شهوت است، در انسان رذیله بشمار می‌آید و یا اینکه خصوصیّت غالب بر طاووس میل به زر و زیور و نقش و نگار و زیبایی و تجملات دنیایی و کبرو خودخواهی است که باز هم وجود آن در انسان از خصائص ناپسند بشمار می‌آید. همچنین است صفاتی چون لجن خوری و مرده خواری که به ترتیب در حیواناتی چون اردک و کرکس نمودِ بیشتری دارد و هریک از آنها در انسان مانع از رسیدن او به کمالات لایق انسانی می‌شود. لذا باید هر یک از این صفات را در خود کشت تا بالهای طیران به عالم قدس گشوده شود.

قضیة حضرت آدم یک قضیة شخصی هفت یا هفتاد هزار سال قبل که آن جداعلای ما آدم دچار آن شده است نمی‌باشد بلکه جناب عالی هم اگر بخواهی همانند آدم به سوی آدمیت حرکت کنی، برای تو هم چنین مشکلاتی وجود دارد. به عنوان مثال حضرت آدم آمد تا به سوی آدمیت حرکت کند اما همین که همجنس دارد و باید با همجنسش همبستر شود، این اوّلین گرفتاری اوست چرا که جوابگوئی به قوة شهوت که از جملة آن میل به مجامعت با جنس مخالف است تعلّق به عالم مادون بشمار آمده و تعلّق با توحّد سازگار نیست، از طرفی همین خدایی که به من و تو می‌فرماید: «عرش و فوق عرش من منتظر توست بیا و خود را بدان جا برسان» همین خدا به من و تو دستور داده که همسر بگیرید و فرموده: ازدواج نصف دینت را حفظ می‌کند. اتفاقاً اوّلین مشکلی هم که در سیرانسانی بر هر فردی رخ می‌دهد همین است. این را باید چه کار کرد؟ آیا به آن رو کند یا نکند؟ در جای دیگر فرمودند: اگرکسی همسر داشته باشد و چهار شب با همسرش در بستری بخوابد و به همدیگر پشت کنند، خلاف است. حتی فرمودند: اگر کسی همسری دارد و چهار ماه با همسرش مواقعه ننماید، او حرام شرعی مرتکب شده و باید توبه کند. در جای دیگر فرمودند: بر شما واجب است خرج و مخارج همسرتان را نیز تأمین کنید، غذا و لباسش رابدهی، به اندازة کافی او را تفریح و زیارت هم ببری و...

حال باید با این همسر و حوّای در منزل چه کرد؟ با او باشیم  یا نباشیم؟ خواهید دید به محض اینکه به دامن ازدواج افتادید، از بهشت به درآمده‌اید و به تعبیری به گرفتاری افتاده‌اید. و صد البته کسی که می‌خواهد آدم بشود باید بداند که آدمیت با گرفتاری همراه است که «لقد خلقنا الانسان فی کبد»[1] یعنی انسان را در سختی بزرگ می‌کنیم. اگر کسی از لا بهلای سختیها بالا نرود اصلاً بزرگ نمی‌شود. اگر کسی بگوید: من ازدواج نمی‌کنم تا هنگامیکه خود را خوب بسازم، چنین فردی خطا رفته است برای اینکه تمام انبیاء و ائمه حتی پیغمبر اکرم  _ صلی الله علیه و آله و سله_  و امیرالمؤمنین «عَلَیهِ السَلام» هم ازدواج کرده اند. ازدواج هم سیرة پیغمبر است و هم سیرة انبیاء و ائمه. شما هیچ پیغمبر و امامی  را نمی‌بینید که ازدواج نکرده باشند.

نتیجة کلام این هم سیره بودن با پیغمبر و آل او این شرط را می‌طلبد که انسان تمام دستورات ایشان را عملی کند اگر چه برای جامة عمل پوشاندن آن فرامین، مشکلات و سختیهای بسیاری در مسیر حرکت پدید آید.

 

تطهیر نمودن تن بخاطر نزدیکی به شجرة دنیا:

 در روایت فرمودند: وقتی دیدیم حضرت آدم رو به دنیای آلوده کرد، برای تطهیر او در هنگام نماز دستور دادیم که صورت خود را بشوید. و از آنجا که با پا به طرف دنیا رفت به او امر کردیم که پایت را نیز باید بشویی. و در ادامه چون با دست از آن درخت کسب و کار، میوه و روزی زن و فرزند را کند و آن را بر سر گذارد و برای حوّایش آورد، به او دستور دادیم که دست و سر خویش را هم شستشو کن.

جناب عالی هم که به طرف کشاورزی و کارمندی و کسب و کارت می‌روی در حقیقت با صورت خود به طرف دنیا رو کرده ای. وقتی رو به طرف دنیا و شجره اش نمودی باید در هنگام نماز، صورت را بشویی. زیرا که صورت تو دنیایی را زیارت کرده است که همواره آلوده می‌باشد. وقتی به طرف دنیا روی آوری قطعاً با پا به طرف آن می‌روی، پس در هنگام وضو، پایت را نیز باید مسح کنی تا پاک شود. در ادامة روایت فرموده است که: «و به دست از درخت گندم باز کرد»  تو نیز هنگامی که به محل کارت رفتی، مطمئناً با دست کارهایت را انجام خواهی داد پس در وضو دستهایت را هم باید بشویی. «و بر سر نهاد و بر حوّا آورد»  وقتی که رفتی و زحمت کشیدی و خون جگر خوردی و صبح تا به غروب کار کردی، مقداری را که حاصل کارت است به عنوان احترام و عرض ادب روی سرت می‌گذاری و تقدیم همسر و منزلت می‌کنی پس در هنگام وضو، سرت را هم باید مسح کنی. حاصل کلام اینکه: دل به دنیا داده ای و رو به آن کرده ای، پا به سوی دنیا برده ای  و دست و سرت را نیز به واسطه آن آلوده کرده ای بنابراین از پا تا به سر به دنیا آلوده ای. حال اگر می‌خواهی  به نماز رو کنی باید وضو بگیری تا این وضو تو را تطهیر کند و بعد از آن در پیشگاه خداوند حاضر شوی و یکپارچه در طهارت باشی. حاصل آن که دنیا استغال است و نماز توحد و توحد با تعلق سازگار نیست پس از وحدت بسوی کثرت رجوع کن و از کثرت بسوی وحدت روی بنما تا از دنیا به نماز برسی که این عرضی بود مختصر از موقعیت و جایگاه وضو در نظام عالم.

«والحمد لله ربّ العالمین»

      پایان جلسة اول


1- سوره البلد آیه 5


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در زمینه ی طهارت

دانلود پایان نامه مبانی شهادت زنان در اسلام - word

اختصاصی از اس فایل دانلود پایان نامه مبانی شهادت زنان در اسلام - word دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه مبانی شهادت زنان در اسلام - word


دانلود پایان نامه مبانی شهادت زنان در اسلام - word

با فرمت قابل ویرایش word

تعداد صفحات:156  صفحه

تکه های از متن به عنوان نمونه :

فهرست مطالب

چکیده........................................................................................................................1    

طرح تحقیق..................................................................................................................2

فهرست مطالب.............................................................................................................6

فصل اول : کلیات

مبحث اول : مفهوم قاعده ..........................................................................................11

گفتار اول : معنای لغوی قاعده...................................................................................11

گفتار دوم : تعریف و معنای اصطلاحی قاعده ...........................................................13

مبحث دوم : معنای طهارت‏و بررسی نشاپیدایش.......................................................14

مبحث سوم : تفاوتها و جایگاهها................................................................................18

گفتار اول : تفاوت میان قاعده و اصل........................................................................18

گفتار دوم : جایگاه قواعد فقهی بین فقه و اصول.......................................................22

 

 

فصل دوم : قاعده طهارت

مبحث اول : مدارک قاعده .........................................................................................25

گفتار اول : آیات شریفه رآن......................................................................................25

گفتار دوم : روایات و سیره معصومین.........................................................................28

گفتار سوم : خصوصیات قاعده طهارت......................................................................32

مبحث دوم : جریان قاعده طهارت در شبهات موضوعیه و حکمیه...............................33

گفتار اول : شبهه موضوعیه و حکمیه و تفاوت آنها.....................................................33

گفتار دوم : جریان یا عدم جریان این قاعده در شبهات ذکوره..................................35

مبحث سوم : اصل احتیاط و قاعده طهارت.................................................................37

گفتار اول : جایگاه اصل احتیاط..................................................................................37

     گفتار دوم : عدم تعارض اصل احتیاط با قاعده طهارت...............................................42

گفتار سوم : سیره پیامبر اعظم ( ص ) و معصومین ( ع ).............................................45

مبحث چهارم : ارتباط اصول عملی دیگر با قاعده طهارت..........................................46

گفتار اول : استصحاب و قاعده طهارت......................................................................46

گفتار دوم : برائت و قاعده طهارت.............................................................................46

گفتار سوم : اجزاء و قاعده طهارت.............................................................................50

 

فصل سوم : واقعی بودن طهارت و نجاست

مبحث اول : اعتباری بودن طهارت و نجاست.............................................................54

مبحث دوم : عرفی بودن طهارت و نجاست.................................................................55

مبحث سوم : واقعی بودن طهارت و نجاست ..............................................................55

 

فصل چهارم : رابطه قاعده طهارت با دیگر قواعد فقهی

مبحث اول : قاعده طهارت و قاعده حرمت نجاست....................................................65

مبحث دوم : قاعده طهارت و قاعده غلبه.....................................................................67

مبحث سوم : قاعده طهارت و قاعده جب ..................................................................71

 

فصل پنجم : مصادیق اجرای قاعده طهارت

مبحث اول : جواز بهره برداری از پوست مردار...........................................................75

مبحث دوم : طهارت و پاک بودن اهل کتاب...............................................................84

مبحث سوم : نجس بودن نیم خورده کافران................................................................92

مبحث چهارم : حرام بودن هم غذایی با کافران در یک ظرف......................................99

مبحث پنجم : حرمت غذا خوردن در ظرفهای کافران................................................105

مبحث ششم : شستشوی بدن در گندابها....................................................................122

مبحث هفتم : پیوند اعضای انسان ............................................................................130

نتیجه گیری..............................................................................................................143

منابع و مآخذ............................................................................................................145

چکیده

شهادت زنان، از دیرباز در فقه، مورد بحث و گفت وگو بوده است. در میان فقیهان اهل سنّت، از زمان پیدایش مذاهب، اختلاف نظر وجود داشته است .

امروزه یکی از مسائل مهم و مورد توجه جامعه بین المللی، مسأله حفظ و رعایت حقوق زنان، مراعات تساوی حقوق زن و مرد و عدم تبعیض بر اساس جنسیت است. این احساس مخصوصاً در بین بسیاری از زنان وجود دارد که در طول تاریخ به آنها ستم رفته و حقوق و شأن انسانی آنها رعایت نشده است و حتی در دوران کنونی نیز با همه پیشرفت‌هایی که نصیب زنان شده، باز هم در بسیاری از موارد شأن انسانی آنها رعایت نمی‌شود. معمول است که وقتی از حقوق زنان بحث می‌شود، راجع به شهادت دادن آنها نیز سخن به میان می‌آید. البته شهادت جزء حقوق نیست و تکلیف محسوب می‌شود؛ گاهی اوقات همین عدم تفکیک حقوق و تکالیف باعث بروز سوء تعبیرهایی می‌شود که در این رساله به آنها اشاره می‌شود.

واژگان کلیدی : شهادت ـ زن ـ گواهی ـ حق ـ حکم ـ تکلیف ـ حق الله ـ حق الناس

     طرح تحقیق

1 ـ طرح مساله

با ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان ، تحولی عظیم در تمامی زمینه های زندگی عرب جاهلی بوجود آمد و احکام مربوط به طهارت و نجاست نیز از این دگرگونی بی بهره نبود و اسلام در این زمینه هم شیوه های نو به جهان عرضه داشت .

هر چند تا کنون در کتب فقهی نسبت به قاعده طهارت بحثهای زیادی شده است ولی ابعاد این بحث مهم فقهی بطور جداگانه هیچگاه مد نظر نبوده است .

2 ـ مسائل تحقیق

الف ـ آیا قاعده طهارت جزء اصول عملیه است یا یک قاعده فقهی است ؟

ب ـ آیا قاعده طهارت در همه ابواب فقه جاری می شود یا فقط به ابواب خاصی تعلق دارد؟

ج ـ آیا قاعده طهارت بر 4 اصل عملی ( استصحاب ، برائت ، احتیاط و تخییر تقدم دارد یا خیر ؟

3 ـ فرضیه ها

الف ـ قاعده طهارت یک قاعده فقهی است نه یک اصل عملی ، این قاعده گر چه شباهت زیادی به اصول عملیه دارد ولی وجه افتراق آن با اصول عملیه این است که مجرای اصول عملیه همه ابواب فقه و اصول است ، در حالیکه مجرای قاعده طهارت فقط عبادات می باشد

ب ـ قاعده طهارت فقط به ابواب عبادات اختصاص دارد و در بقیه ابواب فقه همچون معاملات و جزائیات جاری نمی شود .

ج ـ بنظر می رسد قاعده طهارت بر اصل استصحاب رجحان دارد ، تقدم آن بر اصل احتیاط در بعضی موارد محل تردید است ، و قاعده تخییر نیز با این اصل اصطکاک پیدا نمی کند و اصل برائت نیز با این اصل مترادف و هم مبنا است .

4 ـ اهداف تحقیق

ـ تبیین جایگاه قاعده طهارت در میان دیگر قواعد فقهی

ـ مطالعه تطبیقی قاعده طهارت بعنوان اصلی مهم در فقه عبادات

- استفاده دانش پژوهان دانشگاه ، حوزه های علمیه و دیگر طالبان علم

5 ـ سابقه تحقیق

در مورد قاعده طهارت تاکنون تحقیقات زیادی صورت نگرفته و ما حصل آنچه انجام شده وجیزه هایی بوده است که به نگارش در آمده است و از جمله آنها می توان به کتاب قواعد الفقهیه آیت الله مصطفوی اشاره نمود که در ایران به چاپ رسیده است .

اما مزیتی که که رساله حاضر نسبت به نظائرش دارد این است که به جزئی ترین مسائل مربوط به مبانی قاعده طهارت و ریشه های آن پرداخته است ، در عین حال اکثر رساله ها و پایان نامه ها و کتب مختلف وقتی به بحث طهارت وارد شدند خصوصا فقهای امامیه به اصل بحث طهارت پرداخته و از کنه قاعده طهارت غافل شده اند ، در این رساله به اصل قاعده طهارت ، اهمیت آن و اهداف آن پرداخته و کالبد شکافی کرده و سعی شده از حاشیه و به درازا کشانیده شدن بحث با عنایت به گستردگی آن اجتناب گردیده است .

6 ـ ضرورت تحقیق

اهمیت و ضرورت آشنایی با قاعده و اصل طهارت با توجه به نقش و کارکرد اساسی و مهم آن در زندگی روزمره و جامعه مشخص می شود ، تا بتوان در پرتو این تحقیقات و مناظرات و مباحث مبتنی بر موازین فقهی به الگوی کارآمدی دست یابیم .

7 ـ شیوه تحقیق

در این پایان نامه ، شیوه تحقیق و جمع آوری اطلاعات مبتنی بر روش کتاب ورزی و کتابخانه ای می باشد که پس از جمع آوری معلومات و اطلاعات لازم به تحلیل و بررسی داده ها و اطلاعات پرداخته ایم . در جمع آوری اطلاعات فقهی در وهله اول به منابع موجود فارسی مراجعه شد و با ملاحظه کمبود اطلاعات لازم از منابع عربی به نحوی گسترده جهت غنی شدن مباحث بعمل آمد .  

8 ـ روش نگارش تحقیق

با استفاده از روش توصیفی ، ابتدا در فصل اول رساله ، به بیان کلی مفاهیم طهارت و قاعده طهارت پرداختیم و در فصل دوم به بیان رابطه قاعده طهارت با اصول عملیه پرداختیم ، در فصل سوم آن را با دیگر قواعد فقهی مقایسه نموده و در فصل پایانی نیز مصادیقی از اجرای این قاعده را بیان نمودیم .

 

و........

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه مبانی شهادت زنان در اسلام - word

تحقیق در مورد بررسی ارتباط میان انواع مراتب طهارت و انواع رزق در پرتو قرآن کریم

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد بررسی ارتباط میان انواع مراتب طهارت و انواع رزق در پرتو قرآن کریم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد بررسی ارتباط میان انواع مراتب طهارت و انواع رزق در پرتو قرآن کریم


تحقیق در مورد بررسی ارتباط میان انواع مراتب طهارت و انواع رزق در پرتو قرآن کریم

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه58

 

مقدمه:

در فصلهای گذشته با انواع مراتب طهارت و انواع رزق در منظر قرآن آشنا شدیم و دانسیتم، سعادت واقعی انسان در پرتو ایجاد طهارت ظاهر و باطن حصول می یابد و اساسی ترین راه مبارزه با آلودگیها، تطهیر روح و تهذیب اخلاق و ساختن مدینه فاضله است. مدینه فاضله ای که مردان آزاده آنرا می سازند: مردان آزاده نیز در پرتو اخلاق ساخته می شوند لذا اگر از مسئله تهذیب و روح و تزکیه نفس که بهترین هدف، در فرهنگ قرآن کریم است غفلت نکنیم، هرگز جانمان را مسموم نمی کنیم.

حال در فصل حاضر برآنیم تا به بررسی ارتباط میان انواع مراتب طهارت و انواع رزق در پرتو قرآن کریم بپردازیم.

3-1- رابطه میان طهارت باطنی و رزق مادی:

3-1-1- افزایش طهارت باطنی و افزایش رزق مادی:

مسائل تربیت و تزکیه روح (طهارت باطن) گاهی در حد بحثهای اخلاقی خلاصه
می شوند در حالیکه این مسائل اخلاقی اگر باز شوند حکمتهای بس گسترده ای دارند.

(بقره (2): 57)

(....... کتاب و حکمت به آنها بیاموزد و پاکشان دارد...........)

در کتاب «محاسن برقی» آمده که شخصی به پیامبر (ص) عرض کرد: «علمنی» (به من یاد بده) ولی نگفت به من چه چیز یاد بده. حضرت (ص) به او حکمت عملی آموخت و فرمود: باید از آنچه نزد مردم است بی نیازی جویی پس همین قناعت، غناست.

انسان سرمایه دار ممکن است که خود را «مستغنی» بپندارد ولی انسان قناعت پیشه غنی است و انسان غنی بالاتر از مستغنی است.

(علیک بالیاس عما فی ایدی الناس فانه الغنی الحاضر)

غنا در لغت در مقابل فقر آمده و آن به معنی بی نیازی است، این واژه از اسماء حسنی می باشد و جمعاً بیست بار در قرآن مجید به کار رفته؛ هجده بار درباره خداوند و 2 بار درباره انسان. و آن چه درباره خداوند به کار رود مطلق بی نیازی است و چون وصف بشر آید بی نیازی و کفایت بالنسبه است. اما واژه استغنا

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد بررسی ارتباط میان انواع مراتب طهارت و انواع رزق در پرتو قرآن کریم