لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت):
تعداد صفحه:6
فهرست مطالب:
سیاست و هنر
کمتر کسی را میتوان یافت که کلیشهی جدایی سیاست و فرهنگ، و به خصوص سیاست و هنر، بارها به گوشش نخورده باشد. از سویی، بسیاری از سینهچاکان نظریههای سیاسی و اجتماعی، هنر را چیزی مازاد و مضحک مینامند که فقط به درد پر کردن اوقات فراغت مردم و سرگرم کردن جماعت بیکاران میخورد. از نظر اینان، نظریهپردازی در باب هنر و استخراج نظریه از دل آن، و به طریق اولی، همذاتپنداری با شخصیتهای فیلم و رمان و تأثیر گرفتن از شیوهی زیست و رفتار آنان در زندگی شخصی، گناهی نابخشودنی و بلاهتی تأسفبار است، و هنر چیزی نیست جز مانعی بر سر راه تحولات سیاسی و اجتماعی که منجر به «بهتر» شدن وضع زندگی میشوند. بسیاری از این فعالان و نظریهپردازان سیاسی، که اتفاقاً بخش عمدهی نظراتشان نظریههای معطوف به کسب قدرت است، اگر فرصتی دست دهد بدشان نمیآید مثل افلاطون شاعران را از شهر بیرون بریزند و جا را برای انجام مباحث «جدی» و «سرنوشتساز» باز کنند.
از سوی دیگر، هنرمندان و نویسندگان بسیاری رادیدهایم که سیاست از منظر آنان جز فریب و نیرنگی کثیف و بازی فریبکارانهای نیست. اینان به «نویسنده» یا «هنرمند» بودن خود بسیار میبالند، و با ایستادن در این جایگاه خود را بسیار برتر از کسانی میبینند که دغدغهی فعالیت سیاسی دارند و به تغییر وضع موجود میاندیشند. از قضا این هنرمندان بزرگوار که هرگز دستشان را به کثافت سیاست آلوده نکردهاند، هر کدام به نوبهی خود نوستراداموسهای زمانهاند، همه پیشاپیش میدانند همه چیز بازی است و هیچ چیز تغییر نمیکند، هیچ فضایی باز نمیشود و هیچ فرصتی برای جولان قلم آنان مهیا نمیشود، و در نتیجه محکوماند به این که از فریبکاری سیاستمداران رنج ببرند و در رثای استعداد و نبوغ خویش بسوزند و بسازند. اینان همیشه بعد از ماجرا از راه میرسند، بعد از کودتای 32 و انقلاب 57 و دوم خرداد 76 ، زمانی که دیگر هر بچهای تصوری قریب به واقع از ماجرا در ذهن دارد، سر و کلهشان پیدا میشود و مثل کوتولهی معروف کارتون گالیور، فریاد: «من میدونستم» سر میدهند، و همه چیز را با نظریات داییجان ناپلئونیشان توجیه میکنند.
اما رابطهی سیاست و فرهنگ را به شکل دیگری هم میتوان دید.
حدود دو ماه پیش، محمود احمدینژاد در یکی از سخنرانیهایش در مورد پروندهی اتمی ایران، اعلام کرد ایران هرگز از حق خود برای به دست آوردن فنآوری هستهای صرف نظر نخواهد کرد. گزارش این سخنرانی همان شب روی سایت سی ان ان، نقل به مضمون، چنین منتشر شد: رییس جمهور ایران اعلام کرد ایران از حق خود برای به دست آوردن فنآوری هستهای و «ساختن بمب» صرفنظر نخواهد کرد. خبرنگار سی ان ان، به تصمیم خود یا تحت امر مسؤولان بالاتر، فقط دو کلمه به سخنرانی احمدینژاد اضافه کرد، و به این ترتیب به کل ماهیت سخنان رییس جمهور را به نفع دولت خود برگرداند. صرفنظر از سیاستهای دولت فعلی در قبال پروندهی اتمی، همه میدانیم که انتشار چنین خبری و اضافه کردن دو کلمه به آن در خبرگزاری سی ان ان که منبع خبری تعداد زیادی از مردم دنیا است، چه تأثیری در قضاوت عام نسبت به ایران و حتی فراتر از آن، در سرنوشت پروندهی اتمی و مردم ایران دارد. هر کس مقدمات پروندهی ایران را در این چند ماه دنبال کرده باشد میداند که تمام حرف بر سر همین دو کلمهای است که خبرنگار سی ان ان بدون هیچ احساس مسؤولیتی نسبت به سرنوشت یک ملت به واقعیت اضافه میکند.
این مثال، نمونهی کوچکی است از تحریفات ظریف و در عین حال سرنوشتسازی که خبرنگاران رسانهها و اربابان جراید در هنگام انتشار اخبار اعمال میکنند. صرفنظر از قبح اخلاقی چنین تحریفاتی، که شبانهروز در تمام دنیا اعمال میشود، مسأله را از زاویهای دیگر نیز میتوان نگاه کرد. افزودن یا کاستن یکی دو کلمه به یک خبر در اکثریت قریب به اتفاق موارد هیچ پیامدی به دنبال ندارد، فقط در مواردی خاص است که این تحریفات جزیی به چشم میآید و سرنوشتساز میشود. آنجا که تحریف در ارائهی خبر میتواند بر زندگی عدهای از افراد تأثیر تعیینکننده بگذارد کجاست؟ جواب: عالم سیاست.
اگر خبرنگاری مبلغ قرارداد آخرین فیلم برد پیت را چند میلیون دلار بالا و پایین کند، اگر چهارمین دوست دختر تام کروز را با پنجمین همسر او اشتباه بگیرد، اگر نام آخرین فیلم اسپیلبرگ را اشتباه بنویسد، اگر داستان «رمز داوینچی» را درست نفهمیده باشد و خلاصهی داستان را غلط بنویسد، اگر به دروغ بنویسد امینم در کودکی مورد سوء استفادهی جنسی قرار گرفته، اگر میزان فروش آخرین فیلم تونی اسکات را چند میلیون دلار جابه جا بنویسد، اگر خبر پول بیمهی تشکیلات جنیفر لوپز جعلی باشد، اگر خبر رابطهی دیوید بکام با مترجم اسپانیاییاش دروغ باشد، اگر مبلغ قرارداد رونالدینیو و خبر پیوستن تیری هانری به بارسلونا جعلی باشد، و اگر هزاران هزار دروغ دیگر در عالم رسانهها منتشر شود، در اکثر قریب به اتفاق موارد آب از آب تکان نمیخورد. بسیاری از این خبرها آن قدر بیاهمیتاند که حتی خود فردی که سوژه خبر دروغ است حال و حوصلهی تأیید یا تکذیب اخبار پیرامون زندگیاش را، حتی اگر به خصوصیترین بخش زندگیاش مربوط شود، نخواهد داشت. در حادترین موارد که شاید کسی بر اثر خبری کمی پول از دست بدهد، آن نشریه مجبور به چاپ تکذیبیهای در شمارهی بعد خواهد شد، و در شرایطی که احتمالاً نامش را فاجعه خواهند گذاشت، مثل خبر رابطهی دیوید بکام با مترجم اسپانیاییاش که نزدیک بود منجر به تلاشی کانون گرم خانوادهاش شود، با تکذیب قاطعانهی خبر یا بخشش همسر مهربان او که خود دستی بر آتش دارد، ماجرا حل میشود. در
پروژه درمورد سیاست و هنر