اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله حسابداری‌ داراییهای‌ نامشهود

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله حسابداری‌ داراییهای‌ نامشهود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

مقـدمــه‌
1 . هدف‌ این‌ استاندارد، تجویز نحوه‌ حسابداری‌ داراییهای‌ نامشهود است‌. مسائل‌ اصلی‌ در حسابداری‌ داراییهای‌ نامشهود عبارت‌ از معیارها و زمان‌ شناخت‌ دارایی‌، تعیین‌ مبلغ‌ دفتری‌، شناخت‌ هزینه‌ استهلاک‌ و تعیین‌ سایر موارد کاهش‌ در مبلغ‌ دفتری‌ آنهاست‌.

 

دامنه‌ کاربرد
2 . الزامات‌ این‌ استاندارد باید در مورد حسابداری‌ کلیه‌ داراییهای‌ نامشهود بکار گرفته‌ شود مگر در موارد زیر :
الف‌. مالیات‌ انتقالی‌ به‌ دوره‌های‌ آتی‌.
ب‌. سرقفلی‌ ناشی‌ از ترکیب‌ واحدهای‌ تجاری‌ (به‌ استاندارد حسابداری‌ شماره‌ 19 مراجعه‌ شود).
ج‌. حقوق‌ معدنی‌ و هزینه‌های‌ اکتشاف‌، توسعه‌ و استخراج‌ معادن‌، نفت‌، گازطبیعی‌ و غیره‌. لیکن‌ این‌ استاندارد در مورد داراییهای‌ نامشهودی‌ که‌ برای‌ توسعه‌ یا نگهداری‌ این‌ فعالیتها بکار می‌رود، کاربرد دارد.
د. مخارج‌ تحقیق‌ و توسعه‌ (به‌ استاندارد حسابداری‌ شماره‌ 7 مراجعه‌ شود).
ه . اجاره‌ها (به‌ استاندارد حسابداری‌ شماره‌ 21 مراجعه‌ شود).

3 . داراییهای‌ نامشهودی‌ که‌ در روال‌ عادی‌ عملیات‌ واحد تجاری‌ به‌ قصد فروش‌ نگهداری‌ می‌شود، موضوع‌ این‌ استاندارد نیست‌. این‌ موارد برحسب‌ مورد مشمول‌ استانداردهای‌ حسابداری‌ شماره‌ 8 یا 9 با عناوین‌ حسابداری‌ موجودی‌ مواد و کالا و حسابداری‌ پیمانهای‌ بلند مدت‌ است‌. لیکن‌ این‌ استاندارد در مورد داراییهای‌ نامشهودی‌ که‌ با قصد واگذاری‌ امتیاز استفاده‌ آنها، نگهداری‌ می‌شود، کاربرد دارد.

 

تعاریف‌
4 . اصطلاحات‌ ذیل‌ در این‌ استاندارد با معانی‌ مشخص‌ زیر بکار رفته‌ است‌ :
. دارایی‌ نامشهود به‌ یک‌ دارایی‌ غیرپولی‌ و فاقد ماهیت‌عینی‌ اطلاق‌ می‌شود که‌:
الف‌. به‌ منظور استفاده‌ درتولید یا عرضه‌ کالاها یا خدمات‌، اجاره‌ به‌ دیگران‌ یا برای‌ مقاصد اداری‌ توسط‌ واحد تجاری‌ نگهداری‌ می‌شود،
ب‌. با قصد استفاده‌ طی‌ بیش‌ از یک‌ دوره‌ مالی‌ توسط‌ واحد تجاری‌ تحصیل‌ شده‌ باشد، و
ج‌. قابل‌ تشخیص‌ باشد.
. دارایی‌ عبارت‌ است‌ از حقوق‌ نسبت‌ به‌ منافع‌اقتصادی‌ آتی‌ یا سایر راههای‌ دستیابی‌ مشروع‌ به‌ آن‌ منافع‌ که‌ درنتیجه‌ معاملات‌ یا سایر رویدادهای‌ گذشته‌ به‌ کنترل‌ واحدتجاری‌ درآمده‌ است‌.
. استهلاک‌ عبارت‌ است‌ از تخصیص‌ سیستماتیک‌ مبلغ‌ استهلاک‌ پذیر یک‌ دارایی‌ طی‌ عمر مفید آن‌.
. مبلغ‌ استهلاک‌پذیر عبارت‌ است‌ از بهای‌ تمام‌ شده‌ دارایی‌ یا سایر مبالغ‌ جایگزین‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ در صورتهای‌ مالی‌ ، به‌ کسر ارزش‌ اسقاط‌ آن‌ .
. عمر مفید عبارت‌ است‌ از :
الف‌. مدت‌ زمانی‌ که‌ انتظار می‌رود یک‌ دارایی‌ ، مورد استفاده‌ واحد تجاری‌ قرار گیرد ، یا
ب‌. تعداد تولید یا سایر واحدهای‌ مقداری‌ مشابه‌ که‌ انتظار می‌رود در فرایند استفاده‌ از دارایی‌ توسط‌ واحد تجاری‌ تحصیل‌ شود
. بهای‌ تمام‌ شده‌ عبارت‌ است‌ از مبلغ‌ وجه‌ نقد یا معادل‌ نقد پرداختی‌ یا ارزش‌ منصفانه‌ سایر مابه‌ازاهایی‌ که‌ جهت‌ تحصیل‌ یک‌ دارایی‌ در زمان‌ تحصیل‌ ، واگذار شده‌ است‌ .
. ارزش‌ اسقاط‌ عبارت‌ است‌ از مبلغ‌ خالصی‌ که‌ انتظار می‌رود در پایان‌ عمر مفید دارایی‌، پس‌ از کسر هزینه‌های‌ مورد انتظار فروش‌ آن‌، عاید واحد تجاری‌ شود .
. مبلغ‌ دفتری‌ مبلغی‌ است‌ که‌ دارایی‌ پس‌ از کسر استهلاک‌ انباشته‌ و ذخیره‌ کاهش‌ ارزش‌ مربوط‌ ، به‌ آن‌ مبلغ‌ در ترازنامه‌ منعکس‌ می‌شود .
. زیان‌ کاهش‌ ارزش‌ عبارت‌ است‌ از مازاد مبلغ‌ دفتری‌ نسبت‌ به‌ مبلغ‌ بازیافتنی‌ دارایی‌.
. مبلغ‌ بازیافتنی‌ عبارت‌ است‌ از خالص‌ ارزش‌ فروش‌ یا ارزش‌ اقتصادی‌ یک‌ دارایی‌ هرکدام‌ بیشتر است‌ . ارزش‌ اقتصادی‌ یک‌ دارایی‌ عبارت‌ از خالص‌ ارزش‌ فعلی‌ جریانهای‌ نقدی‌ آتی‌ ناشی‌ از کاربرد مستمر دارایی‌ از جمله‌ جریانهای‌ نقدی‌ ناشی‌ از فروش‌ نهایی‌ آن‌ است‌ .
. ارزش‌ منصفانه‌ مبلغی‌ است‌ که‌ خریداری‌ مطلع‌ و مایل‌ و فروشنده‌ای‌ مطلع‌ و مایل‌ می‌توانند در معامله‌ای‌ حقیقی‌ و در شرایط‌ عادی‌، یک‌ دارایی‌ را در ازای‌ مبلغ‌ مزبور با یکدیگر مبادله‌ کنند.
. داراییهای‌ پولی‌ عبارت‌ است‌ از وجه‌ نقد و داراییهایی‌ که‌ قرار است‌ به‌ مبلغ‌ ثابت‌ یا قابل‌ تعیینی‌ از وجه‌ نقد دریافت‌ شود.

ویژگیهای‌ دارایی‌ نامشهود
5 . واحدهای‌ تجاری‌ معمولاً منابعی‌ را صرف‌ تحصیل‌، توسعه‌، نگهداری‌ و بهبود داراییهای‌ نامشهود از قبیل‌ دانش‌ فنی‌ یا علمی‌، طراحی‌ و اجرای‌ سیستمهای‌ جدید، حق‌ امتیاز و علائم‌ تجاری‌ می‌کنند. نمونه‌های‌ رایج‌ از سرفصلهای‌ کلی‌ فوق‌، نرم‌افزارهای‌ رایانه‌ای‌، حق‌ اختراع‌، حق‌ تألیف‌، حق‌ تکثیر یا نمایش‌ فیلمهای‌ سینمایی‌ و ویدیویی‌، سرقفلی‌ محل‌ کسب‌ (حق‌کسب‌ یا پیشه‌ یا تجارت‌)، حق‌ امتیاز استفاده‌ از خدمات‌ عمومی‌، حق‌ امتیاز تولید یا خدمات‌ و نقشه‌های‌ قالی‌ است‌.

 

ماهیت‌ غیر عینی‌
6 . داراییهای‌ نامشهود را غالباً با تکیه‌ بر ماهیت‌ غیرعینی‌ و غیرپولی‌ آن‌ تعریف‌ می‌کنند. بدین‌ ترتیب‌ اقلامی‌ از قبیل‌ حسابهای‌ دریافتنی‌ در زمره‌ این‌ داراییها قرار نمی‌گیرد.

 

7 . برخی‌ داراییهای‌ نامشهود ممکن‌ است‌ حاوی‌ یا مبتنی‌ بر ماهیت‌ عینی‌ از قبیل‌ دیسکهای‌ فشرده‌ (در مورد نرم‌افزار رایانه‌ای‌)، مدارک‌ قانونی‌ (در مورد حق‌ اختراع‌ یا پروانه‌ رسمی‌) یا فیلم‌ باشد. در چنین‌ شرایطی‌ طبقه‌بندی‌ قلم‌ مزبور به‌ عنوان‌ دارایی‌ ثابت‌ مشهود یا دارایی‌ نامشهود مستلزم‌ قضاوت‌ این‌ امر است‌ که‌ کدام‌ عنصر مهم‌تر است‌. مثلاً نرم‌افزار رایانه‌ای‌ مربوط‌ به‌ راه‌اندازی‌ ماشین‌ آلات‌، عملاً بخشی‌ از ماشین‌آلات‌ است‌ و بنابراین‌ در سرفصل‌ داراییهای‌ ثابت‌ مشهود طبقه‌بندی‌ می‌شود.

 

قابلیت‌ تشخیص‌
8 . طبق‌ تعریف‌، دارایی‌ نامشهود قابل‌ تشخیص‌ است‌، یعنی‌ می‌توان‌ آن‌ را از سرقفلی‌ واحد تجاری‌ متمایز کرد و ارزش‌ آن‌ به‌ سایر داراییهای‌ واحد تجاری‌ یا به‌ کل‌ واحد تجاری‌، وابسته‌ نیست‌ (از قبیل‌ حق‌ اختراع‌ و حق‌ تالیف‌). بدین‌ ترتیب‌ سرقفلی‌ واحد تجاری‌ که‌ از کل‌ واحد تجاری‌ یا سایر داراییهای‌ واحد تجاری‌ قابل‌ تشخیص‌ نیست‌ به‌ عنوان‌ دارایی‌ نامشهود شناسایی‌ نمی‌شود اگر چه‌ دارای‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ باشد (سرقفلی‌ ناشی‌ از ترکیب‌ تجاری‌ در استاندارد حسابداری‌ شماره‌ 19 مطرح‌ شده‌ است‌).

 

9 . ماهیت‌ غیر عینی‌ داراییهای‌ نامشهود، مشکل‌ تشخیص‌ آن‌ را به‌عنوان‌ یک‌ دارایی‌، افزایش‌ می‌دهد. هرگاه‌ یک‌ دارایی‌ در داخل‌ واحد تجاری‌ ایجاد شود، اندازه‌گیری‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ آن‌ در مقایسه‌ با داراییهای‌ تحصیل‌ شده‌ که‌ متضمن‌ انتقال‌ حقوق‌ قانونی‌ است‌، مشکلات‌ بیشتری‌ دارد. دارایی‌ ایجاد شده‌ در داخل‌ واحد تجاری‌ یا تحصیل‌ شده‌ در جریان‌ یک‌ ترکیب‌ تجاری‌، هنگامی‌ قابل‌ تشخیص‌ تلقی‌ می‌شود که‌ جریان‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ مرتبط‌ با آن‌ به‌ وضوح‌ از جریان‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ مربوط‌ به‌ سرقفلی‌ متمایز باشد. برای‌ مثال‌ در مواردی‌ که‌ دارایی‌ جدا شدنی‌ است‌. یک‌ دارایی‌ در صورتی‌ جداشدنی‌ است‌ که‌ بتوان‌ آن‌ را فروخت‌، اجاره‌ داد، مبادله‌ کرد یا منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ مختص‌ آن‌ را بدون‌ لزوم‌ واگذاری‌ منافع‌ اقتصادی‌ سایر داراییهای‌ مورد استفاده‌ در همان‌ فعالیت‌ کسب‌ درآمد عملیاتی‌، واگذار کرد. البته‌، قابلیت‌ جداشدن‌، شرط‌ لازم‌ برای‌ قابل‌ تشخیص‌ بودن‌ نیست‌ چرا که‌ واحد تجاری‌ ممکن‌ است‌ یک‌ دارایی‌ فاقد ماهیت‌ عینی‌ را از راههای‌ دیگر نیز تشخیص‌ دهد.

 

شناخت‌ و اندازه‌گیری‌ اولیه‌ دارایی‌ نامشهود
10 . یک‌ قلم‌ هنگامی‌ به‌عنوان‌ دارایی‌ نامشهود شناسایی‌ می‌شود که‌ :
الف‌. با تعریف‌ داراییهای‌ نامشهود مطابقت‌ داشته‌ باشد.
ب‌. معیارهای‌ شناخت‌ مندرج‌ در بندهای‌ 11 تا 29 احراز شده‌ باشد.

 

11 . یک‌ قلم‌ دارایی‌ نامشهود تنها زمانی‌ باید شناسایی‌ شود که‌ :
الف‌. جریان‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ دارایی‌ به‌ درون‌ واحد تجاری‌ محتمل‌ باشد، و
ب‌. بهای‌ تمام‌ شده‌ دارایی‌ به‌ گونه‌ای‌ اتکاپذیر قابل‌ اندازه‌گیری‌ باشد.

 

12 . یک‌ دارایی‌ نامشهود به‌ هنگام‌ شناخت‌ اولیه‌ باید به‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ اندازه‌گیری‌ شود.

 

جریان‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ و کنترل‌
13 . جریان‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ مرتبط‌ با دارایی‌ نامشهود به‌ درون‌ واحد تجاری‌ تنها هنگامی‌ محتمل‌ است‌ که‌ واحد تجاری‌ بتواند با دلایل‌ کافی‌ نشان‌ دهد:
الف‌. دسترسی‌ به‌ خالص‌ جریان‌ ورودی‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ دارایی‌ به‌ درون‌ واحد تجاری‌ امکان‌پذیر است‌،
ب‌. توانایی‌ و قصد استفاده‌ از دارایی‌ نامشهود را دارد، و
ج‌. به‌ منابع‌ فنی‌ و مالی‌ کافی‌ برای‌ کسب‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ دارایی‌ دسترسی‌ دارد.

 

14 . محتمل‌ بودن‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ باید با استفاده‌ از مفروضات‌ معقول‌ و دارای‌ پشتوانه‌ که‌ معرف‌ بهترین‌ براورد مدیریت‌ از وقوع‌ یک‌ سری‌ شرایط‌ اقتصادی‌ محتمل‌ در طول‌ عمر مفید دارایی‌ است‌، توسط‌ واحد تجاری‌ ارزیابی‌ شود.ارزیابی‌ مزبور مستلزم‌ بکارگیری‌ قضاوت‌ بر مبنای‌ شواهد موجود در زمان‌ شناخت‌ اولیه‌ است‌. در این‌ مورد اهمیت‌ بیشتر باید به‌ شواهدی‌ داده‌ شود که‌ به‌طور بیطرفانه‌ قابل‌ تأیید باشد.

 

15 . داراییهای‌ نامشهود عموماً کاربرد جایگزین‌ ندارند و نمی‌توان‌ آنها را به‌ اجزای‌ کوچکتر برای‌ فروش‌ تقسیم‌ کرد. افزون‌ بر این‌، اثبات‌ چگونگی‌ انتظار دستیابی‌ به‌ خالص‌ جریان‌ ورودی‌ منافع‌ اقتصادی‌ به‌ درون‌ واحد تجاری‌ از محل‌ دارایی‌ نامشهود نیز مشکل‌ است‌. در برخی‌ موارد، شواهد عینی‌ مرتبط‌ با منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ منتسب‌ به‌ یک‌ دارایی‌ نامشهود را می‌توان‌ از طریق‌ بررسی‌ بازار کسب‌ کرد.
16 . جریان‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ ناشی‌ از یک‌ دارایی‌ نامشهود ممکن‌ است‌ شامل‌ درآمد عملیاتی‌ حاصل‌ از فروش‌ کالا یا خدمات‌، صرفه‌جویی‌ در مخارج‌ یا سایر منافعی‌ باشد که‌ از کاربرد دارایی‌ توسط‌ واحد تجاری‌ عاید می‌شود. برای‌ مثال‌، بکارگیری‌ دانش‌ فنی‌ جدید در فرایند تولید ممکن‌ است‌ به‌ عوض‌ افزایش‌ درآمد عملیاتی‌ آتی‌، مخارج‌ تولید را کاهش‌ دهد.

 

17 . توانایی‌ استفاده‌ از دارایی‌ نامشهود، مستلزم‌ داشتن‌ کنترل‌ بر آن‌ دارایی‌ است‌. یک‌ واحد تجاری‌ هنگامی‌ بر دارایی‌ کنترل‌ دارد که‌ هم‌ قدرت‌ کسب‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ ناشی‌ از آن‌ را داشته‌ باشد و هم‌ بتواند از دسترسی‌ دیگران‌ به‌ آن‌ منافع‌ جلوگیری‌ کند. توان‌ کنترل‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ یک‌ دارایی‌ نامشهود معمولاً از حق‌ قانونی‌ قابل‌ اعمال‌ از طریق‌ محاکم‌ قضایی‌ ناشی‌ می‌شود. لیکن‌ وجود چنین‌ حقی‌، شرط‌ لازم‌ برای‌ کنترل‌ نیست‌ چرا که‌ واحد تجاری‌ ممکن‌ است‌ از راههای‌ دیگر، ازجمله‌ موظف‌ کردن‌ کارکنان‌ به‌ حفظ‌ اطلاعات‌ محرمانه‌، بر منافع‌ اقتصادی‌ آن‌ دارایی‌ کنترل‌ داشته‌ باشد.

 

18 . در برخی‌ موارد، شواهد بیطرفانه‌ مرتبط‌ با توانایی‌ واحد تجاری‌ در بکارگیری‌ دارایی‌ نامشهود را می‌توان‌ از طریق‌ امکان‌ سنجی‌ (توجیهات‌ فنی‌ و اقتصادی‌) کسب‌ کرد. قصد استفاده‌ از دارایی‌ نامشهود توسط‌ واحد تجاری‌، برای‌ مثال‌، از طریق‌ یک‌ طرح‌ تجاری‌ که‌ به‌ طور رسمی‌ توسط‌ مقامات‌ مجاز به‌ تصویب‌ رسیده‌، قابل‌ اثبات‌ است‌.

 

19 . دسترسی‌ به‌ منابع‌ لازم‌ جهت‌ استفاده‌ از دارایی‌ نامشهود و کسب‌ منافع‌ آن‌ را می‌توان‌ از طریق‌ یک‌ طرح‌ تجاری‌ که‌ نشان‌دهنده‌ منابع‌ فنی‌، مالی‌ و سایر منافع‌ مورد نیاز و توانایی‌ واحد تجاری‌ در تامین‌ آن‌ منابع‌ است‌، اثبات‌ کرد. در برخی‌ موارد، واحد تجاری‌ توانایی‌ کسب‌ منافع‌ مالی‌ خارجی‌ را، از طریق‌ کسب‌ موافقت‌ یا تمایل‌ اولیه‌ اعتباردهندگان‌ طرح‌، اثبات‌ می‌کند.

 

اندازه‌گیری‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ به‌گونه‌ای‌ قابل‌ اتکا
تحصیل‌ جداگانه‌
20 . اگر دارایی‌ نامشهود جداگانه‌ تحصیل‌ شود، مابه‌ازای‌ آن‌ معمولاً مشخص‌ است‌ و در نتیجه‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ را می‌توان‌ به‌ گونه‌ای‌ اتکاپذیر اندازه‌گیری‌ کرد.

 

21 . بهای‌ تمام‌ شده‌ یک‌ قلم‌ دارایی‌ نامشهود متشکل‌ از بهای‌ خرید (شامل‌ عوارض‌ و مالیات‌ غیر قابل‌ استرداد خرید) و هرگونه‌ مخارج‌ مرتبط‌ مستقیمی‌ است‌ که‌ برای‌ آماده‌سازی‌ دارایی‌ جهت‌ استفاده‌ مورد نظر تحمل‌ می‌شود. برای‌ محاسبه‌ بهای‌ خرید، تخفیفات‌ تجاری‌ کسر می‌شود. مخارج‌ مستقیم‌، به‌عنوان‌ مثال‌، شامل‌ حق‌الزحمه‌های‌ خدمات‌ حقوقی‌ است‌. در صورت‌ خرید دارایی‌ با شرایط‌ اعتباری‌، بهای‌ تمام‌ شده‌ معادل‌ بهای‌ نقدی‌ است‌.

 

تحصیل‌ از طریق‌ ترکیب‌ تجاری‌
22 . هرگاه‌ دارایی‌ نامشهود در ترکیب‌ تجاری‌ از نوع‌ تحصیل‌ (تحصیل‌ یک‌ واحد تجاری‌ دیگر ازطریق‌ دستیابی‌ به‌ کنترل‌ خالص‌ داراییها و عملیات‌ آن‌) کسب‌ شود، بهای‌ تمام‌ شده‌ دارایی‌ معادل‌ ارزش‌ منصفانه‌ آن‌ در تاریخ‌ تحصیل‌ است‌. مظنه‌ قیمتها در یک‌ بازار فعال‌ قابل‌ اتکاترین‌ مبنا برای‌ اندازه‌گیری‌ است‌.

 

23 . چنانچه‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ دارایی‌ نامشهود تحصیل‌ شده‌ در ترکیب‌ تجاری‌ از نوع‌ تحصیل‌، به‌ نحوی‌ اتکاپذیر قابل‌ اندازه‌گیری‌ نباشد، دارایی‌ مزبور به‌طور جداگانه‌ شناسایی‌ نمی‌شود بلکه‌ جزء سرقفلی‌ منظور می‌شود.

 

سرقفلی‌ ایجاد شده‌ در واحد تجاری‌
24 . سرقفلی‌ ایجاد شده‌ در واحد تجاری‌ اگرچه‌ انتظار می‌رود به‌ جریان‌ منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ کمک‌ کند لیکن‌ به‌طور جداگانه‌ قابل‌ تشخیص‌ نیست‌ و لذا حائز معیارهای‌ شناخت‌ به‌عنوان‌ دارایی‌ نمی‌باشد. در واقع‌ سرقفلی‌ ایجاد شده‌ در واحد تجاری‌ به‌ علت‌ اینکه‌ منبعی‌ قابل‌ کنترل‌ نیست‌، منافع‌ اقتصادی‌ آتی‌ مشخصی‌ ایجاد نمی‌کند و بهای‌ تمام‌ شده‌ آن‌ نیز به‌ گونه‌ای‌ اتکاپذیر قابل‌ اندازه‌گیری‌ نیست‌، لذا اساساً به‌ عنوان‌ دارایی‌ شناسایی‌ نمی‌شود.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  55  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله حسابداری‌ داراییهای‌ نامشهود

دانلودمقاله اندیشه سیاسی فارابی

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله اندیشه سیاسی فارابی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 


ابواضرفارابی نخستین اندیشمند بزرگ دوره اسلامی است وهمواره می توان از دیدگاه تاریخ اندیشه سیاسی حکمت عملی واپسین چهره درخشانی دانست.
اقتدای: به فیلسوفان یونانی، به تأملی ژرف در سرشت مدینه و ارتباط انسان با آن پرداخت. اهمیت تامل فارابی دراین است ک او با گذر از راهی که بوسیله مترجمان نوشته های یوناین در سپیده دم دوره اسلامی هموار شده بود به سرزمینهای نامکشوف دست یافت بر آن طرحی از کاخی بلند پی افکند که می بایستی دنباله روان رو تالارهایی با شکوه بر آن می افزودند و نخستین سنگهای بنایی که بدست توانا و با اندیشه ژرف فارابی شالوده ای استوار یافته بود در گذر تاریخ به امان زمانه ماشه و از باد وباران گزند یافت تقدیر چنین بود که صدای پرتوان فارابی خود بازتابی از اندیشه های فیلسوفان یونانی در دوره اسلامی بود پژواکی در خورنداشته باشد همین تقدیر است که یونانی در دوره اسلامی بود. پژواکی در خور نداشته باشد همین تقدیر است ک امروز پس از هزارسال بر وجدان ایرانی سایه ای بلند و سنگین افکند وهمچون شبحی نه تنها عرصه را بروی تنگ کرده بلکه سدی در برابر آینده اوفرا نهاده است فارابی، در تاریخ اندیشه فلسفی ایران به دنبال سکوت دویست سال ای بود آمد که وجدان ایرانی از آبشخورهای اندیشه ومعنویت ایرانشهر خود به دور افتاده و در نهان درجستجوی راههایی به سرچشمه های زلال دیگر بود اگر چه فارابی در دوران فرهنگ جدید دوره اسلامی و خلافت پرورش یافت اما با توجه به آبشخورهای فکری و تبار وی سیر با نظری به تحول آتی اندیشه فلسفی در ایران بدرستی می توان او را نخستین اندیشمند دوره اسلامی ایران نامید همچنانکه در سنت نیز چنین فهمیده شده است فارابی فیلسوف عرب تاریخ فلسفه عربی یا اسلامی نبود که شمع آن در تند باد حوادث با رشد در قرطبه فرمرده بلکه از دیدگاه صرف اندیشه فلسفی او پیشگام و دین راه شناس بوعلی سینا فیلسوفان ایرانی و پیشرو سهروردی وملاصدرا بود و از دیدگاه اندیشه اخلاقی و سیاسی راه رابردهما نویسنده اخلاقی وسیاسی هموارکرد که با کمال تاسف جز به تکرار سخنان او نتوانستند پرداخت.
اندیشه اخلاقی وسیاسی در دوره اسلامی ایران اگر چه از آغاز فرش درخشید اما دولت مستعجل بود به دنبال فارابی در دوره فرمانروایی شکوهمند بوییان در اندک زمانی، عظمت دیرین تعدید شد وعقلانیت بر دیگر عناصر فرهنگ ایرانی چربید.
در قلمرو ادب ابوالقاسم فردوسی با باز پرداختن به حماسیه ملی خرد وفرزانگی ایرانیان باستان را زندگی دوباره بخشید در اندیشه فلسفی اخلاقی حتی تاریخی دو نمناینده بزرگ اندیشه ایرانی بوعلی سینا و مسکوئیه رازی که نامشان همجون در ستاره بر کلامی تاریخی تدوین کردند که فراتر رفتن از آن به آسانی ممکن نبود.
فارابی نخستین اندیشمند دوره اسلامی است که در اغاز بحران خلافت و در زمان اوج‌گیری بحث درباره جانشینی پیامبر اسلام با تکیه بر دستاوردهای اندیشه فلسفی یونانی بویژه به نوشتن ارجمندترین کتاب خود آراء اهل مدینه فاضله در بحث عقلی درباره نظام حکومتی دوره اسلامی وارد شد. بحران جانشینی پیامبر اسلام چنانکه ابن خلدون به چهارصدسال پس از آن گفت از خلافت ظاهری اهل سنت در بغداد به تدریج به سلطنت مطلقه گرایی پیدا کرد استقرار خلافت باطنی فاطمینان در مصر که از مخالفت عباسیان ادعای مشروعیتی فراگیر می کرد. به اوج خود رسید. بدین سال بحث درباره شیوه حکومتی اسلام، افزون مجادلات کلامی که از نوشته های مربوط به ملل و نحل آمده است ناگزیر باید توجهی نیز به واقعیت سیاسی دوگانه خلافت داشته باشد ودرچشم انداز چنین آرایش نیروهای سیاسی وکلامی بود که فارابی آراء اهل مدینه فاضله ودیگر نوشته های خود را برای شرکت در این بحث به رشته تحریر در آورد.
چنین به نظر می آید که ابونصر فارابی به عنوان فیلسوفی شیعی مشرب نه میتوانست خلافت ظاهری اهل سنت را بپذیرد با تکیه بر اندیشه فلسفی یونانی می توانست اندیشه خود را با حکومت شیعیان اسماعیلی که با دستگاه خلافت باطنی خود نظام تغلب ویژه ای را ایجاد کرده بودند هماهنگ زده فارابی نه با دریافت خلافت از ظاهر شریعت موافقت داشت نه با باطن عصیانگر وخشونت امیز اسماعیلیان این هر دو را به یکسان از حکومت راستینی که فارابی بدان سخت پایبند بود نه با بسته شدن دایره نبوت به گونه ای که توسط اهل سنت درک شده بود،موافقتی داشت ونه با امامتی از نوع ریاست خلفای فاطمی سنخیتی مشکل بسته شدن دایره نبوت چنانکه در اندیشه سیاسی شریعتنامه نویسان درک شده توجیه اندیشه تغلب وامامت تغلبیه اهل سنت بود اما این دریافت از بسته شدن دایره نبوت، از دو سر مورد اعتراض قرار گرفت: از سویی شهاب الدین سهروردی در منظومه فلسفی خود،منافات بسته شدن دایره نبوت را با تداوم فیض الهی مورد تاکید قرار داده و ولایت را همچون ادامه وباطن نبوت را با تداوم فیض الهی مورد تاکید قرار داده و ولایت را همچون ادامه و باطن نبوت طرح کرد و در راه دفاع از این نظریه جان بافت.
نظریه شیعی امامت نیز بویژه در سوایت عرفانی وفلسفی آن با دریافت فیلسوفانی همچنن سهروردی هماهنگی داشت و درواقع ، چنانکه سید حیدر آملی دیده است، از این دیدگاه «حقیقت تصوف با حقیقت تشیع یکی است».
بدین سان، دریافت فلسفی نظریه شیعی امامت و حکومت اشراق سهروردی، بویژه از دیدگاه نتایج سیاسی، همسویی خاصی دارند زیرا هر دو جریان فلسفی، در نهایت طرح تداوم ظاهر نبوت در باطن امامت وولایت بر این نکته اساسی واقف شده اند که بسته شدن دایره نبوت با طرح سیاست مبتنی بر تغلب ملازمه دارد.
این دو جریان بی آنکه از بنیاد جریانی سیاسی بوده باشند اندیشه های غیرسیاسی اند اما نقادی آن دو از سیاست مبتنی بر تغلب جالب توجه است. بسته شدن دایره نبوت، چنانکه در اندیشه سیاسی اهل سنت درک شر،فقط می توانست به نظریه خلافت منجر شود. اماجریان فلسفی اشراقی و نظریه شیعی امامت اگر درست دریافت می شد با اندشه این آرمانی از سیاست که درعمل آن را غیر قابل تحقق می کرد در نریه نقادی خلافت پرداخت.
از تفسیری که فارابی از دیدگاه فلسفی از مسئله پر اهمیت وحی بدست می دهد می‌توان چنین استباط کرد که او با توجه به امکان اتصال به عقل فعال و استعداد عقول انسانی برای کسب فیض از آن به نوعی به ادامه نبوت فلسفی اعتقاد داشته است یعنی همچنان اتحاد با عقل فعال از طریق قوه متخلیه مختص مقام نبوت است بواسطه فاضله عقل فعال به عقل منفعل نیز انسان حکیم و فیلسوف می گردد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  19  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله اندیشه سیاسی فارابی

دانلود مقاله ماهیت مرگ

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله ماهیت مرگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

قرآن کریم تعبیرخاصی دربارۀماهبت مرگ دارد .قرآن در این موردکلمۀ((تَوَفَی))رابه کار برده و مرگ را ترفی خوانده است .
توفی و استیفا هر دو از یک ما ده اند (وفاء) هر گا ه کسی چیزی را به کمال وتما م وبدون کم و کسر دریافت کند وبه اصطلاح آنرا استیقا نماید درزبان عربی کلمۀ توفی رابه کار می برند ،مثل ((تَوَفــّیتُ الما لِ)) یعنی تما م مال رابدون کم و کسر دریافت کردم در24 آیه از آیات قرآن کریم این تعبیردرمورد مرگ آمده است.از همۀ آنهاچنین استنباط می شود که مرگ از نظر قرآن تحویل گرفتن است. یعنی انسان در حین مرگ به تمام شخصیت و واقعیتش درتحویل ما موران الهی قرار می گیرد و آنا ن انسان رادریافت می کننداز این تعبیر قرآن مطا لب زیر استنبا ط میشود.
الف-مرگ نیستی و نابودی و فنا نیست انتقال از عالمی به عالم دیگر واز نشئه ای به نشئه ای دیگر است به گونه ای دیگر ادامه می یابد .
ب-آنچه شخصیت واقعی انسان را تشکیل میدهد و ((من)) واقعی او محسوب میشود ،بدن و جهازات بدنی و هر چه از توابع بدن به شمار می زود نیست ،زیرا بدن و جهازات بدنی و توابع آنها به جائی تحویل نمی شود و در همین جهان تدریجاًمنهدم می گردند .آن چیزی که شخصیت واقعی مارا تشکیل میدهد و((من)) واقعی ما محسوب می شود همان است که در قرآن از آن به ((نفس))و احیاناً به روح تعبیر شده است .
ج-روح یا نفس انسان که ملاک شخصیت واقعی انسان است و جاودانگی انسان به واسطۀ جاودانگی او است از نظر مقام ومرتبه وجودی در افقی مافوق افق ماده ومادیات قرار گرفته است .
مسلۀ روح و نفس و بقا ء روح پس از مرگ از امهامات معارف اسلمی است و چناکه قبلاً بیان شد نیمی از معرف اصیل غیر قابل انکار اسلامی بر اصالت روح ،و استقلال آن از بدن و بقاء بعد الموت آن استوار است . همچنان که انسانیت و ارزشهای واقعی انسانی بر این حقیقت استوار است و بدن آن موهوم محض است .
تمام آیاتی که صریحاً زندگی بلا فاصله پس از مرگ را بیان می کنند که نمونه هائی از آنها دراینجا می آوریم دلیل است که قرآن روح را واقعیتی مستقل از بدن و باقی بعد از فنای بدن می داند . برخی می پندارند که از نظر قرآن روح و نفسی در کار نیست انسان با مردن پایان می پذیرد ،یعنی پس از مرگ شعور و ادراگ و سرور و رنجی در کار نیست تا آنگاه که قیامت کبرا به پا شود و انسان حیات مجدد بیابد تنها آنوقت است که انسان بار دیگر خود را و جهان را می یابد
ولی آیاتی که صریحاً حیات بلا فاصله پس از مرگ را بیان می کند دلیل قاطعی است بر رد این نظریه ، البته تنها قرآن نیست که اصلاحات رو حی را در آیات متعدد خود تأکید کرده است بلکه در حد تواتر در کتب حدیث و دعا ونهج البلا غه از جانب رسول اکرم (ص) م ائمه اطهار (ع) این مطلب تأ یید شده است .حقیقت این است که انکار روح یک اندیشه پوچ و پسیدۀ غربی است که از حسی گرائی غربی سرچشمه می گیرد و متأ سفانه دامنگیر برخی پیروانباحسن نیت قرآن هم شده است .
اکنون برای نمونه از آیاتی که در آن از مرگ به ((توفی)) تعبیر شده است و در بعضی از آنها یک سلسه اعمال حیاتی به انسانها بلاقاصله پس از مرگ نسبت داده شده از قبیل مکالمه ،آرزو و تقاضا ،میآوریم :

 


((و َقا لُوا ضَلَلنا فِی الاَرضِ اَ ئِنّا لَفی خَلقٍ جَدیدٍ ؟ بَل هُم بَلقاءِ رَبِّهِم کافِرُونَ.قُل یَتَو فّاکِم مَلَکُ المَوتِ الَّذی و کلَ بِکُم ثُمَّ اِلی رَبّکُم تُرجَعُون))
((و گفتند : آیا آنگاه که ما گم شدیم در زمین آیا ما در آفرینشی جدید قرار خاهیم گرفت ((این سخنان بهانه است) حقیقت این است که اینها (از روی عناد ) ملاقات پروردگار خویش را منکرند .بکو همانا فرشتۀ مرگ که موکول بر شماست شما را در حین مرگ به تمام و کمال دریافت می کند ؛ سپس به سوی خدا باز گردانده می شوید)).
در این آیه قرآن کریم یکی از اشکالات و شهبات منکران را در مورد معاد و حیات اخروی ذکر می کند وپاسخ می گوید :شبه و اشکال اینجاست که پس از مرگ هر ذره ما نابود می شود ،به جائی میرود و اثری از ما نیست چگونه ممکن است مورد آفرینش تازهای قرار گیریم.
پاسخ قرآن ضمن اشاره به اینکه این شبهات بهانه جو ئی هائی است که در اثر حالت عناد و انکار ابراز میدارند این است که بر خلاف ادعای شما (من واقعی و شخصیت واقعی شما)آن چیزی نیست که شما فکر می کنید گم می شود . شما به تمام شخصیت و کلّ واقعیت در اختیار فرشتۀ خدا قرار می گیرید .
مقصود شبهه کنندگان از گم شدن این است که هر ذره ای از بدن ما به جایی می افتد و اثری از آنان باقی نمی ماند پس بدن ما را بار دیگر زنده می کنند. عین این شبهه که مربوط است به متفرق شدن و گم شدن اجزاء بدن ، در آیات دیگر قرآن نیز آمده است و جواب دیگری به آن داده شده است وآن این که همۀ این ((گم شدنها )) از نظر شما گم شدن است ،برای بشر دشوار و بلکه نا ممکن است که این ذرات را جمع آوری کند اما برای خدا که علم و قدرتش نامتناهی است هیچ اشکالی نیست .
درآیات مذکور سخن منکران مستقیماً دربارۀ اجزا ء بدن است که چگونه و ازکجا جمع آوری می شود. ولی در اینجا به گونۀ دیگر جواب داده است زیرا در اینجا سخن صرفاً در این نیست که اجزاء بدن هر کام به جائی می افتد و اثری از آنها نییست ،بلکه در این است که با قم شدن اجزاء بدن، ((ما )) گم می شویم و دیگر
((ما)) و ((من)) در کار نیست . به عبارت دیگر سخن شبه کنندگان این است که بامتفرق شدن اجزاء بدن شخصیت واقعی ما نیست و نابود می شود . قرآن دراینجا اینگونه پاسخ می گوید که بر خلاف گمان شما شخصیت واقعی شما هیچ وقت گم نمی شود تا نیازی به پیدا کردن باشد . از اول در اختیار فرشتگان ما قرار می گیرد . این آیه نیز درکمال صراحت بقاء شخصیت واقعی انسان را (بقاء روح )پس از مرگ علی رغم فانی شدن اعضاء بدن ذکر میکنند.
((اللۀُ یَتَوَفَّی الاَنفُسَ جینَ مَوتِها وَالَّتی لَم تَمُت فی مَنا مِها فَیُمسِکُ الَّتی قَضی عَلَیهَاالمَوتُ وَیُرسِلُ الاُخری اِلیاَجَلٍ مُسَمّی اِنَّ فی ذلِکَ لاَیاتٍ لَقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ))
((خداوند نفوس را درحین موت و آن که نمرده است در حین خواب ،به تمام و کمال در یافت می کند ، پس آنکس را که مقرر شده است بمیرد نگه میدارد ، و دیگری را تا مدت معینی باز می فرستد))
این آیه شباهت و سنخیت خواب و مرگ (و ضمناً شباهت و سنخیت بیداری و بعث اخروی )را بیان می کند ،خواب مرگ ضعیف و کوچک است و مرگ خواب شدید و بزرگ ،و در هر دو مرحله روح و نفس انسان از نشئه ای به نشئۀ دیگر انقال می یابد با این تفاوت که در حین خواب انسان غالباً توجه دارد و هنگامی که بیدار می شود نمی داند که در حقیقت از سفری بازگشته است .برخلاف حالت مرگ که همه چیز بر او روشن است. از مجموع آیات کاملاً می توان فهمید که ماهیت مرک از نظر قرآن نیستی و نابودی و تمام شدن نیست . بلکه انقال از نشئه ای به نشئۀ دیگر است .
ضمناً ماهیت خواب از نظر قرآن نیز روشن شدمعلوم شد که خواب هر چند از نظر جسمی و ظاهری تعطیل قوای طبیعت است ،ولی از نظر روحی و نفسی نوعی گریز و رجوع به باطن و ملکوت است . مسألۀ خواب نیز مانند مسألۀ مرگ از نضر علم از مجهولات است . آن چه علم در این زمینه می شناسد قسمتی از جریانات جسمانی است که در قلمرو بدن صورت می گیرد .

 


دنیا مدرسۀ انسان .
دنیا برای یشر نسبت به آخرت مرحله تهیوء و تکمیل و آمادگی است دنیا نسبت به آخرت نظیر دورۀ مدرسه و دانشگاه است برای یک جوان ،دنیا حقیقتاً مدرسه و دارلتربیه است . در نهج البلا غه بخش کلمات قصار آمده است که شخصی آمد خدمت امیرالمو منین علی(ع) و زبان به ذم دنیا گشود که دنیا چنین و چنان است ،دنیا انسان را فریب میدهد ،دنیا انسان را فاسد می کند ، دنیا دغل باز و خیانتکار است واز این قبیل سخنان. این مرد شنیده بود که بزرگان دنیا را مذمت می کنند ،خیال کرده بود مقصود از مذمت دنبا مذمت واقعیت این جهان است ، که جهان فی حد ذاته بد است ،نمی دانست که آنچه بد است دنیا پرستی و دید کوتاه و خواست محدود است که با انسان و سعادت انسان ناسازگار است . علی (ع) به او فرمود : تو فریب دنیا میخوری ،دنیا تو را فریب نمی دهد ،تو بر دنیا جنایت وارد آورده ای ،دنیا بر تو جنا یت نکرده است ...تا آنجا که فرمود:دنیا با کسی که با صداقت رفتار کند صدیق است و برای کسی که آن را درک کند مایۀ عافیت است ،دنیا معبد دوستان خدا ، مصلای فرشتگان خدا ،فرودگاه وحی خدا ،تجارت خانۀ اولیاء خدا است ...
شیخ فرید الدین عطار این داستان را به نظم آورده می گوید :
آن یکی در پیش شیرداد گر ذم دنیا کرد بسیاری مگر
حیدرش گفتا که دنیا نیست بد بد توئی،زیرا که دوری از خرد
هست دنیا بر مثال کشترار هم شب و هم روز باید کشت و کار
زانکه عز و دولت دین سر بسر جمله از دنیا توان برد ای پسر
تخم امروز ینه فردا بردهد ور نکاری ((ای دریغا))بردهد
کر ز دنیا بذ نخواهی برد تو زندگی نادیده خواهی مرد تو
دائماًدر غصه خواهی ماند باز کار،سخت ومرد سست ره دراز

 

قرآن کریم می فرماید:((:الَّذی خَلَقَ المَوتَ وَ الحَیوة لِیَبلُوَکُم اَیُّکُماَحسَنُ عَمَلاً ))
((خدا مرگ و زندگی را آفریده تا بیازماید که کدامیک ازشما درست کارترید .))
یعنی دنیا که تلفیق و ترکیبی از موت وحیات است آ زمایشگاه نیکوکاری بشر است باید توجه داشت که ((آزمایش )) خدا برای نمایان ساختن استعدادهاو قابلیتها است ،نمایان ساختن یک استعدادهمان رشد دادن و تکامل دادن آن است . این آزمایش برای پرده برداشتن از رازهای موجود نیست بلکه برای فعلیت دادن به استعدادهای نهفته چون راز است . در اینجا پرده برداشتن ،به ایجاد کردن است .آزمایش الهی ،صفات انسانی را از نهانگاه قوه و استعداد به صفحۀ فعلیت وکمال بیرون می آورد . آزمایش خدا تعیین وزن نیست افزایش دادن وزن است.
با این توضیح روشن می گردد که آیۀ یاد شده مبین همین حقیقت است که دنیا ،پرورشگاه استعدادها و دارالتربیۀ انسانها است.

 

 

 


اهمیت یاد اموات
گرچه قبر حقیقی انسان ، عالم برزخ او است که در آنجا متنعم و یا معذب است اما اخبار زیادی که از پیشوایان اسلام رسیده دلالت بر این دارد که علقه مادی ارواح بطور کامل و قطع نمی کردد و آنان از دیدار بازماندگان و زندگان بر سر قبرهایشان بی خبر نیستند و دعا و یل نفرین و لعنت زندگان (در صورت استحقاق ) بدانان می رسد و از اثرات آن ارواح در رفاه و یا سختی و ناگواری بیشتری قرار می گیرند .در قرآن موضوع نماز بر میت و دعا بر سر قبر آنان صاحتاً بیان شده است ، چنانکه خداوند در مورد اهل کفر و
نفاق به حضرت رسول اکرم (ص) چنین خطاب می فرماید.
((وَلاتُصَّلِّ علی اَحَدٍمِنهُم ماتَ و لا اَبَداً وَلاتَقُم علی قَبرِه اِنَهُم کَفَروابِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَ ماتُوا وَهُم فاسِقُونَ ))
((ای پیامبر دیگر هرگز بر احدی از آنان نماز مگزار و بر سر قیرشان ماَیست ، که آنها به خدا و رسولش کافر شدندو در حال فسق و بد کاری مردند.))
بنابراین توقف و ایستادن بر سر قبر مردگان و دعا کردن در حق آنها قطعاًاثرات مثبت و خیری برای آنان داردو ایۀ فوق نشان می دهد که پیامبر اکرم (ص) بر جنا زه ها ی مو منین نماز می خوانده اند و بر کنار قبرشان ایستاده و برای آنها دعامی کرده اند. در نعالیم پیشوایان اسلام نیز توصیه های زیادی به دعای خیر در حق اموات شده است ،چنانکه حضرت رسول اکرم (ص) فرمو ده اند:
((لا تَذ کُرُوا اَمواتِکُم اِلاّبِخَیرٍفَاِنَّهُم اِن یَکُو نُوا مِن اَهلِِ الجَنَّةِ تَأثِمُواوَ اِن یَکُونُوا مِن اَهلِ النّارِ فَحَسبُهُم ما هُم فیهِ))
((مردگان خود راجز به نیکی یاد مکنید زیرا اگر از اهل بهشت باشند ،شما مرتکب کناه شده اید و اگر از اهل آتش باشند پس آنان را در آنچه هستند بس است ))
از سوی دیگر مردگان نیز به بازکمانگان خودو زندگان علاقه و توجه دارند . چنان که در مباجث قبلی ملاحظه شد که ارواح مومنین در برزخ از بازماندگان خود و احوال افراد جویا می شوند .همچنین مطابق آیتی که گذشت شهدای راه حق در انضار دریافت بشارت الحاق شهدا ء و مومنین به جرگۀ خود هستند
همچنین در آیات بسیاری از پیشوایان اسلام موضوع دیدار مردگان از خانواده هایشان وارد شده است . امام صادق (ع ) فرموده اند ((بنا به منزلتی که موء ون درنزد خدا دارد ،هر هفته ، هر ماه و یا هر سال یکبار از خانوادۀخود دیدار می کند ...و هر گاه آنان را در خیر و خوبی ببیند ،در شادی و سرور می شود و هر گاه آنان را در سختی و حاجتی بیند، غمگین و انوهناک گردد.))
تردیدی نیست که شادی و سرورارواح و یا بر عکس غم و اندوه آنان درآگاهی از وضع با زماندگان خو د، ناشی از ادراک وااقعیت امور و معرفت سرشار آنان در آن جهان ،نسبت به مو هبت ها و فرصتها ی بی نظیر زندگی دنیوی است که زمینه مناسبی برای برگرفتن ره تو شۀ آینده میباشد ،لذا وقتی که باز ماندگان را در غفلت از این حقیقت و سستی در انجام اعمال صالح و پسندیده می یابند ،به شدت اند وهناک می گردند .در روایات دیگری آمده که ارواح کافران نیز از بازماندگان خود دیدار می گنند و اگر آنان را در حال انجام اعمال صالح ببینندبر آنان غبطه می خورند
برای توجه به این حقایق است که یاد مرگ و دیدار اهل قبور را پیشوایان معصوم دین ،یکی از عوامل مهم تنبه و پاره کردن پرده های غفلت بر شمرده و آنرا جزو وسایل تربیت انسان قرار داده اند ،چه ،انسان اگر عاقبت امور را در نظر گیرد و توجهی به مسئولیتهای خود درپیشگاه خداوند نماید ،دست از هوا وهوس وآمال و آرزوها ی محقر و ناپایدار دنیوی کشیده و یکسره توجه خود را معطوف به رشدو پرورش استعدادهای عالیۀ خود از طریق انجام وظایف و تکالیف الهی می نماید و ذره ای غفلت را از دست دادن فرصتها و عمر گرانمایۀ خود روا نمی دارد .چنان که وقتی از حضرت رسول اکرم (ص)سئوال می کنند که زیرکترین و هوشیارترین اهل ایمان چه کسانی هستند ؟ می فرمایند :
((اَکثَرُ هُم ذِکراًلِلمَوتِ وَاَشَدَّ هُم اِستِعداداً لَهُ))
((آنان که بیش از همه بیاد مرگ هستند و بیشترین آمادگی را برای آن دارا می باشند))
بدین علت توصیه های فراوانی برای دیدار اموات و زیارت اهل قبور شده تا یاد مرگ و زندگی جاوید در لابلای اشتغالات زندگی این جهانی ،فراموش نشود .
حضرت رسول اکرم (ص) در این مورد فرموده اند:(زُورُوا مَو تاکُم فَسَلِمُوا عَلَیهِم فَاِنَّ لَکُم فیهِ عِبرَةٌ)) ((به دیدار و زیارت مردگان خود بروید و برآنها درود فرستید که همانا در این دیدار برای شما پند و عبرتی است .))
حضرت علی (ع) در یکی از خطبه های خود در نهج البلاغه این پند و عبرت از دیدار مردگان را چنین توصیف می فرمایند: ((آنان زودتر به سرنوشتی که برای همه یکسان معین شده است رسیدند ،و پیشتر به آبشخوری که هر کس خواه نا خواه باید به آنجا فروذد آید ،فرود آمدند ،آری ،روزگاری آنها پایگاه های بلند و سواران گرانمایه و ارجمند و رعیت های علاقمند داشتند ،ولی سرانجام راه برزخ را پیش گرفتند و ناگزیر در آن گام گذاشتند ))
زمین بر آنها چیره گشت و خاک گوششتشان راخورد و خونشان راآشامید و در شکافها ی گورها به صورت جماد درآمدند و هیچکس بر حالشان نه گریست و نه نالید. دیگر چیزی آنها را به بیم و هراس نمی اندازد،و پیشامدهای ناگوار اندوهگین شان نمی سازد به زلزله اهمیت نمیدهند و به غرش آسمان وقعی نمی نهند غایبند ولی کسی چشم برهشان نیست،و حاضرند اما انجمن ها از وجودشان خالی است. گرد هم بودند و پراکنده گشتند ، با خویشان و نزدیکان الفت داشتند و ناگهان آنها را گذاشتند و درگذشتند. علت اینکه دیگر خبری از ایشان نمیرسد و دیارشان را خاموشی جانکاهی فرا گرفته است، درازی مدت و دوری جایشان نیست، بلکه جامی به آنها داده شده که با نوشیدن آن یکباره زبانشان لال و گوششان کر و همۀ حرکاتشان به سکون مبدل گشت.
پس در وصف حالشان باید گفت : به خاک افتادگانی هستند خفته ، و همسایگانی با هم انس نگرفته ، و دوستانی بدیدن یکدیگر نرفته ؛ که رشتۀ آشنائی انها پوسیده ، و پیوند برادری میانشان بریده است. با اینکه همه گرد هم آمده اند، اما تنها هستند، و با وجود دوستی و نزدیکی اکنون از یکدیگر دورند، نه شب وعده دیدار صبح و نه روز قرار بازدید شب را می گذارند . راه آخرت –چه در روز آنرا پیموده باشند چه در شب –برایشان بی پایان شد. خطر های سرای آنجا را بیمناکتر از آنچه می پنداشتند یافتند ، و پاداش یا کیفرشان را بیش از اندازه ای که گمان میکردند، دیدند. هر یک از دو مقصد – یعنی بهشت و دوزخ – آنها را روی چگونگی پندار و گفتار و کردار شان در دنیا بسوی خود کشیدند و آنها هم خواه ناخواه به آنچه در انتظا رشان بود شتافته مزۀ امید و یا ترس را چشیدند. و چنانچه هم می توانستند سخن بگویند هر آینه از توصیف چیز هائی که دیده و یا دریافته بودند، برنمی آمدند. اگر چه آثارشان ناپدید شده و اخبارشان دیگر نمی رسد ولی دیده های عبرت پذیر صاحبدلان آنان را می بینند، و گوشهای مردم روشن ضمیر زبان حال آنها را می شنوند ، که می گویند: ((دیگر آن چهره های زیبا و خندان زشت گشت و پلاسید، و اندامهای نرم و فریبا از هم گسست و پوسید. جامه های کهنه و پاره پوشیدیم و از فشار گور به تنگ آمدیم . ترس و هراس از هر سو به ما دست داد. و سقف و دیوارهای ظلمتکده بر سر و رویمان فرو افتاد . شادابی از پیکرمان رخت بربست، و گفتار مرگ گوشت تنمان را به دندان خست، و اقامتمان در خانه های وحشت بدرازا کشید، و دیدگانمان برای رهائی از این گرفتگی و تنگنای راهی ندید.....))
با توجه باثرات مثبت و سازندۀ حضور بر سر قبور مؤ منین هم نسبت به خود شخص و هم نسبت به اموات است که فرموده اند به قبرستان بروید زیرا ((قبرستان معلم است، از اموات عبرت بگیرید، بدانید که روزی هم شما در قبر خواهید بود ، دنیای فانی را محکم نگیرید ، دنیای فانی مزرعۀ آخرت است ، سعی کنید طوری زراعت کنید که ثمر نیکو بدهد، به دنیای باقی بیندیشید که آنجا مهم است.))

 

 

 

معاد روحانی و جسمانی
از آنجا که معاد ، عود بازگشت اشیا بانمام وجودشان به چیزی است که از آن وجود یافته اند ، واین بازگشت – همانطور که در فصل دوم گذشت – امری لازم و حتمی است ،بنابراین ضروری است که بازگشت اشیا با تمام وجودشان صورت گیرد .حال وجودی که دارای مراتب و جهات مختلفی از آنها باهم متحدند ، میبایست با تمام وجودش به مرجع اولیه خود ،باز گردد.بدین علت انسان که با تمام موجودیت و مراتب هستی خود به علم کثرت نزول پیدا کرده است .باید با همۀ مراتب وجودی خود دوباره راه صعود و تکامل را طی کرده و به آستان قدس الهی رجوع نماید وگرنه معاد او به تمام معنی تحقق نپذیرفته است .از این رو ملحق شدن
((بدن ))به ((نفس)) در معاد امری حتمی و تردید ناپذیر است . البته در قیامت نشئۀ دنیوی به نشئۀ دیگری که آخرین مرحلۀ کمال و حیات در آن است تبدیل شده و بدن انسان همچون نفسی زنده ، زنده و نورانی می کردد.
از سوی دیگر تردیدی نیست که ادراک کندۀ حقیقی لذات و آلام روح انسانی است .ولی مادام که روح انسانی همراه با پیکر ظاهری و محسوس است ،علاوه بر درک لذات و آلام روحی و معنوی، از قرینۀ مادی و محسوس آنها کمتاثر است . یعنی پیکر ظاهری یا بعد جسمانی انسان نیز وسیله ای برای انتقال لذت و الم از هر دو مجرا و بعد جسمانی و روحی به انسان روی آورند ،قطعاً شدت مراتب تاثیر پذیری روح انسان بیشتر از حالتی است که از طریق روحی متأ ثر شود . حال با توجه به اینکه در قیامت و آخرت لذت و الم و سعادت و شقاوت به حد کمال ونهایت خود می رسند ، طبعاً ضروری است که وسایل انتقل و مجاری تأثر پذیری آنها نیز کامل باشد . بنابراین الحاق نفس و روح به بدن برای درک کامل و همه جانبۀ لذت و سور و یا عذا ب و الم لازم و ضروری است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    18صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ماهیت مرگ

دانلود مقاله هجرت پیامبر

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله هجرت پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

دستور هجرت به حبشه
چنانکه اهل تاریخ و جمعى از مفسرین در تفسیر آیه مبارکه:
لتجدن اشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا و لتجدن‏اقربهم مودة للذین آمنوا الذین قالوا انا نصارى...» (1) گفته‏اند:
پس از آنکه رسول خدا(ص)فشار و ستم بسیار مشرکان‏قریش را بر مسلمانان مشاهده نمود و ناتوانى خود را از کمک به‏ایشان و دفع ستم از آنها ملاحظه کرد دستور هجرت به حبشه رابه ایشان داد و در صدد بر آمد تا بدین وسیله آنها را از شر دشمنان‏آسوده سازد.متن دستور آنحضرت را در اینباره به دو گونه نقل‏کرده‏اند.
نقل اول-روایتى است که ابن هشام و طبرى و ابن اثیر ودیگران نقل کرده‏اند که متن آن چنین است که بدون ذکر سندگفته‏اند:چون رسول خدا آن وضع را دید به آنها فرمود:
«لو خرجتم الى ارض الحبشة فان بها ملکا لا یظلم عنده احد،و هى ارض صدق حتى یجعل الله لکم فرجا مما انتم فیه...» (2) .
یعنى-خوب است‏به سرزمین حبشه بروید که در آنها پادشاهى است‏و در کنار او به کسى ستم نمى‏شود،و آنجا سرزمین راستى است،تاوقتى که خداوند گشایشى براى شما از این وضعى که در آن بسر مى‏بریدفراهم سازد و...
نقل دوم-نقلى است که در تفسیر مجمع البیان نیز بطور مرسل‏نقل کرده و گفته است:رسول خدا(ص)هنگامى که آنوضع رامشاهده نمود به آنها دستور خروج بسر زمین حبشه را داده فرمود:
«ان بها ملکا صالحا لا یظلم و لا یظلم عنده احد...» (3) که البته جاى این بحث و مناقشه هست که آیا کدامیک ازاین دو نقل صحیحتر است زیرا بخاطر قیودى که در نقل دوم‏است معناى حدیث فرق مى‏کند و این شبهه به ذهن خطورمى‏کند که شاید در نقل دوم دست تحریف کنندگان و درباریان‏و جیره خواران شاهان و سلاطین دخالت کرده و به قول معروف‏«در میان دعوا نرخ تمام کرده‏اند»و در ضمن نقل‏یک حدیث،خواسته‏اند یک پادشاه صالح و غیر ظالمى هم درطول تاریخ از زبان رسول خدا(ص)بدنیا معرفى کرده باشند،همانگونه که در ذیل حدیثى که از رسول خدا(ص)درباره‏انوشیروان-در داستان ولادت رسول خدا(ص)-نقل شده بودیعنى حدیث‏«ولدت فی زمن الملک العادل...»و بطور تفصیل‏بحث کرده و ساختگى و مجعول بودن آنرا از روى مدارک معتبرذکر نمودیم.
ولى بنظر مى‏رسد در هر دوى نقلهائى که شده فرمایش رسول‏خدا(ص)نقل به معنى شده و متن دقیق فرمایش رسول خدا(ص)
ذکر نشده باشد،گذشته از آنکه این دو نقل مسند نیست و مرسل‏است و تنها در روایتى سند آن به ام سلمة مى‏رسد که آنهم همان‏نقل او است (4) و از این رو بحث و مناقشه درباره آنها چندان‏موردى ندارد،و البته جریانات بعدى صدق گفتار رسول‏خدا(ص)را طبق نقل اول تا حدودى به اثبات رسانید.
چرا هجرت به حبشه؟
اول-وجود پادشاهى چون‏«اصحمة بن ابحر»که به لقب‏سلاطین حبشه به‏«نجاشى‏»معروف گردیده و همانگونه که‏رسول خدا(ص)فرموده بود و جریانات بعدى هم نشان دادپادشاهى بود که حاضر نبود در محدوده سلطنت او بکسى ظلم‏شود،و این خود بزرگترین علت این انتخاب بود،و رسول خدا(ص)
مى‏خواست تا مسلمانان را بجائى راهنمائى کند که با رفتن‏بدانجا و تحمل دشواریهاى زندگى در غربت و دورى از وطن وخانه و کاشانه و خویشان،از شکنجه و ظلم مشرکان آسوده شوندو دچار ظلم و ستم دیگرى نشوند که بقول آن شاعر«از چنگال‏گرگى در روند و دچار گرگ دیگرى شوند...».
دوم-جاهائى که مسلمانان مى‏توانستند بدانجاها هجرت کنندعبارت بود از:
الف-استانهاى دیگر جزیرة العرب که قبائل بدوى و اعراب‏در آنجاها سکونت داشتند و با سابقه‏اى که از آنها داریم و در جریانات سالهاى بعد از هجرت و سرایاى بئر معونه و رجیع وجاهاى دیگر نشان دادند نسبت‏به اسلام و پذیرفتن آئین‏آنحضرت و مؤمنان سخت‏ترین مردمان بودند،و هیچگاه حاضرنبودند مسلمانان مهاجر را در کنار خود بپذیرند و روى روابط وعلاقه‏هاى تجارى و اقتصادى که با قریش داشتند هیچ بعید نبودکه اگر مهاجرین بنزد آنها میرفتند در داد و ستدهاى سیاسى وتوطئه‏هاى دیگر آنها را دست‏بسته تحویل مشرکان قریش‏دهند...چنانچه نمونه‏هائى از اینگونه کارها و توطئه‏ها پس ازهجرت رسول خدا(ص)بوضوح دیده مى‏شود.و شاید بخاطرهمین خوى سخت و سنگدلی آنها بوده که قرآن کریم‏درباره‏شان فرموده:
«الاعراب اشد کفرا و نفاقا و اجدر الا یعلموا حدود ما انزل‏الله...» (1) .
عربها در کفر و نفاق سخت‏تر هستند،و شایستگى بیشترى براى آن‏دارند که حدود و مرزهاى آنچه را خدا فرود آورده ندانند...
و در جاى دیگر فرموده:
«قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا و لما یدخل‏الایمان فى قلوبکم...». (2)
عربها گفتند ایمان آوردیم بآنها بگو ایمان نیاورده‏اید ولى بگوئیداسلام آورده‏ایم ولى ایمان در دلهاى شما در نیامده...
ب-جاى دیگرى که ممکن بود رسول خدا(ص)آنها را به‏رفتن آنجا راهنمائى و تشویق کند کشور ایران بود،که آن هم‏جاى امنى براى مسلمانان نبود گذشته از دورى راه آن که براى‏مسلمانان مستضعف و محروم آن روز-که بیشترین مهاجران ازهمین طبقه بودند-طى چنین راه دور و دراز و گذشتن از آن‏کویرها و بیابانهاى خطرناک و بى‏سر و ته حجاز براى آنهاغیر مقدور بود.
تازه وقتى به ایران مى‏رسیدند با یک محیط پر از فساداشرافیت و زندگى طبقاتى دوران ساسانیان و خفقان شدید وبیدادگرى و سایر انحرافات فکرى و اجتماعى مواجه مى‏شدند که‏بقول معروف از چاله‏اى در آمده و در چاهى مى‏افتادند...
مگر همین‏«کسرى‏»پادشاه ایران نبود که وقتى نامه‏رسول خدا(ص)بدست او رسید که او را به پذیرش اسلام دعوت‏کرده بود نامه آنحضرت را پاره کرد و با کمال غرور و نخوت‏گفت:
«یکتب الى بهذا و هو عبدى‏»!
کسى که خود بنده من است‏به من اینگونه نامه مى‏نویسد...!
و سپس به‏«باذان‏»که استاندار او در یمن بود نوشت: دو نفر سرباز بسوى این مردى که در حجاز است گسیل دارتا او را بنزد من آرند...و او نیز دو نفر را بمدینه فرستاد...تا آخرداستان که انشاء الله در جاى خود مذکور خواهد گردید...
ج-از آنچه در بند«ب‏»ذکر شد وضع یمن نیز روشن‏مى‏شود،زیرا یمن نیز در آن روز مستعمره ایران بود و حاکم واستاندار آنجا از جانب پادشاه ایران تعیین مى‏شد و در آن روزگارهمانگونه که ذکر شد احتمالا«باذان‏»استاندار آنجا بوده،وهرگز بدون اجازه پادشاه ایران نمى‏توانست‏به مهاجرین مکه پناه‏دهد و یا اگر او دستورى مى‏داد نمى‏توانست از آنها حمایت ودفاعى بکند...
د-از جاهاى دیگرى که آنها مى‏توانستند بدانجا هجرت‏کنند سرزمین‏«حیرة‏»بود که آنجا نیز صرفنظر از راه دورى که‏داشت و همان مشکل گذشتن از وادیهاى دور و دراز و کویرهاى‏زیاد را بدنبال داشت،آنجا نیز تحت‏سیطره و استعمار ایران اداره‏مى‏شد بشرحى که در تواریخ مذکور است...
ه-و از آنجمله کشور شام بود که آنجا نیز گذشته از دورى وبعد مسافت و مشکل گذشتن از همان وادیهاى بى سر و ته حجازمحل رفت و آمد کاروانهاى قریش در فصول مختلف و بازارى‏بود براى فروش اجناس تجارتى مردم مکه،و روشن بود که درچنین محلى نیز اطمینان و آسایشى براى مهاجرین وجود نداشت و ممکن بود مشرکین قریش بکمک حاکمان شام و تاجران‏سودجو و پر نفوذ آنجا بتوانند آنها را به مکه باز گردانند...
که در این جهت کشور حیرة و یمن نیز با آنجا مشترک بودند،و آنجاها نیز محل رفت و آمد کاروانهاى قریش و داد و ستد ومعاملات تجارتى آنها بود.
و بدین ترتیب معلوم مى‏شود جائى نزدیکتر و مطمئن‏تر ازحبشه نبود و بخصوص که پادشاه آنجا«اصحمة‏»مردى‏عدالت پیشه و اصلاح طلب بود،و از مسیحیان با ایمان و دانشمندبه شمار مى‏رفت،و چنانچه برخى از اهل تاریخ گفته‏اند:
امدادهاى غیبى هم کمک کرد و هنگامى که نخستین گروه ازمهاجرین براى سفر به حبشه به کنار دریاى احمر رسیدند یک‏کشتى به گل نشسته بود و هنگامى که آنها رسیدند از گل بیرون‏آمد و هر کدامیک از آنها توانستند با پرداخت نصف دینار کرایه‏خود را با آن کشتى به حبشه برسانند.
اهداف هجرت‏به حبشه
هدف اصلى رسول خدا تایید این سنت‏خدائى‏و امضاء این قانون الهى یعنى سنت هجرت بود که در میان پیامبران دیگرى چون ابراهیم و موسى و عیسى علیهم السلام وپیروانشان نیز سابقه داشت و این راه به روى آنها باز شده بود تاکسانى که نمى‏توانند آئین الهى خود را در میان دشمنان دین یادگرفته و انجام دهند مجبور نباشند زیر شکنجه‏هاى جانکاه وتحمل فشارهائى که غالبا طاقت آن را هم نداشتند صبر کنند وراه گریز و نجاتى هم نداشته باشند،بلکه براى آنها و همه‏انسانهاى مؤمن تاریخ این راه بعنوان یک قانون الهى و دستوردینى باز و بلکه گاهى بصورت الزامى واجب است که دین وآئین خود را برداشته و بجاى سالمتر و مطمئن‏ترى که بتوانند آن رانگهدارى کرده و از شر دشمنان آسوده باشند بروند و آزادانه و بااطمینان به انجام اعمال دینى و مراسم مذهبى خود بپردازند ونگران زندگى و روزى و وضع حال خود هم نباشند که سرزمین‏خدا فراخ و نعمتهاى الهى همه جا است و به گفته آن شاعرپارسى زبان:
نتوان مرد بسختى که در اینجا زادم×که بر و بحر فراخ است و آدمى بسیاراما هدف این هجرت تنها باین مطلب بسنده نمى‏شد وچنانچه معلوم است اهداف عالیه دیگرى هم در این هجرت‏مورد نظر بوده که از گستردگى آن و چهره‏هاى سرشناسى که‏در میان مهاجرین دیده مى‏شود این اهداف بدست مى‏آید... زیرا بگونه‏اى که در شرح ماجرا در صفحات آینده خواهیم‏خواند در میان مهاجرین افراد مستضعف و محروم و شکنجه‏شده‏اى چون عبد الله بن مسعود که از وابستگان قبائل بود و جزءآنها نبود کمتر به چشم مى‏خورد.
و بیشتر آنها از قبائل معروف و پر جمعیتى بودند که موردحمایت‏سران قبیله و افراد خود بودند و کسى نمى‏توانست‏به آنهاصدمه و آزارى برساند،مانند جعفر بن ابیطالب از بنى‏هاشم وعثمان بن عفان از بنى امیه،و عبد الله بن جحش و زبیر بن عوام ازبنى اسد،و عبد الرحمن بن عوف از بنى زهره و دیگران که هر کدام‏از قبائل معروف و سرشناس قریش مانند قبائل تیم و عدى وبنى عبد الدار و بنى مخزوم و غیره بودند و بلکه گاهى خود آنها نیزاز شخصیتهاى مورد احترام قبیله خود و یا قبائل دیگر بودند...
و از این گذشته اگر تنها این موضوع مورد هدف بوده خوب‏بود هنگامیکه ترس آنها برطرف مى‏شد و جاى امنى در کناررسول خدا(ص)در غیر شهر مکه پیدا مى‏کردند بازگشته و به‏زندگى در کنار رهبر اسلام و خویشان و نزدیکان خود ادامه‏مى‏دادند،در صورتیکه همانگونه که میدانیم و در بخشهاى آینده‏خواهیم خواند جمع زیادى از آنها مانند جعفر بن ابیطالب حدودپانزده سال در حبشه ماندند و پس از هجرت رسول خدا(ص)به‏مدینه و آماده شدن محیط آزاد و اسلامى براى تعلیم و تربیت و انجام مراسم دینى بازهم به توقف خود در آن سرزمین ادامه داده وتا سال هفتم هجرت در حبشه ماندند...
هدف عالى دیگرى هم که مى‏تواند مورد نظر قرار گرفته باشدهمان صدور اسلام و انقلاب اسلامى بکشورهاى همجوار و به‏خصوص کشور دست نخورده و آماده‏اى چون حبشه و به فرمایش‏رسول خدا«سرزمین صدق‏»که معلوم مى‏شود از آلودگیها وآمیزشهاى منحرف و کج‏به دور بوده و مرد خوش قلب و با صفا وپرقدرتى همچون نجاشى پادشاه حبشه بر آن حکومت مى‏کرده...
و این هم خود دستور و قانونى است که همه پیمبران الهى وپیروان آنها داشته و دارند که پیام حق را به هر وسیله که مى‏شودبگوش جهانیان برسانند و تبلیغ کنند،و بهترین وسیله براى این‏کار در آن روزها همین مسافرتها و هجرت‏ها بوده و همانگونه که‏میدانیم این هجرت از این نظر هم بسیار موفقیت آمیز بود و چنانچه‏مى‏خوانیم اینان توانستند مهمترین مرکز قدرت و تصمیم‏گیرى‏حبشه یعنى قلب شخص شاه حبشه را تسخیر نموده و او را مسلمان‏کنند...و براى قرنها اسلام را در سرزمین حبشه و کشورهاى‏همجوار آن پا برجا نمایند که هنوز هم مسلمانان زیادى در آنجاوجود دارند.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله هجرت پیامبر

دانلودمقاله داروهای مسکن ضروری

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله داروهای مسکن ضروری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
خوانندگانی که با برنامه‌های تلوزیونی انگلستان آشنا هستند احتمالاً نام برنامه ای به نام «دیسکهای جزیرة متروک» را شنیده اید. در این برنامه از افراد مشهور دعوت می‌شود تا برای سفری احتمالی به جزیره ای متروک 8 دیسک موسیقی، یک کتاب و یک شیئی نفیس انتخاب نمایند. افراد دلایل انتخاب خود را ذکر کرده و موسیقی‌های انتخاب آنها نیز در خلال برنامه پخش می‌شوند. این برنامه در واقع یک تصور بسیار رومانتیک ایجاد کرده و حال و هوایی خیالی دارد.
1) An Evidence Base for WHO “Essential Analegesics” Pain Clinical Updates Volume VIII, No.1, March 2001
رشد بی رویه جمعیت جهان و منابع محدود حدمات بهداشتی درمانی را در بسیاری از کشورها مشابه طب در جزیره متروک نموده است.
بسیاری از مردم جهان از چنین جزایر متروکی دور هستند اما در معرض فاکتورهای مختلف دیگری نیز مانند فقر، کمبود، تبعیض‌های اقتصادی، و یا فجایع (چه طبیعی و چه سیاسی) قرار دارند. افرادی که به چنین گروههایی خدمات بهداشتی ارایه می‌نمایند باید یک هستة مرکزی طب کم هزینه و در دسترس برای مواجهه با شرایطی که در طی طبابتشان ممکن است بوقوع بپیوندند ایجاد نمایند. روش‌ها و انتخاب‌های بسیاری در این زمینه وجود دارد: کتاب فاماکوپة مارتین دیل اشاره شده است که حدود 000/50 داروی مجاز و انحصاری وجود دارند. انتخاب یک گروه داروی موثر و مفید از بین این چنین مجموعة بزرگی کار بسیار مشکلی خواهد بود.
مفهوم «داروهای پایه» توسط سازمان بهداشت جهانی
نسبت داروهای پایه یا EDL گزارشی ارائه شده به بیست و هشتمین گردهمایی سازمان بهداشت جهانی در سال 1975 اقتباس شد تا دسترسی به داروهای مناسب توسط جمعیتی که با سیستم توزیع دسترسی محدودی داشتند آسان تر شود. هدف تهیه و تدارک لیست‌هایی مختلف براساس نیازهای بهداشتی منطقه ای در هر کشور بود. این فرم‌ها همگی توسط مشاوره با متخصصین بهداشت عمومی، فارماکولوژی پزشکی، مرتباً به روز می‌شود. در گردهمایی سالیانه WHO در سال 1975 قطع نامه ای بطور رسمی از دبیرکل درخواست کرد تا مدل اولیه داروهای ضروری را تهیه نماید. این لیست اولیه بطور مرتب در فواصل تقریباً دو سال یکبار مورد بازنگری قرار می‌گیرد. تازه ترین آن‌ها که بازنگری یکصد و دهمی است در نوامبر و دسامبر 1999 منتشر شده است.
3) Essential drugs list (EDL)
لیست داروهای ضروری از نظر سازمان جبهداشت جهانی به عنوان هستة مشترک طب برای پوشش اکثر نیازها اعلام شده است.
WHO برای اخذ تصمیمات و سیاستهای ملی که منجر به همکاری‌های منطقه ای شود تاکید دارد. اصول راهنمایی برای برنامه‌های مربوط به داروهای ضروری عبارتند از:
• فرم EDL اولیه باید به عنوان جیک نقطه شروع تلقی شود
• اسامی ژنریک تا حد امکان باید از مورد استفاده کرده و داروها همراه با یک اندکس اساسی انحصاری باشند.
• اطلاعات دارویی ذقیق و جامه باید همراه با لیست فوق ارایه شوند.
• کیفیت دارو، شامل ثبات و دسترسی بیولوژیکی اجزاء فعال آن باید بطور مرتب توسط مراجع و منابع عرضة داروهای ضروری آزمایش شوند.
• مقامات منطقه ای باید میزان تخصص لازم جهت تجویز و یا توزیع دارو در لیست هر کشور را مشخص نمایند. در بعضی کشورها داروهای لیست فوق در بیمارستان‌های آموزشی، مقادیر کمتری در بیمارستانهای منطقه‌ای و نیز مقادیر باز هم کمتری در درمانگاههای بهداشت عمومی عرضه می‌شود.
• موفقیت این رویکرد وابسته است به تامین ذخیره و توزیع مناسب و کارآمد دارو در تمام مراحل.
• در مواردی جهت انتخاب مناسب یک محصول بخصوص براساس احتیاجات منطقه‌ای احتیاج به انجام مطالعه و تحقیق بیشتر می‌باشد.
لیست داروهای ضروری نمونه
EDL نمونه شامل 27 قسمت مختلف است که براساس حروف الفبای انگلیسی مرتب شده اند. لیست کل شامل حدود 300 دارو همراه با دلایل انتخاب آنها در وب سایت پزشکی WHO موجود است. داروهای ضد درد موجود در این فرم در جدول یک ذکر شده اند. توصیه‌های ذکر شده نیز در رابطه با داروها و انواع موجود آنها می‌باشند. به عنوان مثال پاراستامل (استامینوفن) در انواع قرص‌های 100 تا 500 میلی گرمی، شیاف‌های 100 میلی گرمی و شربت 125 میلی گرمی در میلی لیتری عرضه می‌شود. داروهای به خصوص که توسط ستاره مشخص شده اند نمونه‌هایی از گروه‌های درمانی هستند. بقیة داروهای یک گروه می‌توانند به عنوان جایگزین مصرف شوند. لیست‌های فوق، که توسط اتفاق آراء تهیه می‌شوند، گاهی نکات جالب نیز در بر دارند.
در طی سالهای گذشته WHO رو به رویکردی بر پایة شواهد و دلایل آورده است. در حال حاضر گزارشی ابتکاری که دلایل و شواهدی که EDL را تعریف کند در حال تهیه و گردآوری است. بعنوان مثال جدول 1 مناطقی را نشان می‌دهد که مطالعات کنترله اتفاقی یا RCT و یا بازنگری کلی در آنها انجام شده، همچنین مناطقی را که احتیاج به تحقیقات بیشتری دارند و همچنین مناطقی که شواهد قوی تری برای یکی از چند داروی مشابه را نشان می‌دهند نیز ذکر کرده است. این اطلاعات از دو منبع جمع آوری شده اند، کتابخانه کاکرن و فهرست آکسفورد از بازنگری‌های جامعی که در وب سایت واحد تحقیقات درد وجود دارد. این وب سایت جزو شبکة جامع اینترنتی درد آکسفور است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  10  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله داروهای مسکن ضروری