اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله حضرت ابراهیم

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله حضرت ابراهیم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

ادوار نبوت:دوره ی سوم نبوت
لقب:خلیل ا...
معنای اسم:ابراهیم یا ابرام بزبان عبری به معنی پدر عالی است.
پدر:تارخ
مادر:ورقه
تاریخ ولادت:۳۳۲۳ سال بعد از هبوت آدم.
مدت عمر:۱۷۵ سال
بعثت:آن حضرت دربابل مبعوث شد.
محل دفن:در شهر خلیل الرحمان واقع در کشور فلسطین.
نسب:ابراهیم بن تارخ بن ناحور بن سروج بن رعوبن فالج بن عابربن شالخ بن ارفخشد بن سام بن نوح(ع).
تعداد فرزندان:بروایتی آن حضرت ۱۳ فرزند داشت.
مختصری از زندگینامه حضرت‌ ابراهیم‌(ع‌)
آن‌ حضرت‌ در زمان‌ نمرود که‌ در عجم‌ به‌ کیکاوس‌ معروف‌ بود،زندگى‌ مى‌ کرد.نمرود مردى‌ باقوت‌ وحشمت‌ بود.سپاه‌ بسیار داشت‌ ودر سرزمین‌ بابل‌ آن‌زمان‌ وکوفه‌ زمان‌ ما حکومت‌ مى‌ کرد.چهارصد صندلى‌ طلا داشت‌ که‌ برروى‌ هریک‌جادوگرى‌ نشسته‌ وجادو مى‌ نمود.او یکشب‌ در خواب‌ دید که‌ ستاره‌اى‌ در افق‌پدیدار شد ونورش‌ بر نورخورشید غلبه‌ نمود.نمرود وحشت‌ زده‌ از خواب‌ بیدار شدو جادوگران‌ را احضار نموده‌ وتعبیر خواب‌ خود را از آنان‌ جویا شد.گفتند طفلى‌ دراین‌ سال‌ متولد مى‌ شود که‌ سلطنت‌ تو بدست‌ او نابود مى‌ شود.وهنوز آن‌ طفل‌ ازصلب‌ پدر به‌ رحم‌ مادر منتقل‌ نشده‌ است‌.نمرود دستور داد که‌ بین‌ زنان‌ ومردان‌جدایى‌ اندازند و کودکى‌ که‌ در آن‌ سال‌ متولد میشود،اگر پسر است‌،بکشند.واگردختر است‌،باقى‌ بگذارند.تارخ‌ که‌ یکى‌ از مقربّان‌ نمرود بود شبى‌ پنهانى‌ نزدهمسرش‌ رفت‌ ونطفه‌ ابراهیم‌ بسته‌ شد.هنگام‌ تولد کودک‌،مادر ابراهیم‌ (ع‌) به‌ داخل‌غارى‌ رفت‌ وابراهیم‌ (ع‌) در آنجا متولد شد.مادر،کودکش‌ را درغار گذاشت‌ وبه‌ شهرمراجعت‌ نمود.او همه‌ روزه‌ به‌ غار مى‌ رفت‌ وبه‌ فرزندش‌ شیر مى‌ داد وبرمى‌ گشت‌.رشد یک‌ روز آن‌ حضرت‌ مطابق‌ یکماه‌ کودکان‌ دیگر بود.پانزده‌ سال‌ گذشت‌ودراین‌ مدت‌ ابراهیم‌ (ع‌) جوانى‌ قوى‌ شده‌ بود.روزى‌ با مادرش‌ به‌ طرف‌ شهرحرکت‌ کردند .در راه‌ به‌ گله‌ شترى‌ رسیدند.ابراهیم‌ (ع‌)از مادر پرسید:خالق‌ اینهاکیست‌؟گفت‌ آنکه‌ آنهارا خلق‌ کرد و رزق‌ مى‌ دهد وبزرگ‌ مى‌ نماید.ابراهیم‌ (ع‌) درشهر با گروههاى‌ بت‌ پرست‌ وارد بحث‌ مى‌ شد وآنها را محکوم‌ مى‌ نمود.واقرار به‌خداى‌ نادیده‌ کرد.به‌ مصداق‌ آیه‌ شریفه‌ «فلما جن‌ّ علیه‌ اللیل‌ راى‌ کوکباً...» چون‌ مذاهب‌ آنهاراباطل‌ دید وباطل‌ نمود،فرمود: انّى‌ وجهّت‌وجهى‌ ...» بعد ابراهیم‌ (ع‌) را به‌ دربار نمرود بردند.نمرود مرد زشترویى‌ بود ولى‌ دراطرافش‌ غلامان‌ وکنیزان‌ زیبا بودند.ابراهیم‌ (ع‌) از عمویش‌ آذر پرسید:اینها چه‌کسى‌ هستند؟آذر گفت‌ اینها غلامان‌ وکنیزان‌ وبندگان‌ نمرودند! ابراهیم‌ (ع‌) تبسمى‌ کردوگفت‌ چگونه‌ است‌ که‌ بندگان‌ و کنیزان‌ و غلامان‌ از خدایشان‌ زیباترند؟آذر گفت‌از این‌ حرفها نزن‌ که‌ تورا مى‌ کشند.آمده‌ است‌ که‌ آذر بت‌ مى‌ ساخت‌ وبه‌ ابراهیم‌ (ع‌)مى‌ داد تا بفروشدوابراهیم‌ (ع‌) هم‌ طناب‌ به‌ پاى‌ بتها مى‌ بست‌ ومى‌ گفت‌:بیاییدخدایى‌ را بخرید که‌ نمى‌ خورد و نمى‌ بیند و نمى‌ آشامد و نه‌ نفعى‌ مى‌ رساند ونه‌ضررى‌ !با این‌ تعریف‌ ابراهیم‌ (ع‌) کسى‌ بتها را نمى‌ خرید.وبتها را به‌ نزد آذر برمى‌ گرداند.
بت‌ شکن‌ دربتخانه‌
نمرودیان‌ سالى‌ دوبار در فروردین‌ جشن‌ مى‌ گرفتند.در یکى‌ از جشنها موقع‌خروج‌ از شهر،آذر به‌ ابراهیم‌ (ع‌)پیشنهاد نمود که‌ او هم‌ به‌ جشن‌ برودتا شاید جشن‌آنهارا تماشاکرده‌ وزبان‌ از بدگویى‌ بتها بردارد.ولى‌ روز بعد موقع‌ رفتن‌،ابراهیم‌(ع‌)گفت‌ من‌ مریض‌ هستم‌!لذا همه‌ با زینت‌ تمام‌ از شهر بیرون‌ رفتند بجز ابراهیم‌ (ع‌)که‌ تبرى‌ برداشت‌ و به‌ بتخانه‌ رفت‌ وهمه‌ بتهارا شکست‌.سپس‌ تبر را بر دوش‌ بت‌بزرگ‌انداخت‌. «فجعلهم‌ جُذاذاً الاّ کبیراً لهم‌» همه‌ بتهارا خورد کرد مگر بُت‌بزرگ‌ را.وقتى‌ نمرود ونمرودیان‌ باز گشتند وبه‌ بتخانه‌ آمدند تا خود را تبرک‌کنند،همه‌ بتهارا شکسته‌ دیدند غیر از بُت‌ بزرگ‌.به‌ روایتى‌ شیطان‌ به‌ آنها اطلاع‌ دادکه‌ ابراهیم‌ (ع‌)خدایان‌ شمارا شکسته‌ است‌.صداى‌ ناله‌ وفریاد مردم‌ بلند شد.نزدنمرود رفتند که‌اى‌ نمرود!خدایان‌ مارا شکسته‌اند.نمرود دستور داد تا به‌ هرکه‌ شک‌دارید نزد من‌ بیاورید.همه‌ گفتند کار ابراهیم‌ (ع‌) است‌.حضرت‌ را احضار کردندوبه‌او گفتند: «أ انت‌ فعلت‌َ هذا بآلهتنا یاابراهیم‌قال‌ بل‌ فعلهم‌ کبیرهم‌ هذافاسئلوهم‌ اِن‌ کانوا ینطقون‌»» آیا تو این‌ عمل‌ را نسبت‌ به‌ خدایان‌ مابجاآوردى‌ ؟گفت‌ بت‌ بزرگ‌ این‌ کار را کرده‌ است‌ از او بپرسید اگر حرف‌ مى‌ زند!نمرودیان‌ گفتند اى‌ ابراهیم‌ (ع‌) این‌ بتها سخن‌ نمى‌ گویند.سپس‌ همگى‌ خجل‌وشرمنده‌ و سر به‌ زیر انداختند.بعد ابراهیم‌ (ع‌)فرمود چیزى‌ را عبادت‌ مى‌ کنید که‌نه‌ نفعى‌ مى‌ رساند ونه‌ ضررو نه‌ حرف‌ مى‌ زند.چون‌ نمرودیان‌ از جواب‌ عاجزشدند،همگى‌ گفتند اگر کمک‌ کار خدایان‌ خود هستید،ابراهیم‌ (ع‌) رابسوزانید.نمرود دستور داد دیواره‌اى‌ در دامنه‌ کوه‌ درست‌ کردند وبمدت‌ یکماه‌هیزم‌ آورده‌ ودر آن‌ قرار دادند تا پرشد.بعد گفتند چگونه‌ ابراهیم‌ (ع‌) رادر آتش‌بیاندازیم‌؟شیطان‌ بصورت‌ آدمى‌ ظاهر شد وگفت‌ منجنیق‌ بسازید!تا آن‌ زمان‌منجنیق‌ نساخته‌ بودند وشیطان‌ هنگامیکه‌ به‌ آسمانها راه‌ داشت‌ از جهنم‌ دیدار کرده‌ودیده‌ بود جهنمیان‌ را با منجنیق‌ درون‌ آتش‌ مى‌ اندازند،یاد گرفته‌ بود.لذا به‌ آنها یادداد که‌ چگونه‌ این‌ وسیله‌ را بسازند.چهارصد نفر آمدند وهردونفر یک‌ طناب‌ راگرفتند و ابراهیم‌ (ع‌) را بالا بردند.در این‌ هنگام‌ در میان‌ فرشتگان‌ غلغله‌اى‌ افتاد وبه‌پیشگاه‌ الهى‌ عرضه‌ کردند که‌ خدایا از شرق‌ تا غرب‌ یکنفر،تورا عبادت‌ مى‌ کندواوراهم‌ که‌ مى‌ خواهند بسوزانند.دستور بده‌ تا اورا یارى‌ کنیم‌.خطاب‌ آمد:بروید اگراز شما یارى‌ خواست‌ اورا کمک‌ کنید.ابتدا ملک‌ باد نزد ابراهیم‌ (ع‌) آمد وگفت‌:من‌موکل‌ باد هستم‌.اگر امر بفرمائید به‌ باد امر کنم‌ تا آتش‌ را به‌ خانه‌ نمرود ببرد ونمرودیان‌ را بسوزاند.ابراهیم‌ (ع‌)فرمود پناه‌ من‌ خداست‌ وبتو نیازى‌ ندارم‌.ملک‌ ابرآمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!اجازه‌ بده‌ تا به‌ ابر امر کنم‌ آتش‌ را خاموش‌ کند.ابراهیم‌(ع‌)گفت‌ امر خود را به‌ خداى‌ نادیده‌ واگذاردم‌.ملک‌ کوه‌ آمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!اجازه‌ بده‌ کوه‌ بابل‌ را بر سرشان‌ خراب‌ نمایم‌ وهمه‌ را هلاک‌ کنم‌.ابراهیم‌ (ع‌)گفت‌ بتو نیز محتاج‌ نیستم‌.بعد جبرئیل‌ آمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!هیچ‌ احتیاجى‌ ندارى‌ ؟گفت‌ دارم‌ اما نه‌ بتو.گفت‌ به‌ که‌ دارى‌ ؟گفت‌ او از همه‌ بهتر به‌ حال‌ من‌ آگاه‌است‌.بعد از آن‌ از طرف‌ خدا ندا آمد: «یانار کونى‌ برداً وسلاماً على‌ ابراهیم‌»
ابراهیم‌ از پیامبرانى‌ است‌ که‌ خداوند او را بیش‌ از دیگران‌ با عظمت‌ یاد نموده‌است‌ واو را با القابى‌ چون‌ :حنیف‌،مسلم‌، حلیم‌، اوّاه‌، منیب‌،صدیق‌یاد کرده‌ و بااوصافى‌ چون‌:شاکرو سپاسگزار نعمتهاى‌ خداوند،قانت‌ و مطیع‌ خالق‌ توانا،داراى‌ قلب‌ سلیم‌،عامل‌ و فرمانبردار کامل‌ خدا،بنده‌ مؤمن‌ و نیکوکار،شایسته‌ و صالح‌درگاه‌ خدا و...وى‌ را ستوده‌ است‌.و به‌ منصبهایى‌ چون‌:امامت‌ وپیشوائى‌ مردم‌،برگزیده‌ در دوجهان‌ و خلیل‌ اللهى‌ مفتخر داشته‌ است‌.
از جمله‌ الطاف‌ الهى‌ بر ابراهیم‌ آنست‌ که‌:
او را از پیامبران‌ اولوا العزم‌ قرار داد.
پیامبرى‌ را در ذریه‌ او قرار داد.
علم‌ وحکمت‌ وشریعت‌ بوى‌ داده‌ است‌.
اورا امّت‌ واحده‌ خواند.
و خانه‌ کعبه‌ بدست‌ او تجدید بنا شد.
مقام‌ امامت‌ به‌ او تفویض‌ شد
مدت‌ عمر ابراهیم‌ دویست‌ سال‌ بوده‌ و در شهر خلیل‌ الرحمن‌ فلسطین‌ اشغالى‌ مدفون‌ است‌.
ابراهیم در قرآن
به‌ قسمتى‌ از گفتگوى‌ ابراهیم‌ با نمرودیان‌ توجه‌ نمائید:
«ابراهیم‌ به‌ پدرش‌ گفت‌:چراچیزى‌ که‌ نمى‌ شنود و نمى‌ بیند و تورا از چیزى‌ بى‌ نیاز نمى‌ کند را عبادت‌ مى‌ کنى‌ ؟اى‌ پدر!من‌ به‌ دانشى‌ مطلع‌ شده‌ام‌ که‌ تو به‌ آن‌دست‌ نیافته‌اى‌ .پس‌ از من‌ پیروى‌ کن‌ تا تورا به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ کنم‌.اى‌ پدر!شیطان‌ را نپرست‌ که‌ شیطان‌ معصیت‌ خدا را نمود.اى‌ پدر!من‌ مى‌ ترسم‌ تو دچارعذاب‌ الهى‌ شوى‌ وجزو یاران‌ شیطان‌ گردى‌ !پدرش‌ جواب‌ داد:آیا از خدایان‌ من‌رویگردان‌ شده‌اى‌ ؟اگر دست‌ از این‌ حرفها برندارى‌ تورا سنگسار مى‌ کنم‌!وتورا ازخود مى‌ رانم‌!ابراهیم‌ گفت‌ با تو خداحافظى‌ نموده‌ واز خدا برایت‌ طلب‌ آمرزش‌مى‌ نمایم‌ که‌ خدا به‌ من‌ مهربان‌ است‌. واز شما و معبودانتان‌ دورى‌ مى‌ کنم‌ و خداى‌ واحد را مى‌ خوانم‌ تا شاید با این‌ دعا از درگاه‌ خدا دور نشوم‌»
«ابراهیم‌ به‌ پدرش‌ وقوم‌ پدرش‌ گفت‌:این‌ تندیسها چیست‌ که‌ به‌ آنها روى‌ آورده‌ وآنها را عبادت‌ مى‌ کنید؟گفتند:پدران‌ ما اینها را عبادت‌ مى‌ کردند.ابراهیم‌گفت‌:شما وپدرانتان‌ در گمراهى‌ آشکار بودید.گفتند:آیا براى‌ ما حق‌ آورده‌اى‌ یا ازبازیگرانى‌ ؟ابراهیم‌ گفت‌ خداى‌ شما پروردگار آسمانها وزمین‌ است‌ که‌ آنها را آفریده‌ومن‌ بر این‌ مطلب‌ شهادت‌ مى‌ دهم‌.بخداقسم‌:وقتى‌ نبودید براى‌ بتهاى‌ شما چاره‌اى‌ خواهم‌ اندیشید!پس‌ به‌ بتخانه‌ رفته‌ وبتهاى‌ آنان‌ را بجز بت‌ بزرگ‌ را تا شاید سراغ‌ اوبروند شکست‌.»
«ابراهیم‌ به‌ آنها گفت‌:آیا غیر از خدا،چیزى‌ را مى‌ پرستید که‌ نه‌ به‌ شما سودى‌ دارد ونه‌ ضرر؟اُف‌ بر شما وبتهایتان‌ چرا تعقل‌ نمى‌ کنید؟آنها گفتند که‌ :او رابسوزانید وخدایانتان‌ را یارى‌ کنید اگر کمک‌ کننده‌ به‌ خدایانتان‌ هستید!»
«ابراهیم‌ به‌ پدرش‌ و قومش‌ گفت‌:چه‌ مى‌ پرستید؟گفتند:بتانى‌ را مى‌ پرستیم‌ وپیوسته‌ سر بر آستانشان‌ داریم‌.ابراهیم‌ گفت‌:آیا وقتى‌ آنها را صدا مى‌ زنید صداى‌ شما را مى‌ شنودند؟آیا سود وزیانى‌ براى‌ شما دارند؟آنها گفتند:بلکه‌ پدرانمان‌ را این‌چنین‌ یافته‌ایم‌.ابراهیم‌ گفت‌ آیا نمى‌ دانید که‌ بتهاى‌ شما وپدرانتان‌ با من‌ دشمن‌منند.ولى‌ پروردگار عالمیان‌ کسى‌ است‌ که‌ مرا آفرید و هدایت‌ کرد.او کسى‌ است‌ که‌غذا وآشامیدنى‌ به‌ من‌ مى‌ دهد.و چون‌ مریض‌ شوم‌ مرا شفا مى‌ دهد و امیدوارم‌ که‌روز قیامت‌ خطاهاى‌ مرا ببخشد.»
«ابراهیم‌ به‌ پدرش‌ گفت‌:چرا چیزى‌ که‌ نمى‌ شنود و نمى‌ بیند و تورا از چیزى‌ بى‌ نیاز نمى‌ کند را عبادت‌ مى‌ کنى‌ ؟اى‌ پدر!من‌ به‌ دانشى‌ مطلع‌ شده‌ام‌ که‌ تو به‌ آن‌دست‌ نیافته‌اى‌ .پس‌ از من‌ پیروى‌ کن‌ تا تورا به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ کنم‌.اى‌ پدر!شیطان‌ را نپرست‌ که‌ شیطان‌ معصیت‌ خدا را نمود.اى‌ پدر!من‌ مى‌ ترسم‌ تو دچارعذاب‌ الهى‌ شوى‌ وجزو یاران‌ شیطان‌ گردى‌ !پدرش‌ جواب‌ داد:آیا از خدایان‌ من‌رویگردان‌ شده‌اى‌ ؟اگر دست‌ از این‌ حرفها برندارى‌ تورا سنگسار مى‌ کنم‌!وتورا ازخود مى‌ رانم‌!ابراهیم‌ گفت‌ با تو خداحافظى‌ نموده‌ واز خدا برایت‌ طلب‌ آمرزش‌مى‌ نمایم‌ که‌ خدا به‌ من‌ مهربان‌ است‌. واز شما و معبودانتان‌ دورى‌ مى‌ کنم‌ و خداى‌ واحد را مى‌ خوانم‌ تا شاید با این‌ دعا از درگاه‌ خدا دور نشوم‌»
پیروزى‌ ابراهیم‌(ع‌)بر نمرودیان
آن‌ حضرت‌ در زمان‌ نمرود که‌ در عجم‌ به‌ کیکاوس‌ معروف‌ بود،زندگى‌ مى‌ کرد.نمرود مردى‌ باقوت‌ وحشمت‌ بود.سپاه‌ بسیار داشت‌ ودر سرزمین‌ بابل‌ آن‌زمان‌ وکوفه‌ زمان‌ ما حکومت‌ مى‌ کرد.چهارصد صندلى‌ طلا داشت‌ که‌ برروى‌ هریک‌جادوگرى‌ نشسته‌ وجادو مى‌ نمود.او یکشب‌ در خواب‌ دید که‌ ستاره‌اى‌ در افق‌پدیدار شد ونورش‌ بر نورخورشید غلبه‌ نمود.نمرود وحشت‌ زده‌ از خواب‌ بیدار شدو جادوگران‌ را احضار نموده‌ وتعبیر خواب‌ خود را از آنان‌ جویا شد.گفتند طفلى‌ دراین‌ سال‌ متولد مى‌ شود که‌ سلطنت‌ تو بدست‌ او نابود مى‌ شود.وهنوز آن‌ طفل‌ ازصلب‌ پدر به‌ رحم‌ مادر منتقل‌ نشده‌ است‌.نمرود دستور داد که‌ بین‌ زنان‌ ومردان‌جدایى‌ اندازند و کودکى‌ که‌ در آن‌ سال‌ متولد میشود،اگر پسر است‌،بکشند.واگردختر است‌،باقى‌ بگذارند.تارخ‌ که‌ یکى‌ از مقربّان‌ نمرود بود شبى‌ پنهانى‌ نزدهمسرش‌ رفت‌ ونطفه‌ ابراهیم‌ بسته‌ شد.هنگام‌ تولد کودک‌،مادر ابراهیم‌ (ع‌) به‌ داخل‌غارى‌ رفت‌ وابراهیم‌ (ع‌) در آنجا متولد شد.مادر،کودکش‌ را درغار گذاشت‌ وبه‌ شهرمراجعت‌ نمود.او همه‌ روزه‌ به‌ غار مى‌ رفت‌ وبه‌ فرزندش‌ شیر مى‌ داد وبرمى‌ گشت‌.رشد یک‌ روز آن‌ حضرت‌ مطابق‌ یکماه‌ کودکان‌ دیگر بود.پانزده‌ سال‌ گذشت‌ودراین‌ مدت‌ ابراهیم‌ (ع‌) جوانى‌ قوى‌ شده‌ بود.روزى‌ با مادرش‌ به‌ طرف‌ شهرحرکت‌ کردند .در راه‌ به‌ گله‌ شترى‌ رسیدند.ابراهیم‌ (ع‌)از مادر پرسید:خالق‌ اینهاکیست‌؟گفت‌ آنکه‌ آنهارا خلق‌ کرد و رزق‌ مى‌ دهد وبزرگ‌ مى‌ نماید.ابراهیم‌ (ع‌) درشهر با گروههاى‌ بت‌ پرست‌ وارد بحث‌ مى‌ شد وآنها را محکوم‌ مى‌ نمود.واقرار به‌خداى‌ نادیده‌ کرد.به‌ مصداق‌ آیه‌ شریفه‌ «فلما جن‌ّ علیه‌ اللیل‌ راى‌ کوکباً...» چون‌ مذاهب‌ آنهاراباطل‌ دید وباطل‌ نمود،فرمود: انّى‌ وجهّت‌وجهى‌ ...» بعد ابراهیم‌ (ع‌) را به‌ دربار نمرود بردند.نمرود مرد زشترویى‌ بود ولى‌ دراطرافش‌ غلامان‌ وکنیزان‌ زیبا بودند.ابراهیم‌ (ع‌) از عمویش‌ آذر پرسید:اینها چه‌کسى‌ هستند؟آذر گفت‌ اینها غلامان‌ وکنیزان‌ وبندگان‌ نمرودند! ابراهیم‌ (ع‌) تبسمى‌ کردوگفت‌ چگونه‌ است‌ که‌ بندگان‌ و کنیزان‌ و غلامان‌ از خدایشان‌ زیباترند؟آذر گفت‌از این‌ حرفها نزن‌ که‌ تورا مى‌ کشند.آمده‌ است‌ که‌ آذر بت‌ مى‌ ساخت‌ وبه‌ ابراهیم‌ (ع‌)مى‌ داد تا بفروشدوابراهیم‌ (ع‌) هم‌ طناب‌ به‌ پاى‌ بتها مى‌ بست‌ ومى‌ گفت‌:بیاییدخدایى‌ را بخرید که‌ نمى‌ خورد و نمى‌ بیند و نمى‌ آشامد و نه‌ نفعى‌ مى‌ رساند ونه‌ضررى‌ !با این‌ تعریف‌ ابراهیم‌ (ع‌) کسى‌ بتها را نمى‌ خرید.وبتها را به‌ نزد آذر برمى‌ گرداند.

 

بت‌ شکن‌ دربتخانه‌
نمرودیان‌ سالى‌ دوبار در فروردین‌ جشن‌ مى‌ گرفتند.در یکى‌ از جشنها موقع‌خروج‌ از شهر،آذر به‌ ابراهیم‌ (ع‌)پیشنهاد نمود که‌ او هم‌ به‌ جشن‌ برودتا شاید جشن‌آنهارا تماشاکرده‌ وزبان‌ از بدگویى‌ بتها بردارد.ولى‌ روز بعد موقع‌ رفتن‌،ابراهیم‌(ع‌)گفت‌ من‌ مریض‌ هستم‌!لذا همه‌ با زینت‌ تمام‌ از شهر بیرون‌ رفتند بجز ابراهیم‌ (ع‌)که‌ تبرى‌ برداشت‌ و به‌ بتخانه‌ رفت‌ وهمه‌ بتهارا شکست‌.سپس‌ تبر را بر دوش‌ بت‌بزرگ‌انداخت‌. «فجعلهم‌ جُذاذاً الاّ کبیراً لهم‌» همه‌ بتهارا خورد کرد مگر بُت‌بزرگ‌ را.وقتى‌ نمرود ونمرودیان‌ باز گشتند وبه‌ بتخانه‌ آمدند تا خود را تبرک‌کنند،همه‌ بتهارا شکسته‌ دیدند غیر از بُت‌ بزرگ‌.به‌ روایتى‌ شیطان‌ به‌ آنها اطلاع‌ دادکه‌ ابراهیم‌ (ع‌)خدایان‌ شمارا شکسته‌ است‌.صداى‌ ناله‌ وفریاد مردم‌ بلند شد.نزدنمرود رفتند که‌اى‌ نمرود!خدایان‌ مارا شکسته‌اند.نمرود دستور داد تا هرکه‌ راشک‌دارید نزد من‌ بیاورید.همه‌ گفتند کار ابراهیم‌ (ع‌) است‌.حضرت‌ را احضار کردندوبه‌او گفتند: «أ انت‌ فعلت‌َ هذا بآلهتنا یاابراهیم‌قال‌ بل‌ فعلهم‌ کبیرهم‌ هذافاسئلوهم‌ اِن‌ کانوا ینطقون‌»» آیا تو این‌ عمل‌ را نسبت‌ به‌ خدایان‌ مابجاآوردى‌ ؟گفت‌ بت‌ بزرگ‌ این‌ کار را کرده‌ است‌ از او بپرسید اگر حرف‌ مى‌ زند!نمرودیان‌ گفتند اى‌ ابراهیم‌ (ع‌) این‌ بتها سخن‌ نمى‌ گویند.سپس‌ همگى‌ خجل‌وشرمنده‌ و سر به‌ زیر انداختند.بعد ابراهیم‌ (ع‌)فرمود چیزى‌ را عبادت‌ مى‌ کنید که‌نه‌ نفعى‌ مى‌ رساند ونه‌ ضررو نه‌ حرف‌ مى‌ زند.چون‌ نمرودیان‌ از جواب‌ عاجزشدند،همگى‌ گفتند اگر کمک‌ کار خدایان‌ خود هستید،ابراهیم‌ (ع‌) رابسوزانید.نمرود دستور داد دیواره‌اى‌ در دامنه‌ کوه‌ درست‌ کردند وبمدت‌ یکماه‌هیزم‌ آورده‌ ودر آن‌ قرار دادند تا پرشد.بعد گفتند چگونه‌ ابراهیم‌ (ع‌) رادر آتش‌بیاندازیم‌؟شیطان‌ بصورت‌ آدمى‌ ظاهر شد وگفت‌ منجنیق‌ بسازید!تا آن‌ زمان‌منجنیق‌ نساخته‌ بودند وشیطان‌ هنگامیکه‌ به‌ آسمانها راه‌ داشت‌ از جهنم‌ دیدار کرده‌ودیده‌ بود جهنمیان‌ را با منجنیق‌ درون‌ آتش‌ مى‌ اندازند،یاد گرفته‌ بود.لذا به‌ آنها یادداد که‌ چگونه‌ این‌ وسیله‌ را بسازند.چهارصد نفر آمدند وهردونفر یک‌ طنبا را گرفتندو ابراهیم‌ (ع‌) را بالا بردند.در این‌ هنگام‌ در میان‌ فرشتگان‌ غلغله‌اى‌ افتاد وبه‌ پیشگاه‌الهى‌ عرضه‌ کردند که‌ خدایا از شرق‌ تا غرب‌ یکنفر،تورا عبادت‌ مى‌ کند واوراهم‌ که‌مى‌ خواهند بسوزانند.دستور بده‌ تا اورا یارى‌ کنیم‌.خطاب‌ آمد:بروید اگر از شمایارى‌ خواست‌ اورا کمک‌ کنید.ابتدا ملک‌ باد نزد ابراهیم‌ (ع‌) آمد وگفت‌:من‌ موکل‌باد هستم‌.اگر امر بفرمائید به‌ باد امر کنم‌ تا آتش‌ را به‌ خانه‌ نمرود ببرد و نمرودیان‌ رابسوزاند.ابراهیم‌ (ع‌)فرمود پناه‌ من‌ خداست‌ وبتو نیازى‌ ندارم‌.ملک‌ ابر آمد وگفت‌اى‌ ابراهیم‌!اجازه‌ بده‌ تا به‌ ابر امر کنم‌ آتش‌ را خاموش‌ کند.ابراهیم‌ (ع‌)گفت‌ امر خودرا به‌ خداى‌ نادیده‌ واگذاردم‌.ملک‌ کوه‌ آمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!اجازه‌ بده‌ کوه‌ بابل‌ رابر سرشان‌ خراب‌ نمایم‌ وهمه‌ را هلاک‌ کنم‌.ابراهیم‌ (ع‌) گفت‌ بتو نیز محتاج‌نیستم‌.بعد جبرئیل‌ آمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!هیچ‌ احتیاجى‌ ندارى‌ ؟گفت‌ دارم‌ اما نه‌بتو.گفت‌ به‌ که‌ دارى‌ ؟گفت‌ او از همه‌ بهتر به‌ حال‌ من‌ آگاه‌ است‌.بعد از آن‌ از طرف‌خدا ندا آمد: «یانار کونى‌ برداً وسلاماً على‌ ابراهیم‌» ابن‌ عباس‌ گفت‌ اگر خدانمى‌ فرمود سلاماً آتش‌ چنان‌ سرد مى‌ شد که‌ ابراهیم‌ (ع‌)از سرما هلاک‌مى‌ گردید.پس‌ به‌ فرشتگان‌ امر نمود تا بازوى‌ ابراهیم‌ (ع‌) را گرفتند وآهسته‌ در میان‌آتش‌ قرار دادند ودرمیان‌ آتش‌،چشمه‌هاى‌ آب‌ آفرید.آمده‌ است‌ که‌ نمرودیان‌ هرچه‌مى‌ کردند ابراهیم‌ (ع‌) را داخل‌ آتش‌ بیاندازند ابراهیم‌ (ع‌) نمى‌ افتاد.شیطان‌ بصورت‌آدمى‌ به‌ آنها گفت‌ دو زن‌ عریان‌ نزدیک‌ منجنیق‌ بردند.یک‌ مرتبه‌ ابراهیم‌ (ع‌) داخل‌آتش‌ افتاد.علت‌ را از شیطان‌ پرسیدند گفت‌ دو ملکى‌ که‌ ابراهیم‌ (ع‌) را گرفته‌ بودندبا دیدن‌ دوزن‌ عریان‌،از ترس‌ خداوند بر خود پیچیدند واز ابراهیم‌ (ع‌)غافل‌شدند.ابراهیم‌ (ع‌)چهل‌ روز در آن‌ حال‌ بود سپس‌ از آتش‌ خارج‌ شده‌ وبطرف‌ شام‌حرکت‌ کرد.در راه‌ به‌ شهر فزان‌ رسید.دید که‌ مردم‌ شهر همه‌ زینت‌ مى‌ کنند.علت‌ راپرسید.گفتند که‌ شاه‌ ما دخترى‌ دارد که‌ در زیبائى‌ بى‌ نظیر است‌.اما هرچه‌ از طرف‌پادشاهان‌ براى‌ او خواستگار آمده‌ است‌،قبول‌ نمى‌ کند.وگفته‌ کسى‌ را که‌ خودبخواهم‌ بشوهرى‌ انتخاب‌ مى‌ نمایم‌.هشت‌ روز است‌ که‌ مردان‌ اینجا خود را زینت‌کرده‌اند ودختر هم‌ آنهارا تماشا مى‌ کند شاید یکى‌ را بپسندد!ولى‌ تاکنون‌ کسى‌ راانتخاب‌ نکرده‌ است‌.ابراهیم‌ (ع‌)با لباس‌ پشمینه‌ در کنار میدانى‌ نشست‌.
ناگاه‌ دخترترنج‌ بدست‌ ولباس‌ کذایى‌ پوشیده‌،با تعدادى‌ کنیز بطرف‌ آنجا آمدند.
ازدواج‌ ابراهیم‌(ع‌)
چون‌ نور محمدى‌ (ص‌)رادر پیشانى‌ ابراهیم‌ (ع‌) مشاهده‌ کرد،ترنج‌ را بطرف‌ ابراهیم‌(ع‌) رها کرد ورفت‌.پس‌ غلامان‌ آمدند و ابراهیم‌ (ع‌) را نزد شاه‌ بردند.شاه‌ تا ابراهیم‌(ع‌) را دید ،گفت‌ دخترم‌!شوهر خوبى‌ انتخاب‌ کردى‌ .پس‌ دختر که‌ ساره‌ نام‌ داشت‌به‌ عقد ابراهیم‌ (ع‌) درآمد.بعد از چندى‌ ابراهیم‌ (ع‌) به‌ همراه‌ ساره‌ حرکت‌ کردندوبه‌ شهر خمس‌ رسیدند.طبق‌ دستور شاه‌ آنجا یک‌ پنج‌ اموال‌ مسافرین‌ رابزورمى‌ گرفتند. ابراهیم‌ (ع‌) ساره‌ را در صندوقى‌ قرار داده‌ بود تا از نامحرمان‌ حفظ‌شود.مأمورین‌ شاه‌ ابراهیم‌ (ع‌) وصندوق‌ را نزد شاه‌ بردند.شاه‌ از ابراهیم‌ (ع‌) پرسیداین‌ زن‌ کیست‌؟ابراهیم‌ (ع‌) گفت‌ خواهرم‌ است‌.شاه‌ خواست‌ به‌ ساره‌ جسارتى‌ کندکه‌ ناگاه‌ زمین‌ اورادر برگرفت‌.از ابراهیم‌ (ع‌) خواهش‌ کرد که‌ اورا آزاد کند.ابراهیم‌ (ع‌)هم‌ دعا کرد وزمین‌ اورا رها نمود.شاه‌ کنیزى‌ داشت‌ که‌ آن‌ را به‌ ساره‌ بخشید.وگفت‌:هااجرک‌. یعنى‌ این‌ پاداش‌ ت‌.دیگر نام‌ کنیز هاجر شد.سپس‌ ابراهیم‌ (ع‌) با همراهان‌به‌ بیت‌ المقدس‌ رفتند.ببینید بزرگان‌ چگونه‌ امتحانهاى‌ الهى‌ را پشت‌ سر گذاشتند.ازخوف‌ لنبلونّکم‌ بشى‌ ء من‌ الخوف‌ که‌ آتش‌ ترس‌ دارد.ترس‌ از سوختن‌.ولى‌ لقاءاللهبى‌ اجر نمى‌ شود.وقتى‌ ابراهیم‌ (ع‌) با ساره‌ وهاجر به‌ بیت‌ المقدس‌ رسیدند،
هلاکت‌ نمرودیان
از طرف‌ خدا ندا رسید که‌اى‌ ابراهیم‌!به‌ بابل‌ برو و نمرود را به‌ خداپرستى‌ دعوت‌نما.حضرت‌ به‌ بابل‌ که‌ کوفه‌ امروزى‌ است‌،نزد نمرود رفت‌ واورا به‌ خداپرستى‌ دعوت‌ نمود.نمرود گفت‌ اى‌ ابراهیم‌!مرا بخداى‌ تو احتیاجى‌ نیست‌.من‌ مى‌ خواهم‌پادشاهى‌ را از خداى‌ تو بگیرم‌ واورا هلاک‌ نمایم‌!!این‌ بود که‌ دستور داد تا اطاقکى‌ به‌ تعلیم‌ شیطان‌ ساختند وخود درون‌ آن‌ قرار گرفت‌ وچهار کرکس‌ اورا بلند کردندوبالابردند.چون‌ بالا رفت‌ تیرى‌ بطرف‌ آسمان‌ انداخت‌.جبرئیل‌ آن‌ تیر را به‌ خون‌ماهى‌ آغشته‌ کرد.ماهى‌ نالید خدایا تیغ‌ دشمن‌ را به‌ خون‌ من‌ آغشته‌ کردى‌ .ندا رسیدکه‌ تیغ‌ را تا قیامت‌ بر شما حرام‌ کردم‌.بعد نمرود تیر خونآلود را که‌ دید ،گفت‌ کارخداى‌ ابراهیم‌ را ساختم‌.ابراهیم‌ (ع‌) گفت‌ از این‌ حرف‌ برگرد که‌ مردن‌ براى‌ خدانیست‌.نمرود گفت‌ اگر خداى‌ تو زنده‌ است‌،من‌ لشکر جمع‌ آورى‌ مى‌ کنم‌ به‌ خدایت‌بگو که‌ لشکر جمع‌ کندتا با یکدیگر جنگ‌ کنیم‌!پس‌ نمرود از اطراف‌ عالم‌ لشکربزرگى‌ که‌ سیصد فرسخ‌ لشکرگاه‌ آنها بود جمع‌ کرد.ابراهیم‌ (ع‌) دعا کرد که‌ خدایا این‌ملعون‌ را هلاک‌ کن‌.خداوند به‌ عدد لشکر نمرود پشه‌ فرستاد که‌ بر سر هر یک‌پشه‌اى‌ نشست‌ و در اندک‌ زمانى‌ اورا هلاک‌ نمود.رئیس‌ پشه‌ها، پشه‌اى‌ بود که‌ یک‌چشم‌ ویک‌ پا و یک‌ دست‌ و نیمه‌ بدنى‌ داشت‌.آمد وروى‌ زانوى‌ نمرود نشست‌.نمرود به‌ زنش‌ گفت‌ این‌ پشه‌ها لشکر مرا هلاک‌ کردند .دست‌ برد تا پشه‌ را بکشد که‌پشه‌ بلند شد ولب‌ بالا و لب‌ پایین‌ نمرود را نیش‌ زده‌آورد دماغ‌ نمرود شد وبه‌ داخل‌مغز نمرود نفوذ کرده‌ ومشغول‌ نیش‌ زدن‌ شد!صداى‌ فریاد نمرود بلند شد و ازشدت‌ درد خواب‌ وخوراک‌ از او سلب‌گردیدغلامانش‌ مرتب‌ بر سرش‌ مى‌ زدند تاپشه‌ از حرکت‌ بایستد.همانجور او را اذیت‌ نمود تا به‌ درک‌ واصل‌ شد.بقیه‌ لشکر اوبه‌ ابراهیم‌ (ع‌) ایمان‌ آوردند.
امتحانات حضرت ابراهیم
خلیل گفت: خداوندا، ابراهیم را نه تدبیر مانده است و نه اختیار، اینک آمدم به قدم افتقار، برحالت انکسار، تا چه فرمایی خود را بیفکندم و کار خود به تو سپردم، و به همگی به تو بازگشتم.
ازحضرت عزت فرمان آمد که یا ابراهیم، هرکه ما را خواهد جمله باید که ما را بود، تا شطبه‌ای از مرادات بشری و معارضات نفسی با تو مانده است از رنج کوشش به آسایش کشش نرسی (المکاتب عبد ما بقی علیه درهم)
ما را خواهی مراد ما باید خواست
یکباره ز پیش خویش بر باید خواست
خلیل گفت: خداوندا، ابراهیم را نه تدبیر مانده است و نه اختیار، اینک آمدم به قدم افتقار، برحالت انکسار، تا چه فرمایی خود را بیفکندم و کار خود به تو سپردم، و به همگی به تو بازگشتم.
فرمان در آمد که: یا ابراهیم، ادعایی بس شگرف است و هردعوی را معنی باید و هر حقی را حقیقتی باید. اکنون امتحان را پای دار.
او را امتحان کردند، به غیر خویش و جزء خویش و کل خویش.
الف) امتحان به غیر او آن بود که مال داشت فراوان، گفته‌اند هفتصد هزار سرگوسپند داشت به هفت هزار گله با هر گله سگی که قلاده‌های زرین در گردن داشت. او را فرمودند: که دل از همه بردار و در راه خدا خرج کن. خلیل همه را در باخت و هیچ چیز خود را نگذاشت. در آثار بیارند که فرشتگان گفتند: بارخدایا، تا این ندا در عالم ملکوت داده‌ای که «واتخذ الله ابراهیم خلیلا»۱ جانهای ما در غرقاب است و زهره‌های ما آب گشت از این تخصیص، خلیل از کجا مستحق این کرامت گشت؟ ندا آمد که جبرئیل پرهای طاووسی خویش فروگشای و از ذروهٔ سدره به قمّه آن کوه رو، خلیل را آزمونی کن. جبرئیل فرود آمد به صورت یکی از بنی‌آدم، به تقدیر و تیسیر الهی، آنجا در پس کوه بایستاد و آواز برآورد که "یا قدوس".
خلیل از لذت آن سماع بیهوش گشت، از پای درآمد و گفت: یا عبدالله، یک بار دیگر این نام بازگوی و این گلهٔ گوسپند ترا!
جبرئیل یک بار دیگر آواز برآورد که "یا قدوس".
خلیل در خاک تمرغ می‌کرد چون مرغی نیم بسمل، و می‌گفت: یک بار دیگر بازگوی و گلهٔ دیگر ترا. همچنین و امی خواست و هربار گله‌ای گوسپند با آن سگ و قلاده زرین بدو می‌داد، تا آن همه بداد و در باخت. چون همه درباخته بود آن عقده‌ها محکمتر گشت، عشق و افلاس به هم پیوست.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   18 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حضرت ابراهیم

دانلود مقاله معرفی نانوتکنولوژ

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله معرفی نانوتکنولوژ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 نانوتکنولوژی یافن آوری نانو به ساخت وکاربرد مواد یا ابزارها در مقیاس بسیار کوچک می پردازد. این مواد یا ابزارها از نظر ابعادی در محدوده ی 1تا100 نانومتر قرار دارند یک نانومتر معادل یک بیلونیوم متر یعنی 10 به توان 9- متر می باشد که ایم مقدار 50بار کوچک تر از قطر تارموی انسان است. دانشمندان محدوده ی ابعادی بین 1تا 100 نانومتر رابه عنوان مقیاس نانومتر معرفی می کنند وموادی راکه دراین محدوده قرار دارند نانوکریستال یا مواد نانویی می نامند. مقیاس نانو منحصر به فرداست. زیراد هیچ ماده ی جامدی را نمی توان پایین تر از این مقیاس به وجود آورد. دلیل دیگر منحصر به فرد بودن آن، انجام بسیاری از طازوکارهای زیستی وفیزیکی درمقیاس ابعادی بین 1تا100نانومتر می باشد. لازم به اشاره است که موادی بااین ابعاد از نظر خواص فیزیکی رفتار متفاوتی رااز خود نشان می دهند، بنابراین دانشمندان منتظرند که اثرات جدید بسیاری رادر مقیاس نانو کشف نمایند واز آنها برای شکستن مرزهای تکنولوژی استفاده کنند. تاکنون اکتشافهای بسیار مهمی در حوزه ی نانوتکنولوژی رخ داده است. چنین پیشرفت هایی را می توان در فرآورده هایی که در سراسر جهان مورد استفاده قرار می گیرد مشاهده نمود. به عنوان مثال از مبدل های کاتالیزوری که در خودروها برای پالایش هوا استفاده می شوند می توان نام برد. همچنین از ابزارهایی که در کامپیوترها برای نوشتن وخواندن از روی سخت دیسک بکار می روند می توان یادکرد. بسیاری از لایه های محافظ پوست و مواد آرایشی که شفاف بوده وباقرار گرفتن روی پوست از پرتوهای زیان آور خورشید جلوگیری می کنند ویا پوشش های ویژه یی که در لباس هاس ورزشی مورد استفاده قرار می گیرند وکارآیی قهرمانان رابالا می برند، از کاربردهای فناوری نانو محسوب می شوند. هنوز بسیاری از دانشمندان مهندسان وتکنولوژیست ها براین باورند که فقط توانسته اند به فناوری نانو ناخنک بزنند و تنها با گوشه یی ازاین فناوری اشنایی حاصل نموده اند. فناوری نانو فعلا دوران عدم بلوغ خودرا می گذارند وهنوز هیچکس نمی تواند پیش بینی کند که ظرف دهها سال آینده، شکوفایی این فناوری چه نتایجی رابرای بشر به ارمغان خواهد آورد. بسیاری از دانشمندان گفته ی فوق را در حوزه های داروسازی بهداشت. تولید وصرفه جویی انرژی، حفاظت وپاکسازی محیط زیست، الکترونیک کامپیوتر ، سنسورها دفاع وامنیت ملی از خود برجای گذاشته است.
نانو تکونولوژی چیست؟
برای درک بهتر مقیاس نانو، بهتر است قطراتم را که کوچک ترین جزء سازنده مواد می باشد در نظر آورید. اتم هیدروژن یکی از کوچکترین اتم های طبیعی ست که قطر آن برابر 1/0 نانومتر می باشد. در حقیقت تقریبا کلیه ی اتم ها قریب به اتفاق اندازه یی برابر 1/0 نانومتر دارند وبه همین دلیل آنقدر کوچک هستند که باچشمان معمولی دیده نمی شوند. از پیونداتم ها بایکدیگر، مولکول پدید می آیند. مولکول ها کوچکترین جزء یک ترکیب شیمیایی محسوب می شوند. قطر مولکولهاییکه بالغ بر30اتم دارند فقط برابر 1 نانومتر است. سلول ها که کوچک ترین واحد حیات محسوب می شوند از مولکول ها تشکیل شده اند. سلول های بدن انسان از نظر ابعادی بین 5000 تا 200000 نانومتر می باشند که از مقیاس نانو بزرگترند. گرچه پروتئین ها که فعالیت های داخلی سولها را عهده دار هستند، از نظر ابعادی فقط 3تا20 نانومتر می باشند ودر مقیاس نانو قرار دارند. همچنین ابعاد ویروس هایی که به سلول های بدن حمله ور می شوند حدود 10تا200 نانومتر است ومولکولهایی که در داروها برای حمله به ویروس بکار می روند ابعادی معادل 5نانومتر دارند. امکان ساخت مواد وابزارهای جدیدی که بتوانند در مقیاس هایی مشابه با طبیعت عمل کنند، بیانگر آن است که چرا توجه به مقیاس های کوچک تر از 100 نانومتر تااین اندازه حائز اهمیت می باشد. اما 100 نانومتر مرز اختیاری نمی باشد. این مقدار محدوده یی ست که درآن خواص ویژه یی درمواد بروز می کند و خواص مورد نظر باآنچه که در مقیاس غیرنانو اتفاق می افتد، متفاوت است. در بعضی مواقع انسانها بدون آن که خود بدانند ویاعلت اصلی به وجود آمدن این گونه مواد را بشناسند، دانسته هایی رادر باره ی خواص ویژه ی این مواد به دست آورده اند. به عنوان مثال شیشه گران قرون وسطی، می دانستند که باخرد کردن طلا به صورت ذرات ریز وپاشیدن آنها در شیشه، بسته به اندازه ی ذرات طلا، رنگ آن از زرد به ابی، سبز ویا قرمز می گراید. آنها ازاین ذرات رنگی برای ساخت شیشه های الوان که در پنجره ها به کار می رفتند استفاده می کردند که نمونه هایی ازآن را می توان در کلیساهای جامع سراسر اروپا مانند کلیسای نوتردام پاریس مشاهده نمود. این شیشه گران بدون آن که خود بدانند، در زمانهای پیشین نانوکریستال ساخته اند. در مقیاس های بالاتر از 100تانومتر طلا به رنگ زرد ودر مقیاس های پایین تر از آن، رنگ های دیگری از خودبروز می دهد. نانو تکنولوژیست بافراهم آوردن امکان ساخت ابزارهای مصنوعی در مقیاس مولکولی، شگفتی می آفرینند. به همین دلیل حوزه ی نانوتکنولوژی گاهی اوقات نانوتکنولوژی مولکولی، نامیده می شود. برخی نانوتکنولوژیست ها، باز تولید این ابزارها را توسط خود ابزارها هدف قرار داده اند به گونه یی که این ابزار ضمن انجام وظایف محوله ، تعدادشان افزایش یافته و مانند موجودات زنده دوباره تکثیر می شوند. باتوجه به قدمت این حوزه، این جنبه از نانوتکنولوژی از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد. به لحاظ اصولی، اگر واحدهای کوچکی که هر یک وظایفی به عهده دارند در کنار یکدیگر قرار گیرند وتحت شرایط کنترل شده یی بازتولید شوند، به کارایی های بسیار زیادی دست خواهیم یافت. گرچه بسیاری از دانشمندان به امکان بازتولید نانو ساختارها با دیده ی شک می نگرند.
رویکرد به نانوتکنولوژی:
اصولا دانشمندان بادو رویکرد برای ساخت ابزارها ومواد در مقیاس نانو دست به آزمایش می زنند. یکی از این روشها رویکرد از بالا به پایین [ Top –down] و دیگری رویکرد از پایین به بالا [ Down- Top] می باشد.
الف- رویکرداز بال به پایین: دراین فرآیند، نانوتکنولوژیست ها کار خود را با موادی که نسبتا جثه ی بزرگتری دارند آغاز می کنند واز طریق آنها موادی رابا ساختار ریزتر که در مقیاس نانو می باشد، به دست می آورند. این همان روشی ست که امروزه تراشه های کامپیوتری رابه طور گسترده توسط آن تولید می کنند. منظور از تراشه های کامپیوتری ، واحدهای منطق وحافظه های بسیار کوچکی ست که به آنها مدارهای مجتمع نیز می گویند و عملکرد کامپیوتر به آنها بستگی دارد. برای تولید تراشه ی کامپیوتری ، روی یک قرص نازک از جنس سیلیکون رابایک لایه ی نازک از مواد که به ماسک معروف است می پوشانیم وسپس قسمت های غیرضروری آن را جدا می کنیم. تقریبا ابعاد کلیه ی تراشه های کامپیوتری که امروزه ساخته می شود از 100 نانومتر بیشتر است. هرچند که تکنولوژی ساخت تراشه های کامپیوتری کوچک تر از 100 تانومتر نیز گسترش یافته است. هرچه تراشه ها کوچک تر وسریع تر باشد. این امکان فراهم می شود که کامپیوترهایی با حجم کوچک تر وسرعت پردازش بیشتر ساخته شود. رویکرد از بالا به پایین که گاهی اوقات نامهای دیگری مانند ساخت در مقیاس میکرو یا ساخت در مقیاس نانو به آن داده شده است، ار شیوه های لیتو گرافی پیشرفته برای تولید ساختارهای کوچک تر از تراشه های کامپیوتری استفاده می نماید. این شیوه های لیتوگرافی پیشرفته شامل لیتوگرافی نوری ولیتوگرافی پرتو- الکترونی می باشند. لیتو گرافی نوری معمولا برای تولید ساختارهای کوچکتر از 100 نانومتر به کار می رود وتلاش های بسیاری در دست انجام است که بتوانند ساختارهای کوچکتر از مقدار فوق رابا این روش تولید کنند. لیتوگرافی پرتو- الکترونی می تواند ساختارهایی به اندازه ی 20نانومتر را تولید نماید. ولی روش لیتوگرافی پرتو- الکترونی برای تولید در مقیاس های بزرگتر مناسب نمی باشد، زیرا بسیار گران تمام می شود واز نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست. هم اکنون هزینه ی تجهزیات مورد نیاز برای ساخت تراشه های کامپیوتری که از روش لیتوگرافی نوری استفاده می کنند بالغ بر7میلیارد دلاز می باشد. نهایتا باید گفت که رویکرد از بالا به پایین برای تولید نانو ساختارها نه تنها احتمالا خیلی گران خواهد بود بلکه از نظر فنی امکان پذیر نمی باشد.مونتاژ تراشه های کامپیوتری وسایر موادی که در مقیاس نانو تولید شده اند به دلایل اصولی قابل انجام نمی باشند. در روش های طراحی ویژه یی که برای کوچک کردن ابعاد مواد به کار می بریم، باید ابزارهایی که برای این منظور به کار می روند از نظر دقت وابعاد از قطعه یی که قرار است کوچک تر شود، ظریف تر باشند. بنابراین لبه ی برنده ی ماشین افزار مورد استفاده باید از لبه ی قطعه ی مورد نظر که قرار است بریده شود تیزتر باشد. همچنین ماسک لیتوگرافی که به واسطه ی آن روی قرص سیلیکونی عملیات کنده کاری صورت می گیرد وموقعیت های لازم روی آن ایجاد می شود باید از مواد کنده شده از نظر ساختاری ظریف تر باشد. در مقیاس نانو، در مواردی که می خواهیم یک اتم یا مولکول رااز محل خود خارج سازیم، تامین چنین شرایطی امکان پذیر نمی باشد.
ب) رویکرد از پایین به بالا:
طبق نتایج به دست آمده، دانشمندان برای ایجاد ساختارها در مقیاس نانو به رویکرد دیگری که به صورت گسترده مورد استفاده قرار می گیرد علاقه مند شده اند. این رویکرد را فرایند از پایین به بالا می نامند. دراین رویکرد، برای ایجاد نانو ساختارها ، اتم ها و مولکول ها را دست کاری می کنند. در رویکرد مزبور با مشکلاتی که در رویکرد قبلی هنگام کوچک کردن اندازه ی مواد باآن مواجه می شویم روبه رو نمی شویم وبه جای آن از روی هم چیدن اتم ها و مولکول ها، همانگونه که در طبیعت مرسوم است، نانو ساختارها رادر مقیاس نانو ایجاد می کنیم، هرچند که روی هم چیدن مونتاژ اتم ها ومولکول ها در مقیاس نانو، چالش های خاص خود را به همراه خواهد داشت. در مدرسه وقتی که حرکت براونی رابه مادرس می دادند با برخی ازاین چالش ها که مربوط به حرکات اتفاقی ونامنظم ذرات مواد در داخل آب بود، مواجه می شدیم. این ذرات خودبه خود حرکتی ندارند بلکه این مولکول های آب هستند که دائما درحال جنب وجوش می باشند وذرات موجود در آب را محاصره می کنند واز برخورد آنها با ذرات مربوطه ، حرکاتی اتفاقی ونامنظم در آنها به وجود می آورند. اتم ها نیز به خاطر این که دارای انرژی جنبشی هستند دارای چنین حرکات اتفاقی ونامنظم می باشند که میزان دما وانرژی پیوند بین اتم ها درجه ی آزادی وتحرک آنها را مشخص می کند. اجسام جامد، مانند صندلی که روی آن نشسته اید. حتی در دماهای معمولی اتم هایشان نسبت به یکدیگر می لغزند که به این پدیده ، فرآیند انتشار [ diffusion] می گویند. این توانایی اتم ها که می توانند روی یکدیگر بلغزند، هنگام تبدیل مواد از جامد به مایع واز مایع به گاز افزایش می یابد.اگر دانشمندان ومهندسان بتوانند اتم ها رادر مقیاس اتمی به طور موفقیت آمیز روی هم بچینند، آنها توانسته اند به گونه یی عمل کنند که براین رفتار اتم ها غلبه نمایند. مثال مشخص دراین باره اتفاقی ست که در سال 1990 رخ داد. در آن مقطع زمانی، دانشمندانی از شرکت ماشین های تجاری بین المللی [ IBM] بااستفاده از ابزارهای پیشرفته توانستند اتم های گزنون را روی هم بچینند وبه واسطه ی آن حروف کلمه ی IBM را روی یک سطح نیکلی چاپ نمایند. آنها برای جلوگیری از جابه جایی اتم ها از موقعیت هایی که برایشان مشخص شده بود، سطح فلز میکل را سرد کرده وآن را به دمایی نزدیک به صفر مطلق –273.15 C رساندند. این دما صفر مطلق پایین ترین دمایی ست که از نظر تئوری می تواند وجود داشته باشد ودراین دما هیچگونه گرمایی وجود ندارد. در چنین دمایی اتم ها انرژی جنبشی بسیار اندکی دارند وضرورتا بی حرکت وبی جنب وجوش در جای خود می ایستند هرچند که دستیابی به دمای مطلق برای انجام عملیات لازم در دستگاههای تجاری کاری غیر عملی وغیر اقتصادیست، بااین اوصاف، توانایی دانشمندان برای دست کاری اتم ها یکی از اولین نشانه هایی بود که رویکرد از پایین به بالا را عملی می ساخت وشاوهد وقراین موجود نشان داد که نانوتکنولوژی به عنوان یک دانش تجربی ظهور خواهد کرد.
ظهور نانوتکنولوژی:
مفهوم نانوتکنولوژی در ابتدا توسط فیزیکدان امریکایی به نام Richard p. Feynman مطرح گردید. اودر گفت وگویی که در دسامبر 1959 تحت عنوان خبرهایی از اعماق (دعوت همگانی برای ورود به شاخه یی جدید از علم فیزیک) با انجمن فیزیک امریکا انجام داد این مفهوم را تبیین نمود. او مثال هایی از مزایای تولید مواد با ساختارهای بسیار کوچک را مطرح نمود. اوبا محاسبه نشان داد که می توان کل محتویات دانشنامه ی بریتانیکا را فشرده کرد وآن را در نوک یک سوزن جای داد. او تخمین زد که کل دانش مکتوب بشر را می توان فشرده کرد وآن را در 35 صفحه کاغذ معمولی جاداد. اگرچه سکه ی نانو تکنولوژی به نام او زده نشد ولی حقیقتا جنبه های کلیدی نانوتکنولوژی مانند اهمیت میکروسکوپ های پیشرفته وتوسعه ی روش های جدید ساخت را به لحاظ نظری او پیش بینی نمود. او همچنین در باره ی اهمیت تجمیع دانش ها، ابزارها وروش هایی که توسط فیزیکدانان، شیمیدانان وزیست شناسان به کار گرفته می شود تاکید نمود.دراین رابطه Feynman به جهان طبیعت اشاره نمود که چگونه این همه اطلاعات وعملیات در حجم بسیار کوچک می تواند فشرده ومتمرکز شود. به عنوان مثال:یک سلول منفرد می تواند جابه جا شود وفرآیندهای زیست – شیمیایی را انجام دهد واین همه رااز طریق مولکول های DNA که دانش کامل طراحی وعملیاتی موجودات پیچیده در آن نهفته است تحت مراقبت و کنترل قرار دهد. Feynman براین باور بود که تولید ابزارها در مقیاس نانو از طریق مرزهایی که قوانین فیزیک مشخص نموده است امکان پذیر می باشد. اوبه طور مشخص امکان روی هم چیدن تک به تک اتم ها راکه توسط پیوندهای شیمیایی به یکدیگر متصل شده وساختارها را به وجود می آورند به عنوان نمونه بیان می نمود. این امکان یعنی چیدن اتم ها روی یکدیگر، مارا به ساخت یک ابزار مونتاژ کننده ی جهانی یعنی ابزارهای کامپیوتری که در مقیاس نانو ساخته شده ومی توانند اتم ها رابه طور اتوماتیک روی هم بچینند هدایت می کند، به عنوان مثال، چنین ابزاری می تواند اتم های کربن را آن چنان روی هم بچینند که قطعات بزرگ الماس با قیمت ارزان به دست آید. باید توجه داشت که الماس یک ماده ی مهم صنعتی ست که به خاطر هزینه های زیاد استخراج، در مقیاس محدود مورد استفاده قرار می گیرد.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله معرفی نانوتکنولوژ

دانلودمقاله اختلالات تیک یا تیک عصبی

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله اختلالات تیک یا تیک عصبی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


نگاهی کوتاه به انواع تیکها
شاید یکی از چیزهایی که در خیابان یا در یک مهمانی یا هر جای دیگر شما را به خنده وا دارد دیدن حرکات عجیب و غریب و تکراری یک نفر باشد.(البته خندیدن کار صحیحی نیست ولی بعضی اوقات از دست آدم در میره، چاره ای نیست).امروزه به ویژه با زیادتر شدن بازیهای کامپیوتری و گیم نت ها این حرکات بیشتر شده و بخصوص در بچه هایی که زیاد بازی کامپیوتری می کنند.دیدم بد نیست نگاهی هر چند کوتاه و مختصر به این موضوع داشته باشم.امیدوارم خوشتان بیاید.
البته با تیک تیک ساعت اشتباه نگیرید که فکر کنم از آن بدتان بیاید.(چون گذر زمان را نشان می دهد.)
تعریف تیک:
حرکات غیر ارادی، اجباری، تکراری و کلیشه ای را در اصطلاح تیک می نامند.این حرکات شبیه حرکات با هدف است چون هماهنگ بوده و در عضلاتی دیده می شود که رابطه طبیعی هماهنگ با هم دارند.تیک معمولا" در صورت و شانه ها دیده می شود.این حرکات غیر ارادی، جدا از هم، تکراری، کوتاه و ناگهانی ممکن است به صورت ساده دیده شوند مانند تکان دادن بینی، چشمک زدن یا حرکات سر و یا دارای طبیعت حسی باشند و یا به صورت کلامی یا صوتی بروز کنند که در این حالت از صاف کردن گلو تا نشانه های پیچیده تر مثل تکرار غیر ارادی سخن دیگران(اکولالیا echolalia) یا ناسزا گفتن غیر ارادی و نا مناسب(کوپرولالیا coprolalia) می توانند گسترده باشند.
پیشگیری:
معمولا" می توان به طور ارادی از بروز نشانه های تیک جلوگیری کرد ولی با بروز استرس شدت پیدا می کنند و با سرگرم شدن بیمار از شدت آنها کاسته می شود.

 


انواع تیک ها و درمان آنها:
بعضی از تیک ها در خواب هم ادامه دارند.شایع ترین علت بروز این نوع تیک ها سندرم تورت(Tourette Syndrome سندرم ژیل دولاتورت) است.در این حالت آشفتگی های رفتاری به همراه تیک وجود دارد.این بیماری اصولا" یک بیماری ژنتیک است و از دوره کودکی شروع می شود، ولی ممکن است به علت مصرف بعضی مواد(مانند داروهای آنتی سایکوتیک) ،تروما، عفونت استرپتوکوکی و یا آنسفالیت ویروسی تشدید شود.
شدت نشانه های بسیاری از بیماران متغیر است و کم و زیاد می شود و رفتار درمانی و اطمینان بخشیدن به بیمار برای رفع تیک های خفیف کافی است.
تیک های شدید و آنهایی که موجب نگرانی است بایستی با دارو درمان شوند.در اکثر اوقات بلوکرهای دوپامین، و معمولا" پیموزاید یا هالوپریدول باعث کاهش کثرت و وخامت تیک شده و ممکن است آشفتگی های رفتاری همراه آن را نیز کاهش دهد.
برتری استفاده از داروهای دیگر بر اساس تأ ثیر یا عوارض مضر آنها هنوز در هاله ای از ابهام است.
معمولا" توصیه می شود دوز داروی استفاده شده تا حد امکان کم باشد.در ضمن باید توجه داشت که درمان مناسب بدین معنی نیست که کلیه نشانه ها را کنترل کند.(وگرنه که دیگه کسی تیک نداشت).به این موضوع هم توجه کنید که بعضط عوارض داروها را باید در کنار آثار درمانی آنها قرار داد.(خیلی نباید به عوارض سطحی داروها توجه کرد.چون داروی بدون عارضه مرگ است!!!!!!)
غالبا" مصرف دارو را پس از چند سال می توان قطع کرد.در بیمارانی که به هالوپریدول و پیموزاید پاسخ نمی دهند و یا نسبت به این داروها حساسیت دارند، می توان از داروهای جایگزین استفاده کرد.
بعضی داروهای دیگر که در کنترل تیک و یا آشفتگی های رفتاری سندرم تورت به کار می روند عبارتند از:
کلونیدین، سولپیرید، باکلوفن، توکسین بوتولینوم، کلونازپام، فلوفنازین، لوودوپا، پرگولید، ریسپریدون و تیاپرید.
در بعضی بیماران، در آغاز می توان از کلونیدین استفاده کرد چون از نظر عدم بروز عوارض جانبی بر هالوپریدول و پیموزاید ارجحیت دارد.
همچنین دانشمندان متوجه شده اند که نیکوتین به تنهایی یا همراه با هالوپریدول در آنهایی که هالوپریدول به تنهایی اثر نداشته است، مفید بوده است.
تیک های عصبی چیست ؟
تیک ها حرکات غیر اردای و انقباضات عضلانی نا گهانی بوده و حداقل بطور گذرا در درصد قابل توجهی از افراد دیده می شوند .

 

تیک های صوتی نیز بیشتر به صورت اصواتی مثل سرفه کردن، صاف کردن گلو، تیک هایی که به تازگی آغاز شده اند، اغلب نیاز به درمان ندارند.
توصیه مناسب به والدین و اطرافیان کودک مبتلا به تیک این است که توجهی به تیک ها نداشته باشند، چرا که تمرکز روی تیک، باعث تشدید آن می شودغرغر کردن، بالا کشیدن بینی و… تظاهر می کند.
اکثر تیک هایی که تازه آغاز شده اند، مسیر محدود و گذرایی دارند و به سمت اختلال جدی تری پیش نمی روند و حداکثر در طی دوره های استرس آور عود می کنند.
معدودی از تیک ها بیشتر از یک سال طول می کشند.
تیک در مردها سه برابر بیشتر از زن هاست و تیکهای مزمن بیشتر بین سنین شش تا دوازده سالگی دیده می شود.
تیک می تواند با رفتارهایی نظیر بالا انداختن شانه ، پلک زدن، تنگ کردن چشمها، تکانهای تند سر یا شانه، شکلک در آوردن، تکان دادن سر به طرفین یا پایین آوردن سر و یا چین دادن بینی دیده شود.
این تیکهای حرکتی در دوران کودکی کاملاً معمول هستند. با آماری که انجمن روانپزشکی آمریکا گزارش داده است، پنج الی بیست و چهاردرصد از کودکان دارای نوعی تیک هستند.
شایع ترین نواحی از بدن که تیک های حرکتی در آنها دیده می شوند، عبارت اند از: سر و صورت و دست ها و بازوها و بیشترین حرکات به صورت چشمک زدن، شکلک در آوردن، چین دادن به پیشانی، بالا انداختن ابروها، پلک زدن زیاد، چرخش سر، پرتاب کردن دست ها و بازوها، بالا انداختن شانه و نیز تکان دادن پا و … است.
تیکهای گذرا
تیکهای حرکتی معمول که اغلب در حدود سه و نیم سالگی شروع می شوند به کودکان کمک می کنند تا انرژی عصبی را آزاد کنند. هفتاد و پنج درصد از کودکان این نوع تیک را در عرض شش ماه پست سر می گذارند.
اگر کودک شما گرفتار تیک شد، بهترین راه ، نادیده گرفتن آن است. هیچگاه او را سرزنش نکرده و یا تنبیه نکنید.
شما می توانید برای جلوگیری از تبدیل شدن این عمل به یک عادت، با تمرین کردن روشهای پیشگیرانه که بعداً در این سلسله مقالات توضیح داده می شود، به کودکانتان کمک کنید ولی تیکهای گذرا نباید در برنامه ی کامل ترک عادت مورد توجه قرار گیرد.
تیکهای مزمن
اگر تیک بیش از دوازده ماه ادامه یابد، تیک مزمن محسوب می شود.
تیکهای مزمن پایدار هستند و معمولاً انقباض ماهیچه در آنها بیش از حد و بسیار شدید است.
این تیکها مشخصاً به صورت حمله های دوره ای صورت می گیرند و غالباً شدت آنها ماه به ماه، روز به روز یا حتی ساعت به ساعت تغییر می کند. در حقیقت رفتار تیکی ممکن است برای هفته ها یا ماهها کاملاً محو شود اما دوباره ظاهر گردد.
علتها
زمانی اعتقاد بر این بود که تیکها علامت بیرونی احساسات سرکوب شده و تعارضات و کشمکشهای درونی اند. امروزه در بسیاری از نقاط جهان آن را ترکیبی از عوامل محیطی و زیستی می دانند.
تقریباً در یک سوم موارد پایه ی ژنتیکی دارد اما در برخی حالات ممکن است این عادت از طریق تقلید به دست آید.
همچنین مشخص شده است که رفتارهای تیکی در زمان فشارهای عصبی افزایش می یابد که این امر به «تیک عصبی» منجر می شود.
در صورتیکه از وجود تیک های عصبی در کودکتان رنج می برید ، نکات زیر را مد نظر داشته باشید :
کاهش فشار روحی
به لحاظ این که رفتارهای تیکی غالباً با فشار روحی تشدید می شوند، عناصری را در زندگی کودکتان جستجو کنید که ممکن است منشأ ناراحتی یا نگرانی او گردند. آیا آنان تلاش می کنند که از تکالیف مدرسه و درسها عقب نمانند؟ آیا انتظارات ورزشی آنان بالاست؟ آیا مشکلات زناشویی شما باعث پریشانی آنها می شود؟
برای کاهش تنش های احتمالی کودکان، تا آن جایی که ممکن است برای ایجاد آرامش و اطمینان و حذف موقعیتهای فشارزا بکوشید و با آنان رئوف و مهربان باشید.
تعداد تیک اغلب با کاهش فشار روحی، تقلیل می یابد.

 

تیک عصبی در کودکان
حذف عاملهای محرک
آغاز برخی تیکها همانند یک واکنش طبیعی به تحریک بدنی است. یک یقه ی خیلی تنگ یا خیلی بلند می تواند باعث تکان دادن سر یا بالا کشیدن شانه شود. عینکهای نامناسب یا خستگی چشم می تواند عادتهای پلک زدن، تنگ کردن چشم یا چین دادن بینی را موجب شود. کلاه هایی که بند دارند و بندشان زیر چانه قرار می گیرد می تواند باعث تکان دادن سر به طرفین یا به طرف پایین شود. بعضی اوقات شما می توانید با گوش به زنگ بودن به علایم ناراحت کننده و با حذف منبع تحریک، از عادت تیک پیشگیری کنید.
بررسی کمبودهای غذایی
اکثر متخصصان تغذیه بر این باورند که تیکهای پایدار ممکن است به علت کمبود پتاسیم یا منیزیم یا هر دو باشد.
غذاهای خیلی شیرین و کافئین موجود در شکلاتها و نوشابه ها عدم تعادل پتاسیم و منیزیم را تشدید می کنند. اگر تمایل دارید روش پیشگیرانه ای اتخاذ کنید، برنامه ی غذایی کودکتان را تنظیم کنید و از پزشک معالجتان بخواهید که برنامه ی غذایی مکمل و قابل دسترس را برای بازگشت دوباره ی پتاسیم و منیزیم مورد نیاز آنان، به شما ارائه دهد.
شناسایی محرک
رفتارهای تیکی در یک الگوی غیرقابل پیش بینی ظاهر و محو می شوند. ولی اگر شما به مدت دو هفته با استفاده از نمودار ترک عادت، رفتار کودکتان را در نظر داشته باشید، ممکن است قادر شوید انواع معین حالتهایی که تیک را تحریک می کند، مشخص کنید. نظارت خود را در طی زمانی که انتظار می رود با کودکتان باشید مثلا در تعطیلات آخر هفته، شروع کنید. هر رویداد تیکی را روی نمودار علامت بزنید و قبل از تیک و در طی تیک به فعالیت کودک توجه ویژه ای مبذول دارید. این اطلاعات به شما برای کاهش یا حذف موقعیتهای تشدید کننده ی تیک کمک خواهد کرد.
خودآگاهی
در اکثر موارد کودکان از تیکهایشان کاملاً بی اطلاعند. به لحاظ این که آنان نمی توانند عملی را که از آن آگاهی ندارند متوقف سازند، اولین گام در ترک عادت این است که به آنان دقیقاً نشان دهیم در حین یک تیک چگونه به نظر می رسند. در زمانی که احتمالاً بر طبق نمودار نظارت بر عادت، انتظار تیک وجود دارد با کودکتان در جلوی آینه بایستید و با هم مراقب حرکت تیک باشید. خودتان تیک را تقلید کنید و سپس کودکتان را به انجام حرکت ارادی تیک تشویق کنید.
کودک یازده ساله یک عادت تیکی داشت که باعث می شد مدام پلک بزند و بینی اش را به شدت چین دهد. این عادت زمانی که تکالیف مدرسه اش را انجام می داد، بیشتر آشکار می شد. یک روز وسط انجام تکالیف مدرسه، مادرش او را به طرف آینه ی حمام برد و توضیح داد که می خواهد کاری را که کودک با چشمها و بینی اش انجام می دهد، خودش ببیند. مادرعادت او، یعنی تنگ کردن چشمها را تقلید کرد و در چند ثانیه کودک یک تیک را تجربه کرد. مادرش از او خواست که این عمل را به تفصیل شرح دهد. بگوید که چه احساسی به او دست می دهد و توضیح دهد که چگونه ماهیچه هایش سفت و بعد شل می شوند. آنان بیشتر از چند دقیقه مراقب بودند تا این که تیک دوباره ظاهر شد. گرچه همکلاسیها گاه و بی گاه به تیک او می خندیدند، ولی خودش از این که می دید و احساس می کرد که دارد واقعاً این کار را انجام می دهد، تعجب زده شده بود.
تیک عصبی در کودکان
تیکها در کودکان(1)
تیک، انقباض غیرارادی و ناگهانی ماهیچه است. عادت تیک می تواند در رفتارهایی نظیر شانه بالا انداختن، پلک زدن، تنگ کردن چشمها، تکانهای تند سر یا شانه، شکلک در آوردن، تکان دادن سر به طرفین یا پایین آوردن سر و یا چین دادن بینی دیده شود. این تیکهای حرکتی در دوران کودکی کاملاً معمول هستند. با آماری که انجمن روانپزشکی آمریکا گزارش داده است، پنج الی بیست و چهاردرصد از کودکان دارای نوعی تیک هستند.
تیک در مردها سه برابر بیشتر از زن هاست و تیکهای مزمن بیشتر بین سنین شش تا دوازده سالگی دیده می شود.
تیکهای گذرا
تیکهای حرکتی معمول که اغلب در حدود سه و نیم سالگی شروع می شوند به کودکان کمک می کنند تا انرژی عصبی را آزاد کنند. هفتاد و پنج درصد از کودکان این نوع تیک را در عرض شش ماه پست سر می گذارند.
اگر کودک شما گرفتار تیک شد، بهترین راه ، نادیده گرفتن آن است. به آن توجه نکنید یا به کودکتان برای ترک آن نق نزنید.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   30 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله اختلالات تیک یا تیک عصبی

دانلودمقاله نظام های سیاسی

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله نظام های سیاسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
طبقه بندی نظام های سیاسی
نظام های سیاسی برحسب معیارهای مختلفی قابل تقسیم بندی هستند. ارسطو به موضوع طبقه بندی انواع حکومت علاقۀ خاصی داشت . در این کار وی بر دو محور تکیه می کرد: یکی معیار شمار حکام و گروه حاکمه و دوم ویژگیهای اخلاقی نظام ها ؛ از این حیث که در خدمت منافع خصوصی حکام یا مصالح عمومی باشند. با ترکیب این دو معیار سه نوع رژیم به دست می آید: حکومت های تک نفره خوب یا بد ؛ یعنی مونارشی و جباریت ؛ حکومتهای چند نفره خوب یا بد ، یعنی اریستوکراسی و الیگارشی و حکومت های خوب یا بدی که دردست شمار کثیری از مردم باشد ، یعنی پولیتئی و دموکراسی .
همچنین به نظر ارسطو نظام های سیاسی یا قوانین اساسی به حسب روش سازماندهی به سه عنصر حکومت قابل طبقه بندی بودند. سه عنصر حکومت عبارتنداز : عنصر تصمیم گیری در سیاست داخلی و خارجی ، عنصر اداری یعنی کل مناصب اجرایی حکومت و عنصر قضایی . عنصر اول وسوم معمولاً در اختیار حکام اصلی مثلاً پادشاه یاگروه حاکمه در الیگارشی هاست . اماعنصر دوم ممکن است مبتنی بر انتقال موروثی مناصب ، انتخابی بودن آنها و یا قرعه کشی باشد. انتخابات بویژه در اریستوکراسیها معمول بود که بیش از رژیم های دیگر بر فضائل مدنی و سیاسی استوار بودند . روش قرعه کشی نیز در دموکراسیها معمول بود.
درقرون جدید علاوه بر معیار عددی ، ملاک تفکیک و رابطۀ قوای حکومتی با یکدیگر در تقسیم بندی رژیم ها مورد توجه قرار گرفت . شارل لویی منتسکیو (1755ـ1689) نظریه پرداز فرانسوی در کتاب معروف خود روح القوانین استدلال کرد که طبقه بندی قدیمی رژیم های سیاسی به مونارشی ، اریستوکراسی و دموکراسی رسا نیست ، بلکه باید رژیم ها را به مونارشی ، استبداد و جمهوری ( چه دموکراسی و چه اریستوکراسی) طبقه بندی کرد . اساس این طبقه بندی را اصول هریک از آن نظام ها تشکیل می دهند که عبارتند از : افتخارجویی ( مبنای مونارشی ) ، ترس ( اساس استبداد) و فضیلت مدنی ( اساس جمهوری) . همچنین به نظر منتسکیو حکومتهای معقول و معتدل آنهایی هستند که میان سه قوۀ مجریه ، مقننه وقضائیه ، تفکیک و توازن ایجاد کنند. هریک از قوا باید به وسیلۀ نهادهای جداگانه ای اجرا شود و نمایندۀ شأن اجتماعی خاصی باشد . اشراف باید برقدرت و اقدامات عامه مردم نظارت کنند و مردم نیز متقابلاً بر اشراف نظارت داشته باشند. به نظر منتسکیو حکومت مطلوب ، حکومتی مرکب از عناصر سلطنتی، اشرافی و جمهوری بود، زیرا ویژگی اصلی چنین حکومتی ، تفکیک قوا و نظارت آنها بریکدیگر است .
درمباحث پیشنین از دو معیار برای تقسیم بندی انواع کلی نظام های سیاسی سخن گفتیم : یکی طبقه بندی آنها بر حسب غلبۀ یکی از وجوه اساسی دولت و دوم بر حسب نوع رابطۀ دولت با طبقات اجتماعی .با کاربرد این معیارها ویژگیهای بیشتری دربارۀ انواع نظام های سیاسی شناخته می شود. معیار عددی دیگر امروزه بیانگر نوع و سرشت نظام های سیاسی نیست . در همۀ دولتهای مدرن گروههای محدودی درامر عملی حکومت کردن دخیل هستند ، لیکن شیوه به قدرت رسیدن ، نحوۀ اعمال قدرت آنها ، پایگاهها و مبانی اقتدارشان و نوع رابطه ای که با جامعه دارند ، بسیار متفاوتند . همچنین معیار ارسطویی رعایت نفع و مصلحت عمومی وخصوصی دیگر از چشم اندازی صرفاً اخلاقی معنادار نیست ، بلکه باید آن را با توجه به ملاکهای اقتصادی و اجتماعی تکمیل کرد. دو معیار وجوه چهارگانۀ دولت و رابطۀ آن با طبقات اجتماعی ، انواع رژیم های سیاسی را به شکل کامل تر و جامع تری باز می نمایند. چنانکه قبلاً اشاره شد، بر حسب ملاک اول ، چهارنوع کلی نظام سیاسی ممکن است به دست آید: اقتدارطلب ، ایدئولوژیک ، رفاهی و طبقاتی . اقسام مشخص تری از رژیم های سیاسی ممکن است در درون هریک از این انواع کلی یافت شود. برحسب ملاک دوم ، چنانکه قبلاً دیدیم ، دولت ممکن است ابزار طبقۀ مسلط ، نمایندۀ وضعیت تعادل وتوازن طبقاتی و یا دارای استقلال نسبی از طبقات اجتماعی باشد.
با این حال دو معیار اخیر نیز تا اندازۀ زیادی انتزاعی هستند. توصیف رفاهی بودن یا طبقاتی بودن دولت دیگر ابعاد و ویژگیهای آن را آشکار نمی سازد . همچنین بیان نوع رابطه میان دولت و طبقات معین اجتماعی تصویر کاملی به دست نمی دهد. حال با ترکیب مجموعۀ معیارهای فوق در دو معیارکلی تر می توان تصویر جامع تری از انواع رژیم های سیاسی به دست داد: یکی شیوۀ اعمال قدرت حکومتی بر جامعه که ساخت قدرت را تشکیل می دهد ودوم میزان اعمال قدرت حکومتی بر جامعه برای ایجاد تحولات اقتصادی و اجتماعی. از منظر معیاراول نظام های سیاسی بردو دستۀ بزرگ یعنی دموکراتیک و اقتدارطلب تقسیم می شوند و از حیث معیاردوم رژیم های سیاسی چپ گرا و راست گرا قابل تمیزند. تنوع رژیم های سیاسی درعمل از میزان نسبی دموکراتیک بودن یا اقتدارطلب بودن و چپگرا یا راستگرا بودن حاصل می شود.
از لحاظ معیارنخست، ساخت قدرت بر دو نوع است : یکی ساخت قدرت یکجانبه و دیگری ساخت قدرت دوجانبه . درنوع اول قدرت سیاسی مشروعیت خودرا از منابع ماوراء اجتماعی به دست می آورد و نهادهای مشارکت و رقابت درآن ضعیف اند. اشکال مختلفی از رژیم های استبدادی قدیم وجدید ، توتالیتر و دیکتاتوریهای نظامی وغیرنظامی دارای ساخت قدرت یکجانبه اند. درساخت قدرت دو جانبه منبع مشروعیت درون ـ اجتماعی است و در نتیجه امکان مشارکت و رقابت سیاسی درآنها به درجات مختلف وجود دارد . بعلاوه می توان از ساختار قدرتی نام برد که درآن قدرت از لحاظ ظاهری دارای ساختار دوجانبه و نهادهای مشارکت است ، ولی درواقع ساخت قدرت یکجانبه است . دموکراسیهای صوری یا شبه دموکراسیها دارای چنین ساخت قدرتی هستند.
معیار دوم طبقه بندی نظام های سیاسی ، میزان دخالت دولت در اقتصاد و جامعه یا به تعبیر مشهر چپ و راست بودن آنهاست. واژه های چپ وراست برای تفکیک نگرشها و ایدئولوژیهای سیاسی درسطح افراد، احزاب و دولتها به کاررفته است . با این حال این دو واژه از دقت کافی برخوردار نیستند و نمی توانند انواع گوناگون مواضع ایدئولوژیک سیاسی را پوشش بدهند . ریشۀ تاریخی این واژگان به انقلاب 1789 درفرانسه باز می گردد. درجلسات مجلس ملی انقلاب درپاریس اعضاء تندرو تر در سمت چپ و اعضاء میانه روتر در سمت راست جایگاه رئیس مجلس می نشستند. پس از آن مفهوم چپ به تدریج برای توصیف هواداری از انقلاب ، حاکمیت مردم ، حکومت جمهوری و ضدیت با کلیسا ، و مفهوم راست برای توصیف حمایت از تخت وتاج و کلیسا و حکومت اشرافی به کاررفت . دردوران انقلاب صنعتی چپ گرایی به معنای حمایت از منافع طبقۀ کارگر و راستگرایی به مفهوم پشتیبانی از طبقۀ سرمایه دار به کار می رفت . از این رو چپ وراست دو معنای جداگانه و درعین حال بهم پیوسته سیاسی و اقتصادی داشته اند. چپ درمعنای سیاسی بر ارزشهای فرهنگی و اجتماعی تمدن جدید غربی یعنی آزادی، برابری ، خودمختاری فرد، فردیت انسان ، عقلگرایی ، علم گرایی ، ترقی و پیشرفت جامعه ، دموکراسی ، حاکمیت مردم و اصالت انسان تأکید گذاشته است. درمقابل راست در معنای سیاسی آن بر سنت و سنتگرایی ، ارزشهای مذهبی ، کمال ناپذیری انسان ، حفظ آداب ورسوم ، نفی حاکمیت مردم یا صلاحیت مردم درحکومت ، اجتناب ناپذیر بودن نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی ، ضدیت با عقلگرایی و علم گرایی مفرط و اهمیت خانواده به جای اصالت فرد تأکید گذاشته است .
از نظر اقتصادی چپ گرایان بر ضرورت دخالت دولت در اقتصاد برای تأمین عدالت اجتماعی و راست گرایان بر عدم امکان تأمین عدالت اجتماعی ازطریق سیاسی ، ضرورت حفظ بازار آزاد ، دفاع از سرمایه داری و جلوگیری از مداخله گسترده دولت در امور اقتصادی تأکید می گذارند. اگر مفهوم چپ سیاسی و راست سیاسی را به ترتیب با معیار اول یعنی گرایش دموکراتیک و گرایش اقتدارطلبانه منطبق کنیم ، آنگاه از ترکیب دو معیار بالا چهار دسته رژیم های سیاسی به دست می آید که عبارتند از : 1) نظام های دموکراتیک راست ، 2) نظام های اقتدارطلب راست ، 3) نظام های دموکراتیک چپ و 4) نظام های اقتدارطلب چپ .
درپرتو کلی این طبقه بندی اینک به بررسی برخی انواع مهم نظام های سیاسی می پردازیم . نخست دسته بندیهای کلی مثل دموکراسی ، دموکراسی اجتماعی ، اقتدارطلبی ، توتالیتریسم و کورپوراتیسم را توضیح می دهیم و سپس به اشکال عینی دولت و نمونه هایی از نظام های سیاسی محافظه کار، لیبرال ، لیبرال دموکراسی ، دولت رفاهی ، نئولیبرال ، فاشیست و کمونیست می پردازیم .
اشکال عمومی
دموکراسی
دموکراسی قرن بیستم حاصل لیبرالیسم قرن نوزدهم است ؛ البته لیبرالیسم قرن نوزدهم خود ریشه در افکار هیوم ، میل و روسو دارد. برخی دموکراسی را ایدئولوژی سیاسی طبقات متوسط می دانند. به هرحال تفاوت اصلی میان دموکراسی در قرن نوزدهم و بیستم در این است که امروزه اصول و ایدئولوژی سیاسی طبقات متوسط به اقشار گسترده ای از جامعه تسری یافته است . مفهوم اصلی این ایدئولوژی برابری همگان در حوزۀ سیاسی و حقوقی است . درقرن نوزدهم هدف دموکراسی برآوردن خواست های حقوقی و سباسی اقشار متوسط بود و از این رو سرمایه داری ، سیستم اقتصادی متناسب با این ایدئولوژی بشمار می رفت ، اما درقرن بیستم برابری در حوزۀ اجتماعی بیشتر مورد توجه بوده است این نوع برابری با نوع سرمایه داری آزاد قرن نوزدهم مناسبت چندانی ندارد؛ درعوض مفهوم دولت رفاهی پشتوانه و ضامن واقعی دموکراسی سیاسی در قرن بیستم بوده است . از سوی دیگر از نظر اخلاقی ، دموکراسی بر اصل نسبیت ارزشها استوار است ؛ یعنی هیچگونه معیار مطلقی برای تعیین سلسله مراتب ارزشها درکار نیست . نتیجۀ این نگرش انکار عینیت هرگونه حقیقت اخلاقی است ، زیرا با اعتقاد به مفاهیم اخلاقی مطلق ، سلطۀ سیاسی سنتی همچنان برقرار خواهد ماند و اصل درستی نظر اکثریت مردم ( که ممکن است برخلاف اصول اخلاقی قدیم باشد ) مقبول نخواهد بود . برعکس رژیمهای اقتدارطلب و غیردموکراتیک همواره بر اساس ارزشهای مطلق اخلاقی حکم رانده اند .
مظهر فلسفی دموکراسی مکتب پراگماتیسم ( عمل گرایی ) است که بعد از جنگ دوم بخصوص در افکار چارلز پیرس درامریکا پدیدار شد. ویلیام جیمز روانشناس امریکایی و جان دیویی نیز از هواداران این مکتب بودند. نقطه نظر اصلی این مکتب آن است که عنصر اصلی تشکیل دهندۀ حقیقت ، فایده است . مثلاً اموری مثل مذهب و سنت تا آنجا که برای حفظ جامعه فایده دارند ، حقیقت نیز دارند. حقیقت عقاید از نتایج عملی آنها معلوم می شود. به این ترتیب از نگاه این مکتب حل مشکلات اجتماعی جانشین دستیابی به حقیقت مطلق می شود؛ همچنین مکتب عمل گرایی معتقد به نسبیت اخلاق است و به هرگونه اقتدار اخلاقی عینی و مطلق حمله می کند .
درتوضیح ویژگیهای کلی دموکراسی بر چند نکته اساسی معمولاً تأکید می گذارند :
1ـ دموکراسی حکومتی است مبتنی بر آراء و افکار عمومی و باید مستمراً نسبت به آن احساس مسئولیت کند؛ به سخن دیگر صرف دموکراتیک بودن منشأ حاکمیت برای دموکراسی کافی نیست ، بلکه مسئولیت درمقابل مردم باید مستمر باشد و حکومت دائماً منشأ دموکراتیک خود را تجدید کند .
2ـ افکار عمومی به شیوه ای آزاد و آشکار ابراز شود و شیوه های مناسبی برای ابراز آن همچون روزنامه های آزاد ، انتخابات ، تحزّب ، مراجعه به آراء عمومی و غیره وجود داشته باشد.
3ـ درمورد مسائل مورد اختلاف در نزد افکار عمومی ، باید افکار اکثریت عددی را درنظر گرفت و برای تأمین نظر اکثریت ، باید حق رأی و مشارکت سیاسی را به همه گروهها و اقلیت ها بسط داد.
4ـ حکومت دموکراسی در فضایی عمل می کند که سرشار از نهادها و انجمن های مستقل و خودجوش و متعددی باشد که در مقابل خودکامگی احتمالی حکام از حقوق و آزادیهای افراد و انجمن ها پشتیبانی کنند .
5ـ حکومت دموکراسی مستلزم کثرت گرایی اجتماعی است ؛ یعنی این واقعیت که هر جامعه ای مرکب از منافع و علائق و ارزشهای گوناگون است ، باید درنظر گرفته شود. حکومت دموکراسی نمی تواند به سود یکی از این اجزاء عمل کند.
6ـ دموکراسی مستلزم نسبی گرایی ارزشی و اخلاقی است و بنابراین هیچ گروهی حق ندارد درجایگاه حکومت ، هیچ فلسفه یا ایدئولوژی خاصی را برگروههای دیگر تحمیل کند. با تغییر افکار عمومی ، حقایق و اخلاقیات هم دگرگون می شوند. پس دموکراسی حکومتی است که درآن امکان تبدیل اقلیت های فکری به اکثریت همواره وجود دارد.
7ـ شرط عملکرد رضایت بخش نهادهای دموکراتیک رعایت آزادیهای اساسی از جمله آزادی بیان ، انجمن و قلم است ؛ آزادی همچون جریان خون ارگانیسم حکومت دموکراسی است .
بطورکلی سه دسته نظریه دربارۀ حکومت دموکراسی وجود دارد : یکی دموکراسی به معنای حکومت اکثریت مردم ؛ دوم دموکراسی به معنای حکومت قانون و سوم دموکراسی به معنای حکومت متناوب چندین گروه برگزیده.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   112 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نظام های سیاسی

دانلودمقاله افغانستان

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله افغانستان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
مقدمه
سرزمین افغانستان در طول تاریخ گلوگاه تهاجم به هند بوده است؛ جنگجویان بسیاری چون "اسکندر مقدونی"، "محمود غزنوی" ، " تیمور گورکانی " ، " نادر شاه افشار "، از پیچ و خم کوهها و دره های این کشور خود را به هندوستان رسانده اند. علاوه بر این تا قبل از کشف راههای آبی در قرون جدید و سپس توسعه راههای هوایی، خط مسیر بازرگانی شرق و غرب، از دشت شمال این کشور عبور می کرد که محل عبور کاروانهای جاده ابریشم از این سرزمین بوده که عموما ازطریق قندهار به هند و از طریق بلخ به چین می رفت. پس از کشف راههای آبی و سپس توسعه راههای هوایی، افغانستان مانند سایر سرزمین های آسیای مرکزی، تبدیل به منطقه ای محصور شد.
مختصات جغرافیایی
بین 60 تا 75 درجه شرقی بین 29 تا 38 درجه شمالی
مساحت
مساحت افغانستان 652225 کیلومتر مربع است.که از نظر مساحت در جهان مقام چهلم و در قاره آسیا جایگاه یازدهم را دارا می باشد.
مرز های مشترک
کل: 5529 کیلومتر
• مرزهای مشترک:
o ایران (غرب): 936 کیلومتر
o ترکمنستان (شمال): 744 کیلومتر
o ازبکستان (شمال): 137 کیلومتر
o تاجیکستان (شمال): 1206 کیلومتر
o چین (شرق): ۷۶ کیلومتر
o کشمیر (شمال شرق): ؟؟؟ کیلومتر
o پاکستان (جنوب): ۲,۴۳۰ کیلومتر
آب و هوا
قاره ای، تابستان گرم و زمستان سرد.
ارتفاع
کشور افغانستان از معدود کشورهایی است که محصور در کوهستان ها و خشکی ها است. مناطق مختلف این کشور اغلب پوشیده از کوه است اما در جنوب و جنوب شرقی مناطق پستی نیز وجود دارد.
بلندترین نقطه: قله نوشاک(Nowshâk) به ارتفاع ۷,۴۸۵ متر از سطح دریا.
پایین ترین نقطه: رود آمودریا (Amu Darya) به ارتفاع ۲۵۸ متر از سطح دریا.
منابع طبیعی
از منابع طبیعی آن می توان به گاز طبیعی ، نفت ، زغال سنگ ، مس ، کرومیت ، طلق (talc) (نوعی کانی شفاف به رنگ های سفید و سبز و خاکستری ) ، سولفات باریم ، گوگرد ، سرب ، روی ، سنگ آهن ، نمک طعام و سنگ های قیمتی (گوهر) و .... اشاره کرد.
محیط زیست
شاید مهمترین مشکل زیست محیطی افغانستان خط انقراض حیواناتی چون پلنگ ، سمور، غزال های وحشی ، قوچ و ... باشد .این حیوانات بیشتر برای استفاده از پوست شان کشته میشوند. از شاخص ترین محدودیت های زیست محیطی این کشور می توان به محدویت در دسترسی به منابع آب (مصرف کشاورزی و آشامیدنی )، چرای بیش از حد دام ، آلودگی هوا و آب ، عدم دسترسی به آب های آزاد و ... اشاره کرد. تقریبا در افغانستان سیستم چگونگی دفع زباله به روش مدرن وجود ندارد.
جغرافیای انسانی
طبق آمار سال ۲۰۰۵ دارای ۳۵ ولایت است. پرجمعیت ترین شهر های افغانستان به ترتیب کابل ، قندهار ، مزار شریف، جلال آباد و ... هستند. . روابط خویشاوندی و خانوادگی در میان مردم افغانستان بسیار نزدیک وصمیمانه است که نشانه عواطف و احساسات عمیق خانوادگی است. هنوز در این کشور مسائل حاد میان مردم توسط ریش سفیدان و بزرگان حل و فصل می شود.
تقسیمات کشوری
افغانستان دارای ۳۴ ولایت (استان) است.
خطرات طبیعی
از بلایای طبیعی معمول این کشور می توان به زلزله های متوالی در میان کوه های هندوکش و سیل و خشکسالی اشاره کرد.
مردم
جمعیت
جمعیت افغانستان حدود ۳۰ میلیون نفر برآورد می‌شود.براساس سرشماری مقدماتی کمیته ملی احصائیه کشور، جمعیت افغانستان در سال 1385، 24 میلیون نفر است. گفته می شود از این تعداد 12,300 میلیون مرد و 11,800 میلیون نفرشان زن هستند، 7/21% جمعیت کشور شهرنشین می باشند. مرحله اصلی نفوس شماری افغانستان در ماه سنبله 1387 صورت خواهد گرفت.این آمار شامل میلیون ها مهاجر افغانی مقیم ایران، پاکستان و کشورهای دیگر نمی باشد. سازمان ملل پیش از این جمعیت افغانستان را 29 میلیون نفر برآورد کرده بود.
وضعیت سنی
آمار زیر به صورت تقریبی می باشند.
۰ تا ۱۴ سال: ۴۴.۶% / مرد ۷۰۹۵۱۱۷/ زنان ۶۷۶۳۷۵۹
۱۵ تا ۶۴ سال: ۵۳% / مرد ۸۴۳۶۷۱۶ /زنان ۸۰۰۸۴۶۳
۶۵ به بالا: ۲.۴% / مرد ۳۶۶۶۴۲ / زنان ۳۸۶۳۰۰
گروه‌های قومی و نژادی
پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک ،ایماق، ترکمن، بلوچ و ...
دین ها و مذاهب
99٪ مردم افغانستان را مسلمان تشکیل میدهند که حدود 75٪ آنان مسلمان سنی و 24٪ مسلمان شیعه‌هستند[1].

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله افغانستان