
14 دلیل برای موفقیت در بازار یابی شبکه ای
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه50
نرمان کازینز در کتاب جالبش » تشریح یک بیماری« داستان آموزندهای درباره پابلو کاسالز موسیقیدان برزگ فرن بیستم تعریف میکند. داستانی است از ایمان و تجدید حیات که میتوان از آن درسها گرفت.
کازنیز، جریان ملاقتش با کاسالزرا که کمی قبل از جشن تولد 90 سالگی وی انجام شده بود شرح می دهد. میگوید آن روز دیدن پیرمرد که روزی تازه را آغاز می کرد تا حدی دردناک بود. ضعف پیری و بیماری آرتریست طوری او را از پا درآورده بود که برای پوشیدن لباس نیاز به کمک داشت. با پاهائی لرزان، قامتی خمیده و سری فروافتاده راه میرفت. دستهایش ورم کرده و انگشتانش خشکیده بود. بسیار پیر و یی اندازه خسته بنظر میرسید.
پیش از آنکه لب به غذا بزند به سمت پیانو براه افتاد. پیانو از جمله سازهائی بود که در نواختن آن مهارت داشت. با دشواری بسیار خود را پشت صندلی پیانو جا داد. با تلاش و تقلای فراوان انگشتان متورم و خشکیدهاش را به سوی کلاویههای پیانو کشاند.
آنگاه گوئی معجزهای رخ داد. کاسالز ناگهان و به تمامی در برابر چشمان حیرت زده کازینر دگرگون شد. حالت روحی نیرومندی پیدا کرد که گوئی در جسم او نیز اثر بخشید و شروع به حرکت و نواختن کرد. سرعت و نرمش حرکات بدن و انگشتانش چنان بود که فقط از یک پیانیست جوان، سالم و قوی، با بدنی نرم ساخته بود. کازینز میگوید » انگشتانش همجون شاخه درختی که در برابر گرمای
مقدمه
در جامعه انسانی، ارتباطات می تواند نقش مهمی در زندگی داشته باشد.مزایای زبان لغات سروده ها و خط ها و غیره بر ما روشن است . گذشته از این، ما احساسات خود را می توانیم با حالات چهره، دستها و غیره بیان کنیم . از طریق ارتباطات است که یک فرد خود را به دیگران می شناساند. یک فرد کرولال می تواند با استفاده از علائم و اشارات ارتباط برقرار نماید . هدف ارتباطات انتقال یا تبادل ایده ها و افکار می باشد . ارتباطات یک بخش مهم از فرایند آموزشی را تشکیل می دهد . وقتی که هدف از یادگیری تغییر در آگاهی، گرایش و رفتار می باشد نشانگر این است که نتیجه ارتباطات نیز به تغییر در آنها منجر می گردد . در جریان ارتباطهای آموزشی عامل مهم را
می توان کلید و عامل اصلی کنترل و هدایت رفتار دانش آموزان و نیروی مؤثر در برقراری ارتباط و سودمندی آن در کلاس درس دانست .
ارتباط چیست ؟
ارتباط عبارت است از : فرایند مبادله اطلاعات و احساسات .مبادله بر وزن مفاعله .امری است طرفینی و دو جانبه .پس ارتباط جریانی است متقابل .
ارتباط سالم کدام است؟
ارتباط سالم و صحیح آن است که، طرفین در امر مبادله ی اطلاعات
و احساسات در فضایی مناسب شرکت کرده و با یکدیگر هماهنگی داشته و در این ارتباط، هر دو احساس ارزشمندی کنند .به طور کلی ارتباط انسانها با یکدیگر بر اساس دو بینش برقرار می گردد .
((کرامت)) و ((امانت)) یعنی یا براساس تکریم شخصیت است و یا بر اساس تحقیر شخصیت . ما در برخوردها و ارتباطاتمان با دیگران، هر گونه انسان را تلقی کنیم، همانگونه با او برخورد می کنیم . اگر انسان را موجودی با شخصیت و با عزت بدانیم تلاش می کنیم که این کرامت را در او تقویت کنیم
و اگر او را فاقد کرامت نفس بدانیم سعی در تحقیر او داریم .
از دیدگاه اسلام ارتباطی سالم است که بر پایه تکریم شخصیت و عزت
و احترام متقابل افراد انسانی استوار باشد .
مهم ترین وسیله ی ارتباط :
یکی از روشهای برقراری ارتباط انسانها با یکدیگر طریقه ی گفت وشنود
و مکالمه است .
کلمات، مبین عواطف و احساسات انسانهاست . از طریق رد وبدل کردن کلمات اهداف و مقاصد و نیتها آشکار می شود، در حقیقت، شخصیت انسانها در زیر زبانشان و بین سخنانشان نهفته است .
انواع ارتباط:
1- ارتباط کلامی
با تحقیقاتی که به عمل آمده، در جامعه ما تقریبا نزدیک به 85% ارتباطات افراد از طریق حرف زدن و گوش دادن ( گفت و شنود ) و نزدیک به 15% از طریق خواندن و نوشتن است. پس در این مورد واژه ها و کلمات و جملات نقش ویژه ای رادر نقل وانتقال مفاهیم و احساسات انسانها بازی می کند. واژه ها در نقل وانتقال اطلاعات و ارتباط دو انسان از بار احساسی مهمی برخوردارند و از نظر عاطفی، کلمات تأثیر فوق العاده ای در روحیه ی افراد انسانی دارد .
بیان و گفت وگو که برای ایجاد ارتباط در قالب کلمات و الفاظ رد وبدل
می شود، از اهمیت خاصی برخوردار است و به همین سبب، خداوند متعال در قرآن کریم اولین ویژگی مهم انسان را پس از خلقت او بیان ذکر می نماید:
((خلق الانسان علمه البیان)) انسان را بیافرید. به او سخن گفتن آموخت .
بیان و گفتار، مهم ترین وسیله ارتباط انسانها با یکدیگر است و چون ارتباط فرایندی است دو طرفه، بخش اعظم ارتباط انسانها از طریق گفت و شنود
و همین مکالمات عادی و روزمره صورت می گیرد و لذا در ارتباط صحیح
و سالم، باید هم گوینده خوبی بود و هم شنونده ی خوبی، یعنی در تبادل اطلاعات و احساسات و عواطف باید از نقش و تأثیر عاطفی و روانی واژه ها
و کلمات آگاه بود . باید توجه داشت که چگونه بعضی از کلمات و واژه ها در ایجاد و برقراری ارتباط سالم نقش سازنده داشته و همواره در ایجاد صمیمیت و دوستی مؤثرند . همچنین باید به موقعیت و فضای ارتباط که این واژه ها و کلمات در آن رد و بدل می گردد، آشنایی داشت . گاهی گفتن یک کلمه مثبت در شرایط و فضای نامناسب و نامساعد بار منفی القاء می کند .
بنابراین باید هم به نقش کلمات و واژه ها و هم شرایط القاء و مبادله کلمات آشنایی ودقت کامل داشت، چرا که ارتباط سالم در فضایی حاکی از صمیمیت و محبت و احترام متقابل با شناخت و در نظر گرفتن معنا و نقش عاطفی کلمات امکان پذیر است و رعایت آنها موجب استحکام آن روابط خواهد شد. متأسفانه ما توجهی به سخنان و واژه هایی که در مکالمات و گفت وگوهای روزانه مان رد و بدل می کنیم، نداریم به خصوص اگر در نقش اولیاء و مربیان در مقام تعلیم و تربیت هم باشیم.
2- ارتباط معنوی :
گفتارو تئوری نمی تواند افراد را جذب سازد تنها تجسم رفتار است که انسانها را به خضوع در می آورد و هر انسانی در دوران زندگی خود با بسیاری از دانشمندان و بزرگان برخورد می کند، تنها کسانی که دارای جاذبه اخلاقی هستند موجب تغییر رفتار می شوند .
در اهمیت و برجستگی عامل اخلاقی همین مقدار بس که حضرت محمد (ص) می فرمایند((افکم لن تسعوا الناس باموالکم فالقوهم بطالقه الوجه ))
یعنی انسانها نمی توانند به وسیله اموالشان دلهای مردم را متوجه سازند بلکه
خوش خویی و گشاده رویی عامل جذب و شیفتگی است .
بنابراین معلمان و مربیان تنها در پرتو تجسم اخلاق می توانند دلهای شاگردان
را جذب کنند و از همین رهگذر به ساختن و پرداختن آنان بپردازند .
3- ارتباط بصری:
ارتباط بصری با شاگردان از اهمیت خاصی برخوردار است معلمی که قادر
باشد در حفظ عدالت با همه شاگردان خود ارتباط بصری برقرار کرده
به طور طبیعی به تمامی آنان به تناوب و تناسب نظر کند همانند آن است
که با تارهای نامرئی، اذهان شاگردان خود را تسخیر خویش سازد . در
نتیجه یک ارتباط بصری متقابل ،دانش آموزان کمتر دچار بی حوصلگی
می شوند و نه تنها رفتار زاید ایشان فوق العاده کاهش می یابد و با
کوچکترین محرک بیرونی حواس ایشان پرت نمی شود بلکه با افزایش دامنه
توجه اشان از دقت و تمرکز ذهنی بیشتری برخوردار می شوند و بالطبع
با یاد گیری بهتر مواد آموزشی ،پیشرفت تحصیلی مطلوبی نیز خواهند داشت. بعضی از معلمان به دلایل مختلف از جمله توجه بیشتر به یک یا چند
دانش آموز خاص و یا به دلیل کم رویی، اضطراب و یا ضعف مهارتهای اجتماعی، به گونه ای که انتظار می رود نمی توانند به طور طبیعی با همه شاگردان ارتباط بصری داشته باشند . در نتیجه نه تنها شاگردان این چنین کلاسی زودتر خسته شده بیشتر دچار حواس پرتی می گردند بلکه بعضا در آنها نگرش منفی و احساسی ناخوشایند نسبت به شخصیت معلم به وجود
می آید . اگر چنانچه دانش آموزان بر این باور باشند که معلم عمدتا به هنگام تدریس به دانش آموز یا دانش آموزان خاصی نگاه می کند احساس تبعیض دامنگیرشان می شود و تقویت چنین احساسی عواقب ناخوشایندی از
بی رغبتی نسبت به درس و گریز از کلاس همراه خواهد داشت .
این مسأله در مدارس، آنجا که کودکان و نونهالان به الگوهای رفتاری بزرگسالان بیشترین توجه را دارند و هر لحظه در انتظار نگاه محبت آمیز معلم هستند از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.
4- ارتباط معلم با دانش آموزان :
مدرسه روابط انسانی را که موجب ایجاد تعادل فکری در کودک می شود ترغیب می کند و به او این احساس را می بخشد که متعلق به گروه معینی
می باشد و در این گروه نقش مفیدی دارد و می تواند در داخل آن محیط دوستی و تأمینی به دست آورد .
((کلاس هایی که در آنها روابط انسانی نیکو وجود دارد محیط مطبوعی ایجاد می کند که کودک در داخل آن شکفته می شود .))
آموزگار که بیش از هر شخص دیگری در ایجاد روابط انسانی نیکو مؤثر است باید از لحاظ تعادل احساساتی چنان باشد که مسایل شخصی وی در روابط او با شاگردان اختلال ایجاد نکنند. وی با شاگردان تفاهم پیدا می کند
و نسبت به آنها محبت صمیمانه ای دارد و خود را نسبت به آنها منصف و
بی غرض نشان می دهد و می تواند جانب شخصیت و مزاح را حفظ کند و همراه شاگردان و نه به خود آنها بخندد.
شخصیت خاص آنها را محترم می دارد و در کلاس محیط گذشت و مسالمت به وجود می آورد روابط حسنه ی مابین معلم و شاگردان در آهنگ صدای او در نحوه ی نامیدن هر شاگرد و در روش اظهار علاقه ی او به حوادث زندگی شاگرد آشکار می شود.
وی با شاگردان از مطالبی که به آنها مربوط است گفتگو می دارد و برخی از تجارب شخصی خود را برای آنها حکایت می کند . این احساسات دوستی هر قدر که معلم وشاگرد بیشتر با هم کار و تفریح و بازی کنند مستحکم تر
می شود.
معلم احتیاجات عاطفی هر شاگرد را مطالعه می کند و در رفع آنها کوشش
می نماید. و علامات هر نوع اختلال روانی و احساساتی را در آنها مورد توجه قرار می دهد. معلمین نباید تصور کنند که ارتباط همیشه به سادگی برقرار
می گردد عوامل بی شمار برونی و درونی ممکن است موجب جلوگیری از برقراری ارتباط مطلوب گردند. این گونه عوامل را پارازیت یا موانع ارتباط گویند. مهم ترین این عوامل عبارتند از :
موانع ارتباط مطلوب بین معلم و دانش آموزان :
1- اهنگ گفتار :
از نظر روانی و عاطفی آهنگ کلام در ارتباطات تأثیر مطلوب و نامطلوب دارد . انسان به طور خود کار در برابر محرک های آزار دهنده حالت تدافعی به خود می گیرد و مثلا در بین صداهای گوناگون می تواند به صدای مورد علاقه اش گوش دهد . وقتی صدای معلم هنگام تدریس به صورت مفاهیم تکراری و خسته کننده و غیر جذاب دراید دانش آموزان می توانند صدای او را همچون صدای رادیو خاموش کنند.
معلمان با تجربه معتقدند که استفاده مداوم از یک وسیله یا محرک باعث کاهش کارایی تدریس و یادگیری می شود.
2- جالب نبودن پیام :
انسان از میان پیام های مختلف آن دسته را دریافت می کند که زمینه پذیرش آنها را دارد اگر فعالیت های آموزشی معلم در کلاس درس برای شاگردان تازه نباشد مورد توجه آنها واقع نخواهد شد درنتیجه ارتباط مطلوب برای یادگیری صورت نخواهد گرفت.
برای کاهش اثر این محدودیت و ایجاد علاقه و انگیزه معلم باید ابتدا مخاطبین خود را شناسایی کند تا از گرایش ها اطلاعات و نیازهای آنان مطلع گردد و بر اساس این اطلاع تدریس خود را آغاز کند تا بتواند رابطه مؤثری با آنها برقرار نماید.
3- رؤیایی شدن یا در خود فرو رفتن:
یکی دیگر از موانع بسیار متداول ارتباط مؤثر(( رؤیایی شدن)) است در چنین حالتی شاگرد ناگهان از مدار ارتباط کلاس خارج می شود و با یک حالت رؤیایی وارد تجارب شخصی خود می گرددو اگر تجارب و مفاهیم شخصی او قوی تر، قابل فهم تر و با ارزش تر از مفاهیم ارائه شده توسط معلم باشد مفاهیم معلم را کناری می زنند و جایگزین آن می شوند در واقع رؤیایی شدن یک وسیله تدافعی است که دانش آموز در برابر محیط خشک و بی روح کلاس از خود نشان می دهد .
در رؤیا فرو رفتن شاگرد سبب می شود تا کاملا از محیط کلاس و فعالیتهای یادگیری علیرغم حضور فیزیکی دور شود . معلم اگاه و با تجربه باید چنین شاگردان را شناسایی کرده و به جای تنبیه و سرزنش سعی کند علل چنین حالتی را در نحوه ی تدریس و محیط کلاس خود جستجو کند این حالت را بدون شک می توان با افزایش سطح درک شاگرد و جذابیت موضوع و به کارگیری تکنیک های مختلف ارتباطی به نحو شایسته ای کاهش داد.
4- فضای فیزیکی ارتباط:
وضعیت فیزیکی کلاس می تواند سبب احساس ناراحتی فراگیر آن گردد . زیرا اگر شاگرد در اثر یکی از عوامل فیزیکی کلاس ناراحت شود این ناراحتی سبب قطع ارتباط او با معلم خواهد شد. برعکس هر چه محیط آموزشی مناسب تر و دلپذیر تر باشد موضوع درس بیشترمورد علاقه شاگردان خواهد بود و یادگیری پرثمرتری انجام خواهد گرفت.
بنابراین لازم است محیط کلاس از نظر نور، راحتی صندلی ،رنگ دیوارها سردی و گرمی و سایر عوامل فیزیکی مناسب و حداقل ناراحت کننده نباشد.
5- انتقال منفی :
هنگامی که با موضوع و شکل جدیدی مواجه می شویم اگر درباره ی آن موضوع زمینه ی قبلی کافی نداشته باشیم سعی می کنیم در ذهن خود از تجارب قبلی نزدیک به آن، برای درک مطلب جدید و یا حل مشکل جدید کمک بگیریم.
هرگاه تجارب ما بتواند ما را در درک مطلب جدید یاری دهد انتقال صحیح یا انتقال مثبت انجام گرفته است. اما اگر اطلاعات و تجارب گذشته سبب ایجاد مشکلات جدید و سردرگمی و آشفتگی در حل مسأله شوند یعنی تجارب گذشته ما را در حل مشکل جدید به اشتباه بیندازد . چنین وضع خاصی را (انتقال منفی نامند.)) انتقال منفی ممکن است در یک فعالیت ارتباطی به دفعات اتفاق افتد. انتقال منفی غالبا در ارتباط کلامی ایجاد می شود هر چه موضوع مورد بحث دور ازذهن و مجرد باشد تشابه کمتری بین درک معلم و شاگردان وجود خواهد داشت.
مناسب ترین راه برای از بین بردن اثر انتقال منفی ایجاد ارتباط از کانال های مختلف به ویژه استفاده از عکس اسلاید و فیلم و آموزش می باشد.
ارتباط والدین با یکدیگر:
در حال حاضر در جوامع صنعتی ارتباط بیشتر اعضای خانواده با یکدیگر رو به کاهش گذاشته و اگر ارتباطی هم وجود دارد در بسیاری از موارد ارتباط کاری و فیزیکی است ، نه عاطفی وقلبی . این امر به علت نفوذ فرهنگ غربی به تدریج به جوامع دیگر هم سرایت کرده است به طوری که در جامعه ی ما در شهرهای بزرگ ارتباط اعضای خانواده ها با یکدیگر رو به ضعف نهاده و گفتگو ها بعضا یک طرفه و روابط خانوادگی بسته است. تفهیم و تفاهم به دشواری صورت می پذیرد،پدر،مادرواعضای خانواده هریک به کاری مشغول
وگرفتارند و فرصت حضور در جمع دوستانه ی خانواده را کمتر پیدا می کنند
وازطرفی دیگر تلویزیون با برنامه های متنوع در کاهش ارتباط بین اعضای خانواده تأثیر زیادی داشته ودرموقعیت ها و فرصت های کوتاهی هم که اعضای خانواده پیدا می کنند، به علت عدم درک احساسات یکدیگر،ارتباط ناقصی صورت می گیرد و لذا ارتباط یک طرفه بوده و زن وشوهر دچاربریدگی عاطفی می گردند.ظاهرا باهم هستند ،ولی این ارتباط بیشتر
ارتباط فیزیکی است تا ارتباط قلبی و احساسی،بطوری که هر کدام درلاک
خود فرو رفته و به دنبال جل معضلات خود دست وپا می زنند : مردها که
در کار ومشاغل روزانه تحت انواع فشارهای روحی وروانی قرار می گیرند
و زمانی که فراغت حاصل کرده و به خانه روی می آورند دیگر حال وحوصله
سخن گفتن و فرصت گوش دادن را ندارند . وبرای برآوردن احتیاجات خود،حتی حال استفاده ی از جملات وبه کاربردن کلام کامل را ندارند به طوری که در گفتار خود ، تنها از کلمات مقطع بهره می برند،مثلا می گویند :نهار……(لطفا نهار بیاور).چای……(لطفا چای بیاور)در این هنگام،زن که اوقاتی از روز را گذرانیده و منتظر بوده تا شوهر بیاید و گفتنی های خود را برای او تعریف کند . مواجه بابی حوصلگی شوهر می شود. سخنش ر ادر پیش خود نگه می دارد و حتی از بازگو کردن مسائل ابتدایی و احتیاجات اولیه ی زندگی روزمره ی خود ، خودداری می کند از طرفی شوهر برای گرفتاری ها
خستگی ها و فشارهای زندگی ،دیگر حوصله شنیدن سخنان طرف مقابل را ندارد و از این سو زن می خواهد با حرف زدن احساسات خود را تخلیه کند تا شاید شوهر با شنیدن سخنان او بر زخم وی مرهمی بگذارد و از دردها و
غم های او بکاهد و به او امید و شادی بدهد ، ولی شوهر دیگر آمادگی پذیرش این اظهارات را ندارد و همین عدم پذیرش سخنان یکدیگر منجر به عدم درک وتفاهم شده و در نهایت ، ناسازگاری را به دنبال خواهد داشت . گاهی این تعارض ها موجب درگیری های لفظی شدیدی می شود و همین پرخاشگری های اختلا لات شدید روانی در شبکه ی ارتباطی خانواده به وجود می آورد این مشکل به سایر اعضای خانواده، یعنی فرزندان نیز منتقل
می شود و تأثیر نامطلوبی در شبکه ی ارتباطی و رفتاری آنان به جای
می گذارد.
((در پی مطالعات و بررسی هایی که به عمل آمده، روشن گردیده است در این گونه خانواده ها، نارضایتی ها و برخوردهای نامناسب و ناسالم موجب بروز بیماری های جسمانی، افسردگی ها، اضطراب ها وکاهش سلامت روانی گردیده به طوری که بسیاری از فرزندان این خانواده ها از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند.)) و با احساس تنهایی و بی تفاوتی، تمایل دارند که در کارها شکست خود را به دیگران استناد دهند و همواره با عدم موفقیت و پیشرفت تحصیلی مواجه می شوند بر خلاف ((خانواده هایی که دامنه ی ارتباطات متقابل والدین ، وسیع و صمیمانه است و در نتیجه مبادله ی اطلاعات و احساسات در اثر فرصت های حاصل شده، موجب صمیمیت بیشتر اعضای خانواده، زمینه ی رشد اخلاقی و موفقیت تحصیلی فرزندان می گردد.))
نقش روانی و عاطفی کلمات:
در ارتباطات بین دو انسان واژه ها و کلمات گاهی نقش سازنده یا مخرب دارند بعضی از کلمات روح انسانی را خراش می دهند و موجب شیارها و زخم هایی در دل انسان می گردند این زخم ها گاهی کاری تر از زخم شمشیر و ماندگار تر از آن است و همواره مثل خوره روح آدمی را می خورد و منجر به بیماری های عمیق روانی می گردد کلمات و جملات ناسالم موجب ارتباط ناسالم و کلمات خوب و شاد موجب ارتباط سالم میگردد. گاهی کلمات ناسالم به طور ناخود آگاه در گفتار متداول والدین پیام های نامناسب و پیامدهای مخربی به بار خواهد آورد و سبب تضعیف و تحقیر شخصیت و آزرده شدن روح یکدیگر می گردد.
اظهار نظرها و کلمات ناهنجاری که در برخوردهای ارتباطی روزانه ی والدین رد وبدل می شود عزت نفس آنان را جریحه دار می سازد و تهدیدی برای ارتباط سالم خود و فرزندانشان خواهد بود . غرولندهای مادر به دنبال پدر یا بالعکس در حضور فرزندان نیز آثار بسیار ناگواری در شبکه ی ارتباطی خانواده به وجود خواهد آورد.
((انکم مؤاخذون باقوالکم فلا تقولوا الا خیرا))
((البته شما در مورد گفتارتان مورد مؤاخذه قرار می گیرید پس نگوید مگر سخن خیرو نیکی را.))
مشکل عمده ی ما این است که از مهارت های ارتباطی سالم بی بهره ایم. بیشتر اعضای خانواده ها در جامعه ی ما اکثرا انسانهای مؤمن متدین و وفادار به یکدیگرند ولی متأسفانه در ایجاد ارتباطی سالم و شاد با هم به خصوص از زمانی که صاحب فرزند می شوند ،بی بهره اند.
برای برقرای یک ارتباط سالم چه باید کرد؟
همان طور که بیان شد ارتباط سالم و خوب، ارتباطی است که دو طرفه باشد و هر دو بر اساس احترام متقابل در فضایی مناسب تبادل افکار و احساسات نمایند برای یکدیگر ارزش قائل شوند به نظرات یکدیگر اهمیت داده و با صمیمیت مشکلات دردها و شادی ها و انتظارات و آرزوها را با هم در میان بگذارند این خود در کاهش دردها مؤثر است و در مواقع دشواری و بروز مشکلات به راه حل های مناسب می انجامد .
((ادامه دارد))
منابع :
1- مهارت های آموزشی و پرورشی – تألیف حسن شعبانی
2- چگونه باید تربیت کرد- مجید رشید پور
3-تربیت برتر – تألیف رضا فرهادیان – دفتر حوزه
4- آموزش بهداشت – ترجمه دکتر فروغ شفیعی
5- تربیت بهداشتی در مدرسه- ترجمه حسن صفاری
6- پابه پای آفتاب از جلد 1 تا 5 – تألیف امیر رضا ستوده
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 28 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:31
فهرست و توضیحات:
روشهای موفقیت
کمال طلبی
ویژگیهای آرمانگرایان
خصوصیات آرمانگرایان و ایده پردازان
اضافه سود برابر با 250 میلیون دلار در سال 2005 بود.
آمادگی
شکاکیت
دیدگاه
تغییر روند تاریخ
مورد استفاده قرار می گیرد—و معمولاً به افرادی نسبت داده می شود که شایستگی آن صفات را ندارند. به این دلیل، بهترین آزمایش، آزمایش زمان است که بیرحم تر از همه ی آنهاست. اگر کسی قادر باشد که ایده ای را از گهواره تا گور، در مقابل مخالفان بیشمار با خود حمل کند، شایسته ی صفت آرمانگرا است.
طبق آمار اداره ی ثبت اختراعات آمریکا، از سال 1900 تا کنون، مخترعین بسیاری موفق به ثبت اختراع و نوآوری خود شده اند و هرساله چیزی درحدود 300،000 درخواست ثبت اختراع ارائه می شود
روش های تدریس ،فنون کلاسداری و بررسی نحوه تدریس موفق در کلاس
در این نوشته، روشهای کلاسداری را از دیدگاه برخی از معلمین موفق و یا شاگردان دبیرستانی مینگریم، لذا نمونه کارهای موفق، با توجه به عوامل مختلف رفتاری، مورد بررسی قرار داده شده است. این نمونهها از لا به لای نظریات دانشآموزان دبیرستانی که طبیعتاً سالها تجربه در شناخت انواع تدریسهای موفق دارند، همچنین معلمین که آموزش این عزیزان را به عهده دارند وبااستفادهازمجموعهمطالبیکهازدیدگاهروانشناسیانتخابشده،همراهگردیدهاست.
به امید آنکه از لا به لای این بحثها بتوانیم بهترین روش ایجاد انگیزه، یا نحوه ارتباط صحیح با دانشآموزان و یا روشهای بالا بردن بهرهوری در کلاس و افزایش موفقیت دانش آموزان و معلمان را بیابیم.
هدف اصلی در تدریس
همیشه باید در نظر داشته باشیم که هدف اصلی در تدریس چیست؟
آیا فقط آموزش مبحث خاصی میباشد، یا آنکه در ضمن آموزش باید سعی کنیم، دانشآموز را به عنوان یک شهروند مؤثر و مفید برای جامعه به بار آوریم.
یعنی در نهایت روش درست زندگی کردن و انسان بودن را به او بیاموزیم و از خود، خاطر خوبی در ذهن دانشآموزانمان به جا بگذاریم.
خاطرهای از روز معلم:
سالیان تدریس در گذرند و خاطراتی در ما باقی میگذارند، خاطراتی که همواره بوی تازگی خود را زیر غبار زمان از دست نمیدهند. چه خوب است لذت داشتن چنین خاطراتی را با هم قسمت کنیم. مانند خاطرهای که بوی مهربانی آن را هنوز احساس میکنم.
از راهروی طویلی که به دفتر مدرسه منتهی میشد، گذشتم. مثل هر روز ازدحام روپوش سورمهایها، پچپچهای خاص زنگ تفریح، هل دادن، خندیدن، خود شیرینیهای برخی شاگردان را میدیدم ولی این بار وارد جمع هیچ گروهی نشدم و دستهای گچی خود را بر شانه هیچ کدام نزدم! تکه پرانیها و شلیک خندهها این بار رد و بدل نشد. نگرانی خاصی به دلم چنگ میزد. چهره مغرور یکی از بچههای سوم ریاضی جلوی نظرم میآمد: مریم، دختری بلند قامت و سفیدرو با چشمانی که انگار در عمقشان اندوهی غریب خفته بود. به قول خودم سه سال بزرگش کرده بودم ولی امروز دیدم که چقدر باید بزرگتر از سنش باشد!
مادرش اول صبح گوشه دفتر منتظرم بود. صورتش را در چادری پوشانده بود. بوی آشنای فقر و نداری به همراه عطر دوستداشتنی مادری مهربان همراه شده بود.
در حالی که اشکی بر چهره چروکیدهاش میغلتید، گفت: خانم مبادا دخترم بفهمد پیش شما آمدم. مریم خیلی شما را دوست دارد و میخواست هدیهای برای روز معلم به شما بدهد. امروز صبح از باغچه گل یاس چیدم که بیاورد ولی او نگران بود که در مقابل دیگران شرمنده میشود و...دستهای زبر و زحمت کش آن مادر را بین دستهایم گرفتم. زن که جرأت بیشتری یافته بود از شوهرش که آجرکشی میکرده و الآن به علت دیسک کمر زمینگیری شده حرف زد. از پسرش که دوره راهنمایی است و با آنکه انگشتش لای دستگاه پرس رفته، میگوید غصه نخور مادر بدتر از اینها زیادند، صحبت کرد. از خودش گفت که ناچار است در خانههای مردم کار کند و زندگی را بچرخاند.
در حالی که آرامش میکردم، از ثروتهای بزرگی که خداوند به او داده حرف زدم. این که میتواند بچههای به این خوبی داشته باشد، این که با همه مشکلات یکدیگر را دوست دارند و به هم کمک میکنند و...
موقع خداحافظی انگار سبک شده بود. لبخند میزد و دعا می کرد ولی انگار غصههایش را در قلب من ریخته بود.
مریم فقط مغرورترین شاگردم نبود، او بسیار تیز و حساس بود. من باید احتیاط میکردم، تا هیچ ردی از دلسوزی را در چشمهایم نبیند و شرمنده نشود. اگر شخصیتش در جمع همکلاسیها میشکست، دیگر چیزی برایش نمیماند که من بتوانم معلمش باشم.
به دفتر دبیرستان رسیدم. مزه چای تلخ با دلهره خاصی آغشته شده بود و صحبتهای همکاران توأم با خزیدن عقربههای زنگ تفریح میشدند تا زمان رسیدن به زنگ دوم را بسازند. فکر کردم چه ساده میشد .
به در کلاس سوم ریاضی رسیدم یادم افتاد اولین باری که وارد کلاس شدم فکر کردم در کاملاً باز است، ولی وقتی پشت دستم به عنوان در زدن محکم به دیوار خورد تازه فهمیدم کلاس بیدر است آن وقت همگی به جای سلام خندیده بودیم این خاطره لبخندی روی لبهایم نشاند روی تختهی کلاس با خط زیبایی شادباش روز معلم را نوشته بودند صدای قدمهای مریم را از ته قلبم میشنیدم که آرامآرام، نزدیکم میشد دسته گل یاسی که هیچ روبانی اطرافش نبود را به سویم دراز کرد با خوشحالی گلها را بوئیدم گفتم از کجا دانستی که من عاشق بوی این گلها هستم، پای تخته رفتم، انگار گچ و گلها با همکاری هم درس میدادند.
آن روز کلاس درس شیمی پر از عطر گلهای یاس بود. بهترین تشویقها باید واقعی باشند و من واقعاً از گرفتن چنین هدیهای از چنین شخصیتی خوشحال بودم و شور شوق خود را نشان میدادم.
هنگامی که از کلاس سوم ریاضی خارج میشدم لحظهای نگاهم به مریم خورد.
اولین باری بود که دیدم چشمهایش میخندیدند.
فصل اول مواردی که ما معلمین باید به آن توجه کنیم:
استفاده از روشهای فعال یاددهی مبتنی بر IT:
معلمین گرامی باید به شناسایی و ارتقای مهارتهای خود در کاربرد فناوریهای نوین نظیر ICT و IT در آموزش بپردازند. به این ترتیب نه تنها میتوانند از راهبردهای گوناگون در آموزش استفاده کنند، بلکه امکان پاسخگویی به نیازها و تفاوتهای فردی، یاد گیرنده را فراهم میسازند و با استفاده از جذابیتهای فناوریهای در جهت ایجاد انگیزه، کلاس موفقتری را خواهند داشت و شور و نشاط بیشتری در کلاس ایجاد میکنند.
شاگردان نیز در هنگام کار با ICT، اغلب در غالب گروهی مشارکت میکنند و تجربهی این گونه کارها به تقویت و رشد مهارتهای فردی و اجتماعی، میافزاید.
هر دانشآموز با هر میزان از توانایی میتواند از این فناروی برخوردار باشد و از فرآیند یادگیری غنیتری برخوردار گردد. ما معلمین باید سعی کنیم با یاری خداوند گنج دورنی دانشآموزان و استعدادهای نهفته آنها را نمایان کنیم. یعنی یادگیری برای عمل کردن، یادگیری برای زندگی در کنار هم و با هم بودن را پرورش دهیم.
از ICT به عنوان ابزاری برای پشتیبانی از اهداف تدریس باید استفاده کنیم و دانشآموزان را به همکاری با یکدیگر به هنگام کار با این ابزار تشویق کنیم، تا ضمن دستیابی به یادگیری مستقل و فعال، تقویت کار مشارکتی را پرورش دهیم و باعث تقویت تواناییهای دانش پژوهان در جمعآوری و پردازش اطلاعات و نوشتن گزارشها باشیم.
بررسی نحوه تدریس:
بهترین روش تدریس را چگونه میتوان ارائه داد؟
این سؤالی است که تمامی همکاران به هنگام تدریس به آن میاندیشند. در گروهی از همکاران کم تجربه گاهی این سؤال به همراه اضطرابی خاص ظاهر میشود و اگر به نحوی این اضطراب را به هنگام تدریس بروز دهیم یعنی «اولین پله شکست».
دانشآموزان مدرسه معمولاً تجربه چندین ساله در شناخت کلیه رفتارهای معلمشان دارند و کوچکترین رفتار معلم را ناخودآگاه زیر ذرهبین تجزیه و تحلیل خود قرار میدهند و شاید نتوانند آنچه حس میکنند بیان کنند ولی به هر حال با نگاه یا رفتارشان به یکدیگر یا به معلم گوشزد میکنند. با دانشآموزان که صحبت میکردم اولین نکتهای که در کلاسداری مدنظر داشتند، این بود که معلم باید بتواند تسلط کامل خود را بر موضوع و کلاس نشان دهد. همکاران نیز با بیان خود همین مطلب را میرسانند. معلم باید احاطه به کلیه موارد بحث داشته باشد و قدرت ارائه آنها را نشان دهد. بسیاری از همکاران جهت موفق بودن، لزوم داشتن طرح درس مناسب و فراگیر، خواه به صورت مکتوب یا ذهنی را قائل بودند. آنان معقتد بودند وجود طرح درس مناسب باعث تسلط کامل معلم بر موضوع مربوط میشود تا بدون اتلاف وقت موارد درسی را به طور کامل پیاده کند.
جلسه اول تدریس:
به عقیده تعداد زیادی از همکاران و دانشآموزان مهمترین جلسه در طول سال همان جلسه اول است.
اولین برخورد معلم با دانشآموز چگونه باید باشد؟
عدهای از معلمین موفق جهانی معتقدند اولین برخورد باید به نحوی باشد که دانشآموز حس کند در یک برنامهریزی کاملاً منظمی قرار گرفته است. کلیه قوانین کلاس در طی سال، در همین جلسه باید مشخص گردد. صحبتهای مهمی از قبیل نحوه تدریس یا روش صحیح مطالعه یا نحوه برنامهریزی روزانه و همچنین اهمیت انضباط در همین جلسه مطرح گردد. در مورد انتخاب نوع انضباط، اینکه از نوع انضباطمقتدرانه،برونیومستبدانه،یاانضباطدموکراتیک،دورنیبااحساسمسئولیتواینکهکدامیکمؤثرترند. قضاوتوارزیابی به عهده خود شماست. همچنین معلمین موفق دنیا در جلسه اول نسبت به استفاده کمتر از برنامههای تلوزیونی تأکید دارند. آنها میگویند برنامههای تلوزیونی باعث کاهش فعالیت بدنی و عموماً اتلاف وقت بچهها میشوند. کارشناسان نیز بحث مفصلی در این مورد دارند که بررسی و قضاوت آنها به عهده خود شماست.
اهمیت ایجاد انگیزه در جلسه اول:
اگر معلم بتواند در جلسه اول اهمیت فراگیری علم را به کلاس تزریق کند جلسات بعدی به مراتب بسیار بهتر و ارزندهتر میشوند و کلاس از معلم محوری به سوی شاگرد محوری حرکت کره و تبدیل به کلاسی پویا و ارزنده میگردد.
درموردعلمواهمیتآنازبیاناتلطیفحضرتعلی (ع) میتوانیمسودببریمآنجاکهدرستایشدانشمیفرمایند: هرظرفیتنگمیگردد (پرمیشود) بهآنچهدرونآنمیگذارندمگرعلمودانش (سینهدل) کهچونعلمدرآنراهیافتفراخمیگردد و گنجایش دارد برای پذیرفتن علم دیگر، این دلها ظرفهای علوم و اسرارند و بهترین آن دلها، نگهدارندهترین آنهاست (که سپرده شده را خوب نگهدارد و به یاید دارد) پس هوشیار باش و از من نگاهدار و به یاد داشته باش آنچه به تو میگویم: ای کمیل: علم بهتر از مال است. زیرا علم ترا از گرفتاریهای دنیا و آخرت نگاه دارد و تو مال را از تباه شدن نگاه میداری، مال را بخشیدن کم میگرداند ولی علم در اثر بخشیدن و یاد دادن به دیگران فزونی مییابد.
دوخورندههستندکهسیرنمیشوند،خواهانعلمکههرچهبراوکشفوهویداشودباز مجهول دیگری را میخواهد معلوم کند و خواهان دنیا که آنچه از کالای دنیا بیابد باز میخواهد کالای دیگری به دست آورد.
نحوه شروع تدریس:
شاگردان معمولاً دوست دارند معلم قبل از شروع درس جدید، خلاصهای از مطالب گذشته را اشاره کند و معتقدند این کار باعث ایجاد آرامش در فراگیری مطالب جدید میگردد. عموماً خود همکاران نیز به این مورد آگاهند و به لزوم انجام این کار معتقدند. هر چند این اشاره بسیار کوتاه و گذرا باشد، ولی این احساس اطمینان روحی را که مطالب قبلی تماماً مرور و وارد ذهن ما شده و اکنون آماده پذیرش جدید هستیم، را میدهد. و این خیلی فرق میکند با معلمی که به نظر دانشآموزان از یک نقطه گنگ شروع به حرکت میکند. در این موارد بسیاری از بچهها چون اطمینان به دانستن مطالب سابق ندارند و در ذهن خود اتصال مطالب جدید به قدیم را نمییابند، لذا بیشتر به گذر وقت میاندیشند، تا آنچه معلم بیان میکند.
روش موفق تدریس از دیدگاه دانشآموزان
اکثریت دانشآموزان، کلاس معلم محوری را که در آن سخنران مطلق معلم باشد قبول ندارند. ناسازگاری در چنین کلاسهایی به صور مختلفی بروز میکند که بعداً روی آن، صحبت خواهیم کرد.
در صحبتهای زیادی که با شاگردان پایههای مختلف داشتهام اکثریت آنان روی حل تمرین اضافی تأکید دارند. میگویند اگر معلم مطالب گفته شده را به صورت تمرین یا سؤال اضافی به ما بدهد، تا ما نیز چند لحظهای که او سکوت کرده، بتوانیم روی گفتههای وی فکر کنیم و خود را بیازمائیم که تا چه حد مطالب را فرا گرفتهایم، آنگاه با آرامش بیشتری دیگر مطالب را پیگری میکنیم. بچهها اغلب معتقدند درس باید توأم با مثالهای دلنشین و مسائل روزمره باشد، بیان قصهوار مطالب میتواند در کلاس ایجاد علاقه به گوش دادن کند. بیان قصهوار همان موردی است که قرآن در بسیاری مواقع جهت جذابیت و مؤثر بودن آموزش خاصی استفاه نموده است. در غیر این صورت کلاس خشک و خستهکننده میشود. من هم گاهی برای بیان مطلبی آن را در قالب داستانی ارائه میدهم و عملاً میبینم دقت بچهها بیشتر میشود و مطالب را بهتر یاد میگیرند.
نحوه فعال نگاهداشتن کلاس توسط معلم:
چگونه میتوان کلاس پویا و پر تحرک داشت؟
جهت فعال نگهداری کلاس باید مرتباً از بچهها کار کشید. معلمینی که تمام مدت سخنران مطلق هستند معمولاً مواجه با کلاسی خوابآلود و بیتحرک میشوند. خیلی ساده میتوان جلوی این کار را گرفت همانطوری که از زبان خود بچهها شنیدیم باید آنها را وادار به فعالیت کرد با جملات سادهای نظیر: «خوب تا حال چه گفتیم»، «فکر میکنید بعد چه میشود»، «کی میتونه بگه»، «کی میتونه سریعتر به جواب برسه»، «میخواهم ببینم سرعت عمل کی بیشتره»، «تصور کنید در این شرایط هستید چه میکنید» نظیر این پرسشها میتواند باعث ایجاد کلاسی کاملاً فعال باشد چنین سؤالاتی با ایجاد حس کنجکاوی بچهها را وادار به تفکر بیشتر روی موضوع مینماید به خصوص اگر محاسن مطالب یا کاربردهای آنها در زندگی را بدانند در واقع ایجاد انگیزه برای فهم بهتر مطالب را کردهایم و این باعث میشود مطالب بهتر جا بیفتند و باور یادگیری و اعتماد به نفس و تسلط روی موارد درس داده شده ایجاد میگردد. زیرا در این موارد نتیجه آن چیزی نیست که معلم بیان کرده باشد بلکه بچه تصور میکند نتیجه همان چیزی است که خود به آن رسیده است.
نکته مهم دیگر که اکثریت نظریهها روی آن تأکید داشتند، عدم تکرار بیش از حد مطلب است معلمینی که مطلب سادهای را بارها تکرار میکنند، باعث خستگی و بیحوصلگی کلاس میگردند. روانشناسان معتقدند بیشترین گیرایی در یک سخنرانی حدود بیست دقیقه اول میباشد و معلمینی که تا ثانیههای آخر کلاس موارد بسیار بسیار مهم را میگویند بهتر است به حد کشش طبیعی کلاس نیز توجه داشته باشند.
برخی همکاران نظریه جالبی در این مورد دارند آنها میگویند سعی میکنیم وقت خود را طوری تنظیم کنیم که فشار کاری در اوایل وقت شروع کلاس بیشتر از اواخر باشد و در دقایق آخر به بچهها وقت آزاد میدهیم تا اگر اشکال یا سؤالی هنوز برایشان باقی مانده با خیال راحت آن را بپرسند یا اینکه بتوانند مطالب تدریس شده را مرور کنند.
علل لزوم پرسش درس از دیدگاه بچهها و معلمین
در مورد درس پرسی، معمولاً همکاران و شاگردان اتفاقنظر دارند که اگر این کار انجام نشود عملاً کارآیی کلاس پائین میآید. شاگردان میگویند اگر بهترین معلم را هم داشته باشیم ولی مرتباً درس را از ما نخواهد کار یادگیری بسیار مشکلتر است. البته هدف اصلی معلمین علاوه بر اندازهگیری میزان برآیند یادیگری کلاس و وادار ساختن بچهها به تلاش جهت استمرار امر یادگیری، آن است که درس به صورت شفاهی و با بیان خود دانشآموزان نیز تکرار شود تا هیچگونه ابهامی باقی نماند. کلاً ایجاد سؤال باعث تحریک حس کنجکاوی و حرکت بیشتر برای یافتن پاسخ میشود. معلممیتواند تمامی مطالب مهم جلسه قبل را به صورت سؤالهای عمومی در کلاس مطرح کند، تا کلیه مطالب مرور شوند و کلاس آمادهی پذیرش درس جدید گردد.
فصل دوم بررسی موارد تربیتی در امر تدریس
بررسی لحن ادای مطالب از دیدگاه بچهها و معلمین:
نکته مهمی که مطرح است لحن صدای معلم است. در این مورد که معلم نباید یکنواخت صبحت کند، تقریباً همه اتفاقنظر دارند. معلم باید در ضمن صحبت با تغییر لحن صدا، بلندی یا کوتاهی صدا، ایجاد مکث و سکوت، از یکنواختی صدا پرهیز نماید. نکته دیگر مسئله صدای بلند در تدریس میباشد شاگردان معتقدند برخی معلمین که عادت دارند خیلی بلند تدریس کنند، آرامش کلاس را به هم میزنند و توجه ما را به درس کاهش میدهند. ما بعد از کلاس عموماً دچار گیجی، سر درد، خرد شدن اعصاب، عدم فهم کافی، ناراحتی گوش میشنویم. در این باب روانشناسان جمله جالبی دارند آنها میگویند «صدای بلند را میشنویم ولی صدای آهسته را گوش می دهیم».
نحوه انتقال مطالب از دیدگاه قرآن
در تکمیل توضیحات قبلی، از بهترین کتاب یعنی قرآن کمک میگیریم. خدائی که ما را ساخته خود به طبیعت ما آگاهتر است. پس چه بهتر که ارزندهترین طریقه آموزش را از قرآن بیاموزیم.
در قرآن بسیاری از آموزشها در قالب قصه بیان شده که این خود، گرایش ذاتی انسانها را به داستان نشان میدهد. قصههایی که از جای جای آن، مطالب وافری جهت ارزشهای متعالی انسانی میبینیم. در قرآن قبل از آنکه انجام کار را از انسان بخواهد، خود آن را انجام میدهد. آنجا که میفرماید:
«خدا و ملائکش بر پیامبر درود میفرستند. پس ای کسانی که ایمان آوردهاید شما هم بر او درود بفرستید».
معمولاً در لحن صحبت قرآن به دنبال خواستن اجرای امری، زمینهای که ایجاد رابطه عاطفی برای شنونده نیز بنماید، زمینه ایجاد رابطه عاطفی و علاقه به گوش دادن و محبت کردن را ملاحظه می کنیم: آیا خدا تو را یتمی نیافت که در پناه خود جای داد او از شر دشمنانت نگهدری کرد و ترا در بیابان مکه ره گم کره (حیران) یافت (در طفولیت که حلیمه دایهات آورد تا به جدّت عبدالمطلب سپارد در راه مکه گم شدی، حلیمه و عبدالمطلب سخت پریشان شدند و خدا زود آنها را به تو راهنمایی کرد و باز ترا فقیر (الی ا...) یافت و (به دولت نبوت) توانگر کرد (و نعمت رسالت عطا نمود) پس (به شکرانه آن) تو هم یتیم را هرگز میازار و فقیر و گدای سائل از درت بزجر مران (بلکه به احسان یا به زیان خوش برگردان).
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 52 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید