نحو پایه اول - صمدیه- - امتحانات کتبی خرداد 1385 - حوزه علمیه مروی
دو فصل اول ریشههای فلسفی مفاهیم جنسی شده را حول تصورات هنرمند، هنر، و واکنش زیبایی شناسانه نشان دادند؛ این فصل به بعضی از آن مفاهیمی میپردازد که بر فرصتهای زنان شاغل در برخی از هنرها تأثیر گذاشتند. از آنجا که ما تحلیلی از سنت هنر- زیبا را دنبال میکنیم، جایگاه تاریخی این بحث قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم خواهد بود. چنین تمرکزی ما را به مطالعة یک عامل مهم سوق میدهد که اغلب زنان و مردان شاغل در هنرهای زیبا را حین پیشرفتشان در دوره مدرن، از یکدیگر جدا می کند: هویت هنرمند به عنوان یک «آماتور»[1] یا به عنوان یک «حرفهای»[2] همانطور که خواهیم دید، شأن حرفهای یا آماتور [بودن]، صرفاً مسأله انتخاب یا رضایت شخصی نیست. این مسأله نتایجی اساسی در مورد سهمی که هنرمندان قادرند در هنرشان داشته باشند به بار میآورد، چرا که مبتدیان اشخاص دنبالهرویی هستند که در حاشیة شکلگیری قوانین کلی هنری که نمونههای مختلف هنر را تجهیز میکند، قرار دارند.
آموزش[3] و پرورش[4]: چه کسی میآموزد؟
مفهوم نبوغ، همانطور که دیدیم، مقولهای بحث برانگیز است که برای تکریم استعدادهای افراد مستعد و استثنایی و جهت ترفیع [شأن] ایشان نسبت به آن کسانی که تقدیرشان [کسب] مشاغل معمولی بوده ، ایجاد شده است. پژوهشگران فمینیست به نحو شکاکانهای مشاهده کردهاند که نقش عوامل اجتماعی به اندازة استعداد فطری در ورود بیشتر هنرمندان مذکر به صف نوابغ مؤثر بوده است.
این یک ایده جدید نیست؛ ویرجینیا ولف[5] در [سال] 1929 اشاره کرده است که زنان از لحاظ تاریخی در موقعیت هایی نبودهاند که امکان پیشرفت و استفادة از استعدادهایشان را داشته باشند. صرف نظر اینکه چه موهباتی از جانب طبیعت به هنرمندان اعطا شده باشد، آنها میبایست که پرورش یابند [تعلیم بگیرند]؛ بدون آموزش، نبوغ صرفاً یک قابلیت[6] است. اشکال مشخصی از هنر موانع دشواری را پیش میآورند، نه فقط در مسیر فرصتهای شناخت بلکه همچنین برای تعالیم مبنایی مورد نیاز جهت کشف استعداد و زایش[7] هنر.
ایدههای خردمندانه و فلسفی در مورد فرد نابغهای که اثر وی محصول یگانهای از تلاشهای خلاقانةاو است، در زمینهاجتماعی و اقتصادی ویژة اروپای مدرن پیشرفت کردند، و در جریان ممارست[های] هنری و استفادة بیشتر از همکاری ها جهت جنسی کردن ایدة هنرمند، تغییر کردند.
ولیکن مشارکت یا محرومیت زنان در هنرها به هیچ وسیلهای متحد الشکل نشده است. این مسأله [مشارکت یا محرومیت زنان] تا حد زیادی بسته به اینکه چه شکلی از هنر را مورد توجه قرار دهیم، تفاوت میکند. در این فصل مختصراً به مرور سه قسم از هنرها- موسیقی ، ادبیات و نقاشی به عنوان نمونههایی از طرق مختلف مجاز یا محروم بودن زنان از مشارکت کامل در هنرها خواهیم پرداخت . این سه [موسیقی، ادبیات و نقاشی] را مخصوصاً انتخاب کردهام چرا که هر قسم [از آن ها] روشنگر خصوصیات متفاوتی از چهارچوب های مفهومی حاکم بر هنر و ایدة هنرمند، میباشد.
پاورپوینت اماده و فیلم معیارهای عمومی نحو زبان وتوضیحی در مورد زبان c مناسب برای ارایه در درسهای رشته های کاپیوتر و ای تی
ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه5
فهرست مطالب
مقدمه : هدف از این تحقیق آشنا شدن با ساختار کلی علم نحو می باشد و بهترین منبع که می توانست مطالب را به نحو احسن بیان کند و دارای اعتبار لازم و نظم و تربیت منطقی قابل قبول باشد صمدید می باشد اما برای اینکه بتوان تمامی مطالب به مخاطب خوب القاء شود از طریقه نموداری استفاده شده است.
مدوّن
رئوس ثمانیه عبارتند از
انحاء تعلیمه
a
تعریف علم نحو : علمی است که به سبب دانستن آنها احوال آخر کلمات و طریقه ی ترکیب آنها با یکدیگر دانسته می شود.
فایده علم نحو : فهم صحیح کلام عرب و حفظ زبان از خطای در گفتار است.
جازم
ناصب
ناصب
جار
اسم
فعل
برسر مفرد
اسمیه
برسر جمله
تقسیم بندی5)
فعل تعجب
اسمیه
فعلیه
کلام
موضوع :
تعریف اسماء :
مبنی
مرکبات
موصولات
اسماء اشاره
موضوع / کلمه / اسماء
لیت
لَعَلَّ
لکنّ
کأنّ
اِنَّ
اَنَّ
لا
ما
حروف (لا)ی نفی جنس
حروف شبیه بلیس
حروف مشبّهه بالفعل
افعال مقاربه
افعال ناقصه
حروف
افعال
مبتدا
تکمیل کننده مبتدا و خبر(اقسام)
مشتق: اسمی که دارای حروف و معنای فعل باشد.
مؤوّل به مشتق: کلمه ای که از جهت معنی مشتق باشد.
خبر
وصفی:وصفی است که بعد از نفی یا استفهام قرار گرفته و اسم ظاهر یا ضمیر منفصل بعد از خود را رفع دهد
اسمی:آن مبتدایی است که از عوامل لفظی مجرد است و خبری به آن نسبت داده می شود
مبتدا و خبر
مفعول دوم یا سوم؟ باب أعلمتُ
جارو مجرور
مفعول معه
مفعول له
آن چه نایب فاعل نمی شود
اسماء/ معربات/ مرفوعات
جامد: کلمه ای که نه از جهت معنی و نه از حیث لفظ مشتق نمی باشد.
اسم موول عجبت ان یقوم زید
غیر معین
اسم زمان
لفظی
مفعول فیه
اسم/ معربات/ منصوبات
مِنْ
الی
اسم/ معربات/ مجرورات
واو
تاء
حتی
کاف
اسم/ معربات/منصوب و غیر منصوب
4- متصرف باشد
2- جمع
3- تانیث
نکته اول : موانع صرف اسم
1- اسم تفصیل گاه با من استعمال می شود
3- اسم مفعول: کلمه ای است که به حدث و مفعول آن دلالت کند
نکته دوم : اسم های عامل
3- اسم تفصیل گاه به اسم بعدش اضافه می شود
اقسام
2- اسم تفصیل گاه با أن استعمال می شود
5- اسم تفضیل: اسمی که به موصوف و زیادی وصف چیز دلالت کند
4- صفت مشبهه: اسمی که به حدث آن ثبوت حدث برای او دلالت کند
(شبیه به افعال)
تعریف : تابعی است که به وسیله یکی از حروف عطف، عطف شده باشد.
4- اسم شبیه به حرف (اسم فاعل و اسم مفعول) به فعل عطف می شود
بدل غلط
بدل مباین
تاکید
لفظی : آن است لفظ متبوع را تکرار می کند.
معنوی : آن است که یک لفظ تاکیدی را متبوع می کند.
تعریف : تابعی است که برای تقویت و اثبات متبوع خود یا شهول حکم بر افراد آن ذکر کند
بدل: تعریف : تابعی است که در واقع مقصود به حکمی است که به متبوع نسبت داده شده است .
نکته سوم : توابع:
عطف بیان : تعریف: تابعی است همانند صفت که برای توضیح متبوعش آورده می شود.
فعلی که برای بیان شگفتی و تعجب وضع شده
شروع : جعل
قرب : اوشک
رجاء : عسی
مدح : نعم. حبذا
ذم: بئس
برای ایجاد مدح یا ذم وضع شده اند
نایب فاعل : مفعولی که بجای فاعل قرار می گیرد.
افعال مدح
افعال ذم
افعال مقاربه : که بر مبتدا و خبر داخل می شوند و در مبتدا را اسم خود و خبر را خبر خود با این تفاوت که باید فعل مضارع باشد
افعال ناقص: که بر مبتدا و خبر داخل می شوند و در مبتدا را اسم خود و خبر را خبر خود قرار می دهند.
مجهول : فاعلش ذکر نشده : سفید بکر
تقسیم بندی 6)
تقسیم بندی 5)
تقسیم بندی 4)
تقسیم بندی 3)
فاعل : اسم مدفوعی که عامل مقدم به آن نسبت داده شده و قیام عامل به آن اسم می باشد.
مفعول به : اسم منصوبی که فعل و فاعلی به آن واقع می شود.
مفعول له : اسمی که علت وقوع فاعل خود را بیان می کند.
مفعول فیه: اسم منصوبی که برای بیان زمان وقوع عامل یا مقان آن آورد.
مفعول مطلق : مصدر منصوبی که بعد از عامل خود قرار می گیرد تا آنرا (تاکید- نوعی- عددی) اش را بیان کند
حال : غالباً اسم مشتقی است که هیئت و چگونگی صاحب خود را بیان می کند
موضوع / کلمه / فعل
تمییز : اسمی که ابهام مستقر در ذات یا نسبت را بر طرف می کند.
اِنَّ اَنّ: برای تاکید حکم
- کان : برای تشبیه چیزی به چیزی است.
- لعل : برای ترجی
- لکن : برای استد راک است
حروف مشهبه بالفعل
نکره مقصوده
مفرد معرفه
شبه مضاف
نکره غیره مقصوده
مضاف
اقسام منادا
یا : هر 3 مورد
موضوع/ کلمه/ حرف