پست مدرن به مجموعة پیچیدهای از واکنشهایی مربوط میشود که در قبال فلسفة مدرن و پیشفرضهای [Preassumptions] آن صورت گرفتهاند، بدون آنکه در اصول عقاید اساسی کمترین توافقی بین آنها وجود داشته باشد. فلسفه پست مدرن اساساً به معارضه با شالودهگرایی [foundationalism]، ماهیتگرایی [essentialism] و رئالیسم برخاسته است. برای مثال بنا به اعتقاد ریچارد رورتی مفروضات [assumptions] شالودهگرایی مورد اعتقاد مشترک فلاسفه برجسته قرون شانزده، هفده و هجدهم میلادی، همان پیشفرضهایی هستند که باید مردود شناخته شده و کنار گذارده شوند. به عقیده نیچه، هایدگر، فوکو و ژاک دریدا قدمت این قبیل پیشفرضهای مردود به قدمت متافیزیک بوده و تجسم عینی آن را به بهترین وجه شاید بتوان در دیدگاه افلاطون مشاهده کرد.
ژان- فرانسوالیوتار حتی از این هم فراتر رفته و فلسفه پست مدرن را مقدم بر فلسفة مدرن می داند، به معنا که پیش فرضهای فلسفه مدرنیسم از مشربی نشأت میگیرند که عقاید بیان نشده پیشینی آن پست مدرن محسوب میشوند.
لذا فلسفه پست مدرن با توجه به آنچه گفته شد در بهترین وجه به مثابه مفهوم خوشهای پیچیدهای تلقی میشود که شامل عناصر زیر است: دیدگاهی ضد(یاپسا) معرفت شناختی؛ موضعی ضد ماهیتگرایی؛ ضدیت با واقعگرایی؛ ضدیت با شالودهگرایی؛ مخالفت با برهانهای استعلایی و مواضع استعلایی؛ نفی تصویر موجود از شناخت به مثابه بازنمایی دقیق؛ حقیقت به مثابه متناظر یا مطابق با واقعیت؛ نفی نظریه توصیفات کلی؛ نفی واژگانهای نهایی، یعنی نفی اصول، قواعد، تمایزات و مقولاتی که بیهیچ قید و شرطی برای تمامی زمانها، اشخاص و مکانها الزامآور و قطعی تلقی میشوند؛ و نوعی سوءظن یا بدگمانی نسبت به فرا روایتها به ویژه فرا روایتهایی که شامل بهترین تجسم آن را بتوان در ماتریالیسم دیالتیک یافت. فلسفة پست مدرن همچنین توصیف و طرح ویژگیهای این صورت غذای (منو) جریانات معارض در شکل نسبیتگرایی، شکاکیت یا نیهیلسم را نیز در می کند. همینطور رویای سنتی نظام تبیینی کامل، یکه و بستهای را که اساساً از سوی جریانات معارض دو قطبی (دوگانه) تغذیه میشود، در میکند. علاوه بر این مظامین زیر را نیز غالباً می توان در اندیشه پست مدرن یافت: انتقاد از بیطرفی و استقلال عقل- من جمله تأکید بر ماهیت یا سرشت تاریخی، قوم مدارانه و قویاً تقسیمبندی شده آن؛ مفهوم ساخت اجتماعی تصاویر دنیای واژگانی؛ گرایش به قبول تاریخگرایی [historicism]؛ انتقاد از هر گونه تعارض یا تخالف غایی بین معرفتشناسی و جامعهشناسی شناخت؛ از هم گسیختگی سوژة مستقل با تاکید بر جایگاه صرفاً تاریخی تقسیم کار در فرایند تحصیل و تولید شناخت، و نوعی دوگانگی درباره روشنگری و ایدئولوژی آن.
پیشتر از این در اروپا و در دنیای انگلیسی زبان، مدتها پیش از آنکه اصطلاح «پست مدرن» رایج گردد، بسیاری از این قرابتها یا پیوندهای انتخابی [electove affomotoes] در مخالفت روبهرو شد با نظریه شناخت ناظر [spectator theory of knowledge] به طور سطحی و اجمالی مطرح شده بودند. در فلسفة انگلیسی این مفهوم در شکل مخالفت جان دیوئی با پوزیتیویسم، توصیف مجدد کاربست علمی توسط کوهن و تأکید ویتگنشتاین بر ماهیت بازی زبانی بازنمایی مطرح شد؛ پس از آن در انتقاداتی که از سلار تا دیویدسن و کواین «بر اسطوره امر مسلم» وارد شده است؛ در ظهور معرفت شناسی طبیعی شده؛ و در ماهیت توصیفی اطلاعات و دادهها که به نظریه وابستگی توصیفات مربوط میگردد، مطرح شده است.
پست - مدرنیسم 77 ص - ورد