اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله درباره سقراط و ارسطو و افلاطون

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله درباره سقراط و ارسطو و افلاطون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله درباره سقراط و ارسطو و افلاطون


دانلود مقاله درباره سقراط و ارسطو و افلاطون

در اواخر مائه پنجم در اذهان کسانی که جستجوی حقیقت و معرفت می کردند تشویق و تشتت بسیار دست داده و مخصوصاً تعلیمات سوفسطائیان افکار را پریشان و عقاید را متزلزل ساخته بود و به همین جهت بنیان احوال اخلاقی مردم نیز رو به سستی گذاشته و مفاسد بزرگ از آن بروز می کرد .

در این هنگام سقراط ظهور نمود و او از بعضی جهات به سوفسطائیان شباهت داشت و معاصرین اکثر میان او و آن جماعت فرق نمی گذاشتند و لیکن سقراط که خداوند اخلاق است در حکمت شیوه تازه ای بدست داد و آن شیوه را شاگرد او افلاطون و شاگرد افلاطون ارسطو دنبال و تکمیل کردند و حکمت را به اوج ترقی رسانیدند و از این رو سقراط امام حکماء و استاد فلاسفه است و چون در راه تعلیم و تربیت ابناء نوع جان سپرده است از بزرگترین شهدای عالم انسانیت نیز بشمار می رود ( معاصر اردشیر درازدست و داریوش دوم ) .

 

مقام سقراط

اگر کسانی کتاب « حکمت سقراط » را خوانده باشند ، از داستان شگفت و تعلیمات آن بزرگوار آگاه شده اند و برخورده اند به این که او جنبه پیغمبری دارد و وظیفه خود را متنبه ساختن مردم به جهل خویش و توجه به لزوم معرفت نفس و مزین نمودن آن به فضایل و کمالات قرار داده و لیکن رأی و نظر مخصوصی در فلسفه اظهار ننموده بلکه همواره اقرار و اصرار بنادانی خویش داشته است .

 

شیوه سقراط

گفته اند سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد یعنی ادعای معرفت را کوچک کرده جویندگان را متنبه ساخت که از آسمان فرود آیند یعنی بلند پروازی را رها نموده به خود باید فرو رفت و تکلیف زندگانی را باید فهمید و نیز گفته اند شیوه سقراط دست انداختن و استهزاء بود . اگردر مکالمه او توفرون و مکالمه الکبیادس از رسائل افلاطون که ما به فارسی در آورده ایم نظر شود دیده خواهد شد که سقراط چگونه حریف را دست انداخته و بالاخره او را مستأصل و مجبور می ساخت که اقرار به نادانی خود نماید . اما آنچه استهزاء سقراطی نامیده اند در واقع طریقه ای بود که برای اثبات سهو و خطا و رفع شبهه از اذهان داشت بوسیله سئوال و جواب و مجادله و پس از آنکه خطای مخاطب را ظاهر می کرد باز به همان ترتیب مکالمه و سؤال و جواب را دنبال کرده به کشف حقیقت می کوشید و این قسمت دوم تعلیمات سقراط را مامائی نامیده اند زیر که او می گفت دانش ندارم و تعلیم نمی کنم من مانند مادرم فن مامائی دارم او کودکان را در زادن مدد می کرد من نفوس را یاری می کنم که زاده شوند یعنی به خود آیند و راه کسب معرفت را بیابند و براستی در این فن ماهر بود و مصاحبان خود را منقلب می نمود و کسانی که او را وجودی خطرناک شمرده در هلاکش پافشردند قدرت و تأثیر نفس او را درست دریافته بودند .

مبنای تعلیمات اخلاقی سقراط

تعلیمات اخلاقی سقراط تنها موعظه و نصیحت نبود و برای نیکوکاری و درست کرداری مبنای علمی و عقلی می جست . بد عملی را از اشتباه و نادانی می دانست و می گفت مردمان از روی علم و عمد دنبال شر نمی روند و اگر خیر و نیکی را تشخیص دهند البته آنرا اختیار می کنند پس باید در تشخیص خیر کوشید مثلاً باید دید شجاعت چیست عدالت کدام است پرهیزکاری یعنی چه و راه تشخیص این امور آن است که آنها را بدرستی تعریف کنیم . این است که یافتن تعریف صحیح در حکمت سقراط کمال اهمیت را دارد و همین امر است که افلاطون و مخصوصاً ارسطو دنبال آنرا گرفته برای یافتن تعریف ( حد ) به تشخیص نوع و جنس و فصل یعنی کلیات پی برده و گفتگوی تصور و تصدیق و برهان و قیاس به میان آورده و علم منطق را وضع نموده اند و بنابراین هر چند واضع منطق ارسطوست نظر به بیانی که کردیم فضیلت با سقراط است که راه را باز نموده است .

شامل 43 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله درباره سقراط و ارسطو و افلاطون

تحقیق درباره ارتباط از نظر ارسطو

اختصاصی از اس فایل تحقیق درباره ارتباط از نظر ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره ارتباط از نظر ارسطو


تحقیق درباره ارتباط از نظر ارسطو

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:8

فهرست و توضیحات:

مقدمه

بیان مسأله

ارتباط از نظر ارسطو

ارتباط کامل :

مخاطب از دیدگاه دانشمندان :

مخاطب هدف هر کوشش رسانه ای است و باید نخست ترغیب و پس قانع شود که رسانه در خصوص علاقه و نیاز او پیام می دهد . مخاطب و رسانه ها بر هم تاثیر می گذارند . مخاطبان در یک دسته بندی 4 تایی قرار می گیرند :

1- مخاطبان عام – 2- گروه خرسندی – 3- مخاطبان یک رسانه خاص -4- مخاطبان یک کانال یا یک محتوای خاص

___________________________________________

از دیدگاه دانشمندان آثار وسایل ارتباط جمعی ممکن است بلند مدت – کوتاه مدت قوی – ضعیف و در ابعاد سیاسی – روانی – اقتصادی و اجتماعی باشد و یحتمل بر عقاید ارزشها -= اطلاعات – مهارتها – سلیقه ها و رفتارهای ظاهری تاثیر بگذارد .

کمپ اثار وسایل ارتباطی جمعی را به 7 متولد تقسیم می کند

1- فرهنگ پذیری که همان القا و تقویت ارزش ها و باورها و سنت هاست .

2 و 3 اثار شناختی و تربیتی 4- اثار سیاسی 5 و 6 – اثار تبلیغاتی و بهداشتی 7- اثر بر خشونت و پرخاشگری


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ارتباط از نظر ارسطو

تحقیق در موردنظریات فلسفی ارسطو

اختصاصی از اس فایل تحقیق در موردنظریات فلسفی ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در موردنظریات فلسفی ارسطو


تحقیق در موردنظریات فلسفی ارسطو

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه120

 

فهرست مطالب

 

زندگی ارسطو.................................................................... 1

آثار ارسطو..................................................................... 4

منطق........................................................................... 11

الفاظ.......................................................................... 12

قضیه........................................................................... 14

قیاس........................................................................... 18

استقرا تمثیل................................................................... 22

منطق علم....................................................................... 24

برهان.......................................................................... 25

تعریف.......................................................................... 29

دریافت اصول نخستین علم......................................................... 32

جدل............................................................................ 33

ردمغالطات...................................................................... 35

فلسفه حیات..................................................................... 37

طبیعت.......................................................................... 40

علل چهارگانه................................................................... 42

اتفاق.......................................................................... 43

حرکت........................................................................... 45

نامتناهی....................................................................... 46

مکان........................................................................... 48

خلا............................................................................. 49

زمان........................................................................... 50

پیوستگی........................................................................ 51

محرک نخستین.................................................................... 53

کائنات جو...................................................................... 54

نفص و قوای آن.................................................................. 56

نفس و بدن...................................................................... 57

تغذیه.......................................................................... 60

احساس.......................................................................... 61

حس مشترک....................................................................... 62

خیال........................................................................... 64

حرکت (قسمت دوم)................................................................ 66

عقل............................................................................ 66

عقل فعال و عقل منفعل........................................................... 69

مابعدالطبیعه................................................................... 71

اصول نخستین برهان.............................................................. 74

بحث بیشتر درباره موضوع مابعدالطبیعه............................................ 77

ماده و صورت.................................................................... 79

تحلیل شدن...................................................................... 83

الهیات ارسطو................................................................... 86

فن خطابه....................................................................... 91

فن شعر......................................................................... 95

 


مقدمه

یونان از کهن ترین سرزمینهای مسکونی و متمدن جهان بوده و آثار تمدن در آن به دهها قرن پیش از میلاد باز می گردد. تمدن قدیمی آن به تمدن مینوسی معروف است و مرکز آن جزیره کرت بود. یوناینان باستان از دو نژاد اصلی بودند، یکی خود یونانیان، دیگر اقوام دوری، اقلیتهایی نیز وجود داشته اند. یونانیها جزایر مجاور آن و در بخشی از پلوبونز (پلوپونیسوس ) و نقاط دیگر می زیستند. نخستین بار افلاطون (427 - 347 ق. م) در رساله تیمانوس و رساله کربتاس درباره شهر آتلانتیس سخن گفته است که 9 هزار سال قبل از میلاد می زیسته اند و تمدنی افسانه ای و الهی داشته اند و تمام اروپا را تا مرز ایتالیا و تمام آفریقا را تا دروازه های مصر گشودند . لکن جاه طلبی حکام و ساکنان این تمدن باعث اختلافات داخی و ضعف آن شد و در نتیجه در نبر با آتن شکست خوردند و سپس طغیان دربا و زلزله توأمان آن را در قعر دریا فرود برو.

یونان، سرزمین اقوام ایونی [2] است که نخستین فلسفه مدون بشری به آنها نسبت داده می شود. فیلسوفان بزرگی چون طالس و آنا کسیمندر و انا کیسمینس در آن ممنطقه می زسته اند، آنان اقوام بسیار با استعدادی بوده اند مثلاً اشعار هومرگ از قدیمی ترین آثار باقیمانده بشری است مربوط به همین اقوام می باشد.

دو کتاب «ایلیاد» و «اودوسیا» را انجیل یونانیان می نامند قبل از سقراط و افلاطون نیز فیلسوفان بزرگ دیگری نیز در یونان پرورش یافته اند (از قبیل دموکریتوس، فیثاغورث). یکی از آنان شخصی است به نام «آنا کساگوراس» که برای اولین بار نظریه عناصر اربعه را مطرح ساخت . این فیلسوف اصالتاً ایرانی است که به همراه سپاه ایران به یونان رفته است.

در یونان قدیم سه دولت شهر (پولیس) وجود داشته که یکی از آنها آتن است و با توجه به تعدد جزایر در یونان ، این کشور از این دولت شهرها تشکیل می شده است.[3]

شایان ذکر است که اروپائی ها یونان را پدر خود می دانند اخیرا نیز اتحادیه اروپا شهر تسالونیکی یونان را به عنوان پایتخت فرهنگی اروپا انتخاب کرده است. لذا آنان در ستایش یونان مبالعه و افراط می کنند و تلاش دارند که تمدنهایی از قبیل تمدن ایران هند و سوریه را نادیده بگیرند و به سادگی از کنار آن بگذرند. از حدود ده قرن پیش از میلاد در نقاط مختلف یونان اجتماعات و کشور شهرهای مستقل و منفردی بوجود آمدند که یونانیان خود آ‹ها را پولیس می نامیدند و هر یک از این نواحی به نحوی با یکدیگر مرتبط بودند. سالیان اوج تشکیل این نواحی 100 تا 80 قبل از میالد بود و صدها کشور شهر بوجود آمدند، مهمترین این شکور شهرها سرزمین آتیک بود. در سال 683 پیش از میلاد پادشاهی موروثی در آتن لغو حکومتی شبیه به جمهوری در آن برقرار گشت ولی جمهوری دیکتاتوری و پادشاهان انفرادی تا سال 510 به حکومت ادامه دادند.

اسپارت در قرن هفتم قبل از میلاد مرکز ادبیات بود ولی از حدود سال 600 پیش از میلاد ببعد نظامیگری بر آن مستولی شد دولت اسپارت را دو پادشاه اداه می کرد. کشور شهر تب که از حدود 100 سال پیش از میلاد مسکونی شد بخش عمده ای را در تاریخ باستان یونان بر عهده داشته است. آتن در آغاز قرن پنجم پیش از میلاد مقتدرترین دولت یونان بود و در سال 510 پیش از میلاد دارای حکومت دموکراسی شد.

در طی قرون پنجم و چهارم پیش از میلاد یکسری جنگهای خونین و عظیم میان خود کشور شهرها با یکدیگر و تمام آنها با ایران در گرفت. در سال 338 پیش از میلاد فیلیپ دوم پادشاه ناحیه مقدونیه بر سراسر یونان دست یافت و سپس یک حکومت فدرال از ایالت یونان بوجود آمد. پس از وی پسرش اسکندر کبیر به حکومت رسید. اسکندر فتوحات فراوانی بدست آورد و قلمرو حکومتی خود را چندین برابر کرد. قلمرو اسکندر از شرق تا رود سند گسترده بود ولی پس از او جنگ میان جانشینان وی به تجزیه این امپراطوری روم گردید و پس از تجزیه دولت روم، در قرن چهارم میلادی یونان جزء اصلی روم شرقی (بیزانس) شد. امپراطوری بیزانس تا اواسط قرن پانزدهم میلادی دوام آورد و 80 امپراطور در طی 1058 سال بر آن حکومت راندند . اولین حاکم بیزانسی آرکادوی نام داشت . در دو سال اول حکومت وی (96-395) یونان مورد تهاجم بیگانگان واقع شد ولی این هجومها بجایی نرسید. در زمان حکومت کنستانس دوم (68- 641) قسمتهایی از یونان مورد هجوم مسلمانان واقع شد.

تعدادی از مهمترین امپراطوران بیزانسی (با تاریخ حکومت ) عبارت بودند از : تئودوسیوس دوم (50- 408) ، یوسنی یانوس اول 615- 527) ، هراکلیوس اول (41- 610) ، گنستانتین پنجم  (75- 740) باسیلیوس دوم (1025- 976) ، آلکسوس اول (1118- 1081) ، مانوئل اول (80- 1143) ، یوحنای سوم (54- 1222) ، آندرونیکوس دوم (1328- 1282) ، مانول دوم (1425- 1391)، آخرین امپراطور که کنسانتین یازدهم (53- 1448) نام داشت . با این حال قلمرو آخرین امپراطوران بیزانس تنها شامل مقدار کوچکی از یونان بود که وحدت سیاسی نداشت و خاک آن عمدتا ًدر دست دول مقتدر منطقه بود (از جمله دولت های ایتالیایی) .

با اضمحلال و انحلال امپراطوری بیزانس در اواسط قرن پانزدهم، به تدریج تا پایان همان قرن تمام بونان فعلی بتصرف عثمانیان در آمد تسلط ترکها بر یونان تا قرن نوزدهم ادامه یافت. در دوره حکومت عثمانی سه شورش بزرگ و شانزده شورش محلی در یونان براه افتاد. خونین ترین شورشها در سال 1770 روی داد (هنگام جنگهای روس و عثمانی ) و مهین پرستان یونانی که موقعیت را مناسب دیدند کشور مستقلی را در جنوب کشور سازمان دادند اما همینکه جنگها پایان یافت ، ترکها دوباره بر کلیه نقاط مسلط شدند و کشتارهای دسته جمعی یونانیها آغاز گردید . با تضعیف تدریجی امپراطوری عثمانی، مقدمات شورشهای استقلال طلبان بر علیه عثمانیها فراهم گشت و شخصی بنان ریکاس فرائیوس رهبری انقلاب را بر عهده گرفت. وی در سال 1796 بدست قوای عثمانی دستگیر و دو سال بعد اعدام شد. پس از آن تا بیست و پنج سال پیوسته بر شدت مبارزه مردم یونان علیه اشغالگران افزوده شد که در این میان دو عامل مؤثر بود، یکی حوادثی که در کشورهای دیگر می گذاشت و دیگری تسلط یونانیان در سازمانهای افتادی امپراطوری عثمانی.

از ماه مارس 1821  میلادی مبارزه نهای ملت یونان بر علیه ترکان آغاز شد که در اوایل عمدتاًٌ بصورت جنگهای پارتیزانی بود. ولی  این مبارزه بدون کمک های مستقیم و غیر مستقیم قدرتهای اروپایی راه بجایی نداشت. در طی جنگهایی که در سالهای 27- 826 درگرفت قوای عثمانی در آبها و خشکی های یونان متحمل تلفات و خسارات سختی شدند تا سرانجام در سال 18209 با انعقاد پیمان آدریانویل و با مداخله دولتهای مقتدر اروپایی این جنگها بنفع یونان پایان یافت. و به این کشور وعده خودمختاری داده شد روسیه، فرانسه و انگلستان سرانجام با اعمال نفوذ در سال 1832 میلادی استقلال کامل یونان را از عثمانی گرفتند و در این سرزمین حکومت پادشاهی مستقر ساختند. آنان اوتوی اول پسر لوئی اول شاه باواربا (در جنوب آلمان غربی فعلی ) را در سن هفده سالگی به پادشاهی یونان انتخاب کردند. وی کمی بعد، روش استبدادی در پیش گرفت، ولی کودتای نظامی سال 1843 میلادی او را وادار به پذیرفتن قانون اساسی و برقراری پارلمان آزاد کرد.

اوتو در سال 1862 از سلطنت یونان خلع شد و بعد از خلع او مجمع ملی یونان در سال بعد ژرژر (جورج) اول (پر کریستیان نهم پادشاه دانمارک) را به سلطنت یونان انتخاب کرد وی در همانسال قانون اساسی آزادیخواهانه ای مقرر کرد. در دوره حکومت او وسعت یونان از سمت جنوب و شرق افزایش یافت . در مجموع یونان طی سالهای اولیه پس از استقلال تا اوایل قرن بیستم همواره دچار جنگ و کشمکش ب

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در موردنظریات فلسفی ارسطو

دانلودمقاله سقراط . افلاطون . ارسطو

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله سقراط . افلاطون . ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


در اواخر مائه پنجم در اذهان کسانی که جستجوی حقیقت و معرفت می کردند تشویق و تشتت بسیار دست داده و مخصوصاً تعلیمات سوفسطائیان افکار را پریشان و عقاید را متزلزل ساخته بود و به همین جهت بنیان احوال اخلاقی مردم نیز رو به سستی گذاشته و مفاسد بزرگ از آن بروز می کرد .
در این هنگام سقراط ظهور نمود و او از بعضی جهات به سوفسطائیان شباهت داشت و معاصرین اکثر میان او و آن جماعت فرق نمی گذاشتند و لیکن سقراط که خداوند اخلاق است در حکمت شیوه تازه ای بدست داد و آن شیوه را شاگرد او افلاطون و شاگرد افلاطون ارسطو دنبال و تکمیل کردند و حکمت را به اوج ترقی رسانیدند و از این رو سقراط امام حکماء و استاد فلاسفه است و چون در راه تعلیم و تربیت ابناء نوع جان سپرده است از بزرگترین شهدای عالم انسانیت نیز بشمار می رود ( معاصر اردشیر درازدست و داریوش دوم ) .

 

مقام سقراط
اگر کسانی کتاب « حکمت سقراط » را خوانده باشند ، از داستان شگفت و تعلیمات آن بزرگوار آگاه شده اند و برخورده اند به این که او جنبه پیغمبری دارد و وظیفه خود را متنبه ساختن مردم به جهل خویش و توجه به لزوم معرفت نفس و مزین نمودن آن به فضایل و کمالات قرار داده و لیکن رأی و نظر مخصوصی در فلسفه اظهار ننموده بلکه همواره اقرار و اصرار بنادانی خویش داشته است .

 

شیوه سقراط
گفته اند سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد یعنی ادعای معرفت را کوچک کرده جویندگان را متنبه ساخت که از آسمان فرود آیند یعنی بلند پروازی را رها نموده به خود باید فرو رفت و تکلیف زندگانی را باید فهمید و نیز گفته اند شیوه سقراط دست انداختن و استهزاء بود . اگردر مکالمه او توفرون و مکالمه الکبیادس از رسائل افلاطون که ما به فارسی در آورده ایم نظر شود دیده خواهد شد که سقراط چگونه حریف را دست انداخته و بالاخره او را مستأصل و مجبور می ساخت که اقرار به نادانی خود نماید . اما آنچه استهزاء سقراطی نامیده اند در واقع طریقه ای بود که برای اثبات سهو و خطا و رفع شبهه از اذهان داشت بوسیله سئوال و جواب و مجادله و پس از آنکه خطای مخاطب را ظاهر می کرد باز به همان ترتیب مکالمه و سؤال و جواب را دنبال کرده به کشف حقیقت می کوشید و این قسمت دوم تعلیمات سقراط را مامائی نامیده اند زیر که او می گفت دانش ندارم و تعلیم نمی کنم من مانند مادرم فن مامائی دارم او کودکان را در زادن مدد می کرد من نفوس را یاری می کنم که زاده شوند یعنی به خود آیند و راه کسب معرفت را بیابند و براستی در این فن ماهر بود و مصاحبان خود را منقلب می نمود و کسانی که او را وجودی خطرناک شمرده در هلاکش پافشردند قدرت و تأثیر نفس او را درست دریافته بودند .

 

مبنای تعلیمات اخلاقی سقراط
تعلیمات اخلاقی سقراط تنها موعظه و نصیحت نبود و برای نیکوکاری و درست کرداری مبنای علمی و عقلی می جست . بد عملی را از اشتباه و نادانی می دانست و می گفت مردمان از روی علم و عمد دنبال شر نمی روند و اگر خیر و نیکی را تشخیص دهند البته آنرا اختیار می کنند پس باید در تشخیص خیر کوشید مثلاً باید دید شجاعت چیست عدالت کدام است پرهیزکاری یعنی چه و راه تشخیص این امور آن است که آنها را بدرستی تعریف کنیم . این است که یافتن تعریف صحیح در حکمت سقراط کمال اهمیت را دارد و همین امر است که افلاطون و مخصوصاً ارسطو دنبال آنرا گرفته برای یافتن تعریف ( حد ) به تشخیص نوع و جنس و فصل یعنی کلیات پی برده و گفتگوی تصور و تصدیق و برهان و قیاس به میان آورده و علم منطق را وضع نموده اند و بنابراین هر چند واضع منطق ارسطوست نظر به بیانی که کردیم فضیلت با سقراط است که راه را باز نموده است .

 


فلسفه کلیات عقلی
سقراط برای رسیدن به تعریف صحیح شیوه استقراء به کار می برد یعنی در هر باب شواهد و امثال را امور جاری عادی می آورد و آنها را مورد تحقیق و مطالعه قرار می داد و از این جزئیات تدریجاً به کلیات می رسید و پس از دریافت قاعده ای کلیه آنرا بر موارد خاص تطبیق می نمود و برای تعیین تکلیف خصوصی اشخاص نتیجه می گرفت و بنابراین می توان گفت پس از استقراء به شیوه استنتاج و قیاس نیز می رفت و در هر صورت مسلم است که رشته استدلال مبتنی برتصورات کلی را سقراط بدست افلاطون و ارسطو داده و از این رو او را مؤسس فلسفه مبنی بر کلیات عقلی شمرده اند که مدار علم و حکمت بوده است .

 

اصول اخلاقی سقراط
اما عقاید سقراط را در اصول مسائل مهم فلسفی به درستی نمی توان باز نمود چه او هرگز اظهار علم قطعی نمی کرد و به علاوه تعلیمات خود را نمی نوشت و بنابراین جز آنچه پیروان او بالاختصاص گزنوفون و افلاطون و ارسطو نقل کرده اند مأخذی برای پی بردن به تعلیمات او نداریم . مهمترین مأخذ افلاطون است اما او هر چه نوشته از قول سقراط نقل کرده و بدرستی نمی توان عقاید استاد و شاگرد را از یکدیگر جدا نمود . آنچه تقریباً به یقین می توان دانست اینست که اهتمام سقراط بیشتر مصروف اخلاق بوده و بنیاد تعلیمات او اینکه انسان جویای خوشی و سعادت است و جز این تکلیفی ندارد اما خوشی به استیفای لذات و شهوات بدست نمی آید بلکه به وسیله جلوگیری از خواهش های نفسانی بهتر میسر می گردد و سعادت افراد در ضمن سعادت جماعت است و بنابراین سعادت هر کس در این است که وظایف خود را نسبت به دیگران انجام دهد و چون نیکوکاری بسته به تشخیص نیک و بد یعنی دانائی است بالاخره فضیلت به طور مطلق جز دانش و حکمت چیزی نیست اما دانش چون در مورد ترس و بی باکی یعنی علم براینکه از چه باید ترسید و از چه نباید ترسید ملحوظ شود شجاعت است و چون دررعایت مقتضیات نفسانی به کار رود عفت خوانده می شود و هرگاه علم به قواعدی که حاکم به روابط مردم بر یکدیگر می باشد منظور گردد عدالت است و اگر وظایف انسان نسبت به خالق در نظر گرفته شود دینداری و خداپرستی است و این فضایل پنجگانه یعنی حکمت و شجاعت و عفت و عدالت و خداپرستی اصول اولی اخلاق سقراطی بوده است . اراده آزاد نیست یعنی انسان فاعل مختار نتواند بود مگر اینکه پیروی از عقل کند که در آن صورت نیکی و خیر را اختیار می نماید .

 

خداشناسی
وجه اعتقاد به خداوند در نظر سقراط این بود که همچنان که در انسان قوه عاقله ای هست در عالم نیز چنین قوه ای موجود است خاصه این که می بینیم عالم نظام دارد و بی قاعده و بی ترتیب نیست و هر امری را غایتی است و ذات باری خود غایت وجود عالم است پس نمی توان مدار امور عالم را بر تصادف و اتفاق فرض نمود و چون عالم به نظام است امور دنیا قواعدی طبیعی دارد که قوانین موضوع بشری باید آنها را رعایت کند.

 


افلاطون
مختصر ترجمه حال
ولادت افلاطون در سنه 427 پیش از میلاد عمرش نزدیک به هشتاد نسبش عالی و بزرگ زاده بوده در حدود هیجده سالگی به سقراط برخورده و ده سال در خدمت او به سر برده بعد از شهادت استاد یک چند جهانگردی نموده سپس به تعلیم حکمت پرداخت . دوره افاضه اش راجع به نیمه اول مائه چهارم است ( معاصر داریوش دوم و اردشیر دوم ) . در بیرون شهر آتن باغی داشت وقف علم و معرفت نمود . مریدانش برای درک فیض تعلیم و اشتغال به علم و حکمت آکادمی شده و پیروان آنرا آکادمیان خواندند و امروز در اروپا مطلق انجمن علم را آکادمی می گویند .
از تعلیمات شفاهی افلاطون چیزی نمی دانیم آثار کتبی او تقریباً سی رساله است که نفیس ترین یادگار حکمت و بلاغت به شمار می رود شرح و وصف آنها در این مختصر نمی گنجد . نمونه از آنرا به ترجمه چند رساله از آن رسالات به عنوان حکمت سقراط بدست داده ایم . همه آن رسائل به صورت مکالمه نوشته شده و نظر به ارادت افلاطون نسبت به استاد همواره یک طرف مکالمه سقراط است و در بعضی از آنها که محققان اروپا آثار جوانی افلاطون و ایام نزدیک به تعلیمات سقراط می دانند به شیوه سقراط واقع می شود یعنی استاد از طرف مقابل سؤال می کند و جواب او را موضوع بحث ساخته بطلان آنرا ظاهر و خطای او را می نماید اما جواب صحیح سؤال را بدست نمی دهد و نتیجه اصلی که حاصل می شود کشف نادانی و گمراهی طرف مقابل است چنان که غالباً قصد سقراط هم گرفتن همین نتیجه بوده است و لیکن در بسیاری از رسائل دیگر ( مثل رساله فیدون ) نویسنده یعنی افلاطون بنمودن شیوه مباحثه سقراط اکتفا نکرده کم کم آرا و عقاید خود را اظهار می دارد و حکمت افلاطون از مجموع آن رسائل باید استخراج شود.
افلاطون با آن که شعر و صنعتگری را نسبت به حکمت و معرفت خوار می پنداشت خود ذوق و قوه شاعری سرشار داشت مقام علمی او نیز مخصوصاً در ریاضیات عالی بوده و می گفته اند که بر سر در باغ آکادمی نوشته بود هر کس هندسه نمی داند وارد نشود بنابراین افلاطون در حکمت جمع میان طریقه استدلال و تعقل و قوه شاعری و تخیل نموده بود و با آنکه اعراض از دنیا و اختراز از آلایش های آنرا بر حکیم واجب می دانست در امور معاشی و سیاسیات نیز تحقیق بسیار می کرد بلکه غایت اصلی حکمت را حسن سیاست می دانست و عمل سیاست را تنها در خور حکیم می پنداشت و مایل بود آرا و عقاید سیاسی خود را به مورد عمل بگذارد و برای ایجاد و استقرار عدالت که جز ثمره حکمت نتواند بود می کوشید اما چون محیط فاسد آتن را لایق نمی دانست که در آنجا به عملیات سیاسی اشتغال ورزد با بعضی از حکمرانان زمان در خارج آتن بنا و بنیان گذاشته و نزد آنها مسافرت نمود و لیکن استعداد آنان هم بیش از مردم آتن نبود و افلاطون بالاخره از عمل سیاست دست کشیده و یکباره به حکمت پرداخت .
مشکلات حکما
برای آنکه آنچه از این به بعد می خواهیم بگوئیم روشن باشد یادآوری می کنیم که چون در رفتار و گفتار حکما درست بنگریم بر می آید که گرفتار این مشکل شده اند که آیا آنچه بر انسان احاطه دارد و آدمی آنرا در می یابد حقیقت و واقعیت دارد یا ندارد ؟ اگر واقع است چرا متغیر است و بر یکسان برقرار نیست ؟ اگر واقعیت ندارد آنچه به نظر انسان نمایش می یابد چیست ؟ اگر اکثرت و تعدد حقیقی است پس چرا عقل و ذهن ما نگران وحدت است و اگر وحدت حق است چرا تکثر در نظر ما جلوه دارد ؟ آیا محسوسات و مدرکات ما معتبر هست یا نیست ؟ حصول علم و یقین برای انسان میسر است یا نه ؟ باری حقیقت کدام است و تکلیف آدمی چیست ؟ این است مسئله لاینحل که از روزی که انسان صاحب نظر شده آنرا طرح کرده و در آن باب هر کسی بر حسب فهم گمانی داشته و خواسته است در این شب تاریک راهی بجوید و افسانه ای گفته و در خواب شده و هنوز رشته این خیال بافی سر دراز دارد و به جائی نمی رسد اما با آنکه این معما به حکمت گشوده نشده انسان از جستن راز دهر نمی تواند دست باز دارد بلکه جز این جستجو چیزی را لایق مقام انسانیت و قابل تعلق خاطر نمی شمارد .

 

مقام افلاطون
اما افلاطون گوهر یکتای حکمت و سرور حکما بشمار است چه گذشته از مقامات فضلی و متانت اخلاقی و مناعت طبیعی متفکری عمیق است و متکلمی بلیغ و محققی ربانی و نکته سنجی برهانی و با این همه شور عشق و ذوق سرشار دارد و قوه متخیله اش خلاق معانی است . از سقراط طریق کسب معرفت و شیوه مکالمه و مباحثه آموخته و متوجه حد و رسم و کلیات عقلیه گردیده و به عوالم معنوی و مراتب اخلاقی و شناخت نفس پی برده به افکار و آراء دانشمندان پیشین از فلاسفه و سوفسطائیان نیز مراجعه نموده و مخصوصاً از تعلیمات هرقلیطوس و فیثاغورس و برمانیدس و انکسا غورس بهره کامل برده عقل خود را به حرارت شوق برافروخته و ذوق خویش را به نور هدایت نموده مختصر در مکتب حقایق و پیش ادیب عشق کوشیده و آثاری از خود گذاشته که هنوز اهل ذوق از آن لذت می برند و ارباب تحقیق استفاده می کنند .
سقراط مباحثات خود را به امور اخلاقی محدود ساخته بود حکمت افلاطون هم بالاختصاص به اخلاق و سیاست متوجه است و لیکن به حقیقت عالم خلقت نیز نظر دارد و اگر چه به امور طبیعی چندان نپرداخته است تا یک اندازه می توان گفت علم الهی را او ساخته است.

 

مثل افلاطونی
اساس حکمت افلاطون براینست که محسوسات ظواهرند نه حقایق و عوارضند و گذرنده نه اصیل و باقی و علم بر آنها تعلق نمی گیرد بلکه محل حدس و گمانند و آنچه علم بر آن تعلق می گیرد عالم معقولات است به این معنی که هر امری از امور عالم چه مادی باشد مثل حیوان و نبات و جماد و چه معنوی مانند درشتی و خردی و شجاعت و عدالت و غیرها اصل و حقیقتی دارد که سرمشق و نمونه کامل اوست و به حواس درک نمی شود و تنها عقل آنرا در می یابد و آنرا در زبان یونانی بلفظی ادا کرده که معنی آن صورت است و حکمای ما مثال خوانده اند مثلاً می گوید مثال انسان یا انسان فی نفسه و مثال بزرگی و مثال برابری و مثال دوئی یا مثال یگانگی و مثال شجاعت و مثال عدالت و مثال زیبائی یعنی آنچه بخودی خود و به ذات خویش و مستقلاً و مطلقاً و به درجه کمال و به طور کل انسانیت است یا بزرگی است یا برابری یا یگانگی یا دوئی یا شجاعت یا عدالت یا زیبائی است پس افلاطون معتقد است بر اینکه هر چیز صورت یا مثالش حقیقت دارد و آن یکی است و مطلق و لایتغیر و فارغ از زمان و مکان و ابدی و کلی و افرادی که به حس و گمان ما در می آیند نسبی و متکثر و متغیر و مقید به زمان و مکان و فانی اند و فقط پرتوئی از مثل ( جمع مثال ) خود می باشند و نسبتشان به حقیقت مانند نسبت سایه است به صاحب سایه و وجودشان به واسطه بهره ایست که از مثل یعنی حقیقت خود دارند و هر چه بهره آنها از آن بیشتر باشد به حقیقت نزدیکترند و این رأی را به تمثیلی بیان کرده که معروف است و آن اینست که دنیا را تشبیه به مغاره ای نموده که تنها یک منفذ دارد و کسانی در آن مغاره از آغاز عمر اسیر و در زنجیرند و روی آنها به سوی بشن مغاره است و پشت سرشان آتشی افروخته است که به بشن پرتو انداخته و میان آنها و آتش دیواری است و کسانی پشت دیوار گذر می کنند و چیزهائی با خود دارند که بالای دیوار بر آمده و سایه آنها بر بشن مغاره که اسیران رو بسوی آن دارند می افتد . اسیران سایه ها را می بینند و گمان حقیقت می کنند و حال آنکه حقیقت چیز دیگری است و آنرا نمی توانند دریابند مگر اینکه از زنجیر رهائی یافته از مغاره در آیند . پس آن اسیران مانند مردم دنیا هستند و سایه هائی که به سبب روشنائی آتش می بینند مانند چیزهائی است که از پرتو خورشید بر ما پدیدار می شود و لیکن آن چیزها هم مانند سایه های حقیقت اند و حقیقت مثل است که انسان تنها به قوه عقل و به سلوک مخصوصی آنها را ادراک تواند نمود .
پس افلاطون عالم ظاهر یعنی عالم محسوس و آنرا که عامه درک می کنند مجاز می داند و حقیقت در نزد او عالم معقولات است که عبارت از مثل باشد و باین بیان مشکلاتی را که در آغاز این باب به آنها اشاره کردیم پیش خود حل نموده و معتقد شده است که عالم ظاهر حقیقت ندارد اما عدم هم نیست نه بود است نه نبود بلکه نمود است و نیز دانسته شد که یگانگی کجا و کثرت چراست ثابت کدام است و متغیر چیست چه معلومی از معلومات ما معتبر و کدام یک بی اعتبار است .
ضمناً از بیان افلاطون بر می آید که علم و معرفت انسان مراتب دارد آنچه به حس و وهم در می آید علم واقعی نیست حدس و گمان است و عوام از این مرتبه بالاتر نمی روند . همین که به تفکر پرداختند و قوه تعقل را ورزش دادند به معرفت حقایق و مثل می رسند و ورزش فکر چنانکه سقراط می کرد به مجادله و بحث میسر می شود و علوم ریاضی بخصوص باین منظور یاری می کند اما باصطلاح افلاطون معنی بحث عام تر از معنی متداول آنست و کلیه سلوک حکیم را در طلب معرفت به این اسم می خواند .

 

انجام سیر و سلوک
با این اندازه شناسائی هنوز علم ما به کمال و سیر و سلوک ما به انجام نرسیده است زیرا که هنوز وحدت مطلق را در نیافته ایم یعنی هر چند افراد کثیر متجانس را در تحت یک حقیقت که مثال آنها خواندیم در آورده ایم .

 

مراتب مثل
اما مثل را متکثر یافته ایم و باقی مانده است این که در یابیم که مثل نیز مراتب دارند و بسیاری از آنها تحت یک حقیقت واقع می شوند و چنان که در مادیات مثلا حقیقت اسب و گاو و گوسفند و غیره جزء یک حقیقت کلی تر است که حیوانیت باشد و در معنویات شجاعت و کرامت و عدالت و غیرها تحت حقیقت واحد فضیلت در می آیند و حقایق زیردست تابع و متکی به حقایق فرا دست می باشند پس اگر سیر و سلوک خود را دنبال کنیم سرانجام به حقیقت واحدی می رسیم که همه حقایق دیگر تحت آن واقعند و آن خیر یا حسن است زیرا که به عقیده افلاطون نیکوئی و زیبائی از هم جدا نیستند و نیکوئی به هیچ حقیقت دیگر نیازمند نیست و همه به او متوجهند و قبله همه و غایت کل است .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  30  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله سقراط . افلاطون . ارسطو

سقراط و افلاطون و ارسطو 30ص

اختصاصی از اس فایل سقراط و افلاطون و ارسطو 30ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

سقراط و افلاطون و ارسطو 30ص


سقراط و افلاطون و ارسطو 30ص

30 ص

- سقراط

در اواخر مائه پنجم در اذهان کسانی که جستجوی حقیقت و معرفت می کردند تشویق و تشتت بسیار دست داده و مخصوصاً تعلیمات سوفسطائیان افکار را پریشان و عقاید را متزلزل ساخته بود و به همین جهت بنیان احوال اخلاقی مردم نیز رو به سستی گذاشته و مفاسد بزرگ از آن بروز می کرد .

در این هنگام سقراط ظهور نمود و او از بعضی جهات به سوفسطائیان شباهت داشت و معاصرین اکثر میان او و آن جماعت فرق نمی گذاشتند و لیکن سقراط که خداوند اخلاق است در حکمت شیوه تازه ای بدست داد و آن شیوه را شاگرد او افلاطون و شاگرد افلاطون ارسطو دنبال و تکمیل کردند و حکمت را به اوج ترقی رسانیدند و از این رو سقراط امام حکماء و استاد فلاسفه است و چون در راه تعلیم و تربیت ابناء نوع جان سپرده است از بزرگترین شهدای عالم انسانیت نیز بشمار می رود ( معاصر اردشیر درازدست و داریوش دوم ) .

 

مقام سقراط

اگر کسانی کتاب « حکمت سقراط » را خوانده باشند ، از داستان شگفت و تعلیمات آن بزرگوار آگاه شده اند و برخورده اند به این که او جنبه پیغمبری دارد و وظیفه خود را متنبه ساختن مردم به جهل خویش و توجه به لزوم معرفت نفس و مزین نمودن آن به فضایل و کمالات قرار داده و لیکن رأی و نظر مخصوصی در فلسفه اظهار ننموده بلکه همواره اقرار و اصرار بنادانی خویش داشته است .

 

شیوه سقراط

گفته اند سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد یعنی ادعای معرفت را کوچک کرده جویندگان را متنبه ساخت که از آسمان فرود آیند یعنی بلند پروازی را رها نموده به خود باید فرو رفت و تکلیف زندگانی را باید فهمید و نیز گفته اند شیوه سقراط دست انداختن و استهزاء بود . اگردر مکالمه او توفرون و مکالمه الکبیادس از رسائل افلاطون که ما به فارسی در آورده ایم نظر شود دیده خواهد شد که سقراط چگونه حریف را دست انداخته و بالاخره او را مستأصل و مجبور می ساخت که اقرار به نادانی خود نماید . اما آنچه استهزاء سقراطی نامیده اند در واقع طریقه ای بود که برای اثبات سهو و خطا و رفع شبهه از اذهان داشت بوسیله سئوال و جواب و مجادله و پس از آنکه خطای مخاطب را ظاهر می کرد باز به همان ترتیب مکالمه و سؤال و جواب را دنبال کرده به کشف حقیقت می کوشید و این قسمت دوم تعلیمات سقراط را مامائی نامیده اند زیر که او می گفت دانش ندارم و تعلیم نمی کنم من مانند مادرم فن مامائی دارم او کودکان را در زادن مدد می کرد من نفوس را یاری می کنم که زاده شوند یعنی به خود آیند و راه کسب معرفت را بیابند و براستی در این فن ماهر بود و مصاحبان خود را منقلب می نمود و کسانی که او را وجودی خطرناک شمرده در هلاکش پافشردند قدرت و تأثیر نفس او را درست دریافته بودند .

 


دانلود با لینک مستقیم


سقراط و افلاطون و ارسطو 30ص