اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در موردامام خمینى و مبانى فکرى حکومت اسلامى

اختصاصی از اس فایل تحقیق در موردامام خمینى و مبانى فکرى حکومت اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در موردامام خمینى و مبانى فکرى حکومت اسلامى


تحقیق در موردامام خمینى و مبانى فکرى حکومت اسلامى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:15

فهرست:

 

اکنون با گذشت بیش از بیست و پنج سال از عمر پیروزى انقلاب و استقرار حکومت اسلامى در ایران و ورود به دهه سوم تحلیل ها, و تبیین هاى متفاوتى نسبت به مبانى و اهداف انقلاب دینى و به ویژه انقلاب اسلامى و اندیشه اى که رهبرى انقلاب براساس آن, پرچم مبارزه را برافراشت و سپس نظام اسلامى را پدید آورد, در جریان است. آیا تئورى حضرت امام خمینى از دین, معطوف به چه اهداف بوده است؟ و

نقش توحید در حکومت دینى از نگاه امام خمینى:

بررسى تفصیلى

صفاتى و توحید افعال.

2- باز خوانى توحید در اندیشه امام خمینى

3ـ مبناى جهت گیرى دعوت انبیاء از دیدگاه امام خمینى

اقامه عدل و تشکیل حکومت ,تربیت انسان , معرفة اللّه و بسط توحید

4ـ تعامل توحید وسیاست در اندیشه امام

5ـ توحید, مبناى فکرى حکومت اسلامى:

پی نوشت:

اکنون با گذشت بیش از بیست و پنج سال از عمر پیروزى انقلاب و استقرار حکومت اسلامى در ایران و ورود به دهه سوم تحلیل ها, و تبیین هاى متفاوتى نسبت به مبانى و اهداف انقلاب دینى و به ویژه انقلاب اسلامى و اندیشه اى که رهبرى انقلاب براساس آن, پرچم مبارزه را برافراشت و سپس نظام اسلامى را پدید آورد, در جریان است. آیا تئورى حضرت امام خمینى از دین, معطوف به چه اهداف بوده است؟ و در موضوع انتظار از دین, حضرت امام چه نگرشى داشته تا بر اساس آن به قیام دست زده و حکومت تشکیل داده است؟ ظلم ستیزى و عزّت طلبى براى مسلمانان یا اهداف دموکراتیک و آزادى, یا توسعه اقتصادى و بهبود وضع معیشتى جامعه آیا کدام یک از این امور مدّ نظر امام بوده است؟ آیا لزوماً براى برپایى یک حکومت دینى, باید تنها و تنها اهداف دنیوى را مورد لحاظ قرار داد و نمى توان بدون نگرش دنیاگرایانه به دین حکومت دینى آفرید؟ آیا یک حکومت دینى نمى تواند معطوف به اهداف دنیوى واخروى هر دو باشد و تغییر برون و درون جامعه را به عنوان آرمان خود در نظر گیرد؟ آیا دیدگاه حضرت امام نسبت به انقلاب و نظام سیاسى چگونه بوده است؟ آیا ایشان انقلاب و حکومت اسلامى را تنها مع طوف به دنیا مى دیده و انقلاب اخروى را که در قلمرو درون آدمیان است, از دسترس انقلاب به دور مى دیده است؟ و براى برپایى حکومت اسلامى ایران, تنها تغییر وضع مسلمانان را مورد نظر داشت و آنچه از دین انتظار مى کشید آن بود که مسلمانان در دنیا عزیز باشند و تو سرى خور دیگران نباشند؟ یا آنکه حضرت امام اهداف بلندترى را دنبال مى کرد و نگرش او به دین نگرشى بود که معتقد بود: انقلاب دینى, اهداف دنیوى و اخروى, هر دو را مدّنظر دارد و در تغییر وضع دنیا هم, مقوله عزّت طلبى براى مسلمانان تنها مى تواند یکى از اهداف انقلاب قرار گیرد و در کنار آن اهدافى چون آزادى, استقلال, توسعه همه جانبه و مبارزه با ظلم و ستم براى همه جهانیان (نه تنها مسلمانان) مى تواند مورد توجه یک انقلاب و نظام دینى باشد؟ آیا حضرت امام, بیش از هر چیز و پیش از هر چیز, چه هدفى را دنبال مى کرد و نگرش اساسى و اولیه او به دین بر چه پایه اى استوار بود؟


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در موردامام خمینى و مبانى فکرى حکومت اسلامى

مقاله در مورد حقوق حیوانات در فقه اسلامى

اختصاصی از اس فایل مقاله در مورد حقوق حیوانات در فقه اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد حقوق حیوانات در فقه اسلامى


مقاله در مورد حقوق حیوانات در فقه اسلامى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:29

 

  

 فهرست مطالب

 

چکیده

مقدمه

بخش نخست: زیر بناى حقوق حیوان.

بخش دوم: حقوق حیوان در حفظ و نگهدارى.

بخش سوم: حقوق حیوان در بهره بردارى و استفاده بهینه.

بخش چهارم: حقوق حیوان درجنایات وصدمات وارد بر آنها.

الف: حقوق حیوان بر مالک:

ب: از دیگر موارد پیرامون رعایت توان حیوان، بارکشى و سوارى با آن



بشر در آغاز عصر علم و تکنولوژى و صنعتى شدن جهان، سرمست از پیشرفت وتوسعه صنعتى، تنها بر تولید هرچه بیشتر و بهره بردارى کامل از محیط پیرامون خود- چون معادن و جنگل ها و دریاها- مى اندیشید و بى رحمانه طبیعت اطراف خویش را مورد هجوم قرار داد تا اینکه روزى خود را در گردابى مهلک ازنابسامانى هاى زیستى دید و جهان طبیعت را در حال نابودى مشاهده نمود.
در قرن گذشته بحران محیط زیست و نابودى گونه هاى مختلف حیوانات، توجه صاحب نظران را جلب کرد و سرانجام براى حفظ و حراست از آن، قوانینى -هرچند ناقص - وضع کردند.
براى نخستین بار در جهان غرب پس از رنسانس، همراه با صنعتى شدن جهان، درسال
۱۸۲۲ میلادى قانونى براى حمایت از حیوانات در پارلمان انگلستان به تصویب رسید. این قانون در سال ۱۹۱۱ تکمیل گردید و بعدها در کشورهایى مانند آلمان،آمریکا، اسپانیا، بلژیک، دانمارک و برخى دیگر از کشورها قوانینى نظیر آن تدوین وتصویب شد و به مرور تبصره هایى بر آن افزودند.
این قانون در بردارنده چند بند، پیرامون بارکشى و ایجاد درگیرى میان حیوانات، کشتن آنها با مواد سمى، بریدن دم اسب، شکار گوزن در شب، مبارزه با بیمارى حیوانات وبیهوشى قبل از ذبح مى باشد.((
۲۱۰)) از اشکالات مهم قوانین فوق، جامع نبودن و جزئى و موردى بودن آن است. علاوه برآن که این قوانین در قرون اخیر وضع گردید هرچند به مرور زمان و در دهه هاى اخیربه تکمیل آن پرداختند و در برخى موارد راه افراط را پیش گرفتند.
اما در فقه اسلامى، قوانینى کلى و جامع درباره حفظ، نگهدارى، استفاده و بهره بردارى از حیوانات ومنع آزار و اذیت آنها، وضع شده است. همچنین براى مسائل زیست محیط ى و رعایت شئون و حقوق حیوانات جایگاه مناسبى لحاظ گردیده است و با دیدگاهى منطبق بر عدالت و انصاف با آن برخورد شده است. در سرتاسر فقه،مسایل و فروع فراوانى به چشم مى خورد که اسلام، اجراى آن را بر عهده حکومت قرار داده است و بالاتر از آن، شخص را در مقابل خالق متعال مسول مى داند.

قبل از ورود در بحث ذکر نکاتى لازم است:

۱. قوانین حمایتى اسلام از حیوانات، حکم شرعى و الزامى است و همانگونه که درمتون روایات((۲۱۱))به آن تصریح شده است، مى توان از آن به حقوق نیز تعبیر کرد.از آنجا که حیوانات از احترام و درک و شعور برخوردارند این حقوق براى آنها وضع گردید که در پایان بخش نخست به همراه طرح ادراکات و شعور حیوانات با ذکرشواهد بیشترى با زوایاى این بحث آشنا مى شویم.

البته حقوق حیوان با ویژگى هاى حق در انسانها متفاوت است، زیرا در تعریف حق درانسانها گفته مى شود: آنچه قابل اسقاط است و اگر قابل اسقاط نباشد به آن حکم مى گویند.

روشن است که درباره حیوان قابل اسقاط بودن معنا ندارد، اما باید گفت همین قابل اسقاط نبودن حکم، وضعیت آن را دشوارتر مى کند، زیرا تنها راه خروج ازعهده آن، انجامش مى باشد و اگر در انسانها بتوان با جلب رضایت صاحب حق، ازانجامش سر باز زد و از زیر تکلیف آن شانه خالى کرد، اما در حیوانات به علت قابل اسقاط نبودن، انسان موظف است به آن عمل مبادرت ورزد. علاوه بر آنکه حق وحکم در ماهیت وحقیقت تفاوتى نداشته و هر دو از امور اعتبارى مى باشند که قوام آن به جعل شارع است و همه آنها حکم شرعى به حساب مى آید و هر چند از حیث آثار- قابل اسقاط بودن یا نبودن - مختلف هستند، اما این مساله تفاوت ماهوى رامیان آن دو اثبات نمى کند.((
۲۱۲)) ۲. در این مقاله متون فقهى شیعه پیرامون حقوق حیوانات مطرح مى شود تا توجه اندیشمندان و ارباب دانش را به عمق و غناى فقه اسلامى جلب کنیم و در هر قانونى سعى شده از چند کتاب جامع و معتبر شیعه استفاده شود تا مطالب مطرح شده ازارزش حقوقى برخوردار باشد و در حد امکان از کتاب هایى استفاده شده که داراى سابقه زمانى بیشترى هستند تا شاهدى بر قدمت این قوانین در فقه شیعه باشد. همانندکتاب شیخ طوسى(ره)، ابن حمزه(ره)، محقق حلى(ره)، علامه حلى(ره) و دیگران هرچند با توجه به مدارک فقه شیعه که از آیات قرآن و روایات استفاده مى شود پیشینه این قوانین به زمان پیامبر اکرم(ص) و احادیث نبوى و یا روایات سایر امامان معصوم(ع)مى رسد و قدمتى در حدود چهارده قرن دارد و همین امر، آن را از قوانین جارى درکشورهاى غربى متمایز مى سازد.

۳.
در هریک از مواردى که به عنوان حقوق حیوان ذکر مى شود براى تکمیل بحث به همراه درج متون فقهى، احادیث مربوط به آن را، به ویژه آن دسته از روایات را که مورد استفاده فقها قرار گرفته است نیز ذکر مى کنیم تا با مستندات و مدارک این حقوق و فتاواى فقها بیشتر آشنا شویم. اما روایات مربوط به استحباب نگه داشتن حیوانات،ذکرهایى که هرکدام مى گویند و مطالبى از این قبیل را در این مجموعه ذکر نمى کنیم واین احادیث گرانبها مجال دیگرى مى طلبد.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد حقوق حیوانات در فقه اسلامى

تحقیق در مورد مبارزه تاریخى امام و پیروزى انقلاب اسلامى

اختصاصی از اس فایل تحقیق در مورد مبارزه تاریخى امام و پیروزى انقلاب اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مبارزه تاریخى امام و پیروزى انقلاب اسلامى


تحقیق در مورد مبارزه تاریخى امام و پیروزى انقلاب اسلامى


لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:38

این نوشتار مهمترین سرفصلهاى مبارزات امام خمینى - قدس سره - و قیام اسلامى حاصل از آن را تا مقطع ارتحال امام در بردارد.

تا سال 1963 نام آیت الله روح الله خمینى به عنوان یک مخالف برجسته رژیم شاه بر سر زبانها افتاده بود. جلسات درس ایشان در قم، انبوه دانشجویان را که مجذوب انتقادهایش از رژیم شاه مى شدند، جلب مى کرد. در مارس 1963 (اسفند 1342) فیضیه قم در سالگرد شهادت (امام) جعفر صادق (ع) ، امام ششم مورد حمله نیروهاى ساواک و چتربازان قرار گرفت و عده اى از دانشجویان کشته و آیت‏الله خمینى توقیف شد. وى پس از یک بازداشت کوتاه آزاد شد و به انتقاد از کنترل امریکا بر ایران ادامه داد.

امام بار دیگر در سالگرد شهادت امام حسین (ع) بازداشت‏شد. وقتى این خبر به مردمى که در خیابانها براى امام حسین (ع) عزادارى مى کردند، رسید، تظاهراتى براى آزادى وى در تهران، اصفهان، مشهد، شیراز و کاشان برگزار شد.

مبارزه تاریخى امام

11 فوریه: سرانجام رژیم شاه سقوط کرد.

مارس، مه: اولین انتخابات مجلس.

رئیس جوامع اسلامى اسپانیا:

رئیس جامعه مسلمانان اسپانیا:

منبع: روزنامه جمهورى اسلامى،6/7/78.

مفتى سارایوو:

یک مقام فلسطینى:

مفتى قزاقستان:

یک اندیشمند تاجیک:

یک نویسنده روس:

مفتى کرواسى:

امام جماعت‏بزرگترین مسجد مادرید:

یک ادیب آذربایجانى:

نلسون ماندلا:

یک شخصیت فلسطینى:

یک مقام مالزى:

نویسنده کلمبیایى:

اندیشمند الجزایرى:

معاون وزیر فرهنگ قرقیزستان:

استاد دانشگاه قرقیزى:

شاعر لبنانى:

روزنامه‏نگار کنیایى:

منبع: امام خمینى و جهان معاصر، ج‏2.

امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت

هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی

امام خمینی (ره) در سنگر مبارزه و قیام

قیام 15 خرداد

تبعید امام خمینی (ره) از ترکیه به عراق

ام

اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و قیام مردم

هجرت امام خمینی (ره) از عراق به پاریس

بازگشت امام خمینی (ره) به ایران پس از 14 سال تبعید

رحلت امام خمینی (ره)، وصال یار، فراق یاران


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مبارزه تاریخى امام و پیروزى انقلاب اسلامى

دانلود مقاله ماهیت و عوامل انقلاب اسلامى ایران

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله ماهیت و عوامل انقلاب اسلامى ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

سخنرانى در مسجد الجواد
تذکر: این مقاله مجموعه چند سخنرانى استاد شهید در مسجدالجواد است که در فروردین ماه پنجاه و هشت ایراد گردید و ازجمله آخرین کنفرانسهاى عمومى آن مرحوم به حساب مى‏آید. از آنجا که پاره‏اى از نکات طرح شده در این مجموعه گفتار،باآنچه که ایشان در مسجد فرشته بیان کرده‏اند،مشترک بوده است،لذا مواردى را که در سخنرانیهاى مسجد فرشته ذکر گردیده‏بصورت پاورقى به این مقاله اضافه کرده‏ایم.
بسم الله الرحمن الرحیم
در آغاز سخن به مضمون یک آیه از آیات کریمه قرآن اشاره‏میکنم که در حکم دیباچه این بحث‏خواهد بود.خداوند رحمان‏در سوره مبارکه مائده میفرماید:
الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون... (1)
آیه خطاب به مسلمانان میفرماید:اکنون دیگر کافران ازدین شما نا امید شده‏اند.آنها ناامیدند از اینکه بتوانند با دین شمامبارزه کنند.دشمنان شما شکست قطعى خورده‏اند و دیگر از ناحیه آنها خطرى شما را تهدید نمیکند.اما امروز که روز پیروزى است‏باید از چیز دیگرى ترس داشته باشید و آن ترس از منست.
مفسرین در تفسیر این آیه گفته‏اند منظور این است که ازاین پس خطر از درون شما را تهدید میکند نه از بیرون.یعنى که‏خطر بکلى رفع نشده بلکه تنها خطر دشمن خارجى از میان رفته‏است.
«از خدا ترسیدن‏»که در آیه آمده است‏بمعناى ترس ازقانون خداست،ترس از آنکه خداوند،نه با فضلش،بلکه با عدلش‏با ما رفتار کند.در دعاى ماثور از امام على(ع)میخوانیم:یا من‏لا یخاف الا عدله...اى کسیکه ترس از او ترس از عدالت اوست. در یک نظام عادلانه که در آن حقیقتا هیچ ظلم و اجحافى نسبت‏به‏هیچکس صورت نمیگیرد،انسان تنها از اجراى عدالت است که‏میترسد.ترس او از این خواهد بود که مبادا خطائى مرتکب شودکه مستحق مجازات گردد. اینست که میگویند ترس از خدا درنهایت امر بر میگردد به ترس از خود،یعنى به ترس از تخلفات وجرائم خود.
آنجا که میفرماید اى مسلمانان،در آستانه پیروزى و شکست‏خصم،دیگر از دشمن بیرونى نترسید،بلکه از دشمن درون ترس‏داشته باشید،به یک معنا با آن حدیث معروف که پیغمبر اکرم‏خطاب به جنگاورانى که از غزوه‏اى برمیگشتند بیان فرمود،ارتباطپیدا میکند.پیغمبر در آنجا فرموده بود:شما از جهاد کوچکترباز گشتید اما جهاد بزرگتر هنوز باقى است (2) .
مولوى میگوید:
اى شهان کشتیم ما خصم برون مانده خصمى زان بتر در اندرون
آیه‏اى که برایتان تلاوت کردم همراه آیه یازده از سوره رعد ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم... (3) اساس و بنیان‏مناسبى را تشکیل میدهند براى تحلیل تاریخ اسلام.
بررسى تاریخ اسلام نشان میدهد که بعد از وفات پیغمبرمسیر انقلاب اسلامى که آن حضرت ایجاد کرده بود عوض شد.دراثر رخنه افراد فرصت طلب و رخنه دشمنانى که تا دیروز با اسلام‏میجنگیدند،اما بعدها با تغییر شکل و قیافه خود را در صفوف‏مسلمانان داخل کرده بودند،مسیر این انقلاب و شکل و محتواى‏آن تا حدود زیادى عوض گردید،بدین ترتیب که از اواخر قرن اول‏هجرى،تلاشهائى آغاز شد تا از این انقلاب ماهیت اسلامى یک‏انقلاب ماهیتا قومى و عربى تعبیر بشود.وارثان میراث پیامبر به‏عوض این که اعتقاد داشته باشند که این اسلام و ارزشهاى اسلامى‏بود که پیروز گردید و بعوض آنکه به حفظ و تداوم دستاوردهاى‏انقلاب اسلامى با همان معیارها و با همان اصول اعتقاد داشته‏باشند،اعتقاد پیدا کردند به اینکه انقلاب ماهیتى قومى و عربى‏داشته و این ملت عرب بوده است که با ملل غیر عرب جنگیده وآنها را شکست داده است.بدیهى است که همین امر براى ایجادشکاف در درون جامعه اسلامى کافى بود.
در برابر این جریان گروهى به حق ادعا کردند که آنچه شمابعنوان اسلام مطرح میکنید اسلام واقعى نیست،زیرا در اسلام‏حقیقى،مسائل قومى و نژادى محلى از اعراب ندارد.از سوى دیگرگروهى نیز این مسئله را مطرح کردند که حالا که پاى قومیت در میان است چرا قوم عرب؟چرا ما نباید سرورى و آقائى داشته باشیم؟ به این ترتیب نطفه جنگهاى قومى و نژادى و یا به اصطلاح امروزناسیونالیستى و راسیستى در میان امت مسلمان بسته شد.
تاریخ دو سه قرن اولیه اسلام،مالامال از جدالها و نزاعهابین نژادهاى عرب،ایرانى،ترک،اقوام ما وراء النهر و...است. در ابتدا،در دوره بنى امیه،نژاد عرب روى کار آمد.بنى عباس که‏به خلافت رسیدند،با آنکه عرب بودند اما چون با بنى امیه ضدیت‏داشتند،ایرانیها را تقویت کردند و زبان و خط فارسى را رواج‏دادند.بعدها متوکل عباسى،هم بدلیل آنکه پیوندى با نژادترک پیدا کرده بودند (4) و هم از آن جهت که میخواست‏خودش‏را از شر ایرانیها خلاص کند ترکها را بر امور مسلط کرد،و اعراب‏و ایرانیها را زیر دست قوم ترک قرار داد.
امروز نیز ما درست در وضعى قرار داریم نظیر اوضاع ایام آخرعمر پیامبر،یعنى وقتى که آیه الیوم یئس الذین...نازل شد.پیام‏قرآن به ما نیز این است که حالا که بر دشمن بیرونى پیروز شده‏ایدو نیروهاى او را متلاشى کرده‏اید،دیگر از او ترسى نداشته باشید،بلکه اکنون باید از خود ترس داشته باشید،از منحرف شدن نهضت‏و انقلاب است که باید ترس داشته باشید.اگر ما با واقع بینى و دقت‏کامل با مسائل فعلى انقلاب مواجه نشویم و در آن تعصبات وخودخواهى‏ها را دخالت دهیم،شکست انقلابمان بر اساس قاعده‏«و اخشون‏»و براساس قاعده‏«ان الله لا یغیر...»حتمى الوقوع خواهد بود،درست‏به همانگونه که نهضت صدر اسلام نیز بر همین اساس‏با شکست روبرو شد.
اصلى که در بسیارى از موارد صدق میکند این است که نگه‏داشتن یک موهبت از بدست آوردنش اگر نگوئیم مشکلتر،مطمئناآسانتر نیست.قدما میگفتند جهان گیرى از جهاندارى ساده‏تر است. و ما باید بگوئیم انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگاهداشتن سهلتراست.در همین انقلاب خودمان بوضوح میبینیم که از وقتى که به‏اصطلاح شرایط سازندگى پیش آمده،آن نشاط و قوت و قدرتى را که‏انقلاب در حال کوبیدن دشمن بیرونى داشت،تا حدود زیادى ازدست داده و یک نوع تشتت و تفرقه در آن پیدا شده است.البته‏این تفرقه یک امر غیر مترقبه و غیر قابل پیش بینى نبود،از قبل‏حدس زده میشد که با رفتن شاه آن وحدت و یک پارچگى که درمیان مردم بود تضعیف شود.
از اینجا معلوم میشود که بررسى ماهیت این انقلاب بعنوان‏یک پدیده اجتماعى ضرورت اساسى دارد.ما میباید انقلاب خودمان‏را بشناسیم و همه جنبه‏هایش را به بهترین نحو تحلیل کنیم.تنهابا این شناختن و تحلیل کردن است که امکان تداوم بخشیدن به‏انقلاب و امکان حفظ و نگهدارى آنرا پیدا خواهیم کرد.
لازم است ابتدا یک بحث کلى درباره انقلابها مطرح کنیم‏و بعد از آن،انقلاب ایران را بطور اخص مورد بررسى قرار دهیم‏در اولین قدم باید ببینیم انقلاب یعنى چه؟انقلاب عبارتست ازطغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین،علیه نظم حاکم‏موجود براى ایجاد نظمى مطلوب.به بیان دیگر انقلاب از مقوله‏عصیان و طغیان است علیه وضع حاکم،بمنظور استقرار وضعى دیگر (5) باین ترتیب معلوم میشود که ریشه هر انقلاب دو چیز است، یکى‏نارضائى و خشم از وضع موجود،و دیگر آرمان یک وضع مطلوب، شناختن یک انقلاب یعنى شناخت عوامل نارضائى و شناخت آرمان‏مردم.
در مورد انقلابها بطور کلى دو نظریه وجود دارد،یک نظریه‏این است که اصلا همه انقلابهاى اجتماعى عالم،اگر چه در ظاهرممکنست‏شکلهاى مختلف و متفاوتى داشته باشد،روح و ماهیتشان‏یکى است.پیروان این نظریه میگویند تمام انقلابها در دنیا،چه‏انقلاب صدر اسلام چه انقلاب کبیر فرانسه،جه انقلاب اکتبر و یاانقلاب فرهنگى چین و...با اینکه شکلهایشان فرق میکند در واقع‏یک نوع انقلاب بیشتر نیستند.در ظاهر به نظر میرسد که یک‏انقلاب مثلا علمى است و دیگرى سیاسى است،یکى دیگر انقلاب‏مذهبى و قس علیهذا،با این حال روح و ماهیت همه اینها یک‏چیز بیشتر نیست،روح و ماهیت تمام انقلابها اقتصادى و مادى‏است.
انقلابها از این جهت درست‏شبیه یک بیمارى است که درموارد مختلف آثار و علائم متفاوت و مختلفى نشان میدهد،امایک طبیب و پزشک میفهمد که همه این علائم مختلف و متفاوت و همه این نشانه‏ها و آثار که بظاهر مختلفند یک ریشه بیشترندارند.این آقایان میگویند در همه انقلابها،در واقع نارضائیها درنهایت امر بیک نارضائى برمیگردند خشم‏ها نیز همگى بیک خشم،و آرمانها نیز همگى بیک آرمان منتهى میشوند.تمام انقلاب‏هاى‏دنیا در واقع انقلاب‏هاى محرومان است علیه برخوردارها.ریشه‏همه انقلابها در آخر بمحرومیت‏برمیگردد. (6)
در زمان ما این مسئله-تکیه بر روى منشا طبقاتى انقلاب‏ها-رواج بسیار پیدا کرده و حتى کسانى هم که از مفاهیم اسلامى‏سخن میگویند و دم از فرهنگ اسلامى میزنند،خیلى زیاد روى‏مسئله مستضعفین،استضعافگرى و استضعاف شدگى تکیه میکنند. بطورى که این افراط بنوعى تحریف و انحراف کشیده شده است.
پیروان نظریه دوم میگویند،بخلاف آنچه معتقدان نظر اول‏ادعا میکنند،همه انقلاب‏ها ریشه مادى صرف ندارد.البته ممکن‏است ریشه پاره‏اى از انقلابها دو قطبى شدن جامعه از نظر اقتصادى‏و مادى باشد،و یک شاهد مثال در اینمورد تعبیر حضرت امیر(ع) است در خطبه‏اى که بمناسبت آغاز خلافت ایراد فرمود. (7) .
امام علیه السلام در این خطبه از کظه ظالم-سیرى و اشباع‏ظالم-و سغب مظلوم-گرسنه ماندن مظلوم-نام میبرد.یعنى‏دو قطبى شدن جامعه و تقسیم آن بمعدودى افراد سیر و کثیرى‏افراد گرسنه.سیرى که از شدت پرخورى ثقل کرده و باصطلاح تخمه(سوء هاضمه)پیدا میکند و گرسنه‏اى که از شدت محرومیت‏شکمش‏به پشتش مى‏چسبد.
بر طبق نظر دوم درباره انقلاب‏ها،تقسیم جامعه از نظراجتماعى و اقتصادى به دو قطب محروم و مرفه شرط ضرورى پیدایش‏انقلاب نیست.بسا ممکن است انقلابى خصلت انسانى محض‏داشته باشد.طغیان به جهت گرسنگى،اختصاص بانسان ندارد. حیوان هم اگر خیلى گرسنه بماند بسا هست که علیه انسان یا حیوانهاى‏دیگر و یا حتى علیه صاحبش طغیان میکند.حال آنکه در بسیارى‏موارد انقلابها صرفا خصلت انسانى داشته‏اند.انقلاب هنگامى‏مى‏تواند انسانى باشد که ماهیتى آزادیخواهانه و ماهیتى‏سیاسى داشته باشد نه ماهیتى اقتصادى.چون این امکان هست درجامعه‏اى شکم‏ها را سیر بکنند و گرسنگى‏ها را تا حدى و یا بطور کلى‏از بین ببرند،ولى بمردم حق آزادى ندهند،حق دخالت در سرنوشت‏خود و حق اظهار نظر و اظهار عقیده را از آنها سلب بکنند.مى‏دانیم‏که هیچ کدام از این مسائل به عوامل اقتصادى مربوط نیستند. در چنین جامعه‏اى،مردم براى کسب این حقوق از دست رفته‏قیام میکنند و انقلاب براه میاندازند و به این ترتیب انقلابى نه‏با ماهیت اقتصادى بلکه با ماهیتى دمکراتیک و لیبرالى بوجودمیآورند.
علاوه بر دو نوع ماهیتى که ذکر کردیم،انقلاب میتواندماهیتى اعتقادى و ایدئولوژیک داشته باشد.بدین معنى که مردمى‏که به یک مکتب ایمان و اعتقاد دارند و به ارزشهاى معنوى آن‏مکتب،شدیدا وابسته هستند،وقتیکه مکتب خود را در معرض آسیب میبینند و وقتى آنرا آماج حمله‏هاى بنیان برافکن میبینند،خشمگین و ناراضى از آسیبهائى که بر پیکر مکتب وارد شده و درآرمان برقرارى مکتب بطور کامل و بى نقص،دست‏به قیام میزنند. انقلاب این مردم ربطى به سیر یا گرسنه بودن شکمشان و یا ارتباطى‏با داشتن یا نداشتن آزادى سیاسى ندارد،چرا که ممکن است اینان‏هم شکمشان سیر باشد و هم آزادى سیاسى داشته باشند اما از آنجاکه مکتبى را که در آرزو و آرمان آن هستند،استقرار نیافته میبینند،برمیخیزند و قیام میکنند.
اگر بخواهیم عوامل ایجاد انقلاب را دسته بندى کنیم،باین‏نتیجه میرسیم که عامل ایجاد قیام‏ها یا از نوع عامل اقتصادى ومادى است،یعنى قطبى شدن جامعه و تقسیم آن به دو قطب مرفه‏و محروم،و برخوردار و بى‏نصیب است که سبب قیام میگردد.
طبعا آرمان چنین قیامى هم رسیدن بجامعه ایست که در آن‏از این شکافهاى طبقاتى اثرى نباشد،یعنى رسیدن بجامعه‏اى بى‏طبقه.و یا عامل آن،وجود خصلت‏هاى آزادیخواهانه در بشر است. یکى از ارزشهاى والاى انسانى همین خصوصیت آزادیخواهى اوست‏یعنى براى یک انسان،آزاد بودن و آقا بالا سر نداشتن از هر اندازه‏ارزش مادى ارجمندتر است (8) .
در نامه دانشوران نوشته‏اند،بو على سینا در وقتیکه شغل‏وزارت همدان را داشت (9) روزى با دبدبه و کبکبه وزارت از راهى میگذشت اتفاقا دید کناسى در کنار دیوارى مشغول خالى کردن‏چاه است.کناس ضمن کار این شعر را با خود زمزمه میکرد:
گرامى داشتم اى نفس از آنت که آسان بگذرد بر دل جهانت
بوعلى از دیدن وضع کناس و شعرى که میخواند بخنده افتادبا خود فکر کرد این بابا با این شغل پستى که براى خودش‏انتخاب کرده،تازه هنوز سر نفس خود منت میگذارد که من تو رامحترم شمردم.دستور داد کناس را بحضورش بیاورند.بعد رو به اوکرد و گفت،انصاف اینست که هیچ کس در دنیا به اندازه تونفس خودش را گرامى نداشته است.کناس نگاهى بدبدبه و کبکبه‏بوعلى کرد،فهمید که او وزیر است،جواب داد،شغل من با همه‏پستى که دارد بمراتب شریفتر از شغل تو است تو ناچارى هر روز که‏پیش پادشاه میروى تا بحد رکوع در جلوى او خم شوى،حال آن‏که من آزادم و نیاز به بندگى کسى ندارم،نوشته‏اند بوعلى باشرمسارى از کناس جدا شد و رفت.
آنچه که کناس بر زبان آورد،حکایت از واقعیتى میکند که‏در فطرت هر انسانى قرار دارد.این فطرت آزادگى انسان است که‏کناسى را،به خم شدن در برابر یک جبار،یک پادشاه،و یا یک‏انسان مثل خود ترجیح میدهد،و لو هر قدر هم که انجام چنین‏کارى مزایاى مادى بدنبال داشته باشد.در نقطه مقابل انسان ازاین جهت،حیوان قرار دارد که این مسئله برایش مطرح نیست،حیوان تنها میخواهد شکمش سیر باشد و دیگر هیچ،حال آنکه‏یک انسان آزادگى را به هر چیز دیگر ترجیح میدهد.
باین ترتیب بسیار طبیعى است که عامل حرکت ملتى،عامل‏سیاسى باشد نه عامل اقتصادى، و مادى.انقلاب فرانسه بعنوان‏مثال،از این قبیل انقلابهاست،بعد از آنکه فیلسوفان و حکمائى‏نظیر روسو آنهمه تبلیغ درباره آزادى و آزادى خواهى و حیثیت‏انسانى و حریت و ارزشهاى آن کردند،زمینه قیام را آماده ساختند ومردم که بیدار شده بودند،براى کسب آزادى انقلاب کردند.
عامل سوم ایجاد انقلابها،عامل آرمان خواهى و عقیده طلبى‏است،انقلابهاى اصطلاحا ایدئولوژیک.اینگونه انقلابها جنگ‏عقایدند نه جنگ اقتصادى در مظهر عقاید.جنگهاى مذهبى نمونه‏خوبى از نبردهائى است که بر سر عقیده و آرمان بر پا میگردد.قرآن‏نیز بر این نکته تکیه میکند،در آیه سیزدهم سوره آل عمران نکته‏ظریفى مندرج است.آیه مربوط بجنگ مسلمانان با کفار در غزوه‏بدر است.آنجا که آیه از مؤمنان نام میبرد،جنگ آنان را جنگ‏ایدئولوژیک و جنک عقیده مینامد.حال آنکه از جنگ کافران بجنگ‏عقیده تعبیر نمیکند.آیه میفرماید:
قد کان لکم آیة فى فئتین التقتا فئة تقاتل فى سبیل الله و اخرى کافرة (10)
در برخوردى که میان دو گروه روى داد،عبرت و نشانه‏اى‏براى شما وجود دارد،یک گروه از اینان در راه خدا یعنى براى‏ایمان و عقیده‏شان میجنگیدند،و اما آن گروه دیگر کافر بودند. آیه‏نمیگوید که گروه دوم نیز در راه عقیده نبرد میکردند،زیرا جنگ آنهاواقعا ماهیت ایمانى نداشت،حمایت امثال ابو سفیان از بتها،بدلیل‏اعتقاد به بتها نبود چرا که ابو سفیان میدانست اگر نظم تازه‏اى‏مستقر شود،از قدرت و شوکت او چیزى باقى نمیماند،او در واقع‏از منافع خودش دفاع میکرد نه از اعتقاداتش.
اکنون نهضت ما با این پرسش روبروست که،اساسا انقلاب‏ایران چه ماهیتى دارد؟آیا ماهیت طبقاتى دارد؟آیا ماهیت‏لیبرالیستى دارد؟آیا ماهیت ایدئولوژیکى و اعتقادى و اسلامى‏دارد؟ آنهائى که معتقدند تمام انقلابها ماهیت مادى و طبقاتى‏دارد،میگویند واقعیت این است که انقلاب ایران قیام محرومین‏علیه مرفه‏ها بوده است.یعنى در ایران دو طبقه در مقابل یکدیگرایستاده‏اند،طبقه اغنیا و طبقه فقرا و این انقلاب اگر میخواهد ادامه‏پیدا کند میباید همین مسیر را بپیماید.آن عده‏اى هم که خود رامسلمان میدانند اما شبیه ایندسته مى‏اندیشند،سعى مى‏کنند به‏قضیه رنگ اسلامى بزنند.اینها مى‏گویند بحکم آیه و نرید ان نمن‏على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین و نمکن‏لهم فى الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون... (11) اسلام هم تاریخ را بر اساس دو قطبى شدن جامعه‏ها و جنگ‏استضعاف‏گر و استضعاف شده و پیروزى استضعاف شده بر استضعاف‏گرتفسیر میکند.این انقلاب هم یک نمونه از آنها است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  41  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ماهیت و عوامل انقلاب اسلامى ایران

دانلودمقاله پیامبر اسلام(ص) و شیوه گذر از جامعه جاهلى به جامعه اسلامى

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله پیامبر اسلام(ص) و شیوه گذر از جامعه جاهلى به جامعه اسلامى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


((توسعه)) دغدغه اساسى انسان معاصر است. بنابراین چگونگى, شیوه, ابزار و سازوکار رسیدن به توسعه و تعالى, پرسش جدى فراروى گرایش ها, نگرش ها, بینش ها, دانش ها و دانشمندان مختلف است.
برخى از نظریه پردازان با طرح تئورىهاى خطى بر تقلید از غرب اصرار مى ورزند و برخى دیگر با تإکید بر الگوهاى غیر خطى سعى بر بومى سازى نظریات توسعه دارند. مقاله حاضر با نگرشى از نوع دوم, به کندوکاو در تاریخ صدر اسلام پرداخته است تا مسیر جدیدى را در جهت بومى سازى نظریات توسعه بگشاید.
مقاله حاضر به این سوال پاسخ مى دهد که پیامبر اسلام(ص) چگونه توانست در فرصتى اندک و با امکاناتى ناچیز, آن چنان تغییراتى در سطح فرد و جامعه پدید آورد که پس از مدتى, جامعه اى کاملا متفاوت با آن چه پیش از آن بود به وجود آمد؟
این مقاله با طرح نظریه محتواى باطنى انسان سعى مى کند تا گام هاى اولیه را, با استفاده از داده هاى تاریخى, جهت طرح یک نظریه توسعه نوین بردارد.

 

مقدمه
یکى از ابعاد زندگى پیامبر اسلام(ص) که کمتر مورد توجه قرار گرفته است, شیوه آن حضرت در تبدیل جامعه جاهلى به جامعه اسلامى است.
پاسخ به این پرسش که: پیامبر اسلام(ص) چگونه توانست در فرصتى اندک و با امکاناتى ناچیز, آن چنان تغییراتى در سطح فرد و جامعه به وجود آورد که پس از مدتى, جامعه اى کاملا متفاوت با آن چه پیش از آن بوده است, پدید آورد, هر چه باشد, پاسخ به مشکلات عصرما و جامعه ما است. توضیح این که: اگر مهم ترین دغدغه انسان امروز, مسئله ((توسعه)) در ابعاد مختلف فرهنگى, سیاسى و اقتصادى است و منظور از توسعه نیز حرکت از وضع نامطلوب موجود به سمت وضع مطلوب است, کسى که از همه بهتر, سریع تر و دقیق تر به انجام چنین امرى موفق شده است, پیامبر عظیم الشإن اسلام(ص) است. بایسته است که براى آزمون این ادعا, نگاهى هر چند گذرا به محیط پیدایش اسلام و اقداماتى بیفکنیم که حضرت ختمى مرتبت(ص) در این جهت انجام داده است. شاخص هاى مورد بررسى, مقولات: فرهنگ, سیاست و اقتصاد خواهد بود. این شاخص ها براساس این مفروض مبناى بحث هستند که اندیشه, ثروت و قدرت, سه ضلع مثلثى را تشکیل مى دهند که نشان دهنده سیماى تمدنى جوامع مختلف است. پیش فرض دیگر نگارنده این است که ((توسعه)) امرى قاعده مند است, براین اساس مى توان در پرتو مطالعه جوامع توسعه یافته به طور نسبى به این قواعد دست یافت.
فرضیه مورد آزمون این است که حضرت محمد(ص) در جریان تغییر, تبدیل و گذار از جامعه جاهلى به جامعه اسلامى از شیوه فرهنگى بهره جسته است; به بیان دیگر, در رإس اقدامات آن حضرت, اقدامات فرهنگى و محتوایى قرار داشته و به تعبیر امروزه, آن حضرت از تئورى فرهنگى, استفاده کرده است. براساس این نظریه, پس از آن که فکر, اندیشه و باور انسان تغییر کرد, رفتار و کردار او نیز تغییر خواهد کرد, لذا تغییر در محتواى باطنى انسان ها عاملى سرنوشت ساز به شمار مىآید. حتى وقتى پیامبر(ص) تشکیل حکومت داد, باز هم به فکر و فرهنگ, اولویت و اولیت مى داد. چارچوب نظرى این بحث در نظریه ماکس وبر و سیدمحمد باقر صدر قابل پى گیرى است, که در ادامه از آن ها سخن خواهیم گفت:
بنابراین مباحث ما از این قرار خواهد بود:
1) چارچوب نظرى;
2) جاهلیت و ویژگى هاى آن;
3) مدینه النبى و ویژگى هاى آن;
4) نتیجه گیرى.

 

1 ) چارچوب نظرى
در یک نگاه کلى مى توان نظریات و تئورىهاى ارائه شده درباره علل و عوامل توسعه و عدم توسعه را در چهار گروه طبقه بندى کرد:
الف ـ تئورىهایى که در بررسى مسائل عقب ماندگى و توسعه فقط به عوامل درونى و داخلى توجه دارند; نظیر تئورى دوگانگى اقتصادى و اجتماعى ((سینگر)), تئورى مراحل رشد ((رستوRostow)(( )تئورى ((ماکس وبرMax weber)(()و نظریه محتواى باطنى انسان از ((سیدمحمدباقر صدر)).
ب ـ تئورىهایى که علل و عوامل عقب ماندگى کشورهاى جهان سوم را در خارج از این جوامع جست وجو مى کنند و در واقع فقط به علل خارجى توجه دارند; نظیر تئورى امپریالیسم به مثابه آخرین مرحله سرمایه دارى ((لنینLenin)(( )تئورى امپریالیسم ((کائوتسکىkautsky)((),تئورى امپریالیسم و اقتصاد جهانى از ((بوخارینBukharin)(() و تئورى انباشت سرمایه از ((رزا لوکزامبورگLuxemburg).(( Rosa )
ج ـ تئورى هایى که در بررسى علل و عوامل عقب ماندگى کشورهاى جهان سوم,هم به علل داخلى توجه دارند و هم به علل خارجى, ولى بر علل خارجى بیشتر تإکید مى کنند. این تئورىها که به تئورىهاى نئوامپریالیستى مشهور شده اند, بیشتر از سوى کسانى مطرح شده که یا خودشان ((مارکسیست)) بوده اند و یا گرایش هاى مارکیستى داشته اند; نظیر تئورى مبادله نابرابر از ((امانوئل والرستینImmanuel Wallerstein)(() و تئورى ساختار امپریالیسم از ((گالتونگGaltung).(( )
د ـ نظریه هایى که در تبیین علل عقب ماندگى کشورهاى توسعه نیافته سهم بیشتر رابه علل داخلى مى دهند; نظیر تئورى توسعه نابرابر از ((سمیرامینSamir Amin)(( ) و نظریه انسجام درونى از ((محمود سریع القلم)).
گفتنى است پیش از ارائه نظریه هاى جدید در باب توسعه یافتگى و توسعه نیافتگى,عمدتا در متون قدیمى به نظریه هایى برمى خوریم که در بررسى ظهور و سقوط تمدن ها و ویژگى نظام هاى سیاسى, به عوامل محیطى توجه زیادى دارند; نظیر آن چه منتسکیو در ((روح القوانین)) مطرح کرده است و یا این که به مسائل نژادى پرداخته اند; نظیر آن چه ((گوبینو)) بر آن اصرار داشت, ولى این نظریه ها اکنون طرفداران جدى ندارند.
با دقت نظر بیشتر درباره تئورىهاى مذکور مى توانیم آن ها را به یک طبقه بندى دوگانه برگردانیم: نظریه هایى که در آن ها به اراده انسانى, به عنوان عامل و عنصر کلیدى توجه شده است و تئورىهایى که قائل به نوعى جبرگرایى بوده و در حرکت تاریخ جایگاه و نقشى اساسى براى اراده انسان در نظر نمى گیرند.
طرفداران نظریه هاى جبرگرایانه با طرح مسئله شرایط جغرافیایى, استعمار, نژاد و یا قضا و قدر و مسئله سرنوشت, در مفهوم تحریف شده و نادرست آن, خیال خویش را آسوده کرده و با توجیه تنبلى خود و عدم مطالعه و کنکاش در علل و عوامل عقب ماندگى خویش, همه تقصیرها را بر عهده چیزى مى گذارند که در بهترین شرایط, خود, معلول عقب ماندگى است و نه علت اصلى آن. جالب توجه است که پیامبر اسلام(ص) در نظریه توسعه خویش, تمامى نظریه هاى جبرگرایانه را به گوشه انزوا راهنمایى نمود, چه آن که شرایط محیطى و جغرافیایى, شرایط ژنتیکى, شرایط آب و هوایى و حتى شرایط نظام جهانى و سیستم بین المللى, همه و همه مغلوب تلاش هاى مسلمانان شدند و نسبت به شرایط آن روز, در وضعیت اجتماعى, فرهنگى و سیاسى و اقتصادى جزیره العرب تحول اساسى پدید آمد.
در این جا فرصت پرداختن به تمامى نظریه هاى یادشده نیست, از این رو فقط به توضیح برخى دیدگاه ها, آن هم به میزانى که براى مباحث این پژوهش ضرورت دارد, اکتفا مى کنیم. به عنوان مقدمه توجه به مفهوم ((توسعه)) ضرورى مى نماید.
براى توسعه تعریف هاى گوناگونى ارائه شده است. این امر ضمن طبیعى بودن, ناشى از تفاوت دیدگاه ها, مفروضات, چارچوب هاى نظرى و زوایاى دید نسبت به یک مسئله است. برخى از این تعاریف عبارت اند از:
الف ـ توسعه به معناى ارتقاى مستمر کل جامعه و نظام اجتماعى به سوى زندگى بهتر و یا انسانى تر است]...] براى درک معناى درونى توسعه باید حداقل سه ارزش اصلى به عنوان پایه فکرى و رهنمود عملى در نظر گرفته شود. این ارزش هاى اصلى عبارت اند از: معاش زندگى, اعتماد به نفس و آزادى که نمایانگر هدف هاى مشترکى هستند که به وسیله تمام افراد و جوامع دنبال مى شود.
ب ـ توسعه به فراگردى گفته مى شود که در آن جامعه از وضع نامطلوبى به وضع مطلوبى متحول مى شود. این فراگرد تمامى نهادهاى جامعه را در برمى گیرد و ماهیت آن اساسا آن است که توان و ظرفیت بالقوه جامعه به صورت بالفعل در مىآید; به عبارت دیگر, در فرآیند توسعه استعدادهاى سازماندهى جامعه از هر جهت بارور و شکوفا مى شود, چه از نظر اقتصادى و چه از نظر اجتماعى, فرهنگى و سیاسى.
ج ـ توسعه بهینه سازى در استفاده از نیروهاى بالقوه مادى و انسانى یک اجتماع است.
در همه این تعاریف, مفهوم ایجاد شرایط مناسب براى افراد و جوامع در کلیه وجوه انسانى مورد نظر است. بنابراین, ضمن پذیرفتن اختلاف در نظر و منظر, از این جهت مکمل یکدیگر بوده و متناقض نیستند. گو این که در هر گروه , ملت و امتى, جهان بینى مهم ترین عنصر جهت دهنده به توسعه به شمار مى رود. در این پژوهش مراد ما از توسعه, توسعه در معناى کلان و عمومى آن است که شامل ابعاد فرهنگى, سیاسى, اقتصادى, اجتماعى و فردى مى گردد; به بیان دیگر, توسعه کمى و کیفى درهمه ابعاد که نتیجه آن آبادانى همه جانبه است.
با توجه به مباحث بعدى این پژوهش که حول محور شاخص هاى جامعه جاهلى, به مثابه یک جامعه توسعه نیافته, و شاخص هاى جامعه اسلامى مدینه النبى, به مثابه یک جامعه توسعه یافته است, لازم است در این قسمت از بحث به مهم ترین شاخص هاى توسعه یافتگى و عقب ماندگى در برخى از نظریه ها, توجه کنیم.
سریع القلم که ((نظریه انسجام درونى)) را در تبیین دلایل خویش مبنى بر اولویت و اهمیت ((عوامل و نظام داخلى)) نسبت به ((عوامل و نظام خارجى)) در توسعه ارائه کرده است, مشتقات توسعه یافتگى را ذیل چهار مولفه برشمرده است:
الف ـ مشروعیت: محصول حل بحران مشروعیت, مشتقات زیر است: 1ـ انتقادپذیرى; 2ـ جامعه بزرگ تر از حکومت; 3ـ تحمل اندیشه هاى متفاوت ; 4ـ اصلاح پذیرى; 5ـ اعتماد به نفس; 6ـ حساسیت به زمان; 7ـ شکل گیرى هیئت حاکمه به جاى حکام; 8ـ همسویى منافع عموم مردم با منافع هیئت حاکمه; 9ـ وجود انسان هاى کیفى در کار حکومت و مملکت دارى.
ب ـ نگرش عقلایى: محصول نگرش عقلایى, مشتقات ذیل خواهد بود: 1ـ دقت و محاسبه; 2ـ آینده نگرى; 3ـ نهادینه شدن مطلوبیت و کارآیى; 4ـ فردگرایى مثبت; 5ـ مدیریت به جاى کنترل; 6ـ کنترل احساسات; 7ـ یادگیرى و عبرت آموزى از گذشته; 8ـ وطن دوستى; 9ـ نخبه پرورى.
ج - نظام تربیتى: نظام تربیتى یک جامعه توسعه یافته و یا خواهان توسعه, به مشتقات زیر توجه دارد و براساس آن ها سازماندهى مى شود: 1ـ یادگیرى کار جمعى; 2ـ تفکر استقرایى; 3ـ توجه به نظم و سیستم; 4ـ حامل حافظه تاریخى بودن; 5ـ تحمل; 6ـ نظام قانونى پویا; 7ـ نسبى گرایى; 8ـ پدیده شناسى; 9ـ اخلاق و مسئولیت اجتماعى; 10ـ فضیلت هاى اجتماعى; 11ـ هویت مستحکم.
د ـ راه ها و کاربردها: در این مورد مشتقات زیر مورد توجه خواهد بود: 1ـ سیاست زدایى از پروسه تصمیم گیرى; 2ـ توان ترکیب و تبدیل; 3ـ نگرش بین المللى; 4ـ حساسیت به رقابت; 5ـ متنوع سازى منابع تولید و درآمد; 6ـ سخت کوشى; 7ـ عینیت پذیرى; 8ـ مدیریت و سازماندهى; 9ـ دولت ناظر و سالم.
((آلکس اینکلسAlex Inkeless)(() در مطالعات خویش درباره کشورهاى گوناگون, به الگوى ویژه اى براى ((انسان مدرن)) اشاره مى کند. وى یک طیف از نوگرایى را ـ میان صفر و صد ـ براى اندازه گیرى چنین الگوى تثبیت شده اى از عنصر شخصیت در میان افراد مدرن به وجود آورد. طبق نظر اینکلس, مشترکات انسان مدرن به شرح زیر است:
1 ـ آمادگى براى کسب تجارب جدید; 2 ـ استقلال روز افزون از چهره هاى اقتدار مانند والدین و روساى قبایل; 3ـ اعتقاد به علم; 4ـ تحریک پذیرى; 5ـ برنامه ریزى بلند مدت; 6ـ فعالیت در سیاست هاى مدنى.
برخى از محققان مانند ((ماریان لوىMarion levy)(() بر مبناى رهیافت جامعه شناختى به مقایسه جوامع نسبتا مدرن و غیر مدرن دست زده اند. لوى ویژگى هاى جوامع نسبتا مدرن و غیر مدرن را به این شرح بررسى مى کند:
مختصات جوامع غیر مدرن عبارت اند از: درجه پایین تخصص, سطح بالاىخودکفایى, وجود هنجارهاى فرهنگى مبتنى بر سنت, خاص گرایى, تإکید نسبتا کمتر بر گردش پول, حاکم بودن هنجارهاى خانوادگى نظیر وجود روابط غیر رسمى در چهارچوب ساختارهاى رسمى و جریان یک طرفه کالا و خدمات از مناطق روستایى به مناطق شهرى.
در نقطه مقابل, ویژگى هاى جوامع نسبتا مدرن عبارت اند از: درجه بالاى تخصص, وابستگى متقابل سازمان ها, هنجارهاى فرهنگى مبتنى بر منطق گرایى و عقلانیت, عام گرایى, ویژه نگرى کارکردى, درجه بالاى تمرکز, تإکید نسبتا بیشتر برگردش پول, نیاز به جداسازى بوروکراسى از سایر نهادها و جریان دو طرفه کالا و خدمات میان شهر و روستا.
نظریه لوى, درمقایسه با نظریه سریع القلم, عمدتا بر شاخص هاى مادى تإکید کرده است. روشن است که در بررسى جامع مدینه النبى نظریه سریع القلم باید مدنظر قرار گیرد تا نظریه لوى, چه این امرى روشن است که انقلاب صنعتى بعد از رنسانس اتفاق افتاده است و توسعه صنعتى به معناى مدرن آن را نمى توان از جامعه چهارده قرن پیش انتظار داشت, اما مى توان شاخص هاى حرکت از اقتصاد شبانى به اقتصاد روستایى را نشان داد.
دکتر همایون الهى مشخصه هاى کشورهاى عقب مانده در قرن بیستم را, چنین برشمرده است: 1ـ وابستگى و دوگانگى اقتصادى; 2ـ فرار سرمایه ها; 3ـ فرار مغزها; 4ـ وارد کننده کالاها به صورت غیر متوازن; 5ـ صادر کننده مواد خام; 6ـ ضعف علمى; 7ـ رشد بالاى جمعیت; 8ـ پایین بودن سطح درآمد سرانه و توزیع ناعادلانه آن; 9ـ وجود صنعت وابسته; 10ـ پایین بودن سطح آموزش و بالا بودن در صد بیسوادى; 11ـ بیکارى, به ویژه بیکارى پنهان; 12ـ نامطلوب بودن وضع بهداشت; 13ـ فقر عمومى; 14ـ تک محصولى بودن; 15ـ وابستگى به تجارت جهانى; 16ـ گسترش غیر عادى بخش خدمات; 17ـ بالا بودن بدهى هاى خارجى; 18ـ یک جانبه بودن تجارت جهانى; 19ـ شالوده هاى نامناسب اجتماعى; 20ـ تشکیلات نامناسب ادارى; 21ـ ناهماهنگى رشد اقتصادى; 22ـ پایین بودن بازده تولیدات کشاورزى; 23ـ عدم امکان گسترش تجارت با سایر کشورها.
ماکس وبر در اخلاق پروتستانیزم و روحیه سرمایه دارى, از توسعه یافتگى سرمایه دارى در کشورهاى جهان تحلیلى ارائه داده است که قطع نظر از ادعاهاى قابل مناقشه وى, اصل چارچوب آن براى این پژوهش قابل استفاده است. به نظر وبر اعتراضى که از سوى کسانى چون لوتر و کالون به سنت هاى مسیحى شد, سبب قرائت جدیدى از مسیحیت گردید و این تحول فرهنگى (مذهبى) سبب رویکرد جدیدى به دنیا و تلاش هاى اقتصادى شد. با استفاده از این چارچوب مى توانیم بگوییم تلاش هاى پیامبر اسلام(ص) سبب تغییر محتواى باطنى و باورهاى اعراب و متعاقبا زمینه ساز پیدایش جامعه نوین اسلامى شد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  54  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله پیامبر اسلام(ص) و شیوه گذر از جامعه جاهلى به جامعه اسلامى