اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایانامه اضطراب در میان زنان شاغل و خانه دار

اختصاصی از اس فایل پایانامه اضطراب در میان زنان شاغل و خانه دار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه اضطراب در میان زنان شاغل و خانه دار


پایانامه اضطراب در میان زنان شاغل و خانه دار

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:142

فهرست و توضیحات:

اضطراب در میان زنان شاغل و خانه دار

بیماری اضطراب

اضطراب زنان

کاهش اضطراب

در عصر حاضر زن در جامعه نقش قابل توجهی دارد و اغراق نگفته ایم اگر به گوئیم بخشهایی از جامعه در دست زنان شاغل است وجامعه بروی آنها حساب می کند زن در عصر حاضر در خانواده و هم در جامعه نقش مهمی را ایفا می کند ، از جمله تربیت فرزندان ‌آگاه و عالم، فراهم کردن محیط آرام و ایجاد آرامش در خانواده و فعالیت در امور اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی و سیاسی موجب شده است که باری از جامعه را بدوش بکشند و پا به پای مردان در پیشبرد اهداف جامعه نقش مهمی داشته باشند حتی زنان در بخشهایی مشغول فعالیتهایی هستند که مردان نمی توانند جایگزین آنها شوند در عین حال شرایط اجتماعی فرهنگی جامعه در خیلی از موارد پویایی متناسب با آنرا نداشته است. اشتغال زنان از سوئی با مسائل جاد و برخی از موارد مواجه گردیده و از سوی دیگر اختلاف عقیده را در میان گروه های مختلف مردم موجب شده است. (ساروخانی، باقر، 1370ص 167)


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه اضطراب در میان زنان شاغل و خانه دار

دانلود مقاله بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی درون گرا و برون گرا

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی درون گرا و برون گرا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

پیشگفتار:
اضطراب به منزلۀ فقدان آرامش، تردید، عدم اعتماد در تسلط بر موفقیت¬ها است و به نظر محصول فرعی هرنوع تحریک کشاننده¬¬ای شدید است که دربرابر آن پاسخ¬های مهار شده امکان پذیرنیست.
تصویر شخصیت مضطرب، سیمای فرد نگرانی را به دست می¬دهد که نسبت به تنیدگی¬ها حساس است و در یک ناایمنی اجتماعی و جهانی زندگی می-کند، همچنین فعالیت¬های خود را از پیش با شکست مواجه می¬بیندو برای خود و نزدیکان خود نگران است.
از سوی دیگر شخصیت مفهومی بسیار پیچیده در روانشناسی است که آگاهی از آن شالوده اغلب روان درمانی¬ها و نظریه¬های آسیب شناسی را تشکیل می¬دهد. شاید بدون اغراق بتوان گفت که بدون آگاهی از این مفهوم، نمی¬توان روش¬های روان درمانی و تعدادی از اختلال¬های روانشناختی را به روشنی درک کرد.
ویژگی¬های هر انسانی منحصر به فرد است، اما به نظر می¬رسد که می¬توان آنها را طبقه بندی کرد به عبارت دیگر، می¬توان در ویژگی¬های انسان¬ها تشابهاتی یافت. روانشناسان سعی کرده¬اند افراد را در طبقات مختلف جای دهند. طبقه بندی شناخته شده¬ای که کارل گوستاویونگ پیشنهاد کرده، طبقه بندی به صورت « درونگرایی- برون گرایی » است.
انسان دورنگرا فردی است که معمولاً د ر خود فرو می¬رود و در سازگاری با واقعیت دشواری دارد و از فعالیت¬های عینی و ملموس گریزان است.
انسان برونگرا فردی است که دنیای بیرون برایش اهمیت دارد. او بدون دشواریی با اطرافیان سازگار می¬شود، و از کارهای عینی و ملموس خوشش می¬آید.

چکیده:
در این پژوهش رابطۀ بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی درون گرا و برون گرا مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور 50 نفر از بین دانشجویان دختر رشتۀ مشاوره و راهنمایی، ورودی 84 ، مقطع کارشناسی، دانشکدۀ روانشناسی و علوم اجتماعی، مجتمع ولیعصر، واحد تهران مرکز به عنوان گروه نمونه به روش تصادفی انتخاب گردید.
ابزار پژوهش در مورد اضطراب دانشجویان، پرسشنامۀ اضطراب کتل است و در مورد تیپ¬های شخصیتی دانشجویان، مقیاس درونگرایی- برونگرایی میشل گوکلن است.
فرضیۀ اصلی پژوهش این بود که بین اضطراب و تیپ¬ درونگرا ، برونگرا و میانگرا رابطۀ معنی داری وجود دارد و با توجه به روش همبستگی پیرسون و آزمون توکی مشخص شد که بین اضطراب و ویژگی های شخصیتی ( درونگرا- برونگرا- میانگرا) رابطه معناداری وجود دارد.
اصطلاعات کلیدی: اضطراب، درونگرایی، برونگرایی

 


مقدمه
از دیدگاه یونگ ( 1913 ) پدیده¬های¬¬¬¬ درونگرایی و برونگرایی دو جنبۀ مهم از شخصیت انسان را تشکیل می¬دهند. هنگامی که توجه به اشیاء یا امور خارج چنان شدید باشد که افعال ارادی و اعمال آدمی نتیجۀ ارزیابی ذهنی نباشد، بلکه معمول مناسبات امور و عوامل خارجی باشد، برونگرایی خوانده می¬شود
( سیاسی، علی اکبر، 1371، ص 82 )
افراد درونگرا، از لحاظ روانی دارای سرعت فعالیت مغزی بالاتر ازحد طبیعی هستند و این امر سبب می¬شود که افراد درونگرا به قوای محرکه کمتر از حد طبیعی نیاز پیدا نمایند. افراد درونگرا ، دارای دیدگاه درونی و ذهنی هستند و آمادگی بیشتری را برای خود داری و تسلط بر نفس خویش از خود نشان می¬دهند. این افراد اوقات خود را به مطالعه و بیشتر در تنهایی سپری نموده و کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستند.
از سوی دیگر، افراد برونگرا دارای دیگاه عینی و خارجی هستند و سرعت فعالیت مغزی آنها پایین¬تر از حد طبیعی است، و میزان تسلط آنها بر نفس خود نسبت به افراد درونگرا کمتر است. شخصیت¬های برونگرا خوش مشرب و اجتماعی هستند و فعالیت¬های هیجان انگیز را دوست دارند.
شخصیت¬های درونگرا، احساساتشان را بیان نمی¬کنند و دوستان زیادی ندارند و همچنین ساکت و متفکر هستند.
از سوی دیگر، اضطراب در سراسر طبقه بندی بیماری¬های روانی به چشم می¬خورد. این اختلال بالاترین حد رنج روانی است و غالباً با ترس که دارای پاره¬ای از خصیصه¬های روان شناختی و فیزیولوژیکی است متشبه می¬شود. اضطراب بدون آنکه به منزلۀ انگیزش باشد، در بیشتر موارد نیروی ایجاد اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارهاست. ( پروفسور ژ.کُراز، ترجمۀ دکتر منصور و دادستان، 1381، ص¬ 28 ) اضطراب یک ترس درونی شده است از اینکه مبادا تجارب درد آور تکرار شوند. از دیدگاه فروید، اضطراب هستۀ مرکزی روان نژندی و علامت اخطاری به خود است.

 

بیان مسئله :
بسیاری از افرادی که در معرض اضطراب¬های مداوم قرار می¬گیرند ممکن است نسبت به زندگی دارای دیدگاه منفی شوند. ولی باید اعلام نمود که اضطراب در زندگی افراد به علت انتخابی است که آنها برای ادامۀ زندگی خویش انجام داده¬اند و این انتخاب بنا به هر دلیلی ممکن است آنها را با مشکلات مواجه کرده باشد.
اما نکتۀ مهم این است که تمایل افراد به درونگرایی در زمان رویارویی با اضطراب¬های ممتد این توانایی را به آنها می¬دهد که با تمرکز بیشتری به مشکل خود توجه نموده و نهایتاً در حل آن کوشش نموده و موفق شوند.
اضطراب زمانی مایۀ نگرانی بالینی می¬شود که به چنان سطح شدیدی رسیده باشد که توانایی عمل کردن در زندگی روزمره را مختل کند، به طوری که فرد دچار حالت ناسازگارانه¬ای شده باشد که مشخصۀ آن واکنش¬های جسمانی و روانی شدید است. این تجربیات شدید، غیر منطقی و توانکاه اساس اختلال¬های اضطرابی هستند که هر سال 19 درصد از آمریکایی¬ها را مبتلا می-سازد. ( هالجین و ویتبورن، ترجمۀ سید محمدی، 1385، ص 264 )
اگر درونگرایی و برونگرایی در حد کمال در افراد ظاهر شوند، دو شخصیت نا بهنجار را بوجود می¬آورند که اولی به صورت اختلال اسکیزوفرنی و دومی به صورت اختلال هیستری تظاهر خواهد نمود. تعداد این افراد البته بسیار کم است و اکثریت مردم میان این دو قطب نهایی جای دارند. عده¬ای نزدیکتر به قطب نهایی درونگرایی و گروهی نزدیکتر به قطب نهایی برونگرایی هستند، و عدۀ کثیری هم هر دو جنبۀ برونگرایی و درونگرایی را به صورت متعادل دارا می¬باشند یعنی به نوعی میانگرا هستند که اصلاح ambivert به آنها اطلاق می-شود. ( سیاسی، علی اکبر به نقل از یونگ، 1913 )

 

ضرورت و اهمیت پژوهش:
زمانی که افراد به مدت نسبتاً طولانی در معرض اضطراب مزمن قرار می-گیرند، سیستم¬های عصبی آنها به گونه¬ای خود را تنظیم می¬نمایند که فرد به طور طبیعی در حالت بیداری، هوشیاری بیشتری را نسبت به وقایع اطراف خویش نشان می¬دهد. این امر سبب می¬شود که نیاز به محرک خارجی در آنها کمتر شده و تا زمانی که منبع اضطراب کشف و رفع نگردد به سوی درونگرایی متمایل می¬شوند. ( بنزیگر، 1999 ) بنابراین وجود اضطراب در افراد جامعه تأثیر بسزایی در میزان درونگرایی و برونگرایی آنها دارد. به گونه¬ای که ممکن است یک فرد برونگرا در اثر شدت فشارهای وارده ناشی از اضطراب به تدریج به فردی درونگرا تبدیل شود و در صورتی که این فشار همچنان ادامه داشته باشد، ممکن است در افرادی که با مشاغل اجتماعی سروکار دارند و باید در تعامل دائم با جامعه باشند، سبب کاهش شدید کارآیی آنها شود.
براساس دیدگاه آیزنک ، نظریۀ یونگ مبنی بر اینکه « درونگرایی به عنوان یک حالت روانشناختی طبیعی در شرایط خاص محیطی است » صحیح می¬باشد و این امر مبتنی بر خواص فیزیولوژیکی بدن است و به عنوان یک واکنش در برابر اضطراب تلقی می¬شود.
نظریۀ آیزنک اشاره به این دارد که بروز درونگرایی و برونگرایی در افراد همیشه حالت نسبی داشته و در ارتباط با وقایع خارجی زندگی آنها می¬باشد به صورتی که در شرایط مناسب افراد دارای یک حد تعادل در رفتارهای درونگرا یا برونگرا خویش بوده و بر اساس شرایط زندگی خویش ممکن است بیشتر به سوی درونگرایی و برونگرایی متمایل شوند.
به طور مثال فردی که در حالت عادی برونگرا است ممکن است پس از تماس طولانی مدت با اضطراب مزمن تبدیل به یک فرد برونگرا شود و پس از رفع اضطراب می¬تواند دوباره به شخصیت درونگرای خویش برگشت نماید ( آیزنک، 1981 )
از سوی دیگر افراد درونگرا در مواردی که جامعه شان افراد برونگرا مورد تقدیر و ستایش قرار می گیرند، دچار خجالت زدگی و احساس کم ارزشی می کنند( آردن، 1996) .
موضوع تحقیق :
بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی دانشجویان دختر
تعریف موضوع تحقیق :
این بررسی در ارتباط با دانشجویان دختر رشتۀ مشاوره و راهنمایی دانشگاه ولیعصر ( واحد تهران مرکز ) انجام شده است. این پژوهش، بررسی رابطه بین اضطراب این گروه دانشجویان و ویژگی های شخصیتی درونگرا و برونگرا و میانگرا است و اینکه آیا میزان اضطراب با تیپ شخصیتی درونگرا و برونگراو میانگرا دانشجویان رابطه دارد؟

 

هدف کلی :
شناسایی رابطۀ بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی درونگرا، برونگرای و میانگرا دانشجویان دختر
اهداف فرعی :
1- شناسایی رابطۀ بین اضطراب خفیف و متوسط، و شخصیت¬های برونگرا و میانگرا
2- شناسایی رابطۀ بین اضطراب شدید و شخصیت¬های درونگرا

 

فرضیۀ کلی :
بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی درونگرا و برونگرا دانشجویان دختر رابطه وجود دارد.

 

فرضیات فرعی :
1- شخصیت¬های برونگرا و میانگرا معمولاً دارای اضطراب خفیف و متوسط هستند.
2- شخصیت¬های درونگرا معمولاً دارای اضطراب شدید هستند.

 

متغیرهای تحقیق :
متغیر مستقل :تیپ ها یا ویژگی های شخصیتی درونگرا، برونگرا، میانگرا
متغیر وابسته : اضطراب
محدودیت¬های تحقیق :
الف - محدودیت¬هایی که در اختیار پژوهشگر می¬باشد :
1- زمان اجرای تحقیق از محدودیت¬هایی است که در اختیار پژوهشگر است که زمان مناسب را انتخاب کند.
2- مکان که در این تحقیق دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکز مورد بررسی قرار گرفته است.
3- تعداد آزمودنی¬ها که در این تحقیق 50 نفر از دانشجویان رشتۀ مشاوره و راهنمای مورد بررسی قرار گرفته¬اند.
ب‌- محدودیت¬هایی که خارج از کنترل پژوهشگر می¬باشد :
1- طبقۀ اجتماعی و سطح فرهنگی آزمودنی¬ها
2- میزان صداقت آزمودنی¬ها
3- تفکر متفاوت آزمودنی¬ها

 

محیط پژوهش :
مکان اجرای پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکز، دانشکدۀ روانشناسی وعلوم اجتماعی می باشد، که با همکاری دانشجویان ، محیطی مناسب برای اجرای این پژوهش فراهم گردید.
تعریف اصطلاحات و واژه¬ها :
آزمودنی ( subject )
افرادی هستند که ابزار اندازه گیری در مراحل پژوهش بواسطۀ آنان تکمیل گردیده است.
پرسشنامه ( Inventory )
پرسشنامه، وسیله¬ای کم حجم و بدون صرف وقت زیاد است که بیشتر در تحقیقات علوم رفتاری مورد استفاده قرار می¬گیرد. و شامل جمله¬ها یا پرسش-های متعددی دربارۀ خصوصیات ، رفتارها، و نگرش¬ها و ... به کار می¬رود.

 

فرضیه ( Hypothesis )
تحقیق به روش علمی حول محور یک مسئله یا مشکل صورت می¬گیرد. قدرت تصور و حدس ذهنی انسان به عنوان یک محقق به او امکان می¬دهد تا در مورد موضوعات مختلف بیاندیشید، حدس بزند، تصویر ذهنی ایجاد کند و راه حل¬های مختلف پیشنهاد کند. یک محقق از همین روش برای طرح یک یا چند فرضیه برای نتیجه تحقیق استفاده می¬کند. بنابراین می¬توان فرضیه تحقیق را یک حدس علمی یا پیش داوری دانست که بوسیلۀ جمع آوری حقایقی که منجربه تأ یید یا رد آن فرضیه شده، مورد آزمایش نیز قرار می¬گیرد.
به عبارت دیگر، فرضیه راه حل پیشنهادی محقق برای حل مسئله تحقیق یا نتیجۀ تحقیق است.

 

 

 

متغیر ( Variable )
مشخصه، یک عنصر، یک پدیده یا هر چیزی است که قابلیت تغییر داشته و می¬تواند مقادیر مختلفی را بپذیرد. به عبارت دیگر متغیر صفتی است قابل اندازه گیری که از شخصی به شخص دیگر قابل انتقال است.

 

نمره ( Score )
عددی که از یک تست بدست می¬آید و معرف تراز موقعیت است.
تعریف اصطلاحات تخصصی

 

اضطراب ( anxiety )
اضطراب یک ترس درونی شده است از اینکه مبادا تجارب درد آور گذشته تکرار شوند. از دیدگاه فروید، کشش¬های غریزی نامطلوب موجب اضطراب می-شوند. اضطراب با احساس ترس مترادف است با این تفاوت که ترس منشاء خارجی دارد در حالی که اضطراب منشاء درونی دارد. ( شفیع آبادی، 1378، ص 52 )

 


درون گرایی ( introversion )
رفتاری است که با دیدگاه درونی- ذهنی همراه بوده و فرد درونگرا آمادگی بیشتری برای خود داری و تسلط بر نفس از خود نشان می¬دهد. این افراد کمتر تمایل به حضور در جمع دارند وبیشتر دقت خود را به مطالعه و فعالیت¬های ذهنی انفرادی می¬گذارنند. ( آیزنک ، 1947 )

 

برونگرایی ( extraversion )
رفتاری است که با دیدگاه عینی و خارجی مشخص شده و با فعالیت¬ عملی بالاتری همراه است. افراد برونگرا آمادگی کمتری برای تسلط خویش دارند. ( آیزنک ، 1947 )

 

تعریف عملیاتی
فرد مضطرب
فردی است که در گزینش آزمودنی¬ها از طریق پرسشنامۀ اضطراب کتل، نمرۀ اصلی یا تراز شده¬ای بالاتر از 4 کسب نماید.

 


فرد درونگرا
فردی است که در گزینش آزمودنی¬ها از طریق پرسشنامۀ مقیاس درونگرایی- برونگرایی میشل گوکلن در ستون I ( درونگرایی ) بیشتر از 25 پاسخ را مطابق کلید پاسخ دهد.

 

فرد برونگرا
فردی است که در گزینش آزمودنی¬ها از طریق پرسشنامۀ مقیاس درونگرایی- برونگرایی میشل گوکلن در ستون II ( برونگرایی ) بیشتر از 25 پاسخ را مطابق کلید پاسخ دهد.

 

فرد میانگرا
فردی است که در گزینش آزمودنی ها از طریق پرسشنامۀ مقیاس درونگرایی – برونگرایی میشل گوکلن در ستون II و I بین 15 تا 35 پاسخ را مطابق کلید پاسخ دهد.

 

 

 

خلاصۀ سایر فصول
فصل دوم، شامل سابقه موضوع تحقیق است و اینکه چه نتایجی از تحقیقات و موضوعات مشابه بدست آمده است.
در فصل سوم، روش این تحقیق، آزمودنی¬ها و چگونگی روش گزینش آنها، روش جمع آوری داده¬ها و روش¬های آماری بیان می¬شود.
در فصل چهارم ، یافته¬های تحقیق و تجزیه و تحلیل آنها خواهد آمد.
و در نهایت در فصل پنجم، خلاصۀ تحقیق ، تحلیل نتایج ، پیشنهادات و پیوستها خواد آمد.

 


مقدمه
اضطراب واکنشی است که فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز از خود نشان می دهد و در مهار کردن آن ناتوان است. در واقع اضطراب یک کشانندۀ ثانوی است که پاسخی اجتنابی را در بر می گیرد.
شخصیت مجموعه ای سازمان یافته از خصوصیات نسبتا پایدار و مداوم است که بر روی هم یک فرد را از سایر افراد متمایز می کند. شخصیت را براساس صفت بارز به شخصیت های درونگرا ، برونگرا و ... تقسیم کرده اند، که هرکدام از این شخصیت ها ویژگی های خاص خود را دارند.

 

اضطراب
اضطراب در سراسر طبقه بندی بیماری¬های روانی به چشم می¬خورد. این اختلال بالاترین حد رنج روانی است. اضطراب غالباً با ترس که داری پاره¬ای از خصیصه¬های روان شناختی و فیزیولوژیکی است مشتبه می¬شود و ترجمۀ دقیق کلمۀ ترس که توسط فروید به کار رفته مسایلی را در زمینۀ فهم اصطلاحات مطرح می¬کند. باید گفت که با پیشرفت بررسی¬های مرضی نه تنها در راه متمایز کردن اشکال اضطراب گام برداشته شده بلکه تفاوت¬های روان شناختی و فیزیولوژیکی ( گل هورن¬ ) آن با ترس نشان داده شده و حتی در نمایاندن این تفاوت از راه تحلیل عوامل ( کتل و بارتلت 1971 ) توفیق حاصل شده است. اضطراب بدون آن که به منزلۀ انگیزش باشد در بیشتر موارد نیزوی نیروی ایجاد اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارهاست.
فروید ( در سال 1895 ) سازمان یافتگی اضطراب را زیر عنوان روان آزردگی اضطراب به صورت یک بیماری مستقل بنا کرد. این روان آزردگی دارای دو گروه از نشانه¬های مرضی است: گروه اول گروهی است که در آن اضطراب به شکل حاد به صورت یک تجربۀ روان تنی نشان داده می¬شود و گروه دوم گروهی است که فرد تظاهرات گوناگون بدنی را به شکل نشانه¬های مرضی آزردگی¬های جسمانی از خود بروز می¬دهد.
اضطراب به شکل یک بحران حاد، غالباً چندین دقیقه طول می¬کشد، و در موارد افراطی چندین ساعت ادامه دارد. فرد در خود احساس نامطبوعی از یک ترس نا معین « ترس بدون موضوع » وحشت زدگی، بلکه درماندگی و حتی مرگ دارد. در اکثریت عظیمی از موارد، به این حالات، تظاهرات دستگاه عصبی مستقل، مشابه آنچه در هیجان¬ها وجود دارد، افزوده می¬شوند: از قبیل تپش قلب، مشکلات تنفسی همراه با احساس فشردگی قفسۀ صدری و خفگی، تعرق مفرط، لرزه، کم تنودی و احساس سستی در پاها، در پاره¬ای از موارد میل به ادرار کردن می¬تواند به این بحران پایان بخشد. این نوع اضطراب به حوادث خاصی وابسته نیست و به همین دلیل به اضطراب
« نوسانی » موسوم است. اما با این وجود ممکن است با پاره¬ای از کیفیاتی که از طنین فردی غنی باشند در رابطه باشد.
به نظر می¬رسد که هر فرد از نظر دستگاه مستقل عصبی تظاهرات خاص خود را دارد، و این امر به سود نظریۀ لاسه است، فیزیولوژیستی که برای وی هر فرد دارای یک پاسخ اختصاصی و خود خاسته در برابر تنیدگی هاست.
اختلالات بدنی را که دارای طول مدت بیشتری هستند غالباً به اضطراب مزمن یا « معادل¬های بحران اضطراب » ( فروید) تعبیر کرده¬اند. این اختلالات ممکن است با بحران¬های گاهگاهی همراه و یا از آنها مستقل باشند.

 

تعریف اضطراب ، جنبه¬ها و جلوه¬های مختلف آن
اضطراب به منزلۀ بخشی از زندگی هر انسان، در همۀ افراد در حدّی اعتدال آمیز وجود دارد و در این حدّ، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی می¬شود به گونه¬ای که می¬توان گفت ، « اگر اضطراب نبود، همۀ ما پشت میزها یمان به خواب می¬رفتیم » ( استیفن ، 1982؛ به نقل از کامر ، 1995 ) . فقدان اضطراب ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظه¬ای مواجه کند: اضطراب است که ما را وا می¬دارد تا برای معاینه¬ای کلی به پزشک مراجعه کنیم؛ کتابهایی را که از کتابخانه به عاریت گرفته¬ایم بازگردانیم؛ در یک جادۀ لغزنده با احتیاط رانندگی کنیم ... و بدین ترتیب زندگی طولانی¬تر، سازنده¬تر و بارورتری داشته باشیم . بنابراین اضطراب به منزلۀ بخشی از زندگی هر انسان، یکی از مؤلفه-های ساختار شخصیت وی را تشکیل می¬دهد و از این زاویه است که پاره¬ای از اضطرابهای دوران کودکی و نوجوانی را می¬توان بهنجار دانست و تأثیر مثبت آنها را بر فرایند تحول پذیرفت ؛ چرا که این فرصت را برای افراد فراهم می-آورند تا مکانیزمهای سازشی خود را در جهت مواجهه با منابع تنیدگی زا و اضطراب انگیز گسترش دهند.
به عبارت دیگر، می¬توان گفت که اضطراب در پاره¬ای از مواقع، سازندگی و خلاقیت را در فرد ایجاد می¬کند، امکان تجسم موقعیتها و سلطه بر آنها را فراهم می¬آورد و یا آنکه وی را برمی¬انگیزد تا به جدّی با مسئولیت مهمی مانند آماده شدن برای یک امتحان یا پذیرفتن یک وظیفۀ اجتماعی مواجه شود.
بالعکس، اضطراب مرضی نیز وجود دارد، چرا که اگر حدّی از اضطراب می¬تواند سازنده و مفید باشد و اگر اغلب مردم اضطراب را تجربه می¬کنند، امّا این حالت ممکن است جنبۀ مزمن و مداوم بیابد که در این صورت نه تنها نمی-توان پاسخ را سازش یافته تلقی کرد که فرد را از بخش عمده¬ای از امکاناتش محروم می¬کند،
فقط براساس راهبردهای محدود کنندۀ آزادی و انعطاف فردی کاهش می-یابد و طیف گستردۀ اختلالهای اضطرابی را که از اختلالهای شناختی و بدنی تا ترسهای غیر موجه و وحشتزدگیها گسترده¬اند، به وجود می¬آورد.
الف) اضطراب، عموماً یک انتظار به ستوه آونده است، به منزلۀ چیزی است که ممکن است در تنشی گسترده و موحش و اغلب بی¬نام، اتفاق افتد. این حالت که به شکل احساس و تجربۀ کنونی مانند هر اغتشاش هیجانی در دو سطح همبستۀ روانی و بدنی در فرد پدید می¬آید، ممکن است به یک تهدید عینی « اضطراب آور » ( تهدید مستقیم یا غیر مستقیم مرگ، حادثۀ شو م شخصی یا مجازات ) نیز وابسته باشد ( لافون ، 1973 ) .
ب) اضطراب عبارت است از واکنش فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز، یعنی موقعیتی که زیر تأثیر بالا گرفتن تحریکات اعم از بیرونی یا درونی واقع شده وفرد در مهار کردن آنها ناتوان است ( چاپلین ، 1975 ) .
ج) ناراحتی در عین حال روانی و بدنی که براثر ترسی مبهم و احساس نا ایمنی و تیره روزی قریب الوقوع در فرد آدمی به وجود می¬آید ( پیه رون ، 1985 ) .
د) در چهار چوب، رفتاری نگری تجربی، اضطراب به منزلۀ یک کشانندۀ ثانوی است که پاسخی اجتنابی را در بر می¬گیرد. مثلاً در حضور یک محّرک غیر شرطی ( معمولاً یک شوک یا تکان ) ، رفتارهایی از حیوان سرمی¬زند که در حکم نشانه¬های محرز اضطراب قلمداد می¬شوند و دفع ادرار و مدفوع یا حمله به دستگاههای آزمایش و جز آن در شمار آنها قرار می¬گیرند (چاپلین ، 1975 ) .
ه) اضطراب به منزلۀ حالت هیجانی توأم با هشیاری مستقیم نسبت به بی-معنایی، نقص و نابسامانی جهانی است که در آن زندگی می¬کنیم ( ربر، 1985 ) .
و) نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یا بدبختیهای آینده ، توأم با احساس بی¬لذتی یا نشانه¬های بدنی تنش، منبع خطر پیش بینی شده می¬تواند درونی یا بیرونی باشد ( Dsm IV ، 1994 ) .
دریک جمع بندی کلی ، شاید بتوان اضطراب را به عنوان احساس رنج آوری که با یک موقعیت ضربه آمیز کنونی یا با انتظار خطری که به شیئی نامعین وابسته است، تعریف کرد. در واقع ،بجز در پاره¬ای از نظریه¬های رفتاری نگر، از اصطلاح اضطراب معمولاً معنایی وسیعتر از آنچه با تجربه¬های رنج آور فرد مرتبط است، استنباط می¬شود.
به عبارت دیگر، اضطراب مستلزم مفهوم نا ایمنی یا تهدیدی است که فرد منبع آن را بوضوح درک نمی¬کند، در حالی که اصطلاح ترس به احساسی پوشش می¬دهد که در مقابل یک شیء که به منزلۀ شیئی خطرناک محسوب می-شود، به وجود می¬آید. از همین زاویه است که اغلب روانشناسان ترس را از اضطراب متمایز کرده¬اند. بدین معنا که ترس را واکنش در برابر خطری دانسته-اند که با ایجاد حالت احتیاط، اجتناب و گریز در فرد، بوجود می¬آید.

 


اضطراب به عنوان پاسخ آموخته شده
در نظریۀ یاد گیری اجتماعی به جای تعارض های درونی، شیوه¬هایی در مدار توجه قرارمی¬گیرد که طی آن، اضطراب از راه یادگیری با برخی موقعیتها مرتبط می¬شود. دختر بچه¬ای که والدینش او را به خاطر عصیان در برابر خواستهایشان و پافشاری بر خواستهای خودش تنبیه کرده¬اند، سرانجام یاد می¬گیرد که درد تنبیه را به رفتار ابراز وجود پیوند دهد. از این راه بعدها هر بار که دختر به فکر ابراز وجود و ایستادگی در برابر والدین خود می¬افتد، مضطرب می¬شود.
گاه ترسهایی که در دوران کودکی یاد گرفته شده به دشواری خاموش می-شود. برای نمونه، هرگاه نخستین واکنش کودک به صورت کناره گیری یا فرار از موقعیت اضطراب¬زا باشد در آن صورت ممکن است کودک نتواند دریابد که چه وقت آن موقعیت خالی از خطرست. دختر- بچه¬ای که به خاطر ابراز وجود تنبیه شده ممکن است هیچگاه یاد نگیرد که ابراز خواستها در برخی موقعیتها کاری درست و پاداش یابنده است.
پژوهشهایی که با حیوانها شده نشان می¬دهد که خاموش شدن پاسخهای اجتنابی تا چه اندازه می¬تواند دشوار باشد. حیوانی که یاد گرفته برای اجتناب از ضربۀ برقی در جعبۀ دو سره از رودی مانعی ببرد ممکن است یاد بگیرد که با دریافت نشانۀ هشدار همواره از روی مانع بپرد اگر چه به جز در چند کوشش نخست، در همۀ کوششهای بعدی به دنبال هشدار، ضربه¬ای در کار نباشد. این حیوان حتی یک با هم فرصت یادگیری این نکته را به خود نمی¬دهد که ضربۀ برقی قطع شده است.
کودکی نیز که یک بار برخورد ناراحت کننده¬ای با یک سگ داشته و پس از آن با دیدن هر سگ دیگری راه فرار در پیش می¬گیرد. به همین ترتیب فرصتی پیدا نمی¬کند تا دریابد که بیشتر سگها رفتار دوستانه¬ای دارند، نکته اینجاست که چون فرار از سگ یک رفتار تقویت کننده است ( چون پاسخی است که ترس راکم می¬کند) بنابراین کودک به این رفتار ادامه خواهد داد. یک بزرگسال نیز ممکن است از موقعیتهایی که در دوران کودکی برایش اضطراب¬زا بوده¬اند همچنان اجتناب کند، زیرا هیچگاه به ارزیابی دوبارۀ تهدید مزبور نمی¬پردازد یا درپی راه و روشی برای کنار آمدن با آن نمی¬رود.

 

اضطراب در معنای نداشتن کنترل
گفته می¬شود که هنگامی احساس اضطراب به آدمی دست می¬دهد که با موقعیتی روبه رو شود که کنترلی برآن ندارد. ممکن است با موقعیت تازه¬ای روبه رو گردیم و مجبور شویم آن را با دیدی که از دنیا و خودمان داریم در هم آمیخته و سازمان بدهیم. یا چنانکه در مورد بسیاری از تجربه¬های ما پیش می¬آید، ممکن است در موقعیت مبهمی قرار گیریم و مجبور شویم آن را در تصویری که از جهان داریم بگنجانیم. در غالب نظریه¬های اضطراب، کنترل ناپذیر بودن آنچه روی می¬دهد و احساس در ماندگی در برابر آن ، هسته و مدار نظریه است. مثلاً طبق نظریۀ روانکاوی ، اضطراب هنگامی ایجاد می¬شود که « تکانه¬های کنترل ناپذیری خود را به خطر می¬اندازند. مطابق نظریۀ یادگیری اجتماعی ، هنگامی آدمیان مضطرب می¬شوند که با محرک درد آوری روبه رو می¬شوند که فقط از راه اجتناب می¬توان آن را کنترل کرد. درجه و شدّ ت اضطرابی که در موقعیتهای فشار زا احساس می¬شود تا حدود زیادی بستگی به این داردکه در نظر شخص، آن موقعیت تا چه مایه در کنترل و اختیار وی است.

 

کنار آمدن با اضطراب
از آنجا که اضطراب ، هیجان بسیار نا گواری است نمی¬توان آن را مدت درازی تحمل کرد. در این موارد سخت تمایل داریم کاری کنیم که ناراحتی تخفیف پیدا کند. در هر آدمی در طول زندگی روشهای گوناگونی برای کنار آمدن با موقعیتهای اضطراب زا و احساس اضطراب، تکوین می¬یابد. برای کنار آمدن با اضطراب دو خط مشی اصلی وجود دارد. در یکی از آنها خود مسأله در مدار توجه قرار می¬گیرد: شخص موقعیت اضطراب زا را ارزیابی می¬کند و سپس دست به کار ی می¬زند تا آن موقعیت را تغییر دهد یا از آن اجتناب نماید. در خط مشی دیگر، خود هیجان در مدار توجه قرار می¬گیرد: شخص به جای درگیری مستقیم با مسأله¬ای که اضطراب زا است می¬کوشد تا از راه¬های گوناگون از احساس اضطراب خود بکاهد.
هر آدمی برای رویارویی با موقعیتهای فشار زا راه و روشی خاص خود دارد که در هر حال آمیزه¬ای است از دو خط مشی هیجان- مدار و مسأله- مدار. در غالب موارد خط مشی مسأله- مدار، گرایش سالم¬تری است، اما اینهم هست که برای هر مسأله¬ای راه حل سهل و ساده¬ای وجود ندارد. آدمیان در مواردی مانند بیماری وخیم یک فرد محبوب یا وابستگی یک والد پیر، ممکن است در عین کوشش برای حل مسأله، به دفاع از خویش در برابر اضطراب هم نیاز داشته باشند.

 

شخصیت مضطرب
سازمان یافتگی اضطرابی شخصیت با واقعیات انکار ناپذیر روزمره مربوط می¬شود. بدبختانه در موارد بسیار زیادی درک این چاچوب را به دریافت¬های شهودی واگذار کرده¬اند. رگه¬های این خلق و خو را می¬توان درگروه مرضی « روان دردمندی توان زدوده » اشنایدر ، در گروه « سرشت مضطرب » دوو ولوگر ، دو نوع » شخصیت توان زدودۀ » طبقه بندی¬های روان پزشکی بازیافت: کتل توانسته است از طریق تحلیل عوامل و براساس اشباع علائم کلینیکی ، و مواد یک پرسشنامه و تست¬های فیزیولوریک به وجود یک عامل اضطراب دست یابد.
تصویر شخصیت مضطرب، سیمای فرد نگرانی را به دست می¬دهد که نسبت به تنیدگی¬ها حساس است، فعالیت¬های خود را از پیش با شکست مواجه می¬بیند، در یک نا ایمنی اجتماعی و جهانی زندگی می¬کند، نسبت به ظرفیت¬ها کفایت¬های خاص خود شک می¬کند و برای خود و نزدیکان خود نگران است. به این سیما گروه دیگری از رگه¬هایی که جنبۀ توان زدودگی شخصیت را تشدید می¬کنند افزوده می¬شود:
احساس خستگی دائم و پایین بودن سطح انرژی و شادی زندگی.
این عناصر که مدت¬ها به منزلۀ عناصر غیرعینی یا فاعلی محض در نظر گرفته شده بوده¬اند ممکن است لااقل با فروریختگی¬های مختلف دستگاه عصبی مستقل که توسط کتل و همکاران او مشخص شده¬اند مطابقت نمایند: « از زاویۀ درون بینی، اضطراب به منزلۀ فقدان آرامش، تردید، عدم اعتماد و بی¬کفایتی در تسلط بر موقعیت¬ها است و به نظر محصول فرعی هر نوع تحریک کشاننده¬ای شدیدی است که در برابر آن پاسخ¬های مهارشده ومتناسب امکان پذیرنیستند. »
کتل و شییر ¬ در بررسی¬های مختلفی ( 1961 و 1958 ) توانسته¬اند اضطراب موقت را از اضطراب به عنوان یک رگۀ شخصیت، جدا سازند. در مورد اول ، بحث از یک حالت انتقالی است که در طول زمان نوسان¬هایی از خود نشان می¬دهد. در مورد دوم، ما در مقابل متغیرهایی پایدار، که در قالب یک واحد به هم پیوسته¬اند و یک خصیصۀ دائم شخصیت را تشکیل می¬دهند قرار گرفته¬ایم. این عامل با نورزگرایی آیسنک که با عامل دیگر کتل
( موسوم به « رگرسیو » یا وایاز ) وفق می¬دهد متفاوت است. این دو عامل نسبت به یکدیگر عمود هستند و روان آزرده¬ها در حد بالای آنها قرار می¬گیرند.

 

اضطراب بنیادی: شالوده روان رنجوری
هورنای اضطراب بنیادی را به این صورت تعریف کرد: « احساس فراگیر و فزایندۀ تنها و درمانده بودن در دنیای خصمانه » (هورنای، 1937 ، ص89) . اضطراب روان رنجور مبنای روان رنجوریهای بعدی است و به طور جدایی ناپذیری به احساسهای خصومت ربط دارد. صرف نظر از اینکه چگونه اضطراب بنیادی رانشان دهیم ،احساس آن در همۀ ما مشابه است. به قول هورنای، ما خود را « حقیر، بی¬اهمیت، عاجز، رهاشده، وبه خطر افتاده در دنیایی احساس می¬کنیم که پر از سوء استفاده، تقلب، تجاوز، خواری ، و خیانت است » ( 1937 ، ص 92 ).
در کودکی سعی می¬کنیم به چهار طریق از خود در برابر اضطراب بنیادی محافظت کنیم:
1- کسب کردن محبت
2- سلطه پذیر بودن
3- کسب کردن قدرت
4- کناره گیری کردن
فرد با کسب کردن محبت از دیگران، در واقع می¬گوید: « اگر مرا دوست داشته باشی به من آزار نمی¬رسانی ». ما به چند طریق سعی می¬کنیم محبت کسب کنیم: انجام دادن هر کاری که دیگری می¬خواهد، رشوه دادن به دیگران، یا تهدید کردن دیگران برای تأمین کردن محبت دلخواه.
سلطه پذیر بودن به عنوان وسیله¬ای برای حفاظت از خود، شامل تن در دادن به خواسته¬های فردی بخصوص یا هر کسی می¬شود که در محیط اجتماعی ماست. افراد سلطه پذیر از انجام دادن هر کاری که دشمنی دیگران را بر انگیزد خودداری می¬کنند . آنها جرأت انتقاد کردن از دیگران یا بی¬احترامی به آنها را ندارند. آنها باید امیال شخصی خود را سرکوب کنند و نمی¬توانند در برابر سوء استفاده از خود دفاع کنند زیرا می¬ترسند این حالت دفاعی، دشمنی سوء استفاده کننده را بر انگیزد. اغلب افرادی که سلطه پذیرانه رفتار می¬کنند معتقدند که از خود گذشته و فداکار هستند. به نظر می¬رسد چنین افرادی می-گویند: « اگر تسلیم شوم صدمه نخواهم دید ». این حالت ، رفتار کودکی هورنای را تا 8 یا 9 سالگی توصیف می¬کند. فردی که قدرت طلب است با کسب قدرت می¬تواند درماندگی خود را جبران کند و از طریق موفقیت یا احساس برتری به امنیت برسد. به نظر می¬رسد که این گونه افراد معتقدند که اگر قدرت داشته باشند هیچ کس نمی¬تواند به آنها صدمه بزند. این بیانگر کودکی هورنای به هنگامی است که تصمیم گرفت برای موفقیت تحصیلی تلاش کند.
این سه وسیلۀ حفاظت از خود یک ویژگی مشترک دارند: فرد با پرداختن به هر یک از آنها سعی می¬کند از طریق تعامل کردن با دیگران ، با اضطراب بنیادی مقابله کند. روش چهارم حفاظت از خود در برابر اضطراب بنیادی، کناره گیری از دیگران، نه به صورت جسمانی، بلکه به صورت روانی است. چنین آدمی سعی می¬کند از دیگران مستقل باشد و برای ارضا کردن نیازهای درونی یا بیرونی به هیچ کس متکی نباشد. برای مثال، اگرکسی مال و منال زیادی را انباشته کند، در این صورت می¬تواند برای ارضا کردن نیازهای بیرونی به آنها اتکا کند. متأسفانه، ممکن است چنین فردی به قدری تحت فشار اضطراب بنیادی باشد که نتواند از این مال و منال لذت ببرد. او باید از این اموال به دقت محافظت کند زیرا آنها تنها محافظ او علیه اضطراب هستند.
آدم کناره گیر یا منزوی، در رابطه با نیازهای درونی یا روان شناختی، با دوری کردن از دیگران به استقلال می¬رسد و برای ارضا کردن نیازهای عاطفی خود به دنبال کسی نمی¬گردد. این فزایند، فروکشتن یا به حداقل رساندن نیازهای عاطفی را شامل می¬شود. فرد منزوی با چشم پوشی از این نیازها، از خود در برابر صدمه دیدن از دیگران محافظت می¬کند.
چهار مکانیزم حافظت از خود که هورنای مطرح کرد یک هدف دارند: دفاع کردن در برابر اضطراب بنیادی. این مکانیزمها فرد را به جای خشنودی یا لذت، برای کسب امنیت و اطمینان خاطر، با انگیزه می¬کنند. آنها دفاع علیه رنج هستند نه تعقیب بهزیستی.
ویژگی دیگر این مکانیزمهای حفاظت از خود، نیرو و شدت آنهاست. هورنای معتقد بود که آنها می¬توانند الزام آورتر از نیازهای جنسی یا سایر نیازهای روان شناختی باشند. امکان دارد که این مکانیزمها اضطراب را کاهش دهند ولی معمولاً به قیمت تحلیل رفتن شخصیت فرد تمام می¬شود.
معمولاً افراد روان رنجور برای کسب امنیت از بیش از یک مکانیزم استفاده می¬کنند و ناسازگاری بین این چهار مکانیزم می¬تواند زمینه را برای مشکلات بیشتر فراهم کند. برای مثال، امکان دارد کسی با نیازهای کسب قدرت وکسب محبت برانگیخته شود. شاید فردی بخواهد تسلیم دیگران شده و در عین حال، دوست داشته باشد بر آنها حاکم شود. امکان بر طرف کردن این ناسازگاریها وجود ندارد و می¬توانند به تعارضهای شدیدتر منجر شوند.
نظریه¬های اضطراب

 

نظریۀ روانکاوی ( فروید )
فروید اضطراب را ترس بی¬هدف توصیف کرد؛ و آن را جزء مهمی از نظریۀ شخصیت خود ساخت و تأکید کرد که اضطراب اساس ایجاد رفتار روان رنجور و روان پریش است. او اظهار داشت که نمونۀ نخستین تمام اضطرابها ضربۀ تولد است، مفهومی که شاگرد او اوتورنک مطرح کرد.
جنین در رحم مادر در محیط بسیار پایدار و امنی قرار دارد، جایی که هر نیاز او بدون تأخیر ارضا می¬شود. اما هنگام تولد، این ارگانیزم به محیط خصمانه¬ای پرت می¬شود. ناگهان، ضرورت می¬یابد سازگار شدن با واقعیت را شروع کند، زیرا درخواستهای غریزی آن همیشه فوراً برآورده نمی¬شوند.
سیستم عصبی نوزاد که نارس است و آمادگی لازم را ندارد، ناگهان با انواع محرکهای حسی بمباران می¬شود. در نتیجه، نوزاد جنبش¬های حرکتی زیادی می¬کند و تنفس و ضربان قلب او افزایش می¬یابند.
این ضربۀ تولد همراه با تنش و ترس از اینکه غرایز نهاد ارضا نخواهد شد، اولین تجربۀ اضطراب انسان است از این تجربه، الگوی واکنشها و ترسها به وجود می¬آید.
در صورتی که فرد با اضطراب مقابله کند چنانچه در معرض خطر مغلوب شدن توسط آن قرار بگیرد، گفته می¬شود که این اضطراب آسیب زاست. منظور فروید این بود که فرد، صرف نظر از سن، به حالتی از درماندگی مانند آنکه در کودکی تجربه شده است تنزل می¬یابد. در دوره بزرگسالی ، هر وقت که خود تهدید شود ، درماندگی بچگانه تا اندازه¬ای تکرار می¬شود.

 


انواع اضطراب
فروید سه نوع اضطراب را مطرح کرد: اضطراب واقعی، اضطراب روان رنجور و اضطراب اخلاقی.
اولین نوع اضطراب ، نوعی که سایر اضطرابها از آنها حاصل می¬شوند، اضطراب واقعی یا عینی است. این ترس از خطرات ملموس در زندگی عملی است. اغلب افراد به طور قابل توجیهی از آتش، طوفانها، زلزله، و بلایای مشابه می¬ترسند ( از حیوانات وحشی، اتومبیلهایی که با سرعت حرکت می¬کنند، و ساختمانی که در حال سوختن است می¬گریزند ) اضطراب واقعی ، رفتار فرد را برای گریختن از خطرهای واقعی و محافظت کردن از خودش هدایت می¬کند. وقتی که این تهدید دیگر وجود نداشته باشد، ترس نیز فروکش می¬کند. اما این ترسهای مبتنی بر واقعیت می¬توانند به افراط کشیده شوند. کسی که به خاطر ترس از اینکه اتومبیلی با او برخورد کند از خانه بیرون نمی¬رود یا به خاطر ترس از آتش کبریت روشن نمی¬کند، ترسهای مبتنی بر واقعیت را به نقطه نابهنجاری کشانده است.
انواع دیگر اضطراب، اضطراب روان رنجور و اضطراب اخلاقی، برای سلامت روانی فرد مشکل آفرین¬تر هستند.
اضطراب روان رنجور در کودکی ریشه دارد، یعنی در تعارض ارضای غریزی با واقعیت. معمولاً کودکان به خاطر ابراز کردن تکانه¬های جنسی و پرخاشگری تنبیه می¬شوند. بنابراین، میل به ارضا کردن برخی تکانه¬های نهاد، موجب اضطراب می¬شود. این اضطراب روان رنجور ترس ناهشیار از تنبیه شدن به خاطر نشان دادن تکانشی رفتار تحت سلطه نهاد است. که این ترس از غرایز نیست، بلکه از آنچه ممکن است در نتیجۀ ارضای غرایز اتفاق افتد است. در این حالت، بین نهاد و خود تعارض وجود داشته و مبنای واقعی دارد.
اضطراب اخلاقی از تعارض بین نهاد و فراخود ناشی می¬شود. در واقع، این ترس از وجدان است. وقتی که فرد برای نشان دادن تکانه¬ای غریزی که با اصول اخلاقی او مغایر است تحریک می¬شود فراخود او باعث می¬شود احساس شرم و گناه کند و به این طریق از او انتقام می¬گیرد. به زبان روزمره ممکن است خود را دچار عذاب وجدان توصیف کند.
اضطراب اخلاقی بستگی دارد به اینکه فراخود چقدر کامل رشد کرده باشد. فردی که وجدان بسیار باز دارنده دارد از کسی که رهنمودهای اخلاقی نه چندان سفت و سختی دارد، بیشتر دچار تعارض می¬شود. اضطراب اخلاقی نیز مانند اضطراب روان رنجور مبنای واقعی دارد. در اضطراب اخلاقی، احساس شرم و گناه از درون سرچشمه می¬گیرد؛ این وجدان است که موجب ترس وگناه می¬شود. فروید معتقد بود که فراخواد عقوبت سختی را برای تخلف از اصول خود می¬طلبد.
اضطراب به عنوان یک علامت هشدار دهنده به فرد خدمت کرده و به او خبر می¬دهد که اوضاع درون شخصیت آن گونه که باید باشد، نیست. اضطراب در ارگانیزم، تنش به وجود می¬آورد و بنابراین خیلی شبیه به سابق تشنگی یا گرسنگی، تبدیل به سایقی می¬شود که فرد را برای رفع کردن آن باانگیزه می¬کند. این تنش باید کاهش یابد.
اضطراب به فرد خبر می¬دهد که خود تهدید شده است و اگر دست به کار نشود، امکان دارد خود ساقط شود. خود چگونه می¬تواند از خودش محافظت با دفاع کند. چند گزینه وجود دارد: گریختن از موقعیت تهدید کننده، جلوگیری از نیاز تکانشی که علت خطر است، یا اطاعت کردن از احکام وجدان. اگر هیچ یک از این روشهای منطقی مؤثر نباشند، فرد ممکن است به مکانیزمهای دفاعی متوسل شود که راهبردهای غیر منطقی طراحی شده برای دفاع کردن از خود هستند.

 


مکانیزمهای دفاعی علیه اضطراب
اضطراب خبر می¬دهد که خطر قریب الوقوع، تهدیدی برای خود، باید خنثی یا از آن اجتناب شود. خود باید تعارض بین در خواستهای نهاد و قید و بندهای جامعه یا فراخود را کاهش دهد. به عقیدۀ فروید، این تعارض همیشه وجود دارد، زیرا غرایز همیشه برای ارضا فشار می¬آورندو تحریم¬های جامعه همیشه چنین ارضایی را محدود می¬کنند. فروید معتقد بود که این دفاعها همیشه باید تا اندازه¬ای مشغول فعالیت باشند. همان گونه که تمام رفتارها با غرایز برانگیخته می¬شوند، همۀ آنها دفاعی نیز هستند زیرا علیه اضطراب دفاع می¬کنند. شدت این مبارزۀ درون شخصیت ممکن است نوسان داشته باشد ولی هرگز متوقف نمی¬شود.
فروید تعدادی مکانیزم دفاعی را فرض کرد و خاطرنشان ساخت که فرد به ندرت فقط از یکی استفاده می¬کند و معمولاً با استفاده از چندین مکانیزم به طور هم زمان از خود در برابر اضطراب دفاع می¬کند.
( جدول 1-2 ) بین این مکانیزمها مقداری همپوشی هم وجود دارد. گرچه مکانیزمها از لحاظ جزئیات تفاوت دارند اما در دو ویژگی مشترک هستند: (1) آنها انکار یا تحریف واقعیت هستند- با اینکه ضروری هستند ولی تحریف کنده می¬باشند و (2) آنها به صورت ناهشیار فعالیت می¬کنند. فرد از آنها آگاه نیست ، بدین معنی که او در سطح هشیار از خود و محیط خویش تصورات تحریف شده یا غیر واقعی دارد.
جدول 1-2 مکانیزمهای دفاعی فروید
سرکوبی انکار ناهشیار وجود چیزی که موجب اضطراب می¬شود.
انکار انکار کردن وجود تهدید بیرونی یا رویدای آسیب زا.
واکنش وارونه نشان دادن تکانه نهاد که درست بر عکس تکانه¬ای است که فرد را واقعاً تحریک کرده است.
فرافکنی نسبت دادن تکانه ناراحت کننده به فردی دیگر.
واپس روی برگشتن به دوره پیشین زندگی که کمتر نا کام کننده بوده و نشان دادن رفتارهای بچگانه و وابسته¬ای که مشخصۀ آن دوران امن¬تر بوده است.
دلیل تراشی تعبیر متفاوت رفتار برای قابل قبول¬تر کردن و کمتر تهدید کننده بودن آن.
جابجایی جابجا کردن تکانه¬های نهاد از موضوع تهدید کننده یا غیر قابل دسترس به موضوعی جایگیزین که در دسترس قرار دارد.
والایش تغییر دادن یا جابجا کردن تکانه¬های نهاد با منحرف کردن انرژی غریزی وبه رفتارهای جامعه پسند.

 

سرکوبی
سرکوبی انتقال غیر ارادی چیزی از آگاهی هشیار است. این نوعی فراموشی ناهشیار وجود چیزی است که موجب ناراحتی فرد می¬شود و اساسی¬ترین و رایج¬ترین مکانیزم دفاعی است. سرکوبی می¬تواند بر خاطراتی که فرد از موقعیتها برداشتی که از زمان حال دارد ( به طوری که نتواند رویدادی را که آشکارا ناراحت کننده است درک کند) و حتی بر عملکرد فیزیولوژیکی بدن تأثیر بگذارد. برای مثال، مردی می¬تواند سایق جنسی خود را به قدری شدید سرکوب کند که عقیم شود.
وقتی سرکوبی در جریان باشد، برطرف کردن آن دشوار است. چون ما برای محافظت از خودمان در برابر خطر از سرکوبی استفاده می¬کنیم، برای اینکه آن را برطرف نماییم مجبوریم بدانیم که آن فکر یا خاطره دیگر خطرناک نیست. اما تا وقتی که از سرکوبی دست بر نداشته باشیم چگونه می¬توانیم بفهمیم که خطر دیگر وجود ندارد؟ مفهوم سرکوبی برای نظریۀ شخصیت فروید اهمیت زیادی داشته و در تمام رفتارهای روان رنجود دخالت دارد.
انکار
مکانیزم دفاعی انکار با سرکوبی ارتباط دارد و انکار کردن وجود تهدیدهای بیرونی یا رویدادهای آسیب زایی که اتفاق افتاده¬اند را شامل می-شود. برای مثال، فردی که به بیماری لاعلاجی مبتلاست شاید قریب الوقوع بودن مرگ را انکار کند. والدین کودکی که مرده است امکان دارد با بدون تغییر نگه داشتن اتاق او فقدان وی را انکار کنند.
واکنش وارونه
نوعی دفاع علیه تکانۀ ناراحت کننده، نشان دادن فعال تکانۀ مخالف است. این واکنش وا

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ¬های شخصیتی درون گرا و برون گرا

دانلود مقاله اضطراب

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله اضطراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


مقدمه
اضطراب عبارت از یک حالت عاطفی است که در آن عامل مبهمی از ترس ناشی از پیش بینی حوادث نامطلبوع در آینده، وجود دارد. این حالت در فرد حتی قبل از آنکه محرک واقعی ترس زا، حضور داشته باشد، اتفاق می افتد. در بسیاری از موارد افرادی که اضطراب را تجربه می کنند نمی توانند علت اضطراب خویش را بیان کنند. البته مواردی نیز وجود دارد که علت اضطراب را در آنها می توان مشخص نمود.، مثلاً در اضطراب از امتحان پیش بینی یک امتحان واکنشهای عاطفی تولید می کند. اضطراب شدید احتمالاً با لرزش دست و بدن عرق کردن، شدت ضربان نبض و تنفس و دیگر واکنشهای فیزیولوژیکی و نیز احساس ترس و افسردگی و ابهام بروز می کند.
اضطراب را ی توان به وسیله محرکهای درونی و بیرونی از بین برد. مثلاً هنگامی که فردی کاری انجام می دهد که با ارزش هایش همخوانی ندارند، احساس گناه می کند، این اضطراب احتمالاً ناشی از وحشت فاش شدن متایج احتمالی آن کار برای دیگران است. اضطراب می تواند بر اثر شرایط محیطی نیز پدید آید، این حالت زمانی به وجود می آید که فرد به وسیله دیگران مورد ارزشیابی قرار می گیرد، مثلاً در بازی، مسابقه فوتبال و یا هنگامی که فرد به نتایج حاصل از موقعیتی نامطمئن است. علاوه بر این اضطراب می تواند معلول توجه زیاد فرد به توانایی های خویش در ارضای انگیزه و یا کنترل موقعیت ها و یا ترکیبی از این دو باشد.
اضطراب یکی از وجوه مشترک شخصیت در همه نوجوانان است. همه دانش آموزان عملاً از اضطراب امتحان رنج می برند. شاید دانش آموز زرنگی که اغلب نمره 20 می گیرد، بیش از دانش آموزی که توانش از متوسط کمتر است، از امتحان دلهره و اضطراب داشته باشد. به طور کلی می توان گفت که حتی در مورد دانش آموزانی هم که دارای توانایی های ذهنی متوسط هستند، اضطراب به گونه ای قابل ملاحظه، در پیشرفت تحصیلی آنان مداخله دارد. برای این گونه جوانان برنامه های صحیح مشاوره و راهنمایی، مفیدترین را مقابله با اضطراب است.
چگونه می توان ناکام و اضطراب را از دانش آموز دور کرد؟
برای مقابله با ناکامی دو راه وجود دارد : نسخت کوشش در جلوگیری از شرایط و موقعیت های محیطی ناکامی زا، دوم کمکبه نوجوان در آموختن تحمل ناکامی.
کوشش در یاد دادن تحمل ناکامی، می تواند نوجوان را در سازنده بودن در بسیاری از موقعیت های ناراحت کننده و ناکامی زا در زندگی اش یاری دهد. هر کس به ناچار با چنین موقعیت هایی در زندگی مواجه می گردد، و یاد گرفتن اینکه فرد واکنش مناسب از خود نشان دهد، بسیار ارزشمند خواهد بود. آرام پذیرفتن ناکامی می تواند به بی تفاوتی بدل شود، و موجب گردد تا فرد کمتر از آنچه باید در زندگی به جستجو بپردازد.
پاره ای از راههای تحمل ناکامی و شیوه های مقابله با موقعیت های ناکامی زا را با ذکر مثالهایی در زیر شرح می دهیم.
1- مربی میتواند واکنش های عاطفی مناسب را از طریق راهنمایی، مثال و رفتار تأیید کننده به نوجوان بیاموزد و او را در برخورد آرام با ناکامی مواجه کند. مثال ساده، دانش ـ آموزی که چندین بار در حل یک مسئله دشوار ریاضی سعی نموده است، و به علت شکست و عدم توفیق در انجام آن، از لحاظ عاطفی شدیداً ناراحت و ناکامی می شود، معلم در درجه اول نباید به خود اجازه دهد که عصبانی و یا ناراحت گردد، بلکه باید با مشکلات دانش آموز احساس همدردی کند، و در کوشش های تأیید کننده خویش، دقت کند احساسات ناسازگارانه او را تقویت نکند. گاهی تنها، گذاردن دست روی شانه کودک و یا انگشت بر لبها و دعوت به آرامش کودک کافی است.
2- معلم می تواند همان کودک را با دادن فرصت کوتاهی برای آرام شدن تشویق کند. و ضمناً آرامش و شکیبایی و خودداری او را مورد تشویق و تقویت قرار دهد.
3- معلم می تواند به مقداری از کار که کودک یا نوجوان موفق به انجام آن شده، به عنوان آغاز خوبی از کاری که احتمالاً بخش عمده اش مانده است، اشاره کند.
4- علم می تواند تغییرات ممکن را رد راه حل مسئله پیشنهاد کند. زیرا چه بسا ناکامی و خشم کودک، افقهای فعالیت های او را در حل مسئله تنگ و باریک نموده است.
5- معلم می تواند انگیزه دانش آموز را تقویت و درباره حل نهایی مسئله مشوق و خوشبین باشد.
6- معلم می تواند در بر طرف کردن تهدید و یا ترسی که موجب شکست دانش آموز در حل مسئله گردیده است، کوشش نماید. این تهدیدها نه فقط شامل تهدیدهای مادی چون نمره کم است، بلکه احترام به خود و احساس شایستگی فرد را نیز در بر می گیرد.
7- علم می تواند با شیوه های گوناگون از جمله بی اعتنائی و گاه تنبیه، نسبت به رفتار ناسازگارانه دانش آموز واکنش نشان دهد.
در مورد رفع اضطراب یا کاهش اضطراب در نوجوانان راهها و اقدامات چندی وجود دارد، که مشاوران آگاه و روان شناسان می توانند به وسیله آنها در کمک به نوجوانان اقدام کنند، از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- باید در صورت امکان کشف کرد که چه عامل یا عواملی، کودک یا نوجوان را مضطرب ساخته است. در این زمینه گاه می توان از شدت یافتن و گسترش اضطراب به خوبی جلوگیری نمود.
2- باید در کاهش یافتن اضطراب نوجوان به گونه ای او را کمک نمود.
3- باید نوجوان را در جهت کاهش دادن جنبه تهدیدآمیز محرکی که اضطراب را در او به وجود آورده است، یاری کرد.
4- باید به گونه ای توانائی عملکرد کودک یا نوجوان را حتی در هنگام اضطراب افزایش داد.
5- باید حتی الامکان به کودکان بسیار مضطرب، در غلبه بر اضطرابشان یاری داد.
مثال زیر کابرد نکات فوق را روشن تر می کند: شاگردی است که از فکر امتحان دادن، اضطراب تمام وجودش را فرا گرفته است، و به همین جهت امتحانش خراب می شود، و نمی تواند حتی امتیاز یا نمره ای نزدیک به آنچه در کلاس می گرفته است، به دست آورد.
در چنین حالتی به خوبی می توان پی برد که عوامل چندی این وضع را به وجود آورده اند. از جمله: دانش آموز در خانه تحت فشار شدید برای گرفتن نمره خوب است. احتمالاً او به علت آنکه والدینش فکر می کنند که او هرگز کاری را به نحو شایسته انجام نمی دهد، احساس ناامنی می کندو یا به علت شکست های پیاپی اعتماد به نفس در انجام موفقیت آمیز کارها را از دست داده است. به خاطر وجود این دلایل هر موقعیتی که کودک را به نوعی مورد ارزشیابی قرار دهد او را به شدت مضطرب می سازد. از سوی دیگر اضطراب در عملکرد فرد، تأثیر می گذارد، به نحوی که حالت اضطراب او هنگام امتحان دادن به طور منفی تقویت می گردد. این دور ادامه می یابد تا زمانی که کودک حتی از کوشش کردن برای نیل به موفقیت نیز خوداری می کند، و یا از امتحان دادن طفره می رود.
در این رابطه فنون و روش هایی وجود دارد که مربیان آگاه می توانند آنها را بکار برند:
1- مربی می تواند از طریق گفتگو با والدین شاگرد، و توصیه برای تأکید کمتر گذاردن بر اهمیت امتحان، فشار را از شانه شاگرد بر دارد.
2- هنگامی که شاگرد امتحان می دهد حتی اگر امتحان هم خوب نباشد برای پاسخهای مثبتی که داده است هر چند محدود، او را تقویت و به پاداش مثبت بدهد.
3- امتحان را برای شاگرد تعریف و توجیه کند و بگوید که امتحان چزی است که دانسته های او را مسنجد، و منظور، سنجیدن آنچه که او یاد نگرفته و یا از عهده آن بر نمی آید پ، نیست. به بیان دیگر امتحان طرح آموزنده ای است تا دانش آموز شخصاً دریابد که چه مطالبی را خوب یاد گرفته است، و هدف آن به هیچ روی تعیین ارزش فردی و اجتماعی او نیست.
4- مربی ی تواند با ترتیب امتحان های قوه در کلاس، در دانش آموز عادت امتحان دادن به وجود آورد.
5- مربی می تواند کودک را در آماده شدن هر چه بیشتر برای امتحان یاری دهد، تا کودک کمتر ترس را تجربه کند.
6- مربی خوب می تواند در آرامش دادن به کودکان موثر باشد. از جمله با یک شوخی لطیف امتحان را آغاز کند و از آنان بخواهد تا ورقه امتحانی را کانون توجه خودشان قرار دهند.
7- مربی آگاه می تواند دانش آموز را وادار کند تا درباره احساساتش محبت کند، این عمل معمولاً از شدت اضطراب او می کاهد.
8- مربی می تواند به تدریج کودک را با ذکر مثالها و یا دستورالعملهایی در غلبه بر تنش هایش تا حدودی یاری دهد.
بدیهی است این روش ها در مورد رفع و یا کاهش اضطراب های افراد نوروتیک کافی نخواهد بود، زیرا علل آن اضطراب ها را معمولاً به سادگی نمی توان کشف کرد. بدین معنی که هر چند ما می توانیم روی علائم چنین اضطراب هایی کار کنیم، ولی هرگز نخواهیم توانست از وقوع آنها، پیشگیری کنیم، مگر آنکه بتوانیم به منبع و ریشه آنها که محیطی، درونی و یا ترکیبی از این دو است، پی ببریم و این کار جز در صلاحیت یک متخصص بالینی نخواهد بود.

 

 

 

 

 

تعریفی از اضطراب :
اضطراب عبارت است از نا آرامی ، هراس و ترس نا خوشایند و منتشر با احساس خطر قریب الوقوع که منبع آن شناخت نیست .
روش پژوهش :
روش پژوهش از نوع مطالعه موردی بر روی یک دانش آموز مضطرب صورت گرفته است ، در این روش دانش آموز شخصی است که مشکل اضطراب دارد و مورد بررسی قرار می گیرد. این مورد خاص با استفاده از مقیاس اضطراب زونگ ، تست ریون، شرح حال ، تست شخصیت هالند و … و رعایت کلیه نکانت اساسی در یک مشاهده دقیق صورت گرفته.
بدین منظور می توان اهداف زیر را به صورت فهرست وار ذکر کرد:
1- بررسی خانواده دانش آموز و اینکه آیا تاثیر ارتباط بین فردی می تواند عامل اضطراب او باشد.
2-بررسی اینکه چه علتهایی می تواند در اضطراب افراد موثر باشد.
روش نمونه گیری :
این تحقیق به صورت موردی صورت گرفته است.
ابزارهای اندازه گیری :
ابزارهای اندازه گیری که در پژوهش مربوطه مورد استفاده قرار گرفته عبارتند از : مشاهده ، شرح حال ، مقیاس ارزشیابی اضطراب زونگ ، تست استعداد ریون ، تست شخصیت هالند و تست جملات ناتمام راتر و … .
آزمونهای مورد استفاده ونحوه اجرا ، نمره گذاری و نیز خصوصیات هر یک اعم از روان سنجی و مسائل دیگر هر آزمون به شرح زیر می با شد.
الف)مقیاس ارزشیابی اضطراب
مقیاس اضطراب زونگ : این آزمون در سال 1961 به وسیله ویلیام زونگ تهیه شد ، علائم و شدت اضطراب را می سنجد ، دارای 20 سوال می باشد و موارد سنجش آن به شرح زیر می باشد :
سوالهای 5-1 علائم عاطفی اضطراب را می سنجد و سوالهای 20-6 علائم جسمانی اضطراب را می سنجد.
این تست از 12 سال به بالا قابل اجرا می باشد و نمره گذاری به شرح زیر صورت می گیرد:
سوالات این تست به صورت مستقیم و غیره مستقیم طرح شده است و به شکل چهارگزینه ای می باشد.
اصلا یا خیلی کم گاهی وقتها بیشتر وقتها اغلب وقتها ( همیشه)
نمره گذاری در سوالات مستقیم 1 2 3 4
نمره گذاری در سوالات غیر مستقیم 4 3 2 1

 

لازم به ذکر است که سوال (19-13-9-5) غیر مستقیم هستند ، دامنه نمرات در این تست بین 20 تا 80 نوسان دارد.

 


بعد از اینکه نمره خام بدست آمد با جدول زیر مقایسه می شود .
سطح اضطراب نمره
اضطراب عادی
اضطراب کم و متوسط
اضطراب شدید
اضطراب بسیار شدید زیر 45
59-46
74-60
80-75
نمره دانش آموز مورد نظر از ین تست 53 (اضطراب متوسط ) شد.
ب)تست
آزمونهای روانی از جمله مفید ترین وسایل و ابزار جمع آوری اطلاعات در پژوهشهای تربیتی است. آزمونهای روانی ابزاری است برای توصیف اندازه گیری نمونه ای از جنبه های معین رفتار آدمی و از آن برای مقایسه رفتار افراد در یک زمان معین و مقایسه رفتار افراد در زمانهای مختلف استفاده می شود.
تست ریون
یکی از معروفترین آزمونهای هوش است که به صورت گروهی و انفرادی برای سنجش توانایی هوش و هوش بهر بکار می رود. برای کسب اطلاعات در مورد دانش آموزان از آزمونهای گروهی ولی در مواردی مه برای دانش آموزان مشکلات وناراحتی هایی چه از نظر پیشرفت تحصیلی و چه از رفتار و سازش با اطرافیان مشاهده شده لازم است که آزمونهای انفرادی بکار رود. این تست نیز با توجه به سنین انتخاب می شود و سعی شده است که برای سنین دبستانی از اشکال رنگی استفاده شود ، چرا که رنگها خود برای کودکان سنین (11-6) می تواند جذاب و جلب کننده باشد.
پاسخگویی این آزمون دارای 60 سوال می باشد که پژوهشگران فرد را در معرض تستها قرار داده و نمره در یافتی از هر قسمت را به ثبت می رسانند و دانش آموز می بایست در زمان 45 دقیقه به هر یک از آنها پاسخ دهد. در پاین آزمون نمره خام فرد محاسبه می شود و می توان با استفاده از نمره بدست آمده و قرار دادن آن در جدول بهره هوشی او را محاسبه کرده و تعبیر و تفسیری نمود ، از خصوصیات این آزمون می توان به راحتی و آسان بودن آن اشاره کرد و همچنین جذاب بودن آن در مقایسه با سایر آزمونها یاد کرد. در پایان با توجه به زمان و نمره دریافت شده بهره هوشی وی را مشخص می کنیم.
نمره خام دانش آموز از این تست 35 شده و مطابق جدول هوشبر وی 94 (زیر متوسط) می باشد.(پایان نامه دوره کارشناسی،رشته علوم تربیتی)
شرح حال :
از شش قر پیش که سنت اگوستین کتاب اعترافات خود را نگاشت و حتی قبل از وی شرح حال نویسی یرای کسب اطلاع از شیوه زندگی مردم مرسوم بوده است. مورخان شرح حال نویسی رایکی از وسایل شناخت افکار و عقاید ، آرزوها و آرمانهای مردان و زنان بزرگ تاریخ و نحوه تاثیری آنها در حوادث و وقایع دانسته اند.
جامعه شناسان نیز در تحقیقات وبررسیهای خود ، به اسناد شخصی توجه دارند. روان شناسان برای درک و فهم مردم به شرح حال آنان توسل می جویند. فروید و روانکاوان پیرو او نیز اهمیت خاصی برای گذشته فرد قائلند و آن را در رفتار فعلی او موثر می دانند.
هدفهای شرح حال :
شرح حال نویسی از نظر شناخت و ارزشیابی شخصی سه هدف عمده دارد:
1- دانش آموز به وسیله شرح حال نویسی می تواند به طور منظمی در باره خویش بیندیشد.
2- معلم و مشاور از این طریق می توانند نظر دانش آموز را نسبت به خود او دریابند.
3- معلمان و مشاوران می توانند اطلاعات جامعی درباره دانش آموز و محیط او بدست آورند.
نخستین هدف شرح حال نویسی وادار کردن دانش آموز به اندیشیدن درباره خویش است به خود اندیشیدن جریانی است مداوم و همیشگی. امّا وقتی اندیشیدن به خویش جدی تلقی می شود که آدمی در برابر اخذ تصمیمی مهم قرار گیرد. دانش آموزان غالباً بر اثر آینده فشار کار مدرسه مجال کمی دارند تا درباره خویش و یا طرز ترقی و پیشرفت و یا راه و روش آینده خود تفکر کنند. وقتی دانش آموزان ناچار به اخذ تصمیم شوند ، ایجاد فرصتی که بتوانند به طور منظم درباب گذشته ، حال و آینده خود بیندیشند ؛ برایشان بسیار با ارزش خواهد بود.
دومین هدف شرح حال نویسی ، تعبیه وسیله ای است که راهنمایان و معلمان بتوانند از آن صویری را که دانش آموز از خود دارد ؛ دریابد. معلمان و مشاوران غالباً دانش آموزانی را در مد نظر می گیرند که رفتار هنجار دارند ، امّا شاگردی که بدینسان رفتار می کند خویشتن را به نحوی می بیند که به تصور او می باید باشد. شرح حال نویسی وسیله ای با ارزش است که معلمان و مشاوران را کمک می کند تا تصویری را که دانش آموز خود دارد ، در یابند. وبر این اساس ، رفتار آینده وی را پیش بینی کنند.
سومین هدف شرح حال نویسی ، بدست آوردن اطلاعات اضافی در باره خصایص فرد و شرایط زندگی اوست. شرح حال نویسی ، می تواند مکمل اطلاعاتی باشد که از طریق روشها و فنون دیگر کسب شده اند.
شرح حال نویسی ، مخصوصاً می تواند اطلاعاتی را درباره خا نه ، خا نواده ، تجارب شغلی ، دانش آموز با همکلاسان و همقطاران و سوابق تحصیلی او در اختیار راهنمایان بگذارند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  35  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اضطراب

پایان نامه ی بررسی تأثیر موسیقی در کاهش اضطراب و دلهره. doc

اختصاصی از اس فایل پایان نامه ی بررسی تأثیر موسیقی در کاهش اضطراب و دلهره. doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ی بررسی تأثیر موسیقی در کاهش اضطراب و دلهره. doc


پایان نامه ی بررسی تأثیر موسیقی در کاهش اضطراب و دلهره. doc

 

 

 

 

 

 

 

نوع فایل: word

قابل ویرایش 70 صفحه

 

جهت دریافت درجه ی کارشناسی در رشته ی روان شناسی

 

مقدمه:

مهمترین عاملی که بر اساس نظریه تحلیل روانی علت تمام بیماریهای روانی محسوب می شود اضطراب است که جهت کنترل این عارضه باید موارد و یا گزینه هایی را در زندگی وارد کنیم که در مکتب تحلیل روانی نقش برجسته ای دارد به نظر فروید اضطراب به عنوان یک تکانه من است یعنسی به همان صورت که اگر بدن دچار زخم و التهاب و بیماری گردد اولین نشانه آن به صورت تب ظاهر می شود اگر فرد از نظر روانی دچار مسئله و مشکل شود اولین نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر می شود و اضطراب هم علت محسوب می شود و هم معلول یعنی علت بیماری از ناراحتیهای روانی اضطراب است ، همچنین هر گاه شخص با یک مسله و مشکل روانی مواجه گردد که موجب که موجب به هم خوردن تعادل روانی وی گردد احساس اضطراب می کند فروید اضطراب را به سه نوع تقسیم کرده است الف : اضطراب واقعی و هنگامی که تجربه می شود و اضطراب نوروتیک زمانی بروز می کند که تکانه های نهاد موجب تهدید فرد در برابر قطع کنترلهای من و ظهور رفتارهایی که منجر به تنبیه وی خواهد گردید می شوند و اضطراب اخلاقی وقتی ظاهر می شود که فرد عملی بر خلاف وجدان اخلاقی یا ارزشهای اخلاقی خویش انجام داده یا حتی در نظر دارد که انجام بدهد به همین دلیل احساس گناه می کند ساختمان شخصیت هر فرد دارای سه قسمت است که نهاد قسمتی از شخصیت است که      زیست شناسی فطری را شامل می شود و تابعه اصل لذت جویی است . نهاد همواره به دنبال کسب لذت است و بدون توجه به واقعیت می خواهد به حداکثر لذت برسد که توجه به ظاهر زندگی و تمایل به موسیقی و زیباییهای زندگی می تواند جزء همین اصل لذت جویی باشد که خود این مساله باعث کاهش اضطراب در افراد می شود در حالی که من تابع اصل واقعیت است و کوششهای آن در جهت رسیدن به لذت  توجه به واقعیت است به عبارت دیگر نهاد خواهان بی چون و چرای لذت هاست و ارضای فوری خواستها را بدون توجه به واقعیت جست و جو می کند وقتی که شخص با مسئله ای مواجه می شود در رابطه با من خویش آن را ادراک می کند درباره ان فکر می کند و نسبت به آن عمل می کند به عبارت دیگر من هر فرد داننده ، کوشنده ، تصمیم گیرنده ، مضطرب شونده و انجام دهنده اصلی رفتارهای فرد محسوب می شود . که اساس عملکردهای من پیش فرضهای است که فرد درباره خود و دنیای خود می سازد ( حسین آزاد – انتشارات بعثت ) .

 

بیان مساله:

ممکن است اضطراب را نوعی درد داخلی دانست که سبب ایجاد هیجان و به هم ریختن تعادل موجود می شود و چون بشر دائماً به منظور برقراری تعادل کوشش می کند بنابراین می توان گفت ه اضطراب یک محرک بسیار قوی است امکان دارد این محرک مضر باشد و این خودبستگی به درجه شخصیت افراد که متوجه فرد است اضطراب متعادل یا نرمال آن است که به شدت عکس العمل متناسب باشد با مقدار خطر و این خود مفیداست زیرا شخص را وادار می سازد که با موفقیت ، خطرات را از خود دفع کند و بنابراین مقدار معتدل اضطراب برای رشد و تکامل صحیح شخصیت لازم است و در واقع هیچ فرد بشری نیست که مقداری اضطراب نداشته باشد که توجه به تفریحها و علائق آدمی باشد موسیقی و نقاشی گاهی اوقات می تواند تاثیر مثبت جهت کاهش عوامل روانی و مشکلات روحی در افراد باشد که در تحقیق حاضر به نوع علاقه به موسیقی پاپ و تاثیر آن در کاهش اضطراب به همین موضوع پرداخته و اگر با این عملکرد ها بتوان مقدار اضطراب را کاهش داده و فرد را به سلامت روانی سوق دهیم ( سید سعید محمدی – 1382 )

فهرست مطالب:

فصل اول : کلیات تحقیق

مقدمه

بیان مساله

سوال مسئله

اهداف تحقیق

اهمیت و ضرورت تحقیق

فرضیه تحقیق

متغیرهای تحقیق

تعاریف عملیاتی واژه ها و مفاهیم

فصل دوم : پیشینه و ادبیات تحقیق

اضطراب

یادگیری اضطراب

1- محبت ( پاداش ) – خشم ( تنبیه ) به مقدار مساوی

2- محبت ( پاداش ) بدون تنبیه

3- خشم ( تنبیه ) بدون پاداش

4- محبت ( پاداش ) کم – خشم ( تنبیه ) زیاد

5- محبت ( پاداش ) زیاد – خشم ( تنبیه ) کم

اضطراب سرکوب کننده است

اضطراب

دستگاه روانی

رشد روان جنسی

نابهنجاریها و اختلالات روانی

اختلالات اضطرابی

اضطراب تعمیم یافته

اضطراب رعبی

فوبی

هانز  کوچولو ( مورد مشهودی از فوبی )

وسواس فکری و عملی

علل اختلالات اضطرابی

3- دیدگاه رفتار گرایی

4- دیدگاه شناختی

5-دیدگاه انسان گرایی و اصالت وجودی

نظریه نئوفرویدیها درباره اضطراب

آدلر و روان شناسی فردی

کارل یونگ و روان شناسی تحلیلی

اریک فرام

هینز کاهوت

فصل سوم : روش تحقیق

جامعه مورد مطالعه

حجم نمونه

روش نمونه گیری

ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر

روش آماری مربوط به فرضیه ها

روش تحقیق :

فصل چهارم : یافته ها و تجزیه و تحلیل آنها

مقدمه

نمودار ترسیم کاهش اضطراب در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر به خصوص رشته مدیریت صنعتی در سال 85-83

فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری

بحث و نتیجه گیری

منابع

ضمایم

پرسش نامه

 

منابع و مأخذ:

دادستان – پریرخ – روان شناسی مرضی – انتشارات رشد – سال 1382 – تهران

دلاور – علی – روش تحقیق در علوم تربیتی – انتشارات رشد – سال 1383 – تهران

دلاور – علی – آمار استنباطی – انتشارات رشد – سال 1379 – تهران

رحیمیان – حوریه بانو – روشها و فنون  روان درمانی – انتشارات نور – سال 1380 – تهران

شفیع آبادی – عبدالله – نظریههای مربوط به اضطراب و افسردگی – انتشارات پیام – سال 1379 – تهران

منصور – محمود – روانشناسی شخصیت – انتشارات رشد – سال 1381 – تهران

معینی – مصطفی – اضطراب و برخورد با آن – انتشارات ارجمند – سال 1379 – تهران

نوری – محمود – اضطراب و سرکوبی آن – انتشارات فرهنگ – سال 1380 – تهران  


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ی بررسی تأثیر موسیقی در کاهش اضطراب و دلهره. doc

پایانامه در مورد برسی اضطراب در یادگیری دانش آموزان تیزهوش و عادی

اختصاصی از اس فایل پایانامه در مورد برسی اضطراب در یادگیری دانش آموزان تیزهوش و عادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه در مورد برسی اضطراب در یادگیری دانش آموزان تیزهوش و عادی


پایانامه در مورد  برسی اضطراب در یادگیری دانش آموزان تیزهوش و عادی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)تعداد صفحه:70

فهرست:

مقدمه

تعریف و بیان مسئله

اهمیت و ضرورت تحقیق

اهداف تحقیق

فرضیه های تحقیق

فر ضیه ها

انواع فرضیه­ها و متغیرهای تحقیق

پیشینه نظری

انواع اضطراب

اضطراب و یادگیری

خصوصیات شخصیتی تیزهوشان :

دانش آموزان تیزهوش و با استعداد

زیانهای اضطراب              

پیشینه عملیاتی

تحقیقات داخل کشور

تحقیقات انجام شده در خارج از کشور

روش های تحقیق

جامعه آماری

نمونه آماری:

محدودیت های تحقیق

توصیف داده ها

چکیده

نتیجه گیری

       اضطراب یکی از رایج ترین اختلالات در بین دانش­آموزان است که می­توان به عنوان ریشه بعضی از مشکلات از آن نام برد.

بسیار شنیده­ایم که کودکان به دلیل اضطراب به مدرسه نرفته­اند. یا اضطراب از امتحان باعث افت درسی آنها شده است یا یک اضطراب اجتماعی به کناره­گیری آنان انجامیده است ، کم نیستند دانش­آموزانی که حتی یک کلمه سرکلاس حرف نمی­زنند.

و یا در یک بازی دسته­جمعی شرکت نمی­کنند ، اگر به همه این رفتارها توجه کنیم ریشه­ای از اضطراب را درآن­ها می­بینیم ، قرن بیستم را قرن " اضطراب" نامیده­اند. در جوامع صنعتی انسانها دائماً در معرض حوادث گوناگون قرار دارند و نگران حال و آینده خود هستند به عبارت دیگر زندگی مدرن امروزی با پیچیدگی خاص خود شرایط زیستی بشر را تغییر داده و موجب شده است تا آدمی شیوه زندگی گذشته را رها کند و برای سازگاری با شرایط جدید تلاش نماید. کودکان و نوجوانان که بیش از هر گروه دیگر در معرض خطر روزافزون ناشی از اضطراب قرار گرفته­اند. اثر آن را می­توان در رفتارهای اجتماعی و فعالیتهای ذهنی آنها مشاهده کرد ، در یادگیریهای کلامی نوجوانان مضطرب پاسخهای نامربوط و نامفهوم می­دهند و هر قدر مطلب مورد یادگیری دشوارتر باشد این نوع پاسخها شدت زیادتر می­خواهند داشت گاه حتی صدای و تکلم او را نیز تحت تاثیر قرار می­دهد بدیهی است که اضطراب در نوجوانان مزاحمت بیشتری ایجاد خواهد کرد (عظیمی- 1363) [1]

اساساً خانواده ، مدرسه و جامعه، سه عامل مهم در بروز و ظهور اختلالات رفتاری در افراد محسوب می­شوند. محیط زندگی ، طرز رفتار اطرافیان ، تصویرهایی را در ذهن نوجوان به جای می­گذارد. که ممکن است اثرات مطلوب و نامطلوب آن در تمام مدت زندگی باقی بماند و نتایج آن هم تنها به خود فرد منتهی نمی­شود. بلکه در چگونگی روابط او با افراد دیگر هم تاثیر می­گذارد ، علمای امر تعلیم و تربیت در مورد نقش مدرسه و نوع نگرش دانش­آموزان به محیط مدرسه و اهمیت تاثیر نوع روابط بین دانش­آموزان و مربیان ، معتقدند که هرگاه نوجوان از اعتماد به نفس ، آرامش درون ، صفای قلب و نگرش مثبت به مربی خود ، برخوردار است آموزش نیز برایش لذت بخش خواهد بود و بالعکس ، موجب اضطراب و دلهره و مدرسه گریزی وی می­گردد.


[1] پاورقی : سیروس عظیمی روانشناسی کودک ، انتشارات دهخدا 1363

 


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه در مورد برسی اضطراب در یادگیری دانش آموزان تیزهوش و عادی