اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اس فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله بررسی تفاوت های جنسی در اضطراب اجتماعی نوجوانان

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله بررسی تفاوت های جنسی در اضطراب اجتماعی نوجوانان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .


مقدمه
اضطراب اجتماعی اضطرابی است که خصوصاً هنگام برخوردهای اجتماعی متقابل افراد با یکدیگر بوجود می‌آید افرادی که از اضطراب اجتماعی رنج می‌برند با افزایش مسائل روانی، ناتوانی در تمرکز حواس و حالتهای عصبی روبرو هستند . اشخاص دچار اضطراب اجتماعی به منبع ناراحتی خود که برخوردهای اجتماعی است که اکنون یا بزودی با آن مواجه خواهند شد آگاه هستند.
اگر چه هر کسی گاهی حداقل کمی از مصاحبه‌ای که قرار است در آن شرکت کند دچار حالت عصبی می‌شود. در واقع یعنی هر یک از ما در اضطراب اجتماعی قرار می‌گیریم ، اضطراب اجتماعی مانند خیلی از مسائلی است که روانشناسان و محققین ارتباطات در آن به تحقیق مشغول هستند.
اسامی که به این نظریه‌ها داده می‌شود عبارتند از :
خجالتی بودن، اضطراب زمانی ، اضطراب ارتباطی، کم‌گویی، وحشت در اثر ظهور در مقابل دیگران.
اگر چه برخی از روانشناسان بین اضطراب اجتماعی و نظریه‌های فوق تفاوتی قایل هستند. اما بیشتر محققین امروزه اصطلاح اضطراب اجتماعی را با خجالت‌زدگی هم معنی بکار می‌برند. نظریه‌های اضطراب زمانی، وحشت در اثر ظهور در مقابل دیگران اغلب به عنوان نمونه های خاص برای نظریه اضطراب اجتماعی عنوان می‌شود. علاوه بر این بررسیهای آماری نشان می‌دهد بین اضطراب اجتماعی و خجالت‌زدگی و دیگر نظریه‌ها ارتباط همبستگی وجود دارد. بنابراین ما اصطلاح اضطراب اجتماعی و خجالت‌زدگی را می‌توانیم در این مقاله بجای همدیگربکار ببریم.
به هر حال باید توجه داشت که اضطراب اجتماعی را نباید با درونگرایی همانند دانست. در حالیکه درونگراها اغلب بجای حضور در اجتماع با خودشان تنها هستند. بیشتر اشخاصی که دچار اضطراب اجتماعی هستند از خجالت‌زدگی متنفر‌اند.
تقریباً دو سوم این اشخاص در یک تحقیق ، خجالتی بودن خود را یک مشکل واقعی بیان نمودند و یک چهارم این افراد تمایل خود را برای یافتن راه‌حل این مشکل بیان نمودند.
(PIKONIS, 1992 A)

بیان مسئله(موضوع تحقیق)
» ویژگیهای اشخاص مبتلا به اضطرابهای اجتماعی«
اشخاصی که از اضطرابهای اجتماعی رنج می‌برند در موقعیتهای اجتماعی که قرار می‌گیرند دچار مشکل می‌شوند. این اشخاص می‌گویند هنگامیکه مجبور به گفتگو با دیگران هستند دچار حالت عصبی و احساس نامطلوبی می‌شوند.(CHEEK , BUSS1981)
آنان به نظر دیگران نسبت به خودشان توجه دارند. آنان وقتی که با افراد جدید آشنا می‌شوند و یا مجبور هستند در مقابل حضار صحبت کنند خیلی خجالتی می‌شوند. اغلب این افراد فکر می‌کنند ممکن است کارشان اشتباه باشد و یا احمقانه بنظر آید. اشخاص خجالتی اغلب دچار لکنت زبان می‌شوند ، درگفتار دچار اشتباه می‌شوند ، علائم عصبی در ظاهرشان دیده می‌شود ، مانند عرق ریختن و لرزش بدن. این احساسات فقط در ذهن اشخاص اضطراب اجتماعی نیست.
اشخاصی که با افراد خجالتی ارتباط برقرار می‌کنند آنان را افراد عصبی و بازداشته شده از احساسات و نیز غیردوستانه می‌دانند. (CHEEK , BUSS 1981) اشخاص خجالتی احتمالاً در موقعیتهای اجتماعی نسبت به بیشتر مردم در آنچه که می‌گویند یا انجام می‌دهند دچار خجالت و دست‌پاچگی می‌شوند و احتمالاً به همین علت است که اشخاص خجالتی نسبت به اشخاص غیر خجالتی بیشتر دچار سرخی صورت در اثر خجالت می‌‌شوند.
اشخاص مضطرب اجتماعی گاهی به این فکر می‌کنند که چگونه می‌توانند ارتباط برقرار کنند و منظور خودشان را به دیگران انتقال دهند. اشخاص خجالتی می‌گویند که گاهی دچار حالت عصبی و خجالتی هستند که نمی‌توانند فکر کنند تا چیزی برای گفتن پیدا کنند آنان ممکن است گفتگو را به سکوت بکشانند که این امر برای آنان خیلی ناراحت کننده می‌باشد(PILKONIS 1877) افراد مضطرب اجتماعی قبل از صحبت کردن و یا بعد از صحبت کردن در مقابل حضار دچار بالاترین سطح اضطراب می‌شوند.
این اشخاص بسختی سخن فردی که قبل یا بعد از آنان گفتگو کرده است را بخاطر می‌آورند . اضطراب مانع شرکت‌دادن آنان و بخاطر آوردن سخنان دیگران می‌شود. چنانچه اخیراً دیده شده افراد خجالتی درونگرا نیستند. برعکس آنان مایل هستند دوستان بسیاری را داشته باشند . خصوصاً افراد خجالتی بیان می‌کنند که هنگام نیاز به کمک مردم دوست دارند افراد بیشتری به آنان کمک کنند.(ZIMBARARDO 1997) خجالتی بودن آنان مانع می‌شود تا دوستان بیشتری داشته باشند و هنگام کمک نیز مانع درخواست آنان از دوستانشان میشود. مطالعه دیگری نشان داده است که دانش‌آموزان خجالتی تمایل کمتری برای گفتگو با مشاورین مشاغل از خودشان نشان می‌دهند.
در یک تحقیق دیگر محققین خواستار انجام کاری شدند که بدون کمک دیگران انجام آن میسر نبود.
(DEPAULT , DULL , GREENBEG , SWAIM) اشخاص مضطرب اجتماعی در این کار کمتر از دیگران تمایل به درخواست کمک از خود نشان می‌دهند ، این عدم درخواست همکاری ریشه در ترس اشخاص مضطرب اجتماعی دارد که دیگران نیز تمایلی به پاسخ کمک آنان ندارند. نه فقط افراد مضطرب اجتماعی در مورد اینکه دیگران نظر خوبی نسبت به آنان نخواهند داشت ترس دارند ، بلکه برداشت دیگران را از خود بطور منفی تعبیر می‌کنند، این موضوع در یک تحقیق از دانشجویان کالج خواسته شده بود که بر روی یک سری از تکالیف کار کنند. سپس از آنان سئوال شده که تصور می‌کنید دانشجویان دیگر در مورد شما چه برداشتی داشته باشند. دانشجویان مضطرب اجتماعی احساس می‌کردند که در انجام کارها نسبت به دانشجویان غیرمضطرب کمتر شایستگی داشتند.
در آزمایش دیگری که ( POZE , CARVER , WELLENS 1991) بصورت ارتباط دوطرفه بوسیله تلویزیون صورت گرفت ، همه افراد یک برنامه از پیش ضبط شده را تماشا کردند. در این حالت همه نوعی ارتباط را برداشت کردند. مضطرب اجتماعی- در شکل حالتهای صورت – از خود تمایل بیشتری برای تعبیر حالتهای صورت نشان میداد. خلاصه اینکه اشخاصی که دچار اضطراب اجتماعی بالایی هستند انتظار دارند برخورد اجتماعی ضعیفی داشته باشند و بدنبال دلیلی هستند که افراد دیگر آنان را مورد تأیید قرار نمی‌دهند. و این حالت بدبینانه با برخوردهای اجتماعی احتمالاً‌ موجب بروز مشکلاتی خواهد شد. اشخاص دیگر مایل نیستند افراد خجالتی اطمینان خود را از دست بدهند که دچار یک عدم پذیرش اجتماعی و موجب ترس آنان شود بعلاوه بدلیل اینکه آنان تصور می‌کنند که دیگران نسبت به آنان متنفر هستند ارتباط گفتاری خود را قطع می‌کنند و در اجتماعات آنان شرکت نمی‌کنند. در نتیجه ممکن است غنچه ایجاد ارتباط متقابل و دوستی نهایی آنان قبل از اینکه شکوفه بزند در اثر سرمازدگی از بین برود.
» توضیح اضطراب اجتماعی«
چرا اشخاص خجالتی در شرایط خاص موقعیتهای اجتماعی دچار اضطراب زیادی میشوند؟ آنان از چه چیزی می‌ترسند؟
بیشتر محققین معتقدند که سنجش درک دیگران علت اصلی اضطراب اجتماعی است. بعبارت دیگر، اشخاص مضطرب اجتماعی از آنچه که دیگران دربارة آنان فکر می‌کنند ترس دارند. مخصوصاً آنان از سنجش منفی دیگران می‌ترسند، اشخاص مضطرب اجتماعی نگران این هستند که اشخاصی که با آنان گفتگو می‌کنند ممکن است آنان را احمق، خسته کننده و یا بی‌تجربه تصور کنند. برخی از موقعیتهای اجتماعی موجب تحریک اضطراب آنان میشود.
موقعیتهای از قبیل:
فکر کردن در مورد قرار ملاقات مردم برای اولین بار ممکن است برای فردی که دچار اضطراب اجتماعی شدیدی است مانند یک کابوس ترسناک باشد.
سنجش درک دیگران موجب میشود تا اشخاص مضطرب اجتماعی ترس خود از اینکه دیگران در مورد آنان چه تصوری دارند را کاهش دهد. اغلب این اشخاص در حضور یافتن در مجامع اجتماعی پرهیز می‌کنند. آنان از مهمانیهایی که در آن اشخاص را نمی‌شناسند گریزان هستند. از ملاقات با افرادی که آنان را نمی‌شناسند پرهیز می‌کنند. ترجیح می‌دهند امتحان کتبی بدهند تا در مقابل دیگران امتحان شفاهی بدهند.
اشخاص خجالتی هنگامیکه نتوانند از وضعیتی که قرار گرفته‌اند خارج شوند میتوانند مقدار برخوردهای خود را کاهش دهند. یک روش برای این کار این است که از تماس چشمهای خود با دیگران پرهیز کنند. ایجاد برقراری تماس چشم با دیگران تمایل و آمادگی گفتگو کردن با دیگران را نشان میدهد. با عدم انجام این کار اشخاص خجالتی به دیگران می‌گویند که ترجیح می‌دهند ارتباط و برخورد اجتماعی نداشته باشند. در این حالت اشخاص مضطرب ارزیابی دیگران را نسبت به خود محدود می‌کنند.
اگر تلاش در جهت پرهیز از موقعیتهای اجتماعی با شکست مواجه شد ، اشخاص خجالتی باید گفتگوهای خود را با دیگران بطور کوتاه انجام دهند. در یک آزمایشی از اشخاص خواسته شده بود تا در مورد خودشان به مصاحبه کننده چهار خاطره تعریف کنند.
(DEPAULO , EPSTEIN , LEMAY , 1990) برخی از این اشخاص تصور می‌کردند که مصاحبه کننده می‌خواهد با شنیدن ، این خاطرات را ارزیابی کند. در حالیکه اشخاص دیگر تصور می‌کردند با گفتن خاطرات خود می‌توانند بدنبال کارشان بروند. اشخاص مضطرب اجتماعی که تصور می‌کردند مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت خاطرات خود را بطور مختصری بیان کرده و در مورد شخصیت خود کمتر از افراد دیگر صحبت کردند. ظاهراً افراد خجالتی نگران بوجود آمدن اثر نامطلوب در ذهن مصاحبه کننده بودند.
در آزمایش دیگری از اشخاص خواسته شده بود تا در یک آشنایی پنج دقیقه‌ای با فردی که قبلاً با او ملاقات کرده بودند گفتگو کنند.
(EARY , KINGHT , JOHNSON 1987) وقتی محقیقن نوارهای ضبط شده را بررسی نمودند متوجه شدند که اشخاص مضطرب نسبت به دیگران تمایل بیشتری به رفتارهای شفاهی دارند، بعنوان مثال، این اشخاص تمایل بیشتری به موافق بودن با آنچه که فرد دیگری می‌گوید از خودشان نشان می‌دهند. و هنگامیکه نوبت صحبت آنان میشد به بازگو کردن و یا توضیح دادن به سخنان آن فرد می‌پرداختند.
این سبک برخورد موجب میشود که آنان بدون اینکه زیاد خودشان را درگیر گفتگو کنند در ذهن آن فرد حالتی از احترام و علاقه‌مندی را بوجود آورند. بدین ترتیب اشخاص خجالتی موجب محدود شدن ارزیابی دیگران از خودشان شده و خصوصاً موجب کاهش شانس دیگران از پیدا کردن مورد ایرادی از خود می‌شدند. بطور خلاصه این سبک برخورد اشخاص خجالتی یک نوع استراتژی حفاظت از خود می‌باشد زیرا آنان به ارزیابی منفی دیگران از خود اهمیت می‌دهند. اشخاص خجالتی بطور عمدی گفتگوها را کوتاه و خوشایند می‌کنند. و از موضوعهایی که موجب بحث جدی و ایجاد خجالت در آنها شود پرهیز می‌کنند. در یک تحقیق چنین پیشنهاد شده است که اشخاص مضطرب ممکن نیست آن طوری که بنظر می‌آیند در انجام یک گفتگو ناتوان باشند.
گاهی محققین به این نتیجه رسیده‌اند که افراد خجالتی در ایجاد برخوردهای اولیه با دیگران دچار مشکلات زیادی نیستند و در برخی افراد خجالتی دیده شده که در یک گفتگو ، آغاز کننده اولیه بوده‌اند.

هدف از تحقیق، اهمیت مسأله :
برکسی پوشیده نیست که آموزش و پرورش در جهت رشد و تعالی جامعه نقش کلیدی و حیاتی دارد لذا در بسیاری از جوامع پیوسته قدمهای حساب شده‌ای در جهت گسترش کمی و کیفی مراکز آموزشی برداشته می‌شود . این در حالی است که ما نه تنها در حال حاضر با کمبود چنین مراکزی در اکثر شهرهای کشورمان بخصوص شهرستانها مواجه هستیم بلکه رشد روزافزون جمعیت باعث می‌شود که این کمبود هر روز بیش از روز گذشته محسوس و ملموس باشد.
به مقتضای فعالیتهایی که در آموزش و پرورش داریم ، ملاحظات و شناخت نسبی از نقاط قوت و ضعف این مجموعه مخصوص اضطراب اجتماعی که امکان دارد در مورد نوجوانان ما صدق کند ضرورتاً ما را بر آن داشت تا موضوع مطرح شده را مورد تحقیق و بررسی قرار دهیم. از آنجایی که بر این اعتقادیم آموزش و پرورش اساسی‌ترین سنگ بنای آینده جامعه را بنیان می‌نهد، اضطراب مانع بروز خلاقیت و رشد شکوفائی استعدادهای دانش‌آموزان میشود . یک موقعیت فشارزا باعث می‌گردد تا رفتارهای هیجان‌زا بروز کند و از یک سازش منطقی با محیط به دور باشند.

بیان مسئله پژوهش:
- آیا بین‌دختران‌و‌پسران در اضطراب اجتماعی تفاوت معنی‌داری وجود‌دارد؟

فرضیه:
- اضطراب اجتماعی در بین دختران در این سن بیشتر از پسران است.

متغیرهای پژوهش
تعریف اضطراب:
شیوه یادگیری گنجینه لغت بعنوان یک تجربه درونی کاملا ً اتفاقی است ، زیرا از این طریق فرد برای رویدادها برچسبهای مقتضی و مناسب را فراهم می‌آورد و در نتیجه گنجینه لغاتی برای احساسهای خود تشکیل می‌دهد . بنابراین تعجبی ندارد که افراد مختلف برای عکس‌العمل‌های خود در موقعیتهای یکسان اصطلاحات مختلفی بکارببرند. و این امر تعریف هیجان را که در آن اکثریت صاحبنظران اتفاق نظر داشته باشند مشکلتر می‌سازد. تعریف اضطراب نمونه بارزی از این مشکلات است. هر فردی گاه‌گاهی د رزندگی خود اضطراب را تجربه کرده است. اگر چه این تجربه‌ها را بعنوان اضطراب نتوان نامید و نام دیگری بر آن نهاد . چنانکه وقتی اضطراب خیلی شدید باشد اصطلاحاتی همچون وحشت ، هراس ، بیم و ترس مورد استفاده قرار می گیرد . وقتی اضطراب تا حدی ملایم و خفیف باشد اصطلاحاتی همچون پریشانی، نگرانی، ناراحتی و غصه مورد استفاده قرار می‌گیرد. حتی در موقعیتهای وخیم‌تر عکس‌العملهای فیزیولوژیکی نیز از فردی به فرد دیگر متفاوت است. در بعضی از افراد اضطراب باعث خشکی ، انقباض و ناراحتی گلو می شود و در برخی اضطراب باعث فشار قفسه سینه می شود ، در بعضی از افراد در اثر اضطراب کف دستان خیس عرق، احساس پروانه در شکم، سستی روده‌ها ضعف و ناتوانی در زانوها و بیقراری و ناآرامی می‌شود.
فروید اضطراب را بعنوان علامت و نشانه‌ای برای تهدید» خود« می‌داند.
آدلر معتقد است که اضطراب احساس حقارت کردن است.
در نظریه کِلِی اضطراب نتیجه شناخت عدم کفایت و عدم لیاقت در سیستم سازه‌های فرد است. روتر گفت: اضطراب منعکس کننده تفاوت و اختلاف بین نیازهای مبرم و قوی فرد با انتظارات ساده او که با هم برخورد می‌کنند است.
هورنای معتقد است که اضطراب احساس تنهایی و درماندگی کردن در دنیای خصومت آمیز است وراجرز اضطراب را نتیجه ادراک تهدید به مفهوم خودانگاره می‌نامد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  124  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی تفاوت های جنسی در اضطراب اجتماعی نوجوانان

گمشده ی ما

اختصاصی از اس فایل گمشده ی ما دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

گمشده ی ما


گمشده ی ما

جزوه ای که به شما کمک می کند بدانید اشکال کار ازکجاست که هر چقدر دنبال آرامش می روید از شما دورتر می شود. هر چند هم که اسباب ظاهری فراهم باشد.

با فرمت ورد.


دانلود با لینک مستقیم


گمشده ی ما

دانلود مقاله مهارت‌های رویارویی با اضطراب

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله مهارت‌های رویارویی با اضطراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 چکیده
هدف پژوهش: هدف از این تحقیق، بررسی مهارت‌های رویارویی با اضطراب در افراد می‌باشد و پاسخ به مسائلی که در رابطه با اضطراب بوجود می‌آید و ارائه راهکارهایی در مورد رویارویی با اضطراب.
روش پژوهش: بررسی اسناد مدارک موجود و گردآوری اطلاعات کافی همراه با تحقیق و بررسی کتاب‌ها و منابع مختلف.
طرح پژوهش: ابتدا در مقدمه، درباره توانایی رویارویی با مشکلات در طول زندگی و در موقعیت‌های دشوار و اینکه فرد این توانایی را از بدو تولد به همراه ندارد، بلکه باید در طول زندگی آنها را پیدا کند. بعد به تعریفی از اضطراب پرداخته و پذیرفتن اضطراب به عنوان بخشی از زندگی مطالبی را بیان کرده، سپس اجتناب از سرزنش و تنبیه به خود تحمیل شده، نداشتن انتظارات غیرواقع بینانه که خود سرچشمه اضطراب است، استفاده از رویارویی‌های مثبت، تسلط بر اضطراب، توجه کردن به علائم فشار روانی در مواقع اضطراب و کنترل بدن و همینطور ارائه راه‌حل‌هایی نظیر رژیم غذایی مناسب و ورزش کردن و خوددرمانی و تعریقی از اضطراب، امتحان و راه‌حل مقابله با آن و اضطراب در جمع مطالبی را بیان نموده‌ام و در آخر نتیجه‌گیری که انجام داده‌ام، لازم است برای پیشگیری از بروز این بیماری باید سطح آموزش عمومی را بالا ببریم و به افراد مضطرب فرصت داده به راحت‌تر به زندگی ادامه دهند.

مقدمه
رویارویی با چالش‌های زندگی به قصد محتوا و معنا بخشیدن و ایجاد آرامش به زندگی پردلهره انسان در قرن بیست و یکم تالیف شده و با روش‌های موثر درمان اضطراب آشنا خواهد شد. تمام ما در مواقعی از زندگی خود با مشکلات و چالش‌هایی مواجه می‌شویم در شرایط فشار روانی شناخت مهارت‌ها و منابعی که به فرد به بهترین نحو در موقعیت‌های دشوار کمک کند، تسکین دهنده خواهد بود. نگرش رویارویی فلسفه‌ای است که می‌گوید زندگی همیشه آنطور که ما می‌خواهیم پیش نمی‌رود، اما مهارت‌های رویارویی می‌تواند کمک شایانی برای ما باشد. همچنین ما می‌توانیم به کودکان یاد دهیم که هنگام روبه رو شدن با رویدادهای زندگی برای یافتن بهترین راه‌حل مسئولیت بپذیرند یک جهت‌‌یابی حل مساله، یافتن جانشینی سالم برای کج خلقی کردن و یا تسلیم شدن می‌باشد. رویارویی به معنای تلاش برای یادگیری و تمرین مهارت‌های آموخته شده می‌باشد. یک فرد رویارویی کننده با پشتکار با رویدادها زندگی روبرو می‌شود و رویارویی کننده باعث می‌شود در هنگام دشوار شدن اوضاع از مهارت‌های حل مساله استفاده کند و انسان می‌تواند آموخته‌های خود را به دیگران انتقال داده و به آنها آموخت که چگونه با رویدادهای زندگی رویارویی کند و بدینوسیله کارها آسان تر می‌شود و توانایی تحمل شکست را در خود افزایش می‌دهند.
من در این تحقیق سعی کردم شیوه رویارویی با مشکلات را کشف کرده و مورد بررسی قرار دهم تا بر دانش خود بیفزایم. ما به عنوان یک انسان موجودی انطباق‌پذیر هستیم و توانایی رویارویی با مشکلات از زمان تولد تعیین نشده است، بلکه در طول زندگی توسعه یافته و کامل می‌شود. پس انسان نباید تماشاگر منفعل باشد زندگی همیشه آسان نیست، ولی دانش و معلومات قدرت می‌آورند. امیدوارم با نوشتن این تحقیق توانایی حس کنترل بیشتری بر رویدادهای زندگی خود پیدا کنم.
مهارت‌های رویارویی با اضطراب
همه ما در مواقع متعددی از زندگی خود احساس اضطراب می‌کنیم. به این خاطر اضطراب هم عینی و هم ذهنی است. بعضی از وقایع زندگی دلیل خوبی به ما برای باور این مساله که ما در معرض خطر هستیم، می‌دهند. تحت چنین شرایطی اضطراب یک پاسخ طبیعی می‌باشد. اضطراب به گونه‌ای عمل می‌کند که بدن را برای دفاع بسیج کرده و به ما دستور می‌دهد تا مراقب بوده و از خود محافظت کنیم. هنگامی که ارزیابی اولیه شما از خطر قریب‌الوقوع واقع‌بینانه و صحیح باشد، رویداد موردنظر این است که پاسخ رویارویی مناسبی تهیه کنیم. در این جا اضطراب کمک به نیروی بخشیدن به شما در طول فرآیند رویارویی می‌کند. هنگامی که ارزیابی اولیه از واقعه زندگی صحیح یا واقع‌بینانه نباشد، نگرانی نامطلوب می‌شود. هنگامی که بدون هیچ دلیل قانع کننده‌ای عصبانی و تحت فشار روانی هستید، اضطراب باعث دردسر می‌شود. ممکن است بعداً بدون هیچ ضرورتی رنج ببرید، زیرا مغز و بدن شما تحریک می‌شوند تا تهدید یا خطری را دفع کنند که خودتان به دروغ آن را ساخته‌اید.
تعریف اضطراب
اصطلاحات ترس و اضطراب اغلب به صورت قابل معاوضه‌ای بکار می‌روند اختلافی که می‌توان بین این دو قائل شد، این است که ترس معمولاً به ارزیابی اولیه از مخاطره و خطر واقعی اشاره می‌کند، اما اضطراب بیشتر به حالت هیجانی ناشی از عصبانیت و پریشانی مربوط می‌شود.
فوبی‌ها (ترس‌های مرضی) اغلب ترس‌های ناتوان کننده و اغراق شده‌ای از وقایع و یا اشیایی مشخص می‌باشند. فوبی‌ها با میل شدید یا برای اجتناب از تجربه‌های ترس‌برانگیز مشخص می‌شوند. رعب، ترس و وحشت شدید و ناگهانی می‌باشند که با تلاش‌هایی دیوانه‌وار برای یافتن ایمنی همراه است. بعضی از علائم حمله هراس، شامل تپش سریع قلب، احساس سنگینی در قلب، ریزش عرق، لرزش، نفس نفس زدن، احساس خفگی، درد قفسه سینه، تهوع، احساس گیجی و ترس از دست دادن کنترل می‌باشد.
تجربه اضطراب: اولین گام رویارویی با اضطراب یادگیری تشخیص علائم اضطراب و این که چگونه بر فرد تاثیر می‌گذارد، می‌باشد. اضطراب می‌تواند به فرد نیرو بخشیده و فرد را برای روبرو شدن با یک رویداد آماده سازد، اضطراب می‌تواند نوعی پرت شدن حواس باشد که بر سر راه کارکرد طبیعی فرد قرار می‌گیرد. با ترکیبی از علائم در بدن، تفکر و حس ایمنی خود می‌تواند اضطراب را بشناسد
بدن: هنگامی که فرد مضطرب است، بدن با تپش‌های سریع قلب، تنفس سریع، نفس کوتاه، عقده در گلو، از دست دادن اشتها، تهوع، بی‌خوابی، فشار ادرار، سرخی صورت، تعریق، دشواری در سخن گفتن یا بی‌قراری عکس‌العمل نشان می‌دهد.
تفکر: اضطراب می‌تواند باعث گیجی، اختلال در حافظه، اشکال در تمرکز، حواس‌پرتی، ترس از دست دادن کنترل، مشکل در خودآگاهی، بی‌خوابی بیش از حد و افکار تکراری ‌شود.
ایمنی: هنگامی که مضطرب هستید، ممکن است احساس عصبانیت، بی‌صبری، خشم، هراس، وحشت، هیجان‌زدگی، افسردگی و یا رنجش کنید.
آگاه بودن از این عکس‌العمل‌ها اهمیت دارد، زیرا که می‌توانید زمانی که مضطرب هستید، را تشخیص دهید.
پذیرفتن اضطراب به عنوان بخشی از زندگی
رنج بردن از اضطرابی که در کارکرد زندگی مداخله می‌کند، به حد کافی مبارزه‌طلبانه است. پس نیازی نیست با نادرست فکر کردن به علت اضطراب مشکل را پیچیده‌تر کنید. اگر این کار را انجام دهید، نه تنها از اضطراب رنج خواهید برد، بلکه از عزت نفس پایینی که به خود تحمیل کرده‌اید، نیز در عذابید. هنگامی که خود را در حال فکر کردن در مورد افکاری غیرمنطقی از این قبیل می‌یابید، فردی ضعیف هستم، روان رنجور هستم، هیچ‌کس به اندازه من مضطرب نمی‌شود. اضطراب به قسمتی از زندگی است همه می‌دانند مضطرب شدن چگونه است. برای تسلط یافتن بر مهارت‌های رویارویی با اضطراب به اندازه کافی کار برای انجام دادن دارید.
اجتناب از سرزنش و تنبیه به خود تحمیل شده
هنگامی که با مشکل یا رویدادی مواجه می‌شوید، ارزیابی اولیه تعیین می‌کند که آیا در معرض مخاطره یا خطر می‌باشد یا خیر؟ اگر دلیل مناسبی برای مضطرب بودن دارید پس خود را به علت مضطرب بودن سرزنش و تنبیه نکنید.
اگر دریابید که اضطراب شما ضروری نبوده و باعث رنج بیهوده می‌شود، لازم است که تفکر منطقی خود را به عمل آورید تا الگوهای تفکر غلط باعث احساس بیچارگی در شما نشود. چند نمونه مبنی بر اینکه چگونه گاهی اوقات خودمان باعث رنج بردن از اضطراب می‌شویم.
تفکر خودکار: هنگامی که ذهنتان مشغول چیزی است که سعی دارید از آن اجتناب کنید، عینیت را از دست می‌دهید و نمی توانید این واقعه یا شی ترسناک را از ذهن خود خارج کنید.
تصمیم بیش از حد: شما خطر را در چیزهایی می‌بینید که به شی یا واقعه ای که از آن اجتناب می‌کنید، تنها شباهت اندکی دارند. از صداها، مناظر، بوها و اعمال افرادی مضطرب می‌شوید که شما را به یاد چیزهایی می‌اندازد که از آن می‌ترسید. در واقع درباره اینکه چطور یک واقعه کاملاً طبیعی می‌تواند به شما آسیب برساند خیال پردازی می‌کند.
فاجعه سازی: وقتی وقایع زندگی را بیش از حد بزرگ می‌کنید و همیشه به بدترین پیامد ممکن می‌اندیشید، هر چیزی به نظرتان وحشتناک، هولناک و یا ترسناک می‌رسد. شما از احتمال پا را فراتر گذاشته و به اطمینانی قوی دست می‌یابید، زیرا خود را متقاعد می‌کنید که تنها نتیجه ممکن مصیبت بار می‌باشد.
انتظارات غیرواقع بینانه: شما از خود توقع بی نقص بودن دارید. اصرار دارید که زندگی عاری از رویدادها، آزمایش ها و ضربه ها باشد.
ارزیابی های اولیه منطقی به عمل آوردن
درک این مطلب که اضطراب چگونه می‌تواند بر شما غلبه پیدا کند، اضطراب با تفکر غیرمنطقی ترکیب شده است. ممکن است به آسانی گرفتار نوعی از دور باطلی شویم. ارزیابی غیرمنطقی از واقعه زندگی فرد را وادار می‌کند که بی دلیل دچار اضطراب شود و این اضطراب بعداً شروع به اثبات چیزی می‌کند که نادرست بوده است و ارزیابی غیرمنطقی را تقویت می‌کند. این امر می‌تواند به جایی برسد که اضطراب آمیخته شده با تفکر غیرمنطقی تبدیل به مشکلی عظیم شود که هیچ ربطی به واقعیت ندارد. اگر مسائلی که تاکنون پیش آمده بیش از حد جدی بگیرید با عنایت به اینکه ترس از اضطراب کشنده تر از هر ترس واقع بینانه ای است که احتمالاً در هر واقعه زندگی وجود دارد. زمانی را فراساخته اید که اضطراب بر شما چیره می‌گردد.
این دور باطل توسط این حقیقت که افرادی که از نگرانی مفرط در عذابند به فاجعه سازی از طریق اندیشیدن به بدترین عادت کرده اند، شدت می‌یابد. آنان غرق در تمام تصورات ترسناکی می‌شوند که ممکن است اتفاق بیفتد و خود را متقاعد می‌سازند که بیمشان از آینده واقعاً درست خواهد بود. ویسی و بورکووک 1992، بیان می‌کنند که یک مهارت مهم برای رویارویی با اضطراب، این است که در دام چنین دور باطلی نیافتیم.
پنج اصل برای رویارویی با اضطراب
1. اجتناب کننده نباشید.
2. تسلط مدار باشید.
3. مایل به کار کردن باشید.
4. از مواجه مثبت استفاده کنید.
5. یادداشت بردارید.
فردی اجتناب کننده نباشید
اجتناب مخصوصاً زمانی که به اضطراب ختم شود، مهارت رویارویی مشکل سازی است. اجتناب در کوتاه مدت اضطراب را تخفیف می‌دهد، اما در درازمدت به علت مخاطب قرار ندادن مشکل یا مساله باعث زیان شما می‌شود. اجتناب راه بسیار وسوسه انگیزی برای رویارویی با اضطراب است، چرا که باعث تسکین فوری می‌شود. راه دیگر تصدیق اجتناب گر بودن، نگاه انداختن به آن چیزی است که راهبرد رویارویی سرکوب گر نامیده شده است. افراد سرکوب گر کسانی هستند که از اضطراب رنج می‌برند، اما آن را انکار می‌کنند.
استفاده از رویارویی مثبت
دو دلیل مناسب برای استفاده از رویارویی مثبت با اضطراب وجود دارد. اولاً رویارویی راهی برای زدودن حساسیت نسبت به افراد، مکان ها و وظایفی است که زندگی را دشوار می‌سازند. ثانیاً رویارویی مثبت که برخورد انگاره تاثیر می‌گذارد. تصور کنید که چقدر احساستان متفاوت خواهد بود هنگامی که به جای اجتناب گر بودن پاسخ فعالی برای اضطراب خود اتخاذ کنید.
تسلط مدار باشید
برای تسلط مدار بودن باید دو کار انجام دهید. اول اینکه باید یاد بگیرید که توجهتان بر کاری که پیش رو دارید متمرکز کنید. باید خود را مجبور کنید که از فکر کردن در مورد تردیدهایی که نسبت به خود دارید و همچنین ایده های منفی دیگری که مانع از عملکردتان می‌شود اجتناب کنید. دوم اینکه باید به کار موردنظر به عنوان یک رویداد بنگرید و از پیشنهاداتی همچون حفظ نگرشی منطقی در برابر شکست، ترکیبی از خود آرمیدگی و صحبت کردن با خود استفاده کنید.
یادداشت برداشتن
ایده خوبی است که در هنگام کار کردن بر روی اضطراب خود یادداشت بردارید اطلاعات نظیر تاریخ، ساعت روز، درجه بندی اضطراب، ارزیابی ها، مهارت های رویارویی، یادداشت برداشتن باعث می‌شود اولاً ایده صحیحی از اینکه چه موقع و کجا مضطرب شدید، به شما بدهد. ثانیاً کدامیک از مهارت های رویارویی مناسب و کدامیک مناسب نیست.
تمایل به کار کردن داشتن
بسیار کسل کننده بود اگر همه چیز در زندگی آسان به دست می‌آمد. اگر می‌خواهید به صورتی موثر با اضطراب زندگی کنید، مجبورید روی آن کار کنید و زمانی این عمل موثر است که شرکت کنندگان زمان و تلاش خود را وقف تسلط و جامه عمل پوشاندن بر آن‌ها کنند و تمایل به تمرین مهارت های رویارویی با اضطراب را داشته باشند.
مهار خصایص مولد اضطراب
وجود چهار خصیصه زمینه بروز اضطراب را فراهم می‌سازد:
1. کمال گرایی
2. نادیده گرفتن علائم جسمی و روانی تنش
3. نیاز افراطی به مورد تایید دیگران قرار دادن
4. نیاز افراطی برای کنترل
کمال گرا نباشید
افراد هنگامی مضطرب می‌شوند که بی دلیل توقعات بالایی دارند و همین طور هنگامی که زمان خیلی زیادی را صرف نگرانی در مورد عیوب کوچک و اشتباهات بزرگ می‌کنند. حفظ آرامش و لذت بردن از زندگی در زمانی که عوامل بسیار زیادی برای نگران شدن وجود دارد، دشوار است. با موارد زیر می‌توانید تعیین کنید چقدر کمال گرا هستید.
1. اجازه ندهید نظام خودارزشی شما توسط کمالات ایده آل تان تعیین شود و با قرار دادن قسمتی از عزت نفس خود بر کمالات تان پافشار کنید.
2. سبک های تفکر کمال گرا را مورد شناسایی قرار دهید و بر آن غلبه کنید.
3. اهمیت خطاهای کوچک را از بزرگ جلوه ندهید. تقریباً هر اشتباه کوچکی را که مرتکب می‌شوید در مدت زمان نسبتاً کوتاهی کاملاً فراموش خواهد شد.
4. بر روی موارد مثبت تمرکز داشته باشید. هنگامی که اضطراب بیهوده در خود ایجاد می‌کنید لازم است حواس خود را از آنها پرت کنید.
5. روی اهدافی کار کنید که واقع بینانه اند و اهداف باید بالا و مبارزه طلبانه باشد.
خویشتن پذیری
آلبرت آلیس در بسیاری از سخنرانی ها و نوشته هایش خاطرنشان کرده است که اشتباه بزرگی است اگر اساس احساس ارزش نهادن بر خود را بر نحوه رفتار دیگران با خود قرار دهیم. اگر مردم رفتار خوبی با ما نداشته باشند، افسرده و خشمگین می‌شویم. اگر مردم با ما خوب رفتار کنند، مضطرب می‌شویم. چرا؟ زیرا ما نگرانیم که حتی اگر مردم در حال حاضر با ما خوب باشند، ممکن است در آینده چنین نباشد. آلیس توضیح می‌دهد که تنها راه حل رهایی از این دام، خویشتن پذیری است.
توجه کردن به علائم فشار روانی
قسمت مهمی از کنترل کردن اضطرابتان با سلامت جسمی و روانی ارتباط دارد. سعی کنید خود را در حال احساس فشار روانی یا اضطراب غافلگیر کنید، به طوری که می‌توانید مهارت های رویارویی خود را به کار اندازید. یک شیوه مناسب نظارت برخود ارزیابی احساسات و تجارب‌تان می‌باشد.
چگونه با اضطراب زندگی کنیم؟
باید مسئولیت فعالانه ای برای رویارویی در هنگام اضطراب بپذیرید. مهارت های رویارویی احساسات کنترل درونی و خوداثربخشی را در فرد تقویت می‌کند. هنگامی که ارزیابی اولیه به شما می‌گوید که یک واقعه زندگی، ارزش نگران شدن را دارد، می‌خواهید بدانید که مهارت های رویارویی مناسبی در اختیار دارید و هنگامی که ارزیابی ثانویه ای به عمل آورده اید می‌پرسید چه کاری می‌توانم درباره آن انجام دهم؟ حال علاوه بر زندگی کردن راهبردهای کلی برای رویارویی با اضطراب وجود دارد؟
1. بر جسم تمرکز داشتن که شامل اسلوب های خودآرمیدگی، حساسیت زدایی منظم غرقه‌سازی، غرقه سازی تجسمی می‌باشد.
2. بر قوای ذهنی تمرکز داشتن که شامل بررسی تفکر، ادراکات و سخن گفتن با خود به هنگام رویدادها می‌باشد.
کنترل بدن خود
خودآرمیدگی: خودآردمیدگی یکی از مهارت های رویارویی است. به این علت که اضطراب باعث می‌شود احساس تنیدگی، عصبانیت و هیجان زدگی کنید. استدلال بر این است که اگر آرمیده باشید، آسان تر می‌توانید با اضطراب مدارا کنید. دو راه استفاده از خودآرمیدگی وجود دارد. توجه کردن به جسم بر تنفس، ضربان قلب و علائم دیگر تحریک بدنی از قبیل تنش عضلات و عرق کف دست نظارت داشته باشید. هنگامی که بدن علامت می‌دهد که مضطرب هستید وقت آن است که از مهارت خودآرمیدگی استفاده کنید. یعنی به جای اینکه دچار هراس شده و کنترل خود را از دست بدهید. به خود بگویید لازم است نفس عمیقی کشیده و آرام شوم.
حساسیت زدایی منظم
می توانید از خودآرمیدگی برای آماده کردن پیش از موقع خود برای موقعیت های مولد اضطراب استفاده کنید. مثلاً درنظر دارید از رئیس خود تقاضای مرخصی کنید. می‌توانید از مهارت های خودآرمیدگی برای غلبه بر اضطراب در روز ملاقات استفاده کنید و می‌توانید خود را برای واقعه مولد اضطراب با حساسیت زدایی منظم آماده کنید.
غرقه سازی و غرقه سازی تجسمی: راه دیگر زدودن حساسیت از خود درباره وقایعی که فرد را مضطرب می‌سازد، انداختن فرد داخل آنهاست تا این که دیگر شما را آشفته نسازد. این تکنیک غرقه سازی نامیده می‌شود. فرد از طریق تجربه مستقیم درخواهد یافت که دلایل او برای اضطراب اغراق آمیز بوده است. هرچند که هنگامی که از غرقه سازی استفاده می‌کند.
استفاده از قوای ذهنی: انسان مغزی پرتوان دارد و از قوای فکری خود به کمک سه راه مهارت رویارویی با اضطراب را افزایش می‌دهد:
1. آزمودن تفکر خود
2. آزمودن ادراکات خود
3. آزمودن صحبت کردن با خود.
آزمودن تفکر خود: بعضی از عواملی که سبب تفکر غلط و غیرضروری می‌شوند عبارتند از: تفکر ناهشیار، تعمیم بیش از حد، عدم درنظر گرفتن تناسب، ادراک انتخابی و تفکر انعطاف پذیر. انسان ها معمولاً به تفکر غلط تمایل دارند. بنابراین لازم است وقتی ناراضی و ناراحت هستید، تمرین آزمودن تفکر خود را انجام دهید. مثلاً ثبت وقایع روزانه که آنچه اتفاق می‌افتد، آنچه را که فکر می‌کردید (ارزیابی اولیه) و احساسات ناشی از آن را یادداشت کنید.
آزمودن ادراکات خود: هنگامی که مضطرب هستید خود را سرزنش نکنید. بلکه بگوئید اضطراب هم بخشی از زندگی است و با استفاده از قدرت تفکر خود به اضطراب به گونه ای نگاه کنید که توان روانی شما را بالا ببرد و خلق‌تان را پایین بیاورد مثلاً در حال آماده شدن برای سخن گفتن در کلاس هستید. می‌توانید درک هیجاناتی را برگزینید که دارید به عنوان هراس و یا به عنوان انگیزه ای برای خوب ارائه دادن کنفرانس تجربه کنید. اگر مجبورید با فردی برخورد داشته باشید که خیلی برای شما تهدیدآور است می‌توانید خود را متشنج درک کنید. ... پس زمانی که هیجاناتی را که تجربه می‌کنید می‌توانید مثبت یا منفی قلمداد کنید. پس هنگامی که آنها را مثبت قلمداد می‌کنید به شما کمک می‌کند که حداکثر تلاشتان را در موقعیتی که باعث اضطراب می‌شود به عمل آورید.
صحبت کردن با خود هنگام رویدادها:
یک راهبرد رویارویی خوب برای عبور کردن از موقعیت‌های مولد اضطراب استفاده از تکنیک‌های صحبت کردن با خود به طریقی انطبا‌ق‌پذیر است. فرد می‌تواند از قدرت تفکر برای عبور دادن خود از ابتدای یک رویداد تا پایان آن استفاده کند. مثلاً قبل از شروع یک مصاحبه شغلی می‌تواند به خود بگوید هدف من داشتن گفتگویی جالب با مصاحبه کننده است و در طول مصاحبه به خود یادآور شوید که اصلاً به ترسیدن فکر نکن. فقط بر این مطلب تمرکز کن که اظهارات واضحی داشته باشی و پس از مصاحبه با گفتن این مطالب به خود به موفقیت خود اعتبار دهید کارم آن قدرها هم بد نبود.
رعایت رژیم غذایی مناسب و ورزش کردن
اگر از اضطراب شدید در عذابید بهتر است یک معاینه پزشکی به عمل آورید و مشاوره ای حرفه ای در مورد رژیم خود داشته باشید. بعضی از چیزهای مشخصی که باید مورد توجه قرار گیرد، کافئین و نیکوتین می‌باشد. این دو ماده داروهای محرکی هستند که احتمالاً احساسات اضطراب را افزایش می‌دهند. علاوه بر قهوه و چای بعضی از نوشابه‌ها هم حاوی کافئین می‌باشد و رعایت اعتدال در مصرف مواد قندی هم از اهمیت برخوردار است. بعد از یافتن یک رژیم غذایی مناسب هیچ چیز بهتر از برخورداری از یک تمرین بدنی عادی و مناسب نمی‌باشد. ورزش مهارت خوبی است، زیرا که علاوه بر سهم داشتن در سلامت جسم و سلامت روانی هم نقش ایفا می‌کند.
خوددرمانی
اگر اضطراب مشکلی است که در قسمت اعظم کارکرد زندگی‌تان دخالت می‌کند، می‌توانید از پزشکی با صلاحیت دارو دریافت کنید. هرچند که لازم است تا درباره خوددرمانی با داروها و الکل جداً فکر کنید. نوشیدن سریع الکل یا مصرف مقداری دارو کمک خواهد کرد که در طول یک واقعه زندگی تنش‌زا کرخت شوید. اغلب خوددرمانی قوای ذهنی را کاهش بخشیده و کارکرد را تحلیل می‌برد. خوددرمانی وسوسه انگیز است، زیرا که از یادگیری تمرین و کارکردن روی مهارت‌های رویارویی می‌باشد، خیلی آسان‌تر است، اما دوام آوردن و مسلط شدن بر این مهارت‌های رویارویی در درازمدت عزت نفس را بیش از مصرف هر دارویی که از الکل و مواد مخدر بدست می‌آید، افزایش خواهد داد.
اضطراب امتحان
بررسی کنید که با جمله‌های زیر موافق یا مخالفید. کاملاً موافق موافق مخالف کاملاً مخالف
1. قبل از هر امتحانی احساس پریشانی و ناراحتی می‌کنم.
2. قبل از امتحان احساس وحشت دارم.
3. قبل از امتحان نگران شکست هستم.
4. در طول یک امتحان مهم سردرد می‌گیرم.
5. وقتی امتحان شروع می‌شود ضربان قلبم سریع‌تر می‌زند.
این جمله‌ها از مقیاس اضطراب امتحان گرفته شده‌اند. این پرسشنامه چهار نوع عکس‌العمل اضطرابی را نسبت به امتحانات می‌سنجد: تنش، نگرانی، تفکر نامربوط نسبت به آزمون و علائم جسمانی هنگامی که این‌ عکس‌العمل‌ها شدید باشد. عملکرد فرد در برابر آزمون می‌تواند آسیب جدی ببیند. افراد به این علت که به اضطراب امتحان دچار می‌شوند که آنقدر مشغول اجتناب از شکست می‌شوند که دیگر نمی‌توانند روی مشکلاتی تمرکز یابند که مجبور به حل آن هستند، اضطراب امتحان با رویارویی هیجانی و رویارویی اجتنابی همبستگی دارد.
افرادی که به اضطراب امتحان دچارند، جمله‌هایی منفی نیز به خود می‌گویند، مانند مهارت‌هایم زیاد خوب نیستند.
فکر نمی‌کنم بتوانم آن را انجام دهم.
چنین افرادی با جهت‌یابی تسلط‌مدارانه و با اتخاذ شیوه حل مساله به مشکلات نزدیک نمی‌شوند. آنان در هنگام بروز مشکلات با خود صحبت نمی‌کند.
به کسانی که از اضطراب در طول امتحان رنج می‌برند، این است که یاد بگیرند چگونه خود را از فکر کردن درباره انواع افکار زیر که می‌تواند در تفکر خلاق‌شان دخالت کند، باز دارند.
امتحان را دارم بد می‌دهم.
معلم چه فکری درباره من خواهد کرد.
احساس گیجی می‌کنم.
وقت کم می‌آورم.
اضطراب اجتماعی و اضطراب در جمع
دو نوع اضطراب مربوط به موقعیت‌های بین فردی می‌باشد. اضطراب اجتماعی، اضطرابی‌ است که در تعامل‌های اجتماعی تجربه می‌کنید. اضطراب در جمع هنگامی اتفاق می‌افتد که شما در حضور گروهی مضطرب می‌شوید. اضطراب اجتماعی بوسیله اقلام زیر در مقیاس اضطراب در تعامل‌های اجتماعی سنجیده می‌شود.
1. اغلب حتی در محافل خودمانی هم احساس ناآرامی می‌کنم.
2. کاملاً آدم کمرویی هستم.
3. هنگامی که با فردی از جنس مخالف صحبت می‌کنم، راحت نیستم.
4. ای کاش در موقعیت‌های اجتماعی اعتماد به نفس بیشتری داشتم.
5. اغلب مهمانی‌ها مرا مضطرب و ناراحت می‌سازد.
اضطراب در جمع در مقیاس اضطراب در تعامل‌های اجتماعی توسط سوال‌های ذیل تعریف می‌شود:
1. معمولاً هنگامی که جلوی گروهی سخن می‌گویم، ناآرام می‌شوم.
2. از سخن گفنن در جمع لذت نمی‌برم.
3. معمولاً هنگامی که باید جلوی جمع ظاهر شوم، دچار ترس از صحنه می‌شوم.
4. هنگامی که باید در محل کار یا مدرسه نمایشی بدهم ناآرام می‌شوم.
مهارت‌هایی که در این تحقیق برای رویارویی با اضطراب شرح داده شد، برای غلبه بر اضطراب اجتماعی و اضطراب در جمع مفید است. اضطراب اجتماعی رویداد خاصی را ارائه می‌دهد، زیرا که افراد نیاز ذاتی به دلبستگی‌های بین فردی دارند. ما به دلیل نیازمان به پذیرش دیگران وقتی می‌ترسیم از این که ممکن است این پذیرش در آینده صورت نپذیرد، نسبت به احساس اضطراب اجتماعی آسیب‌پذیر می‌شویم. احساس تایید از جانب دیگران آنقدر در زندگی‌مان اهمیت دارد که کاملاً به حس عزت نفس ما‌ آمیخته شده است. هنگامی عزت نفس بالا می‌رود که دیگران فرد را بپذیرند و هنگامی پایین می‌آید که دیگران فرد را طرد کنند. بنابراین اولین رویداد در غلبه بر اضطراب اجتماعی، توسعه مهارت های اجتماعی است که تعامل‌های اجتماعی رضایت‌های را به حداکثر خواهد رسانید. همچنین درک این مطلب حائز اهمیت است که تعامل‌های اجتماعی شما هنگامی آسان‌تر خواهد شد که احساس کنید از حس عزت نفس قوی برخوردارید. آن نوع نگرش رویارویی با اضطراب به این دلیل طرح شده که فرد را تشویق کند تا با اتخاذ شیوه‌ای تسلط مدارانه در برابر زندگی، حس اثربخشی خود را افزایش دهد. هنگامی که با رویداد اضطراب اجتماعی مواجه هستید، افکار زیر در کمک به فرد برای حفظ عزت نفس در زمانی که احساس وابستگی به پذیرش یا تایید دیگران دارید، مفید است.
1. یک تجربه انسانی طبیعی است که میل تایید از جانب دیگران را داشته باشیم.
2. تجربه اضطراب اجتماعی نشان می‌دهد که نسبت به هم صحبت‌های خود حساسیم.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مهارت‌های رویارویی با اضطراب

دانلود مقاله بررسی رابطه بین سبکهای دلبستگی و اضطراب

اختصاصی از اس فایل دانلود مقاله بررسی رابطه بین سبکهای دلبستگی و اضطراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

بررسی رابطه بین سبکهای دلبستگی و اضطراب
در بین دانش آموزان سال سوم دبیرستان

 

چکیده:
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین سبکهای دلبستگی و اضطراب در بین دانش آموزان سال سوم دبیرستا شهرستان ابهر است که فرضیه عنوان شده این است که بین اضطراب و سبکهای دلبستگی رابطه وجود دارد که جامعه مورد مطالعه دانش آموزان مقطع سوم دبیرستان شهر ابهر است که 80 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده و آزمون اضطراب کتل و سبکهای دلبستگی بر روی آن اجرا گردیده که جهت آزمون فرضیه از روش آماری ضریب هم بستگی پیرسون استفاده گردیده و چون t حامل 273/1 از اعتبار جهت پایایی ضریب هم بستگی از t جدول 676/2 در سطح معنی داری 5% کوچکتر است پس می توان گفت که فرضیه تحقیق مورد تأیید قرار نگرفته و بین اضطراب و سبکهای دلبستگی رابطه وجود ندارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول
کلیات تحقیق

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه:
تعامل اجتماعی با والدین در طول مراحل رشد نفس یا خود اهمیت بسزایی دارد.آنچه اهمیت زیادی دارد رابطه والد – فرزند است که می تواند نگرانیها را کاهش یا افزایش دهد اگر مادر یا مراقب اصلی، محبت و امنیت کافی تأمین کند، نفس به تدریج و به طور منظم رشد خواهد کرد و کودک به رشد روان شناختی مثبت کافی دست خواهد یافت انگیزهای کودکی آزاد خواهند بود تا به تلاشهای خودمختاری بزرگسالی تبدیل شوند و الگوی آمادگیهای شخصی شکل خواهد گرفت و نتیجه آن بزرگسال پخته و سالم خواهد بود.در صورتی که نیازهای کودکی ناکام شده باشند ، نفس به قدر کافی پخته نخواهد شد و کودک ناامن، متوقع ، حسود و خودخواه خواهد شد و از رشد روان شناختی او جلوگیری می شود که تمام این مراحل می تواند باعث اضطراب شود.سبکهای دلبستگی نشانگر شخصیت است و این سبکها نه تنها منشاء اثرات مهمی بر روی روان شناسی شخصیت و روان شناسی تحولی بوده بلکه تأثیر غیرقابل اغماضی بر آسیب شناسی روانی و ابعاد مختلف روان درمانگری مانند خانواده درمانی و زناشویی و روان درمانگری نوجوان داشته است.امروز این نظریه الهام بخش هزاران پژوهش درباره نقش نوع دلبستگی به تحول شخصیت، رشد اجتماعی، انواع اختلالهای روانی مانند اضطراب ، اضطراب جدایی، مدرسه هراسی، اختلالهای تغذیه ای .... بوده است.
مسألة اصلی در این پژوهش بررسی رابطه هویت خود، سبکهای دلبستگی و ویژگی های شخصیتی است و برای دست یابی به این هدف سؤال هایی مطرح شده است سبک های دلبستگی نقش مهمی در کنترل روابط نزدیک عاطفی و بخصوص روابط زوجین ایفا می کنند و هم چنین پیشنهاد شده است که برای فهم بهتر کیفیت رابطه زوجین بررسی سبک های دلبستگی در همسران مهم تر است و همین موضوع در بین نوجوانان و سبک های دلبستگی که بین نوجوانان و خانواده ها ایجاد می شود و گاهی اوقات ممکن است که وابستگی به این سبک ها باعث مشکلات روحی و روانی در فرد شود.

 

 

 

 

 

بیان مسأله:
ما انسانها در کودکی از بابت تأمین نیازهای اولیه و داشتن امنیت روانی و مادی کافی وابستگی زیادی به نزدیکان خود داریم.اگر با وجود این نزدیکان ما مانند پدر و مادرمان (بجای محیط امن و راحت) باعث ایجاد محیط پر از فشار و تنش و نگرانی و ترسهای خفقان آور شوند ( بدلیل عدم شکل گیری واکنشهای دفاعی در کودکان) این امر باعث شکل گیری خشم و عصبانیت زیاد در ما می شود، همچنین تعرضات جنسی که از سوی نزدیکان به کودک می شود نقش بسیار مهمی در شکل گیری چنین تعارضی در وی می شود.گر چه فردی که دارای سبک دلبستگی اجتنابی است در صورت از بین رفتن رابطه، احساس «بد بودن» نمی کند اما کسانی که این سبک دلبستگی را دارند، بهای سنگینی پرداخت می کنند، چرا که از روابط شان هرگز لذت نمی برند، سبکهای دوست داشتن و دلبستگی که افراد در روابط خود به کار می گیرند بستگی به زمینه های فرهنگی و الویت های فردی و تفاوت های جنسیتی آنها دارند.( محمدی، 1383)

 


سئوال مسأله:
آیا بین سبکهای دلبستگی و اضطراب رابطه معنی داری وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت تحقیق:
مسألة اساسی در این پژوهش بررسی رابطه سبک های دلبستگی و ویژگی های شخصیتی به خصوص اضطراب است.برای دست یابی به این هدف سئوالهای مطرح شده و متغیرهای ذکر شده و تعاریف میان متغیرها ارائه شده است ابتدا مفهوم کلی هویت و پایه های نظریه آن با توجه به دیدگاههای اریکسون و مارسیا مطرح و حالات را پایگاههای هویتی چهارگانه مارسیا که عبارتند از اضطراب آشفته و اضطراب زودرس، اضطراب تعلیق و حالت اضطراب پیشرفت و هم چنین عوامل تأثیر گذار بر اضطراب مورد بررسی قرار گرفته است پس مفهوم دلبستگی و پایه های نظری آن و سبک های دلبستگی در چرخه زندگی و کنش آنها با توجه به نظریه روان تحلیل گری فروید و دیدگاههای وینی کات مورد بررسی قرار گرفته است و هم چنین در مورد تفاوتهای فردی در دلبستگی و تأثیر وضعیت اقتصادی خانواده، است که اهمیت این موضوع در رابطه بین سبکهای دلبستگی و اضطراب در محیط خانواده و نهادهای خانواده و نهادهای آموزشی مورد توجه قرار گرفته است.
اهداف تحقیق:
هدف تحقیق در تحقیق حاضر بررسی رابطه بین سبکهای دلبستگی و اضطراب در بین نوجوانان مقطع سوم دبیرستان شهر ابهر است و اینکه آیا بین سبکهای دلبستگی و اضطراب رابطه وجود دارد آیا پیوند عاطفی عمیقی که افراد دیگر در زندگی برقرار می کنند می تواند در کاهش یا افزایش اضطراب تأثیر داشته باشد، آیا احساس شعف و نشاط می توان دلبستگی را بیشتر کند یا نه؟

 

 

 

 

 

 

 


فرضیه تحقیق:
بین سبکهای دلبستگی و اضطراب رابطه وجود دارد.
متغیرهای تحقیق:
سبکهای دلبستگی = متغیر وابسته
اضطراب : متغیر مستقل
تعاریف نظری و عملیاتی واژها و مفاهیم
سبکهای دلبستگی : عبارت است از پیوند عاطفی عمیقی که با افراد خاص در زندگی خود برقرار می کنیم طوری که باعث می شود وقتی با آنها تعامل می کنیم ، احساس نشاط و شعف کرده و به هنگام استرس از اینکه آنها را در کنار خود داریم.احساس آرامش کنیم و در آخر عبارتند از نمره ای که آزمودنی از آزمون سبکهای دلبستگی بدست آورده اند.
اضطراب: عبارتند از ناکامی و احساس نارضایتی در بین افراد و ایجاد ترس و دلهره و تشویش و لرزش در بین اعضای بدن و احساس ناکامی در رسیدن به هدفی در زندگی و بالاخره عبارتند از نمره ای است که آزمودنی از آزمون اضطراب کتل بدست آورده است.

 

 

 

 

 

فصل دوم
پیشینه و ادبیات تحقیق

 

 

 

 

 

فهرست:
تأثیر پذیری روان بر شیوة دلبستگی
نقش سبک های دلبستگی در روابط عاطفی
شیوه های دلبستگی
رابطة احساس اضطراب در سبک دلبستگی اضطرابی
نگرش های مضطربانه دلبستگی توأم با اضطراب
"اضطراب دلبستگی" چیست؟
کردار شناختی دلبستگی
نظریات فروید در مورد دلبستگی
مراحل دلبستگی
مراحب دلبستگی
آشنایی با اضطراب
علائم اضطراب

 

 

 


در دوران بلوغ ، نوجوان بیش از هر دوره دیگر از زندگی اش دستخوش هجوم احساسات است و دگرگونیها ، التهابها، اضطرابها و جلوه های غیرمعمول و ظاهراً غیرعادی در او ظاهر می شود.اما هیچ جلوه ای از جلوه های نوجوانی بی معنی، بی هدف و بیهوده نیست و اگر بزرگسالان را دچار خشم و ناراحتی می کند.دلیلش عدم آشنایی آنان با فلسفه وجود این گونه رفتارهای نوجوان است؛ در حالی که بسیاری از این رفتارها نیازمند عکس العمل پسندیده و مناسب از سوی والدین و مربیان می باشد.اگر علل وجودی جلوه های بلوغ را به درستی بشناسیم و آنها را به نوجوان بشناسانیم، هیچگاه در برقراری ارتباط، رهبری و ارشاد او دچار مشکل نخواهیم شد.
الف: اضطراب
1- تعریف اضطراب
اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسی است که خبر از خطری ناگهانی و قریب الوقوع می دهد و شخص را برای مقابله با تهدید آماده می سازد (کاپلان و سادوک به نقل از پورافکاری 1381) و نیز عبارت از یک ناراحتی دردناک ذهنی درباره پیش بینی یک تهدید و ناخوشایندی در آینده است.(نوابی نژاد 1381).
همچنین به عنوان یکی از حالتهای هیجانی یا عاطفی شناخته شده است (راجرز به نقل از سرمد 1382) که پاسخی عاطفی و فیزیولوژیکی به احساس خطر همه جانبه درونی می باشد.(احمدی 1379)
چاپ سوم فرهنگ و بستر اضطراب را چنین تعریف می کند: حالت مضطرب بودن یا احساس ترکیبی نیرومند یا مستولی از عدم یقین، بیتابی، بیم و ترس ریشه دارد و عمیق درباره یک اتفاق احتمالی و بالاخره از نظر روانپزشکی اضطراب عبارت است از : ناآرامی، هراس و ترس ناخوشایند و منتشر با احساس خطر قریب الوقوع که منبع آن قابل شناختن نیست ( راو به نقل از وهاب زاده 1380) و در آن عامل مبهمی از ترس ناشی از پیش بینی حوادث نامطبوع در آینده وجود دارد.این حالت در فرد حتی قبل از آنکه محرک واقعی ترس زا حضور داشته باشد اتفاق می افتد.(نوایی نژاد 1381)
اضطراب همان آگاهی نسبت به کشمکشهای حل و فصل نشده میان عوامل ساختاری شخصیت است.برای نمونه، کشمکش میان تمایلات ناخودآگاه و هنجارهای سرکوبگر ، تضاد میان تمایلات متفاوتی که هر یک سعی دارد بر شخصیت فرد مسلط شود، میان عوالم خیالی و تجربه جهان واقعی ، میان روندهای معطوف به بزرگی و کمال و تجربه حقارت و کوچکی و نقص خویش، میان آرزوی پذیرفته شدن از جانب دیگران جامعه، یا جهان هستی و احساس طرد شدن از جانب دیگران، میان اراده معطوف به بودن و سنگینی بار وجود که برای فرد غیرقابل تحمل می نماید و آرزوی آشکار یا پنهان نبودن را بر می انگیزد.تمام این کشمکش ها، اعم از ناخودآگاه و نیز نیمه خودآگاه، تصدیق شده یا نشده، در لحظات ناگهانی یا مداوم اضطراب بروز می کند.( تیلیش به نقل از فرهاد پور 1380)
2- علل بروز و ریشه های اضطراب
در مورد علل ایجاد اضطراب نمی توان با قاطعیت سخن گفت، شواهدی وجود دارد که استعداد به اضطراب در دوران رشد قبل از تولد پیدا می شود.اوتورانک ضربه تولد را علت اولیه اضطراب تلقی می کرد.نظریه روانکاوی بر مسئله جدا شدن از مادر به عنوان منبع اضطراب تاکید می کند.ضربه هیجانی حاصل از جداییها نیز منبع اصلی اضطراب تلقی شده است.پاسخ اضطراب را برخی از محققان به عنوان پاسخی یاد گرفته تلقی می کنند.(راو به نقل از وهاب زاده 1380).
اما آنچه که مسلم به نظر می رسد سن، جنس، موقعیت اجتماعی، اقتصادی، شرایط خاص زمانی و مکانی، فرهنگ عمومی و خرده فرهنگ و ده ها عامل دیگر در این پدیده دخالت دارد.از سوی دیگر، هر چند در تمدن امروزی تشویش به افزایش ورم مفاصل و بیماریهای مشابه و کاهش خلاقیت منجر می شود، در حالی که تعارض خفیف به پیشرفت فکر بشر کمک می کند، (راجرز به نقل از سرمد 1384) اما واقعیت این است که اولاً عوامل مؤثر در پیدایش حالات عاطفی و طرز ابراز عواطف به رشد روانی و فعالیتهای عضلانی یا حسی – حرکتی افراد با یکدیگر تفاوت فاحش دارد، علل ابتلای آنها به اضطراب نیز نمی تواند یکسان باشد.ثانیاً یک حالت عاطفی نظیر اضطراب نمی تواند رد نزد همه یکنواخت عمل کند بلکه با توجه به پیشینه، تربیت، خصوصیات خلقی و تجربیات فردی و همچنین شرایط و موقعیتهای خاص مربوط به اولین تجربه ها.. شیوه انطباق یافتن عاطفه تغییر می کند.(احدی و محسنی 1380)
به این دلیل شایسته است بر خلاف برخی از حالات عاطفی که فقط یک علت یا لااقل یک علت مسلط دارند، در مورد اضطراب به دنبال علت بگردیم.
3- آثار و علایم اضطراب
اضطراب هم جسم و هم ذهن انسان را تحت تأثیر قرار می دهد.در واقع ، اعم از اینکه اضطراب به کودک با بزرگسال ، مرد یا زن، انسان شاغل یا بیکار، و مانند آن مربوط باشد، آثار و علایم آن تقریباً در نزد همه یکسان است با این تفاوت که هر کس با توجه به ویژگی های شخصیت خود در ابراز این علایم با دیگری تفاوت دارد.بعضی از افراد فقط عکس العملهای رفتاری نشان می دهند.مثل مواظبت بیش از حد، تحریک پذیری، بیقراری، وابستگی مفرط، اشتغال خاطر یا محدود شدن فعالیت و تمرکز حواس و بعضیها بیشتر واکنشهای احشایی در یک یا چند دستگاه بدنی دارد.(راو به نقل از وهاب زاده، 1380)
یک کودک کم تجربه خیلی ساده تر از یک بزرگسال با تجربه اضطراب خود را آشکار می سازد علاوه بر تجربه عوالم متعددی در کتمان یا اظهار اضطراب دخالت دارد.برای روان شدن مطلب، آثار و علایم اضطراب را از سه زاویه بررسی می کنیم.گفته اند اضطراب کودک به شکلهای مختلف ظاهر می شود: خوابیدن بدون احساس خستگی، گوشه گیری و پناه بردن به خیالبافی، دست زدن به اعمال کودکانه پایین تر از سن خود، تشویش و ناتوانی در تصمیم گیری، رنجاندن بی دلیل دیگران و احساس عدم شایستگی.(راجرز به نقل از سرمد، 1384)
بدون شک این آثار و علایم در نزد همه کودکان یکسان دیده نمی شود حتی در ادوار مختلف کودکی در نزد همه کودکان یکسان نیست و در یک کودک واحد هم تفاوت دارد، پسر و دختر به یک اندازه هر کدام از این واکنشها را نشان نمی دهند و خلاصه تفاوتهای فردی کودکان مانع از آن است که بتوان چنین علایمی را کلی تلقی کرد.به علاوه در مورد نوجوانان و تجلی اضطراب در نزد آنها فراوان سخن گفته و نوشته اند.(راجرز به نقل از سرمد 1380)
اما آنچه مهم است اینکه این دوره علایم و خصوصیات خاص خود را دارا می باشد که آن را از دیگر سطوح زندگی کاملاً متمایز می کند.
3-1- علایم جسمانی
اضطراب اغلب با یک یا چند مورد از احساسهای جسمی همراه می گردد.مثل احساس خالی شدن سردل، تنگی قفسه سینه، تپش قلب، تعریق، سردرد، میل جبری ناگهانی برای دفع ادرار، بیقراری و میل برای حرکت، لرزش (کاپلان و سادوک به نقل از پورافکاری 1381). درد عضلانی ، کشش در عضلات، خشکی دهان، سرگیجه، ناراحتی معده، لرزش دست و بدن و دل درد از جمله علایم جسمی شایع در اضطراب می باشند.
همچنین اضطراب باعث به وجود آمدن تغییرات فیزیولوژیک در بدن می گردد که ضمن آن بدن خود را گوش به زنگ و آماده برای فعالیت شدید جسمانی می نماید.در طول اضطراب بعضی از فرآیندهای بدنی تحریک و بعضی دیگر مهار می شوند.
دستگاه قلب و عروق تحریک می شود، قلب تندتر می زند، فشارخون ثابت می ماند و یا برای راندن خون بیشتری به عضلات افزایش می یابد.کبد قند ترشح می کند و غدد فوق کلیوی اپی نفرین تولید می کنند.دستگاه معدی روده ای مهار می شود و ترشحات و فعالیت دودی آن کاهش پیدا می کند.این تطابقهای بدنی موجود زنده را آماده فعالیت می سازد.خونی که موقتاً از دستگاههای دیگر بیرون رانده شده در اختیار دستگاه عضلانی قرار می گیرد.تظاهر بدنی یا حرمتی – احشایی اضطراب نتیجه پاسخهای فیزیولوژی دستگاههای مختلف بدن به افزایش اپی نفرین است.پاسخ پوستی شامل رنگ پریدگی، تعریق، راست شدن موها و لرزیدن عضلات سطحی می باشد.پاسخ قلبی عروقی معمولاً شامل تاکیکاردی و تپش قلب ، افزایش فشار خود سیستولیک و انقباضهای قلبی زودرس است.گاهی عکس العمل سیستم قلبی عروقی از نوع کاستی فعالیت است که منجر به ضعف و سستی می شود.در پاسخ گوارشی، خشکی دهان به علت مهار غدد بزاقی وجود دارد، علاوه بر این احساس مزة بد در دهان، بی اشتهایی ، تهوع، استفراغ، زور و پیچ، اتساع معده و احساس چیزی متحرک در معده، اسهال یا یبوست ممکن است عارض گردد.پاسخ تنفسی ممکن است شامل تنفس تند و سریع، آه کشیدن یا تهویه سریع باشد.پاسخ ادراری تناسلی شامل فوریت برای ادرار کردن، تکرار ادرار، ناتوانی جنسی و درد لگنی می باشد و واکنش عضلانی استخوانی ممکن است به صورت رعشه عضلانی ، گشادی سوراخهای بینی ، سر درد تنشی کششی، انقباض و کشیدگی پشت گردن، لرزش صدا، شکایت از ورم مفاصل یا آرتریت یا درد مفاصل و یا انواع علایم دیگر در عضلات و مفاصل نمایان گردد.واکنش مردمک چشم گشادی آن است( راو به نقل از وهاب زاده 1380).
3-2- علایم روانی
علایم ادراکی اضطراب شامل نگرانی، ترس ، حواس پرتی، بیخوابی، بی حوصلگی، و تحریک پذیری می باشد( احمدی 1380) و تظاهرات روانی اضطراب عبارتند از: احساس تشویش و درک این ناراحتی توسط قشر مخ، بنابراین شامل شناخت پاسخهای فیزیولوژیک و نیز با خبر شدن از تشویق است.(راو به نقل از وهاب زاده 1380)
اضطراب همچنین دگرگونی ادراک را در ارتباط با زمان و مکان و افراد و معانی حوادث تسهیل می کند.این دگرگونیها با پایین آوردن سطح تمرکز، کاهش فراخوانی خاطرات و ایجاد اختلال در توانایی ربط دادن یک عبارت با عبارتی دیگر همراه است.(کاپلان و سادوک به نقل از پورافکاری 1381)
اضطراب بی شک در موارد شدید به تجلی احساس گناه نیز می انجامد.یک وجه دیگر از تفکر هیجانی ، از جمله تفکر مضطربانه، انتخابی بودن آن است.بیمار مضطرب مستعد انتخاب بعضی از اقلام در محیط خود و چشم پوشی از اقلام دیگر بوده و به این ترتیب سعی می کند ثابت کند که در ترسناک تلقی نمودن یک موقعیت و ابراز واکنش متناسب با آن حق دارد و یا برعکس، اضطراب او نابجا و غیر ضروری است، اگر او اشتباهاً ترس خود را توجیه نماید، اضطرابهای او به وسیله واکنش انتخابی شدت خواهد یافت و به این ترتیب حلقه ای معیوب از اضطراب، دگرگونی ادراک و افزایش اضطراب به وچود خواهد آمد.(کاپلان و سادوک به نقل از پورافکاری 1381)
بهنجاری از اضطراب ، مانند دیگر تنشهای عاطفی می تواند خود یک انگیزه برای رفتار باشد.مثلاً دانش آموزی که درسی را خوب یاد نگرفته است ممکن است با اضطراب واکنش نشان دهد و همین اضطراب مانع از داوطلب شدن او برای پاسخگویی به درس در کلاس باشد، در عین حال این اضطراب می تواند او را برانگیزد تا درس را به خوبی یاد بگیرد تا بر آن حالت خویش غلبه کند.(نوابی نژاد 1381).
4-2- اضطراب بیمارگونه
مثل درد جسمانی ، اضطراب می تواند جنبه مرضی داشته باشد به این ترتیب : وقتی که بدن علت معلوم و یا به سبب یک اتفاق جزئی و کوچک عارض گردد و بدون جهت پایا و شدید باشد ( راو به نقل از وهاب زاده 1380) چنانچه اضطراب شدید باشد و تا مدتها ادامه پیدا کند، به طور معمول حالت خاص عصبی ایجاد می کند و در فعالیت طبیعی و روزمره زندگی اختلال می کند. زیرا افراد مضطرب خطاهای بیشتری مرتکب می شوند.اضطراب ناهنجار به درجات مختلف و فراوانیهای متفاوت متجلی می گردد اما در نهایت شامل احساسات و رفتاری است که از کارآیی عمل شخص، جلوگیری به عمل می آورد. در اضطراب شدید و مزمن، شخص در یک حالت فشار و تنیدگی ناشی از تعارضات درونی قرار می گیرد که با وجود به کار گرفتن انواع مکانیزمهای دفاعی نیز قادر به تخفیف آن نخواهد بود.چنین فردی معمولاً از سردرد، پشت درد و دل به هم خوردگی شکایت دارد و همه اوقات احساس خستگی می کند و احساس شدیدی از ناکامی دارد، بدون آنکه بداند از چه می ترسد.این حالت ترس می تواند از چند دقیقه تا چندین روز و ماه دوام یابد.(نوابی نژاد1381)
4- انواع اضطراب
اگر چه در تعریف اضطراب مشکلاتی وجود دارد که به سادگی نمی توان آن را حل کرد، اما در تقسیم بندی اضطراب تقریباً توافق همگانی وجود دارد.در واقع روان شناسان و دیگر متخصصان علوم رفتاری اضطراب و سایر حالات عاطفی را به دو نوع خفیف و شدید یا طبیعی و بیمار گونه تقسیم می کنند.
4-1- اضطراب طبیعی
متخصان عقیده دارند که حالت خفیف هر یک از هیجانهای انسان نه فقط الزاماً بد و مخرب نیست، بلکه می تواند سودمند باشد.برای مثال گفته اند: هیجانها در زندگی آدمی دارای اهمیت فراوانی می باشد.به این جهت وظیفة اصلی پرورشکاران، آموختن واکنشهای هیجانی به یاد گیرندگان است.(پارسا 1380)
با توجه به نکته اخیر، باید گفت که : به ندرت می توان باور کرد کسی هیچوقت دچار اضطراب نشود ، زیرا زندگانی در هر مرحله و دوره و مکان و زمانی سرشار از انواع فراز و نشیب و مملو از تجربیات تلخ و شیرین و انتظارات مطلوب و دلواپسی های متعدد است که هر کدام به دلیل یا به طریقی می تواند اضطراب آور باشد.به این دلیل، هر کس در هر زمان ممکن است تا حدودی دستخوش اضطراب شود و رفتارهایی گاه نامعقول از او سر بزند، اما همیشه به این رفتار نابهنجار نمی گویند و چنین کسی را ناسازگار نمی خوانند.در واقع این مسئله که آیا اضطراب بهنجار است یا نابهنجار، بستگی به علت ، شدت و مدت آن دارد.(راو به نقل از وهاب زاده 1380)
اضطراب طبیعی و بهنجار شامل آن لحظات اضطراب آوری است که برای مثال شخص قبل از ورود به جلسه امتحان تجربه می کند یک احساس درماندگی که هیچکس قادر نیست برای مشکل پیچیده و مبهم خویش راه حلی بیابد.
5- نقش اضطراب
اضطراب در پویایی تمام اعمال انطباق بشری مقام اصلی را اشغال می کند به طوری که:
1- اضطراب پاسخ طبیعی است در مقابل تهدید.
2- اضطراب نیروی محرکه بسیاری از اعمال تطابقی ماست.به عنوان مثال اضطراب ناشی از نگرانی از امنیت مالی ممکن است:
الف) فردی را وادار به جمع کردن ثروت فراوان نماید؛
ب) فردی دیگر را وادار به طرح واقع بینانه در سرمایه گذاری، بیمه و برنامه دوره بازنشستگی نماید؛
ج) از طرفی در فردی ثالث موجب وابستگی کامل گردد.
3- الگوی پیدایش اضطراب همیشه موجود و امری فطری است.شاهد این مدعا مشاهدات روانپزشکان اطفال پرداخته اند که بطور طبیعی با وابستگی اتکایی به مادر همراه است.
- مکانیسمهایی که شخص به وسیله آنها از عهده اضطراب برآمده و در برابر آن از خود دفاع می کند پایه و اساس پسیکو دینامیک و پسیکو پاتولوژی را تشکیل می دهد.
- استفاده مستمر از مکانیسمهای دفاعی خاص، منتهی به ایجاد خصوصیات شخصیتی یا صفات منشی می شود.(راو به نقل از وهاب زاده، 1380)
6- ترس و اضطراب
اضطراب یک علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریب الوقوع می دهد و شخص را برای مقابله با تهدید آماده می سازد.ترس، علامت هشدار دهنده مشابه، از اضطراب با خصوصیات زیر تفکیک می شود: ترس واکنش به تهدیدی معلوم، خارجی، قطعی، و از نظر منشی بدون تعارض است.اضطراب واکنش در مقابل خطری نامعلوم، درونی، مبهم و از نظر منشأ همراه با تعارض است.تفکیک بین ترس و اضطراب به طور اتفاقی صورت گرفت.مترجمین اولیة آثار فروید1 کلمة آنگست2 آلمانی را که به معنی ترس است، به عنوان اضطراب ترجمه کردند.فروید خود معمولاً این تفکیک را که اضطراب با موضوعی سرکوب شده و ناخودآگاه و ترس با موضوعی معلوم و خارجی مربوط است، نادیده گرفته است و به وضوح، ترس نیز ممکن است به موضوعی ناخودآگاه، سرکوب شده و درونی مربوط باشد که به شیئی در دنیای خارج انتقال یافته باشد.مثلاً پسر بچه ای ممکن است از سگها بترسد، چون در واقع از پدر خود می ترسد و به طور ناخودآگاه بین پدر خود و سگها تداعی ایجاد می کند.(کاپلان و سادوک به نقل از پورافکاری 1381)
7- رابطه اضطراب با جنس
هر چند تحولات متعدد قرن بیستم در اکثر الگوهای ارتباطی تغییرات مهمی به وجود آورده و برای مثال نقش زن و مرد را در خانه و جامعه به یکدیگر نزدیکتر کرده، اما هنوز هم دنیای دو جنس مذکر و مؤنث یکسان نیست و تقریباً در کلیه جوامع برای هر جنس، دنیای جداگانه ای وجود دارد.طبعاً هر چه از جامعه صنعتی و دارای زنان شاغل در کنار مردان و نیز دارای عده بسیار معدودی فرزند، به جوامع کمتر صنعتی و بیشتر سنتی با زنان بیشتر خانه دار و عده بسیار زیادتری فرزند نزدیک شویم بین دو دنیای یاد شده فاصله زیادتری مشاهده می شود تا در نهایت زن و مرد در دو قطب دیده شوند.به عنوان یک نمونه کوچک از این طرز تفکر قطبی در جامعه خودمان می توان به ترکیب «جنس مخالف» اشاره کرد که هر چند مثلاً در زبان انگلیسی نیز عیناً همین ترکیب وجود دارد، اما مفاهیم این دو ترکیب یکسان نیست.در واقع، هنگامی که یک انگلیس زبان اصطلاح «جنس مخالف» را به کار می برد، فقط از لحاظ زن یا مرد بودن یک نفر را در طرف مخالف دیگری قرار می دهد تا خواننده یا شنونده دقیقاً بداند به کدام جنس تعلق دارد.اما در زبان فارسی اصطلاح «جنس مخالف» فقط به عدم تشابه زن و مرد اشاره ندارد بلکه در اغلب مواقع مخالفت نقشها و رفتارهای دو جنس از آن مستفاد می شود.همچنین در کتب روان شناسی نکته هایی از این قبیل عنوان می شود که تحول عاطفی دختر متفاوت از پسر است.دختر جوان مدت زمان طولانی تری با رویاهای خود زندگی می کند.( احدی و محسنی 1380)
ولی معمولاً به ریشه های این تفاوت اشاره نمی کنند یا صرفاً در برش عرضی زمان آن را می بینند در حالی که واقعیت این است که تفاوتهای عاطفی دو جنس با توجه به سن آنها متفاوت است و عواطف کلاً یا اکثر به عوامل اجتماعی بستگی دارد.(راجرز به نقل از سرمد 1384)
با توجه به آنچه گذشت، می توان گفت که دو جنس از لحاظ عاطفی با یکدیگر اختلاف دارند، اما این اختلاف بیش از آنچه صرفاً به جنس مربوط باشد، معلول آموزشهایی است که به فرزندان خود می دهیم.ما چه در لباس پدر و مادر، چه در نقش معلم و چه به عنوان دیگر بزرگسالان جامعه، معمولاً تاکید داریم الگوهای عاطفی پسران دختران را بر اساس ، آنچه از دختر یا پسر خوب یا ایده آل در ذهن داریم، شکل دهیم و این فقط مخصوص جامعه ما نیست، به بیان دیگر تقریباً در همه جا به دخترها یاد می دهند جهان را ترس آور ببینند همچنین اینکه آنها جنس ضعیف هستند و به هر جهت مردها از آنها حمایت خواهند کرد.(راجرز به نقل از سرمد 1384)
تصادفاً در خصوص آنچه به موضوع بحث ما مربوط می شود یعنی تفاوت اضطراب دو جنس نیز حکم کلی فوق که به عاطفه به مفهوم عام کلمه مربوط می شود صادق است و بررسیهای انجام شده این مطلب را تایید می کند.
8- دیدگاههای نظری درباره اضطراب
8-1- دیدگاه روان تحلیلگری
زیگموند فروید اضطراب را هشداری برای ایگو معرفی می کند که از فشار یک سائق نامطبوع و نامقبول برای تظاهر آگاهانه و تخلیه خبر می دهد.اضطراب، به عنوان یک هشدار، ایگو را برای اقدامات دفاعی در مقابل فشارهای درونی تحریک می کند.اگر سطح اضطراب بالاتر از آنچه به عنوان هشدار لازم است نرود، ممکن است با شدت یک حمله هراس خودنمایی کند.در بهترین شرایط، استفاده از واپس زدن به تنهایی، باید بدون پیدایش علایم، به بازگشت تعادل روانی منجر شود، چون واپس زدن مؤثر تمام انگیزه ها و عواطف همراه آنها و خیالات را با راندن به ناخودآگاه در بر می گیرد.اگر واپس زدن در مقام دفاع ناموفق باشد، سایر مکانیسمهای دفاعی ممکن است موجب پیدایش علایم گردند.اضطراب در روان تحلیلگری، بسته به ماهیت نتایج ترسناک، به چهار طبقه عمده تقسیم می شود: اضطراب سوپرایگو، اضطراب اختگی، اضطراب جدایی و اضطراب اید یا تکانه.چنین تصور می شود که انواع مختلف اضطراب در طول طیف رشد و نمو اولیه در نقاط متفاوتی به وجود می آیند.اضطراب اید یا تکانه چنین فرض می شود که به ناراحتی ابتدایی و منتشر نوزاد به هنگام احساس مغلوب شدن در مقابل نیازها و محرکهایی که خود هیچ کنترلی بر آنها ندارد پدید می آید.اضطراب جدایی به مرحله ای کمی دیرتر اما هنوز قبل از دورة ادیپال مربوط می گردد، که در آن کودک از اینکه نتواند تکانه های خود را کنترل نموده و با معیارها و تقاضاهای والدین هماهنگ سازد نگران بوده و می ترسد که محبت آنها را از دست بدهد یا از جانب آنها طرد شود.خیالات اختگی که از مشخصات کودک به ویژه ادیپال است، به خصوص در ارتباط با تکانه های جنسی در حال رشد او، در اضطراب اختگی بزرگسالی تجلی می کند.اضطراب سوپرایگو نتیجه مستقیم رشد انتهایی سوپرایگو است که سپری شدن عقده ادیپ و ظهور دوره پیش از بلوغ نهفتگی را خبر می دهد.
در مورد منبع و ماهیت اضطراب در روان تحلیلگری اختلاف عقیده وجود دارد.مثلاً اوتورانک، پیدایش اضطراب را به فرآیندهای مربوط به ضربه تولد مربوط می سازد، هاری استک سالیوان1 روی روابط اولیه مادر و کودک و انتقال اضطراب مادر به کودک تاکید نموده است.درمان اختلالات اضطرابی در محدوده این مدل معمولاً مستلزم روان درمانی دراز مدت بینش گرایا روانکاوی معطوف به پیدایش انتقال است که تجربه مجدد مسایل مربوط به رشد و انحلال علایم نوروتیک را امکان پذیر می سازد(کاپلان و سادوک به نقل از پورافکاری 1381).
8-2- دیدگاه رفتارگرایی
طبق نظریه های رفتاری ، اضطراب یک واکنش شرطی در مقابل محیطی خاص است.در یک مدل شرطی سازی کلاسیک، مثلاً کسی که هیچ نوع حساسیت غذایی ندارد، پس از خوردن حلزون صدف دار در یک رستوران دچار ناراحتی شدید می گردد.مواجه شدن بعدی با حلزون ممکن است سبب شود که شخص احساس ناراحتی کند.امکان دارد که چنین فردی از طریق تعمیم نسبت به هر غذایی که خودش آماده نکرده باشد حساسیت و سوءظن پیدا کند.یک احتمال دیگر در سبب شناسی این است که شخص با تقلید واکنشهای اضطرابی والدین خود،‌ ممکن است واکنش درونی اضطراب را یاد بگیرد.در سالهای اخیر طرفداران نظریه های رفتاری علاقه فزاینده ای به روشهای شناختی فهم و درمان اختلالات اضطرابی نشان داده اند و نظریه پردازان شناختی جانشینهای بالقوه مفیدتری برای مدلهای سبب شناسی نظریه سنتی یادگیری اضطراب ارائه نموده اند.مفاهیم شناختی حالات اضطرابی غیر فوبیک حاکی است که الگوهای تفکر اشتباهی، مسخ شده، و ویرانگر با رفتارهای غیرانطباقی و اختلالات هیجانی همراه هستند.طبق یک مدل، بیماران مبتلا به اختلال اضطرابی میزان خطر و احتمال آسیب دیدن را در یک موقعیت خاص بین از حد تخمین زده و توانایی خود را برای کنار آمدن با تهدیدهای ادراک شده به رفاه جسمی و روانی خود بیش از حد ارزیابی می کنند.طبق این نظریه مبتلایان به حملات هراس غالباً افکار از دست دادن کنترل و ترس از مرگ دارند که در پی احساسهای فیزیولوژیک غیرقابل توجیه پیدا شده و قبل از حمله هراس و همراه آن دوام می یابند.بیماران مبتلا به اختلال اضطراب منتشر، افکار مسخ شده و ناتوان کننده ای در مورد جدایی از راحتی و حوادثی که آنها را برای رفاه جسمی و روانی خود تهدیدآمیز درک می کنند، دارند و روشهای درمانی( شناختی – رفتاری) که برای تبدیل الگوهای تفکر غیرانطباقی – که مشهور است در زمینه واکنشهای عاطفی بیمارگونه وجود دارد – طرح ریزی شده اند، به عنوان جانشین روشهای درمانی سنتی متکی بر رویارویی معرفی شده اند.( کاپلان و سادوک به نقل از پورافکاری 1381)
8-3- دیدگاه وجودی
نظریه های وجودی اضطراب ، مدلهای عالی برای اختلال اضطراب منتشر به وجود آورده است که در آنها محرک قابل شناسایی خاصی برای احساس اضطراب مزمن وجود ندارد.مفهوم مرکزی نظریه وجودی این است که شخص از پوچی عمیق در زندگی خود، آگاه می گردد که ممکن است حتی از پذیرش مگر غیرقابل اجتناب خود نیز برای او دردناک تر باشد.اضطراب، واکنش شخص به این پوچی وسیع وجود و معنا است.گفته شده است که پس از کشف سلاحهای هسته ای نگرانیهای وجودی افزایش یافته است.(کاپلان و سادوک به نقل از پورافکاری)
8-4- دیدگاه زیست شناختی
مثل تمام اعمال روانی ، اضطراب – هم طبیعی و هم بیمارگونه – در مغز به صورت یک ماهیت زیست شناختی نمایانده می شود.برخی ترکیبهای نور و شیمیایی و نوروهورمونی هر زمان که بیمار احساس اضطراب می کند بر نواحی مختلف مغز تأثیر می گذارند.نظریه های زیست شناختی بر معیارهای عینی متکی است که عمل مغز در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب را با افراد عادی مقایسه می کند.اینکه معیارهای بیولوژیک اولیه بوده یا ثانوی بر اضطراب است، در حال حاضر سوالی بی پاسخ است.همچنین معلوم نیست که تغییرات بیولوژیک در بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی نشان دهنده تحریک مفرط یک سیستم نرمال از سایر لحاظ است، یا این یافته ها بازتاب عملی بیمارگونه و بخصوص است.معهذا، این امکان هست که برخی از مردم نسبت به اختلال اضطرابی بر اساس یک حساسیت بیولوژیک نسبت به پیدایش این عاطفه آسیب پذیری بیشتری دارند.(کاپلاون و سادوک به نقل از پورافکاری 1381)
تأثیرپذیری روان برشیوة دلبستگی
سبکهای دلبستگی نشانگر شخصیت است و این سبکها نه تنها منشاء اثرات مهمی بر روانشناسی شخصیت و روانشناسی تحولی بوده بلکه تأثیر غیرقابل اغماضی بر آسیب شناسی روانی وابعاد مختلف روان درمانگری مانند خانواده درمانی، زناشویی درمانی، روان درمانگری نوجوان داشته است. امروزه این نظریه الهام بخش هزاران پژوهش درباره نقش نوع دلبستگی بر تحول شخصیت، رشد اجتماعی، انواع اختلال‌های روانی مانند افسردگی، اضطراب ، اظطراب جدایی، مدرسه هراسی اختلالهای تغذیه‌ای، اختلال شخصیت مرزی، اختلال شخصیت ضداجتماعی بوده است.. مساله اساسی در این پژوهش بررسی رابطه هویت خود، سبک های دلبستگی و ویژگی‌های شخصیتی است. برای دستیابی به این هدف سوالهایی مطرح شده و متغیرهای پژوهشی ذکر شده و تعاریف میان متغیرها ارائه شده است. ابتدا مفهوم کلی هویت و پایه های نظریه آن با توجه به دیدگاههای اریکسون و مارسیا مطرح و حالات یا پایگاههای هویتی چهارگانه مارسیا که عبارتند از هویت آشفته ، هویت زودرس ، هویت تعلیق و حالت هویت پیشرفت و همچنین عوامل تاثیرگذار بر هویت مورد بررسی قرار گرفته است. سپس مفهوم دلبستگی و پایه های نظری آن و سبک های دلبستگی در چرخه زندگی و کنش آنها با توجه به نظریه روان تحلیل گری فروید و دیدگاههای وینی کات مورد بررسی قرار گرفته است . همچنین در مورد تفاوتهای فردی در دلبستگی و تاثیر وضعیت اقتصادی خانواده بر دلبستگی بحث شده است
نقش سبک های دلبستگی در روابط عاطفی
تحقیقات ومطالعات روانشناختی نشان داده اند که سبک های دلبستگی نقش مهمی در کنترل روابط نزدیک عاطفی و بخصوص روابط زوجین ایفا می کنند.همچنین پیشنهاد شده است که برای فهم بهتر کیفیت رابطه زوجین،بررسی زوجی(نحوه جفت شدن )سبک های دلبستگی در همسران مهمتر از بررسی سبک های دلبستگی آنهابه صورت انفرادی است. نود زوج (180 نفر)متقاضی طلاق که پرونده طلاق آنها در یکی از دادگاههای خانواده شهر تهران در جریان بود در این مطالعه شرکت کردند.90 زوج(180 نفر)که در حال زندگی بایکدیگر بودند و به طور کلی با گروه زوج های متقاضی طلاق جفت شده بودند،نیز در این مطالعه شرکت کردند.همه شرکت کنندگان ،نسخ ترجمه شده مقیاس سبک های دلبستگی بزرگسالان(هزن و شیور،1389)را تکمیل کردند. نتایج: تحلیل نشان داد 69% زوج های غیر طلاق،هر دو دارای سبک دلبستگی ایمن،و فقط 6/5%این زوجه هر دو دارای سبک دلبستگی ناایمن بودند،در گروه زوج های درحال طلاق تنها 1/11%زوج ها هر دو ایمن ،و 2/42% زوج ها هر دو ناایمن بودند.تحلی واریانس اندازه های تکرار شده نشان داد که در مقایسه دو گروه،زوج های در حال طلاق نمرات بالاتری در بعد اجتناب و نمرات پایین تری در بعد ایمنی داشتند.میانگین نمرات ابعاد دلبستگی(ایمنی،اجتناب،دوسوگرایی)در زوج های غیر طلاق برای زنان و شوهران بسیار مشابه با یکدیگر بود.در حالی که برای زوج های طلاق این میانگین ها برای هر یک از دو جنس شکل های متفاوتی را نشان می داد به این معنا که زنان با نمرات بالاتری در بعد ایمنی،و شوهران نمرات بالاتری در بعد دوسوگرایی داشتند.تحلیل واریانس یک راهه نشان داد که در زوج های طلاق،همسری که متقاضی طلاق بود،نسبت به همسر خود به شکل معناداری نمرات پایین تری در بعد دو سو گرایی داشت.
بحث: نتایج این تحقیق نشان داد که جفت شدن سبک های دلبستگی زوجین،ابزاری قدرتمند برای مفهوم سازی و فهم روابط زوجین و مشکلات و اختلالات آن در اختیار متخصصان و محققان قرار می دهد.تبیین و تفسیر نتایج بطور خاص به آسیب ها که ترکیب سبک های ناایمن دلبستگی می تواند به روابط زوجین وارد کند،به صورتی که با بررسی های دقیق تر مشخص شد که گروه دوم دارای ضطراب پیش رس در زمینة وقوع طلاق بین خویش بوده اند .
شیوه های دلبستگی
وقتی قرار است افراد روابط نزدیک را پایه ریزی کنند ،یکی از سه سبک دلبستگی را انتخاب می کنند: امن ،اجتنابی یا مضطرب توأم با احساس دوگانگی .
یک دلبستگی امن مستلزم نگرش های زیر است :
- برای من برقراری روابط نزدیک با دیگران نسبتاً آسان است .
- من در وابستگی به دیگران احساس راحتی می کنم.
- من در صورت وابستگی دیگران به خود ،احساس راحتی می کنم.
- اگر کسی که با من رابطه نزدیکی برقرار کرده است تحت شرایطی خاص مجبور باشد
- برای مدتی از من دور باشد و یا مرا ترک کند ،ناراحت نمی شوم .
رابطة احساس اضطراب در سبک دلبستگی اضطرابی
افرادی که سبک دلبستگی امن دارند احساس شادی ، دوستی و اعتماد در روابط نزدیک خود می کنند ؛ آنها احترام به خویش بالایی دارند و احساس می کنند که دیگران آنها را دوست دارند و از آنها مراقبت می کنند . دلبستگی امن تمایل به قدردانی ، مراقبت و فداکاری را نسبت به افراد مهم زندگی پدید می آورد .افرادی با سبک دلبستگی امن به دلیل اعتماد ،احساس نزدیکی و علاقه مندی به دیگران احساس خوبی دارند، چرا که آنها نیز متقابلاً از دیگران انتظار دارند آنها هم با پذیرش ، احساس نزدیکی و صمیمیت پاسخ دهند . سبک دلبستگی اجتنابی ، مستلزم نگرش های زیر است :
- من از نزدیک شدن به دیگران ، احساس راحتی نمی کنم .
- من در اعتماد کردن به دیگران مشکل دارم .
- وقتی کسی احساس نزدیکی به من می کند ، عصبی می شوم.
- من از وابستگی به دیگران لذت نمی برم.
افراد با سبک دلبستگی اجتنابی ، عمدتاً کناره گیر هستند و از دیگران دوری می گزینند و از برقراری روابط صمیمی و نزدیک ، امتناع می کنند. آنها اعتماد ، احساس نزدیکی ووابستگی را خطرناک می دانند ،چرا که در انتظار آسیب دیدن و طرد شدن از جانب دیگران هستند . سبک دلبستگی اجتنابی با فقدان شور و اشتیاق نسبت به افراد مهم زندگی همراه است .
نگرش های مضطربانه دلبستگی توأم با اضطراب
سبک دلبستگی توأم با اضطراب / دوگانگی ، مستلزم نگرش های زیر است :
- من فکر می کنم که دیگران ، به اندازه من تمایل به برقراری ارتباط نزدیک ندارند .
- من اغلب درباره اینکه آیا شریک زندگی آینده من واقعاً مرا دوست دارد ، نگران هستم .
- من دوست دارم کاملاً با شریک زندگی خود صمیمی شوم ، اما این کار باعث دوری و کناره گیری بیشتر او از من می شود .
- من از اینکه رابطه صمیمانه با او برقرار کنم و بعد او مرا ترک کند ، نگران هستم .
افراد با سبک دلبستگی اضطراب / دوگانگی در روابط نزدیک خود احساس امنیت نمی کنند و بیشتراحساس حسادت می کنند . اگر چه مایل هستند رابطه صمیمی برقرار کنند ، اما ترس از طرد شدن دارند .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  69  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطه بین سبکهای دلبستگی و اضطراب

دانلودمقاله کامل بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب

اختصاصی از اس فایل دانلودمقاله کامل بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله کامل بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و
میزان اضطراب در دانشجویان پسر و دخترمقدمه:
رویکرد شناختی و روانی شناسی امروزه مورد توجه بسیار قرار گرفته است وبیشتر از هر رویکرد دیگری مورد تجربه واقع می شود.
رویکرد شناختی معتقد است که ریشه رفتارهای انسان در نوع تفکر و نگرش وطرز تلقی می گوید:
‌«نخستین اصل شناخت گرایی است که حال انسان نتیجه شناخت ها و تفکرات اوست.» با استفاده از تئوری ABC درمان شناختی- رفتاری پیشرفت بسیار زیادی از دهه 1970 تاکنون داشته است و اکنون یکی از رایجترین اشکال درمان روان شناختی است (الیس، 1991،ص2) عبارت زیر نیز توضیحی از این موضوع توسط الیس است. «در سالهای اخیر روان درمانیهائی که گرایش شناختی دارند. نه فقط به دلیل پژوهش هایی که اثر بخشی آن را تأئید کرده اند، بلکه به دلیل شهرت عامی که یافته اند، موفقیت زیادی داشته اند و سهولت گرایش شناختی در درمان مستقیم باعث شده است که این شیوه نسبت به سایر شیوه ها مطبوعتر و کمتر تهدید کننده باشد. (الیس، 1989، ص3)
صدها مطالعه در تحقیقی کنترل شده نشان داده اند که RET و CBT مقایسه با سایر روش های روان درمانی به طور معنی دارتری به مراجعان کمک کرده اند تا کمتر پریشان باشند.

چند ده مطالعه دیگر نشان داده اند که آزمون هایی که برای سنجش باورهای غیر منطقی و نگرش مختل بر اساس تئوری ABC ساخته شده‌اند، به طول معنی داری گروه های پریشان و گروه های افراد کمتر پریشان را از یکدیگر متمایز می سازد. (بایسدن 1980، دیجیوسپی، میلروترکسر 1959، الیس، 1979، هرلن و بمیس 1981، شوارتس،1982، وودز به نقل از الیس، 1991 ص2).
اساس شکل گیری نظریه منطقی-هیجانی ارائه مدل ABC درباره پریشانی هیجانی است (الیس 1962 الیس، a1997، b1977 به نقل از الیس، 1991 ص 3) بر اساس این رویکرد پیامدهای هیجانی پریشان کننده (Cها) به طور مستقیم از وقایع فعال ساز (Aها) پیروی نمی کنند.
بلکه تاثیر وقایع فعال ساز بر پیامدهای هیجانی به وسیله باورهای شخص (Bها) تحت تاثیر قرار می گیرد. الیس (شفیع آبادی،1373، ص 126-122) بر مجموعه ای از باورها تاکید می کند.
که فرض می شوند رایجترین منبع های پریشانی هیجانی باشند. این باورها مشتملند:
1- اعتقاد فرد به این که لازم و ضروری است که همه افراد دیگر جامعه او را دوست بدارند و تاییدش کنند.
2- اعتقاد به اینکه لازمه احساس ارزشمندی وجود حداکثر لیاقت، کمال و فعالیت شدید است.
3- اعتقاد فرد به اینکه گروهی از مردم بد و شرور هستند و باید به شدت تنبیه شوند.
4- اعتقاد فرد به اینکه اجتناب و دوری از بعضی مشکلات زندگی و مسئولیت های شخصی فرد، آسانتر از مواجه شدن با آنهاست.
5- اعتقاد فرد به اینکه اگر حوادث و وقایع طوری نباشد که او می خواهد. بی نهایت ناراحتی و بیچارگی می آورد.
6- اعتقاد فرد به اینکه بدبختی و عدم خشنودی او به وسیله عوامل بیرونی به وجود آمده است.
7- اعتقاد فرد به اینکه چیزهای خطرناک و ترس آور موجب نهایت نگرانی می شوند و فرد همواره باید کوشا باشد تا امکان به وقوع پیوستن آنها را به تاخیر بیاندازد.
8- اعتقاد فرد به اینکه باید متکی به دیگران باشد و بر انسان قویتر تکیه کند.
9- اعتقاد فرد به اینکه تجارب و وقایع گذشته و تاریخچه زندگی تعیین کننده مطلق رفتار کنونی هستند و اثر گذشته را در تعیین رفتار کنونی به هیچ وجه نمی توان نادیده انگاشت.
10-اعتقاد به اینکه انسان باید در مقابل مشکلات و اختلالات رفتاری دیگران کاملا برآشفته و محزون شود.
11- اعتقاد فرد به اینکه هر مشکلی همیشه یک راه حل درست و کامل فقط یک راه حل وجود دارد و اگر انسان بدان دست نیابد بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود.
الیس می گوید این باورها منجر به این می شوند که افراد وقایع را بسیار ناراحت کننده تلقی کرده و مطابق با آن پاسخ خواهند داد این مدل اساسی محرک بزرگی برای دیدگاه شناختی که به رفتار درمانی و زمینه های وابسته مربوط می شوند، بوده است (الیس 1977)
اساساً این باورها غیر منطقی تحت چهار عنوان قرار می گیرند:
1- باور وحشتناک بودن
2- باور مربوط به تحمل ناکامی پائین
3- تقاضاها یا خواسته های مستبدانه
4- ارزیابی از خود به صورت کلی
هدف پژوهش حاضر این است که با توجه به نظریه الیس نشان دهد تفکرات غیر منطقی حاکم بر فرد می تواند میزان اضطراب فرد ارتباط داشته باشد.
بیان مسئله
انسان عصر ما به دنبال آرامش روانی است. دنیای امروز با پیچیدگی ها و ویژگی های خاص فرهنگ ماشینی انسان را درگیر و دار اضطرابهای کشنده ای قرار داده است که چهره زندگی را رنگ بس نازیبا زده و آن را غیر قابل تحمل ساخته است. آرزوی هر انسانی آرامشی است که بتواند در آن مسیر زندگی خود را به سوی سعادت طی کند و اضطراب سدی است محیط بر انسان و محاط در انسان که سراسر حیات درون و بیرون او تحت تاثیر خود قرار داده است و این سوال برای هر یک از ما مطرح است که ریشه اضطراب های انسان در چیست؟ و چگونه می توان به مقابله با آن پرداخت؟ با توجه به اینکه هر یک از مکاتب روان شناسی انسان و مشکلات او را از دریچه ای خاص مورد مطالعه قرار می دهد، بر اساس دیدگاه خود راه حل هایی برای مشکلات او مطرح میکند.
اساس طبقه بندی روان درمانی، تمرکز درمان بر روی یکی از جنبه های عملکرد روان میباشد. این سه جنبه عبارتند از رفتار، عواطف و تفکر.
رفتار درمانی با تمرکز بر تئوری یادگیری و تغییر رفتار معتقد است که تمام رفتارها حاصل یادگیری است درمان عاطفی، عواطف متعارض و اظهار نشده فرد را ریشه مشکلات روانی می داند. و درمان بر اساس تفکر معتقد است که رفتار بر اساس معنی که فرد به حوادث و پدیده ها می دهد شکل می گیرد و تغییر می کند.
این پژوهش بر اساس روش درمان عقلانی- عاطفی RET ) الیس 1970 و (Elis پی ریزی و دنبال شده است).
الیس معتقد است که: دو اضطراب و اختلالات عاطفی نتیجه تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی هستند به نظر او افکار و عواطف کنشهای متناوب و جداگانه ای به شمار نمی آیند.
انسان به وسیله اشیای خارجی مضطرب و آشفته نمی شود بلکه دیدگاه و تصوری که از اشیا دارد موجب نگرانی و اضطراب وی می شوند. تمام مشکلات افراد از تفکرات موهومی سرچشمه می گیرند که از نظر تجربی معتبر نیستند. (ناصری، شفیع آبادی1365).

سوال تحقیق:
1- آیا رابطه ای بین سطح تفکرات غیر منطقی و میزان اضطراب وجود دارد؟
ضرورت تحقیق:
کلی می گوید: اختلال روانی عبارت است از استفاده از ساختارهای ذهنی که عدم صحت و کارایی آنها به اثبات رسیده است (شاملو 1368)
اضطراب مفهوم اساسی در همه نظریه های شخصیت و یکی از عوامل مهم در اختلالات رفتاری است. مطالعاتی که در زمینه هایی غیر از آسیب شناسی روانی، به ویژه در حیطه یادگیری و ادراک انجام گرفته نشان می دهد که تاثیر اضطراب فراتر از موارد بالینی بوده است (اسپیلبرگر 1996).
حدود 5 تا 20 درصد از مردم ممکن است از اضطراب حاد یا مزمن ناراحت باشند و زنها دوبار بیشتر از مردها از این اختلال در عذابند. (احمدی 1368)
همچنین گفته می شود که حدود 10 تا 14 درصد مراجعین به متخصصین قلب مبتلایان به نوروز اضطراب هستند.) (توحیدی،1364).
با توجه به اهمیت موضوع تفکر و گستره و حاکمیت آن در زوایای زندگی از طرفی و اهمیت موضوع اضطراب به عنوان ریشه اساسی همه بیماری های نوروتیک (فروید،1369) از طرف دیگر لازم به نظر می رسد که جایگاه تفکر در ایجاد اضطراب مشخص شود تا بتوان از نحوه های تفکر اضطراب زا پیشگیری کرده و به اصطلاح آن بپردازیم.
اهداف پژوهش
1- بررسی ارتباط تفکرات غیر منطقی یا اضطراب
2- معرفی شیوه عقلانی- عاطفی الیس به عنوان یک شیوه درمانی
فرضیه:
1-هرچه تفکرات غیر منطقی در فرد بیشتر باشد میزان اضطراب در فرد بالاتر است.
تعریف عملیاتی واژه ها
تفکر:
ونیکه معتقد است که تفکر به انعکاس، تعمق، عقیده، اندیشه، قضاوت یا خیال پردازی و به آنچه در ذهن می گذرد اطلاق می شود و از دیدگاه روان شناختی تفکر عبارت است از: سازمان یافتگی و دوباره یابی آموخته های گذشته در موقعیت کنونی.
تفکر منطقی:
اسمیت و هرلینش (1371) تفکر منطقی را با اندیشیدن مترادف می دانند و معتقدند که تفکر منطقی با دیگر انواع تفکر از این جهت که به وسیله هدفی (حل مسئله) کنترل و هدایت می شود تفاوت دارد.
تفکر غیر منطقی:
شفیع آبادی (1368) می نویسد: تفکر غیر منطقی از نظر الیس همان اندیشه باطل وهمی و خیالی می باشد که منجر به بروز اختلالات روانی می گردد.
در این تحقیق غیر منطقی آن چیزی است که از طریق تست سنجیده می شود.
اضطراب:
پریشانی در عین حال روانی و بدنی که در اثر ترسی مبهم و احساس نا ایمنی و تیره روزی در فرد آدمی به وجود می آید. معمولا اصطلاح دلهره را به حسهای بدنی که با اضطراب همراهند اختصاص می دهند. (منصور، دادستان راد:1365)
اضطراب در این پژوهش: آن چیزی است که از طریق تست (40 سوالی) اضطراب کامل سنجیده می شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


زمینه مسئله
مقدمه
در این بخش زمینه ای بر روان درمانی و تئوری ها و تحقیقات انجام شده در رابطه با مسئله تحقیق (ارتباط تفکرات غیر منطقی با بروز حالات اضطراب) مورد بحث قرار می‌گیرد.
بشر در ابتدا امراض روانی را پدیده ای ماورا الطبیعه می دانست و از طریق جن گیری به درمان امراض می پرداخت. مثلا جمجمه را سوراخ می کرد و روح پلید را آزاد می کرد.
بقراط (460 تا 370 قبل از م) با تئوری های تازه خود اساس این علم را پایه ریزی کرد. او مرکز فعالیت های بشر را مغز می دانست و اختلال در آن را سبب بروز امراض روانی می دانست.
تلاشی که از زمان بقراط شروع شده بود به وسیله آریتوس Aritus و سورانوس Soranus ادامه یافت اما با مرگ یکی دیگر از علمای آن زمان به نام گالن Gallen (110-130 ق.م) متوقف ماند.
دانشمندان و حکما حالات نوروتیک را از روزگاران باستان می شناخته اند ملای رومی در مثنوی قصه کنیزکی که دچار سودای عشق شده بود را می گوید که چگونه ناکامی و محرومیت حالاتی از بیماری روانی را در او ایجاد کرده بود. طبیب الهی با پرستش و پاسخ نخست از ممالک شهرها و کوی و برزن نام می برد تا به دیار معشوق می رسد و سپس نام معشوق را جستجو می کند و با تدبیر حکیمانه کنیزک را درمان می کند.
بیانات دانشمندان اسلامی چون بوعلی سینا درباره ادراک، احساس، عواطف که برای تبین آنها از زیر بنای زیستی استفاده های دقیقی انجام شده و متاسفانه به دلیل عدم آگاهی دانش پژوهان مسلمان و یا شاید سهل انگاری آنان نادیده گرفته شده است میدان بزرگی از تحقیق را در این زمینه پیش رو قرار می دهد.
در قرن شانزدهم شخصی به نام وایوز Vives یک قرن قبل از هایز و سه قرن قبل از فروید درباره افکار و تاثیر عواطف بر آن بحث می کرد و این نوشته ها شباهت بسیاری با نوشته های فروید دارد. پاراسلوس Paraceluses و وایر Weyer نیز سعی بر جدائی روان شناسی طبی از الهیات کردند.
در قرن نوزدهم هر چند در زمینه آناتومی و فیزیولوژی اعصاب پیشرفت محسوسی روی داد هنوز توسعه روان شناسی در اختیار فلاسفه ای چون: بیکن (قرن 17) دکارت قرن 18 هابز، مالبوانش و اسپینوزا بود.
در1796 م. ویلیام توک Tuke بیمارستانی در انگلستان ترتیب داد و فیلیپ پینل pinel در قرن 18 ریاست بزرگترین بیمارستان روانی فرانسه را به عهده گرفت و فرایک Fricke در سال 1795 در آلمان گامهایی در همین زمینه برداشت بنجامین راش Rash نیز در سال 1800 در آمریکا به اقدامات مشابهی دست زد.
ظهور مسمریزم Mesmerism در قرن نوزدهم و شناخت هیپنوتیزم در ایجاد پیسکوآنالیز و تئوری های جدید شخصیت تاثیر بسزایی داشت.
شارکو و برنهایم به منظور تحقیق و درمان از روش هیپنوتیزم کمک گرفتند. پیرژانه Jonet نیز با تحقیق در زمینه «از هم گسیختگی شخصیت» به پیشرفت این زمینه کمک کرد.
روان درمانی از سه جریان تاریخی ریشه می گیرد:
1- روش جادوئی برخورد با مشکلات انسانی.
2- روش های تداوی مذهبی.
3- روش های علمی در روان درمانی، (احمد احمدی 1363).
با وجود انکه بشر از دیرباز به نقش سازنده و پر اهمیت روابط کلامی در تغییر طرز فکر، احساس و رفتار آدمیان واقف بوده و همیشه این شیوه را در ترغیب افراد به انجام اموری که مقبولیت اجتماعی داشته است به کار می داشته معهذا باید روان درمانی را به معنایی که امروز در روان شناسی بالینی مطرح است دانشی نوخاسته دانست گرچه پینل در قرن 18 با سعی در شناخت هر چه بیشتر بیماران روحی و ایجاد روابط انسانی با آنان اصول روان درمانی را تا حدودی منظور داشت و با وجود انکه در همان قرن مسمر (Mosmer) پدیده روانی هیپنوتیزم را در درمان بعضی از ناراحتی ها به کار بست. معهذا باید اواخر قرن نوزدهم را سالهای آغاز کاربرد منظم تکنیک های روان شناسی در درمان بیماری های روانی بدانیم. شارکو (Charcot) با کاربرد هیپنوتیزم و بروئر با تشویق و ترغیب بیماران به بیان آزادانه آنچه در درون دارند و فراهم داشتن محیطی که در آن بیمار بتواند بدون بازداری های گوناگون آنچه می خواهد بگوید فصل جدیدی را در درمان بیماری های روانی گشودند. فروید که تحت تاثیر افکار شارکو و بروئر بود و خود نیز مدتی هیپنوتیزم را در موارد معینی به کار برده بود با مطالعه دقیق روش های پیشنهادی این دو و تجربیاتی که خود اندوخته بود مکتب روان کاوی را بنیاد نهاد. نهضت او انگیزه ای بود برای روان شناسان اروپائی و امریکائی که فصول جدیدتری بر کتاب روان درمانی بیفزاید و مکاتب نوینی را پیشنهاد نمایند (اخوت،1335)
همزمان با فروید پاولف به قوانینی که حاکم بر ضوابط پاسخ ها و محرک های محیطی بود دست یافت. او نشان داد که چگونه سگها را می توان در وضعیتی قرار داد که باعث بروز رفتار نوروتیک گردد. پاولف بعدا از یافته های خود در مورد بیماری های روانی استفاده کرد. ثورندایک، واتسون و اسکینر در مورد یادگیری و شرطی شدن تحقیق کردند و قوانین یادگیری و شرطی های عاملی را بیان کردند. و نحوه یادگیری رفتار غیر عادی را بیان کردند. راجرز (Rogers)به مفهوم «خود» توجه کرد و مزلو، نیازهای انسانی را مورد تاکید قرار داد و فرانکل اشکال انسان را نداشتن معنایی در زندگی دانست.
مدل درمان علمی ابتدا بیشتر در پزشکی و به وسیله روان پزشکان انجام میگرفت. ولی از اواسط قرن اخیر در رشته های دیگری مثل روان شناسی بالینی نیز پدید آمد.
روان درمانی به عنوان نوعی درمان برای انواع مختلف مشکلات عاطفی و رفتاری به کار رفت. (احمد احمدی 1363).
در روان پزشکی تعدادی نظریه ها یا الگوها به عنوان مدل برای توجیه رفتار انسان مورد استفاده قرار می گیرند. هر نظریه سبب شناسی، روش درمانی مطابق خود را دارد که بر مدلهای توضیحی اساسی مختلف رفتار مبتنی است. مثلا درمان های بیولوژیک، اساسی بیولوژیک برای رفتار قائل است و مداخله های مطابق آن درمان های بیولوژیک، نظیر پسیکوف فارماکونویژک و الکتروشوک درمانی را در بر می گیرد. سایر درمان ها رفتار را از دیدگاه هائی غیر بیولوژیک می بینند. و مداواهایی مطابق آن به طور کلی اصطلاحاً روان درمانی نامیده می شود. (کاپلان و سادوک 1990).

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   116 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله کامل بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب