
اسلام مکتبی جامع و جهانی و جاودان است که انسان و حقوقش را از تمام ابعاد مورد توجه قرار داد .
در آیه 25 سوره حدید هدف از ارسال رسل را اینگونه بیان می کند : « لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان ایقوم الناس بالقسط »
نکاتی از این آیه برداشت می شود عبارتند از :
1 ـ هدف از ارسال رسل تحقق قسط و عدل
2 ـ تحقق قسط و عدل نیاز به معیار و میزان دارد .
3 ـ پیامبران برای تحقق عدل با برنامه و معیار آمده اند .
4 ـ برنامه پیامبران عدالت خواهانه و قانون الهی عادلانه است با هر ظلمی ناسازگار
5 ـ مردم خود بای به قسط قیلم کنند .
6 ـ تلاش برای رسیدن به عدالت فقط از طریق تکیه بر معیار الهی ممکن است .
علاوه بر این آیه آیات فراوانی بیانگر و «وید این مطلب است . البته اسلام و قرآن تنها قیام به قسط را از ما نخواسته بلکه قوام به قسط از ما خواسته شده است .
همچنانکه در دو آیه 135 نساء « یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهدا ء الله و لو علی انفسکم اولاد الذین و الاقربین »
یا در آیه 8 مائه « یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین للثه شهداء با لقسط و لایجرمنکم شآن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی »
در آیة اول نتیجه بر خاستن به عدالت گواهی دادن برای خداست و در آیه دوم نتیجه قیام برای خدا نتیجه اش شهادت به عدالت است .
از مقایسه این دو آیه نکاتی برداشت می شود :
1 ـ قیام برای خدا رلبطة مستقیم با قیام به قسط و عدالت دارد .
2 ـ شهادت و گواهی برای خدا ( شهادت به حق دادن ) همان شهادت به قسط و عدل است
3 ـ استیفای واقعی
حقوق مردم تنها در پرتو باورهای دینی میسر است .
*مقدمة دوم :
انسان در سطح جهانی تلاشهای فراوانی برای تدوین راههای بدست آوردن حقوق انجام داده از آنجمله :
اعلامیة جهانی حقوق بشر ( 1948 میلادی ) میثاق و کنوانسیون های اجرایی مثل میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی( 1966 ) و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی و فرهنگی ( 1966 )
* مقدمة سوم : با وجود پیشرفتهای فراوان و ارائة طریقهای گوناگون بشری آیا باز هم نیاز به دستورات و راهکارهای دین برای اجرای عدالت وجود دارد . اصلاً آیا اسلام می تواند یک نظام حقوقی ارائه دهد .
اگر می تواند چه ویژگیهایی دارد و از چه مبنعی تغذیه می شود .آیا پاسخگوی نیازهای نوظهور بشر می باشد .
در این نظام حق و تکلیف چگونه ارزیابی می شود .
آیا اسلام بیش از آنچه که به حقوق مردم پرداخته باشد برای آنان تعیین تکلیف نکرده .
اسلام اصالت را به فرد می دهد یا جامعه
در دنیای سیطره سکولاریزم و جدایی دین از دولت اسلام چگونه پاسخ می دهد .
* مقدمة چهارم :
در این مختصر هرگز نمی توانیم بصورت کامل همة مسائل را مورد بررسی قرار دهیم . صرفاً آشنایی مختصر با مبانی حقوق اسلام سپس با حقوق اجتماعی و سیاسی انسان در اسلام در حد امکان پاسخ خواهیم گفت .
بخش اول :
فصل اول :انسان و حقوق
فصل دوم : مفهوم حقوق
فصل سوم : کاربرد حقوق
فصل اول : انسان و حقوق
انسان و جانعه : انسان طبیعتاً موجودی اجتماعی است عواملی که در احساس نیاز به زندگی جمعی مؤثر است .
1 ـ گرایش به بهره مندی از مواهب طبیعی
2 ـ محدودیت منابع طبیعی
3 ـ محدودیت توان انسان
4 ـ آسیب پذیری در برابر انبوه مشکلات زندگی
5 ـ برای به فعلیت رساندن استعدادها
واحد اجتماعی یا بصورت خانواده است یا در قالب جامعه که خانواده و اعضای آن هر اندازه نسبت به وظیفه خود آشنا باشند به همان میزان ثبات و صمیمیت بیشتر خواهد شد .
در جامعه نیز نیاز انسان به امنیت ـ رفاه ، تأمین معیشت ، تعلیم و تربیت ، عدالت و به فعلیت رساندن استهدادهای بالقوه او را مجبور به برقراری ارتباط با همنوعان می کند .
ساماندهی اجتماعی در یک مسیر معقول که منافع مردم را تأمین کند و جامعه را به هدف خود برساند به دو عنصر قانون و قدرت نیازمند است .
تنها وجود نظام های سیاسی با نهادینه شدن عناصر قدرت و قانون ممکن است .
جامعه سیاسی چه جامعه ای است چه ویژگیهایی دارد :
1 ـ فرگیری و کلیت دارد .
2 ـ عضویت در آن غیر ارادی و قهری است .
3 ـ قدرت در نظامهای سیاسی بی منازع است .
یعنی درون مایة هر نظام سیاسی قدرت است . هر نظام سیاسی چگونگی شکل قدرت ، توزیع و اعمال ، محدود شدن آن بستگی به نوع آن دارد .
تعریف نظام حقوقی : به مجموعه ای از قوانین و مقررات گفته می شود که بصورت انسجام یافته با تکیه بر مبانی و منابع مشخص و با توجه به هدف خاص تنظیم شده تا بر روابط بین اشخاص در جامعه ای مشخص حکومت کند .
رشته حقوق ر هر نظام سیاسی به برکت « نظام حقوقی » پدید می آید .
نظام حقوق چه ویژگیهایی دارد .
1 ـ وجود مبانی و منابع حقوقی
2 ـ قواعد عام و اصول کلی
3 ـ مجموعه فراگیر قوانین و مقررات که بر قواعد عام و اصول کلی استوار است .
4 ـ جامعیت ، انعطاف پذیری ، و قابلیت انطباق اصول کلی برموارد خاص و پاسخگویی به نیازهای نوظهور
5 ـ ضمانت اجرایی برای جلوگیری از تجاوز به حقوق دیگران
فصل دوم : مفهوم حقوق
حق در لغت به معنای ثبوت ـ ثابت در برابر باطلل قرار دارد .
حقیقت هر چیز ثبوت آن است .از انجا که ثبوت همه چیز از خداست پس خدا حق با لذات است
چرا خدا حق با لذات است ؟
معانی دیگری برای حق آمده که عبارتند از : عدل ـ واجب اعتقاد و کار مطابق با واقع ـ بهره و سهم
اصطلاح حقوق :
به معانی زیر بکار می رود :
1 ـ حقوق عینی : مجموعة مقرراتی که برای ایجاد نظم و امنیت و عدالت و رشد مادی و معنوی جامعه از سوی مقام صلاحیتدار وضع می شود . در اصطلاح فقهای شارع خاونده می شود .
2 ـ حقوق شخصی : مجموعة توانایی و امتیازاتی است که برای هر فرد به رسمیت شناخته می شود که دیگران مکلف به رعایت آن هستند حق حیات ، آزادی ، تعلیم و تربیت ، مالکیت در اصطلاح فقها حقوق خوانده می شود .
3 ـ گاهی به معنی علم حقوق می آید : که درباره قوانین حاکم بر جامعه و تکالیف و حقوق اشخاص بحث می کند در اصطلاح اسلامی به آن فقه گفته می شود .
4 ـ فن حقوق : گاهی منظور از حقوق من حقوق است « مرز جنبة نظری و عملی در علم حقوق مرز بین علم حقوق و فن حقوق است . »
فصل سوم : کاربرد حقوق
حقوق هم در حوزة فردی و هم در حوزة اجتماعی هم در حوزة دولت و هم در حوزة ملت گستره دارد .
البته فرق است بین حق بودن و حق داشتن
حق بودن در مقابل باطل قرار دارد ، منظور فلاسفه و نظریه پردازان علم اخلاق از حق بودن همان درست بودن راست ، خوب و سزاوار بودن است که از مفهوم حقانیت می فهمیم .
چه بسا در مصادیق حق اختلاف نظر وجود داشته باشد ولی این اختلاف نظر هیچ تأثیری در معنای حق بودن ندارد .
* در صورتیکه ترکیب حق داشتن به معنای امتیاز اختیار صلاحیت و قدرت است ، یعنی آنچه برای یک فرد یا گروه و جامعه ایی به رسمست شناخته شده است . در کاربرد های حقوقی همین معنا از حق مورد توجه قرار می گیرد .
رابطة حق بودن و حق داشتن
حق داشتن همواره ملازم حق بودن نخواهد بود0 آزادی اندیشه و تفکر برای انسان حق است ولی هر اندیشه ای حق نیست
حق و تکلیف و رابطة این دو تکلیف در برابر حق نوعی الزام و وظیفه ایی است که مقام صلاحیت دار متوجة افراد می کند .حق و تکلیف دو مفهوم انفکاک ناپذیرند0یعنی اینگونه نیست که اگر حقی برای فردی ثابت شد لازمه اش تکلیف برای دیگران است که آن حق را محترم بشمارند
به ازای حق و امتیازی که برای فرد در نظر گرفته می شود ، تکالیف و تعهداتی متوجه اش می گردد .
امام علی ع می فرماید : « کسی را حقی نیست مگر بر او نیز حقی است و بر او حقی نیست جز آنکه او را حقی بر دیگری است » معلف مطلق وجود ندارد ، حق دار مطلق فقط خداست افراد در همان زمان که حق دارند ، مکلف هم هستند .
بخش دوم : نظام حقوقی در اسلام
* مقدمه :
اهداف ، مبانی و ویژگیها
* 1 ـ هدف دین اسلام و همة ادیان الهی تأمین سعادت حقیقی دنیوی و اخروی است ـ احیای جامعة بشری امروز بشر با تمام کامیابی اش در فن آوری و تکنولوژی نیاز به دین را برای معنا بخشیدن به زندگی مادی خود بیش از قبل احساس می کند .
* 2 ـ ویژگیهای دین :
1 ـ حقانیت 2 ـ جامعیت 3 ـ جهان شمولی 4 ـ جاودانگی
ویژگیهایست که دین می تواند ادعا کند و قادر است بشر را به سعادت برساند .
( توبه 33 ـ فتح 28 ـ صف 9 ) « هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله » حقانیت دین را ثابت می کند .
آیة 3 مائده « الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً »
جامعیت دین را می رساند البته منظور از جامعیت این نیست که دین بتواند پاسخگوی علوم پزشکی ـ مهندسی ـ فیزیک و شیمی و برق ـ الکترونیک ـ علوم فضایی باشد . گرچه پایه و اساس آن را می توان در دین یافت امّا جامعیت هر امری تنها باید با توجه به هدف آن ملاحظه و تفسیر شود . هدف دین راهیابی انسان به سعادت حقیقی است و تنها برنامه ای که قادرست انسان را به این هدف برساند برنامه و دستورالعمل است که از سوی پروردگار آمده باشد یعنی هر مکتب بشری دارای همان نواقص مطلق و نسبی خواهد بود .
آیه 104 یوسف 27 تکویر « ان هو الاذکر للعالمین » بیانگر جهان شمولی دین است یعنی اسلام همه انسانها را مخاطب خود قرار داده است و آیة 30 روم « فاقم وجهک للذین حنیفاً فطرت الیه التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لایعلمون » بیانگر جاودانگی دین اسلام است .
یعنی تا قیام قیامت دین با ویژگیهایی که دارد قادر است پاسخگوی تمام نیازهای بشر باشد و خاتمیت نبوت مفهومی جز این ندارد .
اگر نمی توانست پاسخگوی تمامی نیاز باشد . خاتمیت مورد تردید قرار می گرفت .
* 3 ـ نقش دین در قانونگذاری و پایه ریزی نظام حقوقی :
فرد و جامعه ای که به ویژگیهای چهار گانه اسلام اعتقاد داشته باشد لزوم دخالت دین و دریافتهای وحیانی در قانونگذاری را تأیید و ضروری می داند . میوة چنین نظامی که ضرورت و دخالت دین را در قانوگذاری حس می کند ، نظامی حقوقی است که دارای چهار ویژگی و حیانی بودن ـ عقلانی بودن ـ جامعه بودن و هماهنگ و منسجم بودن می باشد .
فصل اول : اهداف و مبانی حقوقی
اهداف حقوق :
با جمع بندی نظرات مختلف میتوان اهدافی را برای حقوق برشمرد .
1 ـ تامین آزادی فردی ( طرفداران اصالت فرد )
2 ـ تضمین حقوق طبیعی افراد ( اصالت فرد )
3 ـ تامین نظم عمومی ( اصالت جامعه )
4 ـ تامین عدالت اجتماعی ( اصالت جامعه )
در اسلام علاوه بر اهداف یاد شده و علاوه بر امور مادی به حیات معنوی بشر نیز توجه کرده است ـ و معتقد است نظام حقوقی باید زمینه رشد بعد معنوی انسان و جامعه را نیز فراهم کند .
مبانی حقوق
برخی مبنای حقوق را نیاز و گروهی قدرت و دسته ای اراده و برخی گرایشهای انسانی و افرادی مثل کانت شخصیت انسانی معرفی می کنند .
امّا حقیقت این است که برخی حقوق فطری و طبیعی انسان است مانند : رعایت عدالت ـ آزادی امنیت حق مالکیت حفظ حرمت و حیثیت و دفاع در برابر تجاوز که از نظر جغرافیایی جهانی و از نظر تاریخی جاودانه اند .
و برخی حقوق به شکل عرف و عادت جامعه یا به مقتضیات زمانی مکانی وضع می شوند به دیگر سخن این حقوق قرار دادی هستند که به حقوق موضوعه تعبیر می شوند . پس حقوق و امتیازات انسان یا میتنی بر یک قانون موضوعه است یا مستند به « قانون طبیعی »
پوزیتیویستهایی چون « جرمی بنتام » از اواخر قرن 18 حقوق طبیعی را مورد انکار و تمسخر قرار دادند . آنان صرفاً طرفدار حقوق قرار دادی و موضوعه هستند . در صورتی که دولتها وقتی در مقام اصلاح قانون بر می آیند بنام همان آرمانهای طبیعی عمل می کنند . در حقیقت می توان گفت همین قوانین طبیعی و فطری در لباس قوانین موضوعه در می آیند
شامل 23 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود جزوه حقوق