ذکر این نکته ضروریست که تئاتر نو اغلب در ادامه ادبیات مدرن و با به کار بستن ابداعات ادبی آن حرکت میکند ولی گاه به صورت آنتیتز ادبیات مدرن عمل میکند و به هجو و یا مخالفت با مضامین یا تمهیدات به کار بسته شده در آن میانجامد.
مسلماً رویکرد ما در این فصل به تئاتر نو، رویکردی ادبی خواهد بود و نه اجرایی. مبنای کار نیز بر پایه زمینه ادبی ساخته شده در فصل یک قرار میگیرد.
تئاتر نو حاصل تلاش و تجربیات نویسندگان بسیاری با پراکندگی جغرافیایی زیاد است. ولی از آنجا که بررسی تمامی آنها در این مجال اندک، ممکن نیست حوزه بحث را بر نویسندگان شاخصتر این مکتب محدود میکنیم که از میان آنها نیز آثار سه تن را بیش از همه نزدیک به مدعای خویش یافتیم؛ «ساموئل بکت»، «اوژن یونسکو» و «هارولد پینتر».
2-1- تعریف تئاتر نو
از سال 1950 به بعد در پاریس، نمایشنامه هایی به صحنه رفتند که با وجود تفاوتهای مشهود از خصوصیات مشترکی نیز برخوردار بودندو به مجموعة آنها«تئاتر نو» اطلاق کرده اند.البته در تعیین نام برای این مکتبِ تئاتری، تفاوت نظرهای بسیار وجود دارد. مارتین اسلین منتقد انگلیسی این تئاتر را تئاتر«ابزورد» (پوچی) نامیده است.و منتقدین دیگر اصطلاحاتی مانند تئاتر ناب، ضد تئاتر و فرا تئاتر را پیشنهاد کرده اند.
سر چشمه های این تئاتر را بیش از همه در دو اتفاق، با فاصلة زمانی زیاد می توان دانست؛
از سویی«آلفرد ژاری» با اجرای نمایشنامة شاه ابو در سال 1888 تحولات بسیاری را در تئاتر، به پیشواز رفت، و از سوی دیگر«آنتونن آرتو» نظریة پرداز بزرگ تئاتر در 1932 با پیشنهاد «تئاتر خشونت» و نیز با زیر سؤال بردن تئاتر کلامی و داستانگوی رایج راههای نوی را برای ادمة حیات تئاتر گشود.
«می توان گفت هر کدام از نویسندگان تئاتر نو به نوعی تحت تأثیر آلفرد ژاری و آنتونن آرتو بوده اند؛ ژنه و نمایشنامة «آیینی» سیاه زنگی ها، بکت با ساختار شکنی و استفاده از امکانات صوتی و تصویری مانند ضبط صوت در آخرین نوار کراپ و نمایشنامه های بدون کلام و کوتاه که بیشتر عملی است و از گفتار کمتر استفاده شده است مثل رفت و آمد و بازی یک وبازی دو ...، یونسکو با ساختار شکنی و خشونت صحنه ای مانند درس و کرگدنها، ایجاد وحشت در آمه ده یا چگونه از شرش خلاص شویم، آدامف با ساختار شکنی، همچنین آرابل با ساختار شکنی، خشونت و قساوت در نمایشنامة معمار و امپراطور آشور.»(کامیابی، 1384، 67)
این نویسندگان به جز ژنه، بقیة خارجی بودند. اوژن یونسکو؛ رومانیایی، ساموئل بکت؛ ایرلندی، فرناندو آرابل؛ اسپانیایی و آرتور آدامف؛ روسی و همگی مهاجر یا پناهندة در سرزمین فرانسه.
می توان تئاتر نو را با ویژگیهای زیر تعریف نمود(تمامی موارد برگرفته از مقالة دکتر کامیابی در مجلة نمایش، شمارة 78 می باشد)
( تأثیر متقابلادبیات داستانی مدرنو تئاتر نو )
موضوع شماره صفحه
فصل اول :ادبیات مدرن ؛تعریفوویژگیها7
مقدمه8
1-1- سبک گریزی14
1-2- برجسته سازی ِسبک21
1-3- شیئ گرایی23
1-4- انسانیت زدایی27
1-5- فرم گرایی31
1-6- علم گرایی35
1-6-1- وسواس36
1-6-2- تسکین دهندگی37
1-6-3- عینیت گرایی38
1-6-4- چند گانگی38
1-6-5- ادبیات در مقام شاخه ای از دانش41
فصل دوم :تأثیر ادبیات مدرنبرتئاتر نو42
مقدمه43
2-1- تعریف تئاتر نو 44
2-2- سبک گریزی؛ «گذشته؟گذشته ای وجود نداشته است!»46
2-3- برجسته سازی سبک در تئاتر نو61
2-3-1- تلمیح،تقلید،هزل62
2-3-2- چند گانگی زبان در تئاتر نو63
2-3-3- کاربست زیبایی شناسی پراکنده65
2-3-4- تکنیک ضرباهنگ 66
2-4- شیئی گرایی؛ « هنوز کیفم هستچه دلخوشی هایی! »69
2-5- انسانیت زدایی؛ « این رقص بی قرار با تو می گوید:دوستم بدار!»73
2-6- علم گرایی؛ « قوانین طبیعت؛بی خیالفریبنده! »؛75
فصل سوم : تأثیر متقابل تئاتر نوبر ادبیات مدرن80
مقدمه81
3-1-تأکید بر بدن85
3-2-اهمیت مکان87
3-3-نفی زمان88
3-4-جنبش نگاری90
3-5-خود ویرانگری 91
3-6-گرایش به گفتگو93
پیوست فصل سوم : تأثیر تئاتر نو بر آثار« مارگریت دوراس» 95 نتیجه گیری105
فهرست منابع107
بخش عملی :
نمایشنامة : چه کسی لباسهای مرا بر تن می کند ؟115
چکیدة انگلیسی155
شامل 165 صفحه فایل word
دانلود تحقیق تأثیر متقابل ادبیات داستانی مدرن و تئاتر نو